۱۰ اقتباس سینمایی برتر از رمانهای آگاتا کریستی
ملکهی تعلیق! طبق کتاب رکوردهای جهانی گینس، آگاتا کریستی در کنار «ویلیام شکسپیر»، پرفروشترین نویسندهی تاریخ به حساب میآید. تاکنون ۲ میلیارد نسخه از نوشتههای او به فروش رسیده است و از نظر تعداد نسخههای چاپ شده، فقط شکسپیر و کتاب انجیل از کریستی جلوتر هستند. کتابهای او به ۱۰۳ زبان مختلف ترجمه شدهاند تا در این زمینه هم رکوردار باشد. باورکردنی نیست اما نمایشنامهی «تله موش» برای ۶۸ سال متوالی در تئاتر «وست اِند لندن» روی صحنه رفت. با این تفاصیل، بدیهی است که او در دنیای سینما هم محبوب باشد و تاکنون اقتباسهای درخشانی از داستانهای کریستی روی پرده رفته است که همهی دوستداران سینما و ادبیات باید آنها را تماشا کنند.
- بهترین رمانهای کارآگاهی آگاتا کریستی برای عاشقان معما
- ۱۱ فیلم و سریال معمایی دربارهی قتل که پس از «مرگ روی نیل» باید تماشا کنید
چیزی که آگاتا کریستی را از نویسندگان مشابه متمایز میکند، قدرت کمنظیر وی در غافلگیر کردن خواننده است؛ کمتر پیش میآید که حدسهای شما درست درآید و داستان به همان مسیری برود که انتظار دارید. همانطور که نویسندهی زندگینامهی او، «لارا تامپسون» میگوید، کریستی «یک پدیده» است. میراث او را باید تاثیر انکارناپذیری بدانیم که در ادبیات معمایی-جنایی گذاشت و به منبع الهام صدها نویسنده تبدیل شد.
کتابهای کریستی در فهرستهای «بهترین کتابهای قرن» حضور ثابتی دارند و بیدلیل نیست که نوشتههای او محبوب و اعتیادآور هستند. اگر به کمی چاشنی کریستی در زندگی خود نیاز دارید، اقتباسهای سینمایی زیر شما را راضی خواهند کرد.
۱۰- خانهی وارونه (Crooked House)
- سال انتشار: 2017
- کارگردان: ژیل پکه-برنر
- بازیگران: گلن کلوز، ترنس استامپ، مکس آیرونز، جولیان سندز،
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 58 از ۱۰۰
با توجه به محبوبیت بالای کارآگاههای مشهور کریستی، کتابهای مستقل او کمتر در سینما اقتباس میشود که کمی ناامیدکننده است؛ زیرا این رمانها از هر نظر فوقالعاده هستند و قدرت داستاننویسی کریستی را به رخ میکشند.
در میان این آثار، خانهی وارونه بیگمان یکی از بهترین رمانهای او است که نسخهی سینمایی آن در سال ۲۰۱۷، همزمان با اقتباس جدید «کنت برانا» از «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، در دسترس قرار گرفت.
این فیلم چندان دیده نشد و اگرچه در مقایسه با ساختهی کنت برانا، جاهطلبانه به نظر نمیرسد اما اقتباس بهتری است. خانهی وارونه، لحن هوشمندانه، بامزه و گاهی کودکانهی کریستی را حفظ کرده است و از نظر داستانی، تا انتها پرکشش باقی میماند. فیلمنامهنویسان مستعد اثر، به خوبی درک کردهاند که چه چیزی یک فیلم معمایی را جذاب میکند و همهی عناصر حیاتی قصهی اصلی را به فیلم آوردهاند (که از «جولین فلوز» کمتر از این هم انتظار نمیرود، او فیلمنامهی «گاسفورد پارک» را در کارنامه دارد).
فیلم امضاهای همیشگی کریستی را هم دارد: جدالهای خانوادگی، کشمکش برای دستیابی به ثروت، شخصیتهایی از طبقهی اشرافی و تعدادی متهم که هر کدامشان برای ارتکاب جرم انگیزهای دارند. خانهی وارونه میتوانست بهتر هم باشد اما در مجموع اقتباس قابلقبولی به حساب میآید و چرخش داستانی نهایی آن شما را شگفتزده خواهد کرد.
۹- ده سرخپوست کوچولو (Ten Little Indians)
- سال انتشار: 1965
- کارگردان: جرج پولاک
- بازیگران: هیو اوبراین، شرلی ایتون، فابیان فورته، لئو گن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۷ از ۱۰
دومین اقتباس سینمایی از رمانی به همین نام که البته با اسمهای مختلفی در جهان شناخته میشود. این کتاب در ابتدا «ده کاکاسیاه کوچک» نام داشت که بعدها با نام «ده سرخپوست کوچولو» چاپ شد و در جهان با نام «سپس هیچکدام باقی نماندند» شناخته میشود. به گفتهی آگاتا کریستی، این چالشبرانگیزترین کتابی بوده که نوشته است.
داستان فیلم مشابه اقتباس سال ۱۹۴۵ است؛ ۱۰ نفر از سوی یک غریبه، به یک جزیرهی دورافتاده دعوت میشوند اما این بار، اتفاقات در حوالی یک کوه برفی رخ میدهد.
ده سرخپوست کوچولو را جرج پولاک کارگردانی کرده است که شخصیت مشهور کریستی، «خانم مارپل» را به دنیای سینما آورد. او فیلم را به شکل مدرنتری ساخت تا برای دههی ۶۰ میلادی مناسبتر باشد. برای مثال، پیردختر سرکوبشدهی قصه، اینجا به یک ستارهی سینما تبدیل شده است.
پولاک به معمای اصلی، اِلمانهای تعلیقآمیزتری اضافه کرد و حتی شاهد یک سکانس مبارزه هم هستیم. پایانبندی فیلم نیز تلطیف شده است و همانند آخر رمان، بدبیانه نیست؛ از این نظر، پایان ده سرخپوست کوچولو را میتوانیم به پایانی که کریستی برای نسخهی تئاتری کتاب (نمایشنامه) نوشت، نزدیک بدانیم.
۸- آینهی ترک برداشته (The Mirror Crack’d)
- سال انتشار: 1980
- کارگردان: گای همیلتون
- بازیگران: آنجلا لنسبوری، الیزابت تیلور، کیم نواک، راک هادسن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 65 از ۱۰۰
یک اقتباس کلاسیک خوشساخت از کریستی که ارزش تماشا کردن دارد. طرفداران جدی کریستی، خانم مارپل را در حدواندازهی «هرکول پوآرو» میدانند اما متاسفانه در دنیای سینما، به این خانم سالخوردهی باهوش کمتر پرداخته شده است.
فیلمهای پیرامون خانم مارپل معمولا جمعوجورتر هستند و همانند آثار پوآرو از بودجهی سنگین بهره نمیبرند. اما آینهی ترک برداشته یک استثناء است و ستارگان بزرگی همچون راک هادسن، تونی کرتیس، کیم نواک و البته الیزابت تیلور در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
در داستان فیلم، خانم مارپل و برادرزادهی اسکاتلندیاش باید پروندهی مرگ یک زن را حل کنند که ظاهراً به اشتباه مسموم شده است. به تدریج مشخص میشود که هدف اصلی قاتل، به قتل رساندن یک ستارهی مشهور سینما بوده است.
آینهی ترک برداشته را گای همیلتون ساخته است که چهار فیلم از مجموعهی «جیمز باند» را در کارنامه دارد، او در ادامه یک فیلم دیگر را هم براساس رمانهای کریستی جلوی دوربین برد (شیطان زیر آفتاب).
ایدهی اولیهی این رمان از یک اتفاق واقعی سرچشمه میگیرد. انگیزهی کریستی برای نگارش کتاب، احتمالا اتفاقی بوده است که برای بازیگر زن آمریکایی، «جین تیرنی» رخ داد؛ او در دورهی بارداری، به سرخجه ابتلا پیدا کرد تا دخترش، ناشنوا و تقریبا نابینا به دنیا بیاید. حادثهی مذکور و لحظهای که این خبر به جین تیرنی اعلام شد، تقریبا با کمترین تغییرات در داستان آگاتا کریستی وجود دارد.
برگ برندهی فیلم را باید آنجلا لنسبوری بدانیم که برداشتی وفادارانه از خانم مارپل ارائه میدهد؛ مارپلِ لنسبوری، دلگرمکننده و مهربان است و انگیزههایش برای حل معما را درک میکنیم. آینهی ترک برداشته نیز در مجموع، به منبع اصلی وفادار است و خصوصا نمای هوشمندانهی اول آن را باید تحسین کرد.
۷- او ادعا کرد قتلی رخ داده است (Murder, She Said)
- سال انتشار: 1961
- کارگردان: جرج پولاک
- بازیگران: مارگارت رادرفورد، آرتور کندی، موریل پاولو، جیمز رابرتسن جاستیس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 83 از ۱۰۰
اولین فیلم از چهار اثری که جرج پولاک پیرامون ماجراجوییهای خانم مارپل ساخت. «او ادعا کرد قتلی رخ داده است»، اقتباسی نسبتا آزاد از رمان «قطار ساعت ۴:۵۰ از پدینگتون» محسوب میشود و همانند سه ساختهی بعدی پولاک، مارگارت رادرفورد نقش خانم مارپل را بازی میکند.
در فیلم، خانم مارپل که مشغول سفر با قطار است، لحظهی خفه شدن یک زن ناشناس را در قطار روبرویی مشاهده میکند. او نزد نیروهای پلیس میرود اما آنها هیچ مدرکی پیدا نمیکنند که ادعاهای خانم مارپل را اثبات کند، در نتیجه مجبور میشود خودش دست به کار شود تا حقیقت را کشف کند.
همانند ده سرخپوست کوچولو، فیلم چند تفاوت کلیدی با رمان دارد؛ برای مثال در قصهی اصلی، این دوست نزدیک خانم مارپل، خانم «مکگیلکادی» است که قتل را به چشم میبیند و سپس آن را به مارپل اطلاع میدهد. یا برخلاف فیلم که خانم مارپل به محل زندگی خاندان کراکنتورپ قدم میگذارد، در رمان، او یک دستیار جوان را به عنوان یک خدمتکار به آنجا میفرستد تا اطلاعات جمعآوری کند.
برداشت مارگارت رادرفورد از این شخصیت نیز متفاوت است؛ او در رمان، کمی آرامتر ترسیم شده است. کریستی این اقتباس را چندان دوست نداشت اما فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرد و در گیشه هم موفق بود.
۶- مرگ بر روی نیل (Death on the Nile)
- سال انتشار: 1978
- کارگردان: جان گیلرمین
- بازیگران: پیتر اوستینوف، سایمن مککورکیندل، لویس چلیز، میا فارو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 76 از ۱۰۰
دو فیلم اول پوآرو با پیتر اوستینوف، از نظر کیفی به هم نزدیک هستند و هر نکتهی مثبتی که در مرگ بر روی نیل به چشم میخورد، در شیطان زیر آفتاب نیز وجود دارد. فیلم از نظر بصری فوقالعاده بوده و جان گیلرمین از مناطق زیبای مصر، به شکی کارآمد استفاده کرده است. مرگ بر روی نیل در کنار موسیقی متن درخشان «نینو روتا»، در زمینهی طراحی صحنه هم یکی از بهترین اقتباسها به حساب میآید و حتی جایزهی اسکار بهترین طراحی لباس را به خانه برد.
در یک کشتی مجلل که در مسیر رود نیل قرار دارد، یک زن ثروتمند به قتل میرسد. هرکول پوآرو و دستیار وفادارش، «سرهنگ ریس» آنجا حضور دارند تا این پرونده را حل کنند. همزمان با نزدیک شدن آنها به قاتل، تعدادی از مظنونها نیز جان خود را از دست میدهند تا شرایط پیچیدهتر شود.
نقطهی عطف اثر را باید فیلمنامهی «آنتونی شفر» بدانیم که استعداد ویژهای در اقتباس رمانهای پیچیدهی معمایی دارد. اشتباهی که بعضی از فیلمنامهنویسان مرتکب میشوند، این است که جزئیات و سرنخهای ظریفی که نویسنده در رمان قرار داده است را تا حدی نادیده میگیرند که نتیجهاش، اثری ساده است که به شعور مخاطب توهین میکند. آنتونی شفر اینگونه نیست، او درک درستی از آثار کریستی دارد و به نبوغ این نویسنده احترام میگذارد.
به همین دلیل است که نمای آشکارسازی نهایی راضیکننده است. خبری از تقلب نیست، نویسنده، اطلاعات حیاتی را از شما پنهان نکرده است تا ناگهان در پایان آنها را عرضه کند، همه چیز در طول فیلم به مخاطب ارائه میشود اما با تشکر از هوشمندیهای شفر، شما به این جزئیات توجه نمیکنید و در بخشهای آخر، متعجب میشوید. تماشای این ساختهی جان گیلرمین همانند نگاه کردن به تردستیهای یک شعبدهباز است.
۵- شیطان زیر آفتاب (Evil Under the Sun)
- سال انتشار: 1982
- کارگردان: گای همیلتون
- بازیگران: پیتر اوستینوف، جیمز میسون، مگی اسمیت، نیکلاس کلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از ۱۰۰
به اعتقاد اکثریت، «دیوید سوشی» بهترین پوآروی تاریخ است (در سریال مشهوری که از سال ۱۹۸۹ الی ۲۰۱۳ پخش شد) اما در دنیای سینما، پیتر اوستینوف را بدونشک باید بهترین بدانیم. برداشت اوستینوف از این شخصیت، کمی طنزتر از کتابها است و لهجهی مضحکی هم دارد اما میتوان به او احترام گذاشت زیرا نه تنها این کارآگاه را مشابه رمانها باهوش ترسیم کرده است، بلکه واکنشهای وی نسبت به احمق بودن شخصیتهای دیگر هم کاملا به منابع اصلی نزدیک است.
گای همیلتون پس از خانم مارپل، به سراغ هرکول پوآرو رفت و فیلمی ساخت که هم پیچیدهتر است، هم بامزهتر و البته به شدت هوشمندانه. عنصر طنز در کتابهای آگاتا کریستی حضور پررنگی دارد اما بعضی از اقتباسهای سینمایی، نتوانستهاند آن را بهدرستی استفاده کنند اما خوشبختانه همیلتون و آنتونی شفر، در این زمینه موفق هستند.
در داستان شیطان زیر آفتاب، پوآرو به یک جزیرهی مرموز قدم میگذارد که معمولا آدمهای مشهور و ثروتمند برای مسافرت به آنجا میآیند. دختری به نام «آلیس» کشته شده است و ۹ مظنون آنجا حاضر هستند که هر کدامشان انگیزهای برای خفه کردن این بازیگر دارند اما قاتل کیست؟ فیلم به رمان اصلی نزدیک است اما تغییراتی هم دارد، برای مثال تعدادی از شخصیتهای فرعی حذف شدهاند. «آنتونی پاول» که برای مرگ بر روی نیل اسکار گرفت، اینجا هم طراحی لباسها را برعهده داشته است.
۴- قتل در قطار سریعالسیر شرق (Murder on the Orient Express)
- سال انتشار: 1974
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: آلبرت فینی، اینگرید برگمن، شان کانری، جان گیلگد، آنتونی پرکینز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از ۱۰۰
یک اقتباس عالی که حتی آگاتا کریستی هم از تماشای آن لذت برد. با حضور سیدنی لومت در پشت دوربین و تعدادی از محبوبترین ستارگان سینما در جلوی آن، بدیهی بود که قتل در قطار سریعالسیر شرق به اثری دیدنی تبدیل شود. نام فیلم، ایدهی اولیه قصه را فاش میکند؛ قتلی در قطار سریعالسیر شرق رخ داده است و کارآگاه پوآرو باید این پرونده را حل کند.
کریستی از اقتباسهای سینمایی قبلی تا حد زیادی ناامید شده بود و دیگر علاقهای نداشت که امتیاز ساخت رمانهایش را به تهیهکنندگان بدهد اما در نهایت، «جان بردبورن» او را راضی کرد تا این فیلم ساخته شود. کریستی فیلم را خوشساخت توصیف کرد اما حضور آلبرت فینی در نقش پوآرو را اشتباه میدانست. با وجود این، فینی برای این نقش نامزد اسکار شد.
قتل در قطار سریعالسیر شرقی که سیدنی لومت ساخت، با گذشت چند دهه، همچنان سرگرمکننده و غیرقابلپیشبینی است. این فیلم، ژانر معمایی و جنایی را تحتتاثیر قرار داد و بسیاری از عناصر آن، در ادامه به یک استاندارد تبدیل شد (همانند سکانسی که کارآگاه قصه، همهچیز را توضیح میدهد).
این ساختهی سیدنی لومت باعث شد تا ایدهی «فیلمهایی با تیم بازیگری پرستاره»، به محبوبیت برسد و همچنین ثابت کرد که چنین کتابهای دیالوگمحور و داستانمحوری که شامل تصاویر بهیادماندنی نمیشوند، تا چه اندازه میتوانند سینمایی باشند. اِلمانهای این فیلم را حتی در آثار مدرنی همچون «چاقوهای بیغلاف» رویت میکنیم.
لومت آنقدر کارنامهی موفقی داشته است که معمولا به قتل در قطار سریعالسیر شرق کمتر پرداخته میشود اما نبوغ او در یکایک نماها به چشم میخورد و در تلفیق با قلم کریستی، هر بینندهای را مجذوب میکند. اینجا باید به نسخهی سال ۲۰۱۷ به کارگردانی «کنت برانا» اشاره کنیم که آن هم پرستاره است و حداقل از نظر کیفیت ساخت، از نسخهی ۱۹۷۴ پیشی میگیرد اما به اعتقاد منتقدان، حرف تازهای برای گفتن ندارد.
۳- قتل در گالوپ (Murder at the Gallop)
- سال انتشار: 1963
- کارگردان: جرج پولاک
- بازیگران: مارگارت رادرفورد، استرینگر دیویس، رابرت مورلی، فلورا رابسون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از ۱۰۰
اقتباسی از رمان «پس از تشییع جنازه» و دومین فیلم خانم مارپل که توسط استودیوی «مترو گلدوین مایر» ساخته شد. مارگارت رادرفورد اینجا هم نقش اصلی را برعهده دارد و قانعکننده ظاهر میشود.
در رمان اصلی، کارآگاه اصلی قصه هرکول پوآرو بود که در فیلم، به خانم مارپل تغییر پیدا کرده است. مطابق معمول، جرج پولاک در این داستان نیز تغییرات زیادی ایجاد کرده و تعلیق حاضر در کتاب، همراه با کمدی عرضه شده است که شاید برای طرفداران جدی کریستی، خوشایند نباشد اما قتل در گالوپ فیلم سرگرمکننده و جذابی است که شما را تا انتها، هیجانزده و کنجکاو باقی میگذارد.
خانم مارپل در حال جمعآوری پول برای یک خیریه است و به ملاقات آقای «اندربای» میرود که ناگهان از پلهها سقوط میکند و به دلیل سکتهی قبلی، جان خود را از دست میدهد. خانم مارپل آقای اندربای را میشناسد و میداند که او از گربهها ترس شدید دارد؛ در نتیجه هنگامی که یک گربه را در خانهی مقتول میبیند، مشکوک میشود که شاید این مرد به دلایل طبیعی نمرده است. خانم مارپل پس از شنیدن وصیتنامهی آقای اندربای، دیگر مطمئن میشود که یکی از اعضای خانواده در قتل او نقش داشته است.
۲- و سپس هیچکس نبود (And Then There Were None)
- سال انتشار: 1945
- کارگردان: رنه کلر
- بازیگران: بری فیتزجرالد، والتر هیوستون، لوئیس هیوارد، جون دوپرز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از ۱۰۰
اولین و به اعتقاد برخی، بهترین اقتباس سینمایی از رمان «و سپس هیچکس نبود». رنه کلر، تلاش کرده تا قصهی کریستی را با کمترین تغییرات ارائه دهد. با وجود این، او نام بعضی از شخصیتها یا پیشینهی آنها را تغییر داده و پایانبندی فیلم، براساس نسخهی نمایشنامهای است و نه رمان اصلی. عوض کردن پایان قصه، مشابه دیگر نسخههای هالیوودی، به این دلیل انجام شده تا سیاهی فیلم کاهش پیدا کند.
رنه کلر تعدادی فیلم قابلقبول یا حتی نسبتاً مهم در کارنامه دارد (خصوصا در میان ساختههای فرانسویاش) اما او هرگز یک فیلمساز فوقالعاده نبود. با وجود این، و سپس هیچکس نبود فیلم خوبی است اما هرآنچه دارد، از قلب نوشتههای آگاتا کریستی میآید و نه مهارتهای کلر. محل قرارگیری دوربین یا تدوین اثر، هرگز تعلیق را به اوج نمیرساند و با آثار «آلفرد هیچکاک» یا «آنری-ژرژ کلوزو» فاصله دارد اما علاقهمندان به آثار جنایی-معمایی را راضی میکند.
بیدلیل نیست که این رمان کریستی به یکی از پرفروشترین کتابهای معمایی تاریخ تبدیل شده است اما در دنیای سینما، هنوز فیلمی نداریم که در حدواندازهی آن باشد. نسخهی سال ۱۹۴۵ حداقل تا اینجا، بهترین است.
۱- شاهدی برای محاکمه (Witness for the Prosecution)
- سال انتشار: 1957
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: تایرون پاور، مارلنه دیتریش، چارلز لوتن، السا لنچستر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از ۱۰۰
شاهدی برای محاکمه نه تنها بهترین اقتباس سینمایی از نوشتههای آگاتا کریستی است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای درام حقوقی تاریخ هم به حساب میآید. داستان پیرامون «لئونارد وُل» اتفاق میافتد که به قتل یک زن ثروتمند متهم شده است و وکیل افسانهای، «ویلفرد رابرتز» وظیفهی دفاع از او را برعهده دارد. تنها کسی که میتواند بیگناهی لئونارد را ثابت کند، همسر سنگدل او است که خود در دادگاه، علیه شوهرش برمیخیزد! فیلم چرخشهای داستانی متعددی دارد و تا لحظهی پایانی، از هیجان آن کاسته نمیشود.
این ساختهی بیلی وایلدر، نقدهای مثبتی دریافت کرد و نامزد شش جایزهی اسکار شد، از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین نقش مکمل زن و بهترین فیلم. اکثر اقتباسهای آگاتا کریستی در سینما، با مشکل هویت روبرو هستند؛ معمولا از منبع اصلی دور هستند یا اگر هم نزدیک باشند، از نظر سینمایی حرفی برای گفتن ندارند. اما هنگامی که فیلمساز بزرگی همچون بیلی وایلدر در پشت دوربین حضور دارد، میتوانید مطمئن باشید که با آثار درجهیکی روبرو خواهید شد.
در فیلمهای وایلدر، معمولا امضاهای مشابهای به چشم میخورد اما شاهدی برای محاکمه تا حد زیادی متفاوت است، همانطور که برای آگاتا کریستی نیز رمان متفاوتی بود. قصهی اصلی اگرچه در رابطه با یک پروندهی قتل است اما از فرمولهای همیشگی کریستی پیروی نمیکند؛ به عبارت دیگر، همهی شخصیتها مظنون به حساب نمیآیند و در عوض، یک مرد بیگناه باید از خود در دادگاه دفاع کند.
وایلدر استاد داستانگویی بود و نوشتههای درخشان کریستی را با مهارت خاصی به دنیای سینما آورده است. این فیلم هوشمندانه را طرفداران وایلدر، کریستی، ادبیات و سینمای کلاسیک باید حداقل یکبار تماشا کنند.
منبع: Taste of Cinema
مگه اون هنرپیشه سریالش دیوید ساچت نبود چرا زدید دیوید سوشی
عالیییی خلی عالی ممنون