۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما که سال ۲۰۲۲ پنجاهساله میشوند
با وجود این همه فیلمهای جذاب و عناوین کنجکاویبرانگیز که سال به سال منتشر میشوند و فیلمبینها مشتاقانه در انتظار تماشایشان میمانند، برای سینمادوستان شاید جذابترین اتفاق تجدید دیدار با فیلمهای مهم تاریخ سینما باشد؛ برای این امر چه بهانهای بهتر از ۵۰سالهشدن تعدادی از فیلمهای مطرح تاریخ سینما در سال جاری؟
تنوع فهرست پیش رویتان مثالزدنی است؛ از یک فیلم گنگستری اساسی تا یکی از بهیادماندنیترین تریلرهای تاریخ. سال ۱۹۷۲ در مجموع سال فوقالعادهای برای سینما بود. با اینکه شاید بعضی از فیلمهای این فهرست کمتر از بقیه از آزمون زمان سربلند بیرون آمده باشند، همگی آنها واجد مضامین غیرقابل انقضا و کاراکترهای فراموشنشدنیاند. حتی با گذشت نیمقرن، تجدید دیدار با این آثار لطف خاص خودش را دارد.
۱) پدرخوانده (The Godfather)
- کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹.۲ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
هیچ تحسین مضاعفی حق مطلب را برای «پدرخوانده» ادا نمیکند. فیلمی که بدون شک یکی از بهترین فیلمهای تاریخ به شمار میآید و همه اتفاقهای خوب از جمله فروش رکوردشکن، تحسین کمنظیر تماشاگران و منتقدان و انواع جوایز اسکار را شامل میشود. «پدرخوانده» حول محور ویتو کورلئونه (مارلون براندو) و کوچکترین پسرش مایکل (آل پاچینو) میچرخد. روند تحول شخصیتی مایکل برای پر کردن جای پدری که به پایان کارش رسیده است. اثری ماندگار از افسانههایی چون فرانسیس فورد کاپولا به عنوان کارگردان و ماریو پوزو به عنوان نویسنده تا براندو و پاچینوی بازیگر و نینو روتای آهنگساز، که همگی نقش خود را به بهترین شکل ممکن ایفا کردند.
۲) سولاریس (Solaris)
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
با اقتباسی از رمان استانسیلاو لم، آندری تارکوفسکی در «سولاریس» از ژانر علمی-تخیلی بهره میگیرد تا توجه مخاطب را به سفر پرتنش و احساسیای که شخصیت اصلیاش از سر میگذراند جلب کند. به عقیده او فیلمهای علمی-تخیلی هالیوودی بیش از حد بر تکنولوژی متمرکز بودند و قصد او اضافه کردن عمق و احساس به این فیلمها بود. داستان روانشناسی به نام کریس کلوین (دوناتاس بانیونیس) که برای ماموریتی به فضا فرستاده میشود، اما ماجراهایی از سر میگذراند که حتی پای همسر مردهاش هنری (ناتالیا بوندارچوک) هم به ماجرا باز میشود.
۳) آگیره، خشم خدا (Aguirre, the Wrath of God)
- کارگردان: ورنر هرتزوگ
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
این فیلم کالت یکی از خاصترین و تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما است که علاوه بر آنچه در صحنه و روی پرده رخ داد، شامل حاشیههای زیادی در پشت صحنه نیز بود. کارگردان بزرگ فیلم ورنر هرتزوگ در طول ساخت «آگیره، خشم خدا» آنچنان از دست سرکشیهای بازیگرش، کلاوس کینسکی، در حین فیلمبرداری عاصی بود که بعضا کار به دعواهای پرتنش هم میکشید. فیلم داستان سردار اسپانیایی، لوپو دو آگیره، را روایت میکند که راهی سفری برای یافتن سرزمین افسانهای ال دورادو میشود و در این میان در مقابل دوستان و دشمنان بسیاری قرار میگیرد.
۴) عشق در بعد از ظهر (Love in the Afternoon)
- کارگردان: اریک رومر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
ششمین فیلم از ششگانه «حکایتهای اخلاقی» کارگردان/نویسنده فرانسوی اریک رومر که در نهایت بدل به یکی از بهترین فیلمهای این مجموعه و کل کارنامه کاری او میشود. ریتم حسابشده فیلم در هماهنگی با دیالوگهای تاثیرگذار و کاراکترمحور بودن داستان منجر به خلق یکی از ماندگارترین عاشقانههای تاریخ سینما شد. «عشق در بعد از ظهر» داستان فردریک کارلت (برنارد ورلی) را روایت میکند که همراه همسر و فرزندش زندگی خوبی دارد، اما با پدیدار شدن کلویی (زوزو) که از دوستان قدیمی اوست، آتش هوس که از مدتی پیش در ذهنش افروخته شده بود دوباره شعله میگیرد و او را میان دوراهی این شهوت زودگذر و عشق ابدی به همسرش اسیر میکند.
۵) جذابیت پنهان بورژوازی (The Discreet Charm of the Bourgeoisie)
- کارگردان: لوییس بونوئل
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
یکی از بهترین تجلیهای سوررئالیسم مألوف لوییس بونوئل در همین فیلم رقم میخورد، به طوری که در سراسر ۹۰ دقیقه هر سکانس نسبت به سکانس پیشینش جذابتر میشود. «جذابیت پنهان بورژوازی» در ادامه انتقادهای همیشگی بونوئل از نخوت مشمئزکننده بورژواها بود و بدل به یکی از بهترین نمونههای انتقاد اجتماعی شد. در دورهای حتی پیشنهاداتی برای بازتولید آن به عنوان یک اثر موزیکال توسط استیون ساندهایم بود که در نهایت میسر نشد. فیلم داستان گروهی از آدمها با جایگاه اجتماعی ممتاز است که در یک مهمانی باشکوه شام دور هم جمع شدهاند، اما رفتهرفته اتفاقات گوناگونی مانع لذت بردن آنها از این دورهمی میشود.
۶) رهایی (Deliverance)
- کارگردان: جان بورمن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ ار ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
با وجود اینکه قطعا خشونت و برهنگی فیلم مناسب بسیاری از بینندگان نیست، «رهایی» یکی از بهترین نمونهها در خلق تنش فزاینده با تمپوی بالا است. صحنه نواختن موسیقی در اوایل فیلم و چند صحنه وحشیانه هیچگاه از یاد تماشاگران پاک نخواهد شد. کارگردانی درخشان جان بورمن به همراه بازیهای قدرتمند جان ویت و برت رینولدز سبب شده است تا با گذشت نیمقرن همچنان فیلم تازه به نظر برسد. «رهایی» داستان چهار دوست را روایت میکند که بعد از قایقسواری در رودخانهای وحشی اتفاقات ناگواری را در مواجهه با مردانی خطرناک از کوهستان تجربه میکنند.
۷) کاباره (Cabaret)
- کارگردان: باب فاسی
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
کمدی موزیکالی که داستانش در سال ۱۹۳۱ و در برلین اتفاق میافتد، به شکل کنایهآمیزی ظهور ناگهانی فاشیسم در آلمان را با شوخیهای بسیار روایت میکند. باب فاسی با این فیلم دوباره به صدر توجه تماشاگران و منتقدان بازگشت و لیزا مینهلی هم به نوعی بهترین بازی خود را به نمایش گذاشت؛ به طوری که با هر رقص و آواز بیشتر در دل هواداران و تماشاگران جا خوش میکرد و پس از گذشت این همه سال همچنان این فیلم از یادها پاکناشدنی است. «کاباره» داستان رقاصی به نام سالی بولز (لیزا مینهلی) و برایان رابرترز نویسنده (مایکل یورک) را روایت میکند که پس از همخانه شدن رابطهای عاطفی میانشان آغاز میشود. اما همه چیز با حضور نفر سومی شروع به پیچیده شدن میکند.
۸) دوباره بنواز، سام (Play It Again, Sam)
- کارگردان: هربرت راس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
بر اساس نمایشنامهای از وودی آلن، این کمدی آلنی همه آن ویژگیهایی را که از او یک کمدین خاص در تاریخ سینما ساخته را دارد. از دیالوگهای گزنده و کمی چاشنی سوررئالیسم تا بازی در نقش یک انسانگریز عجیب و غریب که تنها خود آلن از پس ایفای تمام و کمال آن برمیآید. «دوباره بنواز، سم» داستان نویسنده مطلقهای به نام آلن فلیکس (وودی آلن) است که پس از تماشای فیلم «کازابلانکا» آنچنان تحت تاثیر قرار میگیرد که حتی در توهماتش با همفری بوگارت به صحبت مینشیند و از او مشاوره برای رابطه با زنان دریافت میکند. در این میان بهترین دوستش دیک کریستی (تونی رابرتز) و همسر او لیندا (دایان کیتون) سعی میکنند تا با ترتیب دادن قرارهایی او را دوباره وارد یک رابطه عاطفی کنند اما هیچ چیز به این سادگی رقم نمیخورد.
۹) جرمیا جانسون (Jeremiah Johnson)
- کارگردان: سیدنی پولاک
- امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
این فیلم که بر اساس داستان واقعی زندگی مرد کوهستان و حیات وحش، جرمیا جانسون، بود به عنوان اولین فیلم وسترنی شناخته میشود که در جشنواره فیلم کن پذیرفته شد. فیلم تماشاگران را وارد سفری احساسی با چاشنی مقاومت و بقا میکند. رابرت ردفورد در نقش جرمیا جانسون یکی از بهترین بازیهایش را به نمایش میگذارد. حضور او در این فیلم حتی به عمق فرهنگ عامه نیز نفوذ کرد، صحنه تکان دادن سرش با لبخند وارد فضای شوخیهای تصویری شبکههای اجتماعی و تبدیل به (Meme) شد. «جرمیا جانسون» داستان سرباز بازنشسته جنگ است که از زندگی شهری به تنگ آمده و تبدیل به مرد کوهستان شده است.
۱۰) سپیدهدم اینجا آرام است (The Dawns Here Are Quiet)
- کارگردان: استانسیلاو راستوتسکی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۲
این فیلم روسی که نامزد اسکار به عنوان بهترین فیلم خارجیزبان هم بود، از فلشبکهای رنگی برای نشان دادن زندگی قبل جنگ سربازان استفاده میکند. استفادهای هوشمندانه که زیست طبیعی و رویاها و روابط عاطفی پر حس و حال و زیبای آنها را بیش از پیش در تضاد با سرما و رنگپریدگی حاضر در جنگ مؤکد میکند. فیلمهای جنگی کمی هستند که اینگونه بتوانند تماشاگران را نگران سلامتی و امنیت تکتک شخصیتهایشان نگاه دارند. همچنین تأکید بر روی حضور زنان در جنگ از ویژگیهای ساختارشکن و مهم فیلم در آن زمان بود. «سپیدهدم اینجا آرام است» داستان چند سرباز شوروی در میانه جنگ جهانی دوم است که پس از درخواستشان مبنی بر حضور سربازانی که مست نمیکنند و با زنها گرم نمیگیرند، با حضور جوخهای از سربازان زن غافلگیر میشوند.
منبع: screenrant