۵۰ فیلم سورئال برتر تاریخ سینما که باید ببینید
امپرسیونیستهای فرانسوی در دههی ۲۰ میلادی، جنبش سورئالیسم را در دنیای ادبیات و نقاشی آغاز کردند و این مکتب با تلاشهای چند فیلمساز از جمله «لوئیس بونوئل» و «رابرت وینه» به دنیای سینما آمد. فیلمهای سورئال معمولا تصاویر پیچیده و جنونآمیزی را به نمایش میگذارند که نمیتوان آنها را به راحتی توضیح داد. این تصاویر مبهم و ناآشنای فراواقعگرایانه، گاهی هیچ معنای خاصی ندارند و همانند یک رویا یا کابوس هستند که نیازی نیست حتما در جستجوی معنایشان باشید؛ شما میتوانید یک تجربهی منحصربهفرد داشته باشید و به دنیاهای تازهای قدم بگذارید.
اصطلاح سورئال در دهههای اخیر برای فیلمهای نامتعارف، غیرخطی و آثاری که از ساختارهای مرسوم اجتناب میکنند، نیز به کار میرود. این نوع فیلمها که معمولا تجربی به حساب میآیند، در تلاش هستند تا ناخودآگاه انسان را به تصویر بکشند و خود را به مرزهای واقعیت محدود نمیکنند، در نتیجه همیشه نمیتوان آنها را با منطق سنجید. برای فهرست زیر، ۵۰ فیلم شاخص را انتخاب کردهایم که بعضی از آنها شاید آثار چندان قابل دفاعی نباشند اما وقتی به سورئالیسم میرسیم، حرفی برای گفتن دارند. رتبهبندی این فهرست براساس سال ساخت انجام شده است.
۱- مطب دکتر کالیگاری (The Cabinet of Dr. Caligari)
- سال انتشار: ۱۹۲۰
- کارگردان: رابرت وینه
- بازیگران: ورنر کراوس، کنراد وایت، فریدریش فهر، لیل داگوفر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
مطب دکتر کالیگاری یکی از آثار شاخص سینمای اکسپرسیونیستی آلمان، یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای صامت تاریخ و یکی از اولین فیلمهای ترسناک سینما است. اصطلاح «کالیگاریسم» از همین فیلم آمده است و برای توصیف آثاری که پیرامون دیوانگی و عقدههای روحی هستند، استفاده میشود. این ساختهی رابرت وینه، به منبع الهام دیگر فیلمهای برجستهی آن دوران همانند «نوسفراتو» (۱۹۲۲) و «متروپلیس» (۱۹۲۷) تبدیل شد.
داستان پیرامون «دکتر کالیگاری» است که یک مرد جوان مبتلا به خوابگردی، به نام «سزار» را با داروهای خوابآور در کنترل خود دارد و او را به عنوان یک جاذبهی توریستی، به بازدیدکنندگان نشان میدهد. «فرانسیس» همراه با دوستش «آلن» از کسانی هستند که به نمایشگاه دکتر کالیگاری قدم میگذارند؛ آلن به قتل میرسد و فرانسیس به کالیگاری مشکوک میشود.
فیلم از نظر درونمایه، به سوءاستفاده از قدرت و فرمانبرداری آدمها میپردازد. فیلم را باید یک هشدار بدانیم که خطرات حکمرانی دیکتاتورها را یادآور میشود و از مردم آلمان در آن دوره انتقاد میکند که حاضر بودند تسلیم استبداد شوند. مطب دکتر کالیگاری به بررسی طبیعت انسان هم میپردازد و رابطهی میان عقل و دیوانگی را بررسی میکند. این فیلم شاید یک اثر سورئال خالص نباشد اما از اولین آثاری است که اِلمانهای فراواقعگرایانه در آن به چشم میخورد.
۲- صدف و کشیش (The Seashell and the Clergyman)
- سال انتشار: ۱۹۲۸
- کارگردان: ژرمن دولاک
- بازیگران: الکس آلین، جنیکا آتاناسیو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
در این فیلم کوتاه ساختهی ژرمن دولاک، یک ژنرال، همسرش و یک کشیش دچار کشمکش میشوند؛ کشیشی که احساسات غیرقابلکنترلی نسبت به همسر ژنرال دارد و راجع به او رویاپردازی میکند. صدف و کشیش از همان نمای اول، ما را به ذهن کشیش میبرد و تصاویر عجیبوغریبی را به نمایش میگذارد.
داستان فیلم در رابطه با کشیشی است که در واقع باید نمادی برای پاکی باشد و جامعه برای راهنمایی و رعایت ارزشهای اخلاقی، به او چشم دوخته است. این مرد اما برای عشقی که به همسر یک مرد دیگر میورزد، باید با شیاطین درون خود به مبارزه بپردازد و سرکوب این خواستهها آسان نیست.
صدف و کشیش معمولا در زیر سایهی «سگ اندلسی» قرار میگیرد اما تاثیرگذاری آن بر سینمای سورئال را نمیتوان نادیده گرفت. این اثر خوشساخت و پیچیده را گاهی به بیمعنا بودن متهم میکنند اما اگر نگاه دقیقتری به آن داشته باشیم، به برداشتهای مختلف میرسیم. فیلم، معماری و سبک زندگی در دههی ۲۰ میلادی را هم به خوبی به تصویر میکشد.
۳- سگ اندلسی (Un Chien Andalou)
- سال انتشار: ۱۹۲۹
- کارگردان: لوئیس بونوئل
- بازیگران: پیر باچف، سیمون مروی، سالوادور دالی لوئیس بونوئل
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
اولین ساختهی لوئیس بونوئل و یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای کوتاه تاریخ سینما. سورئالیستها این فیلم را یکی از بهترین نمونههای فراواقعگرایی میدانند زیرا در مقایسه با آثار دیگر، تلاشی برای ورود به «جریان اصلی» نمیکند و تصاویر روانشناختی آن به شکل افراطی، رمزگذاری نشده است. این فیلم به زبان رویاها و ضمیر ناخودآگاه صحبت میکند و بونوئل آن را با همکاری «سالوادور دالی» نوشته است که یکی از برجستهترین نقاشان فراواقعگرای قرن بیستم است.
سگ اندلسی با زمان و مکان بازی میکند، مکررا تغییر لوکیشن میدهد (از آپارتمانها به خیابانها و سواحل) و اتفاقات آن در روزها، هفتهها و دقایق متفاوتی رخ میدهد. یکی از مشهورترین نماهای این فیلم را احتمالا بارها دیدهاید یا حداقل از آن شنیدهاید، جایی که یک چشم دارد بهوسیلهی تیغ برش میخورد. بعضی از منتقدان، فیلم را حملهی بونوئل به نوع نگاه بیننده میدانند و پربیراه نمیگویند.
۴- خون یک شاعر (The Blood of a Poet)
- سال انتشار: ۱۹۳۲
- کارگردان: ژان کوکتو
- بازیگران: لی میلر، پالین کارتون، انریکه ریوروس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
خون یک شاعر، اولین قسمت از سهگانهی ژان کوکتو است که با «اورفه» (۱۹۵۰) و «وصیتنامهی اورفه» (۱۹۶۰) ادامه پیدا کرد. فیلم از زوایای مختلف، اثر شاعرانهای است و فیلمساز، موسیقی، مجسمهها و جلوههای مختلف را به کار گرفته تا تصاویر سورئال خلق کند.
در بخش اول، ما با یک هنرمند همراه میشویم که در حال کشیدن چهرهی یک زن است و ما را به یاد نقاشیهای پیکاسو میاندازد. او میخواهد پرترهای ایدهآل از این زن خالق کند تا اینکه ناگهان متوجه میشود دهان وی حرکت میکند. هنرمند در واکنش به این اتفاق، دهان را پاک میکند اما میبیند که دهان به کف دست او منتقل شده است و نمیتواند آن را پاک کند. هنرمند میخوابد و زمانی که بیدار شد، این دهان را روی یک مجسمه قرار میدهد.
در بخش دوم، مجسمه زنده میشود و با هنرمند صحبت میکند، حتی او را فریب میدهد تا به آینهای که آنجا قرار دارد، وارد شود. پس از ورود به آینه و یک سکانس رویاگونه، میبینیم که هنرمند درون یک هتل قرار دارد و با تعدادی درب روبرو میشود، مرگ یک مرد را به چشم میبیند و اتفاقات عجیبی را تجربه میکند. کمی جلوتر، به او یک اسلحه داده میشود تا به خود شلیک کند؛ او این کار را انجام میدهد اما نمیمیرد. سپس با چشمان گریان، آینه را ترک میکند و مجسمه را میشکند.
فیلم دارای بخش سوم و چهارم هم هست تا سیاحت مرموز و شیدایی شما تکمیل شود. از خون یک شاعر میتوان برداشتهای متعددی داشت و درک درونمایههای آن به راحتی امکانپذیر نخواهد بود.
۵- رویاهایی که با پول میتوان خرید (Dreams That Money Can Buy)
- سال انتشار: ۱۹۴۷
- کارگردان: هانس ریشتر
- بازیگران: لیبی هولمن، جاش وایت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
رویاهایی که با پول میتوان خرید، یک فیلم استثنایی است که ایدههای داستانی آن با گذشت چندین دهه، هنوز هم نوآورانه جلوه میکند. «جوئی» یک مرد معمولی است که اتاقکی اجاره میکند. او تنگدست است و حتی توانایی پرداخت اجاره را ندارد؛ تا اینکه به آینه خیره میشود و با نگاهی به چشمانش، همهی محتواهای درون ذهن خود را میبیند. او در ادامه تصمیم میگیرد تا از این موهبت برای کسب درآمد استفاده کند. جوئی رویاهای دستساز را به آدمها میفروشد و هر کسی هر خواستهای داشته باشد، او با دریافت پول برایش فراهم میکند.
این فیلم تجربی شامل هفت سکانس رویا میشود که هر کدامشان را یکی از هنرمندان پیشرو و سرشناس سورئال نوشته و طراحی کرده است، از جمله «ماکس ارنست»، «من ری»، «الکساندر کالدر» و «مارسل دوشان».
هانس ریشتر برای اینکه به بخشهای سورئال اثر وضوح بیشتری ببخشد، از رنگ استفاده کرده است و همزمان با عرضهی رویاهای عجیب، از شما این سوال را میپرسد: برای رویاهای دستساز، چه قدر حاضر هستید هزینه کنید؟
۶- زن در ریگ روان (Woman in The Dunes)
- سال انتشار: ۱۹۶۴
- کارگردان: هیروشی تشیگاهارا
- بازیگران: ایجی اوکادا، کیوکو کیشیدا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
یک حشرهشناس به یک بیابان دورافتاده سفر میکند تا حشرههای بومی آن منطقه را جمعآوری کند. او این رویا را در سر دارد که حشرهی تازهای کشف کند، نام خود را بر آن بگذارد و به شهرت جهانی برسد. او در هنگام استراحت، از خود این سوال بنیادین را میپرسد: آیا موفقیتهای ثبت شدهی یک فرد، به وجود او در دنیا اعتبار میبخشد؟ آیا جوایزی که یک انسان در زندگیاش بدست میآورد، میتواند معیاری برای سنجش ارزش آن آدم در زندگی باشد؟
«نیکی» آخرین اتوبوس را از دست میدهد و روستایان مهماننواز آن منطقه، او را به کلبهای هدایت میکنند که درون یک گودال قرار دارد و تنها با طناب میتوان پایین رفت و به آن رسید. او در آنجا با زن بیوهای روبرو میشود که در حال بیل زدن است. حشرهشناس قصه، صبح بیدار میشود و میبیند که طناب ناپدید شده است. نیکی حالا راهی برای خارج شدن از گودال ندارد و به عبارتی، آنجا زندانی شده است.
او از اتفاقاتی که برای خانوادهی زن بیوه رخ داد و دلایلی که بیل میزند، آگاه میشود و در ادامه از خود یک سوال اساسی دیگر میپرسد: آیا ما زندگی میکنیم تا بیل بزنیم، یا بیل میزنیم تا زندگی کنیم؟
نیکی در نهایت به این نتیجه میرسد که بازگشت به زندگی سابقش معنایی ندارد، زیرا آزادی بیشتری نخواهد داشت. زن در ریگ روان، یک فیلم سورئال درخشان است که میتواند نوع نگاه شما به زندگی را تغییر دهد.
۷- دستنوشتهی ساراگوسا (The Saragossa Manuscript)
- سال انتشار: ۱۹۶۵
- کارگردان: وویچیخ یژی هاس
- بازیگران: زبیگنیف سیبولسکی، ایگا تسمبرژینسکا، کاژیمیش اوپالینسکی، الژبیهتا چیژفسکا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
این اقتباس وفادارانه از رمان «یان پوتوکی»، ما را به شهر ساراگوسای اسپانیا در دوران جنگهای ناپلئونی میبرد؛ جایی که دو افسر از جناحهای مخالف، به شکلی خاص با یکدیگر متحد میشوند. یکی از این افسرها، دستنوشتهای را پیدا میکند که متعلق به پدربزرگش است. افسر دیگر میخواهد او را دستگیر کند اما در عوض، دستنوشته را برایش ترجمه میکند!
دستنوشته مذکور، داستان «آلفونسو وان ووردن» را روایت میکند که در جستجوی سریعترین مسیر برای عبور از کوههای سیرا مونِرا است اما اشتباها وارد یک منطقهی مرموز میشود. در یک کاروانسرای متروکه، آلفونسو با دو شاهزاده خانم ملاقات میکند که باید با یکی از آنها ازدواج کند تا وارثی از خود بر جای بگذارد. البته آنها یک شرط گذاشتهاند: او باید تغییر مذهب دهد. شاهزادهها سپس آلفونسو را فریب داده و او را بیهوش میکنند.
از این نقطه به بعد، داستان به چند پیرنگ فرعی تقسیم میشود و با ماجراها و شخصیتهای عجیبی روبرو میشویم، از ملاقات با یک کشیش منزوی تا تفتیش عقاید و مبارزه با ارواح. دستنوشتهی ساراگوسا یک فیلم پرپیچوخم است که از ساختار «داستان درون داستان» استفاده میکند و ماجراهای فرعی آن نیز با یکدیگر مرتبط هستند، در نتیجه شاید گاهی نتوانید به درستی تشخیص دهید چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. این ساختهی وویچیخ یژی هاس از آن آثاری است که در پایان از خود میپرسید: «آیا آن را درست فهمیدم؟».
۸- بابونهها (Daisies)
- سال انتشار: ۱۹۶۶
- کارگردان: ویهرا خیتیلووا
- بازیگران: ایوانا کاربانووا، ماری چشکوا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
دو دختر جوان با نامهای «ماری ۱» و «ماری ۲»، از آنجایی که دنیا ارزشی ندارد و دلسردکننده شده است، تصمیم میگیرند تا بد باشند و کارهای دیوانهواری انجام دهند. هدف ماریها یک چیز است: هرجومرج به راه بیندازند. آنها با مردان سنبالا قرار عاشقانه میگذارند، جیبهایشان را خالی میکنند، دروغ میگویند و در نهایت آنها را کنار میگذارند.
پس از خسته شدن از این کار، آنها به سراغ ماجراجوییهای دیگر میروند و این مسیر جنونآمیز را تا آنجا که ممکن است ادامه میدهند. اکران بابونهها برای نمایش تصاویر نامتعارف و ترویج بیبندوباری متوقف شد و چکسلواکی سابق، آن را ممنوع کرد.
ویهرا خیتیلووا با این فیلم تلاش کرده تا انحطاط ناشی از پوچگرایی را در کانون توجه دهد و به مخاطبان بگوید زندگی در کشورهای کمونیستی چه حسی دارد. خیتیلووا تا سال ۱۹۷۵، ممنوعالکار بود اما با بابوبنهها، به عنوان یکی از نمادهای موج نوی چکسلواکی در تاریخ ماندگار شد.
۹- نشانشده برای کشتن (Branded to Kill)
- سال انتشار: ۱۹۶۷
- کارگردان: سیجون سوزوکی
- بازیگران: جو شیشیدو، کوجی نانبارا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
نشانشده برای کشتن، اِلمانهای رایج فیلمهای درام جنایی «درجه ب» را با عناصر سورئال و اکشن تلفیق کرده است تا یک تجربهی سینمایی متفاوت ارائه دهد. داستان پیرامون «هانادا»، یکی از آدمکشهای برتر یک سازمان جرموجنایت اتفاق میافتد که همراه با همسرش به توکیو بازمیگردد تا بازی کشتار را ادامه دهد. راهنمای او، یک آدمکش بازنشستهی دیگر به نام «کاسوگا» است که حالا به عنوان یک راننده تاکسی فعالیت میکند.
کاسوگا همراه با این زوج، به یکی از کافههای رئیس یاکوزا میرود و از آنجا همه چیز وارد فاز جدید میشود. یک زن مرموز و فریبکار به هانادا یک ماموریت غیرممکن میدهد و او میپذیرد. در لحظهای که هانادا میخواهد به هدف خود شلیک کند، یک پروانه روی نشانهی اسلحهاش مینشیند و باعث میشود تا او اشتباها یک فرد دیگر را به قتل برساند.
این اتفاق باعث میشود تا هانادا دیگر سومین آدمکش برتر نباشد و خود به یک هدف تبدیل شود. بنابراین تصمیم میگیرد از شهر بگریزد اما همسرش به او شلیک میکند و رها میشود تا در انزوا بمیرد. اما هانادا زنده میماند و حالا یک هدف دارد، بفهمد چه کسی وی را برای این ماموریت استخدام کرده است و دلایل خیانت همسرش چیست.
نشانشده برای کشتن، چرخشهای داستانی غیرمنتظرهای دارد و شما را به دفعات، متعجب میکند. گاهی سخت است که معنای رویدادها را متوجه شویم اما با تشکر از فیلمبرداری درست و ساختار مناسب فیلمنامه، داستان در مجموع قابل درک است. با جلوتر رفتن قصه، فیلم از یک تریلر تعلیقآمیز به یک فانتزی سورئال پیچیده تبدیل میشود.
این ساختهی سیجون سوزوکی در گیشه شکست خورد و منتقدان از آن نفرت داشتند. سوزوکی ممنوعالکار شد و به مدت ۱۰ سال اجازهی فیلمسازی نداشت. گذر زمان اما با نشانشده برای کشتن مهربان بود و در نهایت به یک فیلم کالت تبدیل شد.
۱۰- مرگ با طناب دار (Death by Hanging)
- سال انتشار: ۱۹۶۸
- کارگردان: ناگیسا اوشیما
- بازیگران: کی ساتو، فومیئو واتانابه، روکو توئورا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
این فیلم که به سبک آثار مستند ساخته شده است، ما را به اتاقی میبرد که بهزودی در آن یک اعدام انجام خواهد شد. مردی که قرار است دار زده شود، «آر» نام دارد؛ اعدام انجام میشود و آر کشته میشود.
اما به شکلی معجزهآسا، آر از اعدام جان سالم بهدر میبرد. پزشک شرایط وی را بررسی میکند و متوجه میشود او دچار فراموش شده است. این مجرم دیگر گذشته، جنایتهایش، دادگاه و روز اعدام را به یاد ندارد. مقامات رسمی شوکه شدهاند و نمیدانند باید چه واکنشی نشان دهند. قانون چگونه میتواند یک بار دیگر این فرد مبتلا به نسیان را به اعدام محکوم کند؟
حالا نیروهای پلیس باید راهی برای راضی کردن آر پیدا کنند تا جرمهایش را بپذیرد. در یک سکانس مضحک، آنها اولین جنایت آر را بازسازی میکنند و تلاشهای این ماموران برای اینکه شخصیت اصلی خاطراتش را به یاد بیاورد، فیلم را سریعا به یک کمدی سیاه تبدیل میکند.
مرگ با طناب دار یک تراژدی-کمدی است که از تعصب و مجازات اعدام انتقاد میکند. فیلم همچنین میخواهد جامعهای که به تازگی از جنگ عبور کرده است را بررسی کند؛ جامعهای که حالا غیرانسانیتر از قبل شده است. این ساختهی ناگیسا اوشیما میتواند نگاه شما نسبت به عدالت اجتماعی را نیز تغییر دهد.
۱۱- ال توپو (El Topo)
- سال انتشار: ۱۹۷۰
- کارگردان: آلخاندرو خودوروفسکی
- بازیگران: آلخاندرو خودوروفسکی، آلفونسو آراو، برونتیس خودوروفسکی، داوید سیلوا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
ال توپو یک فیلم وسترن خاص است که آلخاندرو خودوروفسکی را به شهرت جهانی رساند و سریعا به یک اثر کالت تبدیل شد. این فیلم را میتوانیم الهامبخش موزیسینهای مشهوری همچون «جان لنون»، «پیتر گابریل» و «باب دیلن» بدانیم.
ال توپو یک هفتتیرکش است که میخواهد به رستگاری برسد. او همراه با فرزند خود، در صحرا سفر میکند و به شهری میرسد که همهی ساکنان آن قتلعام شدهاند. او این جنایتکاران را پیدا میکند و همهی آنها را به قتل میرساند. ال توپو، یک زن برده را هم نجات میدهد که به وی میگوید اگر چهار تفنگدار بزرگ منطقه را شکست دهد، به برترین هفتتیرکش سرزمین تبدیل خواهد شد.
از این ساختهی آلخاندرو خودوروفسکی میتوان برداشتهای مختلفی داشت. هر کدام از این تفنگداران، نمایندهی یک دین و فلسفهی خاص است و ال توپو با حیلهگری و شانس، تلاش میکند تا آنها را شکست دهد اما در عین حال، از آنها چیزهای تازهای هم یاد میگیرد.
سفری که ال توپو برای رسیدن به رستگاری آغاز کرده است، او را به سقوط نزدیک میکند. گویی جهان میخواهد وی را مجازات کند تا از اشتباهات گذشتهاش درس بگیرد اما آیا میگیرد؟
۱۲- بخش سوم شب (The Third Part of The Night)
- سال انتشار: ۱۹۷۱
- کارگردان: آندژی ژووافسکی
- بازیگران: ماوگوژاتا براونک، لشک تلهشینسکی، یان نووینسکی، مارک والچفسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
اتفاقات فیلم در دوران جنگ جهانی دوم و حین اشغال لهستان توسط نازیها رخ میدهد. مرد جوانی به نام «مایکل»، قتل همسر، فرزند و مادرش را میبیند اما خودش زنده میماند و فرار میکند.
سربازان آلمانی که در جستجوی وی هستند، یک مرد دیگر را اشتباها دستگیر میکنند. در مقابل، مایکل به خانهی این مرد قدم میگذارد و به همسر او کمک میکند. برای مایکل سخت است که این اتفاقات را یک تصادف بداند و تصمیم میگیرد برای رسیدن به رستگاری، از این زن و فرزندش نگهداری کند.
بخش سوم شب از نظر بصری حیرتانگیز است و با ارائهی تصاویر آخرالزمانی، اضمحلال ناشی از جنگ جهانی دوم را به بهترین شکل ارائه میدهد. آندژی ژووافسکی فیلم را براساس خاطرات پدرش از جنگ ساخته و برداشتی واقعگرایانه از آن دوران عرضه کرده است.
۱۳- جذابیت پنهان بورژوازی (The Discreet Charm of the Bourgeoisie)
- سال انتشار: ۱۹۷۲
- کارگردان: لوییس بونوئل
- بازیگران: فرناندو ری، پل فرانکر، دلفین سریج، استفان اودران
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
لوییس بونوئل اولین فیلمساز سورئالیستی بود که به جنبش فراواقعگرایی (به رهبری آندره برتون) پیوست. او در سالهای فعالیتش، به ژانرهای مختلفی پرداخت اما سبک فیلمسازی درخشان خود را تغییر نداد و حتی «اینگمار برگمان» همواره اعتقاد داشت که سبک فیلمسازی هیچکس با بونوئل قابل مقایسه نیست.
جذابیت پنهان بورژوازی یکی از موفقترین ساختههای این کارگردان برجسته است که در حقیقت هیچ فیلمنامهی مشخصی ندارد. داستان پیرامون شش آدم از طبقهی بورژوازی جریان دارد که میخواهند در کنار دیگر شام بخورند اما اتفاقات عجیبی برایشان رخ میدهد.
فیلم به طور کلی استعارهای است از دیدگاه بونوئل نسبت به طبقهی بورژوازی؛ او با استفاده از رویاها و منطق، به تمسخر آداب و عرفهای اجتماعی این قشر میپردازد و آنها را از هر نظر زیر تیغ انتقاد میبرد.
۱۴- سولاریس (Solaris)
- سال انتشار: ۱۹۷۲
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- بازیگران: ناتالیا بوندارچوک، دوناتاس بانیونیس، یوری یاروت، ولادیسلاو دورژوسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
تارکوفسکی از طرفداران آثار علمی-تخیلی غربی نبود و آنها را تجاری، مصرفی و سطحی میدانست. او علاقهی زیادی به بررسی مضامین فراطبیعی در آثارش داشت و در کنار آنها، به معنویت و فلسفه هم میپرداخت. به همین دلیل است که سولاریس معمولا در کنار آثار علمی-تخیلی معمولی قرار نمیگیرد و جایگاه ویژهای دارد.
اقتباسی از رمانی به همین نام، نوشتهی «استانیسلاو لم»؛ داستان در رابطه با روانشناسی است که به یک ایستگاه فضایی فرستاده میشود تا دلیل دیوانگی اعضای خدمه را کشف کند. او متوجه میشود که علت اصلی این اتفاقات، سیارهی سولاریس است که انسانها را دچار توهم میکند اما خود روانشناس نیز به این معضل دچار میشود و همسر فقیدش را به چشم میبیند.
این ساختهی آندری تارکوفسکی معمولا در فهرستهای بهترین فیلمهای علمی-تخیلی تاریخ، حضور ثابتی دارد و به مفاهیم مهمی میپردازد. فیلم یک نسخهی بازسازی هم دارد که «جرج کلونی» آن را در سال ۲۰۰۲ ساخت و اثر نسبتا سرگرمکنندهای است.
۱۵- آسایشگاه ساعتشنی (The Hourglass Sanatorium)
- سال انتشار: ۱۹۷۳
- کارگردان: وویچیخ یژی هاس
- بازیگران: یان نووینسکی، گوستاف هولوبک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
«جوزف» در ملاقات با پدرش که در یک آسایشگاه بستری است، وارد دنیایی رویاگونه میشود. او به محض رسیدن به آسایشگاه، میبیند که آنجا شرایط تاسفباری دارد؛ مشخص نیست رئیس کیست و هیچکس به بیماران اهمیتی نمیدهد. «زمان» در این محل، به شکل دیگری سپری میشود. او در ادامه با پسرکی جوانی به نام «رودلف» آشنا میشود که یک آلبوم تمبر با خود به همراه دارد و این آلبوم، او را به یک ماجراجویی عجیب میبرد.
وویچیخ یژی هاس با این فیلم وهمآلود، ما را به عمق خاطرات یک مرد میبرد؛ از اتفاقاتی که در دوران کودکی برایش رخ داد تا ملاقات با یکی از بازمندگان یهودی لهستانی؛ یک رانندهی قطار که خود تمثیلی برای مرگ است و به ما یادآوری میکند مرگ در هر لحظه ممکن است رخ دهد.
۱۶- سیارهی شگفتانگیز (Fantastic Planet)
- سال انتشار: ۱۹۷۳
- کارگردان: رنه لالوکس
- صداپیشگان: الن گوراگوئر، دیک الیوت، کلود جوزف، اریک باوگین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
انیماتور مشهور فرانسوی، رنه لالوکس تنها ۳ فیلم بلند ساخت که سیاره شگفتانگیز شاید بهترینشان باشد. اتفاقات در سیارهای به نام «ایگم» رخ میدهد؛ جایی که بردههایی به نام «اُم» برای موجودات فضایی بیرحمی به نام «دراگها» کار میکنند. «تِر» یکی از این بردگان است که همراه با یک دستگاه فرار میکند. این دستگاه به او علم و دانش کافی ارائه میدهد تا به آگاهی برسد و انقلابی را علیه دراگها آغاز کند.
سیارهی شگفتانگیز در رابطه با برابری است و دنیایی را متصور میشود که میتوان در مقابل ظلم ایستادگی کرد و انسانها بدون تبعیض و استبداد، در کنار یکدیگر زندگی میکنند. این فیلم شما را تشویق میکند تا آنجا که امکانپذیر است، در جستجوی دانش باشید و دانشهای بدست آورده را با دیگران به اشتراک بگذارید.
۱۷- کوه مقدس (The Holy Mountain)
- سال انتشار: ۱۹۷۳
- کارگردان: آلخاندرو خودوروفسکی
- بازیگران: آلخاندرو خودوروفسکی، اوراثیو سالیناس، زامیرا ساندرز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
وقتی به فیلمهای آوانگارد میرسیم، نمیتوانیم تاثیرگذاری خودوروفسکی را نادیده بگیریم. اکثر فیلمهای این فهرست، تفکربرانگیز، خیالانگیز یا منزجرکننده هستند اما ساختههای خودوروفسکی در دنیای دیگری سیر میکنند.
داستان در رابطه با یک دزد است که به شهر میرود تا از توریستها درآمدزایی کند اما وارد اتفاقات عجیبی میشود و در نهایت همراه با هفت نفر دیگر، سفری را به سوی کوه مقدس آغاز میکند تا به جاودانگی برسد. کوه مقدس فیلم هجوآمیز و گیجکنندهای است و به عرفان، نجوم، مذهب، جامعه، انسان و… میپردازد و در کل، جامعهی مدرن را نقد میکند. اگر فیلم را برای اولین بار تماشا کردید و چیزی از داستانش متوجه نشدید، در این زمینه تنها نیستید اما همچنان میتوانید از آن لذت ببرید.
۱۸- فیلم دلپذیر (Sweet Movie)
- سال انتشار: ۱۹۷۴
- کارگردان: دوشان ماکاویو
- بازیگران: کارول لورا، جان ورنن، آنا پروتسنال، پیر کلمنتی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۰ از ۱۰۰
فیلم دلپذیر در رابطه با دو زن است که هیچ اعتقادی به اخلاقیات و هنجرهای اجتماعی ندارند. یکی ملکهی زیبایی است که سقوط خود به ورطهی دیوانگی را رقم میزند و دیگری یک کاپیتان کشتی است که روزهایش را با قتل و عیاشی میگذراند.
این ساختهی دوشان ماکاویو در کشورهای زیادی ممنوع شد و برای محتواها و سکانسهای مشمئزکنندهاش، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. اگر ابعاد پوچگرایانه، هرجومرج طلبانه و آزاردهندهی اثر را کنار بگذاریم، فیلم دلپذیر قصد دارد تا ایدئولوژیهای مرسوم را به چالش بکشد و نوع نگاهها نسبت به اخلاقیات در جامعه را موشکافی کند. فیلم گاهی زننده و گاهی ناخواسته بامزه است، اگر توانایی تماشای آن را دارید، حتما به پیامهایش هم فکر کنید.
۱۹- سلین و ژولی قایقسواری میکنند (Celine and Julie Go Boating)
- سال انتشار: ۱۹۷۴
- کارگردان: ژاک ریوت
- بازیگران: دومینیک لابوریه، ژولیت برتو، مری-فرانس پیزیه، بول اوژیه
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
این ساختهی ژاک ریوت، داستانی است دربارهی داستانگویی؛ و یک برداشت متفاوت از رمان «آلیس در سرزمین عجایب» ارائه میدهد که در آن، دو شخصیت اصلی بدون وقفه، وارد ماجراهای تازهای میشوند، ذهن یکدیگر را با داستانهای تازه درگیر میکنند و مشخص نیست کدام از این رویدادها واقعی و کدام یک ساختگی است. نام فیلم به فرانسوی نیز ایهام دارد و در واقع یک اصطلاح است به معنای «غرق شدن در داستانی که یک نفر برای شما تعریف کرده است».
مضمون اصلی فیلم، «جادو» است و میبینیم که سلین و ژولی چگونه شغلشان را کنار میگذارند و به سوی اتفاقات فراطبیعی گرایش پیدا میکنند. این آدمها در نهایت به خواستهی قلبی خود میرسند و به قهرمان داستان خود تبدیل میشوند.
۲۰- کلهپاککن (Eraserhead)
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: جک نانس، شارلوت استوارت، جین بیتس، لارل نیر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
اگر قرار بود موزهای برای فیلمسازان سورئال افتتاح شود، باید نماد آن را دیوید لینچ انتخاب میکردند. نمیتوان از کنار تاثیرگذاری این کارگردان روی سینمای تجربی عبور کرد و اصطلاح «لینچی» را بارها در نقد آثار مختلف شنیدهایم.
کلهپاککن یکی از آثار مهم لینچ است که یکی از عجیبترین فیلمهای تاریخ نیز به حساب میآید. در رابطه با معنای فیلم، تئوریهای مختلفی وجود دارد که یکی از آنها، ترسی است که این فیلمساز در آن دوره، نسبت به پدر شدن داشته است. تئوریهای دیگر میگویند که فیلم بسیار عمیقتر است یا میخواهد خطرات روابط نامشروع را یادآور شود.
«هنری اسپنسر» که به پارانویا دچار است، با دختری به نام «مِری» آشنا میشود. مدتی بعد، به هنری اطلاع میدهند که مری باردار است؛ نوزادی که او به دنیا میآورد، موجودی هیولاگونه است و آن را در آغوش هنری رها میکند و تنهایشان میگذارد. حالا هنری باید از این موجود ناقصالخلقه نگهداری کند.
این فیلم کالت همهی امضاهای دیوید لینچ را دارد، در نتیجه باید آمادگی داشته باشید و بدانید قرار است با چه چیزی روبرو شوید.
۲۱- خانه (Hausu)
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کارگردان: نابوهیکو اوبایاشی
- بازیگران: کیمیکو ایکگامی، یوکو مینامیدا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
فیلمهای ترسناک متعددی به ایدهی «خانهی تسخیرشده» پرداختهاند و اکثر آنها از فرمولهای مشترکی پیروی میکنند اما ساختهی نابوهیکو اوبایاشی کاملا متفاوت است؛ فیلمی که نه تنها از آثار مشابه متمایز است بلکه نظیر آن را در تاریخ سینما مشاهده نکردهاید.
داستان در رابطه با یک دختربچهی دانش آموز و شش همکلاسیاش است که در فصل تابستان، به عمارت یکی از عمههایش در حومهی شهر میروند تا کمی خوشگذرانی کنند. عمهی قصه اما یک آدم معمولی نیست، او یک جادوگر است که برای بازگشت همسر کشتهشدهاش از جنگ، انتظار میکشد.
در سوی دیگر، این عمارت هم یک عمارت معمولی نیست، گرسنه است و میخواهد این دختربچهها را ببلعد. از اینجا به بعد، ناظر تعدادی از عجیبترین رویدادهای ممکن هستید، از پیانویی که آدم میخورد تا هندوانههای خشمگین و یک سَر معلق در هوا؛ اینها تنها گوشهی کوچکی از عجایب فیلم هستند.
خانه از آن فیلمهای کالتی است که تاثیر زیادی روی عناوین ترسناک غربی گذاشت و به منبع الهام فیلمهایی همچون «مرده شریر ۲» (۱۹۸۷) و «خانه» (۱۹۸۶) تبدیل شد. ضمن اینکه از نظر جنونآمیز بودن، آن فیلمها توانایی نزدیک شدن به اثر نابوهیکو اوبایاشی را ندارند.
۲۲- آلوکاردا، دختر تاریکی (Alucarda)
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کارگردان: خوان لوپز موکتزوما
- بازیگران: تینا رومرو، کلاودیو بروک، داوید سیلو،ا مارتین لاسال
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
این فیلم مکزیکی برای عقاید ضددینی، رواج شیطانپرستی و سکانسهای نامتعارف، در زمان اکران با بازخوردهای منفی زیادی روبرو شد. همانند «شیاطین» (۱۹۷۱)، این فیلم هم قصد دارد تا به تشکلات سیاسی و مذهبی دورهی خود حمله کند و برای اینکه انتقاداتش تاثیرگذارتر شوند، شجاعت به خرج میدهد.
داستان در رابطه با دو دختر جوان است که در صومعه زندگی میکنند؛ یک روز یک نیروی شیطانی از قبرستان آزاد میشود و آنها را تسخیر میکند تا شاهد اتفاقاتی همچون شکنجه، قتل، جادوگری و… باشیم. دختر تاریکی یک نمونهی موفق از «فیلم انتفاعی» است که سوءاستفاده از مذهب و آسیبهای ناشی از سیاست را در مرکز توجه میدهد.
۲۳- تسخیر (Possession)
- سال انتشار: ۱۹۸۱
- کارگردان: آنژی ژووافسکی
- بازیگران: ایزابل آجانی، سام نیل، مارگیت کارستنسن، هاینتس بننت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
فیلمساز مولف لهستانی، آنژی ژووافسکی، در اوایل سال ۲۰۱۶ پس از چند سال مبارزه با سرطان، چشم از جهان فرو بست اما آثار حیرتانگیزی از خود بر جای گذاشت. به اعتقاد اکثر منتقدان، تسخیر، بهترین فیلم او است. ژووافسکی برای این اثر، از سبکوسیاق «بادی هارور لاوکرفتی» استفاده کرده است تا فروپاشی یک رابطهی هیستریایی را به نمایش بگذارد.
«مارک» یک جاسوس است که به خانه بازمیگردد و همسرش «آنا» به او اعلام میکند که طلاق میخواهد. مارک نمیتواند چنان چیزی را بپذیرد و آنا در ادامه، رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهد تا شرایط را پیچیدهتر کند. تسخیر از نظر روایت، مبهم پیش میرود و از زوایای تازهای به سورئالیسم نزدیک میشود. این فیلم تعلیقآمیز، خشن و تراژیک تا انتها نامانوس و نامتعارف باقی میماند.
۲۴- پسر اسب سفید (Fehérlófia)
- سال انتشار: ۱۹۸۱
- کارگردان: مارتسل یانکوویچ
- صداپیشگان: جرج چرهالمی، ورا پاپ، دیولا سابو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
مارتسل یانکوویچ یک انیماتور با سابقه است که در سال ۲۰۰۸، هنگامی که یکی از فیلمهای کوتاهش (سیسیفوس، محصول ۱۹۷۴) در یک تبلیغ تلویزیونی استفاده شد، به شهرت جهانی رسید. شاهکار او اما اسب سفید است که یک فیلم سورئال خالص محسوب میشود.
«فَهیرلوفیا» که به معنای پسرِ اسب سفید است، داستان مردی را روایت میکند که قدرتهای فرانسانی دارد و با اژدهایان ترسناکی در جنگ است که مادرش را زندانی کردهاند. دنیای فانتزی رنگارنگ فیلم، آکنده از نشانهها و سمبلهای نمایان و پنهان است.
پسر اسب سفید متاسفانه اثر مهجوری است و معمولا خارج از کشور مجارستان و محافل انیمیشندوستان حرفهای، هرگز از آن صحبتی نمیشود.
۲۵- ویدئودروم (Videodrome)
- سال انتشار: ۱۹۸۳
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- بازیگران: جیمز وودز، دبی هری، لالی کادو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۸ از ۱۰۰
دیوید کراننبرگ کمک زیادی به پیشرفت ژانر ترسناک کرده است و او را میتوانیم پادشاه بلامنازع «بادی هارور» بدانیم. داستان ویدئودروم در رابطه با مدیر یک ایستگاه تلویزیونی به نام «مکس رِن» است که تصادفا سیگنالی را پیدا میکند که حاوی برنامههای خشن است و ویدیوهایی از شکنجههای واقعی انسان را پخش میکند.
مکس به این نتیجه میرسد که این تصاویر میتواند برای مخاطبان شبکه جذاب باشد، در نتیجه به تیمش دستور میدهد تا آنها را به صورت غیرمجاز پخش کنند. اما این سیگنال تنها برای پخش تصاویر خشن نیست، بلکه ویدیوهای آن قادر هستند تا ذهن و روان بیننده را دستخوش تغییر کرده و باعث شوند تا دچار توهم شود. مکس از تصمیم خود برای پخش این سیگنال، دفاع میکند و همچنان آن را آیندهی تلویزیون میداند اما آگاه نیست که ناخواسته با تماشای برنامههای این شبکه، خود نیز دچار توهم و اختلالات پارانوئیدی شده است.
این فیلم کابوسوار تلاش میکند تا با انتقاد از تکنولوژی و اثرگذاریاش بر جوامع مدرن، ما را از خطرات احتمالی آن آگاه کند. فیلم بیگمان از زمانهی خود جلوتر بود و پیامهای آن را در عصر فناوری و اینترنت، باید جدیتر گرفت.
۲۶- داستانهایی از بیمارستان گیملی (Tales from the Gimli Hospital)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کارگردان: گای مدین
- بازیگران: آنجلا هِک، دیوید نیل، دان هیواک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
اولین ساختهی گای مدین که داستان دو دوست را روایت میکند که در دوران همهگیری آبله، در بیمارستان و در یک اتاق مشترک بستری شدهاند. دوستی آنها اما زمانی به پایان میرسد که رازی مخوف برملا میشود.
داستانهایی از بیمارستان گیملی، نامهی عاشقانهی گای مدین به فیلمهای صامت دههی ۲۰ میلادی بوده و به صورت سیاهوسفید ساخته شده است. چیزی که فیلم را به اثری سورئال تبدیل میکند، سکانسهای رویاگونهی آن است که در تلفیق با کمدی اسلپ استیک و ملودرام ارائه میشود. از سینمای تجربی گای مدین، «اتاق ممنوعه» (۲۰۱۵) را نیز فراموش نکنید که جاهطلبانه و محسورکننده است.
۲۷- آلیس (Alice)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کارگردان: یان شوانکمایر
- بازیگران: کامیلا پاور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
پس از ۲۰ سال کارگردانی فیلمهای کوتاه، یان شوانکمایر با آلیس، اولین فیلم بلند خود را ساخت و نگاهها را خیره کرد. این فیلمساز که دیگر اقتباسها از رمان مشهور «لوئیس کارول» را ناامیدکننده میدانست، دست به کار شد تا بهترین نسخهی سینمایی آلیس در سرزمین عجایب را جلوی دوربین ببرد.
فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و حتی جایزهی بهترین فیلم از «جشنواره بینالمللی فیلم انیمیشن انسی» را بدست آورد. برخلاف اقتباسهای دیگر که معمولا شیرین و معصومانه هستند، این فیلم، بزرگسالانه و خشن است و شامل تصاویر سورئالی میشود که ما را هم به سرزمین عجایب میبرد.
فیلم برای خشونت و چرخشهای داستانی بیمارگونهاش، برای کودکان مناسب نیست و برداشت تازهای از شخصیت آلیس ارائه میدهد.
۲۸- لانهی کرم سفید (Lair of the White Worm)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کارگردان: کن راسل
- صداپیشگان: آماندا داناهو، هیو گرانت، کاترین آکسنبرگ، پیتر کاپالدی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
لانهی کرم سفید، اقتباسی آزاد از رمانی به همین نام نوشتهی «برام استوکر» است و از یک قصهی عامیانهی انگلیسی (به نام «کرم لمبتون») نیز الهام میگیرد که در آن، یک اژدهای مخوف، روستایان را آزار میداد.
«انگِس فلینت» یک باستانشناس تازهکار است که در مزرعهای متعلق به دو خواهر، یک جمجمهی بزرگ از یک مار کشف میکند. او با کمی تحقیق متوجه میشود که این جمجمه در واقع متعلق به «کرم دمپتون» است؛ موجودی افسانهای که طبق کتابها، قرنها پیش کشته شده است اما شاید هم زنده باشد.
لانهی کرم سفید از فیلمهای سرگرمکنندهترِ کن راسل است که مهارتهای او در ارائهی فضاهای توهمآمیز را به رخ میکشد و شامل اِلمانهای فیلمهای هیولایی «درجه ب» هم میشود.
۲۹- تولد (Begotten)
- سال انتشار: ۱۹۸۹
- کارگردان: ادموند الیاس مرهیج
- بازیگران: برایان سالزبرگ، دانا دمپسی، استفان چارلز بری
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
تماشای فیلم تولد، میتواند برای هر نوع مخاطبی آزاردهنده باشد. این فیلم تجربی ترسناک، بدفرم است و هیچ دیالوگی ندارد. در عوض، تصاویر زنندهی خود را همراه با یک موسیقی استرسزا ارائه میدهد. تماشای فیلم شاید عذابآور باشد اما در عین حال، یک تجربهی بصری ویژه هم هست.
تولد، در بعضی لحظات، تهوعآور است و اگرچه فیلم نسبتا کوتاهی به حساب میآید اما در مقایسه با اکثر آثار دو یا ساعت، ضربات محکمتری به روح و روان شما وارد میکند. ادموند الیاس مرهیج به خواستهی خود رسیده و فیلم مدنظرش را ساخته است اما قبل از تماشای آن، کمی مطالعه کنید و بدانید دقیقا با چه پدیدهای روبرو هستید.
۳۰- تتسوئو: مرد آهنین (Tetsuo: The Iron Man)
- سال انتشار: ۱۹۸۹
- کارگردان: شینیا تسوکاموتو
- بازیگران: تومورووو تاگوچی، کی فوجیوارا، شینیا تسوکاموتو، رنجی ایشیباشی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
جوانکی که علاقهی شدیدی به فلزات دارد، در خیابان با یک ماشین تصادف میکند؛ راننده با این دیدگاه که او کشته شده است، جسدش را پنهان میکند. پس از این اتفاق، راننده متوجه میشود که فلز دارد وجودش را تسخیر میکند و به بحران روانی دچار میشود. ظاهرا جوانک زنده است و حالا میخواهد از راننده انتقام بگیرد.
شینیا تسوکاموتو با این فیلم، به یکی از محبوبترین کارگردانان کالت تبدیل شد و این اثر وحشت جسمیِ سایبرپانکی، او را در کانون توجه قرار داد. تتسوئو: مرد آهنین در دوران افول سینمای ژاپن به نمایش درآمد و به آن سینما نیز جان تازهای بخشید تا در دههی ۹۰ میلادی، یک بار دیگر به اوج برسد.
۳۱- اسلینگ سنگاپوری (Singapore Sling)
- سال انتشار: ۱۹۹۰
- کارگردان: نیکوس نیکولائیدیس
- بازیگران: مریدیت هرولد، میشل والی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
بعضی فیلمها، ژانرها را به شکلی با یکدیگر تلفیق میکنند که دیگر نمیدانیم اثر دقیقا متعلق به کدام ژانر است. اسلینگ سنگاپوری یک فیلم نوآر، ترسناک، کمدی سیاه و تریلر-جنایی محسوب میشود که از عناصر سینمای هنری نیز بهره میبرد.
داستان پیرامون کاراگاهی اتفاق میافتد که در جستجوی عشق گمشدهاش است. او کشف میکند که دخترک به قتل رسیده است و این قاتلان که یک مادر و دختر هستند، او را نیز میربایند و مجبورش میکنند تا کارهای شنیعی انجام دهد.
اسلینگ سنگاپوری به «لورا» (۱۹۴۴) ادای دین میکند اما از نظر تصاویری که به نمایش میگذارد، شاید بیشتر به «سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم » نزدیک باشد. این فیلم سیاه و سفید، منزجرکننده اما به شدت سینمایی است.
۳۲- ناهار عریان (Naked Lunch)
- سال انتشار: ۱۹۹۱
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- بازیگران: پیتر ولر، جودی دیویس، ایان هولم، جولیان سندز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۹ از ۱۰۰
«ویلیام» یک آدم معمولی است که برای امرارمعاش، حشرهکشی میکند. کاشف به عمل میآید که همسرش «جوآن»، پودر حشرهکش او را میدزدد و به عنوان یک مادهی مخدر استفاده میکند. ویلیام در ادامه، خودش در معرض این پودر قرار میگیرد و دچار توهم میشود که یک مامور مخفی بوده و رئیساش هم یک سوسک بزرگ است. او همچنین فکر میکند ماموریت پیدا کرده تا جوآن را به قتل برساند.
ناهار عریان اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی «ویلیام اس. باروز» است که آن را براساس تجربیات و اتفاقات واقعی زندگی خود نوشته بود. دیوید کراننبرگ فیلم را به شکلی ساخته که معمولا در رابطه با اینکه چه چیزی واقعیت و چه چیزی توهم است، دچار تردید میشویم.
در حالی که گفته میشد رمان پیچیدهی باروز را نمیتوان به فیلم تبدیل کرد، دیوید کراننبرگ این کار را با مهارت مثالزدنی انجام داده است.
۳۳- زیرزمین (Underground)
- سال انتشار: ۱۹۹۵
- کارگردان: امیر کوستوریتسا
- بازیگران: میکی مانویلوویچ، لازار ریستوفسکی، میریانا یوکوویچ، اسلاوکو اشتیماس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
سینمادوستان حرفهای با زیرزمین آشنا هستند اما این فیلم متاسفانه هرگز به آن جایگاهی که سزاوارش بود، نرسید. در سال ۱۹۴۱ هستیم و جنگ جهانی دوم به بلگراد رسیده است. نازیها این شهر را به نابودی کشاندهاند و گروه مقاومت تقریبا شکست خورده است؛ به همین دلیل، افراد باقیمانده به زیرزمینها پناه بردهاند.
«مارکی» و «بلکی» از جمله سربازانی هستند که در زیرزمینها، به بقاء ادامه میدهند. ۲۰ سال میگذرد و مارکی به یکی از اعضای عالیرتبهی حزب انقلاب تبدیل میشود. او بلکی و دیگران را فریب میدهد که جنگ هنوز تمام نشده است و آنها نباید از زیرزمین خارج شوند.
همانند «۱۹۰۰» (۱۹۷۶) ساختهی «برناردو برتولوچی»، امیر کوستوریتسا سرگذشت یک کشور در چند دوره را روایت میکند. او داستان تلخ خود از جنگ جهانی دوم را در قالب کمدی و همراه با عناصر سورئال عرضه کرده است. فیلم جایزهی نخل طلای جشنوارهی فیلم کن را نیز بدست آورد.
۳۴- بزرگراه گمشده (Lost Highway)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: بیل پولمن، پاتریشا آرکت، بالتازار گتی، رابرت بلیک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۲ از ۱۰۰
یک فیلم دیگر از دیوید لینچ که باید آن را سزاوار حضور در این فهرست بدانیم؛ بزرگراه گمشده، اعجابانگیز جلوه میکند و دو داستان معماگونه را با یکدیگر درهم تنیده است. قصهی اول، پیرامون یک نوازندهی جاز است که به قتل همسرش متهم شده و در یک دگردیسی، به یک مرد دیگر تبدیل میشود. قصهی دوم از همین جا آغاز میشود و به یک مکانیک میپردازد که توسط زن یک گنگستر، فریب میخورد. نقش هر دو زن را پاتریشا آرکت بازی میکند.
دیوید لینچ اِلمانهای نئو-نوآر، ژانر ترسناک روانشناختی و سورئالیسم را ترکیب کرده است تا فیلمی در رابطه با احساس ناامنی مردانه و بحران هویت ارائه دهد. بزرگراه گمشده همانند کلهپاککن، از آثار شخصی این فیلمساز است که از سبک روایت غیرخطی بهره میجوید و بیشتر به یک کابوس شباهت دارد.
۳۵- ترس و نفرت در لاس وگاس (Fear and Loathing in Las Vegas)
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- کارگردان: تری گیلیام
- بازیگران: جانی دپ، بنیسیو دل تورو، کریستینا ریچی، توبی مگوایر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۹ از ۱۰۰
برای کسانی که میخواهند بدانند مواد مخدر توهمزا با آدم چه میکند، میتوانید این ساختهی تری گیلیام را تماشا کنید. «رائول دوک» از سوی یک مجله، ماموریت پیدا کرده تا از یک مسابقهی بزرگ موتورسواری در لاس وگاس، گزارشی تهیه کند. او سفری را همراه با وکیلش، «دکتر گونزو»، از صحرای نوادا به سوی لاس وگاس آغاز میکند؛ آنهم در حالی که در صندوق عقب ماشینشان، ماریجوآنا، مسکالین، اِلاِسدی، کوکائین، مشروبات الکلی و انواع و اقسام مواد مخدر وجود دارد.
بدیهی است که این شخصیتها، در تمامی دقایق دچار توهم باشند و تعدادی از عجیبترین سکانسهای سینمایی چند دههی گذشته را رقم بزنند. جانی دپ و بنیسیو دل تورو عالی ظاهر شدهاند و تلفیق سبک فیلمسازی تری گیلیام با عناصر سورئال، جذابتر از همیشه است.
۳۶- اوزوماکی (Uzumaki)
- سال انتشار: ۲۰۰۰
- کارگردان: هیگوچینسکی
- بازیگران: اریکو هاتسونه، هیناکو سااکی، کیکو تاکاهاشی، رن اوسوگی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۸ از ۱۰۰
اقتباسی وفادارانه از مانگایی به همین نام؛ اوزوماکی در رابطه با شهری است که در تسخیر ارواح شیطانی قرار دارد؛ این ارواح، آدمهای شهر را به شکلهای مارپیچ تبدیل میکنند، همانند حلزون و فرمهای دیگر.
اوزوماکی با اینکه یک فیلم ترسناک است اما خود را چندان جدی نمیگیرد و میتوانید عناصر کمدی سیاه را در بخشهای مختلف آن مشاهده کنید. داستان به شکلی مبهم ارائه میشود و هیگوچینسکی موفق شده تا فضای عجیبی ایجاد کند که نمونهی مشابه ندارد. همانند دیگر فیلمهای ترسناک ژاپنی، دغدغهی اصلی این اثر هم «مرگ» است.
۳۷- جاده مالهالند (Mulholland Drive)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: نائومی واتس، لورا هرینگ، جاستین ثرو، آن میلر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
اگر سینما را دنبال میکنید، قطعا بارها و بارها از جاده مالهالند شنیدهاید؛ فیلمی که خیلی زود ماندگار شد و یکی از دلایلی بود که مخاطبان عام سینما، گرایش بیشتری به آثار سورئال پیدا کردند. داستان در ظاهر ساده است، دختری به نام «ریتا» پس از یک تصادف مرموز، به فراموشی مبتلا میشود. او پس از آشنایی با دختری به نام «بتی»، تصمیم میگیرد حقیقت را کشف کند.
از فیلم میتوان برداشتهای مختلفی داشت اما یکی از مضامین مورد بحث، «ناخودآگاه» است. دیوید لینچ زبان ناخودآگاه را به خوبی بلد است و حتی زمانی که معنای این فیلم را متوجه نمیشویم، نمیتوانیم تاثیری که روی ما میگذارد را انکار کنیم.
آیا میتوان جاده مالهالند را به درستی فهمید و توضیح داد؟ همانند بسیاری از فیلمهای این فهرست خیر. اما آیا میتوان زندگی را توضیح داد؟ اگر واقعبین باشیم، باز هم پاسخ منفی است. جاده مالهالند به ایدههای بزرگی میپردازد که گاهی از درک ما خارج است، همانند رویاهایی که نمیدانیم چه تعبیری دارند.
۳۸- باشگاه خودکشی (Suicide Club)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: سیون سونو
- بازیگران: ریو ایشیباشی، ماساتوشی ناگاسه، آکاجی مارو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۷ از ۱۰۰
باشگاه خودکشی فیلم ناخوشاحوالکنندهای است و حتی طنز سیاه زیرپوستی آن هم کمکی به ملایمتر شدن موضوع آن نمیکند. هنگامی که موجی از خودکشیهای نامرتبط در ژاپن آغاز میشود، یک کارآگاه پلیس در جستجوی جواب میگردد. تنها سرنخ، یک گروه موسیقی و یک وبسایت آمار خودکشی است که به نظر میرسد با اتفاقات مرتبط باشند اما چگونه؟
سیون سونو میخواهد از جامعهی خود انتقاد کند و به رابطهی خودکشی با فرهنگ ژاپنی بپردازد. فیلم در رابطه با تاثیر اینترنت، سلبریتیها و آدمهای مشهور بر نوجوانان، سوالات کلیدی مطرح میکند و اگرچه هدف فیلمساز، بررسی جامعهشناختی محل زندگیاش بوده است اما درونمایههای باشگاه خودکشی، جهانی است و باید به آنها توجه داشت.
۳۹- تئاتر وحشت یاکوزا: سر گاو (Gozu)
- سال انتشار: ۲۰۰۳
- کارگردان: تاکاشی میکه
- بازیگران: هیدکی سونه، شو آیکاوا، رنجی ایشیباشی، کیمیکا یوشینو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
تاکاشی میکه در ژانرهای مختلفی فیلم ساخته است اما تئاتر وحشت یاکوزا را باید یک اثر نادر بدانیم که ترکیبی نامانوس از ژانرهای ترسناک، گنگستری و سورئالیسم ارائه میدهد. «مینامی» یک گنگستر است که از سوی رئیسش دستور میگیرد تا همکار و برادرش، «اوزاکی» را به قتل برساند. او از روی ناچاری، این کار را انجام میدهد اما در ادامه میبیند که جسد اوزاکی ناپدیده شده است. مینامی در مسیر یافتن حقیقت، با تعدادی از عجیبترین رویدادها و شخصیتهای ممکن روبرو میشود که باید ببینید تا باورتان شود.
امضاهای تاکاشی میکه در این فیلم هم حاضر است؛ خشونت اغراقآمیز، تصاویر آزاردهنده و طنز سیاه. این فیلمساز با خلق صحنههای دیوانهوار غریبه نیست اما اینجا، سطح تازهای از جنون را به نمایش میگذارد. او در این بادی هارور تکرارنشدنی، به دیوید لینچ نیز ادای دین میکند.
۴۰- درخشش ابدی یک ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- کارگردان: میشل گوندری
- بازیگران: جیم کری، کیت وینسلت، کریستین دانست، مارک رافلو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
یکی از نوآورانهترین داستانهای عاشقانهی تاریخ سینما؛ «جوئل» و «کلمنتین» عاشق میشوند و دو سال را در کنار یکدیگر میگذارند. پس از یک دعوا، کلمنتین از جوئل جدا میشود و تصمیم میگیرد تا خاطراتش از این رابطه را پاک کند.
جوئل هم در نهایت تصمیم میگیرد تا این کار را انجام دهد. در حین انجام پروسهی پاکسازی خاطرات، او لحظات شیرین گذشته را یک بار دیگر به یاد میآورد و عشقی که نسبت به کلمنتین دارد را حس میکند؛ فیلم، تقلای جوئل برای حفظ حداقل یک خاطره از کسی است که بهترین روزهای زندگی را برایش ساخت.
درخشش ابدی یک ذهن پاک در رابطه با جدایی و همچنین ماهیت عشق است. این فیلم غمانگیز، پیچیدگیهای ذهن انسان را به شکلی سورئال اما باورپذیر ارائه میدهد و شما میتوانید تصمیمات شخصیتها را درک کنید و حتی خودتان را جای آنها بگذارید.
۴۱- علم خواب (The Science of Sleep)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: میشل گوندری
- بازیگران: گائل گارسیا برنال، شارلوت گنسبور، میو-میو، آلن شابا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۰ از ۱۰۰
«استفن» مردی است که به معنای واقعی کلمه، رویاپردازی میکند و غرق شدنهایش در دنیاهای خیالی، باعث شده تا نتواند با دنیای واقعی بهدرستی ارتباط برقرار کند. پس از مرگ پدر، استفن به خانه بازمیگردد و مادر، برایش در یک شرکت تولید تقویم، کار پیدا میکند؛ شرکتی که برای ایدههای خلاقانهی این مرد جوان، ارزشی قائل نیست. او در ادامه با دختری به نام «استفنی» ملاقات میکند.
استفن عاشق میشود و از همان لحظه، فیلم در دو خط داستانی مختلف پیش میرود، یکی رویا و یکی حقیقت. مطابق معمول، میشل گوندری اجازه نمیدهد تا به راحتی متوجه شوید بخش رویا چه زمانی آغاز شده و بخش واقعیت چه زمانی به پایان رسیده است. علم خواب یکی ساختههای شخصیتر گوندری نیز به حساب میآید و او تعدادی از کابوسهایی که در دوران کودکی داشت را در این فیلم بازسازی کرده است.
۴۲- امپراتوری درون (Inland Empire)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: لورا درن، جرمی آیرونز، جاستین ثرو، هری دین استنتون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
«نیکی» یک بازیگر است که پیرزنی به او میگوید بهزودی بزرگترین نقش سینمایی زندگیاش را دریافت خواهد کرد. این اتفاق رخ میدهد و نیکی آماده است تا بازگشت شکوهمندی به سینما داشته باشد اما اتفاقات عجیبی برایش رخ میدهد. او به توهم و بحران هویت دچار میشود و به این باور میرسد همان شخصیتی است که در فیلم، نقش آن را بازی میکند.
از امپراتوری درون میتوان برداشتهای متنوعی داشت اما هیچکدام از آنها را به راحتی نمیتوان درک کرد. بعضیها بر این باور هستند که لینچ قصد داشته تا نسخهی سیتکامی آلیس در سرزمین عجایب را بسازد، بعضیها میگویند فیلم در رابطه با تناسخ است و عدهای هم آن را نقد سینمای مدرن و مقایسهاش با صنعت سینمای کلاسیک میدانند. برای درک بهتر امپراتوری درون، باید حداقل آن را چند بار تماشا کنید.
۴۳- بر مغز حک کن (Brand Upon the Brain)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: گای مدین
- بازیگران: گرچن کریک، کتلین اومالی، سوزان کورزت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
گای مدین این فیلم را براساس رویدادهای عجیبی که در کودکی برایش رخ داد، ساخته است. بر مغز حک کن، بیگمان شما را به یاد عصر طلایی فیلمهای صامت کلاسیک آلمانی میاندازد. در فیلم، مدین مردی است که مادرش در آستانهی مرگ، از او در خواست میکند به ملاقاتش بیاید. مدین در بازگشت به خانهی سابق، به یاد میآورد که در دوران کودکی، والدینش یک یتیمخانه را اداره میکردند و در آنجا، با دخترکی به نام «وندی» آشنا شد که در مورد سوراخی که در گردن بچههای یتیم ایجاد شده است، تحقیق میکند.
این فیلم هم بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و همان امضاهای آشنای مدین را دارد. بر مغز حک کن به مضامینی میپردازد که دغدغهی ذهنی مدین هستند، همانند رازداری، بحران هویت جنسیتی، دعواهای خواهر و برادری، حس مالکیت والدین نسبت به فرزندان و مثلثهای عشقی.
۴۴- سقوط (The Fall)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: تارسم سینگ
- بازیگران: لی پیس، رابین اسمیت، جاستین ودل
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۲ از ۱۰۰
«رُوی» یک بلدکار است که دچار حادثه و به بیمارستان منتقل میشود. او در آنجا با دخترکی به نام «الکساندریا» ملاقات میکند که دستش شکسته است. رُوی، برای الکساندریا داستانی تعریف و دخترک آن را تصور میکند تا به تدریج، مرز میان رویا و واقعیت کمرنگ شود.
ماجراهای فانتزی فیلم در مناطق مختلف دنیا رخ میدهد و تارسم سینگ از عنصر رنگ به شکل درخشانی استفاده کرده است. سقوط در رابطه با رستگاری یک مرد و معصومیت دخترکی است که در دنیایی مسموم، نمادی برای عدالت است.
۴۵- مرد بزرگ ژاپن (Big Man Japan)
- سال انتشار: ۲۰۰۷
- کارگردان: هیتوشی ماتسوموتو
- بازیگران: هیتوشی ماتسوموتو، ریونوسوکه کامیکی، هیرویکی مییاساکو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۷ از ۱۰۰
فیلمهای هیولایی همواره در ژاپن پرطرفدار بودهاند اما مرد بزرگ ژاپن یک برداشت تازه از این ژانر ارائه میدهد و از فرمت شبهمستند استفاده میکند تا مرزهای عجیببودن را جابهجا کند.
«ماسورو» یک مرد معمولی است که در خانهای متروک، به تنهایی زندگی میکند. پس از حملات هیولاهای عظیمالجثه به شهر، ماسورو با کمک گرفتن از برق، به یک انسان بزرگ ۳۰ متری تبدیل میشود تا در مقابل آن موجودات ایستادگی کند. مرد بزرگ ژاپن، پوچگرایانه و نامعقول است اما پس از تماشایش، هرگز آن را فراموش نخواهید کرد؛ خصوصا اگر با طنز متفاوت اثر ارتباط برقرار کنید.
۴۶- پلیس کشتار توکیو (Tokyo Gore Police)
- سال انتشار: ۲۰۰۸
- کارگردان: یوشیهیرو نیشیمورا
- بازیگران: آیهی شینا، شون سوگاتا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
پلیس کشتار توکیو در کنار غرابت ویژهای که دارد، از خشونت افراطی و طنز سورئال هم بهره میبرد. داستان در یک توکیوی آیندهگرایانه رخ میدهد، جایی که یک زن پلیس انتقامجو، باید با ارتشی از آدمهای جهشیافته به نام «مهندسان» مبارزه کند. مهندسان به یک نوع ویروس دچار شدهاند که باعث میشود از بخشهای مختلف بدنشان، اسلحهی سرد یا گرم بیرون بزند.
یوشیهیرو نیشیمورا احتمالا به بیماری روانی دچار باشد، زیرا یکی از جنونآمیزترین آثار چند دههی اخیر را ساخته است که خونریزی و خشونت در یکایک نماهای آن موج میزند. کشتارها و قتلعامهای پلیس کشتار توکیو را حتی در کابوسهایتان هم نخواهید دید.
۴۷- به خلأ وارد شو (Enter The Void)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- کارگردان: گاسپر نوئه
- بازیگران: ناتانیل براون، پاز د لا ورتا، امیلی آلین لیند، الی الکساندر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
این ساختهی گاسپر نوئه، تجربهای خارج از بدن ارائه میدهد؛ فیلم از زاویه دید اول شخص استفاده میکند و شما دنیا را از نگاه مردی میبینید که مُرده است و حالا رویدادهای پس از مرگ خود را مشاهده میکند. همانند ترس و نفرت در لاس وگاس، این فیلم هم به مخاطب نشان میدهد که مواد مخدر توهمزا چه تاثیری روی ذهن میگذارند.
البته به خلأ وارد شو فراتر از یک تجربهی سورئال است و به مطالعهی روان انسان، فلسفه، اعتقادات مذهبی و علوم اعصاب شناختی میپردازد. شاید هم فیلم، یک اثر لذتطلبانه، پرادعا و پوچ است که از اعماق ذهن گاسپر نوئه تراوش کرده است. در هر صورت، نوئه را برای شجاعتهایش باید تحسین کرد.
۴۸- عمو بونمی که زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد (Uncle Boonme Who Can Recall his Past Lives)
- سال انتشار: ۲۰۱۰
- کارگردان: اپیچاتپونگ ویراستاکول
- بازیگران: تاناپت سایمار، ناتاکان آفایوانگ، جیراساک کولهنگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
«عمو بونمی» تصمیم میگیرد تا روزهای پایانی زندگیاش را در حومهی شهر و در کنار عزیزانش سپری کند. یک پرستار مرد از او نگهداری میکند، تعدادی از اعضای خانواده هم آنجا حضور دارند و همه چیز مهیا است تا عمو بونمی در آغوش طبیعت، چشمهایش را برای همیشه ببندد.
او از خاطرات زندگیهای گذشتهاش میگوید و تصمیم میگیرد قبل از مرگ، از یک مکان ویژه دیدن کند. همزمان با این اتفاقات، پسر گمشدهی وی به یک موجود عجیب جنگلی تبدیل شده است و روح همسر فقید عمو بونمی نیز به دیدارش میآید.
درک کامل فیلم پس از تماشای اول چندان آسان نیست اما در بازبینی آن، با چیزهایی روبرو میشوید که از ابتدا در اثر وجود داشتند اما از چشمانتان پنهان مانده بودند. فیلم روی مرز حقیقت و فانتزی قدم میزند و رابطهی معنویتگرایی با طبیعت را یادآوری میکند.
۴۹- زمینی در انگلستان (A Field In England)
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- کارگردان: بن ویتلی
- بازیگران: ریس شیراسمیت، مایکل اسمایلی، پیتر فردیناندو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
بن ویتلی به خوبی بلد است که واقعگرایی اجتماعی و سورئالیسم را چگونه با یکدیگر تلفیق کند؛ زمینی در انگلستان را باید تجربیترین ساختهی او بدانیم. این درام تاریخی، در مورد مناقشات مذهب و علم، سوالات تفکربرانگیزی مطرح میکند.
ابعاد توهمآمیز فیلم، حاصل تجربههای شخصی بن ویتلی با مورد مخدر است. داستان پیرامون چند فراری از جنگ رخ میدهد که توسط یک کیمیاگر دستگیر میشوند. او در جستجوی یک گنج مرموز است که در زمینهای اطراف دفن شده و حالا این فراریها به اجبار باید به کیمیاگر کمک کنند تا آن را پیدا کند.
زمینی در انگلستان پاسخهای واضحی به شما نمیدهد و تصمیم با شما است که شخصیتها را گرفتار در برزخ تصور کنید یا اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد را ناشی از مصرف مواد توهمزا بدانید.
۵۰- هنگامی که پرندگان سیاه پرواز میکنند (When Black Birds Fly)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- کارگردان: جیمی اسکریمرکلاز
- صداپیشگان: جی.دی. براون، دیوید فیرث
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
در دنیای زیرزمینی فیلمهای ترسناک، جیمی اسکریمرکلاز فیلمساز نسبتا شناختهشدهای است. چه کارهایش را دوست داشته و چه از آنها متنفر باشید، سبک انیمیشنی او ممتاز است و این کارگردان مهارت خاصی در عرضهی نماهای سورئال آزاردهنده دارد.
هنگامی که پرندگان سیاه پرواز میکنند، از آن فیلمهایی است که حتی علاقهمندان جدی آثار سینماییِ پیچیده را به چالش میکشد. فیلم در کنار امضاهای همیشگی فیلمساز، از یک داستان تأملبرانگیز هم بهره میبرد.
داستان در شهری آخرالزمانی به نام «بهشت» اتفاق میافتد که دیکتاتوری به نام «کین» بر آن حکومت میکند. آدمها زندگی نسبتا خوبی دارند اما در اطراف شهر دیواری وجود دارد تا آنها را از شیاطین در امان نگه دارد.
روزی یک شکاف در دیوار ایجاد میشود و دو کودک وارد منطقهی ممنوعه میشوند؛ ملاقات آنها با شیطان، رازهای شوکهکنندهای را فاش میکند. این انیمیشن سوالات مهمی مطرح میکند و وادار به تفکر خواهید شد اما باید بدانید که تماشای آن آسان نیست.
فیلمهای سورئال دیگری که سزاوار حضور در این فهرست بودند:
- «بردمن» به کارگردانی «الخاندرو گونسالس اینیاریتو» (۲۰۱۴)
- «بارتون فینک» به کارگردانی «برادران کوئن» (۱۹۹۱)
- «مخمل آبی» به کارگردانی دیوید لینچ (۱۹۸۶)
- «پرسونا» به کارگردانی «اینگمار برگمان» (۱۹۶۶)
- «برزیل» به کارگردانی تری گیلیام (۱۹۸۵)
- «والری و هفته عجایبش» به کارگردانی «یارومیل ییرش» (۱۹۷۰)
- «عصر طلایی» به کارگردانی لوئیس بونوئل (۱۹۳۰)
- «رنگ انار» به کارگردانی «سرگی پاراجانف» (۱۹۶۹)
- «ماه سیاه» به کارگردانی «لویی مال» (۱۹۷۵)
- «اغذیهفروشی» به کارگردانی «ژان-پیر ژونه» (۱۹۹۱)
- «موتورهای مقدس» به کارگردانی «لئوس کاراکس» (۲۰۱۲)
- «دِستینو» به کارگردانی «دومینیک مونفری» (۲۰۰۳)
منبع: Taste of Cinema
پرسونا و عصر طلایی خیلی هم سزاوار بودن تو لیست باشن البته من اکثرشونو ندیدم درواقع ۱۵ تاشونو دیدم و حتما اونایی که ندیدم و خواهم دید. حتما پرسونا و عصر طلایی و مطب دکتر کالیگاری و سولاریس رو ببینید.
چرا house رو نوشتین hause ؟!
دمتون گرم
الان برا ارشد میخونم😅
ولی فیلمای تابستون جور شد
تقریبا همه چی رو دیدم تا الان، فقط فیلمای خاص میتونه جذاب باشه برام
مرسی بابت معرفی❤️