۸ فیلم جذاب درباره پایان دبیرستان که باید ببینید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۱ دقیقه
فیلم درباره دبیرستان

پایان دبیرستان برای تمام نوجوانان دنیا، دست‌کم آن‌ها که از امتیاز رفتن به مدرسه برخوردارند، یک احساس مشترک دارد. شوق و هیجان در عین اضطراب و نگرانی نسبت به ورود به دنیای بزرگسالی و قدم گذاشتن به آینده‌ای مبهم. شاید برای بسیاری از نوجوانان در این مقطع پایان دبیرستان به معنای رهایی از سیستم آموزشی اجباری و هر روز مدرسه رفتن و درس خواندن باشد. اما حقیقت این است که تازه اول راهی دراز و سخت به سوی آینده‌ای است که مهم است و معلوم نیست چطور قرار است پیش برود. اینجا همان جایی است که تمام بزرگ‌ترها می‌خواهند برایت تصمیم بگیرند و با استفاده از تجربیاتشان به تو راه و چاه نشان دهند. زمانی است که هر کس دیگر باید تصمیم بگیرد می‌خواهد در ادامه چه شود و چه کار کند. همه این افکار با خودش ملغمه‌ای از تنش، اضطراب و البته مثبت‌اندیشی و فرصت می‌آورد. از یک سو امید به یک زندگی بهتر است و از سوی دیگر سختی‌ها و پیچیدگی‌های زندگی به یکباره در برابرت قد علم می‌کنند. طبیعی است که این سوژه خوبی برای سینما باشد. اساساً در سینمای هالیوود فیلم درباره دبیرستان و پایان دبیرستان طرفداران زیادی دارد. شاید این تصور وجود داشته باشد که سینمای هالیوود همیشه این قبیل فیلم‌ها را در یک فضای گل و بلبل با پایانی خوش می‌سازد. اما فیلم‌های واقعگرانه خوبی هم درباره این مقطع مهم زندگی انسان ساخته شده است که می‌خواهند بگویند بزرگ شدن محتوم و ترسناک و هیجان‌انگیز است و پشت سر گذاشتن زندگی و آدم‌ها و شهری که همیشه به تو احساس امنیت داده‌اند، کار دشواری است. این هشت فیلم درباره دبیرستان به بهترین شکل این واقعیت را بازتاب داده‌اند.

۱. بچه درسخون (Booksmart)

بچه درسخون

  • سال اکران: ۲۰۱۹
  • کارگردان: اولیویا وایلد
  • بازیگران: کیتلین دیور، بنی فلداستین، جسیکا ویلیامز، بیلی لورد، ویل فورته، جیسون سودیکیس، لیسا کودرو، میسون گودینگ
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ ار ۱۰۰
  • خلاصه داستان: در مراسم فارغ التحصیلی دبیرستان دو دوست خرخوان متوجه می‌شوند تمام دوستانشان که کمتر از آنها درس خوانده‌اند، با نمرات خوب به کالج خواهند رفت و به این نتیجه می‌رسند که باید در زندگی بیشتر لذت می‌بردند و تصمیم می‌گیرند این کار را بکنند.

«بچه درسخون» یکی از فیلم‌های خوب ژانر کمدی درباره دبیرستان و به طور ویژه سال آخر دبیرستان است که نامش در بیشتر فهرست‌های مربوط به فیلم‌های نوجوانانه و دبیرستانی به چشم می‌خورد. فیلم داستان دو دوست صمیمی مالی و ایمی با بازی‌های خوب بنی فلداستین و کیتلین دیور را روایت می‌کند که از بچه درسخوان‌های مدرسه هستند. این دو به یکباره در روزهای پایانی سال آخر دبیرستان متوجه می‌شوند تمام همکلاسی‌هایشان با نمرات خوب موفق شده‌اند به کالج راه پیدا کنند و همین باعث می‌شود انتخاب و روش زندگی خود را زیر سؤال ببرند. چرا بهترین سال‌های زندگی‌شان را فقط به درس خواندن گذراندند؟ در حالی که دوستانشان تمام‌وقت در حال تفریح و خوشگذرانی بوده‌اند؟ آیا بهتر بود آن‌ها هم راه هم‌سن و سال‌های خودشان را می‌رفتند و وقت کمتری را به درس خواندن اختصاص می‌دانند؟ همین سؤال آن‌ها را به سمت یک تصمیم بزرگ می‌برد که از آخرین روز دبیرستان بهترین استفاده را ببرند، برای خود شبی پرهیجان و ماجراجویانهرا پیش از ورود به زندگی پر از مسئولیت در پیش‌رو رقم بزنند و تمام سال‌های کم‌کاری در تفریح را جبران کنند.

والدین لطفاً نگران نشوید. اساساً کمتر بچه سال آخر دبیرستانی هست که برای ورود به جهان واقعی احساس بلوغ و آمادگی کافی را داشته باشد. بیشترشان صرفاً خوشحال می‌شوند که دارند مدرسه را تمام می‌کنند و دیگر مجبور نیستند هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوند و تکلیف انجام دهند. کمتر کسی دغدغه سال‌های جوانی اول و آینده را دارد. همه فکر می‌کنند آن همکلاسی دیگرشان تکلیف خودش را می‌داند؛ در حالی که این‌طور نیست و «بچه درسخوان» می‌خواهد از همین منظر به ماجرا نگاه کند. «بچه درسخوان» از کمدی‌های خوب دهه ۲۰۱۰ که با تمرکز بر نسل مهم زی نگاهی خلاقانه به تجربه دبیرستان و سختی و تلخی خداحافظی می‌اندازد. این فیلم موفق شده است آن جوهر زندگی نسل زی را با دقت و به خوبی به تصویر بکشد. فیلم شخصیت‌های سرزنده‌ای دارد و با موقعیت‌های قابل لمس خود چالش‌های آرزوهای نسلی را به درستی به نمایش بگذارد که چون با تکنولوژی و اینترنت بزرگ شده، به لحاظ اجتماعی آگاه است و می‌خواهد هنجارهای اجتماعی را بازتعریف کند.

«بچه درسخوان» هم طنز خوبی دارد هم به اندازه کافی لحظات دراماتیک و به همین خاطر موفق می‌شود نگاه عاطفی متفاوت نسل نوجوان امروز را منعکس کند. به هر حال، فیلم هالیوودی است و برای امریکایی‌ها و در بهترین حالت، نوجوان جهان توسعه‌یافته ساخته شده است. اما نسل زی به خاطر بزرگ شدن در عصر اینترنت تقریباً مختصاتی جهان‌شمول دارد. بنابراین، یک نوجوان ایرانی هم شاید بتواند با آن ارتباط خوبی برقرار کند. «بچه درسخوان» با دیالو‌گ‌های هوشمندانه و تند تیز مفاهیمی همچون کشف هویت، تنوع و دوستی که مطرح می‌کند، ارزش‌ها و آرزوهای این نسل را به خوبی منعکس می‌کند. شاید مدرسه‌ای که در این فیلم به نمایش گذاشته می‌شود، با تعریف ما از مدرسه فرق داشته باشد اما نسل زی در همه‌جای دنیا به واسطه‌ اینترنت یک زبان و تفکر جهانی دارد. یک موضوع مهم و زیبای دیگر که فیلم به آن می‌پردازد تجربه اولین عشق واقعی هر کسی است که همان دوستی نزدیک و صمیمی با بهترین دوست کودکی است.

۲. مات و مبهوت (Dazed and Confused)

مات و مبهوت

  • سال اکران: ۱۹۹۳
  • کارگردان: ریچارد لینکلیتر
  • بازیگران: جیسون لاندن، روری کاکرین، وایلی ویگینز، آدام گلدبرگ
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: سال ۱۹۷۶، روز آخر دبیرستان، یک مشت بچه‌دبیرستانی جورواجور با قصه‌های مختلف و حرف‌های خنده‌دار.

ریچارد لینکلیتر را بیشتر به سه‌گانه عاشقانه «پیش از» و فیلم «پسرانگی» (Boyhood) می‌شناسند. اما این فیلمساز امریکایی پیش از آغاز سه‌گانه تحسین‌شده‌اش، یک فیلم نوجوانانه به نام «مات و مبهوت» ساخته است که نامش را در سال‌های بعد از شهرت جهانی‌‌‌ او بیشتر شنیده‌ایم. البته لینکلتر قبل از این فیلم در جشنواره ساندنس شگفتی‌ساز شده بود اما «مات و مبهوت» اولین موفقیت تجاری اوست که به همین خاطر، راه به فرهنگ عامه پیدا کرد. مثلاً حالا همه دیگر با «خب، خب، خب» تکیه‌کلام معروف متیو مکانهی جوان که نامش با همین فیلم بر سر زبان‌ها افتاد، آشنا هستند. مکانهی وقتی اولین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مردش را برای فیلم «باشگاه خریداران دالاس» (Dallas Buyers Club) برد، سخنرانی‌اش را با همین دیالوگ شروع کرد. یا می‌دانیم که کوئنتین تارانتینو کارگردان فیلم‌های «داستان عامه‌پسند» (Pulp Fiction) و بیل را بکش (Kill Bill) در فهرستی که سال ۲۰۰۲ از ده فیلم محبوبش به مجله اینترنتی سایت اند ساوند داده بود، از این فیلم نام برده است.

داستان «مات و مبهوت» در سال ۱۹۷۶ آخرین روز و اولین روز مدرسه یک سری بچه دبیرستانی را در شهر کوچکی در تگزاس امریکا را روایت می‌کند. نوجوانان سال اولی و سال آخری، از ورزشکار گرفته تا مصرف کننده مواد مخدر، بچه درس‌خوان‌، قلدر و تازه‌وارد همه در فیلم آزاد و رهای لینکلیتر تمام آن چیزی است که یک دبیرستان و حال و هوایش در آخرین روز مدرسه باید باشد. فیلم، فیلم زمان و مکان است. پیرنگ ندارد. و این به این خاطر است که اصلاً اتفاقی در این فیلم نمی‌افتد، یک مجموعه بی در و پیکر است از کلیشه‌های قدیمی مختلف و بچه دبیرستانی‌هایی که دور هم جمع می‌شوند و بی‌هدف با ماشین می‌چرخند و حرف می‌زنند. با اینکه فیلم پر است از دعوا و ماجراهای عاشقانه و خوشگذرانی، اما واقعگرایی‌اش در انرژی‌ و حال و حوایش است. اگر زمان و مکان فیلم را در نظر نگیریم، پایان دبیرستان چیزی شبیه به «مات و مبهوت» خواهد بود؛ چون واقعاً هم کار خاصی برای انجام دادن وجود ندارد. دخترها و پسرها با هم می‌روند و مثلاً خوش می‌گذرانند.

شخصیتی که متیو مکانهی در این فیلم بازی می‌کند، بچه‌شهر بیست و اندی ساله‌ای است که خودش را جای دبیرستانی‌ها جا می‌زند و ادای نوجوان‌ها را درمی‌آورد. این شخصیت در فیلم هست تا هشداری جدی به بچه‌هایی باشد که دارند قدم به دنیای واقعی می‌گذارند و آینده‌ای پیش‌رویشان دارند. لحن فیلم کمدی است و پر از دیالوگ‌های به‌یادماندنی که معروف‌ترینش همان «خب، خب، خب» مکانهی است. فیلم چند ستاره بعد از این دیگر هم به جز مکانی دارد. بن افلک و آنتونی رپ جوان. «مات و مبهوت» یکی از بهترین کمدی‌های نوجوانانه تمام دوران است. فضا و شکل روایی آزادانه‌اش موفق می‌شود مخاطبش را با خود به دنیای نوجوان‌ها ببرد. با این صمیمتی که ایجاد می‌کند، در کنار شخصیت‌های جذاب متفاوتش لبخند روی لبان مخاطبانش می‌نشاند. لینکلیتر در این فیلم توانسته داستان شخصیت‌های زیادی را روایت کند و به مخاطب این امکان را بدهد که به شناخت دقیقی از زندگی و رانه‌های بچه‌دبیرستانی‌های جورواجور برسد.

۳. مرخصی فریس بولر (Ferris Bueller’s Day Off)

مرخصی فریس بولر، فیلم درباره دبیرستان

  • سال اکران: ۱۹۸۶
  • کارگردان: جان هیوز
  • بازیگران: متیو برودریک، آلن راک، چارلی شین، میا سارا
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: فریس دانش‌آموز سال آخر دبیرستان با کامپیوتر پیشرفته‌اش نقشه‌ای را طراحی می‌کند تا به همراه محبوب و بهترین دوستش یک روز از مدرسه فرار کنند.

بهترین فیلم سفر در زمان دهه ۱۹۸۰ «بازگشت به آینده» (Back to the Future) نیست؛ «مرخصی فریس بولر» است. فریس، با بازی متیو برودریک جوان، دانش‌آموز سال آخر، بچه دبیرستانی جذاب و با اعتماد به نفسی است که با سیستم کامپیوتری فوق پیشرفته چند هزار دلاری‌اش هر جور شامورتی‌بازی‌ای است را در می‌آورد تا نقشه‌ای برای فرار از مدرسه بکشد. و همین کافی است برای آنکه او را در زمان به جلو و عقب ببرد. مثلاً یک جا پیش از اتفاقات  فیلم فریس شیکاگوی سال ۱۹۹۶ را می‌بیند و خودش را که یک زندگی راحت اما معمولی دارد و برای کسی کار می‌کند و از قوانین تبعیت می‌کند. بنابراین وقتی به سال آخر دبیرستانش، ۱۹۸۶ برمی‌گردد، تصمیم می‌گیرد تمام تلاش‌اش را برای زندگی در لحظه بکند و از جوانی‌اش لذت ببرد. او با نقشه هوشمندانه‌اش، مادر و پدر و مدیر مدرسه، همه را فریب می‌دهد تا بتواند یک روز به مدرسه نرود و البته بهترین دوست و محبوبش را هم با خودش ببرد. یک معلم هم این میان هست که عمیقاً سعی دارد مچ او را بگیرد. مدیر مدرسه و خواهرش هم مطمئن هستند که او به هیچ دردی نمی‌خورد و مدیر به دنبال بهانه‌ای است تا بی‌لیاقتی او را به خودش هم اثبات کند.

معمولاً از «مرخصی فریس بولر» به عنوان فیلمی یاد می‌شود که یادآور سینمای دهه هشتاد میلادی است؛ در دهه‌ای که ساختن درام‌های دبیرستانی یک عادت شده بود، ماجراجویی فریس و دوستانش فیلمنامه رویایی بود. فریس در مدرسه بچه‌معروف است و نامزدی زیبا دارد. او می‌تواند از زیر بار همه‌چیز شانه خالی کند. در پایان‌بندی «مرخصی فریس بولر» بزرگ‌ترها به خواسته خودشان می‌رسند؛ فریس مثل باقی بچه دبیرستانی‌ها به آینده خودش فکر می‌کند. در انتها اما به همه ثابت می‌کند که لزوماً نیازی نیست این دغدغه فکری تمام زندگی را تحت الشعاع خودش قرار بدهد. او طوری با اعتماد به نفس رفتار می‌کند که انگار هرگز قرار نیست در جریان این فرار از مدرسه گیر بیفتد؛ چرا که می‌داند این اتفاق نمی‌افتد. جز این، مثل هر قهرمان فیلم‌های جان هیوز، فریس بر این باور است که دبیرستان موقتی و بی‌اهمیت است؛ درسی که او به بهترین دوستش کامرون هم می‌دهد. بچه‌دبیرستانی‌اش که اضطراب حاد دارد و هر نوجوان تحت فشاری با او همذات‌پنداری خواهد کرد.

«مرخصی فریس بولر» یکی از آن کلاسیک‌های اواخر دهه ۱۹۸۰ است که هر دبیرستانی سال آخری می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. فیلم کمدی نیست، اما به لحاظ خنده‌دار بودن با بهترین کمدی‌ها قابت می‌کند. فیلم یک ویژگی مهم دارد و آن شکستن دیوار چهارم است. باعث می‌شود مخاطب با شخصیت احساس صمیمیت کند، بیش از پیش خودش را با او همراه بداند و به راحتی خودش را جای او بگذارد. سال ۲۰۲۲ اعلام شد که قرار است اسپین‌آفی به نام «روز مرخصی سم و ویکتور» (Sam & Victor’s Day Off) ساخته شود. سال ۱۹۹۰ هم سریالی تلویزیونی به نام «فریس بولر» (Ferris Bueller) در سیزده قسمت ساخته شد که به خوبی فیلم اصلی نبود. هنوز شایعاتی درباره ساخت قسمت دوم این فیلم هم وجود دارد و حتی ظاهراً آلن راک در جایی گفته است که منتظر رسیدن به هفتاد سالگی است تا بتواند همراه با برودریک قسمت دوم این فیلم را بسازد.

۴. دنیای روح (Ghost World)

دنیای روح، فیلم درباره روابط زنان

  • سال اکران: ۲۰۰۲
  • کارگردان: تری زوئیگاف
  • بازیگران: تورا بیرچ، اسکارلت جوهانسون، برد رنفرو
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: دو دوست صمیمی به نام ربکا و انید با دو شخصیتی متفاوت در پایان دبیرستان می‌خواهند برای زندگی و آینده خود تصمیم جدی بگیرند. آن‌ها در این مسیر با یکدیگر و تلخی‌ها و واقعیت زندگی بیشتر آشنا می‌شوند.

اقتباس سینمایی تری زوئیگاف از مجموعه کتاب‌های کمیک‌ دهه نودی دنیل کلوز درباره نوجوانان بعد از فارغ التحصیلی هم عمیقاً تکان‌دهنده است هم ناراحت‌کننده. همچون چند فیلم دیگر این فهرست «دنیای روح» با روز آخر دبیرستان تمام نمی‌شود بلکه شروع می‌شود. انید (تورا بیرچ) و ربکا (اسکارلت جوهانسون جوان) دو دوست صمیمی هستند که در دبیرستان اوضاع خوبی ندارند و با نزدیک شدن به فارغ‌التحصیلی در آستانه تابستانی کسالت‌بار باید تصمیمی جدی برای ادامه زندگی‌شان بگیرند. هر دو می‌خواهند شغلی داشته باشند و با هم زندگی کنند. در همین مسیر با یک مجموعه‌دار چهل‌ و اندی ساله عجیب و غریب دوست می‌شوند. انید خیلی زود به او نزدیک می‌شود و دوستی‌اش با ربکا به همن خاطر در معرض خطر قرار می‌گیرد. اما در نهایت رابطه‌اش با مردی بزرگ‌تر از خودش به هر دو دوست کمک می‌کند تا با واقعیت‌های تلخ زندگی و آنچه قرار است در آینده باشند، مواجه شوند.

تضاد قدرتمندی بین شخصیت بدبین انید در مقایسه با دوست معمولی و عملگرای او ربکا وجود دارد. رابطه و دوستی کمیک آن‌ها منحصربه‌فرد است و نفرت مشترک آن‌ها از اینکه نمی‌توانند مثل همه باشند کمدی داستان را شکل می‌دهد. شوخی‌های بی‌نظیر آن‌ها با حال و هوای فیلم کاملاً مطابقت دارد و نماینده صادقانه افرادی است که تصمیم گرفتند خلاف هنجارهای اجتماعی عمل کنند. زوئیگاف در «دنیای روح» موفق می‌شود تلخی و شیرینی نوجوانی و همچنین سفر سخت بزرگ شدن، احساس متفاوت بودن و جست‌وجوی یک هدف را به تصویر بکشد. موسیقی‌ متن فیلم به آن عمق بیشتری داده است؛ به‌ویژه وقتی صحبت از شخصیت انید می‌شود، اول با موسیقی خاص دهه‌های هشتاد و نود میلادی شروع می‌شود و در پایان به سبک بلوز تغییر می‌کند و به نوعی می‌خواهد بلوغ این شخصیت را نشان دهد.

«دنیای روح» با بیشتر فیلم‌های دبیرستانی که بر دانش‌آموزان پرانرژی و پرطرفدار مهمانی‌برو تمرکز دارند، فرق دارد. ما اینجا با داستانی کاملاً متفاوت و منحصربه‌فرد طرفیم. این دو دختر دبیرستانی با هم‌سالان خود زمین تا آسمان فرق دارند. تنها چیزی که آن‌ها را راضی و خوشنود می‌کند، پذیرش یکدیگر است که باعث می‌شود این قصه به شکلی بسیار غیرمتعارف و خلاقانه پیش برود. «دنیای روح» یکی از کمدی‌ سیاه‌های قدرنادیده سینمای هالیوود است که طرفداران خاص خودش را دارد. این فیلم با تمرکز بر ترس‌های دوران نوجوانی به دلیل به تصویر کشیدن اضطراب نوجوانان و شخصیت‌های باورپذیرش مورد ستایش قرار گرفت. این فیلم حتی نامزد اسکار بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی هم شد.

۵. گریس (Grease)

گریس، فیلم درباره دبیرستان

  • سال اکران: ۱۹۷۸
  • کارگردان: رندال کلایسر
  • بازیگران: جان تراولتا، الیویا نیوتن جان، جف کانووی، استوکارد چنینگ، دیدی کان، آلیس گوستلی
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: دنی و سندی دو نوجوان سال آخر دبیرستان در اواخر دهه پنجاه میلادی هستند که میان دغدغه‌های ورود به بزرگسالی با هم رابطه‌ای عاشقانه برقرار می‌کنند.

«گریس» یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین موزیکال‌های تمام دوران است. امروز به خاطر ترانه‌هایش که می‌گویند با دیدگاه «مردانه سمی» نوشته شده اما خب جذاب‌اند، فیلم گرفتار فرهنگ بایکوت شده اما یکی از کلاسیک‌های به‌یادماندنی سینماست و تماشایش خالی از لطف نیست. البته با توجه به استانداردهای امروز آن فیلم سرگرم‌کننده‌ای نیست که چهل است دارند روی آن مانور می‌دهند. ولی زمانی فیلم کالت محسوب می‌شده و حضورش در این فهرست طبیعی است. یک مشت دختر پسر دبیرستانی را با بازیگرانی بیست و اندی ساله در دبیرستان تصور کنید، با لباس‌های زیبا و ماجراهای عاشقانه و ترانه‌های شاد و پرانرژی. داستان فیلم طی یک سال تحصیلی در سال ۱۹۵۹ اتفاق می‌افتد و موضوعش اضطراب ناشی از به تعویق انداختن بزرگسالی است. دنی زوکو مکانیک (با بازی جان تراولتا) و دانشجوی انتقالی استرالیایی سندی اولسون (با بازی اولیویا نیوتن جان) پس از شروع رابطه‌ای عاشقانه در تابستان، متوجه می‌شوند که هر دو به یک مدرسه می‌روند. هر دو پیش از آنکه وارد دهه ۱۹۶۰ و بزرگسالی شوند، یاد می‌گیرند برای دوست داشته و پذیرفته شدن شخصیت‌هایش را باید تغییر دهند که نشانی بی‌پرده و بی‌رحمانه از خواسته جهان از همه ماست.

«گریس» به خاطر رقص‌های زیبا، فیلمبرداری و نورپردازی خوب و شخصیت‌هایی مثل ریزو که شخصیتی جلوتر از زمانه خودش است، از نگاه بسیاری یک فیلم کلاسیک به یادماندنی و بدون تاریخ انقضاست. آنچه باعث می‌شود بخشی از مخاطبان امروز سینما این فیلم و پویایی روابطش را زیر سؤال ببرند، الگوی اشتباهی است که برای شکل‌گیری یک رابطه عاشقانه در پیش می‌گیرد. در ظاهر، به نظر می‌رسد دنی و سندی عاشق یکدیگر شده باشند، اما طوری که در حلقه دوستان خود درباره هم صحبت می‌کنند، چیز دیگری می‌گوید.  سندی میان دوستان خود از دنی تعریف می‌کند و او را نیمه گمشده‌اش توصیف می‌کند. اما دنی به دوستانش می‌گوید رابطه‌اش با سندی صرفاً محدود به تابستان است و قرار نیست به رابطه‌ای جدی و معنادار تبدیل شود.

از این عدم بلوغ قرار است در طول فیلم به بلوغ دو شخصیت برسیم. اما در ابتدا شاهد این هستیم که دنی جلو دوستانش سندی را پس می‌زند، بعد سعی می‌کند یک بار دیگر دل او را به دست بیاورد و بعد می‌بینیم که در یک قرار، دنی پایش را از گلیمش درازتر می‌کند. اول به نظر می‌رسد دنی از کارهایش درس گرفته و قرار است به خاطر سندی تغییراتی در رفتار خود ایجاد کند، اما بعد مشخص می‌شود این سندی است که به خاطر دنی ظاهر و شخصیت خودش را تغییر داده تا با دنی مطابقت داشته باشد. بعد از صحنه رقص معروف و به یادماندنی فیلم، سندی از دنی می‌خواهد تا به شریک عاطفی ایده‌آل او تبدیل شود، اما در حقیقت تنها کسی که در این رابطه تغییر می‌کند سندی است. به هر حال، هم می‌شود به عنوان یک فیلم سرگرم‌کننده با ترانه‌های خوب به «گریس» نگاه کرد، هم یک ضد الگو برای آشنایی با رابطه سمی.

۶. لیدی برد (Lady Bird)

لیدی برد

  • سال اکران: ۲۰۱۷
  • کارگردان: گرتا گرویگ
  • بازیگران: سرشه رونان، لاری میت کالف، تریسی لتس، لوکاس هجز، تیموتی شالامی، بنی فلدستاین، استیون مک‌کینلی هندرسون، لوئیس اسمیت
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: نوجوانی که اسم خودش را لیدی برد گذاشته است و با خانواده‌اش در شمال کالیفرنیا زندگی می‌کند، در سال آخر دبیرستان با مشکلات فردی و خانوادگی مواجه می‌شود.

آیا فیلمی هست که مثل «لیدی برد» این‌قدر درست و ظریف و شیرین رابطه میان یک نوجوان سال آخری و مادر و پدرش را نشان دهد؟ حقیقتاً نه. کریستین مک‌فرسون (سرشه رونان) دختری هفده ساله با استعدادهای هنری است که به خود لقب لیدی برد را داده و آرزو دارد از مدرسه کاتولیکی که در آن درس می‌خواند دور شود و به محیط‌های بافرهنگ‌تر و غنی‌تری قدم بگذارد. مادرش (لاری میت کالف) مشاور است و در تیمارستان کار می‌کند و پس از اخراج پدر (تریسی لتس)، حالا مجبور است شیفت‌های بیشتری بردارد تا بتواند خرج خانواده را بدهد. لیدی برد مثل تمام دختران نوجوان باهوش هم‌سن و سال خودش دائم با مادرش تقریباً درباره همه‌چیز در حال جرّ و بحث است. اما با پدرش رابطه بهتری دارد، چرا که او معتقد است نباید جلو بچه‌ای با چنین حس قوی‌ای نسبت به خودش و هدفش ایستاد.

به خاطر محیط خشک مدرسه و شهری که چیز زیادی برای ارائه به این دختر باهوش و بااستعداد ندارد، لیدی برد به جای آنکه اضطراب ورود به دنیای واقعی و بزرگسالان را داشته باشد، آن دانش‌آموز سال آخر دبیرستانی است که سال‌هاست به بلوغ رسیده و برای ترک خانه و شهرش لحظه‌شماری می‌کند. تماشای «لیدی برد» در حالی که باید مراحل ورود به دنیای بزرگسالی را یک به یک پشت سر بگذارد و فرایند جدایی را آغاز کند، با کمی شیطنت و رفتار خصمانه با خانواده به شکل دردناکی ملموس است. «لیدی برد» علاوه بر پرداختن به سختی‌های دوره نوجوانی، بر روابط پیچیده مادر و دختر تمرکز دارد. کریستین و مادرش با هم کنار نمی‌آیند اما علی‌رغم مشکلات، یکدیگر را بی‌نهایت دوست دارند و لیدی برد پس از رسیدن به رویاهایش، با اولین نفری که حرف می‌زند مادرش است.

«لیدی برد» به عنوان یک فیلم نوجوانانه تقریباً دامنه گسترده‌ای از مشکلات این رده سنی را پوشش می‌دهد؛ از دغدغه پذیرفته شدن در یک دانشگاه خوب‌ تا پیدا کردن دوستان مناسب و فکر کردن به آینده شغلی. فیلم‌های زیادی با همین مضمون ساخته شده‌اند، اما «لیدی برد» یکی دیگر از فیلم‌های خوب درباره نسل زی در سال‌های اخیر است که موفق شده با تصویر بی‌پرده و واقعی‌اش از بلوغ و خودشناسی هویت یک نسل را به خوبی توصیف کند. گرتا گرویگ در اولین تجربه کارگردانی‌اش موفق شد خوانش تازه‌ و درست دقیقی را از یک قصه دوران بلوغ و نگرانی‌های یک نوجوان، با شخصیت‌های ملموس، دیالوگ‌های خالصانه و صمیمی، واکاوی و نگاه واقعگرایانه‌اش به روابط خانوادگی ارائه کند. فیلم اگرچه بامزه از آب درآمده، تا حد زیادی واقعگرایانه است و توانسته پیچیدگی‌های گذر از دبیرستان، دوستی‌ها و جست‌وجوی هویت فردی را به زیبایی به نمایش بگذارد.

این فیلم با طنز، گرما و نمایش درونگرایی بازتابی حقیقی از چالش‌ها و پیروزی‌هایی را که نسل زی در مهم‌ترین دوره‌ زندگی‌شان با آنها مواجه خواهند شد، به تصویر می‌کشد. نگاه و واکاوی بی‌ریا و صمیمی موضوعاتی همچون بلندپروازی، روابط و جست‌وجوی احساس تعلق خاطر با نسلی که شاخصه‌اش پیگیری اهداف و ابراز خود است، ارتباط خوبی برقرار می‌کند. گرتا گرویگ در یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌اول‌های سینما تمام احساسات پیچیده‌ای را که می‌تواند مخاطب را درگیر خودش کند، به نمایش می‌گذارد. او به خوبی شرایط هیجانی و گاه دلخراش یک نوجوان را نشان می‌دهد و موفق می‌شود جایگاه خود را به عنوان یکی از معتبرترین کارگردانان جوان معاصر به دست آورد.

۷. زیبا در لباس صورتی (Pretty in Pink)

زیبا در لباس صورتی، فیلم درباره دبیرستان

  • سال اکران: ۱۹۸۶
  • کارگردان: هاوارد دویچ
  • بازیگران: مالی رینگوالد، هری دین استنتون، جان کرایر، آنی پاتس
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: دختری به نام اندی که سال آخر دبیرستان را پشت سر می‌گذارد، به خاطر فقر در مدرسه از سوی دیگران اذیت می‌شود. او مخفیانه به پسر معروف مدرسه علاقه دارد، در حالی که یک پسر معمولی دل در گرو او دارد.

جان هیوز از فیلم ساختن درباره پولدارهای شارلاتان پولدار شد، و جنگ طبقانی در فیلم «زیبا در لباس صورتی» او از همیشه آشکارتر است. این فیلم مثل دیگر عناوین این فهرست درباره سال آخر دبیرستان و فشارها و دغدغه‌های ورود به دنیای بزرگسالی است. یک کمدی عاشقانه که در دهه هشتاد میلادی با نوجوانانی ارتباط برقرار کرد که به دنبال راهی برای فرار از دبیرستان بودند. «زیبا در لباس صورتی» یکی از آن فیلم‌های نوجوانانه  که آخرش همه‌چیز در مراسم رقص سال آخر دبیرستان با لباس‌های رنگارنگ به خوبی و خوشی تمام می‌شود. خبری از مشکلات نیست؛ هرچه هست مثبت‌اندیشی است و عشق و غذاهای خوشمزه و ترانه‌های به‌یادماندنی. فیلم داستان اندی (مالی رینگوالد) دختر دبیرستانی‌ای را روایت می‌کند که در مدرسه اوضاع چندان خوبی ندارد. او از خانواده ثروتمندی نیست و به همین خاطر، دختران بدجنس مدرسه با او بدرفتاری می‌کنند. از سویی، اندی علاقه‌ای مخفیانه به پسر معروف مدرسه هم دارد، سعی می‌کند پدرش را تشویق به پیدا کردن شغل کند و همه این‌ها در حالی است که بهترین دوستش راکی هم عاشق اوست. تا زمانی که اندی خودش لباس جشن آخر دبیرستان خود را آماده می‌کند، هیچ چیز درست پیش نمی‌رود، اما بعد وقتی سیندرلاوار ظاهر می‌شود، به یکباره گلستان می‌شود.

مثلث عاشقانه بین اندی، داکی (جان کرایر) و بلین (اندرو مک‌کارتی) در «زیبا در لباس صورتی» در زمان اکران بسیار بحث‌برانگیز شد. بسیاری از مخاطبان بر این باور بودند که ستاره فیلم، مولی رینگوالد، در نهایت پسر اشتباهی را انتخاب می‌کند. او مجبور می‌شود بین پسر پولداری به نام بلن و بهترین دوستش، داکی یکی را انتخاب کند. در پایان، داکی به اندی می‌گوید که می‌تواند با خیال راحت سراغ بلین برود و نگران ناراحتی او نباشد. خود داکی هم با زندگی‌اش کنار می‌آید و سعی می‌کند عشق را جای دیگری پیدا کند. اما ظاهراً در ابتدا بنا بود پایان دیگری برای فیلم رقم بخورد. به این صورت که داکی و اندی در مراسم رقص پایان سال دبیرستان به هم ابراز علاقه می‌کردند و بلین هم جدا می‌ماند. اما بعد از اینکه در نمایش‌های آزمایشی سازندگان فیلم بازخوردهای منفی از مخاطبان دریافت کردند، هیوز پایان متفاوتی برای فیلم نوشت که در یک روز فیلم‌برداری شد، آن هم ماه‌ها بعد از فیلم‌برداری اصلی. «زیبا در لباس صورتی» از بازی خوب رینگوالد در نقش اندی، یک دانش‌آموز سرسخت دبیرستانی که پدری افسرده‌ (هری دین استانتون) دارد، بهره می‌برد.  موسیقی متن فوق‌العاده فیلم هم یکی از بهترین‌های تمام تاریخ سینماست و قطعات فراموش‌نشدنی آن نقش مهمی در تأثیر‌گذاری فضای فیلم دارند.

۸. خیلی بد (Superbad)

  • سال اکران: ۲۰۰۷
  • کارگردان: گرگ موتلا
  • بازیگران: جونا هیل، مایکل سرا، کریستوفر مینتس پلس
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: سث و ایوان دو نوجوان خرخون در سال آخر دبیرستان باید برای یک مهمانی نوشیدنی تهیه کنند و این میان با این حقیقت تلخ مواجه شوند که شاید بعد از دبیرستان دیگر بهترین دوست هم نباشند.

دهه ۲۰۰۰ پر بود از کمدی‌های مردانه زوج‎‌محور مثل «خماری» (The Hangover) و «قدیمی» (Old School) و امثالهم. «خیلی بد» هم با همین برچسب تبلیغ شد، اما این بار شخصیت‌های اصلی به جای مردان باتجربه، سث و ایوان نوجوانان خرخوانی بودند که نقش‌شان را جونا هیل و مایکل سرا بازی کرده‌اند. زوج کمدین سث روگن و ایوان گلدبرگ فیلمنامه را بر اساس رابطه و تجربیات شخصی خودشان نوشته‌اند. «خیلی بد» فیلمی تلخ و شیرین درباره دوستی عمیق مردانه و دو دوست صمیمی است که در آخرین روزهای دبیرستان در تلاش‌اند تا برای یک مهمانی نوشیدنی الکلی تهیه کنند. ما در ظاهر قرار است به دردسرهای این دو در این مسیر بخندیم که می‌خندیم، اما فیلم چیزهای بیشتری برای گفتن دارد.

در بیشتر کمدی‌های نوجوانانه مردانه اغلب تمرکز روی زیبایی اندام، نگاه جنسی و شیرین‌کاری‌های مبتذل و فقدان هوش هیجانی است. در حالی که «خیلی بد» بیشتر می‌خواهد به رشد یک دوستی زیبا بین دو پسر نوجوان بپردازد. داستان فیلم در واقع درباره این است که آیا این دو دوست می‌توانند در نهایت بپذیرند چقدر برای یکدیگر مهم هستند و بعد از دوری چقدر دلتنگ همدیگر خواهند شد. آن‌ها در پایان مدرسه با این واقعیت مواجه می‌شوند که شاید بعد از رفتن به دانشگاه، دیگر بهترین دوستان هم نباشد. این یک حقیقت است که خیلی‌ها با آن روبه‌رو خواهند شد، اما فیلم سعی می‌کنند با طنز و شوخی‌های زیادش از تلخی آن بکاهد. «خیلی بد» از همان اولین باری که در سینماها اکران شد، به یک اثر کلاسیک بی‌نظیر تبدیل شد. فیلم کیفیتی فراتر از زمان و مکان داشت که یادآور کمدی‌های مهم تاریخ سینما بود. اما استون هم در این فیلم اولین تجربه حضور در یک فیلم سینمایی بلند را داشت.

منبع: vulture



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. داریوش

    عکس مربوط به superbad نیست وبرای فیلم دیگریست

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما