زندگینامه و فیلمهای امین حیایی؛ از کمدیهای تجاری تا درامهای توقیفی

امین حیایی بیش از سی سال است که در سینما و تلویزیون ایران حضور فعالانه دارد. بیشتر او را به بازیگر سینمای تجاری میشناسند اما حیایی کارهایی در کارنامه بازیگریاش دارد که نشان از پتانسیلهای بازیگری او فراتر از یک بازیگر سینمای کمدی یا به طور کلی عامهپسند دارد. حیایی متولد نوزدهم خرداد 1349 در تهران امروز در پنجاه و چهار سالگی شمایل یک بازیگر کاملاً حرفهای را دارد. بازیگر بیحاشیهای است. محبوب است. از ظاهرش میتوان فهمید که به سلامتش اهمیت میدهد. در سالهای اخیر با رواج شبکههای اجتماعی، چهره مردمیتری از خود به نمایش گذاشته است. این در حالی است که زمانی انتخابهای او در سینما مورد قضاوت واقع میشد و قضاوتها بهحق بود. اینها همه نشان از بلوغ و پیشرفت او در مسیر حرفهایاش دارد. مشخصاً متعلق به سینمای هنری یا روشنفکری ایران نیست. داعیه آن را هم ندارد. میتوان او را مسئول فروش و تولید موجی از فیلمهای تجاری بد به طور ویژه ضد زن دانست. اما در کارنامهاش همکاریهای موفقی با کارگردانانی مثل داریوش مهرجویی و حمید نعمتالله هم دیده میشود. سیمرغ جشنواره فیلم فجرش را هم به خاطر بازی در نقشهای جدیتر کارنامهاش دریافت کرده است. آخرین فیلمش «زیبا صدایم» کن ساخته رسول صدرعاملی در جشنواره فیلم فجر سال 1403 جزو آثار تحسینشده بود.

فیلم «زیبا صدایم کن»
زندگینامه و مسیر هنری امین حیایی؛ ورود به تلویزیون و شهرت با «روزگار جوانی»
امین حیایی پیش از آنکه در سینما به بازیگری شناختهشده تبدیل و وارد دسته ایلیسترها (A-listers) یا همان درجه یکها شود، با سریال «روزگار جوانی» شاپور قریب تقریباً یکشبه به شهرتی عمومی دست یافت. او پیش از در نیمه اول دهه هفتاد، در سینما و تلویزیون حضور پایاپای داشت اما عمدتاً نقش فرعی داشت و دیده نشد. حتی با وجود حضور در دو سریال محبوب آن زمان، «آپارتمان» اصغر هاشمی محصول 1371 و «همسران» مسعود رسام و بیژن بیرنگ محصول 1372. البته چهره خوب و جوانش در «آپارتمان» در یاد ماند و مورد توجه قرار گرفت. اما در واقع سال 1377 با سریال «روزگار جوانی» بود که امین حیایی به شهرت رسید. البته چون سریال از شبکه تهران پخش میشد، این شهرت به تهران محدود میشد. اما آنقدری بود که امین حیایی روی جلد جراید کثیرالانتشار برود و چهره شود. «روزگار جوانی» که فیلمنامهاش را اصغر فرهادی نوشته بود، بسان تمام سریالهای خوب آن دوران، به خاطر جوانگرایی و متفاوت بودنش از سریالهای مرسوم صدا و سیمایی، به سریالی محبوب تبدیل شد. به اندازهای که فصل دومش به کارگردانی اصغر هاشمی یک سال بعد از همان شبکه تهران پخش شد. تا آن زمان دیگر «روزگار جوانی» از شبکههای استانی دیگر هم پخش شده و بازیگران این سریال، بیش از همه امین حیایی، مشخصاً به خاطر چهره جذابتر جوانپسندانهتر، پیش مردم شناختهشده بودند. ترانه تیتراژ پایانی سریال که محمدرضا عیوضی اجرا کرده بود، به فهرست ترانههای ماشینها و محافل مردم تبدیل شد.
بعد از موفقیت «روزگار جوانی» که داستان چند پسر جوان دانشجو را با معضلات خاص زندگیشان روایت میکرد و به خاطر نگاه واقعگرایانه و پویایی خوب بین شخصیتها و فضای متفاوت اما صمیمیاش با استقبال گسترده عمومی مواجه شده بود، امین حیایی در یک سریال موفق دیگر تقریباً با فضایی و حتی بازیگران مشابه ساخته محمدحسین لطیفی این بار برای شبکه سه دوباره به خانهها آمد. او و کیهان ملکی از شخصیتهای اصلی سریال «همسایهها» بودند که آنجا هم روابط دوستانه با هم داشتند. امین حیایی نقش پسر گوهر خیراندیش را در سریال بازی میکرد و به همان پرسونای سرکش و احساساتی سریال «روزگار جوانی» نزدیک بود. «همسایهها» که با همان تم سریال «آپارتمان» داستان چند همسایه را در یک آپارتمان روایت میکرد، به خاطر شخصیتهایی که از گروههای سنی مختلف از داوود نصیریان تا دختربچه خردسال (سایان فرخی) داشت، و همینطور به خاطر پخش از شبکه سه، با مخاطبان بیشتری ارتباط برقرار کرد.
تمرکز بر سینما و چند سال فوق پرکار

امین حیایی، هدیه تهرانی و ابوالفضل پورعرب در «دستهای آلوده»
امین حیایی بعد از موفقیت «همسایهها» یک فاصله چند ساله از تلویزیون گرفت. در واقع، یا به هوشمندی خودش یا مشاوره پیشکسوتانش، بعد از به شهرت رسیدن با دو مجموعه موفق ترجیح دهد بهکل تمرکزش را بر سینما بگذارد. چون اگر به پیشنهادات تلویزیونی پاسخ مثبت میداد، تبدیل به بازیگر تلویزیون میشد و این انتخاب حیایی نبود. چهرهاش هم از چارچوب تلویزیون فراتر میرفت. ورود حیایی به سینما سال 1370 با فیلم «دو همسفر» ساخته اصغر هاشمی شروع شده بود. اما تا سال 1377، یعنی همان زمان که «روزگار جوانی» را کار کرد، به خاطر حضور در نقشهای فرعی و فیلمهای نه چندان موفق به چشم نیامد. حتی با وجود همکاری با سیروس الوند در فیلم «هتل کارتن». سینما هنوز او را به عنوان یک بازیگر جدی نپذیرفته بود. بعد از به شهرت رسیدن با تلویزیون، حیایی فقط در سال 1378 سه فیلم سینمایی بازی کرد که هر سه متعلق به سینمای بدنه بودند و این فرصت را برای حیایی به وجود آوردند که در کنار ستارگان سینما به روی پرده برود. در «سیب سرخ حوا» ساخته سعید اسدی، حیایی در برابر نیکی کریمی، ستاره دهه هفتاد، در نقش یکی از شخصیتهای اصلی قصه جلو دوربین رفت.
در «دستهای آلوده» سیروس الوند که اولین ستاره سینمای بعد انقلاب ایران، ابوالفضل پورعرب را داشت و همینطور هدیه تهرانی، ستاره نوظهور آن زمان، حیایی در یکی از فیلمهای پرفروش و مجبوب آن زمان حضور پیدا کرد. با «تکیه بر باد» داریوش فرهنگ در کنار مریلا زارعی که خود تازه با «دو زن» تهمینه میلانی وارد سینما شده بود و لعیا زنگنه که از تلویزیون میآمد، بازیگر نقشی شد که بهروز وثوقی در «پنجره» جلال مقدم بازی کرده بود. (هر دو فیلم برداشتی از فیلم «مکانی در آفتاب» (A Place in the Sun) ساخته جرج استیونز محصول 1951 بودند.) حالا امین حیایی بازیگری بود که منتقدان درباره بازیاش حرف میزدند. هنوز نمیشد او را بازیگر سینما دانست. کیفیت بازیگری تلویزیونی را میشد در بازی او دید، در حالی که در مدیوم تلویزیون بازیگر بهمراتب بهتری از سینما بود. در سینما، بازیگری بود که شهرت «روزگار جوانی» را با خود حمل میکرد و چهره خوبی داشت. هنوز فقط میشد برچسب بازیگر خوشچهره فیلمهای تجاری را به او زد. کسی که انرژی خوبی دارد اما پتانسیلهایش هنوز کشف نشده است. امین حیایی دهه هفتاد را با همان شهرت «روزگار جوانی» و جوان ناکام «دستهای آلوده» به پایان رساند. نقش سمپات او در «دستهای آلوده» تصویری بود که از او در ذهن میماند. اما دهه هشتاد برای حیایی توفانی شروع شد و ادامه یافت.

فیلم «مزاحم»
سال 1380 در سه فیلم حضور داشت که مهمترینش «مزاحم» سیروس الوند بود؛ یک فیلم هیچکاکی عامهپسند که حیایی را نه در نقش اصلی اما در یکی از نقشهای منحصربهفرد کارنامه او داشت و مهمتر از آن، در برابر خسرو شکیبایی. ستاره محبوب تمام دوران سینما و تلویزیون ایران. خسرو شکیبایی در دهه هفتاد بازیگر بسیار مهمی بود. در سینما جایگاهی ویژه داشت و در تلویزیون با مجموعه «خانه سبز» به یکی از تأثیرگذارترین بازیگران بعد انقلاب، همرده بهروز وثوقی، تبدیل شد. بازی در کنار او برای بسیاری از بازیگران بهخصوص جوان سینمای ایران یک اتفاق و تجربه مهم بود و برای آنها که این شانس را از دست دادند، یک حسرت. امین حیایی در «مزاحم» نقش یک عاشق سینمای شکستخورده را بازی میکرد که بازیگر محبوبش، چون حالا همسر دختر محبوبش بود، به دشمن شماره یکش تبدیل شده بود.
حیایی در این فیلم زنپوش میشود و توانایی تقلید صدایش را هم به نمایش میگذارد. «مزاحم» فیلم موفقی بود و بازی امین حیایی هم در آن مورد توجه قرار گرفت. اگرچه در هاله خسرو شکیبایی، درخشیدن کمی سخت بود اما حیایی موفق شد در همان صحنههای اندکی که در فیلم در برابر او داشت، نقش کسی را که روانش آسیبدیده و از عاشق به مزاحم تبدیل شده است، خوب بازی کند. شاید کمی اغراقشده، ولی آن دوره با دوربین سی و پنج، اغراق در بازیگری اینقدر به چشم نمیآمد و اصلاً تا حدی مُد هم بود. «اثیری» ساخته محمدعلی سجادی حسینی، درام عاشقانه معمایی روانشناختی دیگری بود که حیایی باز هم در آن در برابر نیکی کریمی و خسرو شکیبایی قرار گرفت. البته با تعویض نقش، این بار شکیبایی نقش عاشق پریشان را بازی میکرد و حیایی نقش عاشق سالم.
حیایی سال 1381 را با چهار فیلم تجاری دیگر پشت سر میگذارد که از میانشان «رز زرد» داریوش فرهنگ (نسخه ایرانی فیلم ترسناک امریکایی «میدانم تابستان گذشته چه کردی») در کنار بهرام رادان و «دختر ایرونی» فیلم پیشرو محمدحسین لطیفی، بیشتر مورد توجه قرار گرفت. «رز زرد» به این خاطر که کپی بدی بود اما به واسطه بازیگران جوان و چهرهاش در گیشه عملکرد خوبی داشت. «دختر ایرونی» به این خاطر که هدیه تهرانی را در نقش اول داشت و امین حیایی را در نقش شخصیت اصلی مرد در برابر او. در واقع، بهگونهای این اولین فیلمی بود که حیاتی در آن نقش اول مرد را با چند مرد دیگر تقسیم نمیکرد. اما تنها دلیل توجه به فیلم این نبود. هدیه تهرانی در آن زمان تقریباً در هر فیلمی بود، آن فیلم مورد توجه قرار میگرفت، چه برسد به اینکه در فیلمی نقش زن آلفا را بازی کند. او پیش از این، با بازی و میمیک و چهرهاش، پرسونای زن آلفا را در ذهن مخاطبان سینما ثبت کرده بود اما در «دختر ایرونی» رسماً نقشی را بازی کرد که همیشه به مردها منسوب است. در این فیلم شخصیت زن موفق و قدرتمند عاشق مرد میشد و رسماً به خواستگاریاش میرفت.
«دختر ایرونی» هنجارشکن بود اما فیلم بینقصی نبود. به عنوان یک فیلم سرگرمکننده تجاری که تابوشکنی میکند، قابل قبول بود. برای امین حیایی نقشی متفاوت بود. او اینجا به واسطه شخصیتش دو وجه طنز و دارماتیک وجودش را میتوانست در کنار هم قرار دهد. اگرچه به هیچ وجه نمیشد او را به عنوان کسی که چون کتاب زیاد خوانده از زندگی واقعی فاصله گرفته، باور کرد. اما کمی جلوتر که توانست به خود واقعیاش نزدیکتر شود، وضعش بهتر شد. هدیه تهرانی هم در اوج بود و در برابر هر کس قرار میگرفت، شیمی خوب میشد. در «دختر ایرونی» همین اتفاق افتاد. اما نقطه عطف کارنامه بازیگری امین حیایی در سال 1383 رقم خورد.
«مهمان مامان»، «کما» و تولد پرسونای کمدی امین حیایی

امین حیایی و محمدرضا گلزار در «کما»
اکران فیلم «کما» با زوج امین حیایی و محمدرضا گلزار در نوروز 1383 یک اتفاق در بدنه سینمای ایران را رقم زد. سال آخر ریاست جمهوری محمد خاتمی و دوره اصلاحات بود و سینما بعد از یک دوره شکوفایی، مثل حوزههای دیگر فرهنگی در حال پوستاندازی بود. هنوز سینما وارد دوران افول نشده بود و حضور ستارهها در سینمای بدنه به اقتصاد سینما رونق بخشیده بود. حیایی و گلزار از جمله همین چهرهها بودند که بسیاری از منتقدان حضورشان در سینما را زیر سؤال میبردند. چرا که ملاک حضورشان چهرهشان بود و نه لزوماً توانایی بازیگریشان. البته حیایی چند سالی از گلزار بزرگتر است و سال 1383 بازیگر باسابقهای به حساب میآمد. چون چشمآبی هم نبود، نمیشد گفت فقط به واسطه چهره وارد سینما شده و یکشبه ره صد ساله را رفته است. اما گلزار «سام و نرگس» ایرج قادری و «شام آخر» فریدون جیرانی را بازی کرده و داشت به پای ثابت تمام درامهای عاشقانه تبدیل میشد.
آرش معیریان با «کما» که به تقلید از کمدیهای کلاسیک هالیوودی زوجمحور و یک فیلمنامه نیمچه هالیوودی نیمچه بالیوودی و فیلمفارسی، یک شخصیت چشمروشن خوشقیافه ترجیحاً ثروتمند و یک شخصیت (سایدکیک) بامزه نه چندان خوشقیافه بیپول را با بازی گلزار و حیایی کنار هم قرار داده بود، بهعلاوه دو دختر خوشقیافه برای هر کدام، حدیث فولادوند و مهناز افشار، دو اتفاق مهم را در سینمای ایران رقم زد. یکی مبارک و دیگری نامبارک. به اقتصاد سینما کمک کرد و البته در عین حال، حیایی و گلزار را به بازیگرانی با دستمزد بالا تبدیل و رقم دستمزد بازیگران را به سطح دیگری برد، و آغازگر موجی از کمدیهای زوجمحور شد که امروز شاهد مبتذلترین شکلش در سینمای ایران هستیم. معیریان جزو اولین کارگردانانی بود (شاید هم اولین بود) که مردها را گذاشت جلو دوربین که با آهنگهای قدیمی و ایرانی و خارجی، برقصند. سکانس معروف و طولانی رقص گلزار و حیایی در «کما» را حتماً به یاد دارید.

امین حیایی و پارسا پیروزفر در «مهمان مامان»
امین حیایی بعد از «کما» رسماً به یکی از گزینههای اصلی سینمای کمدی تبدیل شد. شخصیت حسن او در این فیلم بعدها به یک پرسونایی تبدیل شد که در چند فیلم دیگر تکرارش کرد. و امروز در واقع یک تیپ کمدی متعلق به امین حیایی است. شخصیتی که بچه جنوب شهر است و بنابراین ساده و کمی دست و پاچلفتی است، اما به جایش قدرتمند است، چون به هر حال بچه کوچه و خیابان است. سبیل و پشت مو دارد، شلوار کردی میپوشد و با باسنی عقبی عقب راه میرود. شبیه دوبلور جری لوئیس حرف میزند. بامزه است و خیلی بامرام و به طرز غریبی خوششانس. پیش از «کما»، «عروس خوشقدم» کاظم راستگفتار تنها کار کمدی حیایی در سینما بود. بعد از «کما»، او هم میتوانست صاحب نقش شخصیت اصلی مرد باشد و هم دیگر به عنوان بازیگر کمدی به رسمیت شناخته شد.
«مهمان مامان» داریوش مهرجویی، یکی از دو کار خوب محترم کارنامه بازیگری حیایی، همان سال 1383 به نمایش درآمد. اما به همان اندازه که «کما» توجه عامه را بیش از پیش به امین حیایی جلب کرد، «مهمان مامان» توجه منتقدان را به یک بازیگر توانا و با پتانسیلهای زیاد در ژانر کمدی جلب کرد. او نشان داد که میتواند خودش را با جهان مهرجویی تطبیق دهد و در فیلمی پربازیگر و حرفهای، به اندازه سهم خودش تأثیرگذار باشد. «مهمان مامان» سراسر لحظات بهیادماندنی است. اما حتماً سکانس حیایی و مهراوه شریفینیا در اتاقش که دارد از یک قرص شادیآور حرف میزند، به خاطر دارید. شخصیت دکتر «مهمان مامان» یکی از نقشها و بازیهای بهیادماندنی حیایی است. آن لاس مخفیانهای که با بهاره میزند، آن تضادی که به عنوان یک دانشجوی دکتر با دیگر همسایههای آن خانه قمر خانم احساس میکند اما در عین حال، یکی از آنهاست. ردپای بعضی بازیگران کمدی را در او میبینیم اما اجرا، ارجینال خود اوست.
توقیف «نقاب»، همکاری ناموفق با میلانی و حضور در سینمای مستقل

پارسا پیروزفر و امین حیایی در «نقاب»
1383 سال پرکاری برای حیایی بود. او در شش فیلم سینمایی دیگر بازی کرد. از جمله در «نقاب» کاظم راستگفتار در کنار پارسا پیروزفر که یک اتفاق مهم و موفق دیگر در کارنامه بازیگری حیایی بود. اتفاقی که البته به دلیل توقیف فیلم و تأخیر در اکران، سه سال به تعویق افتاد. با این حال، یکی از کارهای خوب حیایی از میان فیلمهای تجاری عامهپسندش بود. فیلمنامه خوبی داشت که البته ظاهراً از یک فیلم هالیوودی برداشته شده بود. قصه کلاهبرادری دو پسر خوشقیافه آس و پاس در دوبی از زنان و آن تعلیق و پیچش داستانی غیرمنتظرهاش، پرکشش بود و نسبتاً کارگردانی خوبی داشت. به جز سارا خوئینیها، بازیهای خوبی هم داشت. به طور ویژه، پارسا پیروزفر که نشان داد نقش شیاد را هم خوب میتواند بازی کند. امین حیایی پیش از این، این ظرفیت خودش را به نمایش گذاشته بود و اینجا به نسخهای اغراقشده از پرسونای شیاد خودش رسیده بود. بازیاش زیر سایه پیروزفر قرار میگرفت اما شیمی خوبی با هم داشتند. «زن زیادی» تهمینه میلانی میتوانست فیلم مهم بعدی کارنامه حیایی باشد اما نه فیلم خوب بود و مورد توجه قرار گرفت و نه بازی حیایی در نقش مرد خیانتکار به دل نشست. حتی پارسا پیروزفر هم خوب نبود. «آکواریوم» ایرج قادری و حتی «شارلاتان» آرش معیریان که میخواست یک بار دیگر تجربه موفق «کما» را با حیایی تکرار کند، کارهای موفقی نبودند.
«شام عروسی» ابراهیم وحیدزاده فیلم کمدی بعدی حیایی و همکاری دوبارهاش با نیکی کریمی، بعد از چند سال بود. این فیلم یک کپیبرداری هالیوودی دیگر را در کارنامه بازیگری حیایی ثبت میکند. «شام عروسی» نسخه ایرانی فیلم محبوب امریکایی «پدر عروس» با بازی استیو مارتین بود. «پدر عروس» یکی از محبوبترین فرنچایزهای کمدی هالیوودی است که داستان پدری را روایت میکند که تنها دخترش را خیلی دوست دارد و دلش نمیخواهد شوهرش بدهد. «پدر عروس» یک فیلم حالخوبکن پدر دختری سرگرمکننده است اما «شام عروسی» چنین نبود. امین حیایی در نقش شخصیت استیو مارتین با اینکه مشخص است بازیگر اصلی را خوب تماشا کرده و از او الهام گرفته است اما حقیقتاً به عنوان یک پدر یک عروس نمیتوان او را پذیرفت. با وجود تلاشی که برای گریمش شده است. همانطور که نیکی کریمی را نمیتوان پذیرفت. با این حال، «شام عروسی» در گیشه موفق بود؛ عامل موفقیتش هم نه فیلمنامه و کارگردانی خوبش که حضور امین حیایی و نیکی کریمی با حضور افتخاری گلزار و یک رقص روی مواد از امین حیایی.
امین حیایی بعد از «شام عروسی» در چند فیلم درام تجربی ایفای نقش کرد. «چه کسی امیر را کشت؟» ساخته مهدی کرمپور و سهگانه «ستارهها» فریدون جیرانی که همه در اکران با مشکل مواجه شدند. به همین خاطر، نه خود فیلمها دیده شدند و نه بازی امین حیایی. البته فیلمها متعلق به جریان اصلی هم نبودند و هرگز عامهپسند نمیشدند. اما طرفداران کالت پیدا کردند. به طور ویژه «چه کسی امیر را کشت؟». سهگانه جیرانی هم ادای دینی به سینما بود و حضور امین حیایی در آن پتانسیلهای بازیگری او در نقشهای جدیتر و عمیقتر را نشان داد.
«اخراجیها»، «دایره زنگی» و اولین سیمرغ

امین حیایی و همسرش نیلوفر خوشخلق در «دایره زنگی»
امین حیایی در نیمه دهه هشتاد با فیلم «اخراجیها» ساخته مسعود دهنمکی، با همان پرسونای پسر پایینشهری یک بار دیگر در فیلمی تجاری و پرفروش ایفای نقش کرد. «اخراجیها» فیلم پرحاشیهای بود و منتقدان آراء تندی نسبت به آن داشتند. برای بازیگری که بیشتر کارنامه بازیگریاش را فیلمهای عامهپسند و تجاری تشکیل میدهند، حضور در فیلمی مثل «اخراجیها» اتفاق عجیبی نیست. «اخراجیها» هم فقط فیلم او نبود، فیلم گروه آنسامبل بازیگرانش بود و با مجموعهای از کلیشههای سینمای کمدی یک فیلم تماماً عامهپسند شد. حیایی به لحاظ بازیگری هم خلاقیت و توانایی بخصوصی از خود به نمایش نگذاشت، نسخه اغراقشده تیپی بود که پیش از این از او دیده بودیم و بسیاری از فیلمسازان و تهیهکنندگان سینمای تجاری به اندازه کافی از آن بهره بردند. و البته خود حیایی.
آنچه او را یک بار دیگر به عنوان بازیگر کمدی توانمند ثابت کرد، حضور در فیلم تحسینشده «دایره زنگی» ساخته پریسا بختآور با فیلمنامه اصغر فرهادی بود که هم گیشه را داشت و هم نظر مثبت منتقدان را. امین حیایی در این فیلم در یکی از بهترین نقشهای کارنامه بازیگریاش در کنار همسرش نیلوفر خوشخلق (که او هم در این فیلم پتانسیل بازیگری را از خود نشان داد) وجه دیگری از تواناییاش در بازی کمدی را به نمایش گذاشت. البته در «دایره زنگی» همه بازیگران در سطح دیگری از توانایی بازیگری خود ظاهر شدند و این مشخصاً مدیون حضور اصغر فرهادی است. فیلم داستان یک آپارتمان بالای شهر را روایت میکند که بر سر نصب ماهواره بر پشت بام با هم به مشکل برمیخورند و این سرآغاز مجموعه اتفاقات بامزهای است که در ادامه بالا میگیرد. حیایی در این فیلم نقش همسر ذلیل مدیر ساختمان را که مدیر مدرسه هم هست، بازی میکند و یک بار دیگر شکل دیگری از شخصیت ذلیل را با ظرافت به نمایش میگذارد.
شخصیتهای احمق و ذلیل و کمی شوت حتی در بهترین کارهای کمدی حیایی اما مورد پسند داوران جشنواره فیلم فجر قرار نگرفت. بازی در فیلم «شب» ساخته رسول صدرعاملی با فیلمنامه کامبوزیا پرتوی بر اساس طرحی از اصغر فرهادی نظر هیئت داوران بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر را به خود جلب کرد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را نصیب امین حیایی. فیلم داستان گروهبانی جوان به نام محسن را که اهل مازندران است، روایت میکند که بای مجرمی سابقهدار به نام دکتر پرویز را به زندان نهبندان تحویل دهد. اما به علت محیا نبودن شرایط سفر مجبور میشود که به همراه مجرم و دستبند، شبی را در مشهد بگذراند. حیایی در این فیلم یک بار دیگر در کنار عزتالله انتظامی و خسرو شکیبایی در آخرین فیلمهایش قرار گرفت.
سالهای افول و پولسازی در شبکه نمایش خانگی
حیایی بعد از موفقیت در فیلم «شب» و توجه و تحسینی که به خاطر بازیاش در «دایره زنگی» از سوی منتقدان دریافت کرده بود، بر خلاف انتظارها به حاشیه رفت. سال 1385 با سریال «کلاه پهلوی» ضیاءالدین دری که تا سال 1389 پخش میشد، دوباره بعد از سالها به تلویزیون برگشت. همزمان با دو فیلم تحسینشده «شب» و «دایره زنگی» در یکی از ضد زنترین فیلمهای سینمای ایران «زنها فرشتهاند» به کارگردانی شهرام شاهحسینی نقش اول را داشت که البته به لطف حضور حیایی و سه بازیگر زن زیبارویش فیلمی پرفروش شد. حیایی اینجا دوباره کاراکتر مرد دغلباز زنباره را داشت که پیش از این در فیلم «نقاب» آن را بازی کرده بود. مردی که با اغواگری زنان جذاب و ثروتمند را به خود جذب میکند و ازشان کلاهبرداری میکند اما یکجا گیر میافتد. «زنها فرشتهاند» هم خود بخش مهمی از موج فیلمهای کمدی عاشقانه ضد زنی است که در سالهای بعد نسخههای بهمراتب سخیفترش را شاهد بودیم.
با این حال، «زنها فرشتهاند» آخرین فیلم حیایی بود که حتی به بدنامی در سینمای ایران سر و صدا کرد. این فیلم حتی به عنوان یک فیلم عامهپسند هم قابل قبول نبود. در سالهای آتی دهه هشتاد، حیایی در چند فیلم کمدی از جمله دو «اخراجیها»ی دیگر ایفای نقش کرد. سال 1389 در «شش و بش» به کارگردانی بهمن گودرزی یک بار دیگر با محمدرضا گلزار زوج کمدی «کما» را تکرار کرد که تجربه موفقی در گیشه اما شکستخورده از نگاه منتقدان بود. تنها فیلم درام حیایی در دهه هشتاد «بیداری رؤیاها» ساخته محمدعلی باشه آهنگر بود که تبدیل به فیلم مهمی در کارنامه او نشد. در «سنپطرزبورگ» کمدی نیمهموفق بهروز افخمی هم حیایی نقش فرعی را داشت، یکی از همان نقشهای بدمنِ ناشی که از جمله شخصیتهای تکرارشونده کمدی حیایی بر پرده سینماست. کارنامه او در دهه هشتاد با مجموعهای از فیلمهای کمدی متوسط اما بعضاً پرفروش به پایان رسید. حضور در فیلم «قلادههای طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی منجر به اعتراض بسیاری از طرفداران این بازیگر شد. اما حیایی با تمام انتخابهایش فقدان رویکرد سیاسی یا حتی هنری خاصی را دستکم تا آن برهه از فعالیتهایش ثابت کرده بود.
همزمان با کمکاری و افول در سینما، حیایی پا به شبکه نمایش خانگی گذاشت. اول در «قلب یخی» سامان مقدم حضور پیدا کرد و بعد در سال 1390 فصل اول «ساخت ایران» را در کنار محمدرضا گلزار با محمدحسین لطیفی کار کرد. زوج کمدی گلزار و حیایی که تا حد زیادی به همان زوج کما شباهت داشت، همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده بود. استقبال مخاطبان از این مجموعه به اندازهای رسید که فصل دوم و سومش هم ساخته شد. بعد از موفقیت «ساخت ایران» حیایی دوباره در تلویزیون فعال شد و تنها در سال 1393 در سه سریال ایفای نقش کرد.
«شعلهور» و مسیری تازه با حمید نعمتالله

فیلم «شعلهور»
اگر «کما» نقطهعطف کارنامه بازیگری حیایی به عنوان یک بازیگر کمدی بود، «شعلهور» نقطه عطف کل کارنامه بازیگریاش را رقم زد. او با یکی از کارهای متفاوت کارنامه حمید نعمتالله در نقشی بسیار سخت و شخصیتی منفور نشان داد که تواناییهایش نه تنها از یک بازیگر صرفاً کمدی و پولساز (آن هم کمدیهای بازاری) بیشتر است، بلکه پتانسیلی نفهته در بازی در نقش جدی در خود دارد. حیایی در این فیلم متفاوتترین نقش کارنامه بازیگریاش را بازی کرده است. او با گریمی متفاوت نقش مردی را که در زندگی احساس شکست مطلق دارد و به معنای واقعی کلمه بازنده است، خوب درک کرد. مشخصاً نعمتالله در این بازیگیری نقش مهمی دارد. بازی در «شعلهور» به جز توجه و تحسین منتقدان، یک دیپلم افتخار از سی و ششمین جشنواره فیلم فجر را نصیب حیایی کرد.

فیلم «قاتل وحشی»
«شعلهور» مسیر بازیگری حیایی را به سمت دیگری برد. حالا پختگی در بازیهایش بیشتر دیده میشد و نقشهای جدی بیشتری به او پیشنهاد میشد. حتی در نقشهای کمدی هم این پختگی به چشم میخورد که شاید نتیجه حضور در فیلم نعمتالله بود؛ فیلمسازی که در شکستن بازیگرانی که به نقشهای آسان عادت دارند، خبره است. بهرام رادان «بیپولی» را به خاطر بیاورید. نعمتالله برای فیلم بعدیاش «قاتل و وحشی» یک بار دیگر به سراغ امین حیایی رفت. فیلمی که سال 1398 ساخته شد اما هنوز رنگ پرده را به خود ندیده است. یک نمایش محدود در جشنواره فیلم فجر سال 1399 داشت و با تحسنی منتقدان مواجه شد. خلاصه داستان و شنیدهها و تصاویر فیلم حاکی از آن است که «قاتل و وحشی» فیلمی سختتر از «شعلهور» است و امین حیایی نقشی کاملاً متفاوت را در آن بر عهده دارد. «قاتل و وحشی» هم یکی از چندین فیلم تلفشده سالهای اخیر سینمای ایران است که جلو ظرفیتهای تمام عواملش را میگیرد. هرچند که در این سینمای شکستخورده، فرصت و امکان شکوفایی بیشتر تقریباً دیگر محال است.
آغاز دهه 1400 با سیمرغ دوم

فیلم «برف آخر»
امین حیایی نیمه دوم دهه نود را با نقشهای عمدتاً درام بر پرده سینما و داوری مسابقه استعدادیابی در تلویزیون پشت سر گذاشت. دهه 1400 را هم تقریباً با روندی مشابه آغاز کرد. سه دوره داوری در برنامه «عصر جدید»، دو «ساخت ایران» دیگر برای شبکه نمایش خانگی از جمله فعالیتهای او در این دوره بوده است. مثل بسیاری از بازیگران دیگر بیشتر در شبکه نمایش خانگی حضور داشته و در سینما تقریباً همه منتظر تماشای بازیاش در «قاتل و وحشی» هستند. با این حال، در حالی که سینمای قابل احترام ایران در حاشیه قرار گرفته و مهجور مانده، حیایی سال 1400 برای بازی در فیلم «برف آخر» ساخته امیرحسین عسگری یک بار دیگر جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از چهلمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. فیلم داستان دامپزشکی را روایت میکند که در شرایط سردسیر منطقه کیاسر ساری شبها به شکار گرگ میرود. فیلم با سه سال تأخیر سال 1403 به نمایش درآمد. حیایی در حال حاضر سریالی به نام «آبان» را در شبکه نمایش خانگی در حال پخش دارد و یک فیلم کمدی به گفته خودش احتمالاً «گیشهبترکان» به نام «کوکتلمولوتوف» به کارگردانی حسین امیری دوماری در نوبت اکران دارد.
منبع: دیجیکالا مگ