بهترین کتابهای پری صابری؛ پیشکسوت تئاتر ایران
پری صابری یکی از تاثیرگذارترین و نامدارترین کارگردانان تئاتر ایران بود. او که درطول بیش از پنج دهه فعالیت حرفهای علاوه بر اجرای دهها تئاتر که اکثرشان تلفیقی از سنتهای ایران و عناصر مدرن بود، کارنامهای موفق در مدیریت و ترجمهی ادبیات نمایشی بر جا گذاشت. کتابهای پری صابری، نمایشنامههایی که به فارسی برگرداند، در ادامه معرفی شوند.
پری اولین روز سال ۱۳۱۱ در کرمان به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی و تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند. بعد از پایان دبیرستان به فرانسه سفر کرد و در مدرسهی سینمای دانشکدهی هنرهای دراماتیک پاریس تحصیل کرد.
تئاتر ایران در دههی سی زیر سایهی تئاتر نوشین بود اما با بازگشت تدریجی دانشجویان و تحصیلکردگان سینما و تئاتر به ایران فضای تئاتر کم کم تغییر کرد. صابری مدتی بعد از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۲ هنراه با حمید سمندریان دیگر داشنآموختهی تئاتر که به سودای مهندس شدن به آلمان رفته بود، تئاتر پاسارگاد را تاسیس کرد. فعالیتهای ده سالهی این گروه که آثار مهمی را روی صحنه برد در تاریخ تئاتر کشور ماندگار شد.
پری صابری از جمله معدود فعالان تئاتر بود که علاوه بر کارگردانی، طراحی صحنه، بازیگری و ترجمهی متون نمایشی را به بهترین شکل ممکن انجام میداد. به عنوان مثال، او علاوه بر کارگردانی نمایش «مرغ دریایی» آنتوان چخوف طراحی صحنه، بازیگری و ترجمهی متن نمایش را برعهده داشت.
کارگردان برجستهی تئاتر در سالهای ابتدایی فعالیتاش در ایران در دو فیلم مهم سینمای پیش از از انفلاب «شب قوزی» و «خشت و آینه» به کارگردانی فرخ غفاری و ابراهیم گلستان نقشآفرینی کرد. او در گفتوگو با تاریخ شفاهی ایران هاروارد گفت، همکاری کردن با دو کارگردان نامدار سینمای هنری را از بزرگترین شانسهای زندگیاش بوده.
صابری اولین اثرش «هویجفرنگی» به دلیل نبود سالن مناسب در ساختمان سفارت فرانسه با بازی هنرمندانهی محمدعلی کشاورز اجرا کرد که با استقبال وسیع منتقدان و روشنفکرانی مثل ابراهیم گلستان و جلال آل احمد روبرو شد که باعث دیده شدن و پیشرفت کارگردان شد.
او که بعد از جدا شده از سمندریان میخواست تئاتر مختص به خود را اجرا کند، همزمان ریاست فوق برنامهی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت و تالار مولوی را ساخت و افتتاح کرد تا زمینهی اجرای آثار تجربی و پیشرو را فراهم کند. صابری مقابل مخالفتها و سنگاندازیهای مدیران ایستاد، فضایی مناسب و استاندارد در اختیار علی رفیعی، مهدی هاشمی، حمید سمندریان، داریوش فرهنگ و… قرار داد تا آثارشان را روی صحنه ببرند.
فرح اصولی نقاش شناخته شده و از جمله دوستان صابری و هنرجویان تئاتر مولوی گفت: «سال ۱۳۵۱ در نمایش خانه برنارد آلبا اثر کارسیا لورکا بازی میکردم که پری صابری رئیس بخش فوق برنامهی دانشگاه تهران برای بازبینی به سالن آمد. در طول اجرا توجه خاصی به من داشت. پس از چند روز به دفترش رفتم و پیشنهاد بازی در «باغ وحش شیشهای» را به من داد. شبیه راهبههای بودایی بود. این راهبهها به کنار دریا میروند و با استفاده از شن و ماسه تصاویر زیبا خلق میکنند با این ایده که آب میآید و آن را میبرد. ماندگاری اثر برایش مهم نبود بلکه خلق آن اهمیت داشت.
انقلاب ایران باعث شد صابری پنج سال از ایران دور شود. او در این مدت که به گفتهی خودش بسیار سخت گذشت با شعر و ادبیات کلاسیک سرگرم بود و بیشتر وقتاش را در سالنهای تئاتر اجرای اثار گوناگون را تماشا میکرد.
صابری بعد از بازگشت دوباره به ایران به سراغ متون کهن و ادبیات کلاسیک رفت و بر اساس داستانهای شاهنامه، عطار، مولوی و اشعار فروغ و سپهری متنهایی نوشت و با شیوهی منحصربهفردش که به اپرت ایرانی شباهت داشت آنها را روی صحنه برد.
یکی از ماندگارترین کارهای بانوی کارگردان اجرای «آنتیگون» در کولیزه ایتالیا بود. سال ۲۰۰۰ برای ساخت این تئاتر به ایتالیا و بنای تاریخی کولیزه رفت و از مسئولین درخواست کرد برای اجرا چند راس اسب و حدود هزار عدد شمع در اختیارش بگذارند. همهی امکانات در اختیارش گذاشته شد و اجرایی بهیادماندنی شد. پس از آن بود که شوالیهی ادب و فرهنگ فرانسه به او اهدا شد.
۱- «کرگدن»
نمایشنامهی «کرگدن» اثر اوزن یونسکو نمایشنامهنویس فرانسوی رومانیاییتبار یکی از گوهرهای تئاتر در همهی اعصار است.
این اثر زندگی آدمهایی را روایت میکند که کمکم و به مرور زمان تغییر میکنند، از دگرگونی حیرت زده میشوند و اندک اندک عادت کرده و غرق روزمرگی میشوند. تنها کسی که تن به روزمرگی و عادی شدن نمیدهد و مقاومت میکند «برانژه» شخصیت اصلی نمایشنامه است. او طوری که دوست دارد زندگی میکند. کاملا خلاف روش متداول و مرسوم جامعه. به این خاطر همیشه با مخالفت و مواخذهی دوستان و اطرافیاناش مواجه است. اما پا پس نمیکشد. بر سر اصول و آرمانها و روش زندگی که انتخاب کرده میایستد با ترس، نگرانی، اضطراب، دشمنی و عداوت افراد مقابله میکند تا به شخصیت و موجودیتاش احترام بگذارد.
این متن که طنزی گزنده دارد تصویر تمامنمای جهانی است که امروزه در آن زندگی میکنیم و شاهد تبدیل شدن افرادی هستیم که پایبندی به اصول اخلاقی، حفظ حرمتها و هنجارها را میآموزند اما در کسری از ثانیه به خاطر چندرغاز اعتبار، حیثیت و آبروشان را زیر پا میگذارند، تغییر میکنند و به کرگدن تبدیل میشوند.
نمایشنامهی سهپردهای «کرگدن» یکی از کتابهای پری صابری به مسائل و مشکلاتی که بعد از پایان جنگ جهانی دوم گریبان اروپا را گرفته میپردازد و دنبالهروی کردن از عقاید و آداب و رسوم، فرهنگ، فلسفه و اخلاق را واکاوی میکند.
شروع نمایشنامه با ترس افراد همراه است. مردم به «کرگدن» تبدیل میشوند. اولین مخالفت آغاز میشود، بوتار، مدیر مدرسه، خاطرنشان میسازد که داستان پوچی است. او باور نمیکند که کرگدنها واقعی باشند. او با وجود مخالفتها به «کرگدن» تغییر شکل میدهد. وجود کرگدنها در شهر برای ژان مزاحمت ایجاد میکنند اما او جلوی چشم مستأصل دوستاش برانژه به «کرگدن» تبدیل میشود.
در بخشی از نمایشنامهی «کرگدن» که توسط نشر قطره منتشر شده، میخوانیم:
«مسئله این نیست که من از مردم متنفرهستم.من فقط نسبت به آن ها بی تفاوت هستم یا اینکه آن ها حالم را بهم می زنند و بهتر است که از سرراه من کنار بروند.»
۲- «کالیگولا»
آلبر کامو، فیلسوف و روزنامهنگار، یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم و از چهرههای نامدار ادبیات فرانسه بود. او در این نمایشنامه دوران زمامداری «کالیگولا» پادشاه خونریز و دیوانهی روم را به تصویر میکشد. او در ۲۱ سالگی به سلطنت رسید و تنها شش ماه عدل و داد را برقرار و مالیاتها را حذف کرد اما بعد از مرگ خواهرش دروسیلا رفتارش کم کم عوض شد، کارهای عجیب و غریب انجام داد و دیوانه شد.
بعد از مراسم تشییع و دفن خواهر چند روز گم و گور شد و کسی از او خبر نداشت و همه نگراناش بودند. پادشاه بعد از مدتها آشفته و مضطرب به کاخ برگشت. کشتن آدمها و تعرض به همسران درباریان و اطرافیان به سرگرمیاش تبدیل شده بود. او آرزو داشت مردم به یک نفر تبدیل شوند تا بتواند به یک ضربهی شمشیر سرش را از بدناش جدا کند.
نویسنده با به تصویر کشیدن رفتار و کردار پادشاهی خونخوار بر ملت و کشوری با فرهنگ غنی که مفتخرند به داشتن فلاسفهی بزرگ این سوال را به ذهن متبادر میکند که چگونه آنها سرنوشتشان را به دست فردی دیوانه، حقیر و عقدهای سپردهاند.
آلبر کامو که «کالیگولا» را در بحبوحهی جنگ جهانی دوم نوشت غیر مستقیم میخواست این سوال را مطرح کند که اروپاییان متمدن که به بتههون، گوته، شیلر و … مینازند چگونه اجازه دادند موجودی خونریز مثل هیتلر در کشورهایشان تاخت و تاز گند و خون میلیونها نفر را بریزد.
در بخشی از نمایشنامهی «کالیگولا» یکی از کتابهای پری صابری که توسط نشر قطره منتشر شده، میخوانیم:
«من باید به آن ها یک هدیه شاهانه بدهم، هدیه برابری همه انسان ها. و وقتی همه در یک سطح قرار بگیرند، هنگامی که نا ممکن به زمین بیاید و ماه در دستان من قرار گیرد، شاید بعد از آن من به موجودی بهتر تبدیل شوم و جهان تازه شود، پس از آن است که دیگر آدم ها نخواهند مرد و شاد خواهند بود.»
۳- «مردگان بیکفن و دفن»
جنگ پدیدهای است که تاثیرش را بر انسان میگذارد. کسانی که آن را با همهی وجود زندگی کردهاند خاطرات تلخاش را فراموش نمیکنند و اثر منفیاش را در همهی عمر حس میکنند.
ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسوی که تلخیهای جنگ جهانی دوم را چشید، مجبور شد جلای وطن کند، مرگ هموطنان و دوستان و ویرانی کشورش را دید به یکی از مخالفان سرسخت جنگ تبدیل شد. او با نوشتن نمایشنامهی «مردههای بی کفن و دفن» یکی از کتابهای پری صابری، نفرتاش را از این پدیده نشان داد.
دو گروه در این اثر وجود دارند. شکنجهگران و شکنجه شوندگان. گروهی از جوانان شجاع و دلیر فرانسوی به سرپرستی ژان عملیاتی با هدف آزاد کردن دهکدهشان از دست اشغالگران آلمانی انجام میدهند اما شکست میخورند و بخش بزرگی از آنها اسیر میشوند. ژان فرار میکند. آلمانها جوانان فرانسوی را به شدت شکنجه میکنند و آزار میدهند تا مخفیگاه ژان را لو بدهند.
دو گروه در دو سمت دیوار قرار دارند. در هر صفحه با یک سمت دیوار سروکار داریم و هر بار ماجرا از دید یکی از طرفهای جنگ میبینیم و شرافت، انسانیت، شجاعت، آزادی، مسئولیت، مرگ و فردیت به چالش کشیده میشود. نبرد ظالم و مظلوم برای از بین بردن غرور انسانی و مقاومت و تحمل برای حفظ ذرهای غرور و شرافت به وضح در جریان است.
در بخشی از نمایشنامهی «مردگان بیکفن و دفن» که توسط نشر قطره منتشر شده، میخوانیم:
«مرگ من به جایی برنمیخورد. بعد از من خلئی ایجاد نمیشود. مردم توی مترو وول میخورند. رستورانها پر از آدم است. توی کلهها پر از ناراحتیهای پیش پا افتاده است. من از دنیا لیز خوردم و بیرون افتادم و او همانطور پر باقی ماند. مثل یک تخم مرغ. پس باید فکر کنم که وجودم ضروری نبوده. (سکوت) و من میخواستم که برای چیزی، برای کسی ضروری باشم. (سکوت) در ضمن لوسی، من تو را دوست داشتم. حالا چون دیگر اهمیتی ندارد بهت میگویم.»
۴- «شش شخصیت در جستجوی نویسنده»
لوئیجی پیراندلو نمایشنامهنویس و رماننویس ایتالیایی از جمله نویسندگان شناخته شدهی قرن بیستم ایتالیا است که جایزهی نوبل ادبی سال ۱۹۳۴ به خاطر قصهها و نمایشنامههای خواندنیاش به او اهدا شد.
پیراندلو در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد اما در منطقهای رشد نیافته، ناامن و خشن رشد کرد. جایی که همه باید از حق و حقوقشان دفاع کنند. او از کودکی به بیعدالتی، تبعیض، اختلاف طبقاتی و ظلم و ستمی که بر مردم میرفت واکنش نشان داد.
ورشکستگی پدر و بیماری روانی همسرش باعث شدند برندهی جایزهی نوبل با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم کند و زندگیاش سرشار از رنج و اندوه باشد. او که علاقهی زیادی به افکار مردم داشت، شخصیتهای قصهها و نمایشنامههایش را در موقعیتهای خاص قرار میداد و افکارشان را کنکاش و تجزیه و تحلیل میکرد. پیراندلو که یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم شناخته میشود در نمایشنامهی «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» یکی از کتابهای پری صابری به عمیقترین مسائل میپردازد.
یک شرکت تئاتری در حال تمرین نمایشنامهای کمدی است. بعد از شروع تمرین، شش غریبه از در ورودی تماشاگران به سالن نمایش وارد میشوند و تمرین را متوقف میکنند. کارگردان عصبی میشود و از غریبهها علت کارشان را جویا میشود. پدر توضیح میدهد که آنها شش شخصیت ناتمام هستند که نویسندهشان آنها را رها کرده، به دنبال نویسندهی دیگر میگردند. کارگردان و بازیگران از خنده رودهبر میشوند و فکر میکنند دیوانه هستند اما هرکدام از شخصیتها حقیقت را از ظن خود تعبیر میکنند. در واقع حقیقت در این متن نمایشی مدام در حال تغییر و نوسان است. نویسنده گفته: «این کمدی تقسیمبندی پرده و صحنه ندارد. نمایش دو بار قطع میشود: بار اول، وقتیکه شخصیتها باکارگردان بیرون میروند تا متن را بنویسند و بازیگران هم صحنه را ترک میگویند؛ بار دوم هم وقتی است که مسئول پرده به اشتباه پرده را پائین میاندازد.»
این نمایشنامه در ابتدای دههی چهل شمسی با کارگردانی پری صابری و بازی فروغ فرخزاد، پرویز پورحسینی، پرویز فنیزاده، اسماعیل محرابی و سعید پورصمیمی روی صحنه رفت و با استقبال با شکوه منتقدان و مخاطبان روبرو شد.
در بخشی از نمایشنامهی «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» که توسط نشر قطره منتشر شده، میخوانیم:
«وقتی شخصیتی آفریده می شود، بلافاصله از نویسنده ی خود فاصله می گیرد، مستقل می شود. بقیه می توانند او را در موقعیت های دیگری ببینند که نویسنده به فکرش نرسیده است. و در نتیجه «معنی» دیگری بدان داده می شود که نویسنده هرگز به عقلش نرسیده بوده است.»
منبع: دیجیکالا مگ