
سال ۱۴۰۳ در حالی به پایان رسید که آیندهای نامشخص چه مملکت ما و چه دنیا را هدف گرفته است؛ طوری که صحبت کردن دربارهی بازیهای ویدیویی، در حالی که سقوط اقتصادی گریبان تک تک افراد را گرفته، کمی بیمسوولیت بهنظر میرسد. با این حال، همین سرگرمی است که یک تنه انسان را سرپا نگه داشته. در حالی که چپ و راست از سمت قدرتمندترین سرمایهداران و جنگآوران تهدید میشویم، بعضا باید به دنبال راه فرار بگردیم. رسانهای که بیشتر از هر سرگرمی دیگری ثانیه به ثانیه درگیرتان میکند و نمیگذارد تا فکرتان جریانی اشتباه به خود بگیرد، فقط و فقط بازی ویدیویی است.
صنعت بازیهای ویدیویی حال و روز خوبی ندارد و هر روز از گوشه و کنار اخبار اخراج و تعدیل است که به گوش میرسد. شرکتها چندین هزار نفر را بیرون میریزند، اما میان همین اخراجیها، عدهای هستند که سرگرم کردن مخاطب خود را بالاتر از هر چیزی میبینند و با تمام سختیها و چالشها، دست به ساخت بازیهایی میزنند که شوق یا حتی دغدغههای خود را در قالب آنها منتقل میکنند.
طی یکی دو سال اخیر، برخلاف ابتدای نسل نهم بازیهای ویدیویی، بالاخره تجربههای بزرگ و شگفتانگیزی که از دوران پاندمی ساختشان کش آمده بود یکی پس از دیگری عرضه شدند. امسال هم در ادامهی همان جریان شاهد بازیهای شگفتانگیزی بودیم. چه بازیهای تراز اول و پرهزینه و چه بازیهای مستقل، هر کدام به شکلی متفاوت تجربهای خاص و منحصر به فرد ارایه و به نیاز گسترهای مشخص از مخاطب پاسخ دادند.
تصمیم گرفتیم امسال بر و بچههای تحریریهی بخش بازی را گردهم بیاوریم و از آنها در قالب یک رأیگیری بخواهیم تا دربارهی بهترین بازیهایی که امسال تجربه کردهاند صحبت کنند.
پس از رأیگیری بین بچهها با نتایج عجیب و غریبی روبرو شدیم: آراء بهقدری پخش و پلا بود که به تیم متخصصی که با این گستره از سلایق مختلف کنار هم جمع کردهایم، افتخار میکنیم. همانطور که فربد آذسن خودمان دیروز در یادداشت خود گفت، بازیها آنقدر زیاد شدهاند که نمیتوان هر سال حتی همهی بهدردبخورهایشان را تجربه کرد.
در ادامه میتوانید لیست بهترین بازیهای ۱۴۰۳ از نظر تحریریهی بخش بازی دیجیکالا مگ را ببینید. بهترینها را انتخاب کردهایم و اگر نظرتان با ما همسو نیست، در اشتباه هستید و پیشنهاد میکنیم مطالب ما را بیشتر مطالعه کنید.
بهترین بازی اکشن سال
- Astro Bot
- Nine Soles
- Stellar Blade
- Black Myth: Wu Kong
- Monster Hunter Wilds
- Warhammer 40K: Space Marine II
«ووکانگ» نه فقط بهترین بازی اکشن سال، بلکه بدون شک پرسروصداترین بازی سال هم هست؛ یک بازی که با حمایت چند ده میلیون گیمر چینی، به دنیا یادآوری کرد میتوان کاملا برای فرهنگ و جامعهی خود بازی باکیفیت ساخت، و انتظار داشت تا تمام دنیا آن را بپذیرد. «بلک میث: ووکانگ» (Black Myth: Wukong) بیشترین تعداد رأی را بین بچهها آورده بود و پس از آن، «مانستر هانتر وایلدز» (Monster Hunter Wilds) قرار داشت. بچهها با اختلاف «میمون چینی» را از «دخترک کرهای» بیشتر پسندیده بودند که آن سمت فهرست با تعداد یک رأی به همراه وارهمر مهجور مانده بود.
بلک میث: ووکونگ را میتوان بهترین بازی چینیها در سالهای اخیر دانست. هرچند ساختار باس محور آن شاید برای برخی پس از مدتی خستهکننده شود اما کسانی که نبردهای عظیم و چالشبرانگیز متوالی را در آغوش میگیرند، با اثری مواجه خواهند شد که با سیستم مبارزهی متنوع و عمیقی که دارد، میتواند آنها را برای ساعتها سرگرم کند. – وحید گلباد
«ووکانگ» دقیقاً همان بازیای بود که صنعت بازی چین به آن نیاز داشت: پرزرقوبرق، بزرگ، جاندار و از همه مهمتر، الهامگرفته از اساطیر کهن چین. چین همیشه ناچار بود در زمینهی کارهای خلاقانه از ژاپن تقلید کند. با اینکه «ووکانگ» هم کمی تا قسمتی الهامگرفته از آثار سولزلایک (خصوصاً «سکیرو») است، ولی در حدی از خود هویت دارد تا بتوانیم آن را بهعنوان نخستین بازی واقعاً بزرگ چین به شمار بیاوریم. از منظر اکشن، «ووکانگ» یک سولزلایک است که شما را به چالش میکشد، ولی به مرز جنون نمیکشاند. شاید برگ برندهاش همین باشد. – فربد آذسن
اکشن در «بلک میث ووکانگ« روان و از نظر بصری خیرهکننده است و به زیباترین شکل هنرهای رزمی را با سیستم مبارزهی سولزمانند خود تلفیق میکند. بازی کاری کرده که هر حمله با جاخالی دادنهای پویا، دفع های به موقع حملات و قابلیتهای افسانهای مثل ابرسواری و تغییرفرم، کوبنده و اثرگذار بهنظر برسد. بلک میث به استراتژی و زمانبندی دقیق پاداش میدهد و هر نبرد را چالش برانگیز و سینماتیک میکند. – نگار درستکارفر
بهترین بازی ماجراجویی سال
- Animal Well
- Indiana Jones and the Great Circle
- Crow Country
- Split Fiction
- The Legend of Zelda: Echoes of Wisdom
- Like a Dragon: Pirate Yakuza in Hawaii
اگر میخواهید بدانید تحریریهی بازی دیجیکالا مگ در چه بازهی سنی قرار دارد، به انتخابش در بهترین بازی ماجراجویی سال نگاه کنید که پیرمردیترین بازی سال را بهعنوان بازی برتر برگزیده است. «ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ» (Indiana Jones and the Great Circle) یک ایمرسیو سیم تماما کلاسیک و صد البته از بهترینهای این سبک بازیهاست. هر نقشهی بازی، که هر کدام از دیگری زیباتر است، با مجموعهای از مراحل فرعی عالی پر شده و بازی با اختلاف بهترین تجربهی ایندیانا جونز تاریخ است. پس از ایندیانا جونز، بازی «اسپلیت فیکشن» (Split Fiction) با اختلاف یک رأی در رتبهی دوم رأیگیری ما قرار داشت.
ژانر اکشن ماجراجویی در سینما با نام ایندیانا جونز پیوند خورده است اما دیرزمانی بود که در مدیوم بازیهای ویدیویی و بهعنوان منبع الهام بازیهای برجسته اکشن ماجراجویی مثل آنچارتد و توم ریدر این نام محلی از اعراب نداشت. بعد از سالها بالاخره ایندی یه قلمرو لارا کرافت و نیتن دریک پا گذاشته است و همین کافی بود که من از همان ابتدا برای این پروژه ذوقزده شوم. با این حال، به دلایل شخصی و ترجیح دادن زاویه دوربین سومشخص به اولشخص کمی نسبت به این بازی دلسرد شده بودم. خوشبختانه با اثر نهایی تیم ماشین گیمز ثابت کرد که هنوز در خلق بازیهای اول شخص تبحر دارد و نهتنها میتواند یک اکشن تیراندازی اول شخص بسیار خوبی (ولفنشتاین) بسازد، بلکه قریحهی ساخت یک بازی با المانهای غالب ماجراجویی را هم دارد. ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ یک بازی ماجراجویانه و یک ایندیانا جونز درجه یک است که اتفاقا هنر سازندگان همین بوده که با این زاویه دید متفاوت تجربهای منحصربهفرد نسبت به بازیهای انچارتد و توم ریدر ارائه کند و شما را در دنیای هیجانانگیز ایندیانا جونز غرق سازد. در کمال شایستگی دیگر نامزدها اما انتخاب این بخش تقریباً برایم از همان ابتدا مشخص بود. – محمد زمانی
ایندیانا جونز و دایرهی بزرگ نامهای عاشقانه به طرفداران ایندی و بازیهای ماجراجویی است. این بازی بازیکنان را به سفری هیجانانگیز در مکانهای تاریخی میبرد و شما را وادار میکند تا با مخفیکاری، حل معماهای مختلف، یافتن گنجینهها و جلوگیری از نابودی جهان، یک ماجراجویی تمام عیار که انگار از دل فیلمهای کلاسیک ماجراجویی بیرون آمده را تجربه کنید. – وحید گلباد
بهترین بازی نقشآفرینی سال
- Metaphor: ReFantazio
- Rise of the Ronin
- Kingdom Come Deliverance II
- Unicorn Overlord
- Dragon’s Dogma II
لیست بهترین بازیهای نقشآفرینی را میتوانیم به «بازیهای صد و پنجاه ساعته» تغییر نام دهیم که تمام کردن هر کدام از این بازیها در امسال اساسا به این معنا بوده که بیخیال دیگر بازیها شوید. در ادامهی جریان کلاسیک-کاری بچهها، بازی «کینگدام کام ۲» (Kingdom Come Deliverance II) توانست بیشترین تعداد آراء را کسب کند؛ یک نقشآفرینی که بیشتر شبیهساز قرون وسطاست تا بازی. پس از کینگدام کام، بازی «متافور» (Metaphor: ReFantazio) در رتبهی دوم قرار داشت. در این میان یک نفر از بچهها به «خیزش رونین» (Rise of the Ronin) رأی داده بود؛ به دنبال صاحب رأی گشتیم تا دیگر آرای او را از کل لیست خط بزنیم که متوجه شدیم رأی امیرحسین میرزایی است و دستمان کوتاه!
«کینگدام کام ۲» شما را در دنیایی زیبا قرار میدهد که شاید ورود به آن با سختیهایی همراه باشد اما پس از سکونت و سازگاری در بازی، بعید است که به این راحتیها بتوانید از «کینگدام کام ۲» دل بکنید. این بازی یک اثر قرون وسطایی فوقالعاده است که نقشآفرینی به معنای واقعی کلمه در تک تک سیستمهایش دیده میشود و با جزئیات بسیار زیادی که در آن وجود دارد، بیش از هر چیزی شما را به این فکر وامیدارد که استودیوی وارهورس چگونه میخواهد در بازی سوم این مجموعه بهتر عمل کند! – مهناز بلاغی
در ابتدای «کینگدام کام ۲»، اگر حالت هاردکور را انتخاب کنید، ممکن است همان لحظه با صفحهی گیماور روبرو شوید، چون بازی در قرون وسطی اتفاق میافتد و در آن دوران شانس کودکان برای رسیدن به بزرگسالی بسیار کم بود! همین نکتهی کوتاه باید نشان دهد که «کینگدام کام ۲» چقدر ایدهای اصلیاش – یعنی نقشآفرینی در قرون وسطی – را جدی گرفته است. – فربد آذسن
یکی از بزرگترین چالشهای بازیسازان امروز ارائه نوآوری در قابهاییست که گویی همهی ابعاد آن پیش از این کاوش شده و فضایی برای فرار از کلیشهها نمیگذارد. مجموعهی «کینگدام کام» اما از این نظر امتحان خود را پس داد و تنها چیزی که دنبالهی آن نیاز داشت ارتقا یا بهبود همان سیستمهایی بود که استودیوی وارهورس در بازی اول پایهگذاری کرد. خوشبختانه «کینگدام کام ۲» از همه نظر نسبت به بازی اول سرتر است، چه صحبت در مورد سیستم مبارزات واقعگرایانه بازی باشد که حال بسیار روانتر از گذشته برگشته و تکلف نسخه پیشین را هم ندارد، چه موضوع روایت قدرتمند و جهانسازی پرجزییات و ظریف پادشاهیِ بوهم در قرون وسطی باشد. در جهانی که صنعتگران آن مدام دنبال شعارهای الکی، عددهای تخیلی و کلیدواژههای مشتریپسند برای جذب مخاطب هستند، وارهورس صرفا یک بازی ویدیویی لذتبخش ساخته که از نظر طراحی با حساب و کتاب و از نظر فنی شدیداً صیقل داده شده است. اگر همهی عمرتان به دنبال اثری نقشآفرینی بودید که یک سندباکس تمام عیار باشد و به معنای واقعی کلمه انتخاب همهی ابعاد زندگی شخصیت را بر عهده شما بگذارد، تا آینده نزدیک چیزی مثل کینگدام کام ۲ گیرتان نخواهد آمد. و این شاید بزرگترین و دقیقترین ستایشی است که میتوانیم به دنبالهی ستایششده این استودیوی اروپایی حواله کنیم. – محمد زمانی
بهترین کارگردانی هنری سال
- Children of the Sun
- Neva
- Kunitsu-Gami: Path of the Goddess
- Sorry, We’re Closed
- Zenless Zone Zero
- Avowed
بازیهای مستقل معمولا میتوانند یک دیدگاه هنری خاص و واحد را بر کل بازی خود اعمال کنند و دور از ذهن نیست که ببینیم نامزدهای بهترین بازیها از نظر کارگردانی هنری با بازیهای مستقل پر شده باشد. در این میان، بازی Neva چشم بچهها را بیشتر از دیگر عناوین گرفته بود و بیشترین تعداد آراء را هم کسب کرد. دیگر نامزدها هر کدام یک عدد رأی داشتند.
گریس به خودی خود نمایشی خارق العاده از کارگردانی هنری بود و شخصاً هنوز سبک منحصربهفرد آبرنگ آن را کمی بیشتر از طراحی نوا دوست دارم. با این حال، از هر زاویهی دیگری که به آن نگاه کنیم، واضح است که استودیوی نومادا به طور چشمگیری اثر جدید خود را در بخش گرافیک و انیمیشن ارتقا داده است؛ چرا که نوا اثری چشمنواز است که به نظر میرسد تک تک فریمهای آن با دقت ساخته شدهاند و تجربه آن مانند زندگی در نقاشیهای قرن نوزدهمی است. – مهناز بلاغی
بعضی بازیها وجود دارند که کارگردانی هنری بسیار خوبی دارند و میتوانند توجه شما را در این زمینه جلب کنند اما در طرف دیگر بازیهایی وجود دارند که کارگردانی هنری برجسته مهمترین نقطه عطف و مهمترین ویژگی آن هستند که اصلا بازی را با همین ویژگی به بازیکن میشناسانند. بازی نوا دقیقاً یکی از همین بازیها است. در پس تجربهی موفق و بهیادماندنی گریس، بازی جدید این استودیو دوباره اثری از همان جنس و با همان زیباییشناسی فوقالعاده است. نوا یک تجربه تعاملی هنری برجسته است که با طراحی بازی و داستان و طراحی و کارگردانی هنری و البته موسیقیهای زیبایش میتواند برای شما هم مثل من یک تجربهی بهیادماندنی و زیبا را به ارمغان آورد. – محمد زمانی
استودیوی نومادا در سال 2018 با عرضهی بازی گریس قدرت خود را در طراحی بصری بازیها به رخ کشیده بود اما نوا یه قدم فراتر از اثر قبلی آنها عمل کرده و با جزئیات بیشتر، گسترش پالت رنگی و محیطهای خوش رنگ و لعابتر، بازیکنان را در دنیایی غرق می کند که هم جادویی و هم ملموس است. – وحید گلباد
بهترین بستهی الحاقی سال
- Diablo IV: Vessel of Hatred
- Elden Ring: Shadow of the Erdtree
- Vampire Survivors: Ode to Castlevania
- Destiny 2: The Final Shape
- Shin Megami Tensei V: Vengance
ببینید، چقدر ساده میتوان یک دستهی «بهترین بستهی الحاقی سال» داشت که مجبور نباشید الدن رینگ و بستهی الحاقیاش را بهعنوان بهترین بازی سال به خورد ملت بدهید. شاید در ظاهر تصور کنید این دستهبندی را ساختهایم تا Shadow of the Erdtree را انتخاب کنیم، اما دیگر گزینهها هم همگی شگفتانگیز هستند. از بستهی الحاقی دستینی ۲ که بهترین نسخهی تاریخ این سری است گرفته تا بستهی الحاقی کسلوانیا برای Vampire Survivors که از بازیهای خود کسلوانیا بهتر است. با این حال، همهی آراء به همان Shadow of the Erdtree رسید. به غیر از دو نفر از اعضای فرهیختهی تحریریه که به Ode to Castlevania رأی داده بودند!
فرام سافتور با انتشار «سایهی اردتری» دوباره به همه یادآوری کرد وقتی صحبت از استاندارد کیفی در میان است، در صنعت گیم یکهتاز است. وقتی این دیالسی منتشر شد، یکی از حرفهای رایجی که دربارهی آن زده میشد این بود: «صبر کنید ببینم؛ «سایهی اردتری» یک دیالسی است؟!» فرام سافتور آنقدر محتوا در این دیالسی گنجانده که برخی از بازیهای کامل شصت دلاری در مقابل آن کم میآورند. فکر نمیکنم در توصیف یک دیالسی، هیچ تحسینی از این بالاتر باشد. – فربد آذسن
بستهی الحاقی الدن رینگ را میتوان بهترین محتوای دانلودی فرامسافتور تاکنون و حتی بهترین در میان محتوای دانلودی آثار تکنفره دانست. این بسته سرزمین عظیمی برای کاوش، دشمنان جدید، سلاحها، زرهها، جادوها و تغییراتی را در گیمپلی بازی ایجاد کرده و استاندارد جدیدی را برای محتوای دانلودی تعریف میکند. کیفیت این بسته به حدی است که اگر فرامسافتور آن را به عنوان یک اثر اسپینآف نیز عرضه میکرد، صدای کسی درنمیآمد. – وحید گلباد
بهترین موسیقی سال
- Metaphor: ReFanatazio
- Stellar Blade
- Astro Bot
- Zenless Zone Zero
- Monster Hunter Wilds
امسال، از «استرو بات» (Astro Bot) گرفته که با موسیقی متفاوت اما گیرای خود کاری کرد که حتی بیرون از بازی هم ملودیهای آن را در ذهن خود تکرار کنید، تا موسیقی احساسی «استلار بلید» (Stellar Blade) که یادآور قطعات شگفتانگیز «نیر» (NieR) بود و موسیقی حماسی و بزرگ «ماسنتر هانتر وایلدز»، بازیها از نظر موسیقایی به بهترین شکل اغنایمان کردند. با این حال، امسال آهنگساز «متافور» که همیشه با موسیقی جاز و بلوز بازیهای پرسونا را همراهی کرده بود، آهنگهایی برای متافور با الهام از موسیقی مذهبی ساخت که مثلشان را تا به حال نشنیده بودیم. رأی اول بچهها هم متافور بود و پس از آن استلار بلید در رتبهی دوم قرار داشت.
در متافور موسیقی نقشی بیشتر از پس زمینهی داستان بودن دارد، موسیقی جزء لاینفک جهان، تاریخ و عمق احساسی بازی است. همانطور که گالیکا به قهرمان میگوید: بالاخره موسیقی اولین جادویی بود که این جهان به خودش دید. راه را کمی آسانتر خواهد کرد. این سخن اشاره به اهمیت والا و تاحدی عرفانی موسیقی دارد. ساندترک در تاروپود سفر تنیده شده است و بازیکن را در لحظات پیروزی، استیصال و اکتشاف همراهی میکند. چه این موسیقی ملودی موحش باشد که پژواکش در ویرانههای باستانی شنیده میشود چه موسیقی نبردی پرشور و حرارت که عزم را شعلهور میکند، چه نوای ملایمی که در سکوت یک استراحتگاه به گوش میرسد، موسیقی همواره شکلدهندهی تجربهی بازیکن است و موضوعات ماجراجویی و کشف هویت بازی را برجسته میکند. در جهانی که جادو و اسطوره با هم تلاقی دارند، موسیقی هم به عنوان یک نیروی راهنما و هم به عنوان منبع آرامش عمل کرده و قهرمان و بازیکن را به چیزی مهمتر و فراتر از خودشان متصل میکند. – نگار درستکارفر
فرض کنید کارگردان یک بازی هستید و یک بابایی از در میآید تو و به شما میگوید: «من میخواهم برای بخش مبارزهی بازی یک موسیقی ارکستر بگذارم که یک راهب بودایی ژاپنی به زبان ساختگی اسپرانتو روی آن مناجات میخواند. نظرت چیست؟» در حالت عادی، به کسی که این پیشنهاد را داده چشمغره میروید و او را از اتاق بیرون میفرستید، ولی اگر طرف حسابتان شوجی مگورو (Shoji Meguro)، آهنگساز مجموعهی «پرسونا» باشد، شاید کمی تعلل کنید و در آخر به او اجازه دهید هر کاری دلش میخواهد انجام دهد. گاهی لازم است به کسانی که قبلاً جواب پس دادهاند، اعتماد کنید. – فربد آذسن
نوای پرشور ارکستر متافور، طنین سرنوشت سرزمینی را، که بیشباهت به دنیای ما نیست، به گوش میرساند. ساندترک این بازی از احساسات قهرمان و تهدید دشمنان تا گوشهکنار شهر و ارتفاعات قصرها قصه میگوید. ضمنا، رپ کردن راهب بودایی حین مبارزات بازی، بهتنهایی ده امتیاز مثبت به موسیقی بازی اضافه میکند! – مهدی جعفری
کسانی که سری پرسونا را تجربه کرده باشند، شوجی مگورو را به خاطر موسیقیهای هیجانانگیز و متنوعش میشناسند. این آهنگساز مشهور ژاپنی در بازی جدید خود نیز کم نگذاشته و عناصر ارکسترال و کرال را به خوبی در هم میآمیزد تا آثاری افسانهای خلق کند که کاملا با روایت و دنیای متافور در هماهنگی است و تجربه را پلهها ارتقا میبخشد. – مهناز بلاغی
بهترین بازی موبایل سال
- AFK Journey
- Wuthering Waves
- Monument Valley 3
- Zenless Zone Zero
بازیهای موبایل به لطف درآمدهای عظیمی که به سمتشان راهی میشود، روز به روز بزرگتر و باکیفیتتر میشوند. با اینکه Wuthering Waves از گشنین ایمپکت بهتر است، اما به نظر میرسد ساختار مراحل کوتاه و سریع Zenless Zone Zero بیشتر بچهها را درگیر خود کرده بود؛ طوری که بازی از همه نظر کیفیتهای بسیار بالایی دارد، اما نیاز ندارد روزانه ساعتها هم روی موبایل خود صرف آن کنید. در رأیگیری ما هم Zenless Zone Zero با اختلاف در صدر و بیشترین تعداد آراء را از بچهها گرفته بود.
حدود دویست ساعتی گنشین ایمپکت بازی کردم، قبل از اینکه به خود بیایم و متوجه شوم که مشغول هدر دادن زندگی خود هستم و میتوانم این زمان را روی بازیهای بهتر و هدفمندتری صرف کنم تا یک بازی لایو سرویس که هیچوقت تمام نمیشود. هرگز فکر نمیکردم دوباره درگیر یک بازی لایو سرویس دیگر از سازندگان گنشین ایمپکت شوم، اما «زنلس زون زیرو» از همان روز اول با استایل خاص و جذاب خود و انیمیشنها و طراحی شخصیتهایی که مثلش را تا به حال ندیده بودم، من را جذب خود و تا به امروز هم به لطف گیمپلی عالی و سرگرمکنندهاش من را پای بازی نگه داشته است. برخلاف گنشین ایمپکت که یک نقشآفرینی بسیار بزرگ جهانباز بود و برای انجام دادن هر کاری باید در آن زمان زیادی را صرف رفت و آمد میکردید، انجام چالشهای روزانه و هفتگی زنلس بسیار سریع و راحت است، ضمن اینکه خود مبارزات هم چند برابر از گنشین جذابتر هستند و سیستم مبارزهی پلاتینیوم-گیمز-طوری بازی (جاخالی، اسلوموشن، سوپر حرکت در صورت دشمن) عالی ازآب درآمده است. این را هم میگویم که زنلس بین تمام بازیهای چینی لایو سرویس که با هدف باز کردن پک و درآوردن شخصیت زمان صرف آنها میکنید، باحالترین شخصیتها را دارد و بااختلاف از نظر کیفیت ساخت از همهی آنها بزرگتر و پرهزینهتر است. – امیرحسین میرزایی
شاید چند سال پیش و قبل از عرضهی گنشین ایمپکت فکرش را نمیکردم که یک بازی گاچا بتواند اینگونه قشر عظیمی از بازیکنان حرفهای و کژوال را به خود جذب کند اما چنین شد. به نظر میرسد شرکت میهویو ترکیب برنده را پیدا کرده است: کارگردانی هنری خاص، شخصیتهای انیمهای زیبا و بامزه، موسیقیهای پرشور و هیجان و البته یه گیمپلی سرگرمکننده و اعتیادآور. «زنلس زون زیرو» در کنار تفاوتهایی که با گنشین ایمپکت دارد، همان جذابیتها را برای بازیکنان موبایل (و البته کنسول و کامپیوتر) تکرار کرده است. در حالی که سومین بازی Monument Valley نزدیک بود بهترین بازی موبایلی من در سال ۱۴۰۳ شود، اما تجربهی یک بازی تراز اول سرگرمکننده و اعتیادآور مثل زنلس زون زیرو توانست بهراحتی من را مجاب کند تا تغییر عقیده دهم. – محمد زمانی
با اینکه چندان به تجربهی بازیهای موبایلی به دلیل عمق نه چندان زیاد و محتوای تکراریشان علاقه ندارم، اما این آثار در سالهای اخیر پیشرفت زیادی کردهاند و «زنلس زون زیرو» نمادی از این واقعیت است. داستانی جذاب، شهری مملو از جزئیات و پر از شخصیتهای مختلف و عناصر تعاملی، سیستم مبارزات سرگرمکننده و عمیق بر پایهی شخصیتهایی با قدرتهای متنوع و طراحی فوقالعاده، همگی باعث شدهاند که جدیدترین اثر میهویو بهترین بازی موبایلی 2024 باشد. – مهناز بلاغی
بهترین داستان یا روایت سال
- Metaphor: ReFantazio
- Indika
- Silent Hill 2
- Mouthwashing
- 1000xRESIST
قصهای که بیشتر از هر چیز در ذهن بچهها باقی مانده، آن هم میان بسیاری بازی تراز اول با میانپردههای کارگردانی شده و بزرگ، متعلق به یک بازی کوتاه و مستقل است که به ذات انسان میپردازد. شاید همهی بچهها در ناخودآگاه خود به این یقین رسیدهاند که اوضاع قرار نیست رو به بهبودی برود و در قحطیها و نابودیهای احتمالی آیندهی نزدیک، انسان باید برخلاف طبیعت خود، به حمایت و کمک از یکدیگر بربیاید. اینها شاید بخشی از برداشتهای کوچکی باشد که میتوان از «دهانشویه» (Mouthwashing) داشت. این بازی بیشترین تعداد آراء را از بچهها کسب کرد و بهعنوان بهترین داستان سال انتخاب شد. پس از این بازی، متافور و سایلنت هیل ۲ هر کدام با دو رأی در رتبهی بعدی قرار گرفتند.
«دهانشویی» نام عجیبی برای یک بازی وحشت واقع در فضا به نظر میرسد، نه؟ شاید فکر کنید این عنوان تمثیلی است، ولی نه، شما واقعاً در یک سفینهی فضایی گیر افتادهاید که در آن چند نفر آدم عجیبغریب دیگر هم حضور دارند و بنا به دلایلی نامعلوم، انبار بیانتهایی از محلول دهانشویه در سفینه وجود دارد. حالا وسط این فضای عجیب و بیمارگونه، این همه محلول دهانشویه چهکار میکند؟ شاید در عنوان بازی واقعاً تمثیلی در کار باشد. – فربد آذسن
در سال 2024 شاهد داستانهای جذاب زیادی در بازیهای ویدیویی بودیم اما این وسط، «دهانشویه» یک اثر خاص و متفاوت بود. در این بازی ترسناک روانشناختی بازیکنان، ماجرای خدمهی در حال مرگ یک کشتی فضایی باری پس از یک سقوط فاجعهبار را دنبال میکنند. اعضای خدمه با کمتر شدن منابع و در انزوای خود، متوجه میشوند که محمولهشان تنها جعبههایی از دهانشویه است! آنچه در ادامه میآید، روایتی غیرخطی است که فروپاشی روانی هر عضو خدمه را به شکلی سوررئال به تصویر میکشد؛ به گونهای که کمتر اثری در صنعت بازیهای ویدیویی تاکنون به آن دست یافته است. – محمد زمانی
هیچچیز مانند روایتی که رفتهرفته دیوانهتر میشود و کاری میکند به عقلمان شک کنیم، باعث نمیشود درون سفینهی سقوط کردهای که خدمهی آن وضعیت روانی خوبی ندارند کشیده شویم. نمیتوانیم بگوییم روایت غیرخطی بازی دهانشویه، کل بازی را به دوش میکشد اما امکان نداشت بدون چنین روایتی، اثرگذاری بازی به این شکل عمیق باشد و حس ترس در دل بازیکن نفوذ کند. – مهدی جعفری
بهترین بازی سال
- Astro Bot
- Indiana Jones and the Great Circle
- Metaphor: ReFantazio
- Monster Hunter Wilds
- Split Fiction
- Black Myth Wukong
اطمینان حاصل کردهایم تیمی که در تحریریهی بازی دیجیکالا مگ تشکیل دادهایم، تعلق خاطر زیادی به پلیاستیشن داشته باشد؛ طوری که کسی از بچهها اساسا حق ندارد از ایکسباکس یا بازیهایش حرف بزند، مگر اینکه نسخهی پلیاستیشنی از آن بازی در کار باشد. در نتیجه دور از ذهن نیست که این تیم بهترین بازی سال را «استرو بات» بداند.
جدای شوخی، استرو بات نه فقط یکی از بهترین و دقیقترین سکوبازیهای تاریخ، بلکه ادای احترامی به تاریخ بازیهای ویدیویی است؛ طوری که مکانیکهایش، دنیاهایش، طراحیهایش و حتی موسیقیاش همگی بازیهای ویدیویی و تاریخ آن را تحسین میکنند. استرو بات کاملا یک بازی نینتندو است، که نینتندو آن را نساخته؛ یعنی در واقع امسال که بازی نینتندو نداشتیم، بهدرستی باید همین استرو بات را انتخاب میکردیم.
در رأیگیری، استرو بات با اختلاف بیشترین تعداد آرا را داشت و آن را بهعنوان بهترین بازی سال ۱۴۰۳ از دیدگاه تحریریهی بازی دیجیکالا مگ مطرح میکنیم. پس از استرو بات، در رتبهی دوم اسپلیت فیکشن بود و نهایتا هم ووکانگ و متافور یک رأی دریافت کرده بودند.
استرو بات هر آن چیزی است که میتوانید از یک بازی ویدئویی به غایت سرگرمکننده و یک پلتفرمر سهبعدی درجه یک انتظار داشته باشید. این یک الهام گرفتن اصولی و درست از ماریوهای سهبعدی است که بهراحتی میتواند با آنها رقابت هم کند و این خود یکی از بهترین تعریفهایی است که میتوان از آن کرد. طراحی بازی هنرمندانهی آن کاری کرده بود که من در هر لحظه از بازی (حتی در هنگام پشت سر گذاشتن مراحل پر چالش بازی) لبخندی شاداب بر لب داشتم و از اجزای گوناگون آن لذت میبردم. بازی در یک کلام مفرح ذات است. در کنار این قضیه، استرو بات به تاریخ پلیاستیشن و حتی میتوان گفت تاریخ بازیهای ویدیویی ادای دین تمام عیاری میکند. گرچه بار نوستالژی آن در پیدا کردن باتهای مختلف از بازیهای گوناگون بسیار بالا است اما طراحی بازی فوقالعاده این اثر در دام نوستالژی نیفتاده و تمام وزن خود را به آن نداده است. بلکه با مکانیکهای هوشمندانهاش هر مرحله را بهگونهای جذاب و دوستداشتنی کرده و آن را از خطر تکراری شدن نجات داده است. مراحل ویژهای هم در بازی وجود دارد که بر اساس بازیهای تاریخی پلیاستیشن طراحی شدهاند و این قدر طراحی درستی دارند که میتوانند حس آن بازیها را در شکلی متفاوت منتقل کنند و این در نوع خود بینظیر است. – محمد زمانی
تا قبل از انتشار استرو بات، بهترین چیزی که تجربهی آن روی هیچ پلتفرمی جز پلیاستیشن 5 ممکن نیست، همان دموی استرو پلیروم بود. سونی از هیچ موقعیتی دریغ نکرده که برای خودش نوشابه باز کند اما ذوق بیاندازهی سازندههای بازی جلوی این که که استرو بات پیامبازرگانی سطحی برای سونی باشد را گرفته. استرو بات از معدود بازیهای نسل نهمی است که مرزهای استفادهی معنادار از سختافزار را جابهجا کرده و قدرت و قابلیتهای اختصاصی پلیاستیشن 5 را برای ساخت اثری بهتر در دست گرفته. حتی اگر هیچکدام از اینها هم نبودند، گیم دیزاین استرو بات به خودی خود بهقدری خوب انجام شده که قابلمقایسه با تعریف کنندهی معیار کیفیت سبک سکوبازی، یعنی بازیهای شرکت نینتندو است. استفادهی درست از سختافزار و شخصیتهای معروف بازیهای ویدیویی در اختیار بهتر کردن گیمپلی هستند و در کنار موسیقی و گرافیک چشمنواز، تجربهای عالی با سبکی که ساختن بازی در آن اصلا راحت نیست نتیجه شده. – مهدی جعفری
به من گفتن استرو بات کاراکتر «خیزش رونین» داره. – امیرحسین میرزایی
انتخابهای اضافه
بهترین گرافیک سال
- Astro Bot
- Black Myth Wukong
- Indiana Jones and the Great Circle
- Hellblade II: Senua’s Saga
- Kingdom Come: Deliverance II
هر چیزی بخواهید دربارهی «بلک میث: ووکانگ» بگویید، این موضوع را نمیتوانید انکار کنید که از نظر گرافیکی، با یکی از زیباترین بازیهای چند سال اخیر طرف هستید. ووکانگ طراحیهای هنری عالی خود را با درجهای بسیار بالا از گرافیک به نمایش میگذارد. بچهها هم این موضوع را کاملا قبول داشتند و ووکانگ را بهعنوان بهترین گرافیک سال انتخاب کردند. پس از ووکانگ، استرو بات و کینگدام کام ۲ هر دو با دو رأی بیشترین تعداد رأی را داشتند.
بس کنید بازی جدید بسازید سال
- The Last of Us Part II Remastered
- Horizon Zero Dawn Remastered
- Days Gone Remastered
- Metal Gear Solid Delta: Snake Eater
- Silent Hill 2
- Brothers: A Tale of Two Sons Remake
- Dead Rising Deluxe Remaster
- Ninja Gaiden 2 Black
به نقطهای رسیدهایم که ساخت یک بازی بزرگ حداقل چهار پنج سالی زمان میبرد؛ شرکتهای بازیسازی هم یاد گرفتهاند تا در این میان، این چند سال بیبازیای را با تعداد زیادی ریمستر و بازسازی پرکنند. همهی بازسازیها هم بد نیستند، مثل سایلنت هیل ۲ که اساسا یک اقتباس تازه بر داستان سایلنت هیل ۲ اصلی است. با این حال، مابقی را نمیخواهیم. خواهشا بروید بازی جدید بسازید. یک تیم چند نفره در استودیوی عظیم خود تشکیل دهید و یک بازی کوچکتر و تجربی بسازید. هیچ کس آن «دیز گان ریمستر» را نمیخواهد.
بهترین رابطهی رمانتیک سال
- جیمز و ماریا
- ایندی و کلاهش
- سونی و ریمسترهاش
- کلاود و تیفا
- کلاود و اریث
- کلاود و سفیروث
اگر آنطوری که ایندیانا جونز به کلاهش میچسبد، به دختران هر قسمت از فیلمها و بازیها توجه کرده بود، الان حال و روز بهتری داشت. با این حال، حتی عشق عمیق جیمز به ماریا هم که او را تا سر حد مرگ پیش برد، جلوی علاقهی سونی و ریمسترهایش را نمیگیرد. آرشیو بازیهای دو نسل اخیر سونی شده است بازسازی و بازسازی؛ انگار بر و بچههای استودیوهای مختلف سونی فهمیدهاند که مدیر پلیاستیشن هر وقت کلمهی بازسازی را ببیند خوشخوشانش میشود و هر استودیوی سونی حداقل یکی دو پروژهی بازسازی را مطرح کرده و چراغ سبزش را گرفته است. با هزینهی هر کدام از این بازسازیها میتوان چند تایی پاتاپون و لوکوروکو ساخت؛ آرشیو بازیها را این شکلی پر کنید!
مورد انتظارترین بازی سال بعد پلیاستیشن
- Indiana Jones and the Great Circle
- Forza Horizon 5
- The Outer Worlds 2
- Age of Empires 2
- Doom: The Dark Ages
- Microsoft Flight Simulator
- Starfield
- Fable
- Gears Collection
- Halo Collection
امسال قرار است «خط قرمز» نداشتهی فیل اسپنسر را روی پلیاستیشن تمام و کمال ببینیم. فورتزا و عصر امپراطوری که به پلیاستیشن راه پیدا کردند، اما این طور که بویش میآید، استارفیلد و فیبل که هیچ، قرار است امسال گیرز آو وار و هیلو را هم روی پلیاستیشن ببینیم. مثل اینکه چندان نیازی به انحصاریهای نداشتهی سونی نداریم، وقتی انحصاریهای ایکسباکس همگی روی پلیاستیشن پیدا میشوند.
بدترین تعدیل سال
- امبریسر: نزدیک ۸۰۰۰ اخراجی
- ایکسباکس: نزدیک ۳۰۰۰ اخراجی شامل تانگو گیمورکس 1
- پلیاستیشن: بیش از ۱۵۰۰ اخراجی
- برادران وارنر: مونولیث پروداکشنز
- نشریهی گیماینفورمر
- همهی تعدیلها روی هم
فرقی نمیکند تعدیلی بزرگ باشد یا کوچک، همهی تعدیلها بد هستند. در طول دو سه سال گذشته، چند ده هزار نفر در صنعت بازی بیکار شدهاند و این جریان هنوز هم ادامه دارد. شرکتهای بازیسازی روز به روز کوچکتر میشوند و نشریات بازی یکی پس از دیگری تعطیل؛ آن هم در حالی که نمودارها در حال حرکت به سمت بالا هستند. شرکتهایی که چند سال است با شوق و علاقه روی بازیشان کار کردهاند، یک روزه پروژهشان لغو، تعطیل و همگی اخراج میشوند. فکر نکنید قرار است صنعت با تکیه بر بازیهای مستقل دوام بیاورد. صنعت بازی برای بقا، برای جذب سرمایه و پول و زنده نگه داشتن خود، به بازیهای تراز اول نیاز دارد، به یوبیسافت و پلیاستیشن و ایکسباکس و الکترونیک آرتز نیاز دارد. واقعا نمیدانیم چه اتفاقاتی در انتظار چند سال آیندهی صنعت بازی است و همگی به جیتیای ۶ بهعنوان منجی موعود چشم دوختهایم.
بیمصرفترین محصول سال
- پلیاستیشن فایو پرو
- انویدیا RTX سری 5000
- کنسول ایکسباکس
- فیفا (یا تمام بازیهای ورزشی سالانه)
وقتی تمام بازیهای ایکسباکس روی پلیاستیشن پیدا میشود، وقتی ایکسباکس گیم پس چند برابر گران میشود و مشترک آن بسیار کمتر، وقتی مایکروسافت میفهمد توانایی رقابت در سختافزار و کنسولهای بازی را ندارد و باید به هر شکلی آن ۷۰ میلیارد دلاری که برای خرید کال آو دیوتی هزینه کرده را بازگرداند، وقتی خودشان برندینگ ایکسباکس را نابود میکنند و با کمپین «هر چیزی یک ایکسباکس است» کنسول خود را میزنند، دیگر چه نیازی به ایکسباکس هست؟
بهترین همون بهتر که لغو شد سال
- لست آو آس آنلاین
- گاد آو وار آنلاین
- کنکورد
- بازی واندروومن
- توییستد متال آنلاین
یکی از کتابهایی که از همین حالا منتظریم «جیسون شرایر» بنویسد، قصهی چگونگی خرج چند صد میلیارد دلار از سمت سونی روی «کنکورد» (Concord) است. اینکه چگونه سونی فکر میکرد میتواند در بازار اشباع شدهی تیراندازیهای آنلاین، با یک بازی که حتی جذاب هم به نظر نمیرسد، قرار است با اورواچ و کال آو دیوتی رقابت کند و در همین راستا، این همه پول پای آن بریزد. لغو شدن کنکورد اگر یک پوینت مثبت داشت ، لغو هر چه سریعتر دیگر بازیهای آنلاین در دست ساخت سونی بود.
بزرگترین دروغ سال
- Hellblade: Senua’s Saga II
- جوکر ۲
- فیل اسپنسر
- هوش مصنوعی
- اصلاح طلبان
اگر به شما بگوییم تک تک مبارزات یک بازی ویدیویی از پیش تعیین شده هستند و شما نقشی در روند آن ندارید چه حسی پیدا میکنید؟ هلبلید ۲ بازی ویدیویی نیست. هلبلید ۲ حتی یک تجربهی سینمایی خوب هم نیست. هلبلید ۲ چند ساعت کلوزآپ از یک بازیگر است که میتوان پیشبینی کرد حتی اگر بیرون از بازیهای ویدیویی و کنار چهار بازیگر درست و درمان کار بکند هم حرفی برای گفتن نداشته باشد. این دروغ بزرگ مایکروسافت، که حتی گرافیکش هم ارزش تحسین ندارد چون وسعت هر صحنه فراتر از یک راهروی محدود و کوچک نیست، سالها قرار بود کنسول نسل جدیدشان را به رخ بکشد و نتیجهی نهایی حتی به اندازهی قسمت نخست خودش هم قابل بازی نیست.
بهترین بازی پارسال
- Alan Wake II
- Final Fantasy 7 Rebirth
- Final Fantasy XVI
- Baldur’s Gate 3
- Like a Dragon: Infinite Wealth
- Resident Evil 4
فاینال فانتزی ۷ ریبرث شبیه به معجزه به نظر میرسد. یک نقشآفرینی در حد و اندازهی ویچر ۳ را از نظر وسعت و حجم داستان تصور کنید، حالا بالاترین سطوح کیفیتی که از یک بازی نسل جدید انتظار میرود را به بخش بخش آن بیاورید. از زیباترین نقشهی جهانباز ممکن که فقط هر شهر آن از مجموع چند بازی بیشتر جزییات دارد گرفته تا میانپردههای سینمایی کارگردانی شده که بهوفور در لحظه به لحظهی بازی پخش میشوند و داستانی پرپیچ و خم را تعریف میکنند و یک سیستم مبارزهی عمیق و جذاب که ضمن سرعت بالای خود، میگذارد تاکتیکهای مختلفی بچینید، همگی و همگی کنار هم آمدهاند تا با نه فقط یکی از بهترین فاینال فانتزیها، بلکه یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ بازیهای ویدیویی طرف باشیم. فاینال فانتزی ۷ ریبرث ثانیه به ثانیه مخاطب خود را غافلگیر میکند و چیز جدیدی جلویش میگذارد؛ آن هم برای صد ساعت. بین بهترین بازیهای پارسال، فاینال فانتزی ۷ ریبرث بیشترین تعداد آراء را از بچهها گرفته بود. پس از آن در رتبهی دوم بالدورز گیت ۳ قرار داشت که یقین داریم بچهها با آن ادا در میآورند وگرنه هیچ کدام ثانیهای حوصلهی نقشآفرینی تاکتیکی تاساندازی را ندارند.
بهترین بازی سال بعد
- Grand Theft Auto VI
- Death Stranding 2: On the Beach
- Ghost of Yotei
- Virtua Fighter
- Doom: The Dark Ages
جیتیای ۶ سالهاست که یک افسانه است؛ افسانهای که نوید ظهورش داده شده و قرار است یک تنه بیاید و به لطف آن میلیونها پلیاستیشن و ایکسباکس فروخته شود و بالاخره بزرگترین صنعت سرگرمی دنیا از چالهی فورتنایت بیرون بیاید. جیتیای ۶ میآید که بر پایهی موفقیت پرفروشترین بازی تاریخ که شمارهی قبلی همین سری باشد، بر پایهی پرجزییاتترین دنیای بازی که رد دد ریمپشن ۲ باشد، تجربهای جدید در دنیای بازیهای ویدیویی ارایه دهد. جیتیای ۶ حتی اگر به پایان سال ۲۰۲۵ نرسد، به پایان سال ۱۴۰۴ میرسد، در نتیجه مثل همیشه انتخابهای ما درست و بهترین است.