بهترین رمان‌های عاشقانه که همه باید بخوانند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۸ دقیقه
بهترین رمان‌های عاشقانه

رمان‌های عاشقانه از بهترین گزینه‌ها برای گذران وقت یا اوقات فراغت هستند که می‌توان از خواندن آن‌ها لذت برد. می‌توان درگیر آن‌ها شد و بدون وقفه به خواندنشان ادامه داد. می‌توان با پایان غم‌انگیز یا شادی‌بخششان همذات‌پنداری کرد و نشانه‌های زیادی از عشق درون این داستان‌ها را در زندگی واقعی یافت.

تاکنون رمان‌های عاشقانه زیادی نوشته شده‌اند که ذکر آن‌ها در یک لیست ممکن نیست. اما رمان‌هایی هستند که با گذشت زمان نیز از نظرها دور نمانده‌اند و نسل‌ها، پی در پی، به خواندن این رمان‌ها می‌پردازند و از داستان‌های هیجان‌انگیز و متاثرکننده آن‌ها لذت می‌برند. عشق می‌تواند به اشکال گوناگون در این رمان‌ها نمایش داده شده باشد. داستان‌های عشقی به‌یادماندنی که گذر زمان از ارزش آن‌ها نمی‌کاهد و تنها به مخاطبان این داستان‌ها و رمان‌ها می‌افزاید.

بهترین رمان‌های عاشقانه ایرانی

۱. بامداد خمار

«بامداد خمار» از معروف‌ترین رمان‌های عاشقانه دهه هفتاد است.

یکی از قدیمی‌ترین و بهترین رمان‌های عاشقانه ایرانی مربوط به سال‌های دهه هفتاد است و «بامداد خمار» نام دارد. فتانه حاج سید جوادی این رمان را تالیف کرده است. «بامداد خمار» در زمان چاپش هیاهویی به پا کرد و هنوز هم اگر از کسی بخواهید رمان‌های عاشقانه ایرانی را نام ببرد، حتما به «بامداد خمار» اشاره خواهد کرد.

«بامداد خمار» درباره زنی زیبا به نام محبوبه است که حالا پیر شده و با برادرش و خانواده او زندگی می‌کند. برادرزاده محبوبه، یعنی سودابه، شباهت زیادی به او دارد و به زیبایی شهره است. سودابه در شرف ازدواج است و علی رغم مخالفت‌های پدر و مادرش، می‌خواهد با پسری که به او علاقه دارد ازدواج کند. اما همه متفق‌القول‌اند که این ازدواج به نفع سودابه نیست و او از این تصمیم به‌شدت پشیمان خواهد شد.

در ادامه، محبوبه تصمیم می‌گیرد داستان زندگی خودش را برای برادرزاده‌اش تعریف کند تا شاید بتواند نظر او را عوض کند. از اینجا به بعد داستان زندگی محبوبه و عاشق شدن او را از زبان این شخصیت می‌شنویم. محبوبه که هم بسیار زیبا بوده و هم از خانواده‌ای متمول و فرهیخته می‌آمده، در سال‌های جوانی عاشق شاگرد نجاری به نام رحیم می‌شود. محبوبه با مخالفت شدید خانواده‌اش روبه‌رو می‌گردد، اما عزمش را جزم می‌کند تا با رحیم ازدواج کند.

ابتدای رابطه محبوبه و رحیم بسیار عاشقانه و پرسوز و گداز است. اما وقتی زمان اندکی می‌گذرد، رحیم شخصیت واقعی‌اش را نمایش می‌دهد و محبوبه در این میان کم‌کم به اشتباه بودن تصمیم خود پی می‌برد. در میانه کتاب چنان تنش میام محبوبه و رحیم و مادر رحیم بالا می‌گیرد که محبوبه هر روشی را امتحان می‌کند تا از دست رحیم فرار کند.

خرده‌داستان‌هایی که در «بامداد خمار» وجود دارند نیز به جذابیت این رمان افزوده است. داستانی که مربوط به کودک محبوبه است، یا خواستگار دیگر او که سال‌ها دل در گرو عشق محبوبه داشته، باعث کشش داستان می‌شوند.

در بخشی از کتاب «بامداد خمار» از فتانه حاج سید جوادی می‌خوانیم:

«چیزی می‌گویم و چیزی می‌شنوی. در آن زمان عاشق شدن یک دختر پانزده ساله خود مصیبتی بود که می‌توانست خون بر پا کند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد کردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ این که دیگر واویلا بود. آن هم برای دختر بصیرالملک. فکر آن هم قلب را از حرکت می‌انداخت. خون را سرد می‌کرد. انگار که آب سر بالا برود. انگار که از آسمان به جای باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود که من در افتادم و نوشتم. آرزویی را که بر دلم سنگینی می‌کرد، عاقبت نوشتم.»
کتاب بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی

۲. چشم‌هایش

«چشم‌هایش» از بهترین رمان‌های عاشقانه است که توسط بزرگ علوی نوشته شده است.

بزرگ علوی یکی از نام‌آشناترین نویسندگان ایرانی است که آثار متعدد و محبوبی تالیف کرده است. اما با اطمینان می‌توان گفت «چشم‌هایش» محبوب‌ترین اثر او و یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه ایرانی است.

اتفاقات «چشم‌هایش» در سال ۱۳۱۷ می‌گذرد. دوره پهلوی اول است و دیکتاتوری رضاخانی فضای ملتهب و بسته‌ای به وجود آورده است. شخصیت اصلی این رمان استاد ماکان است که استاد نقاشی برجسته و مهمی است. استاد ماکان در تبعیدگاه دولت به‌طرز مشکوکی مرده و حالا یکی از دوستداران او به دنبال این است که راز مرگ او را کشف کند.

دولت برای این‌که مرگ استاد ماکان طبیعی جلوه کند، تصمیم می‌گیرد برای او مجلس ختمی بگیرد و نمایشگاهی نیز از نقاشی‌هایش برپا کند. در بین نقاشی‌های استاد ماکان، یکی از تابلوها به نام «چشم‌هایش» بسیار جلب توجه می‌کند و اثری فاخر است. این تابلو پرتره زنی زیباست که چشمانی سحرانگیز و رازآلود دارد. راوی داستان حدس می‌زند که این زن باید از راز مرگ استاد ماکان خبر داشته باشد. بنابراین تصمیم می‌گیرد هرطور که شده زن مذکور را بیابد.

«چشم‌هایش» اثری به‌شدت سیاسی است و بزرگ علوی با نظر به زمانه پرالتهابی که در آن می‌زیسته، این کتاب را نگاشته است. عشق میان استاد ماکان و فرنگیس در همین بستر سیاسی اتفاق می‌افتد و در نهایت نیز به‌خاطر سیاست قربانی می‌شود. «چشم‌هایش» به‌نوعی بیانیه سیاسی بزرگ علوی و افکار اوست که می‌تواند ابعاد جدیدی از زندگی اجتماعی ایرانیان در دوره پهلوی اول را نمایان کند.

«چشم‌هایش» اثر پرحرف و حدیثی است و همان‌طور که خیلی‌ها معتقدند بهترین اثر بزرگ علوی است، بسیاری نیز با آن همسو نیستند و آن را یک رمان معمولی تلقی می‌کنند. یکی از ایرادهایی که می‌توان به «چشم‌هایش» گرفت این است که کاراکترهای داستان تماما تیپ هستند و شخصیتی در اثر وجود ندارد. از کاراکتر استاد ماکان شروع کنیم: او مردی است بسیار فرهیخته و استاد که قدرت نامحدودی دارد و به سان یک قهرمان عمل می‌کند. او رازآلود و جذاب است و آرمان‌های سیاسی زیادی دارد. ماکان حتی حاضر است عشق را فدای آرمان‌های سیاسی‌اش کند و از این جهت شبیه شخصیت مرد رمان «لیدی ال» رومن گاری است.

شخصیت فرنگیس نیز شاید برای خواننده امروزی شخصیتی باشد که در حقش اجحاف شده است. فرنگیس زنی است که با وجود زیبایی و ثروت و استعداد دائما باید خودش را به استاد ماکان ثابت کند و نشان دهد که وجودی ارزشمند دارد و عشق را درک می‌کند. شاید نگاه علوی به زن امروز زن‌ستیزانه تلقی شود و به مذاق بعضی از خوانندگان خوش نیاید.

در بخشی از کتاب «چشم‌هایش» از بزرگ علوی می‌خوانیم:

«قیافه زن موقر و دلنشین،اما غم انگیز است. لچک سیاهی بر سر کرده و زیر گلوگره زده است و روی لچک یک کلاه فرنگی زنانه ازحصیرسیاه دیده میشود منظره این زن با لچک و کلاه بحدی مضحک است که اگر آدم فقط این قسمت تابلوراببیند خنده اش می گیرد. مثل اینکه یک زن مرجائی می خواهد تقلید در آورد. اما در قیافه زن شوخی و تمسخر خوانده نمی شود. زن گوئی ازموم ساخته شده و چیزی نمانده که آب شود ووا رود. زیر پرده روی چارچوب نوشته شده جشن کشف حجاب.»
کتاب چشمهایش اثر بزرگ علوی

۳. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

«چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» از زویا پیرزاد درمورد زنی خانه‌دار است که دچار روزمرگی شده است.

«چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» از بهترین و معروف‌ترین رمان‌های عاشقانه ایرانی است که رویا پیرزاد آن را نگاشته است. می‌توان گفت که این رمان بهترین اثر پیرزاد است و هنوز هم مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

«چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» درمورد زنی به اسم کلاریس است که با شوهر و بچه‌هایش در آبادان زندگی می‌کند. کلاریس اسیر زندگی روزمره شده و زن خانه‌داری است که احساس می‌کند دارد روزهایش را تلف می‌کند. او در میان این افسردگی ناشی از رخوت عاشق همسایه جدیدش می‌شود. مردی که شخصیت جذابی دارد و نویددهنده روزهای بهتر است.

این مرد جدید و اعضای خانواده‌اش در هر فصل از کتاب یک اتفاق جدید را رقم می‌زنند و زندگی کلاریس را از نخوت و رکود در می‌آورند. کلاریس نماینده تمام زنان خانه‌داری است که دیده نمی‌شوند. او احساس می‌کند تمام آرزوها و اشتیاق‌هایش را از دست داده و کسی به او توجهی ندارد. انگار اوست که وظیفه مراقبت از همگان را بر عهده دارد، اما هیچ‌کس مراقب او نیست.

کلاریس شخصیتی است که در ایران قبل از انقلاب زندگی می‌کند و زنی ارمنی است. اما به‌قدری واقعی و قابل لمس است، که دغدغه‌هایش و احساساتش برای دیگر افراد بسیار قابل درک است. کلاریس محسوس است و تبدیل به شخصیتی واقعی شده که گویی وجود دارد.

کلاریس میان مادر بودن و همسر بودن و خود بودنش دچار مشکل شده است. او احساس می‌کند داستان زندگی‌اش در لابه‌لای داستان زندگی اطرافیانش گم شده و شخصیت مستقلی ندارد.  او حالا که سی و هشت ساله شده، از خود می‌پرسد: «چه کاری را فقط برای خود کرده‌ام؟» و جوابش را نمی‌داند. او دچار بحران هویت شده و حالا که نزدیک چهل‌سالگی است می‌خواهد خودی داشته باشد که از مادر و همسر بودنش جداست. شکل‌ گرفتن عشق میان او و همسایه جدیدش، شاید راهی باشد برای اینکه دوباره با احساسات عمیق خود ارتباط برقرار کند، دوباره خود را بشناسد و این دفعه برای خودش کاری کند. «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» از بهترین رمان‌های عاشقانه ایرانی است که با دقت و باریک‌بینی بی‌اندازه‌ای نگاشته شده است.

در بخشی از کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» از زویا پیرزاد می‌خوانیم:

«صدای ترمز اتوبوس مدرسه آمد. بعد قیژ در فلزی حیاط و صدای دویدن روی راه‌باریکه وسط چمن. لازم نبود به ساعت دیواری وسط چمن نگاه کنم. چهار و ربع بعد از ظهر بود.

در خانه که باز شد دست کشیدم به پیشبندم و دادم زدم «روپوش درآوردن، دست و رو شستن. کیف پرت نمی‌کنیم وسط راهرو.» جعبه دستمال کاغذی را سراندم وسط میز و چرخیدم طرف یخچال شیر دربیاورم که دیدم چهار نفر دم در آشپزخانه ایستاده‌اند.»

کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد نشر مرکز

۴. سمفونی مردگان

«سمفونی مردگان» از بهترین رمان‌های عاشقانه ایرانی است.

حتی اگر اهل خواندن کتاب هم نباشید، قطع به یقین نام معروف‌ترین اثر عباس معروفی، یعنی «سمفونی مردگان» را شنیده‌اید. «سمفونی مردگان» از عباس معروفی یک نویسنده افسانه‌ای ساخت و باعث شد به محبوبیت دست‌نیافتنی‌ای برسد.

داستان «سمفونی مردگان»، که یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه ایرانی است، درمورد یک خانواده سنتی اهل اردبیل است. این خانواده چهار فرزند دارد که هر کدام در آینده به نوعی سرنوشت مرگبار و خونین مبتلا می‌شوند. اما کشمکش اصلی میان آیدین و اورهان است. اورهان از آیدین کوچک‌تر است و به او حسادت می‌کند و می‌خواهد جایگاه آیدین را تصاحب کند. پدر دل در گرو آیدین دارد، اما آیدین فرزند خلف نیست و به دنبال شعر و هنر است. اما اورهان پسر خلف سنتی‌ای است که به کار کردن در حجره و پای گذاشتن جای پای پدرش مشتاق است و هر کاری می‌کند تا آیدین را از چشم پدر بیندازد.

«سمفونی مردگان» داستان خانواده سنتی ایرانی است. خانواده‌ای که سرشار از تناقض است. تناقض‌هایی که می‌تواند منجر به اتفاقات هولناکی شود. آیدین شخصیت محبوبی است که حتی وقتی اورهان به او مغز چلچله می‌خوراند تا دیوانه‌اش کند، باز هم دوست‌داشتنی است و باز هم قابل توجه‌تر است.

اما در این میان عشقی که میان آیدین و سورملینا اتفاق می‌افتاد، عشق نایابی است که عباس معروفی به خوبی از پس تعریف و پرداخت آن برآمده است. داستان عشق این دو در طول کتاب به‌قدری پرکشش و دیوانه‌وار است که نمی‌توانید کتاب را زمین بگذارید و دست از خواندن بکشید.

«سمفونی مردگان» از نمونه‌های خوب جریان سیال ذهن است و از این جهت می‌تواند کنار «شازده احتجاب» قرار بگیرد. در «سمفونی مردگان» در هر سطر و هر صفحه راوی و زمان می‌تواند عوض شود و این نقطه قوت داستان نیز هست. اینکه داستان از دیدگاه شخصیت‌های گوناگون بیان می‌شود. از دیدگاه آیدین، سورملینا، اورهان، آیدا، یوسف و …. .

می‌توان گفت که «سمفونی مردگان» اثری است که خود عباس معروفی هم نتوانست دوباره همانند آن را خلق کند. فتح قله‌ای به این شکل کار دشواری است و کمتر نویسنده‌ای می‌تواند مانند معروفی نبوغ‌آمیز و متحیرکننده بنویسد و خواننده را تا مدت‌ها درگیر متن خود کند.

فضاها، پرداخت ماجراها و شخصیت‌های رمان معروفی فوق‌العاده است و چنین سطحی از تبحر کمتر در میان رمان‌نویسان ایرانی دیده می‌شود.

در بخشی از کتاب «سمفونی مردگان» از عباس معروفی می‌خوانیم:

«شب‌ها وقتی پا در آن خانه‌ بزرگ و سرد می‌گذاشت، همهمه‌ دوردستِ سالیان، دیوار می‌شد و سکوت می‌کرد. کاج می‌شد و وسط حیاط می‌ایستاد. در می‌شد و بسته می‌ماند. همهمه‌ دوردست به شکل «یوسف» درمی‌آمد که مثل یک تکه گوش با چشم‌های وق زده خیره می‌ماند.

حس می‌کردم خیالش هم از من فرار می‌کند. همه‌چیز از من می‌گریخت. حتی وسایل خانه از پنجره‌ها بیرون می‌دویدند. دیوارها دور می‌شدند، و من و خیال او تنها مانده بودیم.

کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

بهترین رمان‌های عاشقانه خارجی

تا به حال رمان‌های عاشقانه خارجی زیادی به زبان فارسی ترجمه شده‌اند و مورد استقبال خوانندگان فارسی‌زبان نیز قرار گرفته‌اند.

۱. گتسبی بزرگ

«گتسبی بزرگ» درمورد مردی است که نتوانسته از عشق گذشته خود عبور کند.

«گتسبی بزرگ» یکی از معروف‌ترین رمان‌های عاشقانه‌ است که می‌توانید بخوانید. این رمان توسط اسکات فیتز جرالد نوشته شده و تا به حال دو اثر سینمایی نیز با اقتباس از این کتاب ساخته شده‌اند.

گتسبی حالا مردی خودساخته و ثروتمند است که اسم و رسمی دارد و همه او را می‌شناسند. او نه تنها به خاطر ثروت و نفوذش، بلکه به خاطر مهمانی‌های بزرگ و هیجان‌انگیزش نیز شناخته می‌شود. مهمانی‌هایی که از بازیگران تا سیاستمداران و تجار در آن شرکت می‌کنند و تا خود صبح پایکوبی می‌کنند. هیچ‌کس نمی‌داند هدف گتسبی از برگزاری چنین مهمانی‌های پرخرج و پرزحمتی چیست و گتسبی مردی مرموز و رازآلود به حساب می‌آید که نمی‌توان از کارش سر درآورد.

گتسبی حالا مردی است که همه‌چیز را در دنیا دارد. اما او یک چیز می‌خواهد و آن هم عشقی از دست رفته است: دیزی. دختری که سال‌ها پیش به او دل باخته بوده و حالا با برگزاری این مهمانی‌ها در تلاش است تا دیزی و شوهرش را به خانه‌اش بکشد. بلکه بتواند پس از سال‌ها این عشق قدیمی را ببیند و دوباره با او ارتباط برقرار کند.

گتسبی در ادامه و به کمک همسایه‌اش نیک می‌تواند این مهم را به انجام برساند و بالاخره دیزی را ملاقات می‌کند. گتسبی پس از سال‌ها انتظار به آرزویش می‌رسد و دوباره با دیزی وارد رابطه‌ای عاشقانه می‌شود. او پس از مدتی از دیزی می‌خواهد تا شوهرش را ترک کند و برای همیشه با گتسبی باشد. اما ماجرا به این سادگی پیش نمی‌رود و پس از تصمیم دیزی مبنی بر ترک شوهرش توفانی از اتفاقات رقم می‌خورند. «گتسبی بزرگ» همانند اسمش، یکی از بهترین و بزرگ‌ترین رمان‌های عاشقانه‌ای است که می‌توانید بخوانید.

در بخشی از کتاب «گتسبی بزرگ» از اسکات فیتز جرالد می‌خوانیم:

«در روزگاری که جوان‌تر و طبعا اسیب‌پذیرتر بودم، پدرم اندرزی به من داد که از آن زمان همواره آویزه گوشم بوده است:

«هرگاه احساس کردی می‌خواهی کسی را سرزنش کنی، فقط به خاطر داشته باش همه مردم این کره خاکی از همان امکاناتی بهره‌مند نبوده‌اند که تو در زندگی برخوردار شده‌ای.»

کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتس جرالد

۲. بلندی‌های بادگیر

بلندی‌های بادگیر

امیلی برونته از نویسندگان مشهور کلاسیک است که آثار به‌یادماندنی و قابل توجهی خلق کرده است. «بلندی‌های بادگیر» یکی از بهترین و عاشقانه‌ترین رمان‌های اوست که هم‌چنان خوانندگان زیادی دارد و داستانش تکان‌دهنده است.

این داستان درمورد عشق یک اشراف‌زاده و پسری یتیم به هم است که سرنوشتی پیچیده پیدا می‌کند. کاترین و هیتکلیف دیوانه‌وار عاشق یکدیگرند، اما موقعیت اجتماعی آن‌ها برابر نیست و به همین دلیل کاترین تصمیم می‌گیرد با یک پسر اشراف‌زاده ازدواج کند.

داستان از زبان خدمتکار خانه یعنی الن تعریف می‌شود و او راوی است. اما مسئله این است که الن از همان بدو ورود هیتکلیف به خانه از او متنفر است. چراکه هیتکلیف را یک یتیم بی‌سروپا می‌داند و معتقد است او در یک خانه اشرافی جا ندارد. البته تنها الن نیست که دشمنی عمیقی با هیتکلیف دارد. برادر کاترین، هیندلی، نیز از اعماق وجودش از هیتکلیف متنفر است و تمام تلاشش را برای تحقیر وی می‌کند.

هیتکلیف که از هیندلی کینه به دل گرفته، و همین‌طور می‌بیند که کاترین با یک اشراف‌زاده ازدواج می‌کند و او را ترک می‌کند، شروع به گرفتن انتقام می‌گیرد. و پیچیدگی‌ها و تناقض‌ها از همین جا آغاز می‌شود.

فضاسازی برونته به‌شدت جذاب است و به کار داستانی چون «بلندی‌های بادگیر» می‌خورد. خلنگزارهایی که توصیف می‌کند و فضای کوهستانی و سرد تداعی‌گر موضوعاتی است که در طی داستان به آن‌ها اشاره می‌کند. او هم‌چنین می‌خواهد شخصیت ستیزه‌جو و غیر اجتماعی هیتکلیف را نتیجه بدرفتاری‌هایی تلقی کند که از دوران کودکی با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کرد. برونته می‌خواهد به اعماق روان هیتکلیف برود و نشان دهد چگونه عشق می‌تواند تبدیل به نفرت و انتقام شود. «بلندی‌های بادگیر» قطعا یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه است که می‌توانید بخوانید.

در بخشی از کتاب «بلندی‌های بادگیر» از امیلی برونته می‌خوانیم:

«تازه از پیش صاحب‌خانه برگشته‌ام. همسایه‌ای گوشه‌گیر که من همیشه با او مشکل خواهم داشت. بدون شک اینجا منطقه زیبایی است. یعسد می‌دانم در همه انگلستان جایی با چنین موقعیتی که به طور کلی از جنب و جوش و هیاهوی شهر به دور باشد، پیدا کنم. بهشت انسان‌های تنها و مردم‌گریز. و من و آقای هیتکلیف انصافا چه انسان‌های مناسبی برای تقسیم کردن این انزوا و گوشه‌گیری میان خودمان هستیم. یک همراه بی‌نظیر و درجه‌یک!

تردید ندارم وثتی سوار بر اسب به طرفش رفتم و برای نخستین بار به چشم‌های سیاهش که در سایه ابروانی پرپشت، با ظن و تردید، براندازم می‌کرد خیره شدم، هرگز نمی‌توانست تصور کند که تا چه اندازه می‌توانم از دیدارش دلگرم شوم.

کتاب بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته

۳. غرور و تعصب

«غرور و تعصب» از رمان‌های عاشقانه کلاسیک است.

جین آستن نویسنده محبوب انگلیسی بود که رمان‌های زیادی از خود به جای گذاشته است. قهرمان رمان‌های او عموما زنانی هستند که با اطرافیانشان متفاوتند و سعی می‌کنند نگرش دیگری در زندگی اتخاذ کنند. از رمان «غرور و تعصب» جین آستن آثار سینمایی نیز ساخته شده که معروف‌ترین آن فیلمی با نقش‌آفرینی کیرا نایتلی است.

«غرور و تعصب» که یکی از بهترین رمان‌های کلاسیک است و شما را به یاد کتاب‌های عاشقانه فرانسوی می‌اندازد، داستان یک خانواده پر جمعیت است که تمام فرزندانش دختر هستند. مادر خانواده، خانم بنت، فقط دغدغه این را دارد که هرطور شده دخترانش را شوهر دهد. شوهری ثروتمند از خانواده‌ای نجیب تا دیگر هیچ‌وقت نگران آینده دخترانش نباشد.

در این میان جین و الیزابت بزرگ‌تر از سه خواهر دیگر هستند و جین نیز زیبایی منحصر به فردی دارد. این دو در یک مهمانی با آقای دارسی و چارلز بینگلی آشنا می‌شوند. چارلز بی‌درنگ به جین دل می‌بازد و شروع به رفت‌وآمد با او می‌کند. اما دارسی بسیار مغرور است و الیزابت را همراه مناسبی برای خودش نمی‌یابد. الیزابت نیز پس از رفتارهای سرد دارسی از او صرف نظر می‌کند و حتی نسبت به او احساس تنفر پیدا می‌کند.

اما این پایان ماجرای دارسی و الیزابت نیست و این دو باز هم قرار است در طول داستان با یکدیگر برخورد کنند. وقتی الیزاب با ویکهام که جوان خوش‌قیافه‌ای است آشنا می‌شود، دوباره پای دارسی به ماجرا باز می‌گردد. دارسی به خاطر ذات درون‌گرایش نمی‌تواند احساساتش را نشان دهد، اما او شدیدا عاشق الیزابت شده و علی رغم اختلاف طبقاتی‌ای که با او دارد، به الیزابت ابراز علاقه می‌کند. اما الیزابت که از نقش دارسی در جدایی آقای بینگلی و جین خبر دارد، به طرز ناخوشایندی درخواست دارسی را رد می‌کند.

«غرور و تعصب» داستان یک زن و مرد است که در ابتدا از یکدیگر متنفرند و فکر می‌کنند بسیار با هم متفاوتند. اما به‌مرور زمان متوجه نقش خود در اتفاقات و پیشامدها می‌شوند و تصویر واضح‌تری از یکدیگر به دست می‌آورند. عشق الیزابت و دارسی یکی از ماندگارترین داستان‌های عشقی کلاسیک است و آن‌ها تبدیل به زوجی ابدی شده‌اند. قطعا «غرور و تعصب» از بهترین رمان‌های عاشقانه است که به‌طرز شگفت‌انگیزی ماندگار شده است.

در بخشی از کتاب «غرور و تعصب» از جین آستن می‌خوانیم:

«عموم مردم جهان بر این باورند که یک مرد مجرد با موقعیت اجتماعی و وضع مالی خوب لابد در جست‌وجوی همسری مناسب است. حال اگر چنین مردی وارد مرحله‌ای شود، پیش از آن‌که مردم بخواهند راجع به عقاید و احساساتش چیزی بدانند، به فکر این هستند که یکی از دخترانشان را به همسری او دربیاورند.

روزی خانم بنت به همسرش گفت: «عزیزم، شنیده‌ای که بالاخره قرار است پارک نوتریفیلد افتتاح شود؟» آقای بنت پاسخ داد: «نه چیزی نشنیده‌ام.»

خانم بنت گفت: «بله قرار است به‌زودی افتتاح شود. خانم لانگ تازه اینجا بود. او این موضوع را به من گفت.» آقای بنت پاسخی نداد. خانم بنت با صدای بلند گفت: «نمی‌خواهی بدانی چه کسی قرار است آن‌جا را اداره کند؟»

کتاب غرور و تعصب اثر جین اوستین نشر افق

۴. هر دو در نهایت می‌میرند

«هر دو در نهایت می‌میرند»

کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» که از بهترین رمان‌های عاشقانه خارجی مدرن است، در سال ۲۰۱۷ چاپ شد و در همان زمان هیاهویی به پا کرد. این کتاب از مجموعه «قاصد مرگ» آدام سیلورا است که مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. تاکنون دو جلد از این مجموعه به چاپ رسیده که جلد اول کتاب مذکور است.

ایده سیلورا در مجموعه «قاصد مرگ» بر آدم‌هایی متمرکز است که قرار است از آخرین لحظات زندگی خود آگاه باشند و تصمیم بگیرند که چطور از این لحظات استفاده کنند. «هر دو در نهایت می‌میرند» نیز همین ایده را دارد و درمورد دو پسر است که از مرگ قریب‌الوقوع خود باخبر می‌شوند. هر دوی این دو پسر جوان انتخاب می‌کنند تا لحظات آخر زندگی خود را با دوستی بگذرانند که سرنوشتی مشابه آن‌ها دارد. بنابراین لحظات پایانی این دو با هم سپری می‌شود و کل این کتاب شرح همین لحظات مشترک است.

سیلورا در «هر دو در نهایت می‌میرند» قصد دارد بر اهمیت روابط انسانی تاکید کند. او معتقد است افراد بدون حضور یکدیگر معنایی ندارند و زندگی بی روابط انسانی بی‌معنا است.

«هر دو در نهایت می‌میرند» راجع به زندگی کردن در لحظه است. سیلورا بر لذت آنی از زندگی تاکید دارد، لذتی که با خجالت و ترس همراه نیست. باید به نحوی زندگی کرد که در هنگام آمدن مرگ حسرت زندگی نکردن را نداشته باشیم.

از «هر دو در نهایت می‌میرند» دو سریال توسط نتففلیکس و اچ‌بی‌او تولید و ساخته شده که به شهرت این کتاب کمک کرده است. این کتاب جوایز و افتخارات زیادی از جمله جایزه‌ی لینکلن و جایزه بازفید را نیز از آن خود کرده و بسیار تاثیرگذار و الهام‌بخش بوده است. این کتاب دارای چهار بخش است و   مخصوصا برای نوجوانان می‌تواند انتخاب بسیار مناسبی در ژانر عاشقانه باشد.

در بخشی از کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» از آدام سیلورا می‌خوانیم:

«دلم نمی‌خواهد تلفن را بردارم. ترجیح می‌دهم به اتاق خواب بابا بروم و به زمین و زمان فحش بدهم. بگویم که چه وقت بدی را برای بودن در بیمارستان انتخاب کرده است یا مشت به دیوار بکویم. از همان زمان که مامان موقع تولد مرد، باید می‌فهمیدم که زود می‌میرم.

صدای زنگ تلفن برای سیزدهمین بار به صدا درآمد و نمی‌توانستم بیشتر از این از اتفاقی که امروز قرار بود برایم بیفتد دوری کنم. لپ‌تاپی را که روی پاهای به‌هم گره‌زده‌ام بود هل دادم روی تخت و بلند شدم. سرم گیج رفت. احساس گیجی می‌کردم. مثل زامبی‌ها به سمت میزم می‌رفتم، خیلی آمرام و همانند مرده‌های متحرک.»

کتاب هر دو در نهایت می میرند اثر آدام سیلورا نشر نون

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما