۱۰ دکتر محبوب و ماندگار سریالهای تلویزیونی
سریالهای درام پزشکی همواره محبوبیت بالایی داشتهاند، از «پرستاران» که سهشنبهها از شبکهی یک پخش میشد تا «آناتومی گری» که آدمهای زیادی را تشویق کرد که دکتر و پرستار شوند. حضور پررنگ پزشکان در دنیای تلویزیون اما تنها به زیرژانر پزشکی خلاصه نمیشود، تعدادی از بهترین دکترهای سریالها را در آثاری پیدا میکنید که انتظارش را ندارید، همانند دکتر جک شپرد که قهرمان سریال «لاست» بود یا دکتر ملیندا وارنر در «نظم و قانون» که با نیروهای پلیس همکاری میکرد تا پروندههای جنایی پیچیده را حل کند.
دکترهای برگزیدهی این مقاله در نوع خود بهترین هستند، زیرا محبوبیت آنها به حدی است که حتی اگر این سریالها را تماشا نکرده باشید، نام این اشخاص را شنیدهاید و با آنها آشنا هستید، همانند «هاوس» که در برههای به پدیدهای جهانی تبدیل شد و سال ۲۰۰۸، پرتماشاگرترین سریال جهان به حساب میآمد. پزشکانی که انتخاب کردهایم، همه خوشاخلاق و مهربان نیستند اما استعداد و هوش بالایی دارند و وظایف خود را با دقت و مهارت مثالزدنی انجام میدهند.
۱۰- دکتر شان مکنامارا – «جراحی پلاستیک» (Nip/Tuck)
این سریال درام روانشناختی دو شخصیت محوری دارد که هر دو سزاوار حضور در فهرست بهترین دکترهای سریالها بودند اما یکی از آنها در مجموع جذابتر است: دکتر شان مکنامارا (دیلن والش)، جراح پلاستیکی که در کنار همکارش کریستین تروی (جولین مکمان) در میامی مطب مجهزی تأسیس کرده است. مکنامارا مردی درونستیز است که در زندگی خود با مشکلات زیادی روبهرو میشود. او برخلاف ظاهر جدیاش، مهربان است و همیشه سعی میکند بهترین تصمیمات را برای خانوادهاش بگیرد. او سه فرزند از همسر سابقش جولیا دارد و حل مشکلات آنها بخش بزرگی از زندگی شان است.
شان همراه با شریک خود کریستین، مطب مکنامارا/تروی را راهاندازی کرده است که خیلی زود به یکی از معتبرترین کلینیکهای جراحی پلاستیک فلوریدا تبدیل شد. شان همچنین برای اهداف والاتر، گاهی کارهایی انجام میدهد که شاید با اصول اخلاق پزشکی همسو نباشد. در فصل اول، او رابطهی نامشروعی با یکی از بیمارانش به نام مگان دارد که از سرطان پستان رنج میبرد اما بهبود پیدا کرد. هنگامی که بیماری مگان بازمیگردد، شان به او کمک میکند تا خودکشی کند. او همسرش جولیا را با خود به مراسم تشییع جنازه مگان میبرد و جولیا به دلیل ناراحتی عمیق شان از مرگ دخترک، به رابطهی نامشروع آنها پی میبرد و اگرچه ابتدا با این مسئله کنار میآید اما مشکلات بعدی باعث جدایی آنها میشود.
شان مکنامارا آدم آرمانگرایی است اما اهمیت زیادی به انسانها میدهد. او اصلا وارد حوزهی پزشکی شد تا به دیگران کمک کند و برای جراحی قربانیان تعارض هزینهای دریافت نمیکند. او در نهایت با وزارت دادگستری هم همکاری میکند تا به کسانی که در «برنامه محافظت از شاهد» حضور دارند هم رایگان کمکرسانی کند (کسانی که در دادگاه شهادت دادهاند و جانشان در خطر است).
شان همچین وارد بازیهای خطرناکی هم میشود. پس از اینکه یک قاتل زنجیرهای از راه میرسد و میامی را به آشوب میکشاند. شان داوطلبانه چند قربانی این حادثه را جراحی میکند. این حرکت شجاعانه باعث میشود تا او به یکی از اهداف این قاتل زنجیرهای تبدیل شود. شان حتی توسط قاتل مورد حمله قرار میگیرد اما باز هم حاضر نیست از کمک به دیگران دست بردارد.
۹- دکتر شان مورفی – «پزشک خوب» (The Good Doctor)
«پزشک خوب» بازسازی یک سریال کرهای به همین نام است و یک قهرمان منحصربهفرد و یکی از بهترین دکترهای سریالها در سالهای اخیر را دارد: دکتر شان مورفی (فردی هایمور)، جراح جوانی مبتلا به اوتیسم و سندرم ساوان که برای رسیدن به جایگاه فعلی و برای اینکه به همه ثابت کند میتواند یک پزشک معتبر باشد، شبانهروز تلاش کرده و جواب تلاشهایش را هم گرفته است. جذابیت این شخصیت به حدی است که از جهاتی، میتوانیم او را در حدواندازهی دکترهای فیلمها بدانیم. حافظه دیداری مورفی استثنایی است و او میتواند همهی جزئیات و کوچکترین تغییرات را به یاد بیاورد. مهارتهای او بر کسی پوشیده نیست اما استخدام وی باعث تفرقه میشود زیرا بعضیها معتقدند که او به دلیل مشکلاتی که دارد، فرد مناسبی برای جراحی نیست. مورفی اما قصد تسلیم شدن ندارد، به رشد ادامه میدهد و استعدادهایش را به رخ همکاران و تیم مدیریت بیمارستان میکشد.
رئیس شبکهی اِیبیسی در باب خلق شخصیت شان مورفی، اظهار داشته است که آنها میخواستند یک قهرمان کاملا مثبت بسازند که نقطهی مقابل شخصیتهای ضدقهرمان تلویزیونی باشد. شان مورفی نه اهل نوشیدن و مصرف چیزی است و نه از اخلاقیات فاصله میگیرد. فردی هایمور هم مورفی را چنین توصیف میکند: «او بدبین نیست، کسی را هم قضاوت نمیکند.» هایمور همچنین انتقادات به ضعف مردانگی در این شخصیت را نادیده میگیرد و میگوید که مردانگی در دکتر شان مورفی وجود دارد اما به شکل کلیشهای عرضه نمیشود.
شان مورفی مطابق انتظار، از زوایای دیگر هم متفاوت است، او مشکلی با زیر پا گذاشتن هنجارهای اجتماعی ندارد، زبان بدنش عمدتا خشک است و نمیتواند در گفتگوها، ارتباط چشمی خود را حفظ کند، با این حال او شخصیتی ضداجتماعی نیست و این تفاوتها را باید ناشی از اختلالات عصبی و درخودماندگی او بدانیم. به گفتهی فردی هایمور، مورفی نمایندهی افراد اوتیستیک محسوب نمیشود بلکه با این هدف طراحی شده است که یک شخصیت خاص را به نمایش بگذارد.
مورفی شاید رفتارهای نامتعارفی داشته باشد اما دوستداشتنی است و مخاطبان به سرعت با او ارتباط برقرار میکنند و میدانند که میتواند از سختترین جراحیها موفق خارج شود. او پیشینهی خانوادگی پیچیدهای دارد و اغلب با چالشها و موانع سختی روبهرو میشود اما میداند که از آنها عبور خواهد کرد زیرا به خودش باور دارد. برخلاف اکثر دکترهای محبوب تلویزیونی سالهای اخیر، دکتر مورفی عیاش نیست و طعنه هم نمیزند. او هر بار موفق میشود که دیدگاه آدمها نسبت به خودش را تغییر دهد و ما با هر قسمت امیدواریم که سیر موفقیتهایش حفظ شود.
۸- دکتر جان ام دوریان – «اسکرابز» (Scrubs)
دکتر جان ام دوریان (زک برف) ملقب به جیدی، راوی و قهرمان اصلی سریال کمدی-پزشکی «اسکرابز» است. شخصیت جیدی بر اساس یک دکتر واقعی به نام جاناتان دوریس خلق شده است که از دوستان دوران دانشگاه بیل لارنس (توسعهدهندهی سریال) بود؛ دوریس به عنوان مشاور نیز در این پروژه حضور داشته است. زک برف در برههای نسبت به این شخصیت انتقاد هم کرد: «من احساس میکنم که بعد از هفت سال، چیز زیادی از شخصیت جیدی باقی نمانده است که بتوان آن را بررسی کرد، به جز رابطه او با بهترین دوستش کریستوفر.»
برف همچنین اظهار داشت که «اگرچه جیدی در طول سریال بهتدریج رشد میکند اما نمیتواند بیش از حد تکامل یابد، زیرا ما باید به طرفداران آنچه را که میخواهند بدهیم، یعنی شخصیتهایی که چندان عوض نمیشوند.» با وجود این، جیدی در نهایت عوض شد. به گفتهی بیل لارنس، فصل هفتم لازم بود تا نشان دهند که جیدی سرانجام در حال تغییر است، چراکه بسیاری از طرفداران نمیخواستند که همان آدم سابق باشد و اعتقاد داشتند که باید بالغتر رفتار کند و به مسیر متفاوتی برود.
ویژگی شاخص جیدی، علاقهی شدید او به رویاپردازی است. هنگامی که این اتفاق میافتد، او سر خود را به عقب و به سمت چپ متمایل میکند و به سمت بالا خیره میشود. رویاهای او اغلب سورئال یا در مورد موقعیتهایی هستند که پیش از این به آنها اشاره شده است و اغلب اغراقآمیز و افراطی به نمایش گذاشته میشوند (که بامزه است). جیدی اگرچه گاهی اشتباه میکند، در طول سریال پزشک مستعد و ماهری نشان داده میشود، او به بیمارانش اهمیت ویژهای میدهد و به پزشکی عشق میورزد.
«اسکرابز» شاید از فرمت سیتکام استفاده کند اما بهشدت احساسی و تاثیرگذار است و با قصههایی که سازندگان روایت میکنند، ارتباط برقرار خواهید کرد زیرا ممکن است برای شما هم رخ دهند. برگ برندهی سریال اما جیدی است که با مونولوگهای کمدی و خیالپردازیهایش در همهی اپیزودها دوستداشتنی جلوه میکند و یکی از بهترین دکترهای سریالها است. او گاهی مضحک میشود اما در موقعیتهای جدی، شوخی را کنار میگذارد و اولویت اصلیاش درمان و بهبود بیمار است. او اوایل حس امنیت هم ندارد و گاهی میترسد اما رفتهرفته به یک پزشک شجاع تبدیل میشود. زک برف برای ایفای این نقش مورد تحسین قرار گرفت و حتی نامزد جایزهی اِمی و گلدن گلوب شد.
۷- دکتر دوگی هاوزر – «دوگی هاوزر، امدی» (Doogie Howser, M.D)
این سیتکام پزشکی بین سالهای ۱۹۸۹ الی ۱۹۹۳ روی آنتن رفت و در مقایسه با دیگر سریالهای این مقاله، چندان شناختهشده نیست. قصه پیرامون یک «پزشک نوجوان» به نام دوگی هاوزر (نیل پاتریک هریس) اتفاق میافتد که باید میان حرفه و زندگی شخصیاش تعادل برقرار کند و در هر قسمت، با مشکلات تازهای روبهرو میشود. دوگی دو بار از سرطان خون زودرس جان سالم به در برد، زیرا پدرش که یک پزشک بود، خیلی زود متوجه چند جای کبودی روی بدن او شد و جلوی بیماریاش را گرفت. این اتفاق از دلایلی بود که دوگی از همان دوران تصمیم بگیرد در بزرگسالی دکتر شود.
دوگی که نابغه است و همانند دکتر شان مورفی، حافظه بصری خوبی دارد، در شش سالگی، در آزمون اسایتی (آزمون ورود به دانشگاههای آمریکا) نمرهی کامل دریافت میکند و دبیرستان را هم در ۹ هفته به پایان میرساند. او سال ۱۹۸۳ از دانشگاه پرینستون فارغالتحصیل میشود و چهار سال بعد، تحصیلات پزشکی خود را به اتمام میرساند. در ۱۴ سالگی، دوگی هاوزر حالا جوانترین دکتر کشور است. همانطور که در سکانس تیتراژ آغازین سریال اشاره میشود، «او نمیتواند آبجو بخرد اما میتواند دارو تجویز کند!»
سریال از روز تولد ۱۶ سالگی دوگی آغاز میشود؛ جایی که او آزمون دریافت گواهینامهی رانندگیاش را نیمهکاره رها میکند تا به یک فرد آسیبدیده در صحنهی تصادف کمک کند. دوگی دو سال است که به عنوان جراح در یک کلینیک پزشکی در لس آنجلس فعالیت و همچنان با والدینش زندگی میکند. بهترین دوست و همسایه او، وینی، یک نوجوان معمولی است که هر روز از پنجرهی اتاق خواب دوگی بالا میرود تا به او سر بزند و آغازگر قصههایی است که با بخشهای پزشکی سریال مرتبط نیستند.
دوگی اگرچه در سطح بینالمللی شناختهشده نیست اما در فرهنگ آمریکایی چهرهی محبوبی است و هنوز هم به او ارجاع داده میشود. دوگی به خاطر سن پایینی که دارد و از آنجایی که نوجوانانه رفتار میکند، یکی از بهیادماندنیترین و بهترین دکترهای سریالها است. سازندگان همچنین از طریق این شخصیت، تلاش کردهاند تا مشکلات دوران نوجوانی و بلوغ را هم در کانون توجه قرار دهند، البته زندگی در دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی در مقایسه با عصر مدرن کاملا متفاوت بود.
۶- دکتر مایکلا کوئین – «پزشک دهکده» (Dr. Quinn, Medicine Woman)
برخلاف دوگی هاورز، دکتر مایکلا کوئین (جین سیمور) چهرهی محبوبی در میان ایرانیها است و یکی از بهترین دکترهای سریالها هم در نظر گرفته میشود؛ «پزشک دهکده» بین سالهای ۱۳۸۰ الی ۱۳۸۳ از شبکهی دو پخش میشد و در آن دوره، طرفداران زیادی بهدست آورد. مایکلا کوئین در خانوادهای ثروتمند در بوستون به دنیا آمد. با تشویق پدر -که خود پزشک بود- به رشتهی پزشکی رفت و اگرچه پروانه تأسیس مطب به دست آورد اما نتوانست مستقل شود و تا زمان مرگ پدر، در کلینیک او کار میکرد. او در ادامه بار دیگر تلاش کرد که مستقل شود اما از آنجایی که زن بود، با تبعیض روبهرو شد و سرانجام تصمیم گرفت از بوستون خارج شود. او پس از اینکه با یک مرد اشتباه گرفته میشود، یک پیشنهاد شغلی در منطقهی کلرادو دریافت میکند.
هنگامی که به این شهر کوچک میرسد و آنها میفهمند که او یک زن است، تصمیم میگیرند که پیشنهاد خود را پس بگیرند اما او مایکلا میداند تا چه اندازه توانمند است و به پزشک دهکده تبدیل میشود. او آنجا مطب پزشکی خود را تأسیس میکند تا آزادی داشته باشد اما اغلب با ساکنان شهر دچار کشمکش میشود. با این حال، کمکهایی که به دیگران میکند، باعث میشود تا نگرش آنها نسبت به او رفتهرفته تغییر پیدا کند. پس از اینکه یکی از دوستانش به خاطر مارگزیدگی از دنیا میرود، دکتر کوئین سه فرزند او را به فرزندی قبول میکند و آنها را نزد خودش میآورد.
او مدتی بعد، عاشق مردی به نام بایرون سالی (جو لاندو) میشود که علاقهی زیادی به فرهنگ سرخپوستی دارد و بیشتر زمان خود را با سرخپوستان میگذارند. مادرش از تصمیم مایکلا برای ترک خانه و زندگی در کلرادو غمگین و افسرده شد، اما پس از ملاقات با او، نظرش را تغییر داد و تصمیم مایکلا برای خروج از بوستون و یک شروع تازه را درک کرد. دکتر کوئین زن مستقل و شجاعی است که برای عدالت و برابری میجنگد. او همچنین یک پزشک کاربلد و دلسوز به حساب میآید که همیشه آماده است تا به کمک دیگران بشتابد و به منبع الهام آنها تبدیل شود. مایکلا کوئین بیتردید یکی از ماندگارترین دکترهای دنیای تلویزیون است که سرگذشت پرفرازونشیب او را به آسانی نمیتوان از یاد برد.
۵- دکتر جک شپرد – «لاست» (Lost)
دکتر جک شپرد (متیو فاکس) قهرمان اصلی سریال محبوب «لاست» است و اگرچه این مجموعه تلویزیونی ارتباطی با زیرژانر پزشکی ندارد اما شپرد در چند برهه از مهارتهای خود استفاده میکند تا چند شخصیت را نجات دهد و حرفهی او در طول قصه کارآمد واقع میشود؛ بنابراین بیدلیل نیست که از او به عنوان یکی از بهترین دکترهای سریالها نام برده میشود. جک در خانوادهای موفق به دنیا آمد و از دوران جوانی آرزو داشت که مسیر پدرش، کریستین را ادامه دهد. او به دانشگاه کلمبیا رفت و یک سال زودتر از همکلاسیهایش از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل شد. جک پزشک مستعدی بود اما رابطهی چندان خوبی با پدر جراح دائمالخمرش نداشت؛ او در نهایت اعتیاد پدر را فاش کرد و باعث اخراج کریستین شد تا او افسرده شود و کشور را به مقصد استرالیا ترک کند.
سپتامبر ۲۰۰۴، مادر جک از او میخواهد به استرالیا سفر و پدرش را پیدا کند. او در سیدنی متوجه میشود که کریستین از جهان رفته است. بعد از شناسایی جسد پدر، او شرایط را برای انتقال پیکر کریستین فراهم میکند و همراه با تابوت وی با هواپیمای ۸۱۵ راهی لس آنجلس میشود، هواپیمایی که هرگز به مقصد نرسید و سقوط کرد. در جزیره، جک در حفظ جان بازماندگان سقوط نقشی کلیدی ایفا میکند، و با پیشزمینهی پزشکیاش زخمیها را نجات میدهد. بازماندگان به جک به عنوان رهبر خود نگاه میکنند اما او به خودش باور ندارد زیرا حرفهای پدرش را به یاد میآورد که میگفت او شجاع نیست و توانایی رهبری ندارد.
مراقبت از مجروحین و کمبود خواب، باعث میشود تا جک دچار توهم شود و روح پدرش را در جنگلها ببیند. شرایط هنگامی بدتر میشود که او تابوت پدر را پیدا میکند اما خبری از جسد او نیست. جک که به شدت تحتفشار قرار گرفته است، با جان لاک (تری اوکوئین) ملاقات میکند، مرد باتجربهای که به مرشد و راهنمای جک تبدیل میشود. جک به اردوگاه موقت بازمیگردد و دربارهی نحوهی زندگی در جزیره با دیگران صحبت میکند و میگوید «یا با یکدیگر زندگی کنید یا تنها بمیرید» که این جملات در ادامه به شعار بازماندگان تبدیل میشود. از طریق کمک به آسیبدیدگان، جک به تدریج رابطهی عمیقتری با آنها پیدا میکند و از نظر عاطفی هم به کیت آستن (اوانجلین لیلی) علاقهمند میشود.
علیرغم تردیدهایی که دارد، دکتر جک شپرد یک رهبر ذاتی است. او توانایی بالایی در مدیریت بحران و تصمیمگیریهای سریع دارد. او عامدانه با ترس و اضطراب مبارزه میکند تا به دیگران نشان دهد که قوی است و آنها نباید ناامید شوند. او حتی اجازه نمیدهد که عشق، او را از اهدافش منحرف کند و تا حد ممکن به کیت ابراز احساسات نمیکند، اگرچه پس از فرار از جزیره، آنها اعتراف میکنند که عاشق یکدیگر هستند و زندگی مشترکی را آغاز میکنند. جک البته پس از نجات، به بحران روانی و افسردگی شدید دچار میشود و حتی جان لاک سراغش میآید را قانع شود که به جزیره بازگردد (که موفق نمیشود) اما جک در نهایت تصمیم میگیرد به جزیره بازگردد زیرا باور دارد که سرنوشت او چنین است.
۴- دکتر داگ راس – «بخش فوریتهای پزشکی» (ER)
«بخش فوریتهای پزشکی» -یا «ایآر»- یکی از بهترین سریالهای پزشکی تاریخ است که بین سالهای ۱۹۹۴ الی ۲۰۰۹ از شبکهی اِنبیسی پخش شد. این مجموعه تلویزیونی شخصیتهای جذاب متعددی دارد اما یکی از آنها در جایگاه ویژهای قرار میگیرد: دکتر داگ راس (جرج کلونی)، یک پزشک اطفال با گذشتهای مبهم. طرفداران، دکتر راس را با تعهدش به کار و رفتارهای شیرینش با کودکان به یاد آورند، او همچنین در احترام گذاشتن به قوانین و رؤسای بیمارستان اغلب دچار مشکل است و بهوفور به دردسر میافتد.
داگ راس کودکی دشواری داشته است. او توسط مادرش سارا بزرگ شد زیرا پدرش، خانوادهی آنها را رها کرده بود. در فصل اول، راس به یک بیمار میگوید که یک پسر دارد، اما اسم او را نمیداند و فرزندش را هرگز ندیده است. با اینکه اطلاعات زیادی از گذشتهی راس در دسترس نیست، میدانیم که پسرش یکی از دلایلی بود که او به پزشک اطفال تبدیل شد. تهیهکنندهی سریال، جان ولز در این رابطه گفته است: «یکی از دلایلی که او متخصص کودکان شد، این بود که با احساس گناه دستوپنجه نرم میکند زیرا در گذشته آن آدمی نبود که میخواست باشد.»
با وجود این زندگی شخصی آشفته، راس همواره نشان میدهد که به عنوان یک متخصص اطفال، شغلش را جدی میگیرد و مهم نیست که قوانین چه میگویند یا تصمیماتش چه عواقبی دارند. در فصل دوم، او پسری را که به خاطر طوفان و سیل، در یک جوی فاضلاب گرفتار شده بود را نجات میدهد. تلاشهای قهرمانانهی راس به صورت زنده از یک ایستگاه خبری محلی پخش و او به یک قهرمان مردمی محبوب تبدیل میشود. مسئولین قصد داشتند که قرارداد او را به دلیل بیاحترامی فسخ کنند اما این رویداد، آنها را قانع میکند تا راس را به بیمارستان بازگردانند.
دکتر داگ راس شاید مهربان و دلسوز باشد اما گاهی خودخواه و بداخلاق میشود و در برههای نیز برای فرار از مشکلات شخصیاش به مصرف الکل روی میآورد. خروج این شخصیت از سریال، طرفداران را به شدت سرخورده کرد اما خوشبختانه داگ راس بازگشت تا خط داستانیاش را به پایان برساند. فراموش نکنید که همین نقش باعث شد تا جرج کلونی به یک ستاره تبدیل شود و بیدلیل نیست که همیشه از داگ راس به عنوان یکی از بهترین دکترهای سریالها نام برده میشود.
۳- دکتر ملیندا وارنر – «نظم و قانون» (Law & Order)
دکتر ملیندا وارنر (تامارا تیونی) یکی از شخصیتهای محبوب سریال «نظم و قانون» و آسیب شناس پزشک قانونی است. او برای اینکه هزینه تحصیل در رشتهی پزشکی را بدهد، مدتی را به عنوان دکتر نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا کار کرد و دو بار هم به جنگ اعزام شد. وارنر در نهایت از ارتش انصراف داد تا مدت زمان بیشتری را با دخترش بگذارند و به عنوان دستیار برای اداره پلیس شهر نیویورک مشغول به کار شد. سال ۲۰۰۰، او ارتقای درجه پیدا کرد و به عنوان آسیب شناس ارشد ادارهی پلیس انتخاب شد تا جایگزین الیزابت راجرز شود.
وارنر در گذر سالها، به یکی از اجزای کلیدی بخش جنایی تبدیل میشود و با تشخیصهای دقیق خود، به حل پروندههای متعددی کمک میکند. وارنر حوادث تراژیکی را هم از سر میگذارند، برای مثال متهم یک پرونده به او شلیک میکند تا راهی بیمارستان شود اما او خیلی زود به کار بازمیگردد. وارنر همچنین همان کسی است که مشکوک میشود رئیسش، کارل رادنیک یک قاتل زنجیرهای است و کشفیات خود را با همکارانش در میان میگذارد تا او در نهایت به دام بیفتد. سال ۲۰۱۸، وارنر بار دیگر ارتقای درجه گرفت و مسئول اصلی بخش آسیب شناسی شد.
دکتر ملیندا وارنر توجه ویژهای به جزئیات دارد و اغلب سرنخهایی را پیدا میکند که حتی به ذهن دیگران هم نمیرسد و با تشخیصهای خود، جرایم متهمان متعددی را اثبات میکند. او منطقی و پرتلاش است و همهچیز را با عقل میسنجد تا اشتباهی صورت نگیرد و کسی به اشتباه محکوم نشود. ملیندا وارنر در کنار شان مورفی، تنها شخصیت فهرست بهترین دکترهای سریالها است که هنوز به آخر خط نرسیده، اگرچه در فصلهای اخیر «نظم و قانون»، تنها در یک یا دو اپیزود حضور پیدا کرده است و مانند گذشته نقش پررنگی ندارد.
۲- دکتر گرگوری هاوس – «هاوس» (House)
وقتی به بهترین دکترهای سریالها میرسیم، کمتر کسی را پیدا میکنید که نام دکتر هاوس (هیو لوری) را نشنیده باشد. او سرپرست تیم پزشکی بیمارستان پرینستون است و برای توصیف شخصیت وی باید از واژههایی همچون بدبین، خودخواه و بداخلاق استفاده کرد، البته این بدین معنا نیست که با یک شخصیت آزاردهنده روبهرو هستیم، دکتر هاوس جذابیت خاصی دارد که نمونهی مشابهش را در دکترهای تلویزیونی دیگر پیدا نمیکنید. در سریال، او از رویکردهای تشخیص نامتعارفی استفاده میکند، گاهی افراطی میشود و منطق برایش حرف اول و آخر را میزند، بنابراین بدیهی است که با همکارانش دچار مشکل شود.
دکتر هاوس علاقهای به همدردی با بیمارانش ندارد و از هر فرصتی استفاده میکند تا دغدغههای علمی-پزشکی خودش را حل کند. از جهاتی، شخصیت او وامدار شرلوک هلمز هم هست. او به مصرف قرص ویکودین اعتیاد دارد و بهواسطهی آن درد پایش را بهبود میبخشد. همانند دکتر راس، هاوس هم به دلیل روشهایی که به کار میگیرد و عدم توجه به قوانین، اغلب با رئیس بیمارستان دچار کشمکش میشود اما هوشمندیهایش را باید تحسین کرد. هاوس علیرغم ویژگیهای منفی متعدد، بازخوردهای مثبتی از مخاطبان و منتقدان دریافت کرد و اغلب جایگاه ثابتی در فهرست بهترین شخصیتهای تلویزیونی تاریخ دارد.
هیو لوری برای این نقش، جوایز متعددی هم کسب کرد، از جمله دو جایزهی گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش اول مرد. او شخصیت دکتر هاوس را اینگونه توصیف میکند: «مردی که حاضر نیست از قوانین زندگی در عصر مدرن پیروی کند.» هاوس در حقیقت نقطهی مقابل چیزی است که از یک پزشک انتظار داریم و همین مسئله باعث میشود که جذاب باشد. او مردی است که به زندگی در رنج عادت کرده است، از روابط جدی دوری میکند و تنها کسی که میتواند او را تحمل کند، دکتر ویلسون است. هاوس به همه طعنه میزند، جهان را جای خوبی نمیداند و به چیزی هم باور ندارد اما عاشق این است که معماها را حل کند و از طنز منحصربهفردی هم بهره میبرد.
۱- دکتر مردیت گری – «آناتومی گری» (Grey’s Anatomy)
یکی دیگر از بهترین دکترهای سریالها که حتما با او آشنایی دارید، دکتر مردیت گری (الن پومپئو) را نمیتوان فراموش کرد و هر کسی که ۱۹ فصل سریال «آناتومی گری» را تماشا کند، به او علاقهمند خواهد شد. مردیت، دختر یکی از مشهورترین جراحان جهان، الیس گری بوده اما هرگز رابطهی خوبی با مادرش نداشته است. الیس همیشه به مردیت بیتوجهی میکرد، بددهان بود و هرگز هم احساسات خود را با فرزندش در میان نمیگذاشت. بزرگ شدن در کنار چنین مادری، باعث میشود تا مردیت در بزرگسالی شخصیت تاریکی پیدا کند و از نظر احساسی پیچیده باشد. او میتواند با هر کسی همزادپنداری کند و اغلب به اطرافش توجه میکند. مریدت به خاطر مشکلاتش با مادر، حتی میخواست ترک تحصیل کند اما پس از اینکه از ابتلای او به آلزایمر آگاه میشود، تصمیم میگیرد رشتهی پزشکی را ادامه دهد.
مردیت گری گویی برای دکتر شدن زاده شده است و در این زمینه استعداد ذاتی دارد. او همیشه آرامش خود را حفظ میکند و حتی در شرایط اضطراری هم کنترل و تمرکز خود را از دست نمیدهد. او حتی با جزئیترین نشانهها هم میتواند بیماری افراد را تشخیص دهد و هرگز کسی را قضاوت نمیکند، به همین دلیل بیماران حس مثبتی نسبت به مردیت دارند. مهارتهای بالای او در جراحی و علاقهاش به مطالعه و کسب دانش نیز مردیت را به یک پزشک جراح معتبر تبدیل کرده است که نه تنها از جنبهی فیزیکی بلکه از نظر روانی هم بیماران را بهبود میبخشد.
دکتر مردیت گری راوی سریال هم «آناتومی گری» هست و قصهی عاشقانهاش با دکتر درک شپرد نیز در کانون توجه قرار گرفت و در حد آثار ژانر عاشقانه جذاب است. به مجموعه تلویزیونی «آناتومی گری» انتقادات زیادی وارد است و بعضی از فصلهای آن از نظر کیفی در سطح پایینتری قرار میگیرند اما تعدادی از شخصیتهای محبوب خود از دنیای تلویزیون را در این سریال پیدا میکنید و در رأس آنها مردیت گری قرار میگیرد، زنی قدرتمند و پرتلاش که اجازه نمیدهد چیزی مانع کمک کردن او به انسانها شود و معمولا جهان را به جای بهتری تبدیل میکند.
منبع: CBR
اینکه داکتر هاوس اول لیست نیست نشون میده به هیچ وجه این مطلب رو با حتی یه دانشجوی پزشکی هم راجع بهش مشورت نکردید. آخه هاوس کجا مردیت گری کجا :)))))))))))))
دکتر جکول در شبهای برره