سریال «مشاجره» (Beef)؛ کاوش لایههای سلامت روان به سبک کمدی سیاه
امروزه حادثههای مرسوم به «خشم جادهای» یکی از معضلات رانندگی در بعضی کشورها شناخته میشود. این مساله در ایالات متحده آمریکا به واسطه دسترسی به اسلحه به مسألهای خطرناک تبدیل شده، از همین رو آثار سینمایی و تلویزیونی مختلفی، به ویژه در سالهای اخیر، درباره این موضوع تولید شدهاند. سریال «مشاجره» (Beef) نیز با رویکردی متفاوت و روانشناختی به مسأله خشم جادهای میپردازد.
داستان سریال درباره دو نفر است که به واسطه یکی از همین حوادث خشم جادهای با هم برخورد میکنند و بدون شناخت قبلی، به دشمنان خونی یکدیگر تبدیل میشوند. سریال جدید لی سونگ جین (خالق سریالهای «دیو» (Dave) و «ناتمام» (Undone) که بارها تحسین شده) درباره یک نزاع جزئی است که به علت کوتاه نیامدن طرفین مدام بزرگتر و شدیدتر میشود. این نزاع به قدری گسترده میشود که دو طرف با انجام اقدامات انتقامجویانه، سعی میکنند هر بار بیش از پیش به طرف دیگر آسیب وارد کنند.
آثار تلویزیونی لی سونگ جین چه علمی-تخیلی باشند و چه درام، همیشه طنز منحصر به فرد خود را دارند. ایده و مضمونی که سونگ جین برای سریال «مشاجره»، که درواقع کمدی سیاه به شمار میآید، انتخاب کرده، تمام و کمال در جهت طنز تیره و تاریکی است که خود به آن علاقه دارد. سریال داستان خود را با حوصله و بدون عجله روایت میکند، به همین علت زمان میبرد تا هر شخصیت در جایگاه خودش قرار بگیرد و سریال به اوج برسد. ریتم آهسته «مشاجره» به احتمال زیاد عدهای از مخاطبان را پس میزند، اما آن دسته از مخاطبان که از خود صبر نشان بدهند و به سریال اعتماد کنند، پاداش میگیرند و از شخصیتپردازیهای عمیق، کمدی معرکه و داستان گیرای سریال لذت خواهند برد. سریال «مشاجره» به بینندگان صبور احتیاج دارد، بینندگانی که اجازه میدهند سریال روند کاشت و برداشت را به درستی طی کند و برای تماشای اوج داستان عجله نمیکنند.
در سریال «مشاجره» با ایمی (با بازی الی وانگ) و دنی (با بازی استیون ین) آشنا میشویم، دو نفر با پیشینههای بسیار متفاوت که پس از یک مشاجره ساده بر سر جای پارک، زندگیشان به هم پیوند میخورد. ایمی یک تاجر موفق است که تلاش میکند با فروختن شرکت خود از مشغلههای خود بکاهد تا بالأخره فرصت کافی برای وقتگذرانی با همسرش جورج (با بازی جوزف لی) و دخترش جونی (با بازی رمی هولت) را پیدا کند. از سوی دیگر دنی شغل ثابت ندارد و هر کار عجیب و غریبی که از دستش بربیاید، انجام میدهد. پدر و مادر دنی چند سال قبل مجبور شدند از آمریکا به کره جنوبی برگردند، حالا با وجود اینکه دنی خرج خودش را هم با زحمت در میآورد، در ذهنش رویای ساختن یک خانه برای والدینش را میپروراند.
ایمی به زودی زود میلیونر خواهد شد و زندگیاش حتی از رویاهای دنی پیشی میگیرد، در حالی که دنی مجبور است همان درآمد اندکی که دارد را برای مایحتاج زندگی روزانهاش خرج کند. در نگاه اول ایمی و دنی از دو دنیای کاملاً متفاوت آمدهاند و هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. اما داستان سریال «مشاجره» به آرامی به مخاطب ثابت میکند این دو دشمن قسمخورده بیش از آنچه خودشان و ما فکر میکنیم، به هم شباهت دارند. دقیقاً به همین دلیل است که ایمی و دنی در جهت انتقام گرفتن از یکدیگر، حاضرند به دیگران هم آسیب وارد کنند و اعتنایی به تاثیری که حس انتقامجویی آنها روی اطرافیانشان میگذارد، ندارند. آنچه برای این دو اهمیت دارد، تغذیه کردن کینهشان است.
از همان قسمت اول سریال بر نحوه برخورد ایمی و دنی با افسردگی تأکید میکند و به عدم موفقیت آنها در مدیریت خشم اشاره دارد. حفرهای در قلب ایمی وجود دارد که تا به حال نتوانسته آن را با پول، مادر شدن یا عشق و محبت همسرش پر کند. اما ایمی دوست دارد این حفره را نادیده بگیرد و وانمود کند میتواند به هر آنچه که دوست دارد، دست پیدا کند. او انرژیاش را صرف تظاهر به بینقص بودن زندگیاش میکند. آن طرف ماجرا، زندگی دنی به مویی بند است. دنی از فردای خود مطمئن نیست و حتی نمیداند میتواند قبضها را به موقع پرداخت کند یا خیر.
اگرچه آنچه ایمی و دنی واقعاً به انجام آن احتیاج دارند، این است که جلوی آینه نگاه عمیقی به خود بیندازند و از خود بپرسند چرا چنین احساساتی بهشان دست میدهد، اما آنها ترجیح میدهند تمام مشکلات زندگی خود را گردن دیگران بیندازند و خودشان را از جایگاه مقصر تبرئه کنند. این دو شخصیت به راحتی عصبانی میشوند و تمام انرژی خود را روی مشاجره کردن متمرکز میکنند؛ چرا که آنها با دروغهایی که به خودشان میگویند، متقاعد شدهاند رنج و مصیبتهای زندگیشان همیشه ناشی از دیگران است، نه خودشان.
در همین حال، ایمی و دنی به اطرافیان خود دروغ میگویند، به آنها خیانت میکنند و فریبشان میدهند تا بتوانند از دیگری انتقام بگیرند. آنها به تأثیری که روی اطرافیانشان میگذارند بیاعتنا هستند و با خودخواهی معتقدند انجام این کارها برای ضربه زدن به دیگری، ضرورت دارد و باید انجام شود. هر دوی این شخصیتها یک نوع دیدگاه «هدف وسیله را توجیه میکند» دارند که از خودمحوریشان نشأت میگیرد.
سریال «مشاجره» با قاببندی داستان حول دو شخصیت از طبقات اجتماعی مختلف نشان میدهد چگونه مسائل مربوط به سلامت روان میتواند زندگی فقرا و ثروتمندان را به یک اندازه مختل کند. این موضوع بدان معنا نیست که سریال موضع بدبینانهای درباره پول و خوشبختی اتخاذ کرده، از قضا «مشاجره» ضعفی که دنی به خاطر فقر در مبارزه انتقامجویانهاش علیه ایمی دارد را به خوبی به تصویر کشیده.
در حقیقت سریال تمام تلاش خود را میکند تا به مخاطب نشان دهد چگونه فشار مالی باعث میشود گرفتن تصمیمهای اشتباه در زندگی به امری آسانتر تبدیل شود. موضوع سلامت روان یک موضوع بسیار پیچیده است که «مشاجره» به درستی تصمیم گرفته از سادهانگاری آن اجتناب کند. لی سونگ جون به خوبی میداند تلاش مداوم برای تأمین سادهترین هزینههای زندگی فقط کار را برای حفظ سلامت روان سختتر میکند. مدیریت خشم، افسردگی، رشد شخصی و مسائلی از این قبیل برای عده زیادی از افراد علیرغم میل شخصیشان، کارهای بسیار دشواری هستند.
یکی از بزرگترین نقاط قوت سریال «مشاجره» مطلق نبودن شخصیتها است. هیچ شخصیتی نه کاملاً شرور به شمار میآید، نه کاملاً قهرمان. همه آنها انسان هستند و درست مثل آدمهای واقعی ویژگیهای مثبت و منفی دارند. شخصیتهای «مشاجره» فارغ از موقعیت اجتماعیشان، انسانهای شکسته، آسیبدیده و خستهای هستند که سعی میکنند با چیزهایی که زندگی به آنها داده بهترین تصمیم ممکن را برای خودشان بگیرند. البته باید به این موضوع اشاره کرد که جهانبینی خودمحورانه دو شخصیت اصلی باعث شده بیشتر از آدمهای عادی تصمیمهای اشتباه و بد بگیرند.
اما به هر حال «مشاجره» تلاش میکند داستانش را طوری روایت کند تا به بهترین شیوه ممکن این حقیقت که همه انسانها ثمره تجربیات زندگی خود هستند را برای مخاطب به تصویر بکشد. سریال به ما نشان میدهد چطور خشمگینترین انسانی که ممکن است بشناسیم، به واسطه اتفاقات پیشبینیناپذیر و غیر قابل کنترل زندگی، به تدریج به این آدم عصبی و پرخاشگر تبدیل شده. البته همه اشخاص درنهایت باید مسئولیت اعمال خود را بپذیرند، سریال هم درباره ایمی و دنی ما را به همین نتیجه میرساند. اما زمانی که لایهها و وجوه مختلف یک شخصیت را میبینیم و درک میکنیم که چرا اینگونه شدهاند، شرور خطاب کردن آنها به کار دشواری تبدیل میشود.
با برداشت پیچیدهای که سریال «مشاجره» از زندگی انسانها دارد، از ابتدا آشکار بود که برای موفقیتآمیز بودن، سریال به بازیگران توانا و ماهری احتیاج دارد تا به تجسم زنده شخصیتهای شگفتانگیز «مشاجره» تبدیل شوند. خوشبختانه سریال «مشاجره» دو بازیگر بسیار قدرتمند را در نقش شخصیتهای اصلی خود دارد. بدون اغراق میتوان گفت ین و وانگ بهترین بازی زندگی حرفهای خود را در سریال «مشاجره» ارائه دادهاند. با توجه به حرفه این دو بازیگر و نقشهایی که قبلاً بازی کردهاند، این حرف تنها به میزان اثرگذاری بازی درخشان این دو بازیگر اشاره دارد.
ناگفته نماند که بازی کل هنرپیشههای نقشهای مکمل را نیز باید ستایش کرد. لی سونگ جون موفق شده در «مشاجره» راهی برای برجسته کردن نقاط قوت هر بازیگر پیدا کند تا به هدف نهایی خود که ساختن مجموعهای فوقالعاده از شخصیتهای پرنقص است، دست پیدا کند.
تماشای دیوید چو در نقش یک اراذل و اوباشِ دلرحم به نام آیزاک چو لذتبخش است، مازینوی جوان نیز با بازی خوبی که در نقش پائول ارائه داد، ثابت کرد باید به فرصتهای بزرگتری که لیاقتش را دارد دست پیدا کند. آنطور که به نظر میرسد ماریا بلو نیز از بازی در نقش جردن، یک سرمایهدار آرام و بیخیال لذت برده. درمجموع در ۱۰ قسمت سریال «مشاجره» آنقدر نکات خوب از بازیگران دیده میشود که اشاره به همه آنها در حوصله این مقاله نمیگنجد و باید به همین چند اشاره بسنده کرد.
فصل نخست سریال «مشاجره» بدون شک شروع قدرتمندی برای سریال به ارمغان آورد، حال با وجود اینکه طرفداران مشتاق دیدن شخصیتهای محبوب خود در فصلهای بعدی سریال هستند، مخاطبانی که تازه قصد تماشای سریال را پیدا کردهاند، باید برای لذت بردن کامل از سریال انتظارات خود را مدیریت کنند. چرا که چند قسمت ابتدایی «مشاجره» ریتم آهستهای دارند؛ در این قسمتها ایمی و دنی در حال کاوش زندگی یکدیگر هستند تا ببینند کجا و چگونه میتوانند از دیگری انتقام بگیرند، پروسهای که باعث روایت آرامتر سریال در این قسمتها شده.
سریال خطوط داستانی متعددی دارد که در انتها همه آنها به هم پیوند میخورند، این امر در قسمتهای پایانی «مشاجره» چندی از بهترین درامهای تاریخ تلویزیون را به مخاطب ارائه میدهند. لحن غیرمنتظره و دیدگاه منحصر به فرد «مشاجره» باعث شده به محبوبیت فوری و زودهنگام دست پیدا نکند، اما با گذر زمان سریال شناخته خواهد شد و طرفداران خودش را پیدا خواهد کرد، همانطور که همه سریالهای با کیفیت و درجه یک پیدا کردهاند.
سریال تلویزیونی «مشاجره» یک درام لذیذ با چرخشهای داستانی تکاندهنده است که میتواند با مضامین پیچیدهای که در داستان خود دارد، با ظرافت برخورد کند. بدون شک در آینده نزدیک نام «مشاجره» در میان برترین سریالهای کمدی سیاه خواهد آمد.
منبع: COLLIDER
من به توصیه شما رفتم این سریالو دیدم. واقعاااااا شاهکار بود. هر چی بگم انگار کم گفتم. از دست ندین. کمدی سیاه به این میگن.