۹ کتاب‌‌ ورزشی برتر به خصوص برای عاشقان فوتبال و تنیس

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۶ دقیقه
بهترین کتاب‌های ورزشی

وقتی جام جهانی فوتبال، مسابقات جهانی دو و میدانی، تورنمنت‌های تنیس ویمبلدون، یو اس اوپن و اوران گاروس در فرانسه بیش از یک میلیارد بیننده دارند دیگر فقط بازی نیستند و می‌توانند تاثیرات جامعه‌شناختی، سیاس و اقتصادی گسترده‌ای بر جا بگذارند. یک ناپلی اگر پول داشته باشد اول چیزی می‌خرد تا بخورد بعد می‌رود فوتبال ببیند. پیدا کردن سرپناه می‌ماند برای بعد. برزیلی‌ها می‌گویند در کوچک‌ترین دهکده‌ها هم زمین ورزش و کلیسا هست. ورزش دیگر فقط ورزش نیست و می‌تواند جنگ به وجود بیاورد، انقلاب کند و توجه مافیاها و دیکتاتورها را جلب کند. موقع بازی تیم‌های فوتبال سلتیک با رنجرز در گلاسکو وضعیت کشور متشنج می‌شود. نصف جمعیت هلند پس از پیروزی‌ تیم فوتبال‌شان مقابل آلمان به خیابان ریختند. دزدان دریایی سومالی به خاطر الیود کیپچوگه، بزرگ‌ترین دونده‌ی ماراتن تاریخ، اجازه دادند کشتی‌های حامل غذا و دارو در سواحل این کشور پهلو بگیرند. آندره آغاسی، یکی از بهترین تنیسورهای تاریخ که مدتی به الکل وابسته شده بود انجمن مبارزه با الکل آمریکا که موسسه‌ای غیرانتفاعی است را وادار کرد تغییر کند و به معتادان بی‌بضاعت و بی‌خانمان خدمات رایگان ارائه دهد. مهم‌ترین ویژگی ورزش ایجاد انگیزه و امید است و این در دنیای سرشار از فجایع که تیر بالا از آسمان می‌بارد موهبتی عظیم است. شاید در روزگاری که امید و انگیزه به کالایی نایاب تبدیل شده، مطالعه‌ی کتاب‌های ورزشی و غرق شدن در زندگی ورزشکارانی که با تکیه بر تلاش، پشتکار و سخت‌کوشی‌شان از پس مشکلات برآمدند و بر قله‌ی موفقیت، محبوبیت و ثروت نشستند، بهترین کار باشد. در این مطلب بهترین کتاب‌‌های ورزشی معرفی شده‌اند.

۱- مارادونا؛ از بهترین کتاب‌های ورزشیکتاب «مارادونا» یکی از بهترین کتاب‌های ورزشی زندگی این فوتبالیست را روایت کرده است.

گفتن درباره‌ی مارادونا چنان است که کسی بخواهد آفتاب را وصف کند؛ نور بی‌نیاز از توصیف است و دو گل مارادونا به انگلستان در جام جهانی ۱۹۸۶میلادی صحنه‌ی کاملی از اوست. هر دو گل چکیده‌ی قرن بیستم میلادی یا حتی می‌توان گفت عصاره‌ی کل تاریخ است. زیرا یکی را خدا زد و دیگری را دست خدا. دیه‌گو مارادونا محبوب‌ترین و بهترین ورزشکار تاریخ است، دوست‌دار چه‌گوارا و کاسترو و متنفر از امریکا، جاه‌طلب و زیرک، خانواده‌دوست و خوش‌گذران و در یک کلام کسی که از فرصت زندگی بهره برد تا فقط‌وفقط تجربه کند. بی‌آن‌که گرفتار کلیشه‌‌های رایج باشد. زندگی او از حلبی‌آبادی در حومه‌ی بوینس‌آیرس آغاز شد. همان جا پابه‌توپ شد تا سرانجام در هشت‌سالگی فوتبالیستی حرف‌های شود، قرارداد پشت قرارداد و ثروت و شهرت در پی آن هجوم آورد. او به‌تنهایی ناپولی را قهرمان کرد، آرژانتین را بر بلندای تاریخ نشاند و هم‌پای بزرگان تاریخ جهان شد. اما درست پس از قهرمانی در جام جهانی ۱۹۸۶ میلادی بود که افسردگی سراغ این اسطوره آمد. زیرا دیگر چه مانده بود که او فتح کند؟ چه کند؟ به کدام تیم یورش برد؟ و کدام دروازه را فتح کند؟ سال‌های پایانی فوتبال و پس از آن دوران استراحت احوال او را بدتر کرد، او نمی‌توانست مارادونا نباشد اما نمی‌دانست چه باید بکند. سرانجام توانست نوزده سال دوری از توپ و چمن و حریف را تحمل کند و سپس جاودانه شد. گیلم بالاگه در کتاب مارادونا با بهره‌گیری از همه‌ی منابع موجود لحظه‌به‌لحظه‌ی حیات او را روایت کرده است تا این‌بار و پس از مرگ این جادوگر بتوانیم این رؤیا را از نو مرور کنیم.

در بخشی از کتاب فوتبالی «مارادونا» یکی از کتاب‌های ورزشی که با ترجمه‌ی عادل فردوسی‌پور و علی شهروز توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«سال‌ها بعد که موادمخدر جزء لاینفک زندگی مارادونا شد، راندازو هم معمولاً همراهش بود. او به دیه‌گو بورینسکی گفت: هربار که اسم موادمخدر می‌آید، همه من و دیه‌گو را نشان می‌دهند، اما هیچ‌کس نمی‌گوید وقتی هفده هجده‌ساله بودیم، دکترها در خوابگاه به ما و خیلی‌های دیگر دارو تزریق می‌کردند تا بتوانیم بازی کنیم. روزی که یکی از دوستان به من کوکایین تعارف کرد، با خودم گفتم: این جلوِ آن داروها هیچ است. و این‌طوری بود که گرفتارش شدیم.»
کتاب مارادونا اثر گیم بالاگه نشر چشمه

۲- راجر فدرر؛ بهترین کتاب‌های ورزشی درباره تنیسبهترین کتاب‌های ورزشی

آیا او بهترین، پرافتخارترین و محبوب‌ترین تنیس‌باز تاریخ است؟ می‌توان به این پرسش پاسخی مثبت یا منفی داد. با این حال جای تردیدی نیست که آن‌چه راجر فدرر در طول دوران ورزش حرفه‌ای‌اش به دست آورده، شگفت‌انگیز بوده است. ۱۰۳ بار جام قهرمانی را بالای سر برده و ۳۱۰ هفته شماره یک رنکینگ جهانی بوده است. به شکلی که بسیاری او را بهترین ورزش‌کار تاریخ می‌دانند.

پیش از آن‌که او به لقب‌هایی چون پادشاه و استاد خوانده شود و احترام‌ها به او شکلی شبیه به پرستش مذهبی به خود بگیرند، زندگی او هم مثل زندگی همه‌ی ما در نموداری از یک تابع سینوسی قابل رسم بود.

پس از اولین حضورش در مسابقات فرانسه اکیپ او را فلج توصیف کرد. زمانی ۶ صبح توالت‌ تمیز می‌کرد. روزی پدرش کنار جاده کله‌‌ی ‌دا‌غش را داخل برف‌ها فرو کرد تا کمی آرام شود. آن زمان خودش هم تصور نمی‌کرد روزی خوش‌تکنیک‌ترین تنیسور تاریخ شود. تا صحنه‌هایی خلق کند که درنتیجه‌ مردان جاافتاده طوری فریاد بزنند که همسرشان مجبور شوند بررسی کنند که آیا حالشان خوب است؟

او اعجوبه‌ای است که قوانین متقن فیزیک را به چالش می‌کشد. آن‌چه فدرر را فدرر کرده، ترکیب ماهرانه‌ای از خشونت مرگ‌بار و ظرافت چشم‌نواز در بازی‌اش بوده است. این‌که در دنیای او هر چیزی درست سر جای خودش قرار دارد. از کنکاش در زندگی راجر فدرر درس‌هایی فراتر از ورزش می‌گیریم. درس‌هایی برای زندگی.

در بخشی از کتاب «راجر فدرر» از بهترین کتاب‌های ورزشی درباره تنیس که با ترجمه‌ی امیرحسین متقی توسط نشر گلگشت منتشر شده، می‌خوانیم:

«او از این‌همه پیروزی و قهرمانی و از زندگی‌اش به عنوان یک ستاره که هر کجا و هر زمان بهانه‌ی جشن و پایکوبی به دست می‌دهد، سرمست و از خودبی‌خود نشده است. همچنان که ناکامی‌ها و شکست‌ها او را مایوس و ناامید نکرده‌اند.»
کتاب راجر فدرر اثر سیمون گراف انتشارات گلگشت

۳- هنرمند

بهترین کتاب‌های ورزشی

کتاب «هنرمند» یکی از بهترین کتاب‌های ورزشی است زندگی آندرس اینیستا را شرح می‌دهد.

تیک تیک تیک. عقربه جلو رفت. بی‌وقفه، سریع، تند. جلو و جلوتر. واپسین ثانیه‌های وقت اضافی هم سپری شدند. تماشاگران از روی سکوها به‌پا خاستند. دو مربی کاغذهای‌شان را درآوردند تا پنالتی‌زن‌های‌شان را انتخاب کنند. داور به ساعتش نگاه کرد و سوت را بر لب گذاشت. همان زمان توپ راهی محوطه‌ی جریمه شد، آخرین توپ، آخرین حمله، آخرین فرصت. توپ پشت محوطه‌ی جریمه به سوی یک پسربچه‌ی کوچک‌اندام رنگ‌پریده‌ی خجالتی رفت. فرصتی برای مهار توپ نبود، همین‌طور برای پاس دادن. توپ لحظه‌ای برابر پسربچه‌ی رنگ‌پرده‌ی خجالتی شروع کرد به دویدن: گل! گل! شادمانه به سوی کنار زمین رفت، رفت و همه دنبالش روان شدند. آن پسربچه‌ی رنگ‌پریده‌ی خجالتی آندرس اینیستا بود.

پسر رنگ‌پریده‌ی خجالتی در دوازده‌سالگی‌اش برای تیم محلی آلباسته بالومپی در بازی‌های هفت به هفت به میدان رفت و چنان سحرآمیز بازی کرد که بالافاصله سراغش آمدند. پدرش انریکه اوریزانولا، مربی جوانان بارسا، را می‌شناخت و پسر روانه‌ی لاماسیا شد. اندرس پانصد کیلومتر از خانه دور شده بود و شب‌ها را با بی‌خوابی سپری می‌کرد، با دلشوره. تصور نمی‌کرد دوام آورد، ولی دوام آورد. 

اینیستا برای گواردیولا در عصر ستاره‌سازی بارسا عادی‌ترین و طبیعی‌ترین بازکن شد. پپ گفت: آندرس موهاش رو رنگ نمی‌کنه. گوشواره آویزون نمی‌کنه، اهل خال‌کوبی هم نیست. برای همین محبوب طرفدارها شده، چرا که مثل خود اون‌هاست.

«هنرمند» خودنگاره‌ای جذاب است که زندگی و دنیای اینیستا، مردی منزوی اما دوست‌داشتنی، که به همه‌ی افتخارات ممکن دست یافته را به تصویر کشیده است.

در بخشی از کتاب «هنرمند« که با ترجمه‌ی ماشااله صفری توسط نشر گلگشت منتشر شده، می‌خوانیم:

«تصمیم گرفتم با یکی از جدیدترین لحظات زندگی‌ام آغاز کنم، شاید به این دلیل که همیشه همراهم باقی خواهد ماند و هرگز از بین نخواهد رفت. می‌خواهم با بدترین لحظه‌ی زندگی آغاز کنم. صحبت از روزها، یا ماه‌ها یا یک سال نیست؛ بلکه دوره‌ای غیرقابل وصف از زندگی است. نمی‌توانم زندگی را از پیروزی‌ها و شکست‌ها در مسابقاتی که در آنها بازی کرده‌ام جدا کنم؛ نه، این درباره لحظه‌ای است که دیگر نمی‌توانستم نوری در انتهای تونل ببینم، زمانی که راهی برای پیمودن نبود، چرا که دیگر به آندرس اعتماد نداشتم.»
کتاب هنرمند اثر آندرس اینیستا انتشارات گلگشت

۴- قصه‌ی شگفت انگیز لئو مسی؛ از بهترین کتاب‌های ورزشی درباره فوتبالبهترین کتاب‌های ورزشی

پسرک تازه‌واردی را در یکی از بازی‌های آکادمی فوتبال بارسا به میدان فرستادند. پسرک سیزده‌ساله‌ی آرژانتینی که قدش یک متر و نیم هم نبود. پسرکی که در رختکن زیرچشمی نگاهش کردند و زیرلب گفتند «چقدر کوچولو» پسرک تازه‌وارد با اعتمادبه‌نفس بازی کرد. بی‌اعتنا به سایرین دوید و بازی‎‌ کرد. به پسربچه که اسمش سسک فابرگاس بود اعتنایی نکرد. همین‌طور به پسرک موبوری که نامش ژرارد پیکه بود.

رکساچ رئیس باشگاه بارسلونا دستی بر سروروی پسرک آرژانتینی گشید و گفت حال و روز باشگاه معرکه است. اما باشگاه در بحران فرو رفته بود. رکساچ می‌دانست امضای قرارداد با پسرک سیزده‌ساله که روزانه باید داروی گران‌قیمتی به پاهایش تزریق کنند عاقلانه نبود، ولی این را هم می‌دانسته آن پسر جوهر نایابی بوده، خیلی نایاب.

در بخشی از کتاب «قصه‌ی شگفت انگیز لئو مسی» یکی از بهترین کتاب‌های ورزشی که با ترجمه‌ی ماشااله صفری توسط نشر گلگشت منتشر شده، می‌خوانیم:

«آن شب لئو توپ جدیدش را کنارش خواباند و روی آن پتو کشید. وقتی پدرش برای گفتن شب بخیر آمد‌، توپ را کنار لئو دید و گفت‌: اون دوستت کیه؟

لئو خندید و پتو را از روی توپِ نو کنار زد.

یک سال بعد وقتی پدرش وارد اتاق شد‌، لئو منتظر بود و توپ آبی رنگ در کنارش‌، که حالا بعد از روزها بازی در خیابان‌های خاکی روزاریو کثیف و کهنه شده بود. ‌جرج گفت: امیدوارم قبل از اینکه اونو توی تختت ببری کمی تمیزش کنی.

لئو گفت: تمیزه بابا! و در همان زمان تکه گِل قرمزی که از توپ روی زمین افتاده بود را با پا به زیر تخت فرستاد.»

کتاب قصه ی شگفت انگیز لئو مسی اثر مایکل پارت انتشارات گلگشت

۵- حالا وقت دویدن استبهترین کتاب‌های ورزشی

این اثر همان‌قدر که داستان به نظر می‌رسد واقعیت هم هست. واقعیت روزمره‌ای که جایی زیر همین آسمان اتفاق می‌افتد و آدم‌هایی که در این واقعیت زندگی می‌کنند آن‌قدر گرفتار سختی‌های زندگی‌اند که فرصتی برای لذت بردن از زندگی پیدا نمی‌کنند. نوجوانانی که چاره‌ای ندارند جز فرار کردن از دست مأموران دولت و تنها راه زنده ماندن‌شان این است که دست هیچ‌کس به آن‌ها نرسد. خانواده‌ای در کار نیست. چون مأموران دولت، یا مأموران قانون، یا هر نامی به آن‌ها می‌دهید، همه‌چیز را دود کرده و به هوا فرستاده‌اند. در چنین موقعیتی تکلیف نوجوان‌هایی که باید مثل هم‌سن‌وسال‌های‌شان روزها را به خوبی و خوشی بگذرانند چیست؟ واقعیت این است که فرصتی برای این کار ندارند؛ چون هر لحظه ممکن است فاجعه از آسمان روی سرشان نازل شود. این‌گونه است که از همان ابتدا دئو و برادرش، اینوسنت، چاره‌ای جز دویدن ندارند و کم‌کم دویدن به قصد فرار تبدیل می‌شود به دویدن دنبال توپ فوتبال. «حالا وقت دویدن است» کتاب دردناکی است که لحظه‌های خوش‌وخرم هم دارد. اما به‌هرحال بخش اعظم کتاب روایت ظاهرا مستندی است که در قالب داستان نوشته شده. داستان جنگی که می‌تواند آدم‌ها را به باد بدهد، یا آن‌ها را از خانه فراری بدهد و روانه‌ی سرزمین‌های دیگر کند. بخت دئو احتمالا بلندتر از بچه‌های دیگری است که با او یک جا زندگی می‌کرده‌اند. حالا او دست‌کم می‌تواند به یکی از آرزوهایش برسد و دویدنش دیگر برای فرار نیست. برای فاتح شدن است و خود را به ثبت رساندن.

در بخشی از کتاب «حالا وقت دویدن است» که با ترجمه‌ی وحید نمازی منتشر شده، می‌خوانیم:

«پسر ترسناک کوچکی که شورت آبی و پیراهن بلند سفید مدرسه به تن دارد و در گردوغبار ایستاده. می‌گوید «تو چه پای چپ خوبی داری! اون توپ رو بیار ببینم.» اما من تکان نمی‌خورم. تصویر حیرت‌زده و ترسان خودم را در شیشه‌های عینکش می‌بینم. دهانم باز است. دهانم را می‌بندم و آب‌دهانم را قورت می‌دهم.»
کتاب حالا وقت دویدن است اثر مایکل ویلیامز

۶- فوتبال علیه دشمنبهترین کتاب‌های ورزشی

فوتبال پرطرفدارترین ورزش جهان است. می‌گویند یک ناپلی وقتی پول داشته باشد، اول چیزی می‌خرد تا بخورد و بعد می‌رود فوتبال ببیند و اگر پولی باقی ماند، به فکر سرپناه برای خودش می‌افتد. برزیلی‌ها می‌گویند حتی کوچک‌ترین دهکده‌شان هم یک کلیسا و یک زمین فوتبال دارد. در جهان مردم بیشتر به کلیسا می‌روند تا مسابقه‌ی فوتبال، اما از طرف دیگر، هیچ رویداد عمومی وجود ندارد که در جهان با چنین استقبالی مواجه شود.

وقتی یک بازی میلیاردها نفر طرفدار دارد دیگر «بازی» تلقی نمی‌شود. این ورزش عامل بروز جنگ و انقلاب و مورد توجه مافیاها و دیکتاتورهاست. قهرمانی تیم ملی فوتبال برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰ کمک کرد، دولت نظامی این کشور سال‌ها در مسند قدرت باقی بماند. جنگ نیجریه – بیافرا به خاطر حضور «پله» در یک مسابقه در این منطقه یک روز متوقف شد و جان صدها نفر نجات پیدا کرد. پرسشی که ذهن را مشغول می‌کند این است:«چگونه فوتبال و یک کشور بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند؟»

این‌جاست که کتاب «فوتبال علیه دشمن» راه‌گشا و مددرسان می‌شود. کتابی در ۲۱ فصل و یک ضمیمه که به قدرت و نفوذ فوتبال در عرصه‌های غیر‌فوتبالی می‌پردازد. از تاثیر پیچیده‌ی این ورزش در دگرگونی‌ ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، از به هم‌پیوستگی‌ها و از هم‌گسستگی‌ ملیت‌ها و قومیت‌ها، از توافق و تقابل فرهنگ‌ها و تمدن‌ها می‌گوید. به قول میشل پلاتینی «فوتبال نمایشگر نوع زندگی و فرهنگ کشورهاست.» اگر فوتبال را دوست دارید یا از آن متنفرید، این کتاب را بخوانید.

در بخشی از کتاب «فوتبال علیه دشمن» از بهترین کتاب‌های ورزشی که با ترجمه‌ی عادل فردوسی‌پور توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«واقعیت این است که آلمانی‌ها کاملاً (واقعاً کاملاً) مسائل اخلاقی مسابقه را فراموش کردند. حتا بکن‌باوئر، آلمانی خوب، که پس از بازی سوار اتوبوس هلندی‌ها شد تا پیروزی را به حریف تبریک بگوید، شکست مقابل هلند را سزاوار تیمش ندانست.»
کتاب فوتبال علیه دشمن اثر سایمون کوپر نشر چشمه

۷- روزی روزگاری فوتبالبهترین کتاب‌های ورزشی

فوتبال پر‌طرفدارترین ورزش جهان است و بخش قابلی توجهی از بهترین کتاب‌های ورزشی درباره همین رشته نوشته شده‌اند. روزانه میلیون‌ها نفر پای تلویزیون می‌نشینند و به بازی دو تیم خیره می‌شوند. آن‌ها عاشقانی هستند که شادی و اشک فوتبال برای‌شان بازتابی از زندگی است. زندگیِ سرشار از درگیری و مبارزه در منگنه‌ی زمان. نود دقیقه یا صد‌و‌بیست دقیقه، که به هر حال تمام می‌شود. تا بازی بعد، تا فصل بعد، تا تورنمت بعد. گاهی فاصله‌ی شکست و پیروزی، امید و ناامیدی در ضربه‌های پنالتی، سر سوزنی می‌شود. این ورزش فقط به مردان قوی تعلق ندارد. فوتبال به عزت نفس چنگ می‌زند، به امید. این ورزش با پیوندهای ملی، قومی، بومی، فرهنگی و البته جغرافیایی پیوند خورده است. شیفتگان فوتبال خیلی چیزها را فدای آن کرده‌اند. آن‌ها بر خلاف آن‌چه به نظر می‌رسد، آن‌قدرها مهربان نیستند. بارها تماشای فوتبال را به هم‌صحبتی با دختران‌شان ترجیح می‌دهند. یکی از خیل دلدادگان این ورزش، حمیدرضا صدر، نویسنده، مفسر و مترجم، در کتاب «روزی روزگاری فوتبال» از زمین‌های خاکی تهران تا ترکیه، از ایتالیا و اسپانیا تا آلمان و انگلیس، از برزیل و آرژانتین تا ایالات متحده، در سفری پر تب‌و‌تاب از دنیایی به دنیایی، از فرهنگی به فرهنگ دیگر می‌رود و از سایه روشن‌های ورزشی می‌گوید که مرزها و قلب‌ها را با بهانه و بی‌بهانه فتح کرده است. این کتاب نمایش‌گر رویارویی شور مردم و قدرت‌طلبی سیاست‌پیشگان حول توپی گرد است که از حرکت باز نمی‌ایستد.

در بخشی از کتاب «روزی روزگاری فوتبال» یکی از بهترین کتاب‌های ورزشی که اثر حمیدرضا صدر است و توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«از دهه‌ی‌ ۱۳۲۰ به‌ بعد بود که برد و باخت‌های تیم ملی شمرده ‌شدند. همه به پیروزی‌ها ‌بالیدند و شکست‌ها را به رخ کشیدند. وقتی تیم ملی ایران در ۱۳۲۶ در امجدیه برابر ترکیه قرار گرفت و سه بر یک مغلوب شد، یگانه گل ایران را مسعود برومند به‌ ثمر رساند که شاگردی از مکتب باشگاه شاهین بود.»
کتاب روزی روزگاری فوتبال اثر حمیدرضا صدر

۸- دیوانه‌های فوتبال

بهترین کتاب‌های ورزشی

تیفوسی‌ها یا «دیوانه‌های فوتبال» سرگذشت غریبی دارند. این اثر زندگی عجیب این گروه را روایت کرده است.

فوتبال محبوب‌ترین ورزش جهان، مدت‌هاست که تنها فعالیتی سالم، سرگرم‌ کننده و مفرح نیست. این ورزش به دلیل جذابیت‌های فراوان به پدیده‌ای جهانی بدل شده و بر اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ تاثیرگذار است. همچنین، به دلیل آن‌که جنبه‌های گوناگون زندگی – امید، تلاش، ممارست، پیروزی و شکست – در آن نمایان است، میلیاردها نفر شیفته‌اش هستند و در ورزشگاه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، سایت‌ها و مقابل تلویزیون، تماشایش می‌کنند.

در اکثر کشورهایی که فوتبال محبوب است، شیفتگان‌اش با تاسیس کانون‌های طرفداری، علاقه‌مندان را سازماندهی کرده و از باشگاه محبوب‌شان حمایت می‌کنند. در میان خیل عظیم دوست‌داران فوتبال، هولیگان‌ها که عشق‌شان به تیم محبوب‌شان را با ابراز خشونت نسبت به رقبا نشان می‌دهند، توسط مدیران تعداد زیادی از کانون‌های طرفداری در اروپا، آمریکایی جنوبی، آسیا و آفریقا اغفال شده، از آن‌ها سوء استفاده می‌شود.

عشاق فوتبال بر این باورند که سازمان‌یافته‌ترین و سرسخت‌ترین کانون‌های طرفداری در بریتانیا فعالیت می‌کنند. اما پس از خواندن این کتاب به اشتباه‌شان پی خواهند برد.

دومینیک آتون، روزنامه‌نویس برجسته‌ی بریتانیایی همراه با گروهی از همکاران‌اش به کشورهای مختلف سفر کرده با گروه‌های شرور هواداری دیدار، در قلمروشان زندگی، رهبران تشکیلات‌شان را از نزدیک ملاقات کرده و پس از گفت‌و‌گوی طولانی کار به کل‌کل، مشاجره، تعقیب و شلیک گاز اشک‌آور رسیده است.

آن‌ها یک بازی پیش از آن‌که هولیگان‌های آرژانتینی تا پایان فصل از سفر به شهرهای دیگر همراه با تیم‌های مورد علاقه‌شان منع شوند، آن‌جا بودند. روزهایی را در ایتالیا گذراندند که لیگ به هم ریخت و هولیگان‌ها چند پلیس را کشتند. در هلند جان‌شان را برداشتند و فرار کردند. در استانبول از دست پلیس گریختند. در صربستان با گروهی از هولیگان‌ها که متهم به جنایات جنگی شده بودند ملاقات کردند. سوار بر اتوبوس یک تیم فوتبال در خیابان‌های ریودوژانیرو بودند که طرفداران تیم حریف آن‌ها را به گلوله بستند.

در جایگاه‌های ویژه کانون‌های هواداری ایستادند و استثمار جوانانی که بی‌چون‌و‌چرا اوامر روسای تشکیلات را اجرا می‌کردند، تماشا کردند. آن‌ها در نود روز از نه کشور دیدن کردند تا کتابی در ۹ فصل نگاشته شود که مثل انفجاری عظیم، جهان ورزش را به لرزه درآورد و دیدگاه عشاق فوتبال را دگرگون کرد.

در بخشی از کتاب «دیوانه‌های فوتبال» که با ترجمه‌ی وحید نمازی توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«آن ها در سال ۱۹۷۴ با ارتش یوگسلاوی درگیر شدند. صدها نفر از سربازانی که به اسپلیت سفر کرده بودند تا ستاره سرخ را تشویق کنند، مورد هجوم اعضای دوآتشه ی تورسیدا قرار گرفتند. محلی ها به سرعت بر همتایان نظامی شان غلبه کردند و بر آن ها چیره شدند. البته این اتفاق به لطف یک ژنرال و تفنگش روی داد که دستور داد سربازها تا نفر آخرشان از استادیوم بیرون بروند.»
کتاب دیوانه های فوتبال اثر دومینیک آتون

۹- ظهور یک برنده

بهترین کتاب‌های ورزشی رونالدو

رونالدو یکی از بزرگان فوتبال جهان است که با سخت‌کوشی و استقامت توانست از فقر به قله‌ی فوتبال جهان برسد. «ظهور یک برنده» یکی از بهترین کتاب‌های ورزشی سرگذشت او را روایت کرده است.

از لحظه‌ای که الهه‌ی پیروزی بر پای پسری که روی تخت نوزادی دراز کشیده بود بوسه‌ای زد، پسر پاهایش را روی ملافه‌های نخ‌نما تکان داد. پسر از لحظه‌ای که یاد گرفت راه برود، بازی با توپ را هم یاد گرفت. توپ دنبال پسر رفت و پسر دنبال توپ. هیچ‌کس به اندازه‌ی پسر سمج بی‌وقفه ندوید. بیشتر از توپ راه رفت و از آغاز تا پایان عریق ریخت. با پای برهنه به توپ کوفت و جست‌وخیزکنان فریاد زد «گل‌ل‌ل‌ل»

تنها چیزی که پدر الکلی‌اش، ان باغبانا بی‌مقدار شهرداری و جامه‌دار باشگاه بی‌نام‌ونشان آندورینیا، برایش ارمغان آورد یک نام بود. پدری شیفته‌ی رونالد ریگان رئیس‌جمهوری ایالات متحده که نام پسر را گذاشت «رونالدو». کسی خوابش را نمی‌دید ضربه‌های پسر آمده از آن جزیره‌ی پرت دویست‌هزار‌نفری که چیزی جز شراب و گل نداشت دنیایی را دور بزند و پسر دهانی را گنجینه‌ی ملی پرتغال کند. ولی او تپانچه‌ی توقف‌ناپذیری بود که خشابش تمام نمی‌شد. می‌تاخت و می‌دوید. او با پیروی از فلسفه‎‌ی «تکامل و حرکت، مبنا و پیش‌فرض کل وجود است.» به یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال تبدیل شد.

در بخشی از کتاب «ظهور یک پرنده» یکی از بهترین کتاب‌های ورزشی که با ترجمه‌ی ماشااله صفری توسط نشر گلگشت منتشر شده، می‌خوانیم:

«در یکی از روزهای بهاری که کریستیانو شش ساله شد، کش و قوسی به خود داد و از تختش پایین پرید. صدای پدر و مادرش را شنید که در آشپزخانه جر و بحث می‌کنند. پدر دوباره بیش از حد نوشیده بود. وقت نهار بود و مادر غذا را آماده می‌کرد. دعوای آنها همیشه سرِ پول بود. مادرش التماس می‌کرد که پدر از نوشیدن دست بکشد، بیشتر پولی که از باغبانی و تدارکات تیم محلی به دست می‌آورد صرف الکل می‌شد و حقوق مادرش صرف غذا و اجاره خانه که هرگز کافی نبود. از صبح تا شب کار می‌کرد و همیشه در حال پخت و پز یا تمیز کردن خانه بود. به سختی کار می‌کرد و هر آنچه در توانش بود برای خانواده انجام می‌داد. ولی پدر کمکی نمی‌کرد.»    
کتاب رونالدو،ظهور 1 برنده اثر مایکل پارت


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X