بهترین سریالهای ایرانی تاریخ
یادش بخیر؛ هنوز یک دهه هم از زمانی که همهی ما دوستی جز تلویزیون نداشتیم نگذشته است. حوالی سال ۹۴ و ۹۵ بود که به تدریج اینترنت در دسترس همهی مردم قرار گرفت و شبکههای مجازی یکی پس از دیگری ظاهر شدند و دنیا و شیوهی برقراری ارتباط انسانها با یکدیگر را برای همیشه تغییر دادند. تا پیش از آن سالها، همهی ما ساکنان ایران تقریبا هیچ چهارچوب بصریای جز سینما و تلویزیون نداشتیم که البته خیلی از ما به ندرت پایمان را داخل سینما میگذاشتیم؛ چرا که بهترین سریالهای ایرانی تلویزیون میتوانست به خوبی ما را سرگرم کند و خوراک فرهنگی مورد نیازمان را فراهم آورد. حالا چه چیزی این معادله را به هم ریخته است که گویا تلویزیون دیگر به اندازهی سابق طرفدار ندارد؟ آیا شما هنوز سریالهای شبانهی تلویزیون را دنبال میکنید؟ به نظر نمیآید چنین باشد. روزهایی را به خاطر دارید که به دنبال پخش شدن بعضی سریالهای خاص، در ساعاتی مشخص، ترافیک در خیابانها کمتر میشد؟
چرا حالا دیگر سریالهای تلویزیونی نمیتوانند به اندازهی سالهای پیش مخاطبان را جذب کنند؟ پاسخ این سوال با متغیرهای مختلفی در ارتباط است. یکی از اصلیترین دلایل کمشدن بینندگان تلویزیون بیشک مرتبط شدن جامعه با دهکدهی جهانی به واسطهی بستر اینترنت است. حالا دیگر همهی ما با چند لمس سادهی صفحه نمایشهای تلفنهای همراهمان میتوانیم بهترین سریالهای دنیا را تماشا کنیم؛ سریالهایی مانند «برکینگ بد» (Breaking Bad)، «سوپرانوز» (The Sopranos)، «اوزارک» (Ozark) و … . سریالهای برتر جهان قرن ۲۱ سریالهای با کیفیتی هستند که امکانات داخلی ما به سختی توان رقابت کردن با آنها را در اختیار فیلمسازان قرار میدهند؛ البته تنها مشکل ما در سینما و تلویزیون امکانات نیست و آن چه بیش از سایر مشکلات به چشم میآید، عدم همکاری ستارههای سالهای گذشته با تلویزیون است که به نظر میرسد باعث شده طرفداران این ستارهها آثار آنها را از طریق بسترهای دیگر دنبال کنند؛ بسترهایی مانند شبکهی نمایش خانگی.
اگر نگاهی بیاندازید به سریالهای محبوب شبکه نمایش خانگی به سادگی در خواهید یافت که ستارهها و خالقان آنها همان کسانی هستند که تا همین چند سال پیش با تلویزیون همکاری میکردند و آثار ماندگاری خلق کردهاند. به هر حال هر چه که هست این نکته که تلویزیون دیگر مانند گذشته مخاطب ندارد و حتی شبکهی نمایش خانگی هم نتوانسته با کیفیت آثار خود مخاطبان را راضی نگه دارد، بر کسی پوشیده نیست. حالا دیگر مخاطبان به دنبال آثار با کیفیت هستند. آماری که خبررسانیها سال ۱۳۹۴ منتشر کردند به خوبی نشان میدهد که مخاطبان ایرانی در همان سالهایی که اینترنت تازه در حال در دسترس عموم قرار گرفتن بود هم از تلویزیون دل بریده بودند. طبق این آمار دفعات دانلود غیرقانونی برخی از بهترین سریالهای آن سالها به شرح زیر است؛
- «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones): ۱۴.۴ میلیون دانلود
- «مردگان متحرک» (The Walking Dead): ۶.۹ میلیون دانلود
- «بیگبنگ تئوری» (The Big Bang Theory): ۴.۴ میلیون دانلود
- «پیکان» (Arrow): ۳.۹ میلیون دانلود
- «فلش» (The Flash): ۳.۶ میلیون دانلود
- «آقای روبات» (Mr. Robot): ۳.۵ میلیون دانلود
- «وایکینگها» (ٰVikings): ۳.۳ میلیون دانلود
- «سوپرگرل» (Supergirl): ۳ میلیون دانلود
- «بلکلیست» (The Blasklist): ۲.۹ میلیون دانلود
- «سوتس» (Suits): ۲.۶ میلیون دانلود
حالا با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی بیشک این آمار افزایش یافته است؛ اگرچه نمیتوان همهی تقصیرها را هم به گردن اینترنت انداخت. افت کیفیت سریالهایی که تلویزیون برای مخاطبان خود پخش میکند چشمگیر است. بیایید فقط ژانر کمدی را برای نمونه بررسی کنیم؛ سریالهای کمدی ایرانی نوستالژیک مانند «بزنگاه»، «شبهای برره» و «ساختمان پزشکان» میتوانستند با وجود مضامین اخلاقی درخشانی که سعی میکردند در ذهن مخاطبان خود ماندگار کنند، واقعا آنها را به خنده بیاندازند. حالا دیگر سالها است که سریالی نتوانسته به اندازهی سریالهایی که از آنها نام بردیم مخاطبان را به وجد آورد؛ تنها میتوان چند نمونه از سریالهای کمدی موفق طی یک دههی گذشته پیدا کرد که توانستهاند به خوبی با مخاطبان ارتباط برقرار کنند که در ادامه به آنها پرداختهایم.
در این مقاله سریالهای ایرانی را به دو دسته تقسیم کردهایم؛ بهترین سریالهای ایرانی قدیمی و بهترین سریالهای ایرانی جدید. منظور ما از سریالهای ایرانی قدیمی سریالهایی است که پیش از سال ۱۳۸۰ پخش شدهاند و سریالهایی که پس از سال ۱۳۸۰ از شبکههای مختلف سیما و یا شبکهی نمایش خانگی منتشر شدهاند را هم در این مقاله سریالهای ایرانی جدید نامیدهایم. با نگاهی گذرا به سریالهایی که در ادامه از آنها نام خواهیم برد در خواهید یافت که دغدغههای فرهنگی و اخلاقی در سریالهای ایرانی قدیمی تا چه اندازه جدیتر از سریالهای ایرانی جدید بودهاند و این جدیبودن را تلویزیون مدیون بزرگان هنر بود که تلویزیون را با حضورشان مفتخر میکردند؛ بزرگانی مانند علی حاتمی.
سریالهای ایرانی قدیمیتر به اندازهای در ذهن مخاطبان خود جاودانه میشدند که حالا بعد از گذشت بیش از یک دهه از پخش شدنشان میتوان ارجاعات کلامی مردم به آنها را در کوچه و خیابان شنید. ترانههای خاطره انگیز سریالهای ایرانی تا همین یک دهه پیش میتوانستند به خوبی در بین مردم پخش شوند و تا مدتها تبدیل به یکی از آن تیکهای فکری شوند؛ از آنها که بعد از گرفتار شدن به دامشان تا مدتها نمیتوانید جلوی تکرارشدنشان در ذهن را بگیرید. تا همین چند سال پیش سریالهای ایرانی و به خصوص سریالهای کمدی ایرانی میتوانستند وارد فرهنگ عامه شوند و تکیهکلامهای شخصیتهای آنها تبدیل به تکیهکلامهایی میشدند که در جامعه مدام به گوش میرسیدند؛ مگر میشود دعواهای بررهای در مدرسه را فراموش کرد و یا جملاتی مانند: «بذار کمال و کامران برسن، من بررسی و مداقهی نهایی به عمل بیارم، نتیجهی غایی اعلام میکنم.» را شنید و نخندید؟
حتی هنوز با گذشت این همه سال، در همان شبکههای مجازی که تمام زندگیهایمان را تحت سلطهی خود در آوردهاند، صفحاتی وجود دارند که تمام تمرکز خود را بر بازنشر بخشهای مختلف این سریالها گذاشتهاند، حتی صفحات زیادی وجود دارند که مشترکا فقط و فقط به شکل اختصاصی یک سریال و قسمتهای مختلف آن را بازنشر میدهند و موفق میشوند مخاطبان زیادی به دست بیاورند. طنزهای عطاران و مدیری و صالحی و سایر ستارههای کمدی هنوز هم، با وجود تغییرهای فرهنگی فراوان جامعهی ایرانی در چند دههی اخیر، میتوانند خیلی سریع روح مخاطب ایرانی را لمس کنند. حتی بسیار پیش میآید که حالا بعد از پیشرفتهای فرهنگی چند سال اخیر و رشد آگاهی جمعی، دوباره صحنهای از یکی از بهترین سریالهای ایرانی را ببینید و تازه متوجه شوید هنرمند سازندهی آن چقدر از شما جلوتر بوده است و در آن دوران چه حرف هایی میزده که شما بعد از گذشتن چندین سال تازه میتوانید به لایههای مخفیشده در زیرمتن آن پی ببرید.
پیش از این که به سراغ انتخابها برویم، بهتر است تعریفی کلی از سریال ارائه دهیم. سریال چهارچوبی بصری است که روایتهای چندقسمتی و ادامهدار را در خودش جای میدهد. باید دانست از آن جایی که تلویزیون نخستین قدمهای خود به عنوان یک دستگاه جادویی را در تاریخ به عنوان راه ارتباطی مردم و حکومتها برداشت و در کشور ما هنوز هم یک رسانهی دولتی است، نمیتوان از آن انتظار داشت که گاها نوعی ایدئولوژی را تبلیغ نکند. سریالهای معمولا نسبت به فیلمهای سینمایی زمان بسیار بیشتری در اختیار دارند و این ویژگی هم به آنها در مسیر روایت بیشتر کمک میکند و هم کارشان را دشوارتر مینماید. وقتی که زمان زیادی به عنوان یک فیلمساز در اختیار دارید میتوانید تمام شخصیتها را به خوبی شکل دهید و داستانهای فرعی خود را یکی پس از دیگری به شکلی کامل روایت کنید؛ بدون این که مجبور باشید در اتاق تدوین فیلم را به دستور تهیهکننده کوتاه و کوتاهتر کنید تا به مشکلات اکران سینمایی برنخورد.
از طرفی زمان زیادی که دارید نیازمند داستانهای استخواندار و محکم است و اگر فیلمنامهی شما قدرت روایی مورد نیاز را نداشته باشد، خیلی زود مخاطبان خود را از دست خواهد داد؛ چرا که در رابطه با تلویزیون فاصلهی مخاطب با شما فقط فشردن یک کلید روی کنترل است. برای مثال بیایید نگاهی بیاندازیم به «بریکینگ بد» به عنوان یکی از کاملترین سریالهای تاریخ و به عقیدهای بسیاری از منتقدان و مخاطبان بهترین آنها. «بریکینگ بد» داستان یک معلم شیمی را روایت میکند؛ وقتی والتر متوجه میشود که بیماریای لاعلاج گرفته و به زودی قرار است بمیرد، تصمیم میگیرد از راه تولید مواد مخدر، سرمایهای مناسب برای خانوادهاش به جا بگذارد. از همین خط روایی میتوان در یافت که این سریال چقدر خاص و جذاب است. با این وجود اگر «بریکینگ بد» شخصیتهای خود را تا این اندازه به واسطهی انتخابهایشان به مخاطبان معرفی نمیکرد، شاید این سریال تبدیل به یکی از آن سریالها میشد که ایدهای خوب و ناب را نابود میکنند. سریال هم میتواند فرصتی باشد که طی آن فیلمساز داستانی کامل را بدون دردسرهای سینمایی روایت میکند و هم میتواند فاجعه ای باشد بی سر و ته که حتی خود سازندهاش هم حاضر نیست تمام قسمتهایش را از اول تا آخر ببیند. در ادامه نگاهی میاندازیم به بهترین سریالهای ایرانی قدیمی و سپس به سراغ جدیدها میرویم.
بهترین سریالهای ایرانی قدیمی
۲۱. سمندون
- سالهای پخش: ۱۳۷۴
- کارگردان: ناصر هاشمی
- نویسندگان: ناصر هاشمی
- بازیگران: ناصر هاشمی، رشید اصلانی، داریوش اسدزاده، حمیده خیرآبادی
- شبکهی پخش: تلویزیون ایران
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۳
- امتیاز IMDb به سریال: ۶ از ۱۰
سریال «سمندون» در خانهی میرزابزرگ نوری و محلهی تاریخی پامنار، کوچهی صوفیانی فیلمبرداری شده است. این سریال اگرچه برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شده بود، اما بیش از هرچیز عناصر ژانر وحشت را برای مخاطب بازآفرینی میکرد و از این نظر بسیاری از منتقدان و مسئولان صدا و سیما به ناصر هاشمی و این اثر تلویزیونیاش خرده گرفتند و مانع از ساخته شدن ادامهی سریال به دست او شدند. داستان این سریال تلویزیونی روایتی ساده است که هر چه پیشتر میرود، به واسطهی وارد شدن بیشتر عناصر فانتزی، پیچیدهتر میشود. روایت این فیلم از منزل قدیمی عمه (حمیده خیرآبادی) آغاز میشود. برادرزادهی عمه (ناصر هاشمی) میخواهد از زیرزمین خانهی قدیمی استفاده کند.
بعد از ورود به زیرزمین، برادرزاده با بچه غولی ۲۰۰۰ ساله به نام سمندون روبهرو میشود و در مییابد که این بچه غول در انتظار رسیدن مادرش است. «سمندون» اگرچه برای کودک و نوجوان ساخته شده بود، اما بیشتر توانست مخاطبان بزرگسال را جذب کند. این سریال و نام شخصیت اصلیاش خیلی زود توانستند راه خودشان را به دیالوگهای عامهی مردم باز کنند. «سمندون» تبدیل به الگویی شد برای بسیاری از سریالهای ایرانی که سالها بعد دوباره به سراغ ژانر فانتزی و وحشت رفتند. البته «سمندون» در یک زمینهی دیگر هم تبدیل به الگو شد؛ اگر میخواهید سریالی مناسب کودکان و نوجوانان باشید، در هیچ زمینهای «سمندون» را الگو قرار ندهید.
۲۰. آرایشگاه زیبا
- سالهای پخش: ۱۳۶۹
- کارگردان: مرضیه برومند
- نویسندگان: احمد بهبهانی، مرضیه برومند، رسول نجفیان
- بازیگران: رضا بابک، حسین کسبیان، پری امیرحمزه، راضیه برومند
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۳
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۴ از ۱۰
برومند متولد ۱۷ خرداد سال ۱۳۳۰ است. او فعالیتهای هنری خود را با بازیگری آغاز کرد؛ در سینما با فیلم «دایرهی مینا» از مهرجویی و در تلویزیون با بازی در تلهتئاتر «پنبهدان» از رضا بابک. علاوه بر سریال «آرایشگاه زیبا»، برومند سریالهای درخشان و ماندگار دیگری هم تولید کرده است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. در کنار سریالهایی که به آنها خواهیم پرداخت، سریالهایی هم وجود دارند که برومند آنها را ساخته و خوب هم ساخته، ولی نتوانستهاند به این لیست راه پیدا کنند؛ سریالهایی مانند «قصههای تا به تا»، «بچهها بیدار، بچهها هوشیار»، «داستانهای نوروز»، «آبپریا» و «شهرک کلیله و دمنه». «آرایشگاه زیبا» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است توانست با مخاطبان زیادی ارتباط برقرار کند.
این فیلم داستانی کمیک دارد که در آن روزها و فرهنگ آن دوران، بلافاصله به دل مخاطبان نشست. صاحب «آرایشگاه زیبا» مردی است به نام اسد (رضا بابک). با آن که سنی از اسد گذشته، او هنوز مجرد است و به همین دلیل در هر قسمت یکی از دوستان و آشنایان اسد در تلاش هستند تا دختری را با او وصلت دهند. کار به جایی میرسد که اسد خسته و درمانده، تصمیم میگیرد به این داستان پایان دهد و در هر قسمت به همراه مادر و خواهرش به خواستگاری دختری متفاوت میرود. فاطمه معتمدآریا، حسن پورشیرازی، مرتضی احمدی و بهرام شاهمحمدلو از دیگر ستارههای این سریال بودند. برومند با این سریال خود نشان داد که فرهنگ عامه را درک میکند و با مردم در ارتباط است؛ این یکی از مهمترین ویژگیهایی بود که باعث پیوند سریالهای تلویزیونی و مخاطبان میشد، اما امروزه به ندرت میتوان چنین ویژگیای را در سریالها پیدا کرد.
۱۹. سمک عیار
- سالهای پخش: ۱۳۵۵
- کارگردان: محمدرضا اصلانی، واروژ کریممسیحی، باربد طاهری
- نویسندگان: مصطفی اسلامیه، محمدرضا اصلانی
- بازیگران: ولیالله شیراندامی، حسین کسبیان، فیروز بهجتمحمدی، هادی اسلامی
- شبکهی پخش: تلویزیون ملی ایران
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۶
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
روز یکشنبه ۱۸ مهر سال ۱۳۵۵ بود که شگفتی مهمان خانهی تمام ایرانیهایی که در آن زمان تلویزیون داشتند شد. در این روز نخستین قسمت از نخستین مجموعهی تلویزیونی رنگی تاریخ ایران از شبکهی دوم تلویزیون ملی ایران پخش شد. این سریال اقتباسی است از کتاب سمک عیار که فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله کاتب، آن را در سه جلد جمعآوری کرده است. این سریال داستان عاشقانهای را روایت میکند که طی آن پسر شاه حلب دلباختهی دختر پادشاه چین میشود و به جنگ ماچین میرود تا بتواند در نهایت، عشق خود را به دست آورد. یکی از مزیتهای کتاب «سمک عیار» آن بوده است که داستانهایش مجموعه داستانهایی بودهاند که سینه به سینه نقل شدهاند و از همینرو روایتهایی هستند مردمی و باب طبع عوام.
این ویژگی باعث شد که سریال «سمک عیار» بتواند خیلی زود مخاطبان ایرانی که تا به آن روز با چنین پدیدهای به نام سریال رنگی مواجه نشده بودند را پای گیرندههایشان بنشاند. مراحل فیلمبرداری این سریال در شهر شوشتر و اطراف آن انجام شده است. مهرداد فخیمی مدیر فیلمبرداری این سریال بود و همایون پایور و وازریک در-ساهاکیان دستیاران او بودند. این تیم فیلمبرداری، سریال را بر روی فیلمهای ۱۶ میلیمتری ضبط کردند. موسیقی «سمک عیار» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را احمد پژمان ساخته و تهیهکنندگی آن را باربد طاهری بر عهده داشته است. هوشمندی تیم سازندهی این سریال در انتخاب منبع اقتباسشان بود؛ منبع اقتباسی از دل مردم برای اعتلای فرهنگ خودشان.
۱۸. خانهی قمر خانم
- سالهای پخش: ۱۳۴۸ – ۱۳۵۰
- کارگردان: محمدعلی کشاورز، فخری خوروش،سهراب اخوان، محسن هرندی، برهان آزاد
- نویسندگان: منوچهر محجوبی،هادی خرسندی، محمد آذری، محمدتقی اسماعیلی، دکتر صنعتی
- بازیگران: پروین ملکوتی، پروین سلیمانی،محمود بهرامی، دیانا
- شبکهی پخش: شبکهی یک تلویزیون ملی ایران
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
«خانهی قمر خانم» یکی از بهترین سریالهای ایرانی است که داستان یک صاحبخانه را روایت میکند. قمر خانم (پروین ملکوتی) که یک خانهی بزرگ را از همسرش به ارث برده، اتاقهای خانهی خود را به افراد مختلفی اجاره میدهد. کسانی که در خانهی قمر خانم زندگی میکنند افرادی هستند که جز زندگی کردن در اتاقهای این خانه چارهی دیگری ندارند؛ آنها به اندازهی کافی پول در نمیآورند که بتوانند به مکانی بهتر نقل مکان کنند. این نیازمندی مستاجران و ناتوانی آنها باعث میشود قمر خانم هر روز تندخوتر و طماعتر شود و در هر قسمت این سریال ماجراهای جدیدی بین او و مستاجران پیش بیاید. این سریال که طی دو سال از تلویزیون ملی ایران پخش شد، سال ۱۳۴۷ ساخته شد.
«خانهی قمر خانم» یکی از نخستین کمدیهایی است که در تلویزیون ایران پخش شده. این سریال را میتوان سنگبنای سریالهایی دانست که طی سالهای بعد ساخته شدند و هر کدام به نوبهی خود توانستند اثری ماندگار بر دنیای سریالهای کمدی ایرانی بگذارند. «خانهی قمر خانم» به دنبال نقشآفرینی بازیگرانش و البته کارگردانی هنرمندانی که بسیاری از آنها تجربهی بازیگری را داشتند توانست مخاطبان را به دل داستان هیجانانگیز و پر سر و صدای خود بکشاند. سال ۱۳۵۱، بهمن فرمانآرا فیلمی به همین نام ساخت که در آن پروین ملکوتی یکبار دیگر نقش قمر خانم را ایفا کرد.
۱۷. آژانس دوستی
- سالهای پخش: ۱۳۷۷ – ۱۳۷۸
- کارگردان: احمد رمضانزاده، حمیدرضا صلاحمند، محرم زینالزاده، اکبر منصور فلاح، امیر قویدل، کاوه دژکام
- نویسندگان: اصغر عبداللهی، حمید جبلی، فتحالله جعفری جوزانی،حمیدرضا صلاحمند، سحر جعفری جوزانی
- بازیگران: فردوس کاویانی، اسماعیل داورفر، حسین پناهی، اصغر همت
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۲
- تعداد قسمتها: ۵۳
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۱ از ۱۰
«آژانس دوستی» همانطور که از نام آن بر میآید داستان رانندگان یک آژانس را روایت میکند که در هر قسمت اتفاقات تازهای برای آنها پیش میآید. این نوع سریالها که چیزی بین سریالهای آنتولوژی و سریالهای معمولی هستند، در آن سالها بین هنرمندان و سریالسازان ایرانی از محبوبیت بالایی برخوردار بودند؛ چرا که در این نوع سریالها تیم نویسندگی، بازیگری و کارگردانی در هر قسمت میتواند متفاوت باشد، اما بر خلاف سریالهای آنتولوژی یک سری از بازیگران ثابت میمانند. بیشتر قسمتهای «آژانس دوستی» را احمد رمضانزاده و محرم زینالزاده کارگردانی کردند. به گفتهی احمد رمضانزاده، بودجهی تولید ۵۳ قسمت این سریال چیزی حدود ۱۰۰ میلیون تومان بوده است و مشکلات مالی مانع از ساخته شدن فصل سوم آن شدهاند.
بازیگران میهمان سریال «آژانس دوستی» یکی از اصلیترین دلایلی بودند که باعث میشدند مخاطبان تلویزیونی هر قسمت آن را دنبال کنند. بازیگرانی مانند علی نصیریان، نیکو خردمند، رضا شفیعیجم، آهو خردمند، سیما تیرانداز، ژاله صامتی، امیر غفارمنش و کامبیز دیرباز از جمله میهمانهای قسمتهای مختلف سریال «آژانس دوستی» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است بودند. راوی این سریال فردوس کاویانی بود و تهیهکنندگی آن را فتحالله جعفری جوزانی بر عهده داشت. این سریال به واسطهی داستانهای مختلفی که در هر قسمت روایت میکرد، موفق شد زمینههای اجتماعی و فرهنگی مختلفی را پوشش دهد و از این نظر به یکی از گستردهترین سریالهای ایرانی بدل شود.
۱۶. آینهی عبرت
- سالهای پخش: ۱۳۶۷ – ۱۳۷۰
- کارگردان: محسن شاهمحمدی
- نویسندگان: محسن شاهمحمدی
- بازیگران: روحالله مفیدی، جواد گلپایگانی،محمود دینی، مهری ودادیان
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۵۰
تا به حال با محصولی فرهنگی روبهرو شدهاید که بعد از ساخته و پخش شدنش هنرمندان زیادی تلاش کنند حرفهایی به اندازهی آن تاثیرگذار بزنند؟ «آینهی عبرت» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است چنین سریالی بود. این سریال اجتماعی به مشکل مواد مخدر میپرداخت؛ آن هم در دورانی که این مشکل اجتماعی به تازگی در حال تبدیل شدن به غولی بیشاخ و دم بود. بعد از «آینهی عبرت» سریالهای زیاد دیگری ساخته شدند که در تلاش بودند به اندازهی آن تاثیرگذار باشند، اما هیچکدام آنها نتوانستند چنین کنند و بیشتر به نسخههایی تکراری تبدیل شدند که پس از چند سال مردم از آنها زده شدند.
«آینهی عبرت» داستان شخصیتهای مختلف را به شکل مجموعههای مختلف روایت میکرد؛ مثلا یکی از مشهورترین مجموعههای این سریال با عنوان برگریزان پخش شد که در آ» محمود دینی نقش علی و جواد گلپایگانی نقش آتقی را ایفا میکردند. محمود دینی به واسطهی ایفای نقش علی توانست تبدیل به یکی از ستارههای آن روزها تبدیل شود. کمتر سریالی بود که میتوانست در آن روزها به اندازهی «آینهی عبرت» بر خانوادهها تاثیر بگذارد. بسیار شنیده میشد که والدین فرزندان خود را مجبور به تماشا کردن این سریال می کردند چرا که به نظرشان تماشای آن میتوانست واقعا برای بچهها آینهی عبرت باشد.
۱۵. بچههای مدرسه همت
- سالهای پخش: ۱۳۷۵ – ۱۳۷۶
- کارگردان: رضا میرکریمی
- نویسندگان: محمد رضاییراد
- بازیگران: مهران رجبی، محرم بسیم، مسعود جدی، یدالله حبیبی
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۲
اگر به کودکان و از آن مهمتر کودکانی که در شرایطی سخت زندگی میکنند علاقه دارید، این سریال برای شما است. «بچههای مدرسهی همت» سریالی ۱۲ قسمتی بود که در هر قسمت داستانی مرتبط با یکی از دانشآموزان یک مدرسهی شبانهروزی به نام همت را روایت میکرد. این سریال با وجود کم بودن تعداد قسمتها و نبود ستارههای نامآشنای سینمایی توانست خیلی خوب با مخاطبان کودک و نوجوان ارتباط برقرار کند. اتفاقهای متفاوتی که برای هر کدام از بچههای این مدرسه پیش میآمد، باعث میشد مخاطب با لایههای مخفی زندگی آنها که در مدرسه نشانشان نمیدادند آشنا شود و دچار شگفتی گردد. «بچههای مدرسهی همت» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است ثابت کرد که برای ساختن سریالی ماندگار نیازی به هزینههای هنگفت تولید نیست.
رضا میرکریمی این سریال را پیش از این که تبدیل به یک کارگردان سینمایی شناخته شده شود ساخت و میتوان در «بچههای مدرسهی همت» همان لطافت بصری و روایی آثار میرکریمی را به وضوح مشاهده کرد. شخصیتهای این سریال هم مانند آثار سینمایی میرکریمی، آثاری مانند «یک حبه قند» و «خیلی دور، خیلی نزدیک»، شخصیتهایی هستند آرام که گویا زندگی و زمانه با آنها سر جنگ دارند. روایتهای اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی «بچههای مدرسهی همت» همان ویژگی شاخصی است که آن را به سریالی مناسب تلویزیون بدل میکند. بازیگران نونهال این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، سالها بعد در آثار درخشان سینمایی نقشآفرینی کردند.
۱۴. امیرکبیر
- سالهای پخش: ۱۳۶۳ – ۱۳۶۴
- کارگردان: سعید نیکپور
- نویسندگان: پرویز زاهدی
- بازیگران: سعید نیکپور، فخری خوروش، محمد مطیع، ایرج راد
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۲
همانطور که در ادامه خواهیم دید، تاریخ و قصههای آن مهمترین منابع اقتباس هنرمندان ایرانی برای ساخت سریال بودهاند. سریالهایی در ژانرهای فانتزی، علمی-تخیلی، وحشت و یا معمایی انگشتشمار هستند، اما تا دلتان بخواهد در ژانر تاریخی سریال داریم. به اندازهای در این ژانر سریال داریم که حتی دو سریال با محوریت یک شخصیت تاریخی توانستهاند به این لیست راه پیدا کنند. نخستین سریالی که روایتی به دست میدهد از زندگی امیرکبیر و توانسته به لیست بهترین سریالهای ایرانی راه پیدا کند، «امیرکبیر» است. سریالی که نخستینبار چهارشنبه شبها بعد از اخبار شبکهی اول پخش میشد. موسیقی این سریال را کامبیز روشنروان ساخت و چهرهپردازی آن بر عهدهی عبدالله اسکندری و بیژن محتشم بود.
این سریال داستان خود را از مرگ محمدشاه و روی کار آمدن ناصرالدین شاه (ایرج راد) آغاز میکند. در «امیرکبیر» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، تمام دوران صدارت این بزرگمرد و تمام توطئههایی که دشمنان او علیهش چیدند و اجرا کردند به تصویر کشانده میشود. اگر تورقی در تاریخ ایران کرده باشید، بیشک میدانید که امیرکبیر بعد از منتصب شدن به مقام نخستوزیری اصلاحات زیادی در مملکت انجام داد و به واسطهی همین اصلاحات ایران مسیر روشنی را پیش روی خود میدید، اما چیزی نگذشت که ناصرالدین شاه ملعون دستور به قتل رساندن او را امضا کرد. سریال «امیرکبیر» به واسطهی طراحی لباس و صحنهی درخشان و روایت کاملی که از زندگی این شخصیت تاریخی به دست میدهد حائز اهمیت است و نمیتوان از آن نام نبرد.
در این سریال سعید نیکپور نقش امیرکبیر را ایفا میکند و فخری خوروش در نقش مادر ناصرالدین شاه، مهدعلیا، میدرخشد. تیم بازیگری این سریال متشکل است از بازیگرانی که هر کدامشان در آن زمان هم بازیگرانی کارکشته و با تجربه محسوب میشدند. در مجموع بیش از ۵۸ نفر در تولید سریال «امیرکبیر» نقش داشتند. سال ۱۳۹۳ به مناسبت سالروز مرگ امیرکبیر این سریال از شبکهی رادویویی نمایش در قالب فیلم-صدا پخش شد. راوی نمایش رادیویی این مجموعهی تلویزیونی امیر منوچهری بود. محمد عمرانی، غلامحسین لطفی، ژاله علو، غلامرضا طباطبایی و پرویز پورحسینی از دیگر بازیگران شناختهشدهی «امیرکبیر» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است بودند.
۱۳. پهلوانان نمیمیرند
- سالهای پخش: ۱۳۷۷
- کارگردان: حسن فتحی
- نویسندگان: حسن فتحی، اعظم بروجردی
- بازیگران: جمشید مشایخی، فخری خوروش، عبدالرضا اکبری، کتایون ریاحی
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۵
- امتیاز IMDb به سریال: ۸ از ۱۰
باز هم یک روایت تاریخی دیگر از زمان قاجار. اینبار روایتی مربوط به پهلوانان تهران. این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است از آن جا آغاز میگردد که پهلوان اول پایتخت کشته میشود. بعد از این که این روند در تهران زمان قاجار که ورزش پهلوانی نزد مردم آن ارج و احترام فراوانی دارد ادامه مییابد و پهلوان جواد (حمید مظفری) هم کشته میشود، پهلوان نصرت (عبدالرضا اکبری)، فرزند اول پهلوان خلیل (جمشید مشایخی) مرحوم پیگیر قتلها میشود و درمییابد که قتلها زیر سر پهلوان اسد (هادی مرزبان) و گروهش است. پهلوان اسد بعد از چند قتل اول، دست دوستی با نمایندهی روسیه (رضا فیاضی) در ایران داده و با انگیزهی به قتل رساندن مهدی واعظ با آنها متحد شده است.
حسن فتحی در «پهلوانان نمیمیرند»، اگرچه داستانش را در یک دورهی تاریخی مشخص روایت میکند و طی روایت، اشارات مستقیمی میکند به وقایع مستندی که در آن دوران رخ دادهاند، اما بیش از هرچیز به دنبال خلق کردن داستانی جنایی و معمایی بوده است. «پهلوانان نمیمیرند» به واسطه ی قتلهای پیدرپی و سپس کسانی که به دنبال حل آنها هستند میتواند مخاطبان را به یاد داستانهای آگاتا کریستی بیاندازد؛ البته با این تفاوت که داستان فتحی در دوران قاجار روایت میشود. فتحی از محدود فیلمسازانی است که سریالهایش هم به لیست بهترین سریالهای ایرانی قدیمی و هم به لیست بهترین سریالهای ایرانی جدید راه پیدا کردهاند. اگر میخواهید بدانید کدام یک از سریالهای فتحی به لیست بهترین سریالهای ایرانی جدید راه پیدا کردهاند، به خواندن ادامه دهید.
۱۲. خونهی مادربزرگه
- سالهای پخش: ۱۳۶۶
- کارگردان: مرضیه برومند
- نویسندگان: احمد بهبهانی، مرضیه برومند
- صداپیشگان: هنگامه مفید، راضیه برومند، بهرام شاهمحمدلو، فاطمه معتمدآریا
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۵
ابتدا پیش از هر چیز، مثل همیشه که نام این سریال را میشنوید، نخستین چیزی که به ذهنتان میرسد را با صدای بلند بخوانید: «خونهی مادربزرگه، هزارتا قصه داره، خونهی مادربزرگه شادی و غصه داره…» میدانم که اگر بخواهید احتمالا بیش از نیمی از شما میتوانید به سادگی ادامهی آهنگ را هم بخوانید و هر جا که نیاز است لحنتان را هم متناسب با شخصیتهای مختلف تغییر دهید. دقیقا همینجا یک سریال قدرت واقعی خود را نشان میدهد؛ جاودانه شدن در ذهن مخاطب. «خونهی مادربزرگه» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، یک نمایش عروسکی بود که مرضیه برومند آن را بعد از «مدرسهی موشها» که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، ساخت.
این مجموعه داستان خروسی به نام آقا حنایی و همسرش گلباقالی خانم و دو جوجهشان را روایت میکند که بعد از ورود به خانهی یک پیرزن، آرامش گربهی خانه، مخمل که دردانهی مادربزرگه است را به هم میریزند. شخصیتهای این نمایش عروسکی برومند، به جز خود مادربزرگه و مراد، پسر همسایه، حیوان هستند. برومند که هنگام ساخت این نمایش عروسکی تجربهی فراوانی داشت توانست شخصیتهای مختلف این سریال را به خوبی پرداخت کند؛ از هاپوکومار و آن لهجهی درخشان و ویژگیهای اخلاقی منحصر به فردش گرفته تا نوک سیاه و نوک طلا که فرزندان حنایی و گلباقالی هستند. هر کدام از عروسکهای این مجموعه هویت مخصوص خودشان را دارند و موفق میشوند به آسانی در ذهن مخاطبان ماندگار شوند.
اگر دنبالکنندهی نمایشهای عروسکی باشید، به خوبی میدانید که تنها شخصیتپردازی روی کاغذ کافی نیست، بلکه دو وجه بسیار مهم دیگر هم باید مورد توجه قرار گیرند؛ عروسکگردانی و صداپیشگی. «خونهی مادربزرگه» در این دو زمینه هم عملکرد درخشانی از خودش به جا میگذارد. این سریال به عنوان یک سریال کودکانه و موزیکال از صداپیشههای کارکشته استفاده میکند و موفق میشود از نظر حیات بخشیدن به عروسکهای بیجان موفق ظاهر شود.
۱۱. پدرسالار
- سالهای پخش: ۱۳۷۲ – ۱۳۷۴
- کارگردان: اکبر خواجویی
- نویسندگان: علیاکبر محلوجیان
- بازیگران: محمدعلی کشاورز، حمیده خیرآبادی، جمیله شیخی، سیامک اطلسی
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۵
ناصر هاشمی، یکی از بازیگران اصلی این سریال، گفته است که هنگام پخش «پدرسالار»، مردم در کوچه و خیابان او را متوقف میکردند و به او نصیحت میکردند که احترام پدرش را نگه دارد و به خانه باز گردد. وقتی یک سریال تلویزیونی میتواند تا این اندازه برای مردم واقعی به نظر برسد و ذهن آنها را به بازی بگیرد، بیشک لایق آن است که در لیست بهترین سریالهای ایرانی گنجانده شود. «پدرسالار» داستان پدری میانسال به نام اسدالله خان (محمدعلی کشاورز) را روایت میکند که اگرچه مهربان و دلسوز است، اما سختگیر هم هست و نمیتوان به سادگی او را راضی به انجام دادن کاری کرد. به عقیدهی اسدالله خان تمام فرزندان پسر او، بعد از ازدواج، باید در خانهی او بمانند و همراه او زندگی کنند.
داستان از آنجا پیچیده میشود که ناصر (ناصر هاشمی)، کوچکترین فرزند اسدالله خان ازدواج میکند. همسر ناصر (کمند امیرسلیمانی) دخترعموی او و زنی مستقل است که نمیتواند با زندگی کردن در خانهی پدرشوهر و دخالتهای بیجا کنار بیاید. این اختلاف عقیده، کانون گرم خانواده را به هم میریزد و اسدالله خان میترسد که اگر یکبار کوتاه بیاید دیگر نتواند در مقابل سایر فرزندانش هم ایستادگی کند. اختلافات پیش آمده باعث میشود دشمنیهای قدیمی سر بر آورند و بعضی از کسانی که دل خوشی از اسدالله ندارند تلاش کنند تا همه را علیه او بشورانند؛ یکی از این افراد مولود (جمیله شیخی) است. مولود که خواهرزن اسدالله خان است و دشمنی دیرینهای با او دارد از دخترش زهره (اکرم محمدی) که عروس اسدالله است استفاده میکند تا شعلهی آتش افروخته شده را بیشتر و بیشتر کند.
«پدرسالار» پیش از هرچیز دیگری یک قدرت بیچون و چرا داشت؛ محمدعلی کشاورز. قدرت و توانایی کشاورز در ترسیم کردن پرترهای بینقص از یک پدر کلاسیک ایرانی باعث حضور «پدرسالار» در این لیست شده است. کشاورز نه تنها خودش استادی تمام و کمال است و به درستی میداند در هر لحظه چه باید بکند، بلکه موفق میشود جوانهایی که به عنوان فرزندانش و همسران آنها در این سریال حضور پیدا کردهاند را هم به خوبی راهنمایی کند و ارتباط هنریای درخشان با آنها شکل دهد. شاید به جرأت بتوان گفت که اگر محمدعلی کشاورز نبود، «پدرسالار» هرگز ساخته نمیشد و اگر میشد هرگز تا این اندازه نمیتوانست در ذهن مردم ماندگار شوند. به نظر شما کسانی که از ناصر هاشمی میخواستند به خانه بازگردد و احترام پدر را نگه دارد، چرا چنین میکردند؟ چون محمدعلی کشاورز آنها را جادو کرده بود و آنها باور داشتند که او پدر واقعی این خانواده است.
۱۰. بوعلی سینا
- سالهای پخش: ۱۳۶۴
- کارگردان: کیهان رهگذار
- نویسندگان: کیهان رهگذار
- بازیگران: امین تارخ، فاضل اجبوری، فیروز بهجتمحمدی، محمد ابهری
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۱
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۶ از ۱۰
این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است داستان زندگی بوعلی سینا، دانشمند ایرانی قرن چهارم و پنجم قمری، را روایت میکند. در «بوعلی سینا»، امین تارخ نقش این فیلسوف و عارف را ایفا میکند و موفق میشود به عنوان یکی از نخستین تجربههای سریالیاش عملکردی درخشان از خودش به نمایش بگذارد. شیخالرئیس تنها دانشمند ایرانی نیست که در سریال «بوعلی سینا» به تصویر کشیده میشود؛ ابوریحان بیرونی هم یکی از شخصیتهای این سریال است که نقش او را فاضل اجبوری بازی میکند. موسیقی «بوعلی سینا» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را فرهاد فخرالدینی ساخته است و فیلم برداری آن بر عهدهی فرخ مجیدی بوده.
«بوعلی سینا» سریالی است که موفق میشود تصویری کامل از زندگی یکی از بزرگترین دانشمندان نه تنها ایران که جهان ترسیم کند. بوعلی در روستای افشنه چشم به جهان میگشاید و در سن خیلی پایین شروع به سفر کردن میکند؛ چرا که میخواهد بر علم خود بیافزاید. سفرهای بوعلی او را وارد ماجراهای مختلفی میکنند و بر سر راه شخصیتهای تاریخی مهم و شناختهشده قرار میدهند. «بوعلی سینا» میتواند همان سفر در دل تاریخی باشد که انتظارش را دارید؛ سریالی که هم جذابیت روایی دارد و هم بر اساس مستندات تاریخی ساخته شده است. این سریال در شهرستان اردستان و مسجد جامع تاریخی آن ساخته شد.
۹. داستانهای مولوی
- سالهای پخش: ۱۳۵۳
- کارگردان: علی حاتمی
- نویسندگان: علی حاتمی
- بازیگران: جمشید مشایخی، بهروز بهنژاد، سعید امیرسلیمانی، آتش خیر
- شبکهی پخش: شبکهی یک تلویزیون ملی ایران
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۶
در این سریال، علی حاتمی که از این جا به بعد نامش را بیشتر میشنوید، به سراغ قصههای مثنوی معنوی از جلالالدین محمد بلخی یا همان مولانا رفته است. این سریال سال ۱۳۵۲ ساخته شده و در نوروز ۱۳۵۳ پخش شده است. در هر قسمت از این سریال، داستانی متفاوت روایت میشود. عنوان شش قسمت این مجموعه به ترتیب زیر هستند: ۱. سلطان و کنیزک، ۲. پیر چنگی، ۳. قاضی و زن جوجی، ۴. خلیفه و اعرابی، ۵. طوطی و بازرگان و ۶. صوفی. فیلمبرداری این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است بر عهدهی کریم دوامی بوده و تدوین آن را مهدی رجاییان انجام داده است. موسیقی «داستانهای مولوی» را فریدون ناصری ساخته.
«داستانهای مولوی» دومین سریالی بود که حاتمی میساخت. او این سریال را بعد از سریال «جنگل و آشپزی» که شش سال پیشتر برای تلویزیون ملی ایران ساخته بود، تهیه و کارگردانی کرد. همزمان با همین سریال بود که حاتمی طرح یکی دیگر از بهترین سریالهای ایرانی یعنی «سلطان صاحبقران» که در ادامه دربارهی آن خواهیم نوشت را هم به تلویزیون ارائه کرد. آن چه حاتمی را در تاریخ هنرهای نمایشی ایران مهم و ماندگار میکند دغدغههای او به عنوان یک هنرمند است. او مردی است که تاریخ این مرز و بوم تا همیشه مدیوناش خواهد بود. این سریال را حاتمی بر روی فیلمهای ۱۶ میلیمیتری ضبط کرده است. میتوان در رابطه با تواناییها و دیدگاه هنری حاتمی بیش از اینها سخن به میان آورد، اما فعلا دست نگه میداریم تا به آثار درخشانتر او برسیم.
۸. قصههای مجید
- سالهای پخش: ۱۳۶۹ – ۱۳۷۰
- کارگردان: کیومرث پوراحمد
- نویسندگان: کیومرث پوراحمد
- بازیگران: پرویندخت یزدانیان، مهدی باقربیگی، جهانبخش سلطانی، مرتضی حسینی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۵
- امتیاز IMDb به سریال: ۸ از ۱۰
«قصههای مجید» را کیومرث پوراحمد بر اساس کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی ساخته است. این سریال کوتاه، داستان نوجوانی به نام مجید (مهدی باقربیگی) را روایت میکند که با بازیگوشیهای خود به دردسرهای مختلف میافتد و به واسطهی هوشمندیاش از دردسرها رهایی مییابد. مجید که مادر خود را از دست داده است، همراه با مادربزرگ خود زندگی میکند. اگرچه طبق کتاب هوشنگ مرادی کرمانی، قصههای مجید در کرمان به وقوع میپیوندند، اما در سریال، پوراحمد موقعیت مکانی را به اصفهان تغییر داده است. پوراحمد علاقهی فراوانی به کتاب قصههای مجید داشت تا جایی که سه فیلم سینمایی هم بر اساس قصههای مختلف آن ساخت؛ «شرم» محصول سال ۱۳۷۰، «صبح روز بعد» محصول سال ۱۳۷۲ و «نان و شعر» محصول سال ۱۳۷۲.
«قصههای مجید» موفق میشود به واسطهی دکوپاژ هوشمندانهی پوراحمد مخاطب را با مجید همراه کند. اگر به تماشای این سریال بنشینید، بیشک موفق خواهید شد دنیا را از زاویهی مجید ببینید و او و اعمالش را درک کنید. از طرفی در کنار مجید، شخصیت بیبی یکی از اصلیترین کاتالیزورهای این سریال است؛ این شخصیت به مخاطب کمک میکند تا وجوهاتی از شخصیت مجید را ببیند که در حالت عادی و بیرون از خانه دسترسی به آنها ممکن نیست. شاعرانگی محیطی که داستان «قصههای مجید» در آن روایت میشد و جامعهی دوستداشتنی و امنی که پوراحمد به تصویر میکشاند به این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است نوعی لطافت و آرامش میبخشد که باعث میشود مخاطب بدون دلهره بتواند مضامین اخلاقی و اجتماعی موجود در سریال را برداشت کند و به ذهن بسپارد.
موسیقی متن این سریال را ناصر چشمآذر ساخته است و فیلمبرداری آن بر عهدهی عظیم جوانروح بوده. نقشآفرینی مهدی باقربیگی در نقش مجید بر ارتباط برقرار کردن مخاطبان با این سریال تاثیر به سزایی گذاشت. باقربیگی در نقش مجید توانست با راهنمایی پوراحمد به شخصیتی خیالی به گونهای حیات ببخشد که آن شخصیت برای مردم سراسر ایران ملموس باشد. مجید و ماجراهای او برای مخاطب ایرانی بسیار آشنا هستند؛ چرا که همهی ما در دوران نوجوانی، مجید بودهایم. «قصههای مجید» بیش از هرچیز میتواند احساسی نوستالژیک به خصوص در ذهن کودکان دههی هفتاد و شصت شمسی ایجاد کند و به واسطهی همین احساس نوستالژیک است که مخاطب خودش را جای مجید قرار میدهد و دلیل انتخابهای او را درک میکند.
۷. کیف انگلیسی
- سالهای پخش: ۱۳۷۹
- کارگردان: سید ضیاالدین دری
- نویسندگان: سید ضیاالدین دری
- بازیگران: علی مصفا، لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا، سیروس گرجستانی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۶
- تعداد قسمتها: ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۶ از ۱۰
«کیف انگلیسی» نخستین تجربهی کارگردانی مستقل سیدضیاالدین دری است. این فیلم داستان منصور ادیبان را روایت میکند؛ یک تحصیلکردهی حقوق در فرانسه که سعی دارد به روشهای مختلف در رقابتهای انتخابات مجلس پیروز شود. داستان این سریال در دوران دههی طلایی آزادی، دههی بیست شمسی، رخ میدهد. مجموعه موسیقیهای ساخته شده توسط فرهاد فخرالدینی برای سریال کیف انگلیسی به صورت مستقل، بعد از اتمام پخش سریال از تلویزیون، روانهی بازار شد. موسیقی تیتراژ پایانی این سریال را مانند بسیاری دیگر از سریالهای موفقی که به آنها اشاره خواهیم کرد علیرضا قربانی خوانده است. این سریال در نخستینمرتبهی انتشارش در تلویزیون به صورت هفتگی پخش میشد.
«کیف انگلیسی» یکی از سریالهایی است که بعدها سریالهای زیاد دیگری تلاش کردند در فرم بصری به آن نزدیک شوند و سریالهای زیادی خط روایی آن را الگوی خود قرار دادند. در «کیف انگلیسی» داستانهای عاشقانه، سیاسی و اجتماعی در بطن یک روایت شخصی از زندگی یک انسان روایت میشود. این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است موفق میشود مخاطب را هم با داستان خود همراه کند و هم به واسطهی ویژگیهای ساختاری درخشانش، به دل تاریخ ببرد. علاوه بر بازیگرانی که به آنها اشاره کردیم ستارههای دیگری هم در این سریال نقشآفرینی کردهاند؛ فرهاد اصلانی، قطبالدین صادقی، حسام نواب صفوی و رضا کیانیان بعضی از این ستارهها هستند.
علی مصفا که ایفاکنندهی نقش اصلی این فیلم است و لیلا حاتمی، همسرش، هر دو در «کیف انگلیسی» برای اولینبار تجربهی بازیگری جدی را پشت سر گذاشتند. دری در رابطه با این سریال خود گفته: «مضمون این سریال چگونگی به اضمحلال رسیدن یک آدم به واسطهی مناسبات سیاسی است.» در این سریال، دری ادیبان را در محیطی قرار میدهد که سرشار است از اتفاقات سیاسی؛ سقوط یک شاه، به قدرت رسیدن شاهی دیگر، آتشور شدن شعلههای جنگ جهانی و … .چگونگی رویارویی منصور ادیبان با محیط همواره در تغییرش و البته روایتهای عاطفیای که برایش پیش میآید مسیر پیشروی سریال را تعیین میکند. سریال «کیف انگلیسی» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است علاوه بر جنبههای روایی، در جنبههای فنی و تکنیکی هم سریالی قدرتمند بود.
طراحی صحنه و لباس دقیق، چهرهپردازیهای مناسب و فیلمبرداری حسابشده و البته کارگردانی دقیق از ویژگیهای اصلی «کیف انگلیسی» هستند. «کیف انگلیسی» سریالی است متعلق به دورهای که در آن فیلمسازان فقط و فقط به دنبال طولانی کردن داستان نبودند و بیشتر از مدت زمان فیلمشان، به محتوای آن و نحوهی برخورد مخاطب با آن میاندیشیدند. همواره زمزمههایی در رابطه با ساخته شدن فصل دومی برای این سریال شنیده میشد، اما مسئولان تلویزیون نتوانستند با سازندگان فیلم به نتیجهی مثبت برسند و ساخت فصل دوم برای همیشه لغو شد. «کیف انگلیسی» به خوبی نشان میدهد که چگونه کسانی که هدفشان نجات میهن بود، وقتی به قدرت رسیدند تمام حرفهای خود را فراموش کردند و خودشان هم مانند سایر سیاستمدارانی شدند که قرار بود با آنها بجنگند.
۶. مدرسهی موشها
- سالهای پخش: ۱۳۶۰ – ۱۳۶۳
- کارگردان: مرضیه برومند و سیما ایلخان
- نویسندگان: احمد بهبهانی
- صداپیشگان: ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۲
- تعداد قسمتها: ۱۵۱
سریال «شهر موشها» ابتدا سال ۱۳۶۰ روی آنتن شبکهی یک سیما رفت و در ۱۱ قسمت توانست مخاطبان زیادی را جذب نماید. ساخت این برنامهی کودک را گروه کودک و نوجوان شبکهی یک سیما به مرضیه برومند سفارش دادند. برومند با همکاری بهبهانی روی فیلمنامه کار کرد و این دو با کمک یکدیگر توانستند شخصیت هر یک از موشهای حاضر در داستان را خاص و منحصر به فرد کنند. بیشک اگر از متولدین دههی پنجاه بپرسید، نامهایی مانند دم باریک، گوشدراز، عینکی، کپل و خوشخواب به گوششان خورده است. به دنبال استقبال کمنظیر بینندگان تلویزیون از این سریال عروسکی، مسئولان شبکه تصمیم گرفتند از ساخته شدن فصل دوم آن حمایت کنند.
فصل دوم این برنامهی آموزنده و خلاقانه در ۱۰۴ قسمت ساخته شد. «مدرسهی موشها» داستان گروهی از بچه موشها را روایت میکند که همانطور که از نام فیلم بر میآید به مدرسه میروند. این سریال قرار بود کودکان را تشویق به مدرسه رفتن کند و واقعا باید گفت که توانست به این هدف خود دست یابد. ایدهی اولیهای که صدا و سیما در اختیار برومند قرار داد، ایدهای بود خام که در آن شخصیتها هیچ شکل مشخص و جذابی نداشتند. همچنین به گفتهی برومند، مسئولان سیما مدام فیلمنامهی او را اصلاح میکردند و تمام شیطنتهای موشها در مدرسه را بدآموزی میدانستند. برومند را اما اگر بشناسید به خوبی میدانید که او بیش از هر چیز یک مبارز است و سر خم نمیکند.
به دنبال استقبال بینظیر مردم از سریال عروسکی «مدرسهی موشها» فیلم سینمایی «شهر موشها» سال ۱۳۶۳ برای اکران در سینماها ساخته شد و سال ۱۳۶۴ به اکران عمومی رسید. قسمت دومی هم سال ۱۳۹۳ برای این مجموعهی داستانی ساخته شد. با توجه به فروش بالای دو فیلم سینمایی «شهر موشها» به خوبی میتوان دریافت که مخاطبان تلویزیون تا چه اندازه توانستهاند با فضای سریال «مدرسهی موشها» و شخصیتها ارتباط برقرار کنند. مخاطبان به اندازهای سریال «مدرسهی موشها» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را دوست داشتهاند که وقتی فهمیدهاند در سینماها دنبالهای برای آن در حال پخش است، عزم خود را جزم کردهاند و به سمت سینمای محلهشان رهسپار شدهاند.
اگر با یکی از کودکان دههی پنجاه و شصت که حالا دیگر سنی از آنها گذشته است همکلام شوید و از آنها دربارهی سریالی عروسکی به نام «مدرسهی موشها» بپرسید، احتمالا با چنین پاسخی روبهرو خواهید شد: «ک مثل کپل… (صدای عطسه)» یا شاید چیزی شبیه به این: «موشموشک من، میخوره غصه، که نمیتونه بره مدرسه.» اگر ترانهها و تکیهکلامهای یک سریال عروسکی بعد از گذشت بیش از چهار دهه هنوز هم در ذهن مخاطبان مانده است و آنها میتوانند با بستن چشمهایشان به کودکی بروند و آن فضا را تجسم کنند، پس به عنوان یک کودک توانستهاند با دنیای داستانی سریال ارتباط برقرار نمایند و برومند توانتسه است آنها را به دل قصه بکشاند. همین ویژگیها برای این که «مدرسهی موشها» را یکی از بهترین سریالهای ایرانی بدانیم کافی است.
۵. افسانه سلطان و شبان
- سالهای پخش: ۱۳۶۲ – ۱۳۶۳
- کارگردان: داریوش فرهنگ
- نویسندگان: مهدی هاشمی، داریوش فرهنگ
- بازیگران: مهدی هاشمی، گلاب آدینه، محمد مطیع، محمدعلی کشاورز
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
سریال «افسانهی سلطان و شبان» در قالب افسانهای کهن نوشته شده است و داستان پادشاهی را روایت میکند که جای خود را با یک چوپان عوض میکند. این سریال که در ژانر کمدی ساخته شده توانست مخاطبان تلویزیونی را هم بخنداند و هم به فکر فرو ببرد. «افسانه سلطان و شبان» یکی از آن کمدیهای پرمغزی است که بعدها تبدیل به الگویی شد برای کمدیسازان دیگر. داستان سریال از آن جا آغاز میشود که پیرمردی فرزانه به پادشاه خوشگذران و ظالم هشدار میدهد که اتفاقی تلخ و ناگوار در راه است. بعد از این که این پیشگویی مورد تایید خوابگزار دربار (محمدعلی کشاورز) قرار میگیرد، شاه و وزیرش (محمد مطیع) تصمیم میگیرند سرنوشت را بپیچانند. آنها جای شاه را با یک چوپان که شباهتی بیمانند به او دارد، عوض میکنند؛ نقش هم شاه و هم چوپان را مهدی هاشمی ایفا میکند.
وقتی دبیر (احمد آقالو) و ملیجک (حسین کسبیان) از راز شاه جدید که همان چوپان است آگاه میشوند، به کمک او تمام زندانیها را آزاد میکنند و درباریان فاسد را به زندان میاندازند. شاه که هیچ چوپانی بلد نیست، توسط مردم ده کتک مفصلی میخورد و بیرون انداخته میشود. دبیر، خوابگزار را به سراغ شاه میفرستد و به او مژده میدهد که آن روز شوم گذشته است. وقتی که شاه به کاخ بازمیگردد، با زندانیها روبهرو میشود و درمییابد که آن اتفاق شوم در واقع همین بوده است که او به دست کسانی که به آنها ظلم روا داشته، نابود گردد. همکاری درخشان فرهنگ و هاشمی باعث خلق شدن فیلمنامهای جذاب و بدیع شده است که کارگردانی درست و البته بازی ماندگار هاشمی، آن را تبدیل به سریالی کردهاند ماندگار.
۴. دلیران تنگستان
- سالهای پخش: ۱۳۵۳ – ۱۳۵۴
- کارگردان: همایون شهنواز، ابراهیم مختاری
- نویسندگان: همایون شهنواز
- بازیگران: محمود جوهری، منوچهر فرید، اسماعیل داورفر، نعمتالله گرجی
- شبکهی پخش: تلویزیون ملی ایران
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۴
مجموعهی تلویزیونی «دلیران تنگستان» اقتباسی آزاد بود از کتاب «دلیران تنگستانی» از محمدحسین رکنزاده آدمیت که البته شهنواز برای نوشتن فیلمنامهی آن از منابع فراوان دیگری همچون روزنامهها، مجلهها، سندها و عکسهای بازمانده از آن دوران کمک گرفت. بنا به اطلاعات موجود، برای ساخت این سریال، همرزمهای بازماندهی رئیسعلی دلاوری و افراد محلی شاهد اتفاقات آن دوران دور هم جمع شدهاند و حتی نام قاتل او هم مشخص شده است؛ نامی که البته زیر تیغ سانسور رفت و هرگز برملا نشد. این سریال که از آن به عنوان اولین سریال فارسیزبان تلویزیون ایران یاد میشود، دو دورهی تاریخی را پوشش میدهد؛ نخست، دورهی کوتاه مبارزات احمد تنگستانی و سپس مبارزات ادامهدهندهی راه او، رئیسعلی دلاوری.
سریال «دلیران تنگستان» را شهنواز طی دو سال، ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲، با همراهی گروهی ۵۰۰ نفره در بوشهر، منطقهی تنگستان در ۱۷ قسمت ساخت که بعد از سانسور، ۱۴ قسمت آن از تلویزیون ملی ایران پخش شد. این فیلم داستان حملهی انگلیس به جنوب ایران به بهانهی محاصرهی هرات را روایت میکند که احمد تنگستانی (کاوه مخبر) با همراهی ۳۰۰ نفر دیگر به دفاع از آن منطقه میپردازند. در بخش دوم سریال، بعد از کشته شدن دو انگلیسی به دست مردم ایران، دولت انگلیس از آب و خشکی به مردم جنوب حمله میکند و اینبار در نبود احمد تنگستانی، رئیسعلی دلاوری (محمود جوهری) مردم دلوار و تنگستان را متحد میکند و به دفاع از میهن میپردازد. یکی از ایراداتی که به این سریال وارد شد، عدم استفاده از لهجهی محلی و حتی موسیقی محلی در آن بود.
با وجود نقدهایی که میتوان به این سریال وارد کرد، پیش از هرچیز باید نگاهی بیاندازیم به سال ساخت آن. پیشتر اشاره کردیم که «دلیران تنگستان» نخستین سریال فارسیزبان تاریخ ایران نامیده شده است، پس باید پذیرفت که نواقصی هم داشته باشد. با این وجود همین نخستین سریال نشان میدهد که هنرمندان ایرانی تا چه اندازه به ساختن داستانهای تاریخی علاقهمند هستند. شهروز رامتین، غلامحسین لطفی و حسین محجوب از دیگر بازیگران این سریال بودند. «دلیران تنگستان» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است بر روی فیلمهای ۱۶ میلیمتری ضبط شد. این سریال همانطور که در آن دوران رسم معمول بود، پیش از پخش در تلویزیون دوبله شد؛ منوچهر والیزاده، شهروز ملکآرایی، جلال مقامی، نصرالله مدقالچی و اکبر منانی بعضی از گویندگان این سریال بودند.
۳. روزی روزگاری
- سالهای پخش: ۱۳۷۰ – ۱۳۷۱
- کارگردان: امرالله احمدجو
- نویسندگان: امرالله احمدجو
- بازیگران: خسرو شکیبایی، محمود پاکنیت، ژاله علو، جمشید لایق
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۷
- امتیاز IMDb به سریال: ۸.۳ از ۱۰
«روزی روزگاری» را پیش از هرچیز باید داستان به تکامل رسیدن دانست. این فیلم داستان راهزنی به نام مرادبیگ (خسرو شکیبایی) را روایت میکند. مرادبیگ یک روز در نزاعی با یک گروه راهزن دیگر به رهبری حسامبیگ (محمود پاکنیت) زخمی میشود. در این هنگام خانوادهای روستایی او را پیدا میکنند و مرادبیگ را از مرگ حتمی نجات میدهند. مرادبیگ بعد از به هوش آمدن، به تدریج تحت تاثیر روستائیان، قلب پاک آنها و اخلاقیات والایشان قرار میگیرد و به تدریج تغییر میکند. در واقع مرادبیگی که مخاطب در انتهای سریال میبیند هیچ شباهتی با مرادبیگی که در ابتدای سریال به او معرفی شده بود ندارد و دقیقا همین ویژگی است که «روزی روزگاری» را در این لیست و در این جایگاه قرار داده.
امرالله مهرجو کارگردانی است که در تمام آثارش، بیش از هرچیز، تمرکز خود را بر اخلاق میگذارد و روایت کردن داستانهایی در بستر فرهنگ بومی یکی از ویژگیهای شاخص آثار او است. مهرجو در «روزی روزگاری» توانسته است به خوبی از پس ساختن صحنههای اکشن بر بیاید و یکبار دیگر روایتی اخلاقی از یک انسان را به تصویر بکشاند. مهرجو، بعد از «روزی روزگاری»، دو سریال دیگر به نامهای «تفنگ سرپر» و «پشت کوههای بلند» هم ساخت، اما هیچکدام آنها نتوانستند موفقیت «روزی روزگاری» را تکرار کنند. نقشآفرینی درخشان شکیبایی و پاک نیت و تقابل جذاب آنها یکی دیگر از اصلیترین ویژگیهایی است که «روزی روزگاری» را در آن سال ها تبدیل به یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون کرده بود.
اگرچه پاکنیت هم یکی از وزنههای این سریال است، اما بیشک باید پذیرفت که آن چه «روزی روزگاری» را «روزی روزگاری» کرد، نقشآفرینی شکیبایی بود. عمو خسرو با همان تواناییهای شاعرانه و کاریزمای ذاتیاش موفق میشود هم پرترهای درخشان از مردی مزدور را به تصویر بکشاند و هم نمایشی کامل ارائه دهد از عارفی سرگشته و از همه مهمتر شکیبایی ما را طی این مسیر تبدیل شدن و دگردیسی با او همراه میکند و باعث میشود هر تغییر کوچک او و هر تغییر چهارچوب ذهنی شخصیت مرادبیگ قابل لمس گردد. شکیبایی شیمی درخشانی با تمام سایر بازیگران این سریال تشکیل میدهد. این سریال متعلق به دوران اوج شکیبایی به عنوان یک بازیگر بود و طرفداران او از تماشاگران ثابت آن بودند.
محیطی که ماجراهای سریال «روزی روزگاری» در آن میگذرد، محیطی است آرام؛ البته نه خیلی هم آرام. در واقع این همان چیزی است که «روزی روزگاری» را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی بدل میکند؛ همان محیطی که حسامبیگ و مرادبیگ را پرورش داده است، وقتی که از زاویهای دیگر به آن نگاه شود، تبدیل به محیطی میگردد که میتواند مرادبیگ را رستگار کند. حسین پناهی، شهره سلطانی، گوهر خیراندیش و پرویز پورحسینی از دیگر بازیگران این سریال هستند. موسیقی متن این سریال را فرهاد فخرالدینی ساخت و فیلم برداری آن را فرهاد صبا انجام داد. نام این سریال پیش از این که «روزی روزگاری» باشد، «تولد یک مرد» بود؛ نامی که شاید بهتر بود هرگز تغییر نمیکرد.
۲. هزاردستان
- سالهای پخش: ۱۳۶۷
- کارگردان: علی حاتمی
- نویسندگان: علی حاتمی
- بازیگران: عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۵
فیلمنامهی سریال «هزاردستان» را علی حاتمی نخستینبار تحت عنوان «جادهی ابریشم» نوشت و بعدتر وقتی که انقلاب شد، نام آن را تغییر داد و برای گرفتن مجوز از صدا و سیما بیش از ده بار فیلمنامه را بازنویسی کرد. ایدهی اولیهای که در ذهن حاتمی شکل گرفته بود، شامل شخصیتهایی تاریخی مانند حسن مدرس، میرزا کوچک خان و رضا شاه بود، اما طی بازنویسیها نظر حاتمی در اینباره تغییر کرد. «هزاردستان» طی دو دورهی تاریخی روایت میشود؛ دورهی سرنگونی احمد شاه و به سلطنت رسیدن رضا شاه و دورهی پایان حکومت رضا شاه و به سلطنت رسیدن محمدرضا. «هزاردستان» در روز جهانی میراث دیداری و شنیداری، در فهرست ملی برنامهی حافظهی جهانی یونسکو ثبت شد.
این فیلم داستان زندگی رضا خوشنویس (جمشید مشایخی) را روایت میکند. رضا که در جوانی تفنگچی بود، به دنبال مهارتهای تیراندازیاش توسط یکی از اعضای انجمن مجازات به نام ابوالفتح (علی نصیریان) جذب میشود و مامور ترور شخصیتهای سیاسی میگردد. بعد از ترور چند شخصیت مهم، رضا در یکی از از خود بیخود شدنهایش اطلاعاتی مهم را به یک مامور تامینات لو میدهد. بعد از بازگشت رضا در مییابد که خودش هم به یکی از اهداف ترور انجمن تبدیل شده است. ابوالفتح هنگام فراری دادن رضا تمام تقصیرها را به گردن هزاردستان میاندازد که قرار بوده هدف ترور بعدی رضا باشد. در دورهی تاریخی دوم که رضا به تهران بازگشته است تا کار ناتمامش را به انجام برساند، با خان مظفر (عزتالله انتظامی) آشنا میگردد و به تدریج درمییابد که او همان هزاردستان است.
شخصیت رضا را حاتمی بر اساس شخصیتی تاریخی به نام کریم دواتگر پرداخته است. در مجموع حاتمی در این سریال خود بیش از ۵۰ شخصیت فرعی و اصلی را خلق کرد و به آنها سر و شکل داد، اما از ۲۶ قسمتی که او تولید کرد تنها ۱۵ قسمت بعد از اعمال شدن سانسورها از صدا و سیما پخش شدند. به گفتهی احمد بخشی، دستیار علی حاتمی، کل مخارج ساخته شدن این سریال چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد. جهانگیر فروهر، پرویز پورحسینی، حسین گیل، زری خوشکام و جعفر والی از دیگر بازیگران این سریال تاریخی علی حاتمی بودند. مهمترین تاثیر «هزاردستان» در تاریخ هنر ایران، ساخته شدن شهرک سینمایی غزالی بود؛ شهرکی که هنوز هم برای ساخته شدن سریالهای تاریخی مورد استفاده قرار میگیرد و در ادامه از سریالهای دیگری که در این شهرک ساخته شدهاند هم نام خواهیم برد.
به گفتهی علی حاتمی وقتی که ساختن شهرک آغاز شده او جوان بوده و در نهایت به شکل پیرمردی از آن بیرون آمده است. در این شهرک سینمایی محلههای اصلی و قدیمی تهران با زیربنای هفت هزار متر مربع ساخته شدهاند و سی هزار متر مربع به خیابان لالهزار و میدان توپخانه اختصاص داده شده. تمام نماهای بیرونی ساختمانهای این شهرک قابل تبدیل هستند و میتوان عمارتها را با هم جابهجا کرد. علی حاتمی پروژهی «هزاردستان» را بعد از هشت سال به اتمام رساند و میتوان گفت که او عمر خود را به پای این اثر ریخت. البته باید گفت که نتیجهی تمام تلاشهای حاتمی، مشهود است. «هزاردستان» اثری است قدرتمند و با صلابت که نگاهی تیزبینانه میاندازد به دو برههی تاریخی مهم ایران.
شاعرانگی خاص علی حاتمی در این سریال به اوج خود میرسد. او تمام توان خود را به کار میگیرد تا نگاهی دقیق بیاندازد به ماجراهای سیاسی و اجتماعی ایران، اما در بطن داستان. حاتمی همان روحیات شکنندهی خود را به روایت وارد میکند و به آرامی داستان را با توجه به شخصیتهایی که به خوبی و چندلایه شکل گرفتهاند، پیش میبرد. برای پایان سریال، علی حاتمی چیز دیگری در سر داشت و پایانی که از صدا و سیما مشاهده میکنید پایانی نیست که حاتمی برای سریالش میخواست. در واقع باید گفت که قسمت پایانی این سریال به دلیل عدم تامین بودجه هرگز ساخته نشد. این سریال هم مانند سایر آثار علی حاتمی دوبله شد؛ منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، ایرج ناظریان، عزتالله مقبلی، بهرام زند و خسرو خسروشاهی از جمله دوبلورهای این سریال بودند که به ماندگارتر شدن این سریال کمک شایانی کردند.
تیم بازیگری «هزاردستان» یکی دیگر از نقاط قوت آن است. پنج بازیگر بزرگی که از آنها به عنوان اساتید بازیگری سینمای ایران یاد میشود در این سریال کنار یکدیگر نقشآفرینی کردهاند. این بازیگران موفق شدهاند نگاه شاعرانهی حاتمی را حتی در بازیهای خود دخیل کنند و بیشک میتوان گفت که بدون حضور آنها، «هزاردستان» احتمالا هرگز به این جاودانگی امروزش نمیرسید. جمشید مشایخی در نقش رضا خوشنویس بار اصلی سریال را به دوش میکشد و به هماهنگی کاملی با سایر شخصیتها دست پیدا میکند. حاتمی هر کدام از شخصیتهای این اثر تلویزیونیاش که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را با چند مابهازای واقعی خلق کرد؛ مثلا به گفتهی خود او شخصیت مفتش ششانگشتی که داوود رشیدی نقشش را ایفا میکند ترکیبی است از افرادی نظیر سرلشکر آیرم، سرپاس مختاری، سرهنگ درگاهی و پاسبان عباس بختیاری، معروف به ششانگشتی.
حاتمی در «هزاردستان» تمام مطالعات تاریخی و اجتماعی و سیاسی خود را ترکیب کرده است و توانسته در دل روایتی جذاب و سرشار از فراز و فرود، آنها را به دل داستانش تزریق کند. به عنوان یکی از بهترین سریالهای ایرانی «هزاردستان» هنوز هم میتواند علاقهمندان به سینما و تلویزیون را جذب کند؛ هم به واسطهی طراحی صحنه و لباس درخشانش، هم به واسطهی بازیهای فراموشنشدنی بازیگرانش و هم به دنبال دیالوگهای ادبی و شاعرانهای که حاتمی در دهان شخصیتهایش میگذارد و از طریق آنها در تلاش است تا به مخاطب درس انسانیت و جوانمردی و عبرت گرفتن از تاریخ بدهد. راوی این سریال حاتمی منوچهر نوذری است. مهرداد فخیمی و مازیار پرتو فیلمبرداران این اثر هستند.
۱. سلطان صاحبقران
- سالهای پخش: ۱۳۵۴
- کارگردان: علی حاتمی
- نویسندگان: محسن تنابنده
- بازیگران: ناصر ملکمطیعی، پرویز فنیزاده، زری خوشکام، سعید نیکپور
- شبکهی پخش: شبکهی دوم تلویزیون ملی ایران
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۳
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
«مرگ حق است، اما به دست شما بسی مشکل! اما شوق از میان شما رفتن مرگ را آسان میکند.» این دیالوگی است که امیرکبیر (ناصر ملکمطیعی) وقتی علیخان و سایر مزدوران حکومت برای اجرای فرمان شاه و کشتن او به حمام فین کاشان میرسند به آنها میگوید. دیالوگهای گوشنواز و شاعرانه همیشه یکی از اصلیترین ویژگیهای آثار حاتمی بودهاند. در سریال «سلطان صاحبقران» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی بود، حاتمی داستان را از روز دوازدهم ذیقعده سال ۱۳۱۳ قمری آغاز میکند؛ روزی ملیجک (پرویز فنیزاده)، نور چشمی سلطان، ناصرالدینشاه قاجار (جمشید مشایخی) را از خواب بیدار میکند تا پنجاهمین سالگرد تاجگذاریاش را جشن بگیرد. با پیشتر رفتن روایت درمییابیم شاه از آن جایی که منجمباشی واقعهای شوم را پس از پنجاهمین سالگرد تاجگذاریاش پیشبینی کرده، نگران است.
شاه برخی درباریان را به حضور میپذیرد و سپس شروع به مرور کردن خاطراتش میکند؛ خاطراتی که از آنها پشیمان است. شاه که در این سریال حاتمی آدمی بزدل و ترسو است از به قتل رساندن میرزاتقی خان امیرکبیر پشیمان شده و حالا با خاطرات پیچیدهی خود دست و پنجه نرم میکند. این سریال حاتمی طی ۱۳ قسمت موفق میشود به خوبی مسیر زندگی امیرکبیر را برای مخاطبان ترسیم نماید؛ از کمکهای او در جهت به تخت نشاندن ناصرالدین شاه گرفته تا ازدواجش با تنها خواهر شاه، عزت الدوله (زری خوشکام) و سپس بدبینیهای مادر شاه دربارهی او و در نهایت به قتل رسیدن امیر در حمام فین کاشان به دستور شاه. علاوه بر این، «سلطان صاحبقران» به موضوعات دیگری مانند روابط عجیب شاه با ملیجک، ماجرای ترور شاه در حرم شاه عبدالعظیم و جریان استنطاق ضارب شاه، میرزا رضا کرمانی (سعید نیکپور)، نیز میپردازد.
طرح این سریال را حاتمی بعد از شکست آخرین فیلم تاریخیاش، «ستارخان» در سینما، به تلویزیون ملی ارائه داد. این سریال ابتدا در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۴ برای نخستینبار از شبکهی دوم تلویزیون ملی پخش گردید و سپس یک بار دیگر ۷ تیر ۱۳۵۶ بازپخش شد. سال ۱۳۸۶ محمد مهدی دادگو ادعا کرد که قصد دارد دو نسخهی سینمایی «امیرکبیر» و «میرزا رضا کرمانی» را از سریال «سلطان صاحبقران» تدوین کند و روانه سینماها نماید، اما زری خوشکام مخالفت خود با این کار را اعلام کرد و اجازهی چنین کاری را نداد. موسیقی متن این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را واروژان ساخته و ندوین آن بر عهدهی موسی افشار بوده است.
حاتمی همواره علاقهی خاصی به روایت کردن وقایع تاریخی داشته است و گویا دورهی مورد علاقهی او قاجار بوده. او در مصاحبهاش در رابطه با این که چرا همواره علاقهی خاصی به روایت کردن وقایع تاریخی دوران قاجار دارد پاسخ داد: «به جرأت میتوانم بگویم که حس من، ریتم من و ضرباهنگ کارهایم برای زندگی دورهی قاجار خیلی مناسبتر است تا زندگی امروز.» به گفتهی این کارگردان شناختهشدهی ایرانی او توانایی بیشتری در زمینهی برقرار کردن ارتباط حسی با قصههای مربوط به دوران قاجار دارد. حاتمی در این سریال، ناصرالدین شاه را آدمی بیکفایت و نالایق، همان طور که واقعا بود، ترسیم کرد و توانست به واسطهی «سلطان صاحبقران» یکی از تراژیکترین وقایع تاریخی این مرز و بوم یعنی مرگ امیرکبیر که باعث ویرانیها و عقبافتادگیهای فراوانی شد را به زیبایی به تصویر بکشاند.
بهترین سریال های ایرانی جدید
۴۵. پنجمین خورشید
- سالهای پخش: ۱۳۸۸
- کارگردان: علیرضا افخمی
- نویسندگان: علیرضا افخمی، سجاد ابوالحسنی
- بازیگران: حمید گودرزی، شبنم قلیخانی، مریم کاویانی، شهرام قائدی
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۰
«پنجمین خورشید» سریال بیعیبی نیست و اگر بخواهیم سختگیرانه آن را بررسی کنیم میتوانیم نقصهای فراوانی در آن بیابیم. با این حال آن چه باعث رسیدن این سریال به این لیست شده، پیشرو بودن و متفاوت بودنش است. «پنجمین خورشید» از محدود سریالهای تایرانی است که حداقل تلاش کرده تا داستانی علمی-تخیلی را روایت کند. این سریال داستان محسن (حمید گودرزی)، یک شاگرد مکانیک را روایت میکند که همراه با رفیقش، همایون (شهرام قائدی)، در سال ۱۳۶۴ زندگی میکنند و شرایط اقتصادی خوبی ندارند. این دو دوست، بر حسب اتفاق، کتیبهای پیدا میکنند که قابلیت سفر در زمان را به آنها میدهد. محسن به واسطهی کتیبه ۲۴ سال در زمان سفر میکند و وارد تهران سال ۱۳۸۸ میشود. او در تهران سال ۸۸ درگیر ماجراهای مختلفی میگردد و دلبستهی دختری به نام هما (شبنم قلیخانی) میشود.
«پنجمین خورشید» به خاطر جسارتش قابل تحسین است. این سریال موفق شد در آن دوران که هنوز عموم مردم دسترسی آسان به فضای مجازی نداشتند، بارقهای از سریالهایی از نوع متفاوت را به مردم ایران نشان دهد و طرفداران زیادی پیدا کند، البته در کنار طرفداران، بسیاری از مخاطبان که نخستینبار بود با چنین داستانی روبهرو میشدند، آن را زیر بار نقد گرفتند و نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند؛ وقتی که تلاش برای پیشروبودن صورت میگیرد، باید انتظار طرد شدن هم وجود داشته باشد. تیم بازیگری این فیلم نقشآفرینیهای درخشان و ماندگاری از خودشان به جا نمیگذارند و جلوههای ویژهی این فیلم را نمیتوان شاهکار دانست، اما داستان بدیع آن و تلاش جسورانهی عواملش قابل تقدیر هستند.
۴۴. خط قرمز
- سالهای پخش: ۱۳۸۰ – ۱۳۸۱
- کارگردان: قاسم جعفری
- نویسندگان: علیرضا بذرافشان، شعله شریعتی
- بازیگران: شهرام حقیقتدوست، سروش گودرزی، پویا امینی، شهرام عبدلی
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۵
- امتیاز IMDb به سریال: ۶ از ۱۰
فیلمنامهی «خط قرمز» که یکی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیون بود را علیرضا بذرافشان با همکاری شعله شریعتی نوشته است. پنجمین سریال قاسم جعفری در مقام کارگردان، توانست به دنبال محوریت جوانپسندانهای که داشت خیلی زود تبدیل به نقل محافل شود. «خط قرمز» داستان گروهی جوان فراری از خانه را روایت میکرد که در کنار یکدیگر جمع شدهاند و هر کدام آنها میخواهد به هدف خودش دست پیدا کند و در جهت آرمانهایشان، این گروه با یکدیگر هممسیر میشوند به سمت مقصدی نامعلوم. موسیقی متن این سریال را پیروز ارجمند ساخت و آهنگساز آن حسین ریاضیان بود.
«خط قرمز» در سالهایی ساخته و پخش شد که جامعهی ایران از نظر فرهنگی در حال پوستاندازی بود و شکافی عمیق بین فرزندان و والدین ایجاد شده بود. این سریال هم دقیقا به همان شکاف اشاره میکرد. حالا بعد از بیش از دو دهه اگر بازگردید و دوباره «خط قرمز» را مرور کنید، بسیاری از مفاهیمی که در آن مورد توجه قرار گرفتهاند شاید برایتان خندهدار به نظر برسد، با این حال در آن سالها این مفاهیم دغدغهی خانوادهها بود و از همینرو «خط قرمز» توانسته بود مخاطبان زیادی جذب کند؛ کسانی که برای نخستینبار در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۸۰ و پس از آن هر سهشنبه به تماشای این سریال مینشستند تا پایان یافتن آن در ۴ تیر ۱۳۸۱.
«خط قرمز» یکی از نخستین سریالهای ایرانی بود که توانست خیلی سریع بر جامعه تاثیر بگذارد. در آن سالها زیاد میشد دید جوانهایی را که به آهنگهای این سریال گوش میدهند، مدل موهایشان را شبیه به شخصیتهای اصلی این سریال میکنند و یا خودشان را از درون شبیه به یکی از شخصیتهای اصلی داستان میدانند. مشکلاتی که شخصیتهای اصلی این سریال با آن دست و پنجه نرم میکردند، مشکلاتی بود شبیه به جوانهای عادی و این مهمترین پلی بود که شخصیتهای سریال را با بینندگان آن مرتبط میساخت. «خط قرمز» به عنوان یک سریال توانست بر فرهنگ بینندگان خود تاثیر شایانی بگذارد و وقتی که یک سریال چنین میکند، یعنی باید آن را در لیست بهترینها گذاشت.
۴۳. آقای قاضی
- سالهای پخش: ۱۴۰۱ – اکنون
- کارگردان: سجاد مهرگان
- نویسندگان: سید محمد حسینی
- بازیگران: بهزاد خلج
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۲
- تعداد قسمتها: ۴۲
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۴ از ۱۰
«آقای قاضی» یکی از سریالهای سالهای اخیر تلویزیون است که توانسته به این لیست راه پیدا کند و از آن جایی که عملکرد تلویزیون در ساخت سریالهای جذاب برای مخاطبان، طی چند سال اخیر، خیلی درخشان نبوده، میتوان از این سریال به عنوان یکی از بهترین سریالهای ایرانی چند سال اخیر یاد کرد. این سریال داستان دادگاهی را روایت میکند که در هر قسمت شاکیها و متشاکیهای مختلفی وارد آن میشوند و در مقابل قاضی قرار میگیرند. نقش قاضی را در این سریال بهزاد خلج ایفا میکند. خلج موفق میشود به خوبی از عهدهی ایفای نقش اصلی این سریال بر بیایید. او قاضیای است که در هنگام نیاز آرامش خود را حفظ میکند و در مواقعی که باید نیز موفق میشود با خشونت اندک، حاضران در دادگاه را آرام کند و به اصطلاح اجازهی خارج شدن دادگاه از کنترل را نمیدهد.
نقدهای متفاوتی به این سریال وارد شده است به خصوص در زمینهی عدم حضور وکیل در دادگاه، با وجود این، نمیتوان از جنبههای آموزشی این سریال چشمپوشی کرد. فصل اول این سریال به تهیهکنندگی احمد شفیعی از ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ روی آنتن شبکهی دوم رفت و فصل دوم آن از بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳. «آقای قاضی» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی جدید است در هر قسمت به سراغ موضوعی اجتماعی میرود و در تلاش است تا زاویهی دید هر دو گروه خواهان و خواندهی شکایت حقوقی را برای مخاطبان ترسیم نماید. موضوعاتی مانند سرقت، ضرب و شتم، خیانت در امانت، اعتیاد، آزار کلامی و مشکلات خانوادگی از جمله محورهای داستانی هستند که این سریال به آنها میپردازد.
۴۲. شیخ بهایی
- سالهای پخش: ۱۳۸۷
- کارگردان: شهرام اسدی
- نویسندگان: محسن دامادی، حجت قاسمزاده اصل
- بازیگران: علی نصیریان، خسرو شکیبایی، اسماعیل شنگله، فاطمه گودرزی
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۷
- امتیاز IMDb به سریال: ۵.۶ از ۱۰
مراحل پیشتولید این سریال از سال ۱۳۸۰ آغاز شد و ساخت آن از بهار سال ۱۳۸۲. این سریال در بخش اول خود به سالهای نوجوانی زندگی شیخ بهایی میپردازد که طی آن به واسطهی فشار و آزار حکومت عثمانی، او از لبنان به ایران نقل مکان میکند. در بخش دوم سریال هم به بررسی یک سال از زندگی شیخ بهایی در ۶۷ سالگی پرداخته میشود. شکیبایی در این سریال تاریخی نقش پدر شیخ بهایی را ایفا میکند و فاطمه گودرزی نقش مادرش را. بازیگر ایفاکنندهی نقش کهنسالی شیخ بهایی علی نصیریان است و نقش همسر او را ژاله علو بازی میکند.
سریال «شیخ بهایی» یکی از آن سریالهای تاریخی است که توانست پرترهای دقیق از یکی از شخصیتهای مهم این مرز و بوم ترسیم نماید. سریال «شیخ بهایی» در زمان پخش شدن توانست طرفداران زیادی پیدا کند. به هر حال باید پذیرفت که یکی از اصلیترین دلایل ساخته شدن سریالهای فراوان در ژانر تاریخی، تقاضای بالا و علاقهی مردم به آنها است. شیخ بهایی علامهای بود عربتبار که طی قرون دهم و یازدهم هجری زندگی میکرد و ۹۶ رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، نجوم، اخلاق، عرفان، مهندسی، هنر و فیزیک به جای مانده است.
۴۱. به کجا چنین شتابان
- سالهای پخش: ۱۳۸۸ – ۱۳۸۹
- کارگردان: ابوالقاسم طالبی
- نویسندگان: ابوالقاسم طالبی
- بازیگران: بابک حمیدیان، رضا رویگری، نگین صدق گویا، علی عمرانی
- شبکهی پخش: شبکهی پنج سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۴۸
سریال «به کجا چنین شتابان» روایتی است از این که چگونه سیاهی و تاریکی به تدریج میتواند انسانها را در خودش غرق کند. این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است داستان یونس (بابک حمیدیان) را روایت میکند که بعد از آشنا شدن با دخترعمهی ثروتمندش، با پدر او که در زمینهی پیشفروش مسکن فعالیت میکند، آشنا میگردد. یونس که دانشجوی سال آخر رشتهی مهندسی عمران است، خیلی زود درمییابد که این شرکت ثروت خود را از راه خلاف به دست میآورد، اما او که خودش هم نقشههای بزرگی در سر دارد، به واسطهی طمع رسیدن به ثروت زیاد، تصمیم میگیرد به همکاریاش با این شرکت ادامه دهد. آهو خردمند، بهروز بقایی، فریبا متخصص، پرستو گلستانی و ساعد هدایتی از دیگر بازیگران این سریال هستند که نخستین قسمت آن در تاریخ ۱ آذر ۱۳۸۸ روی آنتن شبکهی پنج سیما رفت.
تیتراژ پایانی این سریال را علیرضا افتخاری خواند. سریال «به کجا چنین شتابان» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است توانست در دو رشتهی بهترین فیلمنامه و بهترین خوانندهی ترانهی تیتراژ نامزد دریافت جایزه از دوازدهمین دورهی جشن حافظ شود. ابوالقاسم طالبی در این سریال موفق میشود شخصیتهایش را به درستی پرورش دهد. تمام شخصیتهای این سریال افرادی هستند که هر کدام ما در زندگیهایمان میتوانیم با آنها روبهرو شویم؛ انسانهای سادهای که طمع آنها را کور کرده است. نقشآفرینی بابک حمیدیان در این سریال توانست او را به عنوان بازیگری توانا که قابلیت بازی در نقشهای پیچیده را دارد به مخاطبان بشناساند. حمیدیان در این سریال بازیای درونگرا از خودش به نمایش میگذارد و موفق میشود مخاطب را با یونس و مسیر پر فراز و نشیب او همراه کند. چالشهای خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی اصلیترین مضامین سریال «به کجا چنین شتابان هستند» که بعد از شبکهی پنج، از شبکهی دو سیما بازپخش شد.
۴۰. آسمان من
- سالهای پخش: ۱۳۹۴
- کارگردان: محمدرضا آهنج
- نویسندگان: هومان فاضل
- بازیگران: دانیال حکیمی، حسن پورشیرازی، آتیلا پسیانی، امین حیایی
- شبکهی پخش: شبکهی افق سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۳۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۵.۵ از ۱۰
روایت این سریال از سال ۱۳۶۳ آغاز می شود. طبق مدارک و مستندات موجود، طی سال ۶۳ چندین هواپیما ربوده شدهاند. سریال «آسمان من» که یکی از بهترین سریالهای جنایی ایرانی است در شش قسمت اول به داستان هواپیمارباییهای سال ۶۳ میپردازد و سپس ۲۵ سال جلوتر میرود و داستان ماموران امنیت پرواز دوران معاصر را به تصویر میکشاند. محمدرضا آهنج که تجربهی فراوانی در ساختن آثار تلویزیونی در ژانرهای پلیسی و جنایی دارد، موفق میشود در این سریال داستانی بدیع را در رابطه با افرادی که تا به حال به آنها اشاره نشده بود روایت کند. «آسمان من» نوروز سال ۱۳۹۴ از شبکهی افق پخش شد و سپس پاییز همان سال از شبکهی سه بازپخش.
«آسمان من» آهنج موفق میشود دلهره و هیجان را در مخاطبان ایجاد کند. فکر کنید در حال تماشای افرادی هستید که شغلشان آنها را مجبور میکند درون هواپیما، با صدها متر فاصله از زمین، اسلحه بکشند و جان خود را به خطر بیاندازند. درخشش بازیگران باتجربهی این سریال، در کنار جوانتر ها و البته کارگردانی حسابشده نکاتی هستند که «آسمان من» را تبدیل به سریالی ماندگار در بین بهترین سریالهای ایرانی میکند. پژمان بازغی، حمیدرضا عطایی، سام درخشانی، حامد بهداد، امیر آقایی، رحیم نوروزی، امیرحسین مدرس، امیرمحمد زند و ویدا جوان از دیگر بازیگران تیم بازیگران ۷۵ نفرهی این سریال بودند. این که از این سریال به عنوان یک سریال پروپاگاندایی یاد میشود، نمیتواند ارزشهای آن به عنوان یک سریال پلیسی-جنایی مناسب را زیر سوال ببرد.
۳۹. میوه ممنوعه
- سالهای پخش: ۱۳۸۶
- کارگردان: حسن فتحی
- نویسندگان: علیرضا کاظمیپور، علیرضا نادری
- بازیگران: علی نصیریان، هانیه توسلی، گوهر خیراندیش، امیر جعفری
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۳۱
- امتیاز IMDb به سریال: ۶ از ۱۰
یک جمله در تیتراژ پایانی این سریال و در شعر احسان خواجهامیری وجود دارد که میتوان تمام داستان سریال «میوهی ممنوعه» را در آن خلاصه کرد: «هفتاد سال عبادت، یک شب به باد میره.» «میوهی ممنوعه» داستان حاج یونس فتحی (علی نصیریان) را روایت میکند که در پیری و در حالی که خانوادهی خودش را دارد، دلباختهی دختری جوان به نام هستی شایگان (هانیه توسلی) میشود. رابطهی عاشقانهای که بین این زوج برقرار میشود، باعث میگردد احترامها شکسته شود و جریان سریال تغییر پیدا کند.
این سریال که در ماه رمضان ۱۳۸۶ از شبکهی دوم سیما پخش شد، سومین تجربهی بازیگری هانیه توسلی در تلویزیون بود که این بازیگر به واسطهی آن توانست تواناییهای خود را به خوبی به اثبات برساند. توسلی در این سریال در مقابل یکی از اساتید بازیگری ایران یعنی نصیریان نقشآفرینی کرد و توانست شیمیای درخشان با او شکل دهد. طناز طباطبایی، شبنم فرشادجو، عمار تفتی و نیما رئیس از دیگر بازیگران این سریال هستند. «میوه ممنوعه» را حسن فتحی بعد از سریال «مدار صفر درجه» که در ادامه به آن خواهیم پرداخت و پیش از سریال «اشکها و لبخندها» ساخت.
۳۸. ساعت خوش
- سالهای پخش: ۱۳۷۳ – ۱۳۷۴
- کارگردان: مهران مدیری
- نویسندگان: داوود اسدی، رضا عطاران، مهدی فیروزی، علیرضا مسعودی
- بازیگران: مهران مدیری،رضا عطاران، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۸.۷ از ۱۰
بعد از سریال «پرواز ۵۷» مدیری به سراغ ساخت سریال «ساعت خوش» رفت. این سریال طی سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ به صورت هفتهای از شبکهی دو سیما پخش میشد. چهرههایی که در این مجموعه که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است به مخاطبان معرفی شدند، طی سالهای آتی تبدیل به ستارههای کمدی ایران شدند. خانداییجان، کارآگاه درک و مسابقهی هفته بخشهای مختلف این برنامهی کمدی آیتمی بودند. سریال «ساعت خوش» اگرچه به هیچ موضوع حساسی اشاره نمیکرد، اما خیلی زود به واسطهی استقبالی که مردم از آن کردند، تبدیل به مسئلهای ناخوشایند برای مسئولان صدا و سیما شد.
روزنامهی کیهان علیه این برنامه مقالات مختلفی منتشر کرد و تراشیده بودن محاسن بازیگران آن را نمونهی بارز تهاجم فرهنگی خواند. به گفتهی ارژنگ امیرفضلی ۳۰۰ تا ۴۰۰ دقیقه از حضور او در این سریال به خاطر داشتن موهای بلند حذف شده است. تمام دست اندرکاران این سریال به حکم مراجع قضایی ممنوعالکار شدند و صدا و سیما با همهی آنها مانند مجدم برخورد کرد. شاید خیلی از جوانترها این سریال را ندیده باشند. اگر میخواهید بدانید حق با صدا و سیما بوده است یا نه، سوالی که البته همین حالا هم جوابش مشخص است، میتوانید این سریال را پیدا کنید و به تماشایش بنشینید. «ساعت خوش» حتی بهترین کار مدیری هم نیست، اما از این جهت حائز اهمیت است که بخش زیادی از ستارههای کمدی سالهای بعد تلویزیون و سینما را برای اولینبار از تئاتر به تلویزیون آورد.
۳۷. پلیس جوان
- سالهای پخش: ۱۳۸۰
- کارگردان: سیروس مقدم
- نویسندگان: فریبرز کامکاری، سیروس مقدم
- بازیگران: شهاب حسینی، پروانه معصومی، سعید نیکپور، فرهاد اصلانی
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۴۴
«پلیس جوان» پنجمین سریالی است که سیروس مقدم به تنهایی آن را کارگردانی کرده. این سریال داستان پسری به نام یونس (شهاب حسینی) را روایت میکند که بعد از به هم خوردن مراسم ازدواجش، وارد دانشکدهی افسری میشود. مهمترین انگیزهی یونس برای ورود به دانشکدهی افسری و تبدیل شدن به یک پلیس، به قتل رسیدن پدرش است که قاضی بوده. بعدها وقتی که یونس به عنوان ستوان نیروی انتظامی مشغول به کار میشود، به نکات مهمی در رابطه با اتفاقاتی که برای پدرش رخ داده است پی میبرد. موسیقی متن این سریال را کارن همایونفر ساخته است. مریلا زارعی، میترا حجار، داریوش ارجمند، محمدرضا داوودنژاد و پانتهآ بهرام از دیگر بازیگران این سریال سیروس مقدم هستند.
این سریال سیروس مقدم مانند سایر سریالهای او به بررسی مضامین اجتماعی و اخلاقی میپردازد. مقدم را بیشک باید بهترین سریالساز ایرانی دانست؛ او در این لیست هم سریالهای پلیسی-جنایی دارد و هم سریالهای کمدی. او فیلمسازی است که میتواند سبک فیلمسازی متفاوت و خاص خود را در تمام ژانرها وارد کند و این همان ویژگیای است که مقدم را یک مولف میکند. در «پلیس جوان» هم کارگردانی مقدم و هم بازی شهاب حسینی از نکاتی هستند که به اعتلای سریال کمک شایانی کردهاند. به گفتهی مقدم ۱۲۰ الی ۱۳۰ دقیقهی این سریال که طی آن به موضوعاتی نظیر بیماری ایدز یکی از شخصیتها و مشکلات اداری در سیستم قضایی کشور پرداخته میشد و با نقدهایی نسبت به نیروی انتظامی همراه بود سانسور و حذف شدند.
۳۶. زیر آسمان شهر
- سالهای پخش: ۱۳۷۹ – ۱۳۸۱
- کارگردان: مهران غفوریان
- نویسندگان: رضا عطاران، حمید برزگر، سروش صحت
- بازیگران: کامران ملکمطیعی، حمید لولایی، یوسف تیموری، ملکه رنجبر
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۳
- تعداد قسمتها: ۲۵۸
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۱ از ۱۰
«زیر آسمان شهر» داستان اقشار مختلف جامعهی ایران را روایت میکند که در کنار هم زیر یک سقف، در یک آپارتمان، زندگی میکنند. با پیشتر رفتن داستان، در هر فصل تیم بازیگران آن دچار تغییرات زیادی میشد و فضا به کلی تغییر میکرد، اما مضمون همسایگی و روابط اجتماعی آن همواره حفظ میگردید. سری اول این سریال هستاد و نه قسمت، سری دوم آن شصت و دو قسمت و سری سومش که فضایی فانتزیتر داشت، صد و هفت قسمت بود. به گفتهی غفوریان، قرار بود فصل چهارمی هم برای این سریال کمدی ساخته شود، اما به دنبال بیماری ملکه رنجبر، مراحل پیشتولید متوقف شد.
«زیر آسمان شهر» یکی از آن سریالهای نوستالژیک و خاطرهانگیز است که با شخصیتهای ماندگاری که خلق کرد توانست خیلی زود راه خودش را به فرهنگ عامهی مردم باز کند. خشایار «زیر آسمان شهر» بیشک یکی از ماندگارترین شخصیتهای تاریخ تلویزیون است. او را به خاطر دارید که چگونه میگفت: «نه غلام؟» حمید لولایی با استعداد کمدی ذاتیاش توانست «زیر آسمان شهر» را با شخصیتی که خلق کرده است به سریالی ماندگار تبدیل کند و البته این ماندگاری فقط و فقط حاصل زحمات لولایی نبود.
«زیر آسمان شهر» با داستانهای ساده ولی انسانی و مضامین اجتماعی و اخلاقی خود میتوانست مخاطبان را به دل داستان بکشاند. شخصیتهای مختلف این سریال هر کدام نمایندهی قشری خاص از جامعه بودند و به همین دلیل هر گروه از مردم با بعضی از شخصیتها احساس همذاتپنداری میکردند. نویسندهها، بازیگران اصلی سریال و کارگردان آن هم در کنار لولایی تمام زحمات ممکن را کشیدند تا بهترین خودشان باشند. بهرام رادان، علی صادقی، علیرضا نیکبخت واحدی، علی انصاریان، رضا عطاران و پژمان بازغی از جمله بازیگران مهمانی بودند که طی فصلهای مختلف این سریال حضور پیدا کردند.
۳۵. تب سرد
- سالهای پخش: ۱۳۸۳
- کارگردان: علیرضا افخمی
- نویسندگان: علیرضا بذرافشان
- بازیگران: شهاب حسینی، کامبیز دیرباز، حمید گودرزی، مهدی سلوکی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۵.۷ از ۱۰
«تب سرد» یکی از آن سریالهای اجتماعی است که با درخشش شهاب حسینی و کامبیز دیرباز توانست مخاطبان زیادی را جذب کند. این سریال داستان شهاب کیانفر (شهاب حسینی) را روایت میکند که فاصلهای با ورشکستهشدن ندارد. او که پدر زنش ثروتمند است، با طرح نقشهای فرزند خودش را میدزدد تا بتواند از پدر زنش باج بگیرد. شهاب این کار را با کمک همسر پرستار بچهاش (کامبیز دیرباز) که به تازگی از زندان آزادشده انجام میدهد. سروش صحت، سولماز غنی و شهرزاد عبدالمجید از دیگر بازیگران این سریال افخمی هستند. بر خلاف «پنجمین خورشید» که بازیگران آن نتوانستهاند به خوبی از عهدهی ایفای نقشهایشان بر بیایند و تبدیل به شخصیتهایی ملموس شوند، در «تب سرد» بازیگران یکی از نقاط قوت سریال افخمی هستند.
شیمی درخشان بین حسینی و دیرباز و تقابل پایاپای آنها با یکدیگر «تب سرد» را به سریالی ماندگار تبدیل میکند. در این سریال روایتی ساده یعنی یک دزدی ساختگی تبدیل به داستانی پیچیده میشود که همه را به جان هم میاندازد و جان فرزند شهاب را به خطر. از نظر داستانی شاید حالا که امکانات اینترنتی در دسترس مردم قرار گرفته است، آنها بتوانند شباهتهای فراوانی بین خط داستانی این فیلم و فیلم «فارگو» برادران کوئن پیدا کنند، اما باید بدانید که در آن سالها هیچکس نمیتوانست به این سادگی به فیلمهای برتر تاریخ سینما دسترسی داشته باشد؛ لذا بسیاری از مردم به همان نسخههای ضعیفتر فیلمسازان ایرانی که از تلویزیون پخش میشدند، رضایت میدادند.
با وجود تمام اینها، فیلمنامهی بذرافشان اگرچه در ایدهی اولیه نو و بکر نیست، اما توانسته ایدهی اقتباس شدهاش را به خوبی برای مردم ایران مناسب کند. بذرافشان که خودش هم سریالهای خوبی ساخته است، به عنوان نویسنده، شخصیتهایش را در تنگناهای اخلاقی قرار میدهد و آنها را تحت فشار میسنجد. در واقع در «تب سرد» شخصیتها به جای دیالوگهای بیمصرف، در موقعیتها و به واسطهی تصمیمهایشان خودشان را نشان میدهند. موسیقی این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را پیروز ارجمند ساخته و تدوین آن بر عهدهی قاسم جعفری بوده است.
۳۴. کوچه اقاقیا
- سالهای پخش: ۱۳۸۲
- کارگردان: رضا عطاران
- نویسندگان: رضا عطاران، سروش صحت، علیرضا مسعودی، شهاب عباسی
- بازیگران: منوچهر نوذری، باقر صحرارودی، رضا شفیعیجم، یوسف تیموری
- شبکهی پخش: شبکهی پنج سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۹۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۵.۵ از ۱۰
«کوچهی اقاقیا» داستان مردی پابه سن گذاشته (منوچهر نوذری) راروایت میکند که در خانهی خودش زندگی میکند. فرزندان او که هر کدام زندگیهای خودشان را دارند، به تدریج وارد زندگیاش میشوند و داستانهایی که بین او و فرزندانش شکل میگیرد، جذابیت این سریال را چند برابر میکنند. «کوچهی اقاقیا» یک جنبهی فانتزی هم دارد. همسر این مرد، گلنسا (کتایون امیرابراهیمی) که چند سال پیش فوت شده هر شب به خواب او میآید و دربارهی مسائل مختلف با او صحبت میکند. همین همسر است که گاهی به مرد هشدار میدهد دربارهی به پایان رسیدن زمان زندگیاش در این دنیا.
رضا عطاران در «کوچهی اقاقیا» به تدریج در حال دست پیدا کردن به لحن کمدی مخصوص خودش است. بازیگران این سریال موفق میشوند یک تیم بازیگری بسیار هماهنگ و متحد را تشکیل دهند که میتوانند از عهدهی اجرا کردن هر موقعیت کمیکی بر بیایند. شهاب عسگری، شقایق دهقان، مجید صالحی، رضا عطاران، علی صادقی و روشنک عجمیان از دیگر بازیگران این سریال هستند. موسیقی متن این سریال را حمیدرضا صدری ساخته است و تدوین آن بر عهدهی علی اشتیاق بوده. «کوچه اقاقیا» بیش از هرچیز بازتاب یک خانوادهی کلاسیک ایرانی است و نحوهی مواجهی آنها با شرایط مختلفی که برای اعضای آن پیش میآید.
۳۳. همگناه
- سالهای پخش: ۱۳۹۸
- کارگردان: مصطفی کیایی
- نویسندگان: محسن کیایی، علی کوچکی
- بازیگران: پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، محسن کیایی، مهدی پاکدل
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۲
- تعداد قسمتها: ۲۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۸ از ۱۰
«همگناه» کیایی سریالی است متفاوت که اگر به درامهای اجتماعی علاقهمند هستید باید ببینید. داستان سریال «همگناه» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است از طریق چند شخصیت اصلی و فرعی روایت میشود که هر کدام آنها به خوبی پرداخت شدهاند. از شخصیتهای سه برادر خانوادهی صبوری یعنی فریبرز (پرویز پرستویی) و فرهاد (مهدی پاکدل) و فرید (مسعود رایگان) گرفته تا شخصیتهای دیگر که نقش کمتری در داستان دارند. نویسندگان این سریال تلاش کردهاند تا با چرخشهای داستانی ناگهانی و غیرمنتظره مخاطب را شگفتزده کنند و سپس به واسطهی همین اتفاقات ناگهانی شخصیتهای خود را وارد ماجراهایی جدید نمایند. شخصیتهای چند لایه، بررسی مسایل اجتماعی روز، استفادهی درخشان از بازیگران در جاهای درست و فیلمنامهای که تا لحظهی آخر مخاطب را رها نمیکند از اصلیترین ویژگیهای مثبت «همگناه» هستند.
این سریال که نخستین تجربهی کیایی در شبکهی نمایش خانگی است، محصول مشترک فیلمیو و نماوا بود. یکی از برجستهترین ویژگیهای این سریال که نمیتوان به آن اشاره نکرد آهنگهای درخشانی هستند که علیرضا قربانی برای آنها خوانده است. قربانی به واسطهی آهنگی که به عنوان تیتراژ پایانی برای سریال «همگناه» خواند، توانست جایزهی بهترین خواننده تیتراژ مجموعهی تلویزیونی را از بیستویکمین دورهی جشن حافظ به دست آورد. «همگناه» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است در ۶ رشتهی دیگر هم از این جشنواره نامزد دریافت جوایز شد. آخرین قسمت فصل اول سریال «همگناه» با ثبت ۱۰ میلیون دقیقه تماشا در کمتر از ۲۴ ساعت رکوردی جاودانه را از خودش در شبکهی نمایش خانگی به جا گذاشت؛ رکوردی که چندی بعد، آخرین قسمت این مجموعه با ثبت رکورد ۲۰ میلیون دقیقه تماشا در کمتر از ۲۴ ساعت توانست آن را جابهجا کند.
۳۲. شاهگوش
- سالهای پخش: ۱۳۹۲ – ۱۳۹۳
- کارگردان: داوود میرباقری
- نویسندگان: الهه میرباقری، آزاده محسنی
- بازیگران: محسن تنابنده، فرهاد اصلانی، طناز طباطبایی، حمیدرضا آذرنگ
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۸
- امتیاز IMDb به سریال: ۵.۷ از ۱۰
«شاهگوش» بیش از هرچیز صحنهای است برای درخشش محسن تنابنده به عنوان یک بازیگر. تنابنده در این سریال که یکی از بهترین سریالهای کمدی ایرانی است نقش سه شخصیت مختلف را ایفا میکند که تنها وجه اشتراکشان مظنون به قتل بودن است. این سریال داستان کلهپزی به نام رحمان شجاعت (اکبر عبدی) را روایت میکند که به دنبال یک تصادف ماشین به قتل میرسد. بعد از به قتل رسیدن شجاعت، داستان «شاهگوش» به کلانتری کشیده میشود و این سریال ما را با بعضی از بامزهترین شخصیتهای تاریخ سریالهای ایرانی آشنا میکند. تیم بازیگری درخشان این سریال قدرتمندترین اسلحهی مخفی آن هستند. تمام بازیگران این سریال موفق میشوند ارتباطهای هنری درخشانی با یکدیگر شکل دهند؛ از اسد (فرهاد اصلانی) و احمد (حمیدرضا آذرنگ) به عنوان رئیس و معاون کلانتری گرفته تا صولت (احمد مهرانفر) و امیریل (هادی کاظمی) و هومن (شهرام حقیقتدوست) به عنوان سربازهای کلانتری.
میرباقری در این سریال خود، بیش از هرچیز، به واسطهی تواناییاش در بیرون کشیدن بهترین بازی از بازیگرانش مورد تحسین قرار گرفت. مرجانه گلچین و محسن تنابنده به دنبال درخشش در این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است توانستند به ترتیب جایزهی بهترین بازیگر زن کمدی و بهترین بازیگر مرد کمدی را از چهاردهمین دورهی جشن حافظ به دست آوردند. خود سریال هم توانست جایزهی بهترین مجموعهی تلویزیونی را از این جشنواره به دست آورد. یاس زرین بهترین بازیگر مرد از چهارمین جشنوارهی بینالمللی فیلم یاس نیز به محسن تنابنده رسید. موسیقی متن این سریال را هومن خلعتبری ساخته است و فیلمبردار آن عظیم جوانروح بوده.
«شاهگوش» به عنوان یک سریال کمدی عملکردی مناسب دارد. وقتی که صحبت از کمدی باشد نخستین چیزی که مخاطب به دنبال آن میگردد شخصیتهایی است که بتواند به آنها بخندد و سپس وقایعی که آن شخصیتها را در شرایطی خندهآور قرار دهد. یک لحظه چشمانتان را ببندید و امیریل زهرهخانی که مشکل تکرر ادرار دارد و مجبور است به عنوان یک سرباز در صف صبحگاهی کلانتری قرار بگیرد را در ذهن خود مجسم کنید. شخصیتهای «شاهگوش» به اندازهای جذاب بودند که یک اسپینآف هم برای آنها ساخته شد؛ سریالی به نام «سالهای دور از خانه» به کارگردانی مجید صالحی که شخصیتهای صولت و امیریل نقشهای اصلی آن بودند.
۳۱. میکائیل
- سالهای پخش: ۱۳۹۴
- کارگردان: سیروس مقدم
- نویسندگان: سعید نعمتالله
- بازیگران: کامبیز دیرباز، بهنوش طباطبایی، کامران تفتی، متین ستوده
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۹
«میکائیل» یکی دیگر از سریالهای جنایی-پلیسی سیروس مقدم است که توانسته به لیست بهترین سریالهای ایرانی راه پیدا کند. مقدم در «میکائیل» تجربهگرایی را سرلوحهی کار خود قرار داده است. استفادهی مقدم از نماهای کج یا هلندی و گاها دوربین روی دست باعث شد «میکائیل» به عنوان داستانی هیجانانگیز و دلهرهآور کار کرد درستی داشته باشد. شخصیتپردازیهای این سریال هم به خوبی انجام شده است؛ از شخصیت قهرمان، میکائیل (کامبیز دیرباز) گرفته تا شخصیتهای منفی فیلم مانند رشید (کامران تفتی) و آقاخان (علیرضا خمسه).
«میکائیل» داستان سرگرد آگاهی، میکائیل موحد را روایت می کند که وقتی یکی از دوستانش قربانی توطئهی اشرار میشود، تصمیم میگیرد با تمام توان با آنها مبارزه کند و آنها را ریشهکن نماید. نقشآفرینیهای دیرباز، طباطبایی، تفتی و خمسه در این سریال درخشان است. در کنار تیم بازیگری موفق این سریال، فیلمنامهی نعمتالله هم قابل تحسین است. در کشوری که آثار پلیسی و جنایی انگشتشمارند، نوشتن چنین فیلمنامهای که حداقل تلاش میکند تا تمام عیبهایش را رفع کند باید مورد تقدیر قرار بگیرد.
«میکائیل» میتوانست به عنوان یک سریال پلیسی مخاطب را مجبور کند که هر شب برای فهمیدن ادامهی داستان پای گیرندهها بنشیند و در این زمینه از بسیاری از بهترین فیلمهای پلیسی سینمای ایران عملکرد مناسبتری داشت. صحنههای اکشن این فیلم به خوبی دکوپاژ شدهاند و مقدم از تجربهی فراوان خود به عنوان یک کارگردان بهره برده است تا تیمی پرتلاش را کنار هم جمع کند. تهیهکنندهی این سریال مقدم نیز مانند بسیاری دیگر از آثارش، الهام غفوری، همسرش است. موسیقی متن این سریال را آریا عظیمینژاد ساخته است و ندوینگران آن خشایار موحدیان و سعید سیاح بودهاند. فیلمبرداری این اثر نیز برعهدهی امیر معقولی بود.
۳۰. پژمان
- سالهای پخش: ۱۳۹۲
- کارگردان: سروش صحت
- نویسندگان: پیمان قاسمخانی، مهراب قاسمخانی، سروش صحت، ایمان صفایی
- بازیگران: پژمان جمشیدی، سام درخشانی، بهاره رهنما، بیژن بنفشهخواه
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۵
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۲ از ۱۰
«پژمان» همان سریالی است که پژمان جمشیدی را به مخاطبان تلویزیون معرفی کرد. مخاطبان تلویزیون به اندازهای از او خوششان آمد که حالا پژمان جمشیدی تبدیل به یکی از سوپراستارهای سینما و تلویزیون شده است. از این که بگذریم، سریال «پژمان» یک نقد اجتماعی قدرتمند است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. «پژمان» آخرین فیلمنامهای است که برادران قاسمخانی برای صدا و سیما نوشتند و به وضوح میتوان دید که بعد از خروج برادران قاسمخانی از تلویزیون و قطع همکاریشان با صدا و سیما، سریال کمدی خوب به ندرت ساخته شده است.
«پژمان» داستان یک فوتبالیست را روایت میکند که با بالا رفتن سنش نمیتواند برای خودش تیم پیدا کند. او که در زمان اوج خود هرچه در میآورده را خرج کرده حالا به بنبست مالی هم رسیده، اما آن چه همهچیز را کمیک میکند این نکته است که هیچکس بیپول بودن او را باور نمیکند؛ نه نامزدش، نه دوستانش و نه هیچکدام از فروشندههایی که او برای خرید وارد مغازهی آنها میشود. اگرچه پژمان جمشیدی حالا یکی از بهترین بازیگران سینما و تلویزیون است و هیچ شکی در آن نیست، اما سریال «پژمان» نخستین تجربهی بازیگری او مقابل دوربین بود و بیشک میتوان ایرادات زیادی به بازیگری او وارد کرد.
سروش صحت و تیم سازندهی سریال «پژمان» اما با هوشمندی توانستند این مشکل را حل کنند. سام درخشانی در «پژمان» تبدیل به مدیربرنامههای این بازیکن فوتبال شد و از قضا این دو توانستند باعث خلق شدن یکی از بهترین زوجهای کمدی تاریخ تلویزیون و بعدتر سینما شوند. جمشیدی و درخشانی به اندازهای در کنار هم هماهنگ و درخشان بودند که حالا بعد از گذشت بیش از یک دهه هنوز هم قرار است فیلمهای سینمایی بیشتری با بازی این دو بازیگر به عنوان نقشهای اصلی ساخته شود؛ در حالی که در همین یک دهه هم چندین فیلم و سریال با محوریت این زوج هنری ساخته شدهاند.
بسیاری از چهرههای شناختهشدهی فوتبالی در این سریال حضور پیدا کردند و مثل همیشه بسیاری از فوتبالیها در مقابل این سریال قد علم کردند و نقدهایی که این سریال به سبک زندگی ولخرجانه میکرد را توهینی به خودشان تلقی نمودند. همین مخالفتها یعنی «پژمان» کار خود را به درستی انجام داده است. سروش صحت در «پژمان» توانست داستان تراژیک پایان یافتن دوران فوتبال یک فوتبالیست را به یک روایت کمیک تبدیل کند و به واسطهی آن دغدغههای ذهنی خود را به تصاویر تلویزیونی بدل نماید.
۲۹. نابرده رنج
- سالهای پخش: ۱۳۹۰
- کارگردان: علیرضا بذرافشان
- نویسندگان: علیرضا بذرافشان، سارا خسروآبادی
- بازیگران: کامبیز دیرباز، سام درخشانی، سیاوش طهمورث، ثریا قاسمی
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۳۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۳ از ۱۰
علیرضا بذرافشان که پیش از این سریال به عنوان فیلمنامهنویس در خلق شدن سریالهای ماندگار زیادی نقش داشت، با «نابرده رنج» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است نخستین تجربهی کارگردانی تلویزیونی خود را از سر گذراند. او در این سریال داستان اسد (کامبیز دیرباز) را روایت میکند. اسد جوانی است که در زمان جنگ ایران و عراق در تهران زندگی میکند. او در محلهی خود با مردی ثروتمند به نام منوچهر (سیاوش طهمورث) آشنا میشود. اسد به دنبال قاچاق کالا به زندان میافتد و بعد از مرگ پدر دفترچهای به او میرسد که خبر از گنجی پنهان در نزدیکی شهر پاوه میدهد.
اسد از زندان میگریزد و با همراهی دوستش عماد (سام درخشانی) به دنبال گنج به دل جنگ میزند. در همین بین یک مامور پلیس به نام جابر (میلاد کیمرام) در تلاش است تا رد یک قاچاقچی محتکر را بزند و در مسیر حل پروندهاش دلباختهی خواهر اسد (سحر دولتشاهی) میشود. صحنههایی که در آن اسد و عماد در میانهی جنگی خونین به دنبال گنجی پنهان میگردند صحنههایی هستند کمیک که باعث میشوند ضرباهنگ سریال حفظ شود و آن را از خستهکننده شدن نجات میدهند. سام درخشانی و کامبیز دیرباز که در زندگی واقعی از دوستان نزدیک یکدیگر هستند موفق میشوند رابطهی هنریای محکم در این سریال شکل دهند و داستان آن را به بهترین شکل ممکن برای مخاطبان به تصویر بکشانند.
این سریال در ۵ رشته نامزد ردیافت جایزه از جشنوارهی تلویزیونی جام جم شد و توانست جایزهی بهترین فیلمنامه را به دست آورد. تیتراژ پایانی این سریال را احسان خواجهامیری خواند. اسد در این سریال به عنوان نمادی از انسانهای سادهلوح تجلی مییابد و عماد که از او سیاهتر است، گویا با وجدانی که حالا ضعیفتر شده، آن روی شخصیت اسد است. از «نابرده رنج» در کنار «وضعیت سفید» که در ادامه به آن خواهیم پرداخت به عنوان بهترین سریالهای دههی ۹۰ تلویزیون یاد میشود.
۲۸. مسافران
- کارگردان: رامبد جوان
- نویسندگان: پیمان قاسمخانی، مهراب قاسمخانی، خشایار الوند، حمید برزگر، علیرضا ناظر فصیحی، سروش صحت
- بازیگران: رامبد جوان، حمید لولایی، حسن معجونی، سحر دولتشاهی
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۷۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۱ از ۱۰
در کنار «پنجمین خورشید» که تلاشی بود در جهت ساخت یک سریال علمی-تخیلی جدی، «مسافران» یکی دیگر از سریالهای تلویزیون است که تلاش کرد سریالی باشد علمی-تخیلی، اما اینبار در ژانر کمدی. «مسافران» رامبد جوان یکی از سریالهای کمدی موفق بود که در هر قسمت نوک پیکان نقد خود را به یکی از مسائل اجتماعی مهم میگرفت. از مسائلی مانند مشکلات خانوادگی و ازدواج گرفته تا فاصلهی نسلها و جدایی زوجین. این سریال داستان موجوداتی فضایی را روایت میکند که برای تحقیقات به زمین فرستاده شدهاند.
این موجودات فضایی در خانهی دو برادر به نامهای فرخ (حمید لولایی) و فرید (رامبد جوان) به عنوان مستاجر ساکن میشوند و وارد ماجراهای مختلفی میشوند که باعث میشود به اطلاعاتی دربارهی زندگی زمینی دست پیدا کنند. رئیس گروه فضاییها (حسن معجونی) در انتهای هر قسمت نامهای برای رئیس خود میفرستد که به واسطهی آن در هر قسمت نویسندگان این سریال مجالی مییابند تا مرثیهای برای عادات بد و رفتارهای نادرست انسانها بنویسند. جوان در این سریال خود توانست در قالب داستانی فانتزی و بدیع نقدهای کوبندهی خود را به اجتماع ایران و شخصیتهای نامناسب اجتماعی وارد کند.
یکی از اصلیترین ویژگیهای محتوایی این سریال تقابلهای شخصیتهای متفاوت است. فرخ انسانی است پولپرست که میخواهد بدون توجه به اخلاقیات به اهداف خود دست پیدا کند، در حالی که فرید نویسندهای است ورشکسته که همیشه دو راهیهای اخلاقی او را در تنگنا میگذارد. این تقابلهای اخلاقی برای فضاییها جذاب است و به طبع باعث میشود مسافران به سریالی جذاب تبدیل شود. تیتراژ پایانی این سریال هم از آن جایی که برداشتی مستقیم است از مجموعه فیلمهای «جنگ ستارگان» (Star Wars) جورج لوکاس، موفق میشود به تثبیت ژانر این سریال کمک شایانی کند.
۲۷. آکتور
- سالهای پخش: ۱۴۰۱ – ۱۴۰۲
- کارگردان: نیما جاویدی
- نویسندگان: نیما جاویدی
- بازیگران: نوید محمدزاده، احمد مهرانفر، هستی مهدویفر، هانیه توسلی
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۶
- تعداد قسمتها: ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۷ از ۱۰
سریال «آکتور» توانست جایزهی بهترین کارگردان تلویزیونی را از بیستودومین دورهی جشن حافظ برای نیما جاویدی به ارمغان بیاورد. نوید محمدزاده و احمد مهرانفر هم نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی از این جشنواره شدند. سریال «آکتور» که توانسته است جایزهی بزرگ جشنوارهی بینالمللی سرزمانیا و جایزهی بهترین فیلمنامه از جشنوارهی جهانی درامای سئول کرهی جنوبی را به دست آورد، تبدیل به نخستین سریال تاریخ ایران شد که در اروپا پخش میشود. شبکهی تلویزیونی فرانسوی- آلمانی آرته این سریال را خریداری کرد و بعد از دوبله کردن به زبانهای آلمانی و فرانسوی به صورت گسترده در اروپا پخش نمود.
این سریال داستان چند بازیگر تئاتر را روایت میکند که علاقهی زیادی به بازیگری دارند و یک پیشنهاد وسوسهانگیز برای همیشه زندگی آنها را تغییر میدهد. نقشآفرینیهای درخشان نوید محمدزاده و احمد مهرانفر در این سریال باعث شدهاندفیلمنامهی جاویدی به خوبی اجرایی شود. نخستین قسمت این سریال در تاریخ ششم بهمن ۱۴۰۱ از شبکههای نماوا و فیلیمو پخش شد و قسمت آخر آن در ۱۸ خرداد ۱۴۰۲. «آکتور» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است موفق میشود خیلی زود از همان قسمت نخست مخاطب را با داستان هیجانانگیزش درگیر کند و آن چه «آکتور» را به این لیست رسانده، عدم افت ضربآهنگ روایی آن است.
جاویدی به عنوان یک کارگردان موفق میشود به خوبی از بازی رنگ و سایهها به نفع خودش بهره ببرد و با رسیدن به میزانسن مناسب، داستان خود را به درستی روایت کند. «آکتور» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است را بیشک باید یکی از پیشروترین سریالهای ایرانی هم دانست. تدوین این سریال بر عهدهی عماد خدابخش بوده است و موسیقی آن را رامین کوشا ساخته. هومن برقنورد، گلاره عباسی و مهراوه شریفینیا از دیگر بازیگران این سریال هستند. تمام سریال «آکتور» را میتوان در همان جملهی شکسپیر که در ابتدای سریال نمایش داده میشود خلاصه کرد: «دنیا صحنهی نمایشی بیش نیست. زنان و مردان همگی بازیگران آن هستند و هرکس در زندگی خود نقشهای بسیاری را بازی میکند.»
۲۶. کلاه پهلوی
- سالهای پخش: ۱۳۹۱ – ۱۳۹۲
- کارگردان: سید ضیاالدین دری
- نویسندگان: سید ضیاالدین دری
- بازیگران: امین حیایی، محمدرضا شریفینیا، داریوش فرهنگ، مریلا زارعی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۵۴
«کلاه پهلوی» یکی دیگر از حماسههای تاریخی تلویزیون ایران است. این سریال داستان فرخ باستانی (امیرعلی دانایی) را روایت میکند؛ مردی از طبقهی فقیر جامعه که به تدریج راه خودش را باز میکند و به اصطلاح سری توی سرها در میآورد. فرخ بعد از ازدواج با دختر سفیر فرانسه به ایران بازمیگردد و موفق میشود به سمت فرمانداری یک شهرستان کوچک به نام سامان منصوب شود. حضور او در این شهر کوچک باعث تغییرات فرهنگی و اجتماعی زیادی میگردد و حضور همسر خارجیاش حواشی زیادی را برای او رقم میزند.
«کلاه پهلوی» در تلاش است تا به واسطهی بازتاب دادن زندگی در یک شهر کوچک، روایتی به دست دهد از چگونگی زندگی در ایران آن سالها که به تدریج دستخوش تغییر میشد. در «کلاه پهلوی» نشان داده میشود که بعضی از انسانها چگونه با چسبیدن به جهت وزیدن باد رنگ عوض میکنند و بعضی دیگر با ماندن پای حرف خودشان با چه شرایط سخت و طاقتفرسایی روبهرو میشوند. بخش زیادی از این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است در شهرک سینمایی غزالی ساخته شد.
«کلاه پهلوی» اگرچه گاهی تبدیل به یک پروپاگاندای حکومتی میشود، اما در زمینهی طراحی لباس و صحنه و چهرهپردازی درخشش کمنظیری دارد و تیم بازیگری پرستارهی آن به محبوب شدنش کمک شایانی میکنند. موسیقی متن این سریال را مجید انتظامی و فریدون شهبازیان ساختهاند. شقایق فراهانی، سارا خوئینیها، بهاره کیانافشار، رضا کیانیان، ثریا قاسمی، سیروس گرجستانی، گوهر خیراندیش و داوود رشیدی از دیگر بازیگران این سریال هستند. این سریال در ۵ رشته نامزد دریافت جوایز از چهاردهمین جشن حافظ شد.
۲۵. مهمانی
- سالهای پخش: ۱۴۰۱ – اکنون
- کارگردان: ایرج طهماسب
- نویسندگان: ایرج طهماسب
- صداپیشگان: هوتن شکیبا، کاظم سیاحی، بهادر مالکی، سهیل مستجابیان
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی – شبکهی نسیم سیما
- تعداد فصلها: ۳
- تعداد قسمتها: ۷۱
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۲ از ۱۰
پس از «کلاه قرمزی» و تمام دردسرهایی که آقای مجری در تقابل با صدا و سیما کشید، تصمیم گرفت خود کلاه قرمزی را کنار بگذارد و تلویزیون را رها کند. ایرج طهماسب، بعد از «کلاه قرمزی»، به سراغ شبکهی نمایش خانگی رفت و مجموعهی عروسکی «مهمونی» را از آن پخش کرد. آقای مجری اما همیشه هدفش در دسترس تمام بچهها قرار گرفتن و کمک به تربیت آنها نمودن بود و به همین خاطر اگرچه برنامهاش در شبکهی نمایش خانگی با استقبال مناسبی روبه رو شد، باز هم تصمیم گرفت، یکبار دیگر، تمام خلاقیت و هنر خود را در اختیار صدا و سیما بگذارد و اینبار به روی آنتن شبکهی نسیم رفت. بعد از آمدن به تلویزیون، نام برنامه نیز از «مهمونی» به «مهمانی» تغییر کرد. فصل نخست «مهمونی» از پلتفرم نماوا، فصل دوم آن به طور مشترک از نماوا و فیلیمو و فصل سوم آن با نام «مهمانی» از شبکهی نسیم پخش شد.
دو فصل نخست برنامهی «مهمانی» با شخصیتهایی جدید ساخته و پخش شدند. این دو فصل داستان آقای مجری را روایت میکرد که به خانهای جدید، کنار یک تالار عروسی، نقل مکان کرده است. شخصیتهای بچه (هوتن شکیبا)، پشه (کاظم سیاحی)، مگسی (امیر ادیب)، شاباش (هوتن شکیبا)، دیجی (سهیل مستجابیان)، کته (نازنین شعبانی)، قیمه (الی امامی) و روحی (بهادر مالکی) از مهمترین شخصیتهای دو فصل ابتدایی سریال «مهمونی» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است بودند. فصل سوم این سریال آقای مجری را نشان می دهد که دوباره به خانهای جدید نقل مکان کرده. در فصل سوم از آن جایی که آقای مجری همکاری خود با صدا و سیما را از سر گرفت، توانست یک بار دیگر به سراغ عروسکهای محبوب سریال «کلاه قرمزی» برود و از آنها استفاده کند؛ عروسکهایی مانند فامیل دور (بهادر مالکی)، جیگر (کاظم سیاحی)، بچهی فامیل دور (محمد لقمانیان)، دیبی و خونهبغلی (هوتن شکیبا) و آقای همساده و ببعی (محمد بحرانی) به واسطهی فصل سوم «مهمونی» یک بار دیگر مهمان خانههای مردم شدند.
ایرج طهماسب در «مهمونی» ثابت میکند که برای درخشان بودن و پرطرفدار بودن نیازی به کلاه قرمزی ندارد. او نشان میدهد که اگر سواد کافی و اخلاق درست وجود داشته باشد میتوان در هر زمانی شاهکار خلق کرد و با مخاطبان کودک، بدون توجه به این که آنها متولدین چه دههای هستند، ارتباط برقرار کرد. به دنبال عدم همکاری دوبارهی حمید جبلی با ایرج طهماسب که بیش از پنج دهه با هم همکاری نمودهاند، شایعاتی پخش شد مبنی بر وجود اختلافات بین این دو هنرمند که البته تمام این شایعات بارها توسط ایرج طهماسب رد شد. پریناز ایزدیار، هومن سیدی، صابر ابر، علی نصیریان، شبنم مقدمی، محسن تنابنده، ژاله صامتی و رضا کیانیان از جمله مهمانهای دو فصل نخست این برنامه هستند.
۲۴. شوق پرواز
- سالهای پخش: ۱۳۹۰
- کارگردان: یدالله صمدی
- نویسندگان: فرهاد توحیدی، مهدی محمدنژادیان، حسین تراب نژاد
- بازیگران: شهاب حسینی، الهام حمیدی، کوروش تهامی، شهرام حقیقتدوست
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۳ از ۱۰
«شوق پرواز» داستان زندگی خلبان شهید عباس بابایی را روایت میکند. این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، داستان خبرنگاری را روایت میکند که میخواهد اطلاعاتی از زندگی عباس بابایی به دست بیاورد. قصهی زندگی این خلبان شهید به واسطهی صحنههای بازگشت به گذشته روایت میشود و در این سریال شهاب حسینی نقش عباس بابایی را ایفا میکند. نقشآفرینی درخشان حسینی در این سریال توانست مخاطبان زیادی را به آن جلب کند. حسینی در این سریال موفق شد پرترهای درخشان از بابایی به عنوان یک انسان عادی و مرد خانواده با اهدافی مهم و با چهارچوبهای اخلاقی مستحکم ترسیم نماید. شیمی مناسبی که بین حسینی و الهام حمیدی، ایفاکنندهی نقش همسر شهید عباس بابایی، شکل گرفته است نیز یکی دیگر از نقاط قوت این سریال زندگینامهای محسوب میشود.
مراحل پیش تولید این سریال برای نخستینبار سال ۱۳۷۶ آغاز شد و بخشهایی از فیلم که مربوط به کودکی شهید بابایی در شهر قزوین بود نیز ضبط گردید. کارگردانی سریال در آن زمان بر عهدهی حسین قاسمی جامی بود. در ادامه به دنبال اخنتلافات پیش آمده بین عوامل تولید، ساخت این سریال به مدت ۱۰ سال عقب افتاد. سال ۱۳۸۶ پروژهی ساخت این سریال یک بار دیگر کلید خورد و اینبار یدالله صمدی ساخت آن را بر عهده گرفت. به پیشنهاد همسر شهید بابایی که تحت تاثیر نقشآفرینی شهاب حسینی در فیلم سینمایی «دلشکسته» قرار گرفته بود، این بازیگر برای ایفای نقش بابایی انتخاب شد. مجید مجیدی مشاور فیلمنامهی این سریال بود و فیلمبرداری آن در قزوین، تهران و دزفول انجام شد.
«شوق پرواز» به عنوان یک سریال زندگینامهای موفق میشود عملکردی درخشان از خودش به نمایش بگذارد. هر چه داستان پیشتر میرود، مخاطب موفق میشود به شناخت بیشتری از شخصیت شهید بابایی دست پیدا کند و به واسطهی انتخابهای او، در نهایت مانند یکی از دوستانش با او ارتباط برقرار کند. «شوق پرواز» موفق میشود از عهدهی قهرمانسازی بر بیاید و در کنار آن قهرمانش را شخصیتی در دسترس نشان دهد که هر کدام از مخاطبان میتوانند به جای او باشند. این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است طبق نظرسنجی صدا و سیما، بهترین سریال در ژانر دفاع مقدس شناخته شد. افسانه بایگان، اکبر عبدی، فرهاد قائمیان و حسن جوهرچی از دیگر بازیگران این سریال هستند.
۲۳. قورباغه
- سالهای پخش: ۱۳۹۹ – ۱۴۰۰
- کارگردان: هومن سیدی
- نویسندگان: هومن سیدی
- بازیگران: نوید محمدزاده، صابر ابر، فرشته حسینی، سحر دولتشاهی
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۵
- امتیاز IMDb به سریال: ۸.۱ از ۱۰
این سریال نخستین تجربهی هومن سیدی در زمینهی ساخت سریال است و نخستین تجربهی بازیگری نوید محمدزاده به عنوان بازیگر در شبکهی نمایش خانگی. «قورباغه» از همان قسمت نخست که اقتباسی آزاد بود از فیلم «نفرت» (LaHaine) توانست توجه مخاطبان زیادی را جلب کند. بعدتر در قسمت دوم، سوم و چهارم سیدی توانست به وجد آوردن مخاطبان را ادامه دهد. او در هر قسمت این سریال موفق میشود تواناییهای خود به عنوان یک کارگردان را به رخ بکشد و فراتر از آن فیلمنامهی درخشانی که نوشته است را به بهترین شکل ممکن به چشم و گوش مخاطبان برساند. طراحی لباس، چهرهپردازی و تواناییهای خارقالعادهی بازیگران این سریال، نقاط قوت آن هستند.
نخستین قسمت این سریال که ابتدا قرار بود در تاریخ ۳ آذر ۱۳۹۹ منتشر شود در ۲۴ آذر همان سال پخش شد و آخرین قسمت آن در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۰ در نماوا منتشر گردید. این سریال در ۷ رشته نامزد دریافت جوایز مختلف از جشنوارهی فیلم حافظ شد، اما از داوری در جشن حافظ انصراف داد. حواشی این سریال از آن جایی که ستارههای سینمایی در آن نقشآفرینی میکردند بسیار زیاد بود؛ از حواشی دربارهی دستمزد نوید محمدزاده و قرارداد عجیب او گرفته تا حواشی در رابطه با منشا مالی تامینکنندهی اعتبارات سریال که باعث شد پس از پخش سه قسمت، انتشار آن برای مدتی متوقف شود. سیدی در این سریال نشان میدهد که چه تواناییهای درخشانی در رابطه با چگونگی استفاده کردن از لنز، نور، سایه، ترکیببندی و میزانسن دارد. سیدی با «قورباغه» که در آن از هنرجویان کارگاه آموزش سینمایی خودش استفاده کرده است، دیگر حرفی در رابطه با تواناییهایش باقی نمیگذارد.
صابر ابر، نوید محمدزاده، فرشته حسینی و سحر دولتشاهی چهار ستارهای هستند که داستان چندلایه و پیچیدهی سیدی را مقابل دوربین زنده میکنند. شیمی درخشانی که بین بازیگران این سریال برقرار است بیشک فقط از یکجا ناشی میشود؛ کارگردانی که به واسطهی تجربههای بازیگریاش به خوبی میداند چگونه باید با بازیگران آثارش ارتباط برقرار کند و آنها را در جهان داستان خودش غرق نماید. این سریال ابتدا قرار بود ردهی سنی +۱۵ سال دریافت کند، اما وزارت ارشاد درخواست بازبینی دوباره کرد و سرانجام این سریال با درجهبندی +۱۸ منتشر شد. فیلمبرداری این سریال حدود دو سال به طول انجامید. یکی دیگر از برجستهترین ویژگیهای سریال «قورباغه» نقشآفرینی درخشان مهران غفوریان در آن بود که توانست بسیاری از مخاطبان را شگفتزده کند.
۲۲. راه بیپایان
- سالهای پخش: ۱۳۸۶
- کارگردان: همایون اسعدیان
- نویسندگان: علیرضا بذرافشان، مهدی شیرزاد
- بازیگران: هومن سیدی، آتیلا پسیانی، فرهاد اصلانی، آزاده صمدی
- شبکهی پخش: شبکهی سوم سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۶
سریال «راه بیپایان» دو ویژگی بسیار مهم دارد که آن را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی بدل میکنند. نخستین ویژگی درخشان این سریال، فیلمنامهی آن است. داستان «راه بیپایان» موفق میشود مشکلات درونی و بیرونی شخصیتهای اصلی خود را به بهترین شکل ممکن به واسطهی وقایع و کنشها و واکنشها به تصویر بکشاند. دیالوگهای این مجموعه بسیار مهندسیشده در جای درست خود قرار گرفتهاند و هرگز از زبان هیچ یک از شخصیتها دیالوگی اضافه و یا دیالوگی که متناسب با آن شخصیت نباشد بیرون نمیآید. در فیلمنامهی «راه بی پایان» شخصیتهای منفی مدرن که معمولا در سریالهای ایرانی تصاویری کمیک از آنها نشان داده میشد به شکلی باورپذیر و جدی به تصویر کشبیده میشوند و همین شخصیتهای منفی مناسب یکی از اصلیترین نقاط قوت «راه بی پایان» هستند.
دومین ویژگی برجستهی این سریال، کاگردانی اسعدیان است. اسعدیان در این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، قابهایی بسته همگی استاندارد و درست. قابهای اسعدیان هیچکدام صرفا برای پرکردن جای خالی آن جا نیستند، بلکه همهی آنها حرفی برای گفتن دارند. اسعدیان در تمام نماهایی که میبندد به استفادهی درست از پیشزمینه و پسزمینه توجه فراوانی میکند و متناسب با موقعیت مکانیای که داستانش در آن روایت میشود میزانسنی میچیند مناسب که بهترین شیوه برای بصری کردن فیلمنامه است. «راه بیپایان» در زمان تولید، «بوی گندم» نام داشت، اما در زمان پخش، تغییر نام داد. این سریال تا به امروز بیشترین درصد رضایتمندی مخاطبان صدا و سیما از یک سریال تلویزیونی را به خودش اختصاص داده است؛ ۹۱.۱ درصد.
نقشآفرنی درخشان تیم بازیگری این سریال هم یکی دیگر از نقاط قوت آن است. هومن سیدی در نقش شخصیت اصلی سریال میدرخشد و موفق میشود نقشآفرینیای به یادماندنی از خودش به جا بگذارد. در کنار او اساتیدی مانند آتیلا پسیانی و فرهاد اصلانی نیز در این سریال موفق میشوند شخصیتهای ماندگاری خلق کنند؛ به خصوص اصلانی که نقش ضد قهرمان را در این سریال ایفا میکند. آزاده صمدی، بیتا سحرخیز، بابک بهشاد، مجید یاسر، محمد عمرانی، مسعود کرامتی، سعید پیردوست و مهدی صباغی از دیگر بازیگرانی هستند که در این سریال نقشآفرینی کردهاند. موسیقی این سریال را حمیدرضا صدری ساخته و فیلمبرداری آن بر عهدهی جواد صفا بوده است. «راه بی پایان» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است داستان عاشقانهای را روایت میکند که مناسبات اجتماعی مسیر آن را تغییر میدهند.
۲۱. بازنده
- سالهای پخش: ۱۴۰۳
- کارگردان: امین حسینپور
- نویسندگان: امین حسینپور
- بازیگران: علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صابر ابر، پیمان قاسمخانی
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۱
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۴ از ۱۰
شما از یک سریال تلویزیونی جنایی چه میخواهید؛ این که تا لحظهی آخر نتوانید حدس بزنید شخصیت منفی کیست، مگر نه؟ «بازمانده» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است دقیقا همین کار را میکند و موفق میشود تا لحظهی آخر شما را مجبور به حدس زدن کند. این سریال بر اساس رمان «زوج همسایه» از شاری لاپنا ساخته شده است. این سریال داستان کارآگاهی به نام حامد کیانی (علیرضا کمالی) را روایت میکند که بعد از آخرین پروندهاش، در رابطه با دختری گمشده که به قتل رسیده، هنوز هیچ پروندهی جدید را قبول نکرده است. یک روز یک تماس از سوی دستیارش، او را با پروندهی جدیدی درگیر میکند که به تدریج رازهای زیادی را برملا مینماید.
این سریال به واسطهی کارگردانی حسابشدهی سازندهی جوانش موفق میشود مخاطب را همراه با شخصیتهای داستان در جریان وقایع عجیبی که پیش میآیند قرار دهد و بیننده را مجبور به همواره سوال پرسیدن نماید. استفادهی درخشان از نور و سایه و شناخت مناسب از قاب ویژگیهایی هستند که باعث میشوند «بازنده» به یکی از بهترین سریالهای ایرانی تبدیل شود. پیمان قاسمخانی و امیرغفارمنش بازیگرانی هستند که با بازیهایشان در نقشهای جدی در این سریال توانستند مخاطبان را شگفتزده کنند. نقشآفرینی به یادماندنی سارا بهرامی یکی از اصلیترین نقاط قوت این سریال محسوب میشود و علیرضا کمالی با این سریال بالاخره توانست فرصتی که سالها منتظرش بود را، برای به دوش کشیدن بار یک سریال به عنوان نقش اصلی، به دست اورد.
۲۰. مرد هزارچهره
- سالهای پخش: ۱۳۸۷
- کارگردان: مهران مدیری
- نویسندگان: پیمان قاسمخانی، مهران مدیری، مهراب قاسمخانی، خشایار الوند، سروش صحت، امیرمهدی ژوله
- بازیگران: مهران مدیری، علیرضا خمسه، سیامک انصاری، شقایق دهقان
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۳
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۷ از ۱۰
چند نفر از شما تلاش کردهاید فریادی مانند یکی از فریادهای مسعود شصتچی که در آنها او مادر خود را صدا میکرد بکشید؟ «مرد هزارچهره» یکی از سریالهای کمدی مهران مدیری است که مانند سایر آثار موفق او توانست مخاطبان زیادی را پای گیرندههای تلویزیونی بنشاند. این سریال کمدی داستان مردی را روایت میکند که به اشتباه در جایگاههای مختلف قرار میگیرد. همانطور که خود مسعود شصتچی (مهران مدیری) در سریال و در مقابل قاضی در دادگاه میگوید، او اشتباهی است. این سریال به اندازهای موفق بود که یکسال بعد قسمت دومی برای آن با نام «مرد دوهزار چهره» هم ساخته شد و از شبکهی سه پخش گردید. مجلهی دنیای تصویر نقش مسعود شصتچی را در بین ۱۰۰ نقش ماندگار تاریخ سینما و تلویزیون ایران قرار داد.
مهران مدیری به دنبال نقشآفرینیاش در این سریال نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی از جشن حافظ شد. «مرد هزار چهره» به عنوان یک سریال کمدی توانست تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین سریالهای تلویزیون شود. تا سالها بعد از به نمایش در آمدن این سریال تکیه کلامهای آن ورد زبان مردم بود. مدیری در این سریال خود به سراغ بازیگرانی رفت که کمتر با آنها همکاری کرده بود؛ البته او بازیگران همیشگی خود را هم فراموش نکرد. در کنار بازیگران ثابت آثار او مانند سیامک انصاری، غلامرضا نیکخواه، فلامک جنیدی و جواد عزتی، بازیگران دیگری مانند اکرم محمدی، پرستو گلستانی، پژمان بازغی و رسول نجفیان نیز در این سریال مدیری نقشآفرینی کردند. این سریال بارها از شبکههای مختلف سیما بازپخش شده است.
مدیری با این سریال کمدی خود، دقیقا همان کاری را میکند که از یک سریال کمدی انتظار میرود؛ نقد کردن جامعه. مسعود شصتچی به واسطهی سوتفاهم در بسترهای اجتماعی مختلفی قرار میگیرد، از کلانتری گرفته تا جمع شعرا و فیلمنامهی هوشمندانهی تیم نویسندگان این سریال موفق میشوند تمام این محافل اجتماعی را با نگاهی منتقدانه به تصویر بکشانند. نام این سریال قرار بود به «اگه جای من بودین» تغییر پیدا کند، اما در نهایت این سریال مدیری که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است با نام «مرد هزارچهره» روی آنتن شبکهی سه رفت. این سریال بیش از هر سریال دیگری از مهران مدیری، جسوربودن و پیشروبودن او در کمدی را به تصویر میکشاند.
۱۹. ترش و شیرین
- سالهای پخش: ۱۳۸۶
- کارگردان: رضا عطاران
- نویسندگان: سروش صحت، محمدرضا آریان
- بازیگران: حمید لولایی، مریم امیرجلالی، آناهیتا همتی، رضا عطاران
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۱۶
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۲ از ۱۰
هفتمین سریال رضا عطاران در مقام کارگردان، نخستین فیلم از او است که توانسته به این لیست راه پیدا کند. «ترش و شیرین» داستان نصرت خانم (مریم امیرجلالی) را روایت میکند؛ زنی مستقل که بعد از فوت همسرش تمام فرزندانش را آبرومندانه بزرگ کرده است. داستان از آن جا شروع میشود که نصرت و خانوادهاش باید خانهی خود را تخلیه کنند و به خانهای جدید نقل مکان نمایند. این سریال مانند سایر سریالهای رضا عطاران که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت مهمانیای است از شخصیتهای کمیک که در موقعیتهای خندهدار قرار میگیرند و تقابل آنها با یکدیگر منجر به پدید آمدن صحنههایی میشود ماندگار.
سریالهای عطاران یک ویژگی منحصربهفرد دارند؛ آنها از دل زندگی مردم سر بر میآورند و داستانهایی را روایت میکنند که ممکن است برای دوستان و آشنایان شما هم پیش آمده باشند. مثلا چند نفر از شما زنی میانسال را میشناسید که بعد از بزرگ کردن بچههایش برایش خواستگار آمده باشد؟ «ترش و شیرین» توانست خیلی زود توجه مخاطبان را جلب کند و آنها را به دل داستانهایی بکشاند که برای خانوادهی نصرت خانم پیش میآید. درخشش بازیگران این سریال مانند سایر سریالهای عطاران یکی از مهمترین و شاخصترین ویژگیهای آن است.
«ترش و شیرین» در ۷ رشته نامزد دریافت جایزه از یازدهمین دورهی جشن حافظ شد و مریم امیرجلالی به دنبال نقشآفرینیاش در این سریال توانست جایزهی بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی را به دست آورد. شخصیتهایی که رضا عطاران، مجید صالحی و رضا شفیعیجم در این سریال به تصویر میکشانند شخصیتهایی هستند عجیب و متفاوت که بخش زیادی از بار کمدی سریال را به دوش میکشند؛ البته در میان این نامها نباید احمد پورمخبر را فراموش کرد. «ترش و شیرین» یکی دیگر از درامهای انتقادی عطاران است که حالا تلویزیون و تمام مخاطبان آن سالها است دلتنگ آثارش هستند.
۱۸. زیر تیغ
- سالهای پخش: ۱۳۸۵
- کارگردان: محمدرضا هنرمند
- نویسندگان: علیاکبر محلوجیان
- بازیگران: پرویز پرستویی، فاطمه معتمدآریا،الهام حمیدی، کوروش تهامی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۳
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۷ از ۱۰
«زیر تیغ» به عنوان یکی از بهترین سریالهای ایرانی، داستان مردی را روایت میکند که به طور غیرعمد مرتکب قتل میشود. آن چه در ادامه بر سر شخصیت اصلی این سریال میآید وقایعی است ناراحتکننده که مخاطب را با پرسشهای اخلاقی روبه رو میکند. «زیر تیغ» با آهنگسازی حسین علیزاده موفق میشود مخاطب را با نقطه نظر بستگان مقتول و بستگان قاتل آشنا کند و او را در نهایت با یک پرسش اصلی تنها میگذارد؛ آیا باید قاتل را به بالای دار کشید یا باید جان او را به خانوادهاش بخشید؟ نقشآفرینی ماندگار پرستویی و معتمدآریا در این سریال باعث اعتلای آن شدند.
این سریال در جشنوارهی تولیدات تلویزیونی رم ایتالیا شرکت کرد و در آن به رقابت با سریالهایی دیگر از کشورهای آمریکا، ایتالیا، ژاپن و انگلستان پرداخت. محمدرضا هنرمند از این جشنواره جایزهی بهترین کارگردان را گرفت و پرویز پرستویی جایزهی بهترین بازیگر مرد را. «زیر تیغ» موفق میشود به واسطهی قرار دادن شخصیتهایش در شرایط مرگ و زندگی عیار آنها را بسنجد. این سریال یکی از آن سریالهایی بود که توانست در آن سالها مخاطبان را چشم به راه نگه دارد؛ چرا که هر هفته بینندگان منتظر بودند تا از نتیجه آگاه شوند؛ آیا قاتل (پرویز پرستویی) اعدام میشود یا فشارها باعث میشوند پسر مقتول (کوروش تهامی) او را ببخشد؟
۱۷. ساختمان پزشکان
- سالهای پخش: ۱۳۹۰
- کارگردان: سروش صحت
- نویسندگان: پیمان قاسمخانی،مهراب قاسمخانی، علیرضا ناظر فصیحی، حمید برزگر، امیر برادران، سروش صحت
- بازیگران: بهنام تشکر، بیژن بنفشهخواه، هومن برقنورد، شقایق دهقان
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۵۷
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۲ از ۱۰
«ساختمان پزشکان» دومین تجربهی کارگردانی تلویزیونی سروش صحت بعد از سریال «چارخونه» بود. اگرچه «چارخونه» هم سریال کمدی موفقی بود و زوج لولایی و امیرجلالی با همراهی ستارههایی مانند جواد رضویان و رضا شفیعیجم در آن میدرخشیدند، اما «ساختمان پزشکان» سریالی بود که به واسطهی آن سروش صحت توانست داستانی روایت کند و شخصیتهایی خلق کند متناسب با لحن مخصوص خودش. در «ساختمان پزشکان» اگر با دقت آن را بررسی کنید، تقریبا همهچیز اغراقشده است؛ برای مثال به میزان دشمنی کلامیای که همه با دکتر افشار دارند توجه کنید یا به این نکته که والدین او تا چه اندازه بین نیما (بهنام تشکر) و برادرش (هومن برقنورد) فرق میگذارند. این ویژگیها که بعدتر در «پژمان» و «لیسانسهها»، سایر آثار تلویزیونی صحت، هم به سادگی قابل تشخیص بودند، تبدیل به امضای آثار کمدی او شدند.
«ساختمان پزشکان» هم مانند سایر سریالهای کمدی موفق ایرانی حواشی فراوانی داشت. این اصلیترین ویژگی یک سریال کمدی موفق در جامعهای است که جنبهی شوخی را از نظر فرهنگی ندارد. در واقع اگر سریال کمدیای در ایران ساخته شد و هیچ حاشیهای برایش ایجاد نشد و کسی به طریقی پای عوامل آن را به دادگاه باز نکرد، یعنی آن سریال به هیچوجه یک کمدی موفق و درست نیست. «ساختمان پزشکان» داستان روانشناسی به نام نیما افشار را روایت میکند که مطبش در یک ساختمان پزشکان است. نیما که با همسر دوم خود زندگی میکند همواره در تلاش است تا کار درست را انجام دهد، اما برادر، والدین و همسرش از او انتظاراتی دارند که نیما را بر سر دو راهیهای اخلاقی میکشاند.
حتی تیتراژهایی که سیروان خسروی برای این سریال کمدی خواند خیلی زود توانست به حافظهی جمعی مردم وارد شود. «ساختمان پزشکان» در انتها همان عناصر رئالیسم جادویی که بعدها صحت در آثار دیگرش مانند «لیسانسهها» به آن تکامل بخشید را هم در خودش جای داده است. از «ساختمان پزشکان» باید به عنوان سریالی یاد کرد که صحت را به زبان مخصوص خودش رساند. نخستین قسمت این سریال کمدی که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ روی آنتن شبکهی سه سیما رفت و آخرین قسمت آن در تاریخ ۸ مرداد همان سال پخش شد.
۱۶. سه در چهار
- سالهای پخش: ۱۳۸۷
- کارگردان: مجید صالحی
- نویسندگان: علیرضا مسعودی
- بازیگران: محمد کاسبی، علی صلدقی، نادیا گلچین، مریم سلطانی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۷
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۷ از ۱۰
درست مانند «خانه به دوش»، «سه در چهار» هم یک روایت ساده، اجتماعی و خانوادگی دارد. این سریال داستان دو خانواده را روایت میکند که از نظر مالی دچار مشکل میشوند و تصمیم میگیرند با همراهی هم یک دفتر خدماتی تاسیس کنند؛ از آن جایی که بودجهی کافی برای گرفتن یک واحد تجاری را ندارد، آنها تصمیم میگیرند یک واحد مسکونی را اجاره کنند و از آن به عنوان دفتر کار استفاده نمایند. این کمدی خانوادگی موفق میشود بسیاری از فرهنگهای اشتباه جامعه را به زیر تیغ تیز نقد بکشاند. هرکدام از شخصیتهای این سریال نمایندهی قشر خود در جامعه هستند؛ از خواهر بزرگتر و خواهر کوچکتر گرفته تا برادر بزرگتر و برادر کوچکتر و شوهرخاله و پدر و مادر و خاله و … .
رضا عطاران به عنوان مشاور کارگردان هنگام ساخت این سریال در کنار مجید صالحی بود و از همینرو میتوان بسیاری از ویژگیهای سریالهای کمدی عطاران را در این سریال مشاهده کرد. سادگی شخصیتها، موقعیتهای کمیک ساده، شوخیهای پیش پا افتاده که در محیطهای خانوادگی میتوان از آنها استفاده کرد و شخصیتهای چند لایه که همیشه در ذات و هستهی خود انسانهایی شریف هستند، از ویژگیهای اصلی آثار عطاران است که در «سه در چهار» هم میتوان آن را مشاهده کرد.
یکی از اصلیترین دلایل موفقیت «سه در چهار» علی صادقی است. صادقی که در آثار عطاران معمولا نقش مکمل را ایفا میکرد، در سریال صالحی تبدیل به یکی از بازیگران نقش اصلی شد و توانست ویژگیهای کمیک خود را به بهترین شکل ممکن در مقابل دوربین به نمایش بگذارد. شیمی درخشانی که صادقی با تمام سایر شخصیتهای این سریال برقرار میکند، از شوهرخالهاش (مهران رجبی) گرفته تا صاحب خانهای که به عنوان دفترکار اجاره کردهاند (محمدرضا حقگو)، یکی از اصلیترین ستونهای ماندگاری «سه در چهار» است.
دو بازیگر این سریال یعنی علی صادقی و مجید صالحی نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر مرد کمدی از یازدهمین جشن حافظ شدند. «سه در چهار» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است در زیرلایهی فیلمنامهی درخشان خود که مسعودی آن را نوشته است، به مضامین اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی مهمی اشاره میکند. شخصیتهای فرعی این سریال هم حتی شخصیتهایی ماندگار و تاثیرگذار هستند؛ مثلا شخصیت اکبر بیکار را به خاطر دارید؟ دیالوگ ماندگارش چه بود؟ «هیچی. بیکار بیعار، میچرخیم.»
۱۵. متهم گریخت
- سالهای پخش: ۱۳۸۴
- کارگردان: رضا عطاران
- نویسندگان: سعید آقاخانی
- بازیگران: سیروس گرجستانی، مریم امیرجلالی، رضا عطاران، علی صادقی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۶
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
میدانم که احتمالا آنقدر بازپخش این سریال را از شبکههای مختلف تلویزیون دیدهاید، دیگر وقتی عکسی از آن میبینید هم عصبی میشوید. با این وجود «متهم گریخت» یکی از بهترین سریالهای ایرانی است و همین بازپخشهای چندبارهاش گواهی است بر این مهم. «متهم گریخت» داستان خانوادهای شهرستانی را روایت میکند. بعد از این که بیماری قلبی هاشم آقا اوج میگیرد و دخترش در تهران دانشگاه قبول میشود، این خانواده تصمیم میگیرد به تهران نقل مکان کند تا هاشم آقا بتواند کار سادهتری برای گذران زندگی پیدا کند.
قرار گرفتن این خانوادهی ساده و شهرستانی در تهران بزرگ که پر است از کلاهبردار و دزد، موقعیتی ویژه بود برای عطاران که تمام شوخیهای دسته اول و خلاقیتهای کمدی خود را به تصویر بکشاند. این سریال در ۵ رشته نامزد دریافت جایزه از نهمین دورهی جشن حافظ شد و رضا عطاران توانست جایزهی بهترین کارگردان تلویزیونی را از این جشنواره به دست آورد. ترانهی ابتدایی این سریال را رضا عطاران با همراهی امیرحسین مدرس خوانده و ترانهی پایانی آن را مجید اخشابی. «متهم گریخت» به واسطهی موقعیت جذابی که مخاطبان را در آن قرار میدهد، موفق شده است به یکی از موفقترین سریالهای ایرانی بدل شود.
موقعیتهایی که هاشم و خانوادهاش با آن روبهرو می شوند، موقعیتهایی هستند که هرکدام از مخاطبان میتوانند آنها را درک کنند، چرا که همهی ما میتوانیم در چنین موقعیتهایی قرار بگیریم. این سریال کمدی بسیاری از جنبههای اجتماعی و فرهنگی زندگی در پایتخت را به مخاطب نشان میدهد و موفق میشود در کنار نقدهای برندهاش، آگاهی اجتماعی را هم افزایش دهد. شایعاتی در رابطه با این نکته وجود دارد که فیلمنامهی این سریال را اصغر فرهادی نوشته است، اما در هر صورت مگر هیچ اهمیتی دارد که پاسخ این سوال چیست؟
۱۴. لیسانسهها
- سالهای پخش: ۱۳۹۵ – ۱۳۹۸
- کارگردان: سروش صحت
- نویسندگان: سروش صحت، ایمان صفایی
- بازیگران: هوتن شکیبا، امبیرحسین رستمی، امیر کاظمی، متین ستوده
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۳
- تعداد قسمتها: ۹۶
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
«لیسانسهها» کمال زبان بصری سروش صحت است که به واسطهی بازیهای درخشان بازیگرانش توانست به یکی از بهترین سریالهای ایرانی تبدیل شود. صحت بیش از هرچیز مدیون تواناییهای هوتن شکیبا به عنوان یک بازیگر است. شکیبا در این سریال به عنوان حبیب توانست در دورانی که تلویزیون به تدریج در حال از دست دادن مخاطبانش بود شخصیتی ماندگار را خلق کند که یکبار دیگر بینندگان را پای تلویزیون بنشاند. «لیسانسهها» یک خط روایی اصلی بسیار ساده دارد؛ حبیب میخواهد زن بگیرد.
این سریال که بعدها قسمت دومی هم با نام «فوق لیسانسهها» برایش ساخته شد طی سه فصل توانست مخاطبان زیادی جذب کند. فصل اول «لیسانسهها» در هفدهمین دورهی جشن حافظ در ۸ رشته نامزد دریافت جایزه شد. سروش صحت و ایمان صفایی توانستند جایزهی بهترین فیلمنامهی تلویزیونی را از این جشنواره به دست آورند، هوتن شکیبا جایزهی بهترین بازیگر مرد کمدی را از این جشنواره به دست آورد و «لیسانسهها» هم توانست جایزهی بهترین سریال تلویزیونی را از این جشنواره کسب کند. جایزهی ویژهی هیأت داوران از جشنوارهی تلویزیونی جام جم هم به این سریال رسید. رویا میرعلمی برای فصل دوم این سریال جایزهی بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی را از هجدهمین جشن حافظ به دست اورد.
رئالیسم جادویی در «لیسانسهها» زبان اصلی سروش صحت بود. بازیگران این سریال بین سریالهای مختلف تلویزیونی جابهجا میشند و نقد اجتماعی این سریال بسیار بیشتر از سایر سریالهایی بود که صحت تا به آن روز ساخته بود. «لیسانسهها» یک سریال کمدی کامل است که از آن میتوان به عنوان یکی از آخرین سریالهای تلویزیونی پرمخاطب تلویزیون یاد کرد. بیژن بنفشهخواه، بهنام تشکر، کاظم سیاحی، عزتالله مهرآوران و آتنه فقیهنصیر از دیگر بازیگران این سریال بودند.
۱۳. مدار صفر درجه
- سالهای پخش: ۱۳۸۶
- کارگردان: حسن فتحی
- نویسندگان: حسن فتحی
- بازیگران: شهاب حسینی، ناتالی متی، رویا تیموریان، مسعود رایگان
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۳۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۷ از ۱۰
فتحی با «مدار صفر درجه» به سراغ داستانی بینالمللی رفته است. او این بار داستان حبیب پارسا (شهاب حسینی) را روایت میکند که طی دوران جنگ جهانی دوم برای تحصیل به پاریس میرود. در این سریال، فتحی به وقایع تاریخی مانند شکل گرفتن صهیونیزم و تسلط تدریجی آنها به فلسطین میپردازد، اما این وقایع تاریخی محوریت اصلی داستان او نیستند، بلکه فتحی یکبار دیگر داستانی عاشقانه را به عنوان مرکز روایی سریال خود برگزیده است. پارسا در دانشگاه با دختری یهودی با نام سارا استروک (ناتالی متی) آشنا میشود و پس از فتح پاریس توسط نازیها، سارا، مادرش و حبیب به تهران پناه میبرند.
از پشت صحنهی این سریال مستندی با عنوان «روزی که زمان ایستاد» ساخته شد و طی ۳ قسمت از شبکهی مستند پخش گردید. «مدار صفر درجه» یکی از بهترین سریالهای ایرانی است که به واسطهی بازی درخشان شهاب حسینی و طراحی صحنه و لباس درخشان توانسته بود بسیاری از مخاطبان تلویزیونی را هر هفته منتظر نگه دارد. پیام دهکردی، لعیا زنگنه، رحیم نوروزی، صدرالدین شجره و کیومرث ملکمطیعی از دیگر بازیگران این سریال تاریخی هستند. «مدار صفر درجه» را پیش از هرچیز باید یکی از بهترین سریالهای عاشقانهی تاریخ تلویزیون دانست.
۱۲. یوسف پیامبر
- سالهای پخش: ۱۳۸۷ – ۱۳۸۸
- کارگردان: فرجالله سلحشور
- نویسندگان: فرجالله سلحشور
- بازیگران: مصطفی زمانی، محمود پاکنیت، کتایون ریاحی، جعفر دهقان
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۴۵
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۵ از ۱۰
سریال «یوسف پیامبر» همانطور که از نام آن برمیآید داستان زندگی یوسف پیامبر را روایت میکند؛ از زمانی که برادرانش او را به چاه میاندازند تا تبدیل شدن او به عزیز مصر. فیلمبرداری این سریال سه سال به طول انجامید و بالاخره نخستین قسمت آن در تاریخ ۷ تیر ۱۳۸۷ از شبکهی یک سیما پخش شد. «یوسف پیامبر» مورد انتقادات زیادی در رابطه با عدم مشخص بودن بودجهی سریال قرار گرفت، اما اگر از این مسائل اقتصادی بگذریم باید گفت که این سریال توانست مطابق با استانداردهای تلویزیون ایران داستانی جذاب و مورد توجه فرهنگ مردم را روایت کند.
کشورهای تاجیکستان، پاکستان، افغانستان و ترکیه این سریال را خریداری و پخش کردهاند. «یوسف پیامبر» موفق شد با این که بسیاری از مخاطبان تلویزیونی داستان آن را از پیش میدانستند، آنها را پای گیرندهها بنشاند. طراحی صحنه و لباس درخشان این سریال یکی از اصلیترین ویژگیهای برجستهی آن بود، نقشآفرینی به یادماندنی کتایون ریاحی در نقش زلیخا و مصطفی زمانی در نقش یوسف هم از دیگر ویژگیهایی بودند که «یوسف پیامبر» را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی تبدیل کردند.
۱۱. شهرزاد (فقط فصل اول)
- کارگردان: حسن قتحی
- نویسندگان: حسن فتحی و نغمه ثمینی
- بازیگران: ترانه علیدوستی، مصطفی زمانی، شهاب حسینی، علی نصیریان
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۳
- تعداد قسمتها: ۵۹
- امتیاز IMDb به سریال: ۸ از ۱۰
اگر به «شهرزاد» در لیست بهترین سریالهای ایرانی اشاره میکنیم، منظورمان فقط فصل اول این سریال است که فتحی به واسطهی آن موفق میشود داستان یک مثلث عشقی را به بینقصترین شکل ممکن روایت کند. بعد از فصل نخست، «شهرزاد» گویا از ریل خارج میشود و دیگر نمیتوان جذابیتهای فصل نخست را در آن پیدا کرد. تیم بازیگری «شهرزاد» مانند بسیاری دیگر از سریالهای فتحی یکی از نقاط قوت آن است. درخشش علی نصیریان و شهاب حسینی و البته ترانه علیدوستی و پریناز ایزدیار فصل اول «شهرزاد» را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی تبدیل میکند.
فصل اول این سریال سال ۱۳۹۴ و طی ۲۸ قسمت پخش شد. داستان این سریال طی سال ۱۳۳۲ و حکومت دکتر مصدق رخ میدهد. شهرزاد (ترانه علیدوستی) و فرهاد (مصطفی زمانی) زوجی عاشق و دانشجو هستند که تا ازدواج فاصلهای ندارند. پدران این دو از فرمانبردارن مرد بزرگی به نام بزرگآقا (علی نصیریان) هستند. مشکلاتی که طی تحولات ۲۸ مرداد برای فرهاد پیش میآیند او را به پای چوبهی دار میکشند. بزرگآقا فرهاد را از مرگ نجات میدهد و پس از آن شهرزاد را برای برادرزادهی خودش قباد (شهاب حسینی) که همسر دخترش شیرین (پریناز ایزدیار) است خواستگاری میکند.
روایت عاشقانهی فصل اول شهرزاد فراز و فرودهای فراوانی دارد و پرترهای کامل ترسیم میکند از زنی که در تلاش است تا زندگی خود را با توجه به محدودیتهایی که زندگی برایش ایجاد میکند پیش ببرد. شهرزاد به تدریج دل از عشق فرهاد میکند و عاشق قباد می شود، اما دست زمانه قرار نیست او را راحت بگذارد و مسیر داستان دوباره تغییر میکند. آخرین قسمت فصل نخست «شهرزاد» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ پخش شد. موسیقی متن این سریال را امیر توسلی ساخته است و تیتراژ ابتدایی و پایانی این سریال را علیرضا قربانی خواند. بعد از قسمت پنجم نیز تیتراژ با آهنگی از محسن چاووشی پخش شد.
فصل اول این سریال در شانزدهمین دورهی جشن دنیای تصویر در ۷ رشته نامزد دریافت جوایز شد و توانست ۳ جایزه به دست آورد؛ جایزهی بهترین مجموعهی تلویزیونی، بهترین کارگردانی برای حسن فتحی، بهترین بازیگر مرد برای علی نصیریان و تندیس یک عمر فعالیت هنری برای جمشید هاشمپور. جایزهی بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه از چهارمین دورهی جشنوارهی بینالمللی فیلم یاس نیز به سریال «شهرزاد» رسید. نماهنهگ سریال «شهرزاد» ساختهی علیرضا ربیع مقدم، در نهمین دورهی جشنوارهی فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو آمریکا موفق به کسب جایزهی بهترین نماهنگ شد.
۱۰. روزگار قریب
- سالهای پخش: ۱۳۸۶ – ۱۳۸۷
- کارگردان: کیانوش عیاری
- نویسندگان: کیانوش عیاری
- بازیگران: مهدی هاشمی، ناصر هاشمی، آفرین عبیسی، رضا کیانیان
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۳۶
این سریال کیانوش عیاری به روایت کردن زندگی دکتر محمد قریب میپردازد. داستان این سریال از سال ۱۲۹۵ و همزمان با تحصیلات ابتدایی دکتر قریب آغاز میشود و تا مرگ وی در سال ۱۳۵۳ ادامه مییابد. مراحل فیلمبرداری این فیلم به مدت ۵ سال از ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ ادامه پیدا کرد و بخشهایی از آن در شهرک سینمایی غزالی فیلمبرداری شد. این سریال جایزهی بهترین مجموعهی تلویزیونی را برای کیانوش عیاری و جایزهی بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی را برای مهدی هاشمی به ارمغان آورد. در این سریال پرهام کرمی، کاوه آهنگر، شهاب کسرائی، ناصر هاشمی و مهدی هاشمی به ترتیب نقش دکتر قریب از کودکی تا پیری را ایفا میکنند.
«روزگار قریب» اگرچه بیش از هرچیز یک درام زندگینامهای است، اما از آن جایی که دوران زندگی دکتر قریب همزمان بوده است با وقایعی مانند کودتای رضا خان، قحطی تهران در زمان جنگ جهانی دوم و حضور متفقین در ایران، تبدیل به سریالی تاریخی هم شده. عیاری در این سریال با همان وسواسهای همیشگیاش به دنبال ترسیم کردن پرترهای دقیق از یکی از شخصیتهای مهم ایران در دنیای پزشکی است و موفق میشود به واسطهی نقشآفرینی درخشان برادران هاشمی، به خصوص مهدی هاشمی، به خوبی از عهدهی این کار بر بیاید.
عیاری علاوه بر شخصیتپردازی دقیق، دنیای اطراف این شخصیت در زمان رشد و بعد در بزرگسالی را هم به تصویر میکشد؛ به واسطهی ترسیم دقیق محیط کودکی این شخصیت، مخاطب میتواند تصمیماتی که او بعدتر در بزرگسالی میگیرد را درک کند. ملموس بودن این شخصیت برای مخاطب مهمترین ویژگی این سریال است. حسین پناهی، مهران رجبی، رضا بابک، امیرحسین صدیق، بهاره افشاری و الناز حبیبی از دیگر بازیگران این سریال هستند که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است.
اگر این سریال را دیده باشید، میتوانید خلاقیتهای بصری آن را به خاطر بیاورید. شاخصترین خلاقیت بصری این سریال را میتوان در تیتراژ ابتدایی آن مشاهده کرد؛ در جایی که از کودکی تا بزرگسالی دکتر قریب به تصویر کشیده میشود. علاوه بر این دکوپاژهای دقیق و حسابشدهی عیاری، در سریال، به مخاطب این اجازه را میدهد که به عنوان ناظر در جریان وقایع زندگی دکتر قریب قرار بگیرد و بتواند به عنوان یک بیننده با او همراه شود. فیلمنامهی این فیلم که خود عیاری آن را نوشته است، به خوبی قدم به قدم مراحل زیست بنیانگذار تخصص پزشکی اطفال در ایران را با روایت کردن مهمترین اتفاقاتی که باید به آنها اشاره شود تعریف میکند و موقعیتی مناسب را برای مخاطب فراهم میآورد برای رسیدن به شناختی کامل از شخصیت و دنیایی که در آن میزیسته.
۹. خانه به دوش
- سالهای پخش: ۱۳۸۳
- کارگردان: رضا عطاران
- نویسندگان: رضا عطاران
- بازیگران: حمید لولایی، رضا عطاران، مریم امیرجلالی، علی صادقی
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۷
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
«خانه به دوش» بدون توجه به این که نویسندهی آن اصغر فرهادی بوده باشد یا رضا عطاران، یکی از بهترین سریالهای ایرانی است. این کمدی دوستداشتنی داستان آقا ماشاالله (حمید لولایی) و خانوادهاش را روایت میکند که از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردار نیستند. ماشالله کارهای مختلفی میکند تا بتواند خرج خانوادهاش را در بیاورد. داستان از جایی شروع میشود که ماشالله با شخصی به نام بیات (خشایار راد) آشنا میشود و مقدمات سفر کاری به مالزی برای او مهیا میگردد. وارد شدن باجناق ماشالله، اصلان (غلامحسین لطفی)، که مردی است ثروتمند، داستان را پیچیدهتر میکند.
«خانه به دوش» حالا بعد از گذشت دو دهه از پخش شدنش، هنوز هم یکی از بهترین سریالهای کمدی ایرانی است و میتوان به قسمتهای مختلف آن خندید. بیشک بریدههایی از این سریال عطاران را در فضای مجازی دیدهاید و به احتمال خیلی زیاد نتوانستهاید جلوی خندهی خود را بگیرید. هنوز هم وقتی با کسی با نام علی روبهرو میشوید صدای حمید لولایی در نقش ماشالله در ذهنتان پخش میشود؟ آنجا که میگوید: «علیه، علیییی، علیه.» «خانه به دوش» با خط روایی سادهی خود توانست خیلی زود با مخاطبان مختلف تلویزیون ارتباط برقرار کند.
داستانی تا این اندازه ساده و روان شاید برای مدیومهای هنری دیگر ضعف محسوب شود، اما وقتی پای تلویزیون در میان باشد، شما با مخاطبانی روبهرو هستید از تمام اقشار و با سطح فرهنگها و سطح سوادهای مختلف. سادگی و روان بودن داستان «خانه به دوش» است که آن را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی بدل میکند. شیمی درخشان بین حمید لولایی و مریم امیرجلالی هم به باورپذیرتر شدن داستان در ذهن مخاطب کمک شایانی مینماید؛ لولایی و امیرجلالی در سریالهای زیادی با یکدیگر همکاری کردهاند و میتوان آنها را زوج هنری دانست.
این سریال رضا عطاران در هشتمین دورهی جشن حافظ نامزد دریافت جوایز بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیون و بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیون شد و حمید لولایی توانست جایزهی بهترین بازیگر مرد کمدی را به دست آورد. «خانه به دوش» طی ماه رمضان سال ۱۳۸۳ روی آنتن شبکهی سه سیما رفت و توانست خیلی زود مخاطبان زیادی به دست آورد. موسیقی متن این سریال را مجید اخشابی خواند. آناهیتا همتی، فلور نظری، بهنوش بختیاری و سیروس میمنت از دیگر بازیگران این سریال هستند.
۸. وضعیت سفید
- سالهای پخش: ۱۳۹۰
- کارگردان: حمید نعمتالله
- نویسندگان: هادی مقدمدوست و حمید نعمتالله
- بازیگران: یونس غزالی، عباس غزالی، افسانه بایگان، مونا احمدی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۴۲
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۶ از ۱۰
«وضعیت سفید» یکی از محبوبترین سریالهای تاریخ تلویزیون است. وقایع این سریال طی دوران جنگ تحمیلی رخ میدهند. این سریال داستان خانوادهای بزرگ را روایت میکند که به واسطهی تحت بمبباران بودن تهران، همه تصمیم میگیرند به خانهی پدریشان در شهرستان پناه ببرند. دور هم جمع شدن این خانوادهی بزرگ که هر کدامشان رازهایی مخصوص به خودشان دارند و روابط آنها با یکدیگر پیچیدگیهای فراوانی، باعث ایجاد شدن موقعیتی کمیک و اجتماعی میشود که «وضعیت سفید» را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی تبدیل میکند.
هوشمندی نعمتالله در انتخاب شخصیت اصلی است. در بین تمام شخصیتهای مختلف این خانواده که هرکدام آنها به خوبی پرداخته شدهاند و میتوانند نقش اصلی سریال خودشان باشند، نعمتالله نوجوانی به نام امیرمحمد (یونس غزالی) را به عنوان نقش اصلی برمیگزیند و تمام وقایع خانوادگی، جنگی و اجتماعی آن دوران را از زاویهی دید او روایت میکند. امیر که خیلی زود دلباختهی دختر یکی از آشنایان میشود، با دیوانگیهای مخصوص خودش و غرق شدن در دنیای ذهنیاش به لحن شاعرانهی این سریال کمک شایانی میکند.
نعمتالله در «وضعیت سفید» اولویت خود را نه بر روی روایت کردن وقایع تاریخی که بر روی شخصیتها و تقابلهایشان گذاشته است. همین نکته است که «وضعیت سفید» را جاودانه میکند. «وضعیت سفید» سریالی پرستاره است که تمام بازیگران آن به کمک هدایت نعمتالله توانستهاند بهترین نسخههای خودشان را در آن به نمایش بگذارند. ابوالفضل پورعرب، شهین تسلیمی، عزتالله مهرآوران، لیندا کیانی، افسانه چهرهآزاد، رابعه مدنی و امیرحسین رستمی از دیگر بازیگران این سریال پر ستاره هستند.
«وضعیت سفید» در ۱۰ رشته نامزد دریافت جوایز از دومین جشنوارهی تلویزیونی جام جم شد و توانست ۵ جایزه از این جشنواره به دست آورد؛ جایزهی بهترین کارگردانی برای حمید نعمتالله که پس از ساختن فیلم «بیپولی» به سراغ ساخت این مجموعه رفته بود، جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد برای یونس غزالی، جایزهی بهترین بازیگر نقش اول زن برای افسانه بایگان، جایزهی بهترین تدوین و جایزهی بهترین طراحی صحنه. «وضعیت سفید» موفق میشود هم فضای نوستالژیکی که میخواهد را برای مخاطب بازآفرینی کند و هم روایتهای اجتماعی خود را در بستر این فضا به بهترین شکل ممکن روایت نماید.
۷. شبهای برره
- سالهای پخش: ۱۳۸۴
- کارگردان: مهران مدیری
- نویسندگان: پیمان قاسمخانی، خشایار الوند، امیرمهدی ژوله، مهرا قاسمخانی، سروش صحت، حمید برزگر، علیرضا ناصرفصیحی، بهمن معتمدیان، آزیتا ایرایی
- بازیگران: سیامک انصاری، مهران مدیری،سعید پیردوست، شقایق دهقان
- شبکهی پخش: شبکهی سه سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۹۲
- امتیاز IMDb به سریال: ۸.۵ از ۱۰
اگر بخواهیم یک سریال را نام ببریم که بیش از سایر سریالهای ایرانی توانسته باشد در فرهنگ عامه رسوخ کند، باید آن سریال «شبهای برره» باشد. از دعواهای بررهای در مدارس گرفته تا نحوهی خاص گلوصاف کردن شخصیت شیرفرهاد که مدتها آن را در خیابانها میشنیدیم و پولهای بررهای و زورگیریهای کیوون، «شبهای برره» به عنوان یکی از بهترین سریالهای ایرانی تاثیرات زیادی بر فرهنگ جامعه در زمان پخش خودش گذاشت. هنوز هم در شبکههای مجازی بخشهایی از این سریال پخش میشوند که باعث شگفتی میگردند و عجیب است که نویسندگان این سریال در آن سالها تا چه اندازه از جامعه جلوتر بودهاند.
«شبهای برره» داستان کیانوش استقرارزاده (سیامک انصاری) سردبیر یک روزنامه طی دههی ۱۳۱۰ شمسی را روایت میکند که به دنبال نوشتن یک مقالهی انتقادی علیه حکومت به یکی از مناطق دوردست ایران تبعید شده است. نیشزده شدن کیانوش توسط یک مار در بین راه، او را در مسیر شیرفرهاد (مهران مدیری) قرار میدهد و پای کیانوش به برره باز میشود. به واسطهی «شبهای برره» سازندگان این سریال موفق میشوند جهانی ایزوله و متفاوت از جهان واقعی را خلق کنند که قوانین خودش را دارد و با قرار دادن کیانوش به عنوان یک شخصیت منطقی در این جهان دیوانهکننده موقعیتهای کمیک یکی پس از دیگری خلق میشوند.
کسانی وجود دارند که این سریال را دهها بار از ابتدا تا انتها دیدهاند و هنوزر هم بعد از هربار تماشا نمیتوانند جلوی خندهی خودشان را وقتی که سیامک انصاری بعد از هر بار متعجب شدن به دوربین نگاه میکند بگیرند. این سریال یکی از آن کمدیهای ایرانی است که طرفداران دوآتیشهی خودش را پیدا کرده و توانسته در گذر زمان حتی بیشتر درک شود. مدیری و تیم نویسندگانش با «شبهای برره» موقعیتی بدیع پیدا کردند که نقدهای اجتماعی خود را بدون ترس و بیپرده در داستان بگنجانند و تا مدتها مسئولان صدا و سیما نتوانستند از آنها ایرادی بگیرند، البته این نکته خیلی به طول نیانجامید و آنها بالاخره پخش این سریال را هم متوقف کردند.
۶. کلاه قرمزی
- سالهای پخش: ۱۳۸۸ – ۱۳۹۷
- کارگردان: ایرج طهماسب
- نویسندگان: حمید جبلی، ایرج طهماسب
- صداپیشگان: حمید جبلی، محمدرضا هدایتی، محمد بحرانی، بهادر مالکی
- شبکهی پخش: شبکهی دو سیما
- تعداد فصلها: ۷
- تعداد قسمتها: ۱۳۷
بیشک «کلاه قرمزی» محبوبترین مجموعهی عروسکی تاریخ تلویزیون است؛ برای اثبات شدن این نکته کافی است نگاهی بیاندازید به تعداد فصلهای این برنامه. کمتر برنامهی تلویزیونیای تا به امروز توانسته تا این اندازه ادامه پیدا کند. ماجرا از جایی جالب میشود که طبق مستندات، دلیل ادامه نیافتن همکاری تیم سازندهی برنامهی «کلاه قرمزی» با تلویزیون، نه کمبود ایده و کاهش مخاطبین، بلکه عدم علاقهی تلویزیون به ادامه دادن همکاری و ممیزیهای فراوانی که بر این سریال اعمال میشد بوده است. شاید یک سوال بسیار درست در ذهنتان نقش ببندد؛ یک برنامهی عروسکی مخصوص کودکان و نوجوانان که تمام شخصیتهای آن عروسکهای سخنگو هستند چه میتوانند بگویند و انجام دهند که نیاز به سانسور داشته باشد؟ اینها به هر حال سوالاتی هستند که باید از مسئولان صدا و سیما پرسید.
شخصیت کلاه قرمزی ابتدا در مجموعهای تلویزیونی به نام سقائک و شانه به سر دانا طی سال ۱۳۶۰ و سپس با ظاهری متفاوت در برنامهی جغجغه و فرفره طی اوایل دههی ۱۳۷۰ ظاهر شد. سه فیلم سینمایی «کلاه قرمزی و پسرخاله» محصول ۱۳۷۳، «کلاه قرمزی و سروناز» محصول ۱۳۸۱ و «کلاه قرمزی و بچهننه» محصول ۱۳۹۱ توانستند این شخصیت عروسکی را به طور جدی تبدیل به یکی از پرطرفدارترین شخصیتهای عروسکی تاریخ ایران کنند. کلاه قرمزی در فاصلهی بین فیلم سینمایی دوم و سوم، طی سال ۱۳۸۵ در یک سریال چهارقسمتی به نام «کلاه قرمزی در فرنگ» هم ظاهر شد؛ سریالی که از شبکهی نمایش خانگی پخش شد. نقطه عطف زندگی کلاه قرمزی به عنوان یک عروسک نمایشی اما سریالی بود که فصل نخست آن نوروز سال ۱۳۸۸ روی آنتن شبکهی دوم سیما رفت. از سال ۸۸ تا ۹۸، به جز سال ۸۹، تیم سازندهی سریال «کلاه قرمزی» هر ساله برای عید نوروز برنامه تولید کردند؛ این یرنامه در سالهای ۱۳۹۵، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ با وجود تولیدشدن، از صدا و سیما پخش نشد.
«کلاه قرمزی» وقتی که روی آنتن شبکهی دو رفت توانست خیلی زود مخاطبان زیادی به دست آورد. این برنامه از همان سال نخست تبدیل به پربینندهترین برنامهی نوروزی تلویزیون شد. آن چه مانع از تکراری شدن این برنامه بعد از ۹ سال میشد، خلاقیت کمنظیر تیم سازندهی آن بود. سریال «کلاه قرمزی» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، موفق میشد هر سال شخصیتهای عروسکی جدیدی را برای مخاطبان خود خلق کند؛ شخصیتهایی که هر بینندهای، چه کودک و چه بزرگسال، میتوانست به طریقی با آنها ارتباط برقرار کند. شخصیتهایی که حرفهای مردم را میزدند، اما به زبان خودشان. شخصیتهایی که از جنس مردم بودند و مخاطبان میتوانستند دغدغههای آنها را با وجود مسخره بودنشان درک کنند. شخصیتپردازیهای سریال «کلاه قرمزی» دقیقا همان چیزی است که آن را به یکی از بهترین سریالهای ایرانی جدید تبدیل میکند.
شخصیتهایی که به تدریج به این سریال اضافه میشدند هر ساله مخاطبان را بیش از سال گذشته غافلگیر میکردند. مثلا اولین قسمت حضور شخصیت فامیل دور در این سریال را به خاطر دارید؟ او را در قسمت نخست فصل دوم سریال، هنگام خانهتکانی، زیرفرش پیدا کردند. فامیل دور بعدا اشاره کرد که در حال استراحت زیر فرش بوده است. بیشتر شخصیتهای جدیدی که در «کلاه قرمزی» حضور پیدا میکردند، هدایایی بودند از سمت بیبی که به شهر فرستاده میشدند برای پسرعمهزا و کلاه قرمزی؛ شخصیتهایی مانند ببعی، دیبی و گاوی. «کلاه قرمزی» یکی از آن سریالهای کودکانه است که کاملا برای بزرگسالان هم مناسب بود و حتی گاهی میتوان گفت بیشتر به درد بزرگسالان میخورد. مفاهیم اخلاقی و مضامین اجتماعی در «کلاه قرمزی» به بهترین شکل ممکن جذب روایتهای کمیک میشدند.
این سریال تلویزیونی آیتمهای مختلفی داشت که به واسطهی آنها تلاش میکرد نصایح و موارد تربیتی مورد نظرش را به کودکان منتقل کند؛ آیتمهایی مانند نمایش دادن عروسکها، قصهی قبل از خواب، حضور مهمانهای مختلف و … . نگار جواهریان، باران کوثری، شهاب حسینی، مهناز افشار، حامد بهداد، رامبد جوان، امین حیایی، سحر دولتشاهی و بسیاری دیگر از ستارههای تلویزیون و سینما در این برنامه حضور پیدا کردند. دنیا فنیزاده، مرضیه محبوب، امیر سلطاناحمدی و محمد لقمانیان بعضی از عروسکگردانهای اصلی مجموعهی «کلاه قرمزی» که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است بودند. تمام عروسکهای این مجموعهی تلویزیونی را مرضیه محبوب ساخته است. صداپیشهی اصلی این سریال حمید جبلی است؛ او هم گویندهی نقش کلاه قرمزی و هم گویندهی نقش پسرخاله، گیگیلی، خانوم جون و آقاجون بود. هوتن شکیبا، کاظم سیاحی، بهادر مالکی، محمدرضا هدایتی، احسان کرمی و محمد بحرانی از دیگر صداپیشههای اصلی این سریال بودند.
«کلاه قرمزی» را باید چیزی فراتر از یک عروسک ساده یا یک سریال تلویزیونی دانست. «کلاه قرمزی» یک پدیدهی فرهنگی است که با گذر زمان شخصیتهای آن رشد میکنند و به تدریج بزرگ میشوند. همین پویایی است که باعث میشود «کلاه قرمزی» تبدیل به سریالی شود مناسب کودکان نسلهای مختلف. هم کودکان دههی هفتاد و هم کودکان دههی هشتاد به خوبی موفق شدهاند با این سریال ارتباط برقرار کنند؛ چرا که شخصیتهای این سریال نه شخصیتهایی عجیب و پیچیده که شخصیتهای در دستری و عادی هستند. در «کلاه قرمزی» نویسندگان به خوبی هنگام شکل دادن شخصیتها از کهنالگوها بهره بردهاند و همین ویژگی باعث شده است که شخصیتها برای همهی مخاطبان تمام سنین آشنا باشند.
۵. مختارنامه
- سالهای پخش: ۱۳۸۹ – ۱۳۹۰
- کارگردان: داوود میرباقری
- نویسندگان: داوود میرباقری، حسن میرباقری، محمد بیرانوند
- بازیگران: فریبرز عربنیا، فرهاد اصلانی، مهدی فخیمزاده، نسرین مقانلو
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۴۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۵ از ۱۰
صدا و سیما استعداد خاصی در تکراری کردن شاهکارهای بصری دارد. بدون توجه به این که سریال «مختارنامه» چندبار از شبکههای مختلف سیما پخش شده و چقدر جاهای خالی را در کنداکتور تلویزیون پر کرده است، نمیتوان از درخشان بودن آن چشمپوشی کرد. این سریال همانطور که از نام آن بر میآید، به روایت داستان زندگی مختار ثقفی (فریبرز عربنیا) و چگونگی شکلگیری قیام او پس از حادثهی عاشورا به خونخواهی حسین بن علی میپردازد. فیلمبرداری این سریال از فروردین ۱۳۸۳ تا تیرماه ۱۳۸۸ به طول انجامید. موسیقی این سریال را امیرتوسلی ساخته است و فیلمبرداری آن برعهدهی عظیم جوانروح بوده.
یک سریال تلویزیونی را بیش از هرچیز باید به واسطهی تاثیری که بر مخاطبان خود میگذارد سنجید. شما هم کسانی را دیدهاید که سریال «مختارنامه» را چندینبار از ابتدا تا انتها دیدهاند؟ حتی کسانی هستند که تمام دیالوگهای این سریال را موبهمو حفظ هستند. علاوه بر اینها بازیگر نقش حرمله که یکی از شخصیتهای منفی داستان است و انوش معظمی نام دارد در یکی از مصاحبههایش گفته است که تا مدتها بعد از پخش سریال، بعضی از مردم در کوچه و خیابان به او حمله میکردند. اگرچه این آخری را باید بیشتر به حساب فرهنگ اندک و نامناسب آن مردم متهاجم گذاشت، اما نمیتوان این نمودهای اجتماعی را نشانی از قدرت تاثیرگذاری سریال میرباقری در نظر نگرفت.
در «مختارنامه» که با وجود تخمین بودجهی ابتدایی دو میلیاردی در نهایت با ۲۴ میلیارد تومن ساخته شد، همهچیز دست به هم داده است تا روایتی تاریخی، حماسی و مذهبی به بهترین شکل ممکن روایت شود. فریبا کوثری، داوود رشیدی، رضا کیانیان، رضا رویگری، ماهچهره خلیلی، انوشیروان ارجمند، شهرام حقیقت دوست و امین زندگانی از دیگر بازیگران این سریال هستند. طراحیهای درخشان در چهرهپردازی، صحنه و لباس و دوربین روایتکننده که به خوبی مخاطب را به دل داستان تاریخی این سریال میکشاند، از ویژگیهای شاخص آن هستند. «مختارنامه» یکی از بهترین سریالهای ایرانی است که صدا و سیما با بازپخشهای فراوان ارزش آن را در جامعه دستخوش تغییر کرده.
۴. بزنگاه
- سالهای پخش: ۱۳۸۷
- کارگردان: رضا عطاران
- نویسندگان: سروش صحت، ایمان صفایی
- بازیگران: حمید لولایی، رضا عطاران، مرجانه گلچین، غلامرضا نیکخواه
- شبکهی پخش: شبکهی سوم سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۲۲
- امتیاز IMDb به سریال: ۶.۵ از ۱۰
آخرین سریال رضا عطاران در تلویزیون، شاهکار او است. «بزنگاه» در رمضان ۱۳۸۷ روی آنتن شبکهی سه رفت. «بزنگاه» داستان خانوادهای را روایت میکند که بعد از مرگ پدرشان برای تقسیم کردن ارث و میراث دور هم جمع میشوند. نقش برادر بزرگتر این خانواده را حمید لولایی ایفا میکند و نقش برادر کوچکتر را رضا عطاران. ایفای نقش تنها خواهر خانواده هم بر عهدهی مرجانه گلچین بوده است. نادر (رضا عطاران) مردی است معتاد و مطلقه که به تنهایی از فرزند دخترش مراقبت می کند. صابر(حمید لولایی) هم آن برادری است که در زمان حیات همکار پدر بوده و از او مراقبت کرده است. حال بعد از مرگ پدر، سر و کلهی نادر پیدا شده و حقش را میخواهد.
تقابل لولایی و عطاران در این سریال دیدنی است و نقشآفرینیهای مرجانه گلچین به عنوان بهجت و غلامرضا نیکخواه به عنوان توفیق، داماد خانواده، نقش کاتالیزور را در تقابل این زوج ایفا میکند. در «بزنگاه» تمام شخصیتها هدفی روایی دارند و در خدمت داستان هستند. عطاران حتی از کمال (محمود بهرامی) و کامران (علی صادقی) که در این سریال نقشهای خیلی مهمی ندارند هم بهترین استفاده را در جنبهی روایی میکند و باعث میشود مخاطب همواره نام آنها را در ذهن داشته باشد. «بزنگاه» را شاید بتوان اجتماعیترین سریال عطاران دانست که به واسطهی آن او در تلاش است نقدهای کوبنده و حیاتی به جامعهی نوین ایران وارد آورد.
«بزنگاه» به عنوان یکی از بهترین سریالهای ایرانی یکی از آن سریالهایی است که هنوز هم بخشهای مختلفی از آن در شبکههای مجازی دست به دست میشود. گویا عطاران با هوشمندی خود توانسته در آن سالها مفاهیمی را در سریال خود بگنجاند که حالا بعد از گذشت سالها تلویزیون و مسئولان سانسور آن به تازگی به درک مشخصی از آنها رسیدهاند و در بازپخشها آنها را حذف میکنند. مرجانه گلچین برای ایفای نقش بهجت در سریال «بزنگاه» نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن کمدی از یازدهمین جشن حافظ شد.
کمدیای که عطاران در «بزنگاه» خلق کرده، تلختر از تمام سایر کمدیهایی است که کارگردانی آنها را بر عهده داشته. «بزنگاه» در واقع مرثیهای است بر خانوادههای پولپرست ایرانی که هرکسی در آنها به دنبال رسیدن به اهداف خودش است. عطاران در این سریال هم با تلویزیون خداحافظی میکند و هم آهنگ وداع مینوازد برای خانوادههای قدیمی ایرانی که در آنها همیشه احترام حرف اول را میزد. اعتیاد در این سریال عطاران نقش بسیار مهمی دارد و او توانسته است با نقشآفرینی به یادماندنیاش، نادر را به یکی از به یادماندنیترین معتادهای تاریخ سینما و تلویزیون بدل کند. هر شخصیت «بزنگاه» دهنکجی است به یک قشر خاص جامعه و عطاران این سمفونی را به بهترین شکل ممکن رهبری می کند.
۳. قهوهی تلخ
- سالهای پخش: ۱۳۸۹ – ۱۳۹۱
- کارگردان: مهران مدیری
- نویسندگان: خشایار الوند، امیرمهدی ژوله
- بازیگران: سیامک انصاری، جواد عزتی، هادی کاظمی، محمدرضا هدایتی
- شبکهی پخش: شبکهی نمایش خانگی
- تعداد فصلها: ۳
- تعداد قسمتها: ۱۰۲
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۵ از ۱۰
مهمترین اثر سریالی مدیری تا به امروز را باید «قهوهی تلخ» دانست. چند نفر را میشناسید که تمام قسمتهای «قهوهی تلخ» را در آن سالها که شبکهی نمایش خانگی هنوز به شهرت امروزش نرسیده بود، هر هفته خریداری میکردند؟ اگرچه «قهوهی تلخ» به دنبال پایان بلاتکلیفش قلب بسیاری از طرفداران مهران مدیری را به درد آورد و آنها را در برزخ رها کرد، با اینحال همان دو فصل ابتدایی این سریال را میتوان یکی از بهترین سریالهای کمدی ایران دانست. در «قهوهی تلخ» مدیری داستان دورهای گمشده از تاریخ ایران را روایت میکند که طی آن جهانگیرشاه دولو (محمدرضا هدایتی) حکومتی مستقل در تهران تشکیل داده است.
مهران مدیری این سریال را بعد از «مرد دوهزارچهره» و پیش از سریال «ویلای من» ساخت و به گفتهی خودش «قهوهی تلخ» بهترین کار او است. «قهوهی تلخ» را باید قلهی نهایی کمدی سریالی در ایران دانست از جهت جمع شدن تیم بازیگرانی که در این زمینه فعالیت میکنند. مهران مدیری، سحر زکریا، الیکا عبدالرزاقی، برزو ارجمند، عارف لرستانی، بیژن بنفشهخواه، سحر جعفری جوزانی، علی لکپوریان، نادر سلیمانی، فلامک جنیدی، سعید پیردوست و غلامرضا نیکخواه از بازیگران مهم این سریال هستند.
در «قهوهی تلخ» به واسطهی روایت شدن داستان در یک دورهی تاریخی نامعلوم، مدیری توانست نقدهای بسیار مهمی به جامعهی ایران معاصر وارد کند، اما او این کار را با چنان تبحری در لفافه انجام داد که توانست ۱۰۲ قسمت از این سریال را بدون مشکل جدی تولید کند. اگرچه او باز هم نتوانست شاهکار خود را کامل کند و دو مجموعه که حاوی شش قسمت پایانی این سریال بودند به دلایل نامعلوم هرگز ساخته نشدند. «قهوهی تلخ» در ۹ رشته نامزد دریافت جوایز مختلف از دوازدهمین دورهی جشن حافظ شد و توانست سه جایزه از این جشنواره به دست آورد؛ جایزهی بهترین مجموعهی تلویزیونی، بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی برای مهران مدیری و جایزهی بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی برای الیکا عبالرزاقی.
مدیری و تیم نویسندگان سریال «قهوهی تلخ» جامعهای تمام و کمال ساختهاند که در آن همهچیز وارونه است و هرکس ساز خودش را میزند؛ چیزی شبیه به برره، اما در مقیاس عظیمتر. به واسطهی این جهان خیالی، نقدهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و مدیریتی در هر لحظهی این سریال اگر نگاهی تیزبین به تماشای آن بنشیند قابل مشاهده هستند. ساخت چنین سریالی در چنین مقیاسی بیش از هرچیز جسارت میخواهد که مدیری بارها نشان داده صاحب این ویژگی اخلاقی است. تهیهکنندگی این سریال را مانند بسیاری دیگر از آثار مدیری، مجید آقاگلیان و حمید آقاگلیان برعهده داشتهاند.
۲. در چشم باد
- سالهای پخش: ۱۳۸۸ – ۱۳۸۹
- کارگردان: مسعود جعفری جوزانی
- نویسندگان: مسعود جعفری جوزانی
- بازیگران: پارسا پیروزفر، کامبیز دیرباز، سعید نیکپور، اکبر عبدی
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۱
- تعداد قسمتها: ۴۴
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۸ از ۱۰
«در چشم باد» کاملترین درام حماسی تاریخ تلویزیون ایران است که به واسطهی دوران زندگی شخصیت اصلیاش دورههای مهمتاریخ ایران را روایت میکند؛ در بخش اول، دورهی قیام جنگل و آغاز زمامداری رضا شاه پهلوی، در بخش دوم، جنگ جهانی دوم و در بخش سوم، بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق. مراحل فیلمبرداری این سریال که یکی از بهترین سریالهای ایرانی است، پنج سال به طول انجامید و نهایتا اواخر سال ۱۳۸۷ به پایان رسید. نوشتن فیلمنامهی این ملودرام تاریخی اجتماعی نیز دو سال از عمر مسعود جعفری جوزانی را گرفت.
داستان «در چشم باد» از جایی شروع میشود که بیژن کودکی است در گیلان. پدر او، معروف به ایرانی (سعید نیکپور) از یاران میرزا کوچک جنگلی است. بیژن از همان روزها دل در گرو دختری افغان که همسن و سال خودش است مینهد، اما دست زمانه در همان سالها این دو دوست و خانوادههایشان را از هم جدا میکند. سالها بعد بیژن تبدیل به خلبانی زبردست میشود. او طی دوران جنگ جهانی دوم نامزد خود، ایران نخجوان (سحر جعفری جوزانی) را رها میکند و به جنگ متفقین میرود. بعد از جنگ بیژن دستگیر و تبعید میشود.
در زمان تبعید بیژن عشق سالهای کودکیاش را باز مییابد. سالها بعد بیژن یکبار دیگر برای پیدا کردن فرزند گمشدهاش طی دوران جنگ ایران و عراق به کشور خود بازمیگردد و برای پیدا کردن پسرش مجبور میشود به جبهه برود. یکی دیگر از نقشهای برجستهی این سریال که کامبیز دیرباز ایفای آن را برعهده دارد، نادر برادر بیژن است که خیلی زود خودش را درگیر تجارت میکند و از دخالت در ماجراهای سیاسی بیزار است. فیلمبرداری سریال را علیرضا زریندست آغاز کرد، اما طی اواخر سال ۸۲ او گروه را ترک کرد و حسن پویا به مدت یک ماه جایگزین او شد. در نهایت پس از پویا، این نقش به امیر کریمی رسید.
«در چشم باد» از دوازدهمین دورهی جشن حافظ نامزد دریافت ۵ جایزه شد و توانست جایزهی بهترین کارگردان تلویزیونی را برای مسعود جعفری جوزانی به ارمغان بیاورد. موسیقی متن این سریال را حسین علیزاده ساخت که دومین تجربهی ساخت موسیقی سریال این آهنگساز پس از سریال «زیر تیغ» محسوب میشد. «در چشم باد» یک اودیسهی فراموشنشدنی است از مهمترین دوران تاریخ معاصر ایران. جوزانی در این سریال، انسانی را به تصویر میکشد که در تمام دوران زندگیاش با پدیدهای ترسناک به نام جنگ روبهرو بودهاست و در نهایت هم همان جنگ جانش را می گیرد. «در چشم باد» اگرچه سریالی است که جنگ را میتوان ثابتترین عنصر آن دانست، با این حال باید آن را ضد جنگترین سریال تاریخ تلویزیون برشمرد؛ چرا که داستان حیات بیژن بیش از هرچیز یک تراژدی است و اگر مخاطب آگاه در ذهن خودش جنگها را حذف کند، درخواهد یافت که بیژن میتوانست زندگیای بسیار زیباتر و راحتتر را تجربه نماید.
جوزانی به واسطهی رابطهی عاشقانهای که در دل داستانش گنجانده و از طریق مراودات اجتماعی که بیژن به تدریج با ورود به محافل سیاسی-اجتماعی مهم به آنها وارد میشود، توانسته یک تابلوی نقاشی دقیق از ایران عصر پهلوی ترسیم کند. علاوه بر پهلوی، مطالعات فراوان جوزانی باعث شده است عصر قاجار و محیط گیلان در عصر قاجار را هم به شکلی مناسب به تصویر بکشاند. ماهچهره خلیلی، لاله اسکندری، طناز طباطبایی، محمدرضا هدایتی، رضا شفیعیجم، گلاره عباسی و جهانگیر الماسی از دیگر بازیگران این سریال تاریخ و اجتماعی هستند.
۱. پایتخت
- سالهای پخش: ۱۳۸۹ – اکنون
- کارگردان: سیروس مقدم
- نویسندگان: محسن تنابنده، خشایار الوند
- بازیگران: محسن تنابنده، ریما رامینفر، احمد مهرانفر، علیرضا خمسه
- شبکهی پخش: شبکهی یک سیما
- تعداد فصلها: ۶
- تعداد قسمتها: ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷.۱ از ۱۰
یک سریال ایرانی نام ببرید که بعد از ۶ فصل هنوز هم طرفداران پروپا قرصی داشته باشد که منتظر ساخت شدن فصل بعدیاش باشند. «پایتخت» را اگرچه سیروس مقدم ساخته است، اما این سریال را باید سریالی دانست ایستاده بر شانههای محسن تنابنده. تنابنده در این سریال پرترهای بیعیب از یک مرد سادهی شهرستانی ترسیم کرده است و به عنوان نویسنده و بازیگردان توانسته تیم بازیگری این سریال را به شکلی باورنکردنی هدایت کند. نخستین ویژگی مهم پایتخت توانایی به انجام رساندن کار گروهی به مدتی طولانی توسط عوامل سازندهی آن است. یک گروه فیلمسازی که توانستهاند شش فصل متفاوت از یک سریال را بسازند و طبق اخبار، در حال ساختن فصل هفتم آن هم هستند.
«پایتخت»، در فصل نخست، داستان نقی معمولی، همسرش، هما (ریما رامینفر) و دو فرزندش، سارا و نیکا را روایت میکند که به دنبال در دانشگاه پذیرفتهشدن هما از علیآباد مازندران به تهران نقل مکان میکنند. در این فصل تقابل یک خانوادهی شهرستانی با تهران و سبک زندگی مردم آن میتواند مخاطب را به یاد صحنههای کمیک سریال «متهم گریخت» بیاندازد. در «پایتخت» اما علاوه بر تنابنده، دو عنصر اساسی دیگر هم وجود دارند؛ ارسطو (احمد مهرانفر) و باباپنجعلی (علیرضا خمسه). شیمی درخشان بین مهرانفر و تنابنده و البته ارتباط هنری موفق تنابنده و رامینفر فصل یک سریال «پایتخت» را از سریالهایی با داستان مشابه متفاوت میکند.
از فصل دوم، نقدهای اجتماعی «پایتخت» کوبندهتر میشود؛ از دهنکجی به رئیسجمهور و نامههایی که هرگز خوانده نمیشوند گرفته تا مسابقههای تلفنی بینتیجهی صدا و سیما. آن چه «پایتخت» را بهترین سریال ایرانی میکند، توانایی آن است در حفظ مخاطبان با وجود تولید شش فصل. شوخیهای شخصیتهای این سریال هرگز تکراری نمی شوند؛ چرا که جنس شوخیهایی که آنها سال ۱۳۹۰ در فصل نخست سریال میکردند با جنس شوخیهایشان در فصل ششم که سال ۱۳۹۹ ساخته شد، بسیار متفاوت است. همین ویژگی «پایتخت» را تبدیل به سریالی میکند که همراه با زمانه پیش میرود و از آن عقب نمیافتند.
فصل نخست «پایتخت» برندهی تندیس بهترین سریال، تندیس بهترین بازیگر مرد برای محسن تنابنده و برندهی جایزهی ویژهی هیأت داوران از دومین جشنوارهی جامجم شد. فصل دوم آن توانست دو تندیس بهترین کارگردان برای سیروس مقدم و بهترین بازیگر مرد برای محسن تنابنده را از چهاردهمین دورهی جشن دنیای تصویر به ارمغان اورد. برای فصل سوم، تندیس بهترین فیلمنامه به محسن تنابنده، بهترین بازیگر زن به ریما رامین فر و بهترین بازیگر مرد باز هم به محسن تنابنده از پانزدهمین دورهی جشن دنیای تصویر رسید. نسرین نصرتی و احمد مهرانفر برای فصل چهارم این سریال توانستند جوایز بهترین بازیگری را از شانزدهمین دورهی جشن دنیای تصویر به دست آورند. جایزهی بهترین فیلمنامه از هجدهمین دورهی جشن حافظ به محسن تنابنده برای فصل پنجم «پایتخت» رسید و بهرام افشاری به دنبال درخششاش در این فصل توانست جایزهی بهترین بازیگر مرد را به دست آورد. محسن تنابنده برای فصل آخر «پایتخت» هم جایزهی بهترین بازیگر مرد کمدی را از بیستمین دورهی جشن دنیای تصویر یا همان جشن حافظ به دست آورد.