بهترین کتاب‌های استیون هاوکینگ باید بخوانید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۹ دقیقه
کتاب‌های استیون هاوکینگ

جهان محل گذر انسان است. هزاران چهره‌ی برجسته و شناخته شده آمده‌اند و اثر و نامی از آن‌ها در حافظه‌ی انسان‌ها و تاریخ نمانده اما برخی از افراد با کارهایی که انجام داده‌اند و آثاری که بر جا گذاشته‌اند نام‌شان را بر جریده‌ی عالم ثبت کرده‌ه‌اند. کتاب‌های استیون هاوکینگ، تئوری‌ها و کشفیات‌اش باعث شدند نام او در ذهن و خاطره‌ی جمعی افراد باقی بماند.

استیون هاوکینگ که در ۷۶ سالگی درگذشت، زمین‌گیر بود و تنها با استفاده از داستگاه صداساز می‌توانست حرف بزند به امید، اراده، پشتکار و ممارست انسان معنای تازه‌ای داد و به یکی از نامدارترین دانشمندان تاریخ تبدیل شد و چندین کتاب درباره آینده تکنولوژی و فیزیک نوشت.

استیون که او را به دلیل بازگویی مسائل غامض و دشوار علمی به زبان ساده برای همگان سفیر علم افراد عادی نامیده‌اند روز ۸ ژانویه سال ۱۹۴۲ در شهر آکسفورد در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم در خانه‌ای که فرانک و ایزابل هاوکینگ پدر و مادرش خریده بودند به دنیا آمد. آن‌ها برای اینکه از سالم متولد شدن بچه‌شان مطمئن شوند در این شهر کوچک و دانشگاهی مستقر شدند.

ایتیون که در روز مرگ گالیله و با چند روز فاصله با زمان تولد نیوتن متولد شده بود از ابتدا عاشق ریاضیات بود و می‌خواست دانشمند شود ولی در مدرسه به عنوان محصل بدقلق و بد خط معروف بود. به دلیل این‌که هر چه به دست‌اش می‌رسید می‌خواند اطلاعات‌اش خیلی بیشتر از سن و سال‌اش بود به این خاطر از کتاب‌های درسی ایراد می‌گرفت، با معلم‌ها جر و بحث می‌کرد و کلاس را به هم می‌ریخت.

پدرش پزشک متخصص مناطق گرمسیری بود و تقریبا نصف سال را در آفریقا و آمریکای جنوبی زندگی می‌کرد. استیون هر کتابی که دست می‌گرفت در کمترین زمان ممکن می‌خواند و برای مادرش تعریف می‌کرد. هشت ساله بود که همراه خانواده به شهری در نزدیکی شمال لندن رفتند. در بهترین مدرسه‌ی محل زندگی‌شان درس خواند و کم کم هوش، ذکاوت و نبوغ‌اش را نشان داد. عاشق علوم طبیعی شد و بعد از کلی تلاش و کلنجار رفتن با مادرش آزمایشگاهی در خانه ساخت.

شانزده ساله بود که پدر پزشک‌اش باید به هندوستان نی‌رفت. اعضای خانواده تصمیم گرفتند با خودرو تا هندوستان بروند اما استیون باید در خانه می‌ماند و برای امتحانات آخر سال آماده می‌شد. پدرش علاقه داشت پسرش زیست‌شناسی بخواند و راه او را ادامه دهد اما استیون عاشق ریاضی بود. آن‌ها توافق کردند استیون هم‌زمان زیست‌شناسی، شیمی، فیزیک و ریاضی بخواند. پسر خانواده که در خانه‌ی خانواده‌ی همفری مطالعه می‌کرد به خوبی از پس امتحانات برآمد و داشنگاه آکسفورد بورسیه‌اش کرد.

تنفر از زیست‌شناسی

استیون از همان دوران کودکی علاقه وافری به ریاضیات داشت و اصلا دوست داشت که در این رشته تحصیل کند. پدرش فرانک اما جور دیگری فکر می کرد و امیدوار بود که استیون در رشته پزشکی به تحصیل بپردازد.

اما این نابغه جوان علیرغم علاقمندی اش به علوم، کششی نسبت به زیست شناسی نداشت و به باورش این رشته «بیش از اندازه غیر دقیق» و «بیش از حد تشریحی» است و به همین خاطر ترجیح می داده که ذهن خود را درگیر مفاهیم دقیق‌تر و تعریف شده‌تر نماید.

مشکلی که پیش روی او قرار داشت این بود که در آکسفورد، ریاضی به عنوان یک رشته مجزا تدریس نمی شد و در نتیجه استیون مجبور بود که در رشته فیزیک تحصیل کند.

با این همه، حتی پس از ثبت نام در این رشته هم او تمام تمرکزش را روی پرسش های بزرگ تر قرار داد و زمانی که برای انتخاب فیزیک ذرات (همان رشته ای که به مطالعه رفتار ذرات زیر اتمی می پردازد) و کیهان شناسی (که به مطالعه در مورد هستی به عنوان یک مقوله کلی اختصاص دارد) بر سر دور راهی قرار گرفت تصمیم گرفت که کیهان شناسی را انتخاب نماید.

آنطور که خودش می گوید، او کیهان شناسی را برگزید هرچند که در آن دوران به عنوان یک رشته درست و حسابی شناخته نمی شد. وی در توضیح چرایی این تصمیمش هم می گوید: من این رشته را انتخاب کردم چون فیزیک ذرات شبیه به گیاه شناسی بود و در آن خبری از نظریه ها نبود.

تحصیل در دانشگاه آکسفورد

کمی بعد از شروع مطالعه در علوم طبیعی با تامید بر فیزیک در دانشگاه آکسفورد استیون هفده ساله شیفته‌ی کیهان‌شناسی و اخترفیزیک شد. او که از بچگی عاشق رمان‌های علمی تخیلی بود وقتی دید سفینه‌ها انسان را به فضا بردند و ماهواره‌ها دور سیاره‌ی زمین می‌چرخند کنجکاو شد و تصمیم گرفت از راز و رمز ستاره‌ها و به طور کلی کیهان سردرآورد. مطالعات استیون آن‌قدر وسیع و جذاب بود که هم‌دانشگاهی‌های بزرگترش را مجذوب می‌کرد. اتاق‌اش پاتوق دانشجوها شد. آن‌ها کل روز را همراه استیون بودند و شب‌ها ستاره‌ها را رصد می‌گردند. در کل دورانی که امتحانات برگزار می‌شد یک شب هم نخوابید اما نمره‌های درخشان گرفت. به دفتر مدیر دانشگاه فراخوانده شد تا درباره‌ی آینده‌اش تصمیم گرفته شود. وقتی مدیران و اساتید برجسته و شناخته شده‌ی دانشگاه از او پرسیدند چه خواهد کرد، گفت: «اگر شاگرد اول بشوم به کمبریج می‌روم. اگر شاگرد دوم بشوم به آکسفورد می‌روم. می‌خواهم به عنوان شاگرد اول معرفی شوم.»

هاوکینگ ۲۰ ساله که دوران کارشناسی درخشانی داشت در کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج دوره‌ی کارشناسی ارشد را شروع کرد اما سر فرد هویل ستاره‌شناس برجسته‌ی بریتانیایی که به خاطر رد نظریه‌ی مه‌بانگ مشهور بود او را به عنووان شاگرد قبول نکرد و اتستیون را تحقیر کرد و به اعتماد به نفس‌اش لطمه زد. اما دستیارش استاد راهنمای هاوکینگ شد. این مسئله باعث شد استیون در این دوره به اندازه‌ی کافی ندرخشد.

عضویت در تیم قایقرانی

کریستین لارسن فردی است که بعدها در شرح حال خود پیرامون این دانشمند به منزوی شدن و ناراحتی استیون در سال نخست ورودش به آکسفورد می نویسد. اما کاری که او را از این شرایط خارج کرد، پیوستنش به تیم قایقرانی دانشگاه بود.

جالب است بدانید که حتی پیش از آنکه پزشکان تشخیص دهند هاوکینگ به نوعی بیماری جسمی فلج کننده دچار شده، هاوکینگ بنیه بدنی خوبی نداشت و نمی شد گفت که هیکل ورزشی و مناسبی دارد. با این همه، تیم های قایقرانی بیشتر تمایل داشتند افراد ریزنقش نظیر هاوکینگ را برای پست سکان‌گیر جذب نمایند چرا که فرد متصدی در این جایگاه نیازی به پارو زدن و در نتیجه قوه‌ی بدنی بالا ندارد و صرفا باید کار کنترل و هدایت قایق را بر عهده می‌گرفت.

در آکسفورد ورزش قایقرانی اهمیت بالایی داشت و رقابت در آن بسیار شدید بود، به همین خاطر، نقش هاوکینگ در تیم قایقرانی این دانشگاه باعث شد که شخصیت محبوبی شود. یکی از هم تیمی‌های او، با یادآوری آن روزها و خاطراتش، هاوکینگ را ماجراجو می‌خواند.

اما قایقرانی و مشارکت هاوکینگ در این رقابت‌ها به همان اندازه که باعث محبوبیت او شد، به درس‌اش آسیب زد. او مجبور بود هر هفته شش روز بعدازظهرها تمرین کند و خسته شود.

بروز بیماری و خواب اندام

وقتی هاوکینگ در روزهای تحصیل در آکسفورد از پله‌ها افتاد، سرش به دیوار خورد و مدتی حافظه‌اش را از دست داد همه فکر کردند به خاطر نوشیدن الکل و مستی است اما ماجرا جدی‌تر از این حرف‌ها بود. او بند کفش‌هایش را هم نمی‌توانست ببندد. پدرش تصمیم گرفت پسر ۲۱ ساله‌اش را به بیمارستان ببرد. پزشکان بعد از انجام دادن آزمایش‌های گوناگون و وقت‌گیر اعلام کردند استیون از بیماری نادر و غیر قابل درمان لوگهریک (ALS) رنج می‌برد. نخاع، مغز و به طور کلی سیستم عصبی‌اش آسیب دیده و به تدریح ماهیچه‌هایش فلج می‌شوند و بعد از سه سال جان‌اش را از دست می‌دهد.

هاوکینگ به دانشگاه کمبریج برگشت و در افسردگی غوطه خورد. چند ماه خودش را در اتاق حبس کرد، موسیقی گوش کرد و الکل نوشید. زندگی‌اش، آرزوها و چیزهایی که می‌خواست به آن‌ها برسد نابود شده بودند. دیگر سر درآوردن از اسرار آسمان، ستارگان، جهان هستی، تحصیل در دانشگاه، دکترا و… بی‌معنا بود. هم‌ اتاق شدن با جوانی مبتلا به سرطان خون که درد می‌کشید و داد می‌زد او را به این فکر انداخت که از کجا معلوم پزشکان درست تشخیص داده باشند. شاید سال‌ها زنده باشد و بتواند کار کند.

فرشته‌ی نجات؛ جین وایلد

آشنا شدن با جین وایلد دختر خجالتی و کم حرفی که در میهمانی دیده بود او را به زندگی امیدوار کرد و اعتماد به نفس‌اش را بالا برد. با این‌که بیماری هر روز پیشرفت می‌کرد و عظلات بدن‌اش را بیش از پیش درگیر می‌کرد و استیون را مجبور کرده بود برای راه رفتن از دو عصا کمک بگیرد ولی با جین ازدواج کرد. به قول هاوکینگ بعد از شروع زندگی با جین وایلد همه چیز عوض شد. کار برای گرفتن مدرک دکتری را شروع کرد. او با استفاده از صندلی چرخ‌دار و کامپیوتری که مختص او طراحی شده بود به رصدخانه می‌رفت و کار و پژوهش می‌کرد.

پژوهش مشهور

هاوگینگ کاشف پدیده‌ای است که تشعشعات هاوکینگ نامیده می‌شود. بر اساس این کشف هاوکینگ گفته می‌شود سیاهچاله‌ها انرژی می‌پراکنند و تا بمیرند و از بین بروند. این دانشمند بدون محاسبه‌های پیچیده‌ی ریاضی می‌توانست راه‌ حل‌های گوناگون ارائه دهد. یکی از مهم‌ترین کشفیات او نظریه‌ی «همه‌ چیز» بود. هاوکینگ بر اساس این نظریه باور داشت همه‌ی جهان هستی تابع قوانین قابل تعریف است. این مجموعه می‌تواند به سوالاتی مثل کیهان چگونه به وجود آمد، به کجا می‌رود و انتهای آن کجاست به راحتی جواب دهد.

هاوکینگ و هارتل برای درک ماهیت و شکل هستی مفاهیم مکانیک کوانتومی (مطالعه رفتار ذرات میکروسکوپی) را با نسبیت عام (نظریه‌های اینشتین در مورد گرانش و تاثیر جرم بر فضا) ترکیب کردند تا نشان دهند که جهان موجودیت دربرگیرنده است که هیچ مرزی ندارد. او برای آن‌که درک نظریه‌اش را ساده‌تر کند از مردم می‌خواهد هستی را مثل سطح زمین در نظر بگیرند. زمین کروی است و به این خاطر، شما می‌توانید در هر مسیر و جهتی که می‌خواهید رویش حرکت کنید و هیچ وقت به لبه‌ای که بشود گفت زمین آن‌جا به اخر می‌رسد نخواهید رسید.

اما تفاوت عمده این است که سطح زمین دو بعدی است در حالی که هستی چهار بعدی است. هاوکینگ همچنین توضیح می‌دهد مکان و زمان مثل خطوط عرض جغرافیایی در زمین است. این خطوط در قطب شمال شروع می‌شوند و تا جنوب امتداد پیدا می‌کند و محیط این دایره بزرگ‌تر می‌شود تا زمانی که به خط استوا برسید و از آن نقطه به بعد این محیط کوچک‌تر خواهد شد. به معنای دیگر هستی محدود به مکان و زمان است و عاقبت دست کم تا ۲۰ میلیارد سال دیگر نابود خواهد شد. این به این معناست که زمان به عقب باز خواهد گشت؟ هاوکینگ به این نتیجه رسید که خیر چرا که دلیلی وجود ندارد باور کنیم روند هستی از انرژی منظم به انرژی نامنظم برعکس خواهد شد. برای آشنایی بیشتر با تفکرات هاوکینگ، می‌توانید کتاب چطور مثل هاوکینگ فکر کنیم را هم بخوانید.

پرواز در جاذبه‌ی صفر

سال ۲۰۰۷ میلادی هاوکینگ ۶۵ ساله به لطف شرکت Zero Gravity پرواز در جاذبه صفر را تجربه کرد. او بدون ویلچر در هوا شناور شد. در این گونه سفرها مسافران سوار هواپیما می‌شوند و به خاطر صعود و نزول‌های یکباره می‌توانند بی‌وزنی را در بازه‌های ۲۵ ثانیه‌ای تجربه کنند. هاوکینگ که بعد از چهل سال از شر صندلی چرخدار خلاص شده بود حرکات اکروباتیک انجام داد. او امیدوار بود بتواند با هواپیمای شرکت ویرجین اتلتیک به فضا برود. او از ماموریت‌های اکتشافاتی شرکت‌های فضایی خصوصی حمایت می‌کرد و امیدوار بود روزی برسد که توریسم فضایی در دسترس عموم قرار گیرد.

معرفی کتاب‌های پروفسور استیون هاوکینگ

۱- «تاریخچه زمان / از انفجار بزرگ تا سیاهچاله‌ها»

کتاب «تاریخچه زمان / از انفجار بزرگ تا سیاهچاله‌ها» رکوردی تاریخی به جا گذاشت. سیصد و سی و هفت هفته در فهرست کتاب‌های پر فروش بریتانیا قرار داشت که باعث شهرت استیون هاوکینگ شد. او در این اثر ۲۵۰ صفحه‌ای که برای عامه‌ی مردم و کسانی که اطلاعاتی درباره‌ی فیزیک ندارند نوشته شده درباره‌ی موضوعات بنیادینی مثل فضا و زمان که پایه و اساس جهان را تشکیل می‌دهند و گرانش، سیاه‌چاله‌ها، بیگ‌بنگ و … گفته و آن‌ها را تشریح کرده. او به سوالات اساسی مثل درباره‌ی جهان چه می‌دانیم؟، ماهیت زمان چیست؟، آیا جهان به پایان می‌رسد؟، می‌توانیم به عقب بازگردیم؟، آیا جهان از جایی شروع شده؟ و… با زبانی ساده و همه‌فهم پاسخ می‌دهد. نویسنده سعی می‌کند پیچیدگی‌ها و مسائل دشوار جهان آفرینش را نشان دهد. او نظریه‌ی نسبیت عام انیشتین را نشانه‌ی شروع و پایان احتمالی جهان معرفی می‌کند.

در بخشی از کتاب «تاریخچه زمان / از انفجار بزرگ تا سیاهچاله‌ها» که با ترجمه‌ی داود نعمت‌اللهی توسط نشر معیار اندیشه منتشر شده، می‌خوانیم:

«هیچ چیز نمی‌تواند به اندازه نگاه کردن به یک آسمان پر از ستاره در دل یک شب تاریک، جذاب و حیرت‌انگیز باشد. وقتی عمیقاً به آسمان خیره می‌شویم، ناخودآگاه ذهنمان درگیر سؤالاتی کلیدی می‌شود؛ اینکه انسان امروز از جهان چه می‌داند و آنچه را می‌داند، از کجا به دست آورده است؟ جهان از کجا شروع شده و به کجا ختم می‌شود؟ آیا جهان آغاز و شروعی داشته و اگر داشته، قبل از آن چگونه بوده است؟ ماهیت زمان چیست؟ و هزاران سؤالی که هر کدام از ما بارها از خود پرسیده‌ایم.»
کتاب تاریخچه زمان اثر استفن هاوکینگ

۲- «جهان در پوست گردو»«جهان در پوست گردو» کتاب‌های استیون هاوکینگ

یکی از کتاب‌های جذاب استیون هاوکینگ که علاقه‌مندان فیزیک نظری را مجذوب خواهد کرد. نویسنده در «جهان در پوست گردو» تاریخ و اصول فیزیک نوین را به زبانی روان و ساده شرح می‌دهد و به ارتباط آن با مکانیک کوانتم و نظریه‌ی ریسمان می‌پردازد.

نویسنده خوانندگان را به کاوشی جذاب و خیال‌انگیز در فضا و زمان می‌برد و از ریسمان‌ها، ذرات، پی‌بران‌ها، سفر در زمان و بعد یازدهم حرف می‌زند. مخاطبان را از اسرار و رازهای مگوی سیاهچاله‌ها و منشا وجود جهان آگاه می‌کند و سعی می‌کند تکه‌های پازل دل‌ربای جهان را به گونه‌ای کنار یکدیگر بگذارد تا خواننده‌ی کتاب غرق حیرت شود و برای ارضا حس کنجکاوی بیشتر مطالعه کند.

هاوکینگ می‌گوید در سرعت‌های نزدیک سرعت نور، زمان به کندی می‌گذرد و در سرعت هم‌اندازه‌ی سرعت نور زمان متوقف می‌شود. او از قانون نسبیت عام می‌گوید که اوایل محاسبات این نظریه نشان می‌داد جهان ثابت نیست و در حال ریزش یا بزرگ شدن است. فیزیک‌دان برجسته پیش‌بینی می‌کند کیهان تا ابد به بزرگ شدن ادامه می‌دهد تا انرژی کهکشان‌ها و مواد تشکیل دهنده‌ی آن‌ها تمام شود و جهان سرد و تاریک بماند.

پروفسور ممتاز بریتانیا در نظریه‌ی دوم میگوید بعد از گشترش کیهان و تخلیه‌ی انرژی، جهان دوباره کوچک می‌شود به گونه‌ای که در یک نقطه‌ اجرام همه‌ی کهکشان‌ها، سیاهچاله‌ها و… جذب و یکی می‌شوند، دوباره بیگ‌بنگی روی می‌دهد. این چرخه تا ابد ادامه دارد.

هاوکینگ می‌نویسد انیشتین نظریه‌ی دوم را نمی‌پذیرفت چون گرانش تنها نیروی پایه‌ای است که در لحظه‌ی انفجار بزرگ هماهنگی با این تئوری ندارد. هموز هم هم‌زیستی این دو نیرو ذهن فیزک‌دانان را به خود مشغول کرده است.

استیون به موضوع اصل انسانی ریچارد فیلیپس از برجسته‌ترین فیزیک‌دانان قرن بیستم که هر رویداد احتمالات و مسیرهای گوناگون برای اتفاق افتادن دارد می‌پردازد. او جهان را شبیه قمارخانه‌ای می‌داند که به دلیل بزرگ بودن دفعات ریختن تاس بیشتر و میانگین نتایج پیش‌بینی‌پذیر است. ولی وقتی جهان کوچک باشد تعداد دفعات ریختن تاس کمتر و نتایج غیر قابل پیش‌بینی می‌شوند.

در بخشی از کتاب «جهان در چوست گردو» که با ترجمه‌ی محمدرضا محجوب توسط شرکت سهامی انتشار منتشر شده، می‌خوانیم:

«برخی افراد، انیشتین را مقصر وجود بمب اتم دانسته اند چرا که او، رابطه ی بین ماده و انرژی را کشف کرد؛ اما این مثل آن است که نیوتون را مقصر سقوط هواپیماها بدانیم چون او جاذبه را کشف کرد. انیشتین، هیچ نقشی در پروژه ی منهتن نداشت و از واقعه ی بمباران اتمی منزجر بود.»
کتاب جهان در پوست گردو اثر استفن هاوکینگ انتشارات معیار علم

۳- «پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ»«پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ» کتاب‌های استیون هاوکینگ

پرفسور هاوکینگ کیهان‌شناس نامی در کتاب «پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ» نظرش را درباره‌ی سوالاتی مثل چگونه همه چیز شروع شد؟، در کیهان حیات هوشمند دیگری است؟، می‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم؟، داخل سیاهچاله‌ها چیست؟، سفر در زمان ممکن است؟، انسان جان به در خواهد برد؟، باید برای سکونت به فضا برویم؟ هوش مصنوعی بر انسان پیروز خواهد شد؟ و… گفته است.

نویسنده در فصل اول «آیا خدا وجود دارد؟» درباره‌ی مه‌بانگ گفته که چگونه می‌شود یک کل که جهان سرشار از فضا و انرژی است از عدم ساخته شود. هاوکینگ کشف قوانین علمی را بزرگ‌ترین دستاورد انسان می‌داند. فیزیک‌دان بریتانیایی معتقد است قوانین طبیعت بر خلاف قوانینی که بشر وضع کرده نقض نمی‌شود که نشان‌دهنده‌ی قدرت‌شان است. کیهان‌شنان مشهور می‌گوید اگر دوست دارید می‌توانید قوانین طبیعت را خدا بنامید اما این خدایی نیست که به دیدارش بروید و دعاهایتان را مستجاب کند. او در دفاع از خودش در برابر روزنامه‌های منتقد در صفحات ابتدایی این فصل نوشته: چند سال قبل روزنامه‌ی تایمز مقاله‌ای با این عنوان چاپ کرده بود: «هاوکینگ: خدا جهان را خلق نکرد» یکی از نقاشی‌های میکل‌آنژ (فرسکوی مشهور آفرینش آدم) را هم در کنار تیتر چاپ کرده بودند. در همین حال، عکس مرا نیز که از خود راضی به نظر می‌رسیدم در مقاله چاپ کرده بودند. گویی قرار است دوئلی میان ما درگیرد. ولی من از خدا دلخوری ندارم. دوست ندارم کسی فکر کند، کار من اثبات یا انکار وجود خداوند است. بلکه کار من پیدا کردن چارچوبی منطقی برای درک عالم هستی است. قرن‌ها فکر می‌کردند که افراد معلولی مانند من قربانی نفرین خدایان هستیم. اما فکر نمی‌کنم کسی را آن بالاها دلخور کرده باشم. اما ترجیح می‌دهم به طریق دیگری و با قوانین طبیعت جهان را توضیح دهم. اگر همچون من به علم ایمان داشته باشید، باور دارید جهان ما همواره از قوانین خاصی تبعیت می‌کند. اگر می‌خواهید می‌توانید بگویید که این قوانین را نیز خداوند ساخته است.

در فصل دوم «جهان چطور شروع شد؟» نویسنده آغاز جهان و سرشت‌اش را شرح می‌دهد. او باور دارد جهان در ابتدا مثل فندقی کوچک اما بسیار چگال بوده و سوال قبل از مه‌بانگ چه بوده بی‌معناست. هاوکینگ بر خلاف ارسطو یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی جهان که معتقد بود جهان همیشه وجود داشته کیهان‌شناس دانشگاه کمبریج اعتقاد دارد زمان شروع دارد. یعنی قبل از آن چیزی وجود نداشته و جهان بعد از مه‌بانگ شروع شده.

در فصل سوم «در جهان حیات هوشمند دیگری است؟» نویسنده درباره‌ی حیات و ساختارش می‌گوید و اعتقاد دارد هر چه در این باره می‌گوییم بر پایه‌ی زنجیره‌ای از اتم‌های کربن همراه با چند اتم دیگر مثل نیتروژن یا فسفر است ولی بیشترین و بهترین عنصر کربن است چون خصوصیات شیمیایی سرشاری دارد. در بازه‌ی زمانی نزدیک ۱۴ میلیارد سال قبل وقتی جهان با مه‌بانگ شروع شد، کربن وجود نداشت و جهان با اندازه‌ای داغ بود که فقط ذرات پروتون و نوترون بودند اما مدتی بعد با خنک شدن عالم اتم‌ها به وجود آمدند. هاوکینگ می‌گوید حیات هوشمند در صورت وجود باید جایی دورتر از جهان ما باشد وگرنه تا به حال به زمین آمده بود.

در فصل چهارم «می‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم؟» او معتقد است بر اساس نظریه‌ی انیشتین اگر کسی بتواند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کند به راحتی می‌تواند به گذشته برگردد. اگر این اتفاق بیفتد مردم می‌توانند گذشته‌شان را عوض کنند. اما آینده را می‌توانیم پیش‌بینی کنیم؟ هم بله هم نه. هاوکینگ باور دارد قوانین علم به ما جازه می‌دهد این کار را انجام دهیم که کار خیلی سخت است چون بر اساس تابع موج می‌توان مکان و تندری ذره را فهمید و طبق معادله‌ی شرودینگر مقدار آن را در زمان و مکان دیگر حدس زد.

در فصل پنجم «داخل سیاه‌چاله‌ها چیست؟» کیهان‌شناس شناخته شده اعلام می‌کند جایی واقعی‎تر از سیاهچاله وجود ندارد. در این ناحیه از فضا چرم زیادی در مکانی خیلی کوچک متمرکز شده. در آن میداان گرانشی نیرومند وجود دارد به اندازه‌ای که نور هم نمی‌تواند از آن فرار کند. سیاهچاله مرزی دارد که به آن افق رویداد گفته می‌شود. قدرت این مرز طوری است که مانع از فرار نور می‌شود چون هیچ موجودی نمی‌تواند بیشتر از نور حرکت کند. پس هر چیزی به سیاهچاله کشیده می‌شود.

در فصل ششم «سفر در زمان امکان‌پذیر است؟» این فیزیک‌دان اعلام می‌کند بر اساس نظریه‌ی کورت گودل ریاضی‌دان نامی قرن بیستم تئوری نسبیت عام امکان سفر در زمان وجود دارد. هاوکینگ می‌گوید اگر انحنای زمان و فضا روی خودش بگردد سفر به گذشته ممکن می‌شود. به شرط اینکه زمان و فضا را آن قدر خم کنیم که بتوان به گذشته برگشت.

در فصل هفتم «به زندگی در زمین ادامه می‌دهیم؟» هاوکینگ نگران مشکلاتی است که سیاره‌ی زمین را تهدید می‌کنند مثل تغییرات اقلیمی، رشد هوش مصنوعی، احتمال بروز جنگ اتمی و … او فکر می‌کند دو گزینه پیش رو است. جست و جو در فضا برای پیدا کردن جایی برای زندگی یا استفاده کردن بهینه از هوش مصنوعی. زمین در آینده‌ی نزدیک به جای کوچکی برای انسان‌ها تبدیل خواهد شد. او گمان می‌کند تغییرات اقلیمی و عوض شدن طبیعت زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. زمان آن رسیده که به جایی در منظومه‌ی شمسی کوچ کنیم.

در فصل هشتم «باید به فضا برویم؟» نویسنده معتقد است انسان‌ها باید به دنبال جایی باشند که بتوانند زندگی کنند. او پیش‌بینی می‌کند روزی سفرهای فضایی مثل چیزی که در فیلم‌های علمی تخیلی نشان داده می‌شود به وقوع بپیوندد چون چیزی در این جهان ثابت نیست. همه چیز در حال تغییر است. روزی سیاره‌مان غیر قابل سکونت خواهد شد. پس باید عاقبت‌اندیش باشیم و جایی برای زندگی آیندگان بیابیم.

در فصل نهم «هوش مصنوعی پیروز خواهد شد؟» دانشمند بریتانیایی اعلام خطر می‌کند و حدس می‌زند ممکن است هوش مصنوعی بر انسان برتری یابد. او باور دارد هوش مصنوعی را باید رشد و توسعه داد به شرط آن‌که برای پیروز نشدن‌اش بر انسان چاره‌اندیشی کرد. کسانی که توانستند ویروس‌ها و بدافزارهای کامپیوتری مخرب را طراحی کنند روزی خواهند توانست هوش مصنوعی را با توانایی تایید و تکرار خودش بسازند. هوش مصنوعی بخش بزرگی از آینده‌ی انسان را خواهد ساخت. این اختراع بشر مثل آتش بارها خسارت خواهد زد تا روزی که بتوان چیزی مثل کپسول آتش‌نشانی برای اطفا‌اش بسازیم.

در فصل دهم «آینده را چگونه بسازیم؟» هاوکینگ می‌گوید تا چنند دهه پیش اختراع و استفاده از تلفن همراه، اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، تصویربرداری پزشکی، هدایت ماهواره‌ای و … در مخیله‌ی کسی نمی‌گنجید. هر کس در این باره حرف می‌زد فکر می‌کردند دیوانه است. آینده هم نثل امروز به گونه‌ای دگرگون خواهد شد که ما که در قرن بیست و یک هستیم در مخیله‌مان نمی‌گنجد. آیندگان با استفاده‌ی بخردانه از تحولات به کشفیات ذی‌قیمت خواهند رسید.

اما نظرات باقی صاحب‌نظران درباره‌ی این اثر هاوکینگ خواندنی است. مارسلو گلیزر فیزیک‌دان برجسته و استاد دانشگاه هاروارد می‌نویسد: استیون هاوکینگ یکی از آن چهره‌های درخشانی است که زندگی خودش نمادی از بهترین چیزی است که بشریت برای عرضه در چنته دارد. هدیه‌ی وداع هاوکینگ به بشریت، یکی از آن کتاب‌هایی است که هر فردی که نگران آینده بشریت است باید بخواند. اگر به‌دنبال مضمون واحدی در سراسر این کتاب باشیم، این مضمون همان ایمانِ عمیق هاوکینگ به توانایی علم در حل بزرگ‌ترین مسائل بشری است. پاسخ‌های او به سؤالات بزرگ نشانگر اعتقاد او به عقلانیت طبیعت و توانایی ما در پرده برداشتن از اسرار آن است. خوش‌بینی او در هر صفحه‌ی کتاب جاری و ساری است. اگرچه هاوکینگ به منشأ جهان، فیزیک سیاهچاله‌ها و برخی دیگر از موضوعات مورد علاقه خود می‌پردازد، اما نگرانی اصلی او در این کتاب فیزیک نیست، بلکه بشریت و آینده جمعی‌اش است. هاوکینگ استدلال می‌کند، فقط علم می‌تواند ما را از اشتباهاتمان نجات دهد. هاوکینگ معتقد است که مأموریت تکاملی بشریت این است که همچون باغبان کیهانی در کهکشان‌ها پراکنده شود و بذر زندگی را در جاهای دیگر بپراکند.

ماتین دورانین روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی علمی معتقد است: هاوکینگ تمام مفاهیم بزرگی که از کتاب‌های او انتظار دارید را رفع می‌کند. نسبیت عام، بیگ بنگ، تورم کیهانی، شکل‌گیری کهکشان، امواج گرانشی و غیره، همه‌ی این موضوعات جذاب در این کتاب خواندنی هستند. این کتاب به مثابه مانیفیست هاوکینگ است. خوش‌بین، شاد و خیال‌پرداز. او علم و درک علمی را برای آینده بشریت حیاتی می‌داند. کیهان‌شناس مشهور جهان و نویسنده کتاب «تاریخچه مختصر زمان» ما را با آخرین اندیشه‌های خود در مورد بزرگ‌ترین سؤالاتی که بشر با آن روبروست تنها می‌گذارد.

در بخشی از «پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ» یکی از کتاب‌های شاخص استیون هاوکینگ که با ترجمه‌ی مزدا موحد توسط نشر نو منتشر شده، می‌خوانیم:

«من دانشمندم. دانشمندی عمیقا مسحور فیزیک و کیهان شناسی و عالم و آینده ی بشریت. والدینم طوری تربیتم کردند که همیشه کنجکاو باشم و مثل پدرم تحقیق کنم و سعی کنم پرسش های متعددی را که علم از ما می پرسد، پاسخ دهم. عمرم را صرف سفر در کیهان کرده ام، درون ذهنم. سعی کرده ام با فیزیک نظری برخی از پرسش های بزرگ را پاسخ بدهم.»
کتاب پاسخ های کوتاه به پرسش های بزرگ اثر استیون هاکینگ نشر نو

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما