بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه تاریخ

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶۵ دقیقه
بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

در تاریخ سینما فیلم‌های عالی کم پیدا نمی‌شوند، ولی فیلم‌های بالیوودی اصلا در یک لیگ دیگر بازی می‌کنند. صنعت فیلمسازی هند یک غول بزرگ در عرصه‌ی سینما است که با اینکه سابقه‌ای طولانی دارد، اغلب مخاطبان غیرهندی به سادگی آن‌ها را نادیده می‌گیرند. اما واقعا در کدام فیلمی می‌توانید مثلث‌های عشقی، درام خانوادگی، تضادهای طبقاتی، یک قهرمان خوش‌تیپ، یک نقش اصلی زن جذاب و کلی صحنه‌های موزیکال باشکوه با سکانس‌های رقص حماسی همه را یکجا در یک فیلم پیدا کنید؟ تازه نباید لباس‌ها و دکورهای فوق‌العاده زیبای این فیلم‌ها را هم فراموش کرد که مانندشان هیچ جای دیگری پیدا نمی‌شود. فقط یک فیلم بالیوودی می‌تواند چنین تجربه‌ی سینمایی هیجان‌انگیز و نفس‌گیری را به شما ارائه دهد. یکی از ژانرهایی که این قدرت فیلم‌های هندی به خوبی در آن تجلی پیدا می‌کند، فیلم‌های عاشقانه هستند که می‌توانند یکی از بهترین نمودارهای تاریخ غنی سینمایی این کشور باشند.

بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی فراتر از داستان‌های معمول، به نقاط عطف فرهنگی تبدیل می‌شوند که نگاهی به ارزش‌ها و باورهای درون جامعه‌ی رنگارنگ هند ارائه می‌دهند؛ جامعه‌ای با فرهنگ‌ها، زبان‌ها و سنت‌های گوناگون که هر کدام بستری پربار در اختیار فیلمسازان می‌گذارند تا عاشقانه‌های خود را بر بوم زیبای آن نقاشی کنند. از آثار کهنه‌کاران بالیوود مثل ساتیاجیت رای، کی. آصف و یاش چوپرا بگیر، تا سانجای لیلا بانسالی و نسل جوان‌تر کارگردانان بالیوود مثل آدیتیا چوپرا، کاران جوهر و آنورانگ کاشیاپ، فیلم‌های متنوعی را از میان آثار بهترین کارگردانان تاریخ سینمای هند انتخاب کرده‌ایم که شکوه داستان‌های عاشقانه را به سبک خاص بالیوود برایتان به ارمغان می‌آورند.

بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه (لیست کامل)

۳۰. عشق اتفاق می‌افتد (Pyaar To Hona Hi Tha)

عشق اتفاق می‌افتد

  • سال اکران: ۱۹۹۸
  • کارگردان: آنیس بازمی
  • بازیگران: اجی دیوگن، کاجول، اوم پوری، سونیل گروور، کاشمیرا شاه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۶ از ۱۰۰

پس از شکست فیلم «جنجال» (Hulchul) در سال ۱۹۹۵، آنیس بازمی برخی از بازیگران فیلم را دوباره کنار هم جمع کرده و این بار یک عاشقانه ی درست و حسابی ساخت به نام «عشق اتفاق می‌افتد» که بازسازی خوبی از فیلم «بوسه فرانسوی» لارنس کاسدان با بازی مگ رایان و کوین کلاین است و در آن اجی دیوگن و کاجول با هم همبازی می‌شوند. فیلمی که احتمالا نقش مهمی در ازدواج این دو بازیگر داشت که سال ۱۹۹۹ با هم ازدواج کردند و تاکنون هم کنار هم بوده‌اند. شاید همین عشق واقعی باعث شده رابطه‌ی کاراکترهای آن‌ها در فیلم هندی از ارتباط رایان و کلاین «بوسه فرانسوی» بهتر از آب دربیاید. فیلم دیگر اجی و کاجول، «عشق» (Ishq) هم که سال ۱۹۹۷ آمده بود، یکی از فیلم‌های پرطرفدار زمان خودش شد و بینندگان به هوای دیدن دوباره‌ی این زوج هم که شده، برای «عشق اتفاق می‌افتد» به سینماها رفتند. کاجول در این فیلم یک اجرای کمدی درخشان ارائه می‌دهد و تقریبا در هر صحنه شگفت‌انگیز است و باری دیگر ثابت می‌کند که چرا او را یکی از بهترین بازیگران بالیوود می‌دانند. اجی هم خوب ظاهر شده که برای این فیلم، قالب تکراری قهرمان اکشن و ماچو را کنار می‌گذارد. اما بیشتر کاجول است که توجه بیننده را در هر صحنه به خودش جلب می‌کند و با کمدی اسلپ‌استیک در «عشق اتفاق می‌افتد» اجرایی عالی ارائه می‌دهد؛ به ویژه که این سبکی از کمدی است که هرگز از کاجول انتظار ندارید.

داستان فیلم با سفر سانجانا (کاجول) از خارج از کشور (پاریس) به دهلی آغاز می‌شود که می‌خواهد نامزدش راهول (بیجی آناند) را پیدا کند. گویا نامزدش عاشق یک دختر ثروتمند (کشمر شاه) شده و پسر، سانجانا را برای این دختر تازه رها کرده است. سانجانا در طول سفر با شیکار (اجی دیوگن) آشنا شده و کنارش می‌نشیند. شیکار به زودی متوجه می‌شود سانجانا به‌شدت از هواپیما می‌ترسد، پس می‌کوشد حواس دخترک را پرت کند. اما این حواس‌پرت کردن دلیل دیگری هم دارد؛ شیکار گردنبندی را از پاریس دزدیده و آن را قایمکی در وسایل سانجانا می‌گذارد تا بتواند آن را به سلامت به هند بازگرداند. از بخت بد اما وسایل سانجانا دزدیده شده و او مجبور می‌شود دخترک را دنبال کند. از اینجا به بعد مدام این دو سر راه هم سبز می‌شوند و سانجانا حتی از روستای کوچکی در پنجاب سردرمی‌آورد که زادگاه شیکار است. با اینکه داستان ارجینال نیست (مواجه‌ی اتفاقی دختر و پسری که به مرور عاشق هم می‌شوند)، اما آنیس بازمی توانسته به طور ماهرانه‌ای داستان فیلم «بوسه فرانسوی» را با رابطه‌ی عاشقانه‌ی واقعی اجی و کاجول ترکیب کند و یک فیلم سرگرم‌کننده‌ی رمانتیک و بامزه بسازد. حتی اگر شوخی‌ها کمی سخیف شوند و داستان نقص‌هایی داشته باشد، باز هم «عشق اتفاق می‌افتد» فیلمی است که هرگز از دیدن آن منصرف نخواهید شد.

۲۹. رقص گلوله‌ها: رام و لیلا (Goliyon Ki Raasleela Ram-Leela)

راملیلا

  • سال اکران: ۲۰۱۳
  • کارگردان: سانجای لیلا بانسالی
  • بازیگران: رانویر سینگ، دیپیکا پادوکونه، سوپریا پاتاک، پریانکا چوپرا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰

سانجای لیلا بانسالی بین کارگردان‌های بالیوودی اعجوبه‌ای است! فیلم‌های او چنان از نظر بصری زیبا هستند که مانندش در سینمای هند پیدا نمی‌شود. او تک‌تک جزئیات هر قاب را با برنامه‌ریزی و وسواس زیاد می‌سازد. اما از یک طرف، پیش می‌آید که داستان فیلم‌هایش، کاراکترها و جهانی که حول آن‌ها خلق می‌کند هیچ ربطی به واقعیت و احساسات واقعی آدم‌ها ندارند و آدم می‌ماند بین تصاویر مسحورکننده و داستان‌های سطحی، چه قضاوتی نسبت به کار این کارگردان داشته باشد؛ مثلا «باجی‌رائو مستانی» (Bajirao Mastani) را در نظر بگیرید که به سبک کارهای سانجای لیلا بانسالی تصویری خیره‌کننده دارد، اما اگر در داستانش دقیق شوید، می‌بینید که داستان و شخصیت‌هایش می‌لنگد. «رام و لیلا» هم هیچ بویی از واقعیت نبرده، اما رنگ و لعاب فانتزی آن بر هر نقص دیگر می‌چربد.

بانسالی فیلم‌های فاخری براساس منابع ادبی ساخته مثل فیلم «دیوداس»، «سیاه» (Black) براساس کتاب زندگینامه‌ای «زندگی من» هلن کلر، «عشق من» (Sawaariya) براساس «شب‌های روشن» داستایفسکی و حتی فیلم کمدی رمانتیکی که او براساس داستان «شیرین و فرهاد» نظامی ساخت. در تمام این‌ها سبک هنری او پرجزئیات و زیبا است و صحنه‌هایی که می‌سازد، از بالا تا پایین با دقت و ظرافت فراوان رویشان کار شده است. او سپس داستان خود را با پس‌زمینه‌ی این صحنه‌های زیبا روایت می‌کند؛ برای همین تجربه‌ی دیدن فیلم‌هایش اغلب به دیدن تئاتر می‌مانند. بانسالی در «رام و لیلا» کارگردانی، تهیه‌کنندگی، تدوین و ترانه‌سرایی همه را خودش انجام داده است. فیلم بانسالی به خاطر عنوان آن در هند دچار مشکل شد. او می‌خواست نام قهرمان‌ها را به هم بچسباند و اسم فیلم را «راملیلا» بگذارد؛ اما این عنوان یکی از جشن‌های مذهبی هندوها هم هست که بازسازی عامیانه‌ای از حماسه هندوی باستان رامایانا به حساب می‌آید و نبرد راما با دیو چندسر راوانا در آن برجسته می‌شود. آخرسر با اعتراض هندوها، بانسالی عنوان فیلم را به «رقص گلوله‌ها: رام و لیلا» تغییر داد.

داستان «رام و لیلا» به سبک رومئو و جولیت است که البته تا بالیوود بوده، شما هم داستان‌هایی به این سبک را شنیده‌اید. اما سانجای لیلا بانسالی در بازتعریف این داستان تکراری موفق شده و شما را تا لحظه‌ی آخر پای فیلم نگه می‌دارد؛ چون خلاف فیلم‌های معمول بالیوود، پیش‌بینی آن چه بر سر شخصیت‌های «رام و لیلا» خواهد آمد دشوار است. بانسالی داستان را به شهر کوچک گجرات در شمال غرب هند برده که در آن با اینکه کاراکترها مدام پای گوشی‌اشان حرف می‌زنند، اما ماشین‌های دهه چهل میلادی سوار می‌شوند؛ به هر حال، فرقی ندارد چون رانویر سینگ و دیپیکا پادوکونه مثل همیشه با زیبایی مثال زدنی‌اشان در فیلم ظاهر می‌شوند. شاید یکی از بهترین نقاط قوت «رام و لیلا» این باشد که بانسالی خلاف معمول فیلم‌های عاشقانه هندی، این بار دوربین خود را به سمت نقش اصلی مرد هم می‌گیرد و بینندگان زن را هم بی‌نصیب نمی‌گذارد. سینگ نقش رام را بازی می‌کند که در یک خانواده‌ی ازدم جنایتکار کنترل بیزینس اسلحه را به دست دارد. او خلاف تمام رفقای خودش، به جای اینکه به خواسته‌های خاندان تن دهد و به جنگ دشمنانشان برود، همه‌اش دنبال عشق و حال است. دیپیکا پادوکونه لیلا است که به سبک فیلم‌های عاشقانه‌ی بالیوودی می‌خواهند او را به زور شوهر بدهند، آن هم به یک پسرک هندی که از لندن برگشته. اما طبق معمول، لیلا مقاومت می‌کند.

۲۸. لیلی و مجنون (Laila Majnu)

لیلی و مجنون

  • سال اکران: ۱۹۷۶
  • کارگردان: اچ. اس. راویل
  • بازیگران: ریشی کاپور، رانجیت کائور، آریونا ایرانی، آسرانی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰

«لیلی و مجنون» یکی از حماسی‌ترین فیلم‌های عاشقانه هندی است و می‌دانید که بهترین حماسه‌ها، همه با تراژدی همراه هستند. داستان آن به سبک لیلی و مجنون، درباره‌ی دختر و پسری است که عاشق هم می‌شوند، اما هر دو از خاندان‌های متفاوت می‌آیند و در نتیجه، خانواده‌هایشان با وصلت آن‌ها مخالف‌اند.

«لیلی و مجنون» اولین فیلم رانجیت کائور است و موفقیت فیلم، هم او و هم ریشی کاپور را به سرعت به محبوب‌ترین چهره‌های بالیوود تبدیل کرد. ریشی کاپور پیش از این در فیلم «گاهی اوقات» (Kabhie Kabhie) در کنار آمیتاب پاچان بازی کرده بود؛ اما دقیقا به همین خاطر، کار کاپور در مرکز توجهات قرار نگرفت. «لیلی و مجنون» اما نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. همانطور که می‌توانید از بالیوود دهه هفتادی توقع داشته باشید، فیلم از نظر موسیقی و آهنگ کم نمی‌گذارد و آهنگ‌هایی مثل «نظری به این روسری ابریشمی» (Is Reshmi Paazzeb Ki Jhanka)، «آمده‌ام در خانه شما» (Tere Dar Par Aaya Hoon) «دعای خرابه محبت» (Barbad-E-Mohabbat ki Dua) دیگر امروزه به عناوین کلاسیکی تبدیل شده‌اند.

۲۷. آرزوی قلبی (Manmarziyaan)

آرزوی قلبی از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۲۰۱۸
  • کارگردان: آنورانگ کاشیاپ
  • بازیگران: ویکی کائوشال، تاپسی پانو، آبیشک باچان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۷ از ۱۰۰

«آرزوی قلبی» از بهترین فیلم‌های هندی جدید و اولین فیلم عاشقانه‌ی درست و درمان آنورانگ کاشیاپ است که خلاف معمول کارهایش، براساس فیلمنامه‌ای نوشته‌ی خودش ساخته نشده. با این حال، کاشیاپ هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهد تا سبک خاص خودش را به فیلم تزریق کند. به ویژه کمدی اغراق‌آمیز و عجیب و غریب آن که تضمین می‌کند فیلم برای دو ساعت و نیم سرگرم‌کننده باقی بماند. داستان «آرزوی قلبی» با کلیشه‌های کهنه‌ی بالیوود برای فیلم‌های عاشقانه تفاوت داشته و مشخصا به نسل امروز هند تعلق دارد که دیگر در بند سنت نیستند. «آرزوی قلبی» انگار می‌خواهد بگوید داستان‌های عاشقانه‌ی قدیمی نیاز به بازنگری دارند؛ مثلا مردان می‌توانند از لاک غیرت خارج شوند و جنبه‌ی احساساتی خودشان را هم نشان دهند.

نقش رومی، کاراکتر اصلی داستان را، تاپسی پانو بازی می‌کند که در کودکی یتیم شده و خاله و پدربزرگش او را در یک جامعه‌ی بسته بار آورده‌اند. رومی را با اینکه سال‌ها پیش ورزش را کنار گذاشته، همچنان به عنوان دختر هاکی می‌شناسند؛ چون آن‌ها یک مغازه‌ی قدیمی فروش وسایل ورزشی دارند. در مقابل او ویکی (ویکی کائوشال) است که در قدرت فیزیکی با رومی شباهت دارد و با تی‌شرت قرمز جیم موریسون و سر تراشیده‌اش از پشت بام خانه‌های قدیمی شهر این‌ور و آن‌ور می‌پرد. آخرسر دوستی بین رومی و ویکی لو می‌رود و خانواده‌ی رومی دو راه پیش پایش می‌گذارند: یا باید با ویکی ازدواج کند، یا با مردی ازدواج کند که خودشان برای رومی پیدا می‌کنند. رومی اما خبر ندارد که دوستش اصلا به درد ازدواج نمی‌خورد و با روحیه‌ی تنوع‌طلبش، هیچ ایده‌ای از اینکه ازدواج چه مسئولیت‌هایی در پی می‌آورد ندارد.

گزینه‌ی دیگر، پسری است به نام رابی (آبیشک باچان) که از لندن برگشته و در بانک کار می‌کند و حالا می‌خواهد با ازدواج با یک دختر خوب دیگر سر و سامان بگیرد. در نتیجه، رومی بین دو نفر گیر افتاده و نمی‌داند از بین این مردان کدام را انتخاب کند. قهرمان پنجابی داستان با پس زدن قوانینی که از پیش برای رام-کام‌های بالیوود تعریف شده، به دختری تندخو و جذاب تبدیل می شود که از عیان کردن خواسته‌های خود ابابی ندارد. در دنیای رومی، هیچ مرزی بین عشق و شهوت نیست؛ بلکه آن‌ها دست در دست هم، رومی را در انتخاب‌هایش هدایت می‌کنند. «آرزوی قلبی» البته می‌خواهد یک نگاه زنانه‌تر ارائه بدهد که خیلی در آن موفق نیست. اما همین که نتیجه‌اش یک پایان‌بندی شاد برای فیلم به همراه دارد کفایت می‌کند. به ویژه که هر موقع نام آنورانگ کاشیاپ به میان می‌آید، می‌دانید که باید انتظار یک فیلم خوش‌ساخت و از نظر بصری جذاب را داشته باشید. «آرزوی قلبی» هم از این جزئیات خالی نیست و فیلمبرداری و تدوین به سبک کاملا بالیوودی آن، داستان و شخصیت‌های سطحی فیلم را از یادتان می‌برد.

۲۶. ریتم (Taal)

ریتم

  • سال اکران: ۱۹۹۹
  • کارگردان: سوبهاش گای
  • بازیگران: آنیل کاپور، آیشواریا رای، آکشای کانا، آلوک نات، سراب شوکلا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰

«ریتم» یک فیلم بالیوودی دیگر درباره‌ی مثلث عاشقانه‌ی دیگری است که دقیقا همانطور که انتظارش را دارید پیش می‌رود. اما اگر قابل پیش‌بینی بودن آن را کنار بگذارید، «ریتم» یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی است که برخی آن را بهترین فیلم سوبهاش گای نیز می‌دانند. یک دلیل واضحش این است که «ریتم» اولین فیلم هندی است که توانست در ایالات متحده به جدول بیست فیلم پرفروش گیشه دست یابد. به جز دستاوردهای گیشه اما باید به دستاورد موسیقایی فیلم اشاره کرد. رد موسیقی در تمام فیلم‌های بالیوود پیدا می‌شود؛ اما «ریتم» یکی از آن فیلم‌های موزیکال هندی است که اساس داستان آن بر موسیقی قرار دارد و موسیقی متن درخشان آن را هم ای. آر. رحمان افسانه‌ای ساخته است.

داستان با مانسی (آیشواریا رای) آغاز می‌شود که یک دختر زیبا و خوش‌صدا از شهری کوچک است که با یک مرد ثروتمند (آکشای کانا) ملاقات می‌کند. اما عشق آن‌ها به خاطر تفاوت‌های طبقاتی به مانع بزرگی می‌خورد که پای خانواده‌های دختر و پسر را به رابطه‌ی آن‌ها می‌کشاند. پس از جدایی آن‌ها، مانسی به عنوان خواننده‌ی اصلی عضو یک گروه موسیقی می‌شود که رهبرش ویکرانت (آنیل کاپور) معروف است و به مانسی نظر دارد. در تمام این مدت اما سایه‌ی معشوق قدیمی هنوز در زندگی دخترک است که نمی‌داند باید اظهار علاقه‌ی کدام یکی را بپذیرد. عشق قدیمی که هنوز شعله‌اش در سینه‌ای او روشن مانده، یا عشق تازه به مردی که یک‌شبه او را به یک ستاره تبدیل کرد.

نقش اصلی که یک‌تنه تمام فیلم را جلو می‌برد آیشواریا رای است که در کنار موسیقی، تمام توجه شما را به سمت خود جلب می‌کند. او به زیبایی توانسته نقش یک دختر معمولی روستایی را بازی کند که باید با احساسات ضد و نقیض خود و توقعات خانواده کنار بیاید. نقش او در «ریتم» اولین اجرای آیشواریا است که به او کمک کرد تا یک وجهه‌ی کاملا جدی و تازه از خودش به نمایش بگذارد و دیگر او را به عنوان یک بازیگر در نظر نگیرند که انگار تمام ویژگی‌اش در چهره‌ی زیبایش خلاصه شده است. آکشی کانا در نقش ماناو سرسخت و عاشق هم عالی است، آنیل کاپور هم خنده‌دار، سرگرم‌کننده و حرفه‌ای ظاهر شده و نمک فیلم «ریتم» به اجرای او بستگی دارد.

۲۵. بگو… عاشقم هستی (Kaho Naa… Pyaar Hai)

بگو عاشقم هستی

  • سال اکران: ۲۰۰۰
  • کارگردان: راکیش روشن
  • بازیگران: ریتیک روشن، آمیشا پاتل، انوپم کهیر، ساتیش شاه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰

«بگو عاشقم هستی» داستان عشق بین یک نوازنده‌ی جوان و دختر یک میلیونر را تعریف می‌کند. ریتیک روشن در آغاز در نقش روهیت به داستان وارد می‌شود که انگیزه‌ی بالایی دارد و می‌خواهد روزی موزیسین بزرگی باشد. از طرف دیگر آمیشا پاتل را داریم در نقش سونیا که از خانواده‌ای ثروتمند می‌آید و هیچ کم و کسری در زندگی‌اش ندارد. اما با دیدن روهیت در یک نگاه عاشق او می‌شود. حتی در یک موقعیت غیرمنتظره، دو عاشق و معشوق سر از یک جزیره درمی‌آورند؛ اما حتی گیر افتادن آن‌ها در جزیره مانعی بر سر شادی این عشاق نیست که انگار تمام عمرشان منتظر این لحظه بوده‌اند. تا اینجای داستان معلوم می‌شود که هیچ چیز نمی‌تواند مانعی بر سر راه عشق و عاشقی روهیت و سونیا باشد. اما بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی همه یک دز غلیظ تراژیک در خودشان دارد و در این فیلم، این مرگ غم‌انگیز روهیت است. تا اینکه سونیا دوباره روهیت را می‌بیند! یا حداقل کسی که گمان می‌کند باید روهیت باشد.

با اینکه «بگو عاشقم هستی» به سبک فیلم‌های کلاسیک عاشقانه هندی نیست که خانواده‌ها با ازدواج بچه‌ها مخالف باشند و عاشق و معشوق باید علاقه‌ی خود را ثابت کرده و خانواده‌هایشان را راضی کنند، همچنان المان‌های تفاوت‌های طبقاتی و تأثیر شدید نظر خانواده بر تصمیم‌های فرزندان در این فیلم وجود دارد. اما بیش از آنکه این مسئله در اولویت قرار بگیرد، ماجرای «بگو عاشقم هستی» درباره‌ی عشق جاودانه‌ی روهیت و سونیا است که انگار حتی مرگ هم نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. «بگو عاشقم هستی» به جز داستان گیرای آن، صحنه‌های طنز زیاد دارد؛ موسیقی و رقص هم در آن به راه است. بهترین جنبه‌ی فیلم اما ریتیک روشن است که در فیلم پدر خودش، در نقش دو نفر ظاهر شده و یکی از بهترین بازی‌های عمر خود را ارائه می‌دهد و این تازه اولین فیلم کارنامه‌ی ریتیک است! ریتیک با این فیلم ثابت می‌کند که حضورش در «بگو… عاشقم هستی» تنها به خاطر پارتی‌بازی نبوده، بلکه واقعا استحقاق شهرتی که از پس این فیلم به دست آورد دارد. «بگو… عاشقم هستی» درست زمان ولنتاین در هند اکران شد و به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی، عجیب نیست که به سرعت گیشه را درو کرده و به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های ۲۰۰۰ میلادی تبدیل شد.

۲۴. خداوند زوج‌ها را می‌سازد (Rab Ne Bana Di Jodi)

خداوند زوج‌ها را می‌سازد

  • سال اکران: ۲۰۰۸
  • کارگردان: آدیتیا چوپرا
  • بازیگران: شاهرخ خان، انوشکا شارما، وینی پتک
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰

خیلی اوقات فیلم می‌بینیم که بخواهیم مدتی از واقعیت‌های زندگی دور شویم و «خداوند زوج‌ها را می‌سازد» دقیقا از آن دست فیلم‌هاست. آدیتیا چوپرا هشت سال پس از فیلم «محبت‌ها» (Mohabbatein) دوباره با شاهرخ خان و این بار با فیلم به‌شدت کمدی و رمانتیک «خداوند زوج‌ها را می‌سازد» به سینما بازگشت. با اینکه اگر دنبال فیلم هندی کمدی هستید، باید در میان بهترین فیلم‌های اکشی کومار جستجو کنید، اما شاهرخ خان در «خداوند زوج‌ها را می‌سازد» یکی از بامزه‌ترین اجراهای کمدی خود را ارائه می‌دهد. حتی اگر در مرکزیت فیلم، داستان یک آدم معمولی باشد که قبلا بارها مانندش را دیده‌اید، اما شاهرخ خان در این فرمول چیز دیگری است!

خان در «خداوند زوج‌ها را می‌سازد» نقش سوری/راج را بازی می‌کند. یک کارمند خجالتی، مهربان و بی‌سروصدا که عاشق تانی (انوشکا شارما) دختر جذاب استاد سابقش می‌شود، اما شروع رابطه‌ی آن‌ها تحت شرایط عجیبی اتفاق می‌افتد. نامزد تانی ناگهان می‌میرد و پدر روبه‌موت تانی از سوری درخواست می‌کند که با ازدواج با تانی، او را از تنهایی درآورد. سوری با اما و اگر خواسته‌ی او را می‌پذیرد و آن‌ها به سرعت ازدواج می‌کنند. اما سوری می‌ترسد که احساساتش را به دختر بروز دهد و تانی هم نمی‌تواند به سوری احساس نزدیکی کند. سوری برای جلب محبت تانی تصمیم می‌گیرد با کمک دوستش تغییر شکل دهد و یک شخصیت جدید خلق کند به نام راج کاپور که دقیقا نقطه مقابل خودش است.

«خداوند زوج‌ها را می‌سازد» از نظر فنی به خوبی ساخته شده و موسیقی متن فوق العاده‌ای دارد. بیش از همه اما کمدی فیلم در ذهنتان می‌ماند که عالی است و لحظات به‌شدت خنده‌داری در آن پیدا می‌شود. این فیلم چوپرا به قدرت ستاره‌ی آن، یعنی شاهرخ خان وابسته است که در نقش سوری اجرایی تازه و درخشان از یک آدم بی‌دست و پا ارائه می‌دهد و در نقش کاراکتر دوم، یعنی راج، فرصت پیدا می‌کند تا خود جذاب، بامزه و شوخ‌طبعش را باری دیگر به نمایش بگذارد که هیچوقت از دیدنش سیر نمی‌شویم. تازه این اولین فیلم انوشکا شارما هم هست که اگر نمی‌دانستیم، هرگز نمی‌توانستیم با دیدن فیلم آن را حدس بزنیم؛ چراکه شارما با ظرافت و جذابیتی خدادادی نقش تانی را بازی می‌کند. در نقش‌های مکمل باید از وینی پتک هم گفت که در نقش بابی شگفت‌انگیز ظاهر شده. بزرگترین و تنها ایراد فیلم، قابل پیش‌بینی بودن آن است که تقریبا برای همه‌ی فیلم‌های کمدی رمانتیک که از این فرمول پیروی می‌کنند صادق است. اما اگر این فرمول چیز بدی بود، اینقدر هم براساسش فیلم نمی‌ساختند. خلاصه، «خداوند زوج‌ها را می‌سازد» با اینکه بهترین فیلم این کارگردان یا شاهرخ خان نیست، اما یک عاشقانه‌ی ساده و خنده‌ی درست و درمانی برای شما تضمین می‌کند.

۲۳. اگه بدونی یا نه (Jaane Tu… Ya Jaane Na)

اگه بدونی یا نه

  • سال اکران: ۲۰۰۸
  • کارگردان: عباس تیروالا
  • بازیگران: عمران خان، جنلیا دی‌سوزا، پراتیک بابار، مانجاری فاندیس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰

«اگه بدونی یا نه» شباهت‌های زیادی با فیلم‌های «یک چیزی می‌خواهم بگویم» (Mujhe Kucch Kehna Hai) و «فکر نکرده بود» (Socha Na Tha) امتیاز علی و «رفته، رفته» (Chalte Chalte) یا همان «همسفر» شاهرخ خان دارد با داستانی کمدی رمانتیک و کاملا آشنا؛ اما به خاطر مهارت عباس تیروالا در نگاه تازه‌اش به موضوع، ارزش پیدا می‌کند آن را ببینید. وگرنه داستان‌هایی درباره‌ی دوستانی که به مرور به عشاق تبدیل می‌شوند زیاد شنیده‌ایم. در «اگه بدونی یا نه» دوستان در فرودگاه منتظر یک زوج متأهل هستند. زمانی که پرواز به تعویق می‌افتد، به ترتیب داستان راتهود (عمران خان) و آدیتی (جنلیا دی‌سوزا) را می‌شنویم که می‌خواهند تمام تلاششان را بکنند که بگویند عاشق هم نیستند. هر کدام می‌کوشند خودشان را به یک نفر دیگر بچسبانند که موجبات آزار و البته سرگرمی اطرافیان آن‌ها را فراهم می‌کند.

«اگه بدونی یا نه» فیلمی نیست که در پی خط‌شکنی باشد، اما از بهترین فیلم‌های کمدی رمانتیک هندی است که با تم جوانانه‌ی آن به درد همه می‌خورد. عمران خان در این فیلم، که اولین فیلم او هم هست، نقش پسر مهربانی از طبقه‌ی متوسط را بازی می‌کند و در اجرای خود کاملا قانع‌کننده و واقعی ظاهر شده که شما را به روزهای جوانی و دوران دانشگاه و روابط پیچیده بازمی‌گرداند. او در سال ۲۰۰۸ با این فیلم نشان داد که سینمای هند دیگر فقط روی انگشت امثال سلمان خان و شاهرخ خان نمی‌چرخد؛ بلکه نسل تازه‌ای از بازیگران خوش‌آتیه هم سروکله‌اشان پیدا شده تا جریان تازه‌ای را در بالیوود به راه بیندازند. «اگه بدونی یا نه» همچنین با فیلمبرداری مانوج لوبو تصویری شاداب پیدا کرده که به دل جوانان می‌نشیند و از بهترین فیلم‌های تجاری بالیوودی اواسط دوهزار میلادی به حساب می‌آید.

۲۲. محبت‌ها (Mohabbatein)

محبت‌ها

  • سال اکران: ۲۰۰۰
  • کارگردان: آدیتیا چوپرا
  • بازیگران: شاهرخ خان، آمیتاب باچان، آیشواریا رای، جیمی شرگیل
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰

داستان «محبت‌ها» درباره‌ی عشق ممنوعه است و در یک کالج اتفاق می‌افتد که ممکن است شما را یاد فیلمی مثل «انجمن شاعران مرده» (Dead Poets Society) بیندازد. با اجرای افسانه‌ای شاهرخ خان و آمیتاب باچان، «محبت‌ها» دست کمی هم از این فیلم برجسته‌ی رابین ویلیامز ندارد. این حماسه‌ی عاشقانه به کارگردانی آدیتیا چوپرا، در بیش از سه ساعت و نیم، به سه داستان مختلف می‌پردازد. نارایان شانکار (آمیتاب باچان) مدیر سختگیر و مستبد کالج پسرانه‌ای است که درودیوارش بیشتر به زندان می‌ماند. او معتقد است سنت و نظم باید در همه حال رعایت شوند. او به ویژه از هر گونه روابط عاشقانه بیزار است و تحمل آن را ندارد که دانشجویانی که سختگیرانه آن‌ها را از میان بهترین‌ها دستچین کرده، بخواهند وقت خود را به روابط عاشقانه هدر دهند. برای همین هر دانشجویی را که درگیر چنین مسائلی شود، بی‌بروبرگرد اخراج می‌کند.

با وجود این سختگیری‌ها، نمی‌توان جلوی جوانان را گرفت و سه نفر، سمیر، ویکی و کاران عاشق می‌شوند. سمیر (جوگال هانسراج) ترسو و خجالتی است با جذابیتی پسرانه و ظاهری معصوم، ویکی (اودی چوپرا) ورزشکار و پرانرژی است و دخترها دوستش دارند، کاران (جیمی شرگیل) هم که از دوتای اول بالغ‌تر است، بازی‌های آن‌ها را تحمل می‌کند. ویکی دلش را به دختری ثروتمند و لوس به نام ایشیکا (شمیتا شتی) می‌بازد، سمیر دوباره با دوست دوران کودکی‌اش سانجانا (کیم شارما) ارتباط می‌گیرد و کاران با بیوه‌ی به نام کیران (پریتی جانگیانی) آشنا می‌شود و از اینجا به بعد، هر زوج قصه و موانع خودشان را دارند. در همین زمان یک استاد موسیقی بداخلاق، راج آریان (شاهرخ خان) پایش به داستان باز می‌شود که به مرور به بچه‌ها کمک می‌کند به عشق‌های خود برسند.

آدیتیا چوپرا در آغاز می‌خواست با این فیلم به دنیای سینمای بالیوود ورود کند؛ اما اول سراغ «داماد عاشق عروس را می‌برد» (Dilwale Dulhania Le Jayenge) رفت که در آن شاهرخ خان کنار کاجول بازی می‌کرد. در «محبت‌ها» چوپرا شاهرخ خان را بازگرداند و دیگر با نام‌هایی مثل خان، آمیتاب باچان و آیشواریا رای در کنار هم، عجیب نیست که فیلم به سرعت به پرفروش‌ترین فیلم سال ۲۰۰۰ تبدیل شد. آدیتیا چوپرا مثل کاران جوهر، به خوبی از پدرش آموخته که چطور باید دل بینندگان را به دست آورد و دقیقا همین کار را در «محبت‌ها» می‌کند که با اجرای بازیگران افسانه‌ای، فیلم عاشقانه‌ی جادویی خلق کرده است.

۲۱. سنجاقک‌ها در باران (Thoovanathumbikal)

سنجاقک‌ها در باران

  • سال اکران: ۱۹۸۷
  • کارگردان: پی. پادماراجان
  • بازیگران: موهنلال، سومالاتا، پاروتی جیارام
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: – از ۱۰۰

پی. پادماراجان «سنجاقک‌ها در باران» را براساس رمان خود ساخته و بیش از هر چیز، قدرت فیلم هم در همان داستانش نهفته شده است. در زمان انتشار «سنجاقک‌ها در باران» خیلی موفقیت زیادی به دست نیاورد. اما تا به امروز به یکی از فیلم‌های کلاسیک کالت تبدیل شده که جلوتر از زمان خودش بود. جایاکریشنان (موهنلال) در مرکزیت داستان پی. پادماراجان قرار دارد، مرد مجرد و جسوری که با دوستانش در شهر به خوش‌گذرانی می‌پردازد و بی‌دغدغه‌ای زندگی می‌کند. در خانه اما شخصیت و رفتار متفاوتی با خواهر و مادرش دارد. درگیری اصلی داستان از زمانی آغاز می‌شود که او با دو زن مختلف، کلارا و رادها درگیر رابطه‌ی عاشقانه می‌شود. رادها (پاروتی) یکی از اقوام دور اوست که بیش از آنکه اسیر احساس باشد، با منطق سروکار دارد و برای همین در آغاز پیشنهاد ازدواج جایاکریشنان را رد می‌کند که شهرتش در شهر پیچیده است. وقتی رادها به او دست رد می‌زند، جایاکریشنان سراغ زن دیگری به نام کلارا (سومالاتا) می‌رود، اما کلارا هم خلاف انتظارش عمل می‌کند.

داستان «سنجاقک‌ها در باران» در نگاه اول چیز ساده‌ای به نظر می‌رسد؛ مردی که بین دو زن گیر افتاده و نمی‌داند با کدام ازدواج کند. اما اگر نخواهیم خیلی از داستان را لو بدهیم، باید بگوییم که در این فیلم جایاکریشنان و سردرگمی او، به نمادی از سنت تبدیل می‌شود. او مردی است که قواعد و اصول خود را دارد و بدون در نظر گرفتن خواسته‌های قلبی، براساس سنت رفتار می‌کند؛ حتی اگر این سنت او را از مرز اخلاقیات هم بیرون ببرد. در واقع، او از نظر ذهنی به یک زن و از نظر جسمی به زن دیگر وابسته می‌شود و این به خودی خود یک تناقض اساسی در وجود جایاکریشنان ایجاد می‌کند. بازنمایی فیلم از زنان هم فاصله‌ی زیادی با زنان در سینمای دهه هشتاد بالیوود دارد که یک دلیل دیگر تمایز فیلم از میان دیگر فیلم‌های هندی قدیمی است. در نهایت، در قلب داستان «سنجاقک‌ها در باران» مضامین تازه‌ای نهفته شده که گره‌های انسان مدرن و تعارضات عاطفی او را به تصویر می‌کشند و کاملا از کلیشه‌ها فاصله می‌گیرند.

۲۰. فردا باشه یا نباشه (Kal Ho Naa Ho)

فردا باشه یا نباشه

  • سال اکران: ۲۰۰۳
  • کارگردان: نیکیل آدوانی
  • بازیگران: شاهرخ خان، پریتی زینتا، سیف علی خان، جایا باچان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰

«فردا باشه یا نباشه» یکی از بهترین فیلم‌های شاهرخ خان است که قدرت ذاتی این ستاره را نشان می‌دهد. شاهرخ خان در این فیلم نقش امان را بازی می‌کند، یک مرد بیمار با قلبی مهربان که می‌خواهد ننا (پریتی زینتا)، یعنی همان زنی که دوست دارد به جای امان، با بهترین دوست خود یعنی روهیت (سیف علی خان) ازدواج کند تا عاقبت‌به‌خیر شود؛ بالاخره امان می‌داند که به خاطر بیماری قلبی تا مدت زیادی زنده نخواهد ماند. در این فیلم، شاهرخ خان اساسا فرشته‌ای است که عشق و شادی را به زندگی ننا می‌آورد. او در «فردا باشه یا نباشه» هم قهرمان یک عاشقانه‌ی سوزناک است و هم مرد خانواده و با اینکه امان دیگر یک پایش لب گور است، به لطف اجرای شاهرخ خان باز هم جذابیت و انرژی خود را از دست نمی‌دهد؛ مثلا یکی از برجسته‌ترین صحنه‌های فیلم زمانی است که امان در ایستگاه قطار می‌خواهد ننا را راضی کند که روهیت دوستش دارد و دفترچه‌ی روهیت را برایش می‌خواند؛ اما صفحه‌ها همه خالی‌اند و این خود امان است که دارد تمام احساسات خود را بر ننا عیان می‌کند و ننا هیچ خبر ندارد. اما می‌توانید نگاه سرشار از عشق را در چشمان خان ببینید.

«فردا باشه یا نباشه» اولین فیلم کارگردان، نیکیل آدوانی است که با کاران جوهر همکاری کرده. جوهر داستان «فردا باشه یا نباشه» را برای دوستش کارینا کاپور نوشته بود که البته به‌خاطر دستمزد به‌شدت بالای او، مجبور شدند پریتی زینتا را برای نقش اصلی زن فیلم بیاورند؛ البته این توفیق اجباری به نفع فیلم تمام شد. جوهر و آدوانی تمام فرمول‌های آشنای فیلم‌های عاشقانه هندی را برداشته و با ذوق و دقت آن‌ها را برای «فردا باشه یا نباشه» بازنگری کرده‌اند. آهنگ‌های فیلم هم شاید به خودی خود چیز خارق‌العاده‌ای نباشند، اما وقتی آن را در پس‌زمینه‌ی اجرای هنرمندانه‌ی شاهرخ خان، سیف علی خان و پریتی زینتا می‌بینید، به جادوی واقعی آن‌ها پی می‌برید. تصویرسازی تلخ و شیرین آدوانی نه تنها با ملودی شاد و غم انگیز شانکار احسان لوی به زیبایی همراهی می‌کند، بلکه با اشعار ساده اما فریبنده‌ی جاوید اختر یک تجربه‌ی احساسی عمیق می‌سازند.

با گذشت بیش از ۲۰ سال از زمان انتشار «فردا باشه یا نباشه»، این اولین فیلم آدوانی ثابت می‌کند که هیچ وابستگی به زمانه‌ی خود ندارد و همچنان یکی از بهترین فیلم‌های هندی است که با داستان عاشقانه خود، می‌تواند با هر مخاطبی ارتباط بگیرد؛ چون «فردا باشه یا نباشه» تنها درباره‌ی عشق رمانتیک نیست؛ بلکه از عشق به خانواده و عشق به دوستان هم حرف می‌زند که به کاراکترها انگیزه می‌دهد تا خودشان را کنار بگذارند و برای آدم‌های موردعلاقه‌اشان فداکاری کنند.

۱۹. من و تو (Hum Tum)

من و تو

  • سال اکران: ۲۰۰۴
  • کارگردان: کونال کوهلی
  • بازیگران: سیف علی خان، رانی موکرجی، راتی آگنیهوتری، ریشی کاپور
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰

کونال کوهلی پس از شکست اولین فیلم خود، «با من دوست میشی!» (Mujhse Dosti Karoge) یاد گرفت که باید با ژانر رمانتیک عاشقانه چه کار کند و  نتیجه‌اش شد فیلم «من و تو» با بازی رانی موکرجی و سیف علی خان و پس از آن «فنا» که یکی پس از دیگری بهتر شدند. کوهلی در «من و تو» غیرممکن را ممکن کرده و داستان فیلم خود را از کمدی امریکایی «وقتی هری سالی را دید» (When Harry Met Sally) برداشته است. نسخه‌ی بالیوودی نه‌تنها بازسازی موفق و خوش‌ساختی از آب درآمده، بلکه هویت و جذابیت خاص خودش را هم دارد که آن را از صرف یک بازسازی بهتر می‌کند.

مثل همتایان امریکایی آن‌ها در «وقتی هری سالی را دید»، کاران (سیف علی خان) و ریا (رانی موکرجی) در طول سال‌ها با هم اختلاف نظرهای زیادی دارند، اما در نهایت به دوستان (و عشاق) خوبی تبدیل می‌شوند. تازه بین صحنه‌ها کارتون‌هایی وجود دارد و «من و تو» عنوان شخصیت‌های کارتونی است که کاران برای ستون خود در رونامه‌ی ایندیاتایمز ساخته. فیلم اساسا با کاران شروع می‌شود که در یک کنفرانس مطبوعاتی دارد درباره‌ی همین شخصیت‌های کارتونی سخنرانی می‌کند. سپس کاران و ریا در هواپیمایی که از هند به ایالات متحده می‌رود ملاقات می‌کنند و به سرعت با هم ارتباط می‌گیرند؛ البته نه ارتباط عاشقانه، بلکه ارتباطی از روی دشمنی؛ چراکه این دو آنقدر روی مخ هم می‌روند که بر سر کوچکترین چیزها بحث می‌کنند. آخرش هم مدام سر راه هم سبز می‌شوند؛ در آمستردام، نیویورک و حتی بهترین دوست دانشگاه ریا، همان دوست‌دختر کاران از آب درمی‌آید! پس از گذشت سال‌ها، کاران دوباره به هند بازمی‌گردد و طی یک ماجرای عروسی، بالاخره عشق خود به ریا را درمی‌یابد.

هر فیلم کمدی-رمانتیک که از فرمول معمول دشمنانی که به عاشق و معشوق تبدیل می‌شوند پیروی می‌کند، آخرسر به هنر بازیگران خود وابسته است و سیف علی خان و موکرجی یک زوج استثنایی ساخته‌اند که صمیمیت آن‌ها در «من و تو» می‌درخشد. وفاداری بالای کوهلی به فیلم اصلی هم آن را از فیلم‌های اقتباسی بالیوود از هالیوود متمایز می‌کند؛ چون یک دیدگاه تازه و مدرن‌تر دارد که با استانداردهای معمول آن زمان بالیوود نسبت به روابط زن و مرد نمی‌خواند و محافظه‌کارانه عمل نمی‌کند.

۱۸. رنگارنگ (Rangeela)

رنگارنگ

  • سال اکران: ۱۹۹۵
  • کارگردان: رام گوپال وارما
  • بازیگران: عامر خان، جکی شروف، اورمیلا ماتوندکار، گلشن گروور
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰

در اواسط دهه‌ی نود میلادی عامر خان مدام بد می‌آورد و با اینکه اجراهایش یکی از دیگری بهتر بودند، فیلم‌هایش به همان اندازه دیده نمی‌شدند؛ مثلا فیلم «هر کسی سبک خود را دارد» (Andaz Apna Apna) یکی از بهترین فیلم‌های کمدی هندی تمام ادوار است، اما فروش آن در گیشه درخور فیلمی با حضور عامر خان و سلمان خان نیست. فیلم «رنگارنگ» بود که بالاخره آن موفقیت در گیشه را برای عامر خان به همراه داشت. «رنگارنگ» اساسا وابسته به عامر خان است که اجرای او در این فیلم، باری دیگر جایگاه او را به عنوان یک سوپراستار سینمای هند اثبات می‌کند. اگر فکر می‌کنید بازی او در «لاگان» (Lagaan) خیره‌کننده بود، از «رنگارنگ» هم غافل نشوید که اجرای او دست کم از «لاگان» ندارد.

«رنگارنگ» یا «خوش‌چهره» یکی از اولین فیلم‌هایی است که زوایای تاریک‌تر بالیوود را به تصویر می‌کشد. داستان آن درباره‌ی دختر رقاصی به نام میلی (اورمیلا ماتوندکار) است که مثل همه‌ی مردم، عاشق بازیگر مشهوری نام راج کمال (جکی شروف) می‌شود. اما پس از واقعه‌ای، این بازیگر در لاک خودش فرومی‌رود، تا اینکه رقص میلی را می‌بیند و انگیزه می‌گیرد تا دخترک را برای فیلم بعدی‌اش بیاورد تا مقابل خودش بازی کند. میلی هم نمی‌تواند این پیشنهاد شگفت‌انگیز را رد کند. همزمان، دخترک عاشق پسر بلیت‌فروش، مونا (عامر خان) است و مونای ساده‌دل فکر می‌کند هر چه در فیلم می‌بیند حقیقت دارد. برای همین می‌خواهد از عشق به میلی بگذرد که در فیلم عاشق راج است و خلاصه، یک مثلث عاشقانه شکل می‌گیرد.

رام گوپال وارما با اینکه در اوایل دهه نود فیلم «شیوا» (Shiva) را ساخته بود، اما همچنان به عنوان کارگردان سرشناسی شناخته نمی‌شد؛ اما با فیلم «رنگارنگ» بود که توانست نام خود را در سینمای هند به عنوان یک کارگردان برجسته تثبیت کند. با اینکه این کارگردان هندی مدام ژانر فیلم‌های خود را تغییر می‌دهد و از جنایی و ترسناک و مستند به عاشقانه می‌رود، اما فیلم «رنگارنگ» جایگاه به‌خصوصی در میان همه‌ی آن‌ها دارد که برخی آن را بهترین فیلم کارنامه‌ی وارما می‌دانند. فیلمبرداری، به ویژه در زمان رقص‌ها (به طراحی احمد خان و سارج خان) وقتی با موسیقی ساخته‌ی ای. آر. رحمان همراه می‌شود، تصویری بی‌نظیر خلق می‌کند. اورمیلا هم با این فیلم از یک بازیگر معمولی، به ستاره‌ای تبدیل شد که امروزه او را به آن می‌شناسند. مهم‌ترین دلیلش هم این بود که مردم عادی که داستان میلی در «رنگارنگ» را دیدند،‌ خودشان را جای میلی گذاشتند و این هم‌ذات‌پنداری، باعث شد اورمیلا به سرعت در دل بینندگان جا باز کند.

۱۷. برفی! (Barfi)

برفی از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۲۰۱۲
  • کارگردان: انوراگ باسو
  • بازیگران: پریانکا چوپرا، رانبیر کاپور، ایلیانا دی‌کروز، روپا گانگولی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰

انوراگ باسو سال ۲۰۱۰ با یک فیلم چندزبانی بین‌المللی به نام «بادبادک‌ها» (Kites) به سینما بازگشت. با اینکه این فیلم در سطح جهانی به موفقیت رسید، فروش آن در خود هند یک شکست تجاری محض بود. باسو اما به جای آنکه به منطقه‌ی امن فیلمسازی بازگشته و یک فیلم تکراری اما تضمین‌شده بسازد، «برفی!» را ساخت. هنوز برای بالیوود جا نیفتاده که می‌توان کاراکترهایی با چنین حساسیت‌هایی را به تصویر کشید، اما انوراگ باسو با جسارت تمام، شخصیت‌هایی خلق کرده که کاملا از کاراکترهای فیلم‌های هندی معمول متمایز می‌شوند.

در این فیلم، برفی (رانبیر کاپور) یک پسر هندی دوست داشتنی کر و لال است که مادرش در زمان زایمان مرده و پدرش به‌شدت فقیر است. او در دهه هفتاد در دارجلینگ عاشق شروتی (ایلیانا دی‌کروز) می‌شود. شروتی با وجود علاقه به برفی، به توصیه‌ی مادرش گوش می‌دهد و به جای ازدواج با یک مرد معلول که پولی هم ندارد، با یک مرد معمولی ازدواج می‌کند. سپس پدر برفی بیمار می‌شود و او برای تأمین پول درمان، حاضر است دست به هر کاری بزند که در همین موقع، یکی از دوستان دوران کودکی برفی، جیلمیل (پریانکا چوپرا) که اوتیسم دارد و خانواده‌اش پولدارند، دوباره به زندگی برفی وارد می‌شود و از اینجا مسیر زندگی این سه نفر به هم گره می‌خورد.

انوراگ باسو، که هم نویسنده و هم کارگردان فیلم است، از داستان‌سرایی غیرخطی برای روایت داستان خود استفاده کرده که در سال‌های ۱۹۷۲، ۱۹۷۸ و ۲۰۱۲ در مکان‌های مختلف مثل کلکته و بنگال می‌گذرد. علاوه بر این، یک ویژگی برجسته‌ی دیگر فیلم این است که سه قهرمان داستان تقریبا هیچ دیالوگی با هم ندارند. اما بازیگران با استفاده از ترکیبی از زبان اشاره، حالات چهره، روایت اول شخص و گاهی اوقات سکوت برای انتقال طیف وسیعی از احساسات استفاده می‌کنند و به خوبی موفق می‌شوند در همان زبان بی‌زبانی چیزهای زیادی بگویند. در چنین فیلمی، بیش از قدرت ستاره‌ها، اجرای فوق‌العاده‌ی بازیگران است که کار را درمی‌آورد و رانبیر کاپور نمونه‌ی دقیق آن است که باسو به او اجازه داده هر طور که می‌خواهد کاراکتر خود را توسعه دهد. کاراکتری که با وجود داستان غمگین‌اش، می‌تواند خنده‌دار باشد و داستان عاشقانه‌ی او هم یکی از بهترین فیلم‌های هندی ۲۰۱۲ را رقم زده است.

۱۶. راهنما (Guide)

راهنما از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۱۹۶۵
  • کارگردان: ویجی آناند
  • بازیگران: دو آناند، وحیده رحمان، پراوین پاول، انوار حسین
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

اگر می‌خواهید نگاهی به تاریخ سینمای هند بیندازید، «راهنما» نقطه عزیمت خوبی است. «راهنما» یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ بالیوود و از بهترین نمونه‌ها در ژانر عاشقانه است که مانند شخصیت‌هایی که به تصویر می‌کشد نقص‌هایی دارد، اما همین نقص‌هاست که آن را جذاب‌تر می‌کند. موسیقی ماندگار با فیلمبرداری و کارگردانی مبتکرانه هم از «راهنما» یک فیلم دهه شصتی تمام عیار ساخته. «راهنما» اولین فیلم رنگی دو آناند هم هست که در این فیلم، نقش راجو را بازی می‌کند. راجو در آغاز فیلم از زندان آزاد می‌شود و داستان در قالب فلش‌بک ادامه پیدا می‌کند. او پیشتر راهنمای سروزبان‌دار یک مرد سالخورده‌ی ثروتمند به نام مارکو (کیشوره ساهو) و همسر زیبایش رزی (وحیده رحمان) بوده. مارکو اما علاقه‌ای به رزی نداشته و رزی در عوض، عاشق رقصیدن بود و می‌خواست از همسرش جدا شود. وقتی راجو به قضیه پی می‌برد، به رزی کمک می‌کند تا پی علاقه‌اش را بگیرد و مشخصا در این میان عاشق رزی می‌شود. رزی به زودی به شهرت و ثروت می‌رسد و زندگی بی‌دغدغه‌ای برای راجو هم فراهم می‌کند که او را به مسیرهای تاریکی می‌کشاند.

چیزی که موجب شده «راهنما» در طول زمان همچنان داستانی باورپذیر داشته باشد، این است که شخصیت‌ها با چنان واقع‌گرایی نوشته شده‌اند که برای سینمای آن روزهای بالیوود امر رایجی نبود. کاراکترها به جای آنکه به حد کاریکاتورهایی تقلیل پیدا کنند که فیلم را سبک می‌کند، به عنوان یک انسان واقعی به تصویر کشیده شده‌اند که نقص‌های زیادی دارند، جاه‌طلب‌اند، همزمان عشق و نفرت را احساس کرده، طمع می‌کنند و آخرسر هیچکدام قهرمان نیستند.

به جز نویسندگی و کاراکترهای جذابی که با اجرای دو آناند و وحیده رحمان ماندگار شده‌اند، «راهنما» به خاطر کارگردانی ویجی آناند برجسته می‌شود که یکی از بهترین کارگردانان هند از نظر فنی است و همیشه پشت دوربین جادو می‌کند. ویجی آناند، مانند دیگر فیلم‌هایش، در «راهنما» هم فرم را بر محتوا ترجیح می‌دهد و وقتی می‌گوییم فرم، منظورمان سبک خاص کارگردانی او با دوربین‌های بی‌وقفه در حرکت و نماهای دائما بی‌قرار و حرکت سریع روی صفحه است که ناگهان آرام می‌شود و جریانی متفاوت می‌گیرد؛ تکنیکی که در هر لحظه توجه بیننده را به خودش جذب می‌کند. موسیقی فیلم هم ساخته‌ی اس. دی. برمن و نویسندگی شایلندرا است، شاعر برجسته‌ی زبان هندی و اردو که با همکاری هم، یکی از بهترین موسیقی متن‌های تاریخ بالیوود را ساخته‌اند.

۱۵. ویر-زارا (Veer-Zaara)

ویر-زارا

  • سال اکران: ۲۰۰۴
  • کارگردان: یاش چوپرا
  • بازیگران: شاهرخ خان، پریتی زینتا، آمیتاب باچان، رانی موکرجی، انوپم کهیر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰

«ویر-زارا» از بهترین فیلم‌های حماسی هندی است با داستانی عاشقانه که همزمان روی روابط هند و پاکستان هم دست می‌گذارد. در سه ساعت زمان این فیلم، داستان از کشورها و دوره‌ها و قلب‌ها عبور می‌کند و درام آن، شاید حتی شما را یاد فیلم‌هایی مثل «بیمار انگلیسی» (The English Patient) و «نامزدی طولانی» (A Very Long Engagement) ژان-پیر ژونه هم بیندازد. داستان اینطور شروع می‌شود که دولت پاکستان وکیلی (رانی موکرجی) را می‌آورد تا به پرونده‌ی زندانیان هندی برسد که می‌توانند آن‌ها را زودتر از موعد آزاد کنند. اولین پرونده برای زندانی است به نام راجش (شاهرخ خان) که ۲۲ سال است یک کلمه حرف نزده. اما وقتی وکیل نام اصلی زندانی، یعنی ویر، را برملا می‌کند، او هم زبان گشوده و داستان زندگی‌اش را برای وکیل می‌گوید. او از ۲۲ سال قبل و مواجهه‌اش با دختری پاکستانی از خانواده‌ای مسلمان برای وکیل تعریف می‌کند. دختری به نام زارا (پریتی زینتا) که برای محقق کردن آرزوی پرستار خود، که می‌خواهد خاکستر او را در رودی در هند پخش کند، به هند می‌رود. اتوبوس زارا دچار سانحه می‌شود و ویر او را نجات می‌دهد و این آغاز آشنایی آن‌هاست.

محبوبیت کارگردان این فیلم، یاش چاپور، در بالیوود بی‌مانند است. او در «ویر-زارا» از فلش‌بک‌ها برای بیان داستان عشق غیرمنتظره‌ی ویر سینگ و زارا خان استفاده می‌کند که موانع مختلفی از همان ابتدا بر سر عشق این دو جوان سنگ می‌اندازد. اول اینکه ویر و زارا از کشورهایی هستند که سه جنگ با هم داشته‌اند، هر کدام دین متفاوتی دارند و زارا قبلا با مردی پاکستانی نامزد کرده که پدرش اصرار دارد این دو باید با هم ازدواج کنند؛ به جز این‌ها، ارتباط ویر با ارتش هند او را به هدف سوءظن برخی پاکستانی‌ها تبدیل می‌کند؛ اما عشق این دو به هم آنقدر قوی است که حتی مادر ویر و والدین زارا نمی‌توانند چشمانشان را بر حقیقت عشق خالص آن‌ها ببندند. دو دهه بعد، سوال اصلی این است که آیا وکیل می‌تواند در اولین پرونده‌اش، راز زندانی شدن خان و ماجرای عشق و هویت زارا را کشف کند؟

«ویر-زارا» فیلمی است زیبا و رنگارنگ و سه ساعت آن به سرعت می‌گذرد. این فیلمی است که به مخاطبان اجازه می‌دهد انسانیت را در شخصیت‌هایی ببینند که نماد غیریت هستند؛ اما این مفاهیم نه با تراژدی مطلق، که با لحظه‌های رمانتیک و موسیقی گره خورده است. به عنوان بیست و یکمین فیلم چوپرا، می‌توان با اطمینان گفت که «ویر-زارا» یکی از بهترین فیلم‌های کلاسیک سینمای بالیوود است که با یک گروه بازیگران فوق‌العاده و درون‌مایه‌ای سیاسی و داستانی عاشقانه به سبک «رومئو و جولیت» در ذهنتان خواهد ماند.

۱۴. گیتانجلی (Geethanjali)

گیتانجلی از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۱۹۸۹
  • کارگردان: مانی راتنام
  • بازیگران: آکینی ناگرجونا، گیریجا شتر، سومیتهرا، ویجایاکومار
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰

«گیتانجلی» یکی از فیلم‌های این فهرست به زبان تلوگو است که ناگرجونا از برجسته‌ترین بازیگران فیلم‌های تلوگو و تامیلی و گیریجا در آن بازی می‌کنند. «گیتانجلی» همان فیلمی بود که از ناگرجونا آن بازیگری را ساخت که به محبوب دل همگان تبدیل شد؛ به ویژه برای مخاطبان تلوگوزبان. ناگرجونا بعد از دیدن فیلم قبلی مانی راتنام، «مونا راگام» (Mouna Ragam) علاقمند شده بود که حتما با این کارگردان کار کند و مصرانه از راتنام خواست که در یک فیلم تلوگو او را در نقش اصلی بگذارد. نتیجه‌ی این سرسختی ناگرجونا، شد تنها فیلم تلوگو زبان راتنام و یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی دهه هشتاد میلادی که از نظر احساسی، به سختی فیلمی روی دستش می‌آید؛ البته به جز خود مانی راتنام که پیش‌تر توانسته بود با «مونا راگام» دل ملتی را به دست آورد. مایسترو ایلاییاراجا هم روی موسیقی متن آن کار کرده که اگر بهترین کار او نباشد، در کنار بهترین‌ها جا دارد. با یک فیلمنامه‌ی عالی که در خود کمدی، عاشقانه، ترس همه را جای داده، «گیتانجلی» یکی از آن فیلم‌هایی است که باید چندین باره دیده شود.

در «گیتانجلی» ناگرجونا نقش پراکاش را بازی می‌کند، یک فارغ التحصیل کالج که پس از تصادف جزئی متوجه می‌شود بیماری لاعلاجی دارد. برای اینکه از غم اطرافیانش فرار کند، او به خانه‌ی دیگر خودشان پناه می‌برد. در آنجا با گیتانجلی آشنا می‌شود، یک زن سرزنده که به خاطر شوخی‌هایش بین مردم شهره است. همین شوخی‌ها و سوءتفاهم‌ها موجب می‌شود اختلافاتی بین این دو شکل بگیرد. به مرور اما پراکاش می‌فهمد که شباهت‌های زیادی با گیتانجلی دارد که آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کرده و سرانجام به عشق و عاشقی می‌کشاند.

۱۳. باجی‌رائو مستانی (Bajirao Mastani)

باجی‌رائو مستانی

  • سال اکران: ۲۰۱۵
  • کارگردان: سانجای لیلا بانسالی
  • بازیگران: رانویر سینگ، دیپیکا پادوکونه، پریانکا چوپرا، تانوی عظمی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰

پیش‌تر از کارهای سانجای لیلا بانسالی گفتیم که از نظر بصری هیچ کم ندارند، اما از نظر داستانی چرا. «باجی‌رائو مستانی» یکی دیگر از فیلم‌های این کارگردان چیره‌دست است که متأسفانه گرفتار داستانی سطحی و تکراری می‌شود؛ اما همین یک جنبه به کنار، امکان ندارد که با دیدن داستان عاشقانه‌ی باجی‌رائو و مستانی به وجد نیایید. «باجی‌رائو مستانی» یکی از بهترین فیلم‌های بالیوود از ۲۰۱۰ تاکنون است که هر چه از یک فیلم خوب بانسالی توقع دارید به میدان می‌آورد: دکورهای چشمگیر، لباس‌های رنگارنگ و خیره‌کننده، جواهرات پرزرق و برق، فیلمبرداری درخشان، بازیگران اصلی زیبا و قاب‌هایی که هر کدام به یک بوم نقاشی می‌مانند و همین به تنهایی «باجی‌رائو مستانی» را شایسته‌ی دیدن می‌کند. این فیلم بی‌شک یکی از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه دهه‌ی پیشین میلادی است و به‌خودی خود، دستاورد بصری بزرگی برای بالیوود به حساب می‌آید.

البته تمام فیلم در تصویر آن خلاصه نمی‌شود؛ بلکه داستان هم چیزی برای گفتن دارد. «باجی‌رائو مستانی» داستانی حماسی و تاریخی دارد از دو نبرد: اولی نبرد یکی از بزرگترین جنگجویان شناخته شده‌ی هند برای گسترش امپراتوری چاتراپاتی و دیگری نبرد برای رسیدن به معشوقش با وجود تعارض‌های خانواده. «باجی‌رائو مستانی» درباره‌ی افسانه‌ی عشق بین یک جنگ‌سالار قرن هجدهمی یعنی باجی‌رائو اول (رانویر سینگ) و همسر دومش مستانی (دیپیکا پادوکونه) است که با لحنی دراماتیک و رویایی در زمانی افسانه‌ای می‌گذرد؛ یعنی دقت تاریخی ندارد، احتمالا برای اینکه به تاریخ‌دانان برنخورد. اما این انتخاب به بانسالی اجازه داده تا داستانی شاعرانه و نمایشی خارق العاده تصویر کند و در بند راست و دروغ تاریخی آن نباشد. در فیلم، باجی‌رائو یک سرباز ماهر، یک رهبر بزرگ و پیشوای چاتراپاتی شاهو از امپراتوری ماراتا است، مستانی دختر دلیر مهاراجه چاتراسال بوندلخاند با رهبریتی مسلمان. اولین بار که باجی‌رائو مستانی را می‌بیند، می‌فهمد که او ازدواج کرده و برای همین به تنهایی نزد همسر اولش کاشیبای (پریانکا چوپرا) بازمی‌گردد؛ اما عشاق طاقت دوری ندارند و مستانی به دنبال عشق خود، باجی‌رائو به راه می‌افتد.

در نگاه اول، «باجی‌رائو مستانی» شباهت زیادی به فیلم کلاسیک هندی از دهه شصت میلادی، «مغول اعظم» دارد که در آن هم با یک داستان فولکلور از عشق بین سلیم ولیعهد مغول (بعدها شاهنشاه جهانگیر) و کنیز و رقصنده‌‌ی او انارکلی سروکار داریم؛ اما هرچه «مغول اعظم» در داستان و شخصیت‌پردازی برتری دارد، فیلم بانسالی در رنگ و لعاب سنگ تمام می‌گذارد. «باجی‌رائو» مستانی حماسه‌ای از رنگ‌هاست و از تدوین و نورپردازی گرفته، تا طراحی لباس همه از چنان جزئیات و ظرافتی برخوردارند که یک بار تماشا کردن فیلم، برای دیدن همه‌ی آن‌ها کفایت نمی‌کند. آهنگ‌ها هم دل‌انگیز هستند و طراحی رقص‌ها شگفت انگیز؛ آنقدر که پس از دیدن فیلم، نمی‌توانید رقص‌های باجی‌رائو و سربازانش پس از پیروزی، یا رقص دیپکا با آهنگ «دیوانه مستانه» در آینه‌ی مجلل را فراموش کنید که مشخصا ادای احترامی هم به «مغول اعظم» می‌کند که در آن هم انارکلی، اکبر را با کلام و موسیقی در یک تالار آینه به چالش می‌کشد.

۱۲. آسیب (Sadma)

آسیب

  • سال اکران: ۱۹۸۳
  • کارگردان: بالو ماهندرا
  • بازیگران: سری‌دوی، کمال حسن، گلشن گروور، سیلک سمیتا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰

«آسیب» عنوان دقیقی برای این فیلم است که دقیقا به بلایی که داستانش می‌تواند سر بیننده بیاورد اشاره دارد. این فیلم یکی از بزرگترین تراژدی‌های سینمای هند و همزمان، بهترین فیلم‌های عاشقانه سال‌های دهه‌ی هشتاد میلادی است که بازسازی هندی فیلم خود بالو ماهندرا از زبان تامیلی حساب می‌آید. فیلم «آسیب» داستان نهالاتا/رشمی (سری‌دوی) و سومو (کمال حسن) را به تصویر می‌کشد. نهالاتا پس از تصادفی که آسیب شدیدی به سرش وارد می‌کند، دچار مشکل حافظه می‌شود که او را به دوران کودکی بازمی‌گرداند. او دیگر از نهالاتا تبدیل به رشمی می‌شود و شرایط اسفناک او، پایش را به یک فاحشه خانه باز می‌کند. در آنجا، نهالاتا به دست یک معلم مهربان، یعنی سومو نجات می‌یابد. او تصمیم می‌گیرد تا زمانی که دخترک حافظه‌اش را به دست می‌آورد از نهالاتا مراقبت کند و در این میان، عاشق او می‌شود.

«آسیب» همزمان که از کلیشه‌های بالیوود دوری می‌کند، بهترین ویژگی‌های سینمای هند را در خود دارد؛ مثلا به جای آنکه با پیچش‌های غیرمنتظره، عموزاده‌هایی که ناگهان سروکله‌اشان پیدا می‌شود یا والدین بیمار سروکار داشته باشیم، با یک تراژدی معصومانه طرفیم. کم پیدا می‌شود که فیلم‌های هندی با چنین بودجه‌ای دارای چنین پایان‌های هوشمندانه‌ای و بی‌نقصی باشند. جریان فیلم هم عالی است و در دیالوگ‌ها ردی از کلیشه‌ای بودن دیده نمی‌شود. جهش‌های داستانی هم کاملا به تناسب داستان پیش می‌رود. از بازیگری چه بگوییم که کمال حسن و سری‌دوی مثل همیشه در «آسیب» هم فوق‌العاده هستند. سری‌دوی اساسا با «آسیب» توانایی‌های بازیگری خود را ثابت کرد و موقعیت او باعث می‌شود بتوانید با شخصیتش همراهی کنید. مشخصا، تبدیل شدن از یک نهالاتای بالغ به رشمی پنج ساله کار آسانی نیست، اما سری‌دوی با موفقیت از پس آن برآمده است. کمال حسن هم که پیش از «آسیب» می‌دانستیم بازیگر خوبی است، در این فیلم با مهارت تمام نقش یک عاشق مغموم را بازی می‌کند و اجرایش در کنار داستان غم‌انگیز و موسیقی تأثیرگذار مایستروی سینمای هند، ایلاییاراجا، قلب شما را به درد می‌آورد.

۱۱. فنا (Fanaa)

فنا از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۲۰۰۶
  • کارگردان: کونال کوهلی
  • بازیگران: عامر خان، کاجول، ریشی کاپور، کیرون کهیر، تابو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

الحق که «فنا» بهترین نام برای این فیلم کونال کوهلی است که از قدرت نابودگر عشق می‌گوید. داستان با ریحان (عامر خان) شروع می‌شود که در یکی از مأموریت‌هایش زونی (کاجول) را می‌بیند؛ دختری نابینا که با دوستانش به دهلی سفر کرده است. والدینش نگران او هستند، اما می‌دانند که باید به دخترشان اجازه دهند چیزهای تازه تجربه کرده و رشد کند؛ بنابراین، با دلشوره به رفتن او رضایت می‌دهند، انگار که می‌دانند اتفاق بزرگی در انتظار دخترشان است. بلافاصله پس از رسیدن به دهلی، گروه خانم‌های جوان با راهنمای تور خود آشنا می‌شوند که ریحان (عامر خان) نام دارد. جذابیت‌های ریحان همه‌ی دختران را به سمت او می‌کشاند؛ اما این فقط زونی است که چشم ریحان را گرفته. این دو عاشق هم می‌شوند و تصمیم می‌گیرند ازدواج کنند؛ اما آینده‌ی دشواری در مسیر رابطه‌ی این عاشق و معشوق قرار دارد.

کوهلی پیش از این در سال ۲۰۰۴ با فیلم کمدی رمانتیک «من و تو» دل بینندگان را به دست آورد؛ اما «فنا» حتی از آن هم به‌یادماندنی‌تر است. «فنا» در زمان خود به یکی از گران‌ترین فیلم‌های تاریخ بالیوود تبدیل شد. کاجول پس از فیلم ۲۰۰۱ کاران جوهر، «گاهی شادی گاهی غم» (Kabhi Khushi Kabhie Gham) دوباره و این بار با «فنا» به سینما بازگشت و چه بازگشتی! کونال کوهلی باید حسابی به خود ببالد که توانسته عامر خان و کاجول را در کنار هم در این فیلم داشته باشد. «فنا» دومین فیلم کاجول و عامر خان با هم است که پیش از این در «عشق» (۱۹۹۷) با هم بازی کرده بودند؛ این دو اما در «فنا» اوج توانمندی‌های خود را به نمایش می‌گذارند. اجرای آن‌هاست که تمام بار احساسی داستان را پیش می‌برد و اساسا بدون آن‌ها نمی‌توان فیلم «فنا» را متصور شد. اجرای کاجول، که برایش جایزه‌ی بهترین بازیگر را نیز برد، در کنار عامر خان بیننده را هم به درون داستان می‌کشاند و باعث می‌شود شما هم بخواهید خودتان را جای زونی و ریحان بگذارید و به قدرت عشق و درماندگی حاصل از آن فکر کنید؛ اینکه زندگی چه چیزهایی برای ما در چنته دارد و انتخاب‌های ما تا چه اندازه می‌توانند به این مسیر شکل دهند.

فیلم با یک حال و هوای کمدی و سبک آغاز می‌شود و به مرور، به پایان‌بندی تراژیک و تأثیرگذار خود می‌رسد و شایسته‌ی آن است که آن را یکی از احساسی‌ترین فیلم‌های عاشقانه هندی بدانیم؛ فرقی هم ندارد که چقدر جریان داستان بالا و پایین می‌رود، فیلمنامه چه نقص‌هایی دارد، یا چه سوگیری‌هایی در لایه‌های زیرین آن پیدا می‌شود، «فنا» بی‌شک استحقاق آن را دارد که چندین بار تماشایش کنید.

۱۰. مونا راگام (Mouna Ragam)

مونا راگام

  • سال اکران: ۱۹۸۶
  • کارگردان: مانی راتنام
  • بازیگران: رواتهی، کارسیک، سونیا، موهان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: – از ۱۰۰

«مونا راگام» بهترین فیلم کارگردان مانی راتنام و بازیگر اصلی آن، رواتهی و یکی از احساسی‌ترین فیلم‌های تامیلی است که با کلیشه‌ی ازدواج ازپیش‌تعیین‌شده آغاز می‌شود، اما به سرعت داستان عشقی از دست رفته را روایت می‌کند. دیویا، کاراکتر رواتهی، یک دختر معمولی از جنوب هند است که رفتاری بچگانه دارد و او را مجبور به ازدواج با یک مرد بالغ آرام، یعنی چاندراکومار (موهان) می‌کنند. با اینکه دیویا برای ازدواج آماده نیست، اما به هر حال مجبور است حرف خانواده را گوش کرده و با شوهرش به شمال هند برود. اما او تنها یک چیز از شوهرش می‌خواهد و آن طلاق است. موهان مدام تلاش می‌کند تا دل دخترک را به دست بیاود. تا اینکه بالاخره دیویا گذشته‌ی غم‌انگیز خود را برای شوهرش فاش می‌کند.

«مونا راگام» داستانی است که نشان می‌دهد حتی در ازدواج اجباری هم می‌توان کورسوی امیدی پیدا کرد؛ البته برای قهرمان فیلم مانی راتنام، این کورسوی امید بسیار روشن‌تر است و به مرور می‌فهمد که می‌تواند با همسرش ارتباط برقرار کند. دیویا با اینکه بدون اختیار خود مجبور به ازدواج شده، همچنان راهی برای دوست داشتن شوهرش پیدا می‌کند. این فیلم یکی از عناوین کمدی رمانتیک دهه هشتاد است، با کاراکترهایی که به دل می‌نشینند و داستانی عاشقانه که هم در خودش اندوه دارد و هم شادی.

راتنام خلاف فیلم‌های بعدی‌اش، در «مونا راگام» یک‌راست سراغ فیلمنامه می‌رود و شخصیت‌پردازی را در اولویت قرار می‌دهد؛ برای همین کاراکترهای «مونا راگام» به چندی از به‌یادماندنی‌ترین کاراکترهای فیلم‌های کلاسیک هندی تبدیل شده‌اند. اجرای بازیگوش ستاره‌ی فیلم رواتهی، در کنار موهان با جدیت این بازیگر تکمیل شده که یکی از بهترین اجراهای مکمل کارنامه‌ی موهان است. پی. سی. سیریرام هم پشت دوربین عملکردی بی‌نظیر دارد، چه فیلمبرداری زیبای تاج‌محل باشد، چه نورپردازی زیبای درون خانه، در هر موقعیتی او بهترین تصویر ممکن را ثبت می‌کند. این فیلم کلاسیک بسته به هیچ ظرف زمانی نیست و همین حالا هم می‌توانید آن را ببینید و از داستان دیویا لذت ببرید. از موسیقی متن فیلم هم غفلت نکنید که ایلاییاراجا تقریبا هر قاب را با موسیقی زیبا همراه کرده است و با سازهای مختلف، احساسات گوناگون قهرمان‌های فیلم را منتقل می‌کند.

۹. تشنه (Pyaasa)

تشنه

  • سال اکران: ۱۹۵۷
  • کارگردان: گورو دات
  • بازیگران: گورو دات، وحیده رحمان، مالا سینها، جانی واکر، رحمان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

«تشنه» یکی از فیلم‌های هندی قدیمی است که تا به امروز، همچنان به عنوان یکی از بهترین داستان‌های عاشقانه‌ی تاریخ سینمای هند قلمداد می‌شود. در ابتدا قرار بود دیلیپ کومار نقش اصلی فیلم را بازی کند؛ اما وقتی روز فیلمبرداری رسید و سروکله‌ی کومار پیدا نشد، گورو دات خود به جلوی دوربین آمده و نقش ویجی را بازی کرد. ویجی در «تشنه» مرد فقیر شاعری است که شعرش تضاد بین آرمان‌گرایی و واقعیت خشن زندگی را در هند تازه استقلال یافته به تصویر می‌کشد. فیلم به نوبه‌ی خود این کشمکش را از طریق داستانی نشان می‌دهد که نگاهی رو به جلو و به آینده‌ای پیچیده دارد و همزمان، با نوستالژی و غم به گذشته می‌نگرد. شاعر بااستعداد اما سرخورده‌ی داستان برادران ظالمی دارد که شعرهایش را به عنوان کاغذباطله می‌فروشند. با این حال ویجی موفق می‌شود اشعار خود را منتشر کند. در این میان، او با یک روسپی زیبا، گلابوی مهربان از کلکته (وحیده رحمان) مواجه می‌شود که ویجی را عاشق خود می‌کند و دخترک هم در مقابل عاشق ویجی می‌شود که با وجود دست‌تنگی، تنها مردی است که تمام عمرش به او با احترام و مهربانی رفتار کرده است. سروکله‌ی معشوقه‌ای از روزهای سابق جوانی به نام مینا (مالا سینها)، که اکنون دیگر ازدواج کرده، پیدا می‌شود و از شانس ویجی، شوهر حسود مینا ناشر این شاعر از آب درمی‌آید و حالا ویجی بین دو رابطه‌ی عاشقانه سرگردان می‌شود که انتخاب بین آن‌ها غیرممکن به نظر می‌رسد.

«تشنه» محصول ۱۹۵۷ میلادی، با اینکه مجموعه‌ای از کاراکترهای آشنا را به تصویر می‌کشد، اما با مضامین ایده‌آلیستی روشنفکرانه و رمانتیسم خودش را از چندین هزار فیلم رمانتیک بالیوودی دیگر متمایز می‌کند. با اینکه این مضامین از نظر داستانی، به ساده‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده‌اند، اما همچنان روحی از فردیت و استقلال در آن وجود دارد که به مثابه‌ی فریاد در برابر ماتریالیسم می‌ماند که در تمام اقشار اجتماع بیداد می‌کند و شیره‌ی وجودی آدم را می‌کشد. کارگردان، گورو دات، همراه با فیلمبردار افسانه‌ای، وی. کی. مورتی با سایه و نور تصویری رویایی در «تشنه» خلق کرده. در کنار آن شاهکار موسیقی اس. دی. برمن را داریم با اشعار شاعر و غزلسرا ساحر لدهیوانی و آهنگ‌هایی مثل «این دنیا» (Yeh Duniya) که امروز به آهنگ‌هایی نوستالژیک و کلاسیک در هند تبدیل شده‌اند.

۸. من قلبم را برای محبوبم می‌فرستم (Hum Dil De Chuke Sanam)

من قلبم را برای محبوبم می‌فرستم از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۱۹۹۹
  • کارگردان: سانجای لیلا بانسالی
  • بازیگران: سلمان خان، اجی دیوگن، آیشواریا رای، شبا چادها، هلن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰

سه سال پیش از آنکه کارگردان سانجای لیلا بانسالی بخواهد سراغ شاهکار خود «دیوداس» برود، «من قلبم را برای محبوبم می‌فرستم» یا همان «دلدادگان» را ساخت و آیشواریا رای را هم آورد تا برای اولین بار یک داستان عاشقانه حماسی با همکاری هم بسازند. این فیلم سکوی پرتابی شد برای حماسه‌ی عاشقانه‌ی بعدی او با آیشواریا در سال ۲۰۰۲. با دیدن «دلدادگان» می‌فهمید که بانسالی با این فیلم‌، بالاخره هویت سینمایی و امضای خود را کشف کرد و به بینندگان نشان داد با یک فیلم سانجای لیلا بانسالی باید توقع چه چیزی را داشته باشند. البته با اینکه «من قلبم را برای محبوبم می‌فرستم» یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی است، اما بهترین فیلم بانسالی نیست که در آن، هنوز داشت سبک خود را صیقل می‌داد.

فیلم، داستان ناندینی (آیشواریا رای)، دختر معلم مشهور موسیقی کلاسیک، پوندیت دربار (ویکرام گوکال) و روابط پیچیده‌ی او با سمیر (سلمان خان) و ونراج (اجی دیوگن) را روایت می‌کند. سمیر مرد جوانی است که علاقه‌ی زیادی به موسیقی کلاسیک هندی دارد. او از ایتالیا به هند و پیش خانواده‌ی دربار می‌آید تا تحت راهنمایی پوندیت موسیقی بیاموزد. او و ناندینی ابتدا با هم اختلاف نظرهایی دارند، اما در نهایت عاشق هم می‌شوند. پوندیت رابطه‌ی عاشقانه‌ی آن‌ها را کشف می‌کند و به‌شدت به دخترش خرده می‌گیرد؛ چون برنامه داشته تا ناندینی با ونراج (اجی دیوگن) ازدواج کند که وکیلی است که پیش‌تر در عروسی خانوادگی عاشق دخترک شده بوده است. با این اوصاف، پوندیت سمیر را بیرون انداخته و مجبورش می‌کند قول دهد که دیگر ناندینی را نبیند. دختر اما نمی‌تواند سمیر را از ذهنش بیرون کند و این شوهرش را به تکاپو می‌اندازد.

به سبک بانسالی، فیلم یک شاهکار بصری است و زیبایی‌های راجستان و گجرات هم برجسته شده؛ صحنه‌هایی هم وجود دارد که باید مثلا ایتالیا باشد، اما در واقع در مجارستان فیلمبرداری شده، اما همچنان زیبایی بصری بالایی دارد. نیمه‌ی ابتدایی آن پر است از موسیقی و ملودی‌های درخشان، با دکورهای مجلل و پرجزئیات که برای فیلم‌های بانسالی غیرمنتظره نیست. با وجود دستاورد بصری، داستان در یک ساعت اول به آرامی جلو می‌رود و بیشتر زمینه‌چینی‌های لازم برای شناخت کاراکترها و موقعیت را انجام می‌دهد و تازه از ساعت دوم داستان اوج می‌گیرد. اما ارزشش را دارد که اوایل فیلم را تحمل کنید که برای درک عمیق داستان «دلدادگان» لازم است. بانسالی با این فیلم می‌خواهد تفاوت‌های عشق بالغ در برابر اشتیاق تند جوانی را به تصویر بکشد. در مثلث عشقی که در «دلدادگان» شکل می‌گیرد، به ویژه اجرای رای و دیوگن تحسین‌برانگیز است که لایه‌های احساسی متناقضی را همزمان به تصویر می‌کشند و ظرافت روح‌انگیزی در اجرای خود دارند که حقیقتا موجب شده کاراکتر سلمان خان هم در درخشش این دو بازیگر گم شود. فیلم بانسالی به زمان انتشار، نامزد دریافت هفده جایزه‌ی مختلف، از جمله بهترین بازیگر مرد و زن، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد.

۷. مغول اعظم (Mughal-E-Azam)

مغول اعظم

  • سال اکران: ۱۹۶۰
  • کارگردان: کی. آصف
  • بازیگران: دیلیپ کومار، مدهوبالا، پریتویراج کاپور، دورگا کوته، مراد
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰

«مغول اعظم» یکی از آن فیلم‌های پردردسر بالیوود است که فرایند تولید آسانی نداشت. ایده‌ی اولیه‌ی ساخت آن به سال ۱۹۴۴ برمی‌گردد که کی. آصف نمایشنامه‌اش را خوانده بود. سپس فیلمبرداری در سال ۱۹۴۶ آغاز گشت، اما با جدا شدن پاکستان از هند و استقلال آن، پروژه نیز متوقف شد. ساخت آن دوباره در سال ۱۹۵۳ کلید خورد اما باز تأخیرهای بیشتر و هزینه‌های نجومی به بار داشت که فقط یک دلیلش، ساخت تالار آینه‌ای بود که دو سال طول کشید! فیلم تقریبا به طور کل به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده، اما صحنه‌ای که در این تالار اتفاق می‌افتد، یکی از معدود صحنه‌های تکنی‌کالر فیلم است که این تغییر بصری ناگهانی، جذابیتی رویایی به حماسه‌ی باشکوه کی. آصف می‌دهد. فیلم «مغول اعظم» با بیش از سه ساعت و پروسه‌ی تولیدی که بیش از ۱۷ سال طول کشیده، یک شاهکار سینمایی تکرارنشدنی است که با تمام موسیقی‌ها، رقص‌ها و جلوه‌ها‌ی بصری آن، به ضیافتی از صداها و تصاویر بی‌همتا تبدیل می‌شود و با شایستگی تابه‌امروز از آن به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ هند یاد می‌کنند.

همانطور که پیشتر اشاره داشتیم، داستان «مغول اعظم» وارث تاج و تخت هندوستان، شاهزاده سلیم (دیلیپ کومار) را دنبال می‌کند که از یک فرزند تنها، به یک جنگجوی پیروز تبدیل شده است که با خون خود شعر می‌نویسد. هنگامی که او به رقصنده‌ی زیبای درباری انارکلی (مدهوبالا) دل می‌بندد، خشم پدرش، امپراتور مغول یعنی اکبر (پریتویراج کاپور) را برمی‌انگیزاند و درگیری‌های خانوادگی آن‌ها، به نبردی تمام عیار تبدیل می‌شود.

وقتی تکنی‌کالر در هند در دسترس قرار گرفت، کی. آصف می‌خواست کل «مغول اعظم» را دوباره از اول و با تکنی‌کالر فیلمبرداری کند؛ اما تا آن موقع او دیگر سه‌چهارم فیلم را در قالب سیاه و سفید گرفته بود و تا همین جای کار هم چند برابر یک فیلم معمولی هندی برایش هزینه شده بود؛ برای همین عجیب نیست که سرمایه‌گذاران قاطعانه خواسته‌ی او را رد کردند. آصف در نهایت به همان چند صحنه‌ی رنگی رضایت داد. بالاخره در سال ۲۰۰۴ یک نسخه‌ی رنگی بازسازی شده از این فیلم منتشر شد که در آن بقیه‌ی فیلم را هم رنگی کرده‌اند. اما مانند بلایی که بر سر اغلب فیلم‌های رنگی‌شده می‌آید، قاب‌های فیلمبردار، آر. دی. ماسور در «مغول اعظم» دیگر آن عمق و ترکیب‌بندی‌های زیبا را ندارند. برای همین، اگر یک موقع خواستید فیلم را ببینید، به نسخه‌های مختلف آن توجه کنید.

۶. تا وقتی که زنده‌ام (Jab Tak Hai Jaan)

تا وقتی که زنده‌ام از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۲۰۱۲
  • کارگردان: یاش چوپرا
  • بازیگران: شاهرخ خان، کاترینا کایف، انوشکا شارما، اندرو بیکنل
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰

یاش چوپرا هشت سال پس از ساخت «ویر-زارا» و دوباره با شاهرخ خان به سینما بازگشت تا آخرین فیلم عمر خود، «تا وقتی که زنده‌ام» را بسازد؛ یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی و همزمان، درامی تراژیک که مثل «ویر-زارا» به خاطر عظمت و شکوه عاشقانه‌ای که به تصویر می‌کشد ستودنی است. در «تا وقتی که زنده‌ام» باز هم مثل «ویر-زارا» زیرلایه‌های سیاسی و اندیشه‌های میهن‌پرستانه دیده می‌شود، البته به اندازه‌ی فیلم ۲۰۰۴ (که به جدایی پاکستان از هند و تفاوت‌ها و شباهت‌های فرهنگی آن‌ها هم می‌پردازد) این ایده‌ها را در مرکزیت داستان قرار نمی‌دهد. از یک نظر، این امر موجب شده «تا وقتی که زنده‌ام» بیشتر از «ویر-زارا» به دل عموم مخاطبان بنشیند.

اگر «شعله» (Sholay) را به یاد داشته باشید، عنوان فیلم برگرفته از یکی از آهنگ‌های ماندگار این فیلم کلاسیک است. البته از نظر داستانی ارتباطی با هم ندارند. «تا وقتی که زنده‌ام» با سمر آناند (شاهرخ خان) شروع می‌شود؛ افسر ارتش هند که بمب خنثی می‌کند و هیچ اعتنایی به امنیت و سلامتی خود ندارد. پس از یک سری موفقیت‌های پی‌درپی در خنثی کردن بمب‌ها، به سمر لقب «مردی که نمی‌میرد» داده‌اند؛ با این حال، از همان ابتدا واضح است که او پس ذهنش آرزوی مرگ می‌کند. سمر روزی آکیرا ری (انوشکا شارما) را، که برای شبکه‌ی دیسکاوری مستند می‌سازد، از غرق شدن نجات می‌دهد. در این میان، ژاکتش را به آکیرا می‌پوشاند و دفترچه خاطرات خود را در جیب ژاکت جا می‌گذارد. آکیرا با خواندن آن به گذشته‌ی این سرباز پی می‌برد. داستان به سال ۲۰۰۲ بازمی‌گردد، زمانی که سمر یک مهاجر آواره در لندن بود و در خیابان‌ها ساز می‌زد. او با دختری ثروتمند به نام میرا (کاترینا کایف) آشنا می‌شود که با مرد دیگری نامزد کرده. میرا با خدا عهد می‌بندد که عاشق سمر نشود؛ اما نمی‌تواند به عهد خود وفا کند و یک حادثه‌ی غم‌انگیز، مسیر زندگی آن‌ها را به کلی تغییر می‌دهد و سمر و میرا از هم جدا می‌شوند.

هر چه شاهرخ خان در دهه نود و اوایل دوهزار عالی بود، از ۲۰۱۰ به بعد شاهد افت این بازیگر بودیم. حتی بازگشت او در سال‌های اخیر با بهترین فیلم‌های اکشن هندی مثل «پاتان» (Pathaan) هم نمی‌تواند به پای بازیگری روزهای اوج او در نقش اول فیلم‌های رمانتیک برسد. «تا وقتی زنده‌ام» اما یکی از آن فیلم‌های انگشت‌شمار خان طی این سال‌های رکود اوست که ما را یاد اس‌آر‌کی قدیم می‌اندازد و اجرای احساسی و تراژیک او در فیلم چوپرا ثابت می‌کند که چرا به خان لقب پادشاه فیلم‌های رمانتیک داده‌اند. به جز اجرای شاهرخ خان، یک خوبی دیگر فیلم «تا وقتی که زنده‌ام» این است که در بطن آن هنوز به یک عاشقانه‌ی صاف و ساده به سبک افسانه‌ها و داستان‌های کلاسیک طرف هستیم؛ آن هم بدون اینکه داستان و شخصیت‌ها قدیمی شوند، حتی انگار به زمانه‌ی کنونی ما تعلق دارند. به جز خود یاش چوپرا، بی‌شک پسرش آدیتیا هم در این ویژگی نقش داشته که توانسته یک نگاه تازه و جوانانه به  فیلم پدرش بیاورد و این تازگی، در نویسندگی و حتی فیلمبرداری «تا وقتی که زنده‌ام» هم دیده می‌شود. اکنون میراث یاش چوپرا در پسرش زنده است که با فیلم‌های خوش‌ساخت خود، جا پای پدر گذاشته است.

۵. داره یه اتفاقایی میفته (Kuch Kuch Hota Hai)

داره یه اتفاقایی می‌افته از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۱۹۹۸
  • کارگردان: کاران جوهر
  • بازیگران: شاهرخ خان، کاجول، رانی موکرجی، سلمان خان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰

«داره یه اتفاقایی میفته» یا «معجزه احساس» یکی از آن فیلم‌های کلاسیک دوست‌داشتنی هندی است که بدون دیدنش، نمی‌توانید ادعا کنید بالیوود را می‌شناسید. این فیلم زوج استثنایی شاهرخ خان و کاجول را در کنار هم می‌گذارد و تازه اولین فیلم به کارگردانی کاران جوهر هم هست و به درد همه‌ی اعضای خانواده می‌خورد؛ ویژگی که برای خیلی از فیلم‌های عاشقانه‌ی امروزی هند مصداق ندارد. داستان «داره یه اتفاقایی می‌افته» این ایده را در مرکزیت قرار می‌دهد که اولین قدم به سوی عشق، دوستی است. ماجرا در آغاز غم‌انگیز شروع می‌شود. همسر راهول (شاهرخ خان) به نام تینا (رانی موکرجی) پس از زایمان از دنیا می‌رود؛ اما پیش از آن فرصت می‌کند که یک سری نامه برای فرزندش بنویسد که طی هشت سال بعد، هر سال یکی از آن‌ها به دخترش برسد. دخترش آنجلی نام دارد و عاشق خواندن نامه‌های مادرش. او که حالا هشت ساله شده آخرین نامه را از مادر مرحومش می‌خواند که در آن، تینا درباره‌ی عشق سابق راهول توضیح داده است. گویا پیش از تینا، راهول دوستی داشته که اتفاقا نامش آنجلی (کاجول) بوده. این آنجلی علاقه‌ی زیادی به راهول داشته، اما راهول که در باغ نبوده، عاشق تینا می‌شود و آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند. آنجلی کوچک تصمیم می‌گیرد راهول و عشق سابق را دوباره به هم برساند.

«داره یه اتفاقایی می‌افته» شاید بهترین یا تازه‌ترین فیلم عاشقانه نباشد، اما یکی از آن فیلم‌های هندی است که به دریچه‌ی ورود مخاطبان غیرهندی به سینمای بالیوود تبدیل شد. داستان آن هم، با اینکه بویی از واقعیت نبرده (به ویژه صحنه‌هایی که در آن شاهرخ خان نقش خود جوانش را در کالج بازی می‌کند واقعا مضحک هستند) اما یک فانتزی رنگارنگ از عشق تعریف می‌کند که برای کسانی که داستان‌های عاشقانه دوست دارند، فوق‌العاده است. یکی از بهترین تصمیم‌های جوهر این بود که برای اولین فیلم خود شاهرخ خان و کاجول را بیاورد که صحنه‌های آن‌ها در کنار هم جادویی ناب خلق می‌کند. توانایی شاهرخ خان در تغییر به تناسب شخصیت‌هایش بی‌نظیر است و دوستی او با کاجول کاملا طبیعی به نظر می‌رسد. کاجول هم در نقش آنجلی به مرور از یک دختر بی‌محابا، به زنی بالغ تبدیل می‌شود که مانندش را در کارنامه‌ی کاجول پیدا نمی‌کنید. «داره یه اتفاقایی می‌افته» جریان خوبی دارد، شخصیت‌هایی که به خوبی توسعه می‌یابند، خنده، گریه، رقص و موسیقی نمادین آن هم به گوش هر طرفدار فیلم‌های هندی آشناست. ترکیب تمام این‌ها، بالیوود را در بنیادی‌ترین شکل خود نشان می‌دهد.

۴. شارولاتا (Charulata)

شارولاتا از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۱۹۶۴
  • کارگردان: ساتیاجیت رای
  • بازیگران: مادابی موکرجی، سومیترا چاترجی، سایلین موکرجی، سیامال غوسال
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰

«شارولاتا» (که به «همسر تنها» هم شناخته می‌شود) نه‌تنها یکی از بهترین فیلم‌های ساتیاجیت رای، که یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما است. «شارولاتا»، بااینکه فیلم مورد علاقه‌ی خود رای از کارنامه‌ی اوست، متأسفانه زیر سایه‌ی سنگین سه‌گانه‌ی باشکوه رای، «سه‌گانه‌ی آپو» (شامل سه فیلم «پاتر پانچالی»، «آپاراجیتو» و «آپور سانسار») گم شده و برای مخاطبان اغلب ناشناخته مانده؛ اما شاید بتوان ادعا کرد از هر سه‌ی آن‌ها بهتر است. داستان فیلم براساس رمان «آشیانه‌ی شکسته» (Nashtanir) رابیندرانات تاگور بزرگ و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ساخته شده که ماجرای زنی شوهردار به نام شارولاتا (مادابی موکرجی) را به تصویر می‌کشد؛ زنی در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یعنی زمانه‌ای زندگی می‌کند که جامعه‌ی مردسالار اجازه نمی‌دهد زنان احساسات خود را آشکار کنند و شارولاتا خود را در تنهایی عمیقی می‌بیند. با اینکه او از امتیازات زیادی برخوردار بوده و توانسته تحصیل کند، اما همچنان شوهرش بوپاتی (سایلین موکرجی) به سختی توجهی به او دارد. بوپاتی برای پیشرفت بیزینس انتشاراتی خود و مشغول نگه داشتن همسرش، پسرعموی پرجنب و جوش خود، امل (سومیترا چاترجی) را می‌آورد. احساسات و عواطف سرکوب‌شده‌ی شارولاتا زمانی خودشان را بروز می‌دهند که امل به زندگی آن‌ها وارد می‌شود و یک آشوب فکری و احساسی شدید به پا می‌کند. این دو به سرعت درگیر یک رقابت ادبی عجیب و غریب می شوند که جایگزینی است برای کشش احساسی قوی که بین آن‌ها نهفته شده است.

«شارولاتا» مشخصا از سبک متمایز رای با شخصیت‌های قوی، لایه‌لایه و واقعی برخوردار است. دکورها با اینکه تنوع زیادی ندارند، اما هر کدام با جزئیات مثال‌زدنی به تصویر کشیده شده‌اند و نماهای دوربین هم واقع‌گرایی و سکوتی را که کاراکترها تجربه می‌کنند، می‌رساند؛ تنهایی که شارولاتا احساس می‌کند در استعاره‌هایی درخشان، مثل قفس پرنده یا آهن پنجره، به تصویر کشیده می‌شود. جریان فیلم نه خیلی آهسته و نه خیلی آرام است که با دیالوگ‌های هوشمندانه و یک فیلمنامه‌ی بی‌نقص محقق شده است. حتی آن حجم از احساساتی که فیلم، به ویژه در اولین صحنه‌ی آن منتقل می‌کند شگفت انگیز است که بدون هیچ دیالوگی، تمام آن چیزی که «شارولاتا» می‌خواهد می‌گوید؛ یا صحنه‌ای که در آن شارولاتا با دوربین خود به امل می‌نگرد و سپس به مادری که فرزندش را حمل می‌کند، در عین سادگی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. در مجموع، «شارولاتا» فیلمی است برای هر کسی که سینما را دوست دارد و شاهکاری از خود استاد و دیگر هرگز نمی‌توان دوباره این جادو را خلق کرد!

۳. داماد عاشق عروس را می‌برد (Dilwale Dulhania Le Jayenge)

داماد عاشق عروس را می‌برد از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۱۹۹۵
  • کارگردان: آدیتیا چوپرا
  • بازیگران: شاهرخ خان، کاجول، آمریش پاری، فریدا جلال، انوپم کهیر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

«داماد عاشق عروس را می‌برد» اولین کارگردانی آدیتیا چوپرا است که نشان می‌دهد به خوبی زیردست پدر خود، یاش چوپرا، شاگردی کرده. او، مثل کاران جوهر، یکی از معدود افرادی است که به محض پا گذاشتن پشت دوربین، نقدهای مثبتی گرفت و نام خود را به عنوان یکی از بهترین کارگردانان سینمای هند ثبت کرد. «داماد عاشق عروس را می‌برد» نه فقط کارگردان فیلم، که بازیگران آن را هم یک‌شبه به فوق ستاره تبدیل کرد. با اینکه فیلم درخشانی مثل «داره یه اتفاقایی می‌افته» را هم داریم که در آن شاهرخ خان و کاجول بازی می‌کنند، فیلم ۱۹۹۵ آدیتیا چوپرا آن فیلمی است که اگر بخواهیم ثابت کنیم ترکیب شاهرخ خان و کاجول جواب می‌دهد انتخابش می‌کنیم. فیلم «داماد عاشق عروس را می‌برد» بین دو فیلم کمدی رمانتیک آدیتیا چوپرا با بازی شاهرخ خان بی‌شک بر «خداوند زوج‌ها را می‌سازد» برتری دارد و پر است از دیالوگ‌های هوشمندانه و شخصیت‌های دلنشین. این فیلم همچنین اولین باری بود که خان را به آن ستاره‌ای تبدیل کرد که شایستگی آن را داشت که کنار سلمان خان و عامر خان قرار گیرد. رفت‌وبرگشت‌های اس‌آرکی با کاجول و طنز او چنان به دل می‌نشیند که تاکنون دوباره آن را در هیچ فیلمی تکرار نکرده است. حتی می‌توان گفت خان در بقیه‌ی فیلم‌های رمانتیک خود، هر بار تلاش کرده دوباره راج فیلم «داماد عاشق عروس را می‌برد» را بازآفرینی کند.

داستان «داماد عاشق عروس را می‌برد» درباره‌ی سیمران (کاجول) زن جوانی است که با خانواده‌ی محافظه‌کارش در لندن زندگی می‌کند و قول ازدواج او را به کوجلیت داده‌اند که پسر دوست پدرش است و در پنجاب زندگی می‌کنند. پس از فارغ‌التحصیلی، سیمران پدرش را راضی می‌کند که به او اجازه دهد با دوستانش یک سفر به اروپا بروند. در آنجا سیمران با راج (شاهرخ خان) آشنا می‌شود و با اینکه در آغاز آن‌ها از یکدیگر خوششان نمی‌آید، اما به زودی به هم نزدیک‌تر شده و در نهایت عاشق هم می‌شوند. اما سیمران باید به خانه برگردد تا خود را برای ازدواج با پسرکی در پنجاب آماده کند. اگر فکر می‌کنید داستان «داماد عاشق عروس را می‌برد» که خیلی تکراری است، باید بگوییم که درست است! با این تفاوت که فیلم چوپرا اولین فیلمی است که جریان تمام فیلم‌های عاشقانه‌ی تکراری دهه نود به بعد را به راه انداخت که داستان دختری نامزدکرده و عاشق تازه‌وارد را روایت می‌کنند.

شاهرخ خان و کاجول در این فیلم یکی از بهترین داستان‌های عاشقانه فیلم‌های هندی را به تصویر می‌کشند که جریان عظیمی را در بالیوود به راه انداخت. در حالی که پیش از «داماد عاشق عروس را می‌برد»، اغلب فیلمسازان هندی فیلم‌های اکشن را ترجیح می‌دادند، با موفقیت فیلم چوپرا، همه‌ی داستان‌ها به سمت عشق و عاشقی تغییر کرد. حیرت‌آور است که چگونه یک فیلم توانست سینمای هند را دگرگون کند و به یک عاشقانه‌ی کلاسیک ماندگار تبدیل شود. به جز اینکه «داماد عاشق عروس را می‌برد» در زمان اکران به پرفروش‌ترین فیلم سال تبدیل شد، یکی از موفق‌ترین فیلم‌های تاریخ هند در گیشه است و از ۱۹۹۵ تاکنون روی پرده بوده (همچنان یک سینما در بمبئی آن را نشان می‌دهد) که فیلم چوپرا را به تنها فیلم تاریخ سینمای هند تبدیل می‌کند که چنین مدت طولانی بر پرده بوده است.

۲. وقتی همدیگر را دیدیم (Jab We Met)

وقتی همدیگر را دیدیم از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۲۰۰۷
  • کارگردان: امتیاز علی
  • بازیگران: شاهد کاپور، کارینا کاپور، دارا سینگ، پاوان مالهوترا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

اگر کارگردانی جرئت و توانایی آن را دارد که داستانی تکراری را برداشته و آن را به کمال برساند، بی‌شک شایسته‌ی تحسین است. این کاری بود که امتیاز علی در فیلم «وقتی همدیگر را دیدیم» موفق به انجامش شد. داستان درباره‌ی دختر و پسری است که به طور کاملا اتفاقی همدیگر را می‌بینند و با اینکه هر کدام از زندگی‌های کاملا متفاوتی می‌آیند، اما در عشق هم گرفتار می‌شوند. داستان «وقتی همدیگر را دیدیم» پسری به نام آدیتیا کاشیاپ (شاهد کاپور) را دنبال می‌کند که اخیرا از خبر ازدواج مجددش غمگین شده و اگر این هم کم نبود، نامزدش هم می‌خواهد با یک مرد دیگر ازدواج کند. او که می‌خواهد از غم و غصه‌اش بگریزد، تصمیم می‌گیرد برای فرار از بمبئی سوار یک قطار شود؛ هیچ فرقی هم برایش ندارد که این قطار به کجا می‌رود. او فقط می‌خواهد تنها بماند و حتی به خودکشی هم فکر می‌کند. در قطار او با زن جوانی به نام گیت (کارنیا کاپور) همراه می‌شود که با اینکه به‌شدت پرحرفی می‌کند، اما انرژی مثبت بالایی دارد؛ تا این حد که به آدیتیا پیشنهاد می‌دهد با او به روستای کوچکشان سفر کرده و با خواهرش ازدواج کند تا با هم فامیل شوند! در وضعیت روحی که آدیتیا در آن به سر می‌برد، عجیب نیست که او فکر می‌کند این زن به کلی عقلش را از دست داده. اما وقتی آن‌ها از قطار پیاده شده و به سفر خود ادامه می‌دهند، آدیتیا می‌فهمد که شاید بیشتر از آن چیزی که فکر می‌کرد از گیت خوشش آمده است.

به این خلاصه داستان اکتفا نکنید که پای تک‌تک جزئیات این فیلم، امضای امتیاز علی خورده است؛ از خط داستانی گرفته، تا دیالوگ‌ها فیلمبرداری و حتی اجرای بازیگران که به خاطر راهنمایی‌های علی محقق شده است. اگر «وقتی همدیگر را دیدیم» دست کارگردان دیگری می‌افتاد، احتمال زیادی وجود داشت که این فیلم هم زیر تلی از فیلم‌های کمدی رمانتیک هندی سال‌های دوهزار میلادی گم شود. فیلم کمدی خوب ساختن کار هرکسی نیست؛ البته از جوک‌های سخیف و موقعیت‌های مضحک حرف نمی‌زنیم؛ از سبکی از کمدی حرف می‌زنیم که بدون آنکه شعور بیننده را زیر سوال ببرد، بتواند بخنداند. فیلم امتیاز علی آن رام-کام باکیفیتی است که بی‌بروبرگرد می‌تواند حال شما را خوب کند. دیالوگ‌ها درخشان‌اند، جوک‌ها همه به بار می‌نشینند، اجرای بازیگران کاملا واقعی به نظر می‌رسد، صمیمیتی که امتیاز علی توانسته از شاهد و کارینا بگیرد مثال‌زدنی است که چنین ارتباط شیرینی در زوج‌های سینمایی به سختی پیدا می‌شود، موسیقی پریتام با اشعار ارشاد کامل شگفت‌انگیز است، خلاصه هیچ نقصی در طول دو ساعت و بیست دقیقه‌ی فیلم پیدا نمی‌شود.

۱. دیوداس (Devdas)

دیوداس از بهترین فیلم‌های هندی عاشقانه

  • سال اکران: ۲۰۰۲
  • کارگردان: سانجای لیلا بانسالی
  • بازیگران: شاهرخ خان، آیشواریا رای، مدوری دیکشیت، جکی شروف
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰

«دیوداس» بیست بار در هند اقتباس شده است؛ از اولین فیلم صامت آن در سال ۱۹۲۸ بگیر، تا آخری‌اش که به سال ۲۰۱۹ بازمی‌گردد؛ با اینکه نسخه‌ی ۱۹۵۵ با بازی دیلیپ کومار وفادارترین اقتباس داستان سارات چاندرا چاتوپادهای است، اما حتی این فیلم هم به اندازه‌ی «دیوداس» بانسالی شناخته‌شده نیست که با «دیوداس» خود، بالیوود را به کمال می‌رساند. هیچ چیز سخت‌تر از این نیست که داستانی به این شهرت و محبوبیت را دوباره بازسازی کنید و شخصیت‌های آشنا و دوست‌داشتنی را با دیدگاه تازه‌ای به مخاطبان ارائه بدهید که مانندش را پیش از این ندیده‌اند. به قول خود بانسالی، «دیوداس» ۲۰۰۲ از همیشه عظیم‌تر، باشکوه‌تر و تماشایی‌تر است با داستانی ساده اما روحی بزرگ که ادای احترامی می‌کند به کتاب اصلی و البته دو اقتباس هندی‌زبان قبلی (سال‌های ۱۹۳۶ و ۱۹۵۵).

داستان فیلم درباره‌ی دیوداس (شاهرخ خان) است که پس از ده سال تحصیل در رشته‌ی حقوق در لندن، به هند بازمی‌گردد و در پوست خود نمی‌گنجد؛ چون بالاخره می‌تواند دوست خود، پارو (آیشواریا رای) را ببیند که به نماد محبت پایدار آن‌ها، در تمام این مدت چراغی برای دیوداس روشن گذاشته است. به محض بازگشت او، از دوستی بین دو نفر، عشق شکوفه می‌زند. با این حال، مادر دیوداس خانواده‌ی پارو را در سطح خودشان نمی‌داند و با ازدواج جوانان مخالف است. وقتی که مادر پارو در یک مهمانی بزرگ پیشنهاد ازدواج را مطرح می‌کند، به‌شدت از سوی خانواده‌ی دیوداس تحقیر می‌شود و دیوداس هم که روی دیدن خانواده‌ی خودش را ندارد، به پارو نامه‌ای نوشته و عشق خود را انکار می‌کند. اما آتش عشق پارو چنان در دل دیوداس ریشه کرده، که از درون او را به آتش می‌کشد.

پس از موفقیت فیلم «من قلبم را برای محبوبم می‌فرستم»، بانسالی دوباره با «دیوداس» یک تجربه‌ی بصری خیره‌کننده ساخت که از صحنه‌های رقص، لباس‌هایی که استادانه دوخته شده‌اند و دکورهای چشمگیر همه به زیبایی و رمز و راز دنیای «دیوداس» می‌افزاید. پیش‌تر البته از سبک بانسالی و هنر او در باشکوه جلوه دادن ساده‌ترین داستان‌ها گفتیم و نیاز به تکرار ندارد که «دیوداس» هم عاشقانه‌ای حماسی و شکوهمند است با جلوه‌های بصری خیره‌کننده. اما مهم‌ترین ویژگی سانجای لیلا بانسالی این است که او توانایی خاصی در بازنمایی احساسات دارد. در «دیوداس» اما پا را یک قدم فراتر می‌گذارد و احساس، خود به قهرمان فیلم او تبدیل می‌شود؛ از کوچک‌ترین نگاه‌ها، تا بازی پارچه بر صورت پارو، احساس در تمام صحنه‌ها موج می‌زند.

«دیوداس» یکی از آن فیلم‌های بالیوودی است که می‌تواند دروازه‌ی ورود خوبی به دنیای سینمای هندی یا حتی زندگی و فرهنگ مردم هند باشد و نشان دهد که چگونه سنت‌ها و ارزش‌های منحصربه فرد، فرهنگی را از فرهنگ‌های دیگر متمایز می‌کند. متأسفانه با اینکه «دیوداس» یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه هندی است، اما از شدت تراژدی و حزن‌انگیز بودن فیلم، نمی‌توانید چندباره آن را ببینید. اما مطمئنیم که با یک بار دیدنش هم به خودتان لطف می‌کنید.

منبع: دیجی‌کالا مگ



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X