۱۰۰ لوگوی نام فیلمها که هرگز از یاد نمیروند
لوگو یکی از مهمترین بخشهای یک فیلم سینمایی است. در لوگو، مخاطب شما برای نخستینبار با نام فیلم روبهرو میشود و باید در یک قاب ثابت حال و هوای فیلم خودتان را به او منتقل کنید. فیلمهای کمی در تاریخ سینما هستند که با دقت به این بخش توجه کردهاند و تلاش کردهاند تا لحظهی به نمایش در آمدن نام فیلم در ابتدای آن را هم با فضای کلی فیلم خود یکدست کنند. اگر شما یک دوستدار سینما و یا به اصطلاح سینهفیل هستید، حتما صحنههایی از فیلمهای مختلف را به خاطر دارید که طی آنها بعد از نوشته شدن چند اسم شخص، نام فیلم روی پردهی نقرهای نقش میبندد و کارگردان رسما شما را به دیدن فیلم خودش دعوت میکند؛ به این نماها که به واسطهی آنها شما مستقیما وارد دنیای فیلم میشوید، لوگو میگویند. در این مقاله تلاش کردهایم تا بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در کنار هم جمع کنیم.
بعضی از لوگوهایی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد، لوگوهایی هستند که به خوبی توانستهاند حال و هوای کلی فیلم را بازتاب دهند و بعضی دیگر از آنها لوگوهایی هستند که نمیتوان آنها را از تاریخ سینما جدا نمود. توجه داشته باشید که در این مقاله توجه ما به نام فیلمها معطوف نیست، بلکه منظور از لوگو، نمای ثابتی است که طی آن، نام فیلم برای نخستینبار روی پرده به نمایش در میآید. همانطور که در ادامه در خواهید یافت، بسیاری از کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما به مبحث لوگو توجه زیادی نشان دادهاند، چرا که وقتی لوگو ظاهر میشود، شما باید بتوانید مخاطب را در همان قدم نخست به واسطهی طرح، رنگ، میزان سایه روشن و تصویر پسزمینهی عنوانبندی خود جذب کنید و در او اشتیاقی ایجاد نمائید که تصمیم بگیرد تا انتها فیلم شما را تماشا کند.
پیش از دههی ۱۹۲۰ میلادی:
۱. تعصب (Intolerance)
- سال تولید: ۱۹۱۶
- کارگردان: دی. دبلیو. گریفیث
- بازیگران: ورا لوئیس، یوجین پلت، وینفرد وستفوور، مارجری ویلسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
در این فیلم گریفیث که یکی از بنیانگذاران سینمای داستانی میباشد، چندین قصهی مختلف از دورههای تاریخی متفاوت در کنار یکدیگر روایت میشوند و گریفیث سعی میکند به واسطهی شباهت معنایی، این چند دورهی تاریخی را به یکدیگر وصل کند. این فیلم که یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای سینمای صامت است، در زمان اکران نقدهای متفاوتی دریافت کرد. در گیشه، این فیلم موفقیت قابل قبولی داشت و در حالی که با بودجهی تقریبا ۳۸۶ هزار دلاری ساخته شده بود، توانست ۱.۷۵ میلیون دلار بفروشد. سبک تدوین خاص و متفاوت این فیلم بسیاری از فیلمسازان اروپایی و روسیهای را تحت تاثیر خود قرار داد. بسیاری از دستیاران کارگردان این فیلم که گریفیث آنها را استخدام کرده بود، بعدها خودشان تبدیل به فیلمسازانی بزرگ شدند؛ کسانی مانند اریک فون اشتروهم، تاد براونینگ و وودی وندایک.
فیلم «سه عصر» (three Ages) از باستر کیتون که سال ۱۹۲۳ ساخته شد، پارودیای از فیلم «تعصب» است. عنوانبندی این فیلم نه تنها یکی از بهترین عنوانبندیهای تاریخ سینما است، بلکه یکی از خاطرهانگیزترین لوگوهای تاریخ هم میباشد. در این لوگو علاوه بر نام فیلم، توضیحاتی هم دربارهی آن داده شده است. احتمالا باید از این لوگو به عنوان یکی از نخستین لوگوهای تاریخ سینما یاد کنیم که بسیاری از فیلمهای پس از آن به تقلید از روی آن پرداختند. به نظر پائولین کیل، منتقد شناختهشدهی آمریکایی، «تعصب» بهترین فیلم تاریخ سینما بود. این فیلم سال ۱۹۸۲ در جشنوارهی بینالمللی فیلم کن فراسنه، بیرون از بخش مسابقه، به اکران در آمد. سال ۱۹۸۹ هیأت ملی این فیلم را برای محافظت شدن در کتابخانهی کنگرهی ملی انتخاب کرد.
۲. تولد یک ملت (The Birth of a Nation)
- سال تولید: ۱۹۱۵
- کارگردان: دی. دبیلو. گریفیث
- بازیگران: لیلین گیش، می مارش، میریام کوپر، هنری بی. والتهال
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
این فیلم داستان جنگ داخلی آمریکا و شکلگیری دوبارهی ایالات متحدهی آمریکا را روایت میکند. امروزه این فیلم به دنبال افکار نژادپرستانهای که در خودش جای داده است، خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد. لوگوی این فیلم یکی از خاطرهانگیزترین و بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است. این فیلم که با بودجهی ۱۰۰ هزار دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۱۰۰ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی این فیلم را خود گریفیث با همراهی فرانک ای. وودز بر اساس رمان «کلنزمن» از توماس دیکسون جونیور نوشته است. کلنزمن نام گروهی از آمریکاییهای سفیدپوست است که همواره به دنبال اعمال نژادپرستانهی وحشیانهی خود شناخته میشوند. از نظر تکنیکی و وطنپرستانه، از فیلم «تولد یک ملت» به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ سینما یاد میشود.
این فیلم یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای ساخته شده توسط ایالات متحده هم هست. در این فیلم نیروهای کوکلوکس نیروهایی قهرمانانه تصویر شدهاند و شخصیتهای سیاهپوست این فیلم کودن هستند و از نظر جنسی آمادهی آسیب رساندن به زنهای سفیدپوست میباشند. این فیلم یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما است که سال ۱۹۹۲ توسط هیأت ثبت فیلم برای محافظت در کتابخانهی کنگرهی ملی انتخاب شد. فیلمبرداری این فیلم در تاریخ ۴ جولای ۱۹۱۴ آغاز شد و در اکتبر همان سال به پایان رسید. نقش بسیاری از شخصیتهای سیاهپوست این فیلم را بازیگرانی سفیدپوست ایفا کردند که صورتهایشان رنگ شده بود. این فیلم تاثیر زیادی بر بسیاری از فیلمهای مهم تاریخ سینما مانند «جنگ ستارگان» و «اینک آخرالزمان» داشته است. گریفیث بارها در مصاحبههای خود اشاره کرد که فیلم «تعصب» را در واکنش به نظرات منتقدان نسبت به فیلم «تولد یک ملت» ساخته است.
دههی ۱۹۲۰ میلادی:
۳. طمع (Greed)
- سال تولید: ۱۹۲۴
- کارگردان: اریش فن اشتروهم
- بازیگران: گیبسن گالند، زیسو پیتس، ژان هرشولت، ویلتن سیلز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
این فیلم داستان مردی ساده را روایت میکند که حرص و طمع به تدریج زندگی او را به نابودی میکشاند. از «طمع» به عنوان یکی از نخستین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود که تمام نماهای آن در صحنههای واقعی ضبط شدهاند و نه در یک استودیو. این فیلم در هنگام اکران خود توسط مخاطبان و منتقدان مورد توجه قرار نگرفت و در گیشه هم شکست خورد؛ این فیلم که با بودجهی ۶۶۵ هزار دلاری ساخته شده بود، در گیشه تنها کمی بیش از ۲۷۴ هزار دلار فروخت. نسخهی اولیهی این فیلم هشت ساعت بود، اما استودیو در اتاق تدوین این فیلم را تبدیل به فیلمی تقریبا دو ساعت و نیمه کرد. نسخهی کامل این فیلم که حالا گم شده است را تنها ۱۲ نفر تماشا کردند و به عقیدهی بعضی از آنها این فیلم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما بوده است. فن اشتروهم «طمع» را بهترین فیلم خودش میدانست.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، در حالی که ساده میباشد، به واسطهی رنگ خاص و شکل تصویری متفاوتاش میتواند دنیای تلخ و شیطانی فیلم را به مخاطب منتقل نماید. به عقیدهی اشتروهم، «طمع» یک تراژدی یونانی است که در آن محیط شخصیتها را کنترل میکند. فیلمنامهی این فیلم را خود فن اشتروهم بر اساس رمان «مکتیگ» محصول ۱۸۹۹ از فرانک نوریس نوشته است. در نظرسنجیای که سال ۱۹۵۲ انجام شد و کارگردانهایی مانند اورسون ولز، بیلی وایلدر، لوچینو ویسکونتی و لوئیس بونوئل در آن حضور داشتند، طمع به عنوان پنجمین فیلم برتر تاریخ انتخاب شد. فیلمهای زیادی تحت تاثیر این فیلم ساخته شدند که حالا از آنها به عنوان بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود؛ فیلمهایی مانند «راشومون» (Rashomon)، «پنجرهی پشتی» (Rear Window) و «میکی و نیکی» (Mikey and Nicky).
۴. جویندگان طلا (The Gold Rush)
- سال تولید: ۱۹۲۵
- کارگردان: چارلی چاپلین
- بازیگران: چارلی چاپلین، مک سوین، تام مری، تاینی سندفورد
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
این فیلم کمدی صامت از چارلی چاپلین، داستان یک جویندهی طلای تنها را روایت میکند که در یک طوفان برف گیر میکند و در این طوفان به جویندهی دیگری میرسد. چاپلین که باور داشت تراژدی و کمدی دو روی یک سکه هستند، در این فیلم روایتی تلخ و ناراحتکننده که الهام گرفتهشده از رویدادی حقیقی است را به شکلی کمیک به تصویر کشانده. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام چارلی چاپلین و عنوان فیلم به چشم میخورند. این فیلم که چاپلین آن را با بودجهی ۹۲۳ هزار دلاری ساخته بود، توانست در گیشهی بینالمللی بیش از ۴ میلیون دلار بفروشد. چاپلین چندینبار از این فیلم به عنوان فیلمی یاد کرده است که دوست دارد با آن در خاطرهها ماندگار شود.
سال ۱۹۴۲ چاپلین نسخهای دیگر از این فیلم را با جلوههای صوتی، موسیقی و صدای روایتگر منتشر کرد و این نسخه توانست در ۲ رشتهی بهترین موسیقی متن و بهترین ضبط صدا نامزد دریافت اسکار شود. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا که این موسسه سال ۲۰۰۷ منتشر کرده است، «جویندگان طلا» رتبهی ۵۸ را به دست آورد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی این موسسه هم «جویندگان طلا» در جایگاه ۲۵ قرار گرفت. مجلهی کایهدو سینما، یکی از برجستهترین مجلههای سینمایی کشور فرانسه که در سطح بینالمللی از اعتبار فراوانی برخوردار است، در لیستی که سال ۲۰۰۸ تحت عنوان ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ منتشر نمود، «جویندگان طلا» را در جایگاه ۹۷ قرار داد. در لیست ۱۰۰ فیلم آمریکایی برتر تاریخ که بیبیسی به واسطهی نظرسنجی از منتقدان سراسر جهان سال ۲۰۱۵ منتشر کرد، این فیلم توانست در جایگاه ۱۷ قرار بگیرد.
۵. جنرال (The General)
- سال تولید: ۱۹۲۶
- کارگردان: باستر کیتون
- بازیگران: باستر کیتون، ماریون مک، چارلز هنری اسمیت، جو کیتون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«جنرال» تحت تاثیر یک تعقیب و گریز لوکوموتیو واقعی که طی دوران جنگ داخلی آمریکا رخ داده است ساخته شد. این فیلم داستان مهندس و لوکوموتیورانی را روایت میکند که به تنهایی سعی میکند دوباره کنترل قطار خود را که توسط جاسوسهای اتحادیه دزدیده شده است به دست بگیرد. اگرچه در هنگام اکران اولیه، این فیلم با استقبال زیادی روبهرو نشد، اما با گذشت زمان، «جنرال» تبدیل به یکی از ماندگارترین و مهمترین فیلمهای تاریخ سینما شد که بدلکاریهای مرگبار کیتون در آن فراموش نشدنی هستند. توانایی و اشتیاق کیتون برای انجام دادن کاری که به شدت غیر ایمن بود، مخاطبان را تحت تاثیر قرار داد. سال ۱۹۸۹، کتابخانهی کنگرهی ملی آمریکا این فیلم را به لحاظ فرهنگی، تاریخی و زیباییشناسی پر اهمیت تشخیص داد و نام آن را در جهت حفظ و نگهداری به فهرست ملی ثبت فیلم اضافه نمود.
«جنرال» یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است و موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم که سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، این فیلم را در رتبهی هجدهم قرار داد. باستر کیتون را میتوان یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما دانست که در زمان خودش آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. بعد از ساخت «جنرال» و شکست در گیشه، کیتون استقلال خود به عنوان یک فیلمساز را از دست داد و مجبور شد با امضای یک قرارداد عضوی از شرکت فیلمسازی مترو گلدن مایر شود. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است میتوان به سادگی مشاهده کرد که تمام آن چه مخاطبان برای دیدن آن در سالهای ابتدایی به سینماها میرفتند، ستارههای سینمایی بودند؛ نام باستر کیتون در این عنوانبندی تقریبا به اندازهی نام فیلم است.
۶. طلوع: آواز دو انسان (Sunrise: A Song of Two Humans)
- سال تولید: ۱۹۲۷
- کارگردان: فریدریش ویلهلم مورنائو
- بازیگران: جورج اوبرایان، جنت گیتنور، مارگارت لوینگستون، ادی بولند
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
این فیلم داستان مردی روستایی را روایت میکند که فریفتهی زنی شهری میشود و تحت تاثیر او تصمیم میگیرد همسر خودش را به قتل برساند. این فیلم مورنائو یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما است. این فیلم حال و هوای دلهرهآور و پر تعلیق دارد و به بررسی مضامین تاریکی مانند خیانت و وسوسه میپردازد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است هم به خوبی موفی میشود مضامین کلی این فیلم را بازتاب دهد. واژهی طلوع در این لوگو با رنگ سفید، بزرگتر از حروف دیگر بر پسزمینهی مشکی نقش بسته است و میتوان به راحتی آن را به طلوع صبحی که تاریکی شب را در فیلم از بین میبرد و باعث میشود روزهای تلخ پایان بیابند پیوند داد. فیلمنامهی این فیلم را کارل مایر بر اساس داستانی کوتاه از هرمان سادرمن نوشته است. مورنائو، کارگردان سرشناس آلمانی، در این فیلم برای نخستینبار از موسیقی متن و آهنگهای هماهنگشده با تصویر استفاده کرد.
در لیستی که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۷ با عنوان ۱۰۰ فیلم برتر آمریکایی منتشر کرد، «طلوع: آواز دو انسان» در جایگاه ۸۲ قرار گرفت. منقدان موسسهی فیلم بریتانیا هم در نظرسنجی مجلهی سایت اند ساوند که سال ۲۰۱۲ انجام شد، این فیلم را پنجمین فیلم برتر تاریخ نامیدند. این فیلم توانست سه جایزهی اسکار بهترین فیلم خاص و هنری، بهترین بازیگر نقش اصلی زن و بهترین فیلمبرداری را به دست آورد. این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، می تواند به واسطهی داستان جذاب و درگیرکنندهاش و البته کارگردانی و قاببندیهای درخشان مورنائو و سبک داستانگویی منحصر به فرد او مخاطبان را روی صندلیهایشان بنشاند. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش که موسسهی فیلم آمریکا منتشر کرد، «طلوع: داستان دو انسان» توانست در جایگاه ۶۳ قرار بگیرد.
۷. مردم عادی (The Crowd)
- سال تولید: ۱۹۲۸
- کارگردان: کینگ ویدور
- بازیگران: النور بردمن، دل هندرسون، جیمز موری، لوسی بومانت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
جان سیمز که متولد روز چهارم جولای، روز استقلال آمریکا، است، وقتی که تنها ۱۲ سال دارد پدر خود را از دست میدهد. او در ۲۱ سالگی راهی نیویورک میشود و ایمان دارد که میتواند در این شهر به مرد مهمی تبدیل گردد؛ درست همانطور که پدرش اعتقاد داشته است. در مسیر حرکتش به نیویورک مسافر دیگری به او میگوید که در این شهر برای مردی غیرمعمولی بودن باید خوب باشد. فیلمنامهی این درام صامت را خود کینگ ویدور با همراهی جان وی. ای. ویور بر اساس داستانی از کینگ ویدور نوشتهاند. سال ۱۹۸۱ کوین برانلند و دیوید گیل این فیلم را بازسازی کردند و آن را با موسیقیای از کارل دیویس دوباره به اکران در آوردند. لوگوی این فیلم یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است؛ چون فضای شلوغ این لوگو که برای خواندن اطلاعات آن گاهی نیاز است چشمهای خود را تنگ کنید و دقت بیشتری به خرج دهید، به خوبی موفق میشود فضای شهری و پرتنش و شلوغ نیویورک را برای مخاطب به شکلی استعاری بر پردهی نقرهای بازآفرینی نماید.
این فیلم در نخستین دورهی جوایز اسکار، در ۲ رشتهی بهترین تهیهی فیلم خلاقانه و هنری و بهترین کارگردان نامزد دریافت جایزه شد. ویدور سال ۱۹۳۴ در فیلم «نان روزانهی ما» (Our Daily Bread) یکبار دیگر از شخصیت سیمز که اینبار بازیگر دیگری ایفا کنندهی او بود استفاده کرد. این فیلم درست چند ماه پیش از آغاز رکود بزرگ به اکران در آمد و توانست خیلی زود دو برابر بودجهی خود فروش داشته باشد. وقتی از کارگردان شناختهشدهی فرانسوی، ژان لوک گدار، پرسیده شد که چرا فیلمهای بیشتری دربارهی مردم عادی ساخته نمیشوند. او پاسخ داد: ««مردم عادی» همین حالا هم ساخته شده است، پس چرا باید آن را بازسازی کنند؟» این فیلم یکی از ۲۵ فیلم ابتداییای بود که هیأت ملی ثبت فیلم برای محافظت شدن در کتابخانهی کنگرهی ملی آنها را انتخاب کرد.
دههی ۱۹۳۰ میلادی:
۸. در جبههی غرب خبری نیست (All Quiet on the Western Front)
- سال تولید: ۱۹۳۰
- کارگردان: لوئیس مایلستون
- بازیگران: ریچارد الکساندر، لو آیریس، بن الکساندر، ویلیام نیکول
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
این فیلم که به وقایع جنگ جهانی اول میپردازد، داستان خودش را در حالی آغاز میکند که یک معلم پیر در کلاس درسی در آلمان نوجوانان را تشویق به رفتن به جبهههای جنگ میکند و آنها تحت تاثیر حرفهای معلم اقدام به نامنویسی میکنند. فیلمنامهی این فیلم بر اساس رمان سال ۱۹۲۹ اریک ماریا رمارکو نوشته شده است. سال ۱۹۳۷ دنبالهای با نام «راه برگشت» (The Road Back) برای این فیلم ساخته شد که در آن داستان بازگشت گروهان دوم بعد از پایان یافتن جنگ جهانی نخست روایت میشود. این فیلم به دنبال روایتگری بیپرده و بیسانسورش توانست تصویری درگیرکننده از جنگ را به تصویر بکشاند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، یک لوگوی شلوغ میباشد و شلوغی زیاد که بر پسزمینهای شبیه به دیواری سیمانی نقش بسته است میتواند احساس اضطراب و فشار عصبی را خیلی زودتر، پیش از آغاز شدن فیلم، در مخاطب ایجاد نماید.
این فیلم با بودجهی ۱.۲ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت توانست در سطح بینالمللی بیش از ۳ میلیون دلار بفروشد. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۲۱ آوریل ۱۹۳۰ در لس آنجلس به نمایش در آمد و چهار روز بعد در نیویورک. بعد از اکران نیویورک چند صحنهی دیگر برای فیلم ضبط شد و به آن اضافه گردید. در نهایت در تاریخ ۲۴ آگوست ۱۹۳۰، این فیلم برای نخستینبار به اکران عمومی رسید. این فیلم در ۴ رشته نامزد دریافت جایزه از سومین دورهی جوایز اسکار شد و توانست ۲ جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به دست آورد. در نخستین نسخهای که موسسهی فیلم آمریکا از لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما طی سال ۱۹۹۷ منتشر کرد، این فیلم توانست جایگاه ۵۴ رابه دست آورد. «در جبههی غرب خبری نسیت» نخستین فیلم مصوت تاریخ سینما در ژانر جنگی است که توانسته جایزهی اسکار ببرد.
۹. روشناییهای شهر (City Lights)
- سال تولید: ۱۹۳۱
- کارگردان: چارلی چاپلین
- بازیگران: چارلی چاپلین، ویرجینیا چریل، فلورنس لی، هری مایرز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
داستان این فیلم را همهی کسانی که عاشق سینما هستند میدانند، چون بیشک این فیلم ماندگار از چاپلین را دیدهاند. این فیلم داستان شخصیت ولگرد را روایت میکند، در حالی که او عاشق گلفروشی نابینا میشود. در همان شبی که او عاشق دختر گلفروش میشود، مرد ثروتمندی او را به خانهی خودش راه میدهد. چارلی یا همان ولگرد که دلباختهی دختر گلفروش شده است، هر کاری میکند تا بتواند هزینهی عمل چشم او را به دست بیاورد؛ او ابتدا از مرد ثروتمند درخواست پول میکند، سپس رفتگر میشود و در نهایت وارد رینگ مسابقات بوکس میشود. نقش ولگرد را مثل همیشه چارلی چاپلین ایفا میکند و ویرجینیا چریل ایفاکنندهی نقش دختر نابینا است. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، متن روی تخته سنگی نوشته شده است که باعث میشود شبیه قبر به نظر برسد و این نکته باعث میشود مخاطب خیلی زود با کمدی تلخ چاپلین آشنا شود.
این فیلم را شرکت یونایتد آرتیست با بودجهی ۱ میلیون ۵۰۰ هزار دلاری ساخت و بعد از اکران عمومی در تاریخ ۳۰ ژانویهی ۱۹۳۱، این فیلم توانست بیش از ۵ میلیون دلار در گیشه بفروشد. رولند توترو و گوردون پولاک فیلمبرداران این فیلم بودند. تدوین این فیلم را خود چاپلین انجام داد و موسیقی متن را هم خود چاپلین ساخت. ولگرد که یکی از قهرمانان برتر سینما است، در این فیلم شخصیت عاشقی را دارد که به واسطهی عشق کور شده است. موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلمی که سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، «روشناییهای شهر» را در رتبهی یازدهم قرار داد. این موسسه این فیلم را به عنوان بهترین فیلم کمدی-عاشقانهی تاریخ سینما هم برگزیده است.
۱۰. دردسر در بهشت (Trouble in Paradise)
- سال تولید: ۱۹۳۲
- کارگردان: ارنست لوبیچ
- بازیگران: میریام هاپکینز، کی فرانسیس، هربرت مارشال، شارلی روگلز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم داستان یک مرد سارق و یک دختر جیببر را روایت میکند که با یکدیگر هم تیمی میشوند تا سر یک دختر زیبا و ثروتمند که صاحب یک شرکت عطر است را کلاه بگذارند. فیلمنامهی این فیلم را سامپسون رافلسون و گراور جونز بر اساس نمایشنامهای از نمایشنامهنویس مجارستانی لازلو آلادار نوشتهاند. لوگوی این فیلم یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است. در لوگوی این فیلم برای جذب بیشتر مخاطب و میخکوب کردن او، نام بازیگران اصلی فیلم هم نوشته شدهاند. در زمان دوران طلایی هالیوود، بازیگران یکی از اصلیترین دلایلی بودند که می توانستند مخاطبان را به سینماها بکشانند و این عمل هوشمندانه از لوبیچ باعث شد مخاطبان در حالی که با نام فیلم آشنا میشوند و آمادهی ورود به دنیای آن میگردند، با بازیگران ایفاکنندهی نقشهای اصلی هم آشنا شوند.
در طراحی صحنههای این فیلم از سبک هنری آرت دکو استفاده شده است و میتوان به وضوح عناصر این سبک هنری را در سرتاسر فیلم مشاهده کرد. این فیلم نخستین فیلمی بود که باعث شد مخاطبان سینمایی از چیزی به نام جادوی لوبیچ صحبت کنند. دوایت مکدونالد یکی از منتقدان سرشناس آمریکایی دربارهی این فیلم نوشت: «از تمام سایر فیلمهایی که تا به امروز دیدهام به کمال نزدیکتر بود.» مجلهی نیویورک تایمز این فیلم را در لیست ۱۰ فیلم برتر سال ۱۹۳۲ قرار داد. راجر ایبرت، منتقد سرشناس آمریکایی، نیز از این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد کرده است. وس اندرسن و رالف فاینز از این فیلم به عنوان یکی از منابع الهام فیلم «هتل بزرگ بوداپست» (The Grand Budapest Hotel) یاد کردهاند.
۱۱. سوپ اردک (Duck Soup)
- سال تولید: ۱۹۳۳
- کارگردان: لئو مککری
- بازیگران: گروچو مارکس، هارپو مارکس، چیکو مارکس، زپو مارکس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
این فیلم آخرین فیلم از پنج فیلم برادران مارکس بود که توسط شرکت فیلمسازی پارامونت منتشر میشد. این فیلم داستان این چهار برادر را روایت میکند در حالی که دوتای آنها در یک دنیای خیالی مسئول گرداندن یک کشور شدهاند و دو برادر دیگر هم نقش جاسوسان کشور همسایه را ایفا میکنند. نحوهی برخورد این چهار نفر با یکدیگر در نهایت این دو کشور را وارد جنگ میکند. در مقایسه با فیلمهای قبلی برادران مارکس، «سوپ اردک» در گیشه ناامیدکننده بود. این فیلم نخستینبار ۱۷ نوامبر ۱۹۳۳ به اکران عمومی در آمد و یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را روی پردهی نقرهای نمایش داد. دو نکتهی اصلی این فیلم یعنی نام آن و حضور برادران مارکس در آن، در این لوگو به شکلی برجسته مورد توجه قرار گرفته است.
یکی از اصلی ترین دلایل شکست این فیلم در گیشه، اکران شدن در دورهی رکود اقتصادی بود. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا در رتبهی ۶۰ قرار گرفت و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی این موسسه به جایگاه پنجم دست پیدا کرد. این فیلم برای محافظت شدن در کتابخانهی کنگرهی ملی توسط هیأت ملی فیلم انتخاب شد. این فیلم الهامبخش بسیاری دیگر از فیلمهای کمدی بوده است؛ مانند کمدیهای وودی آلن و کمدی «دیکتاتور» (The Dictator) محصول ۲۰۱۲ از ساشا بارون کوهن. ایبرت این فیلم را بسیار دوست داشت و آن را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ میدانست.
۱۲. کینگ کونگ (King Kong)
- سال تولید: ۱۹۳۳
- کارگردان: مریان کوپر، ارنست بی. شودزاک
- بازیگران: فی ری، ورا لوئیس، رابرت آرمسترانگ، بروس کابوت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم داستان کارگردانی را روایت میکند که میخواهد در جزیرهای متروکه یک فیلم بسازد. این کارگردان تیمی را قانع میکند تا همراهش به این جزیره بروند. وقتی به جزیره میرسند، یک شب بومیان وارد کشتی میشوند و آن را میدزدند تا به میمونی عظیمالجثه به نام کینگ کونگ هدیه بدهند. در مراحل ساخت این فیلم، شودزاک صحنههای انسانی و دارای دیالوگ را کارگردانی کرد و کوپر صحنههای دارای جلوههای ویژه را ساخت. کینگ کونگی که شما در فیلم «کینگ کونگ» میبینید در واقع یک ماکت ۶۰ سانتیمتری است که ویلیس اچ اوبراین ساخته بود. حرکات کونگ با فیلمبرداری استاپ موشن انجام گرفت. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به خوبی فضای ناآشنای این فیلم را به تصویر میکشاند، در حالی که نام شخصیت عجیب آن به برجستهترین شکل ممکن در آن نقش بسته است.
علاوه بر کبنگ کونگ دو شخصیت عجیب دیگر یعنی یک دایناسور و مجموعهای از عنکبوتهای غولپیکر هم در این فیلم وجود داشتند، اما کارگردانها تصمیم گرفتند به دنبال خشونت بیش از حد، این صحنهها را از فیلم حذف کنند. این فیلم که با بودجهی بیش از ۶۷۲ هزار دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه ۵.۳ میلیون دلار بفروشد. این فیلم را موسسهی فیلم آمریکا چهارمین فیلم فانتزی برتر تاریخ نامیده است. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم سینمایی برتر تاریخ که این موسسه سال ۲۰۰۷ منتشر کرد هم، «کینگ کونگ» توانست در رتبهی ۴۱ قرار بگیرد. سال ۲۰۰۵، پتر جکسون فیلمی به نام «کینگ کونگ» ساخت که به عقیدهی بسیاری از سینمادوستان، از نسخهی اصلی آن بهتر بود.
۱۳. در یک شب اتفاق افتاد (It Happened One Night)
- سال تولید: ۱۹۳۴
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: کلارک گیبل، کلودت کولبرت، والتر کانلی، آلن هیل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
این فیلم رمانتیک فرانک کاپرا که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، داستان دختری لوس به نام الی را روایت میکند که با وجود مخالفتهای پدرش میخواهد با شاهزاده وستلی ازدواج کند. او برای رسیدن به هدفش مجبور میشود از خانه بگریزد. از آن جایی که پدر این دختر مردی ثروتمند است، خبر ازدواج او خیلی سریع پخش میشود. از سویی دیگر پیتر وارن که خبرنگاری است تازه اخراج شده به شکلی تصادفی در مسیر فرار الی از خانه با او روبهرو میشود. فیلمنامهی این فیلم را رابرت ریسکین بر اساس داستان کوتاه «اتوبوس شبانه» از ساموئل هاپکینز ادام نوشته است. این فیلم که با بودجهی ۳۲۵ هزار دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه حضور چشمگیری داشته باشد و در سطح بینالمللی به فروش ۲.۵ میلیون دلاری دست پیدا کند.
«در یک شب اتفاق افتاد» نخستین فیلم تاریخ سینما است که توانست پنج جایزهی اصلی اسکار یعنی اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین بازیگر نقش اصلی زن را به دست آورد. بعد از این فیلم تنها دو فیلم دیگر توانستهاند چنین کنند؛ «دیوانه از قفس پرید» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) و «سکوت برهها» (The Silence of the Lambs). در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر سینما که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، این فیلم توانست جایگاه ۴۶ را به دست آورد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی این موسسه هم که سال ۲۰۰۰ منتشر شد، «در یک شب اتفاق افتاد» توانست در جایگاه هشتم قرار بگیرد. فیلمهای زیادی تحت تاثیر این فیلم ساخته شدهاند، اما هیچکدام آنها نتوانستند به اندازهی این فیلم توجه مخاطبان را جلب کنند.
۱۴. عروس فرانکنشتاین (Bride of Frankenstein)
- سال تولید: ۱۹۳۵
- کارگردان: جیمز ویل
- بازیگران: بوریس کارلوف، دارسی کوریگان، جی. گانیس دیویس، موریس بلک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
این فیلم داستان مری شلی، نویسندهی کتاب مورد اقتباس این فیلم به نام «فرانکنشتاین» را روایت میکند که در شبی طوفاتی در ژنو، ادامهی داستان فرانکنشتاین را برای پرسی شلی و لرد باریرون تعریف میکند؛ فرانکنشتاین در نهایت موفق میشود از دست تعقیبکنندگان خشمگین فرار کند و پس از چندی دکتر پرتوریوس از او میخواهد که در راستای خلق موجودی مونث که همدم فرانکنشتاین باشد با او همکاری نماید. این فیلم نخستین دنبالهی سینماییای است که برای فیلم «فرانکنشتاین» (Frankenstein) محصول ۱۹۳۱ ساخته شد. سال ۱۹۹۸، کتابخانهی کنگره این فیلم را به جهت اهمیت فرهنگی، تاریخی و زیباشناسی در فهرست ملی ثبت فیلم جای داد. قسمت سوم این مجموعه به نام «پسر فرانکنشتاین» سال ۱۹۳۹ به کارگردانی رولند وی. لی ساخته شد.
در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام فرانکنشتاین در مرکز تصویر قرار گرفته است و بالاتر از آن با اندازهی کمی کوچکتر واژهی عروس نقش بسته است. این فیلم در حالی که با بودجهی ۳۹۷ هزار دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست بیش از ۲ میلیون دلار در گیشه بفروشد. نخستین اکران این فیلم در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۹۳۵ در سیاتل سان فرانسیسکو رقم خورد و یک روز بعد این فیلم به اکران عمومی در ایالات متحدهی آمریکا رسید. مجلهی امپایر سال ۲۰۰۸ این فیلم را به عنوان یکی از ۵۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما معرفی کرد. در همان سال، مجلهی بوستون هارالد لیستی تحت عنوان بهترین فیلمهای ژانر وحشت تاریخ سینما منتشر کرد که در آن لیست، «عروس فرانکنشتاین» بعد از «نوسفراتو» (Nosferatu) در جایگاه دوم قرار گرفت. این فیلم در ۱ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد.
۱۵. شبی در اپرا (A Night at the Opera)
- سال تولید: ۱۹۳۵
- کارگردان: سام وود
- بازیگران: گروچو مارکس، هارپو مارکس، چیکو مارکس، سم مارکس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
این فیلم یکی دیگر از کمدیهای برادران مارکس است که اینبار در آن به سراغ برگزاری مراسم اپرا رفتهاند. این فیلم نخستین فیلم از پنج فیلمی بود که برادران مارکس در همکاری با شرکت مترو گلدن مایر، بعد از پایان همکاریشان با شرکت پارامونت ساختند. این فیلم نخستین فیلم برادران مارکس بعد از ترک کردن گروه توسط زپو است. در واقع این فیلم نخستین فیلم برادران مارکس بود که شخصیتهای اصلی آن به جای چهار نفر، سه نفر بودند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به واسطهی شمایل عجیب و غریب خود موفق میشود فضای کمیک و متفاوت این فیلم را به خوبی به مخاطبان منتقل نماید. این فیلم که با بودجهی ۱ میلیون دلاری ساخته شد، توانست در گیشه ۱.۸ میلیون دلار بفروشد.
این فیلم خیلی زود تبدیل به یکی از موفقترین فیلمهای شرکت متروگلدن مایر در گیشه شد. این فیلم، سال ۱۹۹۳ توسط هیأت ملی فیلم برای محافظت در کتابخانهی کنگرهی ملی انتخاب شد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ، موسسهی فیلم آمریکا، فیلم «شبی در اپرا» را در جایگاه ۸۵ قرار داد و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی که این موسسه سال ۲۰۰۰ منتشر کرد، این فیلم دوازدهم شد. پخش این فیلم در بوداپست ممنوع اعلام شد. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۳۵ به اکران سراسری رسید. پدر برادران مارکس، سم مارکس هم در این فیلم مقابل دوربین نقش کوتاهی ایفا کرد.
۱۶. کلاه سیلندری (Top Hat)
- سال تولید: ۱۹۳۵
- کارگردان: مارک سندریچ
- بازیگران: جینجر راجرز، اریک رودس، اریک بلور، ادوارد اورت هورتون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
«کلاه سیلندری» یک کمدی اسکروبال کلاسیک هالیوودی است با مجموعه ای از سوتفاهمات خندهدار و شخصیتهایی که جنبههای کمیک آنها میتواند برای مخاطبان جذاب باشد. در نهایت باید گقت که خط روایی این فیلم به اندازهی قطعات موسیقیاش درخشان نیستند. قطعهی موسیقی «نزدیک به هم» که در این فیلم برای نخستینبار به گوش مخاطبان رسید، از آن روز تا به حالا توسط هنرمندان بزرگی از جمله الا فیتزجرالد، فرانک سیناترا و بیلی هالیدی بازخوانی شده است و با این حال نسخهی اصلی آن که در فیلم «کلاه سیلندری» پخش شد، تبدیل به یکی از نمادهای فراموشنشدنی این فیلم شده است. در صحنهای که این آهنگ پخش میشود شاهد رقصیدن جینجر راجرز پوشیده شده در لباسی از جنس پر در محیطی متناسب با آثار کلاسیک هالیوودی خواهید بود.
کلاه سیلندریای که در پسزمینهی لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به تصویر کشیده میشود، باعث میگردد که نام این فیلم به شکلی تاکیدی وارد ذهن مخاطب شود. گویا کارگردان به بیننده یک عنصر نشان میدهد و از او میخواهد که تا انتهای فیلم این عنصر را دنبال کند. این فیلم در ۳ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، اما نتوانست این جایزه را به دست اورد. این فیلم الهامبخش فیلمهای بزرگی بوده است و کارگردانهای زیادی از این فیلم کمدی موزیکال به عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای زندگی خود یاد کردهاند. «کلاه سیلندری» با بودجهی ۶.۹ هزار دلاری ساخته شد و در نهایت توانست ۳.۲ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی این فیلم را آلن اسکات و دوایت تیلور بر اساس داستانی از دوایت تیلور نوشتهاند.
۱۷. عصر جدید (Modern Times)
- سال تولید: ۱۹۳۶
- کارگردان: چارلی چاپلین
- بازیگران: چارلی چاپلین، پولت گادرد، هنری برگمن، تاینی سندفورد
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
چاپلین در این فیلم خود، خیلی زود مخاطب را با چیزی که خودش نماد «عصر جدید» میداند آشنا میکند؛ یک ساعت. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است نام چاپلین را در کنار نام فیلم بر روی تصویر یک ساعت به نمایش میگذارد. این فیلم داستان تقلای شخصیت ولگرد را روایت میکند در حالی که او میخواهد در دنیای مدرن جایگاهی برای خودش پیدا کند . چاپلین در این فیلم به وقایع اسفناک دوران رکود بزرگ نگاهی طنزآمیز میاندارد. «عصر جدید» آخرین فیلمی است که شخصیت ولگرد در آن روی پردهی سینما ظاهر شد. این فیلم یکی از نخستین ۲۵ فیلمی بود که هیأت ملی ثبت فیلم برای محافظت در کتابخانهی کنگرهی ملی آمریکا انتخاب کرد.
این فیلم که با بودجهی ۱.۵ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۱.۸ میلیون دلار در آمریکای شمالی بفروشد و تبدیل به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال ۱۹۳۶ شود. این فیلم طی سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ معروفترین فیلم گیشهی بریتانیا بود. موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر که سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، «عصر جدید» را در جایگاه ۷۸ قرار داد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی این موسسه توانست جایگاه سی و سوم را به دست آورد. نسخهی بازسازی شدهی این فیلم برای نخستینبار سال ۲۰۰۳ در جشنوارهی فیلم کن به نمایش در آمد.
۱۸. سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
- سال تولید: ۱۹۳۷
- کارگردان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
- بازیگران: آدریانا کاسلوتی، لوسیل لا لاورن، هری استاکول، روی اتول
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
انیمیشن «سفیدبرفی و هفت کوتوله» نخستین انیمیشنی است که میتوان آن را از نظر زمانی و طول مدت، یک فیلم کامل دانست. این فیلم ۸۳ دقیقه طول دارد و توانست تاریخ انیمیشنهای سینمایی را برای همیشه دستخوش تغییر کند. این فیلم داستان سفید برفی را روایت میکند؛ او که والدین خود را در کودکی از دست داده یک شاهدخت زیبا است. ملکهی شرور داستان که نامادری سفیدبرفی محسوب میشود، هر روز از آیینهی جادویی خود میپرسد که چه کسی زیباترین زن جهان است و آیینه هرروز میگوید: «شما ای ملکه.» یک روز اما آیینه دیگر نمیتواند دروغ بگوید و سفیدبرفی را به عنوان ززیباترین زن دنیا معرفی میکند. همین کافی است که ملکهی شرور خشمگین شود و دستور کشته شدن سفیدبرفی را صادر کند. در دنیای انیمیشن اما آدمها مهربانتر هستند. شکارچی اجیرشده توسط ملکه در نهایت نمیتواند سفیدبرفی را بکشد و او را به دل جنگل فراری میدهد. در همین مسیر است که سفید برفی کلبهی هفت کوتوله را پیدا میکند و قرار میشود در ازای پخت و پز و تمیزکاری، در کنار آنها زندگی کند.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، با استفاده از ترکیبرنگی و شکل ظاهری درخشان خود توانسته است به یکی از خاطرهانگیزترین لوگوهای تاریخ تبدیل شود. این انیمیشن والت دیزنی ابتدا سال ۱۹۳۷ اکرانی محدود داشت و سپس سال بعد به اکران وسیع و گسترده درآمد. انیماتورهای دیزنی توانستند در «سفیدبرفی و هفت کوتوله» حرکات شخصیتهای انیمیشنی را طبیعیتر کنند و این حرکات طبیعیتر باعث شدند مخاطبان بتوانند ارتباط بهتری با شخصیتهای انیمیشنی برقرار نمایند. دیزنی به واسطهی ساخت این انیمیشن توانست جایزهی دستآورد ویژه را از جشنوارهی جوایز اسکار دریافت کند. این انیمیشن توانست با بودجهی کمتر از یک میلیون و نیم خود به فروش بیش از ۴۱۸ میلیون دلاری دست پیدا کند. این فیلم بر اساس افسانهی آلمانی ۱۸۱۲ که برادران گریم آن را به رشتهی تحریر در آوردهاند ساخته شده است.
۱۹. ماجراهای رابین هود (The Adventures of Robin Hood)
- سال تولید: ۱۹۳۸
- کارگردان: مایکل کورتیز، ویلیام کیلی
- بازیگران: ارول فلین، اولیویا دی هاویلند، کلود رینس، بازیل رتبون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
فیلم نامهی این فیلم را نورمان ریلی رین و ستون ای. میلر براساس شوالیهی افسانهای ساکسون، رابین هود نوشتهاند؛ کسی که در نبود پادشاه ریچارد شیر دل و حضور او در جنگهای صلیبی، به عنوان رهبر یاغیها با پرنس جان و نورمنها میجنگید. منتقدان از این فیلم به عنوان یک فیلم از نظر فرهنگی و تاریخی و هنری مهم یاد کردهاند. سال ۱۹۹۵ این فیلم برای ذخیره شدن در کتابخانهی ملی ایالات متحدهی آمریکا توسط کنگرهی ملی انتخاب شد. الن هید که در این فیلم نقش جان کوچولو را ایفا میکند، در نسخهی ۱۹۲۲ داگلاس فیربنک هم نقش این شخصیت را ایفا کرده بود و بعدتر سال ۱۹۵۰ در فیلم «نیروهای جنگل های شروود» (Rogues of Sherwood Forest) هم نقش این شخصیت را ایفا کرد. نقش رابین هود در این فیلم را ارول فلین ایفا میکند.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به واسطهی استفاده از فونتی که منتصب به آثار کلاسیک اروپایی است و استفاده از سپر در تصویر پسزمینه خیلی زود مخاطب را از نظر تاریخی وارد دنیای فیلم میکند. این فیلم در چهار رشته نامزد دریافت جوایز اسکار شد و توانست سه اسکار بهترین طراحی صحنه، بهترین تدوین و بهترین موسیقی متن را بگیرد. این فیلم بیش از هر چیز به دنبال موسیقی متن فاخرش شناخته شده است. موسیقی متن این فیلم در لیست ۱۰۰ موسیقی متن فیلم موسسهی فیلم آمریکا که سال ۲۰۰۵ منتشر شد، به عنوان یازدهمین موسیقی متن برتر تاریخ انتخاب شد. سال ۲۰۰۱، شبکهی فور لیستی با عنوان بهترین فیلمهای تمام تاریخ منتشر کرد که در این لیست، «ماجراهای رابین هود» رتیهی ۸۴ را به دست آورد.
۲۰. بزرگ کردن بیبی (Bringing Up Baby)
- سال تولید: ۱۹۳۸
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کری گرانت، کاترین هپبورن، می رابسون، فریتس فیلد
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
این فیلم کمدی اسکروبال داستان مردی به نام دیوید هاکسی را روایت میکند که روز پیش از ازدواجش با زنی به نام سوزان ونس آشنا میگردد. «پرورش بیبی» یکی دیگر از فیلمهایی است که گرانت و هپبورن در آن به عنوان یک زوج درخشیدهاند. بیبی نام ببری است که از همان اوایل داستان وارد آن میشود و تبدیل به یکی از شخصیتهای اصلی فیلم میگردد. فیلمنامهی این فیلم را دادلی نیکولز و هیگر وایلد بر اساس داستانی از وایلد برای کاترین هپبورن نوشتند و شخصیتهای فردی این بازیگر را به داستان وارد کردند. این فیلم در هنگام اکران شکست خورد ونتوانست به سوددهی برسد. وقتی که طی دههی ۴۰ میلادی یکبار دیگر اکران شد توانست به سوددهی اندکی دست پیدا کند.
لوگوی این فیلم به خوبی با متن انحنا پیدا کرده موفق میشود فضای غیرمعمولی فیلم را در یک نگاه به مخاطب منتقل نماید. شهرت فیلم «پرورش بیب» زمانی افزایش پیدا کرد که طی دههی ۱۹۵۰ میلادی داز تلویزیون پخش شد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا، این فیلم در جایگاه ۸۸ قرار گرفت. این فیلم دومین همکاری گرانت و هپبورن بعد از «سیلویا اسکارلت» (Sylvia Scarlett) بود. آنها بعد از این فیلم هم دو مرتبهی دیگر در فیلمهای «تعطیلات» (Holiday) و «داستان فیلادلفیا» با یکدیگر همبازی شدند. سال ۲۰۰۰ خوانندگان مجلهی توتال فیلم این فیلم را به عنوان چهل و هفتمین کمدی برتر تاریخ انتخاب کردند. در لیسا ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی موسسه ی فیلم آمریکا، «پرورش بیبی» در جایگاه ۱۴ قرار گرفت.
۲۱. بربادرفته (Gone With The Wind)
- سال تولید: ۱۹۳۹
- کارگردان: ویکتور فلمینگ
- بازیگران: ویوین لی، کلارک گیبل، الیویا دیهالند، هتی مکدنیل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
اگر فیلمی بخواهد تبدیل به پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شود، باید تلاش فراوانی کند تا بتواند جای «بربادرفته» را بگیرد. این فیلم بر اساس رمان درخشانی با همین نام، از مارگارت میچل، ساخته شده است. فیلم، همزمان با روایت تاریخ آمریکا، جنگهای داخلی و سالهای بازسازی، به روایت داستانی عاشقانه میپردازد. اگرچه فیلم به دنبال روایتهای تاریخیاش بسیار مورد بحث و جدل منتقدان و تاریخدانان قرارگرفتهاست، این حقیقت که یکی از بهترین فیلمهای ساختهشده در دوران طلایی هالیوود است، همچنان دستنخورده باقی میماند. این فیلم به فروش خیرهکنندهی ۱.۸ میلیارد دلاری رسید؛ عددی که شکستدادناش به نظر غیرممکن میرسد. این فیلم در دوران خودش به شهرت بینظیری رسید و امروزه هم هر سینمادوستی آن را میشناسد.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است بسیار خلاقانه میباشد. با انداختن نگاهی به نام این فیلم که در لوگو ظاهر میشود میتوان به حالت گرافیکیای که حالتی شبیه به باد دارد پی برد. این حالت گرافیکی و پسزمینهای که دشتی وسیع را به تصویر میکشاند، این لوگو را در دل تاریخ جاودانه میکند. «بربادرفته» در ۱۵ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و تتوانست ۱۰ جایزهی اسکار بگیرد. در کنار ۲ اسکار افتخاری، ۸ اسکار بخش رقابتی به این فیلم رسید؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی زن و بهترین بازیگر نقش مکمل زن. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۷ منتشر نمود، ششم شد و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم عاشقانه در جایگاه دوم قرار گرفت.
۲۲. آقای اسمیت به واشنگتن میرود (Mr. Smith Goes to Washington)
- سال تولید: ۱۹۳۹
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: جیمز استوارت، جین آرتور، کلود رینس، یوجین پلت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
ر خلاصهی این فیلم آمده است: «گروهی از سیاستمداران تصمیم میگیرند مردی سادهلوح و روستایی را به عنوان جانشین سناتوری که در گذشته است روی کار بیاورند.» زمانی که این فیلم برای نخستینبار اکران شد، جنجال زیادی به پا کرد و همین جنجال باعث شد فروش آن در گیشه قابل قبول باشد. این فیلم که با بودجهی ۱.۵ میلیون دلاری ساخته شد، توانست در گیشه ۹ میلیون دلار بفروشد. پخش این فیلم با شرکت کلمبیا بوده است و این فیلم نخستینبار در ۱۷ اکتبر ۱۹۳۹ اکران شد. فیلمنامهی این فیلم را سیدنی باکمن نوشته است. داستان این فیلم شبیه به جریان رسوایی تیپات دم است که برتون ویلر، سناتور ایالت مونتانا در زمان ریاست جمهوری وارن جی. هاردینگ آن را مطرح کرده بود.
در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است نام فیلم زیر سایهی برگ درختان انداخته شده است و به واسطهی بادی که بین درختان در حرکت است، سایهی محرک به نام این فیلم در لوگو حالتی آرامشبخش بخشیده؛ درست مانند تمام آثار فرانک کاپرا. جیمز استوارت در این فیلم با چهرهی ساده و جذاب همیشگیای در مقابل دوربین کاپرا حاضر شده است؛ جفرسون اسمیت مردی سادهدل است که از زیر و بم سیاست خبر ندارد، اما خیلی زود وقتی به واشنگتن میرسد، هوش سرشار خود را به سیاستمداران دیگر ثابت میکند و آنها را به مشکل میاندازد. این فیلم یکی از ۲۵ فیلم ابتدایی بود که کنگرهی ملی برای محافظت در کتابخانهی کنگره انتخاب کرد. این فیلم در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و تنها لوئیس آر. فاستر توانست اسکار بهترین فیلمنامه را به دست آورد. موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم خود، این فیلم را در جایگاه بیست و ششم قرار داد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش هم این فیلم جایگاه پنجم را دارد.
۲۳. نینوچکا (Ninotchka)
- سال تولید: ۱۹۳۹
- کارگردان: ارنست لوبیچ
- بازیگران: ملوین داگلاس، آینا کلر، بلا لوگوسی، زیگ لومان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
گرتا گربو در این فیلم نقش یک دیپلمات تندمزاج شوروی را ایفا میکند که وقتی به ملاقات یک آمریکایی در پاریس میرود، قلبش شروع به تندتر تپیدن میکند. با وجود فداکاریها و تعهد این دیپلمات اهل شوروی به هدف و آرمانهایش و تنفر او از غرب، «نینوچکا» تصمیم میگیرد به پوستهی سرسخت خودش برای مدتی استراحت بدهد. گاربو در نقش مامور سیاسی سرسخت شرقی میدرخشد و این نقشآفرینی او نشان میدهد که اگر این بازیگر قصد چنین کاری را داشت میتوانست تبدیل به یکی از ستارههای کمدی عصر طلایی هالیوود شود. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است در کنار نام فیلم نام ارنست لوبیچ را میبینیم؛ مردی که نامش را به واسطهی فیلمهای به یادماندنیاش در تاریخ سینما ماندگار کرده است.
این فیلم در ۴ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، اما نتوانست این جایزه را به دست آورد. هیأت ملی بازبینی فیلم جایزهی بهترین بازیگر زن را آن سال به گاربو داد و خود فیلم توانست در رتبهبندی ده فیلم برتر سال این موسسه در جایگاه چهارم قرار بگیرد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی موسسهی فیلم آمریکا به عنوان پنجاه و دومین فیلم برتر شناخته شد و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش این موسسه چهلم شد. «نینوچکا» که با بودجهی ۱.۴ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست در گیشه بیش از ۲.۳ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی این فیلم را بیلی وایلدر با همراهی والتر ریش و چارلز براکت بر اساس داستانی از ملخیول لنجیل نوشتهاند.
۲۴. دلیجان (Stagecoach)
- سال تولید: ۱۹۳۹
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: کلر تروور، جان وین، توماس میچل، جان کارادین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
هنگامی که عناصر ژانر وسترن هنوز توسط فیلمسازان عصر طلایی هالیوود در حال شکلگیری بودند، فورد برای دست یافتن به زبان سینمایی مختص این ژانر با «دلیجان» قدم بزرگی برداشت. «دلیجان» یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینمای آمریکا است، اما تاثیرگذاری این فیلم مرزهای جغرافیایی را هم در نوردیده است. کوروساوا هنگام ساخت فیلمهای ژاپنی خود به شدت تحت تاثیر جان فورد بوده است، همانطور که میلر در ساخت فیلمهای استرالیایی خود تحت تاثیر این فیلمساز آمریکایی قرار گرفته. فیلم «دلیجان» هم در سبک فیلمبرداری و هم در سبک تدوین منحصر به فرد و پیشرو است. عنوانبندی این فیلم که یکی از بهترین عنوانبندیهای تاریخ سینما است به خوبی نام فیلم را در مقابله با طبیعت وحشی پشت سر نشان میدهد و حال و هوای ذهنی مخاطب را برای اتفاقات پیشرو در فیلم آماده میکند.
«دلیجان» با بودجهی ۵۳۱ هزار دلاری ساخته شد و توانست در گیشه بیش از ۱ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی «دلیجان» را دادلی نیکولز بر اساس کتاب «دلیجانی به لوردزبورگ» از ارنست هیکاکس نوشته است. این فیلم در ۷ رشته نامزد اسکار شد و توانست اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای توماس میچل به ارمغان بیاورد. علاوه بر این، «دلیجان» اسکار بهترین موسیقی متن را هم گرفت. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک به واسطهی «دلیجان» جایزهی بهترین کارگردانی را به جان فورد اهدا کرد. اورسن ولز، کارگردان شناختهشدهی آمریکایی از «دلیجان» به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما یاد کرده است و ادعا کرده پیش از ساختن فیلم «همشهری کین» (Citizen Kane) چهل مرتبه این فیلم را دیده است. میچل برای بازی در «دلیجان» علاوه بر اسکار، توانست جایزهی بهترین بازیگری را از هیأت ملی بازبینی فیلم هم دریافت کند.
۲۵. جادوگر شهر از (The Wizard of Oz)
- سال تولید: ۱۹۳۹
- کارگردان: ویکتور فلمینگ
- بازیگران: جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
دوروتی دختری کوچک است که وارد دنیایی افسانهای میشود و سعی دارد راه برگشت به خانه را پیدا کند. همهچیز اما به همین سادگی برای دوروتی پیش نمیرود. علاوه بر دوستانش، دوروتی دشمنانی هم دارد. یکی از این دشمنان که با همراهی میمونهای پرندهی خود اجازه نمیدهد دوروتی به خانه باز گردد، جادوگر خبیث غرب است که مارگارت همیلتون نقش او را ایفا میکند، لوگوی این فیلم را باید یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما دانست. در لوگوی این فیلم نام فیلم با ترکیببندیای جذاب به نمایش در آمده است. پسزمینهی لوگو که نشاندهندهی ابرهای طوفانی میباشد به خوبی میتواند دنیای متلاطم فیلم را تصویر کند.
فیلمنامه ی این فیلم فلمینگ را ۳ فیلمنامهنویس بر اساس کتاب «جادوگر خارقالعادهی شهر از» از ال. فرانک بام نوشتهاند. این فیلم که با بودجهی ۲.۸ میلیون دلاری ساخته شد، توانست در گیشه بیش از ۲۹.۵ میلیون دلار بفروشد. از این فیلم به عنوان فیلمی یاد میشود که در بسیاری از زمینههای سینمایی مانند چهره پردازی، طراحی صحنه و جلوههای ویژه پیشرو بوده است. «جادوگر شهر از» در ۶ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست ۳ اسکار بهترین موسیقی، بهترین ترانه و بهترین بازیگر تازهکار را به دست آورد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا در جایگاه دهم قرار گرفت و در لیست ۱۰ فیلم برتر ژانر فانتزی این موسسه به جایگاه نخست رسید. سال ۲۰۲۴ در لیستی که مجله ی ایندیوایر تحت عنوان ۶۳ فیلم موزیکال برتر تاریخ سینما منتشر کرد، «جادوگر شهر از» به جایگاه هفتم دست پیدا کرد.
۲۶. بلندیهای بادگیر (Wuthering Heights)
- سال تولید: ۱۹۳۹
- کارگردان: ویلیام وایلر
- بازیگران: مرل اوبرون، لارنس الیویه، دیوید نیون، حرالدین فیتزجرالد
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم که چارلز مکآرتور و بن هکت آن را نوشتهاند اقتباسی است از رمان کلاسیک محصول ۱۸۴۷ امیلی برونته. در این فیلم فقط ۱۶ شخصیت از ۳۴ شخصیت رمان حضور دارند. فیلم، نسل دوم شخصیتهای کتاب را حذف کرده است. این فیلم داستان انسانهایی را روایت میکند که سرنوشت آنها را سر راه یکدیگر قرار میدهد و آنها باید تصمیماتی بگیرند که برای خودشان و دیگران حیاتی است. پیش از لارنس الیویه، بازیگرانی مانند رابرت نیومن، داگلاس فیربنک و رونالد کومان برای ایفای نقش شخصیت هیتکلیف انتخاب شده بودند. موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم سینمایی برتر، «بلندیهای بادگیر» را در رتبهی ۷۳ قرار داد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش این موسسه هم فیلم «بلندیهای بادگیر» رتبهی ۱۵ را به دست آورد.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم را نشان میدهد در حالی که عمارتی که داستانهای فیلم در حوالی آن رخ میدهد در پیشزمینه دیده میشود. این لوگو خیلی سریع مخاطب را وارد دنیای فیلم میکند و او را از نظر ذهنی برای وقایعی که قرار است در این محیط شاهد رخ دادنشان باشد آماده میگرداند. این فیلم در ۸ رشته نامزد اسکار شد و در نهایت توانست اسکار بهترین تصویربرداری سیاه و سفید را به دست اورد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم این فیلم را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کرد. در رتبهبندی ۱۰ فیلم برتر سال که هیأت ملی بازبینی فیلم منتشر کرد، «بلندیهای بادگیر» در جایگاه دوم قرار گرفت. دو بازیگر این فیلم یعنی لارنس الیویه و جرالدین فیتزجرالد هم توانستند جوایز بازیگری را از این جشنواره دریافت کنند.
دههی ۱۹۴۰ میلادی:
۲۷. فانتازیا (Fantasia)
- سال تولید: ۱۹۴۰
- کارگردان: ساموئل آرمسترانگ، جیمز آلگار، بیل رابرتز، پائول ساترفیلد، بن شارپستین، دیوید هند، همیلتون لاسک، جیم هندلی، فورد بیب، تی. هی، نورم فرگوسن، ویلفرد جکسون
- بازیگران: لئوپولد استوکوفسکی، دیمز تیلور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
انتشار «سفیدبرفی و هفت کوتوله» دیزنی را تبدیل به یکی از قطبهای هنری هالیوود کرد. حالا دیزنی یکبار توانسته بود یک انیمیشن سینمایی تولید کند و بیشک قرار بود تولیدات بیشتری در راه باشند. «فانتازیا» را باید یکی از جاهطلبانهترین و شناختهشدهترین آثار سینمایی شرکت والت دیزنی دانست. این انیمیشن ترکیبی جذاب است از تصویر و موسیقیهای کلاسیک مانند آثار چایکفسکی و بتهوون. در «فانتازیا» جلوههای انیمیشنی در انواع و اقسام مختلف دیده میشوند؛ از صحنههای رنگارنگ و جذاب گرفته تا صحنههای تاریک. به یادماندنیترین بخش این انیمیشن والت دیزنی بخشی است که در آن جادوگر به دنبال کسی میگردد تا فوت و فنهای خود را به او آموزش دهد. میکی ماوس از راه میرسد و قبول میکند که شاگرد او شود. فقط بعد از این که جادوگر کارگاه خود را ترک میکند، ما در مییابیم که میکی ماوس هنوز هم چیز زیادی یاد نگرفته است.
در کتاب «صد سال سینمای انیمیشن»، آلبرتو بندازی نوشته است که انیمیشن «فانتازیا» بر اساس ۸ قطعهی موسیقی کلاسیک ساخته شد و هنرمندان سازندهی آن برای اولینبار توانستند در استودیوهای دیزنی فرصتی برای ارائه کردن همهی تواناییهای زیباییشناسانه و گرافیکی خود پیدا کنند. «فانتازیا» در زمان اکران توانست نظر مثبت بسیاری ازمنتقدان سینمایی را جذب کند و بسیاری آن را یک شاهکار نامیدند. انجمن فیلم آمریکا در لیستی که سال ۱۹۴۰ تحت عنوان ده فیلم برتر منتشر کرد، «فانتازیا» را در رتبهی پنجم قرار داد. «فانتازیا» توانست دو جایزهی اسکار افتخاری دریافت کند و همچنین حلقهی منتقدان فیلم نیویورک جایزهی ویژهی خود را به این فیلم اهدا کردند. این فیلم با بودجهی ۲.۲۸ میلیون دلاری توانست در گیشه بیش از ۸۳ میلیون دلار بفروشد. «فانتازیا» نخستین انیمیشن تاریخ سینما است که بیش از ۲ ساعت طول دارد.
۲۸. خوشههای خشم (The Grapes of Wrath)
- سال تولید: ۱۹۴۰
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: هنری فوندا، جین دارول، جان کارادین، شرلی میلز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
تام جاد پس از گرفتن عفو مشروط از زندان آزاد میشود و نزد خانوادهاش باز میگردد. در ادامه به دنبال قحطی بزرگی که در آمریکا فراگیر شده است، جاد و خانوادهاش مجبور میشوند اوکلاهما را ترک کنند و برای ادامهی زندگی و کار به کالیفرنیا بروند. نقش تام جاد، قهرمان اصلی این فیلم را هنری فوندا ایفا میکند. فیلمنامهی این فیلم را ناتالی جانسون بر اساس کتاب «خوشههای خشم» از جان اشتاینبک نوشته است و فیلمبردار آن گرگ تولند افسانهای بوده. موسیقی متن این فیلم جان فورد را نیز آلفرد نیومن ساخته است. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است نام فیلم را با فونتی که کمی ترسناک به نظر میرسد بر روی تصویر درختی بیشاخ و برگ به تصویر کشانده است و میتواند از همان ابتدا مفهومی شبیه به قحطی و خشکسالی را به مخاطب منتقل نماید.
این فیلم سال ۱۹۸۹، یکی از بیست و پنج فیلم اولیهای بود که کنگرهی ملی برای محافظت در کتابخانهی کنگره انتخاب کرد. این فیلم در ۷ رشته نامزد اسکار شد و جان فورد و جین دارول توانستند به ترتیب اسکار بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به دست اورند. این فیلم که با بودجهی ۸۰۰ هزار دلاری ساخته شده بود توانست در گیشه بیش از ۱.۵ میلیون دلار بفروشد. هیأت ملی بازبینی فیلم جایزهی بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد و زن خود را به این فیلم اهدا کرد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم دو جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردان را به «خوشههای خشم» دادند. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا در جایگاه ۲۳ قرار گرفت و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم امیدبخش توانست جایگاه هفتم را به دست آورد.
۲۹. منشی همهکارهی او (His Girl Friday)
- سال تولید: ۱۹۴۰
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: کری گرانت، روزالیند راسل، رالف بلامی، آلما کروگز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
فیلمنامهی این کمدی اسکروبال را چارلز لادرر بر اساس نمایشنامهای از بن هکت نوشته است. این فیلم داستان والتر برنز را روایت میکند که یک روزنامهنگار حرفهای است. زن سابق والتر که قبلا همکار او بوده است تصمیم میگیرد نزد او بازگردد تا خبر نامزدیاش را به او بدهد. بازگشت همسر والتر مصادف میشود با در دسترس قرار گرفتن یک خبر داغ برای روزنامه. والتر از این موقعیت استفاده میکند تا ازدواج همسر قبلیاش را به هم بزند و این تلاشهای والتر فیلم را وارد مسیری خندهدار میکند که میتواند مخاطبان سینمایی را حتی امروزه به خنده بیاندازد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما میباشد، بسیار هوشمندانه طراحی شده است. نور در پس زمینه یادآور صحنههای تئاتر است و نوشتهای که به رنگ مشکی روی صفحه نقش بسته است باعث میشود دختر همهکارهی او بیش از سایر اجزای تصویر به چشم بیاید.
این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم خندهدار موسسهی فیلم آمریکا رتبهی نوزدهم را به دست اورد. بعدها یک نسخهی نمایش رادیویی هم بر اساس این فیلم ساخته شد. کوئنتین تارانتینو از این فیلم به عنوان یکی از فیلمهای مورد علاقهی خودش یاد میکند. این فیلم سال ۱۹۹۳ به انتخاب کنگرهی ملی آمریکا به لیست فیلمهایی اضافه شد که برای اصالت هنری در آرشیو کتابخانهی کنگرهی ملی از آنها محافظت میشود. از «منشی همهکارهی او» در کنار فیلم دیگر هاکس «پرورش بیبی» (Bringing up Baby) به عنوان بهترین فیلمهای ژانر اسکوربال یاد میشود که توانستند قواعد اولیهی این ژانر را پایهگذاری نمایند.
۳۰. داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story)
- سال تولید: ۱۹۴۰
- کارگردان: جرج کیوکر
- بازیگران: کری گرانت، کاترین هپبورن، جیمز استوارت، روت هاسی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۵ از ۱۰
در این فیلم جرج کیوکر یکی از به یادماندنیترین زوجهای تاریخ سینما یعنی کری گرانت و کاترین هپبورن نقشآفرینی میکنند. این فیلم داستان زنی را روایت میکند که درست پیش از ازدواج دوبارهاش، با همسر سابق خود روبهرو میشود و این رویارویی او را وارد سفری درونی میکند که به واسطهی آن، این زن موفق میشود به شناخت بهتری از خودش دست پیدا کند.لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است موفق میشود با نشان دادن فضایی آرامشبخش، ذهن مخاطب را برای ماجراهای فیلم آماده کند. وقتی یک نفر میگوید که عاشق این شاهکار کیوکر است، بیشک درک کردن او کار سختی نیست، گفته میشود که تمام پلانهای فیلم «داستان فیلادلفیا» تنها با یک برداشت فیلمبرداری شدهاند.
این فیلم با فیلمنامهی بامزهی خود و دیالوگهای ماندگارش به بررسی مفاهیمی مانند هویت، بزرگسالی و روابط عاشقانه میپردازد. با گذشت این همه زمان، هنوز هم میتوان اثرات «داستان فیلادلفیا» را در فیلمهایی که در ژانر این فیلم ساخته میشوند مشاهده کرد. این فیلم نه تنها یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه و کمدی تاریخ سینما است بلکه یکی از بهترین فیلمهای عصر طلایی هالیوود هم هست. هپبرن پیش از بازی در این فیلم دو سال پیاپی نمایشی را بر اساس نمایشنامهی «داستان فیلادلفیا» از فیلیپ بری که این فیلم اقتباسی از آن است بر روی صحنه میبرد، کارگردان نمایشهای کاترین هپبورن هوارد هیوز بود. این فیلم در ۶ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۲ جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای جیمز استوارت و بهترین فیلمنامه برای دونالد آگدن استوارت را به ارمغان بیاورد. موسسهی فیلم آمریکا در لیستی که با عنوان ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم طی سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، به این فیلم رتبهی ۴۴ را داد.
۳۱. ربهکا (Rebecca)
- سال تولید: ۱۹۴۰
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: لارنس الیویه، جوآن فونتین، جودیت اندرسون، جرج سندرز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
مرد جوان ثروتمند صاحبخانه، بعد از این که همسر نخست خود را به طرز مشکوکی از دست داده است با همسری جدید به خانه باز میگردد. مدت زیادی نمیگذرد که عروس جدید متوجه حرفها و تهدیدهای خدمتکار میشود. این خدمتکار تبدیل به کابوس عروس جدید میگردد. این فیلم هیچکاک هم مانند سایر آثار او سرشار است از تعلیق و دلهره؛ دلهرهای که در این فیلم بیش از هرچیز به واسطهی خانم دانور یعنی خدمتکار خانه به مخاطبان منتقل میشود. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به خوبی موفق میشود فضای مرموزانه و ترسناک این فیلم را به واسطهی تصویر مهآلود جنگلی که در پسزمینه نشان میدهد به مخاطب منتقل نماید.
فیلمنامهی این فیلم اقتباسی است از رمان «ربهکا» از دافنه دو ماریر. این فیلم در گیشه موفق یود و با توجه به بودجهی ۱.۶ میلیون دلاری، توانست ۶ میلیون دلار بفروشد. «ربهکا» ابتدا در تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۴۰ در میامی اکران شد و سپس در ۱۲ آوریل همان سال به اکران عمومی در آمد. این فیلم در ۱۱ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۲ اسکار بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را به دست آورد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم دلهرهآور که موسسهی فیلم آمریکا منتشر کرد، این فیلم در جایگاه ۸۰ قرار گرفت. به تازگی بازسازیای از فیلم «ربهکا» ساخته شد که نتوانست به خوبی نسخهی هیچکاک مخاطبان و منتقدان را راضی کند.
۳۲. همشهری کین (Citizen Kane)
- سال تولید: ۱۹۴۱
- کارگردان: اورسون ولز
- بازیگران: اورسون ولز، جوزف کاتن، دوروتی کومینگور، اورت اسلون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
هیچچیز مانند ساختن بهترین فیلم تاریخ سینما به عنوان نخستین تجربهی کارگردانی سینمایی نمیتواند نام شما را در دل تاریخ ماندگار کند. اورسون ولز پیش از این که با «همشهری کین» وارد دنیای سینما شود، با فعالیتهایش در تئاتر مرکوری و نمایش رادیویی «جنگ دنیاها» توانسته بود موجب شگفتی مخاطبان تئاتر و رادیو شود. گفته میشود بسیاری از شنوندگان نمایش رادیویی «جنگ دنیاها» که ولز آن را کارگردانی کرده بود، با اورژانس تماس میگرفتند و میپرسیدند که آیا واقعا جنگی در راه است یا خیر. ولز پس از این که در تئاتر و رادیو قواعد را به هم ریخت، راهی سینما شد. ولز برای ساخت نخستین فیلم سینماییاش با فیلمبردار افسانهای، گرگ تولند و فیلمنامهنویس زبردست، هرمان منکهوویچ همتیمی شد.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به دنبال شمایل خاصش یادآور چراغهای نئونی است که در مقابل سالنهای بزرگ سینما و موسیقی نصب میشدند و این ویژگی میتواند این لوگو را به مضمون فیلم و داستان آن مرتبط سازد. همشهری کین داستان خبرنگاری را روایت میکند که سعی دارد به واسطهی مصاحبه کردن با اطرافیان مردی ثروتمند به نام چارلز فاستر کین به علت مرگ آن پی ببرد. این فیلم در ۹ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت ولز و منکهوویچ توانستند اسکار بهترین فیلمنامه را از این جشنواره به دست آورند. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم جایزهی بهترین فیلم را به «همشهری کین» داد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، «همشهری کین» توانست رتبهی نخست را به دست آورد. این فیلم به مدت چهل سال در لیستهایی که مجلهی سایت اند ساوند تحت نظر موسسهی فیلم بریتانیا با عنوان بهترین فیلمهای تاریخ سینما منتشر میکرد، در پنج لیست پیاپی که طی سالهای ۱۹۶۲، ۱۹۷۲، ۱۹۸۲، ۱۹۹۲ و ۲۰۰۲ منتشر شدند، توانست در جایگاه نخست قرار بگیرد.
۳۳. بانو ایو (The Lady Eve)
- سال تولید: ۱۹۴۱
- کارگردان: پرستون استرجس
- بازیگران: باربارا استانویک، هنری فوندا، چارلز کوبرن، یوجین پلت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، داستان مردی ثروتمند اما سادهلوح را روایت میکند که بعد از یکسال مطالعه بر روی مارها در آمازون، در راه بازگشت با کلاهبرداری به نام جین هرینگتون آشنا میشود و عاشق او میگردد. فیلمنامهی این فیلم را خود استرجس بر اساس داستان «دو کلاه بد» از مانکتان هاف نوشته است. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۲۵ فوریهی ۱۹۴۱ در نیویورک به نمایش در آمد و سپس در ۲۱ مارس همان سال به اکران عمومی رسید. این فیلم در چهاردهمین دورهی جوایز اسکار نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلمنامه شد، اما نتوانست آن را به دست آورد.
لوگوی خلاقانهی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است خیلی زود حال و هوای کمدی این فیلم را به تصویر میکشاند. «بانو ایو» که یک کمدی اسکروبال است، سال ۲۰۱۲ در نظرسنجیای که موسسهی فیلم بریتانیا به واسطهی مجلهی سایت اند ساوند انجام داد، از نظر منتقدان صد و دهمین و از نظر کارگردانها صد و هفتاد و چهارمین فیلم برتر تاریخ نام گرفت. سال ۲۰۰۶، انجمن نویسندگان آمریکا، فیلمنامهی «بانو ایو» را پنجاه و دومین فیلمنامهی برتر تاریخ نام نهاد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۰ منتشر کرد، در جایگاه ۵۵ قرار گرفت و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم عاشقانهی این موسسه بیست و ششم شد.
۳۴. شاهین مالت (The Maltese Falcon)
- سال تولید: ۱۹۴۱
- کارگردان: جان هیوستن
- بازیگران: مری آستور، سیدنی گرین استریت، پیتر لوره، لی پاتریک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
«شاهین مالت» یکی از شاهکارهای ژانر نوآر است. از بسیاری جهات، این فیلم تبدیل به الگویی شد برای بسیاری دیگر از فیلمهایی که نقش اصلی آنها کارآگاهی زودجوش بود، اما هیچ بازیگری هرگز نتوانست به خوبی بوگارت کارآگاهی خونسرد و دقیق را بازآفرینی کند. در این فیلم تیمی از بازیگران مکمل قدرتمند مانند پیتر لوره و سیدنی گرین استریت که هردوی آنها یکسال بعد در «کازابلانکا» هم با او همبازی شدند به بوگارت کمک میکنند تا بتواند به بهترین شکل ممکن در مقابل دوربین نقشآفرینی کند. فیلمنامهی این فیلم را خود جان هیوستون بر اساس کتابی به همین نام از دشیل همت نوشته است. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، مجسمهی شاهین مالت در پسزمینه دیده میشود و مخاطب خیلی سریع در مییابد که این فیلم دربارهی چه چیزی است.
این فیلم که با بودجهی ۳۷۵ هزار دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۱.۸ میلیون دلار بفروشد. در چهاردهمین دورهی جوایز اسکار، این فیلم نامزد دریافت اسکار در رشتهی بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامهی اقتباسی شد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا این فیلم در مقام ۳۱ قرار گرفت و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم دلهرهآور همین موسسه بیست و ششم شد. راجر ایبرت، منتقد سرشناس آمریکایی، از این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سینما یاد کرده است. دنیای مرموز و سرشار از ناشناختهی فیلم «شاهین مالت» میتواند خیلی زود مخاطبان را درگیر کند و در ذهن آنها ایجاد سوال نماید. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۳ اکتبر ۱۹۴۱ در نیویورک اکران شد و سپس ۱۵ روز بعد در آمریکا به اکران سراسری رسید.
۳۵. کازابلانکا (Casablanca)
- سال تولید: ۱۹۴۲
- کارگردان: مایکل کورتیز
- بازیگران: هامفری بوگارت، پل هنرید، کلود رینس، جان کوالن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
اگرچه «کازابلانکا»، سال ۱۹۴۲ میلادی اکران شد، اما در نهایت با فیلمهایی رقابت کرد که سال ۱۹۴۳ اکران شده بودند و در نتیجه در مراسم اسکار ۱۹۴۴، اسکار بهترین فیلم را به دست آورد. با اینحال، این فیلم طی جنگ جهانی دوم، ساخته شد، به اکران درآمد و اسکار گرفت و مسائل بینالمللی از بخشهای روایی اصلی این فیلم هستند. این مسائل بینالمللی در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما میباشد هم به خوبی به تصویر کشانده شده است. در این لوگو نام فیلم بر روی تصویری از نقشهی قارهی آفریقا نقش میبندد؛ جایی که کازابلانکا در آن وجود دارد. این فیلم در ۸ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۳ اسکار بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم ، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامهنویسی.
کورتیز توانست جایزهی بهترین کارگردانی را از هیأت ملی بازبینی فیلم هم بگیرد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا رتبهی سوم را به دست آورد. ۶ نقل قول از این فیلم به لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ نقل قول برتر تاریخ سینما از موسسهی فیلم آمریکا راه پیدا کردند. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم عاشقانه اول شد. «کازابلانکا» با بودجهی ۱ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت توانست در گیشه ۶.۹ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی ماندگار این فیلم را ژولیوس جی. اپستین، فیلیپ جی. اپستین و هاوارد کوخ بر اساس نماشنامهی «همه به کافهی ریک میآیند» از موری برنت و جوآن آلیسون نوشتهاند.
۳۶. آمبرسونهای باشکوه (The Magnificent Ambersons)
- سال تولید: ۱۹۴۲
- کارگردان: اورسون ولز
- بازیگران: جوزف کاتن، دولورس کاستلو، اگنس مورهد، فیونا گلسکات
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم را خود اورسون ولز بر اساس رمان برندهی جایزهی پولیتزر سال ۱۹۱۸ بوث تارکینگتون نوشته است. این درام تاریخی داستان خانوادهای بسیار ثروتمند طی آخرین دهههای قرن نوزدهم را روایت میکند که در شهری در غرب میانه زندگی میکنند. اورسون ولز بعد از ساخت این فیلم در مرحلهی تدوین با استودیوی آرکیاو به مشکل برخورد و نسخهی نهاییای که از این فیلم منتشر شد با نسخهای که ولز قصد داشت منتشر نماید بسیار متقاوت بود. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است نشاندهندهی نام این فیلم با فونتی است که به واسطهی آن نام فیلم به صورت حجمدار و با دو خط موازی نوشته شده است. این دوگانگی به خوبی بیانگر فضای دوگانهی خانوادهی آمبرسون است. در زیر عنوان این فیلم هم نام نویسندهی رمان حک شده است و این نکته نشان میدهد که ولز بیش از هرچیز خودش را مدیون بوث تارکینگتون میدانسته. موسیقی متن این فیلم را برنارد هرمن افسانهای ساخت، اما بعد از این که مانند فیلم، موسیقی هرمان هم دستخوش تغییرات زیادی شد، او درخواست کرد تا نامش از تیتراژ حذف شود.
با وجود تمام تغییراتی که استودیوی آرکیاو در این فیلم به وجود آورد، باز هم امروزه از این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود، اگرچه «آمبرسونهای باشکوه» در زمان اکران نتوانست در گیشه عملکرد موفقیتآمیزی داشته باشد. این فیلم که به دنبال دخالتهای استودیو تفاوتهای زیادی با فیلم پیشین اورسون ولز یعنی «همشهری کین» (Cirizen Kane) داشت، در چهار رشته نامزد اسکار شد، اما در نهایت دست خالی این جشنواره را ترک کرد. جشنوارهی جوایز هیأت ملی بازبینی جایزهی بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن را به این فیلم اهدا کرد. حلقهی منقدان فیلم نیویورک هم جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را به این فیلم داد. آلفونسو آرائو سال ۲۰۰۲ بر اساس فیلمنامهی ولز و دستنوشتههای او فیلم «آمبرسونهای باشکوه» را برای تلویزیون بازسازی کرد.
۳۷. احمق آمریکایی خوشتیپ (Yankee Doodle Dandy)
- سال تولید: ۱۹۴۲
- کارگردان: مایکل کورتیز
- بازیگران: جیمز کاگنی، جوآن لزلی، والتر هیوستون، آیرین منینگ
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
این فیلم یک فیلم زندگینامهای موزیکال دربارهی جرج ام. کوهن است؛ مردی که از او به عنوان کسی که صاحب برادوی بود یاد میشود. این فیلم که با بودجهی ۱.۵ میلیون دلاری ساخته شده بود توانست به سوددهی خوبی برسد و تبدیل به یکی از موفقیتهای دستنیافتنی شرکت برادران وارنر شود. داستان این فیلم از زمانی شروع می شود که جرج ام. کوهن از جنگ جهانی دوم بازگشته و حالا میخواهد نقش رئیس جمهور روزوولت را در یک نمایش موزیکال ایفا کند. لوگوی این فیلم را به سادگی میتوان یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما نامید. این لوگو پرچم آمریکا را با نام فیلم ترکیب کرده و توانسته است خیلی سریع مفاهیم مهم و کلی موجود در این فیلم را به مخاطبان منتقل نماید.
این فیلم ۳ جایزهی اسکار به دست آورد؛ از جمله اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای کاگنی، اسکار بهترین موسیقی و اسکار بهترین ضبط صدا. سال ۱۹۹۳ این فیلم توسط هیأت ملی فیلم برای محافظت شدن در کتابخانهی کنگرهی ملی انتخاب شد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ، موسسهی فیلم آمریکا این فیلم را در جایگاه ۹۸ قرار داد و در لیست دیگر این موسسه یعنی ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش این فیلم هشتاد و هشتم شد. بعد از این فیلم سایر فیلمهای موزیکال بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفتند. از این فیلم میتوان به عنوان یکی از بهرین فیلمهای موزیکال تاریخ سینما یاد کرد. موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال با فیلمهای موزیکال که سال ۲۰۰۶ منتشر کرد، این فیلم را در جایگاه ۱۸ قرار داد.
۳۸. غرامت مضاعف (Double Indemnity)
- سال تولید: ۱۹۴۴
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: باربارا استانویک، فرد مکموری، ادوارد جی. رابینسون، اسکار اسمیت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
وقتی که یک فروشندهی بیمه به نام والتر نف (فرد مکموری) با فیلیس دیتریچسون (باربارا استانویک) اغواکننده روبهرو میشود، آنها وارد رابطهای عاشقانه با یکدیگر میشوند و در نهایت نقشهی به قتل رساندن همسر دیتریچسون را میکشند. این زوج میخواهند بعد از به قتل رساندن همسر بیچاره پول بیمهی او را بر دارند و فرار کنند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، عنوان فیلم را به تصویر میکشاند در حالی که مردی عصا به دست در پس زمینه دیده میشود؛ گویا همه باید هنگام تماشای این فیلم مواظب پیچیدگیهای آن باشند.
«غرامت مضاعف» بیلی وایلدر یکی از بهترین فیلمهای نوآر است که به عقیدهی بسیاری بر تمام سایر فیلمهای این ژانر تاثیر گذاشته. فیلمنامهی این فیلم را خود وایلدر با همراهی ریموند چندلر بر اساس رمانی به همین نام از جیمز ام. کین نوشته است. «غرامت مضاعف» یک فیلم زنده و پویا دربارهی خیانت است که میتواند ضربان قلب مخاطب را بالا ببرد و در نهایت به واسطهی پردهی آخر خیرهکنندهی خود او را شگفتزده رها کند. «غرامت مضاعف» توانست نظرات مثبت منتقدان را جلب کند. این فیلم در ۷ رشته از جمله بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اصلی زن و بهترین فیلمنامهی اقتباسی نامزد اسکار شد، اما نتوانست هیچ جایزهای از این جشنواره بگیرد. این فیلم در لیستی که موسسهی فیلم آمریکا طی سال ۱۹۹۸ با عنوان ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم منتشر کرد توانست رتبهی سی و هشتم را به دست آورد و در لیست دیگری که همین موسسه سال ۲۰۰۱ با عنوان ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم دلهرهآور منتشر کرد توانست بیست و چهارم شود. بعدها بازسازیهای مختلفی در چهارچوبهای هنری مختلف از این فیلم صورت گرفت که یکی از آنها فیلم تلویزیونیای بود که جک اسمیت کارگردانی آن را بر عهده داشت.
۳۹. مرا در سنت لوئیس ملاقات کن (Meet Me in St. Louis)
- سال تولید: ۱۹۴۴
- کارگردان: وینسنت مینلی
- بازیگران: جودی گارلند، مری آستور، مارگارت اوبرایان، تام دریک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
این فیلم که فیلمنامهی آن را اروینگ برچر و فرد اف. فینکلهوف بر اساس کتابی به همین نام از سلی بنسون نوشتهاند، یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است. لوگوی این فیلم با رنگهای جذابی که از آنها بهره برده است میتواند خیلی راحت در ذهن مخاطب ماندگار شود. این فیلم در زمان اکران خود هم نظر مثبت منتقدان را جلب کرد و هم توانست در گیشه فروش خوبی داشته باشد. این فیلم که با بودجهی ۱.۹ میلیون دلاری ساخت شده بود، در گیشه ۶.۶ میلیون دلار فروخت و در اکرانهای بعدی ۱۲.۹ میلیون دیگر هم به این عدد اضافه کرد. این فیلم توانست تبدیل به دومین فیلم پرفروش سال ۱۹۴۴ شود. «مرا در سنت لوئیس ملاقات کن» در ۴ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست ۱ جایزهی اسکار به دست آورد.
۴۰. بهترین سالهای زندگی ما (The Best Years of Our Lives)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: ویلیام وایلر
- بازیگران: میرنا لوی، فردریک مارچ، دانا اندروز، ترزا رایت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم وایلر را رابرت ای شروود بر اساس کتابی به همین نام از مککینلی کانتر نوشته است. نام این فیلم در ابتدا قرار بود «دوباره در خانه» باشد و سپس نام آن به «افتخاری برای من» تغییر یافت. اما در نهایت تصمیم بر آن شد که نام «بهترین سالهای زندگی ما» بر آن گذاشته شود. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است بسیار هوشمندانه طراحی گردیده است. نوری به صورت اریب به مرکز پس زمینه تابیده است و اگرچه دو سوی تصویر سیاه است اما نور در مرکزیت قرار دارد. با توجه به داستان این فیلم که قصهی سه سرباز از جنگ برگشته را روایت میکند که سعی دارند به زندگیهای عادی خود بازگردند و در این مسیر با مشکلات اجتماعی و روانشناختی زیادی دست و پنجه نرم میکنند، عنوانبندی این فیلم بسیار گویا میباشد.
این فیلم که با بودجهی ۲.۱ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۲۳.۵ میلیون دلار بفروشد. این فیلم در ۱۰ رشته نامزد اسکار شد و توانست در ۹ رشته این جایزه را به دست آورد؛ از جمله در رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامه. علاوه بر اسکار، این فیلم توانست بفتای بهترین فیلم و گلدن گلوب بهترین فیلم را هم به دست آورد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به این فیلم اهدا کرد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۷ منتشر نمود، این فیلم توانست رتبهی ۳۷ را به دست آورد. از این فیلم وایلر به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود که وایلر به واسطهی آن توانست دنیای فیلمهای درام مرتبط با جنگ را به کلی تغییر دهد. در این فیلم، وایلر ما را به دل زندگی افرادی میبرد که به واسطهی حضور در جنگ آسیبهای روانشناختی و جسمی همیشگی دیدهاند و حالا نمیتوانند به سادگی به زندگی پیشین خود باز گردند.
۴۱. خواب بزرگ (The Big Sleep)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: هامفری بوگارت، لورن باکال، دوروتی مالون، مارتا ویکرز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم را هاوارد هاکس بر اساس کتابی به همین نام از ریموند چندلر ساخته است. یکی از اصلیترین دلایل شهرت این فیلم داستان پیچیده و حل نشدنی آن است. حتی خود کارگردان و فیلمنامهنویس فیلم هم هنگام فیلمبرداری از سرنوشت بعضی از شخصیتها آگاه نبودند. آنها سوالات خود را با چندلر مطرح میکردند و در کمال ناباوری پاسخ چندلر هم به بعضی از این سوالات، نمیدانم بود. این فیلم داستان کارآگاهی خصوصی به نام فیلیپ مارلو را روایت میکند، در حالی که او به خانهی یک ژنرال احضار میشود تا مشکلات مالی دختر او با صاحب کتابفروشی را حل کند. اگرچه دختر ژنرال دربارهی چرایی استخدام شدن این کارآگاه خصوصی دلایل دیگری دارد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است خیلی زود حال و هوای مرموزانهی این فیلم نوآر را به مخاطب میفهماند. بیننده از انداختن نگاهی به عنوان این فیلم در مییابد که با فیلمی رازآلود و پیچیده طرف است.
این فیلم نخستینبار در ۳۱ آگوست ۱۹۴۶ منتشر شد و توانست نظر منتقدان و مخاطبان را جلب کند. برادران وارنر بعد از موفقیت این فیلم، دو فیلم دیگر با محوریت زوج بوگارت و باکال ساخت که هر دو توانستند مانند این فیلم بدرخشند؛ «گذرگاه تاریک» (Dark Passag) و «کی لارگو» (Key Largo). این فیلم با بودجهی ۱.۶ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه ۴.۹ میلیون دلار بفروشد. آکیرا کوروساوا، فیلمساز شناخته شدهی ژاپنی از «خواب بزرگ» به عنوان یکی از فیلمهای مورد علاقهاش یاد میکند. از «خواب بزرگ» به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر تاریخ سینما هم یاد میشود. بوگارت و باکال بعد از آشنایی در این فیلم با یکدیگر ازدواج کردند و تبدیل به یکی از معروفترین زوجهای عصر طلایی هالیوود شدند.
۴۲. چه زندگی شگفتانگیزی (It’s a Wonderful Life)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: دانا رید، ویلیام ادموندز، لیونل باریمور، توماس میچل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
این فیلم درام کریسمسی که ماوراالطبیعه است، داستان مردی را روایت میکند که کمی پیش از فرا رسیدن سال نو در مییابد که قرار است ورشکسته شود و احساس میکند دیگر چیزی برای ادامه دادن زندگی ندارد. این مرد تصمیم به خودکشی میگیرد که ناگهان فرشتهای ظاهر میشود و ارزش واقعی این مرد در زندگی را به او یادآوری میکند. نقشآفرینی جیمز استوارت در این فیلم خیرهکننده است و نمیتوان به سادگی آن را از ذهن بیرون کرد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است فضای کریسمسی آن را به خوبی به تصویر میکشاند و نام کاپرا که تا آن سالهای شهرتی برای خودش دست و پا کرده بود را هم به نمایش میگذارد. این فیلم در ۵ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد.
این فیلم در اکران اولیه نتوانست فروش خوبی داشته باشد و بسیاری از استودیوها کاپرا را هنرمندی تمام شده نامیدند، اما در اکرانهای بعدی، این فیلم توانست ۶.۳ میلیون دلار بفروشد و دو برابر هزینهی ساخت خود را جبران نماید. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما که موسسهی فیلم آمریکا منتشر نمود، «چه زندگی شگفتانگیزی» توانست در رتبهی ۲۰ قرار بگیرد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش این موسسه هم، این فیلم به جایگاه نخست رسید. سال ۲۰۲۴ قرار است بازسازیای مدرن از این فیلم به نویسندگی و کارگردانی کنیا بریس از شرکت پارامونت پخش شود. گلدن گلوب بهترین کارگردانی هم برای ساخت فیلم «چه زندگی شگفتانگیزی» به فرانک کاپرا رسید.
۴۳. کلمنتاین عزیزم (My Darling Clementine)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: هنری فوندا، کتی داونز، بن هال، میکی سیمپسونس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
این فیلم وسترنی است آرام و دلپذیر از کارگردان اسطورهای هالیوود؛ جان فورد. این فیلم یک داستان تفنگی دربارهی هفتتیرکشها را دراماتیزه میکند و روایتی عاشقانه از دل آن بیرون میکشد. وایات ارپ همراه با برادرانش وارد شهر تومباستون میشوند تا شب را در آن بمانند و استراحت کنند. صبح روز بعد او در مییابد که یکی از برادرانش به قتل رسیده است و گلهاش دزدیده شده. ارپ به دنبال گرفتن انتقام با گروه خبیث و بدنام کلنتون گنگ روبهرو میشود، در حالی که همزمان رابطهی عاشقانهی خندهداری را با کلمنتاین آغاز میکند. فورد با «کلمنتاین عزیزم» فیلمی عاشقانه و درخشان میسازد که باعث شکل گرفتن دورهای جدید برای وسترنها در عصر طلایی هالیوود میشود.
هنری فوندا در این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، نقش وایات ارپ، شخصیتی کاریزماتیک و مجنون را ایفا میکند و لیندا دارنل هم در ایفای شخصیت مقابل او که دختری است آسیبپذیر و دلربا، عملکرد مناسبی از خودش به نمایش میگذارد. با این نقشآفرینیهای درخشان و کارگردانی جان فورد، هیچ شکی نبود که این فیلم قرار است در تاریخ ماندگار شود. کارگردانهای بزرگی مانند سم پکینپا، آکیرا کوروساوا، مایکل مان و کلینت ایستوود از «کلمنتاین عزیزم» به عنوان وسترن مورد علاقهی خود یاد کردهاند. در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ مجلهی سایت اند ساوند، ۷ منتقد سینمایی و ۵ کارگردان این فیلم را یکی از ۱۰ فیلم مورد علاقهی خود نامیدند.
۴۴. بدنام (Notorious)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: کری گرانت، اینگرید برگمن، کلور رینس، بیا بنادرت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم داستان دختر یک جاسوس آلمانی را روایت میکند که توسط ماموری به نام دولین (کری گرانت) به کار گرفته میشود تا به یک سازمان نازی که پس از جنگ جهانی دوم به برزیل نقل مکان کردهاند نفوذ کند. این دختر که آلیسیا (اینگرید برگمن) نام دارد و دولین، به تدریج وارد رابطهای عاطفی با یکدیگر میشوند، اما ماموریت خود را تا لحظهی آخر انجام میدهند و آن را به پایان میرسانند. این فیلم نوآر جاسوسانهی هیچکاک که مانند سایر آثار این کارگردان تعلیق در آن حرف اول را میزند، با بودجهی ۱ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه بیش از ۲۴.۵ میلیون دلار بفروشد. سال ۲۰۰۶، «بدنام» توسط هیأت ملی ثبت فیلم، برای محافظت در کتابخانهی کنگرهی ملی انتخاب شد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم را به رنگ مشکی و با فونتی جالب و منحصر به فرد بر پس زمینهی آسمان یک شهر به تصویر میکشاند.
فیلمنامهی این فیلم را بن هکت نوشته است. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۱۵ آگوست ۱۹۴۶ در شهر نیویورک اکران شد و سپس در ۶ سپتامبر همان سال در ایالات متحدهی آمریکا به اکران سراسری رسید. جشنوارهی فیلم کن فرانسه، سال ۱۹۴۶ این فیلم را برای شرکت در بخش مسابقه انتخاب کرد. این فیلم در ۲ رشتهی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی نامزد دریافت جوایز اسکار شد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم دلهرهآور موسسهی فیلم آمریکا، «بدنام» در جایگاه ۳۸ قرار گرفت و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم عاشقانهی همین موسسه هشتاد و ششم شد. در لیستی که شبکهی بیبیسی سال ۲۰۱۵ منتشر کرد، «بدنام» در لیست ۱۰۰ فیلم آمریکایی برتر تاریخ، رتبهی ۶۸ را به دست آورد. سال ۲۰۰۵، انجمن نویسندگان آمریکا، فیلمنامهی هکت را به عنوان یکی از ۱۰۱ فیلمنامهی برتر تاریخ انتخاب کردند.
۴۵. از درون گذشته (Out of the Past)
- سال تولید: ۱۹۴۷
- کارگردان: ژاک تورنور
- بازیگران: رابرت میچام، جیمز بوش، کرک داگلاس، جین گریر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
هنگامی که یک کارآگاه خصوصی سابق به نام جف بیلی (رابرت میچام) توسط شخصیتی مرموز که مرتبط با گذشتهاش است شناخته میشود، مجبور میگردد تا بارئیس آن مرد روبهرو شود. رئیس آن مرد ویت استرلینگ (کرک داگلاس) است. ویت قبلا بیلی را استخدام کرده بود تا نامزد او، کتی موفات (جین گریر) را بعد از این که او به استرلینگ شلیک کرده و با مقدار زیادی پول فلنگ را بسته بود، پیدا و تعقیب کند. طی مجموعهای از بازگشت به گذشتهها بیلی به یاد میآورد که چگونه موفات را پیدا کرده و رابطهای عاشقانه را با او آغاز کرده بود. رابطهای که در نهایت باعث شده بود بیلی زندگی قبلی خود را به کلی فراموش کند، مخفی شود و زندگیای تازه را آغاز نماید. بیلی درحالی که سعی میکند اوضاع را در رابطه با استرلینگ آرام نگه دارد، امیدوار است بتواند به زندگی ساده و آرام خود باز گردد.
از «از درون گذشته» به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر تاریخ سینما یاد میشود. فیلمی که ستارههای زیادی در آن بازی میکنند و همهی آنها موفق میشوند اجراهایی خیرهکننده از خودشان به نمایش بگذارند. میچام و گریر خیرهکننده هستند، اما داگلاس که بیش از هرچیز به دنبال ایفای نقشهای قهرمانانهاش شناخته شده است، در این فیلم به شکلی ناباورانه نقش یک گانگستر را به شکلی قانعکننده ایفا میکند و باعث میشود مخاطبان عاشق او شوند. داگلاس با استفاده از ویژگیهای فیزیکی خود و کاریزمای فراموشنشدنیاش و البته نگاه مجذوبکنندهاش موفق میشود ضد قهرمانی را در این فیلم خلق کند که بدون نیاز به اکشن یا حضور طولانی در فیلم میتواند مخاطب را مسخ کند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم را در پسزمینهای آرامشبخش که طبیعت در آن دیده میشود به نمایش در میآورد.
۴۶. نامهی یک زن ناشناس (Letter from an Unknown Woman)
- سال تولید: ۱۹۴۸
- کارگردان: ماکس افولس
- بازیگران: جون فونتین، لوئی ژوردان، ارسکین سنفرد، بتی بلایت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
وقایع این فیلم طی اوایل قرن بیستم در وین رخ میدهند. مردی به نام استفان بعد از بازگشتن به خانه توسط یکی از مخالفانش به دوئل دعوت میشود. او شب پیش از اجرای مراسم تصمیم میگیرد بگریزد و در دوئل شرکت نکند. فیلمنامهی این فیلم را هاوارد کخ بر اساس کتابی به همین نام از استفان زویگ نوشته است. لوگولی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به خوبی فضای ماجراجویانهی فیلم را به تصویر می کشاند. حتی فونت استفاده شده هم موفق میشود به زیبایی فضای اروپایی این فیلم را به مخاطب نشان دهد. این فیلم ۸۶ دقیقه طول دارد و برای نخستینبار در تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۴۸ در شهر نیویورک به نمایش در آمده است. فرانز لانگپلنر فیلمبردار این فیلم بوده است و موسیقی آن را دنیل امینفیتروف ساخته. سال ۱۹۹۲ موسسهی فیلم ملی این فیلم را برای حفظ شدن در کتابخانهی ملی بر گزید. این فیلم سال ۲۰۲۱ در بخش کلاسیک جشنوارهی فیلم کن دوباره به نمایش در آمد.
۴۷. رودخانهی سرخ (Red River)
- سال تولید: ۱۹۴۸
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: جان وین، مونتگومری کلیفت، والتر برنان، جوان درو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
این فیلم داستان توماس داسن را روایت میکند که قصد دارد در تگزاس یک گاوداری راه بیاندازد. داستان توماس را وارد وقایع زیادی میکند و در نهایت او میماند و تصمیمهایی که گرفته است. نقش توماس را در این فیلم جان وین ایفا میکند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به خوبی فضای هرج و مرگونهی غرب وحشی و طلاتم سختیهای زندگی در آن را به تصویر میکشاند و نام فیلم هم میتواند به دنبال تناسبش با تصویر در ذهن مخاطب حالت تاکیدی بیشتری پیدا کند. این فیلم در ۲ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، اما نتوانست این جایزه را به دست آورد.
فیلمنامهی این فیلم هاکس که از آن به عنوان یکی از بهترین وسترنهای تاریخ یاد میشود را بوردن چیس و چارلز شنی بر اساس داستان کوتاهی از لاردن چیس نوشتهاند. این فیلم که با بودجهی ۲.۷ میلیون دلاری ساخته شده بود در گیشهی بینالمللی بیش از ۴.۵ میلیون دلار فروخت. طول این فیلم در نسخهی اکران اولیه ۱۳۳ دقیقه بود، اما در نسخههای بعد که به اکران عمومی رسید، ۱۲۷ دقیقه شده بود. موسسهی فیلم آمریکا در لیستی که تحت عنوان ۱۰ فیلم برتر ۱۰ ژانر مختلف سینمایی منتشر کرد، به فیلم «رود سرخ» مقام پنج را در بین ۱۰ فیلم وسترن برتر تاریخ داد. نظر راجر ایبرت هم با موسسهی فیلم آمریکا یکی بوده و این منتقد آمریکایی هم «رود سرخ» را یکی از بهترین فیلمهای وسترن تاریخ دانسته.
۴۸. گنجهای سیرا مادره (The Treasure of the Sierra Madre)
- سال تولید: ۱۹۴۸
- کارگردان: جان هیوستون
- بازیگران: هامفری بوگارت، والتر هیوستون، تیم هولت، بروس بنت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
این فیلم داستان دو مرد فقیر را روایت میکند که با پیرمردی آشنا میشوند که ادعا میکند جویندهی طلا است. این فیلم هیوستون موفق میشود به بررسی مضامینی مانند حرص و طمع بپردازد و به خوبی به واسطهی داستان خود موفق میشود شخصیتهای داستان را در معرض امتحانهای مختلف قرار دهد. فیلمنامهی این فیلم نئو وسترن را خود هیوستون بر اساس کتابی به همین نام از بی. تراون نوشته است. هیوستون کار کردن روی فیلمنامهای بر اساس کتاب «گنجهای سیرا مادره» را سال ۱۹۴۱ آغاز کرد، اما به دنبال آغاز جنگ جهانی دوم و اعزام هیوستون به جنگ، تکمیل کردن آن به تاخیر افتاد. لوگوی سادهی این فیلم در اوج سادگی یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است. متن سیاه در پسزمینهی خنثی میتواند اشارهای ضمنی داشته باشد به وقایع تلخی که در این فیلم رخ میدهند.
این فیلم که با بودجهی ۲.۵ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۴.۱ میلیون دلار بلیتفروشی کند. این فیلم سال ۱۹۹۰ توسط هیأت ملی فیلم برای محافظت در کتابخانهی کنگرهی ملی انتخاب شد. این فیلم در بیست و یکمین دورهی جوایز اسکار در ۴ رشته نامزد دریافت جایزه شد و ۳ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه را به دست آورد. جشنوارهی گلدن گلوب هم در همین ۳ رشته جوایز خود را به فیلم «گنجهای سیرا مادره» اهدا کرد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک جایزهی بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را به «گنجهای سیرا مادره» داد. این فیلم توانست جایزهی بهترین فیلمنامهی وسترن آمریکایی را از انجمن نویسندگان آمریکا دریافت کند. مکس استاینر برای موسیقی متن درخشان این فیلم جایزهی بهترین موسیقی متن را از جشنوارهی بینالمللی فیلم ونیز دریافت کرد.
۴۹. مرد سوم (The Third Man)
- سال تولید: ۱۹۴۹
- کارگردان: کارول رید
- بازیگران: جوزف کاتن، آلیدا والی، اورسن ولز، کارل اشتپانک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
یک نویسندهی داستانهای خیالی به نام هالی مارتینز (جوزف کاتن) وارد اتریش میشود تا با یکی از دوستهای زمان کودکی خود به نام هری لایم (اورسن ولز) دیدار کند. خیلی زود اما در مییابد که دوستش به قتل رسیده است. وقتی که مارتینز در مییابد یک مرد سوم ناشناختهای هم در صحنهی جرم حضور داشته است، شروع به آغاز تحقیقات خودش در راستای پروندهی دوستش میکند. در حین تحقیقات، مارتینز پرده از راز توطئهای بزرگ بر میدارد و به طوری غیرمنتظره و دیوانهوار عاشق نامزد غزادار لایم، آنا (آلیدا ولی)، میشود. در «مرد سوم» اورسن ولز یکبار دیگر با دوست قدیمی و همکار سابقش در تئاتر مرکوری، جوزف کاتن، همبازی میشود. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به خوبی به واسطهی پسزمینهی بافتدارش حسوحال تنش را به مخاطب وارد کند.
اگرچه در هنگام اکران، «مرد سوم» نتوانست نظرات مثبت منتقدان را جلب کند، اما امروزه از آن به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی یاد میشود. «مرد سوم» به دنبال استفادهی تاثیرگذارش از نورپردازی پر تضاد و استفادهاش از نماهای اریب و تکنیکهای نوین دوربین در تاریخ سینما ماندگار شده است. «مرد سوم» مثالی مناسب است از صنعت فیلمسازی در بهترین حالت خودش و در حالی که داستانی سرشار از تعلیق و رمز و راز را روایت میکند.«مرد سوم» توانست جایزهی نخل طلا را از جشنوارهی فیلم کن فرانسه دریافت کند. این فیلم توانست جایزهی بهترین فیلم را از جشنوارهی فیلم بفتا هم به دست آورد. در جشنوارهی جوایز اسکار سال ۱۹۵۰، این فیلم در ۳ رشتهی بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید نامزد اسکار شد و در نهایت توانست اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را برای رابرت کراسکر به ارمغان بیاورد. گراهام گرین، نویسندهی «مرد سوم» که به نام آن در عنوانبندی هم اشاره شده است، کمی بعد از اکران این فیلم، رمانی هم بر اساس فیلمنامهی خود نوشت و آن را منتشر کرد.
دههی ۱۹۵۰ میلادی:
۵۰. همهچیز دربارهی ایو (All About Eve)
- سال تولید: ۱۹۵۰
- کارگردان: جوزف ال. منکیهویچ
- بازیگران: بت دیویس، آن بکستر، جرج سندرز، سلست هولم
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
«همهچیز دربارهی ایو» فیلمی است که در ۱۴ رشته نامزد اسکار شده و از این حیث یکی از رکوردداران این جشنواره میباشد. در نهایت «همهچیز دربارهی ایو» توانست ۶ جایزهی اسکار را با خودش به خانه ببرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین فیلمنامه. فیلمنامهی این فیلم را خود منکیهویچ بر اساس رمان «خرد ایو» از مری اور نوشته است. این فیلم داستان دختری را روایت میکند که به تدریج وارد زندگی یک بازیگر بزرگ تئاتر میشود و زندگی او را تحت تاثیر خودش قرار میدهد. اگر به لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است دقت کنید، میتوانید سایههای شدیدی را که پشت عنوان فیلم شکل گرفتهاند، ببینید. این سایهها به خوبی میتوانند حال و هوای رمز و رازگونه و فضای پارانوئیک این فیلم را به مخاطبان منتقل نمایند. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۱۳ اکتبر ۱۹۵۰ در شهر نیویورک به نمایش در آمد.
این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را دارد با بودجهی ۱.۴ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت توانست در گیشه بیش از ۸.۴ میلیون دلار بفروشد. درخشش بت دیویس و آن بکستر در این فیلم نظر مثبت منتقدان را جلب کرد. به عقیدهی راجر ایبرت، نقشآفرینی بت دیویس که یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ هالیوود است در فیلم «همهچیز دربارهی ایو» بهترین نقشآفرینی این بازیگر است. علاوه بر اسکار، منکیهویچ توانست نخل طلای جشنوارهی فیلم کن فرانسه که در آن سالها جایزهی بزرگ نامیده میشد را هم به دست آورد. جایزهی ویژهی هیأت داوران این جشنواره هم به فیلم «همهچیز دربارهی ایو» رسید. علاوه بر اینها بت دیویس هم توانست برای نقشآفرینیاش در این فیلم جایزهی بهترین بازیگر زن جشنوارهی فیلم کن فرانسه را به دست آورد. انجمن کارگردانهای آمریکا هم در آن سال جایزهی بهترین کارگردان را به منکیهویچ اهدا کردند. درخشش «همهچیز دربارهی ایو» از چشمهای جشنوارهی گلدن گلوب هم دور نماند و این جشنوارهی جایزهی بهترین فیلمنامه را به جوزف ال. منکیهویچ داد.
۵۱. سانست بلوار (Sunset Boulevard)
- سال تولید: ۱۹۵۰
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: ویلیام هولدن، گلوریا سوانسون، اریش فون اشتروهم، آنا کیو. نلسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
این فیلم داستان جو گلیس، فیلمنامهنویسی را دنبال میکند که دچار مشکلات مالی شده است. یک روز گلیس در حالی که سعی دارد از دست طلبکاران خود بگریزد، به طور اتفاقی وارد خانهی یک ستارهی سینمایی فراموششده به نام نورما دزموند میشوند. نورما زنی ثروتمند است که دوران اوج خودش را پشت سر گذاشته. او دلباختهی گلیس میشود و از او میخواهد که پیشاش بماند. سیسیل ب. دومیل که یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما است، در این فیلم نقش خودش را بازی کرده است و باستر کیتون هم در این فیلم حضوری کوتاه و بدون دیالوگ دارد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به شکلی خلاقانه نام این فیلم را با بلوار کنار خیابان همسو کرده و به گونهای آن را به تصویر کشیده که گویا روی بلوار حک شده است.
این فیلم که با بودجهی ۱.۷۵ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۵ میلیون دلار بفروشد. این فیلم وایلدر در ۱۱ رشته نامزد اسکار شد و در نهایت توانست ۳ اسکار بگیرد؛ اسکار بهترین فیلمنامه، بهترین طراحی صحنه و بهترین موسیقی متن. این فیلم ۴ جایزه هم در رشتههای بهترین فیلم درام، بهترین بازیگر نقش اصلی زن در یک فیلم درام، بهترین کارگردانی یک فیلم درام و بهترین موسیقی متن از جشنوارهی گلدن گلوب به دست آورد. انجمن نویسندگان آمریکا هم جایزهی بهترین فیلمنامهی درام سال را به «سانست بلوار» اهدا کرد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا، این فیلم در رتبهی ۱۶ قرار گرفت. این فیلم ۲ جایزهی بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از جشنوارهی جوایز هیأت ملی بازبینی دریافت کرد و توانست در لیست ۱۰ فیلم برتر سال که این موسسه هر سال منتشر میکند، در جایگاه دوم قرار بگیرد.
۵۲. ملکهی آفریقایی (The African Queen)
- سال تولید: ۱۹۵۱
- کارگردان: جان هیوستن
- بازیگران: هامفری بوگارت، کاترین هپبورن، رابرت مرل، والتر گوتل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
این فیلم داستان مبلغان مذهبیای به نام چارلی و رز را روایت میکند که با وجود فرارسیدن جنگ جهانی دوم تصمیم میگیرند به فعالیتهای مذهبی و تبلیغاتی خود ادامه دهند. فیلمنامهی این فیلم را جان هیوستن، به همراه جیمز اگی، پتر ورتل و جان کالییر بر اساس رمانی به همین نام از سی. اس. فارستر نوشتهاند. این فیلم که با بودجهی ۱ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه ۱۰.۷۵ میلیون دلار بفروشد. هیأت ملی ثبت فیلم سال ۱۹۹۴ این فیلم را به کتابخاهی کنگرهی ملی برای محافظت اضافه کرد. این فیلم در ۴ رشته نامزد دریافت جوایز اسکار شد و در نهایت هامفری بوگارت به دنبال درخششاش در این فیلم توانست جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را به دست آورد.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم را به رنگ سفید بر روی پسزمینهای جنگلی که آسمان و درختان را به تصویر می کشاند نشان میدهد. این عنوانبندی میتواند مخاطب را آمادهی موقعیت مکانیای کند که داستان قرار است در آن روایت شود. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا که سال ۲۰۰۷ منتشر شد، «ملکهی آفریقایی» توانست در جایگاه ۶۵ قرار بگیرد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم عاشقانه هم این فیلم توانست چهاردهم شود. سال ۱۹۷۷ یک فیلم تلویزیونی ساخته شد که در آن داستان چارلی و رز ادامه پیدا کرد. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۲۶ دسامبر ۱۹۵۱ به نمایش در آمد.
۵۳. یک آمریکایی در پاریس (An American in Paris)
- سال تولید: ۱۹۵۱
- کارگردان: وینسنت مینلی
- بازیگران: جین کلی، لزلی کامرون، اسکار لونت، ژرژ گیتاری
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
این فیلم داستان یک سرباز آمریکایی به نام جری مالیگان (جین کلی) را روایت میکند که سال ۱۹۴۵ از خدمت سربازی در جنگ جهانی دوم به پاریس بازگشته است. او یک نقاش است که سعی دارد هنر خود را شکوفا کند. مینلی در این فیلم موفق میشود با استفاده از شخصیتپردازیهای جذاب و رنگارنگش و البته طراحی رقصهای چشمنوازش مخاطب را با داستان همراه کند. فیلمنامهی این فیلم توسط آلن جی لرنر بر اساس شعری از جرج گرشوین نوشته شده است. این فیلم موزیکال عاشقانه و کمدی که با بودجهی ۲.۷ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۷ میلیون دلار بفروشد. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۵۱ در نیویورک اکران شد و سپس در ۱۱ نوامبر همان سال در آمریکا به اکران عمومی رسید.
در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما میباشد، نام فیلم به صورتی به نمایش در آمده است که گویا مخاطب با یک کارت دعوت طرف است؛ گویا مینلی در حال دعوت کردن مخاطبانش به دیدن فیلم است. این فیلم در ۹ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و جز در ۲ رشته سایر جایزهها را به دست آورد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین تدوین. گلدن گلوب بهترین فیلم کمدی یا موزیکال هم به «یک آمریکایی در پاریس» رسید. علاوه بر اینها در لیست ۱۰ فیلم برتر آن سال که هیأت ملی بازبینی منتشر کرد، این فیلم در جایگاه سوم قرار گرفت. انجمن نویسندگان آمریکا هم جایزهی بهترین فیلمنامهی موزیکال آمریکایی را به این فیلم اهدا کرد. این فیلم در لیست بهترین فیلمهای موزیکال تاریخ که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۶ منتشر کرد، جایگاه نهم را به دست آورد. سال ۲۰۱۱، شرکت برادران وارنر در شصتمین سالگرد ساخته شدن این فیلم نسخهی دیجیتالی بازسازی شدهی آن را منتشر کرد.
۵۴. اتوبوسی به نام هوس (A Streetcar Named Desire)
- سال تولید: ۱۹۵۱
- کارگردان: الیا کازان
- بازیگران: ویویان لی، کیم هانتر، کارل مالدن، پگ هیلیاس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
مارلون براندو در این فیلم اگرچه در حال تجربه کردن نخستین نقشآفرینی سینماییاش بود، اما وجوهاتی حیوانی و وحشیانه از شخصیتش را به گونهای به تصویر میکشد که پیش از آن هیچ بازیگری نتوانسته بود چنین کند. براندو با آن زیرپوش معروفش در این فیلم تمام قواعد سینمایی را به سخره میگیرد. او در این فیلم تبدیل به ضد قهرمانی دوست داشتنی میشود. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به خوبی در پسزمینه توانسته فضای شهریای که وقایع فیلم در آن رخ میدهند را به تصویر بکشاند. مخاطب با یک نگاه به راحتی در مییابد که با چگونه فیلمی روبهرو است. این فیلم که با بودجهی ۱.۸ میلیون دلاری ساخته شده بود، در گیشهی آمریکای شمالی بیش از ۸ میلیون دلار فروخت.
این فیلم اقتباسی است از نمایشنامهای به همین نام از تنسی ویلیامز. این فیلم داستان زنی به نام بلانش (ویویان لی) را روایت میکند که بعد از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود سری به خواهرش میزند. همسر خواهر او مردی کارگر و قمارباز است که هیچ بویی از نزاکت نبرده است. دیوانگیهای براندو در تقابل با متانت و نزاکت ذاتی ویویان لی قرار میگیرد و «اتوبوسی به نام هوس» را تبدیل به فیلمی ماندگار میکند. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۴ اسکار بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای ویویان لی، اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای کارل مدن و اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای کیم هانتر. کیم هانتر برای نقشآفرینی درخشانش در این فیلم جایزهی گلدن گلوب را هم به دست آورد. ویوین لی نیز توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از بفتا، حلقهی منتقدان نیویورک و جشنوارهی بینالمللی فیلم ونیز دریافت کند. کازان توانست جایزهی ویژهی هیأت داوران را هم از جشنوارهی ونیز بگیرد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک علاوه بر جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن، دو جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را هم به فیلم «اتوبوسی به نام هوس» اهدا کرد.
۵۵. نیمروز (High Noon)
- سال تولید: ۱۹۵۲
- کارگردان: فرد زینهمان
- بازیگران: گری کوپر، توماس میچل، لوید بریجز، گریس کلی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام فیلم را بر پسزمینهای متشکل از دشتهای وسیع قرار داده است. سنگهای موجود در تصویر پسزمینه باعث میشوند نام فیلم که با رنگ سفید ظاهر گردیده است جلوهی بهتری پیدا کنند و البته از این سنگها میتوان مفاهیمی مختلفی هم برداشت کرد؛ مانند مشکلاتی که قرار است بر سر راه قهرمان فیلم قرار بگیرد. ویل کین، کلانتر شهر، بعد از مراسم ازدواجش، قصد ترک شهر و آغاز زندگیای جدید را دارد که در مییابد فرانک میلر، تبهکاری که او چند سال پیش به زندان فرستاده است، به قصد انتقام از او، با قطار نیمروز به شهر خواهد آمد. دوستانش و همکاران ویل میخواهند او را راضی به ترک شهر کنند، اما ویل میماند و با ضد قهرمان فیلم روبهرو میشود.
فیلمنامهی این فیلم را کارل فورمن بر اساس داستان کوتاه «ستارهی حلبی» از جان دابلیو. کانینگهام نوشته است. این فیلم نخستینبار ۲۴ جولای ۱۹۵۲ به اکران عمومی در آمد و با توجه به بودجهی ۷۳۰ هزار دلاری خود توانست در گیشه بیش از ۱۲ میلیون دلار بفروشد. این فیلم در ۷ رشته نامزد اسکار شد و توانست در ۴ رشته این جایزه را به دست آورد؛ از جمله رشتهی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین تدوین. گری کوپر برای درخشش خود در نقش کین توانست علاوه بر اسکار، گلدن گلوب را هم به کمد افتخارات خود اضافه کند. «نیمروز» در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا در جایگاه ۲۷ قرار گرفت. موسیقی متن این فیلم هم توانست در لیست ۱۰۰ سال موسیقی متن فیلم جایگاه دهم را به دست آورد.
۵۶. مرد آرام (The Quiet Man)
- سال تولید: ۱۹۵۲
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: جان وین، مورین اوهارا، بری فیتزجرالد، ویکتور مکلاگلن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
در این فیلم داستان مشتزنی به نام شان تورنتن (جان وین) روایت میشود که به دهکدهی زادگاهش در ایرلند باز میگردد تا گذشتهی تلخش را فراموش کند. این مشتزن در گذشته بر اثر ضربات خودش در یک مسابقه، رقیبش را کشته است. تورنتن در دهکدهی زادگاهش خیلی زود با مری کیت (مورین اوهارا) ازدواج میکند، اما طبق سنت تا زمانی که جهیزیهی این دختر توسط برادر او داده نشود، ازدواج کامل نمیگردد و برادر کیت (ویکتور مکلاگلن) از دادن جهیزیه امتناع میکند. فیلمنامهی این درام عاشقانه و کمدی را فرانک اس. ناگنت بر اساس داستان کوتاهی به همین نام محصول ۱۹۳۳ از موریس والش نوشته است. این فیلم ابتدا در ۶ ژوئن ۱۹۵۲ در لندن و دابلین به نمایش در آمد و سپس در ۲۱ آگوست همان سال در ایالات متحدهی آمریکا به اکران عمومی رسید.
این فیلم در ۷ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست ۲ جایزهی اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری رنگی را به دست آورد. انجمن کارگردانهای آمریکا هم جایزهی دستآورد خیرهکننده در یک فیلم را به جان فورد اهدا کرد. این فیلم که با بودجهی ۱.۷۵ میلیون دلاری ساخته شد در نهایت توانست ۳.۸ میلیون دلار بفروشد. «مرد آرام» که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، فیلمی است که با وجود ذات زیبای خود به بررسی مفاهیم تلخی میپردازد که میتوان آنها را در گذشتهی شخصیت تورنتن جستوجو کرد؛ مرد آرامی که در این فیلم شاهد آن هستیم در واقع به هیچ وجه آرام نیست، بلکه در تلاش است تاخودش را آرام نگه دارد.
۵۷. آواز در باران (Singin’ in the Rain)
- سال تولید: ۱۹۵۲
- کارگردان: جین کلی، استنلی دانن
- بازیگران: جین کلی، دانالد اوکانر، دبی رینولدز، جین هیگن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
این فیلم که فیلمنامهی آن را بتی کامدن و آدولف گرین نوشتهاند، داستان دو ستارهی سینما را روایت میکند که با وارد شدن صدا به دنیای سینمای صامت زندگی حرفهایشان دچار مشکل میشود. این فیلم که با بودجهی ۲.۵۴ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه ۷.۲ میلیون دلار بفروشد. اغلب از این فیلم به عنوان بهترین فیلم دوران حرفهای جین کلی یاد میشود. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ که موسسهی فیلم آمریکا سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، توانست در جایگاه پنجم قرار بگیرد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم موزیکال این موسسه هم «آواز در باران» جایگاه نخست را به دست آورد. مجلهی امپایر هم در لیستی که سال ۲۰۰۸ منتشر کرد، این فیلم را در جایگاه هشتم قرار داد. در لیست مجلهی سایت اند ساوند که موسسهی فیلم بریتانیا سال ۲۰۲۲ منتشر کرد، «آواز در باران» دهمین فیلم برتر تاریخ لقب گرفت.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است با رنگی شاد نام فیلم را بر پسزمینهای به رنگ آبی آسمانی که اثر آرامبخشی دارد به نمایش میگذارد؛ مخاطب خیلی زود در مییابد که قرار است وارد دنیای یک فیلم کمدی عاشقانه شود. این فیلم در ۲ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت این جشنواره را دست خالی ترک کرد. دانالد اوکانر برای درخششاش در این فیلم توانست جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اصلی مرد در یک فیلم موزیکال یا کمدی را به دست آورد. انجمن نویسندگان آمریکا جایزهی بهترین فیلمنامهی موزیکال را به کامدن و گرین اهدا کردند. این فیلم نخستینبار در تاریخ ۲۷ مارس ۱۹۵۲ در سالن موسیقی رادیو سیتی به اکران در آمد و سپس در تاریخ ۱۱ آوریل همان سال در ایالات متحدهی آمریکا به اکران عمومی رسید.
۵۸. تعطیلات رمی (Roman Holiday)
- سال تولید: ۱۹۵۳
- کارگردان: ویلیام وایلر
- بازیگران: گریگوری پک، آدی آلرت، هارتلی پاور، تولیو کارمیناتی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
در «تعطیلات رومی» آدری هپبورن نقش شاهزادهای شورشی را ایفا میکند که از محافظهای خود میگریزد تا بتواند از داستانهای عاشقانه و آزادانهاش در روم با یک خبرنگار آمریکایی (گریگوری پک) لذت ببرد. «تعطیلات رومی» فیلمی است که طرفداران فیلمهای عاشقانه باید آن را تماشا کنند. «تعطیلات رومی» فیلمی است دوستداشتنی و صادقانه که با تمام وجود به پیامی که میخواهد به مخاطبان خود منتقل نماید باور دارد. برای این که بتوان در مقابل جذابیتهای این فیلم مقاومت کرد باید قلبی ساخته شده از سنگ داشت. اگرچه هپبورن طی سالهای ابتدایی فعالیتاش به عنوان بازیگر در این فیلم نقشآفرینی کرد، با این حال توانست به خوبی از عهدهی ایفای نقش شاهزادهی سادهلوح و ماجراجو بر بیاید. او و پک یکی از جذابترین زوجهایی هستند که میتوان با آنها وقتگذرانی کرد و فیلمنامه به این دو بازیگر فرصتهای زیادی برای به نمایش گذاشتن تواناییهایشان میدهد.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم را که هر بخش آن با فونتی متفاوت نوشته شده است به تصویر میکشد در حالی که میتوان یکی از مکانهای معروف رم را در پسزمینه دید. این گوناگونی دو بخش نام فیلم، موفق میشود به خوبی گوناگونی دو شخصیت اصلی فیلم را به تصویر بکشاند. این فیلم در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت توانست ۳ جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن، بهترین داستان و بهترین طراحی لباس سیاه و سفید را به دست آورد. هپبورن برای نقشآفرینیاش در این فیلم توانست جایزهی گلدن گلوب، بفتا و حلقهی منتقدان فیلم نیویورک را هم به کمد افتخارات خود اضافه کند.
۵۹. شین (Shane)
- سال تولید: ۱۹۵۳
- کارگردان: جرج استیونز
- بازیگران: الن لاد، جین آرتور، وان هفلین، براندون دی وایلد
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
جو و همسرش به دنبال دست یافتن به یک زندگی آرام هستند اما رایکر و مزاحمتهای او مانع دستیابی آنها به این هدف میشود تا این که یک روز شین از راه میرسد. جو بلافاصله بعد از آشنا شدن با شین او را استخدام میکند تا در مقابله با رایکر به او کمک کند. نقش شین را لاد به بهترین شکل ممکن ایفا میکند. شین خیلی زود تبدیل به سرمشقی شد که سایر قهرمانهای فیلمهای وسترن سعی میکردند مثل او باشند. در پسزمینهی لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، مردی به تصویر کشیده شده است در تقابل با طبیعتی وحشی. نام فیلم در کنار این تصویر به وضوح محتوای ضمنی این فیلم را در مقابل مخاطب قرار میدهند.
این فیلم که با بودجهی ۱.۵ میلیون دلاری ساخته شده بود توانست ۹ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی این فیلم را گوتری جونیور بر اساس رمانی به همین نام از جک شافر نوشته است. این فیلم در ۶ رشته نامزد دریافت اسکار شد و توانست جایزهی اسکار بهترین فیلمبرداری رنگی را برای لویال گریگز به ارمغان بیاورد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم موسسهی فیلم آمریکا رتبهی چهل و پنجم را به دست آورد و نقل قول: «شین. شین. برگرد.» در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ نقل قول توانست رتبهی چهل و هفتم را به دست آورد. از شین میتوان به عنوان یکی از قهرمانان برتر سینما یاد کرد که هرگز از ذهن سینما دوستان پاک نخواهد شد.
۶۰. در بارانداز (On the Waterfront)
- سال تولید: ۱۹۵۴
- کارگردان: الیا کازان
- بازیگران: مارلون براندو، کارل مالدن، اوا مری سنت، راد استایگر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
این فیلم داستان تری مالوی (مارلون براندو) یک بوکسور سابق را روایت میکند؛ بوکسوری که حالا تبدیل به غلام حلقه به گوش جانی فریندلی (لی جی. کاب) شده است و تمام دستورات او را اجرا میکند. وقتی که یکی از کارگرهای بارانداز موقعیت جانی را تهدید میکند، این مرد نابهکار با همکاری ناخواستهی تری آن مرد را به قتل میرساند. تری بعدتر در مییابد مردی که به قتل رسیده برادر معشوقهاش است. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است نام این فیلم را به رنگ مشکی نشان میدهد که بر پسزمینهی بافتدار این فیلم ظاهر شده است. فیلمنامهی این فیلم را باد شولبرگ نوشته است و این فیلمنامه اقتباسی است آزاد از اتفاقات واقعی. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا، «در بارانداز» توانست رتبهی نوزدهم را به دست آورد. براندو برای بازی در این فیلم توانست جایزهی بهترین بازیگر مرد را از حلقهی منتقدان نیویورک هم به دست آورد. بفتا و گلدن گلوب هم برای ایفای نقش تری مالوی به این بازیگر رسیدند.
این فیلم توانست ۸ جایزهی اسکار به دست آورد؛ از جمله اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی، اسکار بهترین کارگردانی، اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن و اسکار بهترین فیلم نامه. «در بارانداز» با بودجهی ۹۱۰ هزار دلاری ساخته شد و توانست در گیشه ۹.۶ میلیون دلار بفروشد. این فیلم برای نخستینبار در ۲۸ جولای ۱۹۵۴ به اکران عمومی در آمد. براندو در این فیلم که یکی از نخستین نقشآفرینیهای او است توانست دنیای سینما و بازیگری را برای همیشه متحول کند. او با بردن اسکار برای این فیلم تبدیل به جوانترین بازیگر تاریخ شد که این جایزه را میبرد. درخشش براندو در نقش تری مالوی را نمیتوان به سادگی از یاد برد. او در این فیلم با استفاده از عضلات چهرهی خود و با استفاده از زبان بدن و بیش از هرچیز چشمهایش موفق میشود شخصیتی دراماتیک خلق کند که مخاطب میتواند با آن ارتباط برقرار نماید. نقل قول: «تو نمیفهمی. من میتونستم کلاس داشته باشم. من میتونستم یک مدعی باشم. میتونستم به جای نخاله بودن که الان هستم، تبدیل به کسی شده باشم.» در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ نقل قول موسسهی فیلم آمریکا رتبهی سوم را به دست اورد.
۶۱. پنجرهی پشتی (Rear Window)
- سال تولید: ۱۹۵۴
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی، ریموند بر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
«پنجرهی پشتی» یکی دیگر از فیلمهای سرشار از تعلیق هیچکاک است که اینبار تمام وقایع آن در یک لوکیشن اتفاق میافتند. این فیلم داستان عکاسی را روایت میکند که پایش در گچ است و نمیتواند از اتاق خود خارج شود. این عکاس از دوربین خود استفاده میکند تا زندگی همسایههای خود را زیر نظر بگیرد و در این مسیر پرده از راز جنایتی هولناک بر میدارد. فیلمنامهی این فیلم را جان مایکل هیس بر اساس داستان «باید قتل باشد» از کارنل وولریچ نوشته است. این فیلم ابتدا ۴ آگوست ۱۹۵۴ در شهر نیویورک اکران شد و سپس در تاریخ ۱ سپتامبر همان سال به اکران سراسری در آمد. این فیلم هیچکاک که با بودجهی ۱ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۳۷ میلیون دلار از گیشه در آمد کسب کند.
این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، نامزد دریافت شیر طلایی از جشنوارهی فیلم بینالمللی ونیز شد. گریس کلی برای بازی در نقش لیسل فرمونت، نامزد جف جفریس (جیمز استوارت)، توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از هیأت ملی بازبینی فیلم دریافت کند. «پنجرهی پشتی» در ۴ رشته نامزد دریافت اسکار شد، اما در نهایت این جشنواره را دست خالی ترک کرد. مجلهی تایم اوت در لیستی که سال ۲۰۲۲ با عنوان ۱۰۰ فیلم دلهرهآور برتر تاریخ سینما منتشر کرد، این فیلم را در رتبهی ۲۶ قرار داد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا توانست در جایگاه ۴۸ قرار بگیرد و در لیست ۱۰ فیلم برتر ژانر معمایی این موسسه در جایگاه سوم قرار گرفت.
۶۲. ستارهای متولد شدهاست (A Star Is Born)
- سال تولید: ۱۹۳۷
- کارگردان: ویلیام ولمن، جک کانوی
- بازیگران: جنت گیتور، فردریک مارچ، آدولف منژو، می رابسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
این فیلم داستان دختری روستایی را روایت میکند که رویای تبدیل شدن به یک ستارهی هالیوود را در سر میپروراند. اگرچه پدر و عمهی ویکتوریا همواره این افکار او را سرکوب میکنند، اما مادربزرگ او پسانداز زندگیاش را به این دختر میدهد تا به کمک آن ویکتوریا بتواند رویاهای خودش را دنبال کند. فیلمنامهی این فیلم را نویسندگان آن بر اساس داستانی از ویلیام ای. ولمن و رابرت کارسون نوشتهاند. داستان روایی این فیلم درست مانند فیلم دیگری به نام «هالیوود که دیگر به درد نمیخورد» (What Price Hollywood) محصول ۱۹۳۲ از جرج کیوکر بود که به اندازهی این فیلم شناخته شده نبود. «ستارهای متولد شدهاست» به اندازهای موفق بود که طی تاریخ سینما ۳ مرتبه بازسازی شده است؛ جرج کیوکر سال ۱۹۵۴، فرانک پیرسون سال ۱۹۷۶ و بردلی کوپر سال ۲۰۱۸ این فیلم را بازسازی کردهاند.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است حالتی ساده دارد و میخواهد نام فیلم را به شکلی مهم و با رنگ قرمز به مخاطب منتقل نماید، بدون این که چیز دیگری در کنارش ثبت شده باشد. این فیلم که با بودجهی ۱.۲ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۲.۳ میلیون دلار بفروشد. «ستارهای متولد شدهاست» در ۸ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت توانست ۲ جایزهی اسکار به دست آورد. این فیلم یکی از آن فیلمهای الهامبخش است که میتواند نظر مخاطبش را نسبت به زندگی تغییر دهد. تهیهکنندهی این فیلم دیوید او. سلزنیک افسانهای بوده است و موسیقی آن را مکس اشتاینر ساخته.
۶۳. شب شکارچی (The Night of the Hunter)
- سال تولید: ۱۹۵۵
- کارگردان: چارلز لاتن
- بازیگران: رابرت میچام، لیلین گیش، شلی وینترز، جیمز گریفیث
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
افراد کمی هستند که میتوانند با کارنامهی فیلمسازی شاهکار چارلز لاتن مقابله کنند. نخستین و تنها تجربهی کارگردانی او حالا تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شده است. یک فیلم دلهرهآور ترسناک و عجیب دربارهی یک کشیش مرگبار (رابرت میچام). این کشیش در حالی که به دنبال ۱۰ هزار دلار پول دزدیده شده میگردد، یک بیوه و فرزندانش را دنبال میکند و باعث آزار و اذیت آنها میشود. لاتن که نخستین تجربهی سینماییاش را از سر میگذراند توانست در این فیلم با فیلمبردار خارقالعادهای به نام استنلی کورتز همکاری کند. لوگوی این فیلم که در آن نام فیلم با فونتی کلاسیک نوشته شده است میتواند فضای رعب و وحشت را با توجه به پسزمینهی سیاه خود به خوبی به مخاطبان منتقل نماید و به همین دلیل یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است.
لانن در این فیلم بیش از هرچیز از سبک اکسپرسیونیستی سینمای آلمان پیروی کرده است. لاتن از این سبک اروپایی به بهترین شکل ممکن استفاده کرد و به واسطهی آن توانست داستان نئو گوتیک خود را برای مخاطبان هالیوودی روایت کند؛ مخاطبانی که تا آن روز، فیلمی شبیه به «شب شکارچی» و ضد قهرمانی شبیه به کشیش پاول ندیده بودند. جادوی لاتن آن جایی بود که او توانست سبک اکسپرسیونیست را با واقعگراییای جادویی ترکیب کند؛ همین واقعگرایی بود که این فیلم را بیش از حد معمول ترسناک و تاثیرگذار میکرد. در لیست ۱۰۰ سال، ۱۰۰ فیلم دلهرهآوری که موسسهی فیلم آمریکا منتشر کرد، این فیلم توانست جایگاه ۳۴ را به دست آورد. سال ۱۹۹۱ این فیلم برای پخش در تلویزیون بازسازی شد که این بار ریچارد چمبرلین ایفاکنندهی نقش کشیش پاول بود.
۶۴. شورش بیدلیل (Rebel Without a Cause)
- سال تولید: ۱۹۵۵
- کارگردان: نیکلاس ری
- بازیگران: جیمز دین، ناتالی وود، سال مینئو، دنیس هاپر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
این فیلم داستان سه دانشجو را روایت میکند که به دنبال مشکلات عاطفی و خانوادگی وارد جریانات خطرناکی میشوند. این فیلم دومین تجربهی سینمایی جیمز دین به عنوان یک بازیگر بود و مخاطبان و منتقدان یکبار دیگر استعداد ذاتی او را برای درخشش در این فیلم تحسین کردند. فیلمنامهی این فیلم را استوارت استرن و اروینگ شالمن بر اساس داستانی از نیکلاس ری نوشتهاند. این فیلم که نخستینبار در تاریخ ۲۷ اکتبر ۱۹۵۵ به نمایش در آمد، با بودجهی ۱.۵ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه ۴.۵ میلیون دلار بفروشد. این فیلم سال ۱۹۹۰ توسط هیأت ملی ثبت فیلم به آثار محفوظ در کتابخانهی کنگرهی ملی اضافه شد.
«شورش بی دلیل» در ۳ رشته نامزد اسکار شد و در نهایت نتوانست هیچ جایزهای از این جشنواره بگیرد. ناتالی وود به دنبال درخششاش در این فیلم توانست جایزهی بهترین ستارهی آیندهدار را از جشنوارهی گلدن گلوب دریافت کند. این فیلم در لیست ۵۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما که مجلهی امپایر سال ۲۰۰۸ منتشر کرد، توانست رتبهی ۴۷۷ را به دست آورد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، در حالی از راه میرسد که دین در پس زمینه دیده میشود. نام این فیلم با فونتی خاص و رنگ قرمز به گونهای در تصویر ظاهر میشود که توجه مخاطب را به طور کامل به خودش معطوف کند.
۶۵. جویندگان (The Searchers)
- سال تولید: ۱۹۵۶
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: جان وین، جفری هانتر، ورا مایلز، وارد باند
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
فیلم وسترن محصول ۱۹۵۶ جان فورد یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما است. این فیلم که جان فورد آن را ساخته است و جان وین ستارهی اصلی آن است، داستان یک کهنهسرباز جنگ داخلی آمریکا به نام اتان ادواردز را روایت میکند. ادواردز بعد از به پایان رسیدن جنگ سرگردان است و به دنبال پیدا کردن هدفی جدید در زندگی میگردد. هنگامی که برادرزادهی او به صورت شبانه دزدیده میشود، او وارد ماجراجوییای برای پیدا کردن او میگردد که چندین سال به طول میانجامد. ادواردز در نهایت در مییابد که نمیتواند یک زندگی آرام، زیبا و صلحجویانه داشته باشد. او در مییابد که متعلق به خط مقدم است و هدفی جز برقراری عدالت و دستیابی به رستگاری ندارد.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم را به نمایش میگذارد در حالی که در پسزمینهی آن دیواری آجری دیده میشود. دیواری که به نظر میرسد از نظر ذهنی ادواردز را متوقف کرده و او را در دنیای درونی خودش گیر انداخته است. از «جویندگان» به عنوان یکی از بهترین فیلمهای وسترن تاریخ سینما و حتی یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود. در لیستهایی که موسسهی فیلم آمریکا با نامهای ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم طی سالهای ۱۹۹۷ و سپس ۲۰۰۷ منتشر کرد، «جویندگان» به ترتیب رتبهی ۹۶ و ۱۲ را به دست آورد. موسسهی فیلم آمریکا «جویندگان» را به عنوان بهترین فیلم وسترن تاریخ سینما هم انتخاب کرده است. «جویندگان» فیلمسازان زیادی را تحت تاثیر قرار داده است. دیوید لین گفته است که هنگام ساختن فیلم «لورنس عربستان» بارها «جویندگان» را تماشا کرده. همینطور کارگردانهای دیگری مانند استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی، سم پکینپا، ژان-لوک گدار و جرج لوکاس هم از این فیلم به عنوان یکی از منابع الهام خود یاد کردهاند.
۶۶. پل رودخانهی کوای (The Bridge on the River Kwai)
- کارگردان: دیوید لین
- بازیگران: ویلیام هولدن، الک گینس
- محصول: ۱۹۵۷
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
وقایع فیلم، در یک کمپ زندانیان، طی جنگ جهانی دوم، به وقوع میپیوندد. «پل رودخانهی کوای»، به عنوان یک مظالعهی شخصیتی، یک فیلم جنگی و یک فیلم ماجراجویی به درستی عمل میکند. این فیلم، داستان گروهی از سربازهای بریتانیایی را روایت میکند که زندانبانشان به آنها دستور ساخت یک پل را میدهد. در نهایت فرماندهی سربازها درمییابد که نیروهای متحدین میخواهند پل را منفجر کنند. فیلمنامهی این فیلم را کارل فورمن و مایکل ویلسون بر اساس کتابی به همین نام از پیر بولی نوشتهاند. لوگوی این فیلم به دنبال شکل خاصی که دارد میتواند دنیای پر تلاطم و عجیب این فیلم را به خوبی به تصویر بکشاند و به همین خاطر یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است.
«پل رودخانهی کوای»، با موفقیت، دیوانگی جنگ و تاثیری که میتواند بر افراد بگذارد را دنبال میکند و تبدیل به فیلمی ضدجنگ میشود که الزاما خشن و ناراحتکننده نیست و در همان حال تاثیرگذار است. این فیلم هنوز هم خاص است و در بین برندگان اسکار بهترین فیلم، یکی از بهترینها میباشد. علاوه بر اسکار بهترین فیلم، این فیلم توانست ۶ اسکار دیگر هم بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین فیلمنامهی اقتباسی. ۴ جایزهی بفتا در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلم بریتانیایی، بهترین بازیگر مرد بریتانیایی و بهترین فیلمنامهی بریتانیایی از دیگر دستآوردهای این فیلم بودند. جشنوارهی جوایز گلدن گلوب، جایزهی بهترین فیلم درام، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد در یک فیلم درام و بهترین کارگردان یک فیلم درام را به فیلم «پل رودخانهی کوای» اهدا کرد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم این ۳ جایزه را به این فیلم اهدا کردند.
۶۷. راههای افتخار (Paths of Glory)
- سال تولید: ۱۹۵۷
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: کرک داگلاس، رالف میکر، آدولف منجو، جرج مکردی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
این فیلم که یکی از نخستین فیلمهای استنلی کوبریک میباشد، فیلمی ضد جنگ است که نمایش آن به دنبال ترسیم چهرهی منفی از ارتش فرانسه در این کشور ممنوع شد. فیلمنامهی این فیلم را کوبریک با همراهی کالدر ویلینگهام و جیم تامپسون نوشته است. این فیلم داستان نیروهای فرانسوی را روایت میکند که در خاکریزها توسط نیروی ارتش آلمان محاصره شدهاند. اگرچه تلفات زیاد نیست و ارتش آلمان هم در گل گیر کرده است، اما جوی از تسخیر حاکم است که باعث شده روحیهی اعضای ارتش فرانسه عجیب به نظر برسد. در همین گیر و دار دستورات از مقامات بالاتر یکی پس از دیگری فرا میرسند؛ دستوراتی که طی آنها پیشرفت در جنگ خواسته میشود. ژنرالهای ارتش فرانسه به دنبال فشارهای ایجاد شده توسط پیامها تصمیم میگیرند حملهای را ترتیب دهند. حملهای که سرهنگ دکس (کرک داگلاس) با آن مخالف است و آن را یک خودکشی تمامعیار میداند. «راههای افتخار» یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش گنجانده است. متن سفید این عنوانبنید که در پسزمینهای خنثی قرار گرفته است، آرامش موجود در سنگرها پیش از آگاهی یافتن از دستور حمله را به خوبی به نمایش میگذارد.
اگرچه این فیلم کوبریک هم مانند بسیاری دیگر از فیلمهای او مورد توجه آکادمی اسکار قرار نگرفت، اما این فیلم نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلم از جشنوارهی فیلم بفتا شد. خود کوبریک برای ساختن این فیلم جایزهی ربان نقرهای را از منتقدان ایتالیا دریافت نمود. این فیلم کوبریک از نگاهی متفاوت به جنگ و وقایع آن میپردازد و سعی دارد تاثیرات جنگ بر انسانها به صورت یک شخص و به صورت یک اجتماع را بررسی نماید. تنها بازیگر زن این فیلم، بازیگر-خوانندهای آلمانی به نام کریستین هارلن بود که بعد از این فیلم او و کوبریک با یکدیگر ازدواج نمودند و تا زمان مرگ کوبریک طی سال ۱۹۹۹ کنار یکدیگر زندگی کردند. این فیلم کوبریک بعد از به اکران رسیدن، علاوه بر فرانسه در کشورهای دیگر هم مشکلات زیادی به پا کرد. پخش این فیلم در سوئیس تا سال ۱۹۷۰ و در اسپانیا تا سال ۱۹۸۶ ممنوع بود.
۶۸. نشانی از شر (Touch of Evil)
- سال تولید: ۱۹۵۸
- کارگردان: اورسن ولز
- بازیگران: چارلتون هستون، جنت لی، اورسن ولز، مارلنه دیتریش
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما میباشد، آغاز کنندهی یک نمای محرک طولانی است که طی آن اورسون ولز موفق میشود فیلم خود را به شکلی هیجان آنگیز آغاز کند. اگرچه در هنگام فیلمبرداری، استودیو بعد از این که این نمای ولز را دید برای او مشکلات زیادی ایجاد کرد، اما امروزه از این نما به عنوان یکی از بهترین نماهای تاریخ سینما یاد میشود. انتهای این نما انفجاری در یک خودرو روی میدهد که در آن یک پیمانکار ساختمانی و همراهش کشته میشوند و در ادامهی فیلم دو کارآگاه، یکی از طرف پلیس آمریکا و یکی از طرف پلیس مکزیک، مسئول رسیدگی به پرونده میشوند.
فیلمنامهی این فیلم را خود ولز بر اساس کتابی از وایت مسترسون نوشته است. این فیلم که با بودجهی ۸۲۹ هزار دلاری ساخته شد، در نهایت توانست ۲.۲۵ میلیون دلار بفروشد. نسخهی باز تدوینشدهی این فیلم که سال ۱۹۹۸ منتشر شد، از حلقهی منتقدان فیلم نیویورک، حلقهی منتقدان فیلم لس آنجلس و حلقهی ملی منتقدان فیلم جوایز مختلفی دریافت کرد. سال ۱۹۹۸، این نسخه قرار بود برای نخستینبار در جشنوارهی فیلم کن اکران شود، اما دختر ولز از شرکت یونیورسال به دنبال عدم کسب رضایت او پیش از پخش، شکایت کرد و این فیلم در یازدهمین ساعت پخش خود از پردهی نقرهای پایین کشیده شد. در نظرستجی سال ۲۰۱۲ که مجلهی سایت اند ساوند تحت عنوان بهترین فیلمهای تاریخ سینما انجام داد، این فیلم از نظر کارگردانها در جایگاه ۲۶ قرار گرفت و از نظر منتقدان پنجاه و هفتم شد.
۶۹. سرگیجه (Vertigo)
- سال تولید: ۱۹۵۸
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: جیمز استوارت، کیم نواک، باربارا بل گدس، تام هلمور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
این فیلم داستان یک کارآگاه بازنشسته به نام جان اسکاتی (جیمز استوارت) را روایت میکند که با مشکل روانشناختی ترس از ارتفاع دست و پنجه نرم میکند. این کارآگاه استخدام میشود تا همسر یک مرد ثروتمند به نام مادلین (کیم نواک) را که مدتها است رفتارهای عجیبی از خودش نشان میدهد تعقیب کند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به خوبی ذات این فیلم دلهرهآور هیچکاک را به نمایش میگذارد. «سرگیجه» بیش از هر چیز نشان میدهد که چشم تا چه اندازه میتواند خطا کند و در عنوانبندی این فیلم، نام فیلم بر تصویر یک چشم که غرق در نور قرمز است دیده میشود. نور قرمز عنوانبندی میتواند به خوبی احساس خطر و دلهرهای که در سرتاسر فیلم حضور دارد را به تصویر بکشاند.
فیلمنامهی این فیلم را الک کوپل و ساموئل تیلور بر اساس رمان سال ۱۹۵۴ از پیر بویلو و توماس نارسجاک نوشتهاند. این فیلم که با بودجهی ۲.۵ میلیون دلاری ساخته شد، توانست در گیشه ۷.۳ میلیون دلار بفروشد. «سرگیجه» در زمان اکران نظرات مختلفی دریافت کرد، اما حالا از آن به عنوان بهترین فیلم هیچکاک و یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا در جایگاه نهم قرار گرفت و سال ۲۰۱۲ به صدرنشینی «همشهری کین» در لیست بهترین فیلمهای سینمایی مجلهی سایت اند ساوند پایان داد. این فیلم در ۲ رشته نامزد دریافت اسکار شد و جایزهی صدف دریایی نقرهای را برای آلفرد هیچکاک از جشنوارهی بینالمللی فیلم سن سباستین به ارمغان آورد.
۷۰. بن-هور (Ben-Hur)
- سال تولید: ۱۹۵۹
- کارگردان: ویلیام وایلر
- بازیگران: چارلتون هستون، جک هاوکینز، هایا هاراریت، استیون بوید
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«بن-هور» با بودجهی ۱۵ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه بیش از ۱۴۶ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی این فیلم را کارل تانبرگ بر اساس کتاب «بن-هور: داستانی از مسیح» از لو والاس نوشته است. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست ۱۱ جایزه را به دست آورد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین تصویربرداری رنگی و بهترین تدوین. «بن-هور» توانست سه جایزهی گلدن گلوب بهترین فیلم درام، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را هم دریافت کند. انجمن کارگردانهای آمریکا جایزهی بهترین کارگردانی را برای «بن-هور» به وایلر دادند و حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم جایزهی بهترین فیلم را به این فیلم تقدیم کردند.
این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، داستان شاهزادهای یهودی به نام جودا بن-هور را روایت میکند که به شکلی ناجوانمردانه توسط دولت روم دستگیر و به بردگی فرستاده میشود. دیگر اعضای خانوادهی او هم به سیاهچال انداخته میشود. جودا پس از طی کردن سفرهای دور و دراز و پشت سر گذاشتن موانع فراوان، بالاخره به وطن خویش باز میگردد تا انتقام خودش را بگیرد. ساختن فیلم «بن-هور» دو سال به طول انجامید. «بن-هور» در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم دلهرهآور موسسهی فیلم آمریکا در جایگاه ۴۹ قرار گرفت و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ این موسسه هفتاد و دوم شد. این فیلم در زمان اکران خود تبدیل به پرفروشترین فیلم تاریخ بعد از «بربادرفته» شد.
۷۱. شمال از شمال غربی (North by Northwest)
- سال تولید: ۱۹۵۹
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: اوا مری سنت، جیمز میسون، کن لینچ، مارتین لاندا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
«شمال از شمال غربی» یکی از بهترین فیلمهای آلفرد هیچکاک است و در آن هیچکاک بسیاری از تواناییهای خود به عنوان یک کارگردان مولف را برای مخاطبان سینماییاش به نمایش گذاشته است. این فیلم سرشار است از نشانههای هیچکاکی؛ از جمله اشتباه شدن هویت شخصیت اصلی فیلم با فردی دیگر و یک همراه خانم زیبا با موهای بلوند. کری گرانت در این فیلم نقش یک تهیهکنندهی اجرایی تبلیغاتی را ایفا میکند که یک سازمان جنایی اسرارآمیز وقتی که او را با یک جاسوس اشتباه میگیرند، در سراسر کشور تعقیباش میکند. این تعقیبوگریز در سراسر ایالات متحدهی آمریکا ادامه پیدا میکند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به صورت متحرک وارد قاب با پسزمینهی سبز رنگ میشود و سپس به صورت متحرک خارج میگردد. هیچکاک میخواهد هیجان را با همان رنگ سبز و حرکت عنوان فیلم و دوربین هنگام به نمایش در آمدن آن، در مخاطب ایجاد نماید .
«شمال از شمال غربی» یک فیلم دلهرهآور سرگرمکننده و جسورانه است. هیکاک در این فیلم اکشنهای پر سرعت خود را در کنار شوخیهای خندهدار میگذارد و با اضافه کردن داستانی رازآلود و قانعکننده، همهچیز را قابل قبولتر میکند. تمام این ویژگیها در کنار یکدیگر به گرانت کمک میکنند تا بتواند تمام تواناییهای خود به عنوان یک بازیگر را به خوبی به نمایش بگذارد. وحشت بیکلام او یکی از اصلیترین عناصری است که صحنهی معروف این فیلم یعنی تعقیب شدن گرانت توسط یک هواپیما را جذاب و فراموشنشدنی میکند. این فیلم که با بودجهی ۴.۳ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت بیش از ۹.۸ میلیون دلار فروخت. موسیقی این فیلم را برنارد هرمن فقید ساخته است. «شمال از شمال غربی» در ۳ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد اما نتوانست این جایزه را به دست اورد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا، رتبهی ۵۵ را به دست آورد و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم دلهرهآور همین موسسه توانست چهارم شود.
۷۲. بعضیها داغشو دوست دارن (Some Like It Hot)
- سال تولید: ۱۹۵۹
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: مریلین مونرو، تونی کرتیس، جک لمون، جرج رفت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
داستان این فیلم سال ۱۹۲۹ در شهر شیکاگو آغاز میشود. دو نوازندهی دورهگرد که در سالنهای رقص مختلف هنر خود را به نمایش میگذارند، به صورت اتفاقی شاهد قتل عام دستهجمعی یک گروه گانگستر میشوند و این اتفاق مسیر زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد. فیلمنامهی این فیلم کمدی جنایی را بیلی وایلدر با همراهی ال. دایموند بر اساس داستانی از رابرت توئرون و مایکل لوگان نوشته است. این فیلم یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است. در پسزمینهی نام فیلم که با شکل ظاهریای بیقید و بند به نمایش در آمده و به خوبی بار کمیک فیلم را به تصویر می کشاند، نیمی از تصویر سیاه است و نیمی سفید، وایلدر به شکلی هوشمندانه عنوان فیلم خود را روی پسزمینهای تماما مشکی قرار نمیدهد، چرا که دنیای فیلم او دنیای تلخ و بدون امید نیست. «بعضیها داغشو دوست دارن» با بودجهی ۲.۹ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت توانست در گیشه بیش از ۴۹ میلیون دلار بفروشد.
«بعضیها داغشو دوست دارن» در ۶ رشته نامزد اسکار شد و توانست اسکار بهترین طراحی لباس را به دست آورد. پیش از جک لمون بازیگرانی مانند فرانک سیناترا و جری لوئیس به ایفای نقش جری بسیار نزدیک شده بودند، اما در نهایت این نقش به لمون رسید؛ کسی که طی سالهای بعد در فیلمهای زیاد دیگری هم با وایلدر هکاری کرد و تبدیل به یکی از بازیگران ثابت فیلمهای او شد. این فیلم توانست جایگاه نخست را در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم کمدی موسسهی فیلم آمریکا به دست آورد. شبکهی بیبیسی هم طی نظرسنجیای که سال ۲۰۱۷ از منتقدان ۵۲ کشور جهان انجام داد، «بعضیها داغشو دوست دارن» را به عنوان بهترین فیلم کمدی تاریخ سینما معرفی کرد. لمون برای درخششاش در این فیلم توانست جایزهی بفتای بهترین بازیگر خارجی و گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد نقش اصلی در یک فیلم کمدی یا موزیکال را به دست اورد. علاوه بر این، این فیلم که یکی از بهترین عنوانبندیهای تاریخ سینما را در خودش جای داده است، توانست دو جایزهی گلدن گلوب دیگر هم به دست آورد. انجمن نویسندگان آمریکا هم آن سال جایزهی بهترین فیلمنامهی کمدی آمریکایی را به این فیلم اهدا کرد.
دههی ۱۹۶۰ میلادی:
۷۳. روانی (Psycho)
- سال تولید: ۱۹۶۰
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: آنتونی پرکینز، جنت لی، ورا میلر، جان گاوین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم هیچکاک را جوزف استفانو بر اساس رمانی به همین نام از رابرت بلاچ نوشته است. این فیلم داستان منشیای را روایت میکند که به دنبال مشکلات مالی از کارفرمای خود پول میدزدد. در مسیر فرارش، این منشی (جنت لی) اسیر باران میشود و برای اقامت وارد مسافرخانهای بین راهی میگردد. نورمن بیتس مدیر این مسافرخانه است. به تدریج که فیلم پیشتر میرود، مخاطب بیشتر با شخصیت بیتس آشنا میشود و به خواستهها و تمایلات دیوانهوار او پی میبرد. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، کلمهی روانی با فونتی سلیس به رنگ سفید در پس زمینهای تاریک دیده میشود. این عنوانبندی میتواند به خوبی فضای تاریک این فیلم و وقایع شوم آن را به تصویر بکشاند. با مقایسهی دو عنوانبندیای که تا به این جا به آنها اشاره کردیم، به سادگی میتوان به تاثیر فراوان فونت و یا شکل ظاهری عنوان بر مخاطب پی برد.
«روانی» در هنگام اکران به دنبال محتوای متفاوتاش و مسائل روانشناختیای که به آنها میپرداخت منتقدان را به دو دسته تقسیم کرد. گروهی از منتقدان از این فیلم خوششان آمد و آن را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما و هیچکاک دانستند و به عقیدهی بعضی دیگر هیچکاک در این فیلم نتوانسته بود به خوبی فیلمهای دیگرش مخاطب را با مفاهیم پیچیده درگیر کند. این فیلم هیچکاک اما در گیشه بسیار موفق بود و با بودجهی ۸۰۶ هزار دلاری توانست در گیشه بیش از ۵۰ میلیون دلار بفروشد. از این فیلم هیچکاک به عنوان یکی از نخستین فیلمهای ژانر اسلشر یاد میشود. این فیلم در ۴ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، اما نتوانست هیچ جایزهای از این جشنواره بگیرد. جنت لی به دنبال درخششاش در این فیلم توانست جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به دست آورد. در لیستی که مجلهی سایت اند ساوند سال ۲۰۱۲ منتشر کرد، «روانی» از نظر منقدان سی و پنجمین و از نظر کارگردانها نوزدهمین فیلم برتر تاریخ سینما لقب گرفت. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما که موسسهی فیلم آمریکا منتشر کرد، «روانی» در رتبهی ۱۴ قرار گرفت. نورمن بیتس که آنتونی پرکینز پرترهای درخشان از او در این فیلم ترسیم کرده است، در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ قهرمان و ضد قهرمان موسسهی فیلم آمریکا دومین شرور برتر تاریخ سینما نامگذاری شد.
۷۴. داستان وست ساید (West Side Story)
- سال تولید: ۱۹۶۱
- کارگردان: جروم رابینز، رابرت وایز
- بازیگران: ناتالی وود، ریچارد بیمر، جرج چاکریس، ریتا مورنو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم را جروم رابینز، آرتور لارنتز و ارنست لمان بر اساس نمایشنامهی داستان وست ساید نوشتهاند. این نمایشنامه بر اساس داستان رومئو و ژولیت نوشته شده بود و پیش از ساخته شدن این فیلم بارها و بارها به عنوان یک اپرا که موسیقی آن را لئونارد برنستاین ساخته بود بر روی صحنه رفته بود. موسیقی این فیلم درام عاشقانه را هم خود برنستاین ساخته است. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، شاهد نام فیلم هستیم که در کنار یک کرانهی ساحلی نمایش داده میشود. این فیلم که با بودجهی ۶.۷۵ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه ۴۴.۱ میلیون دلار بفروشد. سال ۲۰۲۱، استیون اسپیلبرگ فیلم دیگری با همین نام به عنوان یک بازسازی ساخت که آن فیلم هم توانست در گیشه عملکرد قابل قبولی داشته باشد.
این فیلم که برای نخستینبار در ۱۸ اکتبر ۱۹۶۱ به نمایش در آمد، در ۱۲ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۱۱ جایزهی اسکار را به خانه ببرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن. انجمن کارگردانهای آمریکا هم جایزهی بهترین دستآورد کارگردانی را به رابرت وایز و جروم رابینز اهدا کردند. جرج چاکریس و ریتا مورنو علاوه بر اسکار، جایزهی گلدن گلوب را به هم به دنبال درخشش در این فیلم به کمد افتخارات خود اضافه کردند. «داستان وست ساید» جایزهی گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال را هم به دست آورد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک جایزهی بهترین فیلم را به «داستان وست ساید» اهدا کرد و انجمن نویسندگان آمریکا هم جایزهی بهترین فیلمنامهی موزیکال را به ارنست لمان داد.
۷۵. لورنس عربستان (Lawrence of Arabia)
- سال تولید: ۱۹۶۲
- کارگردان: دیوید لین
- بازیگران: الک گینس، آنتونی کوئین، جک هاوکینز، خوزه فرر
- امتیاز راتن تومتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
وقتی که پای تصاویر عریض از بیابان در میان باشد، «لورنس عربستان» دیوید لین، بیشک یکهتاز است. این فیلم حماسی ماجراجویانه، بیش از چهار ساعت طول دارد و داستان تی. ای. لورنس و نقش او در روابط دیپلماتیک با عربستان طی جنگ جهانی نخست را بررسی میکند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، تقابل انسان و ماشین را با قاببندیای جذاب به تصویر میکشاند. تصویربرداری خیرهکنندهی فردی ای. یانگ یکی از اصلیترین دلایل ماندگاری این فیلم در ذهن مخابان و سینمادوستان است. یانگ سفر حماسی لورنس در دل صحرا را به واسطهی نماهای عریض نفسگیر که در آنها تا جایی که چشم کار میکند شن صحرا دیده میشود و آفتاب در حال سوزاندن موجودات زنده است به تصویر کشاند.
این فیلم بر سبک فیلمسازی بسیاری از کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما تاثیرگذار بوده است. کارگردانهایی مانند جرج لوکاس، استیون اسپیلبرگ، سم پکینپا، استنلی کوبریک، مارتین اسکورسیزی، ریدلی اسکات، برایان دیپالما و دنی ویلنوو از این فیلم به عنوان یکی از آثار سینمایی الهامبخش خود یاد کردهاند. فیلمنامهی «لورنس عربستان» را رابرت بولت و میشائیل ویلسون بر اساس کتاب «هفت رکن حکمت» از تی. ای. لورنس نوشتهاند. «لورنس عربستان» با بودجهی ۱۵ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه بیش از ۷۰ میلیون دلار بفروشد. «لورنس عربستان» در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست ۷ جایزهی اسکار بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری رنگی و بهترین تدوین.
۷۶. کشتن مرغ مقلد (To Kill a Mockingbird)
- سال تولید: ۱۹۶۲
- کارگردان: رابرت مالگین
- بازیگران: گریگوری پک، مری بدهام، فیلیپ آلفورد، رابرت دووال
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
آتیکوس فینچ وکیل سادهای است که در دادگاه شهر کوچکی از جوان سیاهپوستی که به جرم تجاوز به یک دختر سفید پوست به زندان افتاده است دفاع میکند. این فیلم از زبان دختر آتیکوس، اسکات فینچ روایت میشود. گریگوری پک با آرامش همیشگی خود و چهرهی کاریزماتیکش در این فیلم موفق شده است پرترهای درخشان از پدری که جز مسیر درست به چیز دیگری فکر نمیکند ترسیم نماید. فیلمنامهی این فیلم را هورتون فوت بر اساس کتابی به همین نام از هارپر لی نوشته است. این فیلم که با بودجهی ۲ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست ۱۳.۱ میلیون دلار بفروشد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است توانسته مخاطب را آمادهی نگاه کردن به وقایع بر اساس نقطهنظر کودک کند.
پک برای ایفای نقش آتیکوس فینچ توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را بگیرد، فیلم «کشتن مرغ مقلد» علاوه بر این اسکار، توانست دو اسکار دیگر هم در رشتههای بهترین فیلمنامه و بهترین طراحی صحنه به دست آورد. جایزهی گلدن گلوب بهترین بایگر نقش اصلی مرد در یک فیلم درام هم برای درخشش در این فیلم به گریگوری پک رسید. پک در این فیلم توانسته است با بازی درونگرای خود شخصیتی را خلق کند که یک تنه در مقابل یک شهر میایستد و سعی دارد افکار اشتباه و نادرست آنها را اصلاح کند. موسسهی فیلم آمریکا در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ قهرمان و ضد قهرمان که سال ۲۰۰۳ منتشر کرد آتیکوس فینچ را به عنوان بهترین قهرمان تاریخ سینما برگزید. این فیلم یکی از ۲۵ فیلم ابتدایی بود که کنگرهی ملی برای محافظت در کتابخانهی کنگره انتخاب کرد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم موسسهی فیلم آمریکا رتبهی ۲۵ را به دست آورد و در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش توانست به مقام دوم برسد.
۷۷. دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (Dr. Strangelove)
- سال تولید: ۱۹۶۴
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی. اسکات، استرلینگ هایدن، کینن وین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
از «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» معمولا به عنوان یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما یاد میشود. در این فیلم شما داستان یک ژنرال آمریکایی با بازی درخشان پتر سلرز را دنبال میکنید که دستور یک حمله با بمب به اتحاد جماهیر شوروی را میدهد. این تصمیم او فیلم را به جایی می رساند که در آن یک اتاق پر از سیاستمداران تلاش میکنند تا از وقوع یک جنگ هستهای تمامعیار و نابودی بشریت جلوگیری کنند. این فیلم میتواند شما را وارد دنیایی خیالی کند و سپس باعث شود که نگران آن دنیا شوید. در این فیلم، کوبریک به مفاهیم و مسئلههایی میپردازد که حتی امروزه هم از مهمترین دغدغههای بشریت هستند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است به شکلی خلاقانه نام فیلم را با تصویر یک هواپیما که قرار است بمبها را شلیک کند ترکیب نموده است.
بیشک گذر زمان هیچ تاثیری بر فیلمهای استنلی کوبریک ندارد و این کارگردان بزرگ هنوز هم میتواند مخاطبان مدرن را تحت تاثیر قرار دهد. صحنهها و شخصیتها و دیالوگهای ماندگار فیلم «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» بیشمار هستند. کوبریک به خوبی نشان میدهد که دیوانگان در بین سران جکومتی نشستهاند و با تصمیمهای خود کرهی زمین را به نابودی میکشانند. این فیلم را کوبریک با بودجهی ۱.۸ میلیون دلاری ساخت و این فیلم توانست در گیشه ۹.۲ میلیون دلار بفروشد. «دکتر استرنجلاو» در ۴ رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین فیلمنامهی اقتباسی نامزد اسکار شد، اما نتوانست هیچکدام از این جوایز را به خانه ببرد. فیلمنامهی این فیلم را کوبریک، تری ساترن و پتر جرج بر اساس رمان «هشدار قرمز» از پتر جورج نوشتهاند.
۷۸. چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (Who’s Afraid of Virginia Woolf)
- سال تولید: ۱۹۶۶
- کارگردان: مایک نیکولز
- بازیگران: الیزابت تیلور، ریچارد برتون، سندی دنیس، جورج سگال
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
این فیلم اقتباسی است از نمایشنامهی «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» از ادوارد البی که سال ۱۹۶۲ نوشته شده بود. این فیلم داستان یک دورهمی شبانه را روایت میکند که در خانهی یک استاد دانشگاه و همسرش برگزار میشود. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام فیلم بر تصویری که در آن میتوان یکی از محیطهای اصلی فیلم را مشاهده کرد نقش بسته. این فیلم یکی از بهترین فیلمهای نیکولز است که این کارگردان به واسطهی ساخت آن توانست بسیاری از قواعد سینمایی را به هم بریزد. نقشآفرینی تیلور در این فیلم هم یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهی این بازیگر شناختهشده و پرافتخار است. این فیلم که با بودجهی ۷.۵ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۳۳.۷ میلیون دلار بفروشد.
«چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» داستان زوجی را روایت میکند که به واسطهی حضور یک زوج دیگر با مشکلات بین فردی حقیقی بین خودشان روبهرو میشوند. این فیلم در ۱۳ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت توانست در ۵ رشته این جایزه را به دست آورد؛ از جمله بهترین بازیگر نقش اصلی زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین تصویربرداری سیاه و سفید. ۳ جایزهی بفتای بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد بریتانیایی و بهترین بازیگر زن بریتانیایی هم به این فیلم تعلق گرفت. انجمن نویسندگان آمریکا جایزهی بهترین فیلمنامهی درام آمریکایی نوشته شده را به ارنست لمن دادند و الیزابت تیلور توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از حلقهی منتقدان نیویورک و هیأت ملی بازبینی فیلم هم به دست آورد.
۷۹. بانی و کلاید (Bonnie and Clyde)
- سال تولید: ۱۹۶۷
- کارگردان: آرتور پن
- بازیگران: وارن بیتی، فی داناوی، جین هکمن، مایکل جی. پولارد
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام فیلم را به رنگ قرمز در پسزمینهای مشکی با فونتی ساده به گونهای نشان میدهد که گویا در تاریکی سرنوشت، نام این دو شخصیت با خون حک شده است و عنوان بندی این فیلم از پایانبندی تراژیک آن خبر میدهد. «بانی و کلاید» فیلمی معمولی نیست. در این فیلم شما با ضد قهرمانهایی شرور و شیطانی روبهرو نیستید. بانی (وارن بیتی) و کلاید (فی داناوی) دو انسان معمولی هستند که از زندگیهای خود خسته شدهاند و میخواهند کمی هیجان به ان اضافه کنند، برای آنها مرده و زنده بودن فرقی ندارد، آنها دیگر تحمل زیستن در چهارچوبهای اجتماعی از پیش تعیین شده را ندارد. این فیلم بیش از هر چیز داستان دو یاغی است که در مقابل تمدن و قوانین اجتماعی سر بر آوردهاند. نقشآفرینی داناوی و بیتی در این فیلم باعث شد که توجه مخاطبان سینمایی یک بار دیگر به این دو بازیگر کارکشتهی هالیوودی جمع شود. این دو با بازی در این فیلم باعث به وجود آمدن نوع جدیدی از فیلمهای عاشقانه و جنایی شدند که تا به همین امروز هم فیلمهای زیادی تلاش کردهاند چیزی شبیه به ان بسازند.
داستان این فیلم بر اساس یک زوج واقعی بانکزن به نامهای بانی پارکر و کلاید بارو که در دههی ۱۹۳۰ میلادی توجه رسانهها را به خود جلب کرده بودند ساخته شده است. این فیلم که با بودجهی ۲.۵ میلیون دلاری ساخته شد توانست در گیشه ۷۰ میلیون دلار بفروشد. این فیلم در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و تنها در ۲ رشتهی بهترین تصویربرداری و بهترین بازیگر نقش مکمل زن این جایزه را به دست آورد. این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم موسسهی فیلم آمریکا در جایگاه چهل و دوم قرار گرفت. نقل قول: «ما بانک میزنیم.» از این فیلم هم توانست در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ نقل قول، رتبهی چهل و یکم را به دست آورد.
۸۰. فارغالتحصیل (The Graduate)
- سال تولید: ۱۹۶۷
- کارگردان: مایک نیکولز
- بازیگران: داستین هافمن، آن بنکرافت، کاترین راس، ویلیام دنیلز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
«فارغالتحصیل» یک درام عاشقانه-کمدی است که شرکت امبسی پیکچرز آن را تهیه کرد؛ شرکتی که زمان اکران این فیلم مستقل بود. حرکات دوربین خلاقانهی کارگردان این فیلم، مایک نیکولز و تکنیکهای تدوینی که در این فیلم به کار رفتهاند باعث شد که «فارغالتحصیل» فیلمی ساختارشکن باشد که مانند سایر آثار سینمای بدنهی هالیوود نیست. داستان جذاب این فیلم که بسیاری از جوانهای دههی ۱۹۶۰ آمریکا میتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند یکی دیگر از عوامل موفقیت آن بود. در این فیلم داستین هافمن که در آن زمان خیلی شناخته شده نبود نقش جوانی سردرگم به نام بنجامین براداک را ایفا میکند که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده است. این فیلم در هنگام اکران توانست نظر مثبت منتقدان را جذب کند و بعدتر تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما شد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، داستین هافمن را به تصویر می کشاند که در حال حرکت کردن است و نام فیلم در مقابل او ظاهر میشود. این نما بعدها در فیلمهای سنیمایی زیادی مورد تقلید قرار گرفت.
یکی از به یادماندنیترین جنبههای این فیلم، ترانههایی است که در آن به کار رفتهاند. آهنگهایی که پیش از ساخته شدن این فیلم وجود داشتند، بعد از مورد استفاده قرار گرفتن در این فیلم تبدیل به آهنگهایی ماندگار شدند که تا همیشه با «فارغالتحصیل» ارتباط دارند و مخاطبین بینالمللی این فیلم میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. بسیاری از صحنههای این فیلم مورد توجه فرهنگ عامه قرار گرفتند. صحنهای که در آن بنجامین براداک توسط خانوم رابینسون اغوا میشود، یکی از صحنههای ماندگار تاریخ سینما است که فیلمسازان زیادی دفعات بیشماری مخاطبان خود را به آن ارجاع دادهاند. این فیلم در ۷ رشته نامزد اسکار شد و مایک نیکولز توانست اسکار بهترین کارگردانی را به دست آورد. در جشنوارهی جوایز بفتا، این فیلم موفقتر بود و توانست ۵ جایزه از ۷ جایزهای که برای آنها نامزد شده بود را با خود به خانه ببرد. گلدن گلوب هم این فیلم را در ۷ رشته نامزد جایزه کرد که «فارغالتحصیل» توانست ۵ جایزه را به دست آورد. این فیلم با بودجهی ناچیز ۳ میلیون دلاری ساخته شد و با احتساب نرخ تورم در گیشه ۷۸۴.۳۶ میلیون دلار فروخت.
۸۱. ۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey)
- سال تولید: ۱۹۶۸
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: کییر دوللا، گری لاکوود، ویلیام سیلوستر، دنیل ریشتر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
«۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» به عقیدهی بسیاری، بهترین فیلم علمی-تخیلی تاریخ سینما است. با وجود تمام پیشرفتهای تکنولوژی که از سال ۱۹۶۸ تا به امروز صورت گرفته است، هنوز هم نمیتوان فیلمی را پیدا کرد که توانسته باشد به خوبی این فیلم کوبریک به مسئلهی سفر در فضا بپردازد. اگرچه کارگردانهای بزرگ زیادی مانند کریستوفر نولان و دنی ویلنوو تلاش کردهاند تا چنین کاری کنند. علاوه بر تواناییهای تکنیکی و شگفتیهای بصریای که این فیلم با توجه به زمان اکرانش توانست خلق کند، از منظر داستانی هم باید این فیلم کوبریک را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما دانست. لوگوی این فیلم هم یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است؛ تصویری از ستارهای که در حال طلوع کردن است، در حالی که نام فیلم با شکل ظاهریای با وقار در قسمت پایینی آن به نمایش در آمده.
این فیلم نه تنها تبدیل به یکی از پرفروشترین فیلمهای استنلی کوبریک شد، بلکه توانست تبدیل به یکی از فیلمهایی شود که به شدت به دنبال دیده شدن در سینما به سوددهی رسید؛ به این معنی که اکرانهای مجدد این فیلم هم به شهرت رسیده بودند. ۱۰.۵ میلیون دلار با توجه به استانداردهای دههی ۱۹۶۰ میلادی، بودجهای قابل قبول بود، اما با توجه به این که این فیلم در گیشه به فروش حدودا ۱۴۶ میلیون دلاری رسید، این ریسک استودیوی فیلمسازی مترو گلدن مایر ثمربخش بود و توانست پول خوبی نصیب تهیهکنندگان فیلم کند. فیلمنامهی این فیلم را خود کوبریک با همراهی آرتور سی. کلارک با الهام گرفتن از داستان کوتاهی از کلارک نوشتهاند. این فیلم در ۴ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت جایزهی اسکار بهترین جلوههای ویژه را به دست آورد. بسیاری از کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما از این فیلم به عنوان فیلم مورد علاقهی خود یاد کردند؛ کارگردانهایی مانند مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ، سیدنی پولاک، ویلیام فریدکین و البته کریستوفر نولان.
۸۲. ایزی رایدر (Easy Rider)
- سال تولید: ۱۹۶۹
- کارگردان: دنیس هاپر
- بازیگران: پیتر فوندا، دنیس هاپر، جک نیکلسون، لوک اسکیو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
این فیلم ساختارشکن که اواخر دههی ۱۹۶۰ میلادی ساخته شد، انقلابی عظیم به پا کرد؛ انقلابی که آتشاش بیش از هرچیز دامن استودیوهای فیلمسازی هالیوود را گرفت. «ایزی رایدر» باعث شد همه ببینند که فیلمسازی وابسته با استودیوها نیست. دنیس هاپر در این فیلم آزادیخواهانهاش، داستان دو مرد را روایت میکند که سوار بر وسیلههای نقلیهی خود دل به جاده میزنند و راهی سفری میشوند که انتهای آن مشخص نیست. این فیلم جادهای توانست به تمام مخاطبان و منتقدان سینمایی ثابت کند که سینما به اندازهی کافی بزرگ شده است و آمادگی بیرون رفتن از استودیوها را دارد. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام فیلم در کنار شخصیتهای اصلی سوار بر موتورهایشان به چشم میخورد.
این فیلم با بودجهی ۴۰۰ هزار دلاری، توانست در گیشه ۶۰ میلیون دلار بفروشد. این فروش شگفتانگیز باعث به قدرت رسیدن راجر کومان و شرکت فیلمسازی مستقل او شد و این به قدرت رسیدن باعث شد درهای جدیدی برای هالیوود مدرن باز شود. شرکتهای فیلمسازی کلاسیک که دیگر نمیدانستند چگونه باید مخاطبان را به سینماها بکشانند، بعد از این فیلم تصمیم گرفتند آزادی عمل بیشتری به فیلمسازان جوان بدهند. این فیلم در دو رشته نامزد اسکار شد و دنیس هاپر توانست جایزهی بهترین فیلم اول را از جشنوارهی فیلم کن به دست آورد. نیکلسون برای نقشآفرینی درخشان خود توانست نامزد دریافت جایزهی بفتا و گلدن گلوب شود. حلقهی منتقدان فیلم کانزاس، حلقهی منتقدان فیلم نیویورک و حلقهی منتقدان هیأت ملی بازبینی فیلم هم جایزهی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به این بازیگر اهدا کرد.
۸۳. کابوی نیمهشب (Midnight Cowboy)
- سال تولید: ۱۹۶۹
- کارگردان: جان شلزینجر
- بازیگران: داستین هافمن، جان ویت، برندا واکارو، سیلویا مایلز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
این فیلم داستان یک جوان تگزاسی را روایت میکند که به نیویورک میرود تا از طریق معاشرت با زنان ثروتمند پول به جیب بزند و سپس به فلوریدا باز گردد. فیلمنامهی این فیلم را والدو سالت بر اساس کتابی به همین نام از جیمز لئو هرلیهی نوشته است. در چهل و دومین دورهی جشنوارهی جوایز اسکار، این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما را در خودش جای داده است، توانست ۳ مجسمهی طلایی را با خودش به خانه ببرد؛ اسکار بهترین فیلم، اسکار بهترین کارگردانی و اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی. «کابوی نیمهشب» تنها فیلم با ردهی سنی مثبت ۱۷ سال است که توانسته جایزهی اسکار بهترین فیلم را به دست آورد.
در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا که سال ۲۰۰۷ منتشر شد، «کابوی نیمهشب» رتبهی ۴۳ را به دست آورد. این فیلم که با بودجهی ۳.۲ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۴۴.۸ میلیون دلار بفروشد. «کابوی نیمهشب» برای نخستینبار در تاریخ ۲۵ می ۱۹۶۹ به اکران در آمد. کارگردان شناختهشدهی ژاپنی، آکیرا کوروساوا، از این فیلم به عنوان یکی از ۱۰۰ فیلم موردعلاقهی خودش نام برده است. این فیلم ۶ جایزه از جشنوارهی جوایز بفتا به دست آورد؛ از جمله جایزهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین فیلمنامه. انجمن کارگردانهای آمریکا هم جایزهی بهترین دستآورد کارگردانی را به جان شلزینجر اهدا کردند. جان ویت تنها عضو این فیلم بود که توانست یک جایزهی گلدن گلوب بگیرد. حلقهی منتقدان فیلم کانزاس هم جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به این فیلم اهدا کردند. جان ویت توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی را از حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم دریافت کند.
۸۴. این گروه خشن (The Wild Bunch)
- سال تولید: ۱۹۶۹
- کارگردان: سم پکینپا
- بازیگران: ویلیام هولدن، ارنست بورگناین، رابرت رایان، ادموند اوبرایان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم عموما به عنوان یکی از شاهکارهای ژانر وسترن شناخته شده است. این فیلم وسترن حماسی، داستان گروهی از یاغیهای پا به سن گذاشته را روایت میکند که در تلاش هستند تا خودشان را با تغییرات سریع و دیوانهکنندهی قرن بیستم وقف دهند؛ در نتیجه رهبر آنها پایک بیشاپ، با بازی ویلیام هلدن نقشهای می کشد تا آخرین سرقت را انجام دهند و پس از آن بازنشسته شوند. اگرچه در نهایت مشخص میشود که این سرقت یک پاپوش است؛ همکار قبلی پایک، دیک تورنتون، با بازی رابرت رایان، استخدام شده است تا گروه پایک را از بین ببرد. بعد از یک سکانس تیراندازی خونین که در آن تقریبا نیمی از گروه میمیرند، پایک باید راهی پیدا کند تا زنده بماند و انتقامش را از تورنتون بگیرد، در حالی که تمام جایزهبگیران به دنبال او هستند.
لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، این گروه خشن را سوار بر اسبهایشان در حالی نشان میدهد که نام فیلم در کنار آنها نقش بسته است. تصویر سواران در کنار عنوان فیلم حالتی دارد که انگار نقاشی شده است و این حالت به آن حس قدیمی را تزریق میکند. «این گروه خشن» به محض اکران توانست با مخاطبان ارتباط برقرار کند و تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای سم پکینپا شود. خشونت واقعگرای این فیلم، دیوانگیاش و قهرمانهای پیچیدهی آن توانستند تعاریفی جدید برای ژانر وسترن ارائه کنند و تاثیر فراوانی روی فیلمهایی که قرار بود بعد از آن در این ژانر ساخته شوند، بگذارد. این فیلم به دنبال تصویربرداری درخشانش هم شناخته شده است. راجر دیکنز، تصویربردار افسانهای، در یکی از مصاحبههای خود، «این گروه خشن» را فیلم موردعلاقهی خودش نامید.
دههی ۱۹۷۰ میلادی:
۸۵. پدرخوانده (The Godfather)
- سال تولید: ۱۹۷۲
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: آل پاچینو، جیمز کان، رابرت دووال، دایان کیتن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹.۲ از ۱۰
«پدرخوانده» داستان خانوادهای ایتالیایی آمریکایی را روایت میکند که یک سازمان جنایی هستند. این فیلم با عروسی دختر خانواده شروع میشود و طی این عروسی، شخصیتهای مختلف فیلم به مخاطبان معرفی می شوند. لوگوی این فیلم بیشک یکی از بهترین و خاطرهانگیزترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینم است. در لوگوی این فیلم برای نخستینبار با آن تصویر مینیمال دستی که در حال گرداندن نخها است ذوبهرو می شویم و در مییابیم که این کتاب اقتباسی است از رمان ماریو پوزو. فیلمنامهی این فیلم را خود پوزو با همراهی کوپولا نوشته است.
این فیلم با بودجهی ۷.۲ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه ۲۹۱ میلیون دلار بفروشد. به عقیدهی بسیاری از منتقدان، «پدرخوانده» بهترین فیلم تاریخ سینما است. امکان ندارد به سراغ لیستی از بهترینهای سینمایی بروید و به نام «پدرخوانده» بر نخورید. همه چیز در این فیلم درخشان است؛ از بازی بازیگرانی مانند براندو و پاچینو گرفته تا طراحی صحنه و لباس و فیلمنامهی درگیرکنندهی ماریو پوزو و فرانسیس فورد کوپولا. قسمت نخست از سهگانهی «پدرخوانده» در ۱۱ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۳ اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای مارلون براندو و بهترین فیلمنامهی اقتباسی را به دست آورد. نینا روتا برای خلق موسیقی شاهکار این فیلم توانست گلدن گلوب و بفتای بهترین موسیقی فیلم را به دست آورد. این فیلم ۴ جایزهی گلدن گلوب دیگر هم به دست آورد: از جمله گلدن گلوب بهترین فیلم درام، بهترین کارگردانی در یک فیلم درام و بهترین بازیگر نقش اصلی مرد در یک فیلم درام. سال ۲۰۱۴ مجلهی هالیوود ریپورتر بعد از رایگیری از ۲۱۲۰ نفر از افرادی که در صنعت سینما شاغل بودند، «پدرخوانده» را به عنوان بهرین فیلم تاریخ سینما انتخاب کرد. سایر مجلات سینمایی هم در رایگیریهای خود نمیتوانند از این فیلم غافل شوند و نام «پدرخوانده» معمولا در لیستهای مختلف، در بین پنج فیلم برتر تاریخ سینما به چشم میخورد.
۸۶. محلهی چینیها (Chinatown)
- سال تولید: ۱۹۷۴
- بازیگران: جک نیکلسون، فی داناوی، جان هیوستون، رومن پولانسکی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«محلهی چینیها» یک فیلم کلاسیک ماندگار است که با گذر زمان تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای نوآر تاریخ شده است. هر کسی که عاشق سینما است، باید این فیلم را ببیند. وقایع این فیلم در دههی ۱۹۳۰ میلادی در لس آنجلس به وقوع میپیوندند و داستان کارآگاهی خصوصی به نام جیک گتیس (جک نیکلسون) را دنبال میکنند. او استخدام میشود تا یک پروندهی خیانت را بررسی کند، اما اتفاقاتی که رخ میدهند، مسیر او را تغییر میدهند و او را به سمت مجموعهای فاسد و قاتل میبرند. فیلمبرداری این فیلم هم مانند سایر آثار رومن پولانسکی درخشان است و در کنار آن، بازی درخشان جک نیکلسون و شیمی خاص او با فی داناوی خیرهکننده میباشد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است با استفاده از یک فونت کلاسیک و پسزمینهی قهوهای، توانسته حال و هوایی قدیمی به فیلم ببخشد. مخاطب به محض دیدن این عنوانبندی درمییابد که قرار است در دل تاریخ به عقب سفر کند.
موسیقی متن این فیلم را جری گلداسمیت ساخته است و این موسیقی توانسته تاثیر فضاسازی این فیلم نوآر را چندین برابر کند. «محلهی چینیها» در ۱۱ بخش نامزد اسکار شد و فقط اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی را به دست آورد. پولانسکی برای این فیلم توانست جایزهی بهترین کارگردانی را از جشنوارهی فیلم بفتا به دست آورد. این فیلم که یکی از بهترین فیلمهای رومن پولانسکی است، همچنین توانست در ۷ رشته نامزد گلدن گلوب شود و ۴ جایزهی گلدن گلوب را به خانه ببرد؛ از جمله گلدن گلوب بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر نقش اصلی مرد. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک، جامعهی ملی منتقدان و حلقهی منتقدان فیلم کانزاس جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را برای فیلم «محلهی چینیها» به جک نیکلسون دادند. حلقهی منتقدان کانزاس علاوه بر جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، جایزهی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را هم به جان هیوستن داد. انجمن نویسندگان آمریکا هم جایزهی بهترین فیلمنامهی درام را به رابرت تاون اهدا کردند.
۸۷. پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II)
- سال تولید: ۱۹۷۴
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: رابرت دنیرو، دیانا کیتن، جان کزل، تالیا شایر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹ از ۱۰
«پدر خوانده: قسمت دوم» روایتگر ادامهی داستان حماسی خانوادهی کورلئونه است. مایکل حالا تبدیل به رئیس بی چون و چرای خانواده شده است. وقایع این فیلم در دو خط زمانی مختلف روی میدهند؛ یکی از این خطوط داستانی، زندگی مایکل بعد از به قدرت رسیدن و تلاشهای بیرحمانهی او برای حفظ قدرت طی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی را روایت میکند و دیگری داستان ویتو کورلئونهی جوان و چگونگی به قدرت رسیدن او را به نمایش میگذارد. در حالی که مایکل مرزهای امپراتوری خانوادگی را تا لاس وگاس گسترش میدهد و با خانوادهها و گروههای گانگستری رقیب مبارزه میکند، به تدریج با نتیجههای اخلاقی اعمال خود روبه رو میشود و انسانیت درونیاش کمکم بیدار میگردد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، فقط و فقط یک صندلی ریاست را به تصویر میکشاند که در اعماق تاریکی فرو رفته است و نوری به آن میتابد. این صندلی به خوبی میتواند استعارهای باشد از به ریاست رسیدن مایکل و دست و پنجه نرم کردن او با دشمنان در این قسمت.
فیلمنامهی قسمت دوم «پدرخوانده» را هم مانند قسمت نخست، فرانسیس فورد کوپولا با همراهی ماریو پوزو بر اساس رمانی از خود پوزو نوشتهاند. «پدرخوانده: قسمت دوم» در بین ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ از نگاه وبسایت IMDb تا به امروز رتبهی سوم را کسب کرده است. در ابتدا کوپولا به دنبال حواشی زیادی که هنگام ساختن قسمت نخست با شرکت سازنده داشت، کارگردانی این فیلم را به مارتین اسکورسیزی جوان و جویای نام پیشنهاد کرد، اما شرکت پارامونت با این پیشنهاد او مخالفت کرد و در نهایت خود کوپولا قسمت دوم را هم ساخت. این فیلم در ۱۱ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۶ جایزهی اسکار به دست آورد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای رابرت دنیرو و بهترین فیلمنامهی اقتباسی. پاچینو برای بازی در این فیلم توانست بفتای بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را بگیرد و نامزد گلدن گلوب شود. موسسهی فیلم آمریکا، در لیستی که تحت عنوان ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم طی سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، «پدرخوانده: قسمت دوم» را در جایگاه سی و دوم قرار داد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ نقل قول از همین موسسه که سال ۲۰۰۵ منتشر شد، دیالوگ: «چیزهای زیادی هستند که پدر من تو همین اتاق بهم یاد داد. اون بهم یاد داد: دوستهاتو نزدیک نگهدار، دشمنهاتو نزدیکتر.» از آل پاچینو توانست در رتبهی پنجاه و هشتم جای بگیرد.
۸۸. آروارهها (Jaws)
- سال تولید: ۱۹۶۲
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: روی شایدر، رابرت شاو، ریچارد درایفس، لورین گری
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
این فیلم اولین فیلم مهم استیون اسپیلبرگ محسوب میشود. سبک نوین و متفاوت این فیلم که در آن دلهره، هیجان و وحشت با یکدیگر ترکیب شده بودند، هم توانست این فیلم را در نگاه منتقدان قابل ستایش کند و هم در گیشه به فروشی قابل توجه دست یابد. این فیلم که با بودجهی ۹ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۴۷۰.۵ میلیون دلار بفروشد. موسیقی این فیلم را هم مثل سایر آثار اسپیلبرگ جان ویلیامز افسانهای ساخته است. این فیلم توانست برندهی ۳ جایزهی اسکار شود؛ از جمله اسکار بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن و بهترین صدا. «آروارهها» نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم هم شده بود، اما جایزه را به «دیوانه از قفس پرید» میلوش فورمن واگذار کرد. اسپیلبرگ به واسطهی این فیلم توانست جای پای خود را به عنوان فیلمسازی تازهکار در دنیای سینما محکم کند. «آروارهها» تبدیل به فیلمی شد که بعدها بسیاری از فیلمسازان تلاش کردند تا هیجان و دلهرهی ایجاد شده توسط آن را بازسازی کنند، اما بیشتر آنها شکست خوردند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، دنیای زیر آب را در همان نمای نخست به مخاطب نشان میدهد تا او را آمادهی ورود به داستان خودش کند.
موسیقی متن این فیلم توانست جایزهی گرمی را هم به دست آورد. اسپیلبرگ و تیم طراحی صحنهی او کوسهای مکانیکی و مصنوعی طراحی کردند تا به واسطهی آن بتوانند توهم وجود یک کوسهی واقعی را به مردم القا کنند. همانطور که احتمالا میدانید، «آروارهها» داستان شهری ساحلی را روایت میکند که کوسهای ترسناک و خونخوار شروع به حمله کردن به مردم آن میکند و گروهی از کلانترها و دریانوردان تلاش میکنند تا جلوی این کوسه را بگیرند. برای این که میزان ترس و وحشتی که این کوسه در این شهر ایجاد کرده است را به خوبی درک کنید، کافی است نگاهی بیاندازید به نمای دالی زوم که وقتی روی شایدر روی یک صندلی نشسته و ناگهان کوسه را میبیند، به شکلی هنرمندانه توسط اسپیلبرگ به نمایش در میآید. در همان یک نما میتوان وحشت و سرگیجهی ایجاد شده به واسطهی مشاهده شدن کوسه را به خوپی لمس کرد. «آروارهها» اقتباس سینمایی استیون اسپیلبرگ از موبی دیک است، اما با تنش و انفجارهای هیچکاکی.
۸۹. نشویل (Nashville)
- سال تولید: ۱۹۷۵
- کارگردان: رابرت آلتمن
- بازیگران: دیوید آرکین، باربارا بکسلی، ند بیتی، کارن بلک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
این فیلم موزیکال و کمدی آلتمن نگاهی منتقدانه دارد به دنیای هنری آمریکا. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، به خوبی موفق میشود در همان نگاه نخست مخاطب را درگیر کند. این فیلم که با بودجهی ۲.۲ میلیون دلاری ساخته شد، توانست در گیشه ۱۰ میلیون دلار بفروشد. فیلمنامهی این فیلم را هم خود آلتمن نوشته است. این فیلم در ۴ رشته نامزد اسکار شد و توانست اسکار بهترین ترانه را به دست آورد. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر موسسهی فیلم آمریکا این فیلم توانست رتبهی ۵۹ را به دست آورد. بفتای بهترین صدا و گلدن گلوب بهترین ترانه هم به «نشویل» رسید. حلقهی منتقدان فیلم کانزاس ۳ جایزهی بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین کارگردانی را به این فیلم اهدا کردند. حلقهی منتقدان فیلم لس آنجلس جایزهی بهترین فیلمنامه را به «نشویل» دادند و حلقهی منتقدان فیلم نیویورک ۳ جایزهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به این فیلم سپردند.
۹۰. دیوانه از قفس پرید (One Flew Over the Cuckoo’s Nest)
- سال تولید: ۱۹۷۵
- کارگردان: میلوش فورمن
- بازیگران: جک نیکلسون، ویلیام ردفیلد، لوئیز فلچر، ویل سمپسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
«دیوانه از قفس پرید» یک درام روانشناختی محصول ۱۹۷۵ به کارگردانی میلوش فورمن است. در این فیلم، جک نیکلسون نقش رندال مکمورفی را ایفا میکند؛ یک بیمار جدید در یک مجموعهی روانی که برای گریختن از محکوم شدن و زندان به دنبال انجام اعمال مجرمانه خودش را به دیوانگی زده است. لوئیز فلچر در این فیلم نقش پرستار راچد را ایفا میکند؛ زنی دگرآزار که رندال را به خاطر ذات انقلابیاش تنبیه میکند. نقشآفرینی درخشان جک نیکلسون و لوئیز فلچر توانست منتقدان و مخاطبان این فیلم را تحت تاثیر قرار دهد و میلوش فورمن با این روایت خارق العادهی خود توانست نامش را در تاریخ سینما ماندگار کند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام فیلم را به مخاطب نشان میدهد در حالی که به واسطهی تصویر پسزمینه سعی دارد آن را به مفاهیمی مانند آزادی و آرامش پیوند بزند.
از «دیوانه از قفس پرید» به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میشود. این فیلم دومین فیلم تاریخ سینما است که توانست پنج جایزهی بزرگ جشنوارهی جوایز اسکار را به دست آورد. این فیلم را سال زائنتز و مایکل داگلاس تحت عنوان شرکت فانتزی فیلمز تهیه کردند؛ شرکتی که جایزهی بهترین فیلم را از چهل و هشتمین دورهی جوایز اسکار دریافت کرد. این فیلم با بودجهی ناچیز ۴ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه با احتساب نرخ تورم، ۷۳۶.۷۸ میلیون دلار بفروشد. این فیلم علاوه بر اسکار بهترین فیلم، توانست چهار اسکار دیگر در رشتههای بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای نیکلسون، بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای فلچر و بهترین فیلمنامهی اقتباسی را به هم دست آورد. ۶ جایزهی بفتا و ۶ جایزهی گلدن گلوب از دیگر دستآوردهای این فیلم بودند.
۹۱. راننده تاکسی (Taxi Driver)
- سال تولید: ۱۹۷۶
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، جودی فاستر، هاروی کایتل، آلرت بروکس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
بیکل یک کهنهسرباز نیروی دریایی است که به تازگی به شهر بازگشته. هماهنگ شدن با زندگی شهری و زشتیهایی که او در سطح شهر و محلههای پایین میبیند، به تدریج او را عصبیتر میکنند. او برای یافتن رستگاری دلباختهی زنی میشود اما اخلاقیات خاص او باعث میشوند این زن از او فاصله بگیرد. بعد از این جدایی به نظر میرسد تراویس هیچ راه دیگری ندارد جز این که کثیفیها را خودش به تنهایی پاک کند. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، با موفقیت توانسته است جهان وهمآلود این فیلم را به واسطهی بخاری که به هوا بلند شده است به تصویر بکشاند.
فیلمنامهی این فیلم را پل شریدر نوشته است. این فیلم در چهار رشته نامزد اسکار شد، اما نتوانست هیچ جایزهای از این جشنواره دریافت کند. بفتا ۳ جایزه به این فیلم اهدا کرد که یکی به برنارد هرمان فقید رسید و ۲ تا به جودی فاستر در رشتهی بهترین بازیگر نقش مکمل زن و آیندهدارترین سیتارهی جدید. حلقهی منتقدان فیلم لس آنجلس ۳ جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین موسیقی و جایزهی نسل جدید را به این فیلم دادند. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک جایزهی بهترین بازیگر نقش اصلی را به دنیرو داد و حلقهی منتقدان فیلم جامعهی ملی ۳ جایزهی بهترین کارگردان، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به «راننده تاکسی» اهدا نمود. این فیلم توانست نخل طلای جشنوارهی بینالمللی کن فرانسه را هم به دست آورد.
۹۲. آنی هال (Annie Hall)
- سال تولید: ۱۹۷۷
- کارگردان: وودی آلن
- بازیگران: وودی آلن، دیانا کیتن، شلی دووال، پل سیمون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
«آنی هال» یک فیلم کمدی و درام است که وودی آلن آن را ساخته. آلن که به دنبال شوخیهای تند و تیز و نیشدارانهاش شناخته شده است، فیلمنامهی این فیلم را هم خودش نوشته. از فیلمنامهی «آنی هال» به عنوان یکی از بهترین فیلمنامههای تاریخ سینما یاد میشود. در این فیلم، آلن نقش مردی به نام آلوی سینگر را ایفا میکند که به دنبال پی بردن به دلایل شکست رابطهی عاطفیاش میباشد. نقش شریک عاطفی او را در این فیلم دیانا کیتن ایفا میکند. این فیلم آلن به دل مسائل عمیق وجودگرایی شیرجه میزند و آلن در تلاش است که به واسطهی روایت خندهدار خود و کمدی تلخش، مفاهیمی پیچیدهتر در زندگی را بررسی نماید. به واسطهی مضمون تیرهی این فیلم به نظر میرسد بهترین انتخاب عنوانبندی ممکن برای این فیلم صورت گرفته است. واژهی آنی هال که نام نامزد آلوی سینگر است با فونتی که نشان از استحکام دارد، به رنگ سفید بر پسزمینهی مشکی حک شده است. این لوگو به خوبی نشاندهندهی نوری است که شخصیت آنی هال بر زندگی تاریک آلوی انداخت. همین ویژگیها است که باعث میشود لوگوی فیلم «آنی هال» یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما باشد.
«آنی هال» برای نخستینبار در تاریخ ۲۷ مارس ۱۹۷۷ در جشنوارهی فیلم لس آنجلس به اکران در آمد و سپس در ۲۰ آوریل همان سال در ایالات متحدهی آمریکا به اکران عمومی در آمد. این فیلم در لیست ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینمای آمریکا که موسسهی فیلم آمریکا آن را منتشر کرده است رتبهی ۳۱ را به دست آورد و در لیست بهترین فیلمهای کمدی تاریخ سینما که همین موسسه منتشر کرده است توانست در جایگاه چهارم قرار بگیرد. راجر ایبرت دربارهی این فیلم گفت: «این فیلم از تمام فیلمهای خوب وودی آلن بهتر است.» انجمن نویسندگان آمریکا، فیلمنامهی «آنی هال» را بامزهترین فیلمنامهی تاریخ سینما دانسته است. این فیلم توانست ۴ جایزهی اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی زن و بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی را به دست آورد. کیتن برای بازی در نقش آنی هال توانست جایزهی گلدن گلوب و بفتای را هم به کمد افتخارات خود اضافه کند. علاوه بر بفتای بهترین بازیگر نقش اصلی زن، «آنی هال» جایزهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمنامه را هم از جشنوارهی بفتا به دست آورد.
۹۳. جنگ ستارگان (Star Wars)
- سال تولید: ۱۹۷۷
- کارگردان: جرج لوکاس
- بازیگران: مارک همیل، هریسون فورد، کری فیشر، الک گینس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
این فیلم بعدها با عنوان «جنگ ستارگان: قسمت ۴ – امیدی تازه» نامگذاری شد. این فیلم نخستین قسمت نخستین سهگانه از دنیای «جنگ ستارگان» است که خالق این دنیا، جورج لوکاس، آن را ساخته. این فیلم داستان سالها پیش در دنیایی خیالی را روایت میکند که در آن حکومت مستبدانهی امپراتوری بر تمام دنیا حکمرانی میکند. در این فیلم است که لوک اسکایواکر نقشههای دزدیده شده از ستارهی مرگ را به دست میآورد و برای نجات دادن جان خواهرش، شاهزاده لیا، قدرتهای متافیزیکی معروف به نیرو را از استاد جدای، اوبی وان کنوبی، میآموزد. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است با شکل و رنگی مناسب موفق شد تبدیل به طرحی گرافیکی شود که حتی امروزه هم معروف ترین نشانهی دنیای «جنگ ستارگان» است.
این فیلم با بودجهی ۱۱ میلیون دلاری ساخته شد و اگرچه بسیاری اعتقاد داشتند این فیلم در گیشه شکست خواهد خورد، اما «جنگ ستارگان» توانست بیش از ۷۷۵ میلیون دلار بفروشد. همین موفقیت بود که باعث شد قسمت دوم و سوم نخستین مجموعهی سهگانهی دنیای «جنگ ستارگان» ساخته شود. این فیلم نخستینبار در ۲۵ می ۱۹۷۷ توسط شرکت فاکس قرن بیستم به اکران در آمد. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۸ مجسمهی طلایی را به دست آورد؛ از جمله اسکار بهترین تدوین، بهترین طراحی لباس و بهترین جلوههای ویژه. فیلمنامهی این فیلم را خود جرج لوکاس نوشته است.
۹۴. اینک آخرالزمان (Apocalypse Now)
- سال تولید: ۱۹۷۹
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: مارتین شین، فردریک فورست، رابرت دووال، دنیس هاپر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
این فیلم داستان سرهنگ نیروهای ویژهای به نام والتر کورتز (مارلون براندو) را روایت میکند که در میانههای جنگ ویتنام طی دههی ۱۹۷۰ میلادی عقل سلیم خود را از دست داده است و به همراه افراد خود که او را به صورت یک نیمهخدا پرستش میکنند در جنگلهای کامبوج ساکن شده. ستاد مشترک ارتش آمریکا طبق فرمانی سری از سروان ویلارد (مارتین شین) میخواهد که به زندگی کورتز پایان دهد. «اینک آخرالزمان» یکی از عجیبترین فیلمهای سینمایی تاریخ است و میتواند به دنبال محتوای درگیرکنندهاش نگاه شما به زندگی را برای همیشه تغییر دهد. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام این فیلم با فونتی منحصر به فرد در پسزمینهی مشکی قرار گرفته است. این حالت مینیمال و سادهی این لوگو آن را تبدیل به یکی از ماندگارترین لوگوهای تاریخ کرده است.
این فیلم که با بودجهی ۳۱ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست ۱۰۴.۸ میلیون دلار بفروشد. این فیلم در ۸ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و فقط اسکار بهترین فیلمبرداری را به دست آورد. بزرگترین جایزهی جشنوارهی بینالمللی فیلم کن فرانسه یعنی نخل طلا به این فیلم رسید. ۲ جایزهی بفتا و ۳ جایزهی گلدن گلوب از دیگر دستآوردهای این فیلم بودهاند. حلقهی منتقدان فیلم لندن این فیلم را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کردند. «اینک آخرالزمان» در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا در رتبهی ۳۰ قرار گرفته است. سال ۲۰۰۹، حلقهی منتقدان فیلم لندن «اینک آخرالزمان» را به عنوان بهترین فیلم ۳۰ سال اخیر سینما انتخاب کرد. در سال ۲۰۰۲ طی مقالهای که مجلهی سایت اند ساوند تحت عنوان بهترین فیلم ۲۵ سال اخیر منتشر کرد هم، این فیلم توانست رتبهی نخست را به دست آورد.
دههی ۱۹۸۰ میلادی:
۹۵. گاو خشمگین (Raging Bull)
- سال تولید: ۱۹۸۰
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی، کتی موریارتی، فرانک وینسنت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«گاو خشمگین» یکی از شاهکارهای مارتین اسکورسیزی است و به عقیدهی بسیاری از منتقدان، بهترین فیلم ورزشی تاریخ سینما. با این حال این فیلم برای اسکورسیزی اسکار به ارمغان نیاورد، اگرچه رابرت دنیرو توانست با درخشش در این فیلم، دومین اسکار را به کمد افتخارات خودش اضافه کند. این فیلم زیبا است و تصاویر دوربین مایکل چپمن شما را به سرگیجه خواهد انداخت. تصاویر سیاه و سفید این فیلم باعث میشود بار دراماتیک آن بیشتر شود و دنیای تراژیک جیک لاموتا بیش از همیشه به مخاطبان معرفی گردد. لوگوی این فیلم که بسیار خلاقانه میباشد، یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است. در این لوگو طنابهای رینگ بوکس فضایی قفس مانند ایجاد کردهاند که ورزشکار در درون آن مشاهده میشود. نام این فیلم هم بر خلاف تمام فیلم که سیاه و سفید است، در لوگو با رنگ قرمز ظاهر شده و جذابیت آن را چندین برابر کرده است.
«گاو خشمگین» توانست ۲۳.۴ میلیون دلار بفروشد و علاوه بر اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، اسکار بهترین تدوین را هم به کارنامهی هنری تلما شونمیکر اضافه کند. اگر این فیلم را دیده باشید بیشک بازی درخشان جو پشی در نقش برادر و مشاور جیک را هم از خاطر نخواهید برد. صحنههای پرتنش رویارویی این دو بازیگر درست به اندازهی صحنههای جذاب داخل رینگ، گیرا هستند و میتوانند باعث حبس شدن نفسها در سینه شوند. دنیرو برای بازی در نقش جیک لاموتا، بوکسور آمریکایی میانوزن، توانست گلدن گلوب را هم به دست آورد. این فیلم توانست در لیست ۱۰ فیلم ورزشی برتر تاریخ موسسهی فیلم آمریکا جایگاه نخست را به دست آورد. در رایگیری مجلهی سایت اند ساوند که سال ۲۰۱۲ منتشر شد، این فیلم از نظر منتقدان به عنوان پنجاه و سومین فیلم برتر تاریخ انتخاب شد. این فیلم یکی از فیلمهای مورد علاقهی فرانسیس فورد کوپولا، کارگردان مجموعهی «پدرخوانده» است.
۹۶. بلید رانر (Blade Runner)
- سال تولید: ۱۹۸۲
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: هریسون فورد، روتخر هاور، شان یانگ، ادوارد جیمز آلم.س
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم علمی-تخیلی را همپتون فرانچر و دیوید پیپلز بر اساس رمانی از فیلیپ کیو دیک به نام «آیا رباتها رویای گوسفندان الکتریکی را میبینند؟» نوشتهاند. این فیلم که برای نخستینبار در تاریخ ۲۵ ژوئن ۱۹۸۲ به اکران رسید و با بودجهی ۳۰ میلیون دلاری ساخته شده بود، در نهایت توانست در گیشهی بینالمللی بیش از ۴۱.۸ میلیون دلار بفروشد. عنوانبندی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما میباشد، یک لوگوی مینیمال است که در آن نام فیلم به رنگ قرمز بر پس زمینهی مشکی نمایش داده شده است. این لوگو باعث میشود فضای مرموزانه و کمی ترسناک این فیلم به خوبی به مخاطب منتقل شود.
دنی ویلنوو، کارگردان مجموعه فیلمهای «تلماسه» (Dune)، سال ۲۰۱۷، دنبالهای به نام «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049) برای این فیلم ساخت. به دنبال درگیریهای پیش آمده بین ریدلی اسکات و استودیوی سازندهی فیلم، هفت نسخهی مختلف از فیلم «بلید رانر» وجود دارد. در هنگام اکران بعضی از منتقدان این فیلم را ستایش کردند و بعضی دیگر از آن خوششان نیامد. این فیلم داستان پلیس سابقی که در گذشته ماموریت داشته است تا رباتهای انساننما را برای همیشه بازنشسته کند روایت میکند. این مامور پلیس، ریک دکارد نام داد و نقش او را هریسون فورد ایفا میکند. ریکارد بعد از این که نزد رئیس سابق خود احضار میشود ماموریتی جدید مییابد که طی آن باید ۴ ربات انساننمای جدید را پیدا کند و آنها را بازنشسته نماید. بازیگران شناخته شدهی دیگری مانند جین هکمن، شان کانری، جک نیکلسون، پل نیومن، آل پاچینو و کلینت ایستوود برای ایفای این نقش در نظر گرفته شده بودند، اما در نهایت این نقش به هریسون فورد رسید. حلقهی منتقدان فیلم نیویورک و جشنوارهی بفتا، جایزهی بهترین فیلمبرداری را برای این فیلم به جوردن کراننوت اهدا کردند. علاوه بر بفتای بهترین فیلمبرداری، «بلید رانر» ۲ بفتای دیگر هم به دست آورد. جایزهی ویژهی حلقهی منتقدان فیلم لندن هم به این فیلم رسید. جامعهی منتقدان فیلم آنلاین در نظرسنجیای که طی سال ۲۰۰۲ منتشر کردند، در لیست ۱۰۰ فیلم علمی-تخیلی ۱۰۰ سال اخیر، «بلید رانر» را در جایگاه دوم قرار دادند. «بلید رانر» در لیست ۱۰۰ فیلم برتر منتقدان که مجلهی سایت اند ساوند سال ۲۰۲۲ منتشر کرد، در رتبهی ۵۴ قرار گرفت.
۹۷. ئی. تی. موجود فرازمینی (E.T. the Extra Terrestrial)
- سال تولید: ۱۹۸۲
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: هنری توماس، دی والاس، رابرت مکناتن، درو بریمور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم داستان یک موجود بیگانه و فرازمینی را روایت میکند که نتوانسته همراه با سایر همنوعان خود به موقع سوار سفیهی فضاییاش شود و مجبور میشود برای مدتی روی زمین به تنهایی زندگی کند. در نهایت پس از سردرگمیهای فراوان، یک پسر نوجوان محلی این موجود فرازمینی را پیدا میکند و به او سرپناه میدهد. این فیلم که اسپیلبرگ آن را با بودجهی ۱۰.۵ میلیون دلاری ساخته بود، توانست در گیشهی بینالمللی بیش از ۷۹۲.۹ میلیون دلار بفروشد و با شکستن رکورد فیلم «جنگ ستارگان» تبدیل به پرفروشترین فیلم سال شود. این فیلم تا ساخته شدن فیلم «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) توسط خود اسپیلبرگ، پرفروشترین فیلم جهان بود. فیلمنامهی این فیلم را ملیسا متیسون نوشته است. مضمون این فیلم بر اساس دوست خیالیای است که اسپیلبرگ بعد از طلاق والدینش خلق کرده بود.
این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۲۶ می ۱۹۸۲ در جشنوارهی فیلم کن فرانسه به اکران در آمد و سپس در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۸۲ در ایالات متحدهی آمریکا به اکران عمومی رسید. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، نام ئی. تی. را با رنگی بنفش بر پسزمینهی مشکی بزرگتر از توضیحات بیشتری که پایینتر داده شدهاند به نمایش در میآورد. این فیلم در ۹ رشته نامزد اسکار شد و در نهایت توانست ۴ جایزهی اسکار بگیرد. ۱ جایزهی بفتا و ۲ جایزهی گلدن گلوب هم از دیگر افتخارات این فیلم بودند. انمجن نویسندگان آمریکا جایزهی بهترین فیلمنامهی درام نوشته شده را به این فیلم اهدا کرد. حلقهی منتقدان فیلم لس آنجلس هم ۳ جایزهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و جایزهی نسل جدید را به فیلم «ئی. تی. موجود فرازمینی» داد. موسسهی فیلم آمریکا این فیلم را به عنوان سومین فیلم علمی-تخیلی برتر تاریخ سینما برگزیده است.
دههی ۱۹۹۰ میلادی:
۹۸. فهرست شیندلر (Schindler’s List)
- سال تولید: ۱۹۹۳
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: لیام نسون، بن کینگزلی، رال فاینز، کارولین گدال
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹ از ۱۰
این فیلم داستان اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانیای را روایت میکند که طی جنگ جهانی دوم با به کارگیری یهودیان در کارخانههایش، بیش از یک هزار پناهندهی عمدتا یهودی لهستانی را از مرگ حتمی نجات داد. نیسون و اسپیلبرگ در این فیلم توانستهاند زندگینامهای به یادماندنی را در مقابل دوربین ترسیم کنند. موسیقی این فیلم را جان ویلیامز افسانهای ساخته است و فیلمبرداری سیاه و سفید فراموشنشدنی آن بر عهدهی یانوش کامینسکی بوده است. لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، از آن جایی جذابتر می شود که شمعها خاموش میشوند و بعد از خاموشی شمعها، مخاطب از دنیای رنگی فیلم وارد دنیای سیاه و سفید و تلخی میشود که دیگر زیبا نیست، «فهرست شیندلر» در انتهای داستان خود دوباره به همین نما باز میگردد و شمعها را یکبار دیگر روشن میکند.
در ابتدا اسپیلبرگ پیشنهاد ساخت این فیلم را به مارتین اسکورسیزی داد، اما اسکورسیزی از آن جایی که خودش یهودی نبود کارگردانی این فیلم را رد کرد. در نهایت خود اسپیلبرگ روی صندلی کارگردانی نشست و توانست یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را خلق کند. این فیلم در ۱۵ دسامبر ۱۹۹۳ در ایالات متحدهی اکران شد. این فیلم که با بودجهی ۲۲ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۳۲۲ میلیون دلار بفروشد. اسپیلبرگ به دنبال لحن، فضاسازی و قاببندیهای درخشان این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این فیلم نخستین فیلم از سهگانهی جنگ استیون اسپیلبرگ است که دو قسمت دیگر آن «جات سرباز رایان» (Saving Private Rayan) و «مونیخ» (Munich) هستند. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۷ اسکار بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین موسیقی متن. نسون جوایز بفتا را هم دست خالی ترک کرد. حلقهی منتقدان فیلم شیکاگو جایزهی بهترین بازیگر مرد خود را به لیام نسون اهدا کردند. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم که موسسهی فیلم آمریکا منتشر کرد، فیلم «فهرست شیندلر» جایگاه هشتم را به دست آورد. علاوه بر این، این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش توانست رتبهی سوم را به دست آورد.
۹۹. داستان عامهپسند (Pulp Fiction)
- سال تولید: ۱۹۹۴
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: جان تراولتا، ساموئل ال. جکسون، بروس ویلیس، اوما تورمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۹ از ۱۰
یک فیلم درام جنایی به یادماندنی، با روایت غیرخطی، از کوئنتین تارانتینو. «داستان عامهپسند»، روایتهای مختلفی دربارهی خلافکارهای متفاوت، بیرون از ترتیب زمانی، ارائه میدهد. سکانس افتتاحیه، یک سرقت مسلحانه در یک رستوران را به نمایش میگذارد، اما نتیجهی سرقت، تا انتهای فیلم، نشان داده نمیشود و در عوض، فیلم، وقایعی را که قبل و بعد از این سرقت رخ میدهند، برای مخاطب به نمایش میگذارد. لوگوی این فیلم اگرچه بسیار ساده است، اما بیشک یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است که میتواند به دنبال رنگبندی و شکل متفاوتاش برای همیشه در ذهن مخاطبان این فیلم ماندگار شود.
دیالوگهای عجیب و جذاب تارانتینو با روایت غیرخطی سرگرمکنندهی فیلم همراه میشود تا یک شاهکار سینمایی خلق کند. این فیلم نخستینبار در تاریخ ۲۱ می ۱۹۹۴ در جشنوارهی فیلم کن به اکران در آمد و سپس در تاریخ ۱۴ اکتبر ۱۹۹۴ در ایالات متحدهی آمریکا اکران سراسری شد. «داستان عامهپسند» توانست جایزهی نخل طلا را از جشنوارهی بینالمللی فیلم کن فرانسه دریافت کند. علاوه بر این، این فیلم تارانتینو که فیلمنامهی آن را هم خودش نوشته است، در ۷ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست اسکار بهترین فیلمنامه را به دست آورد. بسیاری از منتقدان سینمایی از این فیلم تارانیتنو به عنوان یکی از مهمترین فیلمهای سینمای پست مدرن یاد کردهاند. این فیلم که با بودجهی ۸.۵ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه ۲۱۳.۹ میلیون دلار بفروشد.
۱۰۰. رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption)
- سال تولید: ۱۹۹۴
- کارگردان: فرانک دارابونت
- بازیگران: تیم رابینز، مورگان فریمن، باب گانتون، ویلیام سدلر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹.۳ از ۱۰
فرانک دارابونت حق انتشار داستان استیون کینگ را سال ۱۹۸۷ خریداری کرد اما بعد از گذشت ۵ سال توانست مراحله توسعه دادن و تبدیلش به فیلم سینمایی را آغاز کند. مراحل پیش تولید این فیلم که به عقیدهی وبسایت اینترنتی IMDb بهترین فیلم تاریخ سینما است سال ۱۹۹۳ آغاز شد. این فیلم اگرچه در گیشه شکست خورد اما با گذشت زمان توانست تبدیل به یکی از فیلمهای ماندگار تاریخ سینما شود. این فیلم داستان اندی را روایت میکند که برای جرمی که انجام نداده است به زندان میافتد. «رستگاری در شاوشنک» داستان مردی است که ناخواسته وارد محیطی فاسد میشود و هرگز امید خود را از دست نمیدهد. در لوگوی این فیلم که یکی از بهترین لوگوی فیلمها در تاریخ سینما است، از فونتی باریک استفاده شده و نام فیلم با رنگی سفید در پسزمینهی تاریک ظاهر شده. این خط باریک به خوبی میتواند نمایانگر نور امید کمی باشد که در سالهای تاریک حضور در زندان آتش شعلهی قلبی اندی را روشن نگه داشته است.
نقشآفرینی درخشان تیم رابینز و مورگان فریمن در این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این فیلم در ۷ رشته نامزد دریافت جوایز اسکار شد، اما نتوانست هیچ جایزهای از این جشنواره دریافت کند. رابینز و فریمن هر دو به دنبال پرترههای درخشانی که از شخصیتهای اندی و رد ترسیم کردند توانستند نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر از انجمن بازیگران آمریکا شوند. دارابونت بعدها از دو اثر دیگر استیون کینگ هم اقتباسهای سینمایی انجام داد، اما هیچکدام از این فیلمها نتوانستند به اندازهی «رستگاری در شاوشنک» در دل تاریخ ماندگار شوند. این فیلم دارابونت برای نخستینبار در جشنوارهی بینالمللی فیلم تورنتو به نمایش در آمد و ۱۳ روز بعد در ایالات متحدهی آمریکا اکران عمومی شد. تام هنکس، تام کروز و کوین کاستنر بازیگرانی بودند که قرار بود نقش اندی را ایفا کنند، اما در نهایت این نقش به رابینز رسید و او توانست به خوبی از عهدهی ایفای آن بر بیاید. تصویربرداری خارقالعادهی این فیلم بر عهدهی راجر دیکنز افسانهای بوده است و موسیقی آن را توماس نیومن ساخته.
منبع: filmsite