نقد فصل اول آرکین؛ از بهترین سریال‌های انیمیشنی تمام دوران

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۲ دقیقه
نقد سریال آرکین

اولین بار که به محتوای تبلیغاتی بازی لیگ آو لجندز (League of Legends) – بازی موبایی (MOBA) که سریال آرکین (Arcane) از دنیاسازی آن اقتباس شده – برخورد کردم، بدجوری توی ذوقم خورد. در تریلرها و عکس‌های بازی ترکیبی از جادوگرها، افراد اسلحه‌به‌دست، مبارزان شمشیر‌به‌دست، شخصیت‌های انیمه‌ای، موجودات شبه‌حیوان بامزه که انگار به کارتون کودکان تعلق دارند و بسیاری عناصر نامتجانس دیگر دیدم. انگار که رایوت گیمز (Riot Games) تصمیم گرفته بود تک‌تک تیپ‌های شخصیتی و کلیشه‌های موجود در فرهنگ عامه را به یکی از شخصیت‌های بازی‌اش تبدیل کند، بدون این‌که به این فکر کند که این شخصیت‌ها چطور قرار است به‌طور منطقی در یک دنیا وجود داشته باشند. اگر در آن دوران کسی به من می‌گفت که روزی خواهد رسید که دنیاسازی لیگ در نظر من به قوی‌ترین ویژگی‌اش تبدیل خواهد شد، احتمالاً به او پوزخند می‌زدم.

بعداً که بازی را شروع کردم و بیشتر در معرض جامعه‌ی هواداری آن قرار گرفتم، متوجه شدم که رایوت گیمز دنیاسازی لیگ آو لجندز را بسیار جدی گرفته و یک عالمه داستان کوتاه، کمیک، تریلر، بیوگرافی و محتواهای جورواجور دیگر تولید کرده تا هرچه بیشتر به دنیای لیگ آو لجندز و شخصیت‌های آن شاخ‌وبرگ دهد. یکی از تصمیم‌های هوشمندانه‌ی رایوت گیمز برای این‌که این شخصیت‌های بسیار متفاوت را بخشی از یک دنیا جلوه دهد، این بود که دنیای رون‌ترا (Runeterra) را ناحیه‌بندی کند و برای هر ناحیه دو عامل «رویکرد نسبت به جادو» و «سطح تکنولوژی» تعیین کند. این دو عامل تا حد زیادی دلیل تفاوت عمده بین شخصیت‌ها را توضیح می‌دهد. مثلاً اگر شخصیتی ببینید که به تفنگ یا قطعات تکنولوژیک پیشرفته مجهز است، می‌توانید فرض را بر این بگیرید که یا به پیلتوور (Piltover) متعلق است یا به زان (Zaun)، چون در نقشه‌ی بازی فقط این دو شهر دوقلوی مستقل هستند که سطح تکنولوژی‌شان «بالا» ذکر شده است. در حالی‌که در فرلیورد (Freljord) سطح تکنولوژی بسیار پایین و رویکرد نسبت به جادو پرستش آن است، بنابراین بسیاری از شخصیت‌هایی که به این ناحیه تعلق دارند، با اسلحه‌های سرد می‌جنگند یا خاصیت جادویی/خداگونه دارند.

نقد سریال آرکین

تا قبل از آشنایی بیشتر با این دنیاسازی، واکنش من هم مثل بسیاری دیگر این بود که: آخر بازی موبا را چه به دنیاسازی و قصه‌گویی؟ سبک موبا یک سبک بازی کاملاً رقابتی است و داستان تعریف کردن در بستر آن عملاً غیرممکن است. با این‌که رایوت گیمز مشخصاً داشت زحمت زیادی در این زمینه می‌کشید، ولی به نظر می‌رسید که زحمتش دارد تا حد زیادی به هدر می‌رود، چون بیشتر بازیکنان لیگ آو لجندز عملاً هیچ ایده‌ای درباره‌ی دنیاسازی‌ای که در پس‌زمینه انجام می‌شد نداشتند.

ولی برای رایوت گیمز لیگ آو لجندز نه فقط یک بازی، بلکه پروژه‌ای بزرگ بود، پروژه‌ای که قرار بود وجهه‌های مختلف داشته باشد و از دل آن چیزهای مختلفی بیرون بیاید: از سریال گرفته تا بازی مبارزه‌ای و MMO. رایوت گیمز هم می‌دانست که ره صدساله را یک‌شبه نمی‌توان طی کرد. برای این‌که نقشه‌های بلندپروازانه‌ی شرکت به بار بنشینند، لازم بود که برای مدتی ایده‌هایش را در مقیاسی کوچک‌تر مورد آزمون و خطا قرار دهد و دنیای رون‌ترا را آهسته‌وپیوسته توسعه دهد.

سریال آرکین اولین محصول فرهنگی نیست که از دل دنیاسازی لیگ آو لجندز بیرون آمده، ولی مسلماً تا این لحظه بزرگ‌ترین و مهم‌ترین‌شان است. ساخت این سریال نزدیک به ۶ سال زمان برده که شاید برای یک فصل ۹ قسمتی زمان طولانی‌ای به نظر برسد، ولی مسلماً بخشی از این زمان نه لزوماً صرف ساخت خود سریال، بلکه صرف توسعه دادن دنیایی که سریال قرار است در آن اتفاق بیفتد شده است. تمام تیزرها، ایونت‌ها و نوشته‌هایی که رایوت در طی سال‌ها در حال منتشر کردن بود، به ساخت این سریال ختم شدند و حاصل کار از این بهتر نمی‌توانست باشد.

در ادامه به تعدادی از دلایل که در موفقیت سریال دخیل بوده‌اند می‌پردازم.

در ادامه‌ی مطلب خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد سریال آرکین

دلیل اول: سریال هم برای طرفداران لیگ کار می‌کند، هم برای کسانی که هیچ آشنایی‌ای با آن ندارند

وقتی عده‌ای مشغول ساخت اثر داستانی درباره‌ی دنیا و شخصیت‌هایی هستند که پیش از تالیف داستان وجود داشته‌اند و هویت و ماهیت‌شان تا حد زیادی تثبیت شده، معمولاً دو حالت پیش می‌آید:

۱. داستان جدید چنان ریشه‌ی عمیقی در دنیاسازی و شخصیت‌های از پیش تثبیت‌شده دارد که طرفداران جدید نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.

۲. ارتباط اثر آنقدر با ریشه‌های خود ضعیف شده که طرفداران قدیمی آن را به چشم خیانتی به آنچه می‌شناختند و دوست داشتند می‌بینند.

آرکین به هیچ‌یک از این دو عاقبت دچار نشده و واقعاً هم برای طرفداران پر و پا قرص دنیاسازی لیگ حرفی برای گفتن دارد، هم برای کسانی که هیچ ایده‌ای درباره‌ی دنیای لیگ ندارند.

نقد سریال آرکین

دلیل این‌که سازندگان سریال موفق شده‌اند به این دستاورد برسند، به دو عامل بستگی دارد.

عامل اول این است که شخصیت‌های زیادی از داخل دنیای بازی در سریال مورد استفاده قرار گرفته‌اند، ولی وضعیتی که در دنیای سریال دارند، با وضعیت‌شان در دنیای بازی یکسان نیست. مثلاً در دنیای لیگ هایمردینگر (Heimerdinger) مخترعی است که تکنولوژی‌های متنوعی در اختیار دارد که با عنوان هکس‌تک (Hextech) مشخص شده‌اند: مثل مسلسل‌های خودکار، موشک و نارنجک.

وقتی سریال شروع می‌شود، هایمردینگر عضوی از شورای شهر پیلتوور است و وقتی جیس تالیس (Jayce Talis) درباره‌ی پروژه‌ی جدیدش یعنی هکس‌تک به او اطلاع می‌دهد، هایمردینگر اکیداً با آن مخالفت می‌کند. اگر شما بازی را بازی کرده باشید، به‌عنوان کسی که می‌داند کل قابلیت‌های هایمردینگر در بازی بر پایه‌ی هکس‌تک می‌چرخند، کنجکاو می‌شوید بدانید که دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد که باعث می‌شود او نه‌تنها با توسعه‌ی هکس‌تک موافقت کند، بلکه خودش هم به اختراع در این حوزه مشغول شود. اگر سریال در دوره‌ای از زندگی هایمردینگر اتفاق می‌افتاد که در آن مخترع سرشناس هکس‌تک بود، شما به‌عنوان کسی که بازی را انجام داده، یک دلیل کمتر برای کنجکاوی نسبت به داستان داشتید.

نقد سریال آرکین

ولی اگر هیچ ایده‌ای نداشته باشید که هایمردینگر کیست، این عدم آگاهی هیچ لطمه‌ای به درک شما از داستان وارد نخواهد کرد و شاید حتی امتیاز به حساب بیاید، چون مانع از لو رفتن جریان سریال می‌شود. سریال به مقطعی از تاریخ پیلتوور می‌پردازد که در آن هیچ‌کس هنوز به آن شخصیت قهرمانی و قدرتمندی که در بازی دارد تبدیل نشده و سریال تازه می‌خواهد به ما نشان دهد که چه شد هایمردینگر به مخترع نابغه‌ی هکس‌تک تبدیل شد، جیس به نماد آینده‌نگری و پیشرفت در پیلتوور تبدیل شد و آن چکش نمادینش از کجا آمد، ویکتور چگونه به موجودی نیمه‌انسان نیمه‌ماشین تبدیل شد و قضیه‌ی شعار معروفش «تکامل شکوه‌مند» (Glorious Evolution) دقیقاً چیست  و… بنابراین سریال با نقطه‌ی شروع تعدادی از نمادین‌ترین شخصیت‌ّهای دنیای لیگ سر و کار دارد. شما به‌عنوان بیننده چه بدانید این نقطه‌ی شروع قرار است چه پایانی داشته باشد، چه ندانید، سفر این شخصیت‌ها برایتان جالب خواهد بود، هرچند شاید بنا بر دلایلی متفاوت.

دلیل دوم جالب بودن سریال برای همه‌ی اقشار این است که با وجود این‌که نویسندگان سریال داستان را طوری نوشته‌اند که بیننده‌ای که چیزی درباره‌ی شخصیت‌ها و دنیای آن نمی‌داند هم بتواند از آن سر در بیاورد، ولی با گنجاندن جزئیات ریز و نه‌چندان حیاتی در طول داستان کاری کرده‌اند کسانی که اطلاعاتی درباره‌ی دنیای بازی دارند، همیشه یکی دو قدم از کسانی که با اطلاعات صفر سریال را می‌بینند جلوتر باشند؛ هرچند قابل‌بحث است که آیا این یکی دو قدم جلوتر بودن امتیاز محسوب می‌شود یا نه، چون همان‌طور که اشاره شد، گاهی به لو رفتن عناصر غافلگیرکننده‌ی سریال منجر می‌شود و گاهی نیز باعث رد‌گم‌کنی می‌شود.

نقد سریال آرکین

مثلاً وقتی جیس با مل (Mel) وارد رابطه می‌شود، در قسمتی می‌بینیم که مل در حال کشیدن نقاشی از منظره‌ای شهری است. کسی که با دنیای لیگ آشنا باشد، متوجه می‌شود که این مکان سنگر جاودان (The Immortal Bastion)، پایتخت ناکسوس (Noxus) است. ناکسوس یکی از نواحی دنیای رون‌ترا است که معروف به جنگ‌آوری و استبداد است. کسی که با دنیاسازی لیگ آشناست، از این صحنه نتیجه‌گیری می‌کند که مل اهل ناکسوس است و با توجه به رفتار نسبتاً مرموز او فرض را بر این می‌گیرد که او جاسوس ناکسوس است و دارد از جیس سوءاستفاده می‌کند.

در ادامه‌ی سریال با سر رسیدن مادر مل به پیلتوور فرض پیشین پیرامون این‌که او اهل ناکسوس است تایید می‌شود، ولی فرض خیانت‌کار بودن او صرفاً به‌خاطر تعلق داشتن به ناکسوس رد‌گم‌کنی از آب درمی‌آید. دلیل این‌که مل در پیلتوور به سر می‌برد، به‌خاطر مشکلاتش با فرهنگ بی‌رحمانه‌ی ناکسوس بوده است.

نقد سریال آرکین

یکی از بارزترین مثال‌ها در این زمینه شخصیت وندر (Vander) است. برای کسی که با اطلاعات صفر سریال را تماشا کند، این تصور ایجاد می‌شود که او به‌خاطر اشتباه جینکس (Jinx) در پایان اپیزود سوم کشته می‌شود، ولی در نظر کسانی که با دنیاسازی بازی آشنا باشند، از همان اول متوجه نشانه‌هایی خواهند شد مبنی بر این‌که او وارویک (Warwick)، شخصیت گرگینه‌مانند بازی است که سینجد (Singed) او را در آزمایشگاه ساخته و طبق بیوگرافی‌اش در بازی پیش از تبدیل شدن به یک هیولا، گانگستری در زان بود. از این نشانه‌ّها می‌توان به خطاب شدن او به‌عنوان «سگ تازی زیرزمین» و پخش شدن موسیقی شکار وارویک، موقعی‌که در حال حمله به نوچه‌های سیلکو (Silco) است، اشاره کرد.

آرکین مصداق بارز سریالی است که چند سطح خوانش مختلف دارد و بسته به میزان اطلاعات قبلی که از دنیا و شخصیت‌های آن دارید، تجربه‌ای متفاوت از آن خواهید داشت، ولی این تفاوت در تجربه به هیچ‌وجه جنبه‌ی کیفی ندارد و همه به یک میزان از آن لذت خواهند برد.

نقد سریال آرکین

دلیل دوم: پرهیز از کلیشه‌ها

با این‌که سبک فانتزی درباره‌ی اکتشاف تخیل انسان است، ولی به‌طور عجیبی در خطر تکراری و فرمولی شدن قرار دارد. هر از گاهی سبک فانتزی نیاز به اثری دارد که بیاید و منزلگاهش را که غبار کلیشه آن را فرا گرفته، خانه‌تکانی اساسی کند.

برای مدتی طولانی، دنیاسازی غالب در آثار فانتزی غلیظ (High Fantasy)، قرون‌وسطایی تالیکنی بود. البته در آثار نوشتاری فانتزی تنوع دنیاها به‌مراتب بیشتر است، اما در بین آثار پرخرج بصری که گنجایش کمتری برای ریسک و خلاقیت دارند، منبع الهام غالب همچنان به شکلی محافظه‌کارانه تالکینی باقی مانده است.

البته بین فیلم‌ها و سریال‌های فانتزی هم شاهد جریانی برای به چالش کشیدن سلطه‌ی فانتزی تالکینی/قرون‌وسطایی هستیم، ولی آرکین شاید اولین اثری باشد که این کار را به شکلی موثر انجام داده است. سازندگان سریال تلاش زیادی کرده‌اند تا از به کار بردن کلیشه در سریال پرهیز کنند؛ چه کلیشه‌های مربوط به خلق جهان فانتزی، چه کلیشه‌های روایی و شخصیت‌پردازی.

نقد سریال آرکین

زمینه‌ی جهان خیالی داستان – یعنی شهر پیلتوور و زان – «آرکین‌پانک» (Arcanepunk) است. آرکین‌پانک یکی از زیرمجموعه‌های آثار پانک است (مثل سایبرپانک، استیم‌پانک و…) که در آن جادو و علم به‌موازات هم وجود دارند و با هم قابل‌ترکیب‌اند. مثل همه‌ی آثار پانک دیگر هم شخصیت‌های ضد اجتماعی و سرکش (به‌اصطلاح پانک) نیز شخصیت‌های اصلی قصه هستند و خب از جینکس، اکو (Ekko)، وای (Vi) و به‌طور کلی ساکنین زان پانک‌تر نداریم.

با این‌که در مدیوم‌های مختلف آثار «فلان‌پانک» زیادی ساخته شده‌اند، ولی متاسفانه بیشتر این آثار (جز در دو حوزه‌ی اصلی یعنی سایبرپانک و استیم‌پانک) یا جنبه‌ی آزمایشی دارند یا فقط برای خوره‌های آثار گمانه‌زن جذاب‌اند و نمی‌توان از آن‌ها به‌عنوان مثال‌هایی درخشان از قصه‌گویی استاندارد و حس‌برانگیز یاد کرد.

آرکین شاید اولین اثری باشد که نه‌تنها یک آرکین‌پانک تمام‌عیار است (یکی از زیرگونه‌های بسیار کم‌استفاده‌ی گمانه‌زن)، بلکه از جذابیت همگانی و عمق احساسی برخوردار است و این اتفاقی بس خجسته برای طرفداران فانتزی است، چون موفقیت این سریال راه را برای ساخته شدن آثار دیگر فانتزی با دنیاها و زمینه‌های منحصربفرد باز خواهد کرد.

نقد سریال آرکین

نکته‌ی مهم اینجاست که زمینه‌ی آرکین‌پانک سریال روکشی زیباشناسانه نیست، بلکه تاثیری مستقیم روی داستان سریال دارد، طوری که نمی‌توان این داستان را به زمینه‌ی دیگری منتقل کرد. بخش زیادی از این داستان حول دو موضوع می‌چرخد:

۱. کشمکش بین قسمت بالایی و پایینی شهر پیلتوور (قسمت پایینی بعداً با نام «زان» استقلال پیدا می‌کند) و تفاوت فرهنگی، اقتصادی و کیفیت زندگی فاحش بین آن‌ها

۲. کشف شدن هکس‌تک که ترکیب جادو و فناوری است و قرار است دنیا را تغییر دهد

سازندگان سریال با در مرکزیت قرار دادن هکس‌تک کاری کرده‌اند که اثر آن روی دنیای داستان و شخصیت‌های ساکن آن به‌خوبی حس شود و صرفاً در حد افکتی باحال باقی نماند. چنین سبک داستان‌هایی همیشه در این خطر قرار دارند که عناصر جادویی و گمانه‌زن‌شان به عنصری جزئی در پس‌زمینه انتقال داده شود؛ شاید به این دلیل که سازندگان‌شان در حدی به تخیل اطمینان ندارند تا آن را به‌عنوان پدیده‌ای جدی و انقلابی درون دنیای داستان در نظر بگیرند. در چنین حالتی نورافکن روی خود شخصیت‌ها می‌افتد و داستان طوری پیش می‌رود که انگار کل عناصر تخیلی برای این وجود دارند تا خدمت‌گزار شخصیت‌های داستان باشند. اما آرکین به چنین مشکلی دچار نشده است.

نقد سریال آرکین

در کنار کلیشه‌ای نبودن دنیا و فضای خیالی سریال، سازندگان به‌شکلی استادانه از به کار بردن کلیشه‌ّهای روایی و شخصیت‌پردازی نیز پرهیز کرده‌اند.

سیلکو، شرور اصلی فصل ۱ سریال، مثال بارزی از کلیشه‌ای نبودن سریال است. با این‌که سیلکو کارهای بدی انجام می‌دهد و در شرور بودن او شکی نیست، ولی شرارت او هیچ‌گاه حالت کارتونی و غیرمنطقی پیدا نمی‌کند و شخصیت او هیچ‌گاه به کلیشه‌های دم‌دستی نزول نمی‌کند، کلیشه‌ّهایی مثل:

  • شروری که مخزن بی‌انتهای شرارت است و جز نابودی و قدرت‌طلبی هیچ هدف دیگری ندارد
  • شروری که در اصل شرور نیست و صرفاً قهرمانان قصه با او دچار سوءتفاهم شده‌اند و جا برای رستگار شدن دارد
  • شروری که از قدرت فوق‌العاده زیاد برخوردار است و نمی‌توان با او رو در رو جنگید
  • شروری که از اول تا آخر قصه در حال گول زدن و زبان‌بازی است

نقد سریال آرکین

دلیل قوی بودن شخصیت سیلکو این است که او خصلت‌های بد شرورها را دارد، ولی این خصلت‌ها معقول و باورپذیر هستند. مثلاً با این‌که او تمایل به فریب دادن و بازی ذهنی با بقیه دارد، ولی عشق پدرانه‌اش به جینکس واقعی است و در این زمینه بازی ذهنی‌ای در کار نیست. این عشق نه قرار است او را از کارهای بدش رستگار کند، نه کارهای بد دیگرش قرار است عشق او را خدشه‌دار کنند. سازندگان سریال به این نکته واقف بوده‌اند که برای شخصیت‌پردازی نیازی نیست در نهایت همه‌ی ویژگی‌های بد و خوب را به‌نحوی با هم آشتی داد و در آخر کلیتی واحد از شخصیت به وجود آورد. انسان‌ّها موجودات پیچیده‌ای هستند و ممکن است ویژگی‌هایی داشته باشند که قضاوت درباره‌ی آن‌ها را سخت کند. برای خلق یک لحظه‌ی احساسی، برای تاکید روی لذت شکست دادن شرور یا پیروزی قهرمان، لازم نیست شرورها را زیادی بد و قهرمانان را زیادی خوب جلوه داد. گاهی اصلاً نیازی نیست پس از شکست خوردن شرور یا به پیروزی رسیدن قهرمانان احساس خوبی داشت. سازندگان آرکین به‌خوبی به این موضوع واقف بوده‌اند.

یکی دیگر از مثال‌های برجسته در این زمینه صحنه‌ای است که جیس عزل هایمردینگر از شورای پیلتوور را به رای می‌گذارد. اگر با سریالی کلیشه‌ای‌تر و ساده‌تر طرف بودیم، هدف وجودی این صحنه این می‌بود که به ما نشان داده شود جیس چقدر در ایگوی خود غرق شده و اعضای شورا چقدر فاسد هستند که موسس شهرشان را، که بدون‌شک دغدغه‌مندترین و بی‌شیله‌پیله‌ترین عضو آنجاست، از شورا بیرون می‌اندازند.

نقد سریال آرکین

اما نکته اینجاست حرف‌هایی که جیس علیه هایمردینگر می‌زند، همه ریشه در حقیقت دارند. هایمردینگر یک یوردل (Yordle) است. یوردل‌ها موجودات جادویی هستند که عمر جاودانه دارند و درک‌شان نسبت به مفهوم زمان با انسان‌ها فرق دارد. هایمردینگر هیچ‌گاه نمی‌تواند درک کند که انسان‌ها وقت محدودی در این دنیا دارند و صبر کردن به مدت چند دهه برایشان مقدور نیست. او کمی قبل از عزل شدنش خبردار شد که ویکتور به‌زودی قرار است بر اثر بیماری بمیرد، ولی واکنش خاصی نشان نداد که ناشی از همذات‌پنداری باشد و بدون تعلل راهکاری را که جیس برای درمان او پیشهاد داد «خطرناک» خطاب کرد.

همچنین جیس به هایمردینگر گفت که او اجازه داد زیر نظرش شهر زیرین (یا همان زان) به وضعیتی اسفناک دچار شود و او تمام مدت دست روی دست گذاشت و هیچ تلاشی نکرد تا وضعیت آن‌ها را بهتر کند. این هم اتهامی به‌جاست. با توجه به این‌که پس از عزل شدن، هایمردینگر به شهر زیرین می‌رود تا از نزدیک با وضعیت زندگی مردم آنجا آشنا شود، نشان می‌دهد خودش هم به انتقادی که جیس از او کرده واقف بوده است. به‌عبارت دیگر، مشکل هایمردینگر این است که از لحاظ ذهنی قابلیت این را ندارد تا درد و مشکلات کسانی را که قرار است به آن‌ها حکومت کند درک کند و با وجود این‌که بهترین نیت‌ها را دارد، محافظه‌کاری او که ناشی از عمر طولانی‌اش است، مانعی بزرگ سر راه پیشرفت پیلتوور است. حتی اگر این پیشرفت قرار است به بیراهه برود، یک‌تنه نمی‌توان جلوی چنین جریان قدرتمندی را گرفت و برای همین بود که هایمردینگر در کمال ناباوری از شورا عزل شد.

نقد سریال آرکین

با این‌که صحنه‌ی عزل شدن هایمردینگر طوری کارگردانی شده تا برایش دل بسوزانیم (و واقعاً هم دلمان می‌سوزد)، ولی همان‌طور که می‌بینید، این واکنش احساسی کل حقیقت ماجرا را دربرنمی‌گیرد. حقیقت این است که خود هایمردینگر در اتفاق ناخوشایندی که برایش می‌افتد سهیم است.

چنین پیچیدگی‌هایی در همه‌ی موقعیت‌های احساسی داستان حاضرند: دعوای بین جینکس و وای، دعوای بین سیلکو و وندر، دعوای ابتدایی بین جیس و شورای پیلتوور و به‌طور کلی، دعوای بین پیلتوور و زان.

هیچ موقعیتی در حدی ساده نیست که بتوانید با دودوتا چهارتا کردن طرف خوب و بد دعوا را مشخص کنید و منتظر بمانید تا حق به حق‌دار برسد. همه‌ی شخصیت‌های سریال برای کارهایی که انجام می‌دهند حق دارند، و کسانی که از کارهایشان آسیب می‌بینند نیز حق دارند. دلیل این‌که می‌توان به همه‌ی شخصیت‌ها حق داد، این است که سازندگان سریال، در عین استفاده‌ی سالم و اجتناب‌ناپذیر از کلیشه‌ها، هیچ‌کس و هیچ‌چیز را به کلیشه تقلیل نداده‌اند.

نقد سریال آرکین

دلیل سوم: کیفیت تولید بالا

منظور از کیفیت تولید، صداپیشگی، موسیقی و البته انیمیشن سریال است.

یکی از سیاست‌هایی که رایوت گیمز همیشه به آن معروف بوده، ساختن موزیک ویدئوها و تریلرهای بسیار باکیفیت برای لیگ بوده است. این شرکت بلد است چطور مردم را نسبت به آثارش جوگیر کند و پای ویدئوهای بسیار زیادی که رایوت درباره‌ی لیگ ساخته، همیشه نظراتی مبنی بر «هرچه زودتر یه فیلم/سریال بسازید» یا «رایوت یک شرکت موسیقی‌سازی است و یک بازی ساخته تا موسیقی‌اش را تبلیغ کند!» دیده می‌شود.

البته همه می‌دانند که ساختن یک تیزر چند دقیقه‌ای با یک انیمیشن داستانی شش‌ساعته زمین تا آسمان فرق دارد و لزوماً استعداد در ساخت یکی به استعداد در ساخت دیگری منجر نمی‌شود. اما ظاهراً دست‌اندرکاران ساخت سریال استثنایی در این زمینه محسوب می‌شوند. چون کسانی که پشت ساخت سریال هستند، عمدتاً همان کسانی بودند که در ساختن تیزرها و موزیک ویدئوهای سال‌های اخیر نقش داشتند و ثابت کردند که استعداد در ساختن محتوای کوتاه به محتوای بلند نیز قابل‌تعمیم است. فقط کافی است به‌قدر کافی خوب باشید.

نقد سریال آرکین

استودیوی انیمیشن‌سازی فرانسوی فورتیش پروداکشن (Fortiche Production) که سریال را ساخته، استودیوی پشت بسیاری از موزیک‌ویدئوهای لیگ آو لجندز بوده، ویدئوهایی مثل:

  • Get Jinxed (این موزیک ویدئو هشت سال پیش که منتشر شد، باحال و خفن بود، ولی الان به‌لطف انتشار سریال غم‌انگیز شده است)
  • Warriors (موزیک ویدئوی مخصوص مسابقات جهانی لیگ در سال ۲۰۱۴)
  • K/DA POP/STARS (کی‌دی‌ای یک گروه کی‌پاپ مجازی است که اعضای آن چهارتا از شخصیت‌های مونث داخل بازی هستند و سه سال پیش مثل بمب صدا کرد)

با این‌که رایوت گیمز شرکتی بی‌نقص نیست و به‌خاطر دلایل مختلفی – از عدم موازنه‌ی لیگ آو لجندز گرفته تا محیط کاری سمی – از آن انتقاد شده است، ولی در یک زمینه لایق ستایش است و آن هم میزان اهمیتی است که به دنیا و شخصیت‌های خود می‌دهد. آن‌ها به جای این‌که به شرکت‌های انیمیشن‌سازی و اشخاص برجسته‌ی بزرگ و کاربلد که هیچ ذوقی نسبت به دنیای لیگ ندارند رو بیندازند و تبلیغ دنیایی را که ساخته‌اند برون‌سپاری کنند، خودشان دست‌به‌کار شدند و عملاً خودشان یک صنعت سرگرمی در مقیاس کوچک به وجود آوردند، فقط و فقط برای این‌که بتوانند آن سطح استانداردی را که برای دنیای خودشان مدنظر داشتند اجرا کنند.

با توجه به این‌که سریال را عملاً خود رایوت گیمز با ساخته (با کمک شرکت پویانمایی وابسته به خودش)، سبک بصری آن نیز منحصربفرد از آب درآمده و شبیه هیچ انیمیشن دیگری در بازار نیست. در واقع شبیه‌ترین سبک بصری به آن همان موزیک ویدئوهایی است که فورتیش پروداکشن برای لیگ ساخته بود، خصوصاً Get Jinxed.

نقد سریال آرکین

منتها نقطه‌قوت انیمیشن سریال صرفاً خاص بودن سبک آن نیست، بلکه دقتی است که در طراحی آن به کار رفته است. توجه به جزئیات احساسی روی صورت شخصیت‌ها مثال‌زدنی است. اوج هنرنمایی انیماتورها در این زمینه صحنه‌ای است که پاودر (Powder) به اشتباه باعث مرگ دوستانش شده و پیش خواهرش می‌آید و با خوشحالی می‌گوید بمب میمونی‌اش برای اولین بار کار کرد، اما بعد صورت گریان خواهرش،‌ جسد جهش‌یافته‌ی وندر و عینک کلاگور (Claggor)، دوست دوران کودکی‌اش را می‌بیند و می‌فهمد تلاشش برای نجات دادن عزیزانش در اصل به مرگ آن‌ها منجر شده است.

واکنش او به روان‌زخمی که در حال تجربه کردن است به طور دردناکی طبیعی است. گریه‌ی غیرقابل‌کنترل کودکانه‌اش، لرزیدن بدن و دست‌هایش، لکنت زبان، تلاش برای تبرئه کردن خود از طریق تکرار نیت خوبی که از این کار داشته، بستن چشم‌هایش پس از سیلی خوردن از خواهرش، شکستن صدایش، التماس کردن به خواهرش برای این‌که او را ترک نکند؛ از همه مهم‌تر، علمکرد درجه‌یک صداپیشه‌ی او در این صحنه است. به‌شخصه تصویرسازی‌ای تا این حد دقیق و دلخراش از روان‌زخم خوردن یک کودک ندیده‌ام و این تصویرسازی به‌لطف تیم انیمیشن و صداپیشه‌های اثر ممکن شده است.

پاودر مشخصاً از نوعی بیماری روانی رنج می‌برد که با روان‌زخمی که در این صحنه می‌خورد، تشدید می‌شود و به دیوانگی رو به تشدید او در قالب شخصیت جینکس منجر می‌شود. یکی دیگر از دستاوردهای سازندگان انیمیشن این بوده که از راه سبک انیمیشن، تدوین و افکت‌های صوتی، دیوانگی و اختلالات ذهنی جینکس را به صورت بصری به تصویر بکشند.

نقد سریال آرکین

دلیل چهارم: برخورداری از عمق احساسی

شاید در نگاه اول اینطور به نظر نرسد، ولی آرکین سریالی بس احساس‌برانگیز است است؛ آن هم نه از آن سریال‌هایی که کل احساساتش در دو سه صحنه‌ی کلیدی جمع شده باشند. سریال چند خط داستانی را دنبال می‌کند:

  • رابطه‌ی دوستی بین جیس و ویکتور
  • رابطه‌ی استاد شاگردی بین جیس و هایمردینگر
  • رابطه‌ی خواهری بین پاودر و وای
  • رابطه‌ی دوستانه/رمانتیک بین وای و کیتلین
  • رابطه‌ی دوستی/دشمنی بین وای و جینکس
  • رابطه‌ی پدرانه/دخترانه بین وندر و وای/جینکس
  • رابطه‌ی پدرانه/دخترانه بین سیلکو و جینکس
  • رابطه‌ی دوستی بین اکو و وای

و…

اگر بخواهیم نموداری از روابط بین شخصیت‌های داخل سریال بکشیم، نتیجه‌ی نهایی نسبتاً شلوغ به نظر خواهد رسید. چون تعداد روابط داخل سریال زیاد است. اما به طرز عجیبی همه‌یشان قلب احساسی قوی دارند و در صحنه‌ای خاص (و در بعضی زمینه‌ها در چند صحنه‌ی خاص) این قلب احساسی خودی نشان می‌دهد. حتی روابط بسیار فرعی نیز در سریال عمق احساسی دارند.

نقد سریال آرکین

به‌عنوان مثال، ویکتور دستیار دختری به نام اسکای (Sky) دارد. اسکای به‌شدت به ویکتور علاقه‌مند است و او را به چشم الگو و منبع الهام خود می‌بیند و حتی چند بار هم سعی می‌کند با او وقت بگذراند، ولی ویکتور آنقدر غرق کارش است که به او توجه نشان نمی‌دهد. یک روز که ویکتور مشغول انجام آزمایشی خطرناک با هکس‌کور (Hexcore) است، اسکای به اشتباه فکر می‌کند او در خطر است و می‌آید تا او را نجات دهد، اما هکس‌کور او را پودر می‌کند. تا به آن لحظه همه‌چیز داشت برای ویکتور خوب پیش می‌رفت، اما ویکتور به اشتباه باعث مرگ دختر بیچاره شد و با خواندن یادداشت‌های او متوجه علاقه‌اش به خودش شد و این موضوع هرچه بیشتر او را در هم شکست. در پی این اتفاق تراژیک، ویکتور نسبت به پروژه‌های شخصی خودش مردد می‌شود و یکی از دیالوگ‌های به‌یادماندی سریال را به زبان می‌آورد: «In the pursuit of great, we failed to do good.» – «در پی رسیدن به دستاوردهای بزرگ، موفق نشدیم به کسی خیری برسانیم.»

نقد سریال آرکین

تقریباً پشت همه‌ی صحنه‌ها و دیالوگ فیلم وزن وجود دارد. هیچ شخصیت اعصاب‌خردکن یا بیخودی در داستان وجود ندارد. آهنگ روایی (Pacing) عملاً بی‌نقص است و در کل ۹ اپیزود یادم نمی‌آید صحنه‌ای بوده باشد که احساس کنم سریال به بن‌بست خورده و در حال وقت تلف کردن است. این عوامل دست به دست هم داده‌اند تا همه‌ی نت‌های احساسی سریال در همان لحظه‌ای که باید به بار بنشینند و ذهن شما هیچ‌گاه درگیر عناصر اضافی و الکی نشود.

عامل دیگری که به عمق بخشیدن به سریال کمک می‌کند بالغانه بودن آن است. به‌شخصه یکی از نگرانی‌هایی که نسبت به سریال داشتم، بچگانه بودن آن بود. ولی آرکین چه از لحاظ خشونت، چه از لحاظ زبانی و چه از لحاظ پرداخت به درون‌مایه سریالی بزرگسالانه است و سازندگان نیز درجه‌بندی سنی سریال نهایت استفاده را برده‌اند تا داستانی دلخراش درباره‌ی شخصیت‌های پخته تعریف کنند.

البته این بدین معنا نیست که سریال خشک و افسرده‌کننده است. شخصیت‌ها با هم شوخی می‌کنند و لحظات بامزه‌ای نیز در طول سریال اتفاق می‌افتند، ولی این لحظات بخشی از جریان عادی سریال و اتفاقات آن هستند و هیچ‌کس نقش فراغت کمدی (Comedy Relief) را ایفا نمی‌کند، چون هر شخصیتی که در سریال حضور دارد، بخشی جدی از ساختار اجتماعی دنیای آن است.

نقد سریال آرکین

دلیل آخر: سریال نقص یا کمبود خاصی ندارد

تا به اینجای مطلب زیاد از نقاط قوت و خوبی‌های سریال حرف زدیم، ولی نقاط ضعف چه؟‌

شاید باورش سخت باشد، ولی سریال هیچ نقطه‌ضعف واضحی ندارد. البته مثل همه‌ی آثار دیگر این امکان وجود دارد که از آن خوشتان نیاید، ولی خوش نیامدن از سریال یک مسئله‌ی سلیقه‌ای خواهد بود. آرکین کاری را که می‌خواهد انجام دهد، به نحو احسن انجام می‌دهد. تک‌تک صحنه‌های سریال فکرشده هستند و سازندگان از هر فرصتی برای برانگیختن احساسات شما و خلق یک نقطه‌ی اوج جانانه استفاده می‌کنند.

از بزرگ‌ترین مسائل تا کوچک‌ترین‌شان، همه‌ی جنبه‌های سریال در بدترین حالت خوب و در بهترین حالت متحول‌کننده هستند. حتی عنصر ساده‌ای مثل صحنه‌های اکشن نیز آنقدر از لحاظ ظاهری و طراحی حرکات (Choreography) ویژه و چشم‌گیر هستند که اگر از آن تیپ افرادی هستید که زیاد به داستان و شخصیت‌پردازی اهمیت نمی‌دهید و دنبال اکشن خوب هستید نیز از این صحنه‌ها لذت خواهید برد، خصوصاً در پرده‌ی سوم سریال. از بهترین صحنه‌های اکشن سریال می‌توان به مبارزه‌ی وای و وندر با نوچه‌های سیلکو در پایان اپیزود ۳، مبارزه‌ی اکو با جینکس در اپیزود ۷ و مبارزه‌ی جیس و وای با نوچه‌های جهش‌یافته‌ی سیلکو در پایان اپیزود ۸ اشاره کرد.

نقد سریال آرکین

چیزی که مایه‌ی قوت‌قلب است این است که دنیای لیگ آو لجندز آنقدر نواحی متفاوت و داستان‌های جذاب در بستر این نواحی دارد که می‌توان تا ده سال دیگر سریال‌هایی با همین سطح کیفی درباره‌یشان ساخت. به‌شخصه نمی‌دانم که آیا فصل بعدی آرکین قرار است همچنان داستان پیلتوور و زان را دنبال کند یا روی ناحیه و شخصیت‌های دیگر تمرکز کند. البته به احتمال زیاد داستان پیلتوور و زان دنبال خواهد شد، چون فصل ۱ با تعلیق فرجامی (Cliffhanger) بزرگ به پایان می‌رسد، ولی با این وجود می‌توان فصل دومی ساخت که تمرکزش روی ناحیه‌ای دیگر (به احتمال زیاد ناکسوس) است و به پیامد اتفاقات فصل ۱ سریال روی پیلتوور و زان در قالب دیالوگ و اخبار اشاره می‌شود. ترجیح شخصی من بر این است که سریال آرکین به‌طور اختصاصی به پیلتوور و زان اختصاص داشته باشد و حوادث نواحی دیگر در قالب سریال‌های دیگر با نامی متفاوت دنبال شوند.

نقد سریال آرکین

با این حال، تا موقعی‌که تیم نویسندگان و انیماتورهای فعلی پشت سریال باشند، هر تصمیمی که برای ادامه‌ی سریال بگیرند، لایق احترام است، چون موفقیت آرکین یک اتفاق تصادفی و شانسی نیست. تمام جنبه‌های سریال با نهایت حساب‌شدگی طوری طراحی شده‌اند که بالاترین کیفیت و تاثیرگذاری ممکن را داشته باشند. مشخص است کسانی که پشت سریال بوده‌اند، دغدغه‌ای جدی برای تحویل دادن یک اثر درجه‌یک داشته‌اند. تا موقعی‌که این سطح از استاندارد بالا حفظ شود، بعید است که موتور آرکین به این زودی‌ها خاموش شود.

شناسنامه‌ی سریال آرکین

خالق: رایوت گیمز
بازیگران: هیلی استاینفلد، الا پورنل، کوین آلخاندرو، کیتی لیانگ، جیسون اسپیساک و…
خلاصه داستان: آرکین، ماجرای درگیری و خصومت درازمدت بین شهر مرفه پیلتوور، و شهر فقیر زان است. این خصومت و دشمنی شدید، در نهایت منجر به جنگی بزرگ، و یتیم شدن دو خواهر به نام‌های وای و پاودر می‌شود. شخصیت‌های این مجموعه قهرمانان معروف و شناخته شده‌ی بازی لیگ آو لجندز (League of Legends) می‌باشند و این داستان، سرگذشت تحول آن‌ها می‌باشد. (برگرفته از ویکی‌پدیای فارسی)
امتیاز کاربران imdb به سریال: ۹.۴ از ۱۰
امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰

نقد سریال آرکین دیدگاه نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.
راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۱۳ دیدگاه
  1. محمدرضا

    این سریال طوری عمیق ساخته شده که

    طرفداران اهل خواندن نقد و پی داستان، رو منفجر می کنه

    و همینطور بینندگان که به پوسته و ظاهر اثر
    اهمیت میدن دست خالی نمی زاره.

  2. Movie lover

    سریال خفنی بود،سکانس های اکشنش،فضاش،موسیقی درستش،رنگ هاش،و همینطور داستانش واقعا جذاب بود.
    و همین که خیلی طولانی نبود نقطه قوتش بود.درسته بعضی جاها مکالمه هایی که بین کاراکترها رد و بدل میشد پیچیده میشد ولی بازم خوب بود

  3. Erme11111

    من زیاد اهل بازی نیستم ولی خیلی انیمیشن میبینم چه سینمایی باشه (مثل جک با قلب ساعتی) یا(رنگو) چه سریالی
    و بخوام یه رنک به تمام سریالای انیمیشنی
    که دیدم بدم اینطوریه
    ۱arcane
    ۲carmen sandiego
    ۳avatar the last air bander
    چند سال بود که از نظرم انیمیشن سومی کسی رو دستش نزده بود (نیکئولدن ۲۰۰۵)
    حتی من آواتار رو از انیمیشن های فکاهی که خیلی موفقیت کسب کرده بودند(ریک اند مورتی)یا انیمیشن های دیگه ( teen taitans )
    بیشتر دوست داشتم
    اما arcaneخیلی متفاوت بود گرافیک بالایی داشت داستان جذاب بود شخصیت ها تنوع داشتن در کل عالی بود

  4. Erme11111

    این سریال رو لطفا با نظرات تخریب نکن این سریال خیلی خفنه که حتی من با انیمیشن هابی مانندcarmen sandiego که سال ۲۰۱۹ اومد هم نمیتونم مقایسش کنم

  5. یاسین

    انیمیشن داستان و کیفیت عالی داشت
    اما از اخرش زیاد خوشم نیومد کلی سوال بی جواب باقی مونده

  6. رادین

    حاوی اسپویل ❌⚠️❌⚠️❌⚠️

    من این سریال‌ رو دیدم ، واقعا فوق العاده بود ، اما تهشو متوجه نشدم ؟ ، الان جینکس تیرو که به سمت بالای شهر زد ، شهر پوکید ؟ بعد هم جینکس شخصیتش به همون پاودر تغییر داد یا نه که دوباره حس خواهر بودن با وای درونش ایجاد بشه ؟ ، یه توضیحی بدین ممنون میشم 😊🙏

    1. پایان فصل کلیف‌هنگر بود و باید منتظر فصل ۲ بمونیم ببینیم موشک دقیقاً کیا رو می‌کشه. البته لازم به ذکره که موشک رو به سمت شورا شلیک کرد، نه کل شهر.

      توی طول سریال جینکس یه هویت جدید بود که شخصیت پاودر اتخاذ کرده بود. یه شخصیت روان‌پریش و روان‌زخم‌خورده که با معصومیت کودکیش فاصله‌ی زیادی داشت. وای چند بار سعی کرد با توسل به هویت دوران کودکیش از جینکس بودن نجاتش بده،‌ ولی در نهایت شکست خورد.

    2. سینا

      عزیز جان اینارو ما هم نمیدونیم. واسه جواب این سوالاتت باید منتظر فصل ۲ این سریال باشی

  7. Hijacker

    خفنه خیلیم خفنه

  8. Mms

    شبیه انیمیشن شاهزاده روم بود که ایران ساخت

    1. اميرعباس

      سلام دوست عزیز
      ولی به نظرم هیچ شباهتی نیست:/

    2. سلام

      هرچی فک میکنم شباهتی نمیبینم :/

    3. دامبیلی

      خیلی ممنون از نظر کارشناسانه شما که گند زد به ابهت سریال

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X