آیا موفقیت فیلم باربی در دیگر فیلم‌های عروسک‌محور تکرار می‌شود؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
باربی، مارگو رابی

فیلم‌های ابرقهرمانی مارول و دی‌سی باکس آفیس را در دهه ۲۰۱۰ و بعد از آن به سلطه خود درآوردند. نمی‌توان گفت این فیلم‌ها دیگر پرطرفدار نیستند اما به نظر می‌رسد روند تازه‌ای باب شده است. موفقیت چشمگیر گرتا گرویگ با فیلم «باربی» ثابت می‌کند که زندگی در جهان پلاستیکی سوژه بسیار مناسبی برای هالیوود معاصر خواهد بود. هرچه باشد کودکان یک خروار اسباب‌بازی و شخصیت بازی ویدیوی محبوب دارند که همه این قابلیت را دارند به مدیوم سینما بیایند.

فیلم «باربی» که باکس آفیس را در چنگ خود گرفت، در ابتدای اکران با فروش قابل توجه ۱۵۵ میلیون دلاری در ایالات متحده کارش را آغاز کرد و موفق شد فیلم «سوپر ماریو» از کمپانی ایلومینیشن اینترتینمنت با فروش کلی ۱۴۶ میلیون دلاری‌اش در ماه آوریل پشت سر بگذارد. بدون شک استودیوهای هالیوود متوجه این اتفاق شده‌اند و همین حالا قرار است اسباب‌بازی‌هایی مثل ماشین‌های «هات ویلز» (Hot Wheels)، ربات‌های Rock’ Em Sock’ Em و حتی گوی فالگیر «مجیک اِیت بال» (Magic 8-Ball) به مدیوم سینما بیایند.

با این حال، بعید است هیچ‌یک از این فیلم‌های اسباب‌بازی محور حتی به موفقیت فیلم «باربی» برسند؛ فیلمی که بر اساس یکی از نمادین‌ترین و مهم‌ترین اسباب‌بازی‌های تمام دوران ساخته شده است و معنای اجتماعی سیاسی ویژه‌ای دارد. اینکه روث هندلر خالق عروسک باربی و کمپانی متل با این نسخه‌های گوناگونی از این عروسک به دختران جوان آموختند که آن‌ها هر آنچه دلشان می‌خواهد باشند، از ستاره‌شناس گرفته تا جراح یا خلبان نیروی دریایی، نقش مهمی را در پیشبرد برابری جنسیتی در اواخر قرن بیستم ایفا کردند.

این چنین شد که بر اساس این عروسک ترانه ساخته شد، هنرمندان در آثارشان از فرم اندام پلاستیکی کرم این عروسک استفاده کردند، و خود برند برابر با معنای رویای امریکایی، از مصرف‌گرایی گرفته تا ایده‌آلیسم شد. به شکلی مشابه این فیلم با توجه به ماهیت انعطا‌ف‌پذیر و همه‌جانبه عروسک باربی و البته استراتژی‌های موفق بازاریابی موفق شد مخاطبان جامعه معاصر را از هر قشری به خود جذب کند؛ از یک سو بچه‌های امروز و دیروز که با عروسک بازی کرده‌اند و با آن خاطره دارند، از سوی دیگر مخاطبان آشنا با فرهنگ عامه جریان اصلی که دوست داشتند مارگو رابی و رایان گاسلینگ را بر پرده سینما ببیند و در نهایت، علاقه‌مندان به سینمای هنری که کنجکاو بودند آخرین محصول مشترک گرویگ و نوآ بومباک که فیلمنامه را با هم نوشتند، ببیند. نباید موضوعی را که این دو برای ساخت فیلمی عروسک‌محور روی آن دست گذاشتند، فراموش کرد. هرچه باشد موضوع فیلم یکی از ترندترین بحث‌های روز است.

باربی اوپنهایمر

«باربی» حتی در دوره‌ای که سینمای درجه ب (درجه‌ای برای فیلم‌های تجاری است که با بودجه پایین ساخته می‌شوند) دوباره در حال شکوفایی است و مخاطبان می‌توانند ملودرام نیمه‌طعنه‌آمیز آن را با شوق و ذوق بپذیرند، موفق شد باکس آفیس را به قبضه خود درآورد. نمی‌توان کتمان کرد که اکران همزمان «اوپنهایمر» کریستوفر نولان با «باربی» و تبلیغاتی که از ماه‌ها پیش برایش شد، در این موفقیت تأثیر بسزایی داشته است. استراتژی‌های تبلیغاتی فیلم باعث شد طرفدارانش ماه‌ها قبل از اکران فیلم در فضای مجازی برایش میم اینترنتی بسازد (معروف‌ترینش «سلام باربی، سلام کن» بود) و فیلم را بر سر زبان‌ها بیندازند. استفاده از رنگ صورتی در هر آنچه به فیلم مربوط بود، به طور ویژه در نمایش‌های پیش از اکران اصلی، از لباس بازیگران گرفت تا رنگ فرش قرمز و چیزهای دیگر، هم یکی دیگر از عوامل جذب بیشتر مخاطبان بود. حتی صفحه‌ اصلی جست‌وجوی گوگل در روز اکران فیلم به رنگ صورتی درآمد.

فیلم گرویگ چیزی را ارائه کرد که رسانه مدرن در سال‌های اخیر به شدت از فقدان آن رنج می‌برد، ایجاد یک احساس تجربه مشترک در تماشای فیلم، دعوت از طرفداران برای مشارکت کامل با متریال فیلم، ایجاد تبلیغات دهان به دهان ارگانک که بدون شک به همراه اقتباس از یک کالای مهم تاریخی از دلایل موفقیت فیلم بوده است.

آیا سازندگان فیلم «مجیک ایت بال» که قرار است در آینده نزدیک اکران شود، واقعاً می‌توانند ادعا کنند که کالاهای اقتباسی‌ از همین میزان اهمیت اجتماعی برخوردار است یا نه؟ در واقع، حتی اگر لئوناردو دی‌کاپریو در آن بازی کند و کارگردانش استیون اسپیلبرگ باشد، بعید است بتواند در گیشه عملکرد چشمگیری داشته باشد. برای «هات ویلز» که فروش حاصل از بیش از چهار میلیارد ماشین اسباب‌بازی‌اش در طی سالیان برابر با موفقیت «باربی» خواهد بود، اوضاع به‌مراتب وخیم‌تر است؛ چرا که فیلم اصلاً آن شخصیت مهم اصلی را ندارد که بخواهد به موفقیت مالی هنگفتی دست یابد.

از اساس اسباب‌بازی‌های بسیار کمی هستند، اگر اصلاً باشند، که این پتانسیل را دارند که به موفقیت باربی برسند؛ اصلاً مگر چند عروسک حتی می‌توانند به محبوبیت فرهنگی و اجتماعی باربی برسند؟ از میان آن‌ها که می‌توانند با آن رقابت کنند، یکی لگو است که در سال ۲۰۱۴ یک فرنچایز بسیار موفق بر اساس آن راه‌اندازی شد و جی‌.‌آی. جو هم که پیش از این تلاش کرد و شکست خورد؛ سه فیلم بر اساس این اسباب‌بازی ساخته شده که هر کدام ناامیدکننده‌تر از دیگری بودند.

«باربی» برای کمپانی متل و برادران وارنر یک موفقیت استثنایی را به ارمغان آورد، اما بیاید وانمود نکنیم که اسباب‌بازی‌های دیگر می‌توانند حتی به گرد پای باربی برسند. «باربی» سرنوشت فیلم‌های عروسک‌محور را تا ابد تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.

منبع: faroutmagazine



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X