۱۰ شخصیت برتر انیمیشنهای دیزنی در بازسازیهای سینمایی
بحث بر سر بازسازی لایواکشن انیمیشنهای دیزنی بسیار زیاد و جنجالی است. بعضی طرفداران بر این باورند که اساساً ساخت این فیلمها، با وجود نسخههای خوبی که از انیمیشنها وجود دارد، غیرضروری است و میراث فیلمهای انیمیشن اصلی را خدشه دار میکند. از اساس انیمیشن مدیومی است که خیلی از چیزهایی که با فیلمهای لایواکشن نمیتوان بر پردهی سینما به تصویر کشید، به حقیقت تبدیل میکند. بنابراین، اصلاً چه نیازی به تبدیل انیمیشنی پیش از این ساخته شده به لایواکشن وجود دارد؟ با این حال، عدهای دیگر میتوانند ببینند که دیزنی با ساخت این بازسازیها در واقع به لحاظ فنی چقدر در حال آزمون و خطا و پیشرفت است. این پیشرفت شامل حال شخصیتهای دست کم گرفتهشدهای که در این خروجیهای لایو اکشن حضور دارند نیز میشود. وقتی به بهترین شخصیتها در بازسازیهای لایو اکشن دیزنی نگاه میکنید، مهم است که روی شکل بهبود آنها تمرکز کنید. بنابراین، اینها فقط بهترین شخصیتهای دیزنی نیستند. شخصیتهایی هستند که در نسخهی لایواکشن پس توانستند رشد و عمق را پیدا کنند. با ۱۰ شخصیت برتر انیمیشنهای دیزنی در بازسازیهای سینمایی آشنا شوید.
- ۱۷ بازسازی لایواکشن انیمیشنهای دیزنی از بهترین تا بدترین
- ۸ فیلم برتر که انیمیشن و لایواکشن را ترکیب کردند
۱۰. موگلی در «کتاب جنگل» (The Jungle Book)
«کتاب جنگل» را بدون شک میتوان یکی از بهترین فیلمهای لایواکشن دیزنی تا به امروز دانست. این نسخهی پر جنب و جوش و سرگرمکننده نکات جدید زیادی را به فیلم اصلی اضافه کرده است. از منبع اصلی یعنی کتاب رودیارد کیپلینگ الهام گرفته و انرژی و زندگی بیشتری را به شخصیت موگلی داده است. داستان این پسرک جوان هم تراژیک است و هم هم نشاط آور.
نقش موگلی در «کتاب جنگل» تعادل مسنجمی بین دو دنیایی که او بین آنها گرفتار شده است برقرار میکند. تضاد میل به بودن میان حیوانات اما تعلق به همنوعان خود را میتوان در این نسخه کاملاً درک کرد. عجیب و غریب بودن انیمیشن اصلی باعث میشود نتواند این پیچیدگی عاطفی را کاملاً با جزئیات به تصویر بکشد. عامل شکل گرفتن درست این قوس شخصیتی را میتوان به روابط خوبی که موگلی با دیگر شخصیتهای قصه برقرار میکند، نسبت داد که اینجا ملموستر و دوستداشتنیتر است.
۹. اژدها در «اژدهای پیت» (Pete’s Dragon)
«اژدهای پیت» یک جواهر دستکم گرفتهشده است. این فیلم یکی از قدرتمندترین شخصیتهای دیزنی را در اژدها خلق کرد، اما قهرمان این قصه آن محبوبیت دیگر چهرههای انیمیشن را کسب نکرد. با این حال، «اژدهای پیت» نمایشی تکاندهنده است از اینکه چگونه میتوان دوباره به یک کاراکتر نیرو بخشید و آن را تغییر کاربری داد.
البته «اژدهای پیت» یک داستان مرتبط با دوران بلوغ است، اما این فقط به شخصیت پیت که پسر چوانی ست محدود نمیشود. اژدهای حیوان خانگی مانند این قصه، الیوت، هم باید چیزهای زیادی یاد بگیرد و با وجود اینکه یک شخصیت ساختهشده با جلوههای کامپیوتری است، توانسته همدلی و احساسات زیادی را به مخاطب منتقل کند. از منظر فنی هم الیوت چشمگیر است. اما به عنوان یک شخصیت هم این اژدها به زیبایی بدون نیاز به دیالوگ ساخته شده است. و همهی اینها از پیوند میان پیت و اژدهای نشئت میگیرد.
۸. ملکهی قلبها در «آلیس در سرزمین عجایب» (Alice in Wonderland)
«آلیس در سرزمین عجایب» پروژهی بلندپروازانهای بود که تصور بصریای را که مخاطبان از فیلم اصلی داشتند تغییر داد. در واقع روایت را تغییر داد تا بر آینده تمرکز کند، دنیای سختتری را به تصویر بکشد و یک مشت شخصیت آشنا را دوباره از نو خلق کند. اما ملکهی قلبها علی رغم اینکه یک شخصیت شرور فراموشنشدنی در نسخهی انیمیشن بود، از سایرین برجستهتر بود.
ملکهی قلبها در فیلم اول تا حد زیادی با حسادت، خشم و آن عبارت جذاب مربوط به سرش تعریف شد. این احساسات در نسخهی لایواکشن کمی عمیقتر میشوند. هلنا بونهام کارتر در هر سکانس کاملاً صحنه را میبلعد و از آن خود میکند. تصمیم به ربط دادن بیثباتی عاطفی ملکه به عدم اعتماد به نفس، بهترین راهکار برای چارچوب دادن به این شخصیت بود.
۷. سیندرلا در «سیندرلا» (Cinderella)
«سیندرلا» اصلی بدون شک یکی از بهترین فیلمهای انیمیشن تاریخ دیزنی است. هنوز که هنوز است حتی بچههای این نسل مبتنی بر ابزار هوشمند هم این فیلم را دوست دارند. بیشمار اقتباس سینمایی کلاسیک و مدرن هم از داستان اصلی سیندرلا شده است. با این حال، شخصیت کارتونی سیندرلا تا حد زیادی در نقش خود منفعل بود. او فرشتهوار، همچون یک اسیر، به سادگی تنها به شخصیتهای اطرافش واکنش نشان میداد، بدون اینکه احساسی واقعی از خود بروز دهد.
اما شخصیت سیندرلا در نسخهی لایواکشن بهمراتب پختهتر است و بهتر پرداخته شده است. این شاید تا حدی مربوط به زمان فیلم باشد که به مخاطب این اجازه را میدهد زمان بیشتری را با شخصیت سپری کند. به عنوان مثال، اینجا سابقهی این شخصیت بسط داده شده است. اما کشمکشها و قوسی شخصیتیاش در این قالب از نظر احساسی جذابتر است. به علاوه اینکه، بدون کمک حیوانات، سیندرلا باید امور را خودش به تنهایی به دست بگیرد. البته حضور موشها و حیوانات دیگر در نسخهی انیمیشن طبعاً برای جذابیت بیشتر داستان برای بچهها در نظر گرفته شده است اما خب سیندرلای نسخهی لایواکشن که در دوران مدرن ساخته شده است، باید مستقلتر باشد، صرفنظر از زیبایی مفهوم حمایت. هرچه باشد جهان امروز دیگر آنقدر سیاه و سفید، فرشتهی مظلوم در برابر شخصیت شرور نیست، خاکستریتر است.
۶. کریستوفر رابین در «کریستوفر رابین» (Christopher Robin)
دیزنی در تغییر وضعیت کریستوفر رابین در فیلم لایواکشن «پو و دوستانش» ریسک بزرگی کرد. پو و دوستانش دقیقاً همان چیزی بودند که در نسخهی انیمیشنها بودند. آنها ویژگیهای تعیینکنندهشان را از کتابها با خود داشتند و در عین حال همان جذابیتی را که در انیمیشن به وجود آوردند، در نسخهی لایواکشن هم با خود به همراه آوردند. اما خود کریستوفر برای آنکه روایت کار کند، باید سنش بیشتر میشد.
بنابراین، کریستوفر رابین یکی از بهترین شخصیتهای بازسازی لایو اکشن دیزنی به دلیل سفر قدرتمندش است. نگاه ناامیدانهی او به زندگی در پایان فیلم از بین میرود. این تغییر در شخصیت بسیار مشهود و فوق العاده تکاندهنده است. سفر رابین از اساس با ماهیت حس خوب فیلم مرتبط است و تعهد دیزنی به بازسازی روابط میان شخصیتهای اصلی از ابتدا نتیجه میدهد. شاید کمی بزرگسالانه باشد، اما از نظر موضوعی نیز درخشان است.
۵. مالفیسنت در «مالفیسنت» (Maleficent)
مالفیسنت همیشه یک شخصیت شرور درخشان بود. شاید حضور او در «زیبای خفته» (Sleeping Beauty) کوتاه باشد، اما مخاطبان هنوز تغییر دراماتیک او از جادوگری شیطانی به اژدهایی شیطانی را به یاد دارند. او مخاطب را میترساند، اما مالفیسنت سعی کرد با تمرکز بر قدرت، غرایز مادرانه و آسیبپذیری شخصیت عمق بیشتری به آن بیفزاید.
دیزنی با «مالفیسنت» کاملاً موفق عمل کرد. آنها شخصیتی را به فهرست لایو اکشن خود اضافه کردند که بسیار معتبرتر از تصویر اصلی او بود. به دلیل اعمال مالفیسنت بیشتر پرداخته شد و رابطهی او با آرورا به چیزی فراتر از یک جنگ بین یک قهرمان و یک شرور تبدیل شد. مخاطب با نیروی شر احساس همدلی کرد؛ و رسیدن به این هدف حقیقتاً کار دشواری است.
۴. کروئلا در «کروئلا» (Cruella)
کروئلا د ویل احتمالاً یکی از ضعیفترین شخصیتهای شرور دیزنی بود. اما هرچه در قدرت کم داشت، با بیرحمی جبران کرد. تمام عاشقان انیمیشن «صد و یک تولهسگ خالدار» از کروئلا میترسیدند، و خندهدار به نظر میرسید اگر کسی میگفت که میتوان قصهی اقتباسی ملموستری را بر اساس این شخصیت ساخت. اما یک تراژدی دوران کودکی و به آخر رسیدن کروئلا کلید حل این معما بود.
کروئلا موفق شد به این شخصیت یک داستان اورجینال شگفتانگیز بدهد. با اضافه کردن عنصر مد به داستان که به جذابیت اثر میافزاید، کروئلا از ظلم و خیانتی که دیده بود، تبدیل به انسانی سرسخت و سنگدل شد. بهترین شخصیتهای لایو اکشن دیزنی میتوانند چیزی کاملاً جدید به قصههای انیمیشنی خود اضافه کنند. مخاطب به لطف کشکمشها و سختیها و تلاشهای وسواسگونه برای غلبه بر شکست به هر وسیلهای که به خوبی برای این شخصیت نوشته شد، حالا کروئلا را خوب درک میکند.
۳. نالا در «شیر شاه» (The Lion King)
«شیر شاه» بدون شک یکی کلاسیکهای بیرقیب دیزنی است. و با توجه به همین ویژگی، بازسازی این موفقیت برای دیزنی بسیار بحثبرانگیز شد. اما شخصیت نالا که تا حد زیادی شخصیتی در پسزمینهی نسخهی اصلی بود، در نسخهی انیمیشن بهبود یافت. علاقهی سیمبا به نالا در نسخهی اول در واقع تنها برای یادآوری خانه استفاده شد.
اما «شیرشاه» نسخهی لایواکشن نالا نقش رهبری را که در غیاب پادشاه بر عهده گرفت. این فیلم (باز هم در راستای سیاست نقش مساوی دادن به زنان) او را به عنوان یک ملکه شایسته معرفی کرد، و اگرچه که هنوز محبوب سیمبا بود، جنگهایش با اسکار نشان از قدرت او داشت. و همین او را یک شخصیت برتر انیمیشنهای دیزنی در بازسازیهای سینمایی تبدیل کرد.
۲. جزمین در «علاءالدین» (Aladdin)
یکی از دلایل دیزنی برای سرعت بخشیدن به تولید نسخهی لایو اکشن انیمیشنهایش تا حدی این بود که شاهزاده خانمهایش را بیشتر توانمند کند. هرچه باشد جهان امروز دیگر شاهزاده خانمهای منفعل را نمیپذیرد، با اینکه شخصیت جزمین در نسخهی انیمیشن هم به نسبت سایر شاهزاده خانمهای دیزنی منفعل نبود. جزمین که پیش از این خود بین طرفداران بسیار محبوب بود، اما شخصیت علاءالدین در بازسازی مدرن به شکلی طراحی شد که واقعی به نظر بیاید. از این رو، دیزنی تصمیم گرفت بر مبارزات سیاسی جزمین تمرکز کند.
به جزمین قوس شخصیتی جدیدی داده شد، به این امید که روزی جای پدرش را بگیرد و آگرابا را خودش رهبری کند. یک ترانهی اضافی هم که خیلی خوب در فیلم جا گرفت، از این میگفت که جهان میخواهد او ساکت بماند. این یک تغییر الهامبخش در شخصیت بود که در دورهای جدید به او جسارت میبخشید.
۱. دیو در «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast)
نسخهی اول «دیو و دلبر» به نفرین هیولا و دلیل عصبانیت او پرداخت. اما زمان کافی را به پرداخت به داستان پیشزمینهی او اختصاص نداد و در عوض به درستی روی شخصیت بل تمرکز کرد. با این حال، فیلم لایو اکشن دیزنی زمان بیشتری برای پرداختن به شخصیت دیو داشت.
فلاشبکهای دیو برای آنکه مخاطب چگونگی تکامل شخصیت او از سالهای جوانی را بفهمد بسیار مفید بود. یک ترانهی اضافی به نام «Evermore» هم به سایر قطعات این موزیکال اضافه شد که مشخصاً به درد و ناامیدی هیولا از سرنوشتش میپردازد و در عین حال، وجهی عاشقانهی این شخصیت را هم بیشتر کرد. نسخهی اصلی این شخصیت خود کلاسیک بود، اما این بازسازی CGI به نوعی از آن پیشی گرفت و او را تبدیل به یک بازسازی لایو اکشن خارق العاده کرد.
منبع: cbr