معرفی کتابهای توماس پینچن؛ نویسندهای که چهرهی پنهان آمریکا را برملا میکند
در «رنگینکمان جاذبه» (Gravity’s Rainbow)، معروفترین اثر توماس پینچن (Thomas Pynchon) آمده است: «این تصویری رایج بوده است؛ جرقههای سقوطکرده؛ ذراتی از عصارهی الهی که هنگام آفرینش از سرچشمه جدا شدند. و روزی، بهنحوی، پیش از پایان همهچیز، برگشتن به خانه. پیامرسانی از قلمروی الهی در لحظهی آخر سر میرسد. ولی من به شما میگویم که چنین پیامی و چنین خانهای در کار نیست. تنها چیزی که هست میلیونها لحظهی آخر است… همین و بس. تاریخ ما مجموعهای از لحظات آخر است.»
توماس پینچن نویسندهای است که معروف به گوشهگیری و دور نگه داشتن خود از چشم مردم بوده است. او موفق شده به یکی از رشکبرانگیزترین انواع موفقیت ادبی دست پیدا کند: تحسین شدن در مقیاسی گسترده و بین چند نسل مختلف فقط و فقط بهخاطر قدرت ادبی کارهایش؛ هیچکس چیزی دربارهی شخصیت او نمیداند تا با تکیه بر آن آثارش را تحلیل کند. تنها حرفی که این آثار برای گفتن دارند، آن چیزی است که خودشان برای عرضه دارند.
رمانهای توماس پینچن همه در جهانی مشترک واقع شدهاند و شامل هزاران شخصیت میشوند. این رمانها از لحاظ معنایی و درونمایهای یک وجه اشتراک با هم دارند و آن این است که همهیشان در دورهی زمانیای که تغییری بزرگ در تاریخ آمریکا اتفاق افتاده واقع شدهاند. از راه خواندن این رمانها، یک خوانندهی آمریکایی میتواند درک بهتری از اینکه به کجا آمده و به کجا ممکن است برود پیدا خواهد کرد.
یکی از بهترین راهها برای درک کلیت آثار پینچن، دیدگاه تاریخگرایانه به آنهاست. بنابراین بیایید ببینیم او در رمانهایش چگونه تاریخ آمریکا را از نو تعریف کرده است.
۱. وی (V)
«وی» نخستین رمان توماس پینچن بود و در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. این رمان بهطور عمده در اواسط دههی ۵۰ واقع شده و بین دو خط روایی اصلی جابجا میشود: خط روایی اول، دربارهی بنی پروفین (Benny Profane)، افسر نیروی دریایی است که بهتازگی از خدمت مرخص شده و به نیویورک بازگشته است. در آنجا او با گروهی از افراد بیتنیک (Beatnik) آشنا میشود که سبک زندگی خاصی دارند و خودشان را «دار و دستهی کاملاً مریض» (The Whole Sick Crew) نامیدهاند.
روایت دوم دربارهی مردی انگلیسی و عجیب به نام هربرت استنسیل (Herbert Stencil) است که بهشکلی متعصبانه قصد کشف کردن هویت «وی» را دارد. وی زنی است که نامش در دفترچه خاطرات پدرش – که مدتهاست کسی خبری از او ندارد – مورد اشاره قرار گرفته بود.
دار و دستهی کاملاً مریض نمایندهی ظهور جنبش جایگزینسازی فرهنگ (Counter-culture) در آمریکاست که در ادامهی رمان بهطور کامل مورد اکتشاف قرار میگیرد.
۲. اعلان قرعهی ۴۹ (The Crying of Lot 49)
در سال ۱۹۶۶ کتاب «اعلان قرعهی ۴۹» منتشر شد. این رمان دربارهی زنی به نام اودیپا ماس (Oedipa Maas) است که بهطور ناخواسته، توطئهای پیچیده و پرپیچوخم دربارهی گروهکهای رقیب در ادارهی پست در کالیفرنیای جنوبی را اکتشاف میکند.
این رمان شخصیتهای جانبی منحصربفردی دارد. مثلاً یکی از آنها روانشناسی است که اصرار دارد روی بیمارانش LSD امتحان کند. یکی دیگر از شخصیتهای فرعی، یک گروه موسیقی درجهدو است که کارش تقلید از گروه بیتلز است. این رمان لحظهی تاریخیای را که در آن منتشر شد، با تمام شکوه عجیب و حالوهوای سورئالش منتقل میکند.
۳. رنگینکمان جاذبه (Gravity’s Rainbow)
«رنگینکمان جاذبه» که عموماً بهعنوان مهمترین کار توماس پینچن شناخته میشود، در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. این رمان در اروپای جنگ جهانی دوم واقع شده و نخستین تلاش پینچن برای پرداختن به فرهنگ و دورهی زمانیای بود که خودش عضوی فعال از آن نبود.
در این کتاب، پینچن تمام درونمایههای دو کتاب اولش را به حد نهایتشان رساند و بعداً هنگامی که میخواست تهدید آخرالزمانیای را که جنگ نمایندهی آن بود به تصویر بکشد، این رویکرد بزرگنمایانه را حفظ کرد.
اگر بخواهیم برای این رمان یک روایت مرکزی تعریف کنیم (و این کار آسانی نیست)، میتوان گفت که کتاب دربارهی ماجراجوییهای ستوان تایرون اسلاثراپ (Tyrone Slothrop) در مناطق بیطرف در جبههی اروپایی جنگ است. وسط این خط روایی، پینچن از هر فرصتی استفاده میکند تا گریزی به مسائل و مفاهیم مختلف بزند و درونمایههای مختلف را اکتشاف کند. بهعنوان نمونه:
- مهندسی موشکهای V-2
- ارتباط روانشناسانه بین خشونت و روابط جنسی
- طالعبینی
- سینمای کلاسیک
- دستورالعملهای خلاقانه برای ساختن غذا با موز!
هم منتقدان و هم خوانندگان واکنش احساسی قوی به رمان نشان دادند و این رمان در سال ۱۹۷۴ برندهی جایزهی کتاب ملی (National Book Award) شد.
۴. واینلند (Vineland)
پس از «رنگینکمان جاذبه»، ۱۷ سال طول کشید تا پینچن رمان بعدی خود را منتشر کند. این رمان «واینلند» بود و در سال ۱۹۹۰ منتشر شد. با توجه به اینکه پینچن هیچ مصاحبه یا گفتگوی عمومیای انجام نداده است، تفسیر کارهایش کاملاً وابسته به گمانهزنی هستند. با این حال، یک سری درونمایه در آثار او زیاد تکرار میشوند: مثل ساختارهای قدرت، پارانویا، توطئه و کنترل اجتماعی. برای همین میتوان با خیال نسبتاً راحت، فرض را بر این گرفت که پینچن از روی عمد «واینلند» را در سالی مشخص – یعنی ۱۹۸۴ – واقع کرده است.
در این رمان پینچن دوباره به کالیفرنیا بازگشت، ولی اوضاع آنجا از زمان انتشار «اعلان قرعهی ۴۹» تغییر زیادی کرده بود. در این سال، فرماندار سابق کالیفرنیا، رونالد ریگان، قرار است به زودی بار دیگر در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود و دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز کند. رویایی که همکاران اودیپا در سر میپروراندند، جای خود را به مصرفگرایی شدید و جولان دادن تازهبهدورانرسیدهها داده است.
بهنوعی میتوان به «واینلند» به چشم مرثیهی پینچن برای جنبش فرهنگ جایگزین نگاه کرد. او بهخاطر فرصتهایی که نسلاش از دست داد افسوس میخورد، ولی از طرف دیگر همنسلیهایش را بهخاطر ریاکاریشان در زمینهی با آغوش باز پذیرفتن چشمانداز ریگان برای آمریکا به باد انتقاد میگیرد.
۵. میسون و دیکسون (Mason & Dixon)
پس از ارائه کردن دیدگاهی انتقادی به دههی گذشته، توماس پینچن با رمان بعدیاش «میسون و دیکسون»، انتشاریافته در سال ۱۹۹۷، وارد مسیری غیرمنتظره شد. این کتاب با زبان محلی بزرگنمایانهای نوشته شده که بهنوعی هجوی از نثر ادبیات انگلیسی قرن ۱۸ است و تا به امروز، نزدیکترین تلاش پینچن برای نوشتن رمان تاریخی بوده است.
شخصیتهای اصلی کتاب دو فرد واقعی هستند: چارلز میسون و جرمایا دیکسون. آنها دو نقشهبردار بریتانیایی بودند که در دههی ۱۷۶۰، یک هیئت اعزامی ترتیب دادند تا از ناحیهی بین پنسلوانیا و مریلند نقشهبرداری کنند و خط میسون-دیکسون (Mason-Dixon Line) بین این دو ایالت را پایه بگذارند. بهخاطر این کار، نام آنها در تاریخ ثبت شد.
این دو نفر پیش از وقوع انقلاب آمریکا تعدادی چهرهی مهم را ملاقات کردند، منجمله جورج واشنگتون و بنجامین فرانکلین. در کتاب اشارهای به یک جنگ مخفی و زیرزمینی میشود که بین یسوعیون (Jesuits)، فریماسونها (که چارلز میسون جزوشان نیست)، گروهی از مختصصان فنگ شویی (هنر طراحی و چیدمان هماهنگ در چین باستان) و دهها گروه دیگر در جریان است.
پینچن در بررسی خود از شیوهی بنیان نهاده شدن ایالات متحده، باز هم به همان درونمایههای محبوب و قدیمی خود برمیگردد: پرداختن به جوامع مخفی و شخصیتهای مرموزی که اهرم واقعی قدرت دست آنهاست.
نتیجهای که پینچن به آن میرسد این است که این دستهای پشتپرده و ایدههایشان، هم در خفا وقایع تاریخی را هدایت کردهاند، هم از همان ابتدا به ذهن مردم آمریکا رخنه کرده بودند.
ریشهی همهی جوامع و تشکیلات مخفی که او در آثار پیشیناش خلق کرده بود – از (W.A.S.T.E. (مخفف We Await Silent Tristero’s Empire) در «اعلان قرعهی ۴۹» گرفته تا A.C.H.T.U.N.G. (مخفف Allied Clearing House Technical Units Northern Germany) در «رنگینکمان جاذبه» – به ماجراجوییهای اسرارآمیز پدران بنیانگذار آمریکا و همپالکیهایشان برمیگردد.
در یکی از لحظات بهیادماندنی کتاب، دیکسون به محل وقوع قتلعام لنکستر (Lancaster Massacre) میرود که در آنجا دهها بومی غیرمسلح قارهی آمریکا به دست مهاجرین اروپایی جدید کشته شدند. به هنگام اشاره به این مسئله، پینچن با حالتی اندیشمندانه میگوید که شاید نیرویی بنیادین و غیرقابلتوضیح زیر پوست قاره رخنه کرده و باعث میشود مردان در ظاهر متمدن دست به چنین جنایتهایی بزنند. در رمان آمده است:
او دید که تفنگدارها در کدام قسمتها تیرشان خطا رفته و لبهی دیوارها را پرانده بود. او در گوشههایی که هیچگاه تمیز نشده بودند رد خون دید. او خدا را شکر کرد که دیگر بچه نیست، وگرنه ممکن بود دشنام بگوید، زار بزند و در کمال بیهودگی خشمش را ابراز کند. حال دیکسون باید عموی سختگیر خودش میشد و با نشان دادن کوچکترین اثری از خنگبازی به خودش پسگردنی میزد. محض رضای خدا، مشکل این مردم چه بود؟ حتی مردان هلندی در کِیپ اینگونه رفتار نکردند. آیا در حیات وحش این قاره نیرویی باستانی رخنه کرده و منتظر ایستاده بود تا وقتی پایشان را آنجا بگذارند، روحشان را آلوده کند؟
۶. رویارویی با روز (Against the Day)
«رویارویی با روز» در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. مقیاس این کتاب حتی با توجه به استانداردهای پینچن واقعاً بزرگ است. این کتاب بیش از ۱۰۰۰ صفحه است و در آن به بازهی زمانی بسیار گستردهای پرداخته شده است. این بازهی زمانی از نمایشگاه جهانی (World’s Fair) شیکاگو در سال ۱۸۹۳ آغاز و به سالهای پس از پایان جنگ جهانی اول ختم میشود.
رمان در این دورهی زمانی به شگفتیهای آینده که در نمایشگاه به عرصهی نمایش گذاشته شده بودند میپردازد؛ مثل بینهایت اختراعی که میتوان بهلطف احتمالاتی که نیکولا تسلا پیش روی ما قرار داد ساخت. سپس رمان با رویکردی کاملاً رک، این شگفتیهای علمی را در برابر وحشت اگریستانسیالیستی جنگ جهانی اول قرار میدهد و جنبههای تاریکشان را برملا میکند.
برخلاف آثار پیشین پینچن، این کتاب صرفاً حالوهوای یک دورهی تاریخی را منتقل نمیکند، بلکه دنیا و تغییر و تحولات آن را هم پیش و هم پس از یک جنگ بزرگ و رادیکال به تصویر میکشد.
۷. فساد ذاتی (Inherent Vice)
این بار، نیازی نبود خوانندگان برای خواندن رمان بعدی توماس پینچن زیاد صبر کنند. سه سال بعد، در سال ۲۰۰۹، پینچن «فساد ذاتی» را منتشر کرد. این بار پینچن برای بار سوم به کالیفرنیا بازگشت؛ این بار لسآنجلس دههی هفتاد.
شخصیت اصلی کتاب، یک کارآگاهی خصوصی همیشه نشئه به نام داک اسپورتلو (Doc Sportello) است که آخرین عضو از فهرست قهرمانهای پینچنی است که به اکتشاف ساز و کار دستهای پشتپردهی فاسدی که در خفا جامعه را کنترل میکنند بیشازحد نزدیک میشود و متوجه میشود لقمهی بزرگتر از دهانش برداشته است.
این رمان چهل دهه پس از دورهی زمانیای که در آن واقع شده نوشته شده است و بنابراین پینچنی که این رمان را نوشته، میدانسته که دنیای تمام آدمهای بیخیال و هیپیمَنِش این رمان قرار است بهزودی دگرگون شود.
«دوران طلایی» (البته اگر بخواهیم از این لفظ استفاده کنیم) داک اسپورتلو و افراد شبیه به او به سر رسیده است. کشور آماده شده تا آنها را به دست فراموشی بسپرد و همهی فعالان اجتماعی و افراد پیشرو – به جز پیگیرترینهایشان – آرمانهای خود را فراموش کرده و تصمیم گرفتهاند راه آسانتر را انتخاب کنند: یعنی رفتن دنبال منفعت شخصی خود و اهمیت ندادن به چیزهای دیگر. این همان فرهنگ منفعتطلبیای است که در زمان شروع خط روایی «واینلند»، کل جامعهی آمریکا را فرا گرفته است.
«فساد ذاتی» یکی از آسانخوانترین رمانهای پینچن است. پیرنگ رمان پیچیده، ولی سر در آوردن از آن راحت است، خصوصاً اگر آن را با «رویارویی با روز» و «رنگینکمان جاذبه» مقایسه کنیم. شاید آثاری که تاکنون معرفی کردهایم، برای خوانندهای که با پینچن آشنایی ندارد تهدیدآمیز به نظر برسند، بنابراین بهترین نقطه برای شروع خواندن او «فساد ذاتی» است.
۸. تکنولوژی فوقپیشرفته (Bleeding Edge)
«تکنولوژی فوقپیشرفته»، آخرین رمان پینچن تا به این لحظه، در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این رمان از بهار ۲۰۰۱ شروع میشود و تا واقعهی یازده سپتامبر و پیامد آن، تاریخ آمریکا را پوشش میدهد. این رمان از این لحاظ خاص است که در آن پینچن افکار و تفسیر خود از وقایع تاریخی نسبتاً جدید را ارائه کرده است.
پینچن در طول آثارش علاقهی خاصی به حوادث تاریخی متحولکننده نشان داده است. داستانهای او از لحاظ زمانی دههها و قرنها با هم فاصله دارند، ولی در آنها یک سری الگو دائماً تکرار میشوند. میتوان گفت در هر رمان، همچنان که یک در تاریخی بسته میشود، در تاریخی دیگری باز میشود.
هیچکدام از شخصیتهای اصلی رمانهای او هیچ کنترلی روی وقایع کلی دنیا یا شرایط مادی اطراف خود ندارند؛ چه این شخصیت یکی از اعضای محترم جامعهی سلطنتی مثل جرمایا میسون باشد، چه یک زن خانهدار ساکن در حومهی شهر مثل اودیپا ماس، چه یک کارآگاه همیشه نشئه چون داک اسپورتلو.
آنها صرفاً تاثیری محدود روی زندگی شخصی خود دارند، ولی وقتی پای توطئههایی وسط کشیده میشود که یا خودشان کشف میکنند، یا ناخواسته درگیرشان میشوند، آنها هم مثل بقیه کاملاً تسلیم ساختارهای قدرت نامریی یا چرخ فرساینده، بیرحم و توقفناپذیر تاریخ میشوند.
لحظاتی که در آنها تغییر تاریخی بزرگ اتفاق میافتد – خواه این تغییر مثل کالاسازی بیوقفه از جنبشهای جایگزینسازی فرهنگ ظرافتمندانه باشد، خواه مثل جنگهای جهانی و حملات تروریستی بزرگ و فاجعهبار – باعث میشوند که شخصیتهای رمانهای پینچن، و متعاقباً خواننده – احساس کنند نابودی نزدیک است. این لحظات ما و شخصیتهای داستان را وسوسه میکنند تا ذهنمان به سمت فکر کردن دربارهی پایان دنیا برود. چنین افکاری قابلدرک هستند، ولی در نهایت در پایان هر رمان زندگی ادامه دارد.
آنچه که ما و شخصیتهای توماس پینچن میتوانیم به آن امیدوار باشیم این است که وسط این سیرک بزرگ به درجهای از لذت و رضایت دست پیدا کنیم؛ گذشته را مطالعه کنیم و از آن درس بگیریم تا به درکی بزرگتر از لحظهی حال – هرچقدر هم که گیجکننده و اضطرابآور است – دست پیدا کنیم.
بهعنوان حسن ختام، بهتر است مقاله را با نقلقولی از «رویارویی با روز» به پایان برسانیم:
قضیه یک ماه ادامه پیدا کرد. کسانی که فکر میکردند آنچه دیدهاند نشانهای از جانب کائنات است، شبهنگام زیر آسمان، همچنان که دربارهی فجایعی بزرگتر خیالبافی میکردند، صورتشان از ناراحتی مچاله میشد. افراد دیگری که نارنجی برایشان رنگی چندان آخرالزمانی به نظر نمیرسید، بیرون در نیمکتهای عمومی مینشستند، در کمال آرامش کتاب میخواندند و بهمرور به رنگپریدگی عجیب عادت میکردند. همچنان که شب سپری میشد و اتفاقی نمیافتاد و پدیده دوباره در دل ورطهی بنفش در اعماق آسمان محو میشد، بیشتر افراد بهسختی میتوانستند تجربههای پیشینشان همچون تپش قلب، حس شروع اتفاقی تازه و فراهم شدن احتمالات بیشتر را به یاد بیاورند و دوباره به جستجوی لذت جنسی، توهم، نشئگی، خواب، گذراندن شب و آمادگی برای رویارویی با روز سرگرم شدند.
منبع: Lit Tips