۱۰۰ فیلم تریلر (دلهرهآور) محبوب تاریخ سینما به انتخاب توتال فیلم
فیلمهای تریلر مخصوص نترسترین و آبدیدهترین مخاطبهای سینما ساخته میشوند. بر خلاف فیلمهای ترسناک که پر هستند از خون و خونریزی و خشونت، فیلمهای تریلر با تضاد و تنش و اضطراب و غافلگیریهای جذاب پیش میروند. به خاطر همین است که ژانر تریلر هرگز از تک و تا نمیافتد در هر دورهای هواداران بسیاری دارد. فرقی نمیکند که چه سن و سالی دارید یا سلیقهتان چیست، یک فیلم تریلر درست و درمان میتواند کاری کند که با هیجانی وصفناپذیر لبهی صندلی بنشینید و داستان را دنبال کنید.
- ۱۰۰ فیلم علمی-تخیلی محبوب تاریخ سینما به انتخاب توتال فیلم
- ۲۱ فیلم دلهرهآور برتر قرن ۲۱ که میخکوبتان میکنند
راستش را بخواهید، ما هرگز از دیدن تعقیب و گریز و تنش و تعلیق خسته نمیشویم و دلمان بیشتر میخواهد. کارگردانها و فیلمنامهنویسهای خلاق و کاربلد، معمولا بهترین آثارشان را در همین ژانر تریلر میسازند. هر چه نباشد، هدف تمام فیلمسازان این است که مخاطب خودشان را کنجکاو و علاقهمند و هیجانزده نگه دارند تا آخرین دقیقه چشم از تصاویر فیلم بر ندارند. و چه ژانری بهتر از تریلر برای رسیدن به این هدف؟
۱. اولدبوی (Old Boy)
- محصول: ۲۰۰۳
- کارگردان: پارک چان-ووک
- بازیگران: چویی مین-سیک، یو جی-ته، کانگ هیه-جونگ
اولدبوی که جایزهی هیئت داوران کن را از دستان کوئنتین تارانتینو دریافت کرد، یک فیلم انتقامی عجیب و غریب و دیوانهوار است و داستانی تکاندهنده و صحنههایی حیرتانگیز دارد. در این فیلم مردی به نام اوته سا را میربایند و بدون دلیل مشخصی،۱۵ سال در جایی نامعلوم حبس میکنند. بعد از ۱۵ سال بدون اینکه توضیحی به او بدهند او را آزاد میکنند.
حالا اوته سا وارد چالشی غیرمنتظره شده و خودش باید تلاش کند و بفهمد که چرا چنین بلایی سرش آمده. او قدم در مسیری پر فراز و نشیب و خونین میگذارد و برای انتقام گرفتن و رسیدن به جواب پرسشهای چندین سالهاش، انواع و اقسام کارها را میکند. از خوردن یک اختاپوس زنده گرفته تا حمله به ارتشی از خلافکارها. خشونت بی حد و حصر فیلم شاید به مذاق همه خوش نیاید، ولی به خاطر فیلمبرداری و کارگردانی و بازیگری بینقصش تحسین هر کسی را با هر سلیقهای برمیانگیزد. پارک چان-ووک حواسش بوده که در هر مقطع از فیلمش، خشونت را زیر سؤال ببرد و «قهرمان» داستانش را مدام در چالش و بحرانی اخلاقی نگه دارد.
۲. همه مردان رئیس جمهور (All The President’s Men)
- محصول: ۱۹۷۶
- کارگردان: آلن جی پاکولا
- بازیگران: رابرت ردفورد، داستین هافمن، جک واردن
وقتی سال ۲۰۱۶ فیلم «اسپاتلایت» (Spotlight) را با همه مردان رئیس جمهور مقایسه کردند، بیش از پیش مشخص شد که این اثر محصول دههی ۷۰ میلادی تا چه اندازه ماندگار است و از آزمون زمان سربلند بیرون آمده.
همه مردان رئیس جمهور که با اقتباس از کتابی به قلم کارل برنستین و باب وودوارد ساخته شده، ماجرای این دو روزنامهنگار واشینگتن پست را روایت میکند. دو روزنامهنگار که با روحیهی خستگیناپذیرشان پرده از جزئیات رسوایی واترگیت برداشتند. رابرت ردفورد و داستین هافمن هفتهها پیش از شروع فیلمبرداری همه مردان رئیس جمهور، در دفتر روزنامهی واشینگتن پست موقت میگذراندند تا با حال و هوای فیلم بیشتر خو بگیرند. آنها همچنین دیالوگهای یکدیگر را هم حفظ کرده بودند تا بتوانند هر وقت میخواهند، وسط حرف هم بپرند و به این طریق واقعگرایی صحنهها را بیشتر کنند. از سوی دیگر منابعی مستقل صحت وقایع و اتفاقهای فیلمنامه را بررسی میکردند تا همه چیز درست و دقیق پیش برود. نتیجهی این تلاشهای شبانهروزی، فیلمی ماندگار و تماشایی در تاریخ سینما بود.
۳. بوی خوش موفقیت (Sweet Smell of Success)
- محصول: ۱۹۵۷
- کارگردان: الکساندر مکندریک
- بازیگران: برت لنکستر، تونی کرتیس، سوزان هریسون
الکساندر مکندریک به این معروف بود که برای اولین بار فیلمهای استودیو ایلینگ را با یک دید تاریک نیشدار ترکیب کرد و نتیجهی آن فیلمی مانند فیلم «ویسکی به وفور!» (Whiskey Galore!) شد. اما بدبینی و گمان تاریک او در فیلمهای سیاه نوآر آمریکایی که ساخت نمایان شد. طرفداران تونی کرتیس و منتقدان از فیلم بوی خوش موفقیت متنفر بودند، اما میتوان از این فیلم به عنوان یکی از بزرگترین و بیباکترین فیلمهای ناموفق هالیوود نام برد.
کرتیس هنگام پذیرفتن این نقش در یک دو راهی شغلی بود و بعد از آن با مشاور مطبوعاتی خود دعوا کرد. اما بهتر از بازی کرتیس در این فیلم، بازی برت لنکستر است که نقش جی.جی. هانسکر (یک ستوننویس شایعه افکن شرور روزنامه) بوده و به دنبال لکه دار کردن رابطهی عاشقانهی خواهرش است. با موسیقی فیلمی به سبک جز که بسیار دقیق بر روی فیلم قرار گرفته، دیالوگهای تیز و تصاویری از زندگی شبانهی نیویورک، مکندریک زیروبم کثیف دنیای مطبوعات را به تصویر میکشد و کوچکترین رحمی به آنها نمیکند: برای همین هم مطبوعات با این فیلم اصلا خوب نیستند.
۴. از درون گذشته (Out of the Past)
- محصول: ۱۹۴۷
- کارگردان: ژاک تورنور
- بازیگران: رابرت میچام، جین گریر، کرک داگلاس
بسیار زیرکانه است که این فیلم نوآر پر پیچ و خم با دو نام شناخته میشود. در آمریکا با نام از درون گذشته و در انگلیس به یکی از جملههای موجز فیلمنامه. و این دوگانگی در خود فیلم هم موجود است: تمام خصوصیات نوآر مانند شخصیتهای عصبی و زودجوش، سایهها و مصیبت در کنار یک داستان هیجانانگیز رویایی قرار گرفته است.
شروع فیلم در یک طلوع خورشید بیهمتاست و ضد قهرمان داستان، رابرت میچام، با فلش بک به داستان کشیده میشود تا تاریخچهی خشن خود را با کرک داگلاس تبهکار و دختر جذابی که بین آنها قرار گرفت به تصویر بکشد. کارگردان فیلم، ژاک تورنور متخصص فیلمهای ترسناک است که صحنهها را با یک تنش سنگین همراه میکند. شخصیت جذاب گریر، یادآور فیلم آدمهای گربهای (Cat People) ژاک و شخصیت آرام میچام کاملا نماینگر یک انسان دم مرگ است.
۵. کارتر را بگیرید (Get Carter)
- محصول: ۱۹۷۱
- کارگردان: مایک هاجز
- بازیگران: مایکل کین، برنارد هپتون، بن آریس
در این فیلم بیرحم و سرد مایک هاجز، گنگستر لندنی، جک کارتر که مایکل کین نقش او را بازی میکند، به نیوکسل میرود تا جزئیات حقایق مرگ مشکوک برادرش را دریابد. به قدری این فیلم بیرحم در اقتباس از رمان بازگشت جک به خانه اثر تد لوییس محصول سال ۱۹۷۰، مختصر است که دقیقا آدم نمیفهمد که کی عاشق فیلم شده است، البته دیالوگهای ماندگار آن هم بی تاثیر نیستند.
هاجز از اینکه کین اشتیاق داشت در این فیلم ایفای نقش کند بسیار شگفت زده بود، مخصوصا که این نقش بسیار آدم غیر قابل دوست داشتن بوده و بر خلاف فیلمهای گذشتهی کین مانند، آلفی (Alfie)، کسب و کار ایتالیایی (The Italian Job)، پروندهی ایپکرس (The Ipcress File) است. اما کین معتقد بود که چنین شخصیتهایی را میشناسد و فیلمهای انگلیسی آنها را اشتباه به تصور میکشند و معتقد بود که: «تبهکاران احمق و البته بامزه نیستند.» هرطور که شده نسخهی بازسازی شدهی سیلوستر استالونه را تماشا نکنید.
۶. قوی سیاه (Black Swan)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- بازیگران: ناتالی پورتمن، ونسان کسل، میلا کونیس
دارن آرونوفسکی وقتی که در مورد قوی سیاه میگوید، به فیلم «همه چیز در مورد ایو» (All About Eve) منکیهویچ، «مستأجر» (The Tenant) پولانسکی و کتاب «همزاد» داستایوفسکی اشاره میکند و آنها را بهعنوان آثاری میداند که روی قوی سیاه تأثیر گذاشتند و الهامبخش او بودند. ناتالی پورتمن به یکی دیگر از فیلمای رومن پولانسکی «بچهی رزماری» (Rosemary’s Baby) اشاره میکند. برای ونسان کسل، قوی سیاه یادآور اولین فیلمهای ترسناک دیوید کرننبرگ است. منتقدان فیلم «کفشهای قرمز» (The Red Shoes) پرسبرگر و پاول را ذکر میکنند.
این جادوی آرونوفسکی است که تاثیر تمام این فیلمها و کتابها را میپذیرد و فیلمی میسازد که مخصوص خودش است. فیلمی به سیاهی شب در مورد یک بالرین ظریف (پورتمن) که برای ایفای نقش قوی سفید و سیاه، سلامت روانی خود را متلاشی میکند. دارن آرونوفسکی فیلم را با ۱۶ میلیمتر فیلمبرداری میکند تا به قول خودش دوربینها هم بتوانند برقصند. شاید بتوان گفت در واقع تاثیر اصلی را فیلم سوسپیریا (Suspria) داریو آرجنتو روی آرنوفسکی گذاشته است.
۷. اوج التهاب (White Heat)
- محصول: ۱۹۴۹
- کارگردان: رائول والش
- بازیگران: جیمز کاگنی، ویرجینیا مایو، ادموند اوبراین
همچون هامفوری بوگارت و ادوارد جی. رابینسون، جیمز کاگنی ثابت کرد که بازی کردن هیچی نقش اندازهی نقش گنگسترها در فیلمهای جنایی دههی ۳۰ میلادی به او کیف نمیداد. البته قبل از اینکه قانون به شکل پیوسته آنها را مجبور کرد بیاخلاقی خود را ترک کنند. اما اوج التهاب که در ۱۹۵۰ در انگلستان اکران شد، مانند همان فیلمهای جنایی دههی ۳۰ بود و از «جنگل آسفالت» (The Asphalt Jungle) جان هیستون و «کشتن» (The Killing) استنلی کوبریک هم جلوتر بود.
کاگنی با به کارگیری خشمی که در پدر الکلی خود دیده بود، یکی از انفجاریترین و بیمارگونهترین اجراهای خود را به نمایش میگذارد آن هم در حالی که شخصیت او، کودی جرت، خیلی به مادرش وابسته است. او حتی نقشههای دزدی خود را در دامن مادر خود، مامان جرت با بازی مارگارت وایچرلی، میکشد. وقتی که کودی جرت روی نوک یک پالایشگاه نفت گیر میافتد صحنه را به خون میکشد و در حالی که به زیر پای خود شلیک میکند تا دنیا را به آتش بکشد فریاد میزند «مامان، بالاخره موفق شدم، نوک جهان ایستادهام.»
۸. سانست بلوار (Sunset Boulevard)
- محصول: ۱۹۵۰
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: ویلیام هولدن، گلوریا سوانسون، اریش فن اشتروهم
نورما دزموند (گلوریا سوانسون) فریاد میزند «من بزرگم، فیلما کوچک شدند!». این فیلم بیلی وایلدر یک رونوشت از شهربازی هالیوود است و جای تعجبی ندارد که خیلیها را ناراحت کرد. وایلدر با بدبینی تمام، تصویری از داخل صنعت سینما را به نمایش میکشد. سانست بلوار با تصاویر ناراحت کنندهاش مانند یک چاقوی تیز عمل میکند که روح و روان بیننده را میبُرد و خراش میدهد.
سوانسون که از کار کنار گیری کرده بود برای بازی در نقش دزموند بازگشت و واقعا درخشید. خانهی بزرگ دزموند محل قتل علنی جو گیلیس فیلمنامه نویس (ویلیام هولدن) است. همکاری دزموند در این قتل، مدام مرز حقیقت و دروغ را مبهم و مبهمتر میکند. تاثیر مایههای پست مدرن این فیلم بر فیلم «بازیگر» (The Player) آلتمن و جاده مالهالند (Mulholland Drive) لینچ کاملا مشهود است. یک شاهکار به تمام معنا.
۹. ریفیفی (Rififi)
- محصول: ۱۹۵۵
- کارگردان: ژول داسن
- بازیگران: ژان سروه، کارل مونر، ژول داسن
کارگردان هالیوودی، ژول داسن، که زادهی آمریکا بود هنگامی که مشمول لیست سیاه هالیوود شد به فرانسه رفت و یکی از مهیجترین فیلمهای ممکن را ساخت. ریفیفی در دود غلیط سیگار فرانسوی و با مضمون بحران وجودی داستان چهار دزد را که به دنبال سرقت از یک جواهرفروشی پاریسی هستند به تصویر میکشد. اوج نبوغ فیلم در صحنهی دزدیست که ۲۵ دقیقه با جزییات بسیار بالا، بدون دیالوگ و موسیقی متن انسان را میخکوب میکند. از این جسارت داسن در خیلی از فیلمها از قبیل «توپقاپی» (Topkapi)، «گامبیت» (Gambit) و «شلوار اشتباهی» (The Wrong Trousers) الگو گرفته شد. داسن خود همواره گفته که این یک پوششی بود که بر روی عدم تسلط خود بر زبان فرانسه گذاشته بود. در هر صورت ممکن است او رمان آگوست ل برتون – که فیلم را بر اساس آن ساخته- را خیلی دوست نداشته و خیلی از بخشهای آن را حذف کرده است.
۱۰. از نفس افتاده (Breathless)
- محصول: ۱۹۶۰
- کارگردان: ژان لوک گدار
- بازیگران: ژان پل بلموندو، جین سیبرگ، دنیل بلونژه
ژان لوک گدار یک جملهی فراموش نشدنی دارد: «سینما فقط یک دختر و یک اسلحه لازم دارد». فیلم از نفس افتاده که باعث شناخته شدن او در دنیا شد از همین قاعده پیروی میکند چرا که نقش اول مرد داستان با بازی ژان پل بلموندو، یک انسان یاغی و عاشق همفوری بوگارت است. او به یک پلیس شلیک کرده و با دوست دختر خود با بازی جیم سیبرگ قایم میشوند. اما خود گدار خیلی درگیر فیلمنامه نیست. در عوض او با کلی ایدهها و شوخیهای ریز و کوچکی که در فیلم قرار داده، آن را تقریبا از دستهبندی مهیج خارج کرده است.
البته که فیلم آدم را به وجد میآورد. سبک و بافت بصری تنها چیزهایی هستند که در فیلم به آنها توجه میشود تا جایی که گدار برای صحنههای که دوربین به دنبال بازیگر میرود از صندلی چرخدار استفاده میکند. اخلاقمداری در فیلم اصلا جایی ندارد. گدار سینما را هر طور که دوست داشت اجرا کرد و هرجا که صحنه جور در نمیآمد جامپ کات زد. نتیجهی آن فیلمی دندانه دندانه شد که خیلی از سینماگران از تارانتینو تا اسکورسیزی را تحت تاثیر قرار داد.
۱۱. زمینهای لمیزرع (Badlands)
- محصول: ۱۹۷۳
- کارگردان: ترنس مالیک
- بازیگران: مارتین شین، سیسی اسپیسک، رامون بیری
یک دختر و پسر جوان که آرزوی رسیدن به هم دارند، نقشهای میکشند و پدر دختر را به قتل میرسانند و بعد فرار میکنند. تعدادی جایزهبگیر به دنبالشان میافتند تا آنها را دستگیر کنند، و این زوج جوان سیلی از قتل و غارت به راه میاندازند.
سیسی اسپیسک بعدها دربارهی تجربهی همکاریاش با ترنس مالیک حرفهای جالبی زد. او گفت که اگر با مالیک کار نمیکرد، دیدگاهش به سینما هرگز به چیزی که امروز هست تبدیل نمیشد و ممکن بود مسیری کاملا متفاوت در صنعت نمایش پی بگیرد.
۱۲. رگیابی (Trainspotting)
- محصول: ۱۹۹۶
- کارگردان: دنی بویل
- بازیگران: ایوان مکگرگور، اون بریمنر، جانی لی میلر، کوین مککید
هیچ انتخابی مانند انتخاب فیلم رگیابی دنی بویل که اقتباسی از رمان اروین ولش است ما را به هیجان نمیآورد. فیلم که در مورد معتادان و روانیان ایرلند بوده، مانند شوک الکتریکی میماند، از همان صحنهی آغازین: موسیقی لاست فور لایف از ایگی پاپ و فرار کردن ایوان مکگرگور به خاطر سرقت از مغازه در کوچه پس کوچههای شهر ادینبرو هیجانانگیز است.
هیجان تار و پود این فیلم است، از تنش گذراندن شبی با بگبی (رابرت کارلیل) تا معاملهی مواد رنتون در لندن. این فیلم نامزد اسکار به خوبی تکههای داستان ولش را کنار یکدیگر قرار میدهد. صبر کردن برای دنبالهی فیلم که ۲۰۱۷ اکران شد غیر ممکن بود.
۱۳. هری کثیف (Dirty Harry)
- محصول: ۱۹۷۱
- کارگردان: دان سیگل
- بازیگران: کلینت ایستوود، هری گواردینو، اندرو رابینسون
سال ۲۰۱۲ کتابخانهی کنگره آمریکا در فهرستملیثبتفیلم از فیلم هری کثیف دان سیگل به عنوان یک فیلم حائز اهمیت از نظر فرهنگی و تاریخی و زیبایی شناسی یاد کرد. فیلم مسیر طولانیای را از سال ۱۹۷۱ که آن را یک فیلم فاشیستی میخواندند طی کرده است. کلینت ایستوود نقش یک پلیس بیحوصلهی اهل سانفرانسیسکو را بازی میکند که از دردسر لذت میبرد. هری کثیف با مگنوم ۴۴. خود دنبال قاتل اسکورپیو (اندی رابینسون) است. یک فیلم اکشن به تمام معنا که چهارمین فیلم پر فروش سال ۱۹۷۱ بود. نقش هری کثیف به چند بازیگر قدیمیتر (وین، مککویین، لنکستر، سیناترا، میچوم) پیشنهاد شد اما در نهایت ایستوود بود که آن را به تصویر کشید. به مدت ۱۷ سال بعد از اکران فیلم ۴ دنباله برای آن ساخته شد.
۱۴. اگه میتونی من رو بگیر (Catch Me If You Can)
- محصول: ۲۰۰۲
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، تام هنکس، کریستوفر واکن، مارتین شین، ناتالی بای
اولین و تنها همکاری دیکاپریو با استیون اسپیلبرگ تقریبا اتفاق نیافتاد. گور وربینسکی که قرار بود کارگردانی فیلم را به عهده داشته باشد، به علت تاخیر در آغاز فرایند ساخت فیلم، استعفا داد و اسپیلبرگ بود که جای او را گرفت. برای داستان فیلم که ۸۰ درصد آن بر اساس واقعیت است، قیافهی بچگانهی دیکاپریو بسیار مناسب بود چرا که داستان فیلم حول پسری ۱۷ سالست که نقش ۲۸ سالهها را بازی میکند.
او دور دنیا میچرخد و خود را جای یک خلبان، یک پزشک و یک وکیل جا میزند. در نگاه اول فیلم صرفا یک داستان سرگرم کننده به نظر میرسد اما در عمق به روابط پدر (کریستوفر واکن) و پسر (لیوناردو دیکاپریو) پرداخته میشود. همچنین رابطهی فرنک آباگنیل جونیور با پلیس افبیآی کارل هنارتی (تام هنکس) هم قابل تأمل است.
۱۵. سابقه خشونت (A History of Violence)
- محصول: ۲۰۰۵
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- بازیگران: ویگو مورتنسن، ماریا بلو، اد هریس، ویلیام هرت
تام (ویگو مورتنسن) با کشتن دو مرد مسلح که به قصد سرقت به رستوران او آمده بودند در محلهی خود به عنوان قهرمان شهرت پیدا میکند و این شهرت نظر یک تبهکار فاسد (اد هریس) را جلب میکند. این تبهکار میگوید که تام را از زمانهایی قدیم که نامش جری بوده میشناخته است.
دیوید کراننبرگ با به کارگیری قدرت بازیگری لایهای مورتنسن یکی از بهترین فیلمهای خود در قرن ۲۱ را میسازد و به عمق خشونت و عواقب آن وارد میشود. ویلیام هرت برای حضور ده دقیقهای در فیلم به عنوان برادر تام نامزد اسکار شد. از این اثر به عنوان آخرین فیلم بزرگ هالیوود که بر روی کاست ویاچآس عرضه شد یاد میشود.
۱۶. نیمروز (High Noon)
- محصول: ۱۹۵۲
- کارگردان: فرد زینهمان
- بازیگران: گری کوپر، توماس میچل، لوید بریچز
یک وسترن با سیر داستانی هیجان انگیز. در روز نامزدی خود، ویل کین (گری کوپر) که یک مامور قانون است متوجه میشود که یکی از خلافکارانی (این مکدونالد) که در گذشته به زندان فرستاده است با قطار ظهر در حال آمدن به شهر به قصد انتقام است. در ابتدای اکران، با وجود برنده شدن اسکار، منتقدان سنگینی داشت. بعضا به خاطر عدم کمک مردم شهر به کلانتر در مواجهه با این خلافکار این فیلم را بر خلاف عقاید و ارزشهای ملی آمریکایی ها میدانستند. جاین وین معتقد بود که کین کلانتر یک انسان غیرآمریکایی ترسو است. اما الان از فیلم به عنوان یک کلاسیک زیبا یاد میشود و تقلای قهرمان آن با مسائل اخلاقی باعث ماندگار شدن فیلم شده است.
۱۷. لوگان (Logan)
- محصول: ۲۰۱۷
- کارگردان: جیمز منگولد
- بازیگران: هیو جکمن، پاتریک استوارت، بوید هالبروک
معدود بازیگرانی مانند هیو جکمن میتواند به مدت ۱۷ سال نقش یک ابر قهرمان را بازی کنند و همچنان محبوب و در صدر بمانند. تقریبا تمام بازیهای او در نقش جیمز لوگان هاولت و یا ولورین را موفق بود اما همه یک زبان لوگان را بهترین کار او میدانند. جیمز منگولد هر آنچه خشونت در کتابهای کمیک هست با شجاعت به تصویر میکشد و فیلم بیشتر به فیلمهای وسترن کلاسیک شباهت دارد تا به فیلمهای معمول ابرقهرمانان. لوگان تحت تعقیب دونالد پیرس (بوید هالبروک) و نیروهای او است، از چارلز اگزاویر که با آلزایمر و دخترش لاورا که قرار است جانشین او شود مراقبت میکند. این فیلم ابرقهرمانانهی خاص به شخصیتها و عمق آنها بیشتر اهمیت میدهد و امید را در یک جهان مرده پیدا میکند.
۱۸. سگهای انباری (Reservoir Dogs)
- محصول: ۱۹۹۲
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: هاروی کایتل، تیم راث، استیو بوشمی، کریس پن، مایکل مدسن
از همان صحنهی قبل از تیتراژ که یک مشت مرد کت شلوار پوش در حال صحبت در مورد آهنگهای مدونا هستند تارانتینو نشان داد که دست پر آمده است. یک داستان دزدی الماس که طبق نقشه پیش نرفته است. دیوارهای سفید انباری فیلم دقیقا جایی است مناسب برای تارنتینو که خون را رویش نقاشی کند. هاروی کیتل، تیم راث، مایکل مدسن و استیو بوشمی در حال پیدا کردن کسی هستن که آنها را لو داده و مشاجرهشان بالا میگیرد و چیزی نمیگذرد که حمام خونی دیوانهوار به راه میافتد. الگوبرداری از فیلمهای کلاسیک مانند جنگل آسفالت، کشتن و «شهر در آتش» (City On Fire) رینگو لام کاملا در فیلم مشهود است. صحنهی شکنجه که آقای بلوند گوش یک پلیس را میبُرد همچنان مو به تن آدم سیخ میکند و تارانتینو اثر خود را روی این سبک جاودانه میکند.
۱۹. فرزندان انسان (Children of Men)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: آلفونسو کوارون
- بازیگران: کلایو اوون، جولیان مور، مایکل کین، چیویتل اجیوفور، چارلی هونام
جهنم در انگلستان ۲۰۲۷ کاملا قابل مشاهده است، نبود بچه در جامعه باعث حکومت یک رژیم توتالیته شده و مردم از مهاجرت میترسند. فیلم آلفونسو کوآرون با انفجار یک بمب در خیابانهای لندن شروع میشود و با سیاستهای بعد از ۱۱ سپتامپر دست و پنجه نرم میکند.
معمولا آنهایی که به دنبال ساختن شهرهای آینده و مشکلات آنها هستند تمرکز خود را روی استایل و طراحی آیندهنگری میگذارند اما آلفونسو کار دیگری میکند. با کمک از ایمانوئل لوبزکی فیلمبردار فیلم «جاذبه» (Gravity) آنها این فیلم علمی تخیلی را بیشتر شبیه مستندات جنگی میکنند. بر خلاف تمام خون و خونریزیها، در فیلم امید هست، مخصوصا که نکتهی اخلاقی اصلی فیلم حول مایکل کین که یک انسان هیپی نابههنجار است که به محض شکستن قوانین شروع به فرار میکند، میچرخد.
۲۰. اسپاتلایت (Spotlight)
- محصول: ۲۰۱۵
- کارگردان: تام مککارتی
- بازیگران: مارک روفالو، مایکل کیتون، ریچل مکادامز، لیو شرایبر
یک فیلم با ظاهر دههی ۷۰ در مورد یک جنایت واقعی که در سال ۲۰۰۳ اتفاق افتاد. این فیلم که در یک اتاق روزنامه اتفاق میافتاد موفق شد جایزه بهترین فیلم اسکار سال ۲۰۱۵ را ببرد. تام مککارتی موضوع آزار جنسی در کلیسای کاتولیک را به نحوی به تصویر میکشد که برای هر دورانی قابل فهم است.
این پرونده دههها قبل به گوش گروه اسپاتلایت در روزنامهی باستون گلوب رسیده بود اما آنها به آن توجه نکرده بودند. تیم مارک روفالو، ریچل مکادامز و مایکل کیتون و لیو شرایبر و استنلی توچی موضوع آزار جنسی کودکان که این روزها متاسفانه خیلی مربوط است و همچنین عدم اطمینان به رسانهها را به خوبی به تصویر میکشند. اسپاتلایت در کنار همهی مردان رییس جمهور قرار میگیرد و به اهمیت مطبوعات و مسئولیت آنها میپردازد.
۲۱. نفوذی (The Insider)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: مایکل مان
- بازیگران: آل پاچینو، راسل کرو، کریستوفر پلامر، دایان ونورا
راسل کرو با بازی در نقش جفری ویگند توانست اولین نامزدی اسکار خویش را بدست آورد. جفری ویگند یک پلیس واقعی بود که در تلاش برای نشان دادن دورویی کارخانههای بزرگ تنباکو و سیگار شکست خورد و اعتبار و کار خود را از دست داد و محاکمه شد. البته فیلم درام مایکل مان به این نکته که، سران شبکهی سیبیاس (کریستوفر پلامر در نقش ماک والاس) حاضرند برای نجات اعتبار خود، جفری ویگند را کاملا از بین ببرند را هم به خوبی به تصویر میکشد. در این میان لول برگمن (آل پاچینو) که یک تهیه کنندهی با اخلاق است سعی میکند در قبال منبع خبری خود کار صحیح را انجام دهد. این فیلم رمز و راز رابطهی کثیف بین رسانه و شرکتهای بزرگ و تمام رسمهای آنها مثل خیانت را به خوبی به تصویر میکشد.
۲۲. رانندگی (Drive)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: نیکولاس ویندینگ رفن
- بازیگران: رایان گاسلینگ، کری مولیگان، برایان کرانستون، ران پرلمن
اگر رانندگی را نیل مارشال کارگردانی و هیو جکمن بازی میکرد کاملا یک فیلم متفاوتی بود. اما اثر نیکولاس ویندینگ این فیلم را شبیه به فیلمهای جان هیوز کرده است. راننده که رایان گاسلینگ نقش او را بازی میکند به همسایهی خود آیرین (کری مولیگام) نزدیک و درگیر نقشهی دزدی او و همسرش میشود. با موسیقی دههی هشتادی، طراحی قوی و با کمی صحنههای رانندگی با سرعت بالا و اتفاقات خشن غیر منتظره (ویندینگ رفن از گاسپار نوئه و فیلم برگشتناپذیرش تاثیر میپذیرد). بازیگران مکمل عالی بازی میکنند اما رایان گاسلینگ با ژاکت خفن و شورولت مالیبو خود دل همه را میبرد. مجلهی توتال فیلم این فیلم را به عنوان فیلم برتر سال خود در ۲۰۱۱ انتخاب کرد.
۲۳. خداحافظی طولانی (The Long Goodbye)
- محصول: ۱۹۷۳
- کارگردان: رابرت آلتمن
- بازیگران: الیوت گلد، نینا فن پالاندت، استرلینگ هایدن
از بعضی جهات فیلم رابرت آلتمن که برداشتی از داستان ریموند چندلر است انسان را به گذشته میبرد: کارآگاه خصوصی فیلیپ مارلو با بازی الیوت گلد با ماشین کانورتیبل و لباسهای خود یادآور آن دوران هستند. اما در باقی موارد فیلم از آن زمان دور است گویی پارودی آن دوره را ساخته است. فیلم حول سوالی میچرخد که آیا دوست مارلو همسر خود را کشته و با پولهای او فرار کرده است؟ و به شدت وارد جزییات شخصیتها میشود.
۲۴. آخرین اغوا (The Last Seduction)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: جان دال
- بازیگران: لیندا فیورنتینو، پیتر برگ، بیل پولمن
قرار نبود آخرین اغوا فیلم خوبی باشد. طبق گفتههای فیلمنامهنویس فیلم استیو بارانیک، تهیهکنندهها در ابتدا میخواستند این نئو نوآر ساختهی جان دال یک بی – مووی پرحرارت باشد و حتی به سرمایهگذارهایشان هم وعده داده بودند که قرار نیست این فیلم جنبههای هنری داشته باشد و صرفا برای گیشه ساخته خواهد شد. اما در نهایت یکی از بهترین تریلرهای دههی ۹۰ میلادی را تحویل مخاطبان دادند.
بریجت گریگوری (لیندا فیورنتینو) در این فیلم یک زن اغواگر تمامعیار است که بعد از اخاذی پول از همسرش (بیل پولمن) قدم در مسیری پرماجرا میگذارد و به شهری کوچک میرود و با قتل و حقهبازی کارش را پیش میبرد. دیالوگهای فیلم پینگ پونگی و پر ضرب و خوشریتم هستند و داستانی پر پیچ و خم و درگیرکننده دارد که ذهن بیننده را به چالش میکشد.
۲۵. کاندیدای منچوری (The Manchurian Candidate)
- محصول: ۱۹۶۲
- کارگردان: جان فرنکن هایمن
- بازیگران: فرانک سیناترا، لارنس هاروی، جنت لی
داستان یک سرباز پرافتخار آمریکایی که مشخص میشود مهرهی اصلی دسیسهای کمونیستی و بزرگ است. کاندیدای منچوری یک تریلر سیاسی مربوط به دوران جنگ سرد است که روی خیل عظیمی از فیلمهای بعد از خودش تأثیر بزرگی گذاشت و ردپایش را در فیلمهایی مثل سری فیلم «بورن» (The Bourne) میتوانید ببینید.
لارنس هاروی بهخوبی توانسته از صورت سنگی و بدون حسش بهره بگیرد تا نقش این سربازی را بازی کند که شستوشوی مغزی داده شده و قرار است در یک توطئهی بزرگ نقشآفرینی کند. کاندیدای منچوری در هنگام اکران اولیهاش جنجال و بحث زیادی برانگیخت و خیلی زود تبدیل به فیلمی مهم و اثرگذار شد. سال ۲۰۰۴ نسخهای بازسازیشده از آن را با بازی دنزل واشنگتن ساختند.
۲۶. مرگبار ببوس مرا (Kiss Me Deadly)
- محصول: ۱۹۵۵
- کارگردان: رابرت آلدریچ
- بازیگران: رالف میکر، آلبرت دکر، پال استوارت
هیچ فیلم نوآری به اندازهی این اقتباس رابرت آلدریچ از رمان میکی اسپیلان سرسخت و جدی و تند و تیز نیست. رالف میکر در این فیلم نقش کارآگاهی خصوصی به نام مایک همر را بازی میکند. مردی خشن و خستگیناپذیر که هیچچیزی جلودارش نیست و برای رسیدن به اهدافش هر در و مانعی را میشکند و از سر راه برمیدارد و اگر کسی جلویش قرار بگیرد حسابی از خجالتش در میآید. از نظر اخلاقی هم انسان پاکیزه و پرهیزگاری نیست؛ چیزی که به او انگیزه میدهد طمع و زیادهخواهی است و نه عطش سیریناپذیر برای برقراری عدالت. علاوه بر اینها، او رگههایی از تمایلات سادیسمی دارد و از آزار دیگران لذت میبرد.
ولی چیزی که بیشتر از همه بعد از دیدن این فیلم به یاد ما میماند، نه شخصیت منحصربهفرد میکر است و نه فیلمنامهاش که دیالوگهایی رگباری و بهیادماندنی دارد. ما بعد از تماشای فیلم مدام به یاد لحظهای میافتیم که آن جعبهی مرموز سرانجام باز میشود. مکگافینی که موتور محرکهی قصهی فیلم است و درخشش درونش الهامبخش همان کیفی شد که در پالپ فیکشن دیدیم.
۲۷. پنجره پشتی (Rear Window)
- محصول: ۱۹۵۴
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی، ریموند بر
بعضیها ادعا میکنند که پنجرهی پشتی بهترین فیلمی است که آلفرد هیچکاک ساخته. بدون شک هیچکاکیترین فیلم اوست. کمدی سیاه همیشگی او را دارد، معمایی پرهیجان دربارهی قتل به تصویر میکشد، و تعلیق نفسگیری به بیننده منتقل میکند.
جیمز استوارت که خانهنشین شده و روزهایش را روی ویلچر میگذراند، با چشمچرانی و نگاه کردن به همسایههایش خودش را سرگرم میکند و در همین حین درگیر یک بازی موش و گربهی تمامنشدنی میشود. پنجرهی پشتی یک تریلر کلاسیک است که با دیدنش تجربهی جذابی را از سر میگذرانیم.
۲۸. محرمانه لس آنجلس (L.A Confidential)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: کرتیس هنسن
- بازیگران: کوین اسپیسی، راسل کرو، گای پیرس، کیم باسینگر
وقتی محرمانهی لس آنجلس میخواست اکران شود، هیچکس امید زیادی به آن نداشت. چطور کسی میتوانست رمان ۵۰۰ صفحهای جیمز الروی را که شبیه هزارتویی پیچدرپیچ بود، به فیلمی سینمایی تبدیل کند؟ ترکیب بازیگرانش هم در آن زمان کسی را کنجکاو و هیجانزده نمیکرد. با وجود تمام این موارد، کورتیس هنسون و فیلمنامهنویسش برایان هلگلند موفق شدند یک نئو نوآر جذاب بسازند که با محلهی چینیها مقایسه میشد. داستان در لس آنجلس دههی ۵۰ میلادی میگذشت و ما در آن ماجراهای سه مأمور پلیس که ویژگیهای کاملا متفاوتی داشتند (راسل کرو، گای پیرس، کوین اسپیسی) دنبال میکردیم.
۲۹. حمله به کلانتری ۱۳ (Assault On Precinct 13)
- محصول: ۱۹۷۶
- کارگردان: جان کارپنتر
- بازیگران: آیوستین استوکر، داروین جاستون، لاری زیمر
روی پوستر این فیلم کلاسیک ساختهی جان کارپنتر، این جملات نقش بسته بود: «مأمور پلیسی که جنگی تمامعیار پیش رویش دارد، دشمنش ارتشی از آدمکشهای خیابانی، و تنها کمک و همدستش یک محکوم به قتل است.»
این فیلم یک تریلر نفسگیر است که ماجرای یک محاصرهی خونین را روایت میکند و فیلمنامهاش عناصری از «ریو براوو» (Rio Bravo) هاوارد هاوکس و «شب مردگان زنده» (Night of The Living Dead) را با هم تلفیق کرده. فیلمنامهی فیلم را طی هشت روز نوشتند و خود فیلم هم ۲۰ روزه فیلمبرداری شد. این شتاب و کمبود وقت، خودش را در فیلم و حال و هوایش هم نشان میدهد. سال ۲۰۰۵ بازسازی این فیلم را با بازی لارنس فیشبرن و ایتان هاوک ساختند که فیلم بدی نبود، ولی به پای نسخهی اصلی نمیرسید.
۳۰. کشتن (The Killing)
- محصول: ۱۹۵۶
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: استرلینگ هایدن، کالین گری، وینس ادواردز
وقتی استنلی کوبریک سراغ یک قصهی جنایی دربارهی گروهی سارق برود، میتوان انتظار داشت که نتیجه فیلمی خواهد بود که با بقیهی فیلمهای سرقتی تفاوت دارد.
گروه سرقت فیلم کوبریک نقشهشان را بدون نقص اجرا میکنند، اما بعد از سرقت است که همه چیز از هم میپاشد. حسادت و خیانت رابطهی آنها را وارد چالشی بزرگ میکند و در نهایت اوضاع سمت آشوبی تمامنشدنی میرود.
۳۱. داستان عامهپسند (Pulp Fiction)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: بروس ویلیس، جان تراولتا، ساموئل ال جکسون
بعد از فیلم سگهای انباری، خیلیها از خودشان میپرسیدند که آیا این کارگردان جوان و نوظهور میتواند موفقیتش را تکرار کند یا آن فیلم تنها یک اتفاق بود. وقتی تارانتینو پالپ فیکشن را ساخت و نخل طلای کن را برنده شد، پاسخ این سوال را دریافت کردند. پالپ فیکشن فیلمی جریانساز و مهم در تاریخ سینما شد و نامزدی در هفت رشتهی اسکار را هم به دست آورد.
کوئنتین تارانتینو با پالپ فیکشن سراغ ساختاری شبیه رمان رفت، ساختاری که حالا امضای او به حساب میآید و در فیلمهایش چند خط قصه را کنار هم جلو میبرد. در اینجا با سه داستان ظاهرا مجزا طرف هستیم که هر کدام به طریقی با هم مرتبط میشوند و یک کلیت را میسازند.
۳۲. پدرخوانده (The Godfather)
- محصول: ۱۹۷۲
- کارگردان: فرنسیس فورد کوپولا
- بازیگران: مارلون براندو، آل پاچینو، جیمز کان، ریچارد اس. کاستلانو
پرفروشترین فیلم ۱۹۷۲، برندهی سه اسکار (بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد، و بهترین فیلمنامهی اقتباسی) و یکی از محبوبترین و بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما که همیشه در فهرست بهترینها حضور دارد، فرآیند ساخت و تولید سادهای نداشت و از موانع بسیاری عبور کرد تا به دست مردم برسد.
استودیو پارامونت قصد داشت فرانسیس فورد کاپولا را جایگزین کند و کارگردان دیگری را بیاورد. به مدیر فیلمبرداری فیلم گوردون ویلیس لقب شاهزادهی تاریکی داده بودند چون صحنههایش را با نور خیلی کمی میگرفت، و مارلون براندو که نقش رئیس مافیایی بزرگ را بازی میکرد خیلی از دیالوگهایش را با کمک کارتهای راهنما میگفت. در هر صورت، پدرخوانده یکی از بهترین و بزرگترین فیلمهای تاریخ سینماست که هیچوقت از دیدنش خسته نمیشویم.
۳۳. یادگاری (Memento)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: گای پیرس، کری-ان ماس، جو پانتولیانو
کریستوفر نولان بعد از اینکه اولین فیلم بلندش «تعقیب» (Following) را با بودجهای شدیدا محدود ساخت، سراغ فیلمی رفت که در نهایت سکوی پرتابش شد و توجه هالیوود و مردم را به خودش جلب کرد.
داستان فیلم با ظرافت و دقت زیادی طراحی شده تا روح و روان و مغز مخاطب را به چالش بکشد و پیچیدگی زمانی مخصوص نولان را دارد، چیزی که حالا امضای اوست. لئونارد (گای پیرس) حافظهی کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر نمیتواند خاطرهی جدیدی در ذهنش ثبت کند. او به دنبال قاتل همسرش است و برای اینکه سرنخهایش را فراموش نکند، مدام از افراد و وقایع دور و برش عکس میگیرد و نکات مهم را روی بدنش خالکوبی میکند. فیلم از آخر به اول پیش میرود و بیننده را وارد هزارتویی عجیب و سرسامآور میکند و با دیدنش حس میکنید مثل قهرمان قصه، حافظهی کوتاهمدتتان را از دست دادهاید.
۳۴. غرامت مضاعف (Double Idemnity)
- محصول: ۱۹۴۴
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: باربارا استانویک، فرد مکموری، ادوارد جی. رابینسون
این فیلم نوآر جسورانه به کارگردانی بیلی وایلدر، احتمالا نمونه و مثال درست این ژانر است که تکتک اجزایش درست کنار هم قرار گرفته.
در غرامت مضاعف بازیگرهایی انتخاب شدهاند که معمولا برای این نقشها شناخته نمیشدند و برای همین انتخاب وایلدر خلاف رویکرد و جریان همیشگی بود. باربارا استنویک نقش زن اغواگر ماجرا بود و فرد مکموری مرد نگونبختی که قرار بود به قهقرا برود. شیمی و ارتباط بین این دو بازیگر به شکل جذابی خوب در آمده و تماشاگر را پای فیلم میخکوب میکند. غرامت مضاعف با وجود گذشت این همه سال، هنوز هم کهنه نشده و تماشایش جذاب است.
۳۵. مگنولیا (Magnolia)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: پول توماس اندرسون
- بازیگران: تام کروز، فیلیپ سیمور هافمن، ویلیام اچ میسی، آلفرد مولینا، جولیان مور
خود پل توماس اندرسون دربارهی این فیلم حماسی که روایتی است از غم و اندو و اتفاق گفته: «واقعا حس میکنم مگنولیا بهترین فیلمی است که ساختهام.» ما که باشیم که بخواهیم با حرف او مخالفت کنیم؟ پل توماس اندرسون مگنولیا را در دوران اوج کارنامهی حرفهایش ساخت. فیلمی است چند بعدی و چند وجهی که داستانش ریزبافت و پرجزئیات نوشته شده و تمام شخصیتهایش شبیه تکههای یک پازل بزرگ عمل میکنند.
مگنولیا فیلمی پرستاره است که در آن تکتک بازیگرها یکی از بهترین نقشآفرینیهای عمرشان را ارائه دادهاند و در کنار هم تجربهای فراموشنشدنی رقم زدهاند.
۳۶. زندگی دیگران (The Lives of Others)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: فلوریان هنکل فون
- بازیگران: اولریش موهه، سباستین کخ، مارتینا گدک، اولریش توکور
این فیلمی است که کارگردان «توریست» (The Tourist) پیش از آن فاجعه ساخت، و با دیدنش از خودمان میپرسیم چطور ممکن است کارگردانی که تریلری جذاب و پرتنش مثل زندگی دیگران را ساخته، یک اکشن سطحی و دم دستی با بازی جانی دپ و آنجلینا جولی بسازد.
داستان این فیلمِ برندهی اسکار بهترین فیلم خارجیزبان، در برلین شرقی و اواسط دههی ۸۰ میلادی میگذرد. قصهی فیلم دربارهی مردی است که متخصص استراق سمع است و باید روی زندگی نمایشنامهنویسی به نام جرج دریمن و زنی به نام کریستا ماریا سیلند نظارت کند. او رفتهرفته نسبت به باورها و اخلاقیات رژیمی که به آن خدمت میکند، دچار شک و تردید میشود.
۳۷. ام (M)
- محصول: ۱۹۳۱
- کارگردان: فریتس لنگ
- بازیگران: پیتر لوره، برونو زینر، گئورک جان
فریتس لانگ تا پیش از این فیلم هم قدمهای بزرگی در سینما برداشته و با فیلمهایی مثل «متروپلیس» (Metropolis) آیندهی ژانر علمی-تخیلی را رقم زده بود. اما به همین اکتفا نکرد و با ساخت فیلم اِم، زیر ژانر قاتلین سریالی را خلق کرد. اِم فیلمی تلخ و جدی و تأثیرگذار است و جایجای تصاویر با سایه و تاریکی عجین شده، سایههایی که هم عملا به چشم میآیند و در صحنه هستند و هم در پس ذهن و شخصیت و روح و روان آدمهای قصه.
بعد از دیدن فیلم، امکان ندارد نقشآفرینی پیتر لوره را فراموش کنید. اِم اولین فیلم ناطق فریتس لانگ بود، اما او از دیالوگ و صدا به شکل ظریفی استفاده کرده و بیشتر از حدی که نیاز داشته، آن را به کار نبرده. فریتس لانگ با فیلم اِم جامعهای سیاه و بیمار را به تصویر کشید که لایههایی از نفرت و انزجار همه جایش را فرا گرفته بود.
۳۸. شهر خدا (City of God)
- محصول: ۲۰۰۲
- کارگردان: فرناندو میرلس
- بازیگران: الکساندر رودریگوئر، آلیس براگا، لئوناردو فرمینو
به این فیلم لقب «رفقای خوب برزیلی» دادهاند، لقبی که هنوز هم به آن میخورد. با شهر خدا قدم در خیابانها و محلههای شلوغ و پر جنب و جوش و پر از جنایت ریو دی ژانیرو میگذاریم و زندگیهایی رو به انحطاطی را میبینیم که هیچ کورسوی امیدی ندارند.
شباهتهای زیادی بین شهر خدا و رفقای خوب اسکورسیزی وجود دارد، اما بر خلاف هنری هیل (ری لیوتا) که در رفقای خوب از بچگی آرزوی گانگستر شدن داشت و از فعالیتهای مجرمانه حسابی کیف میکرد، قهرمان شهر خدا یعنی راکت از سر اجبار و برای اینکه در شهری دیوانهوار دوام بیاورد و زنده بماند به این راه کشیده شده.
۳۹. جایی برای پیرمردها نیست (No Country for Old Men)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: جوئل کوئن، اتان کوئن
- بازیگران: تامی لی جونز، خاویر باردم، جاش برولین
مرگی که بیرون قاب اتفاق میافتد، پایانبندی نامشخص و مبهم، و آدمکشی اجارهای و توقفناپذیر که مدل موی عجیبی دارد. با خواندن اینها فوری یاد فیلم برادران کوئن میافتیم. یک وسترن تریلر غیرمتعارف که عامدانه تمام مؤلفههای ژانر را به بازی میگیرد و دگرگون میکند. مردی با بازی جاش برولین خیلی اتفاقی سر از محلی در میآورد که شب گذشته قرار ملاقات بین دلالان مواد مخدر بوده و همه در آن کشته شدهاند، و در آنجا کیفی حاوی پولی زیاد پیدا میکند. غافل از اینکه آدمکشی بیرحم شبیه ترمیناتور (خاویر باردم) به دنبال این کیف آمده.
جایی برای پیرمردها نیست با اقتباس از رمانی به قلم کورمک مککارتی ساخته شده، رمانی که تمام ویژگیها و عناصر مورد علاقهی برادرن کوئن را در خودش داشت و آنها هم بهترین استفاده را از تمام جنبههایش کردند. در فیلم مضامین عمیقی مثل سرنوشت و تقدیر، عواقب اعمال، اخلاقیات و فانی بودن بشر مطرح میشود. نماهایی که راجر دیکینز، مدیر فیلمبرداری و یار دیرین کوئنها، برای این فیلم گرفته فراموشنشدنی هستند و مناظر بیابانی و برهوت بیرحم دنیای داستان را به زیباترین شکل ممکن جلو چشمان ما میآورند.
۴۰. گنجهای سیرا مادره (The Treasure of the Sierra Madre)
- محصول: ۱۹۴۸
- کارگردان: جان هیوستون
- بازیگران: هامفری بوگارت، والتر هیوستون، تیم هولت
همیشه عادت داشتیم هامفری بوگارت را در نقش آدمهای سرسخت که دیالوگهای نقطهزن و سرضرب میگویند ببینیم، اما شاید هیچکدام از کاراکترهایی که بازی کرد به اندازهی شخصیتش در این فیلم جان هیوستون چندوجهی و خطرناک نبود. او در این فیلم نقش فرد سی دابز را بازی میکرد، مردی که کمکم دچار شک و تردید و بدگمانی شدیدی میشد و عطش سیریناپذیرش برای به دست آوردن طلا او را به مسیری تاریک و تکاندهنده میکشاند.
جان هیوستون این فیلم را با اقتباس از رمانی نوشتهی ب. تاورن ساخت و پایان قصه را آنطور که خودش همیشه میپسندید رقم زد.
۴۱. در بارانداز (On the Waterfront)
- محصول: ۱۹۵۴
- کارگردان: الیا کازان
- بازیگران: مارلون براندو، کارل مالدن، اوا ماری سنت، راد استایگر
پشت پردهی این فیلم مسائل سیاسی مشکوک و بدی جریان داشت: هم الیا کازان و هم نویسندهاش باد شولبرگ در جریان کمیتهی تحقیقات ضد کمونیسم هالیوود، اسامی همکارانشان را لو دادند تا خودشان بتوانند به کار ادامه دهند. برای همین وقتی این اطلاعات را میفهمیم و از جریان آدمفروشی سازندگانش سر در میآوریم، هنگام تماشای فیلم مدام به آن فکر میکنیم و ممکن است لذت دیدنش کاسته شود.
اما اگر میتوانید این جریان تاریک سیاسی را نادیده بگیرید، در بارنداز فیلم واقعا تأثیرگذاری است. داستان دربارهی بوکسور بازنشستهای به نام تری مالوی (مارلون براندو) است که سعی دارد در شهر پر از فساد و تباهی نیو یورک دوام بیاورد. در بارانداز جنبههای مهم و عمیق بسیاری دارد، ولی در اصل این براندو است که فیلم را مال خودش کرده. پالین کیل در ستایش بازی او نوشته بود که براندو به بهترین شکل ممکن موفق شده «لایهها و معانی پنهانی بسیاری را در شخصیتش نمایان کند.»
۴۲. رفتگان (The Departed)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، مت دیمون، جک نیکلسون، مارک والبرگ
مارتین اسکورسیزی که همیشه بهعنوان کارگردان فیلمهای گانگستری شناخته میشود، با رفتگان دوباره سراغ این ژانر محبوبش رفت و بازسازی فیلمی هنگ کنگی به نام «اعمال شیطانی» (Infernal Affairs) را ساخت. البته این بار فیلمش نیمی گانگستری بود، چون نیمهی دیگر فیلم داستانی پلیسی روایت میکرد، چیزی که اسکورسیزی پیش از این امتحانش نکرده بود.
داستان رفتگان در بوستون میگذرد و ماجرای مأمور پلیس مخفی با بازی لئوناردو دیکاپریو را روایت میکند که وارد یک باند مافیایی ایرلندی به رهبری جک نیکلسون میشود. از سوی دیگر، مت دیمون نقش یکی از آدمهای معتمد این باند جنایتکار را بازی میکند که توانسته در نیروی پلیس نفوذ کند. یک بازی موش و گربهی جذاب و نفسگیر و هوشمندانه که تک تک دقایقش با هیجان و تعلیقی تمامنشدنی پر شده و خشونت افسارگسیختهای دارد.
۴۳. مخمل آبی (Blue Velvet)
- محصول: ۱۹۸۶
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: کایل مکلاکلن، ایزابلا روسلینی، لورا درن
بعد از اینکه مدیران استودیو با دخالتهای دیوانهوارشان سر ساخت «تلماسه» (Dune) دیوید لینچ را به ستوه آوردند، او بار دیگر با تهیهکنندهی قدیمش دینو د لائورنتیس و ستارهی همیشگیاش کایل مکلاکلان همراه شد تا یک فیلم تریلر هنری مخصوص خودش بسازد.
مخمل آبی شبیه یک کابوس عجیب و ترسناک است که با رنگ و نور و نقشآفرینیهای بهیادماندنی تزئین شده و دیوید لینچ در آن از تمام مهارتهایش استفاده کرده تا تجربهای خلق کند بیشباهت به تمام چیزهایی که دیدهایم.
۴۴. شکارچی انسان (Manhunter)
- محصول: ۱۹۸۶
- کارگردان: مایکل مان
- بازیگران: ویلیام پترسن، کیم گرایست، جوآن آلن
اولین اقتباس سینمایی که از رمان «اژدهای سرخ» (Red Dragon) توماس هریس ساخته شد، مثل فیلمهای بعدی سر و صدا نکرد. مایکل مان با فیلمبرداری سبک خاص خودش و ترکیب بازیگرانی که خیلی تجاری نبودند، یکی از بهترین تریلرهای سینما را ساخت که استاندارد سایر اقتباسهای رمانهای توماس هریس را تعیین میکرد. شکارچی انسان در زمان اکرانش نادیده گرفته شد، ولی با گذر زمان طرفداران زیادی پیدا کرد.
در این فیلم نقش هانیبال لکتر معروف را برایان کاکس بازی میکند. ویل گراهام (ویلیام پترسن) از مأمورین FBI است و مسئولیت بررسی جنایتکاران و تشکیل پرونده بر اساس ویژگیهای رفتاری و نوع جنایتشان را بر عهده دارد. ویل که در پی آخرین مأموریتش دچار بحران روحی شده و هنوز با آن کنار نیامده، از بازنشستگی بیرون میآید تا یک قاتل زنجیرهای را با کمک دکتر لکتر دستگیر کند.
۴۵. داستان عاشقانه واقعی (True Romance)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: تونی اسکات
- بازیگران: کریستین اسلیتر، پاتریشا آرکت، دنیس هارپر، وال کیلمر
وقتی کوئنتین تارانتینو و تونی اسکات کنار هم قرار گرفتند، یکی از ماندگارترین تریلرهای دههی ۹۰ میلادی خلق شد و سینمادوستان زوجی عاشق را دیدند که نماد فیلمهای اکشن تریلر آن دوره بود: کلرنس (کریستین اسلیتر) و آلاباما (پاتریشیا آرکت). اگر در آن دوره فرصت دیدن این فیلم را در سالنهای سینما داشتهاید، احتمالا عاشق آنها شدهاید.
داستان دربارهی دختر و پسر جوانی است که اتفاقی کیفی پر از کوکائین را میدزدند و درگیر سفری پرماجرا و پرخطر میشوند و در این میان ما با تعدادی از بهترین بازیگرها آشنا میشویم که هر کدام نقشی کوتاه بازی کردهاند.
۴۶. رفقای خوب (Goodfellas)
- محصول: ۱۹۹۰
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، ری لیوتا، جو پشی
این فیلم با اقتباس از رمان «بچهزرنگ» (Wiseguy) به قلم نیکلاس پیلگی ساخته شده و فیلمنامهاش را خود پیلگی به همراه اسکورسیزی نوشته (که بعد از خیابانهای پایین شهر فیلمنامهای ننوشته بود). این حماسهی گانگستری محبوب و جریانساز اسکورسیزی با استفاده از جامپ کات، زومهای لحظهای، توقف تصویر و فریز کردن فریم و نریشنهای طولانی و خوشریتم روایتی از خلاف و کسبوکار جنایتکارانه تحویل مخاطب میدهد که نمیتواند فراموشش کنند.
داستان دربارهی هنری هیل (ری لیوتا) از اعضای باند مافیایی ایتالیایی-ایرلندی است که به همراه دو تن از صمیمیترین رفقایش یعی تامی دویتو (جو پشی) و جیمز کانوی معروف به جیمی (رابرت دنیرو) تلاش میکند تا به ردههای بالای مافیای نیو یورک برسد. رفقای خوب برای اسکورسیزی فیلمی شخصی بود، چرا که به گفتهی خودش: «وقتی بچه بودم، یکی از بهترین تفریحاتم گوش دادن به حرف خلافکارهایی بود که گوشه و کنار خیابان ایستاده بودند و با جذابیت و نمک و بامزگی زیاد، خاطراتشان را تعریف میکردند. برای همین حس و حالی مستندگونه به رفقای خوب آوردم. ستارهی اصلی این فیلم روش و شیوهای از زندگی است، نه یک کاراکتر.»
۴۷. هفت (Seven)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، مورگان فریمن، گوئینت پالترو
«توی جعبه چیه؟» اگر استودیو نیو لاین به هدفش میرسید و پایان فیلم را تغییر میداد، حالا دیگر با یکی از تکاندهندهترین صحنههای تاریخ سینما مواجه نبودیم. دیوید فینچر مجبور بود حسابی با مدیران استودیو بجنگد و بحث کند تا راضیشان کند که فصل اوج فیلم دستنخورده باقی بماند و یک پایان خوش زورچپان تحمیلش نکنند. نتیجهی کوتاه نیامدن فینچر فیلمی تریلر و ماندگار شد که همیشه بهعنوان یکی از برجستهترین و مهمترین و تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود.
خود فینچر دربارهی هفت گفته که این فیلم بیشتر نوعی «مدیتیشن شرارت» است تا یک فیلم معمایی پلیسی. داستان دو مأمور پلیس که به دنبال دستگیری قاتلی زنجیرهای هستند که سوژهها و قربانیهایش را بر اساس هفت گناه کبیره انتخاب میکند، چنان تأثیر عمیقی روی سینما گذاشت که دههها بعد از آن هم فیلمهایی با تقلید یا تأثیر از آن ساخته شدند. همین امثال فیلم بتمن به کارگردانی مت ریوز و بازی رابرت پتینسون، به شکلی آشکار از هفت و حال و هوای آن الهام گرفته است.
۴۸. راشومون (Rashomon)
- محصول: ۱۹۵۰
- کارگردان: آکیرو کوروساوا
- بازیگران: توشیرو میفونه، ماسایوکی موری، ماچیکو کیو
راشومون که سال ۱۹۵۱ جایزهی شیر طلایی جشنوارهی فیلم ونیز را دریافت کرد، تماشاگران غربی را هم با سینمای آکیرا کوروساوا آشنا کرد (که بعدها شاهکارهایی مثل هفت سامورایی، سریر خون و آشوب را ساخت) و هم آنها را وارد دنیای سینمای ژاپن کرد.
کوروساوا در فیلم راشومون با کمترین جلوهگری ممکن، درامی پرتعلیق و پرکشش خلق کرد و داستان یک قتل و تجاوز را از دید چهار شاهد متفاوت به ما نشان داد. هر کدام از این شاهدین بخشی از واقعیت را میگویند و بخشهای زیادی را به نفع خودشان تغییر میدهند و خیلی وقتها هم دروغ میگویند، و تماشاگر باید قطعات متفاوت را مثل یک پازل کنار هم بچیند تا به تصویر کامل برسد.
۴۹. دلیجان (Stagecoach)
- محصول: ۱۹۳۹
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: کلر تروور، جان وین، توماس میچل
اولین فیلم وسترن بزرگی که در دوران سینمای ناطق ساخته شد. جان فورد افسانهای با کارگردانی منحصربهفرد و استثنایی خودش کاری کرد تا فیلم دلیجان برای همیشه در یاد و خاطرهی مردم بماند و طی دههها و سالیان بعد از ساخته شدند، به حیات خودش ادامه دهد.
دلیجان هم داستانی پرجنبوجوش و هیجانانگیز دارد و هم شخصیتهایی عمیق و پرداختشده. این فیلمی بود که جان وین را تبدیل به ستارهای بزرگ کرد، اما تأثیر و اهمیتش فراتر از این بازیگر رفت و الهامبخش نسلهای زیادی شد. اورسن ولز گفته بود که پیش از ساخت همشهری کین، ۴۰ بار دلیجان را تماشا کرد تا برای کارگردانی آماده شود، و کوئنتین تارانتینو هم در فیلم هشت نفرتانگیز، به آن ارجاع داد.
۵۰. تقاطع میلر (Miller’s Crossing)
- محصول: ۱۹۹۰
- کارگردان: جوئل کوئن، اتان کوئن
- بازیگران: گابریل بیرن، مارسیا گی هاردن، جان تورتورو
تقاطع میلر یکی از بهترین فیلمهای برادران کوئن است، اما شاید جالب باشد بدانید که آنها در میانهی نوشتن فیلمنامهاش به بنبست رسیده بودند و ایدهی جدیدی به ذهنشان نمیرسیده. برای همین سه هفته از آن فاصله گرفتند و در این حین «بارتون فینک» (Barton Fink) را نوشتند که اتفاقا قصهاش هم دربارهی نویسندهای بود که به بنبست رسیده و نمیتواند بنویسد.
داستان تقاطع میلر در دوران ممنوعیت مشروبات الکلی در آمریکا میگذرد و با نگاهی به ادبیات جنایی دههی ۳۰ میلادی ساخته شده. دو گروه خلافکار در آستانهی جنگی بزرگ قرار گرفتهاند. لئو (آلبرت فینی) رهبر یکی از این گروههاست و کسپر (جان پولیتو) رهبر دیگری. وقتی تام (گابریل بیرن) دست راست لئو با معشوقهی رئیسش ورنا درگیر رابطهای عاشقانه میشود، اوضاع برای همه پیچیدهتر میشود.
۵۱. ریو براوو (Rio Bravo)
- محصول: ۱۹۵۹
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: جان وین، دین مارتین، ریکی نلسون، انجی دیکینسون
هاوارد هاکس فیلم ریو براوو را در جواب «نیمروز» (High Noon) ساخت و در این یکی هم مثل خیلی دیگر از آثارش، از رفاقت و ارزش و جایگاهش گفت. جان تی. چنس (جان وین) کلانتر شهری کوچک است که جو بردت (کلود ایکینز) را به زندان انداخته. برادر جو که از مزرعهداران قدرتمند و بزرگ شهر است، تصمیم دارد تا برادرش را از زندان فراری دهد.
حالا چنس باید با کمک معاون سابقش که قبلا دائمالخمر بوده و همچنین تعدادی دیگر از اهالی از خودش دفاع کند. گروهی نخاله که در ظاهر هیچ شانسی در مقابل آنها ندارند. کوئنتین تارانتینو به حدی این فیلم را دوست دارد که در جایی گفته وقتی با دختری سر قرار میرود، و رابطهاش با او جدیتر میشود، فیلم ریو براوو را نشانش میدهد و اگر آن دختر فیلم را دوست نداشت، رابطهاش را با او به هم میزند.
۵۲. راه کارلیتو (Carlito’s Way)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: برایان دی پالما
- بازیگران: آل پاچینو، شان پن، پنلوپه آن میلر، لوئیس گازمن، جان لوگیزمانو
ده سال بعد از «صورتزخمی» (Scarface) برایان دی پالما و آل پاچینو بار دیگر کنار هم قرار گرفتند تا باز هم فیلمی نفسگیر و جذاب تحویل سینمادوستان دهند. آل پاچینو در این فیلم دقیقا نقطهی مقابل تونی مونتانا را بازی کرده، چه از لحاظ ظاهر چه از نظر شخصیت و درونیات. هر چقدر تونی پر جنب و جوش و انفجاری و برونگرا بود و توجه همه را به خودش جلب میکرد، کارلیتو بریگانته آرام و دقیق بود و به ندرت از کوره در میرفت. تونی مونتانا کت و شلوار سفید و توی چشم میپوشید، ولی کارلیتو رنگهای تیره به تن میکرد و دلش میخواست دیده نشود.
کارلیتو مردی است که میخواهد خلاف را کنار بگذارد و به زندگی عادی و بیدردسر برگردد، اما شرایط تحت کنترلش نیست و زودتر از آنکه فکرش را بکند، به جرم و جنایت باز میگردد و بهای سنگینی هم برایش میپردازد. راه کارلیتو در زمان اکرانش قدر ندید ولی با تماشایش متوجه میشود که دی پالما تعدادی از بهترین تکنیکهایش را به کار بسته تا داستانی نوآر و دهه چهلی را در دههی ۷۰ میلادی روایت کند.
۵۳. راننده تاکسی (Taxi Driver)
- محصول: ۱۹۷۶
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، جدی فاستر، آلبرت بروکس
مارتین اسکورسیزی دربارهی این فیلم گفته: «من حس میکنم فیلمها شبیه خواب و رؤیا هستند، یا مثل زمانی که مادهای روانگردان مصرف میکنید و جهان را با دید خیالانگیزی میبینید. راننده تاکسی هم با این رویکرد و نگاه ساخته شده.»
وقتی میبینیم چطور تصاویر فیلم راننده تاکسی همچون رؤیایی سیال پیش میرود، بیشتر به حرف اسکورسیزی میرسیم. دوربین مایکل چپمن در خیابانهای کثیف و پر از نورهای نئونی منهتن غوطهور است و انگار زاویه دید فرشتهای انتقامجو را دنبال میکنیم که در این جهنم به پرواز در آمده. تراویس بیکل (رابرت دنیرو) کهنهسرباز جنگ ویتنام است که یه شب تصمیم میگیرد خیابانها را از گند و کثافت پاک کند.
یک نوع زیبایی گیجکننده و شاعرانگی دیوانهوار در راننده تاکسی جریان دارد که با موسیقی جز برنارد هرمن تکمیل شده. اما فارغ از اینها، راننده تاکسی حاصل فکر و ایدهی مردی است که در آن زمان حسابی خشمگین بوده: پل شریدر. شریدر فیلمنامهی راننده تاکسی را طی ۱۰ روز نوشت، آن هم در حالی که یک تفنگ پر روی میزش بود.
۵۴. جذابیت مرگبار (Fatal Attraction)
- محصول: ۱۹۸۷
- کارگردان: آدریان لین
- بازیگران: مایکل داگلاس، آن آرچر، گلن کلوز
برایان دی پالما این فیلم را «یک تریلر پسا فمینیستی دربارهی ایدز» نامیده. داستان فیلم دربارهی مرد متأهلی به نام دن گلگر (مایکل داگلاس) است که رابطهای مخفیانه و کوتاهمدت با زنی (گلن کلوز) برقرار میکند، غافل از اینکه این زن قرار است زندگیاش را نابود کند.
جذابیت مرگبار که در گیشههای جهانی ۳۲۰ میلیون دلار فروش کرد، سراغ سوژههایی مثل ازدواج، خیانت و مشکلات زناشویی رفته. در همان هفتهی اول اکرانش، یک تحقیق روانشناسی مشخص کرد که از هر ۱۰ بیمار با مشکلات زناشویی، ۷ نفر مشغول صحبت و گفتوگو دربارهی این فیلم بودند.
۵۵. قاچاق (Traffic)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: استیون سودربرگ
- بازیگران: مایکل داگلاس، دان چیدل، بنسیو دل تورو
با اینکه تقریبا تمام استودیوهای بزرگ هالیوودی دست رد به استیون سودربرگ و ایدهاش زدند (استودیو فاکس میخواست هریسون فورد نقش اصلی را بازی کند و تغییرات زیادی هم در فیلمنامه اعمال شود) ولی پشتکار او و تسلیم نشدنش برایش آمد داشت و او را به نتیجههای درجهیکی رساند و فیلم ترافیک را به اثر قابل بحثی که امروز میبینیم، تبدیل کرد.
ماجرای مرکزی قصه دربارهی مواد مخدر و مبارزه علیه جریان دیوانهوار و افسارگسیختهی آن است، اما فیلم با سه داستان متفاوت روایت میشود. ترافیک فیلم پربازیگر، پرخرج و پر لوکیشینی بود که این شلوغی و عظمتش هم در راستای موضوع اصلی آن بود. سودربرگ با این فیلم قصههایی تو در تو و در هم تنیده برایمان تعریف کرد که با یک مضمون تلخ و ناراحتکننده به هم وصل میشدند.
۵۶. نمایش (Performance)
- محصول: ۱۹۷۰
- کارگردان: دونالد کمل، نیکلاس روگ
- بازیگران: جیمز فاکس، میک جگر، آنیتا پالنبرگ
نمایش شبیه فیلمهای تریلری که معمولا میبینید و میشناسید نیست و شاید بتوان گفت که مخاطب خاص خودش را میطلبد. این فیلم به حدی تکاندهند و آزاردهنده بود که ستارهاش جیمز فاکس را مجبور کرد که ده سال از بازیگری فاصله بگیرد. فاکس نقش چَس را بازی میکند، گانگستری لندنی که به دنبال مکانی برای پنهان شدن است و از بد حادثه دقیقا به جایی میرود که قرار است زندگیاش را برای همیشه دگرگون کند. با ورود چَس به این مکان ویژه، فیلم هم وارد جهانی از هرج و مرج و توهم و دیوانگی میشود.
۵۷. شمال از شمال غربی (North by Northwest)
- محصول: ۱۹۵۹
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: کری گرانت، اوا ماری سنت، جیمز میسون
عدهای ناشناس و مرموز به دنبال کری گرانت افتادهاند و در جریان این فیلم، او را مجبور میکنند که در انواع و اقسام موقعیتهای عجیب و نفسگیر، برای نجات جان خودش تلاش کند.
آلفرد هیچکاک شمال از شمالغربی را بین دو تا از موفقترین و معروفترین فیلمهایش ساخت: «سرگیجه» (Vertigo) و «روانی» (Psycho) و ترکیبی غریب از اکشن، تریلر، کمدی، عاشقانه ساخت که الهامبخش بسیاری از فیلمهای بعد از خودش (از جمله جیمز باندها) شد.
۵۸. فارگو (Fargo)
- محصول: ۱۹۹۶
- کارگردان: جوئل کوئن، اتان کوئن
- بازیگران: فرانسیس مکدورمند، ویلیام اچ میسی، استیو بوشمی
در ابتدای این فیلم نوشته میشود «بر اساس داستان واقعی»، اما هر کسی که با آثار برادران کوئن آشناست باید بداند که این شوخی بامزهای بیش نیست. داستان جنایتی که خیلی بد پیش میرود و در دل موقعیتهای جنایی و جدی، لحظات خندهدار و مفرح خلق میکند چیزی است که کسی جز برادران کوئن توانایی روایتش را ندارد.
برادران کوئن فارگو را در اوج فعالیت حرفهایشان ساختند و به شکلی بیپروا هر ایدهای که در ذهنشان میآمد را به تصویر کشیدند، و نتیجه هم گرفتند. فیلم موفق به دریافت جایزهی اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی برای ایتان و جوئل کوئن شد و همچنین فرانسیس مکدورمند هم توانست جایزهی بهترین بازیگر زن را به خانه ببرد. فارگو همانقدر خندهدار و پر از خشونت است که از یک فیلم برادر کوئنی انتظار داریم.
۵۹. کازابلانکا (Casablanca)
- محصول: ۱۹۴۲
- کارگردان: مایکل کورتیز
- بازیگران: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن، پل هنرید، کلود رینس، جان کوالن
اگر میزان نقل قولهایی را که از یک فیلم میشود بهعنوان سنجشی برای محبوبیت و ماندگاری آن در نظر بگیریم، کازابلانکا قطعا یکی از بهترینهاست. در هر فهرستی که درمورد دیالوگها و نقل قولهای برتر سینمایی است بروید، نام کازابلانکا دیده میشود. خیلیها هامفری بوگارت را با همین فیلم میشناسند چون ریک از تمام کاراکترهایی که بازی کرده بهیادماندنیتر، کاریزماتیکتر و دوستداشتنیتر است.
این فیلم عاشقانه و جنگی مایکل کورتیز که تقریبا تمام نماهایش در استودیوهای برادران وارنر فیلمبرداری شده، نوستالژی را با مؤلفههای نوآر تلفیق میکند و تأثیری شگفتانگیز روی مخاطبش میگذارد، طوری که بعد از تماشای آن امکان ندارد لحظاتش را فراموش کنید. کازابلانکا برندهی اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردان شد.
۶۰. خیابانهای پایین شهر (Mean Streets)
- محصول: ۱۹۷۳
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، هاروی کایتل، چهزاره دانووا
خیابانهای پایین شهر به لطف جان کاساوتیس ساخته شد. این کارگردان مستقل که از فیلم قبلی اسکورسیزی راضی نبود، به او پیشنهاد داد تا «تلاش کند و کار متفاوتی بسازد». برای همین اسکورسیزی به ریشههای نیو یورکی خودش بازگشت (البته نکتهی بامزهاش اینجاست که بیشتر سکانسهای خیابانهای پایین شهر را در لس آنجلس فیلمبرداری کردهاند) تا ماجراجوییهایی گانگسترهایی خردهپا به نام چارلی (هاروی کیتل) و جانی بوی (رابرت دنیرو) را روایت کند.
اسکورسیزی در این فیلم سراغ مضامینی رفت که تمام عمر دغدغهاش بود: باورهای کاتولیک، رفاقتهای مردانه و موسیقی راک. او برای ساخت فیلمش از هر حقه و مهارت سینمایی که بلد بود بهره گرفت و نتیجهاش اثری شد که حالا همه میشناسند و از همان زمان تا کنون بهعنوان مدل و الگویی برای فیلمهای گانگستری شناخته میشود.
۶۱. خارج از دید (Out of Sight)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: استیون سودربرگ
- بازیگران: جنیفر لوپز، جورج کلونی، وینگ رامس، دان چیدل
چه کسی فکرش را میکرد استیون سودربرگ و جرج کلونی بتوانند یکی از جذابترین و باحالترین فیلمهای تریلر دههی ۹۰ میلادی را بسازند؟ خارج از دید تلفیقی زیبا و دوستداشتنی از داستان جنایی و عاشقانه است. جنیفر لوپز نقش مأموری را بازی میکند که به دنبال دستگیری مجرمی فراری (جرج کلونی) است و در این میان یک دل نه صد دل عاشق او میشود.
۶۲. پرسونا (Persona)
- محصول: ۱۹۶۶
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: بیبی آندرشون، لیو اولمان
اینکه بازیگری بتواند کل یک فیلم را با کمترین دیالوگ ممکن بازی کند و باز هم موفق باشد، کار راحتی نیست و مهارت زیادی میطلبد، ولی لیو اولمان بهخوبی توانسته از پس این کار بر بیاید. او نقش بازیگری را بازی میکند که ناگهان توانایی تکلمش را از دست داده (که احتمالا تعمدی بوده). این بازیگر که در خانهای ساحلی به تنهایی زندگی میکند و تنها همدمش پرستاری به نام آلما (بیبی اندرسون) است، بهتدریج شخصیت او را از آن خودش میکند.
پرسونا در بسیاری از لحظات شبیه یک فیلم ترسناک عمل میکند و در لحظهی اوج فیلم هم شخصیت این دو زن با هم تلفیق میشود.
۶۳. شلیک به هدف (Point Blank)
- محصول: ۱۹۶۷
- کارگردان: جان بورمن
- بازیگران: لی ماروین، انجی دیکینسون، کینن وین
فیلم انتقامی «تقاص» (Payback) با بازی مل گیبسون و محصول سال ۱۹۹۹ اثر آبرومندی است و با اقتباس از رمان شکارچی نوشتهی دونالد وستلیک ساخته شده. اما فیلم شلیک به هدف که با اقتباس از همان کتاب ساخته شده، اصل جنس است. داستان سرراست و ساده است: به مردی مرموز به نام واکر نارو میزنند و او را رها میکنند تا بمیرد. واکر که از این ماجرا جان سالم به در برده، تصمیم میگیرد تا ۹۳ هزار دلارش را پس بگیرد، اما پاداش اصلی او انتقامی شیرین است که از دشمنانش میگیرد. واکر یکی پس از دیگری دشمنانش را میکشد و از سر راه بر میدارد و مثل ترمیناتوری خونسرد و بیرحم جلو میرود. مارتین اسکورسیزی یکی از هواداران پر و پا قرص این فیلم است.
۶۴. رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: فرانک دارابونت
- بازیگران: تیم رابینز، مورگان فریمن، باب گانتون، ویلیام سدلر
فیلمی که در زمان اکرانش شکست بدی در گیشه خورد، ولی وقتی نسخهی ویدئوییاش منتشر شد و در مغازهها راه پیدا کرد، جانی تازه یافت و تازه مردم سراسر دنیا به ارزش و جایگاهش پی بردند و از آن زمان تا کنون در تمام فهرستهای بهترین فیلمهای دنیا حضور دارد.
رستگاری در شاوشنک فیلم محبوب چندین نسل است و به نظر میرسد تا ابد به محبوبیت خودش ادامه دهد. ماجرای مردی که در زندان افتاده و کمکم راه و رسم آنجا را یاد میگیرد و دوستی صمیمی و وفادار پیدا میکند، و به همه یاد میدهد که چطور میتوان در بدترین جای دنیا بود و ناامید نشد. این فیلم فرانک دارابونت یکی از حال خوب کن ترین و دوستداشتنیترین فیلمهای تاریخ سینماست.
۶۵. انگل (Parasite)
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: بونگ جون-هو
- بازیگران: سونگ کانگ-هو، لی سون-کیون، چو یئو جئونگ، چوی وو-شیک
فیلم کمدی سیاه و تریلر بونگ جون هو که نقدی تند و تکاندهنده بر جامعه است، اولین فیلم غیر انگلیسی زبان تاریخ اسکار به حساب میآید که جایزهی بهترین فیلم را دریافت کرد.
فیلم داستان خانوادهای فقیر در کرهی جنوبی را روایت میکند که راهشان را به خانهی خانوادهای ثروتمند باز میکنند و خودشان را بهعنوان کارگرها و خدمتکارهایی ماهر جا میزنند. انگل فیلم واقعا تکاندهنده و غافلگیرکنندهای است. در هر فصل از داستانش نمیدانید انتظار چه چیزی را داشته باشید و مدام رودست میخورید. حتی ژانر فیلم هم از ابتدا تا انتها یکدست و یکنواخت باقی نمیماند.
۶۶. بدنام (Notorious)
- محصول: ۱۹۴۶
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: کری گرنت، اینگرید برگمن، کلود رینس
در بدنام کری گرنت و اینگرید برگمن نقش مأمورهایی آمریکایی را بازی میکنند که باید به گروهی از نازیها در آمریکای جنوبی نفوذ کنند. فیلمی خشن و پیچیده که به سبک آثار هیچکاک پر از تعلیق است و به شکل هوشمندانهای مخاطب را به هیجان میآورد.
کری گرنت و برگمن هر دو در تکتک لحظات فیلم درخشان ظاهر شدهاند و احساساتی تاریک و چندلایه را به نمایش گذاشتهاند که ذات چنین فیلم و چنین داستانی است.
۶۷. سرگیجه (Vertigo)
- محصول: ۱۹۵۸
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: جیمز استوارت، کیم نواک، هنری جونز
ویلیام فردکین در توصیف هیچکاک گفت: «او کاری میکند که فیلمهایش چیزی فراتر از اجزای تشکیلدهندهشان به نظر برسند»، و این توصیف بیشتر از همیشه دربارهی فیلم سرگیجه صدق میکند.
هیچکاک بخشهای گوناگون سرگیجه را طوری کنار هم چیده که هنوز هم نمیدانیم آن را در چه دسته و ژانر و سبکی طبقهبندی کنیم. انگار اثری شکل گرفته که در هیچ چارچوب و معیاری نمیگنجد و حیات مستقل خودش را دارد. فیلمی پر رمز و راز که بخشی از اسرارش در داستانش است، و بخش زیادی از آن در نحوهی ساخت و کارگردانی.
۶۸. همشهری کین (Citizen Kane)
- محصول: ۱۹۴۱
- کارگردان: اورسن ولز
- بازیگران: اورسن ولز، جوزف کاتن، دوروتی کومینگور، اورت اسلون، ری کالینز
اورسن ولز وقتی ۲۵ سالش بود، اختیاراتی پیدا کرد و فیلمی ساخت که کل هالیوود به او غبطه خوردند. داستان دربارهی غول رسانهای چارلز فاستر کین و زندگی پرماجرایش بود. کین لحظاتی پیش از مردنش کلمهای گفت که همه را درگیر خودش کرد: رزباد. کل فیلم مخاطب دنبال پیدا کردن معنای این کلمه است، تا اینکه در نمای پایانی متوجهش میشود.
ما در طول فیلم با فلاشبکهایی از زندگی کین سر در میآوریم و سعی میکنیم قطعات و بخشهای متفاوت این زندگی را مثل پازل کنار هم بچینیم.
اورسن ولز برای ساخت همشهری کین از نوآوریهای بسیاری استفاده کرد و از هر فرصتی بهره برد تا نبوغ و مهارتش را به رخ بکشد: از عمق میدان و زاویههای اغراقشدهی دوربین گرفته تا دیالوگهایی که همپوشانی دارند.
۶۹. سامورایی (Le Samouraï)
- محصول: ۱۹۶۷
- کارگردان: ژان-پیر ملویل
- بازیگران: آلن دلون، فرانسوا پریه، ناتالی دلون
آلن دلون با صورت سنگی و چشمانی که نگاهی تهدیدآمیز دارد، بهترین گزینه برای بازی در نقش آدمکش خونسرد این فیلم ژان پیر ملویل بود. این آدمکش اجارهای مثل یک جراح عمل میکند، تمیز و آرام و با دقت. جف کاستلو (آلن دلون) قبل از اینکه قتلی مرتکب شود، دستکشی سفید به دست میکند، مثل جراحی که میخواهد عمل کند.
پایان فیلم اشارهی مستقیمی به عنوانش دارد: مرگ جف شبیه هاراکیری است. تأثیری که سامورایی روی سینما و فیلمهای بعد از خودش گذاشت انکارناپذیر است. نشانههای آن را میتوانیم در فیلمهای بسیاری ببینیم و حتی امروز هم به آن ارجاع میدهند.
۷۰. سرپیکو (Serpico)
- محصول: ۱۹۷۳
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: آل پاچینو، جان رندولف، جک کهو، تونی رابرتس، الن ریچ
سیدنی لومت این فیلم تریلر دربارهی پلیسهای فاسد را با آل پاچینو ساخت و وجههی تازهای از این ستارهی پدرخوانده نشان جهانیان داد. فرانک سرپیکو پلیسی ایدهآلگراست که تصمیم میگیرد یکتنه به جنگ فساد و تباهی ادارهی پلیس نیو یورک برود و در این راه هزینههای زیادی هم میدهد.
سرپیکو را برعکس روند قصه و فیلمنامه فیلمبرداری کردند تا بتوانند شکل و ظاهر آل پاچینو را مطابق با قصه تغییر دهند. به این صورت که ابتدا بخشهایی از داستان را فیلمبرداری کردند که در آن سرپیکو ریش و موی بلند داشت، و به تدریج در داستان عقب رفتند تا بتوانند ریش و موی او را کمکم کوتاه کنند و به شکلی در بیاید که او را در ابتدای فیلم میبینیم.
۷۱. باشگاه مشتزنی (Fight Club)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، ادوارد نورتون، هلنا بونهام کارتر
باشگاه مشتزنی هم مسیری مشابه رستگاری در شاوشنک طی کرد. در زمان اکرانش شکست بدی خورد و قدرنادیده ماند، اما وقتی سر از خانههای مردم بر آورد، تبدیل به یک فیلم کالت حیرتانگیز شد که روزبهروز هواداران بیشتری را سمت خودش میکشید. حالا هم که دیگر یکی از بهترین و مهمترین و جذابترین فیلمهای دیوید فینچر و دههی ۹۰ میلادی به حساب میآید.
ادوارد نورتون نقش مردی خسته و کلافه از زندگی روزمرهی تکراری را بازی میکند که بیخوابی به سرش زده و برای تفریح، به جلسات گروهی مخصوص بیماران لاعلاج میرود. اما خبر ندارد که تمام زندگیاش قرار است با حضور مردی مرموز به نام تایلر داردن زیر و رو شود.
۷۲. پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II)
- محصول: ۱۹۷۴
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: آل پاچینو، رابرت دنیرو، رابرت دووال، دایان کیتن، جان کازال
کاپولا قسمت دوم پدرخوانده را با اقتباس از فلاشبکهای رمان ماریو پوزو ساخت، و همزمان داستان مایکل کورلئونه را هم در زمان حال ادامه داد. کاپولا که تا یک قدمی ترک پروژه رفته بود (حتی در مقطعی به اسکورسیزی پیشنهاد دادند فیلم را بسازد) دوباره به پدرخوانده برگشت و یک دنباله/پیشدرآمد افسانهای ساخت که همه را متحیر کرد. کاپولا برای این فیلم ترکیبی از بهترین بازیگرها را کنار هم آورد و رابرت دنیرو را به جمع اضافه کرد تا جوانیهای ویتو کورلئونه را بازی کند.
در قسمت دوم پدرخوانده شاهد اوج گرفتن مایکل در کسبوکار و قدرتهای مافیایی و همزمان سقوط و افول شخصیتش هستیم. او رفته رفته تلختر و جدیتر و بیرحمتر میشود و از آن پسرک معصومی که در نیمهی اول پدرخوانده ۱ دیدیم فرسنگها فاصله میگیرد.
۷۳. بانی و کلاید (Bonnie and Clyde)
- محصول: ۱۹۶۷
- کارگردان: آرتور پن
- بازیگران: وارن بیتی، فی داناوی، جین هکمن
هیچکس در هالیوود گمان نمیکرد فیلمنامهی رابرت بنتون و دیوید نیومن دربارهی سارقین دوران رکود اقتصادی یعنی بانی پارکر و کلاید بارو قابلیت ساخته شدن داشته باشد. حتی خود نویسندهها هم معتقد بودند که کارگردانی مثل تروفو یا گدار باید برای ساختش انتخاب شود تا حق مطلب را ادا کند. اما وارن بتی و آرتور پن فرصت را غنیمت شمردند و این فیلم را مال خود کردند.
منتقدان در آن دوره حسابی شاکی بودند و از خشونت زیاد فیلم ایراد میگرفتند، ولی نمیتوانستند از آن چشم بردارند. بانی و کلاید تأثیر شگرفی روی تماشاگران آن زمان گذاشت و تا مدتها دخترها و پسرهای جوان از سبک لباس بانی و کلاید تقلید میکردند و خودشان را شبیه آنها در میآوردند.
۷۴. نشانی از شر (Touch of Evil)
- محصول: ۱۹۵۸
- کارگردان: اورسن ولز
- بازیگران: اورسن ولز، چارلتون هستون، جنت لی
پلان سکانس سه دقیقه و نیمی افتتاحیهی این فیلم اورسن ولز تنها قدرتنمایی تکنیکی آن نیست و تقریبا در تمام صحنهها و دقایقش میتوانید نشانی از نبوغ این کارگردان را ببینید. به گفتهی چارلتون هستون، این اولین فیلمی بود که در آن نمایی از رانندگی را با یک ماشین در حال حرکت گرفتند.
جالب اینجاست که نشانی از شر در ابتدا قرار بوده یک بی مووی متوسط باشد، تا اینکه اورسن ولز به پروژه اضافه شد و آن را به جایگاه فعلیاش رساند. گویا ولز از تهیهکننده درخواست کرده بود تا بدترین فیلمنامهی دم دستش را به او بدهد تا ثابت کند میتواند از هر چیزی، فیلمی خوب و قابل دفاع بسازد.
۷۵. خواب ابدی (The Big Sleep)
- محصول: ۱۹۴۶
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: هامفری بوگارت، لورن باکال، دوروتی مالون
پشت صحنهی این فیلم به اندازهی داستان داخلش جنجال و حاشیه و پیچیدگی داشت. همفری بوگارت و لورن باکال رابطهای عاشقانه و مخفیانه داشتند و در جریان فیلمبرداری خواب عمیق، مشکلات زناشویی هامفری بوگارت شدت گرفت و او به الکل روی آورد. بوگارت اکثر زمانها مست بود و همین باعث میشد نتواند سر کار حاضر شود. ماهها بعد از اتمام فیلمبرداری، باکال و بوگارت ازدواج کردند.
نکتهی جالب داستان فیلم، ابهام و معمایی است که حتی گریبانگیر بازیگران و سازندگانش شد. در واقع هیچکس نمیدانست معمای مرکزی قصه چگونه حل میشود و جواب نهایی چیست.
۷۶. محله چینیها (Chinatown)
- محصول: ۱۹۷۴
- کارگردان: رومن پولانسکی
- بازیگران: جک نیکلسون، فی داناوی
به قول رومن پولانسکی «اگر فیلم با پایانی خوش و خرم تمام شود، به شب نرسیده آن را فراموش خواهید کرد.» محلهی چینیها دقیقا نقطهی مقابل پایان خوش و خرم را دارد و سرنوشت شوم و تلخ فی داناوی در این فیلم به حدی تأثیرگذار و تکاندهنده بود که هرگز فراموشش نکردیم و سالها است که با یادآوری آن ناراحت میشویم.
محلهی چینیها یکی از بهترین فیلمهای رومن پولانسکی است که همیشه از آن بهعنوان فیلمی ماندگار در تاریخ سینما یاد میشود. فیلمنامهنویس این فیلم یعنی رابرت تاون، بعدها گفت خیلی خوشحال است که پولانسکی از او خواسته پایانی تاریکتر و تلختر بنویسد.
۷۷. ۳۹ پله (The 39 Steps)
- محصول: ۱۹۳۵
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: رابرت دونات، مادلین کارول، لوسی مانهایم، گادفری تیرله
۳۹ پله نه تنها یکی از فیلمهای دوران اولیهی هیچکاک است، بلکه یکی از بهترین فیلمهایی است که در کل کارنامهاش ساخته. فضای کلی داستان همان چیزی است که از آلفرد هیچکاک انتظار داریم: یک مرد معمولی بیگناه مجبور به فرار شده و در این راه با زنی همراه میشورد.
هیچکاک در اینجا هم از بازیگوشیهای همیشگی خودش استفاده کرده تا داستانی پر جنب و جوش روایت کند و قصه را به شکل و شمایلی در بیاورد که میخواهد.
۷۸. دونده ماراتن (Marathon Man)
- محصول: ۱۹۷۶
- کارگردان: جان شلزینجر
- بازیگران: داستین هافمن، لارنس الیویه، ویلیام دیون
داستین هافمن در اینجا بار دیگر با کارگردان کابوی نیمهشب جان شلزینجر همکاری کرد. داستان فیلم دربارهی دانشجوی فارغالتحصیل تاریخ است که ناخواسته درگیر توطئهای پیچیده میشود و با یک مأمور دولتی مرموز و یک جنایتکار جنگی نازی دستوپنجه نرم میکند.
دونده ماراتن یک تریلر نفسگیر است که از فضاهای تاریک و گرفته نیویورک و بدگمانی بزرگی که در آن مقطع و بعد از رسوایی واترگیت روی مردم آمریکا سایه انداخته بود، بهترین استفاده را میکند.
۷۹. جمعه خوب طولانی (The Long Good Friday)
- محصول: ۱۹۸۰
- کارگردان: جان مکنزی
- بازیگران: باب هاسکینز، هلن میرن، برایان مارشال، دیو کینگ، ادی کنستانتین
اواخر دههی ۷۰ میلادی، هارولد شاند که از رؤسای مافیای لندن است و قصد دارد کسبوکاری قانونی راه بیندازد و بهزودی بهعنوان مَلاکی رسمی شناخته شود، نقشههای بزرگی چیده تا محلهای فقیرنشین و مخروبه از لندن را تبدیل به مکانی مناسب برای بازیهای المپیک بکند. او قصد دارد برای تأمین مالی این نقشه، از آمریکاییها کمک بگیرد.
اما دقیقا همان هفتهای که قرار است شرکای آمریکایی او در شهر باشند، یک سری بمبگذاری در امپراتوری او رخ میدهد و تمام طرحهای او را دچار تهدیدی جدی میکند. شاند که مطمئن شده خائنی در سازمان و تشکیلات او رخنه کرده، برای حذف این جاسوس از خشن ترین و بیرحمانهترین روشها استفاده میکند.
۸۰. سیکاریو (Sicario)
- محصول: ۲۰۱۵
- کارگردان: دنی ویلنو
- بازیگران: امیلی بلانت، بنیسیو دل تورو، جاش برولین
دنی ویلنو با همان سکانس افتتاحیهی سیکاریو به تماشاگرش میفهماند که وارد چه دنیای پلید و بیرحمی شده: نیروی ویژهی FBI وارد مقر یکی از کارتلهای مواد مخدر مکزیکی میشوند و در آنجا چندین جسد را کشف میکنند که لای دیوارهای خانه پنهان شدهاند.
سیکاریو در تمام لحظاتش با انتظارات مخاطب بازی میکند و به او رودست میزند. اطلاعات را قطرهچکانی به او میرساند و کاری میکند تا با کنجکاوی بیشتری قصه را پی بگیرد. مخاطب مثل کیت مرسر (امیلی بلانت) با چشمانی خیره و متحیر ناظر اتفاقهای غیرقابل توضیح و دیوانهوار فیلم است و تا پایان قصه به جواب سؤالهایش نمیرسد.
۸۱. جواهرات تراشنخورده (Uncut Gems)
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: جاشوا سفدی و بن سفدی
- بازیگران: آدام سندلر، کوین گارنت، ایدینا منزل
فیلمها توانایی این را دارند تا احساسات متنوع و جذابی را به ما منتقل کنند، اما گر میخواهید تجربهی یک حملهی عصبی وحشتزدگی را از سر بگذرانید، جواهرات تراشنخورده را ببینید. آدام سندلر در یکی از متفاوتترین نقشآفرینیهایش، در قامت هاوارد رثر ظاهر شده. یک جواهرفروش اهل نیویورک که مشکل اعتیاد به قماربازی دارد و به خاطر همین اعتیادش هم حسابی به خودش آسیب میرساند. هاوارد اهل کنار کشیدن نیست و نمیتواند از قمار دست بکشد، بهویژه وقتی در حال بردن است.
جواهرات تراشنخورده به کارگردانی بنی و جاش سفدی، احتمالا پر اضطرابترین ۱۳۵ دقیقهی تاریخ سینما است.
۸۲. زودیاک (Zodiac)
- محصول: ۱۹۶۹
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: جیک جیلنهال، مارک رافلو، رابرت داونی جونیور، آنتونی ادواردز، برایان کاکس
این فیلم دیوید فینچر تمام قواعد و مؤلفههای ژانر تریلر را زیر سؤال میبرد. زودیاک داستانش را خیلی سر حوصله و فرصت جلو میبرد و در آن خبری از موقعیتهای پرهیجان و پر ضرب نیست و همه چیز با آرامشی کشنده پیش میرود. همانطور که از عنوانش هم پیداست، داستان دربارهی قاتلی زنجیرهای به نام زودیاک است که دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی ترس و وحشتی فراگیر به جان مردم آمریکا انداخته بود.
جیک جیلنهال نقش رابرت گریاسمیت را بازی میکند، شخصیتی واقعی که کاریکاتوریست روزنامه بود و از سر کنجکاوی پیگیر پروندهی زودیاک میشد. فینچر ۱۸ ماه را صرف تحقیق و پژوهش کرد تا نقاط گوناگون داستانش را مبتنی بر واقعیت در بیاورد.
۸۳. مخمصه (Heat)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: مایکل من
- بازیگران: رابرت دنیرو، آل پاچینو، وال کیلمر، تام سایزمور
مایکل مان برای ساخت این فیلم اکشن تریلر جنایی پلیسی که الهامبخش بسیاری فیلمهای بعد از خودش شد (شوالیهی تاریکی کریستوفر نولان و شهر ساختهی بن افلک تنها دو تا از نمونههای شاخص این جریان هستند) حسابی تحقیق کرد و به جای الگو گرفتن از فیلمهایی جنایی قبل از خودش، از جنایتکارهای واقعی و ماجرای زندگیشان الهام گرفت.
مایکل مان سراغ پروندههای جنایی رفت و با تعدادی از خلافکارهای واقعی صحبت کرد تا متوجه سبک زندگی آنها شود و به روش و منش کاریشان پی ببرد. مخمصه یک تریلر جنایی درجهیک و تکرارنشدنی است که در آن آل پاچینو و رابرت دنیرو برای اولین بار کنار هم در یک قاب ظاهر شدند.
۸۴. مزد ترس (The Wages of Fear)
- محصول: ۱۹۵۳
- کارگردان: آنری-ژرژ کلوزو
- بازیگران: ایو مونتان، چارلز وانل، فولکو لولی
چهار نفر که در جهنمی در آمریکای لاتین گرفتار شدهاند و راه فراری ندارند، پیشنهاد یک شرکت نفت آمریکایی را میپذیرند تا به این طریق بتوانند بگریزند. قرار میشود که به هر کدام ۲۰۰۰ دلار پول بپردازند، اگر قبول کنند باری شدیدا قابل اشتعال را ۳۰۰ مایل جابهجا کنند.
در این فیلم خبری از رفاقت و مردانگی و دوستی نیست. هر کس به فکر خودش است و به دنبال کمک و یاری و نجات دیگری نیست. آنری-ژرژ کلوزو جهانی را به تصویر میکشد که در آن هیچ اعتمادی وجود ندارد و انسانیت در عریانترین حالت خودش قرار گرفته.
۸۵. جکی براون (Jackie Brown)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: پم گریر، ساموئل ال جکسون، رابرت دنیرو
بعد از اینکه کوئنتین تارانتینو با دو فیلم سگهای انباری و پالپ فیکشن خودش را به جهانیان معرفی کرد و سبک منحصربهفردش را در روایت داستان و تصویر کرد خشونت به ثبات رساند، سراغ این فیلم آمد که اقتباسی بود از رمانی نوشتهی المور لئونارد.
تارانتینو جکی براون را تعمدا به شکلی متفاوت از فیلمهای قبلیاش ساخت. در اینجا خبری از قصههای تو در تو و خوشریتم و پر ضرب نیست و جایش را داستانی گرفته که آرام آرام پیش میرود. اما هنوز هم امضای تارانتینو در آن دیده میشود: دنیای خلافکارهای زیرزمینی، ساختار هوشمندانهی قصه، دیالوگهای جذاب و مجموعه آهنگهایی که از یاد نمیروند.
۸۶. دیوانه از قفس پرید (One Flew Over the Cuckoo’s Nest)
- محصول: ۱۹۷۵
- کارگردان: میلوش فورمن
- بازیگران: جک نیکلسون، ویلیام ردفیلد، لوئیز فلچر
دیوانه از قفس پرید را در یک بیمارستان روانی واقعی فیلمبرداری کردند و خیلی از سیاهی لشکرها از بیمارهای واقعی بودند. نویسندهی رمانی که فیلم را با اقتباس از آن ساختند، از فیلم بهشدت ناراضی بود و حتی بعدها شکایت کرد.
جک نیکلسون بیشتر صحنههایش را بداهه بازی کرد و با کارگردان صحبت نمیکرد. گویا در زمان پیش تولید مشکلی بین میلوش فورمن و نیکلسون پیش آمده بود که تا زمان فیلمبرداری هم ادامه پیدا کرد. اما تمام این درگیریهای پشت صحنه به نفع نتیجهی نهایی تمام شد چون نوعی از انرژی ویرانگر و مهارناپذیر در تمام لحظاتش جاری است.
۸۷. پسرا تو محله (Boyz n the Hood)
- محصول: ۱۹۹۱
- کارگردان: جان سینگلتون
- بازیگران: آیس کیوب، کوبا گودینگ جونیور، موریس چسنات
«اونا یا نمیدونن اینجا چه خبره، یا میدونن و به روشون نمیارن، یا کلا اهمیتی نداره براشون» این دیالوگ آیس کیوب در فیلم پسرای تو محله است. فیلمی جریانساز و تاثیرگذار دربارهی چند پسر جوان سیاه پوست که در «محله» زندگی میکنند و میخواهند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند.
لارنس فیشبرن نقش پدر کوبا کودینگ جونیور را بازی میکند و تمام تلاشش را به کار میبندد تا پسرش در محلهای که یک نگاه ساده میتواند به دعوایی مرگبار تبدیل شود، راهش را گم نکند.
۸۸. مرد سوم (The Third Man)
- محصول: ۱۹۴۹
- کارگردان: کارول رید
- بازیگران: جوزف کاتن، آلیدا والی، اورسن ولز
مردی برای ملاقات با دوست دیرینش به وین میرود، اما خیلی زود متوجه میشود که این دوست در توطئههای بزرگی دخیل بوده و زندگی پر رمز و رازی داشته.
مرد سوم فیلم پر تعلیق و نفسگیر کارول رید، اثری نیست که با یک بار تماشا بتوانید به ارزشهایش پی ببرید. تکتک نماهای فیلم به شکلی ساخته و پرداخته شدهاند که حسی از بدگمانی و سوء ظن یقهی تماشاگر را بگیرد و رها نکند.
۸۹. ۱۲ مرد خشمگین (۱۲ Angry Men)
- محصول: ۱۹۵۷
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: هنری فوندا، لی جی.کاب، ای. جی. مارشال، مارتین بالسام، جک واردن
دلایل بسیاری برای دوست داشتن ۱۲ مرد خشمگین وجود دارد. این فیلم سکوی پرتاپ سیدنی لومت شد تا بتواند کارنامهی پربارش را با فیلمهایی جنایی دربارهی قانون و جنایت رقم بزند.
فیلمنامهای که رجینالد رُز برای ۱۲ مرد خشمگین نوشته یک کلاس درس برای نگارش داستان در موقعیت واحد است. میتوانید یاد بگیرید که چطور میتوان یک فیلم بلند سینمایی با این تعداد شخصیت را در یک لوکیشن ثابت روایت کنید و هیچکس خسته نشود و فیلم لحظهای از ریتم نیفتد.
۱۲ مرد خشمگین بر خلاف تمام تریلرهای دادگاهی پیش میرود و در آن هیچ تصویری از فضای دادگاه نمیبینیم. هنری فوندا در نقش عضو ۸ هیئت منصفه مثل همیشه ظاهر شده و در کنارش بازیگرانی چون مارتین بالسام و لی جی. کاب حضور دارند.
۹۰. روزی روزگاری در آمریکا (Once Upon a Time in America)
- محصول: ۱۹۸۴
- کارگردان: سرجو لئونه
- بازیگران: رابرت دنیرو، جیمز وودز، الیزابت مکگاورن، برت یانگ
سرجیو لئونه بعد از اینکه وسترن اسپاگتی را به اوج خودش رساند، سراغ ژانر گانگستری رفت و رمانی به قلم هری گری را تبدیل به شاهکاری حماسی و سینمایی کرد. این قصهی جنایی لئونه که مؤلفههای فیلمهای گانگستری را چند پله بالاتر برد، شبیه یک اسطورهی بزرگ روایت میشود و بازهی زمانی سی سالهای را نمایش میدهد.
نودلز (رابرت دنیرو) که حالا پیر و کهنسال شده، به محلهی قدیمش بازمیگردد و خاطرات گذشته را زنده میکند و ما با او به سی سال گذشته میرویم و میبینیم که با رفقا و همراهانش چه ماجراهایی را از سر گذرانده.
۹۱. دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with the Dragon Tattoo)
- محصول: ۲۰۰۹
- کارگردان: نیلس آردن اپلو
- بازیگران: مایکل نیکویست، نومی راپاس، اینیوار هیددوال
نسخهی سوئدی و اصلی دختری با خالکوبی اژدها یک فیلم نوآر اسکاندیناویایی است که با فضای سرد و خشنش شناخته میشود. نومی راپاس با قسمت اول این سهگانه تبدیل به ستارهای بینالمللی شد. او نقش لیزبت سالاندر را بازی میکرد، دختر هکری که خالکوبی اژدها روی بدنش دارد با خبرنگاری همراه میشود تا پرده از یک راز بزرگ بردارد.
لیزبت سالاندر شبیه هیچکدام از ضد قهرمانهای زنی که تا کنون دیدهاید نیست. کافی است نگاهی به صحنهای بیندازید که او از قیم قانونیاش انتقام میگیرد و روی سینهاش خالکوبی میکند که «من یک خوک متجاوزم».
سال ۲۰۱۱ دیوید فینچر نسخهای آمریکایی و انگلیسی زبان با بازی رونی مارا و دنیل کریگ ساخت که بیشتر دیده شد. ولی این نسخهی اصلی و سوئدی فیلم هم در گیشههای دنیا ۱۰۴ میلیون دلار فروخت که رقم قابل توجهی است.
۹۲. تسخیرناپذیران (The Untouchables)
- محصول: ۱۹۸۷
- کارگردان: برایان دی پالما
- بازیگران: کوین کاستنر، رابرت دنیرو، شون کانری
تسخیرناپذیران را بیشتر به خاطر آن سکانس معروف پلکان میشناسند (که از فیلم رزمناو پوتمکین الهام گرفته شده) ولی این فیلم برایان دی پالما یک تریلر گانگستری است که هم از مولفههای آشنای این ژانر استفاده کرده و هم بخشهای تازهای به آن افزوده تا حس و حالی تازه داشته باشد.
دی پالما قصد داشت دنبالهای هم برای این فیلم بسازد با نام تسخیرناپذیران: خیزش آل کاپون که هیچوقت ساخته نشد. تسخیرناپذیران نامزد ۴ جایزهی اسکار شد که در این بین شون کانری موفق شد جایزهی بهترین بازیگر مکمل مرد را به خانه ببرد.
۹۳. شب شکارچی (The Night of the Hunter)
- محصول: ۱۹۵۵
- کارگردان: چارلز لاتن
- بازیگران: رابرت میچام، لیلین گیش، شی وینترز
میگویند چارلز لاتون با پسربچهای که نقش جان را بازی میکرد خوب کنار میآمده، اما از طرف دیگر آبش با دخترکی که نقش پرل را بازی میکرد در یک جوی نمیرفت و خیلی وقتها سرش داد میکشید. لاتون عادت داشت مدتی بعد از کات دادن و اتمام صحنه، به فیلمبرداری ادامه دهد و به خاطر همین خیلی وقتها واکنشهای دختربچه به لاتون ضبط میشد. بعدها از این نماها استفاده کردند تا واکنش پرل را به کاراکتر واعظ نشان دهند.
شب شکارچی حالا بهعنوان فیلمی مهم و خوب و جذاب در تاریخ سینما شناخته میشود، اما در زمان اکرانش نقدهای منفی بسیاری گرفت. تا جایی که چارلز لاتون دیگر سراغ کارگردانی سینما نرفت. البته خودش این ادعاها را قبول نکرد و میگفت که بعد از شب شکارچی ترجیح داده به کارگردانی تئاتر روی بیاورد.
۹۴. ارتباط فرانسوی (The French Connection)
- محصول: ۱۹۷۱
- کارگردان: ویلیام فریدکین
- بازیگران: جین هکمن، فرناندو ری، روی شایدر
جین هکمن با بازی در این فیلم یکی از شخصیتهای مطرح تاریخ سینما را خلق کرد و برای همیشه در یادها ماند. نکتهی عجیب ماجرا اینجاست که ویلیام فردکین در ابتدا علاقهای به انتخاب جین هکمن نداشت و تنها بعد از اینکه پل نیومن، استیو مککوئین، جکی گلیسون و چارلز برانسون از گزینهها حذف شدند، رضایت داد تا هکمن بازی کند.
نقشآفرینیهای فیلم همگی درخشان است، اما ستارهی اصلی ارتباط فرانسوی شهر نیویورک است. نقطهی اوج فیلم همان صحنهی معروف تعقیب و گریز ماشین/قطار است که حتی کسانی که خود فیلم را ندیدهاند، آن صحنه را دیدهاند.
۹۵. شاهین مالت (The Maltese Falcon)
- محصول: ۱۹۴۱
- کارگردان: جان هیوستن
- بازیگران: هامفری بوگارت، مری آستور، گلادیس جرج
اولین فیلم بلند جان هیوستون اولین فیلم نوآر تاریخ سینما نبود (حتی اولین اقتباس شاهین مالت هم نبود چرا که دههی ۳۰ میلادی دو اقتباس دیگر از این رمان دشیل همت ساخته بودند.) اما بدون شک فیلمی بود که مسیر اوج گرفتن این ژانر را هموار کرد.
جان هیوستون در جایی گفته بود که هنری بلانک سر ساخت این فیلم نصیحتی به او کرد که بهترین نصیحت عمرش بود و برای همیشه آن را آویزهی گوشش کرد: «هر صحنه را طوری فیلمبرداری کن که انگار مهمترین صحنهی فیلم است».
۹۶. مکالمه (The Conversation)
- محصول: ۱۹۷۴
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: جین هکمن، جان کازال، آلن گری فیلد
فرانسیس فورد کاپولا بین دو قسمت پدرخوانده سراغ فیلمی جمع و جور رفت تا داستانی پرتعلیق روایت کند دربارهی نظارت و استراق سمع. مردی که تخصصش در استراق سمع است، استخدام میشود تا سر از کار همسر رئیس یک شرکت بزرگ در بیاورد. غافل از اینکه ناخواسته وارد توطئهای بزرگ و پیچیده شده.
کاپولا طرح این فیلم را سال ۱۹۶۶ نوشت ولی تا پیش از موفقیت تجاری پدرخوانده موفق نشد بودجهی لازم برای تولید آن را جور کند. کاپولا مکالمه را بیشتر از بقیهی فیلمهایی که ساخته دوست دارد.
۹۷. یک مکان ساکت (A Quiet Place)
- محصول: ۲۰۱۸
- کارگردان: جان کرازینسکی
- بازیگران: امیلی بلانت، جان کرازینسکی، میلیسنت سیموندز
بعضی فیلمها را میشود با پاپ کورن و سر و صدا دید، اما یک مکان ساکت از آن دست فیلمها نیست و از ابتدا تا پایان، نفستان را در سینه حبس میکند.
جان کرازینسکی، بازیگری که بیشتر به خاطر ایفای نقش جیم در سریال آفیس مشهور است، اینجا در اولین تجربهی کارگردانی خودش سراغ ژانر ترسناک/ تریلر رفته و تجربهای منحصر به فرد برای سینمادوستان رقم زده.
موفقیت یک مکان ساکت به حدی بود که کرازینسکی یک دنباله هم برایش ساخت و حالا خبرهایی هم مبنی بر ساخته شدن اسپین آفی در دنیای فیلم شنیده میشود.
۹۸. مظنونین همیشگی (The Usual Suspects)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: برایان سینگر
- بازیگران: استیون بالدوین، گاربیل بیرن، بنیسیو دل تورو، چاز پالمینتری، کوین اسپیسی
پیش از آنکه برایان سینگر با ساخت دو فیلم از مجموعهی مردان ایکس به جهانیان نشان دهد که استعداد خوبی در ساخت فیلمهای ابرقهرمانی دارد، با یک فیلم تریلر نوآر جنایی مخاطبان انبوهی را شگفتزده و میخکوب کرد.
کل ماجراهای فیلم را از زبان کاراکتر کوین اسپیسی میشنویم و ماجراها از طریق فلاش بکهایی جذاب به ما منتقل میشود. در ابتدا فکر میکنیم کوین اسپیسی راوی قابل اعتمادی است، ولی هر چه بیشتر میگذرد، اتفاقهای شک برانگیز بیشتری رخ میدهد و در نهایت وقتی به آن پایانبندی تکاندهنده میرسیم، به همه چیزمان شک میکنیم.
۹۹. پنهان (Hidden)
- محصول: ۲۰۰۵
- کارگردان: میشائیل هانکه
- بازیگران: ژولیت بینوش، دنیل اوتوی
میشائیل هانکه تا پیش از ساخت پنهان هم به عنوان کارگردانی مؤلف که فیلمهایی تأثیرگذار و آزاردهنده میساخت شناخته میشد. اما با پنهان وجههای تازه از خودش نمایان کرد که حتی برای سرسختترین هوادارانش هم غیرمنتظره بود.
فیلم با یک نمای طولانی ۵ دقیقهای آغاز میشود که تصویری از نمای بیرونی ساختمانی مدرن را نشان میدهد. بعدا متوجه میشویم که فردی ناشناس این ویدئو را به خانهی یکی از ساکنین این ساختمان فرستاده. از همینجاست که شک و بدگمانی و تردید و ترس از گناهان گذشته، روی تمام لحظات فیلم و شخصیت اصلیاش سایه میاندازد.
مخاطب هم مثل شخصیتهای اصلی داستان از خودش میپرسد که چه کسی این فیلمها را میفرستد؟ هدفشان چیست؟ منظور این ویدئوهای عجیب و ترسناک چه میتواند باشد؟ و هزاران سؤال دیگر که هانکه به بعضیهایش پاسخ میدهد و خیلیهایش را هم مبهم باقی میگذارد.
۱۰۰. سوناتین (Sonatine)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: تاکشی کیتانو
- بازیگران: تاکاشی کیتانو، آیا ککومای، تتسو واتانابه
چندین عضو یاکوزا از توکیو به اوکیناوا فرستاده میشوند تا جنگی بین گروههای خلافکار را به پایان برسانند. اما همه چیز خیلی زود به هم میریزد و شرایطی دیوانهوار برای همه رقم میخورد.
این فیلم در ابتدا با چهار صحنهی اساسی شکل گرفت: اعضای یاکوزا که تصمیم میگیرند به اوکیناوا بروند، رسیدن اعضای یاکوزا به اوکیناوا، صحنهی تیراندازی با مسلسل، و صحنهی خودکشی شخصیت اصلی. تاکشی کیتانو برای تکمیل فیلم، بین این صحنهها را با داستانهای مربوط پر کرد.
منبع: شمارهی آوریل مجله توتال فیلم