بهترین نویسندگان مهاجر ادبیات فرانسه که باید بشناسید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۳ دقیقه
نویسندگان مهاجر فرانسه

در دهه‌های گذشته نویسندگان زیادی از گوشه و کنار جهان به فرانسه مهاجرت کردند و آثار درخشانی نوشتند. کتاب‌های نویسندگان مهاجر ادبیات فرانسه را متنوع و رنگارنگ و نظر علاقه‌مندان سایر نقاط جهان را به آن جلب کرده.

فرانسه بعد از پایان جنگ چهانی اول درهایش را به روی نویسندگان و ادبا باز گرد. نویسندگان بزرگ جهان مثل ارنست همینگوی، اسکار فیتز جرالد، جیمز جویس، گرترود استاین، ازرا پاوند و … در پاریس زندگی کردند. پاریس جهان وطن به حساب می‌آمد و به استقلال نویسندگان و هنرمندان احترام می‌گذاشت.

گرترود استاین روزگاری می‌گوید: «مسئله این نبود که پاریس چه امکاناتی در اختیار نویسندگان و هنرمندان قرار می‌داد، نکته این بود که چه چیزهایی محروم‌شان نمی‌کرد.»

امکانات شهر در اختیار نویسندگان و هنرمندان قرار داشت. چاپخانه‌ها، گالری‌ها، آثار ادبی و هنری، کتاب‌فروشی‌ها و… حامی آن‌ها بودند. مهاجران چون فرانسوی نبودند لازم نبود قوانین و مقررات و آداب و رسوم دست و پا گیر فرانسوی را رعایت کنند. آن‌ها تافته‌ی جدا بافته بودند. از سوی دیگر زندگی در پاریس خرج زیادی نداشت. ارزش پول کشورهای قاره‌ی اروپا سقوط کرده بود و ارزش دلار بالا رفته بود. سال ۱۹۲۰ هر دلار آمریکا معادل ۱۲ فرانک بود. پنج سال بعد این رقم دو برابر شد. هزینه‌ی کرایه‌ی اتاق هتل ارزان قیمت و خوردن یک وعده غذا همراه با نوشیدنی چیزی در حد مفت بود.

با برترین نویسندگان مهاجر فرانسه آشنا شوید

نویسندگان آمریکایی در ساحل غربی رود سن کمی بالاتر از محله‌ی لاتین‌تبارها زندگی می‌کردند. پاتوق‌شان سه کافه‌ در تقاطع بلوارهای مونپارناس و راسپی بود. در آن‌جا از اخبار با خبر می‌شدند و قرض‌هایشان را پرداخت می‌کردند. نسل اول نویسندگان و هنرمندان آمریکا به دلیل رواج یافتن تعصبات مذهبی و کوته‌بینی در ایالات متحده مهاجرت کردند و در پاریس مستقر شدند.

نویسندگان مهاجر نقش بی‌بدیلی در بازتعریف مرزهای این ادبیات ایفا کرده‌اند. نویسندگان مهاجر که تجربیات شخصی پیچیده‌ای از تبعید، مهاجرت و تعلق دوگانه دارند توانسته‌اند زبان و فرهنگ فرانسوی را با روایاتی نو غنی‌تر کنند. در ادامه برخی از نویسندگان مهاجر که در ادبیات فرانسه درخشیده‌اند معرفی می‌شوند.

۱- لیلیا حسن«خورشید تلخ»؛ لیلیا حسن

چهره‌های تازه و با استعداد در ادبیات فرانسه بسیارند. یکی از آن‌ها لیلیا حسن است. او از پدر و مادری الجزایری در پاریس به دنیا آمده. در مدرسه‌ی ارتباطات پاریس تحصیل کرده و روزنامه‌نویس و نویسنده‌ای شناخته شده است. لیلیا تا به حال سه رمان نوشته ولی با رمان دوم‌اش «خورشید تلخ» نامزد جایزه‌ی ادبی گنکور شد و نظرها را به خود جلب کرد. او با بهره گرفتن از نثری شاعرانه، روان و جذاب به پدیده‌ها و مسائل گوناگون مثل بحران هویت می‌پردازد.

نویسنده در رمان «خورشید تلخ» زندگی ناژا را روایت می‌کند که با سه دختر قد و نیم قد در دورافتاده‌ترین روستای الجزایر تنها مانده، دندان روی جگر گذاشته و به هر زور و ضربی که است خود و بچه‌هایش را اداره می‌کند تا از همسرش خبری برسد. سعید بالاخره بعد از سال‌ها سگ‌دو زدن در کارخانه‌ی خودروسازی پاریس پئل پس‌انداز می‌کند و زن و بچه‌ها را پیش خودش می‌آورد. زن نرسیده دوقلو باردار می‌شود ولی شوهرش نمی‌تواند شکم هفت نفر را سیر کند. اینجاست که واقعیت بر سر ناژا آوار می‌شود و رویاهایش برباد می‌شوند. او که در کجتمع مسکونی ارزان قیمت پاریس زندگی می‌کند طغم ظلم، تحقیر، شرمساری، نداری و دربه‌دری را با همه‌ی وجود می‌چشد.

در بخشی از رمان «خورشید تلخ» که با ترجمه‌ی آسوله مرادی توسط نشر برج منتشر شده، می‌خوانیم:

«رازهای سربه‌مهر مثل دینامیت‌هایی هستند که آدم زیر تخت قایم می‌کنه. سال‌ها همه‌چیز به‌ خوبی و خوشی می‌گذره، اما جرقه هر لحظه ممکنه از یک جایی سر برسه.»  
کتاب خورشید تلخ اثر لیلا حسن نشر برج

۲- لیلا سلیمانی«لالایی» نویسندگان مهاجر ادبیات فرانسه

انگار خاک مراکش نویسنده‌پرور است. تا به حال از این سرزمین نویسندگان بزرگی سربر آورده‌اند. لیلا سلیمانی یکی از آن‌هاست. او از پدر اقتصاددان و مادر پزشک گوش، حلق و بینی در شهر رباط به دنیا آمد و در خانواده‌ای لیبرال و فرانسه‌زبان رشد کرد و در مدرسه‌ی فرانسوی‌زبان درس خواند. هنوز دیپلم نگرفته بود که برای تحصیل در رشته‌های علوم سیاسی و مطالعات رسانه به دانشگاه پلی‌تکنیک پاریس رفت.

بالافاصله بعد از فارغ‌التحصیل شدن با بانکداری فرانسوی ازدواج کرد و در مجله‌ی آفریقای جووان مشغول کار شد. در حین تهیه‌ی گزارش درباره‌ی بهار عربی در تونس بازداشت شد و بعد از رایزنی‌های دولت فرانسه آزاد شد. بچه‌دار شد و به عنوان خبرنگار آزاد کار می‌کرد. هم‌زمان رمان‌نویسی را شروع کرد. مسئولان نشرها اولین اثرش را نپذیرفتند. تصمیم گرفت در کلاس‌های نویسندگی ژان ماری لاکلاوانتین نویسنده و ویراستار انتشارات گالیمار شرکت کند. استاد کمک کرد سبک و مهارت‌ نوشتن‌اش را بهبود ببخشد.

اولین رمان سلیمانی به نام «در باغ غول» منتشر شد. دو یال بعد رمان «لالایی» را روانه‌ی پیشخان کتاب‌فروشی‌ها کرد و در کمتر از سه ماه ۷۶ هزار نسخه فروش کرد. سلیمانی مشهور و محبوب شد و جایزه‌ی معتبر گنکور را برد. او پیشنهاد امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه برای تصدی وزارت فرهنگ را نپذیرفت چون دوست داشت نویسنده باقی بماند و رمان‌های بیشتری بنویسد.

رمان «لالایی» ماجرای زوجی را روایت می‌کند که در پاریس زندگی می‌کنند. میربام بر خلاف نظر همسرش پال تصمیم می‌گیرد در شرکت حقوقی فعالیت کند. آن‌ها مجبور می‌شوند برای نگهداری از دو بچه‌شان پرستار بگیرند. بعد از چند مصاحبه‌ی طولاانی و سخت‌گیری‌های بیش از اندازه و مته به خشخاش گذاشتن لوییس را استخدام می‌کنند. او اعتماد کارفرماها و بچه‌ها را جلب می‌کند و گریه‌ی یکی از آن‌ها رابند می‌آورد. خانه را تمیز و منظم می‌کند، غذایی خوشمره می‌پزد. پرستار به اندازه‌ای در پخت و پز ماهر است که برای میهمانان زن و شوهر غذاهای لذیذ تهیه می‌کند. اوییس به عضوی از خانواده تبدیل می‌شود. ولی یک روز اتفاقی می‌افتد که سرنوشت میریام و پال برای همیشه عوض می‌شود.

در بخشی از رمان «لالایی» که با ترجمه‌ی ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر نگاه منتشر شده، می‌خوانیم:

«پرستار عاشق کیک پرتقالی بود. فکر کرد آن‌ها را به شهربازی ببرد. شاید می‌رفتند با هم برای شام خرید می‌کردند. شاید میلا اسباب‌بازی‌ای می‌خواست و آدام تکه نانی بزرگی در کالسکه‌اش می‌مکید. آدام مرد. میلا به زودی جان می‌سپرد.»
کتاب لالایی اثر لیلا سلیمانی

۳- طاهر بن جلون«عسل و حنظل»؛ طاهر بن جلون

ادبیات عرب چهره‌های شاخصی دارد. وزنه‌ی شعرا در مقایسه با نویسندگان سنگین‌تر است. اما نویسندگانی هستند که شرایط را تعدیل کرده‌اند. طاهر بن جلون شاعر، رمان‌نویس، مقاله‌نویس، روزنامه‌نگار و نقاش برجسته‌ی مراکشی یکی از آن‌ها است که تولیدات فکری و خلاقانه‌اش بیش از چهار دهه را در بر می‌گیرد. بیشتر کتاب‌های او به بیش از چهل و سه زبان ترجمه شده‌اند.

طاهر بن جلون یکی از مشهورترین نویسندگان عرب است که در فاس مراکش به دنیا آمد. خانواده – چهار فرزند، سه پسر و یک دختر – در آپارتمانی کوچک در مدینه، بخش قدیمی و قرون وسطایی زیباترین شهر مراکش، زندگی می‌کردند. پدرش مغازه‌داری متواضع بود که ادویه‌جات را در مغازه‌ی کوچکی در بازار می‌فروخت. بعدا آن را به خیاط‌خانه تبدیل کرد و در آن جلاباس (لباس بلند و گشادی که مردان عرب می‌پوشیدند) می‌دوخت.

بن جلون در پنج سالگی در مدرسه‌ی قرآن ثبت نام کرد و حفظ و تلاوت قرآن را آموخت. دو سال بعد، وارد مدرسه‌ای فرانسوی عربی شد. صبح‌ها زبان فرانسه و بعدازظهر‌ها عربی می‌خواند. او که دانش‌آموزی درس‌خوان بود خیلی زود احساس کرد باید روی پای خودش بایستد. بعد از پایان دوران دبیرستان در دانشگاه محمد پنجم رباط در رشته‌ی فلسفه تحصیل کرد. نوشتن را با عضویت در تحریریه‌ی مجله‌ی ادبی Soufflés (نفس‌ها) شروع کرد. در اواسط دهه‌ی ۶۰ میلادی به رفتار خشونت‌آمیز پلیس اعتراض کرد و در اردوگاه نظامی حبس شد. اولین دفتر شعرش را در سال ۱۹۷۱ منتشر کرد.

بیست و شش ساله بود که به فرانسه مهاجرت کرد. در حین تحصیل در رشته‌ی روان‌شناسی بالینی دانشگاه پاریس با روزنامه‌ی لوموند همکاری کرد. تجربه‌ی روان‌درمان‌گری به او در نوشتن خلاقانه کمک کرد. جلون بر اساس روایت‌های بیماران‌اش اولین رمان‌اش را با نام «هارودا» در سال ۱۹۷۳ منتشر کرد. دو سال بعد به خاطر رمان «شب قدر» جایزه‌ی گنکور را برد و سال ۲۰۰۸ از نیکلاس سارکوزی رئیس‌جمهوری فرانسه نشان لژیون دونور را دریافت کرد. در این مطلب سه  رمان و یک ناداستانی که از این نویسنده‌ به زبان فارسی برگردانده شده، معرفی ‌شده‌اند.

۵ کتاب خواندنی طاهر بن جلون؛ نویسنده‌ای که رنج مردمان خاورمیانه را به تصویر می‌کشد

رمان «عسل و حنظل» در شهر طنجه می‌گذرد که به گفته‌ی نویسنده دری گشوده به آفریقا و پنجره‌ای به روی اروپا است. این اثر تک‌گویی‌های شخصیت‌های قصه با خود است. ماجرا با واگویی‌های مراد و ملیکه شروع می‌شود و در ادامه دو پسر دیگر این خانواده به نام‌های آدم و منصف. اولی انگار مراد جوان است. هنوز وقارش را حفظ کرده، آرمان‌خواهی است که نمی‌خواهد مثل پدر تن به فساد بدهد و زندگی‌ا‌ش نابود کشد. پسر دیگر، منصف، اما به نسلی از مراکشی‌های جوان تعلق دارد که رفتن از خانه و کشور را درمان دردهایش دانسته و به فرسنگ‌ها دورتر از مراکش، به کانادا رفته تا زندگی‌اش را بسازد. و کارگر خانه‌ی آن‌ها: وی‌یاد. که او نیز سرگذشت غریبی دارد. گریخته از موریتانی. گریخته از کشوری درگیر نژادپرستی و خرافات مذهبی. طنجه برایش دروازه‌ی ورود به غرب است مانند دیگر گریختگان آفریقایی. مردی است بی‌شناسنامه، بی‌گذشته. در کنار نجواهای درونی این شخصیت‌ها، فصل‌هایی هم به سامیه اختصاص دارد که در واقع دفترچه خاطرات اوست که روز به روز جلو می‌آید و مخاطب را با جهان خود آشنا می‌کند و دست‌اش را تا پایان تلخ‌اش می‌گیرد و پیش می‌برد.

عسل آن بخش‌هایی از رمان است که سخن از طنجه‌ی سال‌های پیش است که هنوز در فساد و تباهی گرفتار نشده. عطر خوش دریا به مشام می‌رسد و استعاره‌ای است از روزهایی که مراد با دل و جان دلباخته‌ی ملیکه است و زندگی‌شان را می‌سازند و حنظل: این میوه‌ی تلخ، استعاره‌ای است از طنجه‌ی گرفتار فساد و نمادی است از وضعیت تراژیک خانواده‌ای که می‌خواست خوشبخت باشد. خانواده‌ای که در آرزوی بهترین‌ها بود اما در گودال تاریک فرو رفته است و خانه‌ی این زوج، مراد و ملیکه هم گویی طنجه‌ی کوچک است، پر از چرک و عفونت، پر از پلشتی و تباهی که سرانجامی جز کوچ از خانه یا مرگ درمانی ندارد.

در بخشی از رمان «عسل و حنظل» که با ترجمه‌ی محمد مهدی شجاعی توسط نشر برج منتشر شده، می‌خوانیم:

«صبح امروز، رفتم طبقه‌ی اول، در و پنجره‌های هال را باز کردم. گربه‌ها توی هال قضای حاجت می‌کنند. همه‌چیز را تمیز کردم. تمام صبح گذاشتم هوای آزاد بیاید توی خانه تا هوا عوض شود. ناگهان خسته شدم، جان نداشتم، روی زمین نشستم، به مبل تکیه دادم. چشمانم را بستم تا گریه نکنم. شوهرم همیشه سرزنشم می‌کند که طبقات بالی زیرزمین را غذغن کرده‌ام.»
کتاب عسل و حنظل اثر طاهر بن جلون نشر برج

۴- آناندا دوی«ساری سبز» نویسندگان مهاجر ادبیات فرانسه

هندوستان سرزمین هفتاد و دو ملت است. مردمانی سخت‌کوش دارد که برای زنده ماندن و رسیدن به جایگاه مورد نظرشان تلاش می‌کنند ولی سنت‌ها و آداب و رسوم عجیب و غریب سد راه‌شان است. دخترها در جامعه‌ی سنتی و مردسالار با مشکلات و مسائل عدیده روبرو هستند. یکی از آن‌ها خشونت خانگی است.

آناندا دوی از پدر و مادری هندی در جزیره‌ی موریس به دنیا آمد. از بچگی عاشق قصه و شعر شد. نوشته‌هایش در پانزده سالگی جایزه‌ی دفتر رادیو تلویزیون فرانسه را برد. اولین قصه‌هایش را در ۱۹ سالگی منتشر کرد. او که در زمینه‌ی انسان‌شناسی تحصیل کرده و دکترایش را از دانشکده‌ی مطالعات شرقی و آفریقایی لندن گرفته در رمان‌هایش با الهام گرفتن از آسیب دیدن زنان در هندوستان شرایط زنان در جامعه‌ی خشن و مردسالار جزیره‌ی موریس را به تصویر می‌کشد.

رمان «ساری سبز» را از جمله واضح‌ترین روایت‌ها درباره‌ی خشونت خانگی می‌دانند. آزارگر راوی قصه است. او بدون پشیمانی و ابزار ندامت در بستر مرگ است. در لحظات آخر زندگی هم از کارهای نادرست و اقدامات ناجوانمردانه‌ای که علیه زنان انجام داده پشیمان نیست. او پزشکی سالخورده، زمین‌گر و ناتوان است که دختر و نوه‌اش پرستاری‌اش را می‌کنند. آن‌ها در نهایت خشونت با هم صحبت می‌کنند. حقایقی دردناک و هولناک برملا می‌شود. راز مرگ همسر پزشک آشکار می‌شود. تصویری دردناک و منزجر کننده از ظلمی که بر زنان در جامعه‌ی استبداد زده، استعمار زده و پدرسالار جزیره‌ی موریس می‌رود ارائه می‌شود.

نویسنده با اشاره به کمبودهای اجتماعی ثابت می‌کند حتی در طبقات تحصیلکرده و نخبه هم خشونت موج می‌زند. بر خلاف باور عموم فقر و فقدان فرهنک تنها زمینه‌های بروز خشونت علیه زنان را فراهم می‌کند.

دکتر بیسام، راوی، که همگان او را محترم و عزیز می‌دانند به سرطان پیشرفته مبتلاست و بدون کمک دیگران نمی‌تواند ساده‌ترین کارها را انجام دهد ولی کماکان در خانه برای زنان خانواده‌اش هیولایی خون‌ریز است که هدف‌اش تحقیر و خشونت است. تنها هنرش کاشتن تخم ترس و وحشت در دل زنان است تا به راحتی بتواند شخصیت، هویت و زندگی‌شان را نابود کند.

اما در آخر قصه سه زن بالای سر این جانور ایستاده‌اند تا جان دهد. کسی که آزارگر و نابود کننده‌ی شخصیت افراد بود حالا بی‌دفاع، ناتوان و مثل تکه‌ای گوشت بی‌جان روی تخت افتاده.

در بخشی از رمان «ساری سبز» که با ترجمه‌ی سپهر یحیوی توسط نشر برج منتشر شده، می‌خوانیم:

«چیزی به مردنم نمانده است. دوست دارم چیزی را بگویم که هیچ‌کسِ دیگری شهامت بیان‌کردنش را ندارد. صداقت در گفتار در روزگار ما جنایت قلمداد می‌شود. آدم حق ندارد آنچه را که هست بپذیرد یا قلمروهای تاریکِ حیات انسان را قبول کند. ولی من می‌پذیرم. از این گذشته، ادعا می‌کنم که از اکثر آدم‌های عصر خودم به مراتب بهتر بوده‌ام و از بیشتر افراد این دوره و زمانه هم بی‌اندازه بهترم، چون مسیر فلاکت را پیمودم، گرسنگی کشیدم، رنج را تجربه کردم و از همه‌ی این تجربه‌ها سرافراز بیرون آمدم.»
کتاب ساری سبز اثر آناندا دوی نشر برج

۵- آکیرا میزوبایاشی«ساز شکسته»؛ آکیرا میزوبایاشی

نویسنده‌ی رمان «ساز شکسته» در توکیو زندگی می‌کند ولی به زبان فرانسه می‌نویسد. او گفته در ژاپن هستم اما در زبان فراسنه سکنا گزیده‌ام. آکیرا میزوبایاشی یکی از بهترین نویسندگان مهاجر ادبیات فرانسه روز پنجم ماه اوت سال ۱۹۵۱ به دنیا آمد. در دانشگاه زبان و تمدن‌های خارجی توکیو تحصیل کرد. بعدها به شهر مون‌پیله مهاجرت کرد و زبان فرانسه یاد گرفت و سه سال در اکول نرمال سوپریور پاریس درس خواند.

این رمان با داستان گروهی از نوازندگان موسیقی در سال ۱۹۳۸ در توکیو آغاز می‌شود. این گروه متشکل از یک پروفسور ژاپنی به نام یو میزوساوا، پسر ۱۱ ساله‌ی کمابیش کنجکاو او رئی و سه شاگرد چینی به نام‌‌های یانفن، چنگ و کنگ است.

این گروه شبانه تصمیم می‌گیرند تا در سالن خانه‌ی فرهنگ شهرداری جمع شوند و با نواختن موسیقی موجی گرم و پیوند‌دهنده از احساسات را خلق کنند و خود را کمی از روزگار و سردی‌های گذران آن دور کنند.

در حین نواختن کوارتتی از شوبرت صدای دویدن سربازها به گوش می‌رسد که به ورود خشن آن‌ها به سالن ختم می‌شود. سربازی با کینه و نفرت نسبت به حضور سه نوازنده‌ی چینی ویولون یو را می‌شکند و آن‌ها را متهم به برنامه‌ریزی توطئه علیه امپراطوری می‌کند.

رئی پسر یو تنها شاهد این داستان در کمدی قایم شده که ستوان کورکامی او را پیدا کرده اما محل او را لو نمی‌دهد و حتی اقدامی غریب انجام می‌دهد: ساز شکسته را به دست کودک یازده ساله می‌سپرد و آن‌جا را ترک می‌کند اما این نه پایان حیات ساز و نه پایان ماجراست.

رمان روایت‌گر سختی‌ها و مشقت‌های جنگ است. هنگامی که ویولونی چوبی که پیوند دهنده‌ی قوم‌ها و نژاد‌ها و ملیت‌ها از طریق علاقه به موسیقی است توسط لجاجت رهبران و قدرتمندان و بازی‌های سیاسی می‌شکند.

این نفاق و شکافی که ایجاد شده سالیان سال وقت می‌برد تا دوباره تعمیر شود و به شکل سابق برگردد. در این میان نویسنده دل‌مشغولی‌های خود را نیز از زبان شخصیت‌ها بیان می‌کند. مهاجرت رئی به فرانسه در دوران کودکی و زندگی جدیدی که شروع کرده بی‌شک به زندگی نویسنده و تجربیات‌اش شباهت دارد.

در بخشی از رمان «ساز شکسته» که با ترجمه‌ی محمد مهدی شجاعی توسط نشر برج منتشر شده، می‌خوانیم:

«غم و افسردگی نوعی از مقاومت است. در دنیایی که عقل و منطق را از یاد برده‌اند و خود را سپرده‌اند دست هیولای سلب مالکیت‌های شخصی، چطور می‌توان هشیار ماند؟ شوبرت با ماست، اینجا، همین حالا. او با ما هم‌عصر است. این را با گوشت و پوستم حس می‌کنم.»
کتاب ساز شکسته اثر آکیرا میزوبایاشی نشر برج

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X