رتبهبندی فیلمهای سوفیا کوپولا؛ از «گمشده در ترجمه» تا «پریسیلا»
فیلمهای سوفیا کوپولا همیشه به قابهایی شناخته میشوند که ویژگیهای زیباییشناختی آنها زبانزد فیلمبازان است. اما این اواخر، با فیلم کمدی و رمانتیک «نوشیدنی با یخ» (On the Rocks) یا حتی با جلوههای گوتیک ایالات جنوبی ایالات متحده در فیلم «فریب خورده» (The Beguiled)، کوپولا نتوانست -یا نخواست- به سبک خاص کارگردانی سابق خود بازگردد.
این بار اما کوپولا در فیلم جدید خود، یعنی «پریسیلا» (Priscilla) ریشههایش را در قلمروی زیباییشناختی کارهای پیشین خود بازیافته است. «پریسیلا» اثری است مبتنی بر کتاب زندگینامهای پریسیلا پرسلی که در سال ۱۹۸۵ میلادی تحت عنوان «الویس و من» (Elvis and Me) منتشر شد. این فیلم سوفیا کوپولا نیز، مانند چندین اثر سابق او، داستانی است از شهرت، تنهایی، ثروت و شور زنانه، آن هم در دنیایی که اغلب میکوشد وجود آن را انکار کند. به مناسبت اکران «پریسیلا»، میخواهیم تمام فیلمهای سوفیا کوپولا تا به امروز را از بدترین تا بهترین رتبهبندی کنیم.
۹. حلقهی بلینگ (The Bling Ring)
- تاریخ اکران: ۲۰۱۳
- بازیگران: اما واتسون، کتی چانگ، ایزرائیل بروسارد، کلر جولین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۰ از ۱۰۰
«حلقهی بلینگ» ماجرای گروهی از دانشآموزان دبیرستانی را تعریف میکند که برای سرقت لباس، کفش و زیورآلات به خانههای سلبریتیها یورش میبرند. کوپولا با انتقاد از فرهنگ پاپ مدرن، از فیلمبرداری به سبک پاپاراتزیها ، برای روایت داستانی استفاده میکند که پر است از عینکهای آفتابی برند مککویین، پیراهنهای آلایا و کیف دستیهای بیرکین و نوجوانانی که در رویاهای توخالیشان خود را مانند ستارههای مشهور روی فرش قرمز تصور میکنند. سوفیا کوپولا با الهام گرفتن از فیلمهایی مثل «تعطیلات بهاری» (Spring Breakers) اثر هارمونی کورین، میخواهد داستانی هشداردهنده مملو از لحظههای پرخاشگرانه ارائه دهد که نه فقط از نظر بصری، که از نظر شنیداری نیز مخاطب را به چالش میکشد؛ درست مثل وقتی که از آهنگ «تاج روی زمین» (Crown on the Ground) از اسلی بلز استفاده میکند. با این حال، زمانی که «تعطیلات بهاری» در ایجاد فضایی غنی از عناصر عجیب و خیالی موفق است، فیلم «حلقهی بلینگ» سوفیا کوپولا از درگیر کردن مخاطب بازمیماند و دچار تکرار میشود، به طوری که داستان نمیتواند فراتر از ستونهای مجلههای زرد سلبریتیها برود و در نتیجه، بیننده مجبور است برای سرگرم کردن خود به در و دیوار چنگ بزند.
۸. فریبخورده (The Beguiled)
- تاریخ اکران: ۲۰۱۷
- بازیگران: کریستین دانست، کالین فارل، نیکول کیدمن، ال فانینگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
داستان «فریب خورده» را میتوان این گونه خلاصه کرد: در بحبوحهی جنگ جهانی، سرباز جان مکبرنی در یک مدرسهی شبانهروزی دخترانه پناه میگیرد؛ اما حضور او موجی از احساسات ضد و نقیض میان این زنان ایجاد میکند. کوپولا در این فیلم به سراغ روایتی رفته که انگار ماجرای خانهی عروسکی دربستهای را تعریف میکند که در به تصویر کشیدن حس جمعی زنانه دست کمی از دیگر آثار او پیش از «فریب خورده» ندارد. غم و حسادت به عنوان دو عنصر برجسته در این داستان، خاطرهی زنانهی فمنیستی آزاردهندهای را میسازند که پیش از این، در اقتباس دان سیگل از این داستان در سال ۱۹۷۱ میلادی (با بازی کلینت ایستوود)، به صورت هیستری روانی یا جنسی زنانه نمود پیدا کرده بود.
«فریبخورده» پر از صحنههای پرطراوت سینمایی است؛ اما در عین حال، مجموعهای غیرارگانیک از تصاویر است که در تکراریترین حالت ممکن کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. استیو مکفارلن، منتقد سینمایی، برای توصیف این فیلم سوفیا کوپولا از عبارت «تاکسیدرمی روایی» استفاده کرده است. به نظر او، داستان «فریب خورده» میتوانست مسیر بسیار جذابتری را طی کند، تنها اگر روایت را بر عهدهی یکی از شخصیتهای داستان و نه همهی آنها میگذاشت. در صورتی که کوپولا روایتی محتاط و بدون نوآوری از زوایای دید متفاوت تمام کاراکترها، یعنی ادوینا، ایمی، آلیشا و مارتا که نقش آن را نیکول کیدمن بازی میکند، ارائه میدهد که در عین تعدد زوایا، در به تصویر کشیدن هیچ کدام از آنها موفق نمیشود. بنابراین آنچه باقی میماند، در بدترین حالت چیزی بیشتر از یک کار بیدل و جرأت، و در بهترین حالت یک اثر معمولی و استاندارد نیست.
۷. پریسیلا (Priscilla)
- تاریخ اکران: ۲۰۲۳
- بازیگران: جیکوب الوردی، کیلی اسپینی، کامیلا کوال، تیم پست
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
«پریسیلا» جدیدترین فیلم سوفیا کوپولا است که مبتنی بر کتاب زندگینامهای پریسیلا پرسلی، همسر الویس پرسلی، به روایت داستانی از شهرت و ثروت میپردازد. این فیلم ماجرای چهارده سال از زندگی پریسیلا را دنبال میکند؛ از زمان ملاقات او با الویس، که جیکوب الوردی بازیگر خوشآتیه نقش آن را بازی میکند، تا عاشق و دلباختهی این ستارهی راک شدن و بالاخره جدایی از الویس و ترک خانهی مجلل او در ممفیس.
میتوان گفت از میان تمام فیلمهای سوفیا کوپولا تا به امروز، «پریسیلا» بیشک جاهطلبانهترین فیلم این کارگردان است. البته اثر کوپولا بینقص نیست و باید گفت این بار کوپولا لقمهای بزرگتر از دهان خود برداشته است. ایراد بزرگ «پریسیلا» را میتوان در وسعت و گسترهی داستان آن خلاصه کرد. در مقام مقایسه، فیلمهای سابق سوفیا کوپولا با تمرکز روی قسمتی کوچک از زندگی شخصیت اصلی، حتی کوچکترین اتفاقات را نیز بزرگ جلوه میدهند و میتوانند مخاطب را در تجربهای رویاگونه با خود همراه کنند؛ تجربهای که تماشاگر را وادار میکند تا با ترن هوایی احساسات شخصیت اصلی بالا و پایین برود. اما «پریسیلا» داستان ۱۴ سال طولانی را تعریف میکند و به مخاطب فرصت داده نمیشود که حتی روی یک سال آن تمرکز کند؛ نتیجهاش اینکه حتی دراماتیکترین وقایع با کفایتی نه چندان مطلوب در روایت منعکس میشوند و اغلب ظرافتهای احساسی داستان زندگی پریسیلا در پشت شتابزدگی فیلم پنهان میمانند.
۶. گمشده در ترجمه (Lost in Translation)
- تاریخ اکران: ۲۰۰۳
- بازیگران: بیل مری، اسکارلت جوهانسون، آنا فاریس، فومیرو هایاشی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
«گمشده در ترجمه» داستان دوستی باب با دختری جوان به نام شارلوت است که در سفر کوتاهشان به ژاپن اتفاق میافتد؛ درست زمانی که هر دو بیش از هر زمان دیگری احساس از هم گسیختگی کرده و فکر میکنند به جایی تعلق ندارند.
«گمشده در ترجمه» به همان اندازه مست و از خود بیخود در زمان میچرخد که فیلمی که کوپولا درست پیش از آن ساخت، یعنی «خودکشیهای باکره» (The Virgin Suicides)؛ با این تفاوت که در اینجا، صحبت از شکاف بین دورهی نوجوانی و بزرگسالی نیست؛ بلکه شکافی عمیقتر است که در قالب تفاوت شدید فرهنگی نمود پیدا میکند. باب هریس (بیل مری) و شارلوت (اسکارلت جوهانسون) انعکاس دغدغهها و نارضایتیهای خود از زندگیشان را در هر تصویر و منظره از توکیو میبینند. جذابیت این فیلم در علاقهی خود کوپولا به فرهنگی که از آن فیلمبرداری میکند نهفته است. این علاقهی شدید در ابتدا شاید سادهلوحانه به نظر برسد؛ اما زیبایی آن در این است که کوپولا وانمود نمیکند که از چیزی بیشتر از کاراکترهای فیلمش از فرهنگ ژاپن سر در میآورد. در تمام مدت فیلم، او از پالتهای رنگی خاص برای انتقال احساس شخصیتها استفاده میکند؛ به طوری که محیط اطراف تداعیکنندهی نوعی حس روشنگری همراه با آگاهیبخشی است که در سطوح عمیقتری مخاطب را درگیر شخصیت باب و شارلوت میکند. کوپولا با همین فرمان به آرامی تا لحظات غمانگیز پایانی میرود و مخاطب را با نوعی حس مالیخولیا، آمیخته با حس گرمایی آشنا تنها میگذارد.
۵. یک کریسمس خیلی موریوار (A Very Murray Christmas)
- تاریخ اکران: ۲۰۱۵
- بازیگران: بیل مری، جورج کلونی، ایمی پولر، کریس راک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
شاید در میان فیلمهای سوفیا کوپولا آنقدر شناخته شده نباشد، اما این فیلم کوتاه با تأکید بر ارتباط عمیقی که میتواند بین غریبهها برقرار شود، به نوعی از تم فیلم قبل، یعنی «گمشده با ترجمه» پیروی میکند؛ یا به قولی، «کریسمس با موری» برادرزادهی معنوی «گمشده با ترجمه» است. داستان از این قرار است که شب کریسمس رسیده و طوفان بزرگی نیویورک را سفیدپوش کرده و حالا بیل موری (که نقش خودش را بازی میکند) نگران است هیچ یک از مهمانهایی که دعوت کرده نتوانند سر موقع به برنامهی تلویزیونیاش برسند.
منظرههای شهری سرد و مملو از تابلوهای نئونی نیویورک، در کنار فضای گرم و خودمانی هتل و آشپزخانهها تضاد بصری زیبایی ایجاد میکند که به نوعی به سنتهای کریسمس طعنه میزند؛ سنتهایی که امروزه بیش از آنکه از نفس شادی و امید ریشه بگیرند، شبیهسازیهایی تقلبی برای آدمهایی هستند که همه در آن در احساس تنهایی خود شریکاند. با وجود اینکه گاه و بیگاه موری و دیگر بازیگران (که همه به عنوان خودشان در فیلم حضور دارند) شروع به خواندن ترانههای کلاسیک کریسمس میکنند، اما هیچ کدام از این آهنگها نمیتواند فضای شادیبخشی فراتر از ناگفتههای میان کاراکترها ایجاد کند. «کریسمس با موری» بیشتر از آنکه بخواهد بیهودگی سنتها و آداب کریسمس را به سخره بگیرد، میخواهد بر حس شدید ناامیدی تأکید کند که معمولا از سمت برنامههای پر رنگ و لعاب تلویزیون نادیده گرفته میشوند.
۴. نوشیدنی با یخ (On the Rocks)
- تاریخ اکران: ۲۰۲۰
- بازیگران: بیل مری، رشیدا جونز، جنی سلیت، باربارا بین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
زمانی که لورا (رشیدا جونز) مطمئن میشود که همسرش دین (مارلون وینز) با شخص سومی رابطهی پنهانی دارد، پای پدرش فلیکس (بیل موری) را، که تازه از سفری به پاریس برگشته، به قضیه باز میکند. لورا و فلیکس سفر خود برای کشف راز دین را از نیویورک آغاز میکنند و در میان راه یک سری هم به مکزیک میزنند. سفری که کوپولا در این فیلم به تصویر میکشد مملو از جریانهای پنهان و رازهای مگو است که تا حدود زیادی حل نشده و متناقض باقی میمانند؛ اما ماجراجویی این دختر و پدر دوستداشتنی برای رسیدن به ته و توی قضیهی خیانت داماد به راحتی با بیننده ارتباط برقرار میکند. نقطهی قوت سوفیا کوپولا در این است که میخواهد با فیلم «نوشیدنی با یخ» نشان بدهد این رابطهی قدیمی اما همزمان از نو ساختهشده، در عین حال که جذاب است، میتواند دروغین و ساختگی باشد.
۳. خودکشیهای باکره (The Virgin Suicides)
- تاریخ اکران: ۲۰۰۰
- بازیگران: کریستین دانست، هانا آر هال، ای. جی. کوک، لسلی هایمن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
«خودکشیهای باکره» اقتباسی وفادارانه و پر زرق و برق از رمان جفری اجنیدیس است که حول داستان پنج خواهر و زندگی مرموز آنها میگذرد. این فیلم مجموعه اتفاقاتی را که پس از خودکشی یکی از خواهرها به وقوع میپیوندند دنبال میکند. خودکشی این دختر نه فقط خانوادهاش، که شهر محل زندگی این خانواده و پسرهای جوانی که قایمکی خواهرهای لیسبون را دید میزدند، تحت تأثیر قرار میدهد.
این فیلم با استفاده از آهنگهای راک دههی هفتاد میلادی، اتمسفر غیرقابل پیشبینی و برزخ زندگی نوجوانان را به تصویر میکشد و دختران را موجوداتی غیرقابل درک نشان میدهد. کارگردانی سوفیا کوپولا آمیخته با معصومیتی حزنانگیز است که مانند بسیاری از فیلمهای دیگرش هر از گاهی به وادی ترحم و فتیشیسم پا میگذارد.
سینماتوگرافی ادوارد لاچمن در کنار موسیقی گروه دونفرهی «Air» اجزای اصلی این فیلم افسانهمانند را تشکیل میدهند که به گونهای هوشمندانه در کنار هم قرار گرفتهاند تا بلکه پسران جوان تلسکوپ به دست داستان ما بتوانند راپونزل میشیگان را از دست پدر و مادر سنتیاش نجات دهند. اما آیا کرستن دانست هیچ وقت فرصت آسوده دراز کشیدن زیر آسمان میشیگان را پیدا میکند؟
۲. ماری آنتوانت (Marie Antoinette)
- تاریخ اکران: ۲۰۰۶
- بازیگران: کریستین دانست، جیسون شوارتزمن، رز بیرن، جیمی درنان
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۸ از ۱۰۰
یکی از تحسینشدهترین فیلمهای سوفیا کوپولا، «ماری آنتوانت» بر اساس کتاب آنتونیا فریزر مبتنی بر داستان واقعی دوشس نگونبخت اتریشی ساخته شده که به ملکهی فرانسه تبدیل میشود. این فیلم داستان زندگی ماری آنتوانت از اتریش تا زندگی تازه در فرانسه را روایت میکند.
کوپولا شیفتهی به تصویر کشیدن لذتهای ماری آنتوانت است. او فیلم را پر از انقلابهای کوچک کاراکتری کرده که دنیایی که به آن پا گذاشته، مثل کرستی که میپوشد، دارد خفهاش میکند؛ پس ماری خود قیامی علیه نظم دنیای کهن آغاز میکند؛ مثلا، بعد از یک اجرای نمایشی، خلاف انتظار همه بلند میشود و بازیگران را ایستاده تشویق میکند، یا وارد رابطهای نامشروع با یک سرباز خوش قد و بالا میشود. اینها همه نشانههایی است از تمایل دختر سادهی ما به واکنش در برابر آنچه از پیش برایش تعیین شده بود؛ راهی که ماری برای جدا کردن دستان سرکوب از گردنش به آن متوسل میشود. شاید کسانی این نشانهها را به فمینیسم فکاهی تعبیر میکند؛ اما در همین روایت بسیاری ملاحظات انسانی وجود دارد که فارغ از اینکه چه کسی کرست را میپوشد میتواند همدردی مخاطب را برانگیزاند.
«ماری آنتوانت» مملو از طراحی صحنهی چشمگیر و طراحی لباسهای خیرهکنندهای است که گاهی اوقات موجب میشود فیلم بیشتر به یک نمایش مد شبیه باشد؛ با این وجود، کوپولا از همین عناصر برای نشان دادن تغییرات احوال شخصیتها استفاده میکند؛ این بار رنگها در خدمت مرثیهای هستند از سرخوردگی که تشنگی و طراوت دختری را سیراب میکنند که هنوز به درستی مسئولیتهای بزرگسالی خود را درک نکرده است. دختری که در آغاز فیلم ناگهان رو به همه یا هیچکس میپرسد: «آیا من اینجا هستم؟» و وقتی انقلابیون پشت دروازههای کاخاش برایش کمین کردهاند پاسخ میدهد: «من اینجا هستم!» کوپولا از تماشاگر نمیخواهد که ماری آنتوانت را آنطور که خودش میپندارد بشناسد؛ بلکه میخواهد ماری را همان گونه که ماری بود بشناسد؛ به عنوان دختری کوچک که هیچ چیز نمیدانست.
۱. یک جایی (Somewhere)
- تاریخ اکران: ۲۰۱۰
- بازیگران: استیون درف، ال فانینگ، استفانو فیورنتینو، روبی کورلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۰ از ۱۰۰
جانی مارکو (استفن دورف) یک بازیگر هالیوود است که زندگیاش به پوچی رسیده؛ الکل، زنان و یک ماشین فراری تنها چیزهایی است که جانی را از رخوت روزها نجات میدهد. تنها نقطهی روشن در زندگی سیاه جانی، دختر یازدهاش سالهاش به نام کلیو است که به طرز اتفاقی یک هفته با پدرش همسفر میشود. جانی در این مدت فرصت مییابد افکار و احساسات زیادی را در ذهناش مزهمزه کند؛ نقشهای والدی، سختیهای بازیگر هالیوود بودن، زنان هرازگاهی، و حالا دخترش.
«جایی» یک فیلم هالیوودی دربارهی هالیوود است که قوانین سنتی فیلمسازی مستقل را کاملا نادیده میگیرد. این فیلم تجربی اثری است فارغ از قید و بندهای معمول فیلمهای سینمایی که حتی در میان آثار مستقل و تجربی دیگر، فیلمی منحصر به فرد و بینظیر محسوب میشود.
راز سحرآمیز بودن «یک جایی» در ارتباط آن با موسیقی قابل توصیف است؛ هارمونیهای پاپ، که محصول امواج روانی از ناهماهنگیها هستند، صحنهها را به گونهای میآرایند که بیننده مغلوب خواست تصویر میشود. موسیقی آلبوم «جایی مثل هیچ کجاست» (Somewhere is like Nowhere) از گروه بریتانیایی « Ride» محصول سال ۱۹۹۰ میلادی به گونهای روی قابهای فیلم مینشیند که انگار برای همان صحنه نوشته شده است!
«یک جایی» با صدای زمزمه آغاز میشود؛ صدای آهستهای مثل موتور یک ماشین، زیر آن آهنگ راک تیتراژ آغازین با تصویر همراهی میکند و میچرخد و میچرخد و بینندگان را، تا زمانی که به طور کامل در برابر روایت فیلم خلع سلاح شوند، در خود غرق میکند.
منبع: Slant Magazine