قصهگویی در تاریخ خاورمیانه؛ اساسینز کرید میراژ چگونه ریشههای فرهنگی را حفظ میکند؟
اساسینز کرید میراژ بالاخره پس از مدتها با وعدهی بازگرداندن این سری محبوب به ریشههای آن عرضه شد. در مورد اینکه تا چه حد این بازی موفق شده که به انتظارات پاسخ دهد، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی تمرکز بازی بر مخفیکاری و میل به خطی بودن را ستایش کردهاند و برخی از شخصیتهای نه چندان جالب آن گفتهاند. گفتنی است که پیش از عرضهی بازی، مصاحبهای با لی مجدوب (Lee Majdoub)، بازیگر نقش بسیم، شهره آغداشلو (Shohreh Aghdashloo)، بازیگر نقش روشن و سارا بیولی (Sarah Beaulieu)، کارگردان روایی بازی، انجام شده که طی این مقاله به آن خواهیم پرداخت.
ابتدا لی مجدوب در پاسخ به سؤالی در رابطه با قرار گرفتن در نقش شخصیتی که بخش مهمی از بازی قبلی بوده، گفت:
نمیخواهم بگویم که این موضوع برایم دلهرهآور بود اما قطعاً در مورد چالشهای آن فکر میکردم. البته من احساس میکنم که بسیمی که در والهالا میبینید کاملاً نسبتاً به بسیمی که در میراژ میبینیم، متفاوت است که به دلایل مختلفی دربارهی آن صحبت نمیکنیم. بنابراین وقتی سازندگان در مورد آن به من گفتند و از آنجایی که ظاهراً تمرکز بر سالهای اولیه بسیم، پیوستن به Hidden Ones و سفر او برای کشف هویتش بود، من را جذب خود کرد.
سارا بیولی در مورد همکاری با لی برای زنده کردن این شخصیت با برداشتی جدید میگوید:
همانطور که لی گفت، بسیم در والهالا تفاوت زیادی با بسیم در میراژ دارد. بنابراین اولین قدم این بود که بفهمیم که میخواهیم دربارهی این شخصیت چه بگوییم و همانطور که اغلب میگویم، آخرین صحنه از میراژ نقطهی کانونی تکامل او بود. میراژ بسیار متراکمتر از والهالا است. هرچند هنوز میتوانید در شهر پرسه بزنید و کارهای زیادی در آن انجام دهید، اما یک شروع و پایان بسیار خطی دارید. دیدن تکامل شخصیت بسیم در آن دنیای نیمه باز، بسیار چالشبرانگیز بود، زیرا همچنان به عنوان یک بازیکن نیاز داشتیم که تا پایان بازی، بسیم را در حال تکامل و تغییر در بازی احساس کنیم. این بازی یک پایان بسیار قطعی داشته و شما هیچ انتخاب مستقیمی ندارید و تنها به یک سمت میروید.
ابتدا قصد داشتیم ببینیم که چه چیزی در درون بسیم به عنوان یک شخصیت، مثبت است زیرا بازیکنان او را در والهالا به عنوان یک شخصیت منفی میشناسند. چیزی که لی خیلی زود به ارمغان آورد، نوری بود که ما به آن نیاز داشتیم و این یکی از چیزهایی بود که باعث شد لی را به عنوان بازیگر انتخاب کنم. در واقع لی چشمان بسیار مهربانی داشته و این با اینکه ربطی به صدا ندارد اما میدانستم که لی میتواند نوری را که ما باید در شخصیت از همان ابتدای بازی و در طول بازی ببینیم، به او اضافه کند. بنابراین این شخصیت بلافاصله برای بازیکنان دوستداشتنی میشود.
همانطور که میدانید، یکی از دلایل علاقهی طرفداران اساسینز کرید به این مجموعه، شخصیتهای جذاب آن است. مجدوب در مورد پیوستن به لیست افرادی مانند اتزیو و ادوارد کنوی و دیگر شخصیتهای محبوب سری بیان کرد:
این اتفاق واقعا جذاب است. من یک طرفدار بزرگ بازیهای ویدیویی هستم. من سخت کار کردهام تا خودم را وارد صنعت بازیهای ویدیویی کنم و سپس فرصتی مانند این را در مجموعهای مانند اساسینز کرید بدست بیاورم. از طرفی همهی کسانی که از بالا تا پایین درگیر ساخت این بازی بودهاند، روی آن تلاش زیادی کرده و پیوندی عمیق با آن برقرار کردهاند. در واقع میتوان گفت که همه با میراژ ارتباطی شخصی دارند. در هر صورت دیدن اینکه عشق زیادی نسبت به آن وجود دارد، واقعا جالب است.
این اولین بازی سری اساسینز کرید در چند سال اخیر است که ما را به ریشههای خاورمیانهای سری برمیگرداند. مجدوب لبنانی است و در مورد دیدن جان گرفتن فرهنگ خاورمیانهای در اثری که نقش اصلیاش است، گفت:
من در نوجوانی و ۲۰ سالگی شرایط بسیار پرتلاطمی با خاورمیانهای بودن و برخی از تعصبات داشتم. بنابراین بخش بزرگی از زندگی من در حال جدا شدن از من بود. با خود میگفتم که دیگر نمیخواهم به زبان مادری صحبت کنم و ارتباطی با فرهنگم داشته باشم. در واقع خجالت میکشیدم. در پنج سال گذشته به عنوان بخشی از سفر شخصیام، به این فکر کردم که من باید دوباره آن عشق به سرزمینم را پیدا کنم زیرا تنها چیزی که احساس میکنم رنج بوده که بیاساس است. بنابراین سفر من بازگشت به فرهنگم و افتخار کردن به لبنانی بودنم بود.
جالب است بدانید که هشت یا نه ماه قبل از کار روی میراژ، به مادرم گفتم که میخواهم زبان یاد بگیرم. بنابراین من و مادرم حدود دو یا سه بار در هفته با تلفن صحبت میکردیم و دوباره زبان عربی را یاد گرفتم. سپس میراژ به میان آمد و این به نوعی یک نشانه بود.؛ نشانهای برای برای نشان دادن یک فرهنگ خاورمیانهای در پرتوی یک نور مثبت که در مدت زمان زیادی ندیده بودیم و آن هم برای ایفای نقش شخصیتی که بسیار چند لایه است. توصیف ین موضوع با کلمات سخت است و میتوان گفت که چیزی بیش از گفتن یک داستان است. همچنین به نظر میرسد که ارتباط شخصی مشخصی به خصوص با مردی مانند بسیم که با هویت خود دست و پنجه نرم میکند، وجود دارد.
او در تلاش است تا بفهمد که کیست. شباهتهای زیادی در این مضمون وجود دارد که «من میخواهم در زندگی بهتر عمل کنم». بسیم سعی میکند در زندگی بهتر عمل کند. او در مورد دزدها و بچهها و همه چیز سعی میکند تا زندگی خود و دیگران را بهتر کند. او فقط یک زندگی بهتر برای همهی آنها میخواهد. شما این مورد را به وفور در دیگر آثار نمیبینید.
گفتنی است که اطلاعات چندان زیادی در مورد بغداد قرن نهمی در دسترس نیست چرا که این شهر توسط حملهی مغول در دههی ۱۲۰۰ میلادی ویران شد. با این حال در بازی سعی شده تا بغداد بهتر به تصویر کشیده شود زیرا به دلیل جنگهای آمریکا در این منطقه و موارد دیگر، نوری منفی روی آن تابیده شده است. در واقع در میراژ، بغداد به درستی به عنوان مرکز فناوری و فرهنگی آن زمان معرفی شده است. بیولی در این باره میگوید:
من از قرن نهم بغداد چیزی نمیدانستم. در هر نسخهای از اساسینز کرید که من از آن مطلع هستم، مورخان وارد فرایند ساخت میشوند و آنها میتوانند مطالبی را برای شما بیاورند تا آنها را خوانده و کمی در مورد آن دوره اطلاعات کسب کنید. در مورد میراژ، آنچه که قابلتوجه است، سطح دانشی بود که قبلاً در این شهر به عنوان مرکز فرهنگی وجود داشته است. اینکه اهمیتی که این شهر از نظر تاریخی دارد را در مدرسه یاد نمیگیریم، واقعا شرمآور است. بنابراین ما واقعا مسئولیت پذیرفتیم که تا جایی که میتوانیم در آن غوطهور شویم و به بازیکنان بفهمانیم که این شهر چیست و آن را طوری بسازیم که بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
بنابراین ما روی ارتباطات شخصی که با آن مکان داشتیم بسیار کار کردیم. من همین کار را با شخصیتها نیز انجام دادم و چند شخصیت تاریخی را در آنجا آوردم. اولین نفر علی بن محمد، رهبر شورش زنج، بود و من فقط دو یا سه سطر در یک کتاب تصادفی که در مورد بغداد خواندم، او را دیدم و این شخصیت آنقدر جذاب بود که مجبور شدم به آن بپردازم. میتوان گفت که پیدا کردن ارتباط با شخصیتهایی که مدتها پیش زندگی کردهاند و ایجاد یک نور جدید و مثبت روی آنها، احساس خوبی دارد.
هرچند من اهل خاورمیانه نیستم، اما با نیاز به معرفی خوب یک منطقه آشنا هستم و امیدوارم در این مورد کار خوبی انجام داده باشیم. ما به عنوان یک تیم، به این بغداد افتخار میکنیم و برای انتخاب بازیگرها نیز سعی کردیم که افرادی را انتخاب کنیم که با پسزمینهی بازی مرتبط باشند. البته شهر همچنین پر از زبانهای عجیب و غریبی است که میتوانید بشنوید. منظور من از عجیب و غریب، چیزهایی است که ما آنها را ترجمه نمیکنیم. بنابراین وقتی بازی را با هر زبانی تجربه میکنید، میتوانید بدون هیچ ترجمهای صدای مردم را در خیابان بشنوید که عربی صحبت میکنند و این به حس غوطهوری میافزاید.
مجدوب نیز در این باره افزود:
من فکر میکنم تا زمانی که شما (بیولی) در نقش نویسنده باشید، از منظر همدلی، عشق و درک، همه چیز عالی پیش میرود. با این حال همانطور که شما گفتید، حتی من که پیشینهای خاورمیانهای داشتم، آنقدر دربارهی تاریخ آن زمان و اینکه بغداد تا چه اندازه مرکز فرهنگ و فناوری و چند مذهبی بوده اطلاعاتی نداشتم. اینکه بدانیم تاریخ زیادی در این این دنیا وجود دارد که ما نمیدانیم، غمانگیز است.
او در ادامه در رابطه با نقش مادر خود در این روند گفت:
مادرم در طول ضبط دیالوگها درگیر بود. گفتوگوهای عربی زیادی وجود داشت و او کمک زیادی کرد. این کمک به خاطر این حیاتی بود که گویش من لبنانی بود و عربیای که در میراژ صحبت میشود، قدیمیتر است. کلماتی بودند که حتی پس از یادگیری زبان عربی هرگز آنها را نشنیده بودم و مادرم در درک معنای این کلمات به من کمک میکرد. او خیلی هیجانزده و خوشحال بود که بخشی از پروژه است.
همانطور که مجدوب اشاره کرد، او یکی از طرفداران بزرگ بازیهای ویدئویی است و تلاش زیادی کرده است که به این صنعت وارد شود. بیولی بیان کرده که مجدوب شوق و تعهد زیادی به کار داشته است. در این میان مجدوب نیز در مورد قرار گرفتن در نقش چنین شخصیت مهمی در یک سری بزرگ به عنوان اولین کار خود در صنعت، میگوید:
چیزهای زیادی در پشت صحنه وجود دارد که شما نمیبینید و بخش زیادی از یادگیری در پشت صحنه اتفاق میافتد. در هر صورت من بسیار قدردان این موقعیت هستم. جالب است بدانید که روز اول، برای رفتن به جایی که قرار بود فرایند ضبط را انجام دهیم، حدود ۳۰ دقیقه پیادهروی فاصله بود. من به جای رانندگی، پیادهروی را انتخاب کردم و در تمام مسیر به موسیقیهای اساسینز کرید نظیر Ezio’s Family گوش میدادم. بود. من خودم را وقف کار کرده بودم و بارها به اعضای تیم یادآوری میکردم که ما در حال ساخت اثری از سری بزرگ اساسینز کرید هستیم. در واقع میخواستم به همه یادآوری کنم که چقدر این پروژه مهم است. همه ما روی چیزی کار میکردیم که به ریشهها باز میگشت و من فقط دوست داستم هیجانم را نشان دهم.
بیولی از هیجان زیاد مجدوب قدردانی کرده و آن را برای حفظ طراوت گروه ضروری دانست. او همچنین در مورد درسهایی که بازیکنان میتوانند از بسیم به عنوان آواتار خود بگیرند، بیان کرد:
به عنوان زنی از قرن بیست و یکم، چگونه میتوانم با بسیم که یک مرد بغدادی قرن نهم است، ارتباط برقرار کنم؟ خب از بسیاری جهات ممکن است. بنابراین امیدوارم بازیکنان نیز با او ارتباط بگیرند زیرا او از شرایطی دردناک ساخته شده است. او شخصیتی است که رنج زیادی کشیده و چیزهایی برای گفتن دارد که گفتن آنها واقعاً آسان نیست. او بین شخصیتهای مختلفی مثل روشن و علی سرگردان شده و باید جایگاه خود را در جهان نیز درک کند. در هر صورت امیدوارم بازیکنان با آن ارتباط برقرار کنند، زیرا من و ظاهراً مجدوب این کار را کردیم. من دوست دارم که وقتی بازی را به اتمام میرسانید بگویید که با بسیم ارتباط برقرار کرده و از بسیاری جهات با شخصیتش همذات پنداری کردهاید.
در ادامهی مصاحبه، شهره آغداشلو، بازیگر نقش روشن، در مورد این شخصیت گفت:
قطعا میتوانم بگویم او یکی از قویترین مبارزان زنی است که در عمرم دیدهام. او اشتیاق زیادی برا عدالت داشته و بدش نمیآید که زندگی خود را به خطر بیندازد و در خط مقدم اجرای عدالت در این شهر باشد. او همچنین نمایندهی تنوع قومیتها و فرهنگها در قرن نهم در بغداد و دوران طلایی آن است.
همانطور که احتمالا میدانید، آغداشلو ملیتی ایرانی دارد. او در مورد داشتن فرهنگی خاورمیانهای و ارتباط آن با شخصیتی که به این فرهنگ مرتبط است، میگوید:
بدیهی است که پروژههای این چنینی به قلب شما نزدیکتر هستند. وقتی این نقش به من پیشنهاد شد، امیدوار بودم که او ایرانی باشد، زیرا که از بغداد قرن نهم و زمان طلایی آن میآید. همچنین، وقتی شروع به خواندن داستان کردم، متوجه شدم که او یکی از The Hidden Ones است. یادم میآید که داستانهایی دربارهی آنها در ایران شنیده بودم. وقتی بچه بودم، مادربزرگم داستانهای زیادی دربارهی آنها برایم تعریف کرد. سپس شروع به تحقیق بیشتر کردم و متوجه شدم که این همان چیزی است که از آن الهام گرفته شده است، کتابی به نام کتاب پروردگار یا کتاب خدا که از ایران آمده است. این اثر خیلی به قلبم نزدیک است و یک بازی چند لایه و پیچیده است. شاید دانستن این که چه اتفاقی در آن زمان برای Hidden Ones رخ داده، به من کمک کرد تا بتوانم کار مفیدی برای این بازی انجام دهم.
آغداشلو در مورد ارتباط شخصیت خود با بسیم گفت:
وقتی برای اولین بار داستان را خواندم، واضح بود که این جنگجوی زن به دنبال جوانانی است که آنها را به خدمت گرفته و عدالت را به بغداد بیاورد. با این حال بعد از چند صفحه متوجه شدم که رابطهای او و بسیم چند لایه است. روشن نه تنها به او اعتماد دارد، بلکه معتقد است که او میتواند به یک اساسین شگفتانگیز تبدیل شود و احساسی که نسبت به او دارد مانند مادر و پسر است. چیزی که واقعا مرا به به تصویر کشیدن این شخصیت علاقهمند کرد این بود که این مادر آنقدر به عدالت اعتقاد دارد که بدش نمیآید بچههایش را هم با خودش در این راه به خطر بیندازد. این یک نوع بسیار پیچیده از روابط چند لایه بین این دو است.
او در مورد شروع کار روی بازی بیان کرد:
من ۱۵ سال پیش کار در بازیها را شروع کردم. از اولین پروژهای که در این صنعت انجام دادم، آنقدر لذت بردم که با خود گفتم که در آینده باز هم از این نوع پروژهها انجام خواهم داد. وقتی نوبت به اساسینز کرید رسید، متوجه شدم که هر چه بیشتر از این پروژهها یعنی بازیها انجام میدهم، آنها تکامل بیشتری پیدا میکنند. اولین باری که یک بازی ویدئویی را با خواهرزادههایم چندین دهه پیش انجام دادم، در آن یک پسر از یک بام به بام دیگر میپرید.
آن بازی داستانی آنچنان مفصل مانند اساسینز کرید میراژ نداشت و وقتی به میراژ نگاه کردم، به کاری که یوبیسافت با زنده کردن بغداد قرن نهمی انجام داده بود، افتخار کردم. یکی دیگر از دلایلی که ارتباط با بازی بسیار آسان است این است که اگرچه در قرن نهم اتفاق میافتد، اما اگر لباسهای قدیمی را به برندهای امروزی تغییر دهید و به جای اسب به شخصیتها ماشین بدهید، مانند تکرار تاریخ است و ما باید از هر جهت از آن درس بگیریم.
آغداشلو در ادامه در مورد تفاوت فیلم، سریال و بازی از نظر خودش بیان کرد:
در مورد فیلم، شما از سر تا پا باید داستان را هر طور که شده به پردهی نقرهای بیاورید. با این حال در رابطه با صداپیشگی، تنها کاری که باید انجام دهید این است که همهی موارد گفته شده را با صدای خود انتقال دهید. دلیل اینکه ما بازیگرها عاشق صداگذاری هستیم این است که مجبور نیستیم دو، سه یا گاهی چهار ساعت روند مو و گریم را طی کنیم. در رابطه با برخی از سریالهایی که باید در آنها نقش بازی میکردم، ساعت پنج به استودیو می رسیدم و سه ساعت طول میکشید تا من را گریم کنند و این گاهی ناراحتکننده بود. هرچند شما باید وانمود کنید که اینطور نیست. از طرفی در رابطه با صداپیشگی دیگر نیاز نیست که با چنین مسائلی دست و پنجه نرم کنید.
او در مورد اولین باری که شخصیتش را در بازی دیده میگوید:
اولین واکنش من این بود که چرا اینطوری راه میروم و آنها گفتند که این یک بازی است و نه یک فیلم. اولین باری که خودتان را دیده و صدایتان را میشنوید، خیلی حس عجیبی دارد اما بعد به آن عادت کرده و عاشق آن میشوید. ما بهعنوان یک بازیگر، واقعاً داستاننویس هستیم. گاهی اوقات مردم از من میپرسند که کدام یک از بین تئاتر، سینما، تلویزیون و صداپیشگی را بیشتر ترجیح میدهم و من مدام میگویم که من برای رسانه بازی نمیکنم و این کار را به خاطر خود عمل بازیگری انجام میدهم.
آغداشلو در نهایت در مورد درسی که دوست دارد بازیکنان از شخصیت روشن بگیرند، گفت:
اول از همه امیدوارم که بازیکنان تا جایی که میشود خوش بگذرانند چرا که این بازی واقعاً سرگرمکننده است. من همیشه آرزو دارم که دخترم بیش از هر چیز دیگری شاد باشد. بنابراین قبل از هر چیز، من دوست دارم بازیکنان از اینکه میتوانند چنین بازی عمیق و پیچیدهای را تجربه کنند، لذت ببرند و خوشحال باشند. برای من اثری هنری است که چیزی به من بیاموزد و از من سؤال پرسیده و مرا وادار کند که اقدامات شخصیتها را زیر سوال ببرم. در مورد میراژ، سؤالاتی نظیر چرا برخی باید چنین کارهایی را با افرادی که زیر دستشان هستند انجام دهند یا اینکه چرا ما نمیتوانیم برای همه عدالت داشته باشیم، به ذهن خطور میکند.
سوالاتی از این دست، این احساس را در شما ایجاد میکند که همچنان مکانهایی وجود دارد که اتفاقاتی از این دست میافتند و باید در این مورد آگاهسازی کرد. مردم دنیا، صرف نظر از رنگ پوست، لهجه و… همه انسان هستند اما چرا عدالت برای همهی ما وجود ندارد؟ چرا مردم نمیتوانند از حریص بودن دست بردارند؟ اینها سوالاتی است که دوست دارم بازیکنان از خودشان بپرسند و من میدانم که آنها این کار را انجام میدهند و در مورد آن فکر میکنند. در واقع وقتی یک اثر هنری مرا به فکر وا میدارد، آن اثر هنری به هدف خود رسیده است.
اساسینز کرید میراژ روی کنسولهای نسل هشتم و نهمی ایکسباکس، پلیاستیشن و رایانههای شخصی در دسترس است. این بازی سال آینده روی پلتفرم iOS نیز منتشر خواهد شد.
منبع: GameInformer
بازی های آخر اساسینز کرید همه چیز دارند: گرافیک چشم نواز، تاریخ، توطئه، شهرهای عظیم با جزئیات خیره کننده، گیم پلی لذت بخش و… فقط یک چیز ندارند. به گمان من آن چیز همان حس مرموز و شدیدا انسانی است که با الطائر در سرزمین های مقدس و با اتزیو در کنستانتینوپل از سر گذراندیم.