۱۵ فیلم دلهرهآور و روانشناختی برتر تاریخ سینما
همواره تماشای فیلمهای هیجانانگیز و روانشناختی تجربهای بکر و جذاب به شمار میرود و حس سفر به جهانی ناشناخته را به مخاطب میدهد. به همین خاطر در این مطلب قصد داریم نگاهی بیندازیم به ۱۵ مورد از بهترین فیلمهای دلهرهآور (تریلر) تمام دورانها.
فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی بیش از آنکه از وجود دشمنی خطرناک در بیرون صحبت کنند، به سراغ کنکاش در جهان ذهنی و درگیریهای روانی شخصیتها میروند. این فیلمها اغلب جهانی برگرفته از بدگُمانی (پارانویا)، هذیان، هراس و سوءاستفاده دارند و تلاش میکنند با رخنه به لایههای درونی ذهن بیننده همذاتپنداری او را برانگیزند و وی را با شخصیتها همراه و در ادامه غافلگیر کنند. به همین خاطر باید تفاوت زیادی میان فیلمهای صرفاً دلهرهآور و آثار دلهرهآور و روانشناختی قائل شد؛ زیرا علت و منشاء ترس بیننده در هر یک از این ژانرها بسیار متفاوت است.
توجه: این فهرست دارای رتبهبندی نبوده و چنیش فیلمها نشان دهنده برتری آنها نیست.
بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی
۱. پنجره عقبی (Rear Window)
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- نویسندگان: کرنل وولریچ و جان مایکل هیز
- سال ساخت: ۱۹۵۴
- بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی و ریموند بر
تقریبا هیچ لیستی از بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی در تاریخ سینما بدون «پنجره عقبی»، اثر محبوب آلفرد هیچکاک که به عنوان نمونه کامل این ژانر شناخته میشود، وجود ندارد. البته «طناب»، «سایه یک شک»، «طلسم شده» و همچنین «سرگیجه» همگی از آثار معروف و محبوب این کارگردان هستند، اما اگر قرار باشد تنها یک فیلم از میان تمامی کارهای مهیج روانشناختی او انتخاب کنیم، پس پنجره عقبی مستحق قرار گرفتن در این فهرست خواهد بود.
پنجره عقبی درباره یک عکاس ماجراجو با بازی جان استوارت خواهد بود که به خاطر شکستگی پایش در خانه حبس شده و به خاطر این مشکل و گرمای بیش از حد هوا به مرز جنون رسیده است. او با دید زدن یواشکی همسایههایش که هرکدام شخصیت و ویژگیهای منحصر به فردی دارند خود را سرگرم میکند؛ او در میان دید زدن افراد مختلف، متوجه قتل زن همسایه میشود و از اینجا ساختار پیچیده و روانشناختی فیلم آغاز میشود.
هیچکاک تمام فیلم را از زاویه ساختمان استوارت فیلمبرداری کرده تا زاویه دید یکسانی برای شخصیت اصلی و بیننده ایجاد کند و از این طریق بر بار تعلیق و دلهره فیلم در برخی صحنهها بیفزاید. به دلیل اینکه ما هم دقیقا آنچه که شخصیت اصلی داستان میبیند، تجربه میکنیم هنگامی که صحبت از اثبات ادعای وی برای مرگ زن همسایه توسط شوهرش میشود، نمیتوانیم پاسخی بیش از آنچه که مشاهدهایم بدهیم.
۲. شیطانصفتان (Les Diaboliques)
- کارگردان: آنری-ژرژ کلوزو
- نویسنده: آنری-ژرژ کلوزو
- سال ساخت: ۱۹۵۵
- بازیگران: سیمون سینیوره، پل موریس و ورا کلوزو
فیلم «شیطانصفتان» اثری از هنری جورجز کلوزو با بازی وِرا کلوزو در نقش یک زن بیچاره است که گرفتار شوهری شیاد شده و به حدی تنهاست که تنها دوست او، معشوقهی شوهرش است؛ چراکه تنها او میداند مردی که وارد زندگی هردوی آنها شده، چقدر شیطانصفت است. چنین پیچیدگی و رابطهای را تنها میتوان در یکی از بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی پیدا کرد؛ آثاری که در آنها توجه زیادی به درهمتنیدگی خشونت و تعلیق شده است. مثلا این فیلم قتل اتفاق میافتد، اما جسد گم میشود و همین سویههایی جدید و جالب به ماجرا میبخشد که قادر است بیننده را برای تماشای فیلم مشتاق کند.
جریان داستان شیطانصفتان بیحد و مرز، عجیب و پیچیده به پیش میرود؛ رفتارهای نامتعارف دو زن که گرفتار مشکلی مشترک شدهاند و تجربیاتی را از سر میگذرانند که شاید تا به حال حتی در خواب هم ندیده بودند. این فیلم شما را وارد گردابی از طمع و شک میکند که پس از گذشت چند دقیقه در آن غرق خواهید شد.
۳. بدذات (The Bad Seed)
- کارگردان: مروین لیروی
- نویسنده: مکسول اندرسون و جان لی ماهین
- سال ساخت: ۱۹۵۶
- بازیگران: نانسی کلی، پتی مککورمک، هنری جونز و ایلین هکارت
همه زوجها دوست دارند که کودکشان از بهترینها باشد؛ حتی اگر کار اشتباهی مانند کتک زدن کودک دیگری از او سر بزند، در صدد تطهیر آن برمیآیند. در فیلم «بدذات»، رودا با بازی پَتی مککورمک یکی از خبیثترین کودکان در سینمای کلاسیت است در حالی که دیگران فکر میکنند او یک فرشته کوچک است که به بغل کردن عروسکش علاقه دارد!
همین موضوع که بدانیم در این فیلم یک کودک قاتل سریالی است به اندازه کافی ترسناک خواهد بود؛ اما ترس واقعی زمانی شروع میشود که مادر بیچارهی او با بازی نانسی کِلی متوجه میشود که دخترش یک قاتل فوق حرفهای است. هر دو این بازیگران برای جایزه اسکار نامزد شده بودند. به جرعت میتوان گفت که بازی کِلی در نقش مادری که به تدریج متوجه کودک بدذاتش میشود، بینظیر بوده و برای تمامی بینندگان قابل تحسین است.
۴. چه بر سر بیبی جین آمد؟ (What Ever Happened to Baby Jane)
- کارگردان: رابرت آلدریچ
- نویسنده: هنری فارل
- سال ساخت: ۱۹۶۲
- بازیگران: بتی دیویس، جوآن کراوفورد و ویکتور بوینو
در فیلم «چه بر سر بیبی جین آمد»، رابرت الدریچ ماجرای دختری به نام جین هادسن را روایت میکند که در سن بسیار پایین به شهرت رسیده و در کار بازیگری خواهرش را که خود از بهترینهای آن زمان بوده را پشت سر میگذارد. با این حال پس از گذشت مدتی، خواهر او که بلَنشی نام دارد در یک اتفاق ناگوار فلج میشود و جین برای این موضوع سرزنش میشود و به ناچار وظیفهی پرستاری از خواهرش را قبول میکند.
بلانشی تصور میکند که میتوانست به بازیگر بزرگی تبدیل شود و جین مانع موفقیتهای او شده است. به همین خاطر رابطهی خصمانهای میان این دو خواهر که با یکدیگر زندگی میکنند، شکل میگیرد.
۵. خواهران (Sisters)
- کارگردان: برایان دی پالما
- نویسندگان: برایان دی پالما و لوئیزا رز
- سال ساخت: ۱۹۷۳
- بازیگران: مارگوت کیدر، جنیفر سالت و چارلز دارنینگ
کارگردان این فیلم یعنی برایان دپالما تقریبا تمامی آثار خود را هول محور داستانهای روانشناختی و جنایی با مضمون عجیب و غریب ساخته است، اما فیلم «خواهران» در قیاس با بقیهی آثار موفق او همچون «در لباسی خیرهکننده» و «بدلکار و روح قابیل» بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی است که شایستگی حضور در این فهرست را دارد.
داستان فیلم خواهران به چند بخش متفاوت که در همهی آنها جریان به کلی عوض میشود تقسیم شده و از عشق دوران جوانی، حسادت و قتل، مجددا به عشق جوانی بازمیگردد. اما این جریان از دید شخصیتی روایت میشود که درحال مطالعه درباره این قتل بوده و شک ندارد که عامل آن یک بازیگر با بازی مارگو کیدر و یا خواهر دوقلو وی بوده است. ولی اوج داستان و نمایش خلاقیتهای دپالما هنگامی رخ خواهد داد که متوجه میشوید همه آنچه که دیده بودید ممکن است غلط باشد و راز نهفته در پیدا کردن قاتل کاملا محو میشود.
۶. بچه (The Baby)
- کارگردان: تد پست
- نویسنده: ایب پولسکی
- سال ساخت: ۱۹۷۳
- بازیگران: آنجانته کامر، روت رومن، ماریانا هیل و سوزان زنر
بدون شک یکی از عجیبترین و بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی که میتوانید با دیدن آن ذهن خود را درگیر کنید، «بچه» اثر تد پست خواهد بود. داستان فیلم دربارهی یک روانشناس است که برای کارش نزد خانواده وادزورث میرود؛ یک خانواده فوقالعاده عجیب که شامل یک مادر، دو خواهر و یک مرد بالغ میشود که او را بچه (بیبی) صدا میزنند. بچه در واقع نمیتواند حرف بزند و عجیبتر اینکه پوشک میپوشد و در گهواره میخوابد.
مشکلات روزمره بچه، به خودی خود جریان فیلم را عجیب میکند، اما داستان زمانی جذاب میشود که این روانشناس تصمیم میگیرد تا او را نجات دهد و به زندگی وی در آن وضعیت پایان دهد. درحالی که خانواده وادزورث واکنش عجیبی به این تصمیم نشان میدهند و روانشناس به همین خاطر بیش از پیش سعی میکند تا بچه را نجات دهد. داستان فیلم عجیب، متفاوت و در عین حال ساده بیان میشود، اما پایاناش هرگز آن چیزی که فکرش را میکنید، نیست.
۷. شکارچی انسان (Manhunter)
- کارگردان: مایکل مان
- نویسنده: مایکل مان
- سال ساخت: ۱۹۸۶
- بازیگران: ویلیام پترسن، کیم گرایست، جوآن آلن و برایان کاکس
«شکارچی انسان» که اولین اثر اقتباسی مایکل مان از رمان اژدهای سرخ نوشته توماس هریس است اغلب به عنوان بهترین فیلم او معرفی میشود.
در فیلم شکارچی انسان، شاهد حضور شخصیتی به نام ویل گراهام هستیم؛ یک مامور FBI که برای حل کردن مسئلهی قتل یک خانواده، خود در آن حل میشود! در واقع ویل قابلیتی دارد که میتواند خود را به جای قاتل قرار دهد و از این طریق سرنخهایی را بدست بیاورد، اما آن روی سکه زمانی پیدا میشود که او انگیزههای قاتل را درک کرده و خود نیز درگیر مسائل روانشناختی میشود.
با این وجود ویل از دکتر لکتر کمک میگیرد و در همین حین سر و کله قاتل پیدا میشود و حتی ویل را برای این حد از همزادپنداری ستایش میکند، ولی سرنوشت ویل چه خواهد شد؟ نقش دکتر لکتر در ذهن ویل چیست؟ همین موضوعات شکارچی انسان را به یکی از بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی در تمام دورانها تبدیل میکنند.
۸. شباهت کامل (Dead Ringers)
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
- نویسندگان: نورمن اسنایدر و دیوید کراننبرگ
- سال ساخت: ۱۹۸۸
- بازیگران: ژنهویو بوژو، هایدی وان پالسکه، باربارا گوردون و شرلی داگلاس
دیوید کراننبرگ اکثر کارهای خود را پیرامون جستجو و تحقیق دربارهی مغز، یکی از مهمترین ارگانهای بدن انسان که توان عجیبی در خلق اتفاقات عجیب و غریب دارد ساخته است. به سادگی میتوان تاثیر مطالعات روانشناسانه و ذهنی او را در شخصیتهای مثبت و منفی داستانهایش مشاهده کرد.
در فیلم «شباهت کامل» جرمی ایرنز در نقش دو برادر دوقلو بازی میکند که همه چیزشان را با یکدیگر شریک هستند؛ تا حدی که حتی معشوقهی آنها هم یکی است! این دو برادر به نامهای الیوت و بورلی یکی با اعتماد به نفس و کنجکاو است، در حالی که دیگری خجالتی و کمی هم حساس به نظر میرسد. با این حال هنگامی که هر دو آنها عاشق یک زن میشوند، برادر شجاعتر اعتماد به نفسش زا از دست میدهد و به مرز جنون میرسد، اما برادر دیگر، دست از زندگی با او برنمیدارد و تصمیم میگیرد تا برای همیشه پیش او بماند. جدای از داستان عجیب فیلم، بازی ایرنز در نقش دو برادری که رفتار کاملا متفاوتی دارند بسیار بینظیر بوده و قابل تحسین است.
۹. ناپدید شدن (The Vanishing)
- کارگردان: جورج سلوزر
- نویسنده: تاد گرف
- سال ساخت: ۱۹۸۸
- بازیگران: جف بریجز، کیفر ساترلند، نانسی تراویس و ساندرا بولاک
فیلم «ناپدید شدن» اثر کارگردان هلندی جورج اسلوزر داستان زندگی زوج جوانی را روایت میکند که قصد رفتن به یک مسافرت را دارند. در جاده، هنگامی که ساسکیا به مغازه میرود تا نوشیدنی بخرد، ناگهان ناپدید میشود و رکس نمیتواند او را پیدا کند. پس از گذشت چندین سال از آن واقعه رکس نمیتواند ناپدید شدن همسرش را فراموش کند و همچنان هم سعی میکند تا به هر قیمتی ساسکیا را پیدا کند.
اینکه رکس به دنبال همسرش میرود یک امر طبیعی است، اما اینکه ریموند، کسی که همسرش را دزدیده چه انگیزهای داشته و چرا چنین کاری را انجام داده خود یک مسئلهی بزرگ خواهد بود. جریان فیلم به نحوی به پیش میرود که با پیشرفت رکس در پیدا کردن ساسکیا، رفته رفته شاهد یک بازی موش و گربه خواهیم بود که رکس به آرامی به هدفش نزدیک شده و در نهایت با نتیجهای روبهرو میشود که شاید هرگز فکرش را هم نمیکردید.
البته دقت کنید که این فیلم توسط خود جورج اسلوزر در سال ۱۹۹۳ در آمریکا بازسازی شد که به گفته وی، نشان میدهد که هالیوود چگونه میتواند یک اثر را به نابودی بکشاند. با این حساب اگر قصد دیدن فیلم را دارید، حتما نسخه اصلی و قدیمی آن را تماشا کنید.
۱۰. نردبان جیکوب (Jacob’s Ladder)
- کارگردان: آدریان لین
- نویسنده: بروس جوئل رابین
- سال ساخت: ۱۹۹۰
- بازیگران: تیم رابینز، الیزابت پینا و دنی آیلو
جیکوب سینگر یک کارمند ادارهی پست است که در حال درمان استرس دائم خود به دلیل حضور در جنگ وحشتناک ویتنام است. پسر جیکوب چند سال پیش از آغاز فیلم فوت کرده و او مردی تنها و بیکس و کار است. در این جهان تاریک، او با پیدا کردن یک زن جدید که میتواند سو سوی امید را به زندگی او برگرداند مجددا سعی میکند تا بقیه عمرش را به خوبی زندگی کند اما اتفاقی میافتد که وی را وارد جهانی حتی تاریکتر میکند!
آدریان لین تا پیش از «نردبان جیکوب» به سراغ ساخت فیلم بر اساس چنین داستانی نرفته بود، اما میتوان گفت در تبدیل کردن فیلمنامه بروس جوئل رابین به یکی از بهترین فیلمهای دلهرهآور و روانشناختی کوتاهی نکرده است؛ تا حدی که حتی از ویژگیهای برتر این فیلم، میتوان به الهام بخشیدن به سری «تپه خاموش» اشاره کرد.
۱۱. ۳۰۱, ۳۰۲
- کارگردان: پارک چول-سو
- نویسنده: لی سئو-گان
- سال ساخت: ۱۹۹۵
- بازیگران: هوانگ شین هی و بانگ یون جین
جریان این فیلم نیز به مانند تمامی آثار حاضر در این لیست بسیار عجیب است؛ سانگ هی یک آشپز معروف است که در واحد شماره ۳۰۱ زندگی میکند، درحالی که یون هی نویسندهای است که در واحد شماره ۳۰۲ زندگی میکند و فوبیای غذا دارد!
با این حال سانگ هی سعی دارد تا با پختن غذاهای خوشمزه با همسایه خود رابطه خوبی برقرار کند، اما پس از مدتی متوجه میشود که تمامی غذاهای او دست نخورده دور ریخته میشوند؛ واقعا چرا؟ دلیل این کار چیست و فوبیا غذا چه معنی دارد؟ سانگ هی سعی میکند تا بدون ذرهای کم شدن از حس کنجکاویاش جواب این کار یون هی را پیدا کند. پاسخی که پارک چولسو در انتها به این پرسش میدهد، شاید آن چیزی نباشد که سانگ هی و یون هی از دیدناش خوشحال شوند.
۱۲. درمان (Cure)
- کارگردان: کیوشی کوروساوا
- نویسنده: کیوشی کوروساوا
- سال ساخت: ۱۹۹۷
- بازیگران: کوجی یاکوشو، آنا ناکاگاوا و ماساتو هاگیوارا
شاید بهترین اثر هیپنوتیک که در میان بهترین فیلمهای مهیج و روانشناختی میتوان پیدا کرد، فیلم «درمان» از کیوشی کوروساوا باشد. این فیلم داستان زندگی یک کارآگاه به نام کوجی یاکوشو را روایت میکند که قصد دارد از راز یک سری قتل زنجیرهای سر دربیاورد. بعد از وقوع هر قتل، قاتل در صحنهی جرم حاضر میشود در حالی که هیچ نمیداند که چرا و چگونه این کار را انجام داده است. همچنین تنها وجه اشتراک بین این قاتلها و مقولها فردی به نام مامیا است که حتی او هم نمیداند که چه کسی است یا اینکه کجاست.
چیزی که در میان پیچیدگی و تشویش داستانی درمان به وضوح خودنمایی میکند، فهم کوروساوا از پدیده هیپنوتیزم است که به خوبی در داستان فیلم حل شده و شک و تردید بینندگان را دو چندان میکند.
۱۳. روانی آمریکایی (American Psycho)
- کارگردان: ماری هرون
- نویسندگان: گوینویر ترنر و ماری هرون
- سال ساخت: ۲۰۰۰
- بازیگران: کریستین بیل، جاستین ثرو، جرد لتو و بیل سیج
اگر به صورت سطحی به «روانی آمریکایی» نگاه کنیم، دومین ساختهی ماری هرون یک فیلم با موضوع تکراری قاتلهای سریالی است که در آن، کریستین بیل در نقش پاتریک بیتمن بازی میکند؛ مردی خوشاندام و کاملا مفرح که دهه ۱۹۸۰ میلادی شغل حسابداری را پیشه کرده است. اما روانی آمریکایی در جزئیات بسیار پیچیدهتر از سایر آثار همسبکاش است و همین وجه تمایز این فیلم با سایر آثار مهیج مشابهاش میشود.
قرار نیست در فیلم هرون شاهد یک کشت و کشتار کاملا وحشیانه باشید؛ بلکه پوچی و بیهدفی زندگی پاتریک بیتمن به شما نشان میدهد که کشتن افراد برای وی یک کار استرسزا نیست، بلکه لذتی است که برای دستیابی به آن هرکاری میکند. همچنین اگر به نام فیلم دقت کرده باشید، بسیار شبیه به رویای آمریکایی است که اروپاییها با رفتن به این کشور و متحد شدن، قصد داشتند به آن دست پیدا کنند؛ اما این کار دقیقا پس از کشتار سرخپوستان اتفاق افتاد.
۱۴. یادگاری (Memento)
- کارگردان: کریستوفر نولان
- نویسنده: کریستوفر نولان
- سال ساخت: ۲۰۰۰
- بازیگران: گای پیرس، کری-ان ماس، جو پانتولیانو و ماریان مولرلایلی
تقریبا در تمام فهرستهای بهترین فیلمهای سال ۲۰۰۰ به بعد و خصوصا لیست بهترین فیلمهای دلهرهآور میتوان ردی از «یادگاری» به کارگردانی کریستوفر نولان پیدا کرد. در این اثر گای پیرس در نقش لئونارد شلبی ظاهر میشود؛ شخصیتی که اختلال حافظه دارد و قادر نیست خاطرهی جدیدی را به حافظه بسپارد! به همین دلیل هرچند وقت یکبار او لازم دارد تا مجددا خود را با محیط سازگار کند و از دیگران بپرسد که کجاست و چکار میکند.
اما این تمام ماجرا نیست، بلکه هنر نولان زمانی خود را نشان میدهد که شما هم با این شخصیت در یک ماجرای مرموز قتل همراه شده و به دلیل پیچیدگی سبک روایی فیلم، مجبور میشوید تا هر چند دقیقه یکبار بپرسید که چه اتفاقی افتاد و چگونه داستان عوض شد. خیانت و تکافتادگی نیز دیگر اظلاع فیلمنامهی یادگاری را تشکیل میدهند. برخی از سینمادوستان اعتقاد دارند این فیلم کماکان بهترین اثر کریستوفر نولان است..
۱۵. جاده مالهالند (Mulholland Drive)
- کارگردان: دیوید لینچ
- نویسنده: دیوید لینچ
- سال ساخت: ۲۰۰۱
- بازیگران: نائومی واتس، لورا هرینگ، جاستین ثرو و آن میلر
خلاقیت دیوید لینچ در ساخت آثاری همچون «بزرگراه گمشده» و «مخمل آبی» زبانزد است، اما اگر قرار باشد یک فیلم و یک فیلمنامه را به عنوان خلاقانهترین و پیچیدهترین اثر او انتخاب کنیم، «جاده مالهالند» شایستهتر است.
جالب است بدانید که این فیلم در ابتدا یک پروژه ناتمام بوده است، اما لینچ در پایان آن تغییراتی ایجاد میکند و با تکمیل شدن جاده مالهالند به چنین فیلم کم نقصی میرسد. داستان جاده مالهالند به صورت سر راست روایت نمیشود و لینچ با روایت قصه در چند وهله و افزودن کمی فراواقعگرایی به آن، پیرنگی جذاب و جالب توجه ساخته است. زنی با موهای مشکی (لورا هرینگ) از یک تصادف جادهای جان سالم بدر میبرد، اما دچار فراموشی میشود. او در خانهای در جادهی مالهالند لس آنجلس پنهان میشود. بتی (نائومی واتس) از اونتاریوی کانادا برای بازیگر شدن به خانهی عمهاش در لس آنجلس میۀید و به زن مو مشکی بر میخورد و او را در پیدا کردن هویتش کمک میکند.
منبع: Collider
سرگیجه به نظرم حتنا حتما باید میبود و فیلم دیگه ای هم کهمیتونست به حای ممنتو باشه سکوت بره هاست