کهنالگوهای آنیما و آنیموس؛ آشنایی با ابعاد زنانه و مردانهی وجود انسان
آنیما و آنیموس دو کهن الگوی اصلی ناخودآگاه در روانشناسی تحلیلی هستند که توسط کارل یونگ توسعه داده شدهاند. کهن الگو در روانشناسی تحلیلی یونگ، یک هویت یا رویای زیربنایی نمادین است که در همهی انسانها به صورت مشترک وجود دارد و نشان دهندهی ترسها یا ایدههایی است که همه ما تجربه میکنیم. آنیما نشان دهندهی تمایلات روانی زنانه در ناخودآگاه مرد است. آنیموس هم نشان دهنده تمایلات روانی مردانه در ناخودآگاه زنانه است. کهن الگوی ناخودآگاه مرد، آنیما را منعکس میکند و با آن همذات پنداری میکند، در حالی که کهن الگوی ناخودآگاه زن، آنیموس را منعکس میکند و با آن همذات پنداری میکند. آنیما و آنیموس توسط ناخودآگاه جمعی (که ناخودآگاه مشترک همهی انسانهاست) و تحت تأثیر تجربیات فردی تقویت میشوند.
در ادامهی این مقاله توضیح میدهیم که آرکیتایپهای آنیما و آنیموس چیست و در روانشناسی یونگی چه معنایی دارد. سپس مثالهایی از تحلیل رویاهای مرتبط با مفاهیم آنیما و آنیموس توسط یونگ ارائه میشود و در انتها تستهای آنیما و آنیموس معرفی میشود. با ما همراه باشید.
آنیما و آنیموس به زبان ساده
مفهوم آنیما و آنیموس یکی از محبوبترین مفاهیم در روانشناسی یونگ است. هدف یونگ از خلق این دو مفهوم این بود که مفهوم ناخودآگاه را در مقابل مفهوم نقاب اجتماعی شخصیت (پرسونا) تعریف کند، بنابراین میتوان گفت کهن الگویی است که منِ آگاه (خودآگاهِ ذهن) را به ناخودآگاه پیوند میدهد، و همچنین کهن الگویی است که شامل همهی آن ویژگیها و کارکردهایی است که کموبیش در روان ما وجود دارد، اما در زندگی خودآگاه تجلی نمییابد و در دسترس منِ آگاه نیست.
این مفاهیم که از این ایده سرچشمه میگیرند که کهن الگوی آنیما و آنیموس همتای هویت جنسیتی است، به طور سنتی نمایانگر حضور زنی است در وجود مرد و حضور مردی در وجود زن (در زبان لاتین، آنیما وجودی زنانه است در حالی که آنیموس دارای جنسیتی مردانه است که هر دو در کنار یکدیگر «روح» را تعریف میکنند). هر چند باید مد نظر داشت که این نوع ایدهپردازی در میان پژوهشگران و متخصصان امروزی بحث و جدلهای زیادی را باعث شده است؛ بیشتر به این دلیل که در زمان یونگ، تعاریف عینی از آنچه به عنوان یک شخصیت یا رفتار «مردانه» در نظر گرفته میشد یا آنچه که به عنوان الگوی «زنانه» رفتار در نظر گرفته میشد به سختی با آنچه در دنیای مدرن مشاهده میشود مطابقت دارد. با این حال، این مباحث نه با این ایده که قسمت ناخودآگاه روان همتای هویت خودآگاه است، در تضاد است نه با مفهوم تعادل سالم کارکردهای مختلف در روان که به فرد در ارزیابی و تحریک رشد و توسعه آگاهی او کمک میکند.
آنیما معمولاً به جنبههای احساسی، همدلانه و حساس شخصیت مربوط میشود، در حالی که آنیموس مربوط به جنبه فعال، فکری و کاوشگر شخصیت است. در اینجا مهم است که درک کنیم که این تعاریف به هیچ وجه نباید به معنای واقعی کلمه توصیف کنندهی ویژگیهای خاص تلقی شوند، بلکه این تصاویر به عنوان نماد عمل میکنند و به ترتیب منعکس کنندهی ماهیت فعال آنیموس و ماهیت بازتابی آنیما هستند.
آنیما و آنیموس که در تقابل با هویت جنسی تجسم یافته قرار دارند، به نوعی نمایانگر شرکای شهوانی و نفس معاشقه بوده که تخیل خلاق و هنری را القا میکنند. در قالب روابط، آنیما و آنیموس به راحتی به عنوان شرکای بالقوهای که ما به صورت ناخودآگاه جذب آنها میشویم، فرافکنی میشوند. بنابراین، دشواری آن لحظهای فرا میرسد که این فرافکنیها کاهش یافته و احساسات ما سقوط میکنند و افراد در پرتو واقعیت دوباره یکدیگر را بازبینی میکنند. جنبهی امیدوار کنندهی این لحظه این است که از طریق این تماس با عمق ناخودآگاه خود، فرد (از طریق کهن الگوی آنیما/آنیموس) از توهمات غنی فرافکنی شده رهایی یافته و با طیف وسیعتری از تجربیات بیرون میآید و واقعیت را تجربه میکند. البته اگر تجربه چنین روابطی بیشتر مثبت و رو به رشد بود تا منفی و تدافعی، این روند بسیار آسانتر بود.
نمونههای تحلیل رویای یونگی بر مبنای کهن الگوهای آنیما و آنیموس
در رویاها، کهن الگوهای آنیما و آنیموس در چهرهی افراد غریبهی بسیر جذابی ظاهر میشوند که ما را به سفر به ناشناختهها دعوت میکنند. حضور این تصاویر کهن الگویی با تأثیر ناگهانی و فریبندهی آنها و احساس رضایت یا دریافت نوعی هوشیاری از سوی آنها درک میشود. مانند آنچه برای دانته با دیدن بئاتریس خود اتفاق افتاد…
نمونهها در دوران مدرن نیز فراوان است؛ مثال اول:
«یک زن میانسال متاهل که دانشمندی تحصیلکرده و جاه طلب است برای شرکت در یک سمینار حرفهای به یک کشور خارجی سفر میکند. او هم مضطرب و هم هیجان زده است. او در مورد ارائه خود در سمینار فکر میکند و موفقیت خود را تصور میکند. در هواپیما، در کنار او مردی بسیار متواضع و خجالتی نشسته که به سختی با او صحبت میکند، اما چند عبارتی که او در توصیف تور طولانی مدت اخیرش با دوچرخه و تحسینش از طبیعت به زبان میآورد، طنین عمیقی را در ذهن زن تداعی میکند و خاطرهای را در وجود او زنده میکند.
سفرهای دوران کودکی به روستاهای همسایه، تصاویری از رودخانه و جنگلی که او در زندگی مدرن خود بسیار دلتنگ آنها شده است. صمیمیت و آرامش این گفتگو، توامان اشتیاق عمیق برای روابط عاطفی عمیقتر و اندوه را در او برمی انگیزد. روز بعد گریه میکند و ناگهان متوجه میشود که چقدر از خودش دور شده است، چقدر از چیزهای پر جنب و جوش و دلنشین زندگی فاصله گرفته، از شادیهای ساده زندگی و از کسانی که دوستشان داشت، اما تحت تاثیر جاهطلبیهای حرفهای خودش، قادر به حفظ رابطهاش با آنها نبود. او حتی به همه چیزهایی که فقط تا همین چند روز پیش برایش معنادار بود دیگر توجه نمیکند؛ بیهودگی کنگرهی بینالمللی که در آن شرکت میکند، میل به نشان دادن نبوغ خود، بحثهای پرشور علمی، همه و همه.
طبیعتا او در ارائهی پروژهی علمی خود در سمینار کوتاهی نمیکند، اما کارش به اندازهی معمول هم تأثیرگذار نخواهد بود. پس از بازگشت به خانه، او غرق در مالیخولیا میشود و نزدیکانش درگیر وضعیت افسردگی او میشوند… اما با گذشت زمان، او عمیقاً درگیر باغبانی میشود و کم کم این جنبه جدید زندگی او شبکه جدیدی از دوستان همفکر را برایش ایجاد میکند. اکتشافاتی که از طریق تفکرات روزمرهی جدید او حاصل میشود، منجر به درک جدیدی از نظام ارزشی شخصیاش میشود. رابطه او با فرزندان و همسرش از نظر عاطفی بیشتر برایش اهمیت پیدا میکند و ذهن علمی او هم همچنان به اکولوژی و محیط زیست معطوف میشود.»
در اینجا یک زن مدرن که از نظر فکری و اجتماعی تا حدودی بیش فعال تلقی میشود و یک نقش اجتماعی تقریبا مردانه را بر عهده دارد، روح خود را در یک تبادل کوتاه اما معنادار با غریبهای که در این مثال حامل تصویری از آنیموس او است، دوباره کشف میکند. با کمک این غریبه، این زن به ارزشهای درونی و جنبه حساس، عمیق، عاطفی، شاعرانه و فردیت خود باز میگردد. جایی که هنوز چیزهای زیادی برای کاوش کردن در آن وجود دارد و ظرفیت او برای کشف اصول و ارزشهای عمیق درونی در آن نهفته است.
مردی حدودا چهل ساله، با رفتار حرفهای و شایسته، دارای یک موقعیت شغلی مهم در بانک، اهل عمل، خوش بین و کمی خودخواه است. او اهمیت روابط عاطفی و احساس تنهایی خود را انکار میکند و معتقد است که تماسهای اجتماعی سطحی همان چیزی است که او به آن نیاز دارد و سگش تنها دوست واقعی اوست. او به کسی اعتماد ندارد و به کسی هم احساس نیاز نمیکند.
مثال دوم:
«یک شب در خواب، جمعی از همکلاسیهای سابق خود را در قالب یک مهمانی میبیند. این مهمانی مثل مهمانیهایی که او معمولاً در آنها شرکت میکند خسته کننده نیست، بلکه پر از تعاملات شاد مانند مهمانیهای دوران جوانی او است. در میان مدعوین، زنی لاغر و رنگ پریده را میبیند که در نور ملایم عصر میرقصد. او از دیدن آن زن غافلگیر شده و شروع به گریه میکند. چند روزی میگذرد، اما او نمیتواند رویای آن شب را فراموش کند؛ تصویر رقص آهستهای که او را به جایی ناشناخته میکشاند. یک هفته پس از دیدن آن رویا، او متوجه میشود که پذیرشگر یک هتل در کنار دریا، جایی که او معمولاً آخر هفتهها با سگش میرود، شبیه زن حاضر در رویای او است. با کمی خجالتی او را به یک قهوه دعوت میکند و ناگهان در مورد صمیمیترین احساسات و خاطرات فراموش شدهاش اعتراف میکند. هر دو متوجه میشوند که دنیا از همان لحظه متفاوت به نظر میرسد و امید جدیدی پدید میآید…»
در اینجا این رویا جنبهی عاطفی و رمانتیک روح این مرد را تداعی میکند و چهرهی زن رقصنده تصویری از آنیمای اوست که به شدت مملو از احساسات است، ولی به واسطهی بدبینی و بیاعتمادی او همیشه تخریب میشود. زن تا حدودی مرموز و در عین حال آنقدر آشناست (به گفتهی یونگ، در اینجا مرد به پرترهای از ناخودآگاه خود نگاه میکند) که امکان فراموش کردن او وجود ندارد و او تا مدتها مجذوب این رویا باقی میماند، بنابراین او میتواند با اعماق آسیبپذیر، حساس، دوست داشتنی و پر جنب و جوش روح خود ارتباط برقرار کند. در نهایت پلی بین من (ایگو) و خود (سلف) او پدیدار میشود. این مسأله به قهرمان ما اجازه میدهد تا در زندگی روزمره خود به طور خودجوش رفتار کند و مسیر جدیدی از ارتباطات داخلی و خارجی را برای او باز میکند؛ روابطی صمیمانه، آرام و قابل اعتماد.
آشنایی بیشتر با آنیموس
یکی از ویژگیهای متمایز کنندهای که یونگ بین آنیموس و آنیما مشخص کرد این است که آنیموس دارای نوعی ویژگی مبتنی بر کثرت است در حالی که آنیما بیشتر در حالت مفرد ظاهر میشود.
یک مثال خوب برای این موضوع، افسانهی سفیدبرفی و هفت کوتوله است، که از نظر روانشناختی همگی تجلیهای انیموس هستند.
نمونههای کهن الگویی از آنیموس در مراحل مختلف رشد:
- تارزان؛ مردی بدوی با رفتار مبتنی بر ناخودآگاه، اما از نظر فیزیکی قوی.
- جیمز دین؛ شورشی بدون علت، انرژی مردانه بیجهت، مردانه با رفتاری مبتنی بر ناخودآگاه اما نه غیرجذاب.
- جیمز باند؛ مرد متین جهان.
- استیو جابز یا ریچارد برانسون؛ مردانه یکپارچه، قوی، خلاق، جذاب اما دارای صفات آندروژنیکتر (صفات خصمانه مردانه).
- باراک اوباما؛ ارزشهای سکولار تکاملیافته مردانه را در تکاملیافتهترین شکل خود تجسم میکند.
- مهاتما گاندی و نلسون ماندلا؛ مردی که عنصری معنوی را به جهان میآورد، فراتر از امور دنیوی و مادی، اما بدون انکار آن.
- مسیح و بودا؛ تجسم روحانی آگاهانه مردانه، کاملاً فراتر از حالت زمینی مردانه با رفتار ناخودآگاه.
آنیموس سالم
آنیموس زمانی که در روان یک زن سالم ادغام میشود، معمولاً ویژگیهای زیر را در خود دارد:
- توانایی عقلانی و منطقی خوب
- توانایی تفکر واضح و غیر وابسته
- توانایی ساخت با تلاش و کار مداوم
- یک تکیهگاه قوی
- قدرت بیرونی خوب در قالب شخصیت
- پلی برای دانش و اندیشه خلاق
- توانایی حل مسئله
آنیموس معیوب
هنگامی که آنیموس جابه جا شود یا بر روان زن غلبه کند، ممکن است برخی از علائم زیر را نشان دهد:
- رفتارهای مبتنی بر همه چیز دانی
- قلدری
- سادیسم
- کنترل کردن
- تکلم با صدای بلند
- ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر و معنادار
آشنایی بیشتر با آنیما
انیما، در اصل بر اساس تصویر پسر از مادرش است و این موضوع بعداً در ارتباط او با ماجراجوییهای عاشقانه بالغانهتر تکامل مییابد. آنیما به طور کلی در جهان درونی و بیرونی به حالت مفرد مربوط میشود. به این معنی که یک مرد عموماً آنیمای خود را در هر زمان فقط بر روی یک زن مجرد فرافکنی میکند، در حالی که یک زن اغلب بیش از یک طرح آنیموس در زندگی خود دارد.
نمونههای کهن الگویی از آنیما در مراحل مختلف رشد:
- بروک شیلدز؛ در نقش باکرهی اصلی خود به عنوان یک ستاره نوجوان، قبل از جنس زنانه
- مرلین مونرو یا پاملا اندرسون؛ دیو کاملاً رشد یافتهی جنسی
- جکی کندی یا النور روزولت؛ همسر، مادر، پرورش دهنده و حامی زنانه بالغ
- مارگرت تاچر؛ رهبری قوی و شهودی با برخی از فداکاریهای زنانه
- اویتا پرون یا هیلاری کلینتون؛ زن در نقش رهبری قوی اما همچنان از نظر تحمل و جهتگیری زنانه است.
- مادر ترزا یا فلورانس نایتینگل؛ زنانهی بسیار تکامل یافته که تجسم تعالی معنوی کهن الگوی زنانه است اما همچنان به جهان متصل است.
- مریم باکره؛ زن نمادین متعالی واقعی، دیگر از این دنیا نیست.
آنیمای سالم
برخی از ویژگیهای معمولی آنیمای سالم عبارتاند از:
- خود تسکین دهنده، خود پرورش دهنده و رفتارهای خود مراقبتی
- دسترسی به الهام خلاق
- تکیهگاه قوی و حاوی زندگی درونی
- قادر به همدلی
- قادر به قضاوت ارزشی فراتر از قلمرو عقلانیت محض است.
- دسترسی به احساس زندگی
- ارتباطات خوب
- خوشحال
آنیمای معیوب
برخی از ویژگیهای معمولی آنیمای معیوب عبارتاند از:
- مهارناپذیر، دائماً به دنبال تأیید خارجی است.
- کمبود خلاقیت
- بد اخلاق
- دمدمی مزاج
- ارتباطات ضعیف
- مازوخیست
- حریص
- خود محوری
تست آنیما و آنیموس
شما با جستجوی عبارت «آزمون آنیما و آنیموس» یا «تست آنیما و آنیموس» در اینترنت به راحتی میتوانید نمونههایی از آزمونهای مرتبط با این کهنالگوها رو پیدا کنید و انجام دهید.
منابع: IAAP, Centre of Applied Jungian Studies, AlleyDog