چرا انیمیشن «بتمن: شوالیه گاتهام» باید الگوی فیلم‌های ابرقهرمانی باشد؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
انیمیشن بتمن: شوالیه گاتهام

سال ۲۰۰۸ سال خوبی برای طرفداران بتمن بود. ماه جولای آن سال «شوالیه تاریکی» اکران شد؛ یکی از بهترین فیلم‌های ابرقهرمانی که تاکنون ساخته شده. در حقیقت می‌توان گفت لحن تند و واقع‌گرایانه‌ی این فیلم توانست زمینه‌ی لازم برای ساخت آثار ابرقهرمانی دهه‌ی بعدی هالیوود را فراهم کند.

با گذشت ۱۴ سال از آن زمان، هنوز که هنوز است این فیلم تاثیر خاص خود را دارد و مخاطبان از تماشایش لذت می‌برند، اما تنها ده روز قبل از اکران این فیلم در ایالات متحده، فیلم دیگری در رابطه با شوالیه تاریکی خیلی بی‌سر و صدا روی DVD منتشر شد. این فیلم که «بتمن: شوالیه گاتهام» نام داشت مجموعه‌ای متشکل از شش داستان مختلف را روایت می‌کرد که توسط شش کارگردان مطرح دنیای انیمیشن ژاپنی ساخته شده بودند.

مطمئنا چنین داستانی بسیار جالب به نظر می‌رسید زیرا می‌توانست به روشی تازه و بدیع برداشتی ساده‌تر از یک شخصیت محبوب را که در حال تبدیل شدن به یکی از اسطوره‌های داستان‌های کمیک بود، به مخاطبان نشان دهد. البته جای تعجبی وجود ندارد که برادر بزرگ‌تر این فیلم یعنی «شوالیه تاریکی» توانست همه توجهات را به سمت خود جلب کند و کاری کند که «شوالیه گاتهام» به یک فیلم انیمیشنی پیش پا افتاده تبدیل شود که فقط علاقه مندان به ماجراهای انیمیشنی بتمن که به دنبال ماجراجویی‌های بیشتر هستند تماشایش کنند.

اما با همه‌ی این‌ها قالب گلچین شده‌ی این انیمیشن به دست اندرکاران آن فرصت منحصربه‌فردی داد تا از ژانر تخیلی نهایت استفاده را ببرند و داستان‌های کوتاه آن نیز باعث شدند تا بتوان در این فیلم شاهد برخی از خلاقانه‌ترین داستان‌های بتمنی بود که در سال‌های اخیر به نمایش در آمده‌اند. بنابراین فیلم‌های ابرقهرمانی بیشتری باید از این قالب پیروی کنند و «بتمن شوالیه گاتهام» می‌تواند الگویی عالی برایشان باشد.

بتمن: شوالیه گاتهام

یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت یک فیلم گلچین شده آزادی عملی است که نویسنده در خلق داستان‌هایش دارد. یعنی نویسندگان به ‌جای اینکه ایده‌ای را در یک فیلم نود دقیقه‌ای‌، در یک ساختار سه ‌پرده‌ای جای دهند، آزادند تا بدون نگرانی در رابطه با سمت و سویی که داستان به خود می‌گیرد، روی اصول اصلی داستانشان تمرکز کنند. درست مانند یک داستان کوتاه، نویسندگان معمولا از همان ابتدای راه درست به قلب روایت وارد می‌شوند و همین امر به آن‌ها این امکان را می‌دهد تا خیلی سریع‌تر داستانشان را به پایان برسانند. این قالبی است که به خاستگاه کتاب‌های مصور این شخصیت‌ها بازمی‌گردد. زیرا در کتاب‌های کمیک هم نویسندگان مجبور بودند با توجه به محدودیت‌های هر صفحه وارد عمل شوند اما نتیجه‌ی این کار همواره منحصربه‌فرد بود و به مجموعه‌ای از داستان‌های مبتکرانه ختم می‌شد که به روایت کاوش‌های سرگرم کننده‌ی این قهرمانان و جهان‌های مربوط به آن‌ها می‌پرداختند.

در حقیقت می‌توان این مفهوم را در مجموعه‌هایی نظیر «پرونده‌های ایکس» و «پیشتازان فضا نسل آینده» یافت و مشاهده کرد که چگونه در عصری که داستان‌های طولانی تمامی توجهات را به سمت خود معطوف کرده و در کانون توجه قرار دارند روایت‌های کوتاه‌تر و مستقل‌تر، می‌توانند به همان اندازه پرمحتوا باشند و با نکات ارزشمندی که در درون خود جای می‌دهند نه تنها طرفدارانی برای خودشان دست و پا کنند بلکه به مخاطب چیزهای مفیدی را هم بیاموزند.

این همان نقطه‌ای است که سبب برتری انیمیشن «شوالیه گاتهام» می‌شود. زیرا هر یک از داستان‌های این انیمیشن برگرفته از یک ایده قوی و منحصربه‌فرد هستند که نه تنها می‌توانند مفهومی پربار را به مخاطب منتقل کنند و به او چیزی بیاموزند بلکه این قدرت را دارند تا برای ۱۰ تا ۱۵ دقیقه او را سرگرم نمایند. به عنوان مثال، بخش آغازین این انیمیشن تحت عنوان داستانی برایت دارم، چهار نوجوان را به تصویر می‌کشد که همه‌ی آن‌ها در یک روز خاص با بتمن برخورد می‌کنند و هر یک از آن‌ها برداشتی متفاوت از او دارند. یکی از این نوجوانان او را همانند یک سایه‌ی زنده می‌بیند که می‌تواند ناپدید شود و هر زمان که می‌خواهد دوباره ظاهر شود، در حالی که دیگری شکست ناپذیری او را به این امر نسبت می‌دهد که او رباتی بیش نیست.

بتمن: شوالیه گاتهام

در حقیقت مضامین و چشم ‌اندازهایی که در این فیلم انیمیشنی به آن‌ها اشاره شده به تشریح این موضوع می‌پردازند که دیدگاه شهروندان شهر گاتهام در رابطه با این شوالیه نقاب‌دار که از شهرشان محافظت می‌کند چگونه است و هر کدام از آن‌ها وجود او را چگونه توجیه می‌کنند. این سکانس چیزی در حدود دوازده دقیقه طول می‌کشد، اما در همین مدت زمان کوتاه به خوبی مفهوم مورد نظر خود را بیان می‌کند، به کاوش در اعماق ماهیت وجودی بتمن می‌پردازد و سپس یک نتیجه رضایت بخش را ارائه می‌کند و در عین حال داستانی منحصربه‌فرد را در رابطه با شوالیه تاریکی مهیا می‌سازد که قطعا برای مخاطبان دلنشین خواهد بود. هر چند نمی‌توان گفت که پرداختن به چنین داستان‌هایی یک‌جور تحول در زمینه‌ی داستان نویسی به حساب می‌آیند اما قطعا نیازی هم نیست که این‌گونه باشند بلکه همین‌که چنین داستان‌هایی می‌توانند برای یک ساعت مخاطب را سرگرم کنند کافی است.

این موضوع در رابطه با تمام داستان‌های کوتاه این فیلم انیمیشنی صدق می‌کند. برای مثال، کراس فایر با تمرکز بر دو تن از اعضای باند جنایت کار جیمز گوردون، جنبه‌های تلخ این فرنچایز را به مخاطب نشان می‌دهد، زیرا پای این دو نفر ناخواسته به نزاع بین دو باند رقیب کشیده می‌شوند. کار و درد به کنکاش در گذشته بتمن می‌پردازد و داستان‌هایی در رابطه با زمانی را روایت می‌کند که او داوطلبانه به دیگران کمک می‌کرد و در همین حین با زنی مرموز رو به رو شد که به او درس ارزشمندی در مورد نحوه‌ی کنار آمدن با دردهای زندگی‌اش داد. در همین حال، ددشات به روایت یک داستان سنتی‌تر در رابطه با بتمن می‌پردازد و در یک سکانس اکشن، بزرگ‌ترین کارآگاه جهان را در برابر مرگبارترین قاتل جهان قرار می‌دهد.

به‌علاوه این داستان که به عنوان نقطه‌ای اختتام فیلم عمل می‌کند پایان مناسبی برای فیلم «شوالیه گاتهام» به حساب می‌آید. در واقع سبک‌های بصری منحصربه‌فرد هر کدام از این فیلم‌های کوتاه که توسط چهار تا از بزرگ‌ترین استودیوهای انیمیشن سازی ژاپن ساخته شده‌اند سبب گردیده‌اند که این انیمیشن‌ها تفاوت چشمگیری با هم داشته باشند.

بتمن: شوالیه گاتهام

چنین ساختاری به هر کدام از داستان‌های کوتاه هویت منحصربه‌فردی می‌دهد که کاملا با حال و هوای مضامین موجود در آن‌ها مطابقت دارد، اما آن‌قدر از سایر داستان‌های دیگر موجود در فیلم متمایز نیست که باعث گیج شدن مخاطب شود. هیچ‌کدام از این داستان‌ها به جزئیات نپرداخته‌اند و داستان‌های پیش پا افتاده و سردرگم کننده را در خود جای نداده‌اند و لذا زمان مخاطب را به واسطه‌ی پرداختن به داستان‌های جانبی هدر نکرده‌اند، بلکه از مدت زمان محدود خود برای پرداختن به اصل داستان استفاده کردند و توانستند داستانی کامل را با مخاطبشان به اشتراک بگذارند. در حقیقت انیمیشن «شوالیه گاتهام» از چشم اندازی دیگر به گاتهام سیتی می‌نگرد و بعدی از آن را به مخاطب نشان می‌دهد که شاید تا آن زمان ندیده باشد.

اما حال سوالی که پیش می‌آید این است که اگر فرمت گلچین برای فیلم‌های ابرقهرمانی مناسب است چرا تعداد فیلم‌های اندکی از این فرمت استفاده کرده‌اند؟ پاسخ به کیفیت کار برمی‌گردد. معمولا فیلم‌های گلچین شده چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند و از آنجایی که هر تیم خلاق یکی از داستان‌های فیلم را بر عهده می‌گیرد حفظ کیفیت داستان‌ها در تمام طول فیلم غیرممکن است و همین امر باعث می‌شود که فیلم به مذاق مخاطب خوش نیاید. برای مثال سریال «آینه سیاه» را در نظر بگیرید. این سریال ممکن است اپیزودهایی مانند سن جونیپرو داشته باشد که به به مهم‌ترین اپیزود این سریال در سال ۲۰۱۰ تبدیل شد، اما بسیاری از قسمت‌های آن خسته کننده بودند و به محض تمام شدنشان، مخاطبان آن‌ها را فراموش کردند..

البته بهتر است بدانید که «آینه سیاه» در این زمینه بسیار بهتر از دیگر سریال‌ها عمل کرده و چارلی بروکر کار نویسندگی بیشتر قسمت‌های آن را بر عهده داشته و در سایر قسمت‌ها نیز با دیگر نویسندگان همکاری کرده است و همین امر باعث شده که داستان سریال از یک‌جور پیوستگی و یکپارچگی خاص بهره ببرد. این یکی از مشکلاتی است که تمام فیلم‌هایی که به این شکل ساخته می‌شوند با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و گرچه نویسندگان این‌گونه فیلم‌ها در نوشتن داستان فیلم آزادی عمل دارند اما نتیجه‌ی کار معمولا به زیبایی و یکپارچگی فیلم‌های بلند نیست. بنابراین بسیاری از نویسندگان تلاش می‌کنند تا فقط بر روی یک داستان تمرکز کنند و آن را به یک فیلم بلند تبدیل نمایند نه چند داستان کوتاه ضد و نقیض.

بتمن: شوالیه گاتهام

اما «گاتهام نایت» به راحتی توانسته چنین مشکلی را پشت سر بگذارد. در واقع در این انیمیشن به جای اینکه هر داستان کاملا از داستان‌های دیگر متمایز باشد، هر داستان به گونه‌ای ساخته و پرداخته شده که در یک بازه‌ی زمانی کوتاه اتفاق می‌افتد و راه داستان قبل از خود را ادامه می‌دهد و از این طریق یک ساختار منسجم را فراهم می‌آورد. البته آنچه که این داستان‌ها را به هم ربط می‌دهند جزئی هستند، مثلا مرد سیاه‌پوشی که در داستانی برایت دارم باعث خرابکاری‌های زیادی شد، همان مرد سیاه‌پوشی است که پلیس در کراس فایر او را به آسایشگاه آرکام منتقل می‌کند، اما همین جزئیات به فیلم انسجام خاصی می‌بخشند و باعث می‌شوند که این فیلم با سایر فیلم‌هایی که به این صورت ساخته شده‌اند فرق داشته باشد.

همین ویژگی‌های ریز و درشت هستند که باعث می‌شوند فیلم «شوالیه گاتهام» به یکی از فیلم‌های منحصربه‌فردی تبدیل شود که از سبکی نوین برای روایت داستان‌هایش استفاده کرده است و لذا می‌تواند به الگویی برای سایر فیلم‌های ابرقهرمانی تبدیل شود.

با اینکه معمولا از این سبک در فیلم‌سازی استفاده نمی‌شود اما گاها برخی از فیلم‌ها ویژگی‌های این سبک را به کار گرفته‌اند و با نتایج متفاوتی مواجه شده‌اند. انیمیشن «فانوس سبز: شوالیه زمردی» سعی کرد همین کار را انجام دهد و اخیرا فیلم «چه می‌شود اگر» هم همین مسیر را در پیش گرفت.

اما در نهایت، هیچ کدام نتوانستند به اندازه‌ی انیمیشن «شوالیه گاتهام» موفق باشند. در فیلم «شوالیه زمردی» شاهد این هستیم که یک گروه کارگردان برای شش داستان به کار گرفته شدند که هر کدام از آن‌ها سبک هنری خاص خود را داشتند و لذا همین امر باعث شد که فیلم از سمت و سوی سبک گلچین شده فاصله بگیرد و هر کدام از داستان‌ها به موضوع متمایزی بپردازند و از انسجام کافی برخوردار نباشند. هر چند در «چه می‌شود اگر» ما شاهد این امر هستیم که این داستان‌ها در نهایت در پایان فیلم به هم ربط داده می‌شود. با همه‌ی این تفاصیل این فیلم‌ها هرگز نتوانستند به اندازه‌ی انیمیشن «شوالیه گاتهام» موفق باشند و همین موضوع نشان می‌دهد که استفاده از این سبک کار ساده‌ای نیست.

بتمن: شوالیه گاتهام

البته برخی استدلال می‌کنند که «شوالیه گاتهام» نیز از این مشکلات رنج می‌برد، اما این ادعا به هیچ وجه درست نیست.

البته از جهتی این فیلم ادعا می‌کند که بخشی از سه گانه کریستوفر نولان است که بین «بتمن آغاز می‌کند» و دنباله آن اتفاق می‌افتد اما چندان ارتباطی بین این دو فیلم وجود ندارد. واضح‌ترین ارتباط بین آن‌ها در داستان چهارم یعنی در تاریکی ساکن است نهفته است. در این داستان مخاطب بتمن را در حال بررسی شورشی که در کلیسای جامع اتفاق افتاده می‌بیند که تمام نشانه‌های سم ترس مترسک را دارد (شخصیتی که هنوز درگیر وقایع «بتمن آغاز می‌کند» است).

این داستان توسط دیوید اس. گویر نوشته شده که در هر سه فیلم نولان به عنوان نویسنده مشغول کار بوده، اما همان‌طور که از یک فیلم دی وی دی انتظار می‌رود، هیچ‌کدام از اتفاقاتی که در این سکانس رخ می‌دهد در فیلم بعدی منعکس نمی‌شود. خود نولان و هیچ‌کدام از بازیگرانش در این پروژه دخالتی نداشتند و لذا هیچ کدام از مخاطبان هرگز حتی به ذهنشان هم خطور نکرد که فیلم «شوالیه گاتهام» می‌تواند به فیلم نولان ارتباطی داشته باشد.

بعید است که گاتهام نایت به جمع بهترین فیلم‌های شوالیه‌ی سیاه‌پوش ما بپیوندد، اما فطعا این چیزی نیست که سازندگان فیلم به دنبالش بوده باشند. شاید آن‌ها فقط می‌خواستند فیلمی با یک داستان مهیج را ارائه نمایند. در عوض می‌توان گفت «بتمن: شوالیه گاتهام» فیلمی است که به تجلیل از شخصیت اصلی سری داستان‌های بتمن می‌پردازد و به کند و کاو در دنیای تاریک گادهام ادامه می‌دهد و داستان‌های مختلفی را در رابطه با این شهر و شرورانش برای مخاطب روایت می‌کند.

این فیلم به ما یادآوری می‌کند که لازم نیست تمام داستان‌هایی که به قهرمان‌های کتاب‌های مصور مورد علاقه‌ی ما مربوط می‌شوند حماسی باشند و نویسندگان می‌توانند به واسطه‌ی بهره‌گیری از هنر خود داستانی غیر حماسی اما سرگرم کننده را ارائه کنند که برای مخاطب جذاب باشد. بنابراین همین ویژگی‌ها باعث شده‌اند در میان تعداد به ظاهر بی‌پایانی از فیلم‌های انیمیشنی که به روایت داستان‌های بتمن می‌پردازند، «بتمن: شوالیه گاتهام» یکی از هیجان ‌انگیزترین فیلم‌های ابرقهرمانی باشد که از فرمول قالب گلچین استفاده کرده و موفق بوده است.

منبع: collider



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما