رتبهبندی سریالها و فیلمهای مایک فلنگن؛ خالق «ویجا» و «فروپاشی خانمان آشر»
از زمان اکران فیلم «ابسنشا» (Absentia) در سال ۲۰۱۱ میلادی، مایک فلنگن (برخی نام خانوادگی او را «فلانگان» تلفظ میکنند) فیلمهای بلندپروازانهی زیادی به روی پرده آورده و خود را به عنوان یکی از فیلمسازان صاحبسبک ژانر ترسناک سر زبانها انداخته است؛ اما عمده شهرت او شاید به خاطر سریالهایی باشد که در سالهای اخیر برای سرویس پخش آنلاین نتفلیکس ساخته است؛ از «تسخیرشدگی خانهی هیل» تا «عشاء ربانی نیمهشب». فلنگن در همین مدت کوتاه عمر هنری خود توانسته اعتماد گروه بااستعدادی از بازیگران را بهدست آورد که در اکثر آثارش ایفای نقش میکنند؛ مثل هنری توماس، کیت سیگل و راهول کولی.
این روزها فلنگن روی پروژهی جدیدش برای آمازون کار میکند که به نظر میرسد از تمام سریالهایی که تاکنون ساخته بزرگتر و جاهطلبانهتر باشد. از جمله سریالهایی که قرار است در نتیجهی قرارداد فلنگن و آمازون بیرون بیاید، اقتباسی از کتابهای «برج تاریک» نویسندهی مشهور ژانر ترسناک، یعنی استیون کینگ است. همین دسامبر گذشته بود که خبر آمد فلنگن و تهیهکنندهاش ترور میسی در حال کار کردن روی فرایند پیش تولید اقتباسی از کتابهای «برج تاریک» هستند که اگر امکان آن وجود داشته باشد قرار است در پنج سریال تلویزیونی و دو فیلم مستقل به روی آمازون بیایند. فلنگن در آن زمان گفت: «فیلمنامهی اولیه [برج تاریک] یکی از فیلمنامههای مورد علاقهام است که تاکنون روی آنها کار کردهام. کار کردن روی آن [فیلمنامه] تجربهی خارقالعادهای است. از اینکه استیون کینگ به ما تا این حد اعتماد کرده سپاسگزاریم؛ آن هم برای کتابی که تا این اندازه برایش ارزش دارد. ما امیدواریم بتوانیم شرکای مناسبی برای پیش بردن [این پروژه] پیدا کنیم.»
با این حال، قبل از آنکه بخواهیم ببینیم فلنگن چه آش ترسناک دیگری برای طرفداران خود پخته است، خوب است به کارنامهی او پیش از این بپردازیم. جدیدترین اثر مایک فلنگن سریال «فروپاشی خانمان آشر» مبتنی بر داستان کوتاهی از ادگار آلن پو است. به مناسبت آمدن سریال «فروپاشی خانمان آشر» به نتفلیکس، تصمیم گرفتیم همهی پروژههای مایک فلنگن را از آغاز، با اولین فیلمهای مستقل او، تاکنون یعنی «فروپاشی خانمان آشر» به ترتیب بررسی و رتبهبندی کنیم.
۱۲. ابسنشا (Absentia)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- بازیگران: کورتنی بل، دیو لوین، کیتی پارکر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
اولین فیلم بلند فلنگن که توسط او کارگردانی شده داستان دو خواهر را روایت میکند که باید منشأ ناپدیدسازیهای مرموزی را پی بگیرند که احتمالا عناصر فراطبیعی در آنها دخیل باشند. «ابسنشا» بیشتر از اینکه فیلم ترسناک باشد، یک داستان جنایی کاراکترمحور است. ریتم کند داستان این بار به نفع فیلم تمام شده و به خوبی به روایت فرصت میدهد تا برای اتفاقات بعدی پایهریزی کند. فلنگن در این استفاده از المانهای کوچک استاد است و از این جزییات داستانی به نحوی بهره میگیرد که به غنای فیلم کمک میکند؛ اما آخر کار باز هم همه چیز به عهدهی تماشاگر گذاشته میشود تا راز و رمز داستان را کشف کند. البته اگر دنبال جامپ اسکرهای فراوان هستید که هر چند دقیقه شما را از جایتان بپراند، سراغ «ابسنشا» نروید.
در مقابل برخی عقیده دارند که این فیلم کلیشهای و تکراری است و مثل خیلی از فیلم ترسناکهای مستقلی که با بودجهی پایین ساخته میشوند، چیز خاصی برای ارائه ندارد؛ در عین حال، میتوان عناصر و نشانههای زیادی در این فیلم پیدا کرد که بعدا در پروژههای گران قیمت نتفلکیس به طور تمام و کمال به بار نشستند. از همان آغاز میتوان چند نمونه از این نشانهها را برشمرد: مثل مفاهیم غم، تردید، هشیاری، ایمان و… آمیخته به دز مناسبی از داستان ارواح و البته رمز و راز یک مکان ناشناخته.
«ابسنشا» نسخهی اولیه و آپدیت نشدهی کارگردانی مایک فلنگن است اما حتی در این فرم ساده و بیآلایش نیز میتوانید رد پایی از نبوغ او را ببینید. به علاوه، «ابسنشا» هنوز هم یکی از وحشیانهترین پایانبندیهای تمام آثار فلنگن را دارد که به خودی خود این فیلم را شایان توجهات میکند.
۱۱. قبل از اینکه بیدار شوم (Before I Wake)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- بازیگران: توماس جین، جیکوب ترمبلی، دش میهوک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰
«قبل از آنکه بیدار شوم» داستان پسری (با بازی جیکوب ترمبلی) با تواناییهای عجیب است که به تازگی توسط جسی و مارک به فرزندخواندگی قبول شده. این دو به زودی متوجه میشوند که علت رها شدن پسربچه، توانایی او در طول خواب است؛ هر موقع پسر میخوابد، رویا یا کابوسهای او در دنیای واقعی جامهی حقیقت میپوشند و زنده میشوند. جسی و مارک میکوشند که علت خوابهای پسربچه را کشف کنند تا بلکه خانوادهی تازهی آنها از نابودی در امان بماند.
این فیلم یک نمونهی کلاسیک از همان نوع وحشتی است که طرفداران فیلمهای مایک فلنگن دوست دارند. نسبت به سایر آثار این کارگردان جوان، «قبل از آنکه بیدار شوم» بیشتر یک فانتزی تاریک محسوب میشود تا یک فیلم ترسناک تمام و عیار؛ اما همزمان انکار جذابیت آن دشوار است. اگر یک موقع دوست داشتید درون روح و روان کودکی کاوش کنید، بیشک «قبل از آنکه بیدار شوم» گزینهی خوبی برای تماشا است.
۱۱. ویجا: خاستگاه شیطان (Ouija: Origin of Evil)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- بازیگران: لولو ویلسون، هنری توماس، الیزابت ریزر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
«ویجا: خاستگاه شیطان» مقدمهای بر فرنچایز کارگردانی دیگر است؛ اما فلنگن به زیبایی توانسته المان تختهی ویجا را با داستانهای ارواح و زندگی خانوادهای که با غم و اندوه دست و پنجه نرم میکند، پیوند بزند. اگرچه فلنگن همین روایت را در پروژههای دیگر بهتر اعمال کرده است، اما همچنان «ویجا: خاستگاه شیطان» میتواند مخاطب را برای ساعتی سرگرم کند؛ خلاف فیلم ترسناک «ویجا» که پیش از این در سال ۲۰۱۴ میلادی آمده و از هر نظر بسیار ضعیف عمل کرده بود.
فیلمهای مایک فلنگن همیشه از حدی از خوشسلیقگی برخوردارند که تنها در آثار عدهی محدودی از کارگردانان امروزی میتوانید ببینید. این فیلم به سبک فیلمهای دههی شصت میلادی ساخته شده که در بین سینمای امروز که هر ثانیهاش با کامپیوتر اصلاح رنگ شده، به خودی خود تازگی دارد. از نظر داستانی نیز باید گفت که فکری که پشت تک تک شخصیتها گذاشته شده، کاراکترهای قوی با روابط بین فردی باورپذیر ایجاد کرده است که علاوه بر درام انسانی، به تشدید حس ترس کمک میکند؛ کاری که فلنگن همیشه به بهترین شکل از پس آن برمیآید.
نکتهی مهم دیگر دربارهی فیلم اینکه بازیگران آن (مثل لولو ویلسون، هنری توماس، الیزابت ریزر) از یاران همیشگی فلنگن هستند که در آثار دیگر این کارگردان نیز میتوانید از بازی درخشان آنها لذت ببرید.
۹. باشگاه نیمهشب (The Midnight Club)
- سال انتشار: ۲۰۲۲
- بازیگران: روث کاد، ایگبی ریگنی، زک گیلفورد
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
این سریال مبتنی بر آثار نویسندهی برجستهی کتابهای ترسناک نوجوانان، یعنی کریستوفر پایک برای نتفلیکس ساخته شده است. «باشگاه نیمه شب» داستان بچههای بیماری است که هر نیمهشب در یک حلقه یا باشگاه دور هم جمع میشوند تا داستانهای ترسناک برای هم تعریف کنند. این سریال مملو از احساسات ضد و نقیض نوجوانان است که توسط بازیگران توانمندی مثل ایمان بنسون و روث کاد به خوبی به تصویر کشیده شده. دربارهی خط داستانی اصلی سریال باید گفت که داستانهایی که بچهها برای هم تعریف میکنند خیلی جذابتر از داستان اصلی آن است که انگار به آن آب بسته و به اجبار تا ده قسمت ادامه دادهاند.
ایراد کار فلنگن در «باشگاه نیمه شب» در این است که میخواهد چندین ایدهی متفاوت را با هم مخلوط کند؛ اما سرانجام در پیادهسازی هیچ یک آن طور که باید و شاید عمل نکرده است؛ یعنی سریال همزمان خط داستانی بچههای بیمار را دنبال میکند، در عین حال یک سریال آنتولوژی است که هر قسمت آن به یک ماجرای ترسناک متفاوت میپردازد؛ این ماجراها نیز از تم خاصی پیروی نمیکنند وگاهی اوقات ترسناک هستند، زمانی دیگر فانتزی و اغلب اوقات بیشتر به داستانهای علمی–تخیلی شباهت پیدا میکنند.
البته میتوانیم از این منظر نیز به «باشگاه نیمه شب» نگاه کنیم: ماجرا، ماجرای بچههای بیماری است که شاید فردایشان را نبینند و تنها امیدی که دارند این است که شبها دور هم بیایند و با استفاده از داستانهای ترسناک، که حکم تراپی برایشان دارند، میخواهند کمی از درد و ناراحتی خود را تسکین دهند؛ این گونه سریال فلنگن هیجانانگیزتر و تکاندهندهتر میشود. البته «باشگاه نیمهشب» خیلی در ایجاد حس اسطوره و افسانه موفق عمل نکرده و اصولا میتوان آن را ضعیفترین سریال فلنگن برای نتفلیکس در نظر گرفت.
۸. آکیولوس (Oculus)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
- بازیگران: کرن گیلین، کیتی ساچکوف، برنتون توئیتس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰
حتی اگر اسم فیلم را هم نشنیده باشید احتمالا آن صحنهی معروف گاز زدن لامپ توسط کرن گیلن را دیدهاید! صحنهای که ویدیوی آن روزها بعد از پخش اولین تریلر فیلم مضحکهی فیلمبازان شده بود! اما شوخی به کنار، «آکیولوس» یک فیلم ترسناک کلاسیک دربارهی اشیای نفرین شده است؛ مشخصا یک آینه که به نظر میرسد قتل پدر نقش اصلی به آن مرتبط باشد. آینه موجب میشود شخصیتها چیزهایی ببینند و تجربه کنند که واقعیت ندارد؛ اما پس از مدتی، مرز بین واقعیت و دروغ، نه فقط برای کاراکترهای فیلم، که برای مخاطب نیز کمرنگ میشود؛ البته این نکتهای است که میتواند مورد پسند همه نباشد و داستان را بیش از حد برایشان گنگ کند.
«آکیولوس» یکی از اولین فیلمهای مایک فلنگن است که میخواهد داستانی روایت کند که حال و گذشته را به هم پیوند میزند و داستانهایی موازی در جریانهای زمانی متفاوت تعریف میکند؛ ایدهای که بعدا دوباره به آن بازگشت. این فیلم از اولین فیلمهایی در ژانر ترسناک محسوب میشود که به مخاطب نشان میدهد چگونه میتوان یک داستان ترسناک با روایت غیرخطی تعریف کرد اما برای بیننده خستهکننده و حوصلهسربر نشود. فلنگن تأکید ویژهای روی فضاسازی دارد و اتمسفری که از طریق داستانگویی غیراستانداردش به وجود میآورد، مو به تن آدم سیخ میکند. بیشک «آکیولوس» ترسناکترین یا خشنترین فیلمی نیست که تا به حال دیدهاید، اما بازیهای روانی فلنگن با کاراکترها، که متعاقبا به بیننده نیز منتقل میشوند، باعث میشود تا مدتها به آن فکر کنید. پالت احساسی رنگارنگی که در این فیلم پیاده شده از این اثر او به بعد، مدام بهتر و بهتر شده و در سریالها و فیلمهای مایک فلنگن پس از «آکیولوس» به پختگی میرسد.
۷. بازی جرالد (Gerald’s Game)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- بازیگران: کارلا گوگینو، بروس گرینوید، کارل استرویکن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
«بازی جرالد» یکی از تجربیترین کتابهای استیون کینگ را به گونهای دلخراش، دلهره آور اما گیرا به تصویر میکشد. بازی محشر کارلا گوگینو نیز به گونهای مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد که دیگر نمیتوانید تا آخر فیلم راحت و بیخیال سرجایتان بنشینید. گوگینو کاراکتر جسی را بازی میکند که از نظر روانی وضعیت مساعدی ندارد و برای ترمیم ازدواج ناموفقش با جرالد (بروس گرینوود) حاضر است هر کاری انجام دهد؛ اما وقتی شوهرش یک دفعه میمیرد و او را با دستان بسته به تخت با یک حیوان وحشی تنها میگذارد، جسی باید چارهای بیندیشد.
یکی از نقاط قوت «بازی جرالد» پاسخ دادن به سوالات بینندگان است پیش از آن که حتی بخواهند آنها را بپرسند؛ برای مثال، به شما از همان ابتدا وعده داده شده که جسی قرار است در تمام طول فیلم به تخت بسته باشد؛ اما خب چه چیز مانع آن میشود که جسی واقعا از باز کردن دستش ناتوان شود؟ فیلم به سوالات این چنینی پاسخهای درخور میدهد که ذهن مخاطب را آمادهی پذیرش داستان میکند. با انبوه چالشهایی که سر راه جسی است او حالا باید با گذشتهی خود نیز روبهرو شود و به نوعی بر زوایای تاریک وجود خودش غلبه کند تا شانسی برای زنده ماندن داشته باشد. البته در اینجای فیلم، روایت دیگر از استعاره و تمثیل فاصله میگیرد و زیرلایههای داستانی خودش را واضح و راحت برای مخاطب آشکار میکند که کمی بیش از حد صریح است و چالش ذهنی برای تماشاگر ایجاد نمیکند.
حداقل دو پروژه در میان سریالها و فیلمهای مایک فلنگن تاکنون اقتباسی از رمانهای استیون کینگ هستند. اما حتی با عمر کوتاه رزومهی فلنگن، او یکی از بهترین فیلمسازانی است که تا به امروز از استاد داستان ترسناک اقتباس کرده است. شاید بپرسید چرا؟ باید گفت که اگر رمانی را انتخاب کنید که اکثریت افراد مطمئن هستند امکان ندارد بتوان فیلمی از روی آن ساخت و بعد بروید و فیلمی منطبق بر آن بسازید و تازه آن فیلم خیلی هم خوب باشد؟ معلوم است که از آن روز به بعد به عنوان استاد اقتباس از کتابهای کینگ شناخته میشوید. فلنگن میتوانست در همین جا به عنوان یکی از بهترین فیلمسازان اقتباسهای سینمایی از آثار استیون کینگ از صحنه خداحافظی کند؛ اما خدا را شکر که نکرد!
۶. فروپاشی خانمان آشر (The Fall of the House of Usher)
- سال انتشار: ۲۰۲۳
- بازیگران: کارلا گوگینو, روث کاد، بروس گرینوید
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
آخرین سریال فلنگن برای نتفلیکس همهی آن چیزهایی که یک سریال خوب پخش آنلاین باید داشته باشد، دارد؛ مونولوگهای طولانی و شیوا، بازیگران توانمند و طراحی صحنهای که خودتان را در آن گم میکنید. بسیاری از بازیگران همیشگی فیلمهای مایک فلنگن در «فروپاشی خانمان آشر» نیز حضور دارند؛ مثل کارلا گوگینو، بروس گرینوود، روث کاد. علاوه بر اینها، «فروپاشی خانمان آشر» چیزهای متفاوتی نیز برای ارائه دارد؛ با وجود تمرکز ویژهاش بر کاراکترها و به تصویر کشیدن احساسات آنها، «فروپاشی خانمان آشر» یک سریال سرراست است. این سریال ماجرای زوال یک خاندان داروساز افسانهای را روایت میکند که به تدریج به نمایشی از بدجنسی و بددلی تبدیل میشود؛ سریال اما هیچگاه روراستی و جدیت خود را از دست نمیدهد و این موجب شده «فروپاشی خانمان آشر» به سرعت به صدر لیست سریالهای محبوب طرفداران مایک فلنگن برسد.
برای کسانی که ادگار الن پو میخوانند، نام این سریال اندکی غلط انداز است؛ چرا که شاید بخواهید این مجموعه را با داستان کوتاه پو با همین نام مقایسه کنید؛ اما نکتهی مهم دربارهی «فروپاشی خانمان آشر» این است که خلاف آنچه شاید توقعاش را داشتید، این سریال یک بازسازی مطلق از کتب ادگار الن پو نیست؛ بلکه مجموعهای الهام گرفته از الن پو یا ادای احترام به میراث پو است؛ به طوری که مثلا اگر «کلاغ» یا هر اثر دیگری از ادگار الن پو را خوانده باشید میدانید که آخر داستان چگونه تمام میشود. علاوه بر این میتوان رد پایی از آثار پو در حداقل هر یک از اپیزودها پیدا کرد؛ مثل «نقاب مرگ سرخ» (The Masque of the Red Death)، «حشره طلا» و «گربه سیاه».
۵. سکوت (Hush)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- بازیگران: کیت سیگل، مایکل تروچو، جان گالاهر جونیور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
سال ۲۰۱۶ میلادی را میتوان سال فیلمهای مایک فلنگن نامگذاری کرد؛ سالی که در آن فلنگن در طول دوازده ماه سه فیلم ترسناک متفاوت را روانهی پردهی سینماها کرده است. شکی در آن نیست که از میان این سه فیلم، «سکوت» به یادماندنیترین آنها باقی مانده است. فیلمی که همسر فلنگن، یعنی کیت سیگل (در کنار نویسندگی برای این فیلم) در آن بازی میکند و نمونهی کاملی از یک اسلشر به تمام معناست.
داستان «سکوت» این گونه آغاز میشود: مدی (کیت سیگل) یک نویسندهی کر و لال است که برای دوری از شلوغی شهر به کلبهای در جنگل پناه برده؛ اما به زودی مهاجم ماسکپوشی شروع به آزار و اذیت مدی میکند؛ قربانی که در بیدفاعترین حالت خود تنها مانده و نمیتواند به کسی روی آورد.
در چنین فیلمهایی است که آدم میتواند توانایی کارگردان را تحسین کند؛ فیلمهایی که تمام سناریوی آن حول یک لوکیشن ساده اتفاق میافتد؛ زیرا این فیلم مثل همهی فیلمهای دیگر که قاتل به خانه حمله میکند نیست. ناتوانی مدی در صحبت و شنیدن، صحنههای درخشانی از ترس و دلهره را رقم میزند که موجب میشود «سکوت» را چند پلهای بالاتر از فیلمهای بودجه اندک اسلشری قرار دهیم که صنعت سینما وقت و بی وقت به خوردمان میدهد.
۴. تسخیرشدگی عمارت بلای (The Haunting of Bly Manor)
- سال انتشار: ۲۰۲۰
- بازیگران: ویکتوریا پدرتی، کیت سیگل، راهول کولی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
«تسخیرشدگی عمارت بلای» دومین مینی سریال فلنگن برای نتفلیکس است که مبتنی بر یک اثر ادبی ساخته شده است. این بار رمان ۱۸۹۸ میلادی هنری جیمز به نام «سختتر شدن اوضاع» منبع الهام فلنگن بوده که البته از عناصر موجود در دیگر آثار این نویسنده نیز برای ساخت این مجموعهی آنتولوژی بهره برده شده است. مثل همیشه بازیگران وفادار فلنگن در این سریال نیز ایفای نقش میکنند؛ از راهول کولی گرفته تا کارلا گوگینو. بازیگران کودک نیز اجرای فوقالعادهای در «تسخیرشدگی عمارت بلای» از خود به نمایش میگذارند.
«تسخیرشدگی عمارت بلای» مخاطب را به خانهی قدیمی زیبای دیگری میبرد تا داستانی مملو از ارواح و اشباح به سبک هنری جیمز برایمان تعریف کند. اگر «تسخیرشدگی خانهی هیل» دربارهی خانوادهای بود که شما در آن به دنیا آمدهاید، «تسخیرشدگی عمارت بلای» دربارهی خانوادهای است که خودتان انتخاب میکنید، خانوادهای که حاضرید همه چیزتان را بدهید تا زنده بماند، و خانوادهای که حتی پس از پایان زندگیشان هنوز همین دور و اطراف پرسه میزنند.
البته سبک وحشت در «تسخیرشدگی عمارت بلای» کمی با «خانهی هیل» متفاوت است؛ این یکی بیشتر از آنکه هدف خود را ترساندن مخاطب قرار دهد، بر روایت و داستانهایی تمرکز میکند که گاه جنبههای سورئالیسم آن یادآور داستانهای هاروکی موراکامیاند. در مقابل، میتوان «تسخیرشدگی عمارت بلای» را نسخهی دیگری از سریال «داستان ترسناک امریکایی» دانست که گاهی شبح دارد، گاهی خونآشام، بعضی وقتها هم به یک اسلشر محض تبدیل میشود، اصلا بعضی اوقات نیز درام تاریخی است؛ همهی اینها بدون اینکه سریال تم اصلی خود را از دست بدهد.
داستان «تسخیرشدگی عمارت بلای» پیچ و خمها و نقاط عطف بسیاری دارد و جریان رشد شخصیتها به بهترین نحو پیاده شده است. شما با این کاراکترهای مرموز خواهید خندید، خواهید ترسید و قطعا دوستشان خواهید داشت. یکی دیگر از نقاط قوت این مینیسریال، پایانبندی آن است که به تمام سوالات بیننده پاسخ میدهد؛ در عین حال که در تمام طول مدت آن به شما اجازه میدهد با داستان کلنجار بروید و حدس بزنید و شاید هم آخر کار از نتیجهی داستان متعجب شوید. این سریال پر است از نویسندگی خوب و بازیگری خوب؛ و شاید باورش سخت باشد، اما «تسخیرشدگی عمارت بلای»، خلاف اکثر سریالهایی که امروز روی پلتفورمهای پخش آنلاین میآیند، در همان یک فصل تمام میشود!
۳. دکتر اسلیپ (Doctor Sleep)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- بازیگران: ایوان مک گرگور، ربکا فرگوسن، جیکوب ترمبلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۸ از ۱۰۰
فلنگن با «بازی جرالد» یک کتاب استیون کینگ را، که هیچکس فکرش را هم نمیکرد قابل اقتباس باشد، برداشت و یک فیلم خیلی خوب ساخت. این بار با یک اقتباس دیگر از آثار استیون کینگ، مایک فلنگن توانست یکی از دیگر از بهترین فیلمهای خود، یعنی «دکتر اسلیپ» را به روی پردهی سینماها بیاورد.
باید گفت که جدا از دشواریهای موجود برای تبدیل این کتاب به فیلم، سختگیریهای خود کینگ نیز چالش بزرگی برای «دکتر اسلیپ» فلنگن محسوب میشد. با وجود اینکه تا به امروز «درخشش» ۱۹۸۰ میلادی یکی از مهمترین فیلمهای کلاسیک تمام ادوار در ژانر کلاسیک به حساب میآید، نویسندهی رمان آن، یعنی خود آقای استیون کینگ از برداشت کوبریک از کتابش نفرت دارد! با این مقدمه، کینگ که از فیلم «درخشش» به کارگردانی استنلی کوبریک اصلا خوشش نیامده بود، این بار عزم خود را جزم کرد که ادامهی درخشش را بنویسد و به قولی نام خودش را پاک کند.
جاهطلب، ترسناک و پر از اجراهای عالی، «دکتر اسلیپ» چیزی فراتر از دنبالهای برای «درخشش» است. این فیلمی است که بهترین تواناییهای فلنگن را به رخ مخاطب میکشد و در عین حال، داستانی زیبا از درد، اندوه و رهایی روایت میکند. «دکتر اسلیپ» نه فقط طرفداران فیلمهای فلنگن، که توانسته خوانندگان پروپاقرص کتابهای استیون کینگ را نیز راضی کند؛ و این مسئولیت بسیار سنگینی (به ویژه پس از فیلم کوبریک) است که فلنگن به خوبی از پس آن برآمده است.
همانطور که در مورد اکثر سریالها و فیلمهای مایک فلنگن صادق است، عملا هیچ جامپ اسکری در فیلم وجود ندارد. در مقابل، فلنگن بر اتمسفری خاص و دلهرهآور برای تشدید عمق تنش و وحشت سکانسها تمرکز میکند. فیلمنامهی فلنگن پرسرعت و جذاب و کارگردانی او گیرا و رویاگونه است که هرگز وارد حیطهی فیلمهای کسلکننده نمیشود. از نظر سبک کارگردانی و قاببندیها، فلنگن نیمنگاهی هم به فیلم ۱۹۸۰ میلادی کوبریک داشته و گاه برای ادای احترام قابهای فراموش نشدنی از «درخشش» را تکرار کرده است. اگرچه این دو فیلم از هر نظر با یکدیگر تفاوت دارند، اما کملطفی است اگر «دکتر اسلیپ» را دنبالهی شایستهای برای فیلم کوبریک ندانیم.
۲. عشاء ربانی نیمهشب (Midnight Mass)
- سال انتشار: ۲۰۲۱
- بازیگران: راهول کولی، زک گیلفورد، هیمیش لینکلتر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
«عشاء ربانی نیمه شب» بااصالتترین پروژهای در میان سریالها و فیلمهای مایک فلنگن است و حتی خودش نیز اذعان داشته که «عشاء ربانی نیمه شب» شخصیترین اثر او در کارنامهاش محسوب میشود. این سریال مجموعهای از بهترین ویژگیهای فلنگن را در کنار هم میآورد تا داستان جامعهای کوچک در یک جزیرهی دورافتاده را روایت کند که با آمدن کشیش جوانی دستخوش تحولاتی میشود. آن طور که به نظر میرسد این کشیش میتواند سرمنشاء ماجراهای ترسناکی باشد که برای مردم این محله اتفاق میافتد.
«عشاء ربانی نیمه شب» پر است از مونولوگهای به یادماندنی دربارهی چیزهایی مثل معنای زندگی و روایتهای درهم تنیدهای که همگی با یکدیگر در یک اسطورهی عجیب و غریب ترکیب میشوند. آن چیزی که باعث میشود این سریال یکی از بهترین کارهای فلنگن تاکنون باشد، اعتمادی است که این کارگردان به سبک داستانسرایی خودش دارد؛ که خوشبختانه خیلی هم خوب جواب میدهد! چراکه چیزی که واقعا این سریال را ترسناک میکند داستان آن است. فلنگن این بار ترس را به روی کاغذ آورده و ترسیدن را به مخاطب سپرده است؛ دیگر ارواح یا هیولاها نیستند که ما را میترسانند، بلکه انسانها، افکار آنها و اینکه میدانیم چه کارهایی از این افراد ساخته است ما را میترساند. البته مونولوگها گاه زیادی طولانی میشوند؛ اما اگر به آخر قسمت سه و چهار برسید متوجه میشوید که این مینی سریال کاملا ارزش دیدن هر هفت قسمت را دارد.
در مجموع باید گفت که اگر از «عشاء ربانی نیمه شب» انتظار یک سریال ترسناک تمام عیار دارید ناامید خواهید شد. این مجموعه بیشتر یک درام معمایی است که آرام اما با تشویش شروع میشود، راه خود را به سمت ماجراهای جنایی و مرموز پیدا میکند و بعد ده دقیقهای مونولوگ برایتان میگوید؛ اما در بطن خود، «عشاء ربانی نیمه شب» سریالی است دربارهی سرنوشت، و عواقب معجزه، و اینکه اگر هر کدام از ما شانس دومی برای حیات دوباره پیدا میکرد چه اتفاقاتی ممکن بود بیفتد.
۱. تسخیرشدگی خانه هیل (The Haunting of Hill House)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- بازیگران: ویکتوریا پدرتی، کیت سیگل، کارلا گوگینو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
در دنیای ادبیات ترسناک، کمتر کتابهایی پیدا میشوند که از کتاب کلاسیک شرلی جکسون دربارهی خانهای جنزده به یادماندنیتر باشند. مایک فلنگن با «تسخیرشدگی خانهی هیل» تصمیم گرفت اقتباسی بسازد که تقریبا تمام عناصر مهم و بنیادین داستان جکسون را تغییر میدهد؛ کاری که در ظاهر بسیار دشوار به نظر میرسید اما فلنگن شانس آورد که قمارش حسابی جواب داد.
این سریال با پرشهای زمانی بین گذشته و حال، داستان خواهران و برادرانی را روایت میکند که کودکی خود را در خانهای گذراندهاند که امروزه به عنوان معروفترین خانهی جنزدهی کشور شناخته میشود. اکنون، این خانواده باید دوباره با واقعیت ترسناک سالهای کودکی خود روبهرو شوند؛ ترسها و تراماهایی که هنوز در پس ذهنشان، یا شاید هم در گوشه و کنار خانههایشان کمین کرده باشند.
«تسخیرشدگی خانهی هیل» با تم زمستانی زیبای خود و داستانسرایی غیرخطی، توانسته داستان کلاسیک گوتیک شرلی جسکون را با عناصری که خاص مایک فلنگن است تطبیق دهد. این سریال بر ترسها و ارتباطات انسانی میان کاراکترها تمرکز دارد؛ برای همین، مثل کتاب، هیچ وقت به طور علنی به مخاطب گفته نمیشود که آیا ارواح و تجسمهای فراطبیعی واقعا وجود دارند، یا بازماندهای از ذهن ناآرام و ترامازدهی اعضای خانه هستند. در چنین داستانی، هر لحظه باید آمادهی ترسیدن باشید چون نمیدانید چه چیزی واقعی است و چه چیزی دروغین.
این سریال قطعا به تمرکز و توجه نیاز دارد و برای کسانی که دوست دارند هر پنج دقیقه یک دلقک ترسناک توی صورتشان بپرد نیست. اما بیشک روایتی متفکرانهتر و پرسش برانگیز است که اگر در عمق شخصیتها و حالات ذهنی آنها کاوش کنیم، واقعا وحشتناکتر از آن چیزهایی است که طرفداران ژانر ترسناک مدرن به آن عادت دارند.
سریال «تسخیرشدگی خانهی هیل» یک شاهکار ترسناک مدرن است که جوهرهی کار شرلی جکسون را حفظ میکند و در عین حال، داستانی روایت میکند که قرار است تا سالها در اذهان بماند. این سریال نه تنها بهترین اثر از میان سریالها و فیلمهای مایک فلنگن است، بلکه میتوان آن را یکی از بهترین شاهکارهای داستانسرایی ترسناک در بیست سال گذشته به حساب آورد.
منبع: Vulture