آیا «انتقامجویان: جنگ ابدیت» آخرین فیلم خوب دنیای سینمایی مارول بود؟
با اینکه هر روزه خبرهای جدیدی از دنیای سینمایی مارول به گوشمان میرسد و هر بار میبینیم که قهرمانان و خطوط داستانی تازهای به این دنیا اضافه میشوند، اما اگر بخواهیم روراست باشیم، دنیای سینمایی مارول از زمان اکران فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» نتوانسته پروژهی دیگری به خوبی آن تولید کند.
دنیای سینمایی مارول از زمانی که پایش را به هالیوود گذاشت به سرعت توانست به یکی از غولهای این صنعت تبدیل شود. خوانندگان کمیکهای مارول از دههها پیش میدانستند که اگر دنیای ابرقهرمانها به سینما وارد شود میتواند چقدر موفق باشد و این پیش بینی کاملا درست از آب درآمد. یکی پس از دیگری فیلمهای مارول به صدر پرفروشترین فیلمهای باکس آفیس میرسیدند و به زودی، دنیای سینمایی مارول یا همان MCU دیگر به عنوان بزرگترین قدرت در رأس صنعت سرگرمی شناخته میشد. از طرفداران همیشگی کمیکهای ابرقهرمانی، تا بینندگان عادی و منتقدان همه فیلمهای مارول را دوست داشتند و اگر نقصها و کمبودهایی هم در این فیلمها وجود داشت، اغلب به خاطر هیجان و هجمهی طرفداران نادیده گرفته میشد.
حداقل تا سه فاز اول دنیای سینمایی مارول به نظر میرسید که همه چیز به خوبی پیش میرود. اما همهی پروژههای مارول تا آن زمان انگار به یک خط پایان اشاره میکردند: فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» که در آن تانوس بالاخره سنگهای ابدیت را جمع میکند و با استفاده از قدرت آنها، نیمی از تمام موجودات زندهی جهان را از بین میبرد. در پایان این فیلم به طرز ناباورانهای تانوس را میبینیم که پیروز میشود و با بشکن خود، مرگ بسیاری از قهرمانان موردعلاقهی طرفداران را رقم میزند.
«انتقامجویان: جنگ ابدیت» فیلم بسیار بزرگی بود. نه فقط به خاطر اندازهی بودجهای که خرج آن شده بود، نه فقط برای میزان تبلیغاتی که مارول برای این فیلم کرده بود، نه تنها از نظر خطوط داستانی که همهی فیلمها به آن ختم میشد، بلکه حتی همهی قهرمانانی که دنیای سینمایی مارول تا آن زمان از عالم کتابهای مصور به دنیای فیلم و سریال معرفی کرده بود، سرنوشت همهی آنها هم در این فیلم مشخص میشد.
فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» توانست نظر بینندگان و منتقدان را جلب کند. حتی فراتر از آن، این فیلم دیگر از سطح یک فیلم ابرقهرمانی به سطح یک رویداد فرهنگی ترقی پیدا کرد. اما مسئله اینجاست که به نظر میرسد این فیلم، آخرین باری بود که تقریبا تمام طرفداران مارول خوشحال بودند. از آن زمان، همه چیز برای دنیای سینمایی مارول مسیر رو به زوالی پیشه کرده است که با نارضایتی طرفداران رابطهی عکس دارد. اگر به کرونولوژی فیلمهای این دنیای سینمایی نگاهی بیندازیم، میبینیم که با پخش «مارولها» (The Marvels) در سال ۲۰۲۳ میلادی بود که دیگر میزان نارضایتی طرفداران مارول به اوج خود رسید.
ساخت یک مجموعهی پرطرفدار
دنیای سینمایی مارول همه به جز طرفداران واقعی کمیکها را شوکه کرد. رویکرد مارول در داستان سرایی به نوبهی خود انقلابی در فیلمهای سینمایی به حساب میآمد. اینکه یک جهان مشترک با قوانین مشترک وجود دارد و همهی ابرقهرمانها از فیلمهای مختلف در این دنیا حضور دارند و یکدیگر را میشناسند پیش از این در هیچ دنیای سینمایی دیگری تکرار نشده بود. با وجود اینکه این سبک روایی برای کسانی که هوادار پروپاقرص کمیکهای مصور هستند چیز جدیدی نیست، اما مخاطبان عادی فیلمهای سینمایی تا به حال با چنین دنیای وسیع و درهمپیچیدهای در فیلمهای سینمایی روبهرو نشده بودند. درست است، سینمابازان جهانهای مشترک را قبلا در مجموعههای بزرگ و پرطرفداری چون «جنگ ستارگان» و «ارباب حلقهها» هم دیده بودند، اما در آن زمان هیچ چیز به قدرت و وسعت دنیای سینمایی مارول وجود نداشت.
با انتشار هر فیلم در MCU، این دنیای ابرقهرمانهای مارول بود که هر بار عمیقتر، جزئیتر و پیچیدهتر میشد. طرفداران هر فیلم را با ولع بسیار میدیدند، داستانهایش را کندوکاو میکردند و درون آن به دنبال نکات مخفی و سرنخهایی برای فیلمها و پروژههای بعدی میگشتند و نباید از این نکته غفلت کنیم که مارول هم به این شور و اشتیاق هواداران پاسخ میداد و هیچ وقت آنها را دست خالی برنمیگرداند. فیلمهای مارول همیشه چیز بیشتری برای ارائه داشتند و نکات مخفی و جزئیات فیلمهایش مزد کسانی را که چندباره این فیلمها را میدیدند میدادند. در این سالها، دنیای سینمایی مارول ترند روز دنیا بود، همه فیلمهای مارول را میدیدند و نام شخصیتهای آن را میدانستند، بازیگرانی که در این فیلمها بازی میکردند یکشبه به فوق ستاره تبدیل میشدند و اسباب بازیهایشان در مغازهها به فروش میرفت. البته لازم به ذکر است با وجود تأثیری که فیلمهای مارول بر تحول صنعت سینما داشتند، موفقیت MCU هیچ تفاوت فاحشی در میزان فروش کمیکهای مارول ایجاد نکرد.
فاز اول دنیای سینمایی مارول
فاز اول شخصیتهایی را به دنیای سینمایی مارول معرفی کرد که با اینکه برای هواداران کمیکها آشنا هستند، اما فیلمبازان برای اولین بار بود آنها را میدیدند: کاپیتان امریکا، ثور، هالک، هاوکای، بیوهی سیاه (بلک ویدو) و نیک فیوری که همه در اولین فیلم «انتقامجویان» یا «اونجرز» حضور پیدا کردند. این فیلم که در سال ۲۰۱۲ میلادی منتشر شد، بزرگترین موفقیت دنیای سینمایی مارول تا آن روز بود که به فروش میلیارد دلاری رسید. با این فیلم بود که ناگهان MCU به بزرگترین فرنچایز فیلم در جهان تبدیل شد و محبوبیت فیلمهای مارول روند صعودی پیدا کرد.
فیلم «انتقامجویان» استارت فاز اول مارول را زد که در آن ابرقهرمانهای اصلی معرفی شدند، اهمیت سنگهای ابدیت نشان داده شد و مخاطبان برای اولین بار بزرگترین کاراکتر شرور کمیکهای مارول، یعنی تانوس را شناختند. طرفداران کمیک البته میدانستند که چه چیزی در راه است: تانوس و دستکش ابدیت. این داستان روند اصلی فاز دوم و سوم را مشخص میکرد که با معرفی سنگهای ابدیت بعدی و آشکار شدن جنبههای دیگر این دنیای چندبعدی (Multiverse) همراه بود.
انتقامجویان دوباره میتازند
دنیای سینمایی مارول از همان آغاز نمیخواست مثل سایر فرنچایزها باشد که با برای نامهایشان با ارقام بازی میکنند و به سرعت «انتقامجویان ۲» و «انتقامجویان ۳» را بسازد؛ پس با ساخت دومین فیلم انتقامجویان به نام «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age Of Ultron) و انتشار آن در سال ۲۰۱۵ میلادی ایدهی قسمتهای شمارهدار را کنار گذاشت. اگرچه این فیلم به اندازهی فیلم اول محبوب نبود، اما همچنان داستان این گروه ویژه از ابرقهرمانان را عمیقتر میکرد. انتقامجویان در این فیلم با خطرات ویژهای که دنیای آنها را تهدید میکرد آشنا شدند که در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» به اوج خود میرسد. «انتقامجویان: عصر اولتران» همهی چیزهایی که طرفداران مارول در دنیای سینمایی این کمیکها دوست داشتند به نمایش گذاشت و یکی از محبوبترین کاراکترهای شرور دنیای کمیک، یعنی «اولتران» را بر پردهی سینما به تصویر کشید. خلاصهاش آنکه «انتقامجویان: عصر اولتران» همه چیز داشت: اکشن، طنز، جلوههای ویژهی عالی و بازی به یاد ماندنی جیمز اسپیدر در نقش اولتران؛ اما مهمتر از همهی اینها خط داستانی آن بود. طرفداران MCU در آن سال نزدیک به یک دهه بود که فیلمهای مارول را دنبال میکردند و مشخص بود که همهی خطوط داستانی قرار است به نقطهی از پیش تعیین شدهای برسد: «انتقامجویان: جنگ ابدیت»، قلهی کوه دنیای سینمایی مارول.
مارول دیگر به خاطر معرفی شخصیتهای متعدد در هر قسمت معروف شده بود، فیلمهایی که در آنها دهها ابرقهرمان و شرور کمیک را به جان هم میاندازد، اما «انتقامجویان: جنگ ابدیت» دیگر به سیم آخر میزند. تقریبا هر قهرمانی که تا آن زمان در MCU معرفی شده بود در این فیلم هم حضور داشت؛ مرد آهنی (آیرونمن)، مرد عنکبوتی (اسپایدرمن)، دکتر استرنج و نگهبانان کهکشان در تایتان، دنیای نابودشدهی تانوس که روزی خانهی او بود، با این شرور بنفش میجنگیدند تا مبادا دست تانوس به سنگهای ابدیت برسد. همزمان زیردستان تانوس، که به نام «فرقهی سیاه» (Black Order) شناخته میشوند، بر روی زمین دنبال سنگهای ابدیت زمینی میگشتند.
با وجود سنگ بزرگی که مارول برداشته بود اما به نظر میرسید که توانسته فیلم واقعا خوبی از آب دربیاورد. حتی طرفداران همیشه ناراضی مارول و آنهایی که در حالت عادی به سراغ فیلمهای ابرقهرمانی نمیرفتند هم از فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» راضی بودند.
همه این را میدانیم که در اغلب فیلمهای MCU نقصهای زیادی وجود دارد. تا الان احتمالا متوجه شدهاید که فیلم و سریالهای دنیای مارول همه از یک فرمول یکسان پیروی میکنند؛ فرمولی که یکی از مهمترین دلایل شکست پروژههای این روزهایش هم است. این فرمول چند عنصر اصلی دارد: طنز بیموقع که احساس تنش و تهدید را در جریان داستان از بین میبرد، نبردهای عظیم که همه با جلوههای ویژهی کامپیوتری بیکیفیت ساخته شدهاند، پایانبندیهای عجیب و غریب و دیدن بیش از حد جملهی «فیلم بعد از تیتراژ ادامه دارد». شخصیتهای این فیلمها که روزگاری عمق و پسزمینهی داستانی مهمی داشتند و نمود آنها را در کاراکترهایی مثل واندا و برادرش در فیلم «انتقامجویان: عصر اولتران» دیده بودیم، دیگر به شخصیتهایی تکبعدی تبدیل شدند. طرفدارانی که خواستار اقتباس صددرصدی از کمیکها بودند نیز دیگر از طرفداری از فیلمهای دنیای سینمایی مارول دست کشیدند که به نظر میرسید تنها شباهت کاراکترها در فیلمها و کمیک در رنگ لباسهایشان باشد. اینها همه ایراداتی است که بینندگان و منتقدان اغلب در فیلمهای مارول نادیده میگرفتند، اما «انتقامجویان: جنگ ابدیت» بسیاری از این مشکلات را برطرف کرد و به نظر میرسید که بالاخره همه چیز سر جای خودش قرار گرفته است.
البته گروه کوچکی از بینندگان گلایههایی داشتند (که باعث تعجب کسی نمیشود) اما بیشتر آنها ایراداتی جزئی بودند که بیشتر با شخصیت کاراکترها پیوند میخورد؛ مثلا، پیتر کوییل وقتی فهمید که تانوس گامورا را کشته است جهان را محکوم به فنا کرد. بعضی به این اقدام استارلرد اعتراض کردند که به نظر آنها با داستان فیلم تناسب نداشت، اما اگر در شخصیت پیتر دقیق شوید میبینید که اصلا بعید نیست که استارلرد دست به چنین کاری بزند.
تماشای «انتقامجویان: جنگ ابدیت» برای اولین بار در سینما یک تجربهی خاص برای تمام بینندگان بود، یکی از مهمترین اتفاقاتی که سال سینمایی ۲۰۱۸ میلادی را تعریف میکرد. حتی طرفداران کمیک که پیش از این از ماجرای بشکن و قتل عام ابرقهرمانها خبر داشتند هم تحت تأثیر این فیلم قرار گرفتند. به طور خاص صحنهی مرگ مرد عنکبوتی در آغوش مرد آهنی به ذهن میآید که تا مدتها به بخش مهمی از خاطرات جمعی همهی ما تبدیل شده بود. «انتقامجویان: جنگ ابدیت» به همان اندازه که یک فیلم ابرقهرمانی بود که تا آن زمان همه چندتایی از آن دیده بودند، به یک تجربهی ماندگار تبدیل شد.
واکنشها به فیلم را نیز نمیتوانیم از یاد ببریم. بلاکباسترها طی سالهای گذشته اغلب به عنوان فیلمهایی شناخته میشوند که مردم از آنها خوششان نمیآید؛ یا حداقل دنبال بهانهای میگردند تا از آنها خوششان نیاید. انگار که دوست داشتن یک فیلم پرفروش در شأن یک فیلمباز حرفهای نیست. اما «انتقامجویان: جنگ ابدیت» به دورهی پیش از این نفرتپراکنیها برمیگردد. از بسیاری جهات، این فیلم آخرین بلاکباستر به معنای واقعی آن بود. درست است، «کاپیتان مارول» در تابستان همان سال توانست به فروش میلیارد دلاری دست یابد؛ اما «کاپیتان مارول» کجا و «جنگ ابدیت» کجا! میتوان تا آنجا پیش رفت که بگوییم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» حکم همان چیزی را برای دنیای سینمایی مارول داشت که فیلم «امپراتوری ضربه میزند» برای «جنگ ستارگان».
سقوط آزاد مارول پس از «انتقامجویان: جنگ ابدیت»
با اینچنین فیلمی و پایانبندی آن که نفس همهی طرفداران را تا زمان اکران «انتقامجویان: پایان بازی» در سینه حبس کرد، دیگر همه منتظر موفقیتی حتی بزرگتر بودند. انتظارات به اوج خود رسید…تا اینکه «پایان بازی» اکران شد.
«انتقامجویان: پایان بازی» فیلم جالبی است. تقریبا از هر کسی که فیلم را دیده باشد بپرسید میگوید که نبرد نهایی کمی عجیب از آب درآمده؛ اگر در جریان داستان دقیق شوید پیچشها و چرخشهایی در ماجرا میبینید که به نظر کمی تعجبآور هستند؛ برای نمونه، در نهایت نابودی سنگهای ابدیت به دست خود تانوس باعث شد انتقامجویانی که از بشکن جان سالم به در برده بودند فرصت پیدا کرده و تانوس را از بین ببرند؛ یا کل بخش میانی فیلم به سفر پیچیدهای در زمان اختصاص داده شده است که تماشاگران را کمی گیج کرد.
شکی در آن نیست که «پایان بازی» نکات مثبتی هم دارد، اما در مقایسه با «جنگ ابدیت»، نمیتوان فیلم پایانی انتقامجویان را چیزی فراتر از یک کارناوال بزرگ از اشتباهات دانست. حتی آخرین صحنهی نبرد نیز چیز زیادی برای ارائه نداشت و تنها یک جنگ واکاندای دیگر بود که فرقهی سیاه کمتری در آن حضور داشتند و همهی ابرقهرمانهای زنده با هم همکاری کردند. مردم البته فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» را دوست داشتند و اصلا مگر میشد با دیدن پایان فیلم قبلی، نخواهید در اولین فرصت «پایان بازی» را ببینید. اما افت کیفیت این فیلم نشانهای شوم بود که از آیندهی دنیای سینمایی مارول خبر میداد.
میتوان استدلال کرد که نقطهی قوت فیلمهای دنیای سینمایی مارول هیچ وقت داستانهای هر یک از شخصیتها به تنهایی نبوده است؛ بلکه ترکیب همهی آنها در یک جهان غنی و روند کلی است که جهان رنگارنگ مارول را برای طرفداران جذاب میکند. «انتقامجویان: جنگ ابدیت» آغاز یک پایان بود و «پایان بازی» آخرین صفحه در کتاب محبوبترین دوران مارول، یعنی فاز یک تا سه. افت مارول از آن زمان تاکنون به حدی بوده که از دوران این فیلمها به عنوان «حماسهی ابدیت» یاد میکنند که با تمام کموکسریهایش، یادی خوش در اذهان بینندگان به جا گذاشته است. در پایان این فیلمها، رابرت داونی جونیور از بازی در نقش مرد آهنی خداحافظی کرد، کریس اوانز هم از بازی در نقش کاپیتان امریکا کناره گرفت، شخصیت بیوهی سیاه مرده است، که البته اسکارلت جوهانسون در فیلم مستقلی با محوریت این کاراکتر دوباره به صحنهی مارول بازگشت. اما شکی در آن نیست که محبوبترین شخصیتهای این دنیای سینمایی مرد آهنی و کاپیتان امریکا بودند که حالا هر دو رفتهاند.
از دست دادن یک روایت فراگیر که کل فیلمها در خدمت آن است و حول آن میچرخد آسیب بزرگی به دنیای سینمایی مارول زد. با وجود اینکه داستان سنگهای ابدیت از همان لحظههای ابتدایی فاز اول معرفی نشد، اما خیلی زود سنگ تسرکت (Tesseract) را دیدیم که اولین سنگی است که انتقامجویان به خاطر آن دور هم جمع شدند. قبلا یک داستان واحد وجود داشت که جهانی مشترک درست میکرد؛ جهانی که طرفداران ابرقهرمانهای مختلف را، درست مثل خود این قهرمانها، گرد هم میآورد. ایجاد علاقهی مشترک در میان هواداران باعث میشد حتی زمانهایی که فیلمها سطح کیفی پایینتری داشتند، باز هم تماشاچیها به سینما بروند و از فیلمهای مارول استقبال کنند؛ تنها به این دلیل که شاید در یکی از این فیلمها نکتهی مخفی یا جذابی ببینند که به نحوی با داستان اصلی پیوند میخورد. فاز چهارم چندان از این نظر چیز زیادی برای ارائه ندارد.
میتوان اذعان کرد که فاز چهارم نکات و طرحهای داستانی بسیاری داشت، اما هیچ یک آنطور که باید و شاید نمیتوانستند طرفداران را جذب کنند؛ برای نمونه، فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) یک موفقیت تجاری بزرگ بود که با برگرداندن همهی مرد عنکبوتیها و شرورهای آنها، سه اسپایدرمن توبی مگوایر، اندرو گارفیلد و تام هالند را در کنار هم نشان داد که قوهی نوستالژی مخاطبان را قلقلک میداد؛ اما چیزی بیش از این نبود؛ فیلمی نوستالژیک برای طرفدارانی که فیلمهای قبلی را دوست داشتند. فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» هرگز به خوبی «انتقامجویان: جنگ ابدیت» نبود.
اکران «جاودانگان» (Eternals) در ۲۰۲۱ میلادی درست نقطهای بود که نشانههای زوال شروع به خودنمایی کردند. با توجه به افتضاحی که این فیلم بود باید حق داد که «جاودانگان» بیش از آنچه استحقاقش را داشت در گیشه فروخت، اما هرگز آن موفقیتی را که از یک فیلم پر از ابرقهرمان مارول توقع داریم به دست نیاورد. چیزی که قطعی به نظر میرسید، شکست فیلمهایی بود که در «حماسهی چندجهانی» معرفی شده بودند یکی پس از دیگری با کله زمین میخوردند. دنیای سینمایی مارول دیگر بینقص نبود و ترکها شروع کردند به عمیق شدن.
یکی از مهمترین نکاتی که بسیاری از بینندگان بر آن دست گذاشتند، روند تازهی مارول در معرفی ابرقهرمانهای رنگین پوست بود. پیش از این در هالیوود با جریان سفیدشویی سروکار داشتیم که حتی برای شخصیتهایی که در منبع اصلی رنگینپوست هستند از بازیگران سفیدپوست استفاده میکردند، اما در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد و به ویژه با ماجراهایی که در جریان قتل یک سیاهپوست و جنبش اعتراضی «جان سیاهپوستان مهم است» (BLM) اتفاق افتاد دیگر عمدهی قهرمانهای مارول رنگینپوست بودند. حتی سپر کاپیتان امریکا به آنتونی مکی (Anthony Mackie) رسیده و این هم بر کسی پوشیده نیست که تعداد قهرمانهای زن فیلمهای مارول از آن زمان تا حالا خیلی بیشتر شده است. حتی یکی از ابرقهرمانهای تازهی مارول، دختر شانزدهی سالهی پاکستانی مسلمانی است که آنقدر عاشق کاپیتان مارول است که خودش هم از عالم ابرقهرمانی سردرمیآورد. این قهرمان حالا سریال مستقل خود را دارد که تحت عنوان «خانم مارول» بر روی پلتفرم دیزنی پلاس منتشر شد.
البته باید گفت که این مسائل در ذات خود تصمیمهای خوبی هستند و لازم نیست همیشه یک سری مرد بلوند سفیدپوست روی اسب سفید پرنسس را نجات دهند؛ اما وقتی با یک دنیای پررنگ و لعاب مثل کمیکهای مارول سروکار دارید، فیلمهایی مثل «جاودانگان» کمی ازسربازکنی به نظر میرسند. مارول میتوانست مثل «جوخهی انتحار» جیمز گان عمل کند که اصلا یکی از شخصیتهایش کوسه است و هیچکس نمیپرسد چرا.
به غیر از انتقادات جماعت همیشهناراضی که اغلب در شبکههای اجتماعی پرسروصداتر هستند تا در دنیای واقعی، حالا طرفداران قدیمی دنیای سینمایی مارول برای اولین بار صدایشان درآمده بود. طرفداران و منتقدان دیگر حاضر نبودند از کمبودها چشمپوشی کنند و به طور علنی مشکلات فیلمهای تازهی مارول را تشریح و بررسی میکردند. همان طرفدارانی که در طول فاز یک تا سه در برابر هرگونه انتقادی از فیلمهای مارول سینه سپر کرده و از آنها دفاع میکردند، حالا زبان به انتقاد گشوده و دیگر حاضر نبودند وقت و پولشان را برای پروژههای جدید این شرکت هدر دهند. MCU که زمانی شاهانه به تخت پرفروشترینها و محبوبترین مجموعههای سینمایی تکیه میزد، حالا در وضعیتی بحرانی قرار گرفته بود.
از زمان اکران فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» همه چیز برای مارول در یک مارپیچ رو به زوال قرار گرفته است. «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» یک شکست به تمام معناست که اکثر طرفداران مارول آن را نفی کردند. البته در این زمان مخاطبان هنوز امیدی به بازگشت مارول به دوران شکوهمند خود داشتند و از این رو، «مرد مورچهای و زنبورک» در گیشه خیلی هم بد عمل نکرد. حرفی که نمیتوان دربارهی فیلم «مارولها» زد.
«مارولها» بیشتر شبیه یک فاجعه است تا فیلم؛ اما به خودمان دروغ نگوییم، این فیلم آنقدرها هم با یک فیلم استاندارد ابرقهرمانی مارول تفاوت ندارد؛ مشکل اینجاست که دیگر کسی اهمیت نمیدهد! فیلم جدید مارول آمد! خب که چه! این شرکت دیگر بهانهای دست بینندگان و طرفداران نمیدهد که حاضر شوند بهخاطرش دو ساعت فیلم را تحمل کنند. MCU بدون ستارههایش و داستانی منسجم دیگر ناامیدانه در باتلاق دست و پا میزند. حتی تنها کسی که طرفداران دلشان را به دیدن فیلمهای بعدی او خوش کرده بودند، یعنی چادویک بوزمن، دیگر در میان ما نیست و به طرز غمانگیزی به خاطر سرطان از بین رفت. دورهی «حماسهی چندجهانی» بیش از آنکه طرفداران جدید را به دنیای سینمایی مارول جذب کند، حتی همان طرفداران قدیمی را هم از خودش راند. حالا همه به دوران «جنگ ابدیت» مانند یک رویای دوردست نگاه میکنند؛ زمانی که همه حالشان خوب بود و در کنار هم مینشستند و از فیلمهای ابرقهرمانی لذت میبردند.
«انتقامجویان: جنگ ابدیت» آخرین فیلم خوب دنیای سینمایی مارول است
دنیای سینمایی مارول نیاز به تغییر رویه دارد، به ویژه پس از شکست فیلم «مارولها» که نشان میدهد خانهی مارول از پایبست ویران است. انگار لازم بود کلهی دنیای سینمایی مارول به سنگ بخورد تا بفهمد باید رویکرد خود را عوض کند؛ چیزی که حالا با تغییرات اعمال شده در فاز پنجم شاهد آن هستیم؛ مثل به تعویق افتادن سریال بعدی دردویل یعنی «دردویل: تولد دوباره» و اصلاحاتی که قرار است بر آن اعمال شود که همه حاصل گوش دادن به خواست طرفداران بود.
میتوان «انتقامجویان: جنگ ابدیت» را لحظهای بینقص در کارنامهی MCU دانست که فراتر از تجربهی عادی فیلم دیدن، یک نمونهی کامل از هنر فیلمسازی ابرقهرمانی بود؛ اوج دنیایی که یک مارول یک دهه به پایش زحمت کشید و قهرمانهایی را به مخاطبان معرفی کرد که تا سالها در دل طرفداران جا خوش کردند. این فیلم تبدیل به نقطهی مشترکی در فرهنگ عامه شد که بسیاری در سراسر جهان در کشورهای مختلف همزمان تجربه کردند.
از آن زمان همه چیز برای مارول در سراشیبی بوده است. البته این زوال حتمی بود؛ همه میدانستند که «انتقامجویان: پایان بازی» قرار است چگونه تمام شود، اما «جنگ ابدیت» بسیاری را شوکه کرد که بهترین بخش فیلم هم بود. «انتقامجویان: جنگ ابدیت» از بسیاری جهات به خود مارول طعنه میزند؛ این فیلم بهترین لحظه و اوج دنیای سینمایی مارول است که متأسفانه آنقدر خوب بود که در نهایت خود MCU را بر باد داد.
منبع: CBR