نقدها و نمرات فیلم «قلبهای تپنده»؛ یک عاشقانهی فاجعهبار (جشنواره کن ۲۰۲۴)
فیلم «قلبهای تپنده» (Beating Hearts) اثر جنایی عاشقانه جدید فیلمساز فرانسوی، ژیل للوش است که در بخش اصلی جشنواره کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد اما نتوانست نقدهای مثبتی دریافت کند و منتقدان از اینکه فیلم به بخش اصلی مسابقه راه پیدا کرده است، تعجب کردهاند.
داستان «قلبهای تپنده»، یک دورهی ۲۰ ساله را پوشش میدهد و از جایی آغاز میشود که دو نوجوان عاشق یکدیگر میشوند: دختری از طبقهی ثروتمند و پسری از طبقهی کارگر. اما این عشق زیبا خیلی زود به نابودی کشیده میشود زیرا پسرک برای جرمی که متهم نشده است، باید ۱۰ سال آتی زندگیاش را در زندان سپری کند. پسرک پس از آزادی، به سراغ دخترک میرود اما او حالا ازدواج کرده و گذشته را هم کاملا فراموش کرده است.
نقدهای فیلم «قلبهای تپنده» تنها بخشهای آغازین آن را ارزشمند میدانند
برای فیلم «قلبهای تپنده» تا اینجا ۱۱ نقد در سایت راتنتومیتوز ثبت شده است و میانگین امتیاز ۴۵% درصد را دارد؛ با توجه به اینکه نقدهای فیلم به یکدیگر نزدیک است و منتقدان به نکات مشابهی اشاره داشتهاند، به نظر نمیرسد که امتیازات فیلم پس از اکران گسترده جهش بزرگی داشته باشد. همانطور که در جدول فوق هم مشاهده میکنید، فیلم پایینترین امتیاز را در میان همهی فیلمها دریافت کرده است.
واکنش مخاطبانِ عمدتا فرانسوی هم به فیلم چندان خوب نبوده است و «قلبهای تپنده» در حال حاضر میانگین امتیاز ۵.۶ را در سایت آیامدیبی دارد؛ در ادامه میتوانید گوشههای از نقدهای فیلم را مطالعه کنید.
گاردین – پیتر بردشاو
فیلم جدید ژیل للوش، یک درام جنایی بزرگ درباره عاشقان بدطالع و احساساتِ جریحهدارشده است. فیلم بهشدت فرانسوی است، اما حسوحال آهنگهای طبقه کارگر بروس اسپرینگستین را دارد. فیلم بازیهای خوبی هم دارد و صحنهی سرقت مسلحانهی قابل قبولی را هم شاهد هستیم. اما «قلبهای تپنده» از افراطگری و فقدان ظرافت رنج میبرد. در پایان، فیلمی سانتیمانتال و سادهلوحانه است، به ویژه در مورد پیامدهای قانونی کتک زدن شدید همسرتان، حالا هر چقدر هم که او آزاردهنده بوده باشد. همچنین طعم عجیبی بعد از صحنهای در اواخر فیلم در دهانم باقی ماند که در آن، قهرمان زن در حالی که در یک سوپرمارکت مشغول به کار است، خونسردانه به مدیر پرخاشگری که به خاطر تاخیر سر او داد میزند، میگوید که همسرش یک خلافکار سابقهدار است و در صورت تمایل میتواند برای ترساندن او و خانوادهاش به خانهشان برود. (آیا قرار است تماشاگران با این حرف او هورا بکشند و از او حمایت کنند؟)
للوش، رمان «جکی، جانسر رو دوست داره، باشه؟» (۱۹۹۷) اثر نویسندهی ایرلندی، نویل تامپسون را اقتباس کرده است و وقایع داستان را از بلیفورمت، نزدیک دوبلین، به شهری در شمال فرانسه که تحت سلطهی پالایشگاه نفت قرار دارد، منتقل کرده است. کلوتار پسربچهی سرسخت محله است. او و دیگر همکلاسیهای ترکتحصیلکردهاش با ناسزاهای مسخره به دخترانی که صبحها از اتوبوس مدرسه پیاده میشوند، خودشان را سرگرم میکنند. جکی یکی از این دختران است. آنها با یک رویارویی بامزه با هم آشنا میشوند، جایی که جکی شجاعانه مقابل او میایستد و جوابش را میدهد. جرقهای زده میشود و خیلی زود آنها عمیقا عاشق هم میشوند. کلوتارِ قلدر با کارهای دیوانهوار و هیجانانگیزی مانند سرقت پودینگ مورد علاقهی جکی از ونِ توزیع مواد غذایی، عشقش را ثابت میکند.
در حالی که جکی سخت برای تحصیل تلاش میکند، کلوتارِ با یک گروه خلافکار که توسط لابروس، قاچاقچی مواد مخدر اداره میشود، رفتوآمد دارد و به دلیل تیراندازی پسر لابروس به یک نگهبان امنیتی، ۱۰ سال زندانی میشود. در حالی که بقیه فرار میکردند، او به این دلیل گرفتار شد که عقب ماند و سعی کرد مرد به شدت مجروح را احیا کند. او البته وفادارانه ساکت میماند و دوران محکومیتش را میگذراند، اما احساس میکند که بیگناه و فردی است که به او ظلم شده. او بیرون میآید و میبیند که پسر ترسناک لابروس اداره امور را برعهده گرفته است و جکی هم با یک کارمند حقوقبگیر معمولی ازدواج کرده است و سعی دارد به خودش تلقین کند که خوشحال است.
بخش اول فیلم پرشور است و سرنوشت نوجوانی جکی و کلوتارِ را نشان میدهد که با آشوب و عشق پیوند خوردهاند. بخش دوم کلوتارِ را نشان میدهد که از دانش خود در مورد پالایشگاه نفت (جایی که پدرش به تازگی اخراج شده بود) برای کمک به لابروس برای دزدیدن دستمزد کارگران استفاده میکند؛ این اوج دوران خلافکاری اوست و این بخش نیز پرانرژی و هیجانانگیز است. اما زندگی او بعد از زندان زشتتر و خشنتر میشود و سپس فیلم به شکل غیرقابلباوری نشان میدهد که وقتی در مسیر خلافکاری، عاشق شوید چه اتفاقی میافتد. بعضی از بازیها خوب است اما کافی نیست تا «قلبهای تپنده» را به یک تجربهی راضیکننده تبدیل کند.
درپ – چیس هاچینسون
جوان باشی و عاشق، هیچ حسی تا این اندازه سرمستکننده نیست. مثل این است که درهای دنیایی از شادی و هیجانی که هرگز تجربهاش نکردهاید مقابل شما باز شود، درست همانطور که میتواند تمرکزتان را هم به خود محدود کند. شما باور میکنید که شکستناپذیر هستید و هیچچیز نمیتواند این احساس را از شما بگیرد. این هستهی اصلی فیلم «قلبهای تپنده» ساختهی ژیل للوش است که زندگی دو عاشق تیرهبخت را از زمان آشنایی در جوانی تا بزرگسالی روایت میکند.
فیلم با انرژی زیاد، بازی فوقالعادهی دو بازیگر جوان و صداقتی مثالزدنی شروع میشود. انرژی در هر فریم موج میزند، انتخابهای موسیقیایی جذاب، آن را همراهی میکنند و لحنی تلخ و شیرین در تمام بخش اول فیلم به چشم میخورد. بهنظر میرسد این افتتاحیه میتواند شروع چیزی خاص باشد.
با این حال، درست شبیه عشق جوانی، چنین چیزهایی نمیتوانند برای همیشه دوام بیاورند. «قلبهای تپنده» نه تنها دو بازیگر جذاب و شیمی رابطهی فوقالعادهی آنها را رها میکند، بلکه علاقهی اولیهاش به این شخصیتها را هم دور میاندازد. در عوض، درست همانطور که زندگی شخصیتها از هم میپاشد، فیلم هم شیرجهای به سمت پایین میزند و دیگر هرگز نمیتواند خود را احیا کند. مهم نیست چقدر موسیقی را بلند میکند یا سعی میکند به یاد بیاورد که همهچیز از کجا شروع شد، [فیلم] نهایتا به یک ملودرام معمولی، هرچند باورنکردنی و کشدار به مدت تقریبا سه ساعت، تنزل پیدا میکند.
فیلم هرگز صداقت خود را از دست نمیدهد، اما زمانی که یک شخصیت را از جنبهی روایی در ناکجاآباد رها میکند، در نهایت به شکل غمانگیزی به اثری مصنوعی تبدیل میشود. در حالی که قرار است تقابل بین صحنههای عشق جوانی و واقعیتهای سرد بزرگسالی، تکاندهنده باشد، «قلبهای تپنده» فاقد چیزی است که به آن نیاز دارد: یک هستهی احساسی. در نیمهی دوم فیلم، هرگز خون کافی در جریان نیست تا ضربان را بالا میبرد. میتوان گفت پذیرفتن یک ملودرام سطحی در [بخش اصلی] یک فستیوال فیلم هم میتواند جذاب باشد، اما همچنان باید نیروی محرکی پشت آن وجود داشته باشد تا شما را با خود همراه کند.
للوش فاقد این نیرو است و فیلم را به سمت پایانی میبرد که باعث میشود آرزو کنید ای کاش امکانپذیر بود به نقطهی شروع بازگردیم. «قلبهای تپنده» با هدف به تصویر کشیدن حقایق تلخ بزرگسالی، چیزی را که میتوانست باعث درخشش آن شود، رها میکند. مهم نیست چقدر با ناامیدی سعی میکند به عقب برگردد یا خلأ را پر کند، همهچیز به شکل غمانگیزی دور از دسترس به نظر میرسد.
هالیوود ریپورتر – جردن مینتزر
اگر «مگنولیا»، «رفقای خوب»، «پسرا تو محله» و شاید هم «یک مرد و یک زن» اثر کلود للوش را بگیرید، همه را در آخرین نسخهی چت جیپیتی بریزید و از آن بخواهید فیلمی جدید بیرون بدهد، ممکن بود به چیزی شبیه «قلبهای تپنده»، اثر عاشقانه جنایی فرانسوی ساختهی ژیل للوش (او نسبتی با کلود للوش ندارد) برسید.
این فیلمِ آمیخته به کلیشههای سینمایی و صحنههای اغراقشده، بدون ظرافت و با موسیقی متن گوشخراش، نه یک اثر ناامیدکننده، بلکه توهین به هوش مخاطب است. این واقعیت که فیلم به جای یک بخش فرعی، در بخش رقابتی جشنواره کن به نمایش درآمد، نشاندهندهی ضعف کلی بخش اصلی این جشنواره است که یکی از ضعیفترینهای سالهای اخیر هم بوده است.
«حمام بزرگ» (فیلم پیشین ژیل للوش) یک موفقیت بزرگ در فرانسه بود و بیش از ۴۰ میلیون دلار فروخت، بنابراین به للوش اجازه میداد تا [برای پروژهی بعدیاش] هر کاری که دوست دارد انجام دهد و او بودجهای اندازهی فروش فیلم قبلیاش دریافت کرد. باید او را برای تلاشهایش تحسین کرد اما مشکل این است که در حقیقت بیش از حد تلاش میکند. تماشای این فیلم حماسی جنایی خشونتآمیز مثل این است که للوش بیوقفه در صورت شما مشت میزند و فریاد میکشد.
منبع: screendaily