شبکهی نمایش خانگی و تمام ستارگانش؛ از آهنگی «شباهنگی» تا عزتی «زخم کاری»
بیش از یک دهه از عمر شبکهی نمایش خانگی میگذرد اما این پلتفرم مجزا و متفاوت از تلویزیون و سینما مدت کوتاهی است که موفق شده است مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. پروژهای که تقریباً همگام با جهان، با کمی فاصله از جریان جهانی که معمولاً در کشورهای جهان سوم مرسوم است، در ابتدای امر با انتشار نسخههای فیزیکی محصولات خود و بعدها از طریق پلتفرمهای پخش آنلاین شکل گرفته و جای تلویزیون و تا حد زیادی سینما را گرفته است. روندی که در جهان با ظهور غولهای پخش آنلاین مثل نتفلیکس شکل گرفت و همچنان ادامه دارد و روزبهروز ابعاد گستردهتری پیدا میکند.
این روند رو به رشد اگرچه تا حد زیادی مدیوم سینما را از رونق انداخته است، مردم را به جهان محتواهای تصویری حوزهی سرگرمی نزدیکتر کرده و به آنها فرصت و امکان انتخاب گزینهی موردعلاقه از میان گزینههای بیشماری را میدهد (البته طبعاً در این جغرافیا با محدودیت بیشتر). بله، این شاید به ضرر اقتصاد سینما باشد، اما بدیهی است که چرخهی اقتصادی دیگری را به وجود میآورد.
شبکهی نمایش خانگی با پخش سریال «قهوهی تلخ»، که یکی از موفقترین کارهای (البته نیمهکاره) شبکه در زمانی است که محصولاتش به صورت فیزیکی در قالب دیویدی پخش میشد، بر سر زبانها افتاد. پیش از آن هم حتی خود مهران مدیری که کارگردان «قهوه تلخ» است، ادامهی سریال «باغ مظفر»، «گنج مظفر» را به دلیل اختلافاتی با تلویزیون از شبکهی نمایش خانگی منتشر کرد. اما با «قهوه تلخ» بود که خرید نسخهی لوح فشرده (سیدی و دیویدی) به طور گسترده به سبد خرید ما اضافه شد و به مرور با آزمون و خطا، هر بار با وقفهای چند ساله، توانست به مخاطبان خود اضافه کند.
سامان مقدم با «قلب یخی» به این شبکه پیوست که با توجه به فهرست بازیگران ستارهاش از جمله هدیه تهرانی، رضا عطاران، مهران مدیری و … طبیعی بود که بتواند جمعیت غالب توجهی از مخاطبان حوزهی سرگرمی نمایشی را به خود جلب کند (که البته با توجه به ستارگانش انتظار میرفت بیش از این مخاطب داشته باشد که به دلیل نیمهکاره ماندن و یک سری دلایل دیگر از جمله فیلمنامه، کارگردانی و حتی بازیگری نه چندان قوی چنین نشد؛ گویا بازیگران شبکهی نمایش خانگی را چندان جدی نگرفته بودند و صرفاً آن را منبعی دیگر برای درآمد میدانستند، بنابراین تمام خود را برای کار نگذاشتند). مهران مدیری چند مجموعهی کمدی دیگر را برای شبکهی خانگی تولید کرد که از همه پرمخاطبتر و محبوبتر مجموعهی آیتمی «شوخی کردم» بود، داوود میرباقری با «شاهگوش» و به طور ویژه با اثر فاخر «دندون طلا» (دومی بیشتر از اولی) به عیار شبکهی نمایش خانگی اضافه کرد.
کمی جلوتر سریال پرمخاطب و محبوب حسن فتحی «شهرزاد» با مثلث عاشقانهی همهپسند و ستارههای سینماییاش شبکهی نمایش خانگی را وارد فاز جدیدی کرد. و بدین ترتیب این سیر آهسته اما پیوسته به جایی رسید که بسیاری از بازیگران و ستارهها و کارگردانان سینما بستر را برای برنامهسازی و طبعاً سریالسازی (هنوز فیلمسازی برای شبکهی خانگی بازخورد مشخصی از مخاطبان ندارد) مناسب دیدند و یکی پس از دیگری قدم به این حوزه گذاشتند. زمانی که پای پلتفرمهای پخش آنلاینی مثل فیلمنت و به طور ویژه و اخیرتر فیلیمو و نماوا به میان آمد، هم سازندگان و هم مخاطبان شبکهی نمایش خانگی را جدیتر گرفتند.
اگر تلویزیون به دلیل محدودیتها و سختگیریهای سازمان به بسیاری از هنرمندان اجازهی فعالیت نمیدهد یا دستشان را برای فعالیت باز نمیگذارد، اگر و گرانی بلیت سینما و سایر سیاستهای پشتپردهای در کنار این دلیل ساده که مردم در زمانهی ابزارهای هوشمند فناوری ترجیح میدهند هر گونه محتوایی را از گوشیهای تلفن همراهشان تماشا کنند، سینما را کمکم تبدیل به مدیومی مهجور کرده است، شبکهی نمایش خانگی تنها و بهترین گزینه برای برنامه و سریالسازی و حتی فیلمسازی و اکران آنلاین فیلمها خواهد بود.
گزینه و فرصتی که به طور ویژه از زمان همهگیری ویروس کووید استفادههای بسیار خوب و زیادی از آن شده است. در واقع، در همهگیری و قرنطینههای پیدرپی تنها که امکان حضور در اماکن عمومی وجود ندارد و تنها راه ارتباط با سرگرمی تلویزیون و اینترنت است، از آنجا که تلویزیون (که در رقابت با اینترنت شکست میخورد یا به دلیل سیاستگذاریهای غلط یا به حکم زمانه یا هر دو) دیگر نمیتواند توقعات بخش زیادی از مخاطبان (دستکم آنها که کاربران اینترنی به حساب میآیند و با بیشمار گزینهی جایگزین بهمراتب باکیفیتتر روبهرو هستند) برآورده کند، شبکهی نمایش خانگی بهترین فرصت را برای جذب مخاطب داشت که از آن استفاده بهینه کرد و حالا مخاطبان خاص خودش را به دست آورده است. بالطبع هرچه توجه مخاطب به یک مدیوم بیشتر شود، دستاندرکاران و محتوای تولیدیاش هم بیشتر توجه میگیرند و تنوع و رقابت توأمان بیشتر میشود.
اگر از محصولات قدیمی این شبکه بگذریم در همین دو با چند سال اخیر شاهد تولید و پخش برنامهها و سریالهایی بودهایم که میتوان ادعا کرد جای برنامههای پرطرفدار دوران طلایی تلویزیون را گرفتهاند و حتی (طبعاً؛ به هر حال هم تکنولوژی پیشرفت کرده است هم به لطف تولیدکنندگان جهانی، دانش ما نسبت به برنامه و سریالسازی) از آنها جلو زدهاند و در بعضی موارد وجه دیگری از پتانسیلهای یک بازیگر یا کارگردان را شکوفا کردهاند.
این میان یک سری ستاره هم به جهان سرگرمی و مخاطبان معرفی کردهاند؛ کسانی که تا پیش از این در گوشه و کناری برای خودشان مشغول به فعالیت بودند اما بعد از در معرض دید قرار گرفتن از سوی شبکهی نمایش خانگی و پلتفرمهای پخش آنلاین به مراتب بیش از پیش مورد توجه قرار گرفتند. یا گاه ستارگانی بودهاند که بیش و باز درخشیدهاند و یا شخصیتی بهکل تازه بودهاند. ستارگان این فهرست از برنامههایی و سریالهایی که به تازگی، از آغاز همهگیری تا به امروز، از سوی شبکهی نمایش خانگی تولید و پخش شدهاند، میپردازد.
برنامهها و مجموعههای شبکهی نمایش خانگی در دوران همهگیری
حامد آهنگی در «شبهای مافیا» و «جوکر»
- سال پخش: 1400 تا به حال
- کارگردان: احسان علیخانی، سیدحامد میرفتاحی
- بازیگران (فصل ویژهی نوروز): مهران غفوریان، حامد آهنگی، سیروس مینمت، حسین واشقانی، محمدرضا علیمردانی، علی اوجی، علی مسعودی، امیرحسین صدیق
- برنده بازی: سیروس میمنت
- خلاصه داستان: چهرههای مشهور هنری، ورزشی، اجتماعی و … در اتاقی دربسته برای خنداندن یکدیگر رقابت میکنند، اما چالش اصلی این است که خودشان نباید بخندند. سریال جوکر با الگوبرداری از نمونههای موفق مستند از نوع رئالیتی شو با ایده و اجرای هیتوشی ماتسوموتو، کمدین ژاپنی، ساخته شده است.
حامد آهنگی حالا دیگر تبدیل به نامی آشنا در میان مخاطبان شبکهی نمایش خانگی شده است. اینکه این میزان محبوبیت تا کجا میتواند بُرد داشته باشد و آهنگی در ادامهی مسیر حرفهای خود سر از چه جاهایی درمیآورد، هنوز مشخص نیست. تا اینجا از اجرای برنامههای کمدی که حالا دیگر میان مخاطب فارسیزبان استندآپ کمدی معروف است، در قالب جُنگ در جزیرهی کیش و بعد شهرهای دیگر به کمی جلب توجه در برنامهی «خندوانه» رسید، در «شام ایرانی» سعید ابوطالب باز هم کمی توجهها را به خود جلب کرد و بعد در سری نخست رئالیتی شو «شبهای مافیا» یک سر و گردن بالاتر از تمام کسانی که در این برنامه شرکت کردند، قرار گرفت.
ترکیبی از هوش ذاتی و استعداد بازی مافیا در کنار راحتی جلو دوربین و البته طنازی حامد آهنگی را در ذهن مخاطبان حک کرد. این چنین شد که بعد از آن هم توانست برنامهی گفتوگو محور خودش در شبکهی نمایش خانگی، «شبآهنگی» را در قالب تاکشو، البته با تقلیدی ترکیبی از تاکشوهای امریکایی از برنامهی الن دجنرس تا جیمز کوردن، تولید کند. سر از «جوکر» ویژهی نوروزی درآورد و اینجا هم با تواناییهای اجرایی و استعداد کمدی خود یک بار دیگر یک سر و گردن بالاتر از سایر شرکتکنندگان این برنامه قرار بگیرد.
تاکشو حامد آهنگی البته که طرفداران خودش را دارد و موفق شده مهمانان خوبی را هم به برنامهاش دعوت کند اما به دلیل قرار گرفتن در نقش میزبان و مجری در قالب جدیتری فرو رفته و ظاهراً فضای کافی برای ارائهی وجه طنز و توانمندیهای اجراییاش ندارد. البته از توانایی خوانندگیاش استفاده میکند اما هنوز نتوانسته آنطور که باید در حد خودش ظاهر شود. اما بدون شک ستارهی بلامنازع «شبهای مافیا» و «جوکر» بوده است.
وحید آقاپور در «ممیزی»
- سال پخش: 1398 تا به حال
- نویسنده و کارگردان: حامد جوادزاده
- بازیگران: وحید آقاپور، حامد جوادزاده
- خلاصه داستان: برنامهی ممیزی به صورت طنز روند ممیزی در کارهای هنری را به چالش می کشد.
وحید آقاپور سالهاست که تئاتر کار میکند اما ما اولین بار او را در سینما در فیلم «پذیرایی ساده» مانی حقیقی در یکی از نقشها و بازیهای بهیاد ماندنی فیلم دیدیم. بعدها در فیلم کمدی «اکسیدان» به کارگردانی حامد محمدی نقش یک روحانی را بازی کرد و حالا هم که دیگر تواناییهایش بر همگان مشخص شده است «موقعیت مهدی» هادی حجازیفر، که در واقع همدورهای محسوب میشوند، را بر پردهی سینما دارد.
اما مخاطب عام وحید آقاپور را در نقش استاد مجموعهی طنز نمایشی «ممیزی» میشناسد که یکی از بهترین برنامههای طنز سالهای اخیر است و در دوران همهگیری کووید موفق شد مخاطبان زیادی را به یکباره به خود جذب کند. این برنامه سالها پیش در قالب آیتم در برنامهی طنز دیگری از تلویزیون (و گویا رادیو) پخش میشد و بعدها شکل کاملتر و وسیعتری به خود گرفت و تنها از اینستاگرام به طور رایگان پخش شد و بعد از مدتی وارد پلتفرم فیلیمو شد. مخاطب عام و کاربران اینترنتی در سال گذشته به واسطهی وایرال شدن یکی از اپیزودهای خوبش (ممیزی ترانهی «پیشدرآمد») به این برنامهی خوب و قابل احترام، که با ایدهای ساده توانست با افراد زیادی ارتباط برقرار کند، جذب شدند.
آقاپور در این برنامه در نقش کسی که مسئول اعمال ممیزی (در وزارت ارشاد) بر شعر و ترانه و همینطور فیلم و سریال است، شخصیت کمدی باورپذیری را خلق کرده است که با وجود تمام دافعهای که میتواند به خاطر شغل ایدئولوژیکش در مخاطب ایجاد کند، دوستداشتنی هم هست. اگر درک و خوانش آقاپور از این شخصیت درست نمیبود و اگر نمیتوانست وجه کمدیاش را اینچنین ماهرانه به شخصیت اضافه کند به راحتی میتوانست منفور باشد. اما حالا تکهکلامهایش در فضای مجازی میچرخد و خود برنامه با وجود قالب تکراریاش برای مخاطب نه تنها تکراری نمیشود که جاافتادهتر میشود.
سازندگان این برنامه با وجود آنکه با نگاهی منتقدانه به مسئلهی ممیزی در ایران میپردازند، روی چنان مرز باریکی اما در نهایت ناباوری آزادانه حرکت میکنند که ممیزی شامل حال خودشان نمیشود. به هر حال برنامه کمدی است و احتمالاً حامیان قدرتمندی دارد. محبوبیت آقاپور در نقش استاد او را به برنامهی «جوکر» و «شبهای مافیا» کشاند و البته در «جوکر» آشکارا میتوان ردپای استاد ممیزی را در او دید.
بهاره افشاری در «شبهای مافیا»
- سال پخش: ۱۳۹۹ تا به حال
- کارگردان: سعید ابوطالب
- بازیگران: مجموعه بازیگران این برنامه در هر فصل عوض میشود.
- خلاصه داستان: در هر فصل از این مجموعه، دوازده شرکتکننده از میان بازیگران سینما و تلویزیون و سایر افراد مشهور به بازی دعوت میشوند و آنها به اتفاق برگزارکننده برنامه، بازی را به صورت واقعی و بدون دخالت گروه کارگردانی انجام میدهند.
«شبهای مافیا» از معدود رئالیتیشوهایی است که دربارهی آشپزی نیست و منافاتی با حضور زنان ندارد و آنها اگرچه با محدودیتهای همیشگی میتوانند پتانسیلها و تواناییهای خود را در معرض نمایش بگذارند. متأسفانه خانمهای زیادی از این فرصت بهرهی کافی را نبردهاند یا تواناییاش را نداشتند که ببرند. اینکه به طور کلی بازی برایشان جدی نیست یا خود برنامه را جدی نمیگیرند، هر دو میتواند از دلایل این از دست رفتن فرصت و موقعیت باشد.
بهاره افشاری اما از معدود خانمهایی است که در این برنامه به قول مافیابازها حرفهای ظاهر شده است و حالا نامش بالاتر از بقیهی خانمهایی که تا به حال در این برنامه و بازی شرکت کردهاند قرار گرفته و میدرخشد. این بازیگر که همچنان سایهی شوم نقش شیطانی را که چندین سال پیش در یک سریال مناسبتی بازی کرده بود، با خود حمل میکند، در «شبهای مافیا» با چهره و شخصیت واقعی خود ثابت کرد که فقط آقایان نیستند که توانایی ارائهی یک بازی جذاب را دارند.
بهرهمندی از هوش، دقت، توانایی سخنوری و مهارت در جلب اعتماد (با تمام مقاومتهایی که خانمها در این مورد آخر دارند) از جمله ویژگیهایی بود که افشاری را به یک بازیکن قدرتمند و حرفهای مافیا تبدیل کند. اگر کار بازیگر این است که شخصیتی را جز خود حقیقیاش برای مخاطب باورپذیر کند، بهاره افشاری بدون شک، دستکم در بازی مافیا، نشان داد که این کار را خوب و ماهرانه بلد است.
امیرعلی نبویان در «شبهای مافیا»
امیرعلی نبویان با قصهخوانی در برنامهی پرمخاطب و جوانپسند شبکهی آموزش «رادیو هفت» کارش را شروع کرد. بعد یا به طور همزمان همان قصهها را در مجموعهای به نام «قصههای امیرعلی» با نثری و زاویهدیدی الهامگرفته از نویسندگان بزرگی همچون ایرج پزشکراد در چند جلد منتشر کرد. چند حضور کوتاه در سریال و سینما داشت، مجریگری کرد و چند بار در مقاطع مختلف در بخشهای مختلف «خندوانه» به عنوان مهمان حاضر شد. او مخاطبان خودش را دارد اما با حضور در یکی از فصلهای «شبهای مافیا» نامش بیش از پیش بر سر زبانها افتاد و مخاطبان تازهای به خود جذب کرد.
او از معدود کسانی بود که در بازی همچون زندگی مافیا توانست با استدلالهای منطقی از بازی رمزگشایی کند؛ البته در نقش شهروند چون محاسباتش درست از آب درمیآمد و میتوانست از این طریق اعتماد سایرین را به خود جلب کند و طبعاً این امکان را در نقش مافیا نداشت، چون محاسباتش دروغ و اشتباه بود، موفقتر از نقش مافیا بود. اما حتی در نقش مافیا هم به لطف یاران باهوشاش توانست در یکی از قسمتهای جذاب این برنامه، که مافیا بر شهروند پیروز میشود، نقش پررنگی را ایفا کند. و بدین ترتیب سیلی از مخاطبان جوانی را در شبکههای اجتماعی به خود جذب کند که تا پیش از این شاید حتی روحشان هم از وجود او خبر نداشت.
هوش استدلالی نبویان و توانایی سخنوری او و تلاشی که برای بازی میکرد، آنچه در میان بازیکنان «شبهای مافیا» چه در میان آقایان و چه خانمها کمتر دیده میشود، از دلایل محبوبیت او شد و در نتیجه مجریگری مسابقهی استندآپ خندوانه را نصیب او کرد. باید دید نبویان در ادامه چطور میتواند از این پناسیلهایش به نحو احسن استفاده کند.
خداداد عزیزی در «شبهای مافیا»
دلیل حضور پررنگ برنامهی «شبهای مافیا» در این فهرست بازیگران یا بازیکنان بیشماری است که به واسطهی قوانین بازی در این برنامه شرکت کردهاند. تعداد کسانی (البته مردانی) که به واسطهی این برنامه و بازی مافیا درخشیدهاند کم نیست اما یک عده بیش از سایرین پررنگ و در ذهن مخاطبان برنامه برجسته شدهاند.
یکی از این برجستهشدهها خداداد عزیزی، ستارهی سابق تیم ملی فوتبال ایران، غزال تیزپای ماست که عملکردش در یک رئالیتی شو و در بازی مافیا همگان را شگفتزده و غافلگیر کرد. او هم همچون امیرعلی نبویان، البته کمی بیشتر از او، در نقش شهروند بهتر از مافیا ظاهر شد اما حضورش به دلیلی احترامی که از سایر شرکتکنندگان برنامه و همینطور مخاطبان دریافت میکرد، چنان تأثیرگذار بود که او را تبدیل به تنها پدیدهی ورزشی «شبهای مافیا» کرد.
خداداد عزیزی در این بازی هوش خارقالعادهای در بازیخوانی از دیگران از خود نشان داد، که احتمالاً از تجربهی سالها بازیخوانی حریف در زمین فوتبال میآید، که در کمتر کسی میتوان سراغ گرفت. همین تنها ویژگی (در کنار خداداد بودنش) باعث شد بتواند اعتماد و همراهی سایر بازیکنان را به دست آورد و در نتیجه در دل مخاطب تشنهی هوشمندی ایرانی بنشیند. هیچ جلوهی خوبی نداشت اگر غزال تیزپای ما نمیتوانست در این برنامه هم خودی نشان دهد. خداداد عزیزی هم بعد از حضور در «شبهای مافیا» در برنامهای ورزشی با اجرای خودش از شبکهی نمایش خانگی ظاهر شد.
بچه در «مهمونی»
- سال پخش: ۱۴۰۱ تا به حال
- کارگردان: ایرج طهماسب
- صداپیشگان و بازیگران: هوتن شکیبا، کاظم سیاحی، بهادر مالکی، سهیل مستجابیان، الی امامی، امیر ادیب، نازنین شعبانی، ایرج طهماسب، علی زرمهری، سهیل رهبرزارع، سارا صبری، احمد فیاض
- خلاصه داستان: آقای طهماسب تازگی به خانهی جدید نقل مکان کرده و در همسایگی منزل جدیدش یک سالن عروسی قرار دارد. شخصیتهای عروسکی جدیدی که اکثر آنها کارکنان این سالن عروسی هستند به زندگی او اضافه شده و اتفاقهای متفاوت و جذابی را رقم میزنند.
ورود ایرج طهماست به شبکهی نمایش خانگی در ایام نوروز همچون یک موهبت مبارک بود که خوشبختانه هنوز هم ادامه دارد. آقای طهماست بعد از فاصلهای که به دلیل اختلاف با تلویزیون بر سر تولید برنامههای نوروزی با کلاهقرمزی و دوستانش میان او و مخاطبانش افتاده بود، در نوروز ۱۴۰۱ با دست پر و عروسکهای تازه باز هم برنامهای پرطرفدار و شخصیتهای فوقالعاده محبوب را خلق کرد و به ما هدیه داد. چه کسی فکرش را میکرد بعد از (و در ادامهی) کلاهقرمزی شخصیتی بتواند خلق شود که به محبوبیتی، اگر نگوییم بیشتر، همتراز با کلاهقرمزی برسد؟ یک نفر تا چه میزان میتواند این چنین مخاطب را خوب بشناسد که ریسک کند و تمام عروسکهای نامآشنایش را کنار بگذارد و شخصیتهای تازه و محبوبی را خلق کند؟
شخصیت «بچه» با صدای هوتن شکیبا که او را نسخهی امروزی کلاهقرمزی میدانند، در همان قسمت اول مجموعهی نمایشی عروسکی و گفتوگو محور «مهمونی» به چنان محبوبیتی رسید که این روزها بیشتر از هر شخصیت زندهی دیگری در شبکههای اجتماعی از او یاد میشود، ویدیوهایش دستبهدست میچرخد و تکهکلامهایش تقلید میشود. این بچه که گلفروش (در واقع کودک کار است و به این خاطر انتقاداتی را هم برانگیخته است) بچهی بددهانی اما بهشدت شیرین و دوستداشتنی است که همچون کلاهقرمزی خودش را در دل آقای مجری جا کرده است. البته طبعاً آقای طهماسب تمام عروسکهایش را دوست دارد، بهخصوص شخصیت «پشه» که کاظم سیاحی جای او حرف میزند، اما بچه به طور ویژه در دل او جا باز کرده است و به همین خاطر در دل مخاطب.
هوتن شکیبا که پیش از این جای شخصیت «دیبی» در مجموعههای کلاهقرمزی و دوستان حرف میزد و آنجا هم شخصیت دوستداشتنیای را خلق کرده بود، حالا با شخصیت «بچه» در ادامهی موفقیتهایش و استعدادهایی که در سینما هم از او شکوفا شده است، وجه دیگری از تواناییهایش را به رخ کشیده و کاملاً موفق عمل کرده است. به راحتی میتوانی او را فراموش کنی و باور کنی که شخصیتی به نام بچه با همین صدا و همین بامزگیها گوشهای برای خودش در دنیای واقعی زندگی میکند.
سریالهای شبکهی نمایش خانگی در دوران کرونا
حامد بهداد در «میخواهم زنده بمانم»
- سال پخش: ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰
- کارگردان: شهرام شاهحسینی
- بازیگران: حامد بهداد، سحر دولتشاهی، پدرام شریفی، آزاده صمدی، علی شادمان، مهران احمدی، آناهیتا درگاهی، بابک کریمی، افسانه چهرهآزاد، عزت الله مهرآوران، ناهید مسلمی، فرید سجادی حسینی، مهدی حسینی نیا، بهاره کیان افشار، مهدی صباغی، محمدرضا مالکی، رویا جاویدنیا
- خلاصه داستان: داستان سریال در سال ۱۳۶۸ خورشیدی، کمی پس از پایان جنگ عراق و ایران و قبل از ادغام کمیته، شهربانی و ژاندارمری در نیروی انتظامی، رخ میدهد. هما حقی (سحر دولتشاهی) و نامزدش نادر (پدرام شریفی) به همراه خانوادهی حقی آماده میشوند تا برای شب تولد همایون حقی، پدر خانواده (بابک کریمی) او را غافلگیر کنند. اما با رسیدن پدر غافلگیری دیگری در انتظار خانواده است. در ادامهی این غافلگیری که همایون حقی را به زندانی میاندازد، شخصیت بانفوذ و مرموزی به نام امیر شایگان (حامد بهداد) وارد قصه میشود تا در واقع واسطهی نجات پدر هما شود اما در عوض عاشق او میشود.
حامد بهداد خیلی زودتر از دیگر ستارههای سینما که امروز در سریالهای شبکهی نمایش خانگی میبینیم، قدم به این وادی گذاشت. او با یکی از بهترین (اگر نگوییم بهترین) سریالهای شبکهی نمایش خانگی «دندون طلا» داوود میرباقری یکی از بهترین نقشهای کارنامهی هنریاش را بازی کرد. نقشی که در آن توانست از استعداد خوب خوانندگیاش هم بهره ببرد؛ اتفاقی که او بسیار دوست دارد در سینما برایش رقم بخورد اما فرصت آن زیاد فراهم نمیشود.
بعد از «دندون طلا» بهداد با چند سال فاصله با سریال ضعیف اما پرمخاطب «دل» از ساختههای منوچهر هادی پا به شبکهی نمایش خانگی گذاشت و در واقع دلیل جذب مخاطب این سریال شد (البته حضور ساره بیات و به طور کلی فهرست پر و پیمان بازیگران سریال هم بیتأثیر نبود.) «دل» اما پتانسیل لازم برای درخشش بهداد در یک سریال شبکهی نمایش خانگی را نداشت. اما سریال بعدیای که او در آن حضور پیدا کرد، «میخواهم زنده بمانم» شهرام شاهحسینی بازگشتی برای حامد بهداد میان مخاطبانی بود که لزوماً ستارهها را در سینما دنبال نمیکنند و سریالبیناند.
بهداد البته تجربههای بسیار خوبی در سریالهای تلویزیونی هم دارد. اصلاً بعد از «آخر بازی» همایون اسعدیان که او را به عنوان استعدادی نوظهور مخاطبان سینما معرفی کرد، سریال «سایهی آفتاب» به کارگردانی محمدرضا آهنج بود که صرفنظر از نقش کوتاهی که در آن داشت، دایرهی مخاطبان و طرفداران او را گسترده کرد. این روند با سریال دیگری به نام «یک مشت پر عقاب» به کارگردانی اصغر هاشمی و بعد «سقوط آزاد» ساختهی علیرضا امینی ادامه پیدا کرد.
«میخواهم زنده بمانم» اما شاهنقش بهداد بوده است (به جز نقشهایی که برای حمید نعمتالله بازی کرده است)؛ یک بدمن جذاب که مخاطب نمیداند باید از او متنفر باشد یا به حالش دل بسوزاند و با او همذاتپنداری کند. بهداد در این سریال و در بهترین نقش این سریال با اندوختههای سینمایی و تمام آنچه در این سالها تجربه و کسب کرده است، امیر شایگان را طوری بازی و زنده کرد که شخصیت بالاتر از سریال و پررنگتر از قصه قرار گرفت. انگار که این نقش برای او و بر اساس شخصیت خود او خلق شده است.
بهداد همیشه در نقشهای نه تماماً منفی که خاکستری بهتر از نقشهای مثبت ظاهر میشود و نقش امیر شایگان در سریال خوب «میخواهم زنده بمانم» (بدون در نظر گرفتن پایان) یکی از بهترین شخصیتهای خاکستریای است که او در کارنامهی هنریاش بازی کرده است. او در همان اولین قسمت سریال، یک سر و گردن بالاتر از باقی شخصیتها و بازیگرها، توانست مخاطبان زیادی را با خود و با قصه و مثلث عاشقانهی مرگبارش همراه کند. حالا طرفداران او و مخاطبان سریال منتظر فصل دوم که سازندگان در پایان فصل اول خبرش را منتشر کرده بودند هستند.
جواد عزتی در «زخم کاری»
- سال پخش: ۱۴۰۰
- کارگردان: محمدحسین مهدویان
- بازیگران: جواد عزتی، رعنا آزادیور، هانیه توسلی، سعید چنگیزیان، الهه حصاری، عباس جمشیدیفر، مائده طهماسبی و سیاوش تهمورث
- خلاصه داستان: مالکی (جواد عزتی) از مدیران شرکتی موفق است که توسط نعمت ریزآبادی (سیاوش تهمورث) اداره میشود. ریزآبادی، مالکی را مأمور میکند تا برای قرارداد مهم نفتی با نروژیها وارد مذاکره شود. نروژیها بعد از عقد قرارداد، میخواهند مبلغ قرارداد را که چندین میلیون دلار است، به حساب شرکت واریز کنند ولی….
جواد عزتی شهرت اولیهاش را مدیون نقش بابا اتی دوستداشتنی «قهوه تلخ» است. نقشی که زیر گریم سنگین حتی چهرهی عزتی را هم در ذهن مخاطب حک نکرد اما نامش را بر سر زبانها انداخت. مخاطبی که پیش از این او را در سریالهایی همچون «کمربندها را ببندیم»، «باغ مظفر» و «مرد هزارچهره» دیده بود. از «قهوه تلخ» به بعد سیل پیشنهاداتی بود که بیشتر در نقشهای کمدی روانهی او شد و این روند تا امروز هنوز ادامه دارد.
اما تواناییهای بازیگری جواد عزتی در نقشهای کمدی خلاصه نمیشود. او بازیگری چندوجهه است که از پس نقشهای جدی هم به همان مهارت نقشهای کمدی و گاه حتی بهتر برمیآید. او بعد از حضور در چند نقش کمدی به یکباره در درام جدی محمدحسین مهدویان در یکی از نقشهای جنجالی این فیلم برگ برندهی دیگری را از خود رو کرد و وارد فاز دیگری از بازیگری حرفهایاش شد. حالا سیل پیشنهادات نقشهای جدی بود و هست که روانهی او میشود که بخش زیادی از آن را با مهدویان تجربه کرده است.
او بعد از چند حضور در فیلمهای مهدویان از جمله «لاتاری» و قسمت دوم «ماجرای نیمروز»، و درخشش در فیلمهایی مثل «شنای پروانه» ساختهی محمد کارت و «خورشید» ساختهی مجید مجیدی، سال گذشته با سریال پرطرفدار و رکوردشکن «زخم کاری» در ژانری که کمتر کسی در سینما و تلویزیون ایران به سراغش میرود، یک بار دیگر تجربهای موفق را در کنار مهدویان رقم زد.
منابع ادبی اقتباسی قوی قصهی این سریال (رمان «بیست زخم کاری» اثر محمود حسینیزاد و نمایشنامهی «مکبث» اثر ویلیام شکسپیر) در کنار بازی استادانه عزتی و البته پارتنرش رعنا آزادیآور سریال «زخم کاری» را به یکی از محبوبترین و استانداردترین سریالهای شبکهی نمایش خانگی تبدیل کرد. مالک مالکی از جمله شخصیتهایی است که چون مابهازایش در دنیای واقعی در حوزهی حساس و خطرناکی وجود دارد، کمتر کسی به سراغش میرود و کمتر کسی میتواند از پس درست زنده کردنش بر صفحهی نمایش برآید.
جواد عزتی بدون شک در درک ابعاد گوناگون این شخصیت و اجرای آن موفق عمل کرده و همچون حامد بهداد یکی دیگر از جذابترین بدمنها را خلق کرده است. بازی در نقش مالک مالکی حضور عزتی در سینمای جدی را هم وارد مرحلهی دیگری کرد و مخاطبان بیشتر و جدیتری را به دستهی طرفداران او اضافه کرد.
رعنا آزادیور در «زخم کاری»
اغراق نیست اگر بگوییم رعنا آزادیور با بازی در نقش سمیرا، در واقع لیدی مکبث، سریال «زخم کاری» بهترین نقش و البته بهترین بازی کارنامهی هنری خود را ایفا کرده است. او که از سال ۱۳۸۲ با فیلم پرطرفدار «مارمولک» ساختهی کمال تبریزی وارد سینما شد در تمام این سالها در کار کارگردانان مطرحی همچون علیرضا داوودنژاد، فریدون جیرانی، بهمن فرمانآرا و اصغر فرهادی حضور پیدا کرد اما جز در «پارکوی» جیرانی که در آن نقش اول را داشت، نتوانست چندان که باید بدرخشد. از بعد از فیلم موفق «دربارهی الی» هم به جای آنکه با پیشنهادات خوبی مواجه شود حضورش در سینما کمرنگ میشود و تقریباً به حاشیه میرود. البته در «خشم و هیاهو» هومن سیدی و «محمد رسولالله» مجید مجیدی حضور پیدا میکند اما توجه خاصی را به خود جلب نمیکند.
اما با سریال «زخم کاری» که اولین حضور او در عرصهی سریالسازی (مستقیماً در شبکهی خانگی؛ آزادیور پیش از این در هیچ سریالی حضور نداشته است) به حساب میآید، در نقش سمیرا همسر جاهطلب مالک مالکی که بر اساس شخصیت لیدی مکبث نمایشنامهی «مکبث» به قصه اضافه شده است (به گفتهی نویسندهی رمان چنین شخصیتی با این ویژگیها در رمان وجود ندارد) وجهی از تواناییهای بازیگریاش را، در یکی از نقشهای غیرمتعارف زنانه در سینما و تلویزیون ایران، به نمایش میگذارد که در واقع در راستای همان جنس شخصیتی است که در «پارکوی» بازی کرده اما بهمراتب قویتر و پختهتر است.
او با درکی درست از این شخصیت در کنار پارتنر خوبش جواد عزتی (نتیجهی این همکاری موفق بر صفحهی نمایش تلویزیون و گجتهای هوشمند، حضور دوبارهی این دو بازیگر این بار بر پردهی سینما در کنار هم در فیلم «مرد بازنده» به کارگردانی مهدویان شد که در حال حاضر در اکران است) موفق شد یک قهرمان منفی جذاب و بهیادماندنی را خلق کند. بنابراین این هم اغراق نیست اگر بگوییم مخاطبان ایرانی تازه رعنا آزادیور را با شخصیت سمیرا شناختند و به دستهی طرفدارانش اضافه شدند. این محبوبیت برای آزادیور بازی در دومین سریال نمایش خانگی «جیران» ساختهی حسن فتحی را که در حال پخش است، در نقش یکی از زنان حرمسرای ناصرالدینشاه قاجار که هنوز ردپای لیدی مکبث در او پیداست، به ارمغان آورد.
تو ی جمله، بهترینشون توی این لیست اسامی بالا و بهترین کمدین ایران حامد آهنگی…❤
و امیر مقاره در نقش ارشد و در سریال جزیره رو جا انداختید.