نقد فیلم «آرگایل»؛ جاسوسبازی با سطح هوشیاری پایین
متیو وان از فیلمسازان تحسینشده و محترم ژانر اکشن است. او با «کیک لایهای» (۲۰۰۴) وعدهی «گای ریچی جدید سینما» را داد. بعدها وارد حوزهی ابرقهرمانی شد و البته یکی از بهترین فیلمهای مجموعهی «مردان ایکس» را هم ساخت (فرست کلاس). وان اما برای ژانر جاسوسی ساخته شده بود و اوج نبوغ و استعدادهایش با «کینگزمن: سرویس مخفی» (۲۰۱۴) هویدا شد، یک فیلم اکشن-کمدی که برداشت متفاوتی از ژانر جاسوسی ارائه داد و تعدادی از بهیادماندنیترین سکانسهای اکشن آن سالها را داشت. هر فیلمسازی اما ممکن است روزی به بنبست برسد و برای وان، «آرگایل» (Argylle) همان بنبست است، یک فیلم اکشن بیسروته که اهداف خاصی را دنبال میکند اما به هیچکدام نمیرسد. نقد فیلم «آرگایل» را در این مطلب میخوانید.
هشدار: در نقد فیلم «آرگایل» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
در دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی، فیلمهای اکشن درجه ب (بی مووی) از یک جنس اکشن خاص بهره میبردند که حالا اکثرشان مضحک -اما بامزه- جلوه میکنند. در آن دوران، چنین آثاری عادی به حساب میآمدند و احتمالا خود سازندگان هم درک نمیکردند که در حال تولید چه سکانسهای احمقانهای هستند. سالها بعد اما، «اکشن اغراقآمیز» (over the top) بهصورت آگاهانه احیا شد. این بار سازندگان کاملا میدانستند که در حال تولید چه چیزی هستند و تماشای این لحظات جنونآمیز هم هیجان زیادی به تماشاگر منتقل میکرد. جان وو و مایکل بی، استادان این نوع فیلمسازی بودند و بعدتر مجموعههایی همچون «سریع و خشمگین» آن را بهصورت جدی به کار گرفتند (و نتیجهاش این شد که شخصیتها با ماشین به فضا سفر میکنند).
متیو وان با «کینگزمن: سرویس مخفی»، رویکرد متفاوت خودش به اکشن اغراقآمیز را داشت، سکانسهای اکشن او از یک زیباییشناسی و تدوین خاص بهره میبردند و اگرچه میدانستیم از هیچ منطقی پیروی نمیکنند، اهمیتی نداشت، همهچیز دستبهدست هم داده بود تا از این لحظات لذت ببریم. او با دو نسخهی بعدی «کینگزمن» نتوانست سبک اکشن درجهیک خود را تکرار کند اما امیدوار بودیم که با «آرگایل» به فرم سابق خود بازگردد، اتفاقی که حالا میتوان با قاطعیت گفت رخ نداده است. البته که از فیلم میتوان لذت برد، مثلا اگر حالت طبیعی نداشته باشید، حتما از آن درگیری موزیکال دیوانهوار در میان دودهای رنگارنگ (که نسخهی موفقش را میتوانید در «جوخه انتحار» جیمز گان ببینید) لذت خواهید برد یا با سکانس اکشن اِسکی روی نفت (!) هیجانزده خواهید شد اما در حالت عادی، بسیار سخت است که فیلم را حتی به عنوان یک «کمدی-اکشن اغراقآمیز» جدی بگیریم. به عبارت دیگر، فیلم با اینکه -آگاهانه- میخواهد مضحک باشد اما بهحدی در این زمینه افراط به خرج میدهد که دیگر مضحک نیست، صرفا بد است و آزاردهنده.
فیلم با ساختار «داستان در داستان» آغاز میشود. اِلی کانوی (برایس دالاس هاوارد) نویسندهای است که مجموعه کتاب جاسوسی محبوبی به نام «آرگایل» نوشته و در حال حاضر بر روی جلد پنجم آن کار میکند. این ایده اما در همین حد باقی میماند، در واقع پس از افتتاحیهی فیلم، ما به جز یکی دو سکانس کوتاه، دیگر کاری با داستان مامور آرگایل (هنری کویل) نداریم اما این بخشهای اضافی باعث شدهاند تا فیلم بهشدت طولانی و خستهکننده شود (حدود ۲ ساعت) و جزئیات داستانی بیمعنایی هم به قصه اضافه شود که آن را بیدلیل پیچیده میکند. دقیقا مشخص نیست که متیو وان چه چیزی در ذهن داشته که نتیجهی نهاییاش این شده است، آیا قصد داشته اثری به اصطلاح «کریستوفر نولانی» بسازد یا فقط میخواسته هنری کویل (یا هر ستارهی بزرگ دیگری) در فیلم باشد تا او را در تبلیغات به نمایش بگذارد؟ حداقل اگر داستانِ درون داستان را کامل روایت میکرد، شاید میتوانست جذاب باشد اما او ماجراجوییهای آرگایل را بهکلی نادیده میگیرد تا همان معدود بخشهایی که این شخصیت در فیلم حاضر است هم بیمعنا شود.
اینکه سکانسهای اکشنی که داخل قصهی خیالی فیلم اتفاق میافتند، اغراقآمیز باشند، منطقی است و ایرادی به آنها وارد نیست اما بعدتر میبینیم که هیچ تفاوتی میان این قصهی خیالی و دنیای واقعی فیلم وجود ندارد، چه بسا دنیای واقعی حتی اغراقآمیزتر هم باشد. متیو وان شاید قصد دارد پیام خاصی را مخابره کند اما هرچه که هست، به مقصد نرسیده است. و اما دنیای واقعی، کاشف به عمل میآید که اِلی کانوی در حقیقت ریچل کایل (به اختصار «آر.کایل»، هوشمندانهتر از این؟) است، یک جاسوس متبحر که به فراموشی دچار شده و آرگایل هم در واقع خودش است که در رویاهایش میبیند و در موردش مینویسد. ایدهی کلی در باب مامورِ مبتلا به فراموشی را قبلا دیدهاید، از «هویت بورن» تا «بوسه طولانی شببخیر» اما چیزی که «آرگایل» را متمایز میکند، شاید این باشد که بیش از حد به دنبال حاشیه است و میخواهد با اغراقآمیز بودن، خود را به شکلی دروغین متفاوت جلوه دهد. فیلم در همین راستا، اندکی سلیقهای شده است، شاید اصلا عاشق آن شوید اما کاملا محتمل است که از فیلم نفرت پیدا کنید، خصوصا اگر تریلرهای فیلم را تماشا کرده باشید و تصور کنید که داستانش پیرامون ماموریتهای هیجانانگیز مامور آرگایل اتفاق میافتد، ماموری که فارغ از مدل موهایش، هیچ ویژگی بامزهای ندارد و بههیچوجه کمدی نیست.
فیلم البته در زمینهی کمدی در مجموع ناامیدکننده است و به جز چند دیالوگ از سم راکول و برایان کرانستون، تقریبا هیچ عنصر طنزی در آن به چشم نمیخورد. «آرگایل» از نظر بصری هم کمدی نیست، مگراینکه بخواهید به سکانسهای اکشن اغراقآمیز آن بخندید که البته آنها بیشتر سوالبرانگیزند تا بامزه و شاید از خودمان بپرسیم چرا در حال تماشای چنین چیزهایی هستیم. فیلم تیم بازیگری پرستارهای هم دارد اما هیچکس فرصتی برای خودنمایی پیدا نکرده است. ضمن اینکه برایس دالاس هاوارد فارغ از استعدادهای بازیگریاش، فیزیک یک جاسوس کارکشته را ندارد، البته متیو وان برای اینکه به ما ثابت کند اشتباه میکنیم، از بدلکارانی با فیزیک مشابه استفاده کرده است اما در واقعیت، تصور نمیکنم هیچ ماموری در چنین جایگاهی، چنین فیزیکی داشته باشد زیرا در این صورت، حتی با یک دویدن ساده هم دچار نفستنگی خواهد شد. البته که فیلم را نباید جدی گرفت، خود سازندگان هم آن را جدی نگرفتهاند اما به نظر میرسد که وان قصد انتقاد از تنشرمی را داشته و میخواهد بگوید آدمهایی با فیزیک نامناسب هم میتوانند در حوزههای مختلف متفاوت باشند (اگر به یاد داشته باشید، چند سال قبل فیلم «جاسوس» را هم با بازی ملیسا مککارتی داشتیم که دربارهی یک مامور چاق بود، دقیقا در دورانی که کمپینهای حمایت از چاقی محبوب شده بودند)، به هر حال، اکنون در عصری هستیم که همه باید با آثار هنریشان چنین پیامهایی را بدهند تا از سوی ووکها و رسانههای خاص موردتحسین قرار بگیرند.
هنری کویل، جان سینا، صوفیا بوتله و حتی برایان کرانستون، تقریبا همگی در فیلم هدر رفتهاند و بهخوبی مورد استفاده قرار نمیگیرند. وضعیت کویل بدتر است، او با اینکه نقش یک شخصیت داستانی خیالی را برعهده دارد اما حتی در همان ساختار هم به او فرصت داده نمیشود تا خودنمایی کند، تا حدی که برای مخاطب مشخص نیست این مامور مخفی اصلا به چه دلیل محبوب است و چرا کتابهایش پرفروش شدهاند. «آرگایل» بیگمان میتوانست ضعفهای قصه و شخصیتپردازی را با سکانسهای اکشن خود جبران کند و متیو وان اکشن ساختن را بهخوبی بلد است اما ظاهرا همهی ایدههای ناب خود را صرف «کینگزمن» کرده و تفالهها به «آرگایل» رسیده است. او حتی سکانسهای اکشن عادیتری مثل بخش قطار را بهعمد خراب میکند، زیرا شخصیت هنری کویل را بیوقفه -و با برشهای متوالی- به نمایش میگذارد و باعث افت ریتم میشود. احتمالا چون دلیل منطقی برای پرداختن به آرگایل وجود ندارد، فیلمساز با این تکلحظهها میخواهد از ستارهی مشهور فیلمش نهایت استفاده را ببرد. فیلم از نظر جلوههای ویژه هم قابل دفاع نیست و وان گاهی بیدلیل -و مشخصا بیش از حد- از آنها استفاده میکند تا به اصطلاح فیلمش را اغراقآمیزتر کند.
متیو وان فیلمساز خوبی است، او درک -و علاقهی زیادی به- ژانر جاسوسی دارد و فیلم بعدیاش هم یک اثر اکشن-جاسوسی خواهد بود، با این حال، او باید متوجه شود که رویکرد فعلیاش دیگر جواب نمیدهد، آنهم در روزهایی که انتظارات مخاطبان بالاست و آنها ترجیح میدهند حتی مضحکترین سکانسها هم خوشساخت باشند و خلاقانه. بله، هدف وان از ساخت چنین آثاری سرگرمی است و فیلم خودآگانه میخواهد یک شوخی بزرگ باشد اما اینکه یک فیلم آگاهانه چیزی را انجام میدهد، بدین معنا نیست که حتما ایدههایش جواب میدهند یا آنها را بهدرستی پیادهسازی کرده است. «آرگایل» اگر خردهپیرنگهای فرعی بیمعنایش را کنار میگذاشت، سکانسهای اکشن آن با وسواس و ظرافت بیشتری طراحی و اجرا میشد و قصهاش کمی از کلیشه فاصله میگرفت، به اثر منجسمتری تبدیل میشد اما فیلم فعلی، اثری آشفته است که هر چند دقیقه یک بار، به مسیر متفاوتی میرود و هیچکاری را هم درست انجام نمیدهد. فیلم البته چند پیچش داستانی قابلقبول دارد که بعضیهایشان قابلپیشبینی نیستند و هیجان نسبی ایجاد میکنند، هیجانی که متاسفانه چندان پایدار نیست.
شناسنامه فیلم «آرگایل» (Argylle)
کارگردان: متیو وان
نویسنده: جیسون فوکس
بازیگران: برایس دالاس هاوارد، سم راکول، برایان کرانستون، کاترین اوهارا، هنری کویل، صوفیا بوتله، جان سینا
محصول: ۲۰۲۴، آمریکا، انگلستان
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۳۳٪
امتیاز نویسنده: یکونیم از پنج
خلاصه داستان: الی کانوی (برایس دالاس هاوارد) نویسندهای است که مجموعه کتاب جاسوسی محبوبی به نام «آرگایل» نوشته است و در حال حاضر بر روی جلد پنجم آن کار میکند. در ادامه اما کاشف به عمل میآید که الی کانوی در حقیقت ریچل کایل است، یک جاسوس کارکشته که به فراموشی دچار شده است و آرگایل هم در واقع خود او است که در رویاهایش میبیند و در موردش مینویسد. او حالا باید در مقابل نسخهی واقعی همان سازمان مخفی خطرناک قرار بگیرد که در قصههایش در مورد آنها نوشته بود.
منبع: دیجیکالا مگ