بهترین کتابهای تاریخ ایران که باید بخوانید
ایران یکی از قدیمیترین سرزمینهای جهان است. هگل فیلسوف آلمانی این کشور را اولین امپراطوری تاریخ دانسته. شاید به خاطر قدمت این کشور و کوناگونی اتفاقات، رویدادها و فراز و نشیبهایی که از سر گذرانده، مرور تاریخاش دشوار است. موثرترین کار تقسیم تاریخ ایران به دو بخش باستان و معاصر و مطالعهی بهترین کتابهای تاریخ ایران است.
بهترین کتابهای تاریخ ایران باستان
۱- «ایران باستان»
در تقسیمبندی تاریخی دورهی پیش از ورود اسلام را ایران بستان مینامند. این دوره از پیدایش فرمانروایی مادها تا پیایان و سقوط پادشاهی ساسانیها را در بر میگبرد. برخی از بهترین مورخان و تاریخدانان اروپایی و امریکایی بر این دوران متمرکز شده و مطالعات مفصل و جامعی کردهاند. یکی از انها ماریا بروسیس مورخ برجستهی انگلیسی و متخصص تاریخ ایران پیش از اسلام و امپراتوری هخامنشیان است. او که تحصیلکردهی دانشگاه آکسفورد و استساد رشتهی تاریخ باستان دانشگاه نیوکاسل است در کتاب «ایران باستان» را آنطور که شایسته است از بنا گذاشته شدن سلسلهی هخامنشی، اولین پادشاهی که امپراتوری جهانی تشکیل داد، تا پادشاهی اشکانی و سلسلهی قدرقدرت ساسانی که در دوران خسروپرویز به اوج میرسد را روایت میکند. علاوه بر این به زمینههای مختلف و رنگارنگ موثر بر آن مثل جامعه، اقتصاد، جنسیت، قدرت و سپاه میپردازد.
نویسنده که ایرانیها را مالک یکی از پیشرفتهترین و مدرنترین تمدنهای جهان باستان میداند، معتقد است تاثیر آنها از خویشاوندی زبانی فراتر رفته، جنبههای فرهنگی و اجتماعی و حتی در دین مسیح را در بر میگیرد. آنها در دورانی که هخامنشیان قدرت را در اختیار داشته بر سرزمینهایی حد فاصل مصر تا حاشیهی اقیانوس هند حکم میراندند.
«ایران باستان» یک کتاب جذاب تاریخی برای شروع است و در بخشی از آن با ترجمهی عیسی عبدی میخوانیم:
«این اثر مقدمه ای عالی برای این سه تمدن باستانی است که ترکیبی از عمق تحقیق و تمرکز گسترده با سبک ادبی پر جنب و جوش است که خواندن آن را آسان و بسیار لذت بخش می کند.»
۲- «تاریخ ایران باستان»
حسن پیرنیا سیاستمدار، حقوقدان، تاریخنگار و نخستوزیر ایران که به مشیرالدوله ملقب بود، مدرسهی علوم سیاسی و آیین دادرسی کیفری و مدنی ایران را پایه گذاشت و آثاری در زمینهی ایران باستان نوشت. یکی از کتابهایش که پر فروس و منبع و مرجع مورخان، علاقهمندان تاریخ و دانشجویان این رشته شد «تاریخ ایران باستان» نام دارد.
میرزا حسن پیرنیا که بیستبار به وزارت و چند بار به صدارت و نمایندگی مجلس رسیده بود، بعد از به قدرت رسیدن رضا شاه خانهنشین شد و بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ روزانه بیش از سیزده ساعت مشغول نگارش این اثر بود.
نویسنده در جلد اول سرگذشت ایران در عصر ماد و هخامنشی تا پایان عصر خشایارشاه را در کنار رویدادهای تاریخی در مصر، آشور، بابل و.. را روایت میکند.
جلد دوم با توضیخ دربارهی نام و نسب سلطنت اردشیر اول شروع و با مرگ اسکندر و بیان ویژگیهایش تمام میشود. پیرنیا همچنین رویدادهای دوران خشایارشاه دوم، سغدیان، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، آرسس و داریوش سوم میپردازد و نشان میدهد که با نبردهای متعدد چگونه اسکندر امپراتوری بزرگ ایران را از پا درمیآورد.
جلد سوم با درگیری و جنگ مقدونیها بر سر جنازهی اسکندر برای به قدرت رسیدن شروع میشود، با به قدرت رسیدن اشکانیان ادامه مییابد و با شرح معماری عصر پارتی تمام میشود.
پیرنیا از نبرد آنتیپاتر، پلیس پرفون، آنتیگون و کاساندر سرداران اسکندر بر سر قبضه کردن قدرت میگوید که در خلال آن سرزمینهای ایرانیان به دست سلوکوس افتاد. آنها تلاش کردند فرهنگ و زبان یونانی را به ایرانیها تحمیل کنند تا به هدفشان که یونانی کردن شرق بود برسند.
در بخشی از کتاب «تاریخ ایران باستان» که توسط نشر نگاه منتشر شده، میخوانیم:
«تیرداد در رفتن به روم بیش از دو سال تعلّل کرد، زیرا قرارداد چنانکه بالاتر گفته شد در تابستان سال ۶۳ م. بسته شد و تیرداد در بهار ۶۶ به روم وارد گردید. جهت تعلّل معلوم نیست ولی چیزی که به حقیقت نزدیک تر به نظر می آید این است که تیرداد از رفتن به روم چندان خشنود نبوده و انتظار موقعی را داشته که شاید بتواند از اجرای این بند قرارداد شانه خالی کند.»
۳- «ساسانیان»
شاهنشاهی ساسانی در انتهای دورهی ایران باستان و اخرین شاهنشاهی پیش از حملهی اعراب در قرون هفت و هشت میلادی بود که بیش از چهارصد سال حکمرانی کردند.
اردشیر بابکان بعد از شکست دادن اردوان پنجم آخرین پادشاه سلسلهی اشکانی، سلسلهی ساسانی را بنیان گذاشت. در دورهی حکمرانی این سلسله تمدن ایرانی در زمینههایی در نهایت شکوفایی بود و بر فرهنگ روم، هند، چین، اروپای غربی و آفریقا تایر گذاشت.
جامعهی ساسانی به چهار طبقهی موبدان، جنگاوران، دبیران و پیشهوران تقسیم شده بود. با این وجود به دلیل فقدان و کمبود منابع دست اول و موثق دربارهی این سلسلهی پادشاهی دیدگاههای ناروا و نادرستی در این زمینه به وجود آمده بود که انتشار کتاب «ساسانیان» باعث از میان رفتن بسیاری از آنها شد.
یافتههای ده پژوهشگر طراز اول و معتبر دربارهی سالهای ابتدایی سلسلهی ساسانیان، تمرکز قدرت، رواج دین، توسعهی نطامی، شرایط اقتصادی و اجتماعی را بر اساس یافتههای بسیاری که از نقاط مختلف مثل بلخ، بخارا و … به دست آمده بررسی و تجزیه و تحلیل کردهاند.
یکی از مهمترین تاثیرات دورهی ساسانی رواج دادن روایت مکتوب به جای روایت شفاهی است که تاثیر بسیار زیادی در نحوهی انتقال تاریخ ایران، ماهیت و مقصود تاریخ مکتوب و توانایی فرمانروایان و دینباوران در متمرکز کردن و انتقال دادن دانش داشت.
فیلیپ کرین بروک ایرانشناس هلندی و رئیس مرکز مطالعات ایران دانشگاه گوتینگن آلمان معتقد است تبلیغات دولتی پادشاهان سالهای ابتدای حکمرانی ساسانیان بر اساس گزارشهای مکتوب بر اساس روایات شفاهی بوده.
تورج دریایی استاد تاریخ، مطالعات و فرهنگ ایرانی در دانشگاه کالیفرنیا و رئیس مرکز ایرانشناسی ساموئل مارتین جردن تحلیلی از پادشاهی در اوایل عصر ساسانی یا استفاده از کتیبهها و سکهنوشتهها ارائه داده و از انشای القاب و عناوین سلطنتی، دیدگاه دینی و سیاسی گفته.
نیکلاس سیفر ویلیامز استاد دانشکدهی مطالعات مشرق زمین و آفریقا دانشگاه لندن از کشف بیش از ۱۵۰ سند به زبان بلخی، یکی از شاخههای ایرانی خانوادهی زبانهای هند و اروپایی میگوید. این اسناد بر ارتباط این ناحیه با ایران عصر ساسانی و اقوام صحراگرد هپتالیان و ترکهای غربی مهر تایید میزند.
در بخشی از کتاب «ساسانیان» که با ترجمهی کاظم فیروزمند توسط نشر مرکز منتشر شده، میخوانیم:
«ابتدا مرکز حکومت اردشیر بابکان فیروزآباد امروزی در ایالت پارس بود. ایشان از استخر در فارس برخاسته بودند. بعدها برای مقابله با امپراتوری قدرتمند روم مرکز حکومت ساسانی از فیروزآباد به تیسفون که نزدیک به قلمرو روم بود منتقل شد. تیسفون تا ژایان دولت ساسانی همچنان بعنوان پایتخت این سلسله باقی ماند تا اینکه توسط اعراب مسلمان در دوره سلطنت یزدگرد سوم سقوط کرد و به دست اعراب افتاد.»
۴- «بخارا / دستاوردهای قرون وسطی»
ریچارد فرای شرقشناس و ایرانشناس برجستهی آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد بیش از هفت دهه از زندگیاش را صرف مطالعه و پژوهش دربارهی تاریخ و فرهنگ فلات ایران کرد. او کسی بود که از ما بیش از خود ما میدانست. از گذشتهی ما بیش از خود ما اطلاع داشت. فرهنگ ایران را بهتر از خود ما میشناخت و کسی بود که عمری در راه شناخت این سرزمین باستانی و این فرهنگ دیرپا تلاش کرده بود.
او در کتاب «بخارا / دستاوردهای قرون وسطی» برای نشان دادن اهمیت این بخش از جهان نوشت: «اصیلترین اسب وقتی به بخارا بیاید الاغی بیش نیست.» فرای بخارا را به دلیل اینکه زبان فارسی در آن پا گرفته و رواج پیدا کرده و به زبان دوم جهان تبدیل شده دوست میداشت. این شهر از جمله مراکز مهم فرهنگ، هنر و ادب ایران و پایتخت سامانیان بوده. نویسنده با مراجعه به ماخذ معتبر و تحقیق در متون و اسناد و مدارک کهن تاریخ این شهر را از جنبهی سیاسی، اجتماعی، ادبی و هنری بررسی و تجزیه و تحلیل کرده. او معتقد است در پایان قرن نهم و سراسر قرن دهم بخارا مرکز حوزهی فرهنگی شرق ایران و در نتیجه وارث سنن دیرینهای مستقل از سنن و فرهنگ غرب ایران شد.
در بخشی از کتاب «بخارا / دستاوردهای قرون وسطی» که با ترجمهی محمود محمودی توسط نشر غلمی فرهنگی منتشر شده، میخوانیم:
«بخارا یکی از مراکز مهم فرهنگ و ادب و هنر ایران و پایتخت سامانیان در قرون سوم و چهارم هجری بوده است. امرای این دودمان ایرانی در ترویج و احیای زبان فراسی کوشش زیادی کردند. به طوری که با وجود تسلط اقوام ترکزبان در آسیای مرکز هم امروز نیز عده زیادی در آن شهر به پارسی سخن میگویند.»
۵- «افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی / اتحادیه ساسانی – پارتی و فتح ایران به دست عربها»
پروانه پورشریعتی دختر روزنامهنویس نامدار هوشنگ پورشریعتی آخرین مدیرعامل خبرگزاری پارس، ایرانشنا و استاد تاریخ در کالج فنی شهر نیویورک است. اثر مهماش «افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی / اتحادیه ساسانی – پارتی و فتح ایران به دست عربها» در دو بخش اصلی تاریخ سیاسی و جریانهای دینی تنظیم شده است.
بخش اول کتاب به بررسی عوامل و وقایع سیاسی موثر در فروپاشی شاهنشاهی ساسانی اختصاص دارد و بخش دوم به نقش تعاملات جریانهای دینی رایج در گسترهی فرمانروایی ساسانیان در به سرانجام رسیدن روزگار این سلسله میپردازد.
نویسنده تلاش کرده ساختار سیاسی داخلی اواخر دورهی ساسانی که بنا بر عقیدهی او مربوط میشود به موفقیت سپاه عرب در قرن هفتم را توضیح دهد. پورشریعتی معتقد است شاهنشاهی ساسانی اتحادیهای از خاندان سامانی و پارتی بود و اینها مولفههای اصلی پادشاهی ساسانی بودند. او در راستای تایید نظرات و دیدگاههایش از مواد فرهنگی مثل شواهد مهرشناسی استفاده کرده است.
ایرانشناس و استاد تاریخ کالج فنی شهر نیویورک معتقد است هدف اعراب از حمله به ایران دسترسی به مسیرهای تجاری ماوراءالنهربوده نه تسل سیاسی بر ایران. پورشریعتی در بخشی تحت عنوان «علائق تجاری عربها» بر اساس روایت طبی به گفتوگوی بین رستم فرخزاد و زهره بنحویه از سرداران سعدبن ابیوقاص میپردازد. رستم در پایان از زهره میپرسد «اگر من و قوم من دین شما را پذیرفتیم، چه خواهد شد؟ بازخواهید گشت؟» زهره جواب میدهد «بله بخدا سوگند چنین خواهیم کرد و هرگز به دیار شما نزدیک نخواهیم شد مگر برای تجارت و حاجت.»
در بخشی از کتاب «افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی / اتحادیه ساسانی – پارتی و فتح ایران به دست عربها» که با ترجمهی آوا واحدی نوایی توسط نشر نی منتشر شده، میخوانیم:
«مهمترین ساختار داخلی جامعه مدنی بود که جانشین نظامهای طایفه ای و قبیلهای پیشین شد. گروه پدرتبار در ساده ترین شکل خود چند ده خاندان گسترده را در بر می گرفت که خود را بر بنیاد نسب پدری مشترک از سه یا چهار نسل قبل معرفی می کردند. از نظر الگوهای اجتماعی و سازمانی، شاید مهمترین موضوعی که باید در نظر داشت تأثیر گروه پدر تبار بر جامعه ایران باشد.»
بهترین کتابهای تاریخ ایران معاصر
۶- «مردم در سیاست ایران / پنج پژوهش موردی»
ایران، کشوری در قلب خاورمیانه، چهارراه حوادث است. سرزمینی است که تقریبا هیچگاه روی آرامش ندیده و همواره محل تاختوتاز قدرتهای بزرگ – روسیه تزاری و بریتانیا – بوده است. با شروع قرن نوزدهم میلادی و ایجاد تحولات گستردهی سیاسی در جهان، در ایران نیز تغییرات زیادی به وقوع پیوست. کشور از دو سدهی گذشته، روزهای شگفت و تاثیرگذاری – پیروزی مشروطهخواهان، بروز و ظهور رضاشاه، زمامداری محمد رضا پهلوی، کودتای ۲۸ مرداد، پیروزی انقلاب اسلامی، بحران گروگانگیری، جنگ با عراق و … – را تجربه کرده که تاثیری ماندگار بر خاورمیانه و جهان گذاشته است. از همین روست که محققان، پژوهندگان، تاریخنگاران و اساتید، از دستکم سه دههی پیش تاکنون، به مطالعه و نگارش مقالات، رسالهها و کتب دربارهی وجوه گونهگون تاریخ معاصر ایران رو آوردهاند. یکی از آنها، یرواند آبراهامیان، استاد برجستهی تاریخ ایران در کالج باروک دانشگاه نیویورک است که تا امروز مقالات و کتب زیادی دربارهی تاریخ معاصر ایران نگاشته است.
یکی از بهترین کتاب های تاریخی، کتاب «مردم در ساست ایران / پنج پژوهش موردی» از پنج مقالهای که او نوشته تشکیل شده است. دو مقالهی نخست، اواخر دههی شصت میلادی نوشته شدهاند، اولی به نقش جمعیتهای مردمی در تحولاتی میپردازند که نهایتا به انقلاب مشروطه انجامید و دومی، رد این اثرگذاریهای مردمی را تا مقطع کودتای ۱۳۳۲ پی میگیرد. مقالهی سوم که چهل سالی بعدتر از آن دو مقاله نوشته شده، سهم جمعیتهای مردمی را در پیشبرد و پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ میسنجد و ضمنا، نشان میدهد دلبستگی به بررسی جایگاه مردم در سیاست، همهی عمر پژوهشی آبراهیمان ادامه و تداوم داشته است. چهارمی مقالهای است دربارهی سرخوردگی جمعی مردمی، بنیانگذاران فرقهی دموکرات آذربایجان، از سازمانی سیاسی، حزب توده و رو آوردنشان به مبارزهی خودبنیاد. و پنجمی که متن ویراستهی سخنرانی دانشگاهی است، گزارشی از فراز و فرودهای جنبش کارگری ایران میدهد در مقطعی کوتاه که آدمهای خیابان توانستند بسیاری از خواستههایشان را به حکومت تحمیل کنند.
در بخشی از کتاب «مردم در سیاست ایران / پنج پژوهش موردی» که با ترجمهی بهرنگ رجبی توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«در تهران طرف های سیاسی را تحریک کنید و بعد می بینید اوباش از زاغه هایشان و حلبی آبادها بیرون می ریزند، بدون اینکه برایشان اهمیتی داشته باشد اصلا بهانه و دلیل تظاهرات چیست.»
۷- «اقتصاد ایران در قرن نوزدهم»
قرن نوزدهم میلادی، قرنی گمشده در تاریخ ایران است. با فروپاشی سلسلهی صفوی، در سالهای پایانی قرن هجدهم میلادی، سلسلهی قاجاریه زمام امور را در دست گرفت. از جمله مهمترین ویژگیهای دول این سلسله، سلطنت مطلقه و فردمحور بود. عدم تفکیک قوا و نبود امنیت اجتماعی باعث میشد شاه در جزئیترین مسائل دخالت کند. نهادهای اقتصادی نیز مثل بخش اجتماعی، ادارای، آموزشی و سیاسی با مشکلات و بحرانهای عمیق دستوپنجه نرم میکرد. مردم ایران در فقر و فاقه غوطه میخوردند.
سیاستهای اقتصادی دولتمردان بیکفایت کشور که بر اساس تسلیم شدن در برابر فشارهای قدرتهای خارجی و سوءاستفاده از وضعیت بحرانی بود، بنیانهای اقتصاد کشور را نابود کردند. در این هنگام، کنسولهای بریتانیایی گزارشهای سالانهای از شرایط کلی شهرهای محل ماموریتشان مینوشتند که پس از بررسی در پارلمان به صورت «مجموعههای سالانهی گزارشهای کنسولی و دیپلماتیک دربارهی تجارت و مالیه» منتشر میشدند.
«احمد سیف» استاد فلسفهی سیاسی نیوکالج لندن و نویسندهی کتاب «اقتصاد ایران به روایت اسناد در قرن نوزدهم» پس از مطالعهی چند ساله بر روی مجموعهی شصت در مرکز عمومی اسناد انگلستان، که شامل بیش از دو هزار جلد دویستوپنجاه تا سیصد صفحهای است، بخش مربوط به اقتصاد ایران در قرن نوزدهم را ترجمه و در این کتاب آورده است. کتاب اقتصاد ایران به روایت اسناد در قرن نوزدهم، حاوی گزارشهای کنسولی دربارهی گیلان، آذربایجان، استرآباد، کرمان، فارس، کرمانشاه و کشت و تجارت تریاک در ایران است.
در کنار آنها، ترجمهی دو گزارش از آرتور جیمز و هربرت آمده که نشان میدهند در بیش از صدوسی سال گذشته کارگزاران استعمار بریتانیا برای جمعآوری اطلاعات چگونه و چه اندازه میکوشیدند. در بخش دوم این اثر نیز متن سخنرانی ژوزف رابینو، رئیس بانک شاهنشاهی در تهران، یادداشتی کوتاه دربارهی کشت زیتون در شمال ایران، متن گزارش چرچیل به سفارت بریتانیا در تهران در آستانهی آغاز نهضت مشروطهخواهی و گزارشی از قحطی بزرگ اوایل سالهای ۱۸۷۰ در شیراز آمده است.
در بخشی از کتاب «اقتصاد ایران در قرن نوزدهم» که توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«شرکت برادران رالی اولین شرکت اروپایی بود که به تجارت مستقیم با شمال ایران پرداخت و در واقع تجارت ابریشم را که بعدها اهمیت چشمگیری پیدا کرد به وجود آورد. پیمانشکنی روزافزون تجار محلی، که نهتنها از سوی مسئولین بیاعتنا و پستفطرت نادیده گرفته میشود بلکه در واقع به این کار نیز ترغیب شدهاند، موجب شده تا سود تجار اروپایی برای تقبل خطری که میکنند کافی نباشد و در نتیجه انگیزهای برای ماندن در این کشور نداشته باشند.»
۸- «خیز خام / کشاکش مستمندان و دیوان سالاران از ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۰ در ایران»
فقط با نظر به تاریخ است که لحظههای خطیر هویدا شده و اکنون و آینده معنایی مییابند برای فهم اینکه چه شد که چنین شد با لفاظی و برشمردن دستاوردهای اعلاحضرتها و علیاحضرتها و فتوحات ملوکانهشان در فاصلهی رختخوابهای نیاوران تا لوزان، نمیشود دربارهی تاریخ و واقعیت حرف زد.
تاریخ مدرن، تاریخ مردمان است که حکمرانان هم در آن حاضرند و به عکس تاریخ جعلی فاتحان حاکم، از دل فکتها و عملها خودش را به ما نشان میدهد. تاریخ مردمان، تاریخ اقتصاد سیاسی هم هست، چون رویکردهای اقتصاد سیاسی، شکل زیست و زندگی و بود و نبود سرزمینها و مردمانشان را نشان میدهند. کتاب «خیز خام» به دلیل نگاهاش به تاریخ مردم ایران در مقطعی خاص و رویکردهای اقتصاد سیاسی و فرم مواجههی حکمرانی با آن، اهمیت بیچون و چرایی برای امروز و فردای ما دارد.
محمد مالجو، حاصل سالها پژوهش مستمرش در اسناد، نامهها و روایات ماجرای «کشاکش مستمندان و دیوان سالاران از ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۰ در ایران» را به کتابی بدل کرده که بسیاری از پرسشهای ما پیرامون چرایی مدرنیتهی کج و معوج ایرانی آغاز و انجام قرن ۱۳۰۰ را پاسخ میدهد. مردی به هر روی با زر و زور و تزویر بر تخت نشسته، بر «تهیهی رفاه حال عموم» تاکید داشت و در پایان هرچه از او ماند چیزی نبود جز مملکتی سرشار شده از «آوارگان و غربا»
«خیز خام / کشاکش مستمندان و دیوان سالاران از ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۰ در ایران» محمد مالجو، روایت تحلیلی مستندیست از خاماندیشی و خامدستی حاکمانی که بر طبل رفاه حال مردم میکوبند ولی این مردم برایشان یا رعیت و چاکرزادهاند یا متکدی و ولگرد.
در بخشی از این کتاب تاریخی پرفروش که توسط نشر چرخ منتشر شده، میخوانیم:
«سعید نفیسی مورخ رسمی دورۀ پهلوی، که در سال ۱۳۱۳ مأمور تدوین و تألیف تاریخ دوران شهریاری آن شاهنشاه شده بود، در اواخر عمر با انتساب همهی دگرگونیهای مثبت به شخص رضاشاه نوشت: مرد بزرگ آن کسی است که طرز فکر جامعه و جزئیات زندگی مردم را تغییر دهد و در همهی شئون بهبودی فراهم سازد و بنیادی در زندگی بگذارد که همهچیز آن با آنچه بوده است فرق داشته باشد و نهتنها در کلیات بلکه در جزئیات زندگی نیز اصلاحات کند… بدین جهت است که باید اصلاحات اجتماعی شاهنشاه [رضا] پهلوی را از مهمترین مراحل دورۀ شهریاری وی دانست.»
۹- «مشروطهی ایرانی»
عصر مشروطه در ایران با مفاهیمی چون «انقلاب»، «عدالت»، «مجلس مشروطه»، «دولت»، «برابری» و… مرتبط است. ماشاالله آجودانی، استاد سابق رشتهی تاریخ دانشگاه اصفهان و رئیس کتابخانهی ایرانی لندن تلاش کرده تلقی علمای مذهبی و روشنفکران را در رابطه با مشروطیت بررسی کند. او پژوهشهایی که با نگاه نوستالژیک دربارهی دورهی مشروطه انجام گرفته را بیاساس و فاقد اعتبار میداند.
آجودانی نهضت مشروطه را «انقلابی ناقص» مینامد و بر این باور است که انقلاب ناقص مشروطه نتوانست به یکی از مهمترین آرزوهای مشروطهخواهان یعنی اتحاد ملت و دولت جامهی عمل بپوشاند و نقطه پایانی بر این اختلاف دیرینه نهد. اختلافی که از درون و برون فرهنگ دینی ما سر برمیکشید و در فضای استبداد زده جامعه ما میبالید تا به عنوان یکی از اساسیترین موانع، سد راه رشد و گسترش جامعه مدنی گردد.
چگونه میتوان یک انقلاب فاقد ایدئولوژی را تئوریزه کرد و از آن تعریف ارائه داد. بهعکس اصلاحات که فاقد ایدئولوژی است و در حضور طبقهی متوسط مطالبات مدرن خود را صورتبندی میکند و مبتنی بر حرکت تودهها نیست. وقتی طبقاتی وجود ندارند چگونه میتوانند انقلاب مشروطیت را شکل دهند.
نویسنده بر خلاف دیگر مورخان، موضوع را از منظر مفاهیم بررسی کرده و اثبات میکند که وقتی ما تربیت مدرن نداریم نمیتوانیم خاستگاه مدرن داشته باشیم و خاستگاه مدرن نیازمند طبقه و ادبیات مدرن است. بنابراین وقتی دربارهی میرزا حسنخان رشدیه به عنوان پدر مدارس نوین ایران بحث میکند، درصدد اثبات این نکته است که در آستانهی انقلاب مشروطه از نظر آشنایی با علم جدید و شکلگیری طبقاتی که مطالبات مدرن دارند، در کدام نقطه ایستاده بودند و در نبود مراکز آموزش امکان تربیت نسل انقلابی و انقلابی حرفهای وجود ندارد.
آجودانی ثابت میکند انقلاب مشروطیت کژراههی ایرانی و انقلابی کاملا ایرانیزه شده بود. ما هنوز پس از صد سال نمیخواهیم باور کنیم انقلاب مشروطه حاصل دسترنج طبقاتی بود که قربانی شدند. شورشهایی که در عمل تسویهحساب بورژوازی با طبقات سنتی حامی دربار بود.
در بخشی از کتاب مشروطهی ایرانی که توسط نشر اختران منتشر شده، میخوانیم:
«جنگ ایران و روس در دورهی قاجار، زمینههای اجتماعی تازهای برای افزایش قدرت روحانیون در کنترل حکومتها فراهم آورد. فتحعلیشاه برای بسیج مردم علیه لشگرکشیهای روس به پشتیبانی و حمایت روحانیون نیاز داشت. مجتهدان با حکم جهاد علیه کفار روس به حمایت شاه برخاستند و مردم، بهخصوص روستاییان را به نفع او در جنگ با روس به جهاد دعوت کردند.»
۱۰- «ناگهان انقلاب»
چهل و چهار سال از انقلاب ایران میگذرد اما هنوز این سوال که چرا ایرانیها انقلاب کردند، تازگی دارد.
چارلز کورزمن، نویسنده و استاد جامعهشناسی دانشگاه کارولینایشمالی در این اثر اعلام میکند، انقلاب ایران از نگاه مطالعات دانشگاهی علوم اجتماعی پدیدهای غیرعادی به شمار میرود، چون بر پایهی تبیینهایی که علوم اجتماعی دربارهی انقلابها به دست میدهد، انقلاب ایران نباید در زمانی که اتفاق افتاده، اتفاق میافتاد. به معنای دیگر هرگز نباید به وقوع میپیوست.
او، با بررسی دقیق هر یک از عوامل ضروری برای انقلاب، آنها را برای توضیح آنچه در انقلاب سال ۵۷ رخ داد ناکافی میداند و معتقد است هنگامی تعداد بیشتری از ایرانیها در این رخداد شرکت کردند که حس کردند سرنگون کردن شاه امکانپذیر است.
این متخصص مطالعات اسلامی و خاورمیانه معتقد است اگر مردم فکر میکردند اعتراضات به نتیجه نمیرسد کسی در آنها شرکت نمیکرد مگر قهرمانها و احمقها، چون تعداد اندک مخالفان شکست را حتمی میکند. جامعهشناس شناختهشدهی آمریکایی باور دارد تا زمانی که انقلاب نشدنی باشد هرگز به وقوع نخواهد پیوست. زمانی این رخداد فرا میرسد که در ذهن مردم شدنی باشد.
در بخشی از کتاب «ناگهان انقلاب» که با ترجمهی رامین کریمیان توسط نشر نی منتشر شده، میخوانیم:
«روز بعد، ۱۴ آبان ۱۳۵۷، دانشجویان از دانشگاه بیرون ریختند و حین عبور از مرکز شهر تهران چندین ساختمان را تخریب کردند و به آتش کشاندند، از جمله ساختمانی را در محوطهٔ سفارت بریتانیا. شاهدان آن صحنهها را به منطقهٔ جنگی تشبیه کردهاند.»
۱۱- «کودتای ایرانی / ۲۸ مرداد، قرنی، نوژه»
ایران سرزمین کودتاهای ناکام است. اگر دو کودتای سوم اسفند ۱۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را استثنا کنیم، این گزاره صحیح است.
وقتی کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد، تاریخ تحولات دو کشور ایران و آمریکا تغییر کرد. کودتایی که پیش از انقلاب سال ۵۷ به وقوع پیوست، از دیدگاه حکومت وقت قیام مردمی و از نظر مخالفان کودتایی آمریکایی بود.
به جز کودتاهای به ثمر رسیده، دو کودتای دیگر نافرجام بودند. سرلشگر قرنی و همکاراناش با هدف برقراری حکومت دموکراتیک و جمعی از نیروهای مخالف درون ارتش ایران به قصد سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی کودتاهایی طراحی کردند که خنثی شدند.
شش مقاله مارک گازیوروسکی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تولن آمریکا که در سه دههی گذشته پژوهش دربارهی دخالتهای آمریکا در ایران به دغدغهی اصلیاش تبدیل شده، کتاب «کودتای ایرانی» را شکل دادهاند.
مقالهی اول، به ایجاد، گسترش و فعالیتهای شبکه تی پی بدامن میپردازد که آمریکاییها آن را به کمک عوامل ایرانی برای تبلیغات آشکار و پنهان علیه حزب توده و بعدتر جبههی ملی ایران به راه انداختند.
مقالهی دوم، روایتی است از کودتا: ارزیابیهای اولیه، رسیدن به این نظر که انجام کودتا ضروری است، طراحیهای چند باره کلیات و جزئیاتش، و نهایتا شکست تلاش ابتدایی برای کودتا و به ثمر رسیدن تلاش بعدی.
مقالهی سوم، گزارشی است از تلاش سرلشکر قرنی و همراهانش برای طراحی و اجرای کودتایی که در نطفه خفه شد و احتمال دخالت آمریکا در طراحی، اجرا و احتمالا لو رفتناش.
مقالهی چهارم، شرحی است از کودتای نوژه که مخالفان درون ارتش ایران طراحی کردند که در تابستان سال ۵۹ لو رفت.
دو مقالهی دیگر با تکیه بر اسناد به جا مانده از سفارت آمریکا در ایران به این سوال پاسخ میدهند که آیا در ایران بعد انقلاب اسلامی، آمریکا قصد سرنگونی نظام نوپا را داشت یا نه؟
نکتهی حائز اهمیت، استفادهی نویسنده از بایگانیهای اطلاعاتی ایالات متحد و بریتانیا و گفتوگو با افسران سی آی ای و وزارت خارجهی آمریکا برای نگارش این مقالات است.
در بخشی از کتاب «کودتای ایرانی / ۲۸ مرداد، قرنی، نوژه» که با ترجمهی بهرنگ رجبی توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«اوایل سال ۱۹۴۷ جان والر را مامور اداره عملیاتهای ویژه که از طرف اداره امور استراتژیک مدت کوتاهی در ارا خدمت کرده بود، به تهران فرستادند تا در سفارتخانه ایالات متحده پایگاهی برای گروه اطلاعات مرکزی راهاندازی کند. چون مامور اداره عملیاتهای ویژه بود بیشتر در کار مخفیانه اطلاعات جمع کردن بود تا کار سیاسی.»
۱۲- «تاریخ مشروطه ایران»
در ابتدای قرن بیستم ایران در خطر فروپاشی کامل قرار داشت. کشور استقلال اقتصادی و سیاسیاش را به دلیل حکمرانی پادشاهان قاجار که تکلیف و وظیفهی خود نمیدانستند به آبادانی و پیشرفت کشور سرزمینشان فکر کنند، از دست داده بود.
حکمرانان قاجار نه در فکر اصلاحات اقتصادی بودند و نه خواهان تغییرات سیاسی و نه دغدغهی تحولات اجتماعی ایران را در سر میپروراندند. رابطهی آنان با گوشه و کنار مملکت رابطهای بسیار ساده و ابتدایی بود که صرفا در دریافت مالیات و عایدی خلاصه میشد. اگر از ناحیهای درآمد سرازیر بود، قاجارها، دلنگرانی چندانی در مورد آن خطه از مملکت نداشتند. اگر مالیات و درآمدهای ولایات واصل میشد، دیگر چندان مهم نبود که والی خراسان یا حاکم اصفهان، فرمانروای شیراز یا پیشکار کرمان چه کردهاند، کدام گامها را برداشتهاند یا کدام اقدامات را به نتیجه رسانده یا نرساندهاند، مردم در چه وضعیتی به سر میبرند یا وضع جادهها چگونه است.
آشنایی ایرانیها، بهخصوص طبقهی نخبه، با افکار تجددخواهانه، اروپای مدرن، نظام پارلمانی، استقرار قانون، دادگستری مستقل و… زمینهی بیداری ایرانیها و انقلاب مشروطه را فراهم کرد که نقطهی عطفی در تاریخ کشور بود.
عوامل بیداری ایرانیان زیادند اما به شهادت همهی کسانی که دربارهی نهضت مشروطیت ایران صاحب نظرند مهمترین عامل بیداری افکار روزنامهها بودهاند. ادوارد براون، شرقشناس و ایرانشناس برجسته دربارهی نقش روزنامهها در آگاه کردن مردم گفته: «عمده نهضت انقلابی بدون هیچ گمان روزنامهها بودند که منادی شکایات و مظهر عدم رضایت و نفرت عامه از اصول اداره موجوده شمرده میشدند و در میان آنها صرفنظر از «اختر» که بالنسبه اعتدالی بود، روزنامه «قانون» مقام اول را حائز است. بعد از آن روزنامههای «ثریا» و «پرورش» است که نفوذ عظیمی در افکار داشتند.»
تکیهی احمد کسروی، تاریخنگار، زبانشناس، پژوهشگر، حقوقدان و اندیشمند ایرانی بر مشاهدات شخصیاش به ویژه دربارهی حوادث تبریز به بخشهایی از مطالب کتاب «تاریخ مشروطه ایران» ویژگی خاص داده و آن را به سندی دست اول و پر از جزئیات قابل توجه تبدیل کرده است. او مخاطبان را به زندگی در ایران پیش از انقلاب مشروطیت میبرد و علل بروز انقلاب، نگارش قانون اساسی و افتتاح مجلس را به دقت و با زبانی شیرین شرح میدهد.
در بخشی از کتاب «تاریخ مشروطه ایران» که توسط نشر نگاه منتشر شده، میخوانیم:
«شورش پس از شش روز به پایان رسید. اما نتیجه های آن: نخست مشروطه استوار گردید و راه رخنه به آن بسته شد. دوم کمی های قانون اساسی دانسته شد و به نوشتن یک «دنباله» برای آن آغاز کردند. سوم مسیو نوز که خود خاری شده و به چشم ایرانیان فرو می رفت از کار برداشته شد.»
۱۳- «ایران برآمدن رضاخان / بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها»
تاریخ ایران همیشه در چنبرهی شایعات،حدس و گمان، خیالات، توهمات و تحمیل نظرات نادرستی برخی افراد بوده که جای شناخت چهرهها و شخصیتهای تاریخی مهم را تنگ کرده.
سیروس غنی نویسنده و حقوقدان و فرزند قاسم غنی سیاستمدار، پزشک، دیپلمات و ادیب ایران با نگارش کتاب «ایران برآمدن رضاخان / بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها» تلاش کرده دوران حکمرانی رضا شاه، چگونگی به قدرت رسیدناش، سقوط سلسلهی قاجار و نقش دول خارجی را بررسی و تجزیه و تحلیل کند. او اسناد دولت انگلیس را با دقت جستوجو کرده تا گفتهها دربارهی رضاخان را پیدا کند. رضاخان در این اثر نه قهرمان بیعیب و نقص و نه قلدر و قزاقی بیفضیلت است.
لرد کزرن وزیر خارجهی قلدر و مغرور بریتانیا وقتی فهمید ایرانیان زیر بار تحتالحمایگی نخواهند رفت و خطر گسترش انقلاب اکتبر را محتمل دید به اجبار قبول کرد باید دربارهی ایران سیاستی متفاوت اتخاذ کند. قبل از این سیاست بریتانیا تضعیف حکومت مرکزی بود. اما از آن به بعد انگلستان تلاش کرد حکومت مرکزی مقتدری بر سر کار بیاید.
ژنرال آیرون ساید به ایران رفت تا علاوه بر فراهم کردن مقدمات خروج نیروهای انگلیس از ایران دنبال فردی قدرتمند بگردد. او نجات ایران را در گرو پیدا کردن چنین فردی میدانست. به محض دیدن رضا خان او را ناجی ایران دانست. اما لرد کرزن و لورین وزیرمختار انگلیس موافق نبودند. او را میهنپرست میدانستند و احتمال میدادند آبشان با او به یک جوی نرود. بر خلاف قول رایج او ساخته و پرداختهی انگلیسها نبود. اسناد گردآوری شده در این کتاب نشان میدهند لورین و دولت بریتانیا چارهای جز انتخاب او نداشتند. قدرت او که خلاف نظر بریتانیا بیشتر و بیشتر میشد روزگار نوکران بریتانیا مثل سردار خزعل را سیاه و تباه کرد.
با این وجود کتاب تنها به بخشی کوتاه از زندگی رضا شاه میپردازد. او با وجود گستردن استبداد و برخورد خشن با مخالفان بیتردید معمار ایران نوین است.
در بخشی از کتاب «ایران برآمدن رضاخان / بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها» که با ترجمهی حسن کامشاد توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«ساختار سازمان حکومتی امروز ایران در زمان زمامداری رضاشاه ریخته شد و شالوده اصلی آن، با همه تلاش پیگیر دولتمردان کنونی برای دگرگونی آن دستگاه، هنوز برجا مانده است. مجموعه قوانین و مقرراتی که در این دوره وضع شد، از جمله قانون جامع مدنی، هنوز حاکم بر روابط دولت و مردم و افراد با یکدیگر است.»
منبع: دیجیکالا مگ