۷ کتاب مهم که پدرها و مادرها باید بخوانند

فرزند ثمرهی زندگی پدر و مادر است. آنها شبانهروز تلاش میکنند تا نیازهای فرزند را تامین کنند تا او در آسایش باشد. اما روشهای تربیتی، راههای برقراری ارتباط با فرزند، نحوهی تذکر دادن و تتنبیه کردن و هزار چیز دیگر عوش شده. سختگیری بیش از اندازه و امر و نهی کردن که در میان نسلهای قبل طرفدار داشت منسوخ شده. به این خاطر پدرها و مادرها برای آشنا شدن با متدهای جدید و علمی تربیت بچه دست به دامان روانشناسان کودک میشوند و کتابهایی که معرفی میکنند را میخوانند. در این 7 کتاب که برای پدرها و مادرها معرفی میکنیم، روشهای نوین و بهینهی تربیت فرزند ارائه شده که والدین با اجرای آنها میتوانند مهارتهای شناختی و ارتباطی، اعتماد به نفس و عزت نفس، جراتمندی، پشتکار، مسئولیتپذیری و … فرزندشان را تقویت کنند.
1- «راز شادی والدین دانمارکی / چه چیزی کودکاان و والدین دانمارکی را به خوشحالترین مردم کره زمین تبدیل کرد»
کارشناسان سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی اروپا سالانه شاخص رضایت از زندگی و شادی شهروندان کشورهای عضو اتحادیهی اروپا را میسنجند. چهار دهه دانمارک را در صدر فهرستشان قرار میدادند. این موضوع نظر جامعهشناسان و اهل نظر در ایالات متحده را جلب کرد. چرا مردم دانمارک شادند و از زندگی رضایت دارند؟ جسیکا جول الکساندر روزنامهنگار، نویسنده، سخنران و پژوهشگر فرهنگی آمریکایی به دانمارک سفر کرد. بعد از مدتی زندگی در شمال اروپا و ازدواج کردن با همسر دانمارکیاش کم کم با تفاوتهای فرهنگی و اصول تربیت عجیب والدین این سرزمین آشنا شد. او پی برد مهمترین دلیل شادی مردم دانمارک به نوع تربیتشان برمیگردد.
نویسندهی کتاب که روانشناس است و سالهاست مهارتهای ارتباط بین فردی تدریس میکند همراه با آیبن دیسینگ سندال نویسنده و رواندرمانگر شناخته شدهی دانمارکی که سالهاست به خانوادهها و کودکان مشاوره میدهد راز خوشحالی دانمارکیها را افشا کرده. فلسفه و شیوهی تربیت دانمارکیها عبارت است از: کودکانی انعطافپذیر و دارای امنیت عاطفی که به بزرگسالانی انعطافپذیر و شاد تبدیل میشوند.
جسیکا جول الکساندر که در مهارتهای غریزی مادرانه ضعف داشت شیفتهی شیوهی تربیتی دانمارکی شد. او حس میکرد بدون مهارتهای غریزی مادرانه متولد شده. به این خاطر با بچهها راحت نبود. مادر شد چون کاری بود که همه انجام میدادند. انواع و اقسام کتابهای تربیتی را خواند اما میترسید. رفتار درست والدین دانمارکی با کودکان آنها را به افرادی شاد، آرام و خوشاخلاق تبدیل میکرد، مجذوباش کرد. او به این نتیجه رسید که باید علاوه بر آشپزی اسکاندیناوی، طراحی اسکاندیناوی، ژانر جنایی اسکاندیناوی که صادرات فرهنگی موفقی هستند باید فرزندپروری اسکاندیناوی را اضافه کرد چون والدین دانمارکی راه تربیت فرزندان سالم و شاد را کشف کردهاند.
او و همکارش با نوشتن و انتشار «راز شادی والدین دانمارکی / چه چیزی کودکان و والدین دانمارکی را به خوشحالترین مردم کره زمین تبدیل کرد» یکی از 7 کتاب که پدرها و مادرها باید بخوانند، شاهکار کردند و راه حل درخشانی برای فرزندپروری پر استرس که نتیجهای جز پرخاشگری، خشم، فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس، افسردگی و… ندارد در دسترس عموم قرار دادهاند. والدینی که تلاش میکنند فرزندان شاد تربیت کنند باید این کتاب را بخوانند.
در بخشی از کتاب «راز شادی والدین دانمارکی / چه چیزی کودکاان و والدین دانمارکی را به خوشحالترین مردم کره زمین تبدیل کرد» که با ترجمهی فاطمه اشرفآبادی توسط نشر شمعدونی منتشر شده، میخوانیم:
«دوستان و والدین بسیاری را دیدهایم که بر سر فرزندنشان فریاد میزنند یا او را بر روی زانوی خود به پشت میخوابانند و به باسن او ضربه میزنند. این رفتار اغلب زمانی از والدین سر میزند که از بیاعتنایی فرزندشان نسبت به اخطاری که به او دادهاند ناامید شدهاند. در این مواقع، معمولاً با چنین صحنهای روبهرو میشویم: «بهتراست همین حالا این کار را انجام دهی وگرنه!» پس از آنکه این هشدار نهایی داده میشود و تمام روشها بینتیجه میماند، والدین حس میکنند باید تا جایی ادامه دهند که کنترل اوضاع را دوباره به دست بگیرند و نتیجه آن به ضربهزدن بر باسن، جیغ کشیدن یا نوعی تنبیه بدنی ختم میشود.»
2- «کودک، خانواده، انسان / روش تربیت کودک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات»
فرزندپروری کاری تماموقت، سخت، طاقتفرسا و در عین حال شیرین است. والدین با مسائل خاصی مواجه میشوند که ممکن است دیگران با انها روبرو نشده باشند. پس خواندن یا شنیدن تجربیات باقی پدرها و مادرها مفید است و تجربهی فرزندپروری را بیشتر میکند. « کودک، خانواده، انسان / روش تربیت کودک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات» کتابی است که پدرها و مادرها باید بخوانند. ادل فیبر که تحصیلکردهی رشتهی تئاتر از دانشگاه نیویورک است سه فرزند دارد و در دبیرستانهای نیویورک درس میدهد. آیلین مزلیش که سال 2017 از دنیا رفت سالها در زمینهی ارتباط والدین و معلمها با کودکان کار کرده بود. این دو که روانشناس مجرب و کارکشته نبودند تجربیات فرزندپروری و حضور پنجساله در گروه تربیت کودک را در کتابشان با زبانی ساده و روان روایت کردند. آنها با شرح موفقیتها و شکستهایشان نشان دادند که تربیت کودک کاری حساس، پیچیده و سخت است.
کتاب «کودک، خانواده، انسان / روش تربیت کودک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات» یکی از 7 کتاب که پدرها و مادرها باید بخوانند، از دو بخش کودکان انساناند و والدین انساناند تشکیل شده. در بخش نخست نویسندگان با توجه دادن به اینکه باید به احساسات کودکان اهمیت بدهیم میگویند زمانی که احساسات بچه شناخته و پذیرفته میشود کودک هم احساسات خودش را بهتر درک میکند. همچنین موضوعات اساسی مثل استقلال کودک، نقشها و برچسبهایی که به کودک تحمیل میکنیم و آثارش، دوستیهای کودک، تغییر شخصیت و حالت و… مرور و واکاوی میشوند.
در بخش دوم به احساسات والدین و اهمیتاش پرداخته میشود. از قول دکتر جینات تکنیکهایی برای از بین بردن تضاد بین والدین و فرزندان، اهمیت احساسات دو طرف، راهکارهای کنترل و از بین بردن خشم، هماهنگ کردن پیام با حالت روحی، بررسی انواع حالتها، وقتی کلمات اثر ندارند، عمل و محدودیتهایش و … شرح داده میشود.
در بخشی از کتاب «کودک، خانواده، انسان / روش تربیت کودک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات» که با ترجمهی گیتی ناصحی توسط نشر نی منتشر شده، میخوانیم:
«تابستان گرمی بود، من و جیل میخواستیم از خیابان رد شویم، که جیل دستش را کشید، واقعا در آن موقعیت کارش عصبانیام میکرد اما تصمیم گرفتم به حسش احترام بگذارم. گفتم دخترم حتما میدانی که الان زمان این است که از خودت مراقبت کنی و وسط خیابان دست من را رها نکنی، تقریبا این حرکتش را ده بار تکرار کرد و من تصمیم گرفتم به حسش اعتماد کنم تا بالاخره دست من را گرفت. آن روز احساس کردم دارم زیادهروی میکنم و زیادی صبورم تا اینکه چیزی کلا نظرم را عوض کرد.»
3- «والدین سمی / آسیبهای جسمی – روانی ناشی از رفتارهای غلط والدین و روشهای درمان آن»
برخی از والدین فکر میکنند بعد از به دنیا آمدن بچه وظیفهای ندارند و فرزند مثل موم در دستان آنها باشد تا به شکلی که دلخواه درش بیاورند. پدرها و مادرها فکر نمیکنند فرزند هم مثل آنها انسان است و حق و حقوقی دارد. والدین با حسن ذن و علاقهی زیاد تصمیماتی میگیرند و کارهایی میکنند که روند رشد فرزند را مختل کرده . آنها را به موجوداتی آسیبدیده، مستاصل، فرسوده، فاقد اعتمادبهنفس و عزت نفس تبدیل میکنند. به اینگونه از پدرها و مادرها والدین سمی گفته میشود.
پدر و مادر شدن مسئولیت سنگینی است که نیاز به مطالعه، آموزش و کسب مهارت دارد. والدین فکر میکنند چون فرزندی به دنیا آوردهاند به موجودات مقدس تبدیل شدهاند. سوزان فوروارد روانشناس شناختهشدهی آمریکایی در «والدین سمی / آسیبهای جسمی – روانی ناشی از رفتارهای غلط والدین و روشهای درمان آن» یکی از 7 کتاب که پدرها و مادرها باید بخوانند، نشان میدهد والدین مقدس نیستند. آنها به کرات اشتباه میکنند. به فرزندان آسیب میزنند و مانع رشد کردناش میشوند.
نویسنده در اثرش رفتارهای نادرست و ناسالم والدین را نشان میدهد و راههای خلاص شدن از آسیبها را در دسترس قرار میدهد. سوزان فوروارد در نوشتهاش به مخاطب کمک میکند مفهوم والدین سمی را درک کند و تاثیر آن بر ایجاد مشکلات عدیده در زندگی فرزند را ببیند.
در بخش اول کتاب ویژگیها و نشانههای پدرها و مادرهای سمی شرح داده میشود. در فصلهای بعدی گونههای مختلف والدین سمی – والدین خداگونه، والدین بیکفایت، والدین سلطهجو، والدین معتاد، والدین بد زبان، والدین کتکزن و والدین متجاوز – معرفی میشوند.
بخش دوم نوشتهی روانشناس آمریکایی شامل مجموعهای از تکنیکها و راهکارهاست برای رها شدن از آسیبهای عمیق و فراوان زندگی با والدین سمی.
در دوران بلوغ و نوجوانی فرآیند مستقل شدن از والدین به اوج میرسد. یعنی زمانی که ما کنترل و اختیارات والدینمان را به چالش میکشیم و سعی میکنیم در مقابل آنها بایستیم چرا که میخواهیم مستقل شویم. در این مرحله در خانوادهی سالم و با ثبات والدین میتوانند بحران را مدیریت کنند و فضای استقلال فرزندان را باز کنند. اما والدین سمی حاضر به درک این مرحله از نوجوانی و بلوغ فرزندان نیستند. فرزندان نوجوان مثل مردم یونان باستان یک مثل بزرگ دارند و آن این است که والدینشان همچون خدایان از بلندیهای کوه المپوس که به آدمهای روی زمین نگاه میکردند و به خود اجازه میدادند دربارهشان قضاوت و مجازاتشان کنند، هستند.
در بخشی از کتاب «والدین سمی / آسیبهای جسمی – روانی ناشی از رفتارهای غلط والدین و روشهای درمان آن» که با ترجمهی مینا فتحی توسط نشر لیوسا منتشر شده، میخوانیم:
«متاسفانه والدین سمی آخرین کسانی هستند که تحولات مثبت و سالم شما را تشویق می کنند و به آن ارج می نهند. آنها نسبت به تغییر حساسند و از آن می ترسند، چه در خودشان و چه در فرزندانشان. آنها همه چیز را همان گونه که بنا نهاده اند می خواهند.»
4- «چرا فرزند نوجوانم با من حرف نمیزند»
یکی از بهترین کتابهای روانشناسی کودک. دورهی نوجوانی و بلوغ فرزندان همیشه برای والدین نگران کننده است. پدرها و مادرها دوست دارند فرزند نوجوانشان با آنها حرف بزند، اتفاقاتی که برایش میافتد را بگوید و پدر و مادرش را محرم اسرارش بداند. اما نکتهای که والدین به ان توجه نمیکنند این است که ارتباط فرآیندی دو طرفه است. ارتباط شامل گوش کردن به علاوهی صحبت کردن است. هر چقدر میل به گوش کردن حرفهای نوجوان بیشتر باشد، احتمال اینکه نوجوان حرف بزند بیشتر میشود. با وجود این دخترها و پسرها در دوران بلوغ ترجیح میدهند در اتاق خودشان بمانند و بیشتر وقتشان را با تلفن دستی، حضور در شبکههای اجتماعی ، تماشای فیلم، کتاب خواندن و دوستان بگذرانند. آنها علاقه ندارند با پدر و مادر وقت بگذرانند و حرف بزنند چون حس بازجویی پس دادن، سیمجیم شدن و دخالت در مسائل خصوصی به آنها دست میدهد.
دکتر جان کلمن روانشناس شناخته شدهای که سالها با نوجوانان کار کرده معتقد است والد خوبی بودن برای فرزند نوجوان دشوار است. او تجربیاتاش در زمینهی ارتباط نوجوان با خانواده، همسالان، دنیای دیجیتال، سلامت و طلاق والدین را در نوشتهی هشت فصلیاش گردآوری کرده و راهکارهای تازهای در دسترس والدین قرار میدهد تا با استفاده از آنها زندگی خانواده را در دوران بلوغ و نوجوانی فرزند مدیریت کنند.
برای هیچکس راحت نیست والد نوجوان باشد. روش درست فرزندپروری چیست؟ چقدر باید سخت یا آسان گرفت؟ بهترین راه برای حمایت از نوجوانی که از والدین دوری میکند چیست؟ با نوجوانی که تکالیف مدرسهاش را انجام نمیدهد و ساهتها در شبکههای اجتماعی پرسه میزند، چه باید کرد؟ بهترین راه برای ارتباط برقرار کردن با کسی که به حرفهای والدین گوش نمیکند، چیست؟ به نطر میرسد بهترین راه برای والدین و متخصصان مشاوره، روانشناسان و رواندرمانگران مطالعهی این کتاب باشد.
در بخشی از کتاب «چرا فرزند نوجوانم با من حرف نمیزند» یکی از 7 کتاب که پدرها و مادرها باید بخوانند، که با ترجمهی مهدی ملکمحمد توسط نشر شمعدونی منتشر شده، میخوانیم:
«بسـیاری از بزرگسـالان انتظـار دارنـد کـه نوجوانـان باعـث بـروز مشـکلات شـوند. آنهـا به عنـوان مشـکل در نظـر گرفتـه میشـوند و طبیعتـا ایـن نگـرش بـر نحـوۀ ارتبـاط بیـن نوجـوان و والدینـش تاثیـر میگـذارد. بهجـای یـک پرسـش مسـتقیم از فرزندتـان درمـورد خـودش، سـعی کنیـد کمـی درمـورد اتفاق رُخ داده صحبــت کنیــد. ایــن کار، باعــث میشــود نوجوان احساس تقابل مستقیم نکند و با شما همراهی کند.»
5- «مادر کافی»
یک کتاب خواندنی درباره مادرها. جو فراست برنامهساز تلویزیونی، پرستار کودک و نویسنده سال 1970 در جنوب غربی لندن به دنیا آمد و رشد کرد. کودکی و نوجوانی شادی داشت. همراه پدرش که عاشق تاریخ بود به موزههای زیادی رفت. 18 ساله بود که پرستار بچه شد و 30 سال در کشورش و ایالات متحده کار کرد. 24 ساله بود که مادرش را به خاطر ابتلا به سرطان از دست داد. او که در برنامهی تلویزیونی «پرستار بچه فوقالعاده» در نقش پرستار حرفهای ظاهر شد و به خانوادهها در تربیت فرزندان کمک کرد، در سال اول پخش بیش از شش میلیون بیننده داشت.
او در کتاب «مادر کافی» به سوالات بیشمار والدین دربارهی تربیت فرزندان جواب داده است. او به پدرها و مادرها نشان میدهد چگونه اعتماد به نفسشان را در تربیت فرزندان از دست ندهند و مشکلاتی مثل غذا خوردن، زمان حمام رفتن و خوابیدن، شب ادراری، انجام ندادن تکالیف، رقابت بین خواهرها و برادرها و پرخاشگری را حل و فصل کنند.
نویسندهی کتاباش را در دو بخش مسئله و راه حل کنشمحور نوشته است. او معتقد است با استفاده از 10 قانون اساسی پرستار بچهی فوقالعاده والدین میتوانند مسائل را حل کنند و اقتدار داشته باشند.
این کتاب به هزاران پدر و مادر مستاصل کمک کرده. قوانینی که در کتاب ارائه شده کمک میکنند تا فرزندان مدیریت شوند و خانه به محیطی شاد تبدیل شود. جو فراست با اشاره به اینکه در دست کم نیم قرن گذشته مادران کمک نداشتهاند و به سختی زندگی میکردند اما یگانه حامی فرزندان بودند اما امروزه شرایط به کلی عوض شده، مادر کامل بودن بیفایده است چون مادر باید از همهی لذایذ زندگی دست بکشد و تمام وقت در خدمت فرزند باشد. امروزه «مادر کافی» بودن برای تربیت و رشد فرزند کفایت میکند.
در بخشی از کتاب «مادر کافی» که با ترجمهی مهبد ابراهیمی توسط نشر زوار منتشر شده، میخوانیم:
«اگر نمی توانید زودتر بیدار شوید یا کودک خیلی زود از خواب بر می خیزد، او را تا رختخوابش همراهی کنید و به او یادآور شوید که الان برای بیدار شدن بسیار زود است. اگر قصد ندارد بخوابد، به او اجازه دهید در رختخواب با اسباب بازی هایش بازی کند تا زمان بلند شدن فرا برسد.»
6- «باغبان و نجار / دیدگاههای جدید علم وانشناسی رشد در باب رابطه والدین و فرزندان»
والدین دوست دارند فرزندان را باب میل خودشان بزرگ کنند. بدون آنکه با فرزند مشورت کنند و از او بپرسند چه دوست دارد برایش برنامهریزی میکنند. بچه را در کلاسهای مختلف ثبت نام میکنند و طف معصوم بعد از بیرون آمدن از در مدرسه و باید در دورههای گوناگون شرکت کند تا پدرها و مادرها خیالشان راحت شود که فرزند در آینده موفق میشود. اما دکتر آلیسون گوپینک یکی از نامداران روانشناسی رشد جهان مخالف اجبار در تربیت کودک است. او نشان میدهد وظیفهی پدرها و مادرها ساختن بچهای ویژه و عجیب و غریب نیست. آنها باید محیطی سرشار از عشق، امنیت، ثبات و آزادی بسازند. والدین نباید افکار فرزند را شکل دهند بلکه باید به افکارشان اجازه دهند احتمالات جهان و زندگی پیش رویش را بسنجد، بازی کند، بفهمد، اشتباه کند و یاد بگیرد.
نویسنده ایدهی کتاب را در باغبان و نجار گنجانده. مخاطب بعد از مطالعهی کتاب متوجه میشود مثل نجار فرزند را برش میزند و بر اساس الگوی از پیش طراحی شده به آن شکل میدهد یا مثل باغبان از آن مراقبت میکند تا در امنیت و آزادی رشد کند.
در بخشی از کتاب «باغبان و نجار / دیدگاههای جدید علم وانشناسی رشد در باب رابطه والدین و فرزندان» که با ترجمهی مریم برومندی توسط نشر نو منتشر شده، میخوانیم:
«تقریباً همگان قبول دارند که بچهها باید برای بازیکردن وقت داشته باشند. اما زمانی که شروع به برنامهریزی زندگی بچهها میکنیم، اولین چیزی که حذف میشود، وقت بازیکردن بچههاست. زنگ تفریح را با تمرین کلمات جدید پُر میکنیم و توپبازی و خانهبازی جای خود را به تمرین برای مسابقه فوتبال میدهد. الگوی تربیت، فهرست بلندبالایی از فعالیتهایی که بچهها باید انجام دهند را به ما میدهد. از کلاس زبان ماندارین گرفته تا کلاسهای تقویتی ریاضی و آمادگی برای آزمون ورود به کالج، بهطوری که دیگر زمانی برای بازی بچهها باقی نمیماند. در این مورد حس بدی داریم، ولی نمیدانیم که چه باید کرد؟»
7- «تکنیکهای فرزندپروری / روشی برای ساختن شخصیت سالم و پیشگیری از مشکلات روانی در فرزندان»
پدرها و مادرها قبل از اینکه بچهدار شوند در ذهنشان برنامهریزی میکنند کارهایی انجام دهند تا فرزندشان نمونه و راحت باشد. برایش بهترینها را فراهم میکنند، در بهترین مدارس ثبت نام میکنند و تا برگزاری مراسم ازدواج هم پیش میروند. اما وقتی بچه به دنیا میآید انگار کاخ رویاهایشان فرو میریزد. واقعیت سیلی محکمی به صورتشان میزند، از خواب بیدارشان میکند تا دستبهکار شوند و نوزاد را تر و خشک کنند. بیخوابیها، مسئولیت بیش از اندازه، افزایش هزینهها و… طاقتفرساست. اما مهمترین موضوع تربیت کردن بچه است. بعضی اوقات پدر و مادر بر سر نوع تربیت بچه جر و بحث میکنند. شاید عاقلانهترین کار مطالعهی کتاب «تکنیکهای فرزندپروری / روشی برای ساختن شخصیت سالم و پیشگیری از مشکلات روانی در فرزندان» باشد.
دهههاست والدین از معضلی بزرگ به نام عدم ارتباط با فرزندان شاکی هستند. آنها به دلیل استفاده از روشهای قدیمی تربیتی که مبتنی بر سختگیری، امر و نهی، تنبیه بدنی و خشونت است توان برقراری ارتباط با بچه را ندارند. اما امروزه با معرفی روشهای گوناگون این معضل به کلی حل و فصل شده است.
دکتر سعید جهانشاهیفرد روانشناس خانوادهی شناخته شدهای است. او بعد از سالها فعالیت در زمینهی ارتباط با والدین و فرزندان در نوشتهاش مهارتی به نام تربیت فرزند یا روش ارتباط برقرار کردن با فرزند را آموزش میدهد. او معتقد است با استفاده از این روش پدرها و مادرها به راحتی میتوانند با بچهشان ارتباط برقرار کنند، کنترلاش کنند، به رشد شخصیت سالم و پیشگیری از ابتلایش به مشکلات روانی کمک کنند.
بخستین ویژگی استفاده از «تکنیکهای فرزندپروری» تشبیه تربیت فرزند به یک بازی است. یک طرف این بازی پدر و مادر ایستادهاند و در طرف دیگر بچه. خصوصیت دیگر این روش ترویج نگاه انسانی به تربیت فرزند است. والدین دیگر بچه را حیوان دستاموز و تربیتپذیر نخواهند دید. پدر و مادر هم خدمتکارانی در خدمت بچه نخواهند بود. سومین خصلت این روش کاربردی بودناش است. این مهنا که مهارتی به پدرها و مادرها یاد میدهد و چیزی بیش از این به آنها تحمیل نمیکند.
نگفته پیداست که تسلط بر تکنیکهای ارائه شده در این کتاب مثل مسلط شدن در هر مهارت دیگری به تمرین مکرر و کار گروهی نیاز دارد. پس پدرها و مادرها باید به کمک یکدیگر بعد از مطالعهی هر بخش از کتاب تمرینها را به دقت انجام دهند.
در بخشی از کتاب «تکنیکهای فرزندپروری / روشی برای ساختن شخصیت سالم و پیشگیری از مشکلات روانی در فرزندان» که به قلم دکتر سعید جهانشاهیفرد نوشته و توسط نشر ارجمند منتشر شده، میخوانیم:
«شاید به نظر شما سادهترین بخش آموزش فرزندپروری، شناخت بازیکنه، چون شما بهتر از هر کسی بچههاتون رو میشناسین. اما واقعیت اینه که شناخت بازیکنها سختترین کاره. پس خواهش میکنم این بخش رو جدی بگیرین. بیاین فرزند رو بشناسیم. راستی میدونین اونها از کجا به دنیا میآن؟
بچه: بابا، بچهها از کجا به دنیا میآن؟
پدر: عزیزم، جواب این سؤال خیلی سخته، چطور برات بگم، ببین ما آدمها از دو جنس زن و مرد هستیم. هر کدام با اون یکی ازدواج میکنه، بعد آ آ آ نمیدونم چطور برات توضیح بدم، ببین، … اصلاً ببخشید، پاکش کن، خودت چی فکر میکنی؟»
منبع: دیجیکالا مگ