۱۰ فیلمنامهنویس برتر دوران طلایی هالیوود؛ از بیلی وایلدر تا هرمان منکویچ
این فیلمنامهنویسها در نوشتن بعضی از بهترین آثار تاریخ سینما مشارکت کردهاند. بهترین فیلمنامهنویسهای هالیوود در دوران طلاییاش، پیشروهای داستانگویی در سینما بودند. نویسندگان، معمارانی بودند که ساختارهایی خلق کردند که امروزه باعث خلقشدن فیلمهای موردعلاقهی ما میشوند. نویسندگان این دوره، اغلب تحت سلطهی عقببودن تکنولوژی و استودیوها بودند و بااینحال همیشه سعی داشتند داستانهایی اصیل و خاص خلق کنند.
برخلاف بازیگران و کارگردانها، فیلمنامهنویسها اغلب نادیده گرفته شدهاند. آنها از فیلمها هیچ افتخاری نصیبشان نمیشود، اگرچه داستان را براساس تجربیات شخصی خود خلق میکنند. دوران طلایی هالیوود، شاهد شکلهای جدید داستانگویی و گسترش حد و مرزها برای پیشرفت اشکال داستانگویی بودهاست. آنچه آثار این فیلمنامهنویسها را ارزشمند میکند، واقعیت و شخصیسازیای است که آنها به فیلمها تزریق کردهاند تا بتوانند آثاری خلق نمایند که پیش از آن ساخته نشده بودند.
۱۰. ستون ای. میلر
- اثر به یاد ماندنی: «ماجراهای رابین هود» (The Adventures of Robin Hood) محصول ۱۹۳۸
یک فیلمنامهنویس مستعد از اواخر دههی سی میلادی تا اواخر دههی پنجاه میلادی؛ میلر از بهترین فیلمنامهنویسهای هالیوود با کارگردانهای بزرگی همچون هاوارد هاکس، مایکل کورتیز و جان فارو همکاری کردهاست. او با اکثر استودیوهای معتبر، مانند برادران وارنر، استودیوی پارامونت، فاکس قرن بیستم و یونیورسال که نویسندگان را مجبور به بازنویسیهای متعدد میکردند هم همکاری کردهاست و در تلاش بود تا بتواند امتیاز فیلمنامههای خود را حفظ کند.
میلر در بسیاری مواقع میتوانست چنین کند، او تنها یکی از بهترین فیلمنامهنویسها نبود، تهیهکننده هم بود و همواره در تلاش بود تا تصویر ذهنی خود را بر پردهی نقرهای بیاورد. بهترین اثر او، فیلم «ماجراجوییهای رابین هود»، با بازی ارول فلین بود که با شخصیتهای متعدد خود، مخاطبان را در داستان غرق میکرد. میلر پیچیدگیهای هنر را درک کرده بود و علاوه بر آن، بر ژانر اکشن و هیجاناتی که این ژانر برمیانگیزد، تسلط داشت. تاکتیکهای او، شامل ایجاد تعلیق و شوخطبعی بودند که باعث شدند او تا به امروز در یادها زنده بماند.
۹. پاول و پرسبرگر
- اثر به یاد ماندنی: «کفشهای قرمز» (The Red Shoes) محصول ۱۹۴۸
فیلمسازان بریتانیایی که طی شش دهه، همکاری خلاقانهی خود را گسترش دادند. به یادماندنیترین اثار کلاسیک آنها که دههی چهل میلادی به اکران درآمدند، فیلمهایی مانند «یک داستان کانتربری» (A Canterbury Tale)، «نرگس سیاه» (Black Narcissus) و «کفشهای قرمز» بودند. اگرچه این دو فیلمساز، در آن دوره، هرگز اعتباری را که لایق آن بودند، دریافت نکردند، بااینحال، آنها از تاثیرگذارترین فیلمسازهای تاریخ سینما هستند. عقاید آنها، به طرز باورنکردنیای بریتانیایی بود و این در حالی است که آنها در آثارشان، همواره سعی داشتند، پیچیدگیهای مهمتری را به نمایش بگذارند.
زیر نظر شرکتی که با نام «آرچرز» شناخته میشد، مایکل پاول و امریک پرسبرگر، شکل سینمای شخصی خودشان را به ایالات متحده آوردند و تجربیات خود را در سراسر هالیوود پخش کردند. تمرکز این فیلمنامهنویسها، بر پیچیدگیهای روانشناختی، با تمرکر بر روایتگری و کشمکشهای درونی افراد خلاق و طبقهی کارگر بود. این گروه دو نفره میتوانستند مسئولیت کامل یک فیلم، از نویسندگی تا کارگردانی را برعهده بگیرند و هدف آنها خلق فیلمهای هنری بود. مهمترین اثری که آنها بر تاریخ سینمای معاصر گذاشتهاند را میتوان در آثار مارتین اسکورسیزی دید؛ کسی که مایکل پاول را با همسرش، تلما شونمیکر آشنا کرد.
۸. لی براکت
- اثر به یاد ماندنی: «خواب بزرگ» (The Big Sleep) محصول ۱۹۴۶
یکی از بهترین فیلمنامهنویسهای هالیوود، که در آغاز، داستانهای علمی-تخیلی مینوشت، بعدتر با رمان سال ۱۹۴۴ خود، «هیچ چیز خوبی از یک جسد در نمیآید» (No Good From a Corpse) و با تماسی که هاوارد هاکس با او گرفت، به سینما معرفی شد. پس از آن، براکت شروع به فیلمنامهنویسی کرد و فیلمنامهی فیلمهای «خواب بزرگ»، «ریو براوو» (Rio Bravo)، هاتاری! (Hatari)، «خداحافظی طولانی» (The Long Goodbye) و نخستین پیشنویس «جنگ ستارگان: امپراطوری ضربه میزند» (Star Wars: The Empire Strikes Back) را، پیش از مرگ، نوشت.
براکت شخصیتهای معمولی را خلق میکرد و سپس آنها را تا بالاترین حد توانشان در دردسر میانداخت. «خواب بزرگ» و «خداحافظی طولانی»، دو فیلم مختلف هستند که حول محور یک شخصیت به نام فیلیپ مارلو که توسط ریموند چندلر خلق شدهاست، میگردند. برخلاف کلیشهی آن سالهای هالیوود که خلافکارها و کارآگاهان آنها همیشه شخصیتهایی شبیه به هم داشتند، شخصیتهای آثار براکت متفاوت بودند. یکی از این شخصیتها با درخشش هامفری بوگارت، در «خواب بزرگ»، خلق شد.
۷. جولیوس و فیلیپ اپستین
- اثر به یاد ماندنی: «کازابلانکا» (Casablanca) محصول ۱۹۴۲
این دو برادر، با یکدیگر، توانستند کازابلانکا را، در یکی از استودیوهای نیویورک خلق کنند؛ فیلمی که هنوز خیلیها معتقدند، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است. آنها برای شوخ طبعی تلخ و لایههای پنهانی که به شخصیتهای آثار خود میدادند، شناخته شده بودند. آقای اپستین در جایی گفته که توانایی نوشتن دیالوگ خوب، ژنتیکی است: «شما با آن متولد میشوید، همانطور که یک فوتبالیست، با استعداد فوتبال، متولد میشود.»
این دو برادر، پیش از فوت ناگهانی و ناراحتکنندهی فیلیپ، با هم، روی ۹ فیلم کار کردند. اگرچه قلب جولیوس به خاطر فوت برادرش شکسته بود، به کار خود ادامه داد و در کنار یک رمان و یک نمایشنامه، دو فیلم نامزد اسکار دیگر هم خلق کرد. این فیلمنامهنویسها که از دانشگاه تجربه فارغالتحصیل شده و به دنیای درام کوچ کرده بودند، میتوانستند فیلمهای هیجانانگیز، با طعم طنز تلخ، خلق کنند.
۶. جوزف منکویچ
- اثر به یاد ماندنی: «همهچیز دربارهی ایو» (All About Eve) محصول ۱۹۵۰
برادر هرمان منکویچ، جوزف، بیش از او، توانایی تطابقپذیری با قوانین استودیویی را داشت. او به روسای پیر احترام میگذاشت و همراه با تعداد زیادی از نویسندگان مرد، در یک اتاق جمع میشد تا با فیلم بعدی، سود مناسبی برای استودیو به ارمغان بیاورد. در حالی که جوزف، به تدریج، توانست از جمعیت جدا شود و روابط خودش را با فیلمسازها برقرار کند، مسیر پیشرفت هم تغییر کرد و صدای جوزف، در بین مخاطبان آمریکایی، طرفداران زیادی پیدا کرد.
او بیش از چهل فیلمنامه نوشت و دهها فیلم تهیهکرد. او مسئول ساختهشدن بعضی از بهترین آثار کلاسیک آن دوره، مانند «داستان فیلادلفیا» (Philadelphia Story)، «زن سال» (Woman of the Year)، «همهچیز دربارهی ایو» و «مردها و عروسکها» (Guys and Dolls)، بود. جوزف در پروسهی تولید اکثر فیلمهایی که طی دههی چهل و پنجاه میلادی به اکران در آمدند، دست داشت و همین نکته او را تبدیل به یکی از پیشروترین داستانگویان آن دوره کرده بود.
۵. روث گوردون و گارسون کانین
- اثر به یاد ماندنی: «مرد دوچهره» (A Double Life) محصول ۱۹۴۷
این زوج فیلمنامهنویس هالیوودی، در آثار خود، تمرکز را بر روابط زوجها و جنبههای مختلف زندگی زناشویی قرار دادند. همچنین، همکاری یک زن و مرد، در آن سالها، باعث شد که آنها در این زمینه پیشرو باشند و زمینه را، بیش از پیش، برای حضوز زنان در این صنعت فراهم کنند. آنها، بیش از هرچیز، در ژانر کمدی-رمانتیک، فعالیت کردند و با این حال، همواره تلاش کردند تا طبق قوانین کتاب ژانر، فیلمنامه ننویسند.
بدون هیچ قسمت اضافهای، شخصیتهای آثار این فیلمنامهنویسها، همواره به مقابله با یکدیگر میپردازند و ساختار قوی آنها، با ایجاد کشمکش، داستان را پیش میبرد. طی همکاری خلاقانهی این دو نفر، آنها توانستند بیش از سایر نویسندگان، بر آثار خودشان کنترل داشته باشند. آنها، بیرون از سایهی تهیهکنندگان و استودیوها، فیلمنامه مینوشتند و همین نکته، باعث شد بتوانند با جورج کیوکر، فیلمساز مستقل آمریکایی، همکاری کنند. در همین آثار بود که آنها توانستند در تهیهکردن و پستولید آثار خودشان هم نقش داشته باشند.
۴. هرمان منکویچ
- اثر به یاد ماندنی: «همشهری کین» (Citizen kane) محصول ۱۹۴۱
یکی از اصلیترین اشخاصی که محصولات نهایی استودیوها را شکل میداد، هرمان منکویچ بود. او طی دههی بیست میلادی به کالیفرنیا نقل مکان کرد تا نقشی در فیلمهای صامت داشته باشد و تا زمان فوتش، همواره در حال خروج و ورود دوباره به صنعت سینما بود. این فیلمنامهنویس استودیویی باتجربه، توانست فیلمنامهی فیلمی را بنویسد که به عقیدهی بسیاری از منتقدان سینما، بهترین فیلم تاریخ است؛ «همشهری کین». شصت سال از ساختهشدن این فیلم میگذرد و هنوز یکی از بهترین فیلمهای کلاسیک تاریخ است. دیوید فینچر در فیلم «منک» (Mank)، پرترهی دقیقی از زندگی هرمان منکویچ خلق کردهاست.
در حقیقت، هرمان منکویچ از بهترین فیلمنامهنویسهای هالیوود مسئول ورود صحبت کردن سریع، گرهگشایی هوشمندانه و شخصیتهای خودبین به سینما است؛ جیمز استوارت در «زندگی شگفتانگیز است» (It’s A Wonderful Life) را به یاد بیاورید. منکویچ به همان اندازه که نویسندهی خوبی بود، کتابخوان پرتلاشی هم بود. او همهچیز را میدانست؛ از فیلسوفهای باستانی گرفته تا آثار شکسپیر که الهامبخش جهانهایی بود که او خلق میکرد. همین ویژگیها بود که وقتی دوران ریاست جمهوری مککارتی فرا رسید، منکویچ را دچار مشکل کرد.
۳. جان هیوستن
- اثر به یاد ماندنی: «شاهین مالت» (The Maltese Falcon) محصول ۱۹۴۱
نویسندهی بیشتر آثاری که خودش کارگردانی آنها را برعهده داشت؛ جان هیوستون یکی دیگر از شخصیتهایی بود که در زمینههای مختلف استعداد داشت و میتوانست ایدههای خود را، مطابق با میل خودش، به تصویر تبدیل کند. هیوستون، «شاهین مالت» را به عنوان نخستین فیلم نوآر تاریخ سینما، نوشت و کارگردانی کرد و توانست توجهها را به خودش جلب نماید. هیوستون میتوانست ایدههای بزرگ و ناب را در دست بگیرد و آنها را درون شخصیتهای آثارش بریزد و سپس به آنها زندگی را هدیه دهد.
هیوستون در بسیاری از فیلمهای خودش حضور یافت و امروزه پیدا کردن او در آثارش تبدیل به یک سرگرمی جذاب شدهاست و البته با توجه به صدای متفاوت و زبان بدن مخصوصاش، به راحتی میتوان او را پیدا کرد. فیلمهای او میتوانند وطنپرستانه نامیده شوند، در حالیکه مسائل پیچیدهی روانشناختی هم در خودشان جای دادهاند؛ به خصوص آثاری که او طی دههی چهل میلادی تولید کرد. هیوستون برداشت خودش از واقعگرایی و معنای آمریکاییبودن در آن زمان را همراه با مضامینی چون حقیقت و آزادی درون شخصیتهای خودش متبلور میکرد، در حالی که آنها به دنبال معنا در محیط خود میگشتند.
۲. بیلی وایلدر
- اثر به یاد ماندنی: «سانست بلوار» (Sunset Boulevard) محصول ۱۹۵۰
بیلی وایلدر، پس از فرار از دست نازیها، به هالیوود آمد تا حرفهی سینما را ادامه دهد. آنچه وایلدر را تبدیل به یکی از بهترین فیلمنامهنویسها در تاریخ سینما میکرد، توانایی او در نوشتن فیلمنامه، در ژانرهای مختلف، بود؛ از نوآرهای جذاب مانند «غرامت مضاعف» (Double Indemnity) و «سانست بلوار» گرفته تا کمدیهایی مانند «بعضیها داغشو دوست دارن» (Some Like It Hot). این توانایی او تنها در زمینهی فیلمنامهنویسی نبود، چرا که او بیشتر آثار خودش را تهیه و کارگردانی هم میکرد و همین توانایی، او را تبدیل به اولین هنرمند تاریخ کرد که توانست همزمان اسکار بهترین نویسنده، بهترین کارگردان و بهترین فیلم را برای «آپارتمان» (The Apartment) دریافت کند.
وایلدر از بهترین فیلمنامهنویسهای هالیوود هرگز به مخاطبان اجازهی خروج از فضای فیلم را نمیدهد. مضامین او عمیق هستند، اما به راحتی قابل درکاند. او نقاط عطف فیلمنامههایش را در بطن آثارش مخفی میکرد، چرا که نمیخواست بینندگان احساس کنند در حال تماشای داستانی از پیش نوشتهشده هستند. نویسندگی وایلدر مستحکم و بیمانند بود و همین نکته باعث بینالمللی شدن و ماندگاری فیلمهای او، برای دههها، شدهاست.
۱. بتی کامدن و آدولف گرین
- اثر به یاد ماندنی: «آواز در باران» (Singin’ in the Rain) محصول ۱۹۵۲
همکاری خلاقانهی بتی کامدن و آدولف گرین، فضا را برای بعضی از بهترین آثار موزیکال تاریخ سینما مهیا کرد. این فیلمنامهنویسها یکدیگر را برای نخستینبار در دانشگاه نیویورک ملاقات کردند و از همان ابتدا، پیش از رفتن به هالیوود، شروع به نوشتن داستانهای کمدی کردند. این داستانها آغازگر همکاریای طولانی به مدت یک دهه بودند که باعث خلقشدن بعضی از بهترین موزیکالهای آن دوره شدند.
اوج دستآوردهای سینمایی این زوج، «آواز در باران» بود. قلم کامدن و گرین، روح شخصیتهای داستان را لمس میکرد و آنها را برای مخاطب، بیش از سایر نویسندگان آثار موزیکال، قابل دسترسی نشان میداد. چهارچوب روایتهایی که این زوج هنرمند مینوشتند، با تصورات جین کلی از رقص، به خوبی مطابقت میکرد و همین تطابق باعث شد که بعضی از بهترین آثار سینمایی موزیکال تاریخ سینما خلق شوند و تاثیرات فیلمنامهنویسها بر آثار سینمایی، بیش از پیش، هویدا گردند.
منبع: Collider