نقدها و نمرات فیلم «بیبیگرل»؛ جاذبه مرگبار یا نقدی بر جامعه کنترلگر؟ (جشنواره ونیز ۲۰۲۴)
«بیبیگرل» (Babygirl) یکی از فیلمهای بخش مسابقه شیر طلایی جشنواره ونیز ۲۰۲۴، تریلری عاشقانه به کارگردانی هالینا رین و بازی نیکول کیدمن و آنتونیو باندراس است. هالینا رین بیشتر بازیگر بوده تا کارگردان، اما با کمدی ترسناک «بدنها بدنها بدنها» (Bodies Bodies Bodies) شناخته شد و حالا اولین فیلم با حضور ستارگان هالیوودیاش را در هشتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم ونیز به نمایش گذاشته است. فیلمی از ژانر فیلمهایی مثل «جاذبه مرگبار» (Fatal Attraction) با کیدمن در نقش یک زن موفق با فانتزیهای خطرناک. نیکول کیدمن یک بار دیگر نقش زنی را بازی کرده است که با مردی جوانتر از خود ارتباط عاطفی برقرار میکند. سال ۲۰۲۳ او در یک کمدی عاشقانه نه چندان خوب به نام «یک ارتباط خانوادگی» (A Family Affair) بازی کرده بود که آنجا هم با زک افران، مردی، در واقع پسری به مراتب جوانتر از خودش ارتباط عاطفی برقرار میکند. نقدهای فیلم «بیبیگرل» را در این مطلب بخوانید.
این ارتباط زن بالغ و مرد جوان یکی از تمهای محبوب سال ۲۰۲۳ بود و به نظر میآید در خط تولید فیلم عاشقانه دارد به یک مضمون تکرارشونده تبدیل میشود. البته «بیبیگرل» فقط یک فیلم عاشقانه درباره رابطه یک زن با مردی جوانتر از خود نیست. همچون فیلم آخر یا به طور کلی فیلمهای لانتیموس به مضمون قدرت در روابط مدرن انسانی میپردازد. همگام با بحثهای روز، این رابطه زن بالغ با مرد جوان را در محیط کار مورد بررسی قرار میدهد. در واقع، درباره پیچیدگیهای پویایی قدرت در یک محیط کار حرفهای است که وارد مباحث جنبش من هم و تمام بحثهای اخلاقی شبکههای اجتماعی پیرامون روابط کاری میشود. نیکول کیدمن نقش مدیر عامل یک شرکت را بازی میکند، آنتونیو باندراس نقش همسرش را و هریس دیکینسون کارآموز بسیار جوانی که تازه قدم به این شرکت گذاشته است.
نقدهای فیلم «بیبیگرل» بازی نیکول کیدمن را تحسین کردند
نقدهای فیلم «بیبیگرل» بعد از نمایش در هشتاد و یکمین دوره جشنواره ونیز به طور کلی مثبت بوده است. وبسایت راتن تومیتوز از ۱۰۰، ۹۰ امتیاز به این فیلم داده است، و متاکریتیک ۸۲ درصد. ظاهراً فیلم محبوب تماشاچیها نبوده است. بسیاری از منتقدان به شباهت فیلم به بسیاری از فیلمهای امریکایی دیگر از جمله «بیوفا» (Unfaithful) و «منشی» (Secretary) و چند فیلم دیگر اشاره کردهاند. بازی نیکول کیدمن هم به عنوان یکی از نقاط قوت فیلم بسیار تحسین شده است. شاید کیدمن همچون آنجلینا جولی شانس نامزدی جایزه بهترین بازیگر را داشته باشد.
ورایتی – اوون گیلبرمن
یکی از نقدهای فیلم «بیبیگرل» که بیشتر از سایرین سومین فیلم بلند هالینا رین را تحسین کرده است، متعلق به اوون گیلبرمن از ورایتی است. او یادداشتش را با تأکید بر بازی خوب نیکول کیدمن این چنین آغاز میکند: «شخصیت کیدمن، رومی در «بیبیگرل» از آن زنهایی است که همه چیز را با هم دارند. او مدیر عامل شرکت خودش که کارش تجارت آنلاین است. در واقع نسخه پیشرفته آمازون است که ظرف یک روز کالاها را برای خریداران ارسال میکند. چطور این کار را میکند؟ البته که به کمک رباتها. او یک همسر خوشقیافه حامی و مهربان (باندارس) دارد که از کارگردانان شاخص تئاتر نیویورک است و همینطور دو دختر نوجوان سرخوش. زندگی سالمی هم دارد، از همه لحاظ. یک سری فانتزی هم دارد که بهشان معتاد است.»
رومی برای کمپانیاش یک سری ویدیو درست میکند که در واقع بیانیه هدف این کمپانی است. تک تک کلماتی که در این ویدیوها استفاده میشود «بازارسنجی» یعنی بر اساس معیارهای بازار سنجیده میشود. شعار کمپانی حمایت از انسان است. اینکه از ربات برای ادارهاش استفاده میکند، به این خاطر است که میخواهد انسانها را از شرّ کارهای دون خلاص کند، نه اینکه ربات جای انسان را بگیرد. فیلم در واقع بدین شکل میخواهد تصویری از آنچه امروز در فرهنگ سازمانی در جریان است، به نمایش بگذارد. با این حال، آنچه باعث کشش فیلم میشود، بخش مربوط به فانتزیهای خطرناک خام مدیرعامل است. همان رابطه ممنوعه با کارآموز تازهوارد.
رومی با آن رفتار حرفهای «دوستانه»اش و چشمانش دوخته به اطلاعاتی که از موبایلش دریافت میکند، از آن دسته رئیسهای فوق کنترلگر است. اما آنچه زیر این چهره میخواهد این کنترل را بر هم میزند. و «بیبیگرل» فقط درباره رومی نیست. فیلم در واقع تصویری از جامعهای است که وابستگیاش به اینترنت و حرکتش به سوی پروتکلهای سازمانی که همه چیز را کنترل میکنند، به روزبهروز بیشتر میشود. این کنترل به اندازهای است که باعث میشود همه بخواهند از آن فرار کنند. ریشه رفتار هر دو شخصیت محوری از همین میل به فرار از کنترل نشئت میگیرد.
«بیبیگرل» فیلم صادق و سرگرمکننده درباره یک رابطه سادومازوخیستی کاملاً اشتباه است. قصه خیانتش طوری احساسات را تحریک و جریحهدار میکند که «بیوفا» بیست سال پیش کرد. و این به خاطر بازی جسورانه کیدمن است. او در نقش یک مادر، رئیس و خائن به زناشویی همچون یک انگشتر جادویی متحرک است. رومی او از یک حقیقت پنهان کهنه بیرون آمده است؛ آدمهایی که به دنبال قدرت هستند، در زندگی خصوصی بهغایت فرمانبر و مطیعاند. پیش از این در فیلمهای این چنینی همیشه این مردها بودند که درگیر رابطهای از جنس ارباب و برده با زیردستان خود در محیط کار میشدند اما «بیبیگرل» ورق را برگردانده است.
بازی احساسات روی صورت کیدمن در این بده بستانها فوقالعاده است. اما آنچه این رابطه خطرناک میکند، ماهیت ارباب بردهایاش نیست، زیر پا گذاشتن تمام قوانین سازمانی حاکم بر محیط کار است. و هوشمندانهترین کلک فیلم این است که ساموئل از همین پروتکلها برای نزدیک شدن به رومی استفاده میکند. این حقیقت که رومی دارد به خاطر این رابطه هر آنچه تا به حال ساخته به خطر میاندازد، دلیل اصلی جذابیت فیلم است. عملکرد کیدمن از این لحاظ شگفتانگیز است که این بیپروایی بیمار را کاملاً انسانی بازی کرده است.
«بیبیگرل» ساختار مرسوم و متعارفی دارد. اما به سان تمام تریلرهای عاشقانه این ژانر از آن پایانبندی مرسوم این جور فیلمها اجتناب میکند. همان اخلاقگرایی قدیمی که فیلمهایی مثل «جاذبه مرگبار» دارند که همه شخصیتها را به خاطر گناهشان مجازات میکند. رین به دنبال چیز دیگری است. او میخواهد شخصیتهایش را که دائم در حال مجازات خودشان هستند، آزاد کند. «بیبیگرل» چند پیچش داستانی غیرقابل پیشبینی هم دارد اما این به این خاطر است که فقط نمیخواهد آتش وجه دلهرهآورش را تند کند. میخواهد تصویری خالصانه از یک تجربه هوسآلود در عصر کنترل به نمایش بگذارد.
گاردین – نادیا خمامی
بیست و پنج سال از زمانی که نیکول کیدمن در فیلم «چشمان کاملاً بسته» استنلی کوبریک در برابر همسر سابقش تام کروز بازی کرد، میگذرد. این بازیگر برنده اسکار البته در سالهای نقشهای جسورانه این چنینی کم بازی نکرده است اما با «بیبیگرل» دوباره به این ژانر برگشته است. این فیلم یکی از شانسهای اصلی هشتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم ونیز است که ثابت میکنند این ژانر تریلر عاشقانه هنوز طرفدار دارد. کیدمن در کنفرانس مطبوعاتی فیلم در حاشیه جشنواره فیلم ونیز گفت: «این فیلم درباره هوس است. درباره میل و افکار درونی است. رازها، ازدواج، حقیقت، قدرت و رضایت است. قصهای زنانه و آزادیبخش است. یک زن روایتش کرده و به همین خاطر از نظر من منحصربهفرد است و آزادیبخش.»
رومی ماتیسِ کیدمن در «بیبیگرل» یک آپارتمان دوبلکس در شهر و ویلایی بزرگ در حومه دارد. همسری شیفته و دو دختر نوجوان دوستداشتنی و شغلی بسیار موفق دارد. او مصداق بارز یک زن موفق از مجله بیرونآمده است؛ یعنی همه چیز دارد و طبیعتاً از این بیشتر آنچه دارد میخواهد. همین جرقه رابطه نامشروع با ساموئل، یک کارآموز تازهوارد به شرکتش را میزند. کیدمن در نقشش جسور و باهوش است. او ستاره فیلم رین است، فیلمی که شاید بتوان گفت «تار» این دوره ونیز است؛ فیلم دیگری درباره یک زن قدرتمند که چون با دستاوردهایش راضی نمیشود، جسارت خودش را محک میزند و زمین میخورد. «بیبیگرل» نکات مفید و بعضاً بحثبرانگیزی درباره خاصیت محیط کار و روابط انسانی میگوید.
رین این کارگردان هلندیتبار که حالا در نیویورک مستقر است، سال ۲۰۲۲ با فیلم موفق «بدنها بدنها بدنها» شناخته شد. «بیبیگرل» به اندازه فیلم قبلیاش راضیکننده نیست، حتی جاهایی احمقانه هم میشود. بهخصوص زمانی که جایگاه قدرت عوض میشود و ساموئل کمکم به رئیس تبدیل میشود. بدیهی است که این رابطه به جای خوبی نرسد. بنابراین، لو دادن داستان نیست. اصلاً چرا باید پایان خوبی داشته باشد؟ این رابطه ممنوعه مبتنی بر شهوت هرچه جلوتر میرود، وضعیت را بدتر میکند. باید به رین به این خاطر که نخواسته فیلمش را با درس اخلاقی به پایان برساند، آفرین گفت. بیشتر قصد دارد بگوید حتی بیمهاباترین روابط هم میتواند مزایایی غیر قابل پیشبینی داشته باشد. اما کمی دیر این کار را انجام میدهد. نوشدارو بعد از مرگ سهراب است، چون بیشتر درگیری بازیهای قدرت خودش است.
اسکرین دیلی – تیم گرییرسون
از جمله نقدهای فیلم «بیبیگرل» که نگاهش به مسئله تبعیض جنسیتی در محیط کار را زیر سؤال برده، متعلق به تیم گرییرسون از اسکرین دیلی بوده است. نویسنده این یادداشت معتقد است که این فیلم به خاطر بازی نیکول کیدمن و هریس دیکینسون که پیش از این او را در فیلم برنده جایزه کن «مثلث غم» (Triangle of Sadness) دیدهایم، در نقش دو شخصیت تشنه قدرت قابل تحسین است. به طوری که آن بخش مربوط به مسئله تبعیض جنسیتی در محیط کار در برابر شیمی دو بازیگر اصلی کاملاً شکست میخورد. فیلم قرار است درباره ماهیت خطرناک روابط در محیط کار که از نگاه جامعه امروز تنها با قوانین سفت و سخت کنترلگرانه محافظت میشود، باشد اما بیشتر تبدیل به یک عاشقانه داغ میشود. شاید داغترین عاشقانه سال. یک «می دسامبر» دیگر که این بار بخش خصوص رابطه نامتعارفش را قرار است ببینیم.
فیلم رین آنقدر درگیر بازی قدرت میان رومی و ساموئل و جذابیت آن است که برای ریشه میل رومی به بر هم زدن زندگی بینقصش هم نمیتواند یا نمیخواهد دلیل منطقی بیاورد. یک اشاره به عدم رضایت او از نزدیکی با همسرش میکند و همینطور بزرگ شدن در فرقهها و شرمی که در تمام سالهای بزرگسالی باید برای پوشاندنش تلاش میکرده است. از همین جا خیلی سریع ساموئل به این نتیجه میرسد که رومی زیر این نقاب قدرت دوست دارد مطیع شود. همینقدر ساده و سرسری. رابطه این دو بر همین اساس شکل میگیرد؛ خیلی زود جای رئیس و مرئوس عوض میشود. فیلمهای زیادی قبلاً به این شکل رابطه ارباب بردهای پرداختهاند و ازش قصههای خوب ساختهاند. بنابراین، «بیبیگرل» از این نظر حرف تازهتری برای گفتن ندارد. این شیمی رابطه میان کیدمن و دیکینسون است که نقطه قوت فیلم است. اما «بیبیگرل» متأسفانه همین جذابیت اولیه را هم نمیتواند حفظ کند که شاید بتوان گفت در فیلمهای خیانتمحور طبیعی است. چون در تمام این قصهها به محض اینکه رابطه شکل میگیرد، آن قایمموشکبازیهای بعدش و ترس از گیر افتادن را به همراه دهد و در نهایت هم لو رفتن راز.
رین تلاش میکند این مشکلات را با تبدیل کردن «بیبیگرل» به یک مطالعه شخصیتی از رومی که باید الگوی همکاران زنش باشد، تبدیل میکند. اما همانقدر که کیدمن در بسط دادن رازها و کاستیهای رومی مصمم است، آن جزئیات چیزی بیشتر از تزئینات مصنوعی به نظر نمیآیند، در عین حال، کند و کاو در نقطهضعفهای جنسی رومی هم چندان عمیق نیست. «بیبیگرل» میخواهد از یک جور زنانگیای دفاع کند که خالی از شرم یا بیکفایتی باشد اما این ایدهها وقتی رومی و ساموئل با هم وقت میگذرانند، بیشتر محقق میشود تا زمانی که رین سعی میکند آشکارا جاهای دیگری به آنها بپردازد. شاید رابطه میان دو شخصیت اصلی به شکلی فریبنده پیچیده باشد، اما تفاسیر و بحثهای دیگری که فیلم میخواهد داشته باشد و مطرح کند، بسیار سطحی از آب درآمدهاند.
منبع: screendaily