۱۵ فیلم برتر جک نیکلسون براساس نظر منتقدان
جک نیکلسون مرد طغیانگر هالیوود است که طی شش دهه فعالیت بویژه در نقشهای منفی یا خاکستری درخششی خیرهکننده و فراموشنشدنی داشته است.
نیکلسون بابت توانمندیاش در اجرای نقشهای متفاوت ژانرهای مختلف شناخته میشود. او را در کمدیها به یاد میآوریم، نقش اصلی آثار عاشقانه را ایفا کرده و احتمالا نقش تعدادی از بهترین ضدقهرمانها و شرورهایی که تا به حال دیدهایم برعهده نیکلسون بوده است.
او بازیگری را با حضور در نقش اصلی فیلم «قاتل نقنقو» (The Cry Baby Killer) که سال ۱۹۵۸ اکران شد و یک درام جنایی کمبودجه بود آغاز کرد. قاتل نقنقو را راجر کورمن تهیه کرده بود و طی یکدهه پس از اکران این اثر سینمایی نیکلسون همکار اغلب آثاری بود که این تهیهکننده تولید میکرد. او طی این سالها بازیگر وسترنهای مستقل مونتی هلمن مثل «تیراندازی» (The Shooting) و «تاختن در گردباد» (Ride in the Whirlwind) بود که موفقیت تجاری به دست نیاوردند اما توسط منتقدان تحسین شدند و جایگاه خاص خود را در تاریخ سینما به دست آوردند.
با وجود فعالیتهای بازیگری نیکلسون طی دهه ۱۹۶۰ او تا حدودی از این حرفه ناامید شد در نتیجه شانس خود را در حوزه فیلمنامهنویسی آزمود. اولین چالش جدی او در فیلمنامهنویسی به فیلم «سفر» (The Trip) راجر کورمن مربوط میشد که سال ۱۹۶۷ روی پرده رفت. نیکلسون یک سال بعد برای همکاری در نوشتن فیمنامه «سر» (Head) اثر باب رافلسون – مستقلساز خوشذوق آمریکایی – دست به قلم شد.
عاقبت لحظه طلایی برای بازیگر بزرگ سینمای آمریکا با فیلم «سبکسواران» (Easy Rider) به کارگردانی دنیس هاپر فرا رسید و نیکلسون برای این نقش نامزد دریافت جایزه اسکار شد. او سالها بعد خود فعالیتهایش پیش از این فیلم را تقلاهای ناامیدانه لقب داد.
با آغاز دهه ۱۹۷۰ نیکلسون نقش اصلی فیلم «پنج قطعه آسان» (Five Easy Pieces) را بازی کرد؛ فیلم یک ماه پس از شروع اکران به یک پدیده تبدیل شد و نیکلسون ضدقهرمان بزرگ جدید سینمای آمریکا شناخته شد. از اینجا تا شهرت بیشتر و نامزدیهای پیاپی اسکار راه چندانی نبود و تعدادی از برجستهترین نقشآفرینیهای نیکلسون طی این دهه رقم خورد؛ حضور در فیلمهایی چون «آخرین مأموریت» (The Last Detail) سال ۱۹۷۳، «محله چینیها» (Chinatown) سال ۱۹۷۴ و «دیوانه از قفس پرید» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) سال ۱۹۷۵.
جک نیکلسون تا به حال ۱۲بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است و به این ترتیب بیشترین تعداد نامزدی یک بازیگر مرد در تاریخ آکادمی به نام این چهره به ثبت رسیده است. او دوبار برنده اسکار نقش اصلی مرد شد؛ یک بار برای فیلم دیوانه از قفس پرید و بار دیگر بابت حضور در فیلم «بهتر از این نمیشه» (As Good as It Gets). در کنار این دو جایزه، اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم «شرایط مهرورزی» (Terms of Endearment) هم در کارنامه این بازیگر برجسته و توانمند میدرخشد.
نیکلسون یکی از تنها سه بازیگر مردی است که سه جایزه اسکار گرفتهاند (در کنار دنیل دی-لوئیس و والتر برنان) و از دهه ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ هر دهه نامزد دریافت اسکار بازیگری شده است.
ستاره نقشهای پیچیده و مرموز هالیوود تا به امروز شش جایزه گلدن گلوب و سه جایزه بفتا را هم به خانه برده است. لیست فهرست افتخارات تمامنشدنی نیکلسون به خوبی نشان میدهد چرا پرداختن به این بازیگر و معرفی برترین فیلمهای کارنامه کاری او ضرورت دارد. در ادامه ۱۵ فیلم برتر نیکلسون از نگاه منتقدان را بیشتر بررسی میکنیم.
۱۵. شرایط مهرورزی (Terms of Endearment)
- کارگردان: جیمز ال. بروکس
- تاریخ اکران: ۱۹۸۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸
اگر بخواهیم از داستان فیلم «شرایط مهرورزی» بگوییم میتوان خیلی ساده آن را فیلمی درباره رشدکردن و بزرگشدن نامید. فیلمی که داستان خانواده گرینوی و افرادی که این خانواده با آنها معاشرت دارند را طی سالیان دراز زندگیشان دنبال میکند. البته بخش عمده داستان به دوران بزرگسالی «اما گرینوی-هورتون» (با بازی دبرا وینگر) میپردازد اما فیلم به بخشهایی از کودکی و نوجوانی او هم اختصاص یافته است.
با در نظر داشتن اینکه فیلم تقریبا یک بازه وسیع ۳۰ ساله را پوشش میدهد طبیعی است با گستره وسیعی از احساسات هم مواجه شویم. شرایط مهرورزی فیلمی تلخ و شیرین است که هم مخاطبش را سرحال میآورد و هم غمگین میکند.
شرایط مهرورزی البته بیشتر روی رابطه عشق و نفرت میان مادر و دختر متمرکز است. جک نقش گرت بریدلاو را بازی میکند که پیشتر فضانورد بوده و حال همسایهی آورورا (با بازی شرلی مکلین) است و با او وارد رابطه عاطفی میشود.
بازی جک نیکلسون در این فیلم سینمایی یکی از بهترین بازیهای کارنامه او است؛ کارنامهای درخشان که البته فیلم درجه یک کم ندارد. نیکلسون فیلمنامهای پروپیمان و حسابشده را به دست گرفته و هر صحنه را از نظر کیفیت بازیگری به کمال رسانده است. بیدلیل نیست که اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای این فیلم به نیکلسون رسید.
اما سوای بازی جک نیکلسون باید گفت به شکل کلی تمام نقشآفرینیهای فیلم بسیار گیرا و سطحبالا از آب درآمدهاند. هر شخصیت گرههای ویژه و مسائل خاص خودش را دارد و هر کدام برهمکنش منحصربهفرد خودش را با سایرین بروز میدهد. برای مثال بار کمدی فیلم روی دوش رابطه میان ارورا و فلپ هورتون (با بازی جف دنیلز) نهاده شده وقتی ارورا مادرخوانده او میشود.
شرایط مهرورزی در گیشه عملکرد بسیار موفقیتآمیزی داشت و به فیلم دوم پرفروش سال تبدیل شد. این اثر سینمایی در مراسم اسکار هم درخشید و نامزد دریافت یازده جایزه شد که از میان آنها پنج اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن نقش اصلی، بهترین بازیگر مرد نقش مکمل و بهترین فیلمنامه اقتباسی را به خود اختصاص داد.
۱۴. قول (The Pledge)
- کارگردان: شان پن
- تاریخ اکران: ۲۰۰۱
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸
«قول» یک تریلر اسرارآمیز و فیلم نئونوآری به کارگردانی شان پن است که علاوه بر نیکلسون در نقش اصلی (جری بلک)، بنیسیو دل تورو و میکی رورک را هم به خدمت گرفته است.
قول براساسی رمان فریدریش دورنمات به همین نام ساخته شده و گرچه از نظر منتقدان در مجموع اثر رضایتبخشی ارزیابی شد اما در گیشه شکست خورد.
راجر ایبرت منتقد آمریکایی که از هواداران این اثر سینمایی و بازی نیکلسون در آن بود درباره آن چنین نوشته است: «بخش یک سوم نهایی اثر زمانی است که اغلب داستانهای پلیسی فرایندی یکنواخت را با تعقیب و گریزها و رویاروییهایی از سر اجبار پشت سر میگذارند، اما قول جذابیتهای اصلیاش را همینجا رو میکند. پن و نیکلسون با این فیلم خطر کردهاند و فیلم را به سطحی متفاوت، پیشبینینشده و تسخیرکننده ارتقا دادهاند.»
۱۳. چند مرد خوب (A Few Good Men)
- کارگردان: راب رینر
- تاریخ اکران: ۱۹۹۲
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳
«چند مرد خوب» ساخته راب رینر کارگردانی که سالها بعد در فیلم «فهرست آرزوها» (The Bucket List) هم با نیکلسون همکاری کرد در این اثر سینمایی یک درام حقوقی را براساس فیلمنامهای از آرون سورکین جلوی دوربین برد.
فیلم درباره دو تفنگدار آمریکایی است که به قتل یکی از همرزمانشان متهم شدهاند. نیکلسون در این فیلم نقش سرهنگ فرمانده پایگاه ناتان جسوپ را ایفا کرده است؛ یک نظامی وفادار به اصول قدیمی که قادر نیست خود را با شرایط دوران معاصر تطبیق بدهد.
چند مرد خوب مثال تمامعیاری است که نشان میدهد مهم نیست چند دقیقه در یک فیلم حضور داشته باشید، مهم این است از لحظه لحظه این حضور چطور استفاده کنید. نیکلسون در این فیلم سینمایی حضور نسبتا کوتاهی دارد اما عملکردی از خود ارایه داده که حقیقتا فراموشنشدنی است.
۱۲. سبکسواران (Easy Rider)
- کارگردان: دنیس هاپر
- تاریخ اکران: ۱۹۶۹
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳
ایزی رایدر یا «سبکسواران» یک فیلم جادهای بسیار مشهور و تأثیرگذار است که از جمله کلیدیترین آثار جنبش «هالیوود نو» (New Hollywood) به حساب میآید و در عمل آن را از فیلمهای آغازکننده مسیر این جنبش در نظر میگیرند.
سبکسواران که ریشهای عمیق در فرهنگ پاپ آمریکا دارد هنگام اکران اولیه با نگاههایی متفاوت از دو سوی طیف روبهرو بود. برخی شیفته این اثر نوآورانه و دورانساز شدند و بعضی دیگر شمشیرشان را برای این فیلم از رو بستند.
در حالی که امروز فیلمی مثل سبکسواران را همچون یک شاهکار درخشان ارزیابی میکنیم اما سالی که فیلم منتشر شد نتوانست در جشنوارهها آنطور که شایسته بود بدرخشد. فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین فیلنامه غیراقتباسی شد اما نتوانست آن را به دست بیاورد. در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن هم سبکسواران جایزه بهترین فیلم اول را گرفت و جایزه مهم جشنواره یعنی نخل طلا به فیلم «اگر…» (If….) ساخته لیندسی اندرسن رسید که احتمالا در آن تاریخ برای هیأت داوران انتخاب مطمئنتر و البته محافظهکارانهتری بود.
عناصر خاص فرهنگی فیلم که در واقع نوعی دیدگاه انتقادی نسبت به وضع موجود را بازتاب میدادند و روح طغیانگر اثر هنوز هم بعد از گذشت دههها در آن جاری است.
۱۱. درخشش (The Shining)
- کارگردان: استنلی کوبریک
- تاریخ اکران: ۱۹۸۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴
«درخشش» یکی از مشهورترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما، تنها اثر کوبریک در ژانر وحشت است و بر اساس رمانی از استیون کینگ ساخته شده است؛ گرچه میدانیم کوبریک داستان اصلی کینگ را با تغییراتی جلوی دروبین برد که نارضایتی گسترده این نویسنده را برانگیخت.
فیلم داستان نویسندهای را روایت میکند که طی یک زمستان سخت بهعنوان سرایدار با خانوادهاش در هتلی خالی از سکنه اقامت دارد؛ این فضا قرار است آرامش و فرصتی برای نویسنده فراهم کند تا کتابش را بنویسد اما به جای آن فضایی ترسناک و وهمآلود ایجاد میکند.
گرچه ترس در فیلم درخشش بیشتر جنبه ذهنی دارد و از فضای اسرارآمیز هتل منتقل میشود اما فیلم در دوره خود جلوههای بصری موثری را به کار گرفته بود.
بازی نیکلسون در این اثر سینمایی خیرهکننده است اما سوای کیفیتش یک ویژگی خاص داد؛ در واقع تمام احساسات فیلم و آن ترس ذهنی نیرومندی که درون مخاطب ایجاد میکند همزمان با حرکت نیکلسون به سمت لایههای مرکزی نقشاش رشد مییابد.
فیلم با ایده مرکزی مردی که از نظر روانی بیش از حد تحت فشار قرار گرفته کار میکند. ترکیبی از استفاده سطح بالای تکنیک به همراه درک عمیق سینمایی کوبریک و بازیگرفتن از ستارهای چون نیکلسون درخشش را میان آثار جاودانه تاریخ سینما قرار داده است.
۱۰. درباره اشمیت (About Schmidt)
- کارگردان: الکساندر پین
- تاریخ اکران: ۱۹۹۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵
فیلم سینمایی «درباره اشمیت» یک کمدی درام است درباره وارن اشمیت مردی که اخیرا بازنشسته شده، همسرش از دنیا رفته و برای شرکت در عروسی دخترش روانه سفر میشود؛ این سفر در عین حال اشمیت را بیش از همیشه با عمق معنای خود و زندگیاش مواجه میکند.
درباره اشمیت اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته سال ۱۹۹۶ و توسط الکساندر پین کارگردانی شده که بیشتر بابت موفقیتهای فیلم سینمایی «نبراسکا» (Nebraska) شناخته میشود.
فیلم پین هم از نظر منتقدان اثر موفقی بود و هم در گیشه عملکرد خوبی داشت؛ درباره اشمیت که با بودجه حدودا ۳۰ میلیون دلاری ساخته شده بود بیش از ۱۰۵ میلیون دلار فروخت. این اثر سینمایی یک نامزدی اسکار و یک نامزدی گلدن گلوب را برای نیکلسون در پی داشت و نهایتا جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر فیلم درام را نصیب او کرد. فیلم البته بخاطر فیلمنامه پین و همکارش جیم تیلور هم جایزه گلدن گلوب بهترین فیلمنامه را دریافت کرد.
یکی از نکات جالب جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر فیلم درام (این جایزه در دو بخش درام و کمدی اهدا میشود) واکنش نیکلسون به این جایزه بود، او در واکنش هنگام دریافت جایزه گفت: «من کمی غافلگیر شدم. فکر میکردم یک کمدی ساختهایم.»
نیکلسون که فیلمنامهای تفکربرانگیز و بهشدت هوشمندانه را در اختیار داشته تلاش کرده بعضی مدلهای رفتاری خاص خود را که باعث میشود یاد نقشهای دیگر او بیفتیم کنار بگذارد. به این ترتیب باید ادعا کنیم فیلم سینمایی درباره اشمیت جک نیکلسون متفاوتی را به نمایش میگذارد که با کیفیتی مثالزدنی از عهده کار برآمده است.
۹. بهتر از این نمیشه (As Good as It Gets)
- کارگردان: جیمز ال. بروکس
- تاریخ اکران: ۱۹۹۷
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵
سومین اسکار نیکلسون و دومین اسکاری که برای ایفای نقش اصلی مرد دریافت کرد بابت حضور در فیلم سینمایی «بهتر از این نمیشه» بود. فیلم را جیمز ال. بروکس کارگردانی کرد که نیکلسون سابقه همکاری با او را در فیلم شرایط مهرورزی هم داشت.
بهتر از این نمیشه یک کمدی رمانتیک عاطفهبرانگیز و بهشدت تاثیرگذار بود که جک را در نقش نویسندهای انسانگریز، نفرتانگیز و دارای وسواس ذهنی به نام ملوین یودال نشان میداد. او با زنی آشنا میشود که به تنهایی فرزندش را بزرگ میکند (با بازی هلن هانت) و همین رابطه کاری میکند ملوین بخواهد از پیله خود بیرون بزند یا به قول خودش «بخواهد انسان بهتری باشد.»
ایده مرکزی فیلمنامه بیانگر نیاز انسانها به یکدیگر است؛ ایدهای بیزمان و مکان که تاریخ مصرف ندارد و فیلم هم به زیبایی از پس ساخت جهانی که بتواند این ایده را منتقل کند برآمده. اثر در سطح عاطفی با مخاطب خود صادق است و ترکیب همکاری کارگردان و دو بازیگر اصلی یکی از بهترین فیلمهای جیمز ال. بروکس را رقم زده است.
نهایتا هر دو بازیگر فیلم هم جایزههای اصلی بازیگری مراسم اسکار و گلدن گلوب را تصاحب کردند. این رکورد بهتر از این نمیشه را به جدیدترین فیلمی تبدیل کرده که موفق شده هر دو جایزه بازیگری اسکار را به دست آورد (پیش از آن فیلم سینمایی «سکوت برهها» چنین دستاوردی را تجربه کرد).
فیلم از نظر تجاری هم عملکرد بسیار موفقیتآمیزی داشت و با بودجه ۵۰ میلیون دلاری موفق شد بیش از ۳۱۴ میلیون دلار بفروشد.
۸. شرف خانواده پریتزی (Prizzi’s Honor)
- کارگردان: جان هیوستون
- تاریخ اکران: ۱۹۸۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶
«شرف خانواده پریتزی» چهلمین فیلم جان هیوستون، اثر یکی مانده به آخری که ساخت و البته آخرین فیلمی است که از او هنگام حیاتش اکران شد. این درام جنایی و کمدی سیاه روایتگر داستانی درباره دو قاتل است که برای کشتن یکدیگر اجیر شدهاند اما عاشق هم میشوند. این فیلم اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته ریچارد کوندون.
فیلم به همان اندازه که تاریک است و گاهی فضایی افسردهکننده دارد موفق شده فضای کمیک خود را هم حفظ و با پایانی فراموشنشدنی مخاطب را بدرقه کند. در عین حال چهلمین اثر در کارنامه کاری هیوستون را باید نشانی از بزرگی او به حساب آورد چرا که نشان میدهد این کارگردان حتی در ۷۹ سالگی تا چه حد بر فرایند ساخت اثر و بازیگرفتن از هنرپیشهها بویژه جک نیکلسون، تسلط داشت.
منتقدان شرف خانواده پریتزی را در مجموع تحسین و تیم بازیگران را از نقاط قوت اثر ارزیابی کردند. در میان بازیگران فیلم علاوه بر جک نیکلسون، بازی آنجلیکا هیوستون (دختر جان هیوستون کارگردان فیلم) توجه بسیاری را جلب کرد. فیلم در سال ۱۹۸۵ در هشت رشته نامزد جایزه اسکار شد که نهایتا برای بازی آنجلیکا هیوستون اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به دست آورد. با وجود موفقیت نسبی انتقادی، این اثر سینمایی از نگاه تجاری توفیق چندانی کسب نکرد و نتوانست در گیشه خوش بدرخشد.
۷. سرنشین (The Passenger)
- کارگردان: میکلآنجلو آنتونیونی
- تاریخ اکران: ۱۹۷۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸
«سرنشین» یک درام نئونوار از چهره برجسته سینمای ایتالیا و هنر مدرن، میکلآنجلو آنتونیونی است.
فیلم درباره یک خبرنگار بریتانیایی-آمریکایی به نام دیوید لاک است که برای ساخت یک مستند درباره آفریقای دوران پس از استعمار به صحرای بزرگ آفریقا در کشور چاد سفر کرده است. او قصد دارد مبارزان شورشی را یافته و با آنها مصاحبه کند. لاک که در جستوجوهایش موفق نیست هنگام بازگشت به هتل درمییابد یکی از مسافران که تاجری انگلیسی است به دلیل مشکل قلبی مرده است. او که از ماموریتش در آفریقا، ازدواجش و بهطور کلی زندگیاش خسته شده سعی میکند هویت تاجر مرده را با هویت خود جابهجا کرده و خبر مرگ خود را به جای تاجر اعلام کند.
این اثر معماگون و رمزآلود البته در ادامه داستان را با روشدن این نکته پیش میبرد که تاجر انگلیسی در واقع یک دلال اسلحه بوده و این نکته ماجرا را وارد فاز جدیدی میکند. گرچه فیلم سینمایی سرنشین بهوضوح گرایشهای سیاسی روشن خاص خود را دارد اما هرگز از جنبههای شخصی و هنریاش کاسته نمیشود. فیلم سبکی یگانه دارد که با بازی ماهرانه نیکلسون تکمیل شده است؛ بیتوجهی و سپس سرگردانی شخصیت درون بحرانی که رخ داده با پختگی تمامعیار توسط جک نیکلسون خلق شده و خود گواهی است بر این مدعا که این بازیگر برجسته چه طیف وسیعی از نقشها را با موفقیت جلوی دوربین میبرد.
۶. پنج قطعه آسان (Five Easy Pieces)
- کارگردان: باب رافلسون
- تاریخ اکران: ۱۹۷۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸
«پنج قطعه آسان» درباره مردی متعلق به طبقات بالایی اقتصادی جامعه است که زندگی پیشین خود را رها کرده و در سکوهای نفتی کارگری میکند. بابی نوعی زندگی دوگانه دارد؛ یک زندگی کارگری و یک زندگی دیگر در دوران جوانی هنگامی که یک نوازنده مستعد پیانو بود.
هنگامی که بابی در مییابد پدرش در حال مرگ است پس از سالها به خانه باز میگردد تا او را ببیند و البته یک ماجرای عاطفی قدیمی هم در این حین سر باز میکند.
پنج قطعه آسان سیمای مردی را ترسیم میکند که دقیقا نمیداند باید با زندگیاش چه کند و در این فضا بیآنکه به جایی یا چیزی تعلق خاطر واقعی داشته باشد میان مکانها و وضعیتهای گوناگون پرسه میزند.
این ساخته باب رافلسون پس از فیلم ایزی رایدر به سکوی پرتاب جک نیکلسون تبدیل شد و در عمل او را به عنوان ضد قهرمان پیچیده، طغیانگر و خاکستری آن سالهای سینمای آمریکا جا انداخت.
۵. سرخها (Reds)
- کارگردان: وارن بیتی
- تاریخ اکران: ۱۹۸۱
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹
«سرخها» درباره یک روزنامهنگار آمریکایی رادیکال است که در کشور روسیه درگیر انقلاب کمونیستی شده و امیدوار است روحیه و ایدهآلگرایی حاکم در فضای انقلابی روسیه را به ایالات متحده بیاورد.
این درام تاریخی براساس زندگی جان رید نویسنده و روزنامهنگاری ساخته شده که کتاب « ده روزی که دنیا را تکان داد» را درباره انقلاب اکتبر روسیه به رشته تحریر درآورد.
در حالی که وارن بیتی کارگردان فیلم خود نقش اصلی را برعهده داشت، دایان کیتن، جک نیکلسون و مورین استیپلتون از سایر بازیگران فیلم بودند که خوش درخشیدند. در مراسم اسکار فیلم برای چندین رشته مختلف نامزد شد؛ از جمله این نامزدیها چهار بازیگر فیلم بودند که در چهار رشته بهترین بازیگر مرد نقش اصلی (وارن بیتی)، بهترین بازیگر زن نقش اصلی (دایان کیتن)، بهترین بازیگر مرد نقش مکمل (جک نیکلسون) و بهترین بازیگر زن نقش مکمل (مورین استیپلتون) نامزد شدند. نهایتا از این میان، مورین استیپلتون موفق شد جایزه را تصاحب کند.
نیکلسون در این اثر حماسی باشکوه، نقش یوجین اونیل نمایشنامهنویس برجسته آمریکایی و برنده جایزه ادبی نوبل را برعهده داشت؛ مردی که از دوستان رید و معشوق او لوئیس بریانت (با بازی دایان کیتن) بود.
سرخها را باید برای وارن بیتی پروژهای بسیار جسورانه، رویایی و بزرگ در نظر گرفت. این کارگردان و بازیگر آمریکایی با ساخت «بهشت میتواند صبر کند» (Heaven Can Wait) به موفقیت خیرهکنندهای دست یافت و همین موضوع باعث شد بتواند برای پروژهای که سالها ایده ساختش را داشت بودجه کافی پیدا کند؛ بیتی میدانست که تامین هزینه برای این پروژه جنجالبرانگیز آسان نخواهد بود و در عین حال مبلغی که به آن نیاز داشت هم نسبت به ویژگیهای اثر و احتمال بازگشت مالی آن، نسبتا زیاد بود.
فیلم از این زوایه خاص بود که با پول هالیوود داستانی را درباره روسیه و کمونیسم روایت میکرد؛ آن هم درست زمانی که روسها و آمریکاییها درگیر جنگ سرد بودند و آمریکا یک سال قبل تصمیم گرفته بود رقابتهای المپیک تابستانی سال ۱۹۸۰ مسکو را در واکنش به اشغال افغانستان توسط شوروی تحریم کند.
به هر حال بیتی بابت این اثر سینمایی اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد تا ورودش به این پروژه مخاطرهآمیز از نگاه آکادمی پنهان نماند. با این وجود فیلم در دوران خود آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت و گرچه چند جایزه اسکار برد اما نتوانست از نظر تجاری اکران چندان موفقیتآمیزی را تجربه کند.
۴. آخرین مأموریت (The Last Detail)
- کارگردان: هال اشبی
- تاریخ اکران: ۱۹۷۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹
«آخرین مأموریت» داستان دو ملوان نیروی دریای را روایت میکند که موظف شدهاند یک سرباز جوان را طی ماموریتی برای جرمی به ظاهر بیاهمیت به زندان ببرند. ظاهرا این جوان ۱۸ ساله بابت دزدیدن ۴۰ دلار به ۸ سال زندان محکوم شده. در طول داستان این نکته هم برای ملوانان مشخص میشود که جوان به نوعی اختلال روانی (جنون دزدی) متبلا است که باعث ایجاد تمایل غیرقابل مقاومتی در او برای دزدیدن وسایل کم ارزش میشود.
به هر حال دو ملوان با جوان احساس همذاتپنداری میکنند و تصمیم میگیرند این دم آخری تا حد ممکن به او خوش بگذرد.
فیلم که بابت شدت استفاده از کلمات توهینآمیز و ناسزا در آن مشهور است موفق شده تصویری بسیار تاثربرانگیز از وضعیت انسان ترسیم کند. یک اثر تند و تیز و البته فراموشنشدنی درباره بیعدالتی و جامعه آمریکا طی دهه ۱۹۷۰.
آخرین مأموریت را هال اشبی کارگردانی کرده که علاوه بر این اثر بیشتر بابت فیلمهای «بازگشت به وطن» (Coming Home) و «هارولد و ماد» (Harold and Maude) شناخته میشود. فیلمنامه این اثر سینمایی را هم رابرت تاون نوشته که فیلمنامه آثاری چون «محله چینیها» (Chinatown) رومن پولانسکی و «مأموریت: غیرممکن» (Mission: Impossible) به کارگردانی برایان دی پالما را در کارنامه دارد.
۳. رفتگان (The Departed)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- تاریخ اکران: ۲۰۰۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰
داستان فیلم سینمایی «رفتگان» از طریق تقابل میان یک پلیس مخفی تحت پوشش و یک جاسوس درون ساختار پلیس توصیف میشود. این دو سعی میکنند همزمان با جریان نفوذ درون یک گروه مافیایی ایرلندی یکدیگر را شناسایی کنند. رفتگان بازسازی فیلمی هنگ کنگی است به نام «امور دوزخی» (Infernal Affairs) که سال ۲۰۰۲ اکران شد و اسکورسیزی چهار سال بعد با بازسازی آن موفق شد چندین جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی (برای اولینبار) را به دست بیاورد.
البته بعضی از منتقدان آمریکایی معتقد بودند فیلم اسکورسیزی جز معدود آثاری است که نسبت به اثر اصلی بهتر از کار درآمده است. به باور این گروه رفتگان قادراست به سطحی از شدت احساسی و عمق برسد که اثر اصلی توانش را نداشت.
البته شخصیتهای فیلم هم هر کدام به شکل مجزا از برخی شخصیتهای واقعی سرچشمه گرفتهاند. برای مثال شخصیت کالین سالیوان با بازی مت دیمون بر اساس شخصیت جان کانلی پلیس فاسد افبیآی و شخصیت فرانسیس کاستلو با بازی جک نیکلسون براساس خلافکار ایرلندی-آمریکایی وایتی بالجر ساخته و پرداخته شدند.
جک نیکلسون در این شاهکار مسلم اسکورسیزی نقش جک کاستلو رییس یک گروه مافیایی در بوستون را ایفا میکند. مردی که در زندگی به هر چه خواسته دست یافته است و دیگر برای هیچ چیز ارزشی قایل نیست. فیلم به زیبایی و ظرافت تاثیر فسادآور قدرت را در سیمای نیکلسون که یکی از ماهرانهترین بازیهای دوران متاخر کارنامه کاریاش را ارایه داده، به تصویر میکشد.
۲. دیوانه از قفس پرید (One Flew Over the Cuckoo’s Nest)
- کارگردان: میلوش فورمن
- تاریخ اکران: ۱۹۷۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴
یک خلافکار در دادگاه از طریق طرح ادعای جنون سعی میکند به جای زندان به بیمارستان روانی منتقل شود. او در این بیمارستان روانی علیه پرستاران سرکوبگر و مناسبات حاکم طغیان کرده و تعدادی از بیماران را هم در این نافرمانی با خود همراه میکند.
«دیوانه از قفس پرید» براساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شد و به سرعت در میان یکی از بهترین آثار تاریخ سینما و یکی از بهترین و برجستهترین نقشآفرینیهای جک نیکلسون قرار گرفت. این اثر سینمایی پس از فیلم «یک شب اتفاق افتاد» (It Happened One Night)، دومین فیلمی بود که موفق شد هر پنج جایزه اسکار اصلی (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین بازیگر نقش اصلی زن، بهترین فیلمنامه) را تصاحب کند. البته این دستاورد یک بار دیگر سال ۱۹۹۱ با فیلم سکوت برهها هم رخ داد.
فیلم میلوش فورمن تلاش مداومی دارد برای رسیدن به عمق شخصیتها و درونیترین لایههای احساساتشان؛ رسیدن به این درونیات و افشای مکانیزمهای سرکوبی که بسیاری از ساکنین بیمارستان روانی را به گرفتارانی در قفس و فرورفته در اسارتی خودخواسته تبدیل کرده است.
به هر حال دیوانه از قفس پرید از نظر بسیاری بالاترین سطح بازیگری جک نیکلسون را به نمایش گذاشت و جلوههای بینهایت موثر از سینما را پیش چشم مخاطبان قرار داد. کارگردان فیلم میلوش فورمن از چهرههای برجسته سینمای چکسلواکی و موج نوی سینمای این کشور بود که به دلیل وقایع سیاسی به آمریکا مهاجرت کرد و در این کشور به ساخت آثار سینمایی مشغول شد.
۱. محله چینیها (Chinatown)
- کارگردان: رومن پولانسکی
- تاریخ اکران: ۱۹۷۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹
«محله چینیها» یک نئونوار مشهور، یک فیلم کارآگاهی مطرح و اثری شاخص در تاریخ سینما است. فیلمی به کارگردانی رومن پولانسکی فیلمساز برجسته لهستانی و با بازی بهیادماندنی جک نیکلسون و فی داناوی.
محله چینیها درامی است همزمان دارای ویژگیهای روانشناختی، ویژگیهای اثری اسرارآمیز، مختصات یک فیلم کارآگاهی و کیفیت هنری فیلمی که یک کارگردان برجسته لهستانی همچون پولانسکی را به عنوان سازنده دارد.
در محله چینیها جیک گیتس با بازی جک نیکلسون، یک کارآگاه خصوصی است که به نظر باهوش و حرفهای میرسد. اوضاع بد نیست تا اینکه زنی تحت نام خانوم مالوری که میگوید هزینه بالای استخدام گیتس اصلا برایش مهم نیست، او را برای تحت نظر گرفتن شوهرش استخدام میکند. گیتس با بیمیلی میپذیرد اما از همان لحظه به بعد بدون آنکه بداند وارد هزارتویی شده که در ادامه فیلم تماشاگران و او را هر لحظه بیش از پیش گیج میکند.
محله چینیها در کنار خط روایی پرکشش و پرتعلیق، نوعی رمزآلودگی خاص و ویژه دارد که هرگز تا لحظه نهایی فیلم هم آن را افشا و رمزگشایی نمیکند.
برخی از کارشناسان معتقدند محله چینیها نقطه مهمی در کارنامه جک نیکلسون بود و موفقیت در آن باعث شد نقشهای جدی و پیچیده بیشتری به سوی او سرازیر شود.
فیلم بتمن؟
رتبه درخشش این بود؟
شاینینگ بدون جک نیکلسون هیچی نمی شد. خیلی موافق نبودم یا این ترتیب.
درود بر تو دوست من
جک نیکلسون در “درخشش” اعجاز میکند، و یکی از بهتآورترین و غنیترین بازیهای تاریخ سینما را به عرصه میآورد
اما افسوس بزرگ این است که برای این رستخیز عظیم بازیگری جایزهای دریافت نکرد!
و این منتهای کجسلیقگیِ آکادمیها بود!…