۲۵ فیلم رنگارنگ برتر قرن بیست و یکم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳۰ دقیقه
هتل بزرگ بوداپست

رنگ یکی از مهم‌ترین عناصر بصری است که به هنر هفتم جلوه‌ی منحصربه‌فرد و جذابی داده است. با آغاز قرن بیست و یکم شاهد دستاوردهای سینمایی باشکوه و چشم‌نوازی از لحاظ رنگ‌آمیزی بودیم. رنگ‌های عجیب و غریب نئونی در کنار پالت‌های رنگی درخشان و جذاب چنان انفجار بصری را ایجاد کردند که انتخاب خوش رنگ و لعاب‌ترین فیلم‌های این دوره، کار دشواری است. با این حال در این مقاله ضمن در نظر گرفتن آثار بین‌المللی، چند فیلم سینمایی که با انفجار رنگ شکوه و هیبتشان را به رخمان کشیدند را بررسی می‌کنیم.

فهرست ما شامل رویاهای رنگارنگ کارگردان‌های خوش‌فکری می‌شود که با هنر فیلم‌برداران درجه یک و بازیگوش به واقعیت پیوستند و به عنوان روح‌نوازترین آثار هنری تاریخ سینما لقب گرفتند.

۲۵- مهتاب (Moonlight)

فیلم مهتاب

  • سال انتشار: ۲۰۱۶
  • کارگردان: بری جنکینز
  • بازیگران: تراوانته رودز، اندره هلند، ماهرشالا علی، جنل مونی
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 98 از ۱۰۰

«مهتاب» یک فیلم کاملا شخصی است که به کمک پالت‌های رنگی آبی و بنفش احساساتی نظیر غم و اشتیاق را به مخاطب نشان می‌دهد. از نظر تاریخی از رنگ‌های سرد به منظور نشان دادن حس آرامش استفاده می‌شود اما در «مهتاب» رنگ‌های آبی به عنوان موتیف عمل می‌کنند و ادای احترامی به رنگ‌های تیره‌تر مرتبط با شب است. همچنین رنگ‌های گرم‌تری که نور خورشید را یادآور می‌شوند نشان‌دهنده احساسات سرکوب شده‌ای مثل شادی هستند. «مهتاب» روایتگر زندگی پسر سیاه پوستی به نام شایرون در سه دهه‌ی مختلف است.

۲۴- بلوند اتمی (Atomic Blonde)

بلوند اتمی

  • سال انتشار: ۲۰۱۷
  • کارگردان: دیوید لیچ
  • بازیگران: شارلیز ترون، جیمز مک‌آووی، جان گودمن، تیل شوایگر، ادی مارسن
  • امتیاز IMDb فیلم: 6.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 79 از ۱۰۰

«بلوند اتمی» از رمان گرافیکی «سردترین شهر» اثر آنتونی جانستون اقتباس شده و جالب است بدانید تصاویر این رمان در اصل سیاه و سفید است اما سازندگان فیلم تصمیم گرفتند در تصمیمی عجیب مقادیر زیادی رنگ را به اثرشان اضافه کنند. رنگ‌های نئونی که دیوید لیچ به «بلوند اتمی» اضافه کرد در نهایت به نفع فیلم تمام شد و حس تعلیق مورد نظرش را به خوبی ایجاد کرد. واضح است که از طیف‌های رنگی قرمز برای نشان دادن شور و اشتیاق و از پالت‌های رنگی آبی و صورتی برای نشان دادن حس شگفتی و قدرت استفاده می‌شود.

این فیلم جاسوسی خوش رنگ و لعاب داستان جاسوسی را دنبال می‌کند که در ماموریتی خطرناک وظیفه دارد لیستی از جاسوسان دوجانبه را پیدا کند و به مقامات تحویل دهد.

۲۳- بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049)

فیلم بلید رانر 2049

  • سال انتشار: ۲۰۱۷
  • کارگردان: دنی ویلنوو
  • بازیگران: رایان گاسلینگ، هریسون فورد، آنا د آرماس، سیلفیا هوکس، رابین رایت
  • امتیاز IMDb فیلم: 8 از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 88 از ۱۰۰

با توجه به این که ماجراهای «بلید رانر ۲۰۴۹» در آینده اتفاق می‌افتد، طبیعی است که از رنگ‌های نئونی برای نشان دادن رواج افراطی از تکنولوژی استفاده شود. با این حال رنگ‌های روشن و نئونی که در این فیلم استفاده شدند اهدافی فراتر از آن چه مخاطب در نگاه اول تصور می‌کند را دنبال می‌کنند؛ دنی ویلنوو از رنگ زرد هنگام افشاگری هم مهم استفاده می‌کند و به کمک رنگ‌های صورتی و بنفش عشق و معصومیت را به تصویر می‌کشد. فیلم ماجرای آدم مصنوعی به نام کِی (رایان گاسلینگ) را دنبال می‌کند که سال ۲۰۴۹ وظیفه دارد آدم مصنوعی‌های از رده خارج را پیدا کند و بکشد. تا این که به صورت اتفاقی به رازی در سال ۲۰۱۹ پی می‌برد که می‌تواند ثبات جهان را به هم بریزد.

در نهایت باید بگوییم هیچ رنگی در «بلید رانر ۲۰۴۹» اتفاقی نیست و انتخاب‌های رنگی ویلنوو از مخاطب می‌خواهد تا احساسات، عواطف و موقعیت شخصیت‌ها را دقیق‌تر بررسی کند.

۲۲- کورالاین (Coraline)

کورالاین

  • سال انتشار: ۲۰۰۹
  • کارگردان: هنری سیلیک
  • بازیگران: داکوتا فانینگ، تری هچر، جان هاگمن، کیت دیوید
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 90 از ۱۰۰

اگرچه «کورالاین» ابتدا برای بچه‌ها و خانواده‌هایشان در نظر گرفته شده بود اما با گذشت زمان به یکی از فیلم‌هایی تبدیل شد که تماشای آن اصلا به کودکان توصیه نمی‌شود. در هر صورت این انیمیشن خوش ساخت داستان منحصربه‌فردی را دنبال می‌کند و رنگ‌ها در راستای رسیدن به این هدف قرار دارند.

ماجرا درباره‌ی دختری به نام کورالاین است که به خانه‌ای قدیمی در شهری تازه نقل مکان می‌کند. او که احساس می‌کند پدر و مادرش به او توجه کافی نشان نمی‌دهند در انزوا و تنهایی روزهایش را می‌گذراند. تا این که به صورت اتفاقی دریچه‌ای را در خانه پیدا می‌کند که به دنیای عجیبی باز می‌شود. در این دنیا با ورژن بسیار مهربان‌تر والدینش مواجه می‌شود اما این تنها ظاهر قضیه است و حقیقت تاریک‌تری در انتظار او است. در ابتدای فیلم که کورالاین تازه به دنیای جدید وارد شده رنگ‌ها روشن و زیبا به نظر می‌رسند اما وقتی حقیقت مشخص می‌شود با طیف‌های رنگی تیره‌تری مواجه می‌شویم که حس و حال درونی کورالاین را به خوبی منتقل می‌کنند.

۲۱- لا لا لند (La La Land)

فیلم لا لا لند

  • سال انتشار: 2016
  • کارگردان: دیمین شزل
  • بازیگران: رایان گاسلینگ، اما استون، جی.کی. سیمونز، جان لجند، رزمری دویت
  • امتیاز IMDb فیلم: 8 از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 91 از ۱۰۰

هرچند «لا لا لند» با تحسین گسترده‌ی منتقدان مواجه شد و ۵ جایزه‌ی اسکار را از آن خودش کرد اما مخالف سرسخت هم کم ندارد؛ بسیاری از مخاطبان اعتقاد دارند فیلم هیاهویی برای هیچ است و از نبود خلاقیت و تکیه بر کلیشه‌های ژانر عاشقانه رنج می‌برد. با این اوصاف نمی‌شود قضاوت درستی درباره‌ی خوب یا بد بودن درون‌مایه‌ی فیلم موزیکال دیمین شزل داشت اما از طرف دیگر نمی‌شود استفاده خلاقانه و درست از نور و رنگ و تزریق زیبایی‌های هنر عامه به بطن «لا لا لند» را نادیده گرفت.

فیلم ماجرای هنرپیشه‌ی جوان و کم‌تجربه‌ای به نام میا (اما استون) را دنبال می‌کند که دیوانه‌ی دنیای پرزرق‌وبرق هالیوود است اما برای رسیدن به رویایش نه ثروتمند است و نه صبور. سباستین (رایان گاسلینگ) پیانیست جاز مبارزی است که پشتکار زیادی دارد اما خیلی خوش‌شانس نیست. سرنوشت میا و سباستین را به یکدیگر نزدیک می‌کند اما علیرغم عشق تحسین‌برانگیزی که میانشان به وجود می‌آید، درکی از رویاها و جاه‌طلبی‌های فردی یکدیگر ندارند.

مخاطب در طول فیلم همراه شخصیت‌ها پرسه می‌زند و شاهد زندگی پیچیده و عاشقانه‌های محکوم به فنای میا و سباستین است. در نهایت «لا لا لند» هر چقدر هم کلیشه‌ای باشد تصویر واقع‌گرایانه و بعضا دردناکی از فداکاری‌ها و سازش‌هایی که هر کسی باید در روند زندگی‌اش انجام دهد، ارائه می‌کند که در تضاد شدید با رنگ‌های زیبا و پرانرژی است که در سکانس‌های مختلف استفاده شده است.

آبرنگ در دیجی کالا

۲۰- او (Her)

او

  • سال انتشار: 2013
  • کارگردان: اسپایک جونز
  • بازیگران: واکین فینیکس، وامی آدامز، رونی مارا، اولیویا وایلد، اسکارلت جوهانسون
  • امتیاز IMDb فیلم: 8 از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 94 از ۱۰۰

اسپایک جونز کارگردان شناخته شده‌ای است که آثار تحسین‌شده‌ی بسیاری را در کارنامه دارد، «او» یکی از رنگارنگ‌ترین آثار جونز است. از آن جایی که جونز معمولا تمایلی زیادی به استفاده از رنگ‌های زنده و تند در آثارش ندارد «او» را می‌توان یک استثنا زیبا و شگفت‌انگیز در کارنامه‌اش دانست.

در «او» با بازی عالی واکین فینیکس از رنگ‌های قرمز و زرد برای نشان دادن اشتیاق و علاقه‌ی شخصیت اصلی استفاده می‌شود. با این حال وقتی همه چیز از نظر نور و رنگ به سمت رنگ‌های غیراشباع و خنثی‌تر حرکت می‌کند به این معنا است که زندگی برای شخصیت تئودور (فینیکس) در ناامیدی و افسردگی می‌گذرد.

ماجرا درباره‌ی مردی به نام تئودور است که در یک شرکت مسئول نوشتن نامه‌های عاشقانه را برای مشتریان بر عهده دارد. او که درگیر مشکلات زندگی زناشویی ناآرامش است به صورت اتفاقی سیستم عاملی هوشمندی را تهیه می‌کند که دارای صدا و شخصیتی زنانه است. تئودور سیستم عامل را سامانتا می‌نامد و کم‌کم به او احساسات عاشقانه‌ای پیدا می‌کند.

۱۹- قضیه‌ی صفر (Zero Theorem)

فیلم قضیه‌ی صفر

  • سال انتشار: 2013
  • کارگردان: تری گیلیام
  • بازیگران: کریستف والتس، میلانی تیری، دیوید تیولیس، جسیکا بیل، مت دیمون، تیلدا سوئینتن
  • امتیاز IMDb فیلم: 6 از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 48 از ۱۰۰

کوهن لث (کریستف والتز) یک برنامه‌نویس منزوی است که با بحران هویت دست و پنجه نرم می‌کند. خانه‌ی او در حقیقت یک کلیسای متروکه است که بیش‌تر اوقاتش را در آن می‌گذراند و همیشه منتظر یک تماس است تا به او بگوید معنای زندگی چیست. تا این که از کوهن درخواست می‌شود روی پروژه‌ای بدنام کار کند که قضیه‌ی صفر نام دارد. هدف اصلی این پروژه کشف پوچی جهان است و این که همه چیز نهایتا به هیچ ختم می‌شود. کوهن انجام این پروژه‌ی عجیب را با اکراه قبول می‌کند در این راه مراقب عشوه‌گری به نام بینزلی (میلانی تیری) و برنامه‌نویسی جوان و نابغه‌ای به نام باب (لوکاس هجز) او را همراهی می‌کنند.

نکته‌ی عجیب درباره‌ی رنگ‌های به کار رفته در «قضیه‌ی صفر» این است که با انحراف از رنگ‌های طبیعی مخاطب را در این دنیای عجیب غرق می‌کند. همه‌ی رنگ‌ها به شدت نئونی و اشباع هستند و در طول فیلم به ندرت با فضایی طبیعت‌گرایانه مواجه می‌شویم. این رنگ‌بندی ماهیت دنیای دیستوپیایی فیلم و ذهن آشفته‌ی شخص کوهن را به خوبی منتقل می‌کند. او زمانی که در خانه‌اش دوران انزوا را می‌گذراند اغلب لباس‌های سیاه به تن دارد و در تاریکی احاطه شده اما وقتی مجبور به تعامل اجباری با محیط بیرون می‌شود همه چیز به شکل اغراق‌آمیزی نئونی، درخشان و مملو از سایه روشن‌های مصنوعی است؛ به طوری که به جای القای حس شادی و رستگاری، حسی از خشونت را به کوهن و بیننده منتقل می‌کنند.

مثلا سایه‌های طلایی ساحلی که کوهن و بینزلی در آن فرار می‌کنند توسط یک نور سبز ناخوشایند که به ماتریکس شباهت دارد، پوشیده می‌شود که انحراف و نابودی طبیعت‌گرایی است؛ زیرا این فرار تنها در واقعیت مجازی اتفاق افتاده و توسط ذهن بینزلی و به کمک نرم‌افزار ایجاد شده است.

۱۸- زیبایی بزرگ (The Great Beauty)

زیبایی بزرگ

  • سال انتشار: 2013
  • کارگردان: پائولو سورنتینو
  • بازیگران: تونی سرویلو، کارلوردون، گالاتئا رانتسی، ماسیمو پوپولتسیو
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 91 از ۱۰۰

بخش بزرگی از «زیبایی بزرگ» را نورهای طبیعی و مناظر چشم‌نواز تشکیل می‌دهند با این حال وقتی صحبت از شخصیت‌ها، کلوپ‌های مجلل شبانه، رستوران‌ها و گالری‌های هنری به میان می‌آید همه چیز به یک باره دگرگون می‌شود و این سایه‌های اشباع شده از رنگ‌های تند و درخشان هستند که فرمان روایی می‌کنند. پائولو سورنتینو برای ترسیم آن چه شخصیت اصلی «زندگی متعالی» می‌نامد از چه ابزاری به جز نور و رنگ می‌تواند استفاده کند که نتیجه‌ی شگفت‌انگیزتری بسازد؟

داستان در رم امروزی و در بطن زندگی طبقه‌ی ثروتمند به وقوع می‌پیوندد و انسان‌هایی را دنبال می‌کند که مثل اجداد امپراتورشان در لذت و شهوت زندگی می‌گذرانند. نویسنده و روزنامه‌نگاری به نام جیپ گامباردلا (تونی سرویلو) از مهمانی، معاشرت و حضور در جمع زنان زیبا لذت می‌برد. تا این که بعد از تولد ۶۵ سالگی‌اش دل‌تنگ گذشته می‌شود و سفری ذهنی در زمان و مکان را آغاز می‌کند. او در این سفر خاطرات سال‌های گذشته، افرادی که با آن‌ها ملاقات کرده و از همه مهم‌تر همه‌ی تغییرات رم محبوبش در این سال‌ها را مرور می‌کند. جیپ متوجه می‌شود زندگی سطحی را از سر گذرانده؛ بنابراین شروع به جستجوی زیبایی می‌کند که در انحطاط زندگی به قول خودش متعالی و روزمرگی از دست رفته است.

«زیبایی بزرگ» به تعادل دل‌چسبی میان نور طبیعی مدیترانه و رنگ‌های مصنوعی محبوب دست پیدا می‌کند. فیلم مرثیه‌ای است در باب زیبایی زندگی و محرومیت از معنای آن، هم در بینش و هم در جوهره‌ی آن.

۱۷- پس از ظلمت، نور (Post Tenebras Lux)

پس از ظلمت، نور

  • سال انتشار: 2012
  • کارگردان: کارلوس ریگاداس
  • بازیگران: اِدالفو خیمنز کاسترو، ناتالیا آسودو
  • امتیاز IMDb فیلم: 6.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 53 از ۱۰۰

«پس از ظلمت، نور» در مجموع فیلمی نیست که بتوان رنگارنگ توصیفش کرد. بیش‌تر صحنه‌ها کاملا طبیعی هستند و انحراف چندانی از رنگ‌های طبیعی موجود در حومه مکزیک ندارند. با این حال در چند سکانس به خصوص از رنگ‌ها به شکل متضادی استفاده شده که با کلیت فیلم در تضاد شدیدی قرار دارند. یکی از این سکانس‌ها در آغاز فیلم دیده می‌شود؛ جایی که دختربچه‌ای در حال پرسه زدن میان گله‌ی گاوها است، در سرزمینی پسا آخرالزمانی که به نظر می‌رسد هیچ انسان دیگری در آن زندگی نمی‌کند.

اما نمادین‌ترین سکانس فیلم جایی است که یک موجود شیطانی مرموز که شباهت زیادی به تصاویر شیطان‌های انیمیشنی دارد با رنگ قرمز نئونی تند در خانه ظاهر می‌شود، انعکاس سایه‌ی قرمز شیطان در فضای تاریک‌خانه به شدت تماشایی و تاثیرگذار از آب درآمده است یا در سکانس سونا غلبه‌ی پالت رنگی قرمز و سبز حسی شبیه فیلم «سرگیجه» (Vertigo) آلفرد هیچکاک را ایجاد می‌کند.

خوان و همسرش ناتالیا همراه دو فرزندشان در یک منطقه‌ی روستایی در حومه‌ی مکزیک زندگی می‌کنند. اگرچه ابتدا از این زندگی پاک و ساده‌ی روستایی لذت می‌برند اما این حس به تدریج تغییر می‌کند و بر زندگی و ازدواجشان تاثیر می‌گذارد. خوان توسط سون وسوسه می‌شود تا در جلسات الکلی‌های گمنام حضور پیدا کند. مشکلات هر کدام از اعضای جامعه از طریق ترسیم پرتره‌ای از فرهنگ روستایی و تاثیر کمبودهای شخصیت‌ها در زندگی روزمره‌شان به تصویر کشیده می‌شود.

۱۶- سمساره (Samsara)

فیلم سمساره

  • سال انتشار: 2011
  • کارگردان: ران فریک
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 76 از ۱۰۰

«سمساره» داستان خاموشی از حیات گذشته و حال، تمام اسرار طبیعت و اعجاب‌های زندگی مدرن است. جاه‌طلبی پشت سمساره به خلق تجربه‌ی بصری منجر شده که نه فیلم است و نه مستند بلکه بیش‌تر به مراقبه‌ای از دریچه‌ی ذهن ران فریک شباهت دارد. فریک و تهیه‌کننده‌ی فیلم مارک مگینسون برای ساده کردن روند ساخت این پروژه‌ی دشوار مطالب زیادی را از آلبوم‌های عکس، یوتیوب و اینترنت جمع‌آوری کردند و تمام سکانس‌ها را به صورت ۷۰ میلی‌متری فیلم‌برداری کردند.

فیلم‌برداری «سمساره» هم مثل «پاییز» (The Fall) چهار سال تمام به طول انجامید و در بیست و پنج کشور جهان فیلم‌برداری شد. محصول جاه‌طلبانه‌ی نهایی، مراقبه‌ای منحصربه‌فرد، رنگارنگ و سالم را به چشمان مخاطبان هدیه می‌دهد.

۱۵- تپش‌های قلب (Les Amours Imaginaires)

تپش‌های قلب

  • سال انتشار: 2010
  • کارگردان: زاویه دولان
  • بازیگران: مونیا شکری، زاویه دولان، نیلز اشنیدر
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 74 از ۱۰۰

«تپش‌های قلب» اثری است که میان نوگرایی و نوستالژی‌های گذشته در نوسان دائم است و این حس و حال با تضاد میان رنگ‌های سرد و گرم به خوبی نمود پیدا می‌کند. این فیلم محبوب نسل هزاره، استعداد زاویه دولان در خلق شخصیت‌های زن پیچیده و سایه‌های اشباعی از همه چیز را بار دیگر نشان می‌دهد.

«تپش‌های قلب» را می‌توان به نوعی بازیگوشی دولان در هجو سریال‌های عاشقانه‌ی آبکی دانست. فیلم تا حد زیادی بر احساسات ساده و مشترک میان شخصیت‌هایش متکی است و دولان با استفاده از لنز دوربینش هم شیفتگی و شیدایی آن‌ها را تحسین می‌کند و هم حماقت‌هایشان را به سخره می‌گیرد. یکی از وجوه تمایز فیلم رنگ‌های سکانس‌های داخلی و خارجی است که با یکدیگر در تضاد کامل قرار دارند و به گونه‌ای طراحی شدند که شبیه به یک کمیک استریپ کلاسیک به نظر می‌رسند.

داستان درباره‌ی دو دوست صمیمی به نام‌های ماریا (مونیا شکری) و فرانسیس (زاویه دولان) که در یک مهمانی با نیکلاس (نیلز اشنیدر) آشنا می‌شوند. کم‌کم رابطه‌ی نزدیکی میان آن‌ها ایجاد می‌شود و ماریا و فرانسیس برای جلب نظر نیکلاس با یکدیگر وارد رقابت بچگانه‌ای می‌شوند.

۱۴- عمو بونمی که زندگی‌های گذشته‌اش را به یاد می‌آورد (Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives)

فیلم عمو بونمی که زندگی‌های گذشته‌اش را به یاد می‌آورد

  • سال انتشار: 2010
  • کارگردان: اپیچاتپونگ ویراستاکول
  • بازیگران: تاناپات سایسیمار، جنجیرا پونگپاس
  • امتیاز IMDb فیلم: 6.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 89 از ۱۰۰

واژه‌ی «رنگارنگ» در ناخودآگاه جمعی ما با رنگ‌های تند و اشباع همخوانی دارد. این در حالی است که یک اثر هنری می‌تواند به همان اندازه از نظر رنگی غنی باشد اما از غیراشباع‌ترین رنگ‌های موجود روی کره‌ی زمین استفاده کند. فیلم تایلندی «عمو بونمی که زندگی‌های گذشته‌اش را به یاد می‌آورد» مثال خوبی از این آثار است.

فیلم با استفاده‌ی حساب شده و عالی از پالت‌های رنگی سرد و کنترل همه‌ی سایه‌های موجود در کادر، از نظر بصری به «شما، زنده‌ها» اثر تحسین‌برانگیز روی آندرشون شباهت زیادی دارد که علیرغم استفاده از رنگ‌های تیره این کار را با چنان عمق و ظرافتی انجام می‌دهد که در نهایت به فیلمی رنگارنگ تبدیل می‌شود حتی اگر از سردترین و غیراشباع‌ترین رنگ‌های موجود استفاده شده باشد. به همین دلیل هم زیبایی‌های طبیعت، روح، انسان و اسرار زندگی و مرگ در فیلمی درباره‌ی مردی که آخرین روزهای زندگی‌اش را سپری می‌کند، به هنرمندانه‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیده می‌شود.

عمو بونمی مرد مسنی است که از نارسایی کلیه رنج می‌برد. او در واپسین روزهای زندگی‌اش تصمیم می‌گیرد همه‌ی عزیزانش اعم از مرده و زنده را دور خودش جمع کند تا گذشته‌اش را بررسی کنند. در عین حال به تفکر در باب بیماری و پایان قریب‌الوقوع شکل کنونی زندگی‌اش هم می‌اندیشد.

۱۳- به خلاء وارد شو (Enter the Void)

به خلاء وارد شو

  • سال انتشار: 2009
  • کارگردان: گاسپار نوئه
  • بازیگران: پاز د لا ورتا، ناتانیل براون، اد اسپیر
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 72 از ۱۰۰

«به خلاء وارد شو» برای کسانی که عاشق رنگ‌هایی هستند که مثل فلاش دوربین آزاردهنده هستند، گزینه‌ی بسیار مناسبی است. پالت رنگی نئونی گاسپار نوئه از بعد دیگری می‌آید، درست مثل اتفاقات فیلم. «به خلاء وارد شو» به دلیل عناصر آشفته‌اش فیلم خاصی است؛ مثلا فیلم‌برداری تماما از دید شخصیت اصلی انجام می‌شود و حتی حالت‌هایی شبیه پلک زدن او را هم منعکس می‌کند. همچنین نوئه با ادغام طیف‌های رنگی ارگانیک، مخاطب را به سفری آشفته و موهومی می‌برد که به دلیل مصرف ماده‌ی مخدر DMT ایجاد شده است.

اسکار (ناتانیل براون) همراه خواهرش لیندا (پاز د لا ورتا) در توکیو زندگی می‌کنند. آن‌ها در دوران کودکی والدینشان را در اثر یک تصادف رانندگی از دست دادند و به غیر از هم هیچ کسی را ندارند. زندگی این خواهر و برادر عجیب از طریق فروش مواد مخدر توسط اسکار و برهنه شدن لیندا تامین می‌شود. اسکار بعد از اولین توهم ناشی از مصرف ماده‌ی مخدر قوی به نام DMT توسط یکی از مشتریانش به کلوپ شبانه‌ای به نام «خلاء» فراخوانده می‌شود اما پلیس به کلوپ حمله می‌کند و اوضاع با تیراندازی بی‌امان آن‌ها حسابی به هم می‌ریزد. اسکار به توالت کلوپ پناه می‌برد و در آن جا گیر می‌افتد. از این بخش به بعد شاهد تماشای تجربه‌های وهم‌آلود عجیب اسکار هستیم با این تفاوت که برای دیدن این تجربه‌های شهودی نیازی به پلک زدن ندارد؛ پس از حرکات عجیب دوربین هم خبری نیست.

۱۲- آغوش‌های گسسته (Broken Embraces)

آغوش‌های گسسته

  • سال انتشار: 2009
  • کارگردان: پدرو آلمودوار
  • بازیگران: پنه‌لوپه کروز، روسی د پالما، لوئیس امار، بلانکا پورتیلو، خوزه لوئیس گومز کارسیا
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 82 از ۱۰۰

پدرو آلمودوار به استفاده از رنگ‌های اشباع در آثارش معروف است و این علاقه با گذشت زمان بیش از پیش هم شده است. آشنایی سریع با موضوعات و علایق تکرارشونده‌ی مستتر در فیلم‌هایش این امکان را می‌دهد تا ارتباط و ضرورت استفاده از رنگ‌ها را به خوبی درک کنیم.

«آغوش‌های شکسته» یک تریلر عاشقانه درباره‌ی نویسنده‌ی نابینایی به نام هری کین (لویس امار) است که با شنیدن خبر مرگ میلیونری به نام ارنستو مارتل (خوزه لوئیس گومز گارسیا) به یاد عاشقانه‌ی غم انگیزش با دختری به ام لنا (پنه‌لوپه کروز) می‌افتد؛ بازیگری که علیرغم میل باطنی‌اش با ارنستو ازدواج کرده بود. خط اصلی داستان فلاش بک به سال ۱۹۹۲ است و خاطراتی است که هری برای پسرِ پیش‌خدمتش دیگو تعریف می‌کند.

از مهم‌ترین ویژگی‌های سینمای آلمودوار چنین طرح‌های احساسی است که با تصاویر دقیقی از شخصیت‌ها ترکیب می‌شود. تقریبا هر کدام از فیلم‌های او گلچین بی‌نظیری از استفاده‌ی درست و استثنایی از رنگ‌ها هستند. با این حال «آغوش‌های گسسته» به دلیل ادغام کامل ویژگی‌های رنگ شناختی و عملکرد عالی  از سایر آثار این کارگردان متمایز می‌شود.

۱۱- آواتار (Avatar)

آواتار

  • سال انتشار: 2009
  • کارگردان: جیمز کامرون
  • بازیگران: سم ورثینگتون، زوئی سالدانیا، استیون لانگ، میشل رودریگز، سیگورنی ویور
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 82 از ۱۰۰

توسعه‌ی «آواتار» یک پروژه پرزحمت بود اما به معنی واقعی کلمه جواب داد. طرح‌ریزی این فیلم در دهه‌ی ۹۰ میلادی انجام شده بود؛ بنابراین فیلم‌برداری بسیاری از سکانس‌ها سال‌ها قبل از اکران آن در سال ۲۰۰۹ آغاز شده بود و این مورد هم‌زیستی کامل رنگ‌ها، شخصیت‌های کامپیوتری و فضاهای واقعی را به خوبی توضیح می‌دهد. همان‌طور که جیمز کامرون گفته «آواتار» یک اکشن ماجراجویی و فلسفی است که با تکیه بر افزایش فرازمینی انسان‌ها و بوم‌شناسی به تاثیر امپریالیسم می‌پردازد. همچنین کامرون شباهت موضوعی شاهکار علمی- تخیلی‌اش با آثار ماندگاری مثل «شاهزاده مونونکه» (Princess Mononoke) را تایید کرده است. با این همه هرچقدر هم که تاثیرات فانتزی و علمی و تخیلی «آواتار» زیاد باشد، همچنان جهان منحصربه‌فردی از ایده‌های بصری، اجتماعی و زیست محیطی را خلق کرده است.

رنگ‌های مشخص «آواتار» آبی، سبز و بنفش هستند که در مناطق جنگلی فیلم بسیار زنده و فراوان هستند و فضایی شبیه اقیانوس را ایجاد کردند. همچنین چهره‌ی آبی ناوی‌ها به آن‌ها ظاهری شبیه خدایان هندو داده است.

داستان در قرن بیست و دوم می‌گذرد و حول محور کهنه سربازی به نام جیک سالی (سم ورتینگتون) می‌گردد که به دلیل آسیب از ناحیه پا، توانایی حرکتش را از دست داده. او به عنوان یک آواتار، نیمه هیبرید نیمه انسان ناوی را هدایت کند. ناوی‌ها نژادی شبیه به انسان‌های اولیه هستند که در قمر سرسبزی به نام پاندورا ساکن هستند. از آن جایی که انسان‌ها به ماده‌ی معدنی به نام آنابتانیوم که فقط در این قمر یافت می‌شود، نیاز مبرم دارند، تصمیم می‌گیرند پاندورا را تصرف کنند اما پیش از آن باید با فرهنگ و رسوم ناوی‌ها آشنا شوند پس تصمیم می‌گیرند یک آواتار جاسوس که توسط جیک سالی هدایت می‌شود را به عنوان نفوذی میان این قبیله بفرستند اما برخلاف انتظارات جیک عاشق یکی از ناوی‌ها می‌شود و تصمیم می‌گیرد به آن‌ها کمک کند.

۱۰- استرلا (Strella)

استرلا

  • سال انتشار: 2009
  • کارگردان: پانوس اچ. کوتراس
  • بازیگران: مینا اورفانو، یانیس کوکیاسمنوس
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: اطلاعاتی در دسترس نیست

«استرلا» تلفیقی از عناصر تراژیک و فولکلور یونانی است و به عجایب و نا ملایمتی می‌پردازد که اقلیت‌های جنسی در کشوری سنتی که به سمت مدرنیته می‌روند، متحمل می‌شوند. در این فیلم خاص از رنگ‌های نئونی گاهی بیش از حد استفاده می‌شود و گاهی هم کارگردان تصمیم می‌گیرد در استفاده از آن‌ها خساست به خرج دهد. در نهایت فیلم با تمرکز بر رنگ‌های اصلی قرمز، آبی و صورتی به شکوه بصری دست پیدا می‌کند.

فیلم ماجرای مردی به نام یورگوس را دنبال می‌کند که به دلیل قتل در زندان است و حالا پس از ۱۵ سال آزاد می‌شود. او تصمیم می‌گیرد به آتن پایتخت یونان نقل مکان کند تا در آن جا زندگی تازه‌ای را برای خودش آغاز کند. تا این که یک شب با کارگر جنسی به نام استلا آشنا می‌شود. آن‌ها کم‌کم به یکدیگر علاقه پیدا می‌کنند اما گذشته دست از سر عاشقانه‌ی متفاوت آن‌ها برنمی‌دارد و پویایی زندگی تازه‌شان را به چالش می‌کشد.

۹- قهرمان (Hero)

فیلم قهرمان

  • سال انتشار: 2002
  • کارگردان: ژانگ ییمو
  • بازیگران: جت لی، تونی لیانگ چائوی، مگی ژانگ، ژانگ زییی
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 94 از ۱۰۰

شاهکاری دیگر از لنز دوربین کریستوفر دویل، به کارگردانی ژانگ ییمو یکی از غول‌های فیلم‌سازی چین؛ بدون شک «قهرمان» یکی از بهترین آثار او است و مطلق‌ترین تعریفی است که می‌توان برای نمادین بودن یک فیلم سینمایی ارائه داد. «قهرمان» یکی از بهترین آثار ژانر ووشیا و روایت گر هنرهای رزمی سنتی چینی است و از نظر سینمایی هم یکی از جواهرات قرن بیست و یکم به حساب می‌آید. فیلم نه تنها به دلیل مضمونش تحسین‌های جهانی را برانگیخت بلکه به عنوان یک اودیسه‌ی بصری از رنگ و شگفتی هم شناخته می‌شود.

جدای حماسه‌ی مضمون و هماهنگی، «قهرمان» به معنی واقعی کلمه یک اثر رادیکال است؛ زیرا برخلاف بیش‌تر فیلم‌های اکشن از رنگ‌ها به حداقلی‌ترین میزان ممکن استفاده می‌کنند، پالتی از رنگ‌های تند و پرشور است و به یک تابلوی نقاشی زیبا شباهت دارد. فیلم از رنگ‌های اشباع و زنده هم در طبیعت و هم در لباس‌ها استفاده می‌کند. تاثیر بصری «قهرمان» در آثاری مثل «ببر خیزان، اژدهای پنهان» (Crouching Tiger, Hidden Dragon) کاملا ملموس است.

فیلم حول یک طرح پیچیده همراه عناصر تاریخی و سکانس‌های اکشن غنی می‌گردد؛ پادشاه چین در پی تسلط بر اوضاع کشور است اما سه مرد با نام‌های مستعار آسمان، شمشیر شکسته و برف پرنده مانعش می‌شوند. اوعده می‌دهد هر کس موفق به کشتن دشمنانش شود، جایزه‌ی بزرگی را دریافت خواهد کرد. تا این که بعد از گذشت ده سال بالاخره یک مرد مرموز موفق به کشتن دشمنان شاه می‌شود و برای گرفتن جایزه‌اش به دربار او می‌رود اما اوضاع پیچیده‌تر از این حرف‌ها است و پادشاه به این قهرمان تازه‌وارد اصلا اعتماد ندارد.

۸- چشمه (The Fountain)

چشمه

  • سال انتشار: 2006
  • کارگردان: دارن آرنوفسکی
  • بازیگران: هیو جکمن، ریچل وایس
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 52 از ۱۰۰

«چشمه» دارن آرنوفسکی بین روشنایی و تاریکی در نوسان دائم است. اگرچه بخش‌های بزرگی از فیلم در تاریکی می‌گذرد اما در یکی از سه خط داستانی که شخصیت اصلی با بازی هیو جکمن در زیست‌کره‌ای محصور زندگی می‌کند با پالت رنگی طلایی خیره‌کننده‌ای روبه‌رو می‌شویم. جلوه‌های بصری در سکانس‌های این بخش برای به تصویر کشیدن کیهان و جوهره‌ی جهان طراحی شدند و شبیه هیچ کدام از سکانس‌های دیگر فیلم نیستند. به نظر می‌رسد این طلایی‌های بی‌انتها پاداش بصری برای تحمل شکنجه‌ای هستند که فیلم در نهایت به آن تبدیل می‌شود.

تلاش آنوفسکی برای کارگردانی این درام حماسی رئالیسم جادویی با ارجاعات تاریخی فراوان و اشاره‌ای مستقیم به معنویات و داستان‌های علمی- تخیلی بیش از حد جاه‌طلبانه بود و علیرغم این که مورد تشویق قرار گرفت اکثر منتقدان و مخاطبان نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. در هر صورت هم هر چقدر هم که این ترکیب عجیب به دلیل خطوط زمانی، داستانی و عناصر فلسفی متناقضش ناخوشایند باشد، از نظر بصری عالی عمل می‌کند.

«چشمه» سه خط داستانی مستقل را دنبال می‌کند که در نهایت به یکدیگر ارتباط می‌کنند؛ تام (هیو جکمن) در عصر معاصر یک عصب‌شناس است که ناامیدانه به دنبال راهی برای درمان سرطان پیشرفته‌ی همسرش می‌گردد. در خط داستانی دوم که در قرن شانزدهم می‌گذرد او یک فاتح است که وظیفه دارد درخت حیات را برای ملکه‌اش پیدا کند تا از عذاب دائمی نجاتش دهد. خط داستانی سوم دوباره جکمن را به شکل تناسخ شده‌ای از همان شخصیت‌های قبلی به تصویر می‌کشد که در یک کره‌ی محصور و شناور که درخت حیات را در وسعت جهان حمل می‌کند در جستجوی زندگی ابدی است.

۷- سقوط (The Fall)

سقوط

  • سال انتشار: 2006
  • کارگردان: تارسم سینگ
  • بازیگران: لی پیس ، جاستین ودل، کاتینکا اونتارو
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 62 از ۱۰۰

حماسه‌ی تارسم سینگ هنگام انتشار با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه نشد اما در طول سال‌ها توجهات بیش‌تری را به خودش جلب کرد. انتقادات اولیه به ضعف داستان‌پردازی و مفاهیم فیلم مربوط می‌شد که با عظمت بصری آن در تضاد کامل قرار داشت و نتیجه‌ی نهایی را به شکل ناراحت‌کننده‌ای تحت شعاع قرار می‌داد. با این حال با گذشت زمان فیلم‌برداری «سقوط» و عظمت بصری آن مورد توجه قرار گرفت.

سینگ زمان زیادی را به فیلم‌برداری «سقوط» اختصاص داد. چهار سال تمام برای تکمیل کل پروژه که مستلزم فیلم‌برداری در بیش از ۲۰ کشور دنیا بود؛ از آفریقای جنوبی تا هند و از جیپور تا پاریس. مکان‌های تاریخی تصویر کشیده شده در طول فیلم، استفاده از رنگ‌های متعدد و زنده و شاعرانگی نهفته پشت هر پلان در طول زمان مورد تقدیر قرار گرفت. در هر صورت از کاستی‌های فیلم که بگذریم «سقوط» سفری رنگارنگ دل‌انگیزی به گوشه گوشه جهان است که حظ بصری زیادی را برای ما به همراه می‌آورد.

داستان فیلم در سال ۱۹۱۵ اتفاق می‌افتد و داستان یک بدلکار آمریکایی به نام روی واکر (لی پیس) را دنبال می‌کند که در اولین بدلکاری‌اش به شدت مجروح می‌شود و بعد از فلج شدن در بیمارستان بستری می‌شود. روی در بیمارستان با دختربچه‌ای به نام الکساندرا (کاتینکا اونتارو) آشنا می‌شود و تصمیم می‌گیرد برای سرگرم کردنش داستان‌هایی درباره‌ی اسکندر مقدونی تعریف کند. تخیلات روی کم‌کم جان می‌گیرند و او در خلال این داستان‌ها در خیالش به شهرهای مختلف و موقعیت‌های هیجان‌انگیز و خطرناکی سفر می‌کند.

۶- سبک زنده ماندن +۵ (+Survive Style 5)

فیلم سبک زنده ماندن +5

  • سال انتشار: 2004
  • کارگردان: گن سکیگوچی
  • بازیگران: تادانوبو آسانو، هیروشی آبه، وینی جونز
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: اطلاعاتی در دسترس نیست

«سبک زنده ماندن +۵» پنج خط داستانی را دنبال می‌کند که با یکدیگر اندکی در ارتباط هستند و شخصیت‌ها موقعیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که گهگاهی مثل زندگی واقعی وارد خطوط داستانی یکدیگر می‌شوند. اولین شخصیتی که با او آشنا می‌شویم مردی است که تصمیم می‌گیرد همسرش را به قتل برساند اما در این کار چندان موفق نیست. در دومین خط داستانی با خانواده‌ای ساکن در حومه‌ی شهر روبه‌رو می‌شویم که تلاش می‌کنند با تغییر نقش پدرشان کنار بیایند؛ زیرا او بعد از هیپنوتیزم شدن قویا اعتقاد دارد که پرنده است!

خط داستانی سوم درباره‌ی مدیر تبلیغاتی است که رابطه‌ی گذرایی را با هیپنوتیزم کننده‌ی داستان قبل برقرار می‌کند. او تلاش می‌کند از محرک‌هایی به ظاهر خنثی الهام بگیرد، آن‌ها را تجزیه و تحلیل کند و در نهایت به ایده‌های خلاقانه‌ای برای تبلیغات تبدیل کند. در داستان دیگر هم با سه سارق خودپسند و کسل‌کننده مواجه می‌شویم که روزهایشان به سرقت از خانه‌ها می‌گذرانند. وجه‌تسمیه‌ی همه‌ی این روایت‌ها آدمکش انگلیسی زبانی است که همراه مترجم ژاپنی‌اش بالای سر همه‌ی قربانی‌ها ظاهر می‌شود و پیش از مرگشان از معنای زندگی با آن‌ها صحبت می‌کند.

«سبک زنده ماندن +۵» که نسبتا ناشناخته و در عین حال به شدت خلاقانه، احمقانه، دوست‌داشتنی و عمیق است در حقیقت به جواهر نادری از جنون بی‌پایان رنگ‌ها شباهت دارد. وفور رنگ در این فیلم هم اتفاقی طبیعی است؛ زیرا سینمای ژاپن به استفاده از رنگ‌های مختلف و آثار خوش رنگ و لعابش شهره است.

۵- شیطان نئونی (The Neon Demon)

شیطان نئونی

  • سال انتشار: 2016
  • کارگردان: نیکولاس ویندینگ رفن
  • بازیگران: ال فانینگ، آلساندرو نیوولا، کیانو ریوز، کریستینا هندریکس، ابی لی کرشاو
  • امتیاز IMDb فیلم: 6.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 58 از ۱۰۰

وقتی صحبت از رنگ در صنعت سینما می‌شود باید جایگاه ویژه‌ای برای نیکولاس ویندینگ رفن قائل شویم. با این همه متاسفانه «شیطان نئونی» هم مثل «فقط خدا می‌بخشد» (Only God Forgives) علیرغم زیبایی بصری از طرح داستانی و شخصیت‌پردازی ضعیف رنج می‌برد. حتی اگر رفن داستان‌های جنجالی را برای روایت انتخاب کند این کیفیت کلی کار است که مخاطب را به وجد می‌آورد. این کیفیت گاهی ناخوشایند و گاهی هم باشکوه است درست مثل «رانندگی» (Drive) که به عنوان یک فیلم اکشن مخاطبان زیادی را به وجد آورد.

نکته‌ی تامل برانگیز است که رفن از این اتفاق لذت می‌برد و گاهی آن را تعمدا انجام می‌دهد؛ زیرا اعتقاد دارد فیلمی که نتواند مخاطبانش را به دو دسته‌ی مخالف تقسیم کند به اندازه‌ی کافی عمیق نیست. با این اوصاف «شیطان نئونی» هم درست مثل «فقط خدا می‌بخشد» توامان مورد تشویق و انتقاد مخاطبان قرار گرفت. مهم نیست رفن نابغه است یا تشویق‌ها هیاهویی برای هیچ است در هر صورت مهارت او در استفاده‌ی درست و حساب شده از رنگ‌ها غیرقابل‌انکار است.

جالب است بدانید او در یکی از مصاحبه‌هایش اعتراف کرده میل و ارادتش به رنگ‌های اشباع و تند تا اندازه‌ای از کوررنگی او سرچشمه می‌گیرد که او را مجبور می‌کند در آثارش از رنگ‌های به شدت زنده و نئونی استفاده کند تا بتواند از یکدیگر تمیزشان دهد. بدون شک «شیطان نئونی» شدیدترین انفجار رنگ میان تمام آثار رفن است.

داستان درباره مدل ۱۶ ساله‌ای به نام جسی (ال فانینگ) است که برای پیشرفت در حرفه‌اش به لس‌آنجلس نقل مکان می‌کند. او زیبا و کاریزماتیک است و همین موضوع هم حسادت زنان زیبای زیادی را برمی‌انگیزد. جسی به همین واسطه خیلی زود ماهیت کشنده و رقابتی حرفه‌اش را کشف می‌کند.

۴- املی (Amélie)

فیلم املی

  • سال انتشار: 2011
  • کارگردان: ژان پیر ژونه
  • بازیگران: اودره توتو، متیو کاسوویتس، میشل روبن، روفوس
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 89 از ۱۰۰

موقعیتی که «املی» در طول سال‌ها به آن رسیده چیزی بین محبوب دل تماشاگران و کالت کلاسیک است؛ زیرا تحسین گسترده‌ی منتقدان و موفقیت تجاری آن پس از انتشار با گذشت سال‌ها هنوز هم از بین نرفته است. سبک سینمایی متمایز در جذابیت این فیلم نقش اساسی دارد. ما همراه پالت‌های رنگی سبز، زرد و قرمز اشباع در دنیای املی غرق می‌شویم؛ دنیایی از انزوا و غم اما در عین حال مهربان و زیبا که مثل شخصیت اصلی آن رنگی زنده و کودکانه دارد.

امی پولن (اودره توتو) خجالتی، خیال‌پرداز و شیطان است که تصمیم می‌گیرد زندگی اطرافیانش را از طریق یافتن گنجینه‌های پنهان شده در دوران کودکی‌شان، تغییر دهد. املی که با تنهایی و انزوا دست و پنجه نرم می‌کند در این مسیر سفری را برای شناختن درونیاتش و مهم‌تر از همه رسیدن به خوشبختی آغاز می‌کند.

۳- مولن روژ! (Moulin Rouge)

مولن روژ!

  • سال انتشار: 2001
  • کارگردان: باز لورمن
  • بازیگران: ایوان مک گرگور، نیکول کیدمن، جیم برودبنت، ریچارد راکسبرگ
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 75 از ۱۰۰

«مولن روژ» داستان کریستین (ایوان مک گرگور) را روایت می‌کند که تصمیم می‌گیرد از تربیت بورژوازی‌اش تخطی کند و در پاریس بی‌نظیر به ماجراجویی بپردازد. او خیلی زود با شخصیت نمادین هنری دو تولوز لوترک آشنا می‌شود و از طریق او به آرمان‌های انقلاب بوهمی پی می‌برد. کریستین در این سفر با زن جوان زیبایی به نام ساتین ( نیکول کیدمن) مواجه می‌شود که در کافه مولن روژ کار می‌کند. کم‌کم عشق اسطوره‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد و اما سختی‌ها و ناملایمات زیادی سر راهشان قرار دارد که از طریق سکانس‌های موزیکال و تئاتری که سعی می‌کنند به کمک یکدیگر بازآفرینی‌اش کنند، نمود پیدا می‌کند.

باز لورمن هم به عنوان یکی از کارگردان‌هایی که از رنگ‌ها به درستی استفاده می‌کند، شناخته می‌شود. پالتی که او در «مولن روژ» استفاده کرده نسبتا گسترده است؛ اما قرمز و آبی درصد زیادی از این پالت بی‌نظیر را تشکیل می‌دهند. از رنگ ای قرمز اشباع بیش‌تر در فضای داخلی کاباره مولن روژ استفاده شده و رنگ آبی هم بیش‌تر در فضای خارجی به چشم می‌خورد. این انتخاب تضاد میان دنیای هیجان‌انگیز نمایش و محیط عادی شهری را به خوبی نمایان می‌کند.

استفاده‌ی حساب شده از رنگ‌ها در صحنه‌های اجرا و عاشقانه‌های میان ساتین و کریستین نمود بیش‌تری پیدا می‌کند که در راستای برانگیختن احساسات مخاطب عمل می‌کنند و هنر و خلاقیت سازندگانش را به رخ می‌کشند.

۲- هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel)

هتل بزرگ بوداپست

  • سال انتشار: 2014
  • کارگردان: وس اندرسون
  • بازیگران: رالف فاینز، تونی ریوولوری، اف. موری آبراهام، آدرین برودی، ویلم دفو، تیلدا سوئینتن
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 92 از ۱۰۰

وس اندرسون تقریبا به جایگاه «استاد رنگ» رسیده و این در هر فرمی که امضای شخصی او را دارد کاملا مشهود است. اندرسون که به دلیل به تصویر کشیدن بزرگ‌سالانی که شبیه کودکان رفتار می‌کنند و کودکانی که مثل بزرگ‌سالان فکر می‌کنند، مشهور است آثارش را با رنگ‌های پاستلی زنده نقاشی می‌کند که آمیزه‌ای از تاریکی و معصومیت دوران کودکی است.

«هتل بزرگ بوداپست» به دلیل استفاده‌ی بی‌نظیر از رنگ‌های صورتی و آبی منتقدان و مخاطبان را حسابی شگفت‌زده کرد. این فیلم که به طرز محسوسی از «قلمروی ماه» (Moonrise Kingdom) بهتر عمل کرد، جشن بصری خوش رنگ و لعابی است که چشمان خسته‌تان را شگفت‌زده می‌کند.

گوستاو اچ (رالف فاینس) یک دربان افسانه‌ای در هتل بزرگ و مجلل بوداپست است. او تصمیم می‌گیرد پسربچه‌ای را به عنوان شاگرد استخدام کند تا در کارها کمک حالش باشد. این پسر کم‌کم به یکی از مورد اعتمادترین افراد زندگی گوستاو تبدیل می‌شود و در همه‌ی ماجراهایی که با مهمان‌های عجیب هتل دارد، همراه او است.

داستان اصلی حول محور دزدیده شدن یک تابلوی رنسانس باارزش می‌گردد و اعضای عجیب و غریب یک خانواده‌ی به شدت ثروتمند برای به دست آوردن پول بیش‌تر با یکدیگر وارد نزاع می‌شوند. گوستاو پس از این که به قتل یکی از مهمانان هتل متهم می‌شود باید به کمک شاگردش بی‌گناهی‌اش را ثابت کند و هم‌زمان با مهمانان نیمه دیوانه‌ی هتل هم سروکله بزند.

خرید رنگ روغن از دیجی کالا

۱- در حال و هوای عشق (In the Mood for Love)

در حال و هوای عشق

  • سال انتشار: 2000
  • کارگردان: وونگ کار وای
  • بازیگران: مگی چانگ، تونی لیانگ، جو چیانگ، چین تسی-آنگ
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 91 از ۱۰۰

«در حال و هوای عشق» وونگ کار وای عشق افلاطونی میان سو چاو را به تصویر می‌کشد. آن‌ها که در همسایگی هم زندگی می‌کنند، هنگامی که با یکدیگر قهوه می‌نوشند متوجه می‌شوند همسرانشان با هم رابطه‌ی پنهانی دارند و به آن‌ها خیانت می‌کنند. سو چاو شروع به حدس و گمان درباره‌ی چگونگی وقوع این رابطه می‌کنند. آن‌ها کم‌کم به دلیل تنهایی و خیانت شریک‌های زندگی‌شان به یکدیگر نزدیک می‌شوند تا با دردی که ناشی از این خیانت است و در هر کدام از آن‌ها به شکل متفاوتی نمود پیدا کرده، مقابله کنند اما هر چه زمان می‌گذرد متوجه می‌شوند رفتارشان شباهت زیادی به کاری که شریک‌های زندگی‌شان با آن‌ها کردند، پیدا کردند.

عشق و علاقه‌ی وونگ کار وای به رنگ به خوبی در فیلم شناسی او گنجانده شده است. «در حال و هوای عاشقی» هم در همین راستا قرار دارد و به دلیل استفاده‌ی خلاقانه از رنگ که در تعادل کامل با احساسات شخصیت‌ها قرار دارد، ستودنی است. رنگ‌های گرمی مثل قرمز، قهوه‌ای و شرابی در سراسر فیلم به وفور دیده می‌شوند. یکی از نکات بصری شگفت‌انگیز فیلم این است که شدت رنگ قرمز با گذشت زمان و تغییرات احساسات شخصیت‌ها از شدت و شور اولیه‌ی فیلم کم‌تر می‌شود.

با ادای احترام به:

  •     اگه جرات داری دوستم داشته باش (Jeux d’ enfants)
  •     هوانورد (The Aviator)
  •     مسابقه‌ی سرعت (Speed Racer)
  •     یک مرد مجرد (A Single Man)
  •     زندگی پی (Life of Pi)
  •     قطار چنای (Chennai Express)
  •     مرا با اسمت صدا کن (Call Me By Your Name)
  • منبع: tasteofcinema و screenrant


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. ماریا

    فیلم هتل بزرگ بوداپست رو دیدم.
    فوق‌العاده بود. فضای فیلم مثل فضای قصه‌های کودکانه‌س. رنگ‌ها، لباس‌ها، صحبت‌کردن‌ها و روایت داستان… توی سریال تویین‌پیکس هم این فضا وجود داره

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X