بهترین بازیهای جهانباز پلیاستیشن ۲؛ از سن آندریاس تا صورتزخمی
علی رغم محدودیتهای فنی پلیاستیشن ۲ در زمان خودش، این پلتفرم به طور قابلتوجهی تجربههای ماندگاری در سبکهای مختلف را ارائه میکرد که امروزه همچنان مورد احترام هستند. در این میان یکی از سبکهایی که بدون شک میتوان گفت که در نسل ششم توانست خود را بیشتر بر سر زبانها بیندازد و شاهد آثار باکیفیتی در آن بودیم، ژانر جهان باز است. کنسولهای نسل پنجم مانند پلیاستیشن ۱، هرچند آثاری جهان باز را ارائه دادند اما در نسل ششم بود که استانداردهایی برای این سبک پایهگذاری شد که برخی از آنها همچنان پایهی بسیاری از آثار مدرن را تشکیل میدهند. بدون پرداختن به جزئیات بیشتر، به سفری نوستالژیک بپیوندید تا نگاهی به بهترین آثار جهان باز پلیاستیشن ۲ بیندازیم. این فهرست شامل آثاری شناخته شده و برخی بازیهای دست کم گرفته شده میشود.
۱۸. Roadkill
تهیهکننده: Midway Games / سازنده: Terminal Reality
سال انتشار: ۲۰۰۳
این بازی را میتوان به عنوان تلفیقی از جیتیای و توئیستد متال و مد مکس توصیف کرد. داستان رودکیل در آیندهای دیستوپیایی رخ میدهد که در آن جامعه فروپاشیده است. بازی در منطقهی خیالی Hell County جریان دارد. بازیکنان نقش میسون استرانگ (Mason Strong) را بازی میکنند، یک یاغی که به دنبال انتقام، قدرت و بقا در دنیایی است که توسط جنگسالاران، گروههای رقیب و فرقههای آنارشیست تسخیر شده است. روایت بازی حول محور صعود میسون در دنیای جنایتکارانه میچرخد، جایی که او احترام، قلمرو و خودروهای مسلحی را به دست میآورد تا بر جادهها تسلط پیدا کند.
دنیای رودکیل به سه منطقهی بزرگ Paradise City ،Lava Falls و Blister Canyon تقسیم شده است. هر مکان ماموریتها و دشمنان منحصربهفردی را ارائه میدهد و بازیکنان را در دنیایی پر از خطر غرق میکند. هدف این بازی ساده است: ویران کردن، نابود کردن باندهای رقیب و تبدیل شدن به بزرگترین جنایتکار. در شروع تنها یک ماشین دارید اما به تدریج قفل وسایل نقلیهی مرگبارتری را باز میکنید و هر قسمت از ماشین را ارتقا میدهید تا بتوانید بیشتر در بازی غرق شوید. بازیکنان میتوانند آزادانه در هل کانتی گشت بزنند، درگیر برخوردهای تصادفی شوند، قطعات مختلف جمعآوری کنند و اسرار پنهان را کشف کنند. در دورانی که نوستالژی اهمیت زیادی پیدا کرده است، رودکیل گزینهای عالی برای بازسازی یا ساخت دنبالهای جدید از آن است.
۱۷. GUN
تهیهکننده: Activision / سازنده: Neversoft
سال انتشار: ۲۰۰۵
گان یکی از بهیادماندنیترین بازیهای اکشن ماجراجویی با تم غرب وحشی در زمان خود به شمار میرود. این بازی توسط خالق مجموعه تونی هاوک پرو اسکیتر (Tony Hawk’s Pro Skater) ساخته شد. گان با داستانی تیره و پر از خشونت و تجربهای جهانباز که پیش از موج بازیهای عظیم غرب وحشی مانند رد دد ردمپشن عرضه شد، تاثیر خاص خود را در این ژانر ایجاد کرد. در این بازی شما در نقش یک تفنگدار ماهر به نام کولتون وایت (Colton White) قرار میگیریدکه به دنبال انتقام از توماس مگرودر (Thomas Magruder) است، ظالمی که پدر کولتون یعنی ند وایت (Ned White) را کشته است. داستان بازی روی یک قایق رودخانهای آغاز میشود، جایی که کلت و پدرش، ند، برای تامین غذا به شکار میپردازند. اما اوضاع ناگهان تغییر میکند و قایق مورد حمله قرار میگیرد. ند پیش از قربانی کردن خود برای نجات کلت، حقیقتی تکاندهنده را فاش میکند. با سرنخی مبهم از گذشته خود، کولت سفری را در مرزهای ناآرام آمریکا آغاز میکند.
بهترین چیز در مورد این بازی گانپلی گیرای آن است. توسعهدهندگان مطمئن شدند که بازیکنان میتوانند طبیعت مرگباری را که غرب وحشی است تجربه کنند. گیمپلی گان ترکیبی از کاوش جهان باز با مبارزات سریع و فعالیتهای جانبی جذاب است. نقشه بازی، هرچند به گستردگی بازیهای جهانباز مدرن نیست، با شهرهای شلوغ، مسیرهای خاکی و بیابانهای خطرناک زنده به نظر میرسد. بازیکنان میتوانند با اسب در جهان بازی سفر کنند، به شکار حیوانات بپردازند و ماموریتهایی همچون شکار جایزهبگیرها یا بازی پوکر در سالنها را انجام دهند. در حالی که پلیاستیشن ۲ در مدت زمان خود طیف وسیعی از بازیهای با مضمون غرب وحشی را نداشت اما آثار کم بسیار خوبی در این پلتفرم مانند بازیهای Darkwatch ،Red Dead Revolver و همچنین این بازی وجود داشت تا طرفداران را راضی نگه دارد.
۱۶. Beyond Good & Evil
تهیهکننده: Ubisoft / سازنده: Ubisoft Montpellier
سال انتشار: ۲۰۰۳
این بازی که توسط میشل آنسل (Michel Ancel)، خالق سری ریمن (Rayman)، توسعه یافته، گرچه در ابتدا موفقیت تجاری چشمگیری نداشت، اما با گذشت زمان، طرفداران وفاداری پیدا کرد و به عنوان یکی از خلاقانهترین بازیهای زمان خود شناخته شد. بازی ماورای خیر و شر در سیارهای دور به نام هیلیس (Hillys) جریان دارد؛ جهانی که در آستانهی هرج و مرج قرار گرفته است. این سیاره به طور مداوم توسط نژادی بیگانه به نام دومز مورد حمله قرار میگیرد، در حالی که یک سازمان نظامی ظاهراً محافظ به نام آلفا ادعا میکند که از مردم دفاع میکند. اما حقیقت چیز دیگری است، و داستان به سرعت به موضوعاتی چون فساد، مقاومت و جستوجوی حقیقت میپردازد. بازیکنان در نقش جید (Jade)، یک عکاس خبری و سرپرست یتیمانی که در اثر جنگ آواره شدهاند، قرار میگیرند.
جید با دوربین خود، یک چوب دستی و ارادهای شکستناپذیر به جنبشی زیرزمینی میپیوندد. مأموریت او چیزی نیست جز افشای اسرار تاریک آلفا و روشن کردن حقیقت برای مردم. گیمپلی بازی حول محور دوربین جید میچرخد. بازیکنان موظفند شواهدی از اعمال خلاف آلفا جمعآوری کنند و همچنین حیات وحش متنوع هیلیس را مستند کنند. این مکانیک نه تنها داستان را پیش میبرد، بلکه به بازیکنان پول و اطلاعاتی درباره اکوسیستم سیاره میدهد. چوب دستی جید نیز سیستم مبارزهای ساده اما لذتبخشی را ارائه میدهد و به بازیکنان امکان میدهد با حرکات آکروباتیک دشمنان را شکست دهند. در حالی که این بازی ممکن است یک بازی کاملا جهان باز در نظر گرفته نشود اما در اصل، دارای مناطقی باز است که میتوانید با کشتی کوچک خود آنها را کاوش کنید. طرفداران نسخهی اصلی مدتها در انتظار دنبالهی این بازی بودند و صبر آنها با اعلام نسخهی دوم در سال ۲۰۰۸ پاداش داده شد. اما روند توسعه این پروژه با تأخیرهای مکرر مواجه شده و برای سالها در وضعیت نامشخصی باقی مانده است. هرچند بهتازگی، اخبار امیدوارکنندهای منتشر شده که نشان میدهد این دنباله همچنان در دست توسعه است.
۱۵. The Godfather: The Game
تهیهکننده: EA / سازنده: Visceral Games
سال انتشار: ۲۰۰۶
وقتی فیلم کلاسیک پدرخوانده محصول ۱۹۷۲ به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola) با داستان جذابش درباره وفاداری، قدرت و خیانت مخاطبان را مجذوب خود کرد، به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل شد. انتقال این روایت افسانهای به دنیای بازیهای ویدیویی کار سادهای نبود. اما در سال ۲۰۰۶، بازی پدرخوانده بهعنوان یک اقتباس جاهطلبانه عرضه شد و به بازیکنان این امکان را داد تا وارد دنیای بیرحمانه جنایت سازمان یافته در آمریکا در اواسط قرن بیستم شوند. بازی پدرخوانده بازیکنان را در نقش آلدو تراپانی (Aldo Trapani) قرار میدهد، شخصیتی که مخصوص این بازی خلق شده است. آلدو یک عضو پایینرتبه از خانوادهی کورلئونه یعنی قدرتمندترین سندیکای جنایی در نیویورک است. داستان بازی با لحظات کلیدی فیلم درهمتنیده شده و به بازیکنان این امکان را میدهد تا رویدادهای فیلم را از زاویهای تازه تجربه کنند. برای مثال، آلدو شاهد صحنههای نمادینی همچون ترور لوکا برازی است. الدو باید در این خانواده جایگاه خود را بالا ببرد، در حالی که قول خود فراموش نمیکند، یعنی انتقام گرفتن از کسانی که پدرش را به قتل رساندند.
گیمپلی پدرخوانده عناصری از کاوش در جهان باز و اکشن سوم شخص را ترکیب میکند. این بازی که با آثاری مثل جیتیای مقایسه شده است، به بازیکنان اجازه میدهد در نسخه بازسازیشدهای از نیویورک دههی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ که به محلههای مختلفی تحت کنترل خانوادههای مافیایی تقسیم شده است، پرسه بزنند. بازی پدرخوانده پس از انتشار نظرات مثبتی از سوی منتقدان و بازیکنان دریافت کرد. اقتباس وفادارانهی آن از فیلم، مکانیکهای گیمپلی جذاب و تعامل با شخصیتهای نمادین از جمله نکات مثبت بازی بودند. بااینحال، برخی منتقدان معتقد بودند گرافیک و هوش مصنوعی بازی در مقایسه با آثاری مثل جیتیای: سن آندریاس قدیمی به نظر میرسد.
۱۴. The Gateway
تهیهکننده: Sony / سازنده: Team Soho
سال انتشار: ۲۰۰۲
این بازی آخرین اثر استودیوی Team Soho قبل از تعطیل شدن برای همیشه بود. داستان بازی در لندن و در طول یک روز جریان دارد و از دیدگاه دو شخصیت بازی میشود: مارک هموند، مجرم سابق و فرانک کارتر، افسر پلیس. داستان هر دو شخصیت به صورت موازی پیش میرود و در نهایت در پایان بازی با هم تلاقی میکنند. این بازی در سبک اکشن ماجراجویی جهان باز ساخته شده که از دید سومشخص انجام میشود و بازیکن کنترل دو شخصیت اصلی را در طول مأموریتهایشان برای پیشبرد داستان بازی به عهده میگیرد. هر دو شخصیت قادر به انجام مجموعهای از کارهای فیزیکی هستند؛ از جمله راه رفتن، دویدن، غلت خوردن، شلیک کردن و پناه گرفتن در هنگام تیراندازی. بعد از اینکه مأموریتهای مارک هموند به پایان میرسد، قابلیت گشتوگذار آزادانه در لندن برای او فعال میشود که به بازیکن اجازه میدهد بدون محدودیت زمانی یا اهداف مختلف، در شهر لندن پرسه بزند.
به دلیل شباهتهایی که این بازی با سری بازیهای جیتیای دارد، اغلب آن را یک کپی از این سری بازیها میدانند. با این حال برای اثری ساخته شده در سال ۲۰۰۲، این بازی از هر نظر جذاب بود. انعطافپذیری حرکات به طور شگفتانگیزی جذاب بود، نحوهی استفاده از تفنگها مستقیما از فیلم Payback گرفته شده بود و رانندگی در شهر لندن برای آن زمان واقعگرایانه بود. این بازی و بازی مافیا بازیهایی هستند که نباید از دست بدهید، حتی اگر قدیمی باشند. این بازی همچنین دنبالهای با نام The Getaway: Black Monday دریافت کرد که به طور انحصاری برای پلیاستیشن ۲ منتشر شد.
۱۳. Ultimate: Spider-Man
تهیهکننده: Activison / سازنده: Treyarch
سال انتشار: ۲۰۰۵
آلتیمیت: اسپایدرمن اثری است که به نظر نمیرسد با وجود گذشت دو دهه از انتشار آن به این راحتی فراموش شود. نگاهی به موفقیت بازی اسپایدرمن اینسامنیاک گیمز و سری بازی بتمن آرکام (Batman Arkham)، نشان میدهد که دلیل این که بازیهای ابرقهرمانی با گرافیک سل شید بیشتری بر اساس کمیک ساخته نمیشوند، این است که این بازیها به خوبی فروش نمیروند و اغلب بازیکنان فقط به گرافیک با کیفیت علاقه دارند.
پلیاستیشن ۲ دارای دو تا از بهترین بازیهای ابرقهرمانی یعنی Ultimate Spider-Man و Batman: Rise of Sin Tzu بود و هر دو مورد دارای سبک هنری سل شید شبیه به همتای کمیکی خود هستند. در این بازی میتوانید آزادانه در شهر بهعنوان اسپایدرمن یا ونوم بچرخید، با دشمنان مبارزه کنید و ماموریتهای مختلف را انجام دهید و همچنین با شرورانی مانند کارنیج، الکترو و بیتل و غیره بجنگید. اگرچه عناصر جهان باز در این اثر ممکن است به اندازهی بازی اسپایدرمن ۲ عالی نباشد، اما همچنان یک بازی اسپایدرمن جهان باز سرگرمکننده است.
۱۲. Jak II
تهیهکننده: Sony / سازنده: Naughty Dog
سال انتشار: ۲۰۰۳
بازی جک ۲ با تغییرات جسورانه در لحن، گیمپلی و داستان، مسیر سری را به سمت فضایی تاریکتر و بالغتر سوق داد، در حالی که روح نسخهی اول را حفظ کرد. ترکیب اکشن، پلتفرمینگ و کاوش در دنیای باز همراه با داستانی جذاب، جک ۲ را به یکی از نمادهای نوآوری در دنیای بازیهای ویدیویی تبدیل کرده است. داستان از جایی آغاز میشود که نسخهی قبلی پایان یافته بود. پس از فعالسازی یک شیء اسرارآمیز از پیشینیان، جک و همراه همیشگیاش دکستر به شهر هیون منتقل میشوند. برخلاف مناظر رنگارنگ و خیالی نسخهی اول، شهر هیون یک محیط شهری تاریک و افسرده است که دیوارهای بلند، نظارت سنگین امنیتی، و فضایی پر از ناامیدی بر آن حاکم است. این شهر تحت سلطهی بارون پراکسیس (Baron Praxis) قرار دارد که درگیر جنگی بیرحمانه با موجودات فلزی، هیولاهایی که هدفشان نابودی بشریت است، میباشد.
یکی از ویژگیهای برجستهی جک ۲ ترکیب ژانرهای مختلف است. در حالی که بازی همچنان بر ریشههای پلتفرمینگ نسخه قبل تکیه دارد، مکانیکهای جدیدی که از محبوبیت رو به رشد بازیهای جهان باز الهام گرفته شده، به آن افزوده شده است. شهر هیون به عنوان یک هاب وسیع برای بازی عمل میکند. بازیکنان میتوانند مناطق مختلف شهر را کاوش کنند و در ماموریتهای مختلف مملو از اسلحههای جذاب، شرکت کنند. به طرز شگفتانگیزی، بازی از نظر بصری اصلا قدیمی نشده است و حتی پس از این همه سال هنوز هم میتواند سرگرمکننده باشد.
۱۱. Mafia
تهیهکننده: Gathering of Developers / سازنده: 2K Czech
سال انتشار: ۲۰۰۲
بازی Mafia: The City of Lost Heaven که معمولاً با نام مافیا ۱ شناخته میشود، در دهه ۱۹۳۰ و دوران پرآشوب آن زمان روایت میشود و بازیکنان را وارد زندگی تامی آنجلو (Tommy Angelo)، یک راننده تاکسی ساده میکند که به طور اتفاقی با خانواده مافیایی سالیری (Salieri) درگیر میشود. داستان از زاویه دید خاصی روایت میشود و تامی در حین بازجویی توسط یک کارآگاه، داستان خود را از یک همدست ناخواسته به یکی از اعضای معتمد مافیا بازگو میکند. بازیکنان از نگاه تامی جذابیت دنیای جنایت و همچنین پیامدهای ویرانگر آن را تجربه میکنند. مأموریتهای کلیدی مانند ترورها، سرقتها و تعقیب و گریزهای ماشینی با لحظاتی از تأمل و تردید اخلاقی همراه است که تصویری پیچیده از مردی را به نمایش میگذارد که در نهایت به مسیر خود شک میکند.
بازی به خاطر تأکید بر واقعگرایی در زمان خود برجسته بود. برخلاف بسیاری از بازیهای آن دوره که از مکانیکهای آرکید استفاده میکردند، این بازی رویکردی متفاوت داشت. مکانیکهای رانندگی به ویژه قابل توجه بودند؛ خودروهای دهه ۱۹۳۰ با دقت زیادی طراحی شده بودند و رفتار واقعی از نظر وزن و سرعت داشتند. البته ممکن است گیمپلی جهان باز و تیراندازی با اسلحه شبیه به سری بازی جیتیای باشد اما به هیچ وجه یک کلون از سری محبوب راکاستار نیست. اولین بازی مافیا به فروش بسیار خوبی دست یافت و منجر به عرضهی یکی از پرفروشترین بازیهای جهان باز تا به امروز یعنی بازی مافیا ۲ شد.
۱۰. Mercenaries: Playground of Destruction
تهیهکننده: Lucasfilm Games / سازنده: Pandemic Studios
سال انتشار: ۲۰۰۵
این بازی تیراندازی سوم شخص نمونهای عالی از نحوه خلق یک جهان باز پر هرج و مرج ولی جذاب است. داستان بازی در کرهی شمالی جنگزده و خیالی اتفاق میافتد و ترکیبی از اکشن، استراتژی و طنز را ارائه میدهد که تجربهای فراموشنشدنی خلق میکند. داستان بازی در مورد شرایط بیثباتی در کره شمالی است. پس از یک کودتای نظامی، ژنرال شورشی به نام چوی سونگ (Choi Song) قدرت را به دست میگیرد و منطقه را در هرجومرج فرو میبرد. جناحهای مختلفی از جملهی کره جنوبی، چین، مافیای روسیه و سازمان ملل متحد برای کنترل این کشور درگیر میشوند. در این میان، ملتهای متحد برای ۵۲ شخصیت کلیدی رژیم سونگ جایزه تعیین میکنند که بهصورت یک دسته کارت نمایش داده میشوند. شما در نقش یک مزدور استخدام میشوید تا این اهداف ارزشمند را دستگیر یا از بین ببرید. بازیکنان میتوانند از میان سه شخصیت قابل بازی انتخاب کنند که هرکدام ویژگیها و شخصیتهای خاص خود را دارند.
این بازی در زمانی توسعه یافت که هر ناشری میخواست با سری بزرگ راکاستار یعنی جیتیای رقابت کند و طبیعی است که اندکی مشابه مجموعهی گفته شده باشد اما به اندازهی کافی متمایز است تا هویت خاص خود را ایجاد کند. طراحی جهان باز بازی به بازیکنان اجازه میدهد که مأموریتها را به هر روشی که میخواهند انجام دهند. چه به روش مخفیانه، چه با قدرت زیاد یا با استفاده خلاقانه از حملات هوایی، بازی برای انواع سبکهای بازی مناسب است. دنیای مزدوران بین جناحهای رقیب تقسیم شده که هر کدام منافع، مأموریتها و تحمل خاصی نسبت به اقدامات شما دارند. بازی مجموعه متنوعی از وسایل نقلیه از جمله تانکها، هلیکوپترها، جیپها و حتی خودروهای غیرنظامی ارائه میدهد. این وسایل نقلیه برای جابهجایی و نبرد ضروری هستند.
۹. The Simpsons: Hit & Run
تهیهکننده: Vivendi Games / سازنده: Radical Entertainment
سال انتشار: ۲۰۰۳
این بازی یکی از بهترین بازیهای اقتباس شده از مجموعهی کارتونی تحسینشدهی سیمپسونها (The Simpsons) است. ممکن است فکر کنید که با پیشرفت صنعت بازیسازی، یک بازی جدید از سیمپسونها ساخته خواهد شد، اما به نظر نمیرسد که این اتفاق بیفتد. در حال حاضر، هیچ کس نمیداند دقیقا چه کسی حقوق این اثر را دارد. برخی به الکترونیک آرتز اشاره میکنند چون که اخیرا چندین بازی از سیمپسونها را منتشر کرده است، اما اینها فقط شایعه هستند. در هر صورت، The Simpsons: Hit & Run، اکتشاف در دنیای باز، رانندگی و مأموریتهای داستان محور را ترکیب میکرد. این بازی در دنیای رنگارنگ و عجیب اسپرینگفیلد اتفاق میافتاد و به بازیکنان اجازه میداد آزادانه در شهر گشتوگذار کنند، هرجومرج ایجاد کنند و در عین حال، به طنز بیپروا و خاص سیمپسونها وفادار بود. هر مرحله از بازی به بازیکنان امکان کنترل شخصیتهای مختلف خانواده سیمپسون و دوستانشان را میداد. داستان بازی که توسط نویسندگان سریال سیمپسونها نوشته شده بود، به شدت با لحن و طنز سریال هماهنگ بود. بازیکنان باید مجموعهای از مأموریتها را تکمیل میکردند که شامل جمعآوری آیتمها، تحویل کالا و شرکت در مسابقات با محدودیت زمانی بود. مأموریتها با سختی خاصی طراحی شده بودند و بازیکنان را تشویق میکردند تا تمام گوشه و کنارهای مکانهای نمادین اسپرینگفیلد را کشف کنند.
۸. Destroy All Humans / Destroy All Humans 2
تهیهکننده: THQ / سازنده: Pandemic Studios
این دو بازی شما را در نقش یک موجود بیگانه قرار میدهند که برای ایجاد ویرانی و وحشت به زمین آمده است. در بیشتر بازی شما از سلاحها و ابزارهایی استفاده میکنید که به شما قدرت کشتن انسانها و حتی کنترل بدن آنها را میدهد. محیطهای بازی کاملا باز هستند تا بتوانید آزادانه در اطراف حرکت کنید. این دو بازی در حالی که به خاطر اکشنهای شدیدشان به خاطر سپرده میشوند اما دارای صحنههای خندهداری نیز هستند که برای همیشه در ذهن شما خواهند ماند. اگر تا به حال از نژاد بشر کینه داشته باشید و بخواهید انتقام خود را بگیرید، این دو بازی این نیاز را برطرف خواهند کرد. خوشبختانه بازی دوم به دو بازیکن اجازه میدهد تا با هم همکاری کرده و ویرانیها را بیشتر کرده و لحظات سرگرمکنندهای را با دوستان خود تجربه کنند. از نظر داستانی این سری چندان حرف زیادی برای گفتن ندارد اما جهان باز آن پر از ماموریتهای متنوع و عناصر سرگرمکننده است که میتواند شما را برای ساعتها سرگرم کند. با اینکه نسخهی سومی از بازی ساخته نشده اما خبر خوب این است که بازسازی نسخهی دوم سری برای کنسولهای مدرن در دسترس است.
۷. True Crime: Streets of LA / True Crime: New York City
تهیهکننده: Activision / سازنده: Luxoflux
اگر به سال انتشار بازیهای لیست دقت کرده باشید، احتمالا متوجه شدهاید که دهه ۲۰۰۰ دورهای طلایی برای بازیهای جهانباز بود و سری جنایت حقیقی (True Crime) از شرکت اکتیویژن به عنوان رقیبی جسورانه در دنیایی که تحت سلطهی سریهایی مانند جیتیای بود، ظاهر شد. این سری با ترکیب داستانپردازی شایسته، شهرهای وسیع و جذابیت بازی در نقش یک مأمور قانون، تجربهای قابل احترام را ارائه داد. بازیهای True Crime: Streets of LA و New York City متاسفانه این روزها فراموش شدهاند، همچنین قرار بود نسخهی سومی از این مجموعه وجود داشته باشد اما لغو شد و به اثری که به عنوان Sleeping Dogs شناخته میشود، تبدیل شد. با کمال تعجب، در حالی که برخی این دو بازی را با جیتیای مقایسه کردند، اما آنها کاملا متفاوت هستند. در بازی اول، بازیکنان نقش نیکولاس کانگ (Nicholas Kang)، کارآگاهی یاغی اما ماهر از اداره پلیس لسآنجلس را بر عهده میگرفتند. کانگ مأمور میشد تا توطئهای گسترده شامل گروههای تبهکاری، سندیکاهای جنایی و مقامات فاسد را کشف کند. این یکی از اولین بازیهای جهان بازی بود که رانندگی، تیراندازی، و مبارزات تنبهتن را بهصورت یکپارچه ترکیب کرد. بر اساس موفقیت نسخهی قبلی، دنبالهی این بازی تغییراتی هم در موقعیت مکانی و هم در لحن خود ایجاد کرد.
در حالی که خیابانهای لسآنجلس فضایی هالیوودی داشت، نسخهی نیویورک سیتی تلاش کرد تا به خوبی منهتن را بازتاب دهد. نقشهی بازی یکی از دقیقترین بازسازیهای نیویورک در زمان خود بود و محلههای شناختهشدهای مانند هارلم را شامل میشد. بازیکنان میتوانستند وارد ساختمانها شوند، لباس بخرند و حتی مخبران را بازجویی کنند. به طور کلی دنیای بازی زنده و پویا به نظر میرسید. این نسخه داستان مارکوس رید (Marcus Reed)، یک گانگستر سابق که به کارآگاه اداره پلیس نیویورک تبدیل شده بود، را دنبال میکرد. سفر مارکوس از یک خلافکار خیابانی به مأمور قانون، روایتی شخصی و تاریکتر را به سری اضافه کرد. در نهایت گفتنی است که این دو بازی تأکید زیادی بر مبارزه با سلاح سرد و اکشن تیراندازی دارند که دارای سکانسهای بولت تایم مشابه بازی مکس پین (Max Payne) نیز است.
۶. Just Cause
تهیهکننده: Square Enix Europe / سازنده: Avalanche Studios
سال انتشار: ۲۰۰۶
زمانی که بازی Just Cause ۲ برای اولین بار عرضه شد، موفقیت چشمگیری داشت، اما برای درک موفقیت این بازی نباید تاثیر نسخهی اول را فراموش کرد. بازی اول همانطور که انتظار دارید، یک اثر جهان باز است که پایهگذار مجموعهای شد که بر گیمپلی انفجاری، حرکات نمایشی اغراقآمیز و گرایش به هرجومرج تمرکز دارد. داستان بازی حول ریکو رودریگز (Rico Rodriguez) میچرخد، مأموری جذاب و ماهر که برای یک سازمانی مخفی کار میکند. وظیفه ریکو براندازی رژیم سرکوبگر سالوادور مندوزا (Salvador Mendoza)، دیکتاتور سان اسپریتو است. او باید از تمام ابزارهای در دسترس خود برای تحریک شورش و بیثبات کردن حکومت استفاده کند. در این مسیر، ریکو با گروههایی مانند چریکها و کارتلهای مواد مخدر متحد میشود و از قدرت آنها برای رسیدن به هدف خود که آزادی است، بهره میبرد.
اگرچه داستان نسبتاً ساده است، اما بستری مؤثر برای جذابترین ویژگی مجموعه، یعنی اکشن بیپایان و کاوش آزادانه فراهم میکند. البته این بازی مطمئنا در ابتدا ریتم بسیار کندی دارد زیرا شما چیزی جز دو کلت و یک بمب ندارید. با این حال، همانطور که پیشرفت میکنید، قفل لیست زیادی از اسلحهها، وسایل نقلیه و آیتمهای مخرب جدید را باز میکنید. هرچند بزرگترین مشکل این مجموعه یعنی مأموریتهای تکراری از همان نسخهی اول وجود داشت اما اگر به دنبال هرج و مرج خالص هستید، نباید این سری را از دست بدهید.
۵. Spider-Man 2
تهیهکننده: Activision / سازنده: Treyarch
سال انتشار: ۲۰۰۴
در سال ۲۰۰۴، همزمان با اکران فیلم «مرد عنکبوتی ۲» به کارگردانی سم ریمی (Sam Raimi)، بازی مرد عنکبوتی ۲ منتشر شد و تعریف جدیدی از بازیهای ویدیویی ابرقهرمانی ارائه کرد. بر خلاف نسخه قبلی، مرد عنکبوتی ۲ به بازیکنان اجازه میداد تا منهتن را بهصورت کامل کاوش کنند، از آسمانخراشها تاب بخورند، با جرم و جنایت مبارزه کنند و مأموریتهای جانبی را انجام دهند. در واقع در حالی که بازی از عناصر اصلی داستان فیلم مرد عنکبوتی ۲ پیروی میکرد، مانند مبارزه پیتر پارکر با چالشهای زندگی شخصی و مسئولیتهایش بهعنوان مرد عنکبوتی، نبرد او با دکتر اختاپوس و داستان عاشقانهاش با مری جین واتسون، محتوای جدیدی نیز به آن اضافه شده بود. صداپیشگی بازی نیز یکی از نکات برجسته بود. توبی مگوایر (Tobey Maguire)، آلفرد مولینا (Alfred Molina) و کرستن دانست (Kirsten Dunst) نقشهای خود در فیلم را دوباره صداپیشگی کردند. در نهایت گفتنی است که اگرچه ممکن است جلوههای بصری این بازی با استانداردهای امروزی مطابقت نداشته باشد، اما اکشن عالیای دارد و مکانیکهای تار انداختن همچنان تجربهای خارقالعاده و همهجانبهای را ارائه میکنند.
۴. The Incredible Hulk: Ultimate Destruction
تهیهکننده: Vivendi Games / سازنده: Radical Entertainment
سال انتشار: ۲۰۰۵
این بازی حتی پس از گذشت این همه سال هنوز هم به لطف طرفداران جایگاه خود را به عنوان بهترین بازی شخصیت هالک (Hulk) حفظ کرده است. استودیوی رادیکال اینترتینمنت به طرز ماهرانهای اثری ساخته است که واقعا بازیکنان را در تجربهی بودن در نقش این غول سبز غرق میکند. ایجاد هرج و مرج و در نابودی شهر یک تجربهی فوقالعاده لذتبخش است. بازی به بازیکنان این امکان را میدهد تا از محیط به نفع خود استفاده کنند، در حالی هالک میتواند هر چیزی را که بدرد بخور است، حتی غیرنظامیان بیگناه را در دست بگیرد و پرتاب کند. این پویایی منحصربهفردی را به گیمپلی اضافه کند. البته بازی به خصوص زمانی که ارتش و نیروهای مختلفی برای از بین بردن هالک متحد میشوند، چالش برانگیز میشود. خوشبختانه، با پیشروی، تواناییهای جدیدی را باز میکنید که به شما قدرت میدهد تا بر هر تهدیدی که برای هالک ایجاد میشود غلبه کنید. سیستم کنترل بازی ساده و روان است و به بازیکنان اجازه میدهد کمبوهای متنوعی اجرا کنند و به راحتی در محیط بازی حرکت کنند. تخریب نه تنها لذتبخش است، بلکه جنبه کاربردی نیز دارد. در واقع بازیکنان میتوانند ساختمانها را بهطور کامل نابود کنند یا از خرابهها سلاحهای دستساز بسازند. شاید این بازی با استانداردهای امروزی ضعیف به نظر برسد اما فعلا گزینهی بهتری برای طرفداران هالک به جز بخشی ساده در Marvel’s Avengers وجود ندارد.
۳. Bully
تهیهکننده: Rockstar Games / سازنده: Rockstar Vancouver
سال انتشار: ۲۰۰۶
بازی بولی به شکلی ماهرانه جذابیت بازیهای معروف راکاستار را با چالشها و سختیهای زندگی نوجوانی ترکیب میکند. این بازی که اغلب به عنوان یک اثر کلاسیک کالت شناخته میشود، به بازیکنان فرصتی منحصربهفرد میدهد تا دوران مدرسه خود را در دنیای خیالی آکادمی بولورث بازآفرینی کنند. شخصیت اصلی بازی بولی، جیمی هاپکینز (Jimmy Hopkins)، یک نوجوان ۱۵ سالهی دردسرساز است. پس از اخراج از چندین مدرسه، جیمی به طور ناگهانی در آکادمی بولورث رها میشود؛ یک مدرسه شبانهروزی فرسوده که پر از گروههای مختلف، زورگوها و کارکنانی است که به اندازه دانشآموزانشان مشکلساز هستند. جیمی مصمم است که در این محیط دوام بیاورد.
این بازی یک تجربه جهان باز ارائه میدهد که به جای خلافکاریها، بر روی شیطنتهای مدرسهای تمرکز دارد. بازیکنان به کلاسها میروند، مأموریتها را تکمیل میکنند و محیط را کشف میکنند. با وجود فضای مدرسهای، گیمپلی بولی به هیچ وجه کسلکننده نیست و پر از خلاقیت و شگفتی است. حضور در کلاسها در بولی فقط یک تشریفات نیست؛ بلکه مکانیکی اصلی است که به بازیکنان پاداشهای ملموس میدهد. هر کلاس به شکل یک مینیگیم طراحی شده است، از حل معماهای کلمات در درس انگلیسی گرفته تا جاخالی دادن از موانع در کلاس ورزش. با گذراندن موفقیتآمیز این کلاسها، مهارتهایی مانند حرکات بهتر در مبارزه یا توانایی مذاکره بهبود پیدا میکنند. با وجود لحن طنز، بولی به موضوعات عمیقتری مانند قلدری، فشار همسالان بر یکدیگر و پیچیدگیهای نوجوانی میپردازد و به همین دلیل است که تا این حد شناخته شده است.
۲. Scarface: The World Is Yours
تهیهکننده: Vivendi Games / سازنده: Radical Entertainment
سال انتشار: ۲۰۰۶
این بازی به جای بازگو کردن پایان تراژیک داستان تونی مونتانا (Tony Montana)، به تصور یک خط زمانی متفوت میپردازد، جایی که تونی از نبرد مرگبار در عمارتش جان سالم به در میبرد و تلاش میکند امپراتوری خود را در میامی بازپس گیرد. این مفهوم جاهطلبانه، همراه با طراحی جهان باز غنی، مکانیکهای گیمپلی جذاب و سبک تیره و خشن، بازی صورت زخمی: جهان مال توست را به اثری کلاسیک برای طرفداران بازیهای جنایی تبدیل کرد. داستان بازی مملو از موضوعات انتقام، رستگاری و جاهطلبی است. بازیکنان، تونی را در مواجهه با باندهای رقیب، مقامات فاسد و همکاران سابق هدایت میکنند تا میامی را پس بگیرد. بازیکنان علاوه بر داستان اصلی، به فعالیتهایی همچون مدیریت مکانها، پولشویی و ارتقای عمارت لوکس تونی مشغول میشوند. بازی در هستهی خود یک اثر تیراندازی سوم شخص است. مبارزات روان و هیجانانگیز هستند و سیستم هدفگیری پویای آن به تونی اجازه میدهد تا دشمنان را با دقت از پا درآورد. با وجود تحسین منتقدان برای داستانسرایی، مکانیکهای گیمپلی و طراحی جهان باز، بازی در دوران اوج محبوبیت جیتیای عرضه شد و نتوانست آنگونه که باید سروصدا کند. با این حال، این بازی طرفداران خاص خود را بدست آورد.
۱. Grand Theft Auto III / Vice City / San Andreas
تهیهکننده: Rockstar Games / سازنده: Rockstar North
کمتر سری بازیای در صنعت بازی به اندازهی سری جیتیای تأثیرگذار بوده است. در حالی که دو نسخهی اول این مجموعه چندان کار عجیب و غریبی در ارائهی اثری جهان باز نکردند، جیتیای ۳، وایس سیتی و سن آندریاس، انتظارات بازیکنان را متحول کرده و استانداردهای جدیدی برای روایت، اکتشاف و آزادی در بازیها ایجاد کردند. جیتیای ۳ برای اولین بار سری را به دنیای سهبعدی برد و بازیکنان را در شهر لیبرتی (Liberty City) قرار داد که از نیویورک الهام گرفته بود. داستان بازی درباره کلاود (Claude) بود، شخصیتی ساکت که توسط دوستدخترش خیانت دیده و برای مردن رها شده بود. آنچه جیتیای ۳ را انقلابی کرد، طراحی جهانباز آن بود. بازیکنان میتوانستند آزادانه در لیبرتی سیتی حرکت کنند، خودروها بدزدند، محلهها را کشف کنند، فعالیتهای اصلی و جانبی مختلفی انجام دهند یا هرج و مرج ایجاد کنند.
یک سال بعد، راکاستار جیتیای وایس سیتی را عرضه کرد که در نسخهای خیالی از میامی جریان داشت , بازیکنان را با تامی ورسیتی (Tommy Vercetti)، یک گانگستر کاریزماتیک آشنا کرد. وایس سیتی نیز با فضای غنیاش متمایز شد و از همه لحاظ نسبت به نسخهی سوم رشد کرده بود. در سال ۲۰۰۴، راکاستار جاهطلبانهترین اثرش تا آن زمان یعنی جیتیای سن آندریاس را عرضه کرد. این بازی که در ایالت خیالی سن آندریاس جریان داشت و از کالیفرنیا و نوادا الهام گرفته بود، بازیکنان را با کارل سیجی جانسون (Carl CJ Johnson) آشنا کرد. سیجی پس از قتل مادرش به خانهی خود در لس سانتوس بازمیگردد و دوباره به زندگی گنگستری کشیده میشود. سن آندریاس استانداردهای جدیدی را ایجاد کرد. نقشهی گستردهی بازی شامل سه شهر متمایز با ویژگیهای منحصر به فرد بود و پر از ماموریتها و مینیگیمهای مختلف بود. جیتیای ۳، وایس سیتی و سن آندریاس به نمادهای صنعت بازی تبدیل شدهاند زیرا هر نسخه مرزهای بازیها را جابهجا کرده است.
منبع: Altar of Gaming