بهترین ترجمه‌های حمید سمندریان که باید بخوانید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه
بهترین ترجمه‌های حمید سمندریان

حمید سمندریان نامی بزرگ در هنر نمایش ایران است. او که معلم اکثر بازیگران، کارگردان‌ها و به طور کلی فعالان تئاتر بوده مثل بهرام بیضایی دیگر بزرگ این عرصه کمتر از تعداد انگشتان دست نمایش به صحنه برد اما بیش از ۱۰ نمایشنامه به فارسی برگرداند و نقش مهمی در آشنایی ایرانی‌ها با متون نمایشی و ادبی مهم اروپا ایفا کرد. در این مطلب بهترین کتاب‌ها و ترجمه‌های حمید سمندریان بزرگ قبیله‌ی تئاتر ایران معرفی می‌شوند.

حمید سمندریان روز نهم اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران به دنیا آمد. در نوجوانی با تئاتر آشنا شد و بعد از تمام شدن کلاس‌های دبیرستان فاصله‌ی بین مدرسه تا آموزشگاه تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، نصرت کریمی و صادق شباویز که زیر نظر عبدالحسین نوشین یکی از بنیانگذاران تئاتر در دهه‌ی ۳۰ شمسی اداره می‌شد را می‌دوید تا سر کلاس حاضر شود. هم‌زمان با محمود ذوالفنون برادر جلال ذوالفنون مشق ویلون می‌کرد اما هوش و حواس‌اش پیش تئاتر بود. کار به جایی رسید که استاد موسیقی گفت: «برو آموزشگاه تئاتر. این‌جا توی کلاس ویولن وقت‌ات تلف می‌شود. یاد گرفتن پرش آرشه یک هفته وقت می‌خواهد.»

حمید بعد از پایان دبیرستان مثل اکثر هم‌سن‌و‌سال‌هایش به اروپا رفت و در مدرسه‌ی مهندسی دانشگاه برلین تحصیل کرد. بعد از آن برای آموختن موسیقی به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت و آن‌جا سر از کلاس تئاتر درآورد و چنان مجذوب شد که موسیقی را به کل کنار گذاشت. به کلاس ادوارد مارکس یکی از بزرگان تئاتر رفت تا اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را یاد بگیرد.

بعد از پایان تحصیل و حضور در نمایش‌های آلمانی با دعوت رسمی اداره‌ی هنرهای نمایشی دراماتیک اداره‌ی کل هنرهای زیبا به ایران برگشت تا نمایش‌های متنوعی روی صحنه ببرد اما تلویزیون ملی ایران به او ساخت برنامه‌ای ویژه‌ی تئاتر سفارش داد. اولین کار او، تله‌تئاتر «جراحی پلاستیک» اثر پیر فراری نمایشنامه‌نویس فرانسوی، سال اول دهه‌ی ۴۰ شمسی از تلویزیون پخش شد. سمندریان و همکاران‌اش یک سال بعد در اداره‌ی هنرهای دراماتیک که زیر نظر وزارت فرهنگ و هنر فعالیت می‌کرد سالنی ۶۰ نفره ساختند و نمایش‌هایی روی صحنه بردند. یکی از آن‌ها نمایشی بر اساس نمایشنامه‌ی «دوزخ یا در بسته» اثر ژان پل سارتر بود که سمندریان کارگردانی کرد. علاوه بر این‌ها او نقش اساسی در بنیان‌گذاری رشته‌ی تئاتر در دانشگاه‌ تهران و دانشکده‌ی هنرهای زیبا داشت.

دو سال بعد از پیروزی انقلاب در ایران انقلاب فرهنگی شروع شد و حمید سمندریان به اتهام ترجمه‌ی نمایشنامه‌ی «دایره گچی قفقازی» و کمونیست بودن پاکسازی و از دانشگاه اخراج شد و به ناچار همراه با دوستان و شاگردان‌اش رستوران کاخ را افتتاح کرد.

او سال ۱۳۴۲ همراه با پری صابری و همکاری پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، جمیله شیخی، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله، منوچهر فرید و… گروه پازارگاد را تاسیس کرد که یک دهه فعال بود و آثار مهمی از نمایشنامه‌نویسان جهان را روی صحنه برد. در این سال سمندریان نمایشنامه‌ی «باغ وحش شیشه‌ای» نوشته‌ی تنسی ویلیامز را با بازی پرویز فنی‌زاده و شهلا ریاحی اجرا کرد که با استقبال حیرت‌انگیز علاقه‌مندان روبرو شد.

اجرای نمایشنامه‌ی «کرگدن» نوشته‌ی اوژن یونسکو در ابتدای دهه‌ی ۵۰ شمسی بعد از اجرایی نو و به یادماندنی از «آندورا» نوشته‌ی مارکس فریش نقطه‌ی عطفی در کارنامه‌ی سمندریان بود و علاقه‌مندان ایرانی تئاتر را با جدیدترین دستاوردهای تئاتر اروپا آشنا کرد.

آخرین کار معلم بزرگ هنر نمایش ایران اجرای تازه‌ای از «ملاقات بانوی سالخورده» به یاد جمیله شیخی در سالن اصلی تئاتر شهر با بازی گوهر خیراندیش، پیام دهکردی، علی رامز، فرخ نعمتی، احمد ساعتچیان، میرطاهر مظلومی و هوشنگ قوانلو بود. حمید سمندریان را کمتر در فهرست‌های بهترین مترجم‌های ایرانی می‌بینیم اما ترجمه‌های درخشانی در کارنامه دارد.

۱- «ملاقات بانوی سالخورده»«ملاقات بانوی سالخورده» بهترین کتاب‌های حمید سمندریان

فریدریش دورنمات نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و نقاش نامدار در روستایی اطراف شهر برن سوئیس به دنیا آمد. او از پدر کشیش متدین و پدربزرگ شاعرش بسیار آموخت.

فریدریش ۱۳ ساله همراه خانواده به پایتخت مهاجرت کرد و بعد پایان تحصیلات متوسطه در دانشگاه فلسفه، ادبیات آلمان و علوم دینی خواند و فارغ‌التحصیل شد. تردید در انتخاب میان نقاشی و نویسندگی وقت‌اش را گرفت اما نویسندگی پیروز شد ولی نقاشی را هیچ وقت کنار نگذاشت. او که از پدر ثروتی به ارث نبرده بود برای تامین مخارج زندگی نمایشنامه‌ی رادیویی نوشت و پول خوبی به جیب زد و مشکلات خانوادگی را حل و فصل کرد. اکثر قریب به اتفاق منتقدان و اهل نظر معتقدند «ملاقات بانوی سالخورده» موفق‌ترین نمایشنامه‌ی اوست که سال ۱۹۵۵ منتشر شد.

این اثر تراژدی درباره‌ی زنی کهنسال و پولدار است که کلارا نامیده می‌شود. او که در جوانی رویدادی هولناک را پشت سر گذاشته از زادگاه‌اش می‌رود اما بعد از سال‌ها به شرط این که کاری هولناک انجام شود به زادگاه‌اش برمی‌گردد. شرط زن این است که مردی که ان زمان دل‌باخته‌اش بوده و باردارش کرده توسط مردم شهر کشته شود.

قصه با فراهم شدن مقدمات استقبال از میلیاردر معروف کلارا زاخاناسیان در شهر گولن شروع می‌شود. مردم فکر می‌کنند با بازگشت او به شهر نیازهای مالی‌شان برطرف می‌شود. آلفرد ایل معشوق جوانی کلارا که الان مغازه‌دار و تاجر مشهوری است با شهردار توافق می‌کند نیاز مالی شهروندان را تامین کند.

زن ثروتمند بعد از حاضر شدن در بین مردم اعلام می‌کند یک میلیون فرانک سوئیس برای تامین مالی شهروندان و شهرداری پرداخت می‌کند. مردم سر از پا نمی‌شناسند، شاد و سرخوش باده‌نوشی می‌کنند. اما خدمتکار کلارا با مطرح کردن شر پرداخت همه چیز را به هم می‌ریزد. خدمتکار کلارا کسی است که روزی رئیس دادگاه قضایی شهر گولن بوده و در زمان جوانی کلارا، شکایت او از آلفرد ایل مبنی بر آن‌که آنتون پدر فرزندی است که او در شکم دارد شاهد بوده است. در آن دادگاه آلفرد با آوردن دو شاهد دروغین و پرداخت رشوه رای دادگاه را به نفع خود برمی‌گرداند و تبرئه می‌شود.

در بخشی از کتاب «ملاقات بانوی سالخورده» که توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«مأمور اجرا از اتاقک بیرون می آید. مأموراجرا: سلام آقای شهردار. مخلص جنابعالیم. شهردار: این جا چی می خواید آقای مأمور اجرا؟ مأمور اجرا: آقای شهردار خودشون بهتر می دونن! کار بزرگ و بسیار پر مسئولیتی به من واگذار شده. می دونین یک شهر تمومو ضبط کردن یعنی چی؟ شهردار: توی شهرداری غیر از یک ماشین تحریر کهنه چیز دیگه ای پیدا نمی کنین. مأمور اجرا: آقای شهردار موزه ی محلی گولن خاطرشون نیست. شهردار: سه سال پیش هرچی بود فروختیم به آمریکا. صندوق های ما خالیه.»
کتاب ملاقات بانوی سالخورده اثر فریدریش دورنمات نشر قطره

۲- «زندگی گالیله»«زندگی گالیله» بهترین کتاب‌های حمید سمندریان

گالیلئو دی وینچنزو که به گالیله مشهور بود ستاره‌شناس، فیزیک‌دان و مهندس ۱۵ فوریه سال ۱۵۶۴ در شهر پیزا ایتالیا به دنیا آمد. او قرار بود کشیش شود اما پدرش او را به دانشگاه پیزا فرستاد تا پزشک شود. او به جای این که دروس مربوط به پزشکی را بخواند به رساضیات پرداخت و در محل تحصیل‌اش اشتاد ریاضی شد. مدتی بعد به دانشگاه پادوا رفت و هندسه، نجوم و مکانیک درس داد. او کاتولیک بود اما با مارینا گامبا رابطه داشت. آن‌ها هیچ وقت ازدواج نکردند اما صاحب دو دختر و یک پسر شدند.

گالیله بعد از انتشار کشفیات‌اش درباره‌ی ساکن نبودن زمین و گردش ان به دور خورشید توسط کلیسا بازجویی شد و دو راه مقابل‌اش گذاشت: سوختن در آتش یا توبه کردن

او توبه کرد و گفت: «در هفتادمین سال زندگی‌ام، در برابر شما اربابان دین و دنیا زانو زده‌ام و در حالی که کتاب مقدس را در آغوش می‌فشارم اعلام می‌کنم که اداعایم بر چرخش زمین به گرد خورشید از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است.»

برتولت برشت شاعر، کارگردان و نمایشنامه‌نویس آلمانی که مبدع روش آشنایی‌زدایی در تئاتر است، هنر نمایش را روشی برای آگاه کردن مردم می‌دانست. حضور در جبهه‌های جنگ جهانی اول باعث شد بدبینی و انزوا در نوشته‌هایش راه پیدا کند و حقایق را اعلام کند.

نمایشنامه‌ی «زندگی گالیله» یکی از مهم‌ترین آثار اوست. این اثر در ۱۵ پرده نوشته شده. زندگی دانشمند و همه‌چیزدان ایتالیایی، تجربه‌ی حضور در دادگاه تفتیش عقاید و درگیری‌اش با کلیسا را روایت می‌کند.

شخصیت‌های پرشمار نمایشنامه، یکی از بهترین ترجمه‌های حمید سمندریان، مخاطبان را به تفکر وامی‌دارند و تنها راه از میان بردن معضلات اجتماعی، فقر و تبعیض را خردورزی می‌دانند.

دانشمند ایتالیایی سال ۱۶۱۶ به میهمانی بالماسکه‌ای وارد می‌شود. همه نقاب به چهره زده‌اند. تنها کسی که این کار را نکرده گالیه است. او که حامی انسان‌هاست و طرفدار عقل و عاقلان، کم‌کم به پوچ بودن افکار کلیسا و طرفداران‌اش پی می‌برد. آن‌ها ارسطو را تنها حاکم علم می‌دانند و لاتین حرف زدن را اعتباری بزرگ به حساب می‌آورند.

طاعون فلورانس را تسخیر کرده اما گالیله بی‌تفاوت است و غرق در مطالعات. بیماری جان همه را گرفته اما دانشمند شناخته شده در آسمان به دنبال اشبات حقیقت است.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «زندگی گالیله» که توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«طی چهل سال، عمل و رفتار آدم ها به من یاد داد که آن ها میانه ای با عقل ندارند. دم سرخ رنگ ستاره ی دنباله داری را به آن ها نشان بده، دلشان را از ترس پر کن، می بینی که آشفته و سراسیمه از خانه هایشان بیرون می ریزند و درهم و برهم چنان می دوند که قلم پایشان بشکند. ولی بیا و به آن ها حرف معقولی بزن و به هزار دلیل ثابتش کن، می بینی که فقط به ریشت می خندند.»
کتاب زندگی گالیله اثر برتولت برشت نشر قطره

۳- «باغ‌وحش شیشه‌ای»«باغ‌وحش شیشه‌ای» بهترین کتاب‌های حمید سمندریان

تنسی ویلیامز یکی از نامداران ادبیات آمریکا ۲۶ مارس ۱۹۱۱ در شهر کلمبوس به دنیا آمد. او همراه مادرش بزرگ شد. با پدر پرتوقع‌اش که کار را به هر چیز دیگر ترجیح می‌داد ارتباط نداشت. کودکی‌اش در شاد و خوشی گذشت اما مهاجرت‌شان به سنت لوئیس همه چیز را عوض کرد. گوشه‌گیر و منزوی شد. نوشتن را کشف کرد که راه نجات و دور شدن از فضای متشنج خانه بود.

سال ۱۹۲۹ در مدرسه‌ی روزنامه‌نگاری دانشگاه میسوزی ثبت‌نام کرد اما به دلایل شخصی نتوانست تحصیل کند. شکست خورده و ناامید به خانه برگشت و به اصرار پدر در کفاشی مشغول کار شد. این کار راضی‌اش نمی‌کرد. اوقات فراغت‌اش را به نوشتن اختصاص می‌داد اما افسردگی امان‌اش را برید و به خاطر حمله‌ی عصبی بستری شد. به زادگاه‌اش برگشت و در دانشگاه تحصیل کرد. در کنار کار کردن نمایشنامه می‌نوشت. ۲۸ ساله بود که به نیواورلئان نقل مکان کرد. سال ۱۹۴۴ نمایشنامه‌ی «باغ‌وحش شیشه‌ای» را نوشت و منتقدان و مخاطبان را به تحسین واداشت.

نمایشنامه‌ قصه‌ی زنی از طبقات فرودست آمریکا که با پسر و دخترش روزگار می‌گذراند را روایت می‌کند. پدر بچه‌ها که اعتقادی به زندگی خانواد‌گی ندارد گم و گور شده. مادر بیکار است و موفقیت‌های قبلی‌اش را تعریف می‌کند. پسر دل به کار نمی‌دهد. به کفاشی‌ای که کار می‌کند نمی‌رود. عاشق شعر و شاعری و تماشای فیلم است. دختر به دلیل نقص پای راست‌اش، توانایی برقراری ارتباط با مردم را ندارد. خودش را در خانه حبس کرده. مجسمه‌های کوچکی از حیوانات در اتاق‌اش گذاشته و به «باغ‌وحش شیشه‌ای» دلخوش است. مادر از پسرش می‌خواهد یکی از همکاران‌اش را به خانه دعوت کند شاید با دخترش ازدواج کند.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «باغ‌وحش شیشه‌ای» یکی از بهترین ترجمه‌های حمید سمندریان که توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«تو از بس که به من یاد می دی چه طور غذا بخورم یه لقمه هم از گلوم پایین نمیره، خودت مجبورم می کنی که تند غذا بخورم، هر لقمه ای رو که برمی دارم مثل عقاب خیره خیره نگاه می کنی. آدم اقش می گیره. مرتب از شکمبه ی حیوانات و غده ی بزاق حرف می زنی، بجو… لهش کن… آخه این حرفا اشتهای آدمو کور می کنه.»
کتاب باغ وحش شیشه ای اثر تنسی ویلیامز نشر قطره

۴- «دایره‌ی گچی قفقازی»«دایره‌ی گچی قفقازی»

جنگ چیزی جز نفرت، مرگ، ویرانی و فلاکت به همراه ندارد. حتی کسانی که در بحبوحه‌ی درگیری‌ها در خط مقدم جبهه‌ها حاضر هستند و دست کسی را می‌گیرند و در سایه‌ی لطف، محبت و مهربانی‌شان قرار می‌دهند هم بعد از آرام شدن شرایط آسیب می‌بینند و قدر نمی‌بینند. این سرنوشت شخصیت اصلی نمایشنامه‌ی «دایره‌ی گچی قفقازی» نوشته‌ی برتولت برشت نویسنده و کارگردان نامدار آلمانی است.

این اثر، یکی از بهترین ترجمه‌های حمید سمندریان، که در دوران تبعید نویسنده در ایالات متحده نوشته شده از دو داستان تشکیل شده: داستان گروشا که در صحنه‌ی دوم شروع می‌شود و داستان آزاداک که تا صحنه‌ی پنجم، یعنی صحنه‌ی ماقبل آخر شروع می‌شود. دو داستان در صحنه‌ی ششم و آخر در هم ادغام می‌شوند و همه‌ی مسائل حل و فصل می‌شوند.

گروشا دختری فقیر که در خانواده‌ای از طبقه‌ی فرودست جامعه رشد کرده در شهری که جبهه‌ی جنگ متفقین و متحدین است زندگی می‌کند. یکی از روزها که به محل کارش می‌رود با کودکی رها شده روبرو می‌شود که گریان و وحشت زده است. او را به خانه می‌آورد و بهتر از مادرش بزرگ می‌کند. جنگ تمام می‌شود و صلح برقرار می‌شود. مادر کودک از راه می‌رسد تا فرزندش را از دختر خدمتکار پس بگیرد. ماجرا پیچیده می‌شود. هیچ کس کوتاه نمی‌آید. آن‌ها در نهایت دست به دامن قاضی می‌شوند که آدم عجیب و غریب و بامزه‌ای است. همه فکر می‌کنند بچه پیش چه کسی می‌ماند ولی به فکر حیله، نیرنگ و فسادی که جامعه را گرفته نیستند.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «دایره‌ی گچی قفقازی» که توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«مگه برای آدم بی تفاوته که جلو خونه ای که توش به دنیا اومده چه درختی هست؟ یا این که همسایه های آدم چه جورین؟ مگه این چیزها برای آدم بی تفاوته؟ ما می خوایم برگردیم. بعله. یه دلیلش هم اینه که دلمون می خواد شما دزدهای سرگردنه همسایه های کالخوزمون باشین. خب حالا اگه بازم می خواید بخندید، بخندید!»
کتاب دایره گچی قفقازی اثر برتولت برشت نشر قطره

۵- «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی»«ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی»

نمایشنامه‌ی «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» یکی از بهترین ترجمه‌های حمید سمندریان از جمله آثار خواندنی فریدریش دورنمات، چهار شخصیت اصلی دارد.

می‌سی‌سی‌پی به نظام سرمایه‌داری معتقد است و خوشبختی انسان را در گرو پیروی از آن می‌داند.

سنت‌کلود اجرای عدالت در جامعه را منوط به پیروزی و حاکم شدن کمونیسم می‌داند.

شخصیت دیگر پزشکی فداکار است که دار و ندارش را به فقرا و تهیدستان بخشیده و عاشق بشریت است.

آناستازیا شخصیت زن نمایشنامه بانویی است که حد و مرز ندارد. اخلاق برایش بی‌معناست. وجدان ندارد. مثل نقل و نبات دروغ می‌گوید، گول می‌زند و همچون آفتاب‌پرست رنگ عوض می‌کند.

آقای می‌سی‌سی‌پی دادستانی است که در طول سی سال خدمت ۳۵۰ حکم اعدام صادر کرده و سعی می‌کند فرموده‌ها و دستورات حضرت موسی را اجرا کند. او و کنت اوبلوهه با امیدی که به بهبود شرایط دارند بر سر زنی که مظهر دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم می‌جنگند و مبارزه می‌کنند.

آناستازیا و آقای وزیر مخالف آن‌ها هستند و به خاطر منافعی که دارند سعی می‌کنند در شرایط عادی بمانند اما در نهایت نابود می‌شوند.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» که توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«می سی سی پی: ما در معبد « کالونیست » ها ازدواج می کنیم. وزیر دادگستری مراسم قانونی ازدواج مارو انجام می ده، اسقف « ینسن » هم مراسم مذهبیو عهده دار می شه. این دو نفر از جمله دوستان زمان جوانی من هستند. ما با هم در « اکسفورد » تحصیل کردیم. محل سکونت ما، همین خونه س. در این جا من ده دقیقه به دادگاه جنایی نزدیک ترم.» 
کتاب ازدواج آقای می سی سی پی اثر فریدریش دورنمات

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما