آیا بتمن تا به حال فیلم بد داشته است؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه
بتمن

طی گذر سال‌ها، در دنیای فیلم‌های کمیک‌بوکی قانون نانوشته‌ای به وجود آمده: این‌که بتمن بیشترین میزان پرستیژ را بین ابرقهرمان‌ها دارد و اگر قرار است فیلمی درباره‌ی او – یا حتی درباره‌ی شخصیت‌های دنیای او – ساخته شود، باید یک سر و گردن از فیلم‌های کمیک‌بوکی دیگر بالاتر باشد. آثار زیادی در پدید آمدن این پیش‌فرض نقش داشته‌اند: کمیک‌های تاریک آلن مور و فرانک میلر در دهه‌ی ۸۰، کارتون «بتمن» (Batman: The Animated Series در دهه‌ی ۹۰ و البته سه‌گانه‌ی نولان.

این آثار آنقدر سطح بتمن را بالا بردند که شاید کمتر کسی یادش بیاید که یک زمانی، در دهه‌ی ۶۰ که سریال و فیلم «بتمن» با بازی آدام وست (Adam West) پخش می‌شد، بتمن مضحک‌ترین و کمدی‌ترین شخصیت ممکن بود.

در این میان، در اواخر دهه‌ی ۸۰ و دهه‌ی ۹۰، شرکت برادران وارنر چهار فیلم با موضوع بتمن منتشر کرد که از لحاظ لحنی و موضوعی نقطه‌ی پیوند بتمن جدی‌ای که امروزه می‌شناسیم، و بتمن مضحکی که در دهه‌ی ۶۰ وجود داشت، هستند. این چهار فیلم به شرح زیر هستند:

  • بتمن (۱۹۸۹)
  • بتمن بازمی‌گردد (۱۹۹۲)
  • بتمن برای همیشه (۱۹۹۵)
  • بتمن و رابین (۱۹۹۷)

با این‌که بازیگر بتمن در این چهار فیلم سه بار عوض شد و دو کارگردان متفاوت با دو چشم‌انداز متفاوت این ۴ فیلم را کارگردانی کردند، ولی همه‌یشان در یک خط زمانی اتفاق می‌افتند و حوادث فیلم‌های قبلی را به رسمیت می‌شناسند.

در مطلب «آیا تیم برتون در فیلم‌هایش حق مطلب را درباره‌ بتمن ادا کرد؟» به دو فیلم اول چهارگانه – که کارگردان‌شان تیم برتون بود – پرداختیم. در این مطلب به دو فیلم بعدی – یعنی «بتمن برای همیشه» (Batman Forever) و «بتمن و رابین» (Batman & Robin) می‌پردازیم که کارگردان‌شان جوئل شوماخر (Joel Schumacher) است.

بتمن‌های شوماخر بدنام هستند و نظر عموم بر این است که این فیلم‌ها از بتمن‌های برتون بسیار ضعیف‌ترند، خصوصاً «بتمن و رابین» که معمولاً پای ثابت فهرست‌های مربوط به «بدترین فیلم‌های ابرقهرمانی تاریخ» و حتی «بدترین فیلم‌های تاریخ» است. سوال اینجاست که آیا این فیلم‌ها در حدی که مردم می‌گویند بد هستند؟

قبل از پاسخ به این سوال، باید یک حقیقت جالب و عجیب را در نظر گرفت: دلیل این‌که تیم برتون سومین فیلم بتمن را نساخت و متعاقباً مایکل کیتون (Michael Keaton) حاضر نشد برای بازی در نقش بتمن برگردد، تا حدی تقصیر رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالد است! متاسفانه یا خوشبختانه اسباب‌بازی‌ها و کالاهای تجاری بتمن (۱۹۸۹) بسیار موفق بودند، طوری‌‌که سودی که این اسباب‌بازی‌ها به ارمغان آوردند، از سود خود فیلم بیشتر شد.

بتمن برای همیشه

مسلماً تیم برتون شخصی نبود که فروش اسباب‌بازی‌های بیشتر برایش مهم باشد یا قصد داشته باشد بهترین سکانس‌های مبارزه فیلم‌های «بتمن» را بسازد، برای همین او «بتمن بازمی‌گردد» را آنطور ساخت که دلش می‌خواست: تاریک، عجیب و خشن. «بتمن باز می‌گردد» برای مخاطب کودک ساخته نشده بود، ولی وقتی پای ابرقهرمان‌ها در میان است، همیشه نمی‌توانید مخاطب خود را انتخاب کنید و خواه ناخواه پای کودکان وسط کشیده می‌شود. بسیاری از والدین به‌خاطر محتوای خشن فیلم – که شامل پرت شدن یک زن از یک ساختمان، کشته شدن یک نفر روی صندلی الکتریکی و گاز گرفته شدن دماغ یک نفر به‌شکلی خون‌آلود می‌شد – شکایت کردند.

اکشن فیگور مدل رابین و بتمن کد 03 مجموعه 3 عددی

در این میان، مک‌دونالد برای بسته‌ی هپی‌میل (Happy Meal) رستورانش (غذایی مخصوص کودکان که معمولاً یک کتاب یا اسباب‌بازی به‌عنوان جایزه داخل آن قرار داده شده) با برادران وارنر قرارداد بسته بود و اسباب‌بازی‌های بتمن را در بسته‌های هپی‌میل‌اش قرار می‌داد، ولی با توجه به این‌که «بتمن بازمی‌گردد» فیلمی کودکانه و خانواده‌پسند نبود، قرار دادن اسباب‌بازی‌های بتمن در هپی‌میل باعث ایجاد بحران تبلیغاتی برای مک‌دونالد شد و در نهایت مک‌دونالد و برادران وارنر هردو از شراکت با یکدیگر سر فروش اسباب‌بازی‌های بتمن فاصله گرفتند.

این بحران تبلیغاتی باعث شد که شرکت برادران وارنر در زمینه‌ی همکاری خود با تیم برتون تجدیدنظر کند. آن‌ها می‌دانستند که سودشان از فروش اسباب‌بازی‌های بتمن به کودکان و قراردادهایی مثل قرارداد هپی‌میل با مک‌دونالد، از سود فروش فیلم در گیشه بیشتر خواهد شد، برای همین واقعاً مجالی برای ریسک کردن و ارج نهادن به آرمان‌های هنری نبود.

بدین ترتیب، عذر تیم برتون خواسته شد و مایکل کیتون هم که دید «بتمن» قرار است به اثری کودکانه تبدیل شود، از بازی در فیلم بعدی سر باز زد. در این شرایط بود که جوئل شوماخر روی کار آورده شد و مایکل کیتون با ول کیلمر (Val Kilmer) جایگزین شد. مک‌دونالد هم شرط گذاشت که برای همکاری دوباره، باید به فیلمنامه‌ی فیلم دسترسی داشته باشد تا مطمئن شود قرار نیست این فیلم هم برایش بحران تبلیغاتی ایجاد کند.

وقتی داستان‌هایی از نفوذ شرکتی چون مک‌دونالد در ساخته شدن یک فیلم سینمایی را می‌شنوید، دیدگاه‌تان نسبت به هنر و معیارهایی که با آن هنر را می‌سنجیم عوض می‌شود، مگر نه؟

اثر این تصمیم – یعنی خانواده‌پسندتر کردن «بتمن» – در «بتمن برای همیشه» قابل‌مشاهده است، خصوصاً در شرورهایش، یعنی هاروی دنت (Harvey Dent)، با بازی تامی لی جونز (Tommy Lee Jones) و ریدلر (The Riddler)، با بازی جیم کری (Jim Carrey). هاروی دنت و ریدلر جزو شرورهای پیچیده‌ی دنیای بتمن هستند. مثلاً هاروی دنت، که برای هر تصمیمی شیر یا خط می‌اندازد، نماینده‌ای از وارونگی اخلاقیات دنیای مدرن و نقش آشوب در رویارویی با حقایق است. در فیلم «شوالیه‌ی تاریکی» (The Dark Knight)، به جنبه‌های عمیق‌تر این شخصیت پرداخت. ولی در «بتمن برای همیشه» هاروی یک شرور کاملاً کارتونی است و جز خنده‌های جنون‌آمیز، بازی اغراق‌آمیز، ولی بامزه‌ی تامی لی جونز و گریم اکشن‌فیگورپسند، این شخصیت چیز خاصی برای عرضه ندارد.

ریدلر و هاروی دنت در بتمن برای همیشه

در این فیلم، ریدلر هم شخصیتی بس مضحک است، ولی پرداخت به او کمی عمیق‌تر از هاروی دنت است. در ابتدا، او یک نابغه‌ی دیوانه به نام ادوارد نیگما (Edward Nygma) است (که مخفف اسمش می‌شود E.nigma به معنای معما) که زیر دست بروس وین کار می‌کند. او یکی از بزرگ‌ترین طرفداران بروس وین است و فکر و ذکرش این است که با هم همکاری کنند. او اختراعی در ذهن دارد که چیزی شبیه به تلویزیون است، با این تفاوت که مثل واقعیت مجازی آنچه بیننده می‌بیند داخل ذهن خودش اتفاق می‌افتد و تجربه‌ای به‌مراتب غوطه‌ورکننده‌تر است.

نیگما به وین پیشنهاد می‌دهد که روی این اختراع سرمایه‌گذاری کند، ولی وین پی می‌برد که این اختراع در واقع تلاشی برای ورود به ذهن افراد و دستکاری افکارشان است، بنابراین به‌خاطر ماهیت غیراخلاقی آن دست رد به سینه‌ی نیگما می‌زند. نیگما هم مثل سندروم (Syndrome) در «باورنکردنی‌ها» (The Incredible)، به پس زده شدن از جانب بُتش اصلاً واکنش خوبی نشان نمی‌دهد و تصمیم می‌گیرد خودش این پروژه را عملی کند و حال وین را بگیرد. بدین ترتیب ریدلر زاده می‌شود.

بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف فیلم، بازی جیم کری در نقش ریدلر است. جیم کری همیشه به حالات صورت اغراق‌آمیز و سبک کمدی هیجان‌نمایانه (Expressive) معروف بوده است و ظاهراً شوماخر در این فیلم به او اختیار تام داده تا کاملاً سبک کمدی خود را رو کند. ولی در بیشتر صحنه‌ها، بازی و حرکات اغراق‌آمیز جیم کری نامناسب و حتی معذب‌کننده به نظر می‌رسد و متاسفانه بامزه نیست.

البته این مسئله کاملاً تقصیر جیم کری نیست، چون با توجه به بازی اغراق‌آمیز تامی لی جونز در نقش هاروی دنت، احتمالاً این درخواست شوماخر بوده که شرورهای داستان تا حد امکان کارتونی به نظر برسند تا احتمالاً کودکان از آن‌ها نترسند و به فروش مک‌دونالد‌ آسیب وارد نشود! ولی با وجود ماهیت کارتونی، تامی لی جونز کارش را بهتر از جیم کری انجام داده است و حداقل در صحنه‌هایی که در آن‌ها حضور دارد، شبیه وصله‌ی ناجور به نظر نمی‌رسد. دلیلش هم این است که تامی لی جونز در نقشش فرو رفته، ولی در بسیاری از صحنه‌ها، جیم کری دارد نقش جیم کری را بازی می‌کند، نه ریدلر.

خوشبختانه بتمن این فیلم بسیار خوب درآمده و جزو معدود قسمت‌هایی است که در مقایسه با فیلم‌های برتون پیشرفت کرده است. در دو فیلم برتون، به‌نوعی شخصیت بتمن زیر سایه‌ی شروران قصه قرار گرفته بود و دلیلش هم این بود که در نظر برتون – بنا به گفته‌ی خودش – بتمن زیاد شخصیت جالبی نبود. ولی شوماخر بتمن را دوست دارد و این کاملاً از فیلم مشخص است.

بتمن برای همیشه

ول کیلمر هم از بین سه بازیگری که نقش بتمن را در این چهارگانه بازی کردند – مایکل کیتون، خودش و جورج کلونی – بهترین بازی را ارائه می‌دهد و از لحاظ ظاهری و کاریزمای شخصی بیشترین تناسب را با بروس وین دارد. البته این بدین معنا نیست که بازی مایکل کیتون مشکلی داشت؛ ولی در چهره‌ی کیتون نوعی حس خودآگاهی، هوشمندی و حتی صمیمیت زیرپوستی دیده می‌شود، در حالی‌که ول کیلمر بازیگری سرد، مغرور و رواقی (Stoic) است که گاهی، در صورت نیاز، آسیب‌پذیری زیرپوستی هم از خود نشان می‌دهد که به او عمق می‌بخشد، خصوصاً در مواجهه با شخصیت چیس مریدین (Chase Meridian) با بازی نیکول کیدمن، شخصیت روان‌شناسی که معشوقه‌ی او در فیلم است.

در این فیلم شخصیت رابین، با بازی کریس اُدانل (Chris O’Donnell) هم معرفی می‌شود که انصافاً ایرادی از آن نمی‌توان گرفت. پیش‌زمینه‌ی داستانی او کاملاً به کمیک وفادار است (او عضوی از یک خانواده‌ی آکروبات‌باز در سیرک است که خانواده‌اش جلوی چشم بروس وین در سیرک کشته می‌شوند) و بازی ادانل در نقش او نیز بسیار خوب است. حتی لباس او نیز شبیه به لباسش در کمیک‌های اولیه‌ی بتمن است.

«بتمن برای همیشه» کمی تا قسمتی از بتمن‌های تیم برتون کودکانه‌تر است و در آن بازی جیم کری در نقش ریدلر هم می‌لنگد، ولی غیر از این دو مورد، از بتمن‌های برتون به‌طور خاصی بدتر نیست – در واقع از لحاظ بصری به‌اندازه‌ی آن دو فیلم زیباست – و همچنان می‌توان آن را تماشا کرد و از آن لذت برد.

منتها این حرف را درباره‌ی «بتمن و رابین» نمی‌توان زد. این فیلمی است که در آن همه به اصطلاح رد دادند. «بتمن و رابین» درباره‌ی تلاش آقای فریز (Mr. Freeze)، با بازی آرنولد شوارتزنگر برای منجمد کردن گاتهام و تلاش پیچک سمی (Poison Ivy)، با بازی اوما تورمن (Uma Thurman)، برای از بین بردن بشریت و تبدیل کردن کره‌ی زمین به بهشتی برای گیاهان است. شخصیت او هجویه‌ای از فعالان محیط زیست به نظر می‌رسد که آنقدر دغدغه‌ی طبیعت و کره‌ی زمین را دارند که از آن ور بوم افتاده‌اند و به انسان‌ستیزی روی آورده‌اند.

آقای فریز و پیچک سمی در بتمن و رابین

احتمالاً اولین چیزی که درباره‌ی «بتمن و رابین» توجهتان را جلب خواهد کرد، تعداد بسیار زیاد جناس (Pun) مسخره در دیالوگ است. شخصیت آقای فریز هر بار که در فیلم حضور دارد، یک جناس با موضوع یخ یا منجمد شدن به زبان می‌آورد. تعداد این جناس‌ها آنقدر زیاد است که سایت GameRant  رده‌بندی‌شان کرده است و تعدادشان به ۱۶ تا می‌رسد. بسیاری از این جناس‌ها بازی کلامی با واژه‌ی Ice (به معنای یخ) و Cool (به معنای سرد) هستند که احتمالاً مسخره‌ترین‌شان – که حتی من را هم از شدت احمقانه بودن به خنده انداخت – این عبارت طلایی بود: Let’s Kick Some Ice که تحریفی از Let’s Kick Some Ass است. موقع گوش دادن به دیالوگ‌های آقای فریز دلم برای مترجم‌ها و دوبلورهایی که باید این فیلم را به زبان‌های دیگر درمی‌آوردند سوخت. واقعاً Let’s Kick Some Ice را چطور می‌توان به اسپانیایی یا آلمانی ترجمه کرد؟

بتمن و رابین

یکی از بدنام‌ترین صحنه‌های «بتمن و رابین» جایی است که بتمن کارت اعتباری خود را با اسم بتمن نشان می‌دهد و می‌گوید وقتی در لباس بتمن است، نیازهای مالی خود را با این کارت تامین می‌کند. با این‌که این صحنه حالت طنز دارد، ولی به نماد شدت سبک‌سرانه بودن فیلم نزد طرفداران تبدیل شده است.

«بتمن و رابین» یک کارتون لایو اکشن است و این چیزی است که خود شوماخر هم در پشت‌صحنه به عوامل فیلم می‌گفت: «بچه‌ها یادتان باشد؛ ما داریم یک کارتون می‌سازیم.»؛ اگر فیلم‌های بتمن قبلی حد واسط بین واقع‌گرایی مدرن و مسخرگی پیشین بتمن بودند، «بتمن و رابین» دوباره به همان مسخرگی پیشین برگشت. طبق گفته‌ی خود شوماخر (که بابت این فیلم از طرفداران عذرخواهی کرد) از طرف استودیو تحت فشار بود تا هرچه بیشتر «بتمن» را کودکانه کند تا این شرکت بتواند اسباب‌بازی‌های بیشتری بفروشد. این جهت‌گیری جدید در تمام اجزای فیلم مشخص است؛ آرنولد و اوما تورمن هم مثل تامی لی جونز و جیم کری نقش خود را به بزرگ‌نمایانه‌ترین و مسخره‌ترین شکل ممکن بازی می‌کنند، با این تفاوت که دیالوگ‌هایشان از فیلم قبلی به‌مراتب بدتر است. آن‌ها هر دقیقه یک جمله‌ی قصار و One-liner به زبان می‌آورند، طوری‌که هرگاه این دو شرور درگیر گفتگوی واقعی می‌شوند، تعجب می‌کنید، انگار که چیزی سر جایش نیست. جورج کلونی در نقش بتمن بسیار فراموش‌شدنی است و از قیافه‌اش مشخص است که دوست ندارد در این فیلم باشد. شخصیت بین (Bane) به‌عنوان نوچه‌ی پیچک سمی به فیلم اضافه شده، ولی از یک قلچماق خنگ فراتر نمی‌رود و توهینی به شخصیت بین در کمیک‌هاست (که جزو دشمنان باهوش‌تر بتمن است). ضعیف‌ترین بخش فیلم هم شخصیت بت‌گرل (Batgirl)، با بازی آلیشیا سیلوراستون (Alicia Silverstone) است که به شتاب‌زده‌ترین شکل ممکن وارد پرده‌ی آخر و مبارزه‌ی نهایی با آقای فریز می‌شود و هیچ‌گاه قابلیت‌های سرشار او – چه در زمینه‌ی هک کردن و چه در زمینه‌ی توانایی‌های فیزیکی –  توضیح داده نمی‌شوند. البته مسلماً برای بسیاری از افراد مشاهده‌ی کل اعضای خانواده کنار هم (بتمن، رابیت و بت‌گرل) جذاب است، ولی این‌کاش اینقدر شتاب‌زده اتفاق نمی‌افتاد.

بتمن و رابین و بت‌گرل

البته کل فیلم بد نیست. فیلم از لحاظ ظاهری همچنان جذاب است و طراحی لباس و گریم آقای فریز و پیچک سمی عالی است (به‌هرحال برای فیلمی که قرار است تبلیغی برای فروش اسباب‌بازی باشد، انتظار دیگری نمی‌شد داشت). شخصیت رابین همچنان خوب است. همچنین فیلم یک داستان فرعی زیبا با موضوع در بستر مرگ افتادن آلفرد (خدمتکار بروس وین) و ناتوانی بروس در نجات دادن او دارد که سزاوار بود در فیلمی بهتر به تصویر کشیده شود. این خط داستانی نگاهی احساسی به نقش پشت‌پرده‌ی آلفرد روی قهرمان‌بازی‌های بتمن، فداکاری‌های او در این راه و عشق بروس و آلفرد به یکدیگر است. تنها تلاشی که کلونی برای بازیگری می‌کند هم در این صحنه‌هاست. غیر از این، یکی از بهترین دیالوگ‌های ممکن درباره‌ی بتمن و ماهیت او در این فیلم از زبان آلفرد بیان می‌شود:

مرگ و شانس والدین تو رو دزدیدن. ولی تو به جای این‌که به یه قربانی تبدیل بشی، هر کاری از دستت برمی‌اومد انجام دادی تا الهه‌های سرنوشت رو تحت کنترل خودت دربیاری. بتمن چیه جز تلاشی برای احاطه به آشوبی که دنیای ما رو فرا گرفته؟ تلاشی برای کنترل کردن خود مفهوم مرگ؟

اکشن فیگور بندای مدل بتمن طرح The Batman S.H.Figuarts

این دیالوگ آنقدر خوب بود و آنقدر بینشی عمیق به هویت بتمن فراهم می‌کرد که یک لحظه شوکه شدم که در فیلمی که در آن دیالوگ The Iceman Cometh و That’s Niiice (با تاکید روی Ice) بیان شده بود، آن را شنیدم.

«بتمن و رابین» بدون‌شک ضعیف‌ترین فیلم این چهارگانه است، ولی کمی در میزان بد بودن آن بزرگنمایی شده و مسلماً سزاوار امتیاز ۳.۸ در IMDB نیست. فیلم همچنان قابل‌تحمل است و اگر سلیقه‌ای نامرغوب‌پسند داشته باشید، شاید حتی بتوانید از آن لذت ببرید. با این حال، «بتمن برای همیشه» و «بتمن و رابین» به‌خوبی نشان می‌دهند که اگر ارزش‌ها و معیارهای هنری جای خود را به دغدغه‌های بازاریاب‌ها بدهد، این اتفاق چه اثر مخربی روی ماندگاری فیلم خواهد داشت.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. مهدی

    مهم ترین وجه این سری فیلم ها -حتی بدترینشان- تصویر است (فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس، گریم و فیگور). وقتی تصاویر خوش رنگ و لعاب را حذف کنی و جایگزین منحصر بفرد و خلاقانه ای -از جنس تصاویر والی فیشر برای بتمن های نولان- هم نداشته باشی، نتیجه کارت می شود سریال “گاتهام”. در این سریال چی می بینیم؟ هیچِ هیچِ هیچ (مثل سریال های نمایش خانگی خودمان)

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما