چرا «اندور» مهمترین سریال مجموعه «جنگ ستارگان» است؟
اخیراً سریال «اندور» (Andor) در ۸ بخش نامزد جایزه امی شد که یکی از آنها جایزه بهترین سریال درام بود. این سریال یکی از پرافتخارترین و بهترین سریالهای فرنچایز «جنگ ستارگان» (Star Wars) به حساب میآید، اما مهمتر از آن «اندور» کاملترین داستانی است که تا به حال در فرنچایز «جنگ ستارگان» روایت شده. در ادامه به شما خواهیم گفت چه ویژگیهایی باعث شده «اندور» به بهترین سریال «جنگ ستارگان» تبدیل شود.
سریال «اندور» که سال گذشته در شبکه دیزنی پلاس پخش شد موفق شد طرفداران «جنگ ستارگان» را کاملاً میخکوب کند و در طول ۱۲ قسمت به دنبال خود بکشاند. این سریال فرنچایز «جنگ ستارگان» را در مسیری کاملاً جدید و جسورانه قرار میدهد. آنچه جورج لوکاس از «جنگ ستارگان» میخواست، یک قصه جن و پری یا قهرمانی کهکشانی بود، داستانی که هیجانانگیز باشد و همزمان به بچهها درسهای اخلاقی ارزشمندی بدهد. همین هم باعث شده بزرگترین هواداران «جنگ ستارگان» در ابتدا کودکان و نوجوانان باشند. دیزنی هم با توجه به شهرتش در تولید آثار خانوادگی کم پیش میآید سراغ فیلمها و سریالهای خشن و بزرگسالانه برود. برای همین بود که حال و هوای تاریک و بزرگسالانهی «اندور» مخاطبان را شگفتزده کرد.
کاسیان اندور (با بازی دیگو لونا) قهرمان داستان است، اما مثل قهرمان باقی داستانها نیست که داوطلبانه جان خود را بدون چشم داشت به خطر بیندازد. کاسیان برای بقا دست به کارهای نفرتانگیزی میزند و صرفاً برای حفظ آزادی، مجبور میشود برخلاف میل باطنیاش آدم بکشد، با اشخاصی که بهشان اعتماد ندارد همدست بشود و در مأموریتی حضور داشته باشد که در حالت عادی حتی تصورش را هم نمیکرد. شرارتی که در برابر کاسیان قرار میگیرد آن امپراطوری که در «امیدی تازه» (A new hope) میبینیم نیست، بلکه عدهای از مأموران امنیتی یک کمپانی بزرگاند. شورشیهایی که در «اندور» میبینیم هم گروهی از آدمهای عادیاند که فقط خسته شدهاند و میخواهند تغییر ایجاد کنند و هیچکدام آنها به مبارزان همه فن حریف و چیرهدستی که در باقی پروژههای «جنگ ستارگان» دیدهایم شباهتی ندارد. داستان سریال «اندور» درباره جدایها و مبارزهشان با سیثهای خبیث کهکشان نیست، بلکه داستان مرد بختبرگشتهای است که یک سیستم بیرحم تصمیم گرفته نابودش کند. نامزد شدن سریال «اندور» برای جایزه بهترین سریال درام سال در جایزه امی، بهانهای شد تا به این موضوع بپردازیم که چرا «اندور» بالغانهترین داستان فرنچایز «جنگ ستارگان» است.
«اندور» برای دیزنی زیادی تیره و تاریک است
سریال «اندور» در یک کلاب شبانه شروع میشود، یا اگر بخواهیم دقیقتر باشیم، در راه یک کلاب شبانه واقع در منطقه پروکس – مورلانا. شخصیت کاسیان اندور را میبینیم که کلاه لباسش را روی سرش کشیده و زیر باران شدید به سمتی میرود. از دور شهری بیفروغ را میبینیم با آسمانخراشهایی که تک و توک نور دارند و پلی دراز و سوت و کور که کاسیان باید برای رسیدن به شهر، از آن عبور کند. جلوتر وقتی کاسیان وارد شهر میشود، شاهد پرسه زدنش در محلهای بدنام هستیم، جایی که آدمها توی حبابهای شیشهای خودشان را به کاسیان نشان میدهند و فقط خدا میداند چرا با آن شکل و قیافه در آن حبابها (یا بهتر است بگوییم قفسها) قرار گرفتهاند. میبینید؟ وقتی بدون جزئیات شروع سریال «اندور» را توصیف میکنیم، هیچ شباهتی به داستانهای «جنگ ستارگان» ندارد و بیشتر شبیه فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) است. شاید اگر بهمان نمیگفتند «اندور» در دنیای «جنگ ستارگان» به وقوع میپیوندد و یکسری از اِلمانهای معروف این فرنچایز را هم نداشت (مثل کلونها)، اصلاً متوجه نمیشدیم «اندور» هم یکی از سریالهای «جنگ ستارگان» است و نه یک سریال مستقل علمی-تخیلی.
در ادامه کاسیان بدون دردسر از نگهبان کلاب عبور میکند و وارد میشود. به نظر میرسد آخر شب باشد، چون فقط دو مرد دیگر آنجا حضور دارند، دو مأمور مسلح که بدشان نمیآید کاسیانِ بیاعتنا را کمی ادب کنند. اما این چیزها برای کاسیان اندور اهمیت ندارد. او برای کار مهمتری آنجاست، برای پیدا کردن خواهری که سالهای سال دنبال او میگشته و هنوز از پیدا کردنش ناامید نشده است. کاسیان از زبان زنی که آنجا کار میکند میشنود که دختری با مشخصات خواهرش قبلاً آنجا کار میکرده اما مدتی قبل رفته و خبر دیگری از او ندارد. اینجاست که یک بار دیگر تیر کاسیان به سنگ میخورد.
وقتی کاسیان از کلاب شبانه بیرون میآید، آن دو مأمور تعقیبش میکنند. طبق معمول کسی را تنها گیر آوردهاند و حالا میخواهند با ترساندنش از او برای بخشیدن جانش رشوه بگیرند. اما کاسیان پول زور به کسی نمیدهد. با وجود اینکه او فقط قصد داشت مأمورهای امنیتی کمپانی را گوشمالی بدهد و فرار کند، اما حین درگیری تصادفاً اسلحهای شلیک میشود و یکی از مأمورها کشته میشود. اینجاست که کنترل شرایط از دست کاسیان خارج میشود. حالا اسلحه دست کاسیان است و مأموری که زنده مانده، سعی میکند برای نجات جانش کاسیان را متقاعد کند که قرار نیست او را متهم به قتل کند، که در گزارشش مینویسد همهچیز تصادفی بوده و او هیچ تقصیری نداشته. کاسیان برای لحظاتی در دو راهی قرار میگیرد. اگر بگذارد آن مرد زنده بماند، قطع به یقین توی دردسر میافتد. پس بیدرنگ بار دیگر اسلحه را شلیک میکند و دومین مرد را هم به قتل میرساند. سریال «اندور» از همان اولین لحظات ثابت میکند حال و هوای تیره و خشنی دارد و قرار نیست لحن روشن باقی سریالهای «جنگ ستارگان» را داشته باشد.
سریال «اندور» درباره نجات دادن کهکشان و جنگهای حماسی با ناوگان امپراطوری نیست. «اندور» درباره جنگیدن برای زنده ماندن و نبردهای شخصی است؛ درست مثل همان صحنهای که پیشتر توصیف شد. ما عادت داریم دنیای «جنگ ستارگان» را در ابعاد حماسی و کهکشانی ببینیم. حتی باقی سریالهایی که اخیراً پخش شده هم یا شخصیتهای معروفی مثل اوبی وان کنوبی (با بازی ایوان مکگرگور) را داشتهاند، یا پر از اتفاقات بزرگ و درگیریهای گسترده بودهاند. اما «اندور» جنگ عظیم خیر و شری که در دنیای معمول فرنچایز «جنگ ستارگان» در جریان است را به درگیریهای شخصی تبدیل میکند و همین به خودی خود باعث شده این سریال واقعگرایانهتر باشد. این واقعگرایی حتی در عناصر علمی-تخیلی سریال هم آشکار است. «جنگ ستارگان» تا میتواند از شمشیرها و تفنگهای لیزری و صدالبته رباتهای بامزه استفاده میکند تا مخاطبش را سرگرم کند. اما «اندور» کمتر سراغ چنین المانهایی میرود و روی داستان عمیقش تمرکز میکند. داستانی گیرا و پرکشش که البته تفنگ لیزری و ربات هم دارد.
در فیلمهای گذشتهی «جنگ ستارگان» دهها و شاید صدها استورمتروپر و شورشی میبینیم که مدام تیر میخورند و با انفجارهای متعدد به اینسو و آنسو پرتاب میشوند. به ندرت شده که این فرنچایز چهرهی انسانی هرکدام از آن استورمتروپرها، هرکدام از آن شورشیها که دسته دسته کشته میشوند را به ما نشان دهد تا مخاطب به چشم آدمهای واقعی به آنها نگاه کند. کاری که سریال «اندور» میکند دقیقاً همین است. به ما نشان میدهد همه سیاهی لشکرهای فیلمها و سریالهای دیگر «جنگ ستارگان» برای خودشان کسی هستند، خانواده و دوستانی دارند که دلنگرانشان میشوند و حاضرند برایشان هرکاری بکنند. «اندور» داستان کسانی را میگوید که تحت تأثیر آرمانهای بزرگ امپراطوری و قیام زندگیشان تغییر کرده است، کسانی که حاضرند برای ماندن بر سر عقایدشان هر هزینهای بدهند یا برعکس بر اثر ترس یا منفعت همه چیز را از یاد ببرند. در نتیجهی آن چه گفته شد، در این سریال خبری از چیزهایی نیست که هواداران معمول «جنگ ستارگان» به دنبالش هستند: جدایها، سیثها، سلاحهای افسانهای و نبردهای حماسی.
امپراطوری و قیام
نگرشی که در سریال «اندور» به دو نیروی امپراطوری و قیام (شورشیها) وجود دارد نسبت به آنچه معمولاً در داستانهای «جنگ ستارگان» میبینیم، کاملاً متفاوت است. در این سریال برای اولین بار امپراطوری نیرویی پیش پا افتادهتر نشان داده میشود. همانطور که کاسیان اندور در سریال میگوید، آنها آنقدرها هم مقتدر نیستند و اگر آرامش خودت را حفظ کنی و کارت را خوب بلد باشی، میتوانی در روز روشن ازشان دزدی کنی، چون تصور میکنند هیچکس جرأت ندارد از آنها دزدی کند. در این سریال وقتی از امپراطوری حرف میزنیم منظور نیروهای کارکشته نیست که تحت امر یکی از لردهای سیث خدمت میکنند، بلکه از بوروکراتهای فوقالعاده خستهکننده حرف میزنیم. کسانی که باید در جلسات مکرر شرکت کنند و درگیریهایشان بر سر مسائل بیاهمتی مثل حوزه استحفاظی است. «اندور» برای اولین بار در «جنگ ستارگان» این بخش از امپراطوری را به تصویر میکشد. این سریال به ما نشان میدهد همه کسانی که برای امپراطوری کار میکنند خبیث نیستند، بعضی از آنها صرفاً نسبت به تأثیری که اعمالشان روی باقی مردم میگذارد بیاعتنا هستند و فقط کاری که بهشان ابلاغ شده را انجام میدهند؛ یک شغل مثل باقی شغلها.
نیروهای امپراطوری در سریال «اندور» تنها افراد بیحوصلهای هستند که منتظرند ساعت کاریشان تمام شود تا به خانه برگردند. روال عادی بدین شکل است تا زمانی که رئیس بخش مرخصی میگیرد و یکی از زیردستانش را در غیاب خود، مسئول بخش میکند. علیرغم اینکه مافوقش پیش از رفتن به او گفته بود چیزی را تغییر ندهد و کاری خارج از روال عادی انجام ندهد، آن شخص بلافاصله اجرای دقیق رویهها را آغاز میکند و تصمیم میگیرد قاتل آن دو مأمور امنیتی را به هر قیمتی که شده، پیدا کند. بنابراین شکار کاسیان اندورآغاز میشود.
گروهی ۱۲ نفره از مأموران امنیتی کمپانی به سیاره کاسیان اندور میروند. به محض این که وارد خیابانهای شهر میشوند، صدای ناهنجار برخورد فلز به فلز در شهر طنینانداز میشود. این صدا هشداری برای مردم شهر است تا در خانههایشان پناه بگیرند. صحنهای که یادآور فیلمهای وسترن قدیمی است که صاحبان مغازهها به محض اطلاع از این که دو نفر در شرف دوئل هستند، بلافاصله مغازه را میبندد.
اتفاقات سریال «اندور» مربوط به روزهای آغازین شورش در حال شکلگیری است. شخصیت لوتن بارها در طول سریال نشان میدهد حاضر است برای هدف والایی که دارد چه خطرهای بزرگی را به جان بخرد. در یک دیالوگ درخشان و طولانی، لوتن به یکی از شخصیتهای سریال میگوید تا به حال چه کارهایی برای قیام انجام داده و چقدر از خودش و زندگیاش را قربانی کرده، اما مهمترین بخش دیالوگ آنجاست که میگوید قیام همان طلوعی است که من هرگز نخواهم دید. اینجاست که میفهمیم لوتن میداند به ثمر رسیدن همه این تلاشها به این زودی اتفاق نخواهد افتاد و به احتمال زیاد، شکست خوردن امپراطوری را به چشم نخواهد دید، اما با این حال به مبارزه ادامه میدهد.
سیستم سیاسی در «جنگ ستارگان»
اگر از هواداران قدیمی «جنگ ستارگان» باشید و انتشار سهگانه پیشدرآمدها را به خاطر بیاورید، حتماً یادتان هست که تأکید این سهگانه روی سیستم سیاسی به یکی از انتقادهای رایج هواداران تبدیل شد. انتقاد مخاطبان از المانهای سیاسی فرنچایز نبود، چنین چیزهایی از ابتدا در «جنگ ستارگان» حضور داشت و پیش از این سهگانه هواداران با آن مشکلی نداشتند. در حقیقت مردم با خستهکننده بودن بخشهای سیاسی «جنگ ستارگان» مشکل داشتند؛ صحبت کردن از مسیرهای تجاری و قوانین کجا و دوئل کردن با لایتسیبر و نبردهای فضایی کجا. بین این دو جنبه متفاوت «جنگ ستارگان» تعادل وجود نداشت و همین باعث شده بود مردم از سهگانه پیشدرآمدها انتقاد کنند.
سیستم سیاسی سریال «اندور» بر برخلاف سهگانه پیشدرآمدها هیجانانگیزترین بخش سریال است. به جرأت میتوان گفت این بخشها که با شخصیت مان ماتما گره خوردهاند نفسگیرترین بخشهای کل سریال به شمار میآیند، بیشتر از این که حس تماشای یکی از سریالهای «جنگ ستارگان» را داشته باشید حس تماشای یک سریال هیجانانگیز جاسوسی را خواهید داشت. تماشای مان ماتما وقتی تلاش میکند همزمان هم مشکل بودجه شورشیها را رفع و رجوع کند و هم خطراتی که در سنا از سوی امپراطوری تهدیدش میکند را عقب براند، حیرتانگیز است. خط داستانی مان ماتما و سیستمهای سیاسی که پیاده میکند، جنبهای از دنیای «جنگ ستارگان» است که تا به حال هیچجای دیگری ندیدهایم؛ جنبهای تازه که یکی دیگر از دلایل بالغانه بودن سریال «اندور» است.
کاسیان اندور مهمترین شخصیت «جنگ ستارگان» است
«ناگهان قیام برات واقعی شده. بعضی از ما اون رو زندگی میکنن.» این دیالوگ را کاسیان اندور در «روگ وان» به زبان میآورد. دیالوگی که اگر با دقت به آن نگاه کنیم، به عمق شخصیت کاسیان پی میبریم.
شخصیتهای «جنگ ستارگان» به دلایل متعددی میان مخاطبان محبوب میشوند. عدهای به پرنسس لیا (با بازی کری فیشر) به عنوان منبع امید نگاه میکنند و به همین دلیل دوستش دارند. درحالی که برخی دیگر عاشق ایده بازپسگیری هویت در شخصیت ری (با بازی دیزی ریدلی) میشوند. کسانی هم هستند که به خاطر وفاداری و ثابت قدمی اوبی وان کنوبی را میپرستند. اما فرنچایز «جنگ ستارگان» تاکنون شخصیتی مثل کاسیان اندور نداشته است. کسی که صدای خود را بالا ببرد و با دستهای مشتشده، خشمش را از بیعدالتی نشان بدهد. او نه یک شوالیه جدای است که در پیشگوییها آمده باشد جهان را به تعادل خواهد رساند، نه اصل و نصب خاصی دارد؛ کاسیان یک مرد عادی است که زندگی سختی را پشت سر گذاشته و حالا خسته است. همه میتوانند با چنین شخصیتی ارتباط برقرار کنند.
کار سریال «اندور» در به تصویر کشیدن زندگی کاسیان پیش از آنکه به آن شورشی مصممی که در «روگ وان» میبینیم تبدیل شود، منحصر به فرد است. در ابتدای سریال به نظر میرسد کاسیان در کمال رضایت زندگی میکند. حتی با وجود مشکلاتی مثل فقر، سوابق قضایی، کودکی پرمخاطره و شخصیت والدینش، کاسیان چون امپراطوری را نادیده میگیرد، از زندگیاش راضی است. از نظر او امپراطوری و زورگوییهایش ارتباطی به او ندارد، نه تا زمانی که سر راه نیروهای امپراطوری قرار نگیرد (هرچند که از آنها دزدی میکند). این تفکر کاسیان از نحوه مرگ پدرش نشأت گرفته. از نظر او روحیه سرکش شورشیها باعث مرگ غمانگیز پدرش شد. تنها کاری که کِلِم (با بازی گری بیدل) انجام داد تلاش برای جلوگیری از شورش بود، اما همین امر برای نیروهای امپراطوری کافی بود تا او را بکشند. ایستادن در حاشیه شورش باعث دستگیری خود کاسیان هم میشود. وقتی نیروهای امپراطوری در حال تعقیب یک مجرماند، یکی از آنها به کاسیان مشکوک میشود و تصمیم میگیرد کاسیان را بازداشت کند. کاسیان صرفاً برای حضور داشتن در محل تعقیب و گریز مجازات میشود، همین باعث میشود به ذات امپراطوری پی ببرد.
تونی گیلروی با کارگردانی سریال «اندور» تلاش کرده یکی از عمیقترین شخصیتهایی که این فرنچایز تاکنون ارائه داده را به مخاطب معرفی کند. کاسیان نماینده افرادی است که سعی میکنند کار درست را انجام بدهند، کسانی که سرشان به کار خودشان است، وقتی بهشان گفته میشود بپر، میپرند و سعی میکنند جز جلوی پاهایشان، به جای دیگری نگاه نکنند. واضح است که «اندور» با نمایش تحول شخصیت کاسیان قصد دارد داستانی عمیق که آغشته به مفاهیم دنیای واقعی است را روایت کند.
دیدگاه عمیق و چند لایه
سریال «اندور» نامزد جایزه امی در بخش بهترین سریال درام شد چون ثابت کرد توانایی این را دارد که «جنگ ستارگان» را در مسیر تازهای قرار بدهد که هرگز در آن قرار نداشته. «اندور» مثل سهگانه قدیمی جورج لوکاس نیست که اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ منتشر شد و برای هواداران فرنچایز هنوز عزیز و محترم است. البته که این سهگانه نه تنها در فرنچایز «جنگ ستارگان» بلکه در کل ژانر علمی-تخیلی و اپرای فضایی فراموش نشدنی است. اما سریال «اندور» مرزهای فرنچایز را با خشونت بیشتر، زمینهسازی بیشتر برای صحنههای دراماتیک، زبان بیرحمانهتر و حتی صحنههای رمانتیک بیشتر، در هم میشکند و برای اولین بار یک داستان کاملاً بالغانه را در دنیای «جنگ ستارگان» روایت میکند.
در این سریال نبردهای تن به تن و کشتار از اهمیت بیشتری برخوردار است. به خصوص به دلیل آنکه کاسیان اندور هر جا میرود و در هر موقیتی که قرار میگیرد، باید برای حفظ جانش مبارزه کند؛ درست مثل همان جمله معروف که میگوید «یا بکش، یا بمیر». هواداران در «اندور» شاهد شکنجه شدن شخصیتها تا حد مرگ، ضرب و شتمهای شدید و یا حتی به دار آویخته شدن شخصیتها هستند. شخصیت کاسیان شبیه به هان سولو نیست که خیلی ساده با یکی از استورمتروپرها درگیر شود و بعد هم فرار کند. همهچیز در «اندور» جدیتر و خطرناکتر است. «اندور» به ما انفجارهای آتشین، شورشهای مرگبار و تفسیری عمیق از زندانها و مقوله کار در زندان ارائه میدهد و مخاطب سریال هر لحظه خطر واقعی کشته شدن یکی از شخصیتهای سریال را احساس میکند.
فصل دوم سریال «اندور» در سال ۲۰۲۴ از شبکه دیزنی+ منتشر خواهد شد. در فصل دوم فاصله بین فصل اول سریال و فیلم «روگ وان» (Rogue One)پر میشود تا داستان سریال و فیلم تمام و کمال به هم مرتبط شوند. اگر فصل دوم «اندور» به خوبی فصل اولش باشد، ممکن است این سریال به یکی از بهترین آثاری که در جهان «جنگ ستارگان» تولید شده است، تبدیل شود.
سریال «اندور» واقعیتهای تلخ و خشن دنیایی که جورج لوکاس خلق کرده را به نمایش میگذارد. طوری که این سریال با کهکشان «جنگ ستارگان» تعامل پیدا میکند، میان سریالهای فرنچایز منحصر به فرد است. از جنبههای سیاسی گرفته تا صحنههای اکشن و شخصیتپردازیها، همه در سطح ممتازی قرار دارند. با وجود موفق واقع شدن سریالی مانند «اندور» میتوان به تولید پروژههای بزرگسالانهتر و عمیقتر در فرنچایز «جنگ ستارگان» امیدوار بود. این فرنچایز تأثیرگذار و بزرگ میتواند پویاتر و منعطفتر باشد و مخاطبش را به شیوههای مختلف تحت تأثیر قرار بدهد، نه فقط تعقیب و گریزهای فضایی و لیزرهای سبز و قرمز.
منبع: MOVIEWEB