۱۵ اپیزود برتر سریال تئوری بیگ بنگ
«کل جهان ما، در حالتی داغ و متراکم بود…» اگر عاشق کمدی طولانی شبکه CBS، تئوری بیگ بنگ باشید، آنوقت میدانید که اینها چند کلمه اول آهنگ زمینه علمی و در عین حال جذاب این سریال هستند. این آهنگ برای ۱۲ سال نشانهای از آرامش در خانههای ما بود، زیرا نشانگر شروع یک ماجراجویی دیگر با دانشمندان محبوب ما و یک پیشخدمت در ساحل غربی بود.
- ۷ سریال شبیه «تنها کشتار درون ساختمان» که داستانی سرگرمکننده و مرموز دارند
- بازیگران Game of Thrones چقدر دستمزد میگیرند؟
- ۱۰ بازیگر مهمان که در تئوری بیگ بنگ حضوری خاطرهانگیز داشتند
این سریال درباره هماتاقیهایی به نامهای لئونارد هافستادتر (جانی گالکی) و شلدون کوپر (جیم پارسونز) و در واقع، دو دوست شیفتهی علم است که زندگی آنها برای همیشه تغییر میکند، چرا که پنی (کیلی کوکو)، پیشخدمت زیبایی که در رستوران چیزکیک فکتوری کار میکند و در تلاش است تا به یک بازیگر تبدیل شود، به همسایگی آنها نقل مکان میکند. در طول ۲۸۰ قسمت، هر سه نفر به همراه دوستان دانشمند لئونارد و شلدون، هاوارد ولوویتز (سایمون هلبرگ) و راج کوتراپالی (کونال نایار) و امی فارا فاولر (میم بیالیک) و برنادت روستنکوفسکی (ملیسا راوچ)، در موقعیتهای خندهداری قرار میگیرند. آنها با وجود اختلافات خود، با یکدیگر پیوند خوردند، روابط جدیدی ایجاد کردند و در حین رشد در حرفه خود، از یکدیگر حمایت کردند و همه این کارها را بدون وجود آسانسور در آپارتمانشان انجام دادند که احتمالا چشمگیرترین دستاورد آنها باشد.
این سریال که توسط سوپراستارهای تلویزیون، چاک لور و بیل پرادی ساخته شد، نامزد دریافت ۵۵ جایزه امی شد که ۱۰ جایزه آن، از جمله بهترین بازیگر کمدی را توسط جیم پارسونز برای بازی در نقش شلدون دریافت کرد. همچنین در طول سالها چندین ستاره مهمان سرشناس از جمله لوری متکالف، بیل گیتس، بیلی باب تورنتون، استیون هاوکینگ، جیمز ارل جونز و کری فیشر در این مجموعه ظاهر شدند. پس از این همه مدت، بد نیست با هم ۱۵ نمونه از بهترین قسمتهای سریال تئوری بیگ بنگ را بررسی کنیم.
۱۵. نظریه سبوس بزرگ – فصل ۱، قسمت ۲
پنی از لئونارد میپرسد که آیا لئونارد میتواند زمانی که او سرکار است، بستهاش را تحویل بگیرد و برگه مأمور پست را امضا کند و این هیجانانگیزترین اتفاقی است که در چند وقت گذشته، برای لئونارد افتاده است. لئونارد سعی میکند تا جذاب به نظر برسد و به پنی ثابت کند که مردی است که پنی میتواند به او اعتماد کند. شلدون پس از کشمکشی طولانی برای بالا بردن مبلمان از پلهها، انزجار خود را از آشفتگی آپارتمان پنی نشان نمیدهد و خود را کنترل میکند. بدترین کابوس لئونارد زمانی به واقعیت تبدیل میشود که شلدون را در نیمههای شب و در حال مرتب کردن آپارتمان پنی پیدا میکند و پنی فراموشکار نیز در یک اتاق دیگر در خواب است. پنی وقتی متوجه میشود که آنها بدون اجازه او با خانهاش چه کردهاند بسیار وحشتزده میشود. لئونارد در کل این قسمت، فردی ویرانگر است، زیرا سعی میکند پنی را متقاعد کند که او و شلدون، افرادی عجیب و غریب نیستند. البته تلاش آنها تا حدودی قانعکننده است و پنی متوجه میشود که لئونارد و شلدون و حتی دوستانشان که از نظر اجتماعی، بدتر هستند، راج و هوارد، شاید آنقدرها هم بد نباشند و ما در این قسمت فهمیدیم که شلدون، خورد و خوراک خود را بر اساس محتوای فیبر آنها، سازماندهی میکند.
۱۴. ناهنجاری خمیر پنکیک – فصل ۱، قسمت ۱۱
در این قسمت، شلدون بیمار است و این بدان معناست که او قرار است همه را اذیت کند. پنی از پیش خانوادهاش در نبراسکا برمیگردد و به خانه میآید و ساده لوحانه میگوید که سفر او واقعا وحشتناک بود، زیرا تمام خانوادهاش نوعی آنفولانزا گرفتند. شلدون با شنیدن این موضوع بلافاصله وارد حالت بسیار محتاطانه خود میشود و رفتاری مانند زمانی که در کودکی سرما میخورد، از خود بروز میدهد. لئونارد، راج و هاوارد میدانند که وقتی شلدون مریض میشود باید تا آنجا که ممکن است از او دور شوند. با این حال، پنی هیچ اطلاعی ندارد که چه چیزی در حال رخ دادن است. لئونارد، راج و هاوارد از دست شلدون فرار میکنند و تمام روز به تماشای فیلمهای سیاره میمونها مینشینند. در همین حال، شلدون کار پنی را در رستوران چیزکیک فکتوری مختل میکند و با حالی ناخوش و یک دستمال کاغذی پر از مخاط به این رستوران خانوادگی میرود. پنی راهی ندارد و کارش را ترک میکند تا از شلدون در آپارتمانش نگهداری کند. پنی در ابتدا از شلدون به خاطر ایجاد چنین صحنهای در محل کارش عصبانی است اما این قسمت، آغازی است بر دوستی فوقالعاده شیرین بین آن دو. در این قسمت، پنی برای شلدون آهنگی خاص میخواند که همان آهنگی است که مادر شلدون زمانی که او سرما میخورد، برایش میخواند (پنی به سختی این آهنگ را یاد میگیرد).
۱۳. تصعید بربر – فصل ۲، قسمت ۳
پنی واقعا شرایط سختی دارد. او نزدیک به دو سال است که در کالیفرنیا بوده و حتی یک شغل بازیگری هم پیدا نکرده است. او بهشدت نیاز به افزایش حقوق در شغل خود در رستوران دارد و در نهایت، به شلدون که چندان علاقهای به شنیدن چنین حرفهایی ندارد میگوید که ۶ ماه است که با کسی ارتباط خوبی برقرار نکرده است. کلید ماشین پنی در درب آپارتمانش گیر کرده است و شلدون با اکراه به او اجازه میدهد تا در آپارتمانش بماند و خودش مشغول بازیهای ویدیویی آنلاین میشود. در کمال تعجب، پنی به طور کامل وارد دنیای بازیهای چند نفره آنلاین میشود و همه مسؤولیتهای خود را فراموش میکند. در نیمه دوم این قسمت، پنی در حال نوشیدن ردبول است، باقیمانده چیپس را از روی پیراهنش پاک میکند و با عصبانیت روی کیبوردش ضربه میزند. شما این نسخه از پنی را هرگز قبلا ندیدهاید.
۱۲. کمبود اردک چسبنده – فصل ۳، قسمت ۸
لئونارد، راج و هاوارد برای تماشای بارش شهابی به صحرا می روند و شلدون در خانه میماند تا یک مقاله مهم را تمام کند. با این حال، پنی زیر دوش سر میخورد و شانهاش از جا در میآید و برنامههای شلدون مختل میشوند. هاوارد منتظر شهابها است و به دوستانش، شیرینیهایی را تعارف میکند که از دو زن که در در آن نزدیکی بودند گرفته است. آنها متوجه نمیشوند که درون شیرینیها، ماریجوانا وجود دارد. راج، لئونارد و هاوارد در نهایت درگیر این ماده مخدر میشوند و آن چیزی را که در وهله اول به خاطرش به صحرا رفته بودند، از دست میدهند. این قسمت از بهترین قسمتهای شلدون و پنی است و شلدون به پنی کمک کند تا لباسش را بپوشد. در پایان قسمت، پنی در حالی که ماریجوانا مصرف کرده است، به خانه برمیگردد و شلدون را مجبور میکند تا با او همان آهنگ مخصوص سرماخوردگی را بخواند. آنها با هم شروع به خواندن میکنند و سکانسی را میآفرینند که هرگز فراموش نخواهید کرد.
۱۱. سازگاری مادرانه – فصل ۳، قسمت ۱۱
هیچ چیز به اندازهی مادر بسیار منطقی و خشک (از نظر عاطفی) لئونارد، دکتر بورلی هافستادتر (کریستین بارانسکی) روح و حال و هوای کریسمس را از بین نمیبرد. خبر آمدن او به این شهر، لئونارد را میترساند و شلدون را خوشحال میکند. (به هر حال، او شبیه نسخه زنانه شلدون است.) علاوه بر این، لئونارد به پنی خبر نمیدهد که مادرش در حال آمدن است، زیرا میداند که مادرش (که یک دکتر موفق است) از آشنایی پسرش با یک پیشخدمت به جای آشنایی با نوابغ علمی، ناراحت میشود. در یک شب جنجالی و غیرمنتظره، پنی مست میشود و وجههای از ذات و شخصیت دکتر را که خودش هم از آن خبر نداشت آزاد میکند. بورلی نه تنها دوستی پنی با لئونارد را تأیید میکند، بلکه پنی را دختر خانگی خود مینامد.
۱۰. اکتساب برتری – فصل ۳، قسمت ۱۶
شلدون پشت میلههای زندان، پیراهنی که موسیقی پخش میکند و اسطوره کمیمکبوکها، استن لی. اتفاقات زیادی در این قسمت شگفت انگیز رخ میدهد. استوارت، صاحب فروشگاه کمیکبوک به پسرها میگوید که استن لی قرار است به آنجا بیاید و آنها از شنیدن این موضوع به وجد میآیند. در همان زمان، شلدون احضاریه دادگاهی به دلیل رد کردن چراغ قرمز در تاریخ ۱۶ نوامبر دریافت میکند و جالب اینجاست که شلدون گواهینامه رانندگی ندارد. پس چگونه این اتفاق افتاده است؟ در واقع این موضوع به روزی برمیگردد که پنی شانهاش در رفت و شلدون مجبور شد او را به بیمارستان برساند. بنابراین در حالی که راج، لئونارد و هاوارد با قهرمان خود ملاقات میکنند، شلدون در دادگاه گیر کرده و از همکاری امتناع میکند و بهسرعت به زندان میافتد. حضور کوتاه استن لی هم در نوع خود جالب است و او با لباس حمام خود که طرح چهار شگفتانگیز دارد، در خانه را باز میکند و با دوستان ما در سریال آشنا میشود.
۹. تحریک ۲۱ ثانیهای – فصل ۴، قسمت ۸
اگر میخواهید شب دخترانتان را خراب نمایید، امی را دعوت کنید. در این قسمت، لئونارد، راج، هاوارد و شلدون بیرون از یک سالن سینما جمع میشوند تا نسخه توسعهیافته فیلم مهاجمان صندوق گمشده (که فقط ۲۱ ثانیه گسترش پیدا کرده است) را ببینند. امی به صورت اتفاقی میشنود که پنی میخواهد همکارش، برنادت را به خانه آورد و بلافاصله احساس میکند که نادیده گرفته شده است. توجه به این نکته ضروری است که در این مرحله از سریال، امی تنها در تعداد کمی از قسمتها حضور داشته است. بنابراین او هنوز رابطه گرمی با گروه ایجاد نکرده و در فصلهای آینده، این رابطه بیشتر آشکار خواهد شد و این موضوع دقیقا همان چیزی است که این شب را بسیار خندهدار میکند. تماشای امی که سعی میکند خود را جذاب جلوه دهد و گفتگویی دخترانه با پنی و برنادت داشته باشد، خندهدار و در عین حال، ترسناک است. شلدون در سینما با دشمن مشهورش، ویل ویتون (در نقش نسخهای از خودش) برخورد میکند که از شهرت خود برای جلو زدن در صف استفاده مینماید.
۸. لیگ عدالت – فصل ۴، قسمت ۱۱
پنی پس از جدایی از لئونارد، با دوست سابقش، زک خنگ و دوستداشتنی (برایان توماس اسمیت) ارتباطی مجدد برقرار میکند. بچهها برای عذرخواهی، زک را به فروشگاه کمیکبوک دعوت میکنند. زک چندین کمیک آرچی برمیدارد تا مجموعه خود را پربارتر کند و در این حال، شلدون به این فکر میافتد که از زک بخواهد تا نقش سوپرمن را در جشن سال نوی فروشگاه بازی کند، زیرا زک، بدنی عضلانی دارد که دیگران فاقد آن هستند. آنها با پوشیدن لباس ابرقهرمانان، لیگ عدالت آمریکا را به بدترین شکل ممکن، جلوه میدهند. پنی هم متوجه میشود که شاید هنوز احساساتی نسبت به لئونارد داشته باشد و در این قسمت میبینیم که همه چیز در لیگ عدالت به صورت گروهی انجام میشود.
۷. تجزیه روتمن – فصل ۵، قسمت ۱۷
امی در این قسمت، دوستی خود با پنی را به سطح جدیدی میرساند. امی به نشانه قدردانی از تمام کمکهای پنی به او، برای این که از نظر اجتماعی کمتر بیدست و پا به نظر برسد، یک نقاشی عظیم از خودشان برای آپارتمان پنی میگیرد. پنی به شکلی واضح شوکه میشود اما نقاشی را بر دیوار آویزان میکند تا به احساسات امی آسیب نرساند. در دانشگاه، شلدون و دشمن کاریاش، کریپکه (جان راس بووی)، بر سر این که چه کسی دفتر بزرگ جدید را به دست آورد، بحث میکنند. آنها برای تصمیمگیری درباره این که چه کسی صاحب آن دفتر شود، در زمینهای که هر دو به یک اندازه در آن بد هستند رقابت میکنند؛ ورزش. تماشای این دو مرد که سعی میکنند توپ بسکتبال را درون یک حلقه بیاندازند مطمئنا روز شما را میسازد.
۶. دگرگونی گرگینه – فصل ۵، قسمت ۱۸
در این قسمت متوجه میشویم که شلدون، بونگو (یک ساز کوبهای) دارد. آرایشگر شلدون در بیمارستان به سر میبرد و شلدون باید با این واقعیت روبهرو شود که برنامه کوتاه کردن موهایش کاملا به هم خواهد ریخت. برادرزاده آرایشگرش و حتی پنی هم به او پیشنهاد کوتاه کردن موهایش را میدهند اما شلدون قبول نمیکند. امی، پنی و لئونارد، شلدون را متقاعد میکنند که از این فرصت برای امتحان کردن یک سبک زندگی متفاوت استفاده کند. تصمیم شلدون برای ورود به دنیای هرج و مرج و آزادانه زندگی کردن، همه را تحت تاثیر قرار میدهد، زیرا آنها باید خود را با رفتار جدید دوست مو بلند خود وفق دهند. در همان زمان، ویدیوکالهای هاوارد با برنادت بهتدریج افزایش پیدا میکند و او بیشتر از گذشته مشغول تمرینات شدید فضانوردی خود میشود.
۵. اجرای تعهدات قراردادی – فصل ۶، قسمت ۱۸
سر بچههای تئوری بیگ بنگ در این قسمت بسیار شلوغ است. لئونارد، هاوارد و شلدون باید به تعهدات قراردادی خود برای خدمت در کمیته دانشگاه عمل کنند و لئونارد، آنها را تشویق میکند تا در ترغیب زنان جوان به ادامه تحصیل، با او همراه شوند. این سه نفر در نهایت، آنچه را که امیدوار بودند در مدرسه راهنمایی قدیمی هاوارد الهام بخش باشد، ارائه میکنند اما به یک فاجعه وحشتناک میرسند. راج، شب دخترانه پنی، امی و برنادت را به هم میزند تا ایدههایی دربارهی نحوهی قرار گذاشتن با لوسی بیش از حد مضطرب (کیت میکوچی) به دست آورد. این سه دختر پس از ارائه پیشنهادات خود به راج، به او میگویند تا لوسی را به دیزنی لند ببرد و سپس تصمیم میگیرند که در آن روز، کار را رها کنند و خودشان هم در آنجا حاضر باشند. راج با لوسی در کتابخانه قرار میگذارد و امی، برنادت و پنی تغییر چهره میدهند و خود را به شکل پرنسسهای دیزنی درمیآورند و در ادامه، برنادت اصرار دارد که او تنها سیندرلای واقعی جمع است.
۴. تجدید حیات پروتون – فصل ۶، قسمت ۲۲
شلدون در نهایت قهرمان دوران کودکی خود را ملاقات میکند. اسطوره تلویزیون و کمدی، باب نیوهارت، بهعنوان پروفسور پروتون، مجری برنامه علمی محبوب شلدون و لئونارد در زمان کودکی، در این قسمت ظاهر میشود. پروفسور پروتون فکر میکند که برای آموزش علم به گروهی از کودکان، استخدام شده است اما بهسرعت متوجه میشود که این کودکان، لئونارد، شلدون و پنی هستند. در همین حال، راج از هاوارد و برنادت میخواهد تا از سینامون، سگ و با ارزشترین داراییاش، نگهداری کنند. در ادامه و در پایان روز، هاوارد و برنادت فکر میکنند که در نگهداری از سگ بسیار خوب عمل کردهاند اما ناگهان متوجه میشوند که سینامون را در پارک سگها جا گذاشتهاند. در این قسمت، با این سؤال مواجه میشویم؛ ساعتهای سیبزمینی چگونه کار میکنند؟
۳. گرداب لاشخور – فصل ۷، قسمت ۳
هیچ کس به مهمانی شام مرموز راج بیچاره نیامد اما شاید دوستان او به شکار لاشخور علاقه داشته باشند. این گروه در جستوجوی لاشخور هر کاری انجام میدهند و به سراسر شهر میروند. چیزی که این قسمت را عالی میکند این است که این بچهها با افرادی در بین خود که معمولا با آنها معاشرت نمیکنند همراه میشوند و این موضوع باعث میشود تا لحن و ریتم سریال، تغییری تازه داشته باشد. شخصیت تندخو و تهاجمی برنادت باعث بروز آسم لئونارد میشود، هوشمندی علمی شلدون با هوشمندی اجتماعی پنی جفت میشود و هاوارد و امی متوجه میشوند که هر دو عاشق نیل دایموند هستند.
۲. دستکاری لوکوموتیو – فصل ۷، قسمت ۱۵
روز ولنتاین است و امی به منظور جشن گرفتن این روز برای خودش و شلدون، یک جای رمانتیک رزرو کرده است. امی میدانست که شلدون چندان مشتاق رفتن به یک هتل و خوردن صبحانه با غریبهها نیست. بنابراین هاوارد و برنادت را هم دعوت کرد تا با آنها در تور قطار دره ناپا همراه باشند. امی امید زیادی داشت که این سفر، او و شلدون را به هم نزدیکتر کند اما در ابتدا همه چیز بد پیش رفت. شلدون در همان ابتدا تحت تاثیر اریک (اریک پترسن)، همسفری با دانش بالا نسبت به لوکوموتیو قرار میگیرد. پنی و لئونارد به خانه برمیگردند تا از سگ راج، سینامون، نگهداری کنند و زمانی که سگ به طور تصادفی شکلات میخورد، به دامپزشکی میروند. امی که از نادیده گرفته شدن توسط شلدون در سفری که برنامهریزی کرده بود خسته شده بود، سرانجام به وی گفت که واقعا چه احساسی نسبت به رفتار ناپخته او دارد. شلدون در پاسخ، کاری کرد که یک شگفتی و گامی بزرگ و رو به جلو در رابطه آن دو بود. در پایان قسمت، در کمال تعجب، حال سینامون خوب میشود و راج هم برای اطمینان، شماره دامپزشک را میگیرد تا با او در تماس باشد.
۱. سندروم استکهلم – فصل ۱۲، قسمت ۲۴
پایان دادن به چنین سریال طولانی و دوست داشتنی، کاری فوقالعاده دلهرهآور است اما قسمت آخر این سریال واقعا زیبا بود. شلدون و امی، بچهها را به اسکاندیناوی میبرند تا جایزه صلح نوبل فیزیک را برای کشف ابر عدم تقارن (مهم نیست که معنی این عبارت چیست) بگیرند. همه و بهخصوص شلدون و امی در این رویداد بزرگ، ناراحت هستند. هاوارد و برنادت قبلا هرگز اینقدر از فرزندان خود دور نبودهاند، راج اضطراب جدایی از سینامون را دارد و پنی و لئونارد تمام تلاش خود را میکنند تا بارداری پنی را مخفی نگه دارند و از روز بزرگ دوستان خود عقب نمانند. با این حال، در سفر، شلدون بیش از حد، خود معمولش است و دوستانش، عصبانی و پشیمان میشوند که برای حمایت از او تلاش میکنند.
آنها در ابتدا تصمیم میگیرند او را ترک کنند اما در نهایت، برای حمایت از امی و شلدون خودخواه، باقی میمانند. در کمال تعجب همگان، شلدون سخنرانی خودپسندانه خود را حذف میکند تا از صمیم قلب صحبت کند و با جزئیات بگوید که هر یک از دوستانش چقدر برای او مهم هستند. این افراد به مدت ۱۲ سال، نه تنها روابطی قوی با یکدیگر، بلکه با بینندگان وفادار خود هم برقرار کردند. سریال در جایی به پایان میرسد که بیشتر خاطرات آنها از آنجا شکل گرفت؛ اتاق نشیمن و خوردن غذاهای چینی. همه چیز با یک انفجار بزرگ (بیگ بنگ) شروع شد و البته حالا آسانسور هم درست شده است.
منبع: collider