۹ نقش آفرینی منحصربهفرد ایوان مک گرگور که «جنگ ستارگان» جزوشان نیست
از آنجا که سریال «اوبی وان کنوبی» (Obi-Wan Kenobi) به تازگی در شبکه دیزنی پلاس به نمایش درآمده و نقش اصلی آن را ایوان مک گرگور بر عهده دارد، بهترین زمان برای بازبینی نمادینترین نقشهای این بازیگر شناختهشده فرا رسیده است.
بسیاری از ما با داستان «اوبی وان کنوبی» آشنایی داریم، اما درباره فیلمهای دیگری که مک گرگور در طی سالها در آنها بازی کرده هیچ نمیدانیم. پس از تماشای چند قسمت از سریال «اوبی وان کنوبی»، با موشکافی در نقشهایی که این بازیگر در آنها حضور داشته، خواهیم دید نقشآفرینیهای منحصربهفرد او در چه آثاری اتفاق افتاده است.
- ۷ رمان از «جان لوکاره» که الهام بخش ساخت فیلمهای هیجانانگیز جاسوسی شدهاند
- لیام نیسون؛ بهترین و بدترین صحنههای مبارزهی ستارهی اکشن هالیوود
- ۴۱ انیمیشن برتر قرن بیستویکم؛ از آثار استودیو جیبلی تا پیکسار و دیزنی
ممکن است بسیاری از شما با اکثر عناوین موجود در این لیست آشنا باشید، اما قطعا تعداد قابل توجهی از طرفداران جوانتر مجموعه «جنگ ستارگان» به بررسی کارنامهی کاری مک گرگور علاقه دارند چرا که چیز زیادی در رابطه با این بازیگر نمیدانند. البته عناوین زیر لزوما بر اساس «بهترین» نقشهای مک گرگور انتخاب نشدهاند، بلکه هدف از مرتب کردن این فهرست نشان دادن طیف متنوعی از نقشهایی است که این مرد توانسته در آنها ظاهر شود. اگر مک گرگور را به خاطر دوران حضورش در جنگ ستارگان میشناسید، خودتان را آماده کنید.
درست است که ما در اینجا میخواهیم سایر نقشهایی را که او در آنها ظاهر شده برایتان ارائه کنیم اما چیزی که نمیتوان آن را تغییر داد این است که مک گرگور برای ایفای نقش در جنگ ستارگان شناخته شده است.
۱. سایهنویس (The Ghost Writer)
- کارگردان: رومن پولانسکی
- بازیگران: پیرس برازنان، کیم کاترال، تیم پریس
- تاریخ انتشار: 2010
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 84 از ۱۰۰
در فیلم هیجان انگیز سیاسی نئو نوآر ساخته رومن پولانسکی محصول سال ۲۰۱۰، مک گرگور نقش یک سایه نویس ناشناس را بازی میکند که برای نوشتن زندگی نامهی نخست وزیر سابق بریتانیا، آدام لانگ (با بازی پیرس برازنان) استخدام شده است. اما چندی نمیگذرد که او در طول فرآیند تحقیق و نوشتن داستانش، با اسرار تاریک و جنایات جنگی احتمالیای برخورد میکند که به نحوی با شخصیت سیاسی نخست وزیر سابق در ارتباط هستند. گویا او در جنایات جنگی و قتلهای بسیاری دست داشته است.
همین کنجکاویها باعث میشود که زندگی لانگ یا همان کاراکتری که مک گرگور به ایفای نقشش میپردازد به خطر بیفتد. مک گرگور در این فیلم بازی بینظیری را از خود به یادگار نهاده زیرا او به زیبایی نقش داستان نویس سادهای را بازی میکند که ناگهان به درون دنیایی مملو از توطئه کشیده میشود. حال او باید خودش را به آب و آتش بزند تا بتواند حقیقت را کشف کند و در عین حال از این مهلکه نجات پیدا کند. چندی نمیگذرد که او یاد میگیرد همان کاری را انجام دهد که افراد قدرتمند با او کردهاند و برای کشف حقیقت، هر کاری که از توانش برمیآید به انجام برساند.
در حقیقت میتوان به جرات گفت که بازی مک گرگور در فیلم «سایه نویس» با تمامی نقشهای او در فیلمهای دیگر متفاوت است. مک گرگور مانند یک سایه نویس واقعی عمل میکند و چنان به این کاراکتر جان میبخشد که گویی از ابتدا یک داستان نویس بوده و لذا همین امر باعث میشود که به نقطهی کانونی داستان فیلم تبدیل شود. بازی مک گرگور در نقش لانگ توانست چندین جایزه از جمله جایزهی بهترین بازیگر مرد را نصیب او کند و لذا در واقع میتوان این نقش او را جواهری پنهان در کارنامهی کاریاش دانست.
۲. ماهی بزرگ (Big Fish)
- کارگردان: تیم برتون
- بازیگران: جسیکا لانگ، الیسون لومن، میسی پایل
- تاریخ انتشار: 2003
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 75 از ۱۰۰
مک گرگور در یکی از کارهای درخشان کارگردان بزرگ، تیم برتون، تحت عنوان «ماهی بزرگ» محصول سال ۲۰۰۳ به ایفای نقش پرداخته است. این فیلم به روایت داستان ویل بلوم میپردازد که با پدرش، ادوارد (با بازی آلبرت فینی) اختلافات شدیدی دارد. زیرا پدرش همواره داستانهای دور و درازی را در مورد گذشتهی خود و زمانی که ویل کودکی بیش نبود روایت میکند. ویل که مطمئن است این داستانها ساختگی هستند، بار دیگر تصمیم میگیرد به داستانهای پدرش گوش دهد تا حقیقت را آشکار کند. مک گرگور در این فیلم در نقش ادوارد جوان ظاهر میشود و تنها در فلش بکهای فیلم به گذشته حضور دارد. برتون بازی مک گرگور را در این فیلم به بازی بینظیر همکار دیرینهاش جانی دپ تشبیه کرده که همواره به خاطر تواناییاش در انطباق پذیری با نقشهای مختلف شناخته میشود.
ادوارد بلوم در این فیلم به عنوان شخصیتی کاریزماتیک و منحصربهفرد شناخته میشود و مک گرگور بازیگری است که توانست به واسطهی شخصیت کاریزماتیک خود نقش این کاراکتر را به زیبایی ایفا کند. او در این فیلم در مواجهه با موجودات افسانهای و جلب توجه زنان زیبا، شجاعت خاصی را از خود بروز داد که شایستهی تقدیر است. در حقیقت مک گرگور چنان در غالب این کاراکتر جای گرفته که توانسته او را به خوبی به مخاطب بشناساند، کاراکتری که از هیچ نظر شبیه به سایر شخصیتهایی که او به ایفای نقششان پرداخته نیست. در حقیقت این کاراکتر از هر لحاظ شخصیت منحصربهفردی دارد. شکی وجود ندارد که نسخه جوان ادوارد بلوم تنها نقشی نیست که مک گرگور توانسته در طول دوران کاری حرفهای خود آن را به زیبایی ایفا کند اما میتوان آن را یکی از منحصربهفردترین و در عین حال نادیده گرفته شدهترین نقشهای این بازیگر برجسته دانست.
۳. آدام جوان (Young Adam)
- کارگردان: دیوید مکنزی
- بازیگران: تیلدا سوینتن، امیلی مورتیمر، پیتر مولان
- تاریخ انتشار: 2003
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 62 از ۱۰۰
یکی دیگر از فیلمهای سال ۲۰۰۳ که ایوان مک گرگور در آن به ایفای نقش پرداخته «آدام جوان» نام دارد که به کارگردانی دیوید مکنزی ساخته شده است. مک گرگور در این فیلم به همگان نشان داد که به راحتی میتواند به بازی در نقش افرادی با کاراکتر افراطی بپردازد و نقش خود را تمام و کمال ایفا نماید. بر خلاف فیلم «ماهی بزرگ» کاراکتر او در این فیلم، کاراکتری با گذشتهی تاریک، خطرناک و بیاخلاق است که گویی هیچ احساسی در درونش وجود ندارد و ذرهای همدلی یا فداکاری را نمیتوان در کاراکترش مشاهده کرد. در حقیقت مک گرگور به زیبایی هر چه تمامتر در این فیلم به ایفای نقش کاراکتر جو پرداخته و چنان به این کاراکتر روح بخشیده که گویا این شخصیت در وجودش زندگی میکند. کاراکتری که از جذابیت خود به عنوان سلاحی علیه زنانی که با آنها آشنا میشود استفاده میکند و در نهایت در طول فیلم مدام به آنها آسیب میرساند.
در پایان این فیلم، ما مشاهده میکنیم که همه چیز کار جو بوده و اوست که تمامی جرائم را مرتکب گردیده اما آنقدر بزدل است که نمیتواند مرد بیگناهی را که به خاطر جنایاتی که او انجام داده متهم گردیده نجات دهد و خودش از مهلکه میگریزد. مک گرگور آنقدر این نقش را به زیبایی ایفا کرده که قطعا هر مخاطبی پس از تماشای فیلم از جو متنفر خواهد شد. در حالی که قطعا هر مخاطبی در پایان فیلم منتظر است که او به سزای اعمالش برسد او در نهایت بار و بندیل خود را میبندد و فرد بیگناهی نیز اعدام میشود و مخاطب درمییابد که همیشه قرار نیست حق به حقدار برسد.
۴. مولن روژ! (Moulin Rouge!)
- کارگردان: باز لورمن
- بازیگران: نیکول کیدمن، ریچارد راکسبرگ، جیم برودبنت
- تاریخ انتشار: 2001
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 76 از ۱۰۰
فیلم موزیکال پاپ رویایی باز لورمن محصول سال ۲۰۰۱ باعث شد که مک گرگور برای اولین بار به طور جدی در نقشی آواز بخواند. ایوان پیشتر برای فیلم رومئو و ژولیت که آن هم به کارگردانی لورمن ساخته شد تست داده بود و پس از آن این کارگردان از او خواست تا برای نقش کریستین که یک نویسندهی جوان انگلیسی است، تست بازیگری بدهد. جذابیت بیحد و حصر مک گرگور به لورمن ثابت کرده بود که او میتواند شخصیت کاریزماتیک خود را به درون کالبد کریستین بدمد و این کاراکتر بیروح را به شخصیتی تبدیل کند که هر مخاطبی با تماشای فیلم عاشقش شود. در حقیقت این فیلم که جنبهی تاریکتری از عشق را به نمایش میگذارد به تماشاگر نشان میدهد که چگونه مک گرگور میتواند در هر نقشی خوش بدرخشد.
اگرچه شاید این یکی از نقشهایی باشد که چندان با سابقهی کاری مک گرگور جور درنمیآید، اما او توانست به زیبایی انگیزههای کریستین را از کارهایی که انجام میدهد به تماشاچی نشان دهد و داستان فیلم را به داستانی با چاشنی ملودرام تبدیل نماید. در نهایت شاید غم و اندوه موجود در کاراکتر مک گرگور اندکی آزاردهنده به نظر برسد و مخاطبی را که به تماشای فیلم نشسته بیازارد. نقطهی کانونی فیلم را میتوان لحظهای دانست که تمام زرق و برقها و هجوم دیوانهوار انرژی موجود در درون سکانسهای فیلم جای خود را به سکوت غم انگیزی میدهند، سکوتی غم انگیز که نشان دهندهی عذاب وجدان مک گرگور و غوغایی است که در درون کاراکتر او به راه افتاده است
۵. دکتر اسلیپ (Doctor Sleep)
- کارگردان: مایک فلنگان
- بازیگران: ربکا فرگوسن، جیکوب ترمبلی، بروس گرینوود
- تاریخ انتشار: 2019
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 78 از ۱۰۰
در دنبالهی فیلم «درخشش» که به کارگردانی مایک فلنگان در سال ۲۰۱۹ ساخته شد، مک گرگور نقش دنی تورنس بالغ را بازی میکند. او که اکنون به یک کارگر آسایشگاه تبدیل شده، رفتاری گرم و دوست داشتنی دارد و همین امر به مخاطبان کمک میکند تا این نسخه از شخصیت کلاسیکی را که پیشتر شناخته بودند با دل و جان بپذیرند و به آن نزدیک شود و پیچ و تابهای کاراکتر او را که از یک کودک به یک بزرگسال بالغ تبدیل گردیده کاملا درک نمایند. مک گرگور با ظرافت هر چه تمامتر، کاراکتر دن خسته و آسیب دیده را به تصویر میکشد و او را به عنوان یک ابرقهرمان افسرده که در برابر تهدیدات جدی میایستد به مخاطب معرفی مینماید.
باز هم میتوان به جرات گفت که مک گرگور به زیبایی امضای خود را بر این نقش نهاده و دن بزرگسال و تواناییهای خارقالعادهی او را به زیبایی به مخاطب نشان داده است. او در این فیلم پس از برخورد با دختر جوانی که «درخشش» نام دارد، سعی میکند تا به او کمک کند تا از شر نیروهایی که دارد خلاص شود. هر چند به جرات میتوان گفت که بازی مک گرگور در نقش تورنس یکی از آن دست نقش آفرینیهای این بازیگر است که به شدت دست کم گرفته شده اما مک گرگور مانند هر نقش دیگری، برای این کاراکتر نیز سنگ تمام گذاشت و در حقیقت میتوان گفت هیچ بازیگر دیگری نمیتوانست عملکردی مانند او داشته باشد.
۶. من تو را دوست دارم فیلیپ موریس (I Love You Phillip Morris)
- کارگردان: گلن فیکارا
- بازیگران: جیم کری، لزلی من، برنان براون
- تاریخ انتشار: 2009
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 71 از ۱۰۰
این فیلم که با اقتباس از کتابی محصول سال ۲۰۰۹ نوشته شده نشان میدهد که مک گرگور حتی میتواند در مقابل استعداد بزرگی همانند جیم کری نیز به ایفای نقش بپردازد و خودی نشان دهد. جیم کری در این فیلم در نقش استیون جی راسل به ایفای نقش پرداخته، مردی که عاشق فیلیپ موریس شده است. کری به عنوان کلاهبرداری که میخواهد توجه موریس را به سمت خود جلب نماید، صفحه نمایش را از آن خود میکند و به عنوان یکه تاز صحنه کاری میکند تا مخاطب تنها به او توجه نماید و اما مک گرگور نقش مردی سر به زیر را بازی میکند که شایستهی عشق بیحد و حصر است. عشقی که سبب میشود استیون با بازی جیم کری به سمت او کشیده شود و مشکلات و بدبختیهای فلیپ را دو صد چندان نماید.
کاراکتر انسانی مک گرگور و وجود ویژگیهایی نظیر زبان نرم، مهربانی و ملایمت چیزهایی هستند که سبب گردیدند او در این نقش خوش بدرخشد. در حقیقت میتوان به جرات گفت که مک گرگور مهارت غیرقابل انکاری در خلق صحنههای احساسی دارد و میتواند چنان مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد که از صمیم قلب با شخصیت مورد نظر همزاد پنداری نماید. مک گرگور درد موجود در وجود کاراکتر را با تمام وجودش لمس میکند و آن را به درون کالبد بیروح شخصیتی که باید به ایفای نقشش بپردازد میدهد. حال میخواهد این درد ناشی از ویژگیهایی نظیر سردرگمی و استعفا از کار و انکار و افسردگی باشد و یا دل زدگی ناشی از تغییر شرایط. همین امر سبب گردیده که او در نقش موریس نیز خوش بدرخشد. کاراکتری که نمیخواهد کسی را از خود ناراحت کند و حال باید در جلوی خواستههای استیون بایستد.
۷. معدن طلای مخملی (Velvet Goldmine)
- کارگردان: تاد هینز
- بازیگران: جاناتان ریس مایرز، تونی کولت، کریستین بیل
- تاریخ انتشار: 1998
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 60 از ۱۰۰
فیلم «معدن طلای مخملی» که به کارگردانی تاد هینز ساخته شد، بسان قصیدهای منحصربهفرد است که لندن کلاسیک و جذاب سالهای ۱۹۹۸ را به تصویر میکشد. مک گرگور در این فیلم در نقش کرت وایلد به ایفای نقش پرداخته، یک نوازندهی فوقالعاده و پرهیاهو که از هیچ کاری برای لذت بردن از زندگیاش دریغ نمیکند، خواه استفاده از مواد باشد خواه چیزهای دیگر حتی اگر این کارها به ضررش تمام شوند. در عین حال داستان فیلم، روزنامه نگاری به نام آرتور استوارت (با بازی کریستین بیل) را نشان میدهد که تلاش میکند رازی را که در پس اجرای یک خوانندهی آمریکایی به نام برایان اسلید (جاناتان ریس مایرز) وجود دارد کشف نماید.
تماشای مک گرگور در نقش یک خوانندهی راک وحشی و پر هیاهو آنقدر هیجان انگیز است که نمیتوان آن را توصیف کرد. او به وضوح کاراکتر یک خوانندهی منحصربهفرد را به تصویر میکشد که با افزایش شهرت و نفوذش، رو به مواد مخدر و کارهای غیراخلاقی میآورد و در نهایت افول میکند و هر چه که دارد از دست میدهد. در واقع این فیلم در عمق وجود خود فیلمی دربارهی هویتها و کاراکترهایی است که ما در پاسخ به محیط اطراف برای خودمان ایجاد میکنیم. خود مک گرگور در این فیلم با لحنی سرد و دلزده بیان کرد: ما تصمیم گرفتیم دنیا را تغییر دهیم، اما در نهایت خودمان را تغییر دادیم. «معدن طلای مخملی» توانست استعداد بکر مک گرگور را در ایفای نقشهای چند وجهی به زیبایی نشان دهد و لذا مخاطب از تماشای کاراکتر مک گرگور که مدام رنگ عوض میکند هرگز خسته نمیشود.
۸. مرگ بر عشق (Down With Love)
- کارگردان: پیتون رید
- بازیگران: رنی زلوگر، تونی رندل، ریچل درچ
- تاریخ انتشار: 2003
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 60 از ۱۰۰
«مرگ بر عشق» که در ژانر کمدی رمانتیک و به کارگردانی پیتون رید در سال ۲۰۰۳ ساخته شده فیلمی شبیه به فیلمهای کلاسیک دههی ۱۹۵۰/۱۹۶۰ است و لذا به روایت داستانی در رابطه با نبرد جنسیتها در همان دوران میپردازد. رنه زلوگر در این فیلم نقش نویسندهای تازه کار به نام باربارا نواک را بازی میکند که به رهبر موج تازهای از فمینیسم تبدیل شده و از یک زندگی عاری از عشق دفاع میکند و مک گرگور نقش سردبیری به نام کاچر بلاک را بازی میکند که استدلالهای او دربارهی زنان، او را به دشمن درجهی یک کمپین باربارا تبدیل کرده است. همین چیزهای به ظاهر پیش پا افتاده سبب خلق فیلمی طنزآمیز شده و فراز و نشیبهای زیادی را برای کاراکترهای فیلم به وجود آوردهاند که قطعا تماشایشان برای مخاطب خالی از لطف نیست. در نهایت بلاک نقشهای میکشد تا نواک را عاشق خود کند و لذا برای اولین بار با نام مستعار سرگرد زیپ مارتین با او ملاقات مینماید.
مک گرگور در این فیلم عینکی به چشم زده که سبب گردیده کاراکتری که به ایفای نقشش میپردازد دلچسبتر به نظر بیاید. بهعلاوه او شخصیتی ملایم و منحصربهفرد را از خود بروز میدهد، مردی شیرین و دوست داشتنی که گویا از شهرت نواک بیخبر است. اما همه چیز آنطور که بلاک میخواهد پیش نمیرود و به جای اینکه نواک عاشقش شود این اوست که دل به نواک میبازد.
مک گرگور در این فیلم چنان انرژی بینظیری را از خود به نمایش میگذارد که مخاطب نمیتواند چشم از صفحهی تلویزیون بردارد و قطعا همین جنبه از نقش آفرینی اوست که سبب گردیده به بازیگر مطرحی تبدیل شود.
۹. رگ یابی (Trainspotting)
- کارگردان: دنی بویل
- بازیگران: اون بریمنر، کوین مک کید، کلی مکدونالد
- تاریخ انتشار: 1996
- امتیاز IMDb به فیلم: از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: از ۱۰۰
قطعا نمیتوان لیستی از کارهای مک گرگور تهیه کرد و در مورد فیلمی که مسلما به نقطهی پرتابی برای این بازیگر دوست داشتنی تبدیل شد حرفی به میان نیاورد. در فیلم «رگ یابی» که تا مدتها به عنوان یکی از واقع گرایانهترین و صادقانهترین فیلمهایی که توانسته بود اعتیاد و حس و حال دنیای معتادان را به تصویر بکشد مورد تحسین قرار میگرفت، مک گرگور در نقش رنتون به ایفای نقش پرداخته، یک معتاد به هروئین که مدام در تلاش است تا خود را از منجلابی که در آن گرفتار شده بیرون بکشد اما در این راه مدام شکست میخورد و گویا هیچ کورسوی امیدی در زندگیاش وجود ندارد که بتواند او را از این مهلکه خارج کند.
در حقیقت، «رگ یابی» اولین فیلمی است که مک گرگور توانست در آن مهارت بینظیر خود را در عرصهی بازیگری به همگان نشان دهد و آنقدر خوش بدرخشد که برای بسیاری از فیلمهای دیگر انتخاب شود. برداشت او از رنتون که به طرز بدبینانهای از دنیای اطرافش میگریزد و در عین حال نمیخواهد در منجلابی که در آن گرفتار شده نابود گردد آنقدر منحصربهفرد و به یاد ماندنی است که در ذهن تمامی بینندگان فیلم هک شده است. در حقیقت اینطور به نظر میرسد که فیلم، مک گرگور را به عنوان یک بیخانمان رذل جذاب و در عین حال دوست داشتنی به تصویر میکشد و شاید حتی از منظری دیگر بتوان چنین استدلال کرد که این ویژگیها ویژگیهایی بودند که خود مک گرگور به درون کالبد کاراکترش تزریق کرده است.
زیرا این یکی از خصوصیات مک گرگور است که در قالب هر کاراکتری که به ایفای نقش میپردازد ویژگیهای خاصی را به درون کالبد او میدمد و چنان چرخش غیرمنتظرهای را در شخصیت او به وجود میآورد که شاید حتی خود کارگردان و فیلم نامهنویس هم به آن فکر نکرده باشند. در حقیقت او جذابیت منحصربهفرد شخصیت خود را با کاراکتر مورد نظر در هم میآمیزد و این کاری نیست که هر بازیگری از عهدهاش بربیاید و لذا فیلم «رگ یابی» به عنوان اولین فیلمی که او در آن چنین کاراکتری را از خود به نمایش گذاشته فیلمی است که تماشای آن قطعا خالی از لطف نخواهد بود.
منبع: collider