۹ نویسنده که موفقیت رمان اول‌شان را تکرار نکردند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه

نوشتن کتاب پرفروش کاری دشوار است که نویسنده را به شهرت می‌رساند. اما این موفقیت شمشیری دو لبه است چون تلاش کردن برای حفظ موفقیت سخت است و در اکثر مواقع نتیجه‌ای جز اضطراب، کمال‌طلبی، وسواس و شکست ندارد. در این مطلب با ۹ نویسنده‌ که به دلیل فرسودگی ذهنی، کمال‌طلبی و اضطراب بیش از اندازه نتوانستند موفقیت‌شان را تکرار کنند، آشنا می‌شوید.

۱- هارپر لی – کشتن مرغ مقلد (۱۹۶۰)

«کشتن مرغ مقلد» اثر هارپر لی شاهکاری جاودانه است که از زمان انتشارش در سال ۱۹۶۰ تا امروز خوانندگان را مجذوب کرده است. این رمان داستان دختر جوانی به نام اسکات را روایت می‌کند که در شهر کوچک و سرشار از بی‌عدالتی و نژادپرستی در آلابامای دهه‌ی ۳۰ میلادی بزرگ می‌شود. این اثر دل خوانندگان و منتقدان را برد و پرفروش شد و جایزه‌ی پولیتزر را نصیب نویسنده‌اش کرد.

هارپر لی با وجود موفقیت این رمان اثر دیگری منتشر نکرد و طرفداران و منتقدان را شگفت‌زده و ناامید کرد. کسانی گمان می‌کنند «هارپر لی» از سندروم کتاب دوم – وسواس و کمال‌طلبی نویسنده و وحشت از شکست خوردن – رنج می‌برد یا ترجیح داد در سایه‌ی موفقیت رمان‌اش دور از چشم دیگران آرام و راحت زندگی کند.

در سال ۲۰۱۵ قصه‌ای به اسم «برو نگهبانی را تنظیم کن» منتشر شد که دنباله‌ی رمان «کشتن مرغ مقلد» بود. انتشار آن قصه با جنجال‌هایی درباره‌ی اخلاق حرفه‌ای همراه بود. منتقدان معتقد بودند هارپر لی که در زمان انتشار قصه هشتادساله و بیمار بوده نقشی در انتشار «برو نگهبانی را تنظیم کن» نداشته. اکثر رنگین‌پوستان و فعالان ضد نژادپرستی هم از پر رنگ شدن «آتیکوس فینچ» شخصیت نژادپرست داستان انتقاد کردند.

در بخشی از رمان «کشتن مرغ مقلد» که با ترجمه‌ی رضا ستوده توسط نشر نگاه منتشر شده، می‌خوانیم:

«سایمون در حالی که اوامر آسمانی درباره مالکیت اموال منقول از نوع انسانی‌اش را از یاد برده بود، سه برده خرید و با کمک آنها در کناره رودخانه آلاباما، در چهل مایلی سینت استیفنز خانه‌ای بنا نهاد. او فقط یک بار به سینت استیفنز بازگشت. ان هم برای یافتن همسر بود که به همراه او خط تولید پرثمری را برای تولید فرزند دختر به راه انداخت. سایمون طولانی زندگی کرد و وقتی مرد ثروتمند بود.»
کتاب کشتن مرغ مقلد اثر هارپر لی نشر نگاه

۲- مارگارت میچل – بر باد رفته (۱۹۳۶)

«بر باد رفته» اثر مارگارت میچل شاهکاری ادبی است که طرفداران بیشماری دارد. این رمان در سال ۱۹۳۶ منتشر و به سرعت به یکی از پرفروش‌ترین آثار تبدیل شد. این کتاب که بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن فروخته شده در سال ۱۹۳۷ برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد. ویکتور فلمینگ کارگردان آمریکایی در سال ۱۹۳۹ اقتباس سینمایی این رمان را با بازی ویوین لی و کلارک گیبل ساخت که به یکی از پرفروش‌ترین آثار تاریخ سینما تبدیل شد.

با وجود محبوبیت «بر باد رفته» و درخواست‌های مکرر طرفداران برای انتشار و تولید ادامه‌ی رمان و فیلم سینمایی، میچل رمان دیگری ننوشت. او در مجالس و میهمانی‌ها شرکت نمی‌کرد و از زندگی آرام‌ در کنار همسرش لذت می‌برد.

دوستان‌ نویسنده گفته‌اند او حس می‌کرد نمی‌تواند در رمان دوم‌اش انتظارات را برآورده کند. مرگ میچل به دلیل تصادف رانندگی در ۴۸ سالگی جهان ادبیات را اندوگین کرد زیرا توانایی‌های داستان‌سرایی او بی‌نظیر بود.

در بخشی از رمان «بربادرفته» که با ترجمه‌ی پرتو اشراق توسط نشر ناهید منتشر شده، می‌خوانیم:

«بعدازظهر یکی از روزهای سرد ژانویه ۱۸۶۶ بود. اسکارلت در دفتر نشسته و به عمه پیتی نامه می‌نوشت و توضیح می‌داد که چرا نمی‌توانند به اتلانتا بیایند و با او زندگی کنند. درهم و برهم می‌نوشت زیرا می‌دانست عمه پیتی فقط سه چهار سطر اول را می‌خواند و آن‌گاه جواب پر سوز و گدازی می‌دهد و می‌نالد که : اما باز هم متاسفم که هنوز باید تنها زندگی کنم. دست‌هایم یخ کرده بود. از نوشتن باز ایستاد تا آنها زا به هم بمالد و پاهای خود را تکه لحاف کهنه‌ای که دور آنها پیچیده بود، بیشتر فرو کند.»
کتاب بر باد رفته اثر مارگارت میچل - دو جلدی

۳- ناطوردشت – جی. دی. سلینجر (۱۹۵۱)

موفقیت «ناطوردشت» جی. دی. سلینجر را یک‌شبه به شهرت رساند اما تاثیر عمیقی بر زندگی نویسنده گذاشت.

پس از انتشار این رمان سلینجر منزوی شد و هیچ‌وقت مصاحبه نکرد. با این حال به نوشتن ادامه داد و چند مجموعه داستان کوتاه مثل «نه داستان» و «فرانی و زویی» منتشر کرد اما هرگز رمان ننوشت. حدس زده می‌شود از جمله دلایل ننوشتن رمان رنجش او از صنعت نشر، وحشت از شکست خوردن رمان دوم و وسواس بیش از حد بوده است.

در بخشی از رمان «ناطوردشت» که با ترجمه‌ی احمد کریمی توسط نشر علمی فرهنگی منتشر شده، می‌خوانیم:

«علت این‌که من بالای تپه تامسون ایستاده بودم، عوض این‌که توی زمین بازی باشم، این بود که تازه با تیم شمشیربازی از نیویورک برگشته بودم. من سرپرست تیم شمشیربازی بودم. خیلی حرف است. ان روز صبح ما برای مسابقه شمشیربازی با مدرسه مک‌برنی به نیویورک رفته بودیم. منتها مسابقه اصلا انجام نشد. من تمام شمشیرها و لوازم و سایر چیزها را توی مترو جا گذاشتم. همه‌اش تقصیر من نبود؛ چون مجبور بودیم مرتب از جایمان بلند شویم و به نقشه نگاه کنیم تا بدانیم که کجا باید پیاده شویم. این بود که به جای این‌که موقع ناهار به پنسی برگردیم، ساعت دوونیم برگشتیم.»
کتاب ناطور دشت اثر جروم دیوید سلینجر نشر علمی فرهنگی

۴- سیلویا پلات – حباب شیشه (۱۹۶۳)

«حباب شیشه» اثر سیلویا پلات رمانی قدرتمند است که درگیری‌های ذهنی زنی جوان به نام استر گرین‌وود را روایت می‌کند. این کتاب سقوط قهرمان رمان به ورطه‌ی افسردگی، دست‌و‌پنجه نرم کردن‌اش با افکار خودکشی و فروپاشی ذهنی‌اش را به تصویر می‌کشد. پلات در این اثر از فشارهایی که به زنان وارد می‌شود و رنج بردن‌شان از اختلالات روانی گفته است. این اثر اتوبیوگرافیک شرح صادقانه‌ی مبارزه‌ی نویسنده با افسردگی است که به کتابی محبوب و پرفروش تبدیل شد.

در بخشی از رمان «حباب شیشه» که با ترجمه‌ی گلی امامی توسط نشر باغ نو منتشر شده، می‌خوانیم:

«نمی‌دانستم چرا می‌خواهم گریه کنم ولی همین‌قدر می‌دانستم که اگر کسی از نزدیک به من نگاه می‌کرد یا با من حرف می‌زد، اشک‌هایم از چشمانم جاری می‌شد و بغضم در گلویم می‌ترکید و یک هفته تمام گریه می‌کردم. می‌توانستم تلاطم و لبریز شدن اشک را در خودم حس کنم، مثل لیوان آبی که لبریز است و در محل ناآرامی قرار دارد.»

۵- گذشته‌ی اسرارآمیز – دانا تارت (۱۹۹۲)

وقتی «گذشته‌ی اسرارآمیز» اولین رمان دانا تارت در سال ۱۹۹۲ منتشر شد او را به شهرت و ثروت رساند. این کتاب قصه‌ی گروهی از دانشجویان کالج خیالی ورمونت را روایت می‌کند که درگیر قتلی می‌شوند و جان‌شان به خطر می‌افتد. این رمان به دلیل نثر پاکیزه، شخصیت‌پردازی مناسب و پیرنگ جذاب‌اش نظر منتقدان و خوانندگان را جلب کرد و به سرعت پرفروش شد.

بعد از آن، تارت رمان دیگری به نام «سهره‌ی طلایی» منتشر کرد که با استقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شد اما موفقیت رمان اول را تکرار نکرد. کارشناسان تاخیر بیش از اندازه در انتشار اثر دوم را عامل شکست رمان «سهره‌ی طلایی» می‌دانند.

در بخشی از رمان «گذشته‌ی اسرارآمیز» که با ترجمه‌ی مریم مفتاحی توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«زرق وبرق های این کودکی خیالی – استخر شنا، باغ پرتقال و والدینی عیاش و دلربا و نمایشی – شامل همه چیز می شد، اما در اصل پوششی بود بر زندگی یکنواختم. در حقیقت وقتی به واقعیت دوران کودکی ام فکر می کنم، فقط انبوهی از اشیای تأسف آور به خاطرم می آید: کفش کتانی که در تمام طول سال به پایم بود و کتاب های رنگ آمیزی و کتاب های مصور که از فروشگاه می خریدیم و چندان جذابیتی نداشتند و چیز زیبایی نبودند. پسر ساکتی بودم، قدم نسبت به سنم بلند بود و خیلی سریع کک ومک می زدم. دوستان زیادی نداشتم. اکنون نمیدانم انتخاب خودم بود یا شرایط ایجاب می کرد. این طور که پیداست درسم در مدرسه خوب بود، اما نه فوق العاده.»
کتاب گذشته ی رازآمیز اثر دانا تارت نشر قطره

۶- امیلی برونته – بلندی‌های بادگیر (۱۸۴۷)

«بلندی‌های بادگیر» اثر امیلی برونته اثری کلاسیک از ادبیات انگلیسی است که به خاطر نمایش عشق، انتقام و طبقات اجتماعی شهرت دارد. این رمان اولین‌بار در سال ۱۸۴۷ منتشر و با استقبال مخاطبان روبرو شد. برونته با وجود محبوبیت زیاد به طرز شگفت‌انگیزی رمان دیگری منتشر نکرد. تنها شعر می‌گفت و به اسم خواهران‌اش منتشر می‌کرد. به نظر می‌رسد نویسنده زیر فشار ناشر یا انتظارات اجتماعی که توقع داشتند استعدادش را با نوشتن آثار بیشتر نشان دهد، ویران شده باشد.

در بخشی از رمان «بلندی‌های بادگیر» که با ترجمه‌ی رضا رضایی توسط نشر نی منتشر شده، می‌خوانیم:

«- همین الان از دیدن صاحب خانه ام برگشته ام. مرد گوشه گیری که باعث زحمتم خواهد شد. محلی که در آن اقامت کرده ام دهکده ای بسیار زیباست و برای آدمی مثل من که از مرگ می گریزد، جایی چون بهشت است. آقای هیث کلیف و من چه خوب می توانیم با هم کنار بیاییم! او دوست بزرگواری است که وقتی مرا سوار بر اسب دید که به طرفش می روم، نگاه مشکوکی به من انداخت.

– الان برایم کسر شأن است که با هیث کلیف ازدواج کنم؛ او نباید بفهمد که چقدر عاشقش هستم، نه فقط به خاطر اینکه خوش سیماست بلکه چون بیش از من شبیه خود من است. روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است.»

کتاب بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته نشر نی

۷- اتحادیه‌ی ابلهان – جان کندی تول (۱۹۸۰)

«اتحادیه‌ی ابلهان» اثر جان کندی تول شاهکاری ادبی است که طرفداران زیادی دارد. داستان این رمان در نیواورلئان می‌گذرد و اتفاقات بدی که برای ایگناتیوس جی رایلی قهرمان تنبل و عجیب و غریب رمان می‌افتد را روایت می‌کند.

ناشران رغبتی برای انتشار «اتحادیه‌ی ابلهان» نشان نمی‌دادند. نویسنده‌ی ناامید شده در سال ۱۹۶۹ وقتی سی و یک ساله بود خودکشی کرد. سال‌ها بعد تلاش‌های مادر جان کندی تول نتیجه داد و توانست یکی از اساتید نویسندگی خلاق دانشگاه مینه‌سوتا را وادار کند تا اثر پسرش را بخواند. او که یکی از بهترین رمان‌های جهان را خوانده بود مقدمات انتشارش را فراهم کرد.

در بخشی از رمان «اتحادیه‌ی ابلهان» که با ترجمه‌ی پیمان خاکسار توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«- از جوری که حرف می زد، می شد متوجه شد که مدت زمان زیادی به مدرسه می رفته است. احتمالا مشکل اش هم همین بود.

– من یا با دوستان و رفیقانم می جوشم یا با هیچکس، و چون هیچ رفیقی ندارم، با هیچکس نمی جوشم.

– من نیمه ی پر لیوان را قبول ندارم. خوشبینی حالم را به هم می زند.[خوشبینی] کاملا غلط است. از زمان سقوط آدم، جایگاه همیشگی بشر در جهان، فلاکت بار بوده است.»

کتاب اتحادیه ی ابلهان اثر جان کندی تول

۸- خدای چیزهای کوچک – ارونداتی روی (۱۹۹۷)

اولین رمان ارونداتی روی «خدای چیزهای کوچک» منتقدان را تحت تاثیر قرار داد و پرفروش شد. شخصیت‌پردازی دقیق و پیچیده، توصیف‌های جذاب و کاوش در مسائل اجتماعی این اثر را به قصه‌ای جذاب و برجسته تبدیل کرد. این رمان برنده‌ی جایزه‌ی معتبر بوکر شد و نویسنده‌اش را به شهرت رساند. ارونداتی روی رمان دیگری نوشت که شکست خورد. فعالیت‌های سیاسی و فشار ناشی از موفقیت کتاب اول‌ او را ناتوان، زمین‌گیر و از فضای ادبی دور کرد.

در بخشی از رمان «خدای چیزهای کوچک» که با ترجمه‌ی گیتا گرکانی توسط نشر علم منتشر شده، می‌خوانیم:

«- راز داستان های بزرگ و معتبر این است که هیچ رازی ندارند. داستان هایی بزرگ و معتبرند که شما آن ها را شنیده اید و دوباره دوست دارید بشنوید. آن هایی که می توانید در هرجایی به درون شان قدم بگذارید و به راحتی در آن جا سکنی گزینید.

– و هوا پر بود از افکار و موضوعاتی برای گفتن. اما در این جور مواقع، همیشه فقط چیزهای کوچک گفته می شوند. چیزهای بزرگ، ناگفته و در خفا درون آدم باقی می مانند.

– خیلی عجیب است که گاهی اوقات، خاطره ی مردگان، بسیار طولانی تر از خاطره ی یک زندگی ربوده شده به زندگی خود ادامه می دهد.»

کتاب خدای چیزهای کوچک اثر آرونداتی روی نشر علم

۹- دکتر ژیواگو – بوریس پاستارناک (۱۹۵۷)

«دکتر ژیواگو» اثر بوریس پاسترناک داستان عشق و زندگی یوری ژیواگو، پزشک و شاعر روس را در پس‌زمینه‌ی انقلاب روسیه روایت می‌کند. این رمان یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه است که در سال ۱۹۵۸ جایزه نوبل ادبیات را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. با این حال، «دکتر ژیواگو» به دلیل به تصویر کشیدن واقعیت‌های خشن زندگی زیر سیطره‌ی‌ کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی ممنوع شد. دولتمردان شوروی که این اثر را تهدیدی برای ایدئولوژی‌شان می دانستند، سانسورش کردند.

ممنوعیت رمان عواقب شدیدی برای پاسترناک به همراه داشت. دولت شوروی نویسنده را خائن و عامل غرب دانست. پاسترناک به خاطر حفظ امنیت خود و خانواده‌اش جایزه‌ی نوبل را رد کرد و سرخورده، افسرده و ناامید شد. بعد از مرگ پاستارناک در سال ۱۹۶۰ میراث ادبی‌اش شناخته شد. «دکتر ژیواگو» یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های قرن بیستم الهام‌بخش مخاطبان و محققان است.

در بخشی از رمان «دکتر ژیواگو» که با ترجمه‌ی علی اصغر خبره‌زاده توسط نشر نگاه منتشر شده، می‌خوانیم:

«- آن ها می رفتند، همچنان می رفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع می شد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسب ها و وزش باد شنیده می شود. رهگذران کنار می رفتند تا راه را بر مشایعت کنندگان باز کنند، تاج گل ها را می شمردند و علامت صلیب می کشیدند، کنجکاوان به این گروه می پیوستند و می پرسیدند: «که را به خاک می سپارند؟» جواب می شنیدند: «ژیواگو» – درست، ثواب دارد، برای این مرد دعایی بکنیم – مرد نیست، زن است – چه فرق می کند. خدا بیامرزدش. مراسم خوبی است.

– آخرین لحظات به سرعت می گذشت – لحظاتی بودند حساس و بازنگشتنی. «زمین خدا و آنچه را که در بردارد، جهان و تمام موجوداتش.» کشیش، با دست علامت صلیب رسم کرد و یک مشت خاک بر «ماریا نیکلایونا» پاشید. سرود «با ارواح پاکان» را خواندند. بعد حرکت غیرارادی و شتاب آمیز شروع شد. در تابوت را بستند، میخ کوبیدند و در قبر گذاشتند.»

کتاب دکتر ژیواگو اثر بوریس پاسترناک نشر نگاه

منبع:gobookmart

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X