بهترین کتابهای کلاسیک که موضوعات مدرن و امروزی دارند
خوانندگان معمولا با کتابهای به اصطلاح «کلاسیک» رابطهی صفر و یکی دارند. برخی آنها را روی طاقچه میگذارند و از شنیدن هر انتقادی دربارهی کتاب کلاسیک محبوبشان خونشان به جوش میآید؛ حتی اگر کتابهای زیادی وجود داشته باشد که به همان اندازه خوب هستند و حتی اگر نگوییم بهترند. برخی دیگر اما دوست دارند آثار کلاسیک را زمین بزنند و همیشه پای کتابهای مدرنی را وسط میکشند که جز خودشان و نویسنده کس دیگری آنها را نخوانده است. این افراد اغلب کتابهای کلاسیک را ازمدافتاده، عصاقورتداده و بیربط با موضوع و دغدغههای دنیای مدرن عنوان میکنند. بدون آنکه بخواهیم طرفداری هیچ گروهی را بکنیم، باید گفت که حتما دلیلی وجود دارد که آثاری به کتابهای کلاسیک تبدیل میشوند که خوانندگان دههها پس از انتشار آنها، همچنان از خواندنشان لذت میبرند. بالاخره یک حکمتی پشت آن است که بسیاری از اصطلاحات، ارجاعات، نقل قولها و حتی شیوهی صحبت کردن ما از چنین آثار کلاسیکی ریشه میگیرند. منتقدان کتابهای کلاسیک باید توجه داشته باشند که تصور ادبیات مدرن امروز بدون آثار کسانی چون شکسپیر و جین آستین غیرممکن است. بنابراین، چه خوانندهی پروپاقرص کتابهای کلاسیک باشید، و چه جزء آن دسته خوانندگانی که کتابها با موضوع مدرن را ترجیح میدهند، باید بدانید که آثار فراوانی در ادبیات کلاسیک وجود دارد که هنوز از سکه نیفتادهاند و به امروز ما نیز مرتبط میشوند؛ تاحدی که با خود فکر میکنید شاید نویسنده گوی جادویی داشته که در آن چشم به آینده دوخته بوده است.
البته تقریبا هر رمانی از گذشته میتواند ایده و احساسی متناسب برای زمان حال به ما بدهد. هر داستانی که از عشق یا غم حرف میزند، هر کتابی که از ترسها و آرزوهای بشری میگوید، همچنان در ذهن خواننده طنین انداز میشود. اما کتابهای کلاسیکی هستند که به طور ویژهای بازتاب دقیقی از جامعهی کنونی به ما ارائه میدهند؛ انگار که اصلا برای ما نوشته شدهاند. از تبعیض گرفته تا طبقهبندیهای جامعه، فروپاشیهای سیاسی و مانند آنها، برخی از بهترین کتابهای کلاسیک آنهایی هستند که با موضوعی مدرن دست و پنجه نرم میکنند.
۱. گتسبی بزرگ
- نویسنده: اسکات فیتزجرالد
- نام اصلی: The Great Gatsby
- اولین سال انتشار: ۱۹۲۵
ما هم به اندازهی نیک از مهمانی مجلل و مفرح گتسبی لذت بردیم؛ اما «گتسبی بزرگ» کتاب راهنمای آموزش «چگونه مهمانی بدهیم» نیست. نمیتوانید از کتابهای کلاسیک حرف بزنید و صحبتی از شاهکار عصر جاز اسکات فیتزجرالد به میان نیاورید که با اینکه تقریبا صد سالی از زمان انتشار آن میگذرد، همچنان با موضوع مدرن خود قدیمی نشده است. کتاب فیتزجرالد کاوشی در ایدهی «رویای امریکایی» است و در زیرلایههای خود نقدی بر محدودیتهای تحرک اجتماعی ارائه میدهد. باوجود تمام آن مهمانیها و زرق و برقها، گتسبی تجسم آن یوتوپیای از دست رفتهای است که همه میخواهند به آن بازگردند. یک گذشتهی خیالی که تنها به خاطر بار نوستالژی در پس ذهن ما سایه انداخته است. احتمالا این جمله را زیاد شنیدهاید که «دوران ما خیلی بهتر بود!»، «کاش میشد به عقب برگشت!»، «پنجاه سال پیش هیچ غمی نداشتیم!». باشد، قبول، اما مشکل اینجاست که شما نمیتوانید گذشته را به چنگ بیاورید و آن را بازگردانید. مهم نیست چقدر پول دارید، یا چقدر برای رسیدن به آن گذشتهی بیعیب و نقص تلاش میکنید، این مسیری خواهد بود که جز تباهی در انتهایش منتظرتان نیست. شخصیت گتسبی که به هر قیمتی به دنبال ثروت و موقعیت است نمادی واضح از رویایی امریکایی شکستخورده است. تلاش بینتیجهی او برای رسیدن به دیزی، که در اینجا به عنوان تمثیلی از ثروت و امتیاز قرار میگیرد، نشان میدهد رویای یک جهان عالی قابل دستیابی نیست و تنها ناامیدی به بار میآورد.
رمان فیتزجرالد افراط و ظاهرنگری اشراف و ثروتمندان دههی ۲۰ میلادی را به تصویر میکشد که در نتیجهی این امتیاز به زوال اخلاقی دچار شدهاند. این در شخصیت تام که از آریستوکراتها و ثروتمندان قدیمی است نمود بارز دارد که از ثروت و موقعیت خود برای کنترل اطرافیانش استفاده میکند. در مقابل کسانی مثل نیک و جرج ویلسون را داریم که در پر قو بزرگ نشدهاند و برای رسیدن به جایگاه و امتیاز امروزشان سختی کشیدهاند. این خود جنبهای دیگر از نابرابریهای اقتصادی را برجسته میکند که همچنان باقدرت در جامعهی مدرن ما میتازد و با موضوع بسیاری از کتابهای کلاسیک دیگر تفاوت دارد. در این میان، حتی میتوان بین خود ثروتمندان هم سلسله مراتب محسوسی مشاهده کرد. مشخصا بین کسانی که از خاندان ثروتمندی میآیند، تا کسانی که از هیچ به مالی رسیدهاند تفاوت هست. در این کتاب، شخصیت گتسبی به عنوان یک مرد خودساخته در دستهی دوم قرار میگیرد که با روشهای مدرنش نظم مستقر اشرافیت قدیم را تهدید میکند. در جامعهی مدرن نیز ظهور فناوریها و جهانی شدن، پایههای ساختارهای سنتی قدرت را متزلزل کرده و مسیرهای تازهای به سوی موفقیت و امتیازات ساخته است.
اگر نگاهی به کتابهای کلاسیک انداخته باشید، متوجه میشوید که اغلب آنها خواسته یا ناخواسته با موضوع نژادپرستی و تبعیض جنسیتی دست و پنجه نرم میکنند که با وجود آنکه معمولا در متن نیستند و به حاشیه رانده شدهاند، نباید از آنها صرف نظر کرد، چراکه دغدغههای آنها هنوز هم در جامعهی مدرن معضلاتی اساسی به حساب میآیند. «گتسبی بزرگ» تعصبات نژادی که مردم نسبت به افریقاییتباران امریکا داشتند را به تصویر میکشد و نابرابریهای سیستماتیکی را برجسته میکند که تا به امروز ادامه دارد؛ سیستمی که همچنان به نفع گروهی و به قیمت به حاشیه راندن گروهی دیگر عمل میکند. معشوقهی تام، دیزی اما نقطهی مقابل و نمادی از امتیازاتی است که سفیدپوستان از آن بهرهمندند. حالا که هنوز در مبحث دیزی هستیم خوب است پای نقش زنان در جامعه را نیز وسط بکشیم. دیزی خود در دام ازدواجی بیاحساس گرفتار شده و میخواهد به هر قیمتی شده استقلال خود را به دست آورد؛ تلاشی که یادآور زنان بسیاری است که در عصر مدرن برای دستیابی به امتیازات اجتماعی تلاش کردهاند. در نهایت باید در نظر داشت که «گتسبی بزرگ» فقط از مردان، سفیدپوستان یا ثروتمندان حرف نمیزند؛ بلکه داستانی جهانشمول از پیچیدگی روابط انسانی روایت میکند که با شخصیتهای پیچیده و چندوجهی خود یادآور تراژدی دوران مدرن است، دورهای آشفته و بههمریخته با انسانهایی در جستجوی عشق که اغلب تنها چیزی که دستشان را میگیرد، کولهباری از سختی و درد است.
۲. فرانکنشتاین
- نویسنده: مری شلی
- نام اصلی: Frankenstein
- اولین سال انتشار: ۱۸۱۸
اگر هیولای فرانکنشتاین را فقط به عنوان آن شخصیت قدبلند بدترکیب فیلمهایش میشناسید، پیشنهاد میکنیم به سرعت کتاب مری شلی را بخوانید. کتابهای کلاسیک، به ویژه رمانهایی که موضوع آنها در ژانر فانتزی میگنجند، به سرعت کهنه میشوند، جای خود را در گفتمان مدرن از دست میدهند و با کتابهای دیگری جایگزینشان میکنند. «فرانکنشتاین» مری شلی اما یک کتاب فانتزی ساده نیست، بلکه از بنیادیترین احساسات بشر حرف میزند.
همهی ما حداقل یکی دو مورد از داستان این دانشمند و هیولایی که خلق میکند را شنیده یا دیدهایم؛ هیولایی که نابودی همهی اطرافیانش را به بار میآورد. صرف نظر از ایدهی اولیهی داستان، که کمی بیمارگونه به نظر میرسد، میتوانیم حداقل دو مطلب ارزشمند از این کتاب برای امروزمان استخراج کنیم؛ اول اینکه هیچکس نباید خودش را به مقام خدایی بالا ببرد. هیچکس دانای کل نیست و هر تصمیمی که فرد میگیرد، حتی آنهایی که به ظاهر بیاهمیت به نظر میرسند، یا مستقیما بر خود فرد یا بر اطرافیانش تأثیر میگذارند، دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. البته که بسیاری از ما احتمالا هرگز جرئت نمیکنیم که تکه تکههای اجسادی را از گور درآورده و به هم بچسبانیم، اما ممکن است کارهای بسیار سادهتری انجام دهیم که برای خودمان و دیگران عواقب مهمی در پی دارد.
دومین مطلب مهم بیشتر یک پرسش است تا پاسخ. پرسش از اینکه چه کسی بدتر است؟ هیولا، یا کسی که هیولا را خلق کرده است؟ ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن افرادی که تحت ظلم قرار گرفتهاند از متن کنار گذاشته میشوند؛ این مانند پنهان کردن خاکها زیر فرش است. همهی ما مسئول هستیم و باید برای رسیدن حق به حقدار تلاش کنیم چراکه هر عمل عکسالعملی دارد. این ایده در هیولای «فرانکنشتاین» نمودی بارز پیدا میکند. هیولا در این کتاب از یک جانور خطرناک، به یک مرد بااحساس تبدیل میشود که فرانسوی صحبت میکند و تنها چیزی که از دار دنیا میخواهد این است که همسری بیابد و پدرش دوستش داشته باشد. اما ویکتور فرانکنشتاین، خالق هیولا، از همان فرمول کلاسیک پدر بد بیمسئولیت پیروی میکند که ساختهی خود را انکار کرده و از حقیقت وجود آن میگریزد. البته این کتاب نمیخواهد برایتان موعظه کرده و به شما پند و اندرز بدهد. نمیخواهد بگوید که علم تجربی چیز ترسناکی است و عواقب وحشتناکی دارد؛ بلکه به زبان سادهتر میخواهد نشان دهد همهی ما در برابر چیزهایی که به عالم وجود میآوریم مسئولیم. گاه این به معنای این است که باید والدین بهتری باشیم، گاه در این معنا میشود که با اعمال خود از محیط زیستمان مراقبت کنیم. خلاصه چیستی و چگونگیاش دیگر به خودتان بستگی دارد. در مثل که جای مناقشه نیست؛ مهم این است که ایدهی مرکزی «فرانکنشتاین» همچنان پایدار است و از یک اخلاقیات جاودانه صحبت میکند.
۳. به رنگ ارغوان
- نویسنده: آلیس واکر
- نام اصلی: The Color Purple
- اولین سال انتشار: ۱۹۸۲
واقعا جای تأسف دارد که باید همچنان از کتابهای کلاسیک به عنوان کتابهایی با موضوع مدرن حرف بزنیم که داستان آنها حول تبعیض، تجاوز و نژادپرستی میگردد. جنسیتزدگی، خشونت خانگی، بیعدالتی جنسی و نژادی هنوز هم که هنوز است پای ثابت زندگی ماست و شاید با بازتعریف آنچه پیش از این به عنوان تبعیض در نظر میگرفتیم، امروزه تشدید نیز شده باشد. اما کتابی که دربارهی زنان، قدرت و اتحاد آنها حرف میزند همیشه قدمش مبارک است.
کتاب واکر داستان سلی را دنبال میکند که مورد آزار فیزیکی و روحی قرار گرفته، آن هم از سوی پدر و همسرش و این هر گونه فرصتی را از او سلب میکند تا بخواهد دنبال رویاهایش برود. این یکی از سادهترین چیزهایی است که زنان، فارغ از رنگ پوست آنها، با آن مواجه میشوند. خشونتی سیستماتیک که در فرهنگ، تاریخ و قانون ریشه کرده است. البته واکر داستان خود را با محوریت بر امریکاییهای افریقاییتبار در ایالتهای جنوبی ایالات متحده روایت میکند که در قرن بیستم اتفاق میافتد. این جوامع تا همین چند وقت اخیر «به حاشیه رانده شده» خطاب میشدند. اما پس از جنبش سیاهپوستان مشکل همیشگی خشونت پلیس و نژادپرستی آنها بیش از پیش برجسته شد. به طور مشابه، در همین سالها جنبشی برای زنان نیز داشتیم که به مشکل فراگیری آزار و اذیت زنان میپرداخت. «به رنگ ارغوان» نشان میدهد مبارزه برای برابری، عدالت و اصلاح یک فرایند طولانی است و باید در آن ثابتقدم بود؛ این نکتهای است که بر توانمندسازی زنان نیز تأثیر دارد. رمان واکر موقعیتهایی را به تصویر میکشد که در آن زنان در جامعه از متن حذف شده و مجبور به سکوت شده بودند. این اهمیت همبستگی و حمایت زنان از یکدیگر را در به چالش کشیدن هنجارهای مردسالارانه برجسته میکند. شخصیت سلی در آغاز به عنوان یک قربانی که تسلیم شرایط شده و ناتوان است به تصویر کشیده شده بود؛ اما او به تدریج صدای خود را بلند کرده و باارادهای محکم اعلام وجود میکند. امروزه ما خوانندهی مدرن نیز باید نیاز به ایجاد بستر برای گفتگو با زنان و حمایت از آنها را درک کنیم تا روز به روز به ایدهی برابری جنسیتی نزدیکتر شویم.
«به رنگ ارغوان» یکی از آن کتابهایی است که حتی با وجود استفاده از زبان محاورهای به عنوان یک اثر کلاسیک در نظر گرفته میشود. زمانی که این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۸۲ میلادی منتشر شد، بحثهای گستردهای حول همین مسئله به راه انداخت. آیا میتوان از زبان محاورهای در متن استفاده کرد؟ آیا استفاده از زبان غلط اما مصطلح در ادبیات به ما اجازه میدهد هوش و تواناییهای نویسندگی کسی را زیر سوال ببریم؟ به هر حال، اینها سوالاتی است که بیشتر به درد استادان ادبیات در کلاسهای نقد ادبیاشان میخورد و برای مای خواننده، شخصیتهایی که با زبان خودشان داستان خودشان را برای ما بازگو میکنند راه ارتباط گرفتن با تجربه و ترامای آنها را هموارتر از پیش میکند و باعث میشود با داستان احساس صمیمیت بیشتری کنیم.
۴. ادیسه
- نویسنده: هومر
- نام اصلی: Odýsseia
- اولین سال انتشار: ۱۶۱۴
دیگر از «ادیسه» کلاسیکتر پیدا نمیکنید. همه نام آن را شنیدهاند، و البته تقریبا هیچکس نمیخواهد آن را بخواند! با این حال، موضوع و زبان اثر هومر آن را به یکی از آن کتابهای کلاسیک تبدیل کرده که میتواند چیزهایی دربارهی جامعهی مدرن خودمان به ما بگوید. اگر بخواهیم به سادهترین شکل به آن نگاه کنیم، داستان مردی که تنها به خانه بازمیگردد و در این مسیر متحول میشود موضوعی جهانشمول و برای همگان ملموس است. شعر حماسی هومر سفر ادیسیوس را دنبال میکند که در تلاش برای بازگشت به خانه با چالشها و موانع متعددی روبهرو میشود و اهمیت انعطافپذیری، نیروی اراده و استقامت در مواجهه با سختیها را درک میکند. این سفر اما همزمان سفری درونی نیز هست. سفری برای کشف خود، هویت و کیستی و پیدا کردن نوعی احساس تعلق که در ذات، موضوعاتی بیزمان هستند و به دورهی خاصی تعلق ندارند. «ادیسه» حماسهای است که با وجود ذکر خدایان و هیولاها و موجودات فراطبیعی، علاوه بر اینکه میتواند نگاهی اجمالی از دنیای اساطیر و فولکور یونان به خوانندهی مدرن بدهد، به پیچیدگیهای طبیعت انسان میپردازد و از شخصیتهایی یاد میکند که فضایل، رذائل و کمبودهای خودشان را دارند. مفاهیمی مثل وفاداری، خیانت، عشق و انتقام چیزهایی نیستند که دیروز و امروز داشته باشند و همچنان هم میتوانند با مخاطبان معاصر «ادیسه» طنین انداز شوند.
در آن یک دههای که ادیسیوس در یک دریای تقریبا کوچک پرسه میزند، با چندتایی فرهنگ جدید آشنا میشود و به سرعت میفهمد ارزشها و سنتهای متفاوتی نسبت به آنچه او پیش از این به آنها خو گرفته بود وجود دارد. این ادیسیوس را شوکه میکند. بیش از هر چیز، اینکه از او همیشه به عنوان یک قهرمان استقبال نمیشود ادیسیوس را به تعجب وامیدارد. «ادیسه» تنها دربارهی سفر یک مرد نیست که خودش مانده و خودش. «ادیسه» دربارهی مردی است که یاد میگیرد سفرش میتواند چه تأثیری بر دیگران بگذارد. از این روست که در آخر هومر میگوید که ادیسیوس شهر مردان بسیاری را دید و طرز فکر آنها را درک کرد.
۵. بینوایان
- نویسنده: ویکتور هوگو
- نام اصلی: Les Misérables
- اولین سال انتشار: ۱۸۶۲
اغلب کسانی که «بینوایان» خواندهاند آن را طولانی توصیف میکنند، یا ایراد میگیرند که چرا اینقدر فرانسوی است، یا آنهایی که تنها نام «بینوایان» به گوششان خورده تصور میکنند «بینوایان» یک موزیکال است که در آن مردم دربارهی تکان دادن پرچمهای بزرگشان قشقرق به پا میاندازند. اما نباید فراموش کرد که زمانی که اولین بار رمان بسیار بسیار طولانی «بینوایان» منتشر شد به خاطر سوسیالیست و آنارشیست بودن خود زیر سوال رفت. داستان هوگو اما جایگاه خود را در میان کتابهای کلاسیک تثبیت کرده است و با موضوع و روحیهی انقلابیاش الهامبخش خوانندهی مدرن است. داستان «بینوایان» در دوران انقلاب فرانسه و شورش ژوئن اتفاق می افتد. مبارزات شخصیتها برای آزادی و دموکراسی در قرن نوزدهم را میتوان حالا در جنبشهای مدرن مثل جنبشهای سیاهپوستان دید که بازتابی جهانی یافته است. ایدهی رمان دربارهی تنشهای بین دولت و شهروندانش و تأکید بر نقش مقاومت و کنشگری یادآور قدرتمندی از اهمیت مشارکت مدنی و سیاسی است. متأسفانه تعصبات هنوز هم یک مشکل پررنگ در جامعهی جهانی هستند و از این رو، موضوع «بینوایان» به طرز عجیبی امروزی به نظر میرسد. شاید این کتاب فراخوانی باشد که خوانندگان خود را به همدلی و اقدام علیه این چرخهی معیوب فرامیخواند. درواقع، شخصیتهایی مثل فانتین، کوزت و اپونین میتوانند قدرت این همدلی و شفقت را نشان دهند. در عصر مدرن نیاز به همدلی و فهم مشترک به ویژه دربارهی مسائلی مثل فقر و سلامت روان به طور فزایندهای مورد توجه قرار گرفته است. به تصویر کشیدن روابط این شخصیتها، به ویژه پیوند بین فانتین و کوزت، به ما نشان میدهد که میتوانیم با همدلی جامعهای عادلانهتر بسازیم.
این رمان به طور گسترده از بیعدالتی اجتماعی حرف میزند. کتاب هوگو تفاوتهای گستردهی بین ثروتمندان و فقرا در فرانسهی قرن نوزدهم را برجسته میکند؛ دورهای که اشراف و بورژوازی قدرت و ثروت را در اختیار داشتند، در حالی که طبقهی کارگر تنها با یک اندیشه زنده مانده بود: انتقام. در جامعهی مدرن امروز نیز مسئلهی نابرابری درآمدها و چگونگی توزیع ثروت یک موضوع شایع است که نیاز به خواندن کتابهای کلاسیک ندارید تا با واقعیت آن آشنا شوید. بالاخره ثروتمندان هر روز ثروتمندتر میشوند و فقرا هر روز فقیرتر و در این زمان برخی کیف میکنند! دشواری این دوره زمانه در زندگی شخصیتهایی مثل فانتین و ژان والژان نمود یافته که یادآور مبارزهای مداوم برای دستیابی به عدالت هستند.
«بینوایان» در نهایت دربارهی انسانیت، چرخهی ناگزیر فقر و نبود عدالت واقعی حرف میزند و این ما را به مسئلهی بعدی رهنمون میکند: سیستم قضایی فاسد. ژان والژان با وجود تلاشهایش برای نجات خود سالها از سوی مأموران قانون تعقیب میشود و تحت ظلم سیستم خشن اجرای عدالت قرار میگیرد. در دوران مدرن، بحثهای طولانی دربارهی اثربخشی و عادلانه بودن سیستم قضایی شنیدهایم که رابطهی نزدیکی با موضوعاتی چون تعصب نژادی و جرم انگاری فقر پیدا میکند. به تصویر کشیدن رابطهی قانون با مردمی که به حاشیه رانده شدهاند به خوانندهی امروز یادآوری میکند که از قرن نوزده میلادی تاکنون هنوز مسیر طولانی برای رسیدن به یک سیستم کارآمد و منصف قضایی باقی مانده است. مسیری که نیازمند گامهای کسانی مثل من و شماست.
۶. ۱۹۸۴
- نویسنده: جورج اورول
- اولین سال انتشار: ۱۹۴۹
حالا که هنوز سر مبحث بیعدالتی و فساد سیستماتیک هستیم خوب است سری به کتاب اورول هم بزنیم، کتابی که باعث میشود خوانندهی مدرن امروزی در دنیای دیستوپیایی کتابهای کلاسیک هم موضوع آشنایی پیدا کند. این رمان جامعهای در آینده تحت حکومت یک دولت تمامیتخواه را به تصویر میکشد که بر هر جنبهای از زندگی مردم تسلط دارد. حزب در هر خانه و مکان عمومی تلههایی نصب کرده که به آنها اجازه میدهد حرکات شهروندان را زیر نظر بگیرند. این موضوع به ویژه در دنیای مدرن با دوربینهای نظارتی که در همه جای سطح شهر کاشته شده و مسئلهی ردپای آنلاین ارتباط پیدا میکند. دولتها و شرکتها حجم زیادی از دادهها دربارهی فعالیتهای آنلاین شهروندان، تماس تلفنی و موقعیت مکانی آنها جمع آوری میکنند که دسترسی دولت به آنها میتواند مقدمهی یک دیستوپیای واقعی باشد.
در این دنیای تخیلی که «برادر بزرگ» دروغهای آشکار را به عنوان حقایق بیبرو برگشت جلوه میدهد، در جایی که نظارت بر تک تک اجزای زندگی مردم به یک هنجار پیش پا افتاده تبدیل شده است، در دنیایی که مردم حق انتخابی بین حقیقت واقعی و حقیقت دولتی ندارند، ما هم چیزهایی آشنا میبینیم که وینستون در سال ۱۹۸۴ به آنها فکر میکرد. نکتهی عجیبش آنجاست که اورول در این کتاب تنها یک قدرت حاکمهی ترسناک توصیف نکرده است، بلکه از قدرت سیاسی حرف زده است که توانایی بازنویسی واقعیت را دارد، که میتواند تاریخ را به نفع خود روایت کند، و شهروندانش هم آن را زیر سوال نمیبرند. این دولت خیالی در یکی از وزارتخانههایش به دستکاری روایات و اخبار میپردازد تا افکار عمومی را کنترل کند. این در نوع خود هشداری است که بر اهمیت آموزش سواد رسانهای تأکید میکند؛ آن هم در عصری که جوسازیها، اخبار دروغ، اطلاعات گمراهکننده و تبلیغات پرزرق و برق دوروبرمان را شلوغ کردهاند و تشخیص درست و غلط بسیار سخت شده است. در دوران مدرن شهروند مدرن نیز باید عاملیت خود را به دست بگیرد تا آزادیهای فردی از دست نرود.
صحبت از آزادی فردی، ذهن را به سمت آزادی اندیشه سوق میدهد که در کتاب «۱۹۸۴» با مفهوم زبان جدید به عنوان ابزاری برای کنترل فکر مطرح میشود. دولت خیالی کتاب اورول میکوشد با تغییر و حذف کلمات از دایرهی لغات زبان را هم تحت کنترل خودش دربیاورد که آزادیهای فردی را بیش از پیش زیر سوال میبرد. مثل تلاش وینستون برای آزادی، باید در نظر داشت حق تعیین سرنوشت هم یکی از حقوق بنیادین بشر عصر مدرن است که همچنان موضوع داغی است و حالا که سروکلهاش در کتابهای کلاسیک هم پیدا شده شاید فرصتی برایتان فراهم کند تا بیشتر دربارهاش به تأمل بپردازید.
۷. داغ ننگ
- نویسنده: ناتانیل هاوثورن
- نام اصلی: The Scarlett Letter
- اولین سال انتشار: ۱۸۵۰
داستان رمان هاثورن دربارهی رفتار پیوریتنها با زنی است که با ننگینترین اتهام مواجه شده، اتهامی که در صورت اثبات به قیمت همهچیزش تمام میشود. این رمان از کتابهای کلاسیک تکاندهندهای است که چشم خواننده را به روی حقایق جهان مدرن باز میکند و با اینکه این روزها با دعواهای درونکلیسایی به مثابهی قرون ۱۶ و ۱۷ سروکار نداریم، اما موضوع آن را میتوان در جنبههای دیگر جهان امروز دید.
اگر یک چیز امروز مثل نقل و نبات از دهان کاربران اینترنت بیرون بیاید آن در «کنسل کردن» مردم است. مهم نیست چقدر از بطن ماجرایی خبر داریم یا نه، همه به سرعت انگشتانمان را به کار میگیریم تا به کوچکترین دلیلی افراد را کنسل کنیم که اغلب با یک شرمساری عمومی آنلاین تمام میشود. برای شخصیت اصلی رمان هاثورن این فرهنگ کنسل کردن در قالبی دیگر نمود پیدا کرد. علاوه بر این، داستان «داغ ننگ» حول ارزشها و سنتهای کهنهای میگذرد که خیلی وقت است منسوخ شدهاند، اما هیچ کس جرئت عبور کردن از آنها را ندارد. این سختگیری در اجرای قوانین بیمنطق تنها به ریاکاری دامن میزند و جامعهای دروغگو میسازد که دسترنج صاحبانش هستند. «داغ ننگ» به شما نشان میدهد که نباید فریب لقب یا موقعیت کسی را بخورید، چه مثبت، چه منفی. القاب میتوانند به شدت گمراهکننده باشند و همیشه حقیقت ماجرا را به شما نمیگویند. اینکه چه کسی این القاب را با خود یدک میکشد نه در نام و نشان آنهاست و نه در لباس آنها. این کتاب به شما یاد میدهد که اگر به کسی هر روز بگویند چه آدم مهمی است، آخرسر خودش هم باورش میشود میتواند برای زندگی دیگران تصمیم بگیرد.
در «داغ ننگ» از طریق شخصیت پرین با موضوع مهمی مواجه میشویم که دنیای مدرن و قدیم نمیشناسد و در کتابهای کلاسیک اغلب در میان خطوط دیده میشود؛ اما در اثر هاثورن به متن آمده و آن نقشهای جنسیتی و نابرابریها و محدودیتهای اعمال شده بر آنهاست. پویایی و تحرک اجتماعی و سلسله مراتب قدرت از منظر جنسیتی از آن دسته موضوعاتی است که هنوز هم جای کار دارد. اما درنهایت، «داغ ننگ» کتاب را با انگیزه بخشیدن به خوانندگان آن به پایان میبرد. اینکه افراد باید کیستی و فردیت خود را بپذیرند و عاملیت داشته باشند، توقعات جامعه را به چالش کشیده یا زیر پا بگذارند و در مقابل ظلم ایستادگی کنند، نه اینکه از ترسشان با دست ظالم دست بدهند.
۸. تصویر دوریان گری
- نویسنده: اسکار وایلد
- نام اصلی: The Picture of Dorian Gray
- اولین سال انتشار: ۱۸۹۰
همه حتی از تصور پیر شدن هم فراریاند. دوریان گری خودشیفتهی کتاب وایلد نیز بیشک از این قاعده مستثنی نیست؛ به ویژه وقتی روح خود را فروخت تا برای همیشه جوان بماند. البته که این نقشهی دوریان آنطور که فکرش را میکرد جواب نمیدهد. چیزی که مشخص است این است که زندگی که غرق در خودشیفتگی باشد ارزش زیستن ندارد. این تأکید بر ارزش ظواهر فیزیکی و ثروت مادی مانع رشد اخلاقی میشود، موضوعی که امروزه با ظهور رسانههای اجتماعی و فرهنگ سلبریتی شاید بیش از هر زمانی رواج پیدا کرده است. در جامعهای که عاشق جوانی و زیبایی است، ایدهی حفظ ظاهر به هر قیمتی به آرزوی دوریان گری تبدیل میشود؛ آرزویی که کلید فساد اخلاقی او را میزند. «تصویر دوریان گری» وایلد به بهترین شکل دوگانگی طبیعت انسان را نشان میدهد. انگار که نبردی به درازای تمام بشریت از نیروهای خیر و شر در وجود همهی آدمهاست که اگر در آن شکست بخورند، انگیزههای تاریکتر بر روح فرد غلبه میکند. از اهمیت رمان کلاسیک وایلد همین بس که امروزه «اثر دوریان گری» به اصطلاحی فراگیر در فرهنگ عامهی انگلیسیزبانها تبدیل شده که نشان میدهد افراد با زیباتر شدن، خودشیفتهتر میشوند و این آغاز خودویرانگری آنهاست. پس اگر به جای آنکه جلوی آینه قربان صدقهی خودتان بروید، نگاهتان را به جهان واقعی بیندازید متوجه میشوید چقدر زندگی زیباتر است. فروتنی خصوصیتی است که چیزهای بیشتری برای شما به ارمغان میآورد، کافی است چندباری امتحانش کنید.
۹. ربکا
- نویسنده: دافنه دوموریه
- نام اصلی: Rebecca
- اولین سال انتشار: ۱۹۳۸
از میان دیگر کتابهای کلاسیک که تاکنون برشمردیم، ارتباط «ربکا» با موضوع و مسائل مدرن شاید در ابتدا کمی مبهم به نظر برسد. اما بگذارید صحنه را برایتان آماده کنیم: پس از مرگ همسر ماکسیمیلیان دی وینتر آن هم تحت شرایطی مشکوک، او همسر جدیدش را به مندرلی بازمیگرداند. در اینجا همسر تازه مدام از دست شوهرش در عذاب است؛ مدام زخم زبان میشوند که چقدر زن سابقش بهتر بود و کنایههایی از این قبیل. حتی یاد و خاطر ربکا هم آزاردهنده است و انگار زن مجازاتهایی برای شوهرش در نظر گرفته تا حتی پس از مرگش او را عذاب دهد. خب شاید بپرسید ارتباط این داستان ارواح کلاسیک با دنیای امروز ما چیست؟ باید گفت «ربکا» درسی از تأثیر دومینووار روابط سمی به ما میدهد. ربکا قطعهی اول را زمانی انداخت که رفتارهایش از چارچوب اخلاق خارج شده بود. ماکسیم عاشق زیبایی او شد و بدون اطلاع از شخصیتاش با او ازدواج کرد، اما پس از شروع زندگی مشترک تازه فهمید خودش را در چه تلهای انداخته و مجبور شد درد و غمهای زیادی را متحمل شود. اما ماکسیم زخمخورده به جای آنکه روی تراما و روان خودش کار کند، فکر میکند میتواند با ازدواج با یک زن جوان ساده، جای خالی آنچه از زندگیاش رفته را پر کند. اما این اقدام او تنها قطعههای بعدی دومینو را با شدت و سرعت بیشتری میاندازد و همزمان همسر جدیدش به شدت افسرده میشود. درنهایت، تنها چیزی که میماند همان خاطرهی ربکا است و نه چیزی دیگر. انگار که از اساس تمام زندگی این دو بر خاطرهی ربکا ساخته شده بوده و منتظر لحظهای تا سقف پوشالیاش بر سرشان خراب شود.
۱۰. مزرعهی حیوانات
- نویسنده: جورج اورول
- نام اصلی: Animal Farm
- اولین سال انتشار: ۱۹۴۵
این کتاب جورج اورول تمثیلی است که با انقلاب روسیه و ظهور استالینیسم ارتباط پیدا میکند و خطرات کمونیسم را به تصویر میکشد، البته با یک زبان طنز و در عین حال تیره و تار که برای هر کس در هر دورهای معنای خودش را یافته است. حیوانات، تحت رهبری خوکها، در حالی که از بدرفتاری کشاورزان بالاسرشان به ستوه آمدهاند، برمیخیزند و انسانها را سرنگون میکنند. حیوانات به فکر این میافتند که قانون خودشان را بنویسند و مشخصا در آن یادداشت میکنند که همهی حیوانات با هم برابرند. با این وجود، به سرعت مشخص میشود که برخی حیوانات از دیگران برابرترند. اورول تصویری واضح از سلسله مراتب اجتماعی در مزرعه نشان میدهد. خوکها زیرکانه خود را از پیروی از قوانینی که همهی حیوانات باید از آنها پیروی کنند معاف میکنند. جای تعجب هم ندارد که ببینیم آنها با بهرهکشی و سرکوب حیوانات دیگر در نهایت حتی از اربابان انسانی قبلی نیز بدتر شوند. خوکها حیوانات زیردست خود را مظلوم و ناتوان نگه میدارند تا همه چیز را به نفع بهبود شرایط خود مصادره کنند. این یک تمثیل واضح از خطرات ناشی از فساد سیاسی، سوءاستفاده از قدرت و ظهور رژیمهای توتالیتر است. «مزرعهی حیوانات» یکی از آن کتابهای کلاسیک است که موضوع آن هیچ وقت قدیمی نمیشود، حتی اگر خوانندهی مدرن جای خوکها را با اسبها قاطی کند. شاید حتی بد نباشد از داستان اورول برای آموزش مفاهیم سیاسی در مدارس استفاده کنند. چرا که یکی از مهمترین عناصری که کتاب به خوبی به تصویر میکشد، تأثیر پروپاگاندا، تبلیغات، دستکاری و تولید اطلاعات نادرست است تا از آن برای کنترل و تأثیرگذاری بر تودهها استفاده کرده و آنها را به آن سمت و سویی که حاکمان میخواهند هدایت کنند. در عصر اخبار جعلی و تصاویر قلابی ساخته شده با هوش مصنوعی، انسان مدرن باید بیش از هر زمانی حواسش را جمع کند تا تحت تأثیر جو رسانهای تصمیم نگیرد.
منبع: The Bustle