۱۰ کارگردان برتر فیلمهای ابرقهرمانی؛ از نولان تا جیمز گان
در طول دو دههی اخیر، فیلمهای برگرفته از کتابهای کمیک که به فیلمهای ابرقهرمانی معروفاند، از یک ژانر ساده برای تغذیهی کودکان و نوجوانان به بلاکباسترهای غولآسا تبدیل شدهاند؛ به طوری که امروز هالیوود در قبضهی این گونه فیلمهاست و ستارههای محبوبمان در هر ژانری یک به یک سر از فیلمهای ابرقهرمانی درمیآورند. اگرچه موفقیت این فیلمها در اغلب موارد مدیون استودیوهای قدرتمند، شخصیتهای جذاب، بازیگران ستاره و نقشآفرینیهای فوقالعادهشان است، اما گاهی ممکن است به مهمترین عضو تیم سازنده بیتوجهی شود و آن هم کسی نیست جز کارگردان.
توجه به این نکته بسیار مهم است که بهیادماندنیترین فیلمهای ابرقهرمانی، معمولاً در یک چیز مشترکاند؛ کارگردانی با بینش قوی. علیرغم اینکه فیلمهای ابرقهرمانی در هر صورت کمابیش فروش خوبی خواهند داشت، یک کارگردان ماهر مسلماً میتواند فیلمی صرفاً پرفروش را تبدیل به موفقیتی هنری کند.
۱۱. آنها که شایستهی تشویقاند: درخششهای کوتاهمدت
اگرچه بعضی کارگردانان با یک فیلم بر ژانر ابرقهرمانی تأثیر گذاشتهاند، اما بهسختی میتوان آنان را با کارگردانان معاصری که کارنامهی قویتر و متنوعتری دارند، مقایسه کرد. علاوه بر این، بعضی کارگردانان آثار مهمی در این ژانر ساختهاند، اما متأسفانه کارهای بعدیشان ضعیفتر بوده است؛ معمولاً به دلایلی که از کنترلشان خارج است.
از جمله این کارگردانان تأثیرگذار میتوان به ریچارد دانر سازندهی «سوپرمن» (Superman)، رایان کوگلر کارگردان «پلنگ سیاه» (Black Panther)، مت ریوز کارگردان «بتمن» (The Batman)، پتی جنکینز کارگردان «زن شگفتانگیز» (Wonder Woman)، جان فاورو سازندهی «مرد آهنی» (Iron Man)، تایکا وایتیتی کارگردان «ثور: رگناروک» (Thor: Ragnarok) و بسیاری دیگر اشاره کرد که اثر انگشتشان تاابد در این ژانر باقی خواهد ماند.
۱۰. جان واتس «مرد عنکبوتی» (Spider-Man) را سادهسازی کرد
جان واتس در سهگانهی «بازگشت به خانه» (Homecoming) با موفقیت توانست شخصیت مرد عنکبوتی را به جوانیاش بازگرداند. پیتر پارکر با حالتی دستوپاچلفتی و بیآلایش، پس از مدتها توانست تبدیل به شخصیت ملموستری شود.
با هر فیلم جدید، واتس بهطور پیوسته به بار عاطفی فیلمهای قبلیاش اضافه کرد، و با ساخت قسمت آخر که با احساسات لطیفش انتظارات مردم از فرنچایز برآورده کرد، به اوج رسید. تمام لحظههای غافلگیرکننده به بهترین شکل درآمده بودند، و کاری میکردند که شخصیتها نامطمئن و در عین حال آشنا به نظر برسند.
۹. زک اسنایدر به یک سبک بصری خاص پایبند ماند
با وجود نظرات متفاوتی که دربارهی فیلمهای بحثبرانگیز زک اسنایدر وجود دارد، نمیتوان انکار کرد که حداقل سبک بصری تاریک و اسطورهای او مهر امضای خاص خودش را دارد. در یک بستر رقابتی یکنواخت، اسنایدر همواره به سلایق خود وفادار میماند.
علاوه بر آن، این کارگردان علاقهی خاصی به موضوعات ابرقهرمانی نشان میدهد، و تمام عمر جهان سینمایی مارول را در این ژانر میگذراند. از «نگهبانان» (Watchmen) گرفته تا بازسازی افسانهایاش از «لیگ عدالت» (Justice League) میتوانیم نتیجه بگیریم که اسنایدر بهعنوان یکی از مهمترین فعالان این ژانر در یادها باقی خواهد ماند.
۸. گیرمو دلتورو جهان «پسر جهنمی» (Hellboy) را واقعی کرد
گیرمو دلتورو محبوب آکادمی اسکار و طرفداران سبک خاصی از فیلمهای علمی تخیلی است اما «پینوکیو»اش که به تازگی اکران شد چندان به مذاق مخاطبان و منتقدان خوش نیامد. اگرچه دلتورو هنوز بهطور رسمی وارد این ژانر نشده است، اما دوگانهی مشهور «پسر جهنمی» قویاً استعداد فوقالعادهی این کارگردان را یادآوری میکند. هر دو فیلم که مهارت خاص دلتورو را در شخصیتپردازی و طراحی صحنه نمایش میدهند، موفق میشوند ایدهی اولیهی کابوسوار خود را گرفته و آن را به واقعیتی ملموس و محسوس بدل کنند.
اخیراً در سال ۲۰۲۲ طرفداران بحثی پیرامون ساخت قسمت سوم این مجموعه راه انداخته بودند، اگرچه شواهدی علیه آن وجود دارد. بنابراین، احتمالش بسیار کم است که این کارگردان برندهی اسکار، دوباره به این فرنچایز محبوب برگردد.
۷. تیم برتون «بتمن» (Batman) را تاریک کرد
پیش از اکران فیلم «بتمن» محصول سال ۱۹۸۹، این شخصیت مشهور کتابهای کمیک بیشتر با یک برنامهی تلویزیونی کارتونی در دههی ۱۹۶۰ که مخصوص کودکان ساخته شده بود، شناخته میشد. اگرچه طرفداران کتابهای کمیک داشتند به خوانشهای تاریکتری از این شخصیت عادت میکردند، تیم برتون این شخصیت را به نمادی گوتیک بدل کرد.
با چرم سیاه، طنز سیاه و شهر گاتهامی که با دقت ساخته شده بود، جهان «بتمن» برتون به هیچ چیزی که مخاطبان تا آن زمان از شوالیهی تاریکی دیده بودند، شباهت نداشت. او همچنین راه را برای بازگشت فیلمهای ابرقهرمانی در اواخر دههی ۱۹۹۰ و اوایل دههی ۲۰۰۰ هموار کرد.
۶. جیمز منگولد به «لوگان» (Logan) پایانی داد که لیاقتش را داشت
با اینکه عموماً به «ولورین» (The Wolverine) کمتوجهی میشود – مخصوصاً در مقایسه با وارث خودش- اما این فیلم شخصیت اصلی خود را ماهرانه در قالب یک حریف دراماتیک به میدان برمیگرداند. کارگردان جیمز منگولد در میان صحنههای اکشن تماشایی و ضربآهنگهای دقیق عاطفی، موفق میشود به شکلی متناسب، شکاف بین «خاستگاه مردان ایکس: ولورین» (X-Men Origins: Wolverine) ترسناک و «لوگان» نفسگیر را ببندد.
البته فیلم دوم بدرقهی غمگین و زیبایی برای یکی از شناختهشدهترین شخصیتهای سینماست. «لوگان» بهخاطر استعداد منگولد در عطفهای شخصیتی و روایت بصری، بلافاصله به موفقیت دست یافت.
۵. جو و آنتونی روسو، غیرممکن را ممکن کردند
اولین و نادیدهگرفتهشدهترین موفقیتی که برادران روسو بهدست آوردند، این بود که توانستند «کاپیتان آمریکا» (Captain America) را بهطرزی بیعیبونقص به عصر مدرن منتقل کنند. این دو با به چالش کشیدن ریشهها و ارزشهای بنیادی این شخصیت، استیو راجرز را در موقعیتهای سخت و مناسبی قرار دادند.
موفقیت دوم آنها، بهثمر رساندن پروژهی سنگین «حماسهی بینهایت» (The Infinity Saga) بود. وقتی برادران روسو این کار را پذیرفتند، ده سال، بیست فیلم، و انتظارات دستنیافتنی سد راهشان بود. آنان به طرز شگفتآوری توانستند تمام داستانهای اصلی جهان مارول را با موفقیت به فیلم تبدیل کنند و در عین حال، مخاطبان خود را به خوبی غافلگیر کنند و راضی نگه دارند.
۴. درام ابرقهرمانی برد بِرد یکی از بهترین فیلمهای پیکسار بود
روی کاغذ، یک ترکیب انیمیشنی از «چهار شگفتانگیز» (Fantastic Four) مارول و «نگهبانان» آلن مور، برای کودکان فیلم ایدهآلی به نظر نمیرسد. با وجود این، برَد بِرد توانست بار دیگر مانند کاری که در «غول آهنی» (The Iron Giant) کرده بود، داستان سنگینی را روایت کند که بر مخاطبان تمام سنین اثر میگذاشت.
برد با به نمایش کشیدن خطراتی که در سطح شهر وجود دارد و پیچشهای داستانی پیچیده نشان میدهد که چرا خانوادهها حتی در سختترین شرایط هم میتوانند پیش هم بمانند. چه شما پدر یا مادر باشید و چه یک فرزند (با هر سنی)، احتمالش خیلی کم است که پس از تماشای «شگفتانگیزان» (The Incredibles)، درک جدیدی از روابط خانوادگی پیدا نکنید.
۳. سهگانهی «شوالیهی تاریکی» (Dark Knight) به کارگردانی نولان همچنان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ است
فیلمهای سهگانهی «شوالیهی تاریکی» نولان فقط برای ژانر ابرقهرمانی مهم نیستند؛ بلکه برای کل جامعهی فیلمسازی مهماند. سال ۲۰۲۰، «شوالیهی تاریکی» (The Dark Knight) به کتابخانهی کنگرهی فهرست ملی ثبت فیلم اضافه شد، که حتی میان نامزدان اسکار هم افتخار نادری بود.
نولان عناصر کلیدی داستان بتمن را گرفت و آنها را در جهان استواری ارائه کرد. گاتهام برتون مانند سیارهی دیگری بهنظر میرسید، اما گاتهام فاسد نولان به شکل ناخوشایندی شبیه جهان واقعی بود. فیلمهای نولان علیرغم پایانهای جنجالی و بحثبرانگیزی که دارند، یکی از بهترین داستانهای بتمن در تاریخ به شمار میآیند.
۲. «مرد عنکبوتی» سم ریمی یک فیلم ابرقهرمانی اصیل است
بیشک سهگانهی «مرد عنکبوتی» سم ریمی، این فیلم ابرقهرمانی را به جایگاه درست خود، یعنی یک فیلم موفق در گیشه بازگرداند. هر فیلم، استعداد ریمی را در فیلمبرداریهای غیرعادی و جلوههای ویژهی باورپذیر و همچنین توانایی او را در ساخت شخصیتهای بهیادماندنی و ملموس به نمایش میگذاشت.
دو دهه بعد، فیلمهای او همچنان نشان میدهند که یک فیلم برگرفته از کمیک باید چگونه باشد. بیآلایش، بامعنی، و پر از جذابیت بصری؛ تعجبی ندارد که طرفداران ریمی پس از این همه سال همچنان به او وفادارند. حتی حملهی شخصی او به جهان سینمایی مارول، باعث شده است مخاطبان خواستار یک رنسانس ابرقهرمانی از سوی ریمی باشند.
۱. جیمز گان کارگردان محبوب طرفداران فیلمهای ابرقهرمانی است
اگر یک کارگردان باشد که دائم بخواهد ابرقهرمانان را به پردهی سینما بیاورد، آن جیمز گان است. از «سوپر» (Super) گرفته تا «نگهبانان کهکشان» (Guardians of the Galaxy) و «پیسمیکر» (Peacemaker)، سبک او به سرعت قابل شناسایی و در عین حال دائماً در حال تحول است. انگار هر فیلمی که این کارگردان میسازد، از محافظهکاری او میکاهد و به او اجازه میدهد تا داستانهایش را در جهتهای عجیبتر و غیرعادیتری هدایت کند.
وقتی گان فیلمهایش را چنین با عشق و علاقه میسازد، مشخص است که هم یک هنرمند بااستعداد و هم یک طرفدار واقعی فیلمهای ابرقهرمانی است. در دورانی که واسطهها به هر کسی که بخواهد یک قهرمان را به پردهی سینما بیاورد، دستمزد هنگفتی میپردازند، وجود کارگردانان وفاداری مانند گان کمک میکند تا فیلمهای ابرقهرمانی، خلاقانه و رضایتبخش باقی بمانند.
منبع: cbr