بهترین کتابهای روانشناسی تاریک که باید بخوانید
روانشناسی تاریک، همانطور که از نامش برمیآید، به جنبههای تاریکتر ذهن و رفتار انسانها میپردازد، آنچه که در سایههای ذهن افراد، پنهان از دید معمولی و عمیقتر از لایههای اولیهی ذهنیت قرار گرفته. خود کارکرد روانشناسی تاریک به منظور دستکاری، کنترل و تأثیرگذاری بر دیگران، برای نفع شخصی، است و انتظار میرود شخصی که هدف است، متوجه این تأثیرگذاری نشود. به نظر میرسد با فراگیری این شاخهی روانشناسی بخواهیم با بهترین کتابهای روانشناسی تاریک آشنا شویم. لازم به ذکر است، روانشناسی تاریک بخش عملی رسمی محسوب نمیشود بلکه اصطلاحی برای توصیف اعمال منفی و گاهی غیراخلاقی است.
دانستن تکنیکها و آشنایی با بهترین کتابهای روانشناسی تاریک، تنها برای اعمال خودخواهانه به کار نمیرود، بلکه حیاتیست بدانیم در روابط شخصی، محل کار و حتی در رسانهها از چنین کارکردهایی استفاده و سوءاستفاده میشود. سادهتر بگوییم، روانشناسی تاریک تنها برای حمله کاربرد ندارد بلکه برای محافظت از خود هم به کار میرود و باید یاد بگیریم از خودمان دفاع کنیم. برای دفاع در برابر متقاعد شدن ناخواسته، فریبها و اجبارها میتوانیم روانشناسی تاریک را مطالعه کنیم.
۱- «روانشناسی تاریک» اثر «مایکل پیس» (Dark Psychology 101)
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۵
- امتیاز گودریدز: ۳.۳ از ۵
روانشناسی تاریک شعبدهبازی است و برای اینکه گول نخوریم باید با قواعد آن آشنا شویم و به پشت پردهی مکانیزمهای کاربردی آن سرک بکشیم. آنچه این کتاب به شما آموزش خواهد داد این است که انتقاد از دیگران در اکثر موارد نوعی مکانیسم دفاعی است؛ در واقع ما دیگران را به عیبهای خودمان متهم میکنیم. با خواندن این کتاب متوجه میشوید که چگونه کلمات شما ترس، اضطراب و حسادت را پنهان میکند و یاد میگیرید از ترسهای خود آگاهی پیدا کنید. روابط خودتان را با دیگران در سطح عمیقتری درک میکنید. در نهایت خودتان را میپذیرید و از احساس گناه رها میشوید.
چرا در کتابی که دربارهی روانشناسی تاریک است، شناخت خود مهم تلقی شده؟ خودآگاهی موجب میشود انگیزههای پشت اعمالمان را درک کنیم و چنین خصیصهای موجب میشود بهتر از خودمان محافظت کنیم.
مایکل پیس همچنین مراحلی را معرفی میکند که رهبران فرقهها به کمک آن اعضای فرقه را جذب و سپس کنترل میکنند؛ از القای حس ناتوانی به اعضا تا اعمال تنبیه و پاداش برای منحرف کردن فرد از زندگی قبلی، از زیبا نشاندادن ایدهآلهای فرقه تا اعمال قدرت مطلق. آشنایی با شدیدترین نوع کنترل باعث آگاهی خوانندهها میشود و به راحتی این کتاب را یکی از بهترین و پرفروشترین کتابهای روانشناسی تاریک کرده.
۲- «تأثیر: روانشناسی متقاعدسازی» اثر «رابرت بی سیالدینی» (Influence)
- تاریخ انتشار: ۱۹۸۴
- امتیاز گودریدز: ۴.۲ از ۵
اگر تازه با این شاخه از روانشناسی آشنا شده باشید، شاید ندانید که سالهاست آثاری در این زمینه نگارش میشود و این کتاب یکی از کلاسیکها در حیطهی متقاعدسازی است. کتابی که در فهرست کتابهای پرفروش نیویورکتایمز بوده و با عنوان یکی از کتابهای مهم در زمینهی کسبوکار هم در نظر گرفته میشود. سیالدینی متخصص تأثیرگذاری و متقاعدسازی است و برای نگارش این کتاب سیوپنج سال تحقیقات داشته و برنامههای مطالعاتی راه میانداخته.
در وهلهی اول سیالدینی توضیح میدهد که چرا مردم «بله» میگویند. سپس خوانندهها را با شش اصل جهانی آشنا میکند که بتوانند به کمک آنها، متقاعد کنند و همزمان تحت تأثیر دیگران قرار نگیرند، یعنی هم ابزاری برای پیشبرد اهداف را ارائه میدهد و هم ابزاری برای دفاع از خود.
آن شش اصل هم بدین ترتیب هستند:
- مقابله (Reciprocation): کششی درونی است برای جبران آنچه دیگران برای ما فراهم میکنند.
- تعهد و ثبات (Commitment & Consistency): وقتی انتخاب میکنیم یا موضع خود را تعیین میکنیم، بعد از آن در تلاش هستیم تا همواره به انتخابهایمان متعهد بمانیم و تصمیمهایمان را توجیه کنیم.
- اصل اجتماعی (Social Proof): زمانی در ما ایجاد میشود که در مسئلهای شک داریم و به دنبال افراد مشابهی هستیم تا کار درست را برای ما انجام دهند و هر چه به تعداد افرادی که آن عمل را انجام میدهند اضافه شوند، به کار خودمان هم مطمئنتر میشویم.
- علاقه (Liking): تمایل به توافق با افرادی که دوستشان داریم و تمایل به توافق متقابل کسانی که ما را دوست دارند.
صلاحیت (Authority): بلهگفتنِ ما در مقابل افرادی که دانش و تجربهی بیشتری دارند، محتملتر است. - کمیابی (Scarcity) آنچه کمتر در دسترس باشد و یا در معرض خطر قرار بگیرد را بیشتر میخواهیم.
۳- «چگونه آدمها را بخوانیم؟ تحلیل، درک و پیشبینی احساسات، افکار و رفتار افراد» اثر «پاتریک کینگ» (Read people like a book)
- تاریخ انتشار: ۲۰۲۰
- امتیاز گودریدز: ۳.۴ از ۵
پاتریک کینگ میخواهد به خوانندهها یاد بدهد تا با تفسیر گفتار، رفتار، زبان بدن و آنچه دیگران دارند، به فهمی برای انگیزهی آنان برسند و از این طریق شخصیتشان را بهتر بشناسند. او مدعی میشود با یادگیری این تکنیکها روابط مؤثرتر هدایت خواهد شد، یاد میدهند چگونه با شخصیتهای دشوارتر کنار بیایند و در نهایت افراد دروغگو را تشخیص دهند.
کینگ میخواهد خوانندههایش دچار خطا نشوند زیرا اصولاً افراد گمان میکنند که میتوانند به درستی دیگران را قضاوت و رفتارشان را بررسی کنند اما اغلب نشانهها را اشتباه تفسیر میکنند و به نتایج نادرستی میرسند.
مثلاً کینگ وضعیت رفتاری موجود را تعریف میکند که باید برای خواندن دقیق فرد دیگر، باید بفهمیم آن شخص چگونه رفتار و صحبت میکند تا به ناهنجاریها یا تغییرات در رفتار او پی ببریم. سپس عنوان میکند که با یک نقطه یا یک جنبه از دادههای مشاهدهشده، مثل جمله یا اشاره، نمیتوانیم به نتیجهگیری نهایی برسیم، باید همواره به چندین دادهی مختلف توجه کنیم تا وضعیت درونی فرد دیگر برایمان روشن شود. در نهایت هم کینگ یادآوری میکند که پیشداوریها، تعصبات و فرضیههای پیشین ما ممکن است به تفسیرهای اشتباه منتهی شود.
کینگ انگیزهی افراد را نقطهی کلیدی در نظر میگیرد؛ انگیزه و خواستهها افراد را وادار به عمل میکند. انگیزهها شامل تمایلات ناخودآگاه، دنبال کردن لذتها و نیازهای شخصی هر فرد است. با تشخیص انگیزههاست که میتوانیم افراد را مانند کتاب بخوانیم که همین محتوا موجب شده این کتاب هم در میان بهترین کتابهای روانشناسی تاریک قرار بگیرد.
۴- «۴۸ قانون قدرت» اثر «رابرت گرین» (The 48 Laws of Power)
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۸
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
قدرت بخش جداییناپذیری از تمامی جوامع و زندگیها بوده و هست. رابرت گرین در این کتاب در تلاش بوده تا تاریخ سههزار سالهای را فشرده کند و با عنوان چهلوهشت قانون جمعآوری و ارائه کند. او قصد دارد که نشان دهد چگونه قدرتمند شویم و با چه ترفندهایی از خودمان دربرابر اثر دیگران محافظت کنیم.
در کلامی ساده، هیچکسی دوست ندارد ناتوان و بدون قدرت بماند. با این وجود در دنیای امروزی با افراد تشنهی قدرت زیاد مواجه نمیشویم، چراکه باورهای برابری و انصاف همهگیر شدند. گرین عنوان کرده که قدرت نه خوب است و نه بد، نه اخلاقی است و نه غیراخلاقی. قدرت ابزاری است که میتوانیم کسب کردن و کار کردن با آن را یاد بگیریم. نمیتوانیم به راحتی قدرت را بیاهمیت جلوه بدهیم، پس در عوض بهتر است یاد بگیریم از آن استفاده کنیم. با نگاهی به تاریخ میتوانیم از طبقهی اشرافی جوامع یاد بگیریم که چگونه، در اکثر موارد، بدون آگاهی دیگران فریب میدادند و تحت تأثیر قرار میدادند و بدون اینکه با خشم و مقاومت دیگران مواجه شوند، به قدرت برسند.
بازی قدرت قواعدی دارد که این کتاب در تلاش کرده آنها را آموزش دهد. اگر کسی قدرت را به دلایل اخلاقی بد جلوه دهد، یا خودش میخواهد پنهانی دیگران را تحت سلطهی خود درآورد یا سادهلوح است. دیدگاهها باید تغییراتی داشته باشد، مهارت تسلط بر عواطف و احساسات را باید کسب کرد، گذشته بررسی شود.
اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به دو قانون اول این کتاب داشته باشیم، بدین ترتیب هستند: قانون شماره یک میگوید، هرگز از استاد بیشتر ندرخشید. در تلاش برای تحتتأثیر قرار دادن افراد ردهبالای خود، استعدادهایتان را بیشازحد به رخ نکشید. اگر مافوق شما احساس ناامنی کند، راههایی برای جایگزینی شما پیدا خواهد کرد. از آنها کمک بخواهید و ایدههای خود را به توصیههای عالی آنها نسبت دهید به آنها توجه کنید تا در نهایت به اوج قدرت برسید. قانون شماره دو میگوید، به دوستان خود بیشازحد اعتماد نکنید و از دشمنان خود استفاده کنید. دوستان خود را چون آشنا هستند یا برای اینکه لطفی کرده باشید، استخدام نکنید. دوستان بیشتر به شما حسادت و به شما خیانت میکنند و همچنین قدرت شما را محدود میکنند، چراکه حفظ فاصلهی حرفهای دشوارتر خواهد شد. اگر در موقعیت تصمیمگیری هستید، بهتر است افرادی را با مهارتها و شایستگیها برای پیشبرد اهدافتان استخدام کنید. حتی میتوان گفت دشمنان شما ممکن است مفیدتر باشند؛ از آنها برای ایجاد احساس خطر استفاده کنید. اگر بتوانید بر دشمن سابقتان پیروز شوید، او نیز موارد بیشتری برای اثبات دارد و احتمالاً وفادارتر از دوست خواهد بود.
رابرت گرین موفق شده یکی از بهترین کتابهای روانشناسی تاریک و همچنین یکی از پرفروشترین کتابها را بنویسد.
۵- «بازیها» اثر «اریک برن» (Games People Play)
- تاریخ انتشار: ۱۹۶۴
- امتیاز گودریدز: ۳.۷ از ۵
بازیها کتاب کلاسیکی است که رفتار انسانها را قالب بازیهایی که در زندگی روزمره میکنند، بررسی میکند و به کمک آن، تعاملات انسانی را مورد مطالعه قرار میدهد.
با وجود پیچیدگی و گستردگی تنوع عمومی در رفتارها، الگوهای تکرارشونده را میتوانیم پیدا کنیم. اریک برن بعد از مشاهدهی هزاران مراجعهکننده ادعا میکند که هر فرد یکی از سه حالت را به خودش میگیرد، والد، کودک و بزرگسال از الگوهای رفتاری هستند که اریک برن معرفی کرده. داشتن یکی از این الگو در هر فردی بستگی به گذشته و زمان حال او دارد. مثلاً الگوی کودک حالتی است که در آن بهدنیا میآییم، منشأ احساسات و خلاقیت و حس صمیمیت در این الگو قرار دارد. اما ممکن است بهمرور کودک زیر حیطهی والدین یا بزرگسال دفن شود یا میتوان راهی پیدا کرد که به حالت کودک برگشت.
تقریباً هر لحظه که با شخص دیگری در تعامل هستیم، بازیهای روانی میکنیم. بازی بر سر قدرت با رییسمان، بازیهای عاشقانه با همسرمان، بازیهای رقابتی با دوستانمان و انواع دیگر بازیها همواره در حال اجرا هستند. هر بازی هم با اثرگذاریها و دستکاریهایی همراه است که شاید حتی متوجه آنها نشویم. به همین دلیل چنین اثری یکی از بهترین کتابهای روانشناسی تاریک محسوب میشود.
۶- «در محاصرهی احمقها: چهار گونهی رفتار انسانی» اثر «توماس اریکسون» (Surrounded by Idiots)
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۴
- امتیاز گودریدز: ۳.۵ از ۵
اگر با شخصی مواجه شوید که شما را درک نکند یا رفتارهای غیرقابلپیشینی از خود نشان دهد، ممکن است فکر کنید مشکلی وجود دارد و شاید آن فرد احمق است. توماس اریکسون در کتاب روانشناسی معروف خود بیان کرده که در واقع مشکل شما تفاوتهایتان با دیگران است و چهار روش را توضیح میدهد که به کمک آنها بتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید.
چرا آدمهایی کمحرف و دیگران پرحرف هستند؟ چرا بعضیها وقتشناس هستند و دیگران مدام دیر میرسند؟ چرا موفق میشویم با برخی از مردم ارتباط برقرار کنیم اما وجود دیگران برایمان آزاردهنده است؟ رفتارها، تفاوتها و شباهتهای آن، از سر عوامل درونی و خارجی است. آنچه میگویید، مدلی که رفتار میکنید، دیگران تفسیر خودشان را بر آنها مینویسند و محتمل است دچار خطاهایی هم بشوند. باید تمایلات خودمان را در کنار نیازها و آنچه دیگران ترجیح میدهند را بشناسیم و بفهمیم چگونه اعمال شما درک خواهد شد تا رویکرد خودتان را مطابق هدفتان تغییر دهید.
توماس اریکسون نوع رفتارها را در قالب چهار رنگ معرفی میکند تا بهتر درک کنیم که چرا مردم رفتارهای متفاوتی دارند. چهار رنگ، از ویژگیهای خوب و بدی که مانند الگوهای رفتاری میتوانیم از آنها استفاده کنیم. عنوان هم میشود که محاسبه و پیشبینی تکتک رفتارها غیرممکن است و احتمال وجود استثناها همیشه وجود دارد. تنها پنج درصد مردم رنگ غالب دارد و اکثریت بیش از یک رنگ غالب را در وجودشان دارند. هشتاد درصد دارای دو رنگ غالب و پانزده درصد دارای سه رنگ غالب هستند. در انتها به نظر میرسد کسی چهار رنگ غالب نداشته باشد.
قرمزها جاهطلب، قاطع و پویا هستند و رهبران طبیعی محسوب میشوند. با انرژی به سراغ پروژهها میروند، رقابتی هستند، سخت کار میکنند و از چالشها خوششان میآید. رک و مستقیم ارتباط برقرار میکنند و حرفشان را میزنند. همواره در حال حرکتند. زردها مثبت، خلاق و اجتماعی هستند. برونگراهای محبوبی که سرشار از نشاط، سرگرمی و خنده هستند و به دیگران انرژی مثبت میدهند. سبزها آرام، پایدار و وفادار هستند. دوست دارند محیطشان هم آرام باشد و وضعیت قابلپیشبینی را ترجیح میدهند. همتیمیهای صبور و قابل اعتمادی هستند و نمیخواهند مرکز توجهها باشند و از درگیری تا جای ممکن اجتناب میکنند. آبیها تحلیلگر و کمالگرا هستند و دنبال پاسخهای درست میگردند. از آنجایی که به جزئیات دقت میکند، همهچیز را دستهبندی میکنند، برچسب میزنند و مستند میکنند و طبق برنامه و با سیستماتیک پیش میروند. آنها مشکلات را از تمامی جوانب بررسی میکنند و از قبل برنامهریزیهای دقیق میکنند. بیخود و بیجهت حرفی را نمیزنند.
هر کدام از این چهار رنگ نقاط قوت دارند، که کمی توضیح داده شد، و نقاط ضعفی دارند که کتاب با جزئیات شرح داده. چنین شناختی از خود و اطرفیان موجب میشود این کتاب هم یکی از بهترین کتابهای روانشناسی تاریک باشد.
منبع: دیجیکالا مگ