بهترین کتابهای انگیزشی که همه باید بخوانند
شرایط دشواری است. زندگی کردن سخت شده. به هر طرف که نگاه میکنی ناامیدی، اندوه، سیاهی، تباهی و نبود چشمانداز مشبت آدم را زمینگیر میکند. ولی باید ادامه داد. تن دادن به افسردگی و غرق شدن در آن چیزی جز فنا به همراه ندارد. پس باید انگیزه بگیریم. بایستیم و به هر زور و ضرب ادامه دهیم. چارهای جز این نیست. بالاخره روزی از بهترین روزها شرایط بهتر میشود. زندگی بهسامان میشود و دیگر مثل موش روی گردونه نخواهیم دوید. برای زنده ماندن کار نخواهیم کرد. به قول محمود دولتآبادی: روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند. روز و شب دارد. روشنی دارد. تاریکی دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده. تمام میشود. بهار میآید… تا آن موقع مطالعهی کتابهای انگیزشی بهترین کار است و به حفظ آرامش، انرژی گرفتن و آشنا شدن با کسانی که از اعماق درد و رنج و ناامیدی بالا آمدند و ادامه دادند کمک میکند. به بیان دیگر خواندن کتابهای انگیزشی در کنار دوستان همدل، متخصص مشاوره و روانکاو دارویی موثر است. امتحان کنید. ضرر نخواهید کرد. در ادامه با بهترین کتابهای انگیزشی آشنا میشوید.
بهترین کتابهای انگیزشی برای آنهایی که به راهنمایی نیاز دارند
۱- «اثر مرکب»
از روزهای ابتدای زندگی به ما گفتهاند که سرنوشت انسانها نوشته شده و همه چیز زندگی تعریف شده و غیر قابل تغییر است. به بیان دیگر تقدیر هرکس بر پیشانیاش حک شده و تلاش برای رسیدن به اهداف، آمال و آرزوها بیفایده و کاری عبث است. اما علم، روانشناسان و خلاصه اهل فکر و نظر معتقدند سرنوشت چیزی است که انسان میسازد. ولی باید توجه داشت که رسیدن به چیزی که در ذهن ساخته شده کاری مستمر، زمانبر و تماموقت است که عوامل متعدد و زیادی در آن دخیل هستند. دارن هاردی از جمله افرادی است که باور دارد هر یک از افراد به راحتی میتوانند برای رسیدن به اهداف، موفق شدن و ساختن سرنوشتشان برنامهریزی و اقدام کنند و به خواستهشان برسند.
در «اثر مرکب»، یکی از بهترین کتابهای دارن هاردی، او به مخاطباناش میگوید گول افرادی که راهکارهای کوتاه مدت و یک شبه میدهند را نخورند. کاهش وزن، ثروت زیاد، حساب بانکی پروپیمان و … در کوتاه مدت امکانپذیر نیست. شما برای رسیدن به اینها باید برنامهریزی و تلاش کنید. راه میانبری وجود ندارد.
نویسنده راه و رمز و اصول موفقیت را تشریح کرده و یادآوری میکند که با استفاده از شش اصل تکنیکال و موثر راه پر از سنگلاخ و دشوار رسیدن به موفقیت هموار میشود. اما نکته اصلی آن است که تلاش فرد عامل اصلی در تاثیرگذار بودن این اصول است.
هاردی تاثیر انتخابها و عادات افراد در مسیر رسیدن به موفقیت را بسیار زیاد میداند. او در این اثر به مخاطب برای قرار گرفتن در مسیر رسیدن به هدف، مدیریت عوامل تاثیرگذار بیرونی و شتاب گرفتن در مسیر رسیدن به خواستهها کمک میکند.
در مجموع، این اثر محبوب یکی از کتابهای شاخص دارن هاردی است که اهمیت قدمهای کوچک و تصمیمهای پیش پا افتاده برای ایجاد تغییر در زندگی و رسیدن به خواستهها را یادآوری میکند.
در بخشی از کتاب «اثر مرکب» که با ترجمهی پوریا امامی توسط نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«باید بدانیم آرزوها، دلبستگی، علایق و حتی ظاهر ما مهم نیست، مهم این است که در طول ۲۴ ساعت و در طول ۷ روز هفته به چه سبکی زندگی می کنیم تا بفهمیم عادات خوب و بد ما چگونه است. ما همه اعتیاد به عادات مان داریم و این عادات خوب و بد تمام زندگی ما را فرا گرفته اند.»
۲- «قدرت مثبتاندیشی»
نورمن وینسنت پیل روز ۳۱ ماه مه سال ۱۸۹۸ در ایالت اوهایو ایالات متحده به دنیا آمد. بعد از پایان ددوران دبیرستان در مدرسهی الاهیات دانشگاه بوستون مشغول تحصیل شد و تصمیم گرفت به کلیسا برود و کشیش شود. به نیویورک نقل مکان کرد و در کلیسایی در نحلهی فقیرنشین مشغول کار شد. آنجا بود که فهمید معنویات میتواند به کسانی که با افسردگی، اندوه و غم دستوپنجه نرم میکنند و بیپناه هستند کمک کند. با کمک اسمایلی بلنتون روانشناسی که میشناخت در کنار کلیسا کلینیک روان درمانی تاسیس کرد و فقرا، آسیب دیدگان و کسانی که غرق رنج بودند را درمان کرد. بعد از سالها مواجهه با انواع و اقسام آدمهایی که برای کمک گرفتن به کلیسا و مرکز درمانی مراجعه میکردند پی برد کسانی که خوشبین هستند و به همه چیز از دریچهی مثبتاندیشی نگاه میکنند سالمتر و موفقترند. اینجا بود که تصمیم گرفت یافتههایش را در کتابی به نام «قدرت مثبتاندیشی» گردآوری و منتشر کند.
از موقعی که با یاد داریم نزدیکترین افرادی زندگی در کمال حسن نیت چیزی جز عذاب وجدان دادن و نگران کردن کاری نکردهاند. از این روست که نگران بودن و دلشوره داشتن جز لاینفک اکثر قریب به اتفاق مردم شده. همواره آماده هستیم اتفاقات بد و دردناک بر سرمان آوار شود. نمیدانیم که مثبتاندیشی اکسیری شفابخش است. اما نباید بد به دل راه داد. باید کتاب «قدرت مثبتاندیشی» یکی از بهترین کتابهای انگیزشی را خواند و به توصیهها و تمرینهایش عمل کرد.
نویسنده معتقد است ذهن انسان نیروی خارقالعادهای دارد. تاثیر اعجابانگیز مثبتاندیشی در زندگی، خلق انرژی فراوان، از بین رفتن بدخلقی، خشم، بیقراری، پرخاشگری و منفیبافی باعث میشوند راه رسیدن به خواستهها و موفق شدن هموار شود.
نورمن وینسنت پیل مثبتانندیشی را آموختنی میداند. سادهترین کار این است که اعمال، رفتار و گفتههای مثبتاندیشان را تکرار و تقلید کنید. بعد از مدتی از تاثیر شگرفاش حیرت زده خواهید شد.
این کشیش شناخته شده تصویه کرده همواره در جهت تقویت و ارتقاء اعتماد به نفس، عزت نفس و نگرشتان کار کنید.
در بخشی از «قدرت مثبتاندیشی» که با ترجمهی اسماعیل حسینی توسط نشر ثالث منتشر شده و بهترین کتاب برای مطالعه است، میخوانیم:
«مسیر خوشبختی این است: قلبتان را از نفرت و ذهنتان را از اضطراب خالی کنید. ساده زندگی کنید، توقعات اندکی داشته باشید بیشتر ببخشید. نور بیفشانید، خود را فراموش کنید و به بقیه فکر کنید. یک هفته این کارها را انجام دهید، آن وقت شگفت زده خواهید شد.»
۳- «گندزدایی از مغز / چگونه علم را به یاری بگیریم و از شر افسردگی، خشم، نگرانیها، هراسها و وسواسها خلاص شویم»
فیث جی هارپر از جمله مشاوران شناخته شدهی کسب و کار و موفقیت در ایالات متحده است. او که تحصیلکردهی مدرسهی روانشناسی دانشگاه اوکلاماهاست بعد از مدتها کار کردن تصمیم گرفت تحصیلاتاش را در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری مشاورهی اموزشی ادامه دهد. بعد از پایان دوران تحصیل در بیمارستان روانی دانشگاه اوکلاماها و مرکز درمانی رونالد ریگان مشغول کار شد.
فیث جی هارپر عصارهی سالها کار و مطالعه را در کتاب «گندزدایی از مغز / چگونه علم را به یاری بگیریم و از شر افسردگی، خشم، نگرانیها، هراسها و وسواسها خلاص شویم» گردآوری کرده و به زبان ساده، روان، همهفهم و علمی مغز و کارکردش را تشریح کرده و راز و رمز خلاص کردناش از افکار منفی و ناامید کننده و حفظ سلامتاش را بیان کرده.
نویسنده که قلم طنازی دارد اعلام میکند مغز عضوی پیچیده است و سردرآوردن از کارش کار هر کس نیست. اما چکیدهی سالها ممارست، تحقیق و مطالعهاش در این زمینه را در اثرش آورده. او دریافته مغز سعی میکند ما را حفاظت کند. گاهی اوقات سر خود رنج، اندوه، درد و حس بد ایجاد میکند تا مسائلی که باعث آزارمان شده از یاد نرود.
روانشناس آموزشی نامدار بخش بادام یا بادامک کغز که مسئول ایجاد احساسات دربارهی گذشتههاست را مهم میداند و آن را آزیر خطر مینامد. وقتی رویداد، اتفاق، جملات و… حس بدی که در گذشته داشتهایم را زنده میکند آن بخش کارش را به درستی انجام داده. ولی نقطه ضعف مغز این است که نمیتواند بین مسائل، اتفاقات و رویدادها فاصلهگذاری کند. اینجاست که برای پر انرژی و انگیزه شدن، رسیدن به خواستهها و موفق شدن باید قشر پشت پیشانی مغز را تقویت کرد. اگر این اتفاق بیفتد قشر پشت پیشانی با قشر بادم تعامل کرده و مجبورش میکند ساقهی مغز را به حال خود بگذارد. اگر میخواهید کسب و کار راه بیندازید بخش بادام مغز بالافاصله خطرات و سختیهای کارآفرینی را یادآوری میکند. اما قشر پشتپیشانی نهیب میزند که به کار ادامه دهید. اتفاقی نخواهد افتاد. به بیان ساده برای افزایش انگیزه باید سه کار انجام دهید:
– حسن بدتان را مخفی نکنید. دربارهاش حرف بزنید تا تاثیرش کم شود. تعریف کنید چرا این حس به وجود آمده.
– تاثیر حس و رویداد منفی را بر خودتان ارزیابی کنید. احساساتتان را بیان کنید.
– با احساسات منفیتان روبرو شوید. نترسید. این کار باعث میشود منشا ایجادش را پیدا و نابود کنید.
در بخشی از کتاب «گندزدایی از مغز» که با ترجمهی علی دیمنه توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده و یکی از بهترین کتابهای توسعه فردی است، میخوانیم:
«این کتاب هم چنین برای افرادی مناسب است که واکنش های استرسی شدید، اضطراب، غم، خشم، افسردگی، رفتارهای اعتیادآور، و… دارند. هرگونه مهارتهای مقابله ای که از خودمان بروز می دهیم تا به راهمان ادامه دهیم، بدون آنکه مجبور شویم به زندگی مان خاتمه دهیم.»
۴- «قانون توانگری»
کاترین پاندر نویسنده و کشیش آمریکایی روز ۱۴ ماه فوریهی سال ۱۹۲۷ به دنیا آمد. کلیسای یکپارچه را بنیان گذاشت و همهی عمر تلاش کرد سعادت را به انسانها هدیه کند. او معتقد بود آدمها حق ندارند فقیر باشند. از این رو همواره تلاش کرد در سخنرانیها و نوشتههایش راههای رسیدن به موفقیت، پیروزی، خواستهها، ثروت و توانگری را بیاموزد.
کاترین پاندر در کتاب «قانون توانگری» یکی از بهترین کتابهای انگیزشی که در ایراان طرفداران زیادی دارد نشان داده این قانون به افراد در همهی مقاطع زندگی کمک کرده تا به خواستههاشان برسند و احساس آرامش و امنیت کنند.
این کشیش مشهور باور دارد به هیچ وجه نباید توانگری را از زندگی معنوی حذف کرد. نباید چند روز به خواستههای مادی پرداخت و مدت کمی با خدا درددل کرد. همیشه باید باریتعالی را در کنارتان حس کنید. او والدی دلسوز، مهربان، همدل و خواستنی است که موقعیت و احساساتتان را درک کرده و مراقبتان است. با او مشورت کنید و بخوااهید هدایتتان کند چون به طراحت گفته: همه چیز از آن شما است.
نویسنده میگوید هیچ وقت قدرت کلمات و افکار را دست کم نگیرید چون در کائنات منعکس میشوند. هر عمل عکسالعملی دارد. اگر خوشبین، پر انرژی و انگیزه باشیم و حرفهای خوب بزنیم سودش نصیبمان میشود. «قانون توانگری» چیزی جز این نیست. به گفتهی مبدع این قانون تندرستی، خوشحالی، خوشبختی، سرزندگی، کسب مال و منال و … در کنه وجود ما وجود دارد باید آنها را فعال کنیم. بهترین کار این است تاثیر منفی بر جهان و کائنات نگذاریم. مثبتاندیش، پر انرژی و انگیزه و خوشبهحال باشیم.
کاترین پاندر فقیر بودن را گناهی نابخشودنی میداند چون معتقد است ثروت چیزی جز آرامش، سلامتی، شادی، نعمات فراوان و … نیست. فقر به نظرش دوزخی است که در اکثر فرهنگها به خصوص در مشرق زمین فضیلت دانسته میشود در حالی که انسان فرزند و عزیزکردهی خداوند است. او آدمها را قدرتمند و توانگر میخواهد.
در بخشی از «قانون توانگری» که با ترجمهی گیتی خوشدل توسط نشر پیکان منتشر شده و یکی از برترین کتابهای انگیزشی برای موفقیت است، میخوانیم:
«فقر گناهی معمول و مشترک است. اگر با تنگنا و تنگدستی زیسته اید، در تباهی به سر برده اید. این نیز یکی دیگر از حقایق تکان دهنده درباره ی توانگری است. اما لازم نیست به زندگی در تباهی مالی ادامه بدهید. زیرا این مساله راه حل دارد.»
۵- «هنر ظریف رهایی از دغدغهها / روشی نو برای خوب زندگی کردن»
مارک منسون یکی دیگر از پروردههای صنعت کتاب ایالات متحده در بخش خودیاری است که روانشناسان و صاحبان نظر کتابهایشان را تایید کرده و به مخاطبان معرفی میکنند.
او روز نهم ماه مارس سال ۱۹۸۴ در شهر آستین ایالت تگزاش به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در زادگاهاش تمام کرد و سال ۲۰۰۷ بعد از چهار سال تحصیل در رشتهی حسابداری از دانشگاه بوستون فارغالتحصیل شد. دو سال بعد، در حین کار در بخش مالی شرکتی بزرگ وبلاگاش را ساخت و شروع به نوشتن کرد. کمکم نوشتههایش که دربارهی فرهنگ، روابط انسانی، روانشناسی، پیدا کردن شریک زندگی، تمدد اعصاب و حفظ آرامش بود طرفداران زیادی پیدا کرد. منسن اولین کتاباش «هنر ظریف رهایی از ذغذغهها» یکی از بهترین کتابهای انگیزشی که راههای جدید برای خوب زندگی کردن را یاد میدهد را روانهی پیشخان کتابفروشیها کرد.
او در این اثر به فرهنگ مسلط بر جوامع خرده میگیرد که از مردم انتظارات مثبت اما غیر واقعی دارد. اگر دقیق نگاه کنیم انتظارات بر نداشتههای افراد متمرکز است که فقدانهای شخصی و شکستها را برجسته میکند و نتیجهای جز بروز اضطراب، استرس، دلهره، دلشوره و نگرانی ندارد.
این کتاب برای لذت از زندگی نوشته شده است و نویسنده میگوید همهچیزهای خوب زندگی در نتیجهی پیروز شدن بر خاطرههای تلخ، شکستها، زمین خوردنها و ناامیدیها به دست میآیند. پس نباید از گذشته بد، ناکامیها و دلشکستگیها فرار کرد. به بیان دیگر فرار از رنج بردن چیزی جر زنج نصیب آدمی نمیکند. برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کرد و سختی کشید اما در کنارش میتوان آرامش ذهن داشت.
در بخشی از کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها / روشی نو برای خوب زندگی کردن» که با ترجمهی میلاد بشیری توسط نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«مشکل واقعی این است: جامعهٔ امروز ما از طریق عجایب فرهنگ مصرفگرا و شبکههای اجتماعی و خودنمایی و هی ببین زندگی من خیلی از زندگی تو جذابتر است و… نسلی را پرورش داده که عقیده دارد داشتن تجربیات منفیای مانند اضطراب، ترس، گناه و… اصلاً خوب نیست.»
۶- «چگونه کمالگرا نباشیم؟ / راهی جدید به سوی خودباوری، زندگی بدون ترس و رهایی از کمالگرایی»
کمالگرایی هیولایی ترسناک است. وقتی کسی را به دام بیندازد زندگی و جان و جهاناش را به جهنمی غیر قابل تحمل تبدیل خواهد کرد. فرد مبتلا را به جایی خواهد رساند که تلاش کند بیعیب و نقص باشد، استانداردهای غیر واقعی برای خودش تعیین کند و خودانتقادگری زیردست شود. انسان کمالگرا در انتها موجودی با عزن نفس ویران، افسرده، مچاله شده و بیانگیزه خواهد شد که لذت نمیبرد، پیشرفت نمیکند، ناامید است و انگیزه در وجودش مرده.
استفان گایز که نویسنده و وبلاگنویسی شناخته شده است در «چگونه کمالگرا نباشیم؟ / راهی جدید به سوی خودباوری، زندگی بدون ترس و رهایی از کمالگرایی» یکی از بههترین کتابهای انگیزشی از مسیری که برای مقابله با کمالگرایی طی کرده میگوید.
همه چیز برای گایز از آنجا شروع شد که هدف بزرگاش شنای سوئدی رفتن را از ذهناش پاک کرد و تصمیم گرفت به جای برداشتن سنگی بزرگ آن را به قطعات کوچکتر تقسیم کند. به جای باشگاه رفتن و خیالپردازی کردن شروع کرد و در تختخواب شنا رفت. ادامه دادن و معمولی بودن نتیجه داد و در زندگی پیشرفت کرد. او پی برد مشکل متوقف ماندن، از طرز فکرش نشات گرفته بود. او به جای کمالگرایی تصمیم گرفت ایدهی جادویی معمولی بودن را به دیگران پیشنهاد کند تا از شر کمالگرایی خلاص شوند و انگیزه بگیرند.
در بخشی از کتاب «چگونه کمالگرا نباشیم؟ / راهی جدید به سوی خودباوری، زندگی بدون ترس و رهایی از کمالگرایی» که با ترجمهی نرگس محمدی توسط نشر شمشماد منتشر شده، میخوانیم:
«کمال گرایی متفاوت از کلمه کمال بوده و غیرمنطقی، فلج کننده، محدود کننده و حتی کشنده است. اگر به درستی متوجه حقیقت تاثیر مخرب کمال گرایی بر انسانیت بودیم، از زدن برچسب کمال گرا به خودمان، آنچنان ذوق زده و شاد نمی شدیم.»
منبع: دیجیکالا مگ