بهترین کتاب‌های فریدا مک‌فادن؛ پزشکی که جنایی‌نویس شد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۹ دقیقه
بهترین کتاب‌های فریدا مک‌فادن

اگر دنبال کتاب‌های معمایی نفس‌گیری می‌گردید که تا لحظه‌ی آخر شما را درگیر نگه می‌دارند، فریدا مک‌فادن بهترین گزینه‌ی پیش روی شماست. بهترین رمان‌های معمایی و جنایی ویژگی‌هایی دارند که می‌توانید ردشان را در آثار نویسندگانی چون گیلیان فلین، میران میراندا، پائولا هاوکینز و روث ور پیدا کنید؛ با فریدا مک‌فادن نیز می‌توانید مطمئن باشید که تمام توقعاتتان از یک رمان معمایی، جنایی و تریلر برآورده خواهد شد و باید انتظار چندین پیچش روانشناختی جذاب را نیز داشته باشید.

اگر از خوانندگان همیشگی کتاب‌های جنایی و معمایی باشید، احتمالا تا الان دستتان آمده که مواد تشکیل‌دهنده‌ی یک داستان جنایی و معمایی خوب چه چیزهایی هستند؛ برای نمونه، کاراکترهای فرعی مشکوکی که گوشه‌وکنار داستان می‌پلکند، خطری ناشناخته که در سایه‌ها در کمین قهرمان است، احساس تنشی که لحظه به لحظه بالا می‌گیرد، پیچ و تاب‌های خطوط داستانی و بالاخره پایان‌بندی که هرگز فکرش را نمی‌کردید. فریدا مک‌فادن به بهترین شکل این پتانسیل‌های داستانی را گرفته و در کتاب‌های معمایی و جنایی خود پیاده کرده است.

فریدا مک‌فادن، پزشک متخصص آسیب‌های مغزی و نویسنده‌ی چندی از بهترین و پرفروش‌ترین‌های کتاب‌های نیویورک‌تایمز، یکی از نویسنده‌های جوان‌تر ادبیات معاصر است که به طرز ماهرانه‌ای دنیای پزشکی و داستان‌های معمایی را با هم پیوند می‌زند. پیشینه‌ی منحصربه‌فرد و تجربه‌ی او در زمینه‌ی پزشکی این توانایی را به مک‌فادن داده تا از آموخته‌های خود به عنوان زیربنایی غنی برای داستان‌هایش استفاده کند.

مک‌فادن قبل از آنکه بخواهد دست خود را در داستان‌نویسی امتحان کند، یک پزشک تمام‌وقت بود، اما حالا او نویسندگی و پزشکی را در کنار هم ادامه می‌دهد. به همین دلیل است که مک‌فادن توانسته داستان‌هایش را با جزئیاتی واقعی درباره‌ی روانشناسی و فیزیولوژی انسان تکمیل کند که واکنش‌ها و تعاملات شخصیت‌هایش را واقعی‌تر و ملموس‌تر کرده است.

با توجه به دانش این نویسنده در مورد ذهن انسان، عجیب نیست که مک‌فادن را بیش از هر چیز به خاطر کتاب‌های تریلر روانشناختی و جنایی او بشناسند. رمان‌های او اغلب عناصر روانشناختی، تریلر و جنایی را با دنیای پزشکی ترکیب می‌کنند و به پیچیدگی‌های ذهن انسان می‌پردازند؛ ذهن‌هایی که در گوشه‌های تاریکشان رازها، خواسته‌ها و ناگفته‌هایی مدفون شده که می‌توانند آدم را به کارهایی غیرمنتظره وادار کنند.

اساسا، غیرمنتظره بودن بهترین ویژگی کتاب‌های فریدا مک‌فادن به حساب می‌آید که می‌تواند طرح‌های پیچیده‌ی داستانی خود را به گونه‌ای پرپیچ و تاب جلوه دهد که خواننده تا صفحه‌ی آخر هم نمی‌تواند نتیجه‌ی داستان را پیش‌بینی کند. یکی دیگر از ویژگی‌های پرتکرار در آثار این نویسنده، تمرکز او بر کاراکترهای زن و پیچیدگی احساسات و انگیزه‌های آن‌هاست. قهرمانان زن کتاب‌های فریدا مک‌فادن اغلب خود را در موقعیت‌های خطرناکی می‌بینند که توانایی‌های آن‌ها را به بوته‌ی آزمایش گذاشته و در نهایت، قدرت درونی آن‌ها را آشکار می‌کنند.

فریدا مک‌فادن اولین بار با کتاب «خدمتکار» (The Housemaid) پا به صحنه‌ی ادبی گذاشت که به سرعت توجه علاقمندان به کتاب‌های تریلر و جنایی را به خود جلب کرد. پس از موفقیت «خدمتکار»، مک‌فادن با رمان‌های «همسر جایگزین» (The Replacement Wife) و «دختر دلبند» (The Perfect Daughter) جای پای خود را در این عرصه محکم کرد.

علاوه بر این کتاب‌ها، که داستان آن‌ها بیشتر در ژانر جنایی و تریلرهای روانشناختی قرار می‌گیرند، می‌توانید در کارنامه‌ی فریدا مک‌فادن کتاب‌هایی در ژانر طنز پزشکی نیز پیدا کنید که با زبان شوخی، نگاهی متفاوت و سرزنده نسبت به دنیای پزشکی ارائه می‌دهند و در مقایسه با آثار تریلر او، خواندن این کتاب‌های طنز راحت‌تر است.

مک‌فادن نویسنده‌ی پرکاری است و انتخاب بهترین آثار او نیز کاری دشوار. او حتی سه کتاب دیگر در دست کار دارد که همگی قرار است همین امسال منتشر شوند: «معلم» (The Teacher)، «خدمتکار حواسش هست» (The Housemaid is Watching) و «دوست‌پسر» (The Boyfriend). اما ده کتابی که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد گزینه‌های عالی برای ورود به کارنامه‌ی شگفت‌انگیز او هستند که می‌توانید از آن‌ها به عنوان نقشه‌ی راهی برای آغاز خواندن کتاب‌هایش استفاده کنید.

۱. خدمتکار (The Housemaid)

کتاب خدمتکار

«خدمتکار» شناخته‌شده‌ترین اثر مک‌فادن است. این کتاب داستان زن جوانی را روایت می‌کند که خدمتکار یک خانواده‌ی ثروتمند می‌شود؛ اما به مرور به رازها و جنایات تاریکی که این خانواده سعی در محفی نگه‌داشتن آن‌ها دارند، پی می‌برد. این رمان تریلر روانشناختی با طرح داستانی پیچیده‌ی خود یکی از بهترین نمونه‌های مدرن این ژانر به حساب می‌آید.

داستان با میلی آغاز می‌شود، دختری با گذشته‌ای تاریک که مشتاقانه دنبال زندگی تازه‌ای می‌گردد و این زندگی تازه را در کار برای خانواده‌ی ثروتمند وینچستر در املاک مجللشان پیدا می‌کند. وینچسترها، نینا و اندرو، یک زوج تجملاتی هستند که دختر کوچکی به نام سیسیلیا دارند. در ظاهر اینطور به نظر می‌رسد که این خانواده تجسم یک خانواده‌ی رویایی را زندگی می‌کنند. اما هر چه میلی بیشتر به روال زندگی وینچسترها پی می‌برد، بیشتر می‌فهمد که در زیر ماسک تجمل و لبخند، شبکه‌ای از رازها و دروغ‌ها نهفته است.

نینا وینچستر، بانوی خانه است که ثبات روانی و احساسی ندارد و هم قربانی و هم آدم‌بد داستان به حساب می‌آید؛ اندرو، یک جراح مغز و اعصاب موفق است. اما دختر بی‌گناه آن‌ها بیش از همه میلی را نگران می‌کند که ممکن است در تارهای این خانه‌ی سمی گیر افتاده باشد.

داستان زمانی پیچیده‌تر می‌شود که میلی می‌فهمد او اولین خدمتکاری نیست که پایش به خانه‌ی وینچسترها باز شده است. در این میان، رفتار نینا به طور فزاینده‌ای غیرمنطقی و غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر می‌شود و مدام بین محبت و خصومت با میلی تغییر رویه می‌دهد. به مرور اتفاقات عجیب و غریب و مکالمات مرموزی موجب می‌شود میلی ماهیت واقعی رابطه‌ی وینچسترها را زیر سوال ببرد.

فریدا مک‌فادن در همین اولین کتاب خود ثابت کرد که می‌تواند به طرز ماهرانه‌ای حس تعلیق را در تمام طول داستان حفظ کند و تازه روایت جریان خود را از دست ندهد؛ ویژگی که به یکی از شاخصه‌های اصلی کتاب‌های این نویسنده تبدیل شده است. با جلو رفتن در هر فصل نمی‌توانید کتاب را زمین بگذارید؛ چراکه پیچش‌های تازه درست در لحظه‌ی مناسب خودشان را نشان می‌دهند و چاشنی طرح داستانی پرپیچ‌وخم «خدمتکار» شده‌اند.

میلی یک قهرمان کاملا ملموس است که می‌توان به راحتی با او ارتباط گرفت؛ حتی اگر گذشته‌ی میلی او را از خیلی از خوانندگان متفاوت کند؛ گذشته‌ای که مرور برای ما آشکار می‌شود و انگیزه‌های این کاراکتر را برایمان روشن می‌کند. در کنار قهرمان داستان، اعضای خانواده‌ی وینچستر را هم داریم شخصیت‌هایی به همان اندازه عمیق هستند؛ اما به طور ویژه نینا وینچستر با آن رفتار عجیب و غیرمنتظره‌اش نقش مهمی در تشدید تنش در طول داستان ایفا می‌کند.

یکی از نقاط برجسته‌ی سبک نوشتار مک‌فادن مختصر و مفید بودن آن است؛ البته به وقتش توصیفات مک‌فادن به کمک داستان آمده و اتمسفری می‌سازد که حس ناراحتی میلی و تنش‌هاش درونی خانواده‌ی وینچستر را برجسته می‌کنند؛ مثل فضای کلاستروفوبیک خانه‌ی مجلل آن‌ها یا اتاق زیرشیروانی خود میلی که توصیفات خوب نویسنده موجب شده خواننده بتواند به راحتی خودش را در این عمارت تصور کند.

از دیگر ویژگی‌های متن مک‌فادن می‌توان به ساده و سرراست بودن آن‌ها اشاره کرد. به نظر می‌رسد پیشینه‌ی فریدا مک‌فادن در زمینه‌ی پزشکی، به بهترین شکل در سبک نوشتاری کتاب‌های او نیز مشخص می‌شود. توضیحات او مختصر هستند اما به خال می‌زنند؛ داستان تمرکز و انسجام خود را از دست نمی‌دهد و دیالوگ‌ها هم در حفظ سرعت داستان نقشی اساسی دارند.

«خدمتکار» اولین کتاب از مجموعه‌ی خدمتکار فریدا مک‌فادن است که داستان آن‌ها در کنار کتاب‌های «راز خدمتکار» و «خدمتکار حواسش هست» (The Housemaid Is Watching) یک سه‌گانه را می‌سازد. مک‌فادن وعده داده که آخرین کتاب این مجموعه در حوالی ژوئن یا جولای امسال (خرداد تا تیر ۱۴۰۳) منتشر خواهد شد.

کتاب خدمتکار اثر فریدا مک فادن انتشارات کتاب کوله پشتی

۲. بخش دی (Ward D)

کتاب بخش دی

«بخش دی» با حال و هوای جنایی، معمایی و پر از تعلیق خود یک داستان پرپیچ و تاب تعریف می‌کند؛ از آن داستان‌هایی که همه‌اش پشت یک در قفل‌شده اتفاق می‌افتد. ایمی برنر، دانشجوی پزشکی، از کار کردن در بخش روانی وحشت دارد و به نظر می‌رسد این ترس با گذشته‌ی ایمی مرتبط می‌شود. ایمی اما باید شیفت شب خود را در بخش روانی بگذراند و این ترس او را به وحشتی بی‌امان تبدیل می‌کند.

در یک شب به ظاهر معمولی بیماران و کارکنان بخش روانی به طرز غیرمنتظره‌ای شروع به ناپدیدشدن می‌کنند، در بخش به روی ایمی قفل می‌شود و رویدادهای غیرقابل توضیح و پیام‌های مرموز پارانویای امی را تشدید می‌کنند. با شروع اتفاقات عجیب و غریب در بخش دی، تنش داستان بیشتر و بیشتر شده و نبود اینترنت هم مانع هرگونه تماس با خارج از بخش می‌شود. با پیشروی در شب، بیماران آشفته و بی‌قرار ایمی را بیش از پیش عصبی می‌کنند.

ایمی حالا در بخش بیماران روانی گیر افتاده و با افکار خود تنها مانده است و اضطرابی عجیب سراغش می‌آید؛ اگر بقیه به راز او پی ببرند چه؟ چه می‌شود اگر او را با یکی از بیماران بخش اشتباه بگیرند؟ اما چیزی در بخش دی انتظار ایمی را می‌‌کشد که هرگز به مخیله‌اش خطور نمی‌کرد.

فریدا مک‌فادن در تعیین اتمسفر در کتاب‌های خود استاد است و از این ابزار به بهترین شکل استفاده می‌کند. از عمارت وینچسترها در «خدمتکار»، تا بخش بیماران روانی در کتاب «بخش دی» می‌توانید خودتان را در فضای ترسناک و پرتنش فضای داستان‌های مک‌فادن غرق کنید. ناپدیدشدن‌ها و سرنخ‌های مرموزی هم که در سرتاسر کتاب پنهان شده‌اند حس تعلیق داستان را حفظ کرده و کمک می‌کنند شما هم بخواهید همگام با ایمی به راز بخش دی پی ببرید. به این‌ها فلش‌بک‌هایی هم اضافه کنید که گذشته‌ی ایمی را به ما نشان می‌دهند و تا همین‌جا کافی است تا بدانید با یک داستان تریلر و مهیج خوب طرف هستید.

داستان از زاویه‌ی دید ایمی روایت می‌شود و این به خواننده‌ای که چیزی درباره‌ی بیماران روانی یا کار در محیط بیمارستان نمی‌داند کمک می‌کند همزمان با قهرمان داستان، یک دانشجوی سال سوم روانپزشکی، فرایند دشوار کار کردن در چنین محیطی را درک کند. ایمی شخصیتی متزلزل دارد و افکارش، که بخش زیادی از کتاب به آن‌ها می‌پردازد، نموداری از احساسات آشفته‌ی او هستند که پریشانی‌اش یک لایه‌ی دیگر به ترس داستان و فضای تریلر آن می‌افزاید.

اما بزرگترین مشکل نوشتار فریدا مک‌فادن در «بخش دی» این است که مانند بسیاری از کتاب‌های دیگری که همه‌ی ما خوانده‌ایم، بازتابی کاملا منفی از بیماران روانی به تصویر می‌کشد و این برای کسی که خودش در حرفه‌ی پزشکی فعالیت کرده کمی عجیب است. کسانی که با بیماری روانی درگیر هستند نیاز به درمان دارند و همه‌ی آن‌ها هم رفتارهای خشونت آمیز از خودشان نشان نمی‌دهند و از این رو، بهتر می‌بود اگر مک‌فادن به جای جمع بستن همه‌ی بیماران روانی و القای حس ترس به خوانندگان، کمی بیشتر به دانش پزشکی خود رجوع می‌کرد.

کتاب بخش دی اثر فریدا مک فادن نشر نون

۳. راز خدمتکار (The Housemaid’s Secret)

کتاب راز خدمتکار

«راز خدمتکار» دومین کتاب در مجموعه‌ی خدمتکار به حساب می‌آید؛ اما دقیقا داستان را از آخر کتاب قبلی شروع نمی‌کند. البته مک‌فادن زمینه‌سازی‌های لازم را انجام داده تا بتوانیم ارتباطی بین این کتاب و «خدمتکار» پیدا کنیم؛ با این حال، حتی اگر نخواهید سراغ کتاب اول بروید می‌توانید با خیال راحت «راز خدمتکار» را بخوانید که روایتش به عنوان یک داستان مستقل عمل می‌کند.

داستان باری دیگر با میلی کالووی آغاز می‌شود؛ خدمتکاری با گذشته‌ای مجهول. او حالا برای خود دوستی پیدا کرده، اما همچنان وضعیت مالی‌اش چنگی به دل نمی‌زند و از این رو حاضر می‌شود برای کسی به نام داگلاس گریک کار کند. البته این مرد ثروتمند یک شرط پیش پای میلی می‌گذارد: او نباید هرگز سراغ همسر داگلاس، وندی، برود.

مخفی کردن وندی این شک را در میلی برمی‌انگیزاند که نکند این زن از سمت همسرش مورد آزار قرار گرفته باشد. اتفاقات عجیبی که در این خانه پیش می‌آیند شک میلی نسبت به داگلاس را تشدید می‌کنند؛ به‌طوری که به این نتیجه می‌رسد که وندی از قصد در خانه زندانی شده است. این باور، میلی را مصمم می‌کند تا هر طور شده وندی را نجات دهد و برای این کار امنیت خودش را هم به خطر می‌اندازد.

داستان این کتاب هم درون چهاردیواری یک خانواده‌ی به ظاهر معمولی اتفاق می‌افتد؛ اما رازهای تاریکی در گوشه و کنار همین خانه پیدا می‌شوند که قهرمان داستان، میلی، نمی‌تواند چشم‌هایش را به روی آن‌ها ببندد. مشخص است که این پیش‌فرض تفاوت چندانی با کتاب «خدمتکار» ندارد و شخصیت میلی هم در آن کتاب بیشتر مورد کنکاش قرار گرفته و اگر بخواهید به هویت واقعی او پی ببرید، شاید بهتر باشد کتاب اولی را نیز بخوانید. با این حال، فریدا مک‌فادن با «راز خدمتکار» نشان می‌دهد که می‌تواند فرمول‌های اثبات‌شده را گرفته و کتاب‌های تازه‌ای تحویل خوانندگان دهد.

سبک نویسندگی مک‌فادن در «راز خدمتکار» مانند کتاب اول، سریع و با دیالوگ‌های هوشمندانه است و ماجرا هیچ وقت آنطور که پیش‌بینی کرده بودید پیش نمی‌رود. با این حال، شباهت بیش از حد کتاب به «خدمتکار» ممکن است شما را خسته کند و از این رو پیشنهاد می‌کنیم این کتاب‌ها را پشت سر هم نخوانید. البته «راز خدمتکار» به خوبی کتاب اول نیست و باید چند فصلی به آن فرصت بدهید تا داستانش جا بیفتد و به قولی، موتور نویسنده گرم شود؛ ولی می‌توانید مطمئن باشید که داستان از اواسط کتاب بالا گرفته و هیجان‌انگیز می‌شود.

فریدا مک‌فادن در «راز خدمتکار» سیستم اغلب کتاب‌های تریلر را پیشه کرده است و از همان دقیقه‌ی اول می‌توانید مطمئن باشید با یک راوی غیرقابل اعتماد سروکار دارید. مشخصا اگر کتاب اول را خوانده باشید ممکن است فکر کنید دیگر میلی را به طور کامل می‌شناسید؛ اما مک‌فادن همینجا شما را غافلگیر کرده و مسیر داستان را به سمتی می‌برد که هرگز از کاراکتر میلی توقع نداشتید؛ انگار قهرمان «راز خدمتکار» در تضاد با هر چیزی است که پیش از این درباره‌ی میلی می‌دانستید.

اگر از کتاب‌های طنز و سبک‌تر این نویسنده خوشتان بیاید، احتمالا بیشتر از «راز خدمتکار» لذت می‌برید. فریدا مک‌فادن در این کتاب از لحن متفاوتی به نسبت «خدمتکار» استفاده کرده، به طوری که اگر به لحن واقع‌گرایانه و منطقی کتاب‌های او عادت داشته باشید، ممکن است «راز خدمتکار» توی ذوقتان بخورد. بسیاری از صحنه‌ها، حتی آن‌هایی که اعمال خشونت آمیز را توصیف می‌کنند، چنان غیرواقعی توصیف شده‌اند که ممکن است شما را به طور کامل از فضای داستان خارج کنند.

اما اگر درباره‌ی یک چیز مطمئن باشیم آن این است که کتاب‌های فریدا مک‌فادن هیچ‌وقت شما را بدون چندتایی پیچش غیرمنتظره رها نمی‌کنند. با «راز خدمتکار» نیز می‌توانید انتظار یک داستان پر از تعلیق و هیجان داشته باشید که هرگز خسته‌کننده نمی‌شود؛ حتی اگر چرخش‌های داستانی‌اش خیلی با منطق جور درنیایند.

کتاب راز خدمتکار اثر فریدا مک فادن انتشارات کتاب کوله پشتی

۴. هیچ وقت دروغ نگو (Never Lie)

هیچ وقت دروغ نگو از کتاب‌های فردیدا مک‌فادن

«هیچ وقت دروغ نگو» جزء کتاب‌های تریلر و جنایی فریدا مک‌فادن است که باز هم عناصر روانشناختی در آن نقشی برجسته دارند. پیشنهاد می‌کنیم این کتاب کوتاه را پشت سرهم بخوانید که   با چرخش‌های داستانی غیرمنتظره و پایان‌بندی حتی عجیب‌تر از آن شما را غافلگیر خواهد کرد.

داستان از آنجا آغاز می‌شود که یک زوج جوان به نام‌های تریشا و ایتن برای بازدید و خرید خانه‌ای رفته‌اند، اما یک کولاک سهمگین آن‌ها را داخل دیوارهای مجلل این خانه‌ی متروکه، که برای روانشناسی به نام دکتر هیل بوده، گیر می‌اندازد. از همان لحظه‌ی اول خانه عجیب به نظر می‌رسد؛ مثلا، در اتاق نشیمن پرتره‌ی زنی با چشمان سبز نافذ وجود دارد که به تنهایی تمام دیوار را پوشانده است.

یک قفسه‌ی بزرگ کتاب هم وجود دارد؛ اما روی همه‌ی آن‌ها نوشته شده «آناتومی ترس»؛ کتابی که توسط دکتر هیل نوشته شده که سه سال پیش در همین خانه به قتل رسید. تریشا که کنجکاوی‌اش گل کرده به طور اتفاقی یک اتاق مخفی را کشف می‌کند. این اتاق مخزنی از نوارهای صوتی را در خود جای داده و تریشا به زودی متوجه می‌شود که در این نوارها، محتوای جلسات دکتر هیل با بیمارانش ضبط شده است.

فریدا مک‌فادن هر بار و با هر یک از کتاب‌های خود ثابت می‌کند قدرت توصیف یکی از توانایی‌های برجسته‌ی اوست. شخصیت‌های «هیچ وقت دروغ نگو» آن قدر واقعی هستند که شما را به یاد خودتان می‌اندازند. خانه‌ای هم که تریشا و ایتن در آن گیر افتاده‌اند به نحوی توصیف شده که واقعا ترسناک و مخوف جلوه می‌کند. اتمسفر پرتنش و فصل‌های کوتاه کتاب، در کنار رازهای مگو که در گذشته‌ی تاریک و نوارهای جلسات دکتر هیل مخفی شده‌اند، یک داستان پر از تعلیق ساخته‌اند که نمی‌توانید از صفحاتش چشم بردارید.

یکی دیگر از نقاط قوت نوشتار مک‌فادن در «هرگز دروغ نگو» توانایی او در داستان‌گویی با استفاده از افکار درونی کاراکترهاست. داستان از زاویه‌ی دید تریشا روایت می‌شود و هر بار ما همگام با او هر لحظه و مکاشفه را تجربه می‌کنیم؛ اما توصیف این لحظه‌ها از زبان کاراکتر تریشا چنان لحن صمیمی و ساده‌ای دارد که خواننده احساس می‌کند خودش جا پای تریشا گذاشته، در اتاق مخفی را باز کرده و به نوارهای کاست بیماران دکتر هیل گوش می‌دهد.

«هرگز دروغ نگو» مثل چندی دیگر از کتاب‌های فریدا مک‌فادن دو روایت متفاوت را در دو خط زمانی شرح می‌دهد. تریشا با گوش دادن به نوارهای کاست در اتاق مخفی، قدم به درون خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی بیماران دکتر هیل می‌گذارد؛ اما گوش دادن به روایت آن‌ها، چشم تریشا را نسبت به ماهیت رابطه‌ی خود با ایتن باز می‌کند و اعتمادش به او خدشه‌دار می‌شود.

مک‌فادن مانند یک شعبده‌باز به خوبی می‌داند چطور ذهن مخاطب را درگیر کرده و آن را به سمت‌وسوهایی که می‌خواهد ببرد تا در لحظه‌ی درست و با یک غافلگیری نفس خواننده را در سینه حبس کند. تمام مدت خواندن «هیچ وقت دروغ نگو» ممکن است با خود بگویید که دیگر آخر ماجرا را حدس زده‌اید، اما این نویسنده خوب می‌داند چگونه از ابزارهای روایی که در اختیار دارد استفاده کند تا نتیجه هیچ وقت آنطور که انتظار دارید پیش نرود.

کتاب هیچ وقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن نشر نون

۵. در قفل شده (The Locked Door)

کتاب در قفل شده

«در قفل شده» داستان را به بیست و شش سال پیش می‌برد، به روزی که مردی به نام آرون نیرلینگ در خانه‌اش در اورگان دستگیر شد؛ کسی که از سمت خانواده و همسایگان مردی محترم و یک شهروند نمونه به حساب می‌آمد، شوهری فداکار و پدری بامحبت که همه او را به عنوان «مرد خانواده» توصیف می‌کردند. اما پلیس واقعیت هولناک پشت این ماسک بی‌نقص را آشکار می‌کند: بقایای بیش از بیست جسد که مرگ برخی‌هایشان به بیست سال پیش بازمی‌گردد!

دختر آرون، نورا، در آن زمان فقط یازده سال داشت و متعجب بود که چرا پدرش همیشه در زیرزمین را قفل می‌کند و در عین حال، انگار بیشتر وقتش را هم در آنجا می‌گذارند. با آنکه پدر نورا به حبس ابد  محکوم شد، نمی‌توان توقع داشت که چنین فاجعه‌ای رد ننگین خود را بر روح و روان این دختر درون‌گرا نگذارد.

برگردیم به زمان حال. نورا مصمم است که گذشته‌اش را پشت سر بگذارد؛ او نام خانوادگی‌اش را عوض کرده و موفق شده به آرزویش که می‌خواست روزی جراح شود، برسد. نورا از صمیمی شدن با دیگران و حتی نگه‌داری از حیوانات خانگی وحشت دارد که نکند روزی روح ترسناک گذشته‌ی وحشتناکش در او حلول کند.

اما انگار سایه‌ی سنگین این جنایات قرار نیست دست از سر نورا بردارد. بقایای یک زن جوان پیدا می‌شود که بیمار خود نورا بوده و دقیقا به همان روش پدرش کشته شده است و این زندگی نورا را از هم متلاشی می‌کند. حالا نورا دیگر خود در مظان اتهام قرار گرفته و باید برای پاک کردن نام خود دست به کار شود.

مثل بهترین کتاب‌های ژانر معمایی و جنایی، فریدا مک‌فادن در کتاب «در قفل شده» شما را وادار به حدس و گمان می‌کند. مدام می‌خواهید به هویت واقعی قاتل ببرید و سوال‌های مختلفی در ذهنتان می‌چرخند؛ مثلا، چه کسی از هویت و گذشته‌ی واقعی نورا خبر دارد؟ چرا برای نورا پاپوش دوخته‌اند؟ چرا پس از این همه سال کسی آمده و قتل‌های وحشتناک پدرش را تکرار می‌کند؟

در این کتاب با دو خط زمانی متفاوت سروکار داریم؛ داستان با نورا به عنوان یک دختربچه آغاز می‌شود که با پدر و مادرش زندگی می‌کند. سپس بقیه‌ی کتاب روایت را به دوران بزرگسالی نورا می‌برد که دیگر یک جراح موفق شده است. چیزی که سبک روایی کتاب را جذاب می‌کند، این است که داستان با اینکه انبوهی از اطلاعات به شما می‌دهد، در عین حال همه چیز را به شما نمی‌گوید. حقیقت جلوی چشمانتان است، اما نمی‌توانید روی آن انگشت بگذارید.

فصل‌های کوتاه، جریان سریع در کنار توسعه‌ی شخصیتی خوب باعث شده داستان تا انتها جذاب باقی بماند. اگر پیش از این با کتاب‌های فریدا مک‌فادن آشنا باشید، می‌دانید که در چند فصل انتهایی باید انتظار عجیب‌ترین پیچش‌های داستانی را داشته باشید که بخش اعظم جذابیت کتاب را به دوش می‌کشند. افشاگری‌های انتهایی چیزی است که به خاطرش سراغ کتاب‌های این نویسنده می‌روید و می‌توانید مطمئن باشید که «در قفل شده» نمونه‌ی عالی این سبک فریدا مک‌فادن است.

کتاب در قفل شده اثر فریدا مک فادن انتشارات کتاب کوله پشتی

۶. مزاحم نشو (Do Not Disturb)

مزاحم نشو از کتاب‌های فریدا مک‌فادن

کتاب «مزاحم نشو» شما را به ماجرای جنایی و تریلری به سبک و سیاق «روانی» هیچکاک می‌برد. داستان با کویین الکساندر آغاز می‌شود؛ زنی که مرتکب جنایتی فراتر از حد تصور شده و حالا همه چیز، خانه، شغل و خانواده‌اش را رها و فرار کرده تا مجبور به مواجهه با عواقب عمل وحشتناکش نباشد. کویین از ترس گرفتار شدن به سمت مرز کانادا به راه می‌افتد؛ اما یک کولاک ناگهانی برنامه‌هاش را به هم می‌ریزد.

کویین سرگردان و مستأصل به یک متل قدیمی پناه می‌برد. جایی که در آغاز به نظر می‌رسد می‌تواند پناهگاه آرام و بی‌خطری برای او باشد؛ اما مثل همه‌ی کتاب‌های فریدا مک‌فادن می‌توانید مطمئن باشید که قضیه قرار نیست به همین سادگی ختم به خیر شود.

نیک باستر، صاحب متل در ابتدا رفتاری دوستانه دارد، اما کویین مدام احساس می‌کند که چیزی درباره‌ی رفتارهای او یا گذشته‌ی متل جور درنمی‌آید. با وجود کولاکی که انگار بساطش جمع‌شدنی نیست، کویین می‌فهمد که خطر بیش از آنچه تصورش را می‌کرد بیخ گوشش قرار دارد.

فریدا مک‌فادن با «مزاحم نشو» نشان داده که دیگر فرمول نوشتن کتاب‌های جنایی و معمایی دستش آمده و با هر رمان خود ثابت می‌کند که چه داستان‌های جذابی در چنته دارد. پیچش‌های داستانی «مزاحم نشو» شگفت‌انگیزند و سرعت افشای نکات داستانی هم آنقدر خوب است که با هر اطلاعات تازه می‌خواهید انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیرید.

جریان داستان با جنایتی آغاز می‌شود که کویین مرتکب شده و اگرچه جزئیات آن برای خواننده برای مدتی مخفی باقی می‌ماند، این عنصر ناشناخته باعث می‌شود بخواهید مدام انگیزه‌ها و علت رفتارهای کویین را بررسی کنید و بفهمید دلیل تلاش مذبوحانه‌ی کویین برای فرار چیست. در این لحظات مثل خود کویین قلبتان تندتند می‌زند که نکند کسی به رازهای او پی ببرد و یک احساس اضطراب دائمی شما را در طول داستان همراهی می‌کند.

«مزاحم نشو» هوشمندانه از جزئیات و توصیفات برای ایجاد تنش و احساس ناراحتی در خوانندگان استفاده کرده که سبک کتاب‌های دیگر فریدا مک‌فادن را دنبال می‌کند. فضای این متل دورافتاده خود به کاراکتری در داستان تبدیل شده که توجه مک‌فادن به جزئیاتی را نشان می‌دهد که می‌توانند در چشم‌به‌هم‌زدنی حال و هوای داستان را تغییر بدهند. مثل همیشه یک گذشته‌ی تاریک اما مسکوت وجود دارد که از طریق سرنخ‌های ظریفی که اینجا و آنجای کتاب به آن‌ها اشاره می‌شود، لایه‌ی دیگری از رمز و راز به داستان افزوده است.

چیزی که «مزاحم نشو» را از دیگر کتاب‌های فریدا مک‌فادن متمایز کرده توانایی آن در حفظ جریان داستان است. ممکن است برخی به آثار این نویسنده ایراد بگیرند که تازه از اواسط داستان و با افشاگری‌ها و چرخش‌های غیرمنتظره جریان روایت جان می‌گیرد؛ اما «مزاحم نشو»‌این ایراد را ندارد و درست از همان لحظه‌های اول و به خاطر کاری که کویین انجام داده، داستان پر از تنش و اضطراب است.

کتاب مزاحم نشو اثر فریدا مک فادن انتشارات زرنوشت

۷. زندانی (The Inmate)

کتاب زندانی

کتاب «زندانی» گذشته و حال را به هم پیوند می‌زند و تعریف کامل یک داستان تریلر و جنایی است. اگر از طرفداران داستان‌های با راوی غیرقابل اعتماد باشید «زندانی» راست کار شماست که می‌تواند با تعلیق بالا و جریان سریع شما را میخکوب می‌کند.

بروک سالیوان قهرمان داستان، مادری تنها است که پس از مرگ والدینش به محله‌ی قدیمش بازگشته است. بازگشت به خانه با هجوم خاطرات تلخ و آزاردهنده‌ای همراه است که بروک را به یاد یازده سال پیش می‌اندازد.

دقیقا یازده سال پیش بود که بروک در دادگاه علیه دوست‌پسر آن زمان خود، شین، شهادت داد؛ شهادتی که منجر به محکومیت شین به حبس ابد شد. اما ترامای این واقعه همچنان خواب راحت را از بروک گرفته و بازگشت به خانه به معنی مواجهه‌ی دوباره با این گذشته‌ی ناراحت‌کننده است.

در اتفاقی کاملا غیرمنتظره، بروک در شهر آشنا شغلی پیدا می‌کند که مسیرش را درست سر راه شین قرار می‌دهد: کار کردن به عنوان پرستار در زندان فوق‌امنیتی که شین در آن نگهداری می‌شود. با کار کردن در زندان بروک چاره‌ای جز مقابله با زخم‌های قدیمی ندارد و احساسات ضدونقیض به سراغش می‌آیند.

امروزه دیگر غیرممکن است که داستان تریلری پیدا کنید که تمام عناصر آن تازه باشند. «زندانی» نیز از این قاعده مستثنی نیست و حتی به بسیاری از دیگر کتاب‌های خود فریدا مک‌فادن شباهت دارد؛ اما این کاراکترها و پایان‌بندی کتاب است که شما را تا آخر مشتاق نگه خواهد داشت.

داستان از دید بروک روایت می‌شود که خاطرات و ترامایی که از سر گذرانده تصویر او را از حقیقت مخدوش کرده‌اند. اینگونه موقع خواندن هیچ‌گاه نمی‌توانید به طور کامل به بروک اعتماد کنید و باید همواره این سوالات را مد نظر خود داشته باشید: یازده سال پیش دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ آیا خاطرات بروک دقت لازم را دارند؟ یا شاید این خاطرات با تحریف عاطفی که اغلب با تراما همراه است از واقعیت فاصله گرفته‌اند؟

بروک با تأکید بر جدایی عاطفی می‌خواهد از خودش و پسرش محافظت کند، اما این تنها ضربه‌ی روحی که تجربه کرده را تشدید می‌کند. محرک‌هایی نیز وجود دارند که می‌توانند به سرعت خاطرات تلخ بروک را زنده کرده و احساسات شدیدی در او برانگیزند که نشان‌دهنده‌ی آسیب روحی و ادراک مخدوشی است که بروک با آن دست به گریبان است.

در عین حال، بروک سالیوان با تصمیمات بی‌منطق‌اش که یکی پس از دیگری انگار تمامی ندارند، یکی از آن قهرمان‌هایی است که می‌خواهید یک کتک حسابی به او بزنید، بلکه عقلش سر جایش بیاید. اما همین  بروک را دوست‌داشتنی کرده است. او مدام نظرش را تغییر می‌دهد، یک ثانیه یک چیز فکر می‌کند و ثانیه‌ی بعد جور دیگری عمل می‌کند که باورپذیری او را بالا برده است. آخرسر بروک تنها می‌خواست برای پسرش مادری کند و در هر موقعیت، کاری را که فکر می‌کرد درست است انجام دهد؛ هر چند تصمیماتش اغلب احمقانه به نظر می‌رسند.

قدرت «زندانی» در سرنخ‌هایی است که به خواننده می‌دهد تا خودش بتواند تکه‌های پازل را کنار هم گذاشته و حقیقت داستان را کشف کند. پیش بردن همزمان داستان در خطوط زمانی متفاوت نیز، با اینکه تکنیکی است که در کتاب‌های فریدا مک‌فادن زیاد دیده‌ایم، مثل همیشه خوب جواب داده است.

کتاب زندانی اثر فریدا مک‌ فادن نشر آموت

۸. بانوی طبقه بالا (The Wife Upstairs)

کتاب بانوی طبقه بالا

یک تریلر روانشناختی دیگر با خطوط روایی چندگانه! «بانوی طبقه بالا» داستان را با سیلویا آغاز می‌کند که در رستوران زنی را از خفه‌شدن نجات می‌دهد. اما زن کلاهبردار از آب درمی‌آید و تهدید می‌کند که به خاطر این کار از سیلویا شکایت خواهد کرد. مردی غریبه که اتفاقی شاهد همه چیز بوده طرف سیلویا را می‌گیرد و همین گفتگویی میان آن‌ها آغاز می‌کند. مرد متوجه می‌شود که سیلویا دنبال کار می‌گردد و او هم دنبال پرستاری برای همسرش است که تمام روز را در اتاق زیرشیروانی به تنهایی می‌گذراند و به جز پرستارانش کسی را نمی‌بیند.

اما همسرش کیست؟ ویکتوریا، زنی با یک زندگی عالی، همسری موفق به نام آدام و خانه‌ای زیبا که روزی حادثه‌ی وحشتناکی بر سرش آمده و ویکتوریا دیگر حتی نمی‌تواند راه برود یا به درستی صحبت کند. او مجبور است از طریق یک لوله دارو و غذایش را بخورد. پس از این واقعه ویکتوریا که دیگر به مراقبت مداوم نیاز دارد، در طبقه‌ی بالای خانه‌ی خودش و آدام زندانی شده است.

سیلویا رابینسون جوان که توسط آدام برای مراقبت از ویکتوریا استخدام شده، تحت تأثیر بلایی که سر ویکتوریای بیچاره آمده قرار گرفته و می‌خواهد هرطور که شده کمک‌حال او باشد. البته این واقعه همزمان کنجکاوی سیلویا را برمی‌انگیزاند و روزی او به طور اتفاقی دفتر خاطرات پنهانی را که متعلق به ویکتوریا بوده پیدا می‌کند. محتویات این دفترچه خاطرات نشان می‌دهد که زندگی ویکتوریا آنطور که به نظر می‌رسیده عالی نبوده و شاید حقیقت دیگری پشت حادثه‌ای بوده که بر سر ویکتوریا آمده است.

فریدا مک‌فادن در «بانوی طبقه بالا» داستان را از طریق دو روایت متمایز جلو می‌برد که با آنچه در کتاب‌های دیگرش دیده‌ایم اندکی تفاوت دارد. در این کتاب با سیلویا در زمان حال قدم برمی‌داریم، اما با کاراکتر ویکتوریا به گذشته می‌رویم که از طریق دفترچه خاطراتی که سیلویا می‌خواند برای ما توصیف می‌شود. در اغلب کتاب‌های فریدا مک‌فادن ما داستان یک شخصیت را در خطوط زمانی متفاوت دنبال می‌کنیم؛ اما در «بانوی طبقه بالا» دو کاراکتر جداگانه داریم با تجربه‌های کاملا متفاوت.

یادداشت‌های ویکتوریا مهم‌ترین ابزار پیشبرد روایت در این کتاب هستند. همزمان با سیلویا می‌توانید با تلخی‌ها و ترس‌های ویکتوریا همراه شوید که به شخصیت این زن درمانده عمق می‌بخشد. با آشکار شدن رازهای ویکتوریا، روایت با سرعتی بالا پیش می‌رود و خواننده را به جلو سوق می‌دهد تا بخواهد جلوتر از داستان متهم را پیدا کند و این تنش را بالا می‌برد. آشفتگی عاطفی ویکتوریا و کشمکش‌های درونی سیلویا از یک‌سوم انتهایی کتاب دست در دست هم حرکت می‌کنند و مک‌فادن ماهرانه احساسات این دو شخصیت را به هم پیوند می‌زند.

فریدا مک‌فادن در کتاب‌های خود ساده‌نویسی و اختصار را به بازی‌های زبانی ترجیح می‌دهد. «بانوی طبقه بالا» هم کتابی است که با اینکه طرح داستانی آشنایی دارد، تعلیق را در اولویت قرار داده که باعث شده با هر صفحه بیشتر و بیشتر به درون رازهای تاریک داستان کشیده شوید و بخواهید از علت عاقبت تلخ ویکتوریا سردربیاورید. نوشتار ساده‌ی متن مک‌فادن هم خواندن کتاب «بانوی طبقه بالا» را راحت کرده که در چشم‌به‌هم‌زدنی آن را تمام خواهید کرد.

کتاب بانوی طبقه بالا اثر فریدا مک فادن نشر پیکان

۹. همکار (The Coworker)

کتاب همکار

فریدا مک‌فادن با «همکار» حال و هوای جنایی و معمایی کتاب‌های خود را به فضای یک اداره می‌برد. داون شیف یک حسابدار است که در دفتری با رازهای مگو کار می‌کند. او هر روز ٰرأس ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه‌ی صبح سر کار است، اما از سوی همکارانش بی‌دست و پا تلقی می‌شود. تنها شانسی که داون آورده این است که می‌تواند در اوقات فراغتش با دوستش ناتالی صحبت کند؛ دختری که بهترین نماینده‌ی فروش اداره است.

یک روز داون سر کار نمی‌آید، آن هم داونی که حضورش در اداره حتی یک دقیقه دیر و زود ندارد. ناتالی اولین کسی است که مشکوک می‌شود نکند اتفاقی برای داون افتاده باشد. او وظیفه‌ی خود می‌بیند تا در مورد ناپدید شدن داون تحقیق کند. سروکار ناتالی به طور تصادفی به یک‌سری ایمیل می‌خورد که از سمت داون برای بهترین دوست او، میا فرستاده شده بودند. محتوای این ایمیل‌ها نشان می‌دهند که داون مدام در اداره مورد آزار و اذیت بوده، اما سوال اصلی اینجاست که اصلا ارتباط داون با میا چه بوده است؟

در «همکار» هیچ پاراگراف اضافه‌ای پیدا نمی‌کنید؛ پشت هر داده‌ای که به خواننده داده می‌شود هدفی وجود دارد و این پختگی نوشتار فریدا مک‌فادن را نشان می‌دهد که با هر یک از کتاب‌های خود بهتر و بهتر می‌شود و «همکار» که جدیدترین کتابی است که از او منتشر شده به خوبی نقاط قوت او را برجسته می‌کند.

داستان تا زمان ناپدیدشدن ناتالی به سرعت پیش می‌رود. جریان تند، دیالوگ‌های جذاب و فصل‌های کوتاه باعث می‌شود مدام به خودتان بگویید «فقط یک فصل دیگر!» اما چنان درگیر و مشتاق کشف حقیقت خواهید شد که نمی‌توانید به راحتی کتاب را زمین بگذارید.

خلاف بسیاری از کتاب‌های تریلر فریدا مک‌فادن، داستان اساسا از زاویه‌ی دید ناتالی روایت می‌شود و رویکرد اول شخص باعث شده برای دسترسی به سرنخ‌ها مدام به ناتالی و مشاهدات او وابسته باشید. همچنین دیالوگ‌هایی که بین ناتالی و داون، ناتالی و میا (از طریق ایمیل‌ها) اتفاق می‌افتند نقش مهمی در آشکار کردن روابط واقعی بین شخصیت‌ها دارند؛ پس موقع خواندن «همکار» حواستان به گفتگوهایی که بین کاراکترها ردوبدل می‌شود باشد که سرنخ‌های مهمی در آن‌ها پنهان شده است.

مک‌فادن تا لحظه‌ی نهایی هیچ وقت موضع خودش را آشکار نمی‌کند، به طوری که حین خواندن کتاب مدام به احساسات خودتان نسبت کاراکترها شک می‌کنید و آخرسر نمی‌دانید می‌خواهید طرف کدام یک را بگیرید. این نکته‌ی مهم دیگر «همکار» است که نمی‌خواهد از شخصیت‌هایش قدیس بسازد و پشت هر کس سایه‌ی تاریکی وجود دارد که تا زمانی که آخر داستان را نخوانده‌اید به ماهیت این تاریکی پی نخواهید برد.

کتاب The Coworker اثر Freida McFadden انتشارات ایندیپنتلی

۱۰. یادت هست (Do You Remember)

یادت هست از کتاب‌های فریدا مک‌فادن

یکی از تکراری‌ترین و در عین حال جذاب‌ترین عناصر در کتاب‌های تریلر و جنایی وقتی است که کاراکتر اصلی فراموشی می‌گیرد و فریدا مک‌فادن با «یادت هست» سراغ همین کلیشه‌ی جذاب رفته است. تس استربل روی تخت بیمارستان بیدار می‌شود، گیج و سرگردان. محیط اطراف برایش آشنا نیست، مردی که ادعا می‌کند شوهرش است را به یاد نمی‌آورد، یا حتی انعکاس خودش در آینه را نمی‌شناسد.

تس خبردار می‌شود که یک سال پیش در یک تصادف رانندگی وحشتناک بوده و بیشتر خاطرات خود از جمله روز عروسی خود را هم فراموش کرده است. تنها دست‌نوشته‌هایی که از گذشته‌اش به جا مانده به او می‌گویند که تس در گذشته چه کسی بوده است. حالا هم حافظه‌ی کوتاه‌مدت او آسیب دیده و هر روز خاطراتش پاک می‌شوند.

با حمایت همسرش گراهام، تس شروع به کنار هم گذاشتن تکه‌های پازل گذشته‌اش می‌کند تا دوباره هویت خود را کشف کند. اما همیشه به پرسش‌های تس پاسخ‌های کاملی داده نمی‌شود. رویدادها کاملا با آنچه گراهام به او می‌گوید مطابقت ندارند و به نظر می‌رسد شکاف‌هایی در خاطراتش وجود دارند که بدون توضیح حذف شده‌اند.

کم‌کم تس از ترس اینکه ممکن است حافظه‌اش دستکاری شده باشد شروع به سرنخ گذاشتن برای خودش می‌کند. در عین حال، اعتماد او به شوهرش هم از دست می‌رود. آیا گراهام واقعا همان کسی است که ادعا می‌کند؟ در تصادف رانندگی یک سال پیش دقیقا چه اتفاقی افتاده است؟

تس نمی‌تواند به حقیقتی که در ذهنش وجود دارد دسترسی پیدا کند. این نه تنها تنش داستان را بیشتر کرده، بلکه خود تس را هم به یک راوی غیرقابل اعتماد تبدیل می‌کند که اطلاعات پراکنده‌اش به آنچه دیگران می‌گویند بستگی دارد.

اگر کتاب «پیش از آنکه بخوابم» از اس. جی. واتسون را خوانده باشید، متوجه می‌شوید که شباهت‌های آن با «یادت هست» غیرقابل انکار است. اما به اندازه‌ی کافی تفاوت‌های بزرگی در خطوط داستانی کتاب مک‌فادن وجود دارد که او را از اتهام کپی کردن برهاند. درواقع، فریدا مک‌فادن کار مهمی انجام داده که توانسته تنها در فاصله‌ی چندین سال، کتاب‌های تریلر و معمایی بنویسد که هر یک داستان و پیچش‌های خودشان را دارند و به بهترین شکل از یکدیگر متمایز می‌شوند.

به جز ادعای سرقت ادبی، در «یادت هست» یک چالش بزرگ و مهم‌تر پیش پای مک‌فادن بوده که به کاراکتر تس بازمی‌گردد. او هر روز که چشم باز می‌کند هیچ خاطره‌ای از روز قبل ندارد و باید یک سری اطلاعات تکراری را مرور کند. پیاده کردن این ایده، بدون آنکه بیش از اندازه تکراری به نظر برسد، کاری دشوار است. البته نمی‌توان داستانی درباره‌ی فراموشی نوشت و ماجرا برای خواننده کمی تکراری نشود؛ اما مک‌فادن با تعلیق و پایان‌بندی غیرمنتظره‌ی خود این کمبودها را جبران می‌کند.

کتاب «یادت هست» ایده‌ها و پرسش‌های تازه‌ای درباره‌ی حافظه، هویت و ادراک انسان مطرح می‌کند؛ مثل اینکه تا چه اندازه شخصیت هر یک از ما به خاطراتمان برمی‌گردد. اما خاطرات کسانی هم که مشکل فراموشی ندارند نقص‌های مختلفی دارد و خیلی اوقات این تصمیم خود ماست که کدام حقایق را بپذیریم و کدامشان را فراموش کنیم.

کتاب یادت هست اثر فریدا مک فادن نشر نون

منبع: Evernad

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما