۱۰ قهرمان برتر دیزنی در انیمیشنهای خاطرهانگیز دهه ۹۰
دهه ۱۹۹۰ را عصر رنسانس دیزنی میدانند. دههای که پس از سالهای نسبتا ناموفق پس از مرگ والت دیزنی، شرکت را به بهترین نسخه خودش بدل کرد. دهه ۹۰ بود که بسیاری از بهترین انیمیشنها و قهرمانهای دیزنی خلق شد.
فیلم های دهه ۹۰ دیزنی حس قوی نوستالژی دوران کودکی را برمیانگیزانند و شخصیتهای اصلی دوستداشتنی آنها جایگاه ویژهای در قلب طرفداران دارند. این دوره شخصیتهایی شیرین و قهرمانهایی قوی و با اعتمادبهنفس را معرفی کرد و برخی شخصیتهای آشنا برای طرفداران را از نو به تصویر کشید.
۱۰) یاسمین در علاءالدین (Aladdin)
- کارگردانان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۲
یاسمین، شاهزاده خانم آگرابا، در شرف یک ازدواج ناخواسته بود که با علاءالدین، رویاپرداز عجیب و غریبی آشنا شد که هوش و حواسش را ربود. او چندین بار از خواستههای خود دفاع کرد و اصرار داشت که نمیخواهد با کسی که دوستش ندارد ازدواج کند. با این حال، او در رویارویی با جعفر، مشاور شیطان صفت سلطان، واقعا درخشید.
جعفر پس از یافتن چراغ جن و در دست گرفتن تاج و تخت قصد داشت با او ازدواج کند. یاسمین اما در یک لحظه فریاد زد که او «جایزهای برای برنده شدن نیست». او با این کنش قدرت خود را نشان داد و یک الگوی عالی برای دختران کوچک بود. او یکی از اولین شخصیت های زن دیزنی بود که ارزش واقعی خود را میدانست و به چیزی کمتر از آن رضایت نمیداد.
۹) مولان در مولان (Mulan)
- کارگردانان: تونی بنکرافت٬ بری کوک
- امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۸
مولان ترسهای خود را کنار گذاشت و وانمود کرد که یک مرد است تا پدرش را از رفتن به جنگ نجات دهد. او تا زمانی که برای نبرد آماده شد، آموزش دید و کار کرد، تا جایی که غرایز او به نجات نیروهایش از دست هونها منجر شد. هنگامی سربازان به هویت واقعی مولان پی بردند، از او دوری کردند. اما مولان باز برای نجات جان آنها دست به کار میشد.
شجاعت و از خودگذشتگی مولان نه تنها جان پدرش، بلکه امپراتور و کل کشور چین را نجات داد. قدرت جسمی و روحی او الهامبخش بود. او کنترل زندگی خود را به دست گرفت و برای محافظت از کسانی که دوستشان داشت مقاومت کرد و اجازه نداد کلیشههای جنسیتی او را محدود کنند.
۸) سیمبا در شیرشاه (The Lion King)
- کارگردانان: راجر الرز، راب مینکوف
- امتیاز متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۴
در «شیرشاه» اسکار به سیمبا، پسر جوان موفاسا ضربه روحی سختی وارد میکند؛ کاری میکند که او تصور کند مقصر مرگ پدر محبوبش است. در نتیجه، او از یک پسر خوشگذران و جاهطلب به پسری مملو از حس گناه و عذاب وجدان بدل میشود. با این حال، او دوباره قدرتش را به دست میآورد و در نهایت برای انتقام و رویارویی با عموی شرور خود بازمیگردد.
او فوقالعاده دوستداشتنی است و برای کسانی که به آنها اهمیت میداد حاضر بود هر کاری انجام دهد. اگرچه غم و اندوه دوران کودکی او را فرا گرفت، اما در نهایت خانواده موردعلاقه خود را تشکیل، به رهبری قویتر از پدرش تبدیل شد و سرزمینش را از نو آباد کرد.
۷) پوکاهانتس در پوکاهانتس (Pocahontas)
- کارگردانان: اریک گلدبرگ٬ مایک گابریل
- امتیاز متاکریتیک: ۵۸ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۵
پوکاهانتس در دل طبیعت زندگی میکرد و همیشه در هر موقعیتی زیبایی و زندگی را مییافت. او احساسات رودخانه را احساس میکرد، زمزمههای باد را میشنید و با تمام موجودات زمین سخن میگفت. او با طبیعت یکی بود، طبیعتی که به او در زمان هجوم انگلیسیها برای استعمار سرزمینش یاری رساند.
پوکاهانتس از دانش خود استفاده کرد تا جان اسمیت را تحت تأثیر قرار دهد و او را با زیبایی جهان آشنا سازد. آنها در برابر راتکلیف و رئیس پوهاتان ایستادند و منجر به آتشبس میان استعمارگران و اهالی قبیله شدند. عشق پوکاهانتس به حیات وحش الهامبخش بود، عشقی که جادوی طبیعت را نشان میداد و به طرفداران انیمیشن آموزش میداد که قدردان زیباییهای کوچک زندگی خود باشند.
۶) گوفی در فیلم گوفی یا یک فیلم مسخره (A Goofy Movie)
- کارگردان: کوین لیما
- امتیاز متاکریتیک: ۵۳ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۵
گوفی یکی از شخصیت های کلاسیک دیزنی بود که اولین حضورش سال ۱۹۳۲ در «نمایشنامه میکی» اتفاق افتاد. پسرش، مکس گوف، سال ۱۹۵۱ معرفی و سپس سال ۱۹۹۲ در «گروه گوفی» ظاهر شد. گوفی پدری دوستداشتنی و بیش از حد محافظ بود که حاضر بود برای نزدیک نگه داشتن پسرش هر کاری انجام دهد.
در این انیمیشن، گوفی مکس را مجبور میکند تا به جای متعهد ماندن به قولهایش به دوستدخترش، با پدرش به یک سفر ماهیگیری کشوری برود و پایداری رابطهشان از این طریق مورد آزمایش قرار بگیرد. با وجود شکست در این راه، مکس راه خود را به کنسرت پیدا کرد و به روی صحنه رفت تا دختر موردعلاقهاش را تحت تأثیر قرار دهد، و در نهایت پدر و پسر بیشتر از همیشه به هم نزدیک شدند. در نتیجه، این شخصیت کلاسیک و دوستداشتنی به یک نگاه تازه بسیار مورد نیاز دست یافت.
۵) کازیمودو در گوژپشت نوتردام (The Hunchback of Notre Dame)
- کارگردانان: کرک وایز، کریگ تروسدل
- امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۶
در «گوژپشت نوتردام» کازیمودو را داریم، مردی تنها و منزوی که به دلیل تفاوتهای فیزیکیاش با او بدرفتاری میشود. مراقب او، کلود فرولو، او را در یک برج ناقوس حبس کرد تا او را از دیگران دور نگه دارد و از مراقبت از او سرباز بزند. سپس، در یک جشنواره، او با اسمرالدا که سعی داشت از فرولو فرار کند ملاقات کرد.
آن دو به یکدیگر کمک کردند و او اولین کسی بود که مهربانی را به کازیمودو نشان داد. او گواه این بود که درون، به جای ظاهر، مهم است. کازیمودو اجازه نداد تفاوتهای فیزیکی او را محدود کنند و بیتوجه به واکنش دنیا در قبال خود، رفتار دوستانه و روحیه شاد خود را حفظ کرد. او برای بسیاری الهامبخش بود و نشان داد که مهربانی همیشه پیروز است.
۴) مگ در هرکول (Hercules)
- کارگردانان: ران کلمنتس٬ جان ماسکر
- امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۷
مگ، دختر موردعلاقه هرکول، خدمتکار هادس بود که به عنوان طعمه برای به دام انداختن این نیمهخدای جوان استفاده شد. با این حال، او برخلاف مأموریت و ممانعتهای درونیاش، عاشق هرکول شد. مگ سرخوش و بامزه بود و طوری از خودش دفاع میکرد که پیش از او میان قهرمانان زن دیزنی سابقه نداشت.
مگ به یکی از نمادهای دیزنی تبدیل شد، زیرا بسیاری از زنان جوان هوش، شوخطبعی و اعتمادبهنفس او را میستودند. او سیر شخصیتی فوقالعادهای هم از سر گذراند، در آغاز سرسخت و بیوفا بود، اما در نهایت دیوارهای دورش را فرو ریخت و به خود اجازه داد تا با هرکول راحت باشد. بسیاری از طرفداران امیدوارند که او را در نسخهای لایو-اکشن از این اثر کلاسیک ببینند.
۳) بل در دیو و دلبر (Beauty And The Beast)
- کارگردانان: کرک وایز، گری تروسدیل
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۱
بل ،شخصیت اصلی «دیو و دلبر»، زن جوان باهوشی است که آرزو و اهدافش برای تحقق معنای زندگی بزرگتر از ظرفیت شهر کوچکش بود. او دنیاهای زیبا و تازهای را از طریق کتابهایش تجربه میکرد که بر اشتیاق او برای کسب تجارب تازه میافزود. با این حال، هنگامی که دیو پدرش موریس را به دام انداخت، او با فداکاری زندگی و آرزوهای خود را در عوض زنده ماندن پدرش بخشید.
بل و دیو سرانجام عاشق یکدیگر شدند، همانطور که مهربانی او به قلب سرد دیو گرما میبخشید. بل الهامبخش دختران جوان بود و نشان میداد که هوش قابلتحسین است و زیبایی واقعی در جایی بسیار عمیقتر از ظواهر فیزیکی یافت میشود. او یکی از بهترین شاهزادهخانمهایی بود که دیزنی خلق کرد، زیرا به همه مهربانی را نشان میداد، برای هوشش ارزش قائل بود و اعتمادبهنفس خود را به رخ میکشید.
۲) جک اسکلینگتون در کابوس قبل از کریسمس (The Nightmare Before Christmas)
- کارگردان: هنری سلیک
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۳
جک اسکلینگتون، پادشاه کدو تنبل، در شهر هالووین زندگی میکرد و از این مناسبات ترسناک لذت میبرد. با این حال، یک روز او به طور تصادفی به دری منتهی به شهر کریسمس برخورد کرد و به سرعت عاشق این دنیای سرشار از شادی شد. پس از بازگشت به شهر هالووین، او تلاش کرد تا این مناسبات جدید و شاد را به شهروندان بدبین معرفی کند.
عشق جک به فصل تعطیلات شیرین و قابل تعمیم بود و او به سرعت به یکی از نمادهای اصلی هالووین و کریسمس تبدیل شد. محبوبیت او با هر بار با پخش سالانه «کابوس قبل از کریسمس»، از اکتبر تا دسامبر، افزایش مییابد. این شخصیت محبوب دل هواداران، هم ترسناک بود و هم شاد، به طوری که جمع بهترینهای هر دو دنیا بود.
۱) کوو در شیرشاه ۲: پادشاهی سیمبا (Lion King II: Simba’s Pride)
- کارگردان: درل رونی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۲ از ۱۰۰
- سال تولید: ۱۹۹۸
پس از شکست اسکار، سیمبا پیروان او را به خارج از مرزها تبعید کرد تا از درگیری احتمالی جلوگیری کند. اگرچه کوو پسر بیولوژیکی اسکار نبود، اما اسکار او را بهعنوان وارث خود انتخاب کرده بود که قرار بود تاج و تخت را به دست بگیرد. کوو در نقشهای برای نزدیک شدن به سیمبا، دخترش کیارا را از آتشسوزی نجات داد و این دو در نهایت عاشق یکدیگر شدند. در نتیجه هر چه او به کیارا نزدیکتر میشد، از سرنوشتی که مادرش، زیرا، در بدو تولد برایش رقم زده بود دورتر میشد.
کوو چندین بار ثابت کرد که نمیخواهد میراث شوم اسکار را به دوش بکشد و تنها آرزو داشت با کیارا باشد. او به خانوادهاش پشت کرد و همراه شاهزادهخانم برای ایجاد پیوند دوباره میان دو پادشاهی و به پایان رساندن تبعید تلاش کرد. این زوج ثابت کردند که عشق قدرتمندترین ابزار است، همانطور که کوو انتظارات زیرا و سیمبا را به چالش کشید و ثابت کرد که همه در مورد او اشتباه قضاوت میکنند.
منبع: cbr